https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2020/05/abasmanesh-26.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2020-05-23 09:40:182025-01-23 12:11:36سریال زندگی در بهشت | قسمت 31
295نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
سپاسگزارخداوندم که فرصتی دوباره به من عطافرمود تا بتوانم چشمانم را مهمان زیباییهای این سریال کنم وازدرسهای مهم این سریال استفاده کنم
سلامو درود به استادعزیز ومریم جان،امیدوارم حال دلتون سرشار از نورالهی باشه
امروز خیلی فکرم مشغول بود که چرا هنوز من نباید کسبوکار شخصی خودمو داشته باشم و بااینکه همسرم به راحتی بهم پول میده و پس انداز خوبی هم برای خودم جم کردم که بااین پس اندازی که دارم کسبوکار شخصی خودمو راه بندازم،دیدم که ذهنم هنوز خیلی مقاومت میکنه و خیلی دودوتا چارتا میکنه و برام میخواد تعیین کنه که چه کسبوکاری درامد داره وچه کسبوکاری درامد نداره،و خدا خیلی زود جوابمو داد و یک فایل جدید درمورد الگوی مناسب برای کسبوکار روی سایت اومد که باید هزاران بار اون فایل رو گوش کنم،وچقدر لذت بردم وتحسین کردم مرضیه جان رو که ازافغانستان باهمون شرایطی که داشت شروع کرد وبه کانادا مهاجرت کرده
بعداومدم سراغ این قسمت ازسریال که بهخودم تعهددادم این سریال رو بصورت جدی دنبال کنم و درمورد درسهاش بنویسم،اولین تصویر رو از جیکاب عزیز دیدم که چقدر همین اول تصویر بیشتر منو بفکر فرو برد که از یجایی شروع به حرکت کنم و دیگه ازین بیشتر خودم معطل عوامل بیرونی نکنم و به عوامل بیرونی قدرت ندم و این رو بدونم که قدرت فقط دست منوخدای منه که هدایتم کنه به سمت اون کسبوکاری که هم علاقه ی من بلسه و هم منفعت زیادی برام داشته باشه
وقتی جیکاب عزیز رو سوار اسکوتر دیدم،باخودم گفتم ببین همین اسکوترهم به گفته ی خودِ استاد یروزی آرزوش بود تو سمینار تهران یک نفر به عنوان تشکر و هدیه یک ماشین 206آلبالویی بهش تقدیم کنه،ولی الان فقط همین اسکوتر قیمتش از یه206احتمالا بالاترباشه
چه موقه تونست به این همه ماشینوموتوروخونه های لاکچری دست پیداکنه؟
موقعی که فهمید رزقوروزیش دست خداست،واگه شرک نورزه و تو همین شغلی که هست باایمان بیشتری پیش بره،درهارو خدا براش بازمیکنه
وقتی که باورکرد همه ی کسبوکارها به یک اندازه پتانسیل ثروت ساختن رو داره،توهمین مسیر توحیدی موند و فقط رو ایمانو توکلش کارکرد، و الان به جایی رسیده که یک پسر امریکایی سوار اسکوترش میشه و داره بااین موتور قدمهای اول رو توحوزه ی علاقه مندیش برمیداره،و استادعزیزمون شده الگوی مناسب ایشون تا ایمان درعملش رو نشون بده
آفرین به شمااستاذعزیز که روی توحیدتون کارکردید،و شرک درونتون رو کمرنگ کردید که الان شدید الگوی هزاران هزارنفر توسرتاسر دنیا
آفرین به بچه های عزیزودوست داشتنی که این روز آخر هم ازفرصت استفاده میکنید و اول صبح با ورزش ماهیگیری بهترین لذت رو میبرید
استادجان این غذای مونده ای که به ماهی ها و مرغوخروسها میدید،خیلی ازهمین کار شما الگو گرفتم که اونقدر باورم به فراوانی زیاد باشه که هیچ وقت نخوام غذای مونده رو نگهداری کنم و اون غذارو دوباره گرم کنم وبخورم
کمتر زمانی پیش میومد که این کارو بکنم چون واکنش خوبی بدنم نشون نمیداد،ولی گاهی وقتا اونقدر باور کمبود سراغم میوم که بالاجبار اینکارو میکردم
الان خیلی راحت هرغذای مونده ای از شب باشه اون رو وعده ی غذایی مرغوخروسها میکنم،هرچند زیادم باشه ولی با ایجادباور فراوونی تو ذهنم،دیگه مقاومتی نمیکنم
وجالب اینجاست که چقدر موردسرزنش اینکار قبلا قرارمیگرفتم و میگفتن که تو به نعمت خدا کفر میورزی،اما ازنظرخودم،باورم به فراوونی نعمت خدا زیادبود که اینکارو میکردم،و اتفاقا نسبت به همونایی که منو سرزنش میکردن و میگفتن ما یدونه برنج نمیذاریم دمِ آب هدر بره،خداروشکر نعمت بیشتری هم تجربه کردم
خیلی برام جالب بود که بچه ها اینهمه ماهی صیدکردند،ولی اونها بیشتربرای لذت بردن این کارو میکردن،نه اینکه خواسته باشن ازشون بخورن
مریم جان دمت گرم که بایک صبحانه ی مشتی ومقوی دارید ازاونها پذیرایی میکنید و صبحانه ی خداحافظی رو نوشجان میکنند
این جانم به این براونی که اومده مهمونای عزیز رو بدرقه کنه،ببین استاد براونی ذاتاً میدونه برنج غذای مناسبی براش نیست و چیزی جز بزرگ شدن شکمش براش فایده ای نداره
اون وقت ماآدما ولع داریم وعده ی ناهار وشام رو برنج بخوریم،آفرین به شما براونی عزیز که غذای مناسبی میخوری،شماهم شدید یک الگوی خوب برای من!(◠‿◕)
ببین چقدر بچه ها حالشون گرفته شده که میخوان ازینحابرن،چقدربهشون خوش گذشته که الان باناراحتی اینجارو ترک میکنن
قطعا هرکسی باشمادوعزیزدل همنشین بشه باید موقع خداحافظی دلش بگیره،چونکه اونقدر شما به مهمون راحت میگیرید،که انگار اون مهمون بعدازچندروز عضوی از خانواده ی شمامیشه
چقدر تفاوت میبینم بین مهمونای ایرانی و امریکایی،چقدر تفاوت میببنم بین باور فراوونی بین امریکایی ها و ایرانیا
واقعا نمیشه با متر ایران هیچ چیز این کشور رو مقایسه کنیم
چقدر وسایل باخودشون اورده بودن،شاید یه ایرانی بود هیچوقت این کاررو نمیکرد چون نگران قضاوت میزبان بود
چیزی که برام جالب بود برای جمع کردن وسایل همه باهم همکاری میکردند که وسایلهارو داخل ماشین بیارن،این ویژگی همکاری طلبانشون رو هربار تحسین کردم
چه عکس یادگاری زیبایی هم باهمدیگه گرفتید،خدایاشکرت
خیلی لذت میبرم که همیشه ازویژگی مثبت هر اتفاق وهرشخصی بیان میکنید،اینکه مهمونا بعدازمدتی ازینجامیرن،دوباره از خوشی ها و لذتهایی که براتون به ارمغان داشت صحبت میکنید و این برای من خیلی نکته ی مهمی بود
چون من هنوز وقتی مهمون دارم اونقدر بخودم سخت میگیرم که احساس میکنم مهمون هم این سخت گرفتنم رو میفهمه و حس معذب بودن بهش دست میده و دوست داره زودتر از خونه ی مابره،چون همیشه سعی ام بوده بهترین مدل غذارو برای مهمون اماده کنم و خودمو به آبوآتش میزنم که فضایی که مهمون نشسته هرثانیه تمیزومرتب باشه،و حتی مهمونی هم که میرم همین ویژگی رو دارم که خیلی معذب رفتارمیکنم که نکنه مهمون بهش فشار بیاد
و همین فشاراوردن بخودم،باعث میشه وقتی مهمون ازخونمون بره،باخودم بگم آخیییش یه نفس راحتی بکشم،انقدر که همه چیز رو سخت میگیرم،ولی شما کاملا راحت و ریلکس تو کل این روزا بودید،و خیلی هم راحت دیگه تا اون ورودی اصلی خونه بدرقشون نکردید
حالاماایرانیا تا دم در خونه هزاربار باید بگیم خداحافظ و تا چندمتر اون ور تر از خونمون بایدبراشون دست تکون بدیم که نکنه مهمون ناراحت بشه(◠‿◕)
این نشان از یک اعتمادبنفس عالیه که شمادارید و از همچین رفتارهایی خودتونو رها کردید،افرین به شما ودمتون گرم
بعداز بدرقه ی دوستان عزیز،براونی هم که کاملا به رژیم غذایی خودش مسلطه و هیچگونه خوراک ناسالمی نمیخوره افرین به این تشخیص شما که میدونی چه غذایی براتون مفیده
وحالا نوبت موتورسواری تو تریل این فضای بهشتیمونه
چقدر خونه بعداز مهمونامون ترتمیزومرتبه و همه چیز سرجای خودشه خدایاشکرت،چقدر لذت بردم ازینهمه ترتمیزی ونظافت و الان استادعزیز درراحتترین شکل ممکن میخواد برامون فیلم بگیره و دراین تریلِ دست سازِ سرسبز موتورسواری کنیم خدایاشکرت
استادخیلی لذت بردم ازین فرهنگی که این کشورداره و خیلی شمارو تحسین کردم که اونقدر ازین فرهنگ ایرانی فاصله گرفتید که اگه ببینید مهمون بالباس کت وشلوار بیاد تعجب میکنید
واقعامن هم ازین فرهنگشون خیلی لذت بردم و دوست دارم من هم به مرحله ای برسم که خیلی نظردیگران درمورد نوع پوششم مهم نباشه و برای مهمونی اومدن به خونمون نخوام خیلی به خودم سخت بگیرم،چون این ویژگی من باعث معذب شدن خودم و مهمون میشه
چقدربرام جالب بود که امریکایی ها موقع رفتن به مهمونی غذای خودشونو میبرن،و این یک ویژگی بسیارتحسین برانگیزیه که باعث میشه مهمون درراحتترین شرایط ممکن باشه و بیشتر لذت باهم بودن رو ببرن،نه اینکه فقط زحمت روی دوش میزبان باشه
من هنوز متأسفانه تواین مورد مشکل دارم،و شده خیلی وقتها اونقدر احساس معذب بودن تو مهمونی رفتن بهم دست میده،که بقوله قدیمیا جاروی دستم ازخودم زودتر میره مهمونی،و تا برای میزبان تمیزومرتب نکنم به خونهنمیام
وبرعکسش هرموقه هم کسی خونمون میاد،نمیذارم مهمون دست به سیاهو سفید بزنه،و تااخرمهمونی باید سرجاش بشینه و تکون نخوره چون فکرمیکنم من به عنوان میزبان باید درهرلحظه درتلاش باشم و یه خوراکی بیارم تا مهمون یه چیزی تو دهنش بچرخونه وگرنه بد قضاوت میشم!
این بد قضاوت شدن من توسط دیگران ریشه ی زیادی تو جنبه های مختلف زندگیم دوونده،،که این یکی از ریشه هاشه که پیداکردم و به یاری الله و به لطف این درسهای مهمی که دارم میگیرم ریشه های خوب قضاوت شدنم توسط دیگران ومهم بودن نظردیگران رو ازبین خواهم برد
خیلی لذت بردم ازین مهمون نوازیتون و خیلی بیشتراینکه مهمونایی به سمت شمامیان که اونها هم کاملا آسان گیر،کاملا مسئولیت پذیر و کاملا باشرایط جوی اُکی هستند و بسیار باخودشون درصلحند خداروصدهزاران مرتبه شکرت
داستان بهبود شخصیتم درراستای الگو گرفتن از شخصیت های این سلسله سریال ادامه دارد…
سپاسگزار خداوندم که یک ماه روی تعهدم موندم و امروز سی و یکمین قسمت رو دیدم الهی شکرت
.
سپاسگزار خداوندم که امروز دیدم ستاره هام یکی اضاف شده و از دو و نیم الان شده سه و نیم هوراااااااااا
.
.
اونجایی که شما رفتید برنج بدید به براونی گفتم حیوونک بیچاره توروخدا این آشغالا رو بهش ندید بیمار میشه دلم براش سوخت خخخخخخخخخخ
اخه ما بچه هایی که تو دوره سلامتیم میدونیم که بدن هر موجودی چه انسان چه حیوان با اون ماده ی خوراکی سازگاره که میلیونها ساله داره تغذیه میکنه ازش
و این برنج حتی اگه برنج الص شمالیه گیلانیه خوش عطر بویی باشه که ادم از بوش مست بشه ، در باطن سمیه که بیچاره میکنه بدن رو
چون نه بدن ما انسانها نه حیوون ها هیچ وقت با این ماده ی غذایی اشنایی نداشته
اما وقتی رسیدید به براونی و براونی با وسواس شدید بو کرد و هیچی نخورد گفتم الله اکبر الله اکبر الله اکبر
خدایا ببین این حیوون چه سیستم قوی خداوند بهش داده که بتونه در فضای طبیعت که هزارتا چیز هست بتونه خوب رو از بد تشخیص بده
دقیقا یاد اون قسمت دوره سلامتی افتادم که گفتید حیوون ها با وسواس شدیدی گیاه هارو هم بو میکنن که لکتین نداشته باشه
اما ما انسانها به خاطر پیش زمینه مون همچین توانایی داده نشده برای همین گیاها غذاهای ما نیستن چون با بو کردن نمیتونیم مثل حیوون ها متوجه خوبی یا بدیشون بشیم
چرا نداریم این سیستم رو که مثل حیوون ها با بو کردن متوجه خوبی یا بدی اون غذای گیاهی بشیم ؟؟
خیلی سادس
چون طی میلیون ها سال هیچ نیازی به این توانایی نداشتیم
میلیون ها سال غذای ما گوشت بوده نه گیاه
گوشتی که لکتین نداره و انرژی بالایی به بدن و مغزمون میده
… اما …
این سیستم فوق العاده ای که حیوانات گیاهخوار دارن رو ما انسانها برای چیز مهم تری داریم
یعنی چی
یعنی سیستم هدایتگر شخصی
سیستم احساساتمون
سیستمی که بهمون میگه چی درسته چی غلطه
و این سیستمیه که خداوند به ما داده که از طریق شهود و الهام قلبی میتونیم خوب رو از بد تشخیص بدیم سیستم هدایتگر شخصی همون چیزی که توی کتاب رویاها گفتید که مثل GPS مارو به سمت خواسته هامون هدایت میکنه
اگر من حالم خوبه یعنی در مسیر خواسته هام هستم
اگر من حالم بده یعنی در مسیر ناخواسته هام هستم
برای همین حال خوب یعنی اتفاقات خوب
و حال بد یعنی اتفاقات بد
و طی میلیون ها سال تکامل جسمی و روحی انسان این سیستم تشیخص به ما داده شده :))
و حیوونا این سیستم رو ندارن :))))
و طبق اصل بقای اصلح
هم اون اسب نسبت به اجدادش بهتر میتونه لکتین رو تشخیص بده چون سیستمش قوی تر شده
و هم ما نسبت به اجدادمون بهتر به احساس شهود قلبیمون و الهامات رو میتونیم تشخیص بدیم و طی تکامل میلیون ها ساله این سیستم شهود در ما قوی تر شده
سیستمی که با جسم و روح ارتباط مستقیم داره و هر دوشون رو با هم تکامل داده تا ما به اینجا و اون حیوون به اینجا برسه …
الله اکبر
حتی یه دونه برنج رو هم نخورد براونی
اون میدونه این خوردنی غذای بدنش نیست اما ما نمیفهمیم !!!!
و اونجایی که نون بهش میدید استاد
گفتید نون روغنی رو نخورد
و باز الله اکبر
روغنی که توی دوره اون رو سمی ترین ماده ی ممکن نام بردید
الله اکبر به این عظمت خدا که به این اسب چنین سیستم هدایتگری داده
و به ما هم داده
دقیقا ما انسانها هم با یه به اصطلاح بو کردن میتونیم بفهمیم ایا این مسیری که وارد شده ام درسته یا نه
ایا این چیزیه که قلبم بهش کواهی میده و سعادت دنیا و اخرتم رو داره یا نه
اما به ما اراده ی انتخاب و یا سرپیچی داده شده
به اون حیوان داده نشده
اون حیوان ناچاره از غریضه اش پیروی کنه هیچ راه دیگه ای نداره
یک حیوون وقتی میترسه لاجرم فرار میکنه نمیتونه پا روی نفسش بذاره و بگه خداوند حامی منه من فرار نمیکنم
اما ما انسانها قدرت انتخاب داریم
وقتی میترسیم
وقتی هیچکسو نداریم
وقتی پول نداریم
وقتی تنها شدیم
وقتی کسی تهدیدمون کرد
و …
ما میتونیم انتخاب کنیم بدوییم به اینور اونور مثل حیوونا و به هر کس و چیزی چنگ بزنیم تا شاید نجات پیدا کنیم
یا میتونیم انتخاب کنیم ایمان داشته باشیم سرجامون بمونیم و از الله کمک بخوایم و به ریسمان الهی چنگ بزنیم نه دیگران و نه سرعت پامون برای دویدن و نه پارتی و نه غیره …
الهی شکرت شکرت شکرت
.
در مورد ماهی ها رو راسیتش هنوز نمیدونم چرا اونها همه چیز خوارن و تمام غذاهایی که میریزید رو میخورن نمیدونم شایدم نخورن ولی همون برنج و نون هم برام تعجبیه و جوابشو فعلا نمیدونم حتما این هم دلیلی داره و به تکامل برمیگرده ولی من نمیدونم
…
استاد در مورد پارتی گرفتن و فرهنگ ایرانی ها با امریکایی ها
جالبه من دیروز دقیقا یه ویدیو در مورد این موضوع اومد حلو چشام و یک دختری بود داشت تفاوت فرهنگ تولد گرفتن امریکایی و ایرانی هارو میگفت که اصن من خودمم تعجب کردم
یه جورایی هم دوست داشتم هم نداشتم
مثلا میگفت توی امریکا کسی که تولدشه بفیه رو فقط دعوت میکنه مثلا کافه و اونجا مهمانها خودشون باید سفارش بدن و هزینه خودشونو حساب کنن و از اونطرف هم کادویی برای تولد نمیبرن اکه مثلا خیلی رفیق صمیمی باشه یه چیز خیلی کوچولو در حد یه بسته شکلات میبره
یا مثلا برای مهمونی گرفتن همون جور که شما گفتید طرف غذای خودشو میبره و حتی اگه شما اونا رو دعوت کنید و بخواید به کل مهمون ها غذا بدید اونها احساس ناراحتی میکنن و یا شاید فکر کنن دارید شوآف میکنید
خیلی فرهنگ ایرانی دقیقا متضاده فرهنگ امریکایی هاست
من اصن خیلی جا خوردم اینارو شنیدم من خودم بینش هستمو نمیدونم بعضی جاها فرهنگ ایرانی خودمونو ترجیح میدم بعضی جاها امریکایی
.
مثلا تو لباس پوشیدن امریکایی
(چون خودمم راحتم هر وقت هر چیزی دلم خواست میپوشم بارها پدر مادرم هم سرزنشم کردن که چرا لباس شیک نمیپوشی چرا این لباس راحتی هارو میپوشی و کلی بهم ایراد میگیرن گاهی ولی خداروشکر اینقدر روی عزت نفسم کار کردم که دیگه تمسخر نظرات منفی خانوادهام هم بهم اسیب نمیزنه و گوشم بدهکاره حرفاشونه … دیگه خودشون اینروزا چیزی نمیگن خخخخخ)
.
تو تعارف نکردن امریکایی
(خودم تعارفی نیستم اگه کسی بهم تعارف کنه برمیدارم همون اول اگر هم نکنه بهش میگم میخوام خوراکیتو بهم بده خخخخخخ یا توی دوره هستم راحت به چندین بار تعارف دیگران نه میگم )
.
ولی توی تولد گرفتن و مهمونی ایرانی خخخخخ
چون واقعا لذت میبرم برای مهمون هام غذا درست کنم
یا اگه مهمونی غذای خاصی بخواد گیاهخوار باشه یا گوشتخوار باشه یا هر چی بهم بگه یا ازم بپرسه چون خوشحال میشم اینکارو بکنم
یا برا تولد برام کادو های خوب بیارن و پذیرایی با من باشه
.
خلاصه الان یه چیزی بینابینم شاید 60 درصد امریکایی 40 درصد ایرانی در کل
.
خداروشکر برای این قسمت فوق العاده سپاسگزارم ازتون استاد عزیزم میبوسمتون
راسی دیروز به حسم گفتم چطوره کنار زندگی در بهشت هر روز یه قسمت سفر دور امریکا هم ببینیم که مخالفت کرد گفت عجله نکن اون رو برای یه موقع دیگه که آماده سفر بودی بهت میگم از قبلش شروع کنی فعلا همینو ببر جلو
سلام و درورد به بهشت زیباییم بهشتی که هر چقدر به درونش رخنه میکنم بیشتر و بیشتر عطششو تو زندگی روزمره ام حس میکنم.
الله اکبر از این نشانهای پروردگار نشانهایی که چند روزه با دقت تمام داره بر سرم سرازیر میشه…
نشانه ایی که بیشتر منو متکی پروردگارم میکنه،برای ساختن باورهای قوی و و بنیادین توحیدی…
امروز صبح گنجشکها و پرنده های خوش صدا از پشت بالکون اتاقم منو بیدار کردند…
صبح زود که میشه من دیگه نمیتونم زیاد بخابم باید بیدار بشم…و شروع کنم روی افکارم کار کردن…
چند روزه خیلی قانون خداوند داره بیشتر برام بولد میشه.حتی خوندن قرآن و درکشم داره بیشتر برام قوی تر میشه..دقیقا خداوند جلوم نشسته داره باهام صحبت میکنه…
امروز صبح بهم یاداور شد.داستان موسی بر فرعون….
بهم گفت…بگو…که چی شد به این درجه رسیدی..همون داستان پیروز شدن موسی بر فرعون!
گفت پروردگارا من بسوی توهدایت شدم تا خشنودی ات را بدست بیاورم…
پیروز شدن ما بر شیطان..نفس در برابر شیطان!
چقدر قانون بدون تغییر الهی رو داره برای ما بازگو میکنه…که هر چقدر ایمان باور به خداوند و راه راست داشته باشیم…خداوند خوشنود و راضی تر و هدایتهاش برای ما قوی تر میشه…
حدودا یه دو هفته هست هدایت خداوند برای پیشبرد کارم بصورت جدی تر چند بار برام تکرار شده به لطف خودش…و بصورت دقیق و اگاهانه کار کردن.تونستم استارت تقریبا کوچکی رو بزنم ولی برای من خیلی پون مثبت داشت..
و لطف پروردگار این فایل برام نشانه اومد تا بازم درکم را از قانون بدون تغییرش بولدتر کنه!
اولین نشانه…یکی شناخت ماهیها از فضای اطرافشون….و دقیقا قانونم برای من همینجوری شده..جاهاییی که احساس خطر میکنم که داره وجودمو از من میگیره .فورا خودمو جمع جور میکنم تا شیطان، نفس ،وجود الهیمو نگیره.خیلی زود آبشنهایی که باهاش برخورد میکنم..اون احساس خطرناک بودنشو درک میکنم.و اینو درون الهیم زود بهم میقبولونه…
دقیقا مثل ویروسی میمونه که به محض ورود به سیستم بهش غلبه میکنه..دقیقا ماهیها هم احساس خطر رو فهمیده بودن بهمین خاطر داشتن آگاهانه و اون درک وجودیشون محافظه کاری میکردن.
چقدر خوبه ما هر کدوممون خیلی احتیاط کنیم.دقیقا یه وقتایی هست یسری تضادها یسری افرادی وارد محیط درونیم میخان بشن.خیلی زود خودمو جمع میکنم که بقول استاد زیپ دهنمو بکشم و نخام انتقاد یا هر حرفی که بهم مربوط نیست دهن باز کنم برای حرفهای بیهوده ایی که جز خرابی خودم نیست…
و بتونیم این ایمان این توکل.و پرهیز از حرفهای بیهوده رو بگیریم…و کنترل کنیم.ورودیهامونو ورودی خیلی مهمه هر چقدر میگذره بیشتر میفهممم کنترل ورودیها…چون دنیای اطرافمون پر از وردیهای نامناسبه وردیهایی که جز خرابکاری چیز دیگری نیست..
رو بتونیم تحت کنترل خودمون بگیریم.همون اعراض …
حدودا این چند مدت عضویتم! نمیگم خیلی خوبم عمل کردم ولی خودمو بسیار تحسین میکنم.چقدر همین مدت سرعت پیشرفتم تو زمینه کاریم قوی بوده..منیکه که سالیان ساله تو این حیطه هستم…همین وقتای گذران را بخوبی استفاده کردن بزرگترین پون مثبته.و کار کردن روی افکار و درون و بیرونم همگی برای من جهادی بسیار بزرگ بود.همه رو از لطف بیکران خداوند میدونم.
نکته بعدی….
حرکتهای جیکاب برای فایلهایی که باید تو صفحه شخصیش در یوتیوب گذاشتن.
بازم حرکتهای من برای قوی شدن الهاماتم..که منم هر روز بیشتر روی خودم کار کنم…
این نشانه بزرگیه برای من..که هر روز کارکرد مثبت داشتن در قدمهای پیش رویم..
و نکته بعد….
ما هم چند روزی یه مهمان غریبه ایی داشتیم دقیقا امروز صبح داشتن وسایلشون توی ماشین میزاشتن.خدایا چقدر خوب داری همزمانیها و ثروتها و فراوانیها رو بهم نشون میدی..دقیقا ماشینشون پر از وسایل و فروانیها مثل خانواده رایان عزیز بود..خدای من امروز خداوند بهم گفت برو ..اومدم بیرون وارد اون قسمتی شدم که داشتن وسایلشونو جاگذاری میکردن یادم به چند دقیقه پیش افتاد که نگاه این فایل از سریال رو نگاه کرده بودم.چقدر خندم گرفته بود.خدایا شکرت شکرت
که چقدر زیبا داری قانونتو بهمون یادآور میشی..
اینفرد بسیار قوی و بسیار از نظر مالی عالی بود..از موقعه ایی که وارد این بهشت خدا شده ام روزانه افرادی که باهامون برخورد میکنن.مثل همین سریال زندگی در بهشت شده…
استادم چند وقت پیش خیلی دوستداشتم یه تیشرتی داسته باشم با لوگوی امریکا..هدایت شدم به یه پاساژی در منطقه جنوب…وسایل خارجی میارن..یه پیراهن خنک و نرم گرفتم با همین لوگوی امریکایی با اون عقابی که توی یکی از نشنال پارکها دیدم…خیلی پیراهنمو دوستدارم…
نکته بعدی…..از این فایل!…
من این حس رو از بچگی داشتم..وقتی به یه مهمانی یا جایی که بهمون خوش میگذشت میرفتیم.وقتی که اون روز تموم میشد..خود من چقدر احساساتم فوران میکرد..
میدونی استاد یه حسیه که فقط همون لحظه درکش میکنی چقدر بچه ها ناراحت بودن که دیگه پایان سفرشون تموم شد دیگه باید میرفتن…
این حس..بنظر من باوریه..که اکثرا ما ادمها میتونم بگم همه ما افرادی که احساساتشون زیاد که خود منم همینجوری بودم.همین چند روز با داشتن مهمونام حسش کردم…دیدم آره هنوز این باور در من قلیانه…
حالا این باور رو میشه…تو خیلی جاها بهم غلبه کرده…
مثل رفتن به محیط جدید و دور شدن از افراد نزدیکم…
یا هر چیزی…استاد من این باور رو با حسش درک کردم که آره…..
و نکته مقابلش شما….چقدر خوب عمل کردین چقدر زود بر محیط درونیتون وصل میشین…این احساس رو از اون افراد دیدین ولی اون با احساس خوب به ما رسوندین…
پس منم فهمیدم این پاشنمه..و این پاشنه همین الان میخام آبش کنم…
من میخام شرایط جدید رو وارد زندگیم کنم.باید بتونم این احساسات رو به احساس خوب بدلش کنم..
و بیام براش منطق بسازم…که قرار نیست همیشه بعضی از شرایط ایستا باشه یا من در یه مرحله بمونم یا افراد تا یه مرحله کنار من باشن..
منم میخام مثل استادم قوی باشم و چون میخام مهاجرت داشته باشم که خداوندم بهم الهام کرده این مهاجرت خیلی میتونه تو زندگیم و توی شرایط زندگیم تاثیر گذار باشه و من بیشتر از این محیط یکنواختم بیرون بیام و بتونم بیشتر درون خودمو کشف کنم.
چون بعضی از وابستگیها حالا اون هر چی میخاد باشه..بنظر من با این ورودم بیشتر دارم درکش میکنم …خیلی میتونه اسیبها رو برای هر کدوممون رقم بزنه…و بنظر من قفلی که زنجیر میشه به پات…و اینو خیلیا دارن تو زندگیشون توی احساساتشون خیلی راحت آینده شونو دارن با این افکار و این کته گوری رقم میزنن!
منم میدونم این احساس هنوز پاشنمه که باید این ترمز رو بردارم تا هدایت بشم برای اسانیها.و زندگی جدید و موقعیت جدید…
خدایا سپاسگزارم که هر روز زندگیم پر از نشانهای تو هست برای زندگی عالی و شرایط عالی …چون این پاشنه چند روز پیش خودشو بهم نشون داد در مقابل خاسته ایی که دارم..
.
و من باید بتونم بهش غلبه کنم و منطق براش بسازم تا جریان خداوند تو زندگیم برام بچرخه..
تا آسان شوم بسوی آسانیها!!!
نکته بعدی بازم درون الهی برانی…و نخوردن غذاهایی که براش مضره و به زائقه اش مرتبط نیست…
و این هدایت رو همیشه در تمامی جوانب زندگی در چرخه اکوسیستم جهان پروردگار دید…
که همه دارن طبق اون خوی درونیشون عمل میکنن.حیوانات اون طبع ذاتیشونه..
ولی ما انسانها قدرت اینو داریم که خودمون انحامش بدیم بازم این خود ما میتونه تو مسیر درست باشه یا مسیر نادرست…
حالا چقدر خوبه مانند سوره اول قرآن سوره حمد عمل کنیم..و طبق هدایت الله جلو بریم..هدایتی که همه جورش درست و صحیحه…که واقعا خیلی همجوره برام خیر و سلامتی بوده… هر نوقع بهش گوش بفرما بودم.هر موقع هم نتونستم یا درست در نکردم..بنظر من همونم نیاز بوده با طریق دیگه بهم بفهمونه دیگه سرهای بعد ازش استفاده نکنم!بنظر من همه چیز خودشه…
یوقتایی که منطقه هدایت دور میشیم.همون پاشنه هامونه..که باید زود درکش کنیم برای سری های بعد بخوبی عمل کنیم.تا به سختی نرسیم..
چون سختیها پاشنه هامونه.
آسانیها خیر و خوبی از طرف خداونده
نکته بعد…
روند مهمانداری در کشور زیبای توحیدی امریکا..و اسانگیر شدن در مراحل مهمانداری چقدر خوبه این خوی عادی و راحت بودن ….استادم دقیقا الان مردم تو این زمینه خیلی بهتر شدن…ما که دقیقا همینجوری عمل میکنیم.و میدونم بازم هست ولی خیلی بهتر شده تا قبلنا….
ولی چقدر خوبه برای هر کاری بهترین روش برای آسانیها و راحت بودنها در نظر بگیریم.
و هدف رو لذت بردن قرار بدییم…
ولی میدونم این نوع تفکر خیلی نیازه روش کار کرد که اینم با در صلح قرار گرفتن با خودمون هست..که میتونیم این افکار رو به دیگران انتقال بدییم…..تا افراد مناسب و مکان مناسب هدایت بشیم.
بهر حال این فایل پر از نشانها برای من بود انشالله بتونم در تمامی جنبه های زندگیم از اصلها پیروی کنم.و بتونم این احساس خوب وجودی استاد عزیزم و مریم جان عزیز رو،.. در تمامی قسمتهای زندگیم بکار ببندم…که اینم بازم با تکامله که باید انجام بشه….
سپاسگزارم ……برای زندگی راحت و آسان، هر روزم را با نام و یاد خداوند شروع و به پایان میرسانم!اللهی امیدی به امید خودت
با دورود وخسته نباشید به استاد عباس منش وخانوم شایسته عزیز .چقدر این فایلها عالی و لذت بخشه .ماهیگیری بچه ها چقدر لذتبخشه چقدر تفریح خوبیه سلام دادن جیگوپ خیلی با مزه است چقدر پارادیس آرام بخشه واقعاً بهشت وهرکسی فرکانسهای مثل استاد باشه اونم میتونه همچون زندگی رو تجربه بکند .مثل اینکه بچه ها موقع خداحافظی ناراحت بودن ودلشوندنمیخواست برن البته منم جای اونهابودم دلم نمیخواست از همچین بهشتی برم .چقدر نعمتهای الله یکتا بی انتهاست چقدر فراوانی وارامش در اون کشور موج میزنه این فایل زیبا نشانه امروز من هستش ولی تا الان دلیل این فایلو درک نکردم که چرا باید نشانه من باشه و البته بعد چند با دیدن وخواندن کا منتهای بچههای گروه دلیلش رو پیدا میکنم وبا هدایت خدا در مسیر پیشرفت قدم برمی دارم .
خدایا شکرت برای جان تازه ای که امروز بمن هدیه دادی تا ببینم زیبایی های زندگیم رو و تحسین کنم زیبایی های پارادایس رو
استاد، امروز پارادایس خیلی زیباتر شده، آب دریاچه بنظرم آبی تر بود و سرسبزی درختها بیشتر شده بود، مهمونها انگاری همه دوش گرفتن و لباسها رو عوض کردند و چه لباسهای رنگارنگ و خوشگلی پوشیدن، خدایا شکرت برای خوراک و پوشاکی که هر روز در زندگی ما جاری می کنی.
بانو جان، شما بی نظیری و استاد شما بسیار مهمان نوازی، چقدر حال مهمونهاتون خوبه و با چه عشقی نشستن سر میزی که پر از نعمت و برکته و در حال صرف صبحانه هستند. چقدر فضا صمیمی و گرمه خدایا شکرت
من واقعا از تحسین زیبایی های پارادایس خسته نمیشم استاد، اینقدر این قطعه از زمین خدا زیباست که من هر روز در مسیر رفتن به سرکار یک قسمتش رو می بینم و کامنت می نویسم و روزمو می سازم. پارادیس علاوه بر زیبایی های منحصر بفردش برای من نماد ثروت و فراوانیه، فراوانی آب فراوانی هوای خوب فراوانی درخت و سرسبزی فراوانی انسانهای ارزشمند فراوانی اجرا شدن تصمیم های کوچک و بزرگ، خدایا شکرت برای این شکوهی که به این ملک بخشیدی
آخ که سکانس خداحافظی هم با حال بود هم حال گیر، استاد دلم می خواست یه کلبه اونور دریاچه براشون می ساختید تا ماندگار بشن، فایلهای این چند قسمت که خانواده آقای رایان و پسرهاش مهمان شما بودند، علاوه بر نکات آموزنده ای که دیدیم و یاد گرفتیم، فایلهای تصویری حال خوب کنی بودند که واقعا نظیری ندارند و خدارو شکرگزارم که در مدار دریافت و دیدن این زیبایی ها هستم.
استاد، این شیوه فیلمبرداری فوق العاده بود بخصوص برای دوستانی که مثل من عاشق موتور سواری هستند این فرصت رو میده که با قدرت تجسم خودمون رو در حال موتور سواری تصور کنیم دقیقا مثل بازیهای کامپیوتری شده بود. استاد دم شما گرم و دست مریزاد که یه همچین تریل هیولایی ساختید و دوباره با زبان تصاویر یاد گرفتم که با قدرت اراده و اختیاری که خداوند بهمون عطا کرده می تونیم هر چیزی رو که بخواهیم در زندگی مون خلق کنیم ولو اینکه به تنهایی بیفتیم به جون یه جنگل 20 هکتاری و یه مسیر موتور سواری توش بکاریم.
استاد خدا بشما و بانو سلامتی و طول عمر بده و آرزو می کنم هر چه در دل دوستانم می گذره در زندگیشون هم جاری بشه.
خدایا شکرت برای حضور استاد و بانو شایسته در مسیر سبز زندگیم
خدایا شکرت برای حضورم در این مأمن الهی
خدایا شکرت که هر روز مزرعه رویاهام رو بمن نزدیکتر می کنی
سلام استاد جان ، مریم جونم و همه ی اعضای خانواده ام
خداوند را شاکرم به خاطر وجود چنین مهمانهایی
چقدر مهربان ، مودب ، شاد
این چند روز که من با انها بودم کلی بهم خوش گذشت ، کلی درس ازشون یاد گرفتم .
به خصوص پدر
پدری که تفاوت کودکانش را درک میکرد و دیگری را به خاطر درون گرا بودنش سرکوب نمیکرد ، به علایق انها توجه میکرد
او سعی کرد با صحبت کردن به یهقوب بفهماند که باورهای اشتباهی در مورد کار کردن دارد ، احسنت به او
مانع پریدن بچه هایش به درون اب نمیشد
مانع اتیش بازی ، موتور سواری نمیشد و اجازه میداد انها کودکی را تجربه کنند .
از مریم جان یاد گرفتم که من هم با مهمان ها خوش بگذرانم نه این مثل زنان سرزمینم دائما در آشپزخانه باشم و خودم را زجر دهم و هی دائم دعا کنم خدا کند مهمان نیاید .
از یعقوب یاد گرفتم که اگر الهامی به من شده سریع اقدام کنم و اجازه ندهم نجواهای ذهنم مانع من شود .
از بچه ها یاد گرفتم از تکتک لحظاتم استفاده کنم و بر ترس هایم غلبه کنم ، پریدن درون اب ، اتیش بازی
همان طور که انها اولش میترسیدند که به درون اب بپرند اما بر ترس شون غلبه کردن و پریدن ، و بعد دیدن ترس انها بی خود بوده .
از استاد و مریم جان یاد گرفتم که حداقل یک ورزش را شروع کنم و ادامه دهم تا بتوانم همیشه خوش بگذرونم .
پوشیدن لباس های راحتی همه جا واقعا عالی است ، این یعنی خودمان بودن ، اگر لباس شیکی میپوشیم باید به خاطر خودمان باشد نه دیگران .
سپاسگزارم استاد
سپاسگزارم مریم جان
خدای مهربان و عزیزم عاشقانه دوستت دارم و سپاس گذارت هستم که پله پله شیوه ی تفکر درست و زندگی کردن را به من یاد میدهی.
به نام خداوند بخشنده ی مهربان
سپاسگزارخداوندم که فرصتی دوباره به من عطافرمود تا بتوانم چشمانم را مهمان زیباییهای این سریال کنم وازدرسهای مهم این سریال استفاده کنم
سلامو درود به استادعزیز ومریم جان،امیدوارم حال دلتون سرشار از نورالهی باشه
امروز خیلی فکرم مشغول بود که چرا هنوز من نباید کسبوکار شخصی خودمو داشته باشم و بااینکه همسرم به راحتی بهم پول میده و پس انداز خوبی هم برای خودم جم کردم که بااین پس اندازی که دارم کسبوکار شخصی خودمو راه بندازم،دیدم که ذهنم هنوز خیلی مقاومت میکنه و خیلی دودوتا چارتا میکنه و برام میخواد تعیین کنه که چه کسبوکاری درامد داره وچه کسبوکاری درامد نداره،و خدا خیلی زود جوابمو داد و یک فایل جدید درمورد الگوی مناسب برای کسبوکار روی سایت اومد که باید هزاران بار اون فایل رو گوش کنم،وچقدر لذت بردم وتحسین کردم مرضیه جان رو که ازافغانستان باهمون شرایطی که داشت شروع کرد وبه کانادا مهاجرت کرده
بعداومدم سراغ این قسمت ازسریال که بهخودم تعهددادم این سریال رو بصورت جدی دنبال کنم و درمورد درسهاش بنویسم،اولین تصویر رو از جیکاب عزیز دیدم که چقدر همین اول تصویر بیشتر منو بفکر فرو برد که از یجایی شروع به حرکت کنم و دیگه ازین بیشتر خودم معطل عوامل بیرونی نکنم و به عوامل بیرونی قدرت ندم و این رو بدونم که قدرت فقط دست منوخدای منه که هدایتم کنه به سمت اون کسبوکاری که هم علاقه ی من بلسه و هم منفعت زیادی برام داشته باشه
وقتی جیکاب عزیز رو سوار اسکوتر دیدم،باخودم گفتم ببین همین اسکوترهم به گفته ی خودِ استاد یروزی آرزوش بود تو سمینار تهران یک نفر به عنوان تشکر و هدیه یک ماشین 206آلبالویی بهش تقدیم کنه،ولی الان فقط همین اسکوتر قیمتش از یه206احتمالا بالاترباشه
چه موقه تونست به این همه ماشینوموتوروخونه های لاکچری دست پیداکنه؟
موقعی که فهمید رزقوروزیش دست خداست،واگه شرک نورزه و تو همین شغلی که هست باایمان بیشتری پیش بره،درهارو خدا براش بازمیکنه
وقتی که باورکرد همه ی کسبوکارها به یک اندازه پتانسیل ثروت ساختن رو داره،توهمین مسیر توحیدی موند و فقط رو ایمانو توکلش کارکرد، و الان به جایی رسیده که یک پسر امریکایی سوار اسکوترش میشه و داره بااین موتور قدمهای اول رو توحوزه ی علاقه مندیش برمیداره،و استادعزیزمون شده الگوی مناسب ایشون تا ایمان درعملش رو نشون بده
آفرین به شمااستاذعزیز که روی توحیدتون کارکردید،و شرک درونتون رو کمرنگ کردید که الان شدید الگوی هزاران هزارنفر توسرتاسر دنیا
آفرین به بچه های عزیزودوست داشتنی که این روز آخر هم ازفرصت استفاده میکنید و اول صبح با ورزش ماهیگیری بهترین لذت رو میبرید
استادجان این غذای مونده ای که به ماهی ها و مرغوخروسها میدید،خیلی ازهمین کار شما الگو گرفتم که اونقدر باورم به فراوانی زیاد باشه که هیچ وقت نخوام غذای مونده رو نگهداری کنم و اون غذارو دوباره گرم کنم وبخورم
کمتر زمانی پیش میومد که این کارو بکنم چون واکنش خوبی بدنم نشون نمیداد،ولی گاهی وقتا اونقدر باور کمبود سراغم میوم که بالاجبار اینکارو میکردم
الان خیلی راحت هرغذای مونده ای از شب باشه اون رو وعده ی غذایی مرغوخروسها میکنم،هرچند زیادم باشه ولی با ایجادباور فراوونی تو ذهنم،دیگه مقاومتی نمیکنم
وجالب اینجاست که چقدر موردسرزنش اینکار قبلا قرارمیگرفتم و میگفتن که تو به نعمت خدا کفر میورزی،اما ازنظرخودم،باورم به فراوونی نعمت خدا زیادبود که اینکارو میکردم،و اتفاقا نسبت به همونایی که منو سرزنش میکردن و میگفتن ما یدونه برنج نمیذاریم دمِ آب هدر بره،خداروشکر نعمت بیشتری هم تجربه کردم
خیلی برام جالب بود که بچه ها اینهمه ماهی صیدکردند،ولی اونها بیشتربرای لذت بردن این کارو میکردن،نه اینکه خواسته باشن ازشون بخورن
مریم جان دمت گرم که بایک صبحانه ی مشتی ومقوی دارید ازاونها پذیرایی میکنید و صبحانه ی خداحافظی رو نوشجان میکنند
این جانم به این براونی که اومده مهمونای عزیز رو بدرقه کنه،ببین استاد براونی ذاتاً میدونه برنج غذای مناسبی براش نیست و چیزی جز بزرگ شدن شکمش براش فایده ای نداره
اون وقت ماآدما ولع داریم وعده ی ناهار وشام رو برنج بخوریم،آفرین به شما براونی عزیز که غذای مناسبی میخوری،شماهم شدید یک الگوی خوب برای من!(◠‿◕)
ببین چقدر بچه ها حالشون گرفته شده که میخوان ازینحابرن،چقدربهشون خوش گذشته که الان باناراحتی اینجارو ترک میکنن
قطعا هرکسی باشمادوعزیزدل همنشین بشه باید موقع خداحافظی دلش بگیره،چونکه اونقدر شما به مهمون راحت میگیرید،که انگار اون مهمون بعدازچندروز عضوی از خانواده ی شمامیشه
چقدر تفاوت میبینم بین مهمونای ایرانی و امریکایی،چقدر تفاوت میببنم بین باور فراوونی بین امریکایی ها و ایرانیا
واقعا نمیشه با متر ایران هیچ چیز این کشور رو مقایسه کنیم
چقدر وسایل باخودشون اورده بودن،شاید یه ایرانی بود هیچوقت این کاررو نمیکرد چون نگران قضاوت میزبان بود
چیزی که برام جالب بود برای جمع کردن وسایل همه باهم همکاری میکردند که وسایلهارو داخل ماشین بیارن،این ویژگی همکاری طلبانشون رو هربار تحسین کردم
چه عکس یادگاری زیبایی هم باهمدیگه گرفتید،خدایاشکرت
خیلی لذت میبرم که همیشه ازویژگی مثبت هر اتفاق وهرشخصی بیان میکنید،اینکه مهمونا بعدازمدتی ازینجامیرن،دوباره از خوشی ها و لذتهایی که براتون به ارمغان داشت صحبت میکنید و این برای من خیلی نکته ی مهمی بود
چون من هنوز وقتی مهمون دارم اونقدر بخودم سخت میگیرم که احساس میکنم مهمون هم این سخت گرفتنم رو میفهمه و حس معذب بودن بهش دست میده و دوست داره زودتر از خونه ی مابره،چون همیشه سعی ام بوده بهترین مدل غذارو برای مهمون اماده کنم و خودمو به آبوآتش میزنم که فضایی که مهمون نشسته هرثانیه تمیزومرتب باشه،و حتی مهمونی هم که میرم همین ویژگی رو دارم که خیلی معذب رفتارمیکنم که نکنه مهمون بهش فشار بیاد
و همین فشاراوردن بخودم،باعث میشه وقتی مهمون ازخونمون بره،باخودم بگم آخیییش یه نفس راحتی بکشم،انقدر که همه چیز رو سخت میگیرم،ولی شما کاملا راحت و ریلکس تو کل این روزا بودید،و خیلی هم راحت دیگه تا اون ورودی اصلی خونه بدرقشون نکردید
حالاماایرانیا تا دم در خونه هزاربار باید بگیم خداحافظ و تا چندمتر اون ور تر از خونمون بایدبراشون دست تکون بدیم که نکنه مهمون ناراحت بشه(◠‿◕)
این نشان از یک اعتمادبنفس عالیه که شمادارید و از همچین رفتارهایی خودتونو رها کردید،افرین به شما ودمتون گرم
بعداز بدرقه ی دوستان عزیز،براونی هم که کاملا به رژیم غذایی خودش مسلطه و هیچگونه خوراک ناسالمی نمیخوره افرین به این تشخیص شما که میدونی چه غذایی براتون مفیده
وحالا نوبت موتورسواری تو تریل این فضای بهشتیمونه
چقدر خونه بعداز مهمونامون ترتمیزومرتبه و همه چیز سرجای خودشه خدایاشکرت،چقدر لذت بردم ازینهمه ترتمیزی ونظافت و الان استادعزیز درراحتترین شکل ممکن میخواد برامون فیلم بگیره و دراین تریلِ دست سازِ سرسبز موتورسواری کنیم خدایاشکرت
استادخیلی لذت بردم ازین فرهنگی که این کشورداره و خیلی شمارو تحسین کردم که اونقدر ازین فرهنگ ایرانی فاصله گرفتید که اگه ببینید مهمون بالباس کت وشلوار بیاد تعجب میکنید
واقعامن هم ازین فرهنگشون خیلی لذت بردم و دوست دارم من هم به مرحله ای برسم که خیلی نظردیگران درمورد نوع پوششم مهم نباشه و برای مهمونی اومدن به خونمون نخوام خیلی به خودم سخت بگیرم،چون این ویژگی من باعث معذب شدن خودم و مهمون میشه
چقدربرام جالب بود که امریکایی ها موقع رفتن به مهمونی غذای خودشونو میبرن،و این یک ویژگی بسیارتحسین برانگیزیه که باعث میشه مهمون درراحتترین شرایط ممکن باشه و بیشتر لذت باهم بودن رو ببرن،نه اینکه فقط زحمت روی دوش میزبان باشه
من هنوز متأسفانه تواین مورد مشکل دارم،و شده خیلی وقتها اونقدر احساس معذب بودن تو مهمونی رفتن بهم دست میده،که بقوله قدیمیا جاروی دستم ازخودم زودتر میره مهمونی،و تا برای میزبان تمیزومرتب نکنم به خونهنمیام
وبرعکسش هرموقه هم کسی خونمون میاد،نمیذارم مهمون دست به سیاهو سفید بزنه،و تااخرمهمونی باید سرجاش بشینه و تکون نخوره چون فکرمیکنم من به عنوان میزبان باید درهرلحظه درتلاش باشم و یه خوراکی بیارم تا مهمون یه چیزی تو دهنش بچرخونه وگرنه بد قضاوت میشم!
این بد قضاوت شدن من توسط دیگران ریشه ی زیادی تو جنبه های مختلف زندگیم دوونده،،که این یکی از ریشه هاشه که پیداکردم و به یاری الله و به لطف این درسهای مهمی که دارم میگیرم ریشه های خوب قضاوت شدنم توسط دیگران ومهم بودن نظردیگران رو ازبین خواهم برد
خیلی لذت بردم ازین مهمون نوازیتون و خیلی بیشتراینکه مهمونایی به سمت شمامیان که اونها هم کاملا آسان گیر،کاملا مسئولیت پذیر و کاملا باشرایط جوی اُکی هستند و بسیار باخودشون درصلحند خداروصدهزاران مرتبه شکرت
داستان بهبود شخصیتم درراستای الگو گرفتن از شخصیت های این سلسله سریال ادامه دارد…
سلام استاد جونم
سپاسگزار خداوندم که یک ماه روی تعهدم موندم و امروز سی و یکمین قسمت رو دیدم الهی شکرت
.
سپاسگزار خداوندم که امروز دیدم ستاره هام یکی اضاف شده و از دو و نیم الان شده سه و نیم هوراااااااااا
.
.
اونجایی که شما رفتید برنج بدید به براونی گفتم حیوونک بیچاره توروخدا این آشغالا رو بهش ندید بیمار میشه دلم براش سوخت خخخخخخخخخخ
اخه ما بچه هایی که تو دوره سلامتیم میدونیم که بدن هر موجودی چه انسان چه حیوان با اون ماده ی خوراکی سازگاره که میلیونها ساله داره تغذیه میکنه ازش
و این برنج حتی اگه برنج الص شمالیه گیلانیه خوش عطر بویی باشه که ادم از بوش مست بشه ، در باطن سمیه که بیچاره میکنه بدن رو
چون نه بدن ما انسانها نه حیوون ها هیچ وقت با این ماده ی غذایی اشنایی نداشته
اما وقتی رسیدید به براونی و براونی با وسواس شدید بو کرد و هیچی نخورد گفتم الله اکبر الله اکبر الله اکبر
خدایا ببین این حیوون چه سیستم قوی خداوند بهش داده که بتونه در فضای طبیعت که هزارتا چیز هست بتونه خوب رو از بد تشخیص بده
دقیقا یاد اون قسمت دوره سلامتی افتادم که گفتید حیوون ها با وسواس شدیدی گیاه هارو هم بو میکنن که لکتین نداشته باشه
اما ما انسانها به خاطر پیش زمینه مون همچین توانایی داده نشده برای همین گیاها غذاهای ما نیستن چون با بو کردن نمیتونیم مثل حیوون ها متوجه خوبی یا بدیشون بشیم
چرا نداریم این سیستم رو که مثل حیوون ها با بو کردن متوجه خوبی یا بدی اون غذای گیاهی بشیم ؟؟
خیلی سادس
چون طی میلیون ها سال هیچ نیازی به این توانایی نداشتیم
میلیون ها سال غذای ما گوشت بوده نه گیاه
گوشتی که لکتین نداره و انرژی بالایی به بدن و مغزمون میده
… اما …
این سیستم فوق العاده ای که حیوانات گیاهخوار دارن رو ما انسانها برای چیز مهم تری داریم
یعنی چی
یعنی سیستم هدایتگر شخصی
سیستم احساساتمون
سیستمی که بهمون میگه چی درسته چی غلطه
و این سیستمیه که خداوند به ما داده که از طریق شهود و الهام قلبی میتونیم خوب رو از بد تشخیص بدیم سیستم هدایتگر شخصی همون چیزی که توی کتاب رویاها گفتید که مثل GPS مارو به سمت خواسته هامون هدایت میکنه
اگر من حالم خوبه یعنی در مسیر خواسته هام هستم
اگر من حالم بده یعنی در مسیر ناخواسته هام هستم
برای همین حال خوب یعنی اتفاقات خوب
و حال بد یعنی اتفاقات بد
و طی میلیون ها سال تکامل جسمی و روحی انسان این سیستم تشیخص به ما داده شده :))
و حیوونا این سیستم رو ندارن :))))
و طبق اصل بقای اصلح
هم اون اسب نسبت به اجدادش بهتر میتونه لکتین رو تشخیص بده چون سیستمش قوی تر شده
و هم ما نسبت به اجدادمون بهتر به احساس شهود قلبیمون و الهامات رو میتونیم تشخیص بدیم و طی تکامل میلیون ها ساله این سیستم شهود در ما قوی تر شده
سیستمی که با جسم و روح ارتباط مستقیم داره و هر دوشون رو با هم تکامل داده تا ما به اینجا و اون حیوون به اینجا برسه …
الله اکبر
حتی یه دونه برنج رو هم نخورد براونی
اون میدونه این خوردنی غذای بدنش نیست اما ما نمیفهمیم !!!!
و اونجایی که نون بهش میدید استاد
گفتید نون روغنی رو نخورد
و باز الله اکبر
روغنی که توی دوره اون رو سمی ترین ماده ی ممکن نام بردید
الله اکبر به این عظمت خدا که به این اسب چنین سیستم هدایتگری داده
و به ما هم داده
دقیقا ما انسانها هم با یه به اصطلاح بو کردن میتونیم بفهمیم ایا این مسیری که وارد شده ام درسته یا نه
ایا این چیزیه که قلبم بهش کواهی میده و سعادت دنیا و اخرتم رو داره یا نه
اما به ما اراده ی انتخاب و یا سرپیچی داده شده
به اون حیوان داده نشده
اون حیوان ناچاره از غریضه اش پیروی کنه هیچ راه دیگه ای نداره
یک حیوون وقتی میترسه لاجرم فرار میکنه نمیتونه پا روی نفسش بذاره و بگه خداوند حامی منه من فرار نمیکنم
اما ما انسانها قدرت انتخاب داریم
وقتی میترسیم
وقتی هیچکسو نداریم
وقتی پول نداریم
وقتی تنها شدیم
وقتی کسی تهدیدمون کرد
و …
ما میتونیم انتخاب کنیم بدوییم به اینور اونور مثل حیوونا و به هر کس و چیزی چنگ بزنیم تا شاید نجات پیدا کنیم
یا میتونیم انتخاب کنیم ایمان داشته باشیم سرجامون بمونیم و از الله کمک بخوایم و به ریسمان الهی چنگ بزنیم نه دیگران و نه سرعت پامون برای دویدن و نه پارتی و نه غیره …
الهی شکرت شکرت شکرت
.
در مورد ماهی ها رو راسیتش هنوز نمیدونم چرا اونها همه چیز خوارن و تمام غذاهایی که میریزید رو میخورن نمیدونم شایدم نخورن ولی همون برنج و نون هم برام تعجبیه و جوابشو فعلا نمیدونم حتما این هم دلیلی داره و به تکامل برمیگرده ولی من نمیدونم
…
استاد در مورد پارتی گرفتن و فرهنگ ایرانی ها با امریکایی ها
جالبه من دیروز دقیقا یه ویدیو در مورد این موضوع اومد حلو چشام و یک دختری بود داشت تفاوت فرهنگ تولد گرفتن امریکایی و ایرانی هارو میگفت که اصن من خودمم تعجب کردم
یه جورایی هم دوست داشتم هم نداشتم
مثلا میگفت توی امریکا کسی که تولدشه بفیه رو فقط دعوت میکنه مثلا کافه و اونجا مهمانها خودشون باید سفارش بدن و هزینه خودشونو حساب کنن و از اونطرف هم کادویی برای تولد نمیبرن اکه مثلا خیلی رفیق صمیمی باشه یه چیز خیلی کوچولو در حد یه بسته شکلات میبره
یا مثلا برای مهمونی گرفتن همون جور که شما گفتید طرف غذای خودشو میبره و حتی اگه شما اونا رو دعوت کنید و بخواید به کل مهمون ها غذا بدید اونها احساس ناراحتی میکنن و یا شاید فکر کنن دارید شوآف میکنید
خیلی فرهنگ ایرانی دقیقا متضاده فرهنگ امریکایی هاست
من اصن خیلی جا خوردم اینارو شنیدم من خودم بینش هستمو نمیدونم بعضی جاها فرهنگ ایرانی خودمونو ترجیح میدم بعضی جاها امریکایی
.
مثلا تو لباس پوشیدن امریکایی
(چون خودمم راحتم هر وقت هر چیزی دلم خواست میپوشم بارها پدر مادرم هم سرزنشم کردن که چرا لباس شیک نمیپوشی چرا این لباس راحتی هارو میپوشی و کلی بهم ایراد میگیرن گاهی ولی خداروشکر اینقدر روی عزت نفسم کار کردم که دیگه تمسخر نظرات منفی خانوادهام هم بهم اسیب نمیزنه و گوشم بدهکاره حرفاشونه … دیگه خودشون اینروزا چیزی نمیگن خخخخخ)
.
تو تعارف نکردن امریکایی
(خودم تعارفی نیستم اگه کسی بهم تعارف کنه برمیدارم همون اول اگر هم نکنه بهش میگم میخوام خوراکیتو بهم بده خخخخخخ یا توی دوره هستم راحت به چندین بار تعارف دیگران نه میگم )
.
ولی توی تولد گرفتن و مهمونی ایرانی خخخخخ
چون واقعا لذت میبرم برای مهمون هام غذا درست کنم
یا اگه مهمونی غذای خاصی بخواد گیاهخوار باشه یا گوشتخوار باشه یا هر چی بهم بگه یا ازم بپرسه چون خوشحال میشم اینکارو بکنم
یا برا تولد برام کادو های خوب بیارن و پذیرایی با من باشه
.
خلاصه الان یه چیزی بینابینم شاید 60 درصد امریکایی 40 درصد ایرانی در کل
.
خداروشکر برای این قسمت فوق العاده سپاسگزارم ازتون استاد عزیزم میبوسمتون
راسی دیروز به حسم گفتم چطوره کنار زندگی در بهشت هر روز یه قسمت سفر دور امریکا هم ببینیم که مخالفت کرد گفت عجله نکن اون رو برای یه موقع دیگه که آماده سفر بودی بهت میگم از قبلش شروع کنی فعلا همینو ببر جلو
منم گفتم چشششمممم
عاشقتونم
در پناه الله
بسم الله الرحمن الرحیم
با هربار دیدن فایل های زندگی در بهشت یا سفربه دور امریکا به ذهن ناخوداگاهم یاد اور میشوم
که میشود،اگر استاد توانسته از زندگی در بندرعباس بتونه به اسانی در بهترین و زیباترین کشور زندگی کنه پس من هم میتونم
اگه استاد تونسته روابط زیبا و شاد و لذت بخش داشته باشه من هم میتونم
اگه استاد تونسته طوری خرید کنه که چندین بار بره وبیاد تا خریدهاشو از داخل ماشین بزاره توی خونه من هم میتونم
اگر استاد تونسته ماشین و موتور های زیبا و کاراومد داشته باشه من هم میتونم
من هم میتونم میزبان انسان هایی باشم،که هم فرکانس هستند با خودم
من هم میتونم ،چرا که خدای عباسمنش خدای من هم هست،روزی دهنده و هدایتگر استاد روزی دهنده من هم هست
فقط باید فرکانس های مناسبی درجهت رسیدن به خواسته ام ارسال کنم به جهان
فقط باید ظرفمو وسیع کنم،روحمو وسعت بدم تا به خوبی نشانه ها والهامات را بببینم و بشنوم ،باید وسیع باشم که رزق بی حساب خداوند در زندگی ام جاری شود
سپاسگزارم خدای من
بنام خالق زیباییها
سلام و درورد به بهشت زیباییم بهشتی که هر چقدر به درونش رخنه میکنم بیشتر و بیشتر عطششو تو زندگی روزمره ام حس میکنم.
الله اکبر از این نشانهای پروردگار نشانهایی که چند روزه با دقت تمام داره بر سرم سرازیر میشه…
نشانه ایی که بیشتر منو متکی پروردگارم میکنه،برای ساختن باورهای قوی و و بنیادین توحیدی…
امروز صبح گنجشکها و پرنده های خوش صدا از پشت بالکون اتاقم منو بیدار کردند…
صبح زود که میشه من دیگه نمیتونم زیاد بخابم باید بیدار بشم…و شروع کنم روی افکارم کار کردن…
چند روزه خیلی قانون خداوند داره بیشتر برام بولد میشه.حتی خوندن قرآن و درکشم داره بیشتر برام قوی تر میشه..دقیقا خداوند جلوم نشسته داره باهام صحبت میکنه…
امروز صبح بهم یاداور شد.داستان موسی بر فرعون….
بهم گفت…بگو…که چی شد به این درجه رسیدی..همون داستان پیروز شدن موسی بر فرعون!
گفت پروردگارا من بسوی توهدایت شدم تا خشنودی ات را بدست بیاورم…
پیروز شدن ما بر شیطان..نفس در برابر شیطان!
چقدر قانون بدون تغییر الهی رو داره برای ما بازگو میکنه…که هر چقدر ایمان باور به خداوند و راه راست داشته باشیم…خداوند خوشنود و راضی تر و هدایتهاش برای ما قوی تر میشه…
حدودا یه دو هفته هست هدایت خداوند برای پیشبرد کارم بصورت جدی تر چند بار برام تکرار شده به لطف خودش…و بصورت دقیق و اگاهانه کار کردن.تونستم استارت تقریبا کوچکی رو بزنم ولی برای من خیلی پون مثبت داشت..
و لطف پروردگار این فایل برام نشانه اومد تا بازم درکم را از قانون بدون تغییرش بولدتر کنه!
اولین نشانه…یکی شناخت ماهیها از فضای اطرافشون….و دقیقا قانونم برای من همینجوری شده..جاهاییی که احساس خطر میکنم که داره وجودمو از من میگیره .فورا خودمو جمع جور میکنم تا شیطان، نفس ،وجود الهیمو نگیره.خیلی زود آبشنهایی که باهاش برخورد میکنم..اون احساس خطرناک بودنشو درک میکنم.و اینو درون الهیم زود بهم میقبولونه…
دقیقا مثل ویروسی میمونه که به محض ورود به سیستم بهش غلبه میکنه..دقیقا ماهیها هم احساس خطر رو فهمیده بودن بهمین خاطر داشتن آگاهانه و اون درک وجودیشون محافظه کاری میکردن.
چقدر خوبه ما هر کدوممون خیلی احتیاط کنیم.دقیقا یه وقتایی هست یسری تضادها یسری افرادی وارد محیط درونیم میخان بشن.خیلی زود خودمو جمع میکنم که بقول استاد زیپ دهنمو بکشم و نخام انتقاد یا هر حرفی که بهم مربوط نیست دهن باز کنم برای حرفهای بیهوده ایی که جز خرابی خودم نیست…
و بتونیم این ایمان این توکل.و پرهیز از حرفهای بیهوده رو بگیریم…و کنترل کنیم.ورودیهامونو ورودی خیلی مهمه هر چقدر میگذره بیشتر میفهممم کنترل ورودیها…چون دنیای اطرافمون پر از وردیهای نامناسبه وردیهایی که جز خرابکاری چیز دیگری نیست..
رو بتونیم تحت کنترل خودمون بگیریم.همون اعراض …
حدودا این چند مدت عضویتم! نمیگم خیلی خوبم عمل کردم ولی خودمو بسیار تحسین میکنم.چقدر همین مدت سرعت پیشرفتم تو زمینه کاریم قوی بوده..منیکه که سالیان ساله تو این حیطه هستم…همین وقتای گذران را بخوبی استفاده کردن بزرگترین پون مثبته.و کار کردن روی افکار و درون و بیرونم همگی برای من جهادی بسیار بزرگ بود.همه رو از لطف بیکران خداوند میدونم.
نکته بعدی….
حرکتهای جیکاب برای فایلهایی که باید تو صفحه شخصیش در یوتیوب گذاشتن.
بازم حرکتهای من برای قوی شدن الهاماتم..که منم هر روز بیشتر روی خودم کار کنم…
این نشانه بزرگیه برای من..که هر روز کارکرد مثبت داشتن در قدمهای پیش رویم..
و نکته بعد….
ما هم چند روزی یه مهمان غریبه ایی داشتیم دقیقا امروز صبح داشتن وسایلشون توی ماشین میزاشتن.خدایا چقدر خوب داری همزمانیها و ثروتها و فراوانیها رو بهم نشون میدی..دقیقا ماشینشون پر از وسایل و فروانیها مثل خانواده رایان عزیز بود..خدای من امروز خداوند بهم گفت برو ..اومدم بیرون وارد اون قسمتی شدم که داشتن وسایلشونو جاگذاری میکردن یادم به چند دقیقه پیش افتاد که نگاه این فایل از سریال رو نگاه کرده بودم.چقدر خندم گرفته بود.خدایا شکرت شکرت
که چقدر زیبا داری قانونتو بهمون یادآور میشی..
اینفرد بسیار قوی و بسیار از نظر مالی عالی بود..از موقعه ایی که وارد این بهشت خدا شده ام روزانه افرادی که باهامون برخورد میکنن.مثل همین سریال زندگی در بهشت شده…
استادم چند وقت پیش خیلی دوستداشتم یه تیشرتی داسته باشم با لوگوی امریکا..هدایت شدم به یه پاساژی در منطقه جنوب…وسایل خارجی میارن..یه پیراهن خنک و نرم گرفتم با همین لوگوی امریکایی با اون عقابی که توی یکی از نشنال پارکها دیدم…خیلی پیراهنمو دوستدارم…
نکته بعدی…..از این فایل!…
من این حس رو از بچگی داشتم..وقتی به یه مهمانی یا جایی که بهمون خوش میگذشت میرفتیم.وقتی که اون روز تموم میشد..خود من چقدر احساساتم فوران میکرد..
میدونی استاد یه حسیه که فقط همون لحظه درکش میکنی چقدر بچه ها ناراحت بودن که دیگه پایان سفرشون تموم شد دیگه باید میرفتن…
این حس..بنظر من باوریه..که اکثرا ما ادمها میتونم بگم همه ما افرادی که احساساتشون زیاد که خود منم همینجوری بودم.همین چند روز با داشتن مهمونام حسش کردم…دیدم آره هنوز این باور در من قلیانه…
حالا این باور رو میشه…تو خیلی جاها بهم غلبه کرده…
مثل رفتن به محیط جدید و دور شدن از افراد نزدیکم…
یا هر چیزی…استاد من این باور رو با حسش درک کردم که آره…..
و نکته مقابلش شما….چقدر خوب عمل کردین چقدر زود بر محیط درونیتون وصل میشین…این احساس رو از اون افراد دیدین ولی اون با احساس خوب به ما رسوندین…
پس منم فهمیدم این پاشنمه..و این پاشنه همین الان میخام آبش کنم…
من میخام شرایط جدید رو وارد زندگیم کنم.باید بتونم این احساسات رو به احساس خوب بدلش کنم..
و بیام براش منطق بسازم…که قرار نیست همیشه بعضی از شرایط ایستا باشه یا من در یه مرحله بمونم یا افراد تا یه مرحله کنار من باشن..
منم میخام مثل استادم قوی باشم و چون میخام مهاجرت داشته باشم که خداوندم بهم الهام کرده این مهاجرت خیلی میتونه تو زندگیم و توی شرایط زندگیم تاثیر گذار باشه و من بیشتر از این محیط یکنواختم بیرون بیام و بتونم بیشتر درون خودمو کشف کنم.
چون بعضی از وابستگیها حالا اون هر چی میخاد باشه..بنظر من با این ورودم بیشتر دارم درکش میکنم …خیلی میتونه اسیبها رو برای هر کدوممون رقم بزنه…و بنظر من قفلی که زنجیر میشه به پات…و اینو خیلیا دارن تو زندگیشون توی احساساتشون خیلی راحت آینده شونو دارن با این افکار و این کته گوری رقم میزنن!
منم میدونم این احساس هنوز پاشنمه که باید این ترمز رو بردارم تا هدایت بشم برای اسانیها.و زندگی جدید و موقعیت جدید…
خدایا سپاسگزارم که هر روز زندگیم پر از نشانهای تو هست برای زندگی عالی و شرایط عالی …چون این پاشنه چند روز پیش خودشو بهم نشون داد در مقابل خاسته ایی که دارم..
.
و من باید بتونم بهش غلبه کنم و منطق براش بسازم تا جریان خداوند تو زندگیم برام بچرخه..
تا آسان شوم بسوی آسانیها!!!
نکته بعدی بازم درون الهی برانی…و نخوردن غذاهایی که براش مضره و به زائقه اش مرتبط نیست…
و این هدایت رو همیشه در تمامی جوانب زندگی در چرخه اکوسیستم جهان پروردگار دید…
که همه دارن طبق اون خوی درونیشون عمل میکنن.حیوانات اون طبع ذاتیشونه..
ولی ما انسانها قدرت اینو داریم که خودمون انحامش بدیم بازم این خود ما میتونه تو مسیر درست باشه یا مسیر نادرست…
حالا چقدر خوبه مانند سوره اول قرآن سوره حمد عمل کنیم..و طبق هدایت الله جلو بریم..هدایتی که همه جورش درست و صحیحه…که واقعا خیلی همجوره برام خیر و سلامتی بوده… هر نوقع بهش گوش بفرما بودم.هر موقع هم نتونستم یا درست در نکردم..بنظر من همونم نیاز بوده با طریق دیگه بهم بفهمونه دیگه سرهای بعد ازش استفاده نکنم!بنظر من همه چیز خودشه…
یوقتایی که منطقه هدایت دور میشیم.همون پاشنه هامونه..که باید زود درکش کنیم برای سری های بعد بخوبی عمل کنیم.تا به سختی نرسیم..
چون سختیها پاشنه هامونه.
آسانیها خیر و خوبی از طرف خداونده
نکته بعد…
روند مهمانداری در کشور زیبای توحیدی امریکا..و اسانگیر شدن در مراحل مهمانداری چقدر خوبه این خوی عادی و راحت بودن ….استادم دقیقا الان مردم تو این زمینه خیلی بهتر شدن…ما که دقیقا همینجوری عمل میکنیم.و میدونم بازم هست ولی خیلی بهتر شده تا قبلنا….
ولی چقدر خوبه برای هر کاری بهترین روش برای آسانیها و راحت بودنها در نظر بگیریم.
و هدف رو لذت بردن قرار بدییم…
ولی میدونم این نوع تفکر خیلی نیازه روش کار کرد که اینم با در صلح قرار گرفتن با خودمون هست..که میتونیم این افکار رو به دیگران انتقال بدییم…..تا افراد مناسب و مکان مناسب هدایت بشیم.
بهر حال این فایل پر از نشانها برای من بود انشالله بتونم در تمامی جنبه های زندگیم از اصلها پیروی کنم.و بتونم این احساس خوب وجودی استاد عزیزم و مریم جان عزیز رو،.. در تمامی قسمتهای زندگیم بکار ببندم…که اینم بازم با تکامله که باید انجام بشه….
سپاسگزارم ……برای زندگی راحت و آسان، هر روزم را با نام و یاد خداوند شروع و به پایان میرسانم!اللهی امیدی به امید خودت
به نام خداوند وارث
درود بر استاد گرامی، مریم خانم شایسته و همه دوستان
خیلی خوبه بچه ها اینقدر رابطشون با پدرشون خوبه که با هم مسافرت چند روزه میرن
ببین امروزو
خداروشکر چه ابرای زیبایی، چه منظره دلنشینی، فوق العاده اس انگار بار اوله میبینم، چه رنگ سبز ارامش بخشی
.
برای بچه ها و خانوادشون ارزوی موفقیت و سلامتی دارم، تجربیات خوب و نکات خوبی رو به من یاداوری کردن و خوش گذشت
تحسین میکنم که شما هم با مهمونا تفریح میکردین و اصلا اهل تعارف نیستید و با خودتون در صلحید
این سبک زندگی راحت و سادگی که بدون تعارف باشه در امریکا رو خیلی دوست دارم و اینجوری حس صمیمت بهتری هست
ولی این سادگی رو بیشتر دوست دارم و حس بهتری میگیرم.
همرنگ بودن هم خوب نیست باید باورهام رو اصلاح کنم
سعی کردم در خودم هم همینطوری باشم
با دورود وخسته نباشید به استاد عباس منش وخانوم شایسته عزیز .چقدر این فایلها عالی و لذت بخشه .ماهیگیری بچه ها چقدر لذتبخشه چقدر تفریح خوبیه سلام دادن جیگوپ خیلی با مزه است چقدر پارادیس آرام بخشه واقعاً بهشت وهرکسی فرکانسهای مثل استاد باشه اونم میتونه همچون زندگی رو تجربه بکند .مثل اینکه بچه ها موقع خداحافظی ناراحت بودن ودلشوندنمیخواست برن البته منم جای اونهابودم دلم نمیخواست از همچین بهشتی برم .چقدر نعمتهای الله یکتا بی انتهاست چقدر فراوانی وارامش در اون کشور موج میزنه این فایل زیبا نشانه امروز من هستش ولی تا الان دلیل این فایلو درک نکردم که چرا باید نشانه من باشه و البته بعد چند با دیدن وخواندن کا منتهای بچههای گروه دلیلش رو پیدا میکنم وبا هدایت خدا در مسیر پیشرفت قدم برمی دارم .
با سلام و تشکر از دوستان بابت نظرهاشون…
خواهشی داشتم از دوستان و اون اینکه دستور زبان فارسی رو فردوسی کبیر 30 سال زحمت کشید تا به دست ما رسید لطفا زحمات این شاعر بزرگ رو حفظ کنیم…..
بعضی دوستان متاسفانه نمی دانم به چه علت حروف اضافه رو کامل نمی نویسند؟
مثلا بجای که می نویسند ک
وبجای به می نویسند ب
اینجوری پیش بره بعد از کمتر از 30 سال هیچی از زبان فارسی باقی نمی مونه!!؟؟؟؟
به نظر من بجای اختراع و حذف زبان فارسی و ساخت زبان فارسی جدید،زحمات 30 ساله فردوسی کبیر را پاس بداریم و درست بنویسیم….
قبلا از همکاری همه عزیزان سپاسگزارم…
سلام استاد عزیزم و مریم جونم امیدوارم همیشه شاد و خوشحال و خوشبخت باشید
عاشقتونم بخداااا
استاد چقدر این خانواده رو دوست داشتم
چقدر زیبا بودند و چقدر رابطه عالی باهم داشتند خصوصا پدر خانواده ک فقط در حال لذت بردن بود اصلا کاری بکار بچه ها نداشت
و بچه ها چقدر آزادانه هرکاری ک خوشحالمون میکرد رو انجام میدادن
بیشتر لیوای ک تایم بیشتری رو صرف ماهیگیری میکرد و البته پدر خانواده
و یعقوب خودمون ک عزمش رو جمع کرده بود ک حسابی یه تکون ب کارش بده
دمش گرم
بازم میگم منم باید مث یعقوب شروع کنم و پویا باشم
و استاد از مهمونی های ایران نگم اصلا اگ مهمونی رو ساده بگیری توی بلندگو اعلام میکنن ک فلانی ما رفتیم خونه شون فلان غذا رو داد و این چرت و پرت ها
البته خودم دیدم ک میگم
و از این جور چیزا
فک کنم باید خیلییی خیلیی خیلی روی خودم کار کنم در این زمینه
امیدوارم خدا کمک کنه بهم
چون من مقاومت زیادی توی این زمینه دارم
و اگ بخوام انجام بدم باید اول اول احساسم رو خوب کنم وقتی بخوام راحت بگیرم مهمونی رو اول نباید احساس شرمندگی کنم
باید احساس راحتی و افتخار کنم ک از بند باورهایی ک پوسیده هست رها بشم
سپاس گزارم استاد خوشگلم
استاد من خودم از اونایی هستم ک برای مهمونی خیلی سخت گیرم و خیلی ب خودم احساس بد میدم
عاشقتم استاد
به نام یکتا خالق زیبایی ها
سلام به روی ماه همگی
خدایا شکرت برای جان تازه ای که امروز بمن هدیه دادی تا ببینم زیبایی های زندگیم رو و تحسین کنم زیبایی های پارادایس رو
استاد، امروز پارادایس خیلی زیباتر شده، آب دریاچه بنظرم آبی تر بود و سرسبزی درختها بیشتر شده بود، مهمونها انگاری همه دوش گرفتن و لباسها رو عوض کردند و چه لباسهای رنگارنگ و خوشگلی پوشیدن، خدایا شکرت برای خوراک و پوشاکی که هر روز در زندگی ما جاری می کنی.
بانو جان، شما بی نظیری و استاد شما بسیار مهمان نوازی، چقدر حال مهمونهاتون خوبه و با چه عشقی نشستن سر میزی که پر از نعمت و برکته و در حال صرف صبحانه هستند. چقدر فضا صمیمی و گرمه خدایا شکرت
من واقعا از تحسین زیبایی های پارادایس خسته نمیشم استاد، اینقدر این قطعه از زمین خدا زیباست که من هر روز در مسیر رفتن به سرکار یک قسمتش رو می بینم و کامنت می نویسم و روزمو می سازم. پارادیس علاوه بر زیبایی های منحصر بفردش برای من نماد ثروت و فراوانیه، فراوانی آب فراوانی هوای خوب فراوانی درخت و سرسبزی فراوانی انسانهای ارزشمند فراوانی اجرا شدن تصمیم های کوچک و بزرگ، خدایا شکرت برای این شکوهی که به این ملک بخشیدی
آخ که سکانس خداحافظی هم با حال بود هم حال گیر، استاد دلم می خواست یه کلبه اونور دریاچه براشون می ساختید تا ماندگار بشن، فایلهای این چند قسمت که خانواده آقای رایان و پسرهاش مهمان شما بودند، علاوه بر نکات آموزنده ای که دیدیم و یاد گرفتیم، فایلهای تصویری حال خوب کنی بودند که واقعا نظیری ندارند و خدارو شکرگزارم که در مدار دریافت و دیدن این زیبایی ها هستم.
استاد، این شیوه فیلمبرداری فوق العاده بود بخصوص برای دوستانی که مثل من عاشق موتور سواری هستند این فرصت رو میده که با قدرت تجسم خودمون رو در حال موتور سواری تصور کنیم دقیقا مثل بازیهای کامپیوتری شده بود. استاد دم شما گرم و دست مریزاد که یه همچین تریل هیولایی ساختید و دوباره با زبان تصاویر یاد گرفتم که با قدرت اراده و اختیاری که خداوند بهمون عطا کرده می تونیم هر چیزی رو که بخواهیم در زندگی مون خلق کنیم ولو اینکه به تنهایی بیفتیم به جون یه جنگل 20 هکتاری و یه مسیر موتور سواری توش بکاریم.
استاد خدا بشما و بانو سلامتی و طول عمر بده و آرزو می کنم هر چه در دل دوستانم می گذره در زندگیشون هم جاری بشه.
خدایا شکرت برای حضور استاد و بانو شایسته در مسیر سبز زندگیم
خدایا شکرت برای حضورم در این مأمن الهی
خدایا شکرت که هر روز مزرعه رویاهام رو بمن نزدیکتر می کنی
خدایا شکرت که تو رو دارم.
مانا باشید و شاد زی…
به نام خداوند مهربانم
سلام استاد جان ، مریم جونم و همه ی اعضای خانواده ام
خداوند را شاکرم به خاطر وجود چنین مهمانهایی
چقدر مهربان ، مودب ، شاد
این چند روز که من با انها بودم کلی بهم خوش گذشت ، کلی درس ازشون یاد گرفتم .
به خصوص پدر
پدری که تفاوت کودکانش را درک میکرد و دیگری را به خاطر درون گرا بودنش سرکوب نمیکرد ، به علایق انها توجه میکرد
او سعی کرد با صحبت کردن به یهقوب بفهماند که باورهای اشتباهی در مورد کار کردن دارد ، احسنت به او
مانع پریدن بچه هایش به درون اب نمیشد
مانع اتیش بازی ، موتور سواری نمیشد و اجازه میداد انها کودکی را تجربه کنند .
از مریم جان یاد گرفتم که من هم با مهمان ها خوش بگذرانم نه این مثل زنان سرزمینم دائما در آشپزخانه باشم و خودم را زجر دهم و هی دائم دعا کنم خدا کند مهمان نیاید .
از یعقوب یاد گرفتم که اگر الهامی به من شده سریع اقدام کنم و اجازه ندهم نجواهای ذهنم مانع من شود .
از بچه ها یاد گرفتم از تکتک لحظاتم استفاده کنم و بر ترس هایم غلبه کنم ، پریدن درون اب ، اتیش بازی
همان طور که انها اولش میترسیدند که به درون اب بپرند اما بر ترس شون غلبه کردن و پریدن ، و بعد دیدن ترس انها بی خود بوده .
از استاد و مریم جان یاد گرفتم که حداقل یک ورزش را شروع کنم و ادامه دهم تا بتوانم همیشه خوش بگذرونم .
پوشیدن لباس های راحتی همه جا واقعا عالی است ، این یعنی خودمان بودن ، اگر لباس شیکی میپوشیم باید به خاطر خودمان باشد نه دیگران .
سپاسگزارم استاد
سپاسگزارم مریم جان
خدای مهربان و عزیزم عاشقانه دوستت دارم و سپاس گذارت هستم که پله پله شیوه ی تفکر درست و زندگی کردن را به من یاد میدهی.
یا حق