https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2020/05/abasmanesh-26.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2020-05-23 09:40:182025-01-23 12:11:36سریال زندگی در بهشت | قسمت 31
295نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
ای جانم بعد اینکه استاد ماهیو گرفتن و دوربین رفت روی صورت پسر کوچیکه، (جوزف) خیلی خیلی لبخند زیبایی زد، ان ساالله همیشه لبش خندون باشه😍😍😍و پسر خوبی که میگه سلام😍😍😍ماشاالله چه صورت زیبایی و چه آرامشی تو نگاهش هست، من خب چون دو تا پسر کوچیک دارم، میگم وای خدا این عشقای من، وقتی بزرگ بشن چه ق بون صدقه ای برم من🤣🤣🤣🤣الان که خیلی دوسشون دارم، بزرگ بشن چی میشن، 😍😍😍😍ای جانم امیدوارم همینطور بزرگ بشن، باهمین آرامش باهمین درصلح بودن و لذت بردن اززندگی، خدایا شکرت😍😍😍😍که چشمان سالمی دارم و این تصاویر زیبا رو میبینم😍😍😍😍اهان متوجه شدم اسم این اقا پسر جیکوبه، ای جانم😍😍😍😍و استاد چقدر متواضعانه کمک میکنن تا وسایلشون جمع بشه😍😍😍خیلی خوبه ادمها، بهم کمک بدن، اینطوری عشق و محبت بین افراد، مستحکم ترمیشه، راستی چه تفاوت قد و هیکلی بین دوقلوها هست😍😍😍چه جالب(بقول پسر کوچیکم چه لاله🤣🤣🤣🤣) خب تا اخرنگاه کردم و متوجه شدم کلا مردمی خونگرم هستن، و همه به هم کمک میکنن، نه اینکه،،،، بگذریم باید به نکات مثبت توجه کزد، خداروشکر😍😍😍😍خود من هروقت جایی میرم میهمونی، تا اونجایی که بتونم کمک میدم😍😍😍😍
خدایا بی نهایت ممنون که وارد همچین مسیر معجزه آسایی شدم که کلی آگاهی بهم داده میشه و باعث میشه که روز به روز بزرگتر بشم.
خدایا همانطور که کمکم کردی تا با این آگاهی ها آشنا بشم. کمکم کن که به سبک این آگاهی ها زندگی کنم.
استاد و مریم جون بینهایت ممنون
من امروز از این فایل یاد گرفتم که وقتی مهمان داشتم تمرکزم فقط و فقط این باشه که به خودم و دیگران خوش بگذره و راحت بگیرم همه چیز رو
من شخصیتی دارم که وقتی مهمان میاد خیلی به خودم سخت میگیرم.
باید چند مدل غذا درست کنم. همه جای خونه رو برق بندازم. قبل از آمدن مهمان همه کارها رو کرده باشم و ی دونه ظرف هم تو ظرفشویی نباشه. خودم و همسرم آماده باشیم و ی لباس خیلی زیبا بپوشیم.
و این باعث میشه که خیلی خسته بشم و از مهمون خوشم نیاد و اصلا دوست نداشته باشم کسی بیاد خونمون و این ضعف شخصیتی رو باید بذارم کنار. چون این امکان پذیر نیست که هیچ وقت خونم مهمون نیاد پس من باید خودم رو عوض کنم.
به قول استاد مهمون خوشرویی ما رو می خواد نه چند مدل غذا
هرچیزی که می خوام خودم بخورم رو با مهمون شریک بشم. این نباشه که خودم میوه نمی خورم اما برای مهمان چند مدل میوه بگیرم و این نشانه کمبود عزت نفس منه. چون دیگران برام مهم تر هستند تا خودم. برام مهمه که دیگران در مورد من چه نظری دارند.
شاید باورتون نشه من پیش بابام بیشتر از هر کس دیگه ای رودروایسی دارم و همش خودم رو به رنج میندازم که نکنه ی وقت پیش بابام کم بیارم و شاید باورتون نشه که راضی نمی شم بابام بیاد خونمون .
نه من از این به بعد می خوام ی جور دیگه رفتار کنم. می خوام کاری بکنم که خودم راحت باشم. دیگه هیچ وقت به خودم سخت نمی گیرم.
دیگه هیچ وقت به خودم فشار نمیارم که همه کارها رو با هم انجام بدم.
خدااای من، چقدر این خانواده خوب بودند.چقدر صمیمی و مهربون،چه برادر های رفیقی،چقدر بی ریا و متواضع بودند..بسیار باادب..چقدر من این بچه ها رو دوست داشتم..چقدرر لذت بردم.استاد،اصلا انقدرر این مهمونی از همه نظر زیبا بود که من احساس می کردم منم تو جمع شما هستم..واقعااا خودمو اونجا حس می کردم😍. من خیلی از شخصیت یعقوب خوشم اومد، چقدر راحت ایده هاشو عملی کرد و کمالگرا نبود و استاد، واقعا لذت بردم که در قسمت25 شما از یعقوب در مورد ادیت ویدئو ها پرسیدید و بهش احساس مهم بودن دادید و او خیلی واضح با ذوق و شوق توضیح میداد و رفته رفته ذوقش بیشتر می شد.استاد جانم،چقدر خوب بود که شما ازش سوال می پرسید و هم به اون کمک می کردید و هم به خودتون که از افراد سوال بپرسید و درخواست کنید تا به عزت نفس بیشتر خودتون هم کمک کرده باشید.مثلا من دیدم خیلی از افراد از روی غرور و کمبود عزت نفس، سوال نمی پرسند و میگن خودمون میریم توی گوگل سرچ می کنیم و به جواب سوالمون می رسیم، که خیلی دلایل دیگه هم پشتش دارند.واای خدای من، خدای زیبای من، استاد، اصلا من هر شب که این سریال زندگی در بهشت رو میبینم یه نشانه ازش میبینم که دقیقققاا همون روز سوالم بوده و از خداوند هدایت خواستم.اصلا هر جای سایت قدم میزارم، هر کجا نشانه میبینم و خدارو باها و بارها سپاسگزاری میکنم و از قبل بیشتر عاشقش میشم💗چقدر زیبااا، خدای مهربون، به اسرار سینه های ما آگاهه.و اما قسمت 26 ، که در مورد غلبه بر ترس ها حسابی واسم نکته داشت.اینکه وقتی یه نفر الگویش را ببینه،اون هم عمل میکنه(شنا کردن) و برای دفعه های بعدی ترسش میریزه و باز میخواد بپره توی آب.دقیقا من خودم چند سال پیش که از شنا کردن ترس داشتم، وقتی رفتم تو دلش و پریدم، دفعه های بعدی خودم مشتاق تر بودم که بپرم و از این همه نعمت لذت ببرم و شادی کنم.حالا همیشه وقتی از چیزی ترسی داشته باشم، یاد تجربه ی شنا کردن خودم میفتم و میگم یادته مهسا، دیدی ترسی نداشت.انجامش بده.چون دیگه میدونم همه ی ترس ها واهی هستند و از همه مهم تر، من در آغوش خدای مهربانم هستم و او مراقب منه💗..وقتی شما رو سید صدا می کردند چقدر هیجان انگیز بود.اون فارسی صحبت کردن یعقوب😍. وقتی که مریم عزیزم، با لیوای قایق سواری کردند چه باور خوبی رو ایجاد کردند که یه آدم بزرگ میتونه با یه بچه لذت ببره و شادی کنه، به جای اینکه بگه نه من یه آدم بزرگم و باید با یه نفر هم سن خودم وقت بگذرونم..در قسمت 28،لیوا چقدر زیبا در مورد علایقش و ستاره ها صحبت کرد.این چهار تا برادر هرکدومشون چه خصوصیات جالبی داشتند و در عین حال که به همدیگه و سلایقشون احترام میزاشتند.من عاشق اون آتش زیبا شدم و اون ترکیب رنگ های نارنجی آتش و سبز درختان و زرد خورشید و آبی آسمون، که همشون کنار همدیگه روحمو نوازش می کردند.صحنه ی خیلی زیبایی بود و خدارو هزاران بار شکر کردم که دارم این همه زیبایی رو میبینم.💙استادم، در قسمت 30، چه درس بزرگی بود در مورد دست به آچار شدن شما، که وقتی انسان حرکت میکنه و قدم برمیداره،کارها خیلی آسون میشه.وقتی کار تموم میشه، اعتماد به نفسی که پیدا میکنه آنقدر ارزشمنده که بعد از اون میتونه کارهایی رو انجام بده که قبلا انجام نمیداده.موفقیت، موفقیت میاره.انجام کارها، اعتماد به نفس میاره، اعتماد به نفس باعث انجام کارهای بیشتر میشه و این چرخه ی موفقیت، ادامه دار میشه. واقعا خودم با جون و دل بهش رسیدم.با هر موفقیت کوچیکی، موفقیت های بزرگی در انتظار ما خواهد بود.چه مهمانی زیبایی بود.چقدر خوش گذشت بهمون استاد😍.چقدر درس یاد گرفتیم.چه خانواده باصفا و صمیمیتی بودند.خدایا شکرت بخاطر این همه آگاهی و زیبایی
استاد عزیزم سلام واقعاً نمی دونم که آیا این کامنت منو می خونید یا نه ولی می خوام قلباً از شما تشکر کنم بابت تمام فعالیت هایی که از اولین روز شروع این کار داشتید تا به امروز و تغییر دید و نگرش افراد نسبت به زندگی و پیرامون خودشان از شما تشکر کنم و با اینکه من موفق نشدم از محصولات شما به خاطر وضعیت مالی خودم استفاده کنم و از محصولات رایگان شما استفاده کردم بسیار نتیجه گرفتم و می دانم که هر کس میتواند از درون خودش شروع کند و به خدا برسد و به سعادت برسد و به ثروت برسد و یک زندگی عالی برای خودش داشته باشد همانطور که شما گفتید اگر من در همین کلبه حقیرانه خودم نتوانم شادی را سعادت را احساس کنم در هیچ جای دنیا هم این احساس را نخواهم داشت و اینکه من در همین ایران و شیراز خودم زندگی می کنم و با نعمتهای خدا و دیدن اطراف و درختان آسمان برگها کوهها باران احساس شادی می کنم و لذت میبرم از لحظه به لحظه زندگیم و از آنچه دارم از خدا تشکر می کنم و به امید اینکه روزی بتوانم شما را ببینم از نزدیک با شما و با خانواده شما آشنا شوم ، راستی رژیم غذاییتون خیلی اندام شما را زیبا کرده ، بسیار خوش اندام شدید ، من به شما افتخار میکنم ، خواستن توانستن است.ارادتمند شما عبدالله نوروزی
چقدر فضای صمیمی بین شما و مهموناتون وجود داشت تا حدی که ما هم این صمیمیت رو کاملا حس میکردیم. من خودم به شخصه مهمون رو خیلی دوست دارم حتی بیشتر از اینکه برم مهمونی دوست دارم میزبان باشم و همونطور که وقتی مهمونای خودم میرن دلم تنگ میشه و دوست دارم بیشتر بمونن باور کنید وقتی مهمونای شما هم رفتن من دلم تنگ شد و همون حس رو داشتم.😔😊. از شما و خانوم شایسته عزیزم بسیار ممنونم که ما رو هم به جمع صمیمی خودتون دعوت کردین. دوستتون دارم خیلی و خدا رو شکر میکنم بخاطر داشتن شما.
خدایاشکرت چقدراین بهشت زیباست خدایامنم این زندگی رواین توحیدرومیخوام هدایتم کن
واقعا تحسین میکنم عملگرایی وتوحیدتونوکه به این خوشبختی رسیدین
چقدراین خانانواده خوبن.وقتی رفتن یه حس دلتنگی برام ایجادشد انگار حوصلم سررفت خلوت شد گفتم استادوخانم شایسته حوصلشون سرنمیره چه خوبه چقدباخودشون درصلحنوعزت نفس دارن که ازرفتن کسی ناراحت نمیشن وباز عادی مثل قبل ب زندگیشون ادامه میدن
چه اسب زیبایی چقدخوب باحیووناتون برخوردمیکنین
چقدباذوق خانم شایسته به اقای راین گفت به زودی میبینمتون
چقدرعاشق کارتون هستین که اینهمه واسش هزینه میکنیدوهردفعه یه مدل از ابزارایی که که واسه فیلمبرداری هس میگیرین چقدرخوبه،ثروتمندبودن هرچیزی رو هرلحظه بخوای داری
چه فرهنگای خوبی برای مهمونی گرفتن هس اونجاچه خوبه،همه چی راحت باشه راحت بگیری واگه کسیوازخودت ارزشمندترندونی میتونی مهمونیوراحت بگیری
یعنی این بچه ها تالحظه ی آخر هم دنبال تفریح و سرگرمی هستن و ماهی می گیرن.
چقدر واقعا جاشون خالی شد توی پرادایس.
اون عکس یادگاری پایان کار پر از صمیمیت و عشقه.
استادجان چه آغوشی جالبی گرفتین برا دوربین .خیلی کاراست.
در مورد فرهنگ مردم امریکا باید بگم که خیلی لذت میبرم از راحت بودن و بی ریا بودنشون.این نوع زندگی نشان از یک فرهنگسازی گسترده و هدفمند داره که امیدوارم در کشور ما هم این فرهنگ ها جا بیفته.
سلام و درورد به بهشت زیباییم بهشتی که هر چقدر به درونش رخنه میکنم بیشتر و بیشتر عطششو تو زندگی روزمره ام حس میکنم.
الله اکبر از این نشانهای پروردگار نشانهایی که چند روزه با دقت تمام داره بر سرم سرازیر میشه…
نشانه ایی که بیشتر منو متکی پروردگارم میکنه،برای ساختن باورهای قوی و و بنیادین توحیدی…
امروز صبح گنجشکها و پرنده های خوش صدا از پشت بالکون اتاقم منو بیدار کردند…
صبح زود که میشه من دیگه نمیتونم زیاد بخابم باید بیدار بشم…و شروع کنم روی افکارم کار کردن…
چند روزه خیلی قانون خداوند داره بیشتر برام بولد میشه.حتی خوندن قرآن و درکشم داره بیشتر برام قوی تر میشه..دقیقا خداوند جلوم نشسته داره باهام صحبت میکنه…
امروز صبح بهم یاداور شد.داستان موسی بر فرعون….
بهم گفت…بگو…که چی شد به این درجه رسیدی..همون داستان پیروز شدن موسی بر فرعون!
گفت پروردگارا من بسوی توهدایت شدم تا خشنودی ات را بدست بیاورم…
پیروز شدن ما بر شیطان..نفس در برابر شیطان!
چقدر قانون بدون تغییر الهی رو داره برای ما بازگو میکنه…که هر چقدر ایمان باور به خداوند و راه راست داشته باشیم…خداوند خوشنود و راضی تر و هدایتهاش برای ما قوی تر میشه…
حدودا یه دو هفته هست هدایت خداوند برای پیشبرد کارم بصورت جدی تر چند بار برام تکرار شده به لطف خودش…و بصورت دقیق و اگاهانه کار کردن.تونستم استارت تقریبا کوچکی رو بزنم ولی برای من خیلی پون مثبت داشت..
و لطف پروردگار این فایل برام نشانه اومد تا بازم درکم را از قانون بدون تغییرش بولدتر کنه!
اولین نشانه…یکی شناخت ماهیها از فضای اطرافشون….و دقیقا قانونم برای من همینجوری شده..جاهاییی که احساس خطر میکنم که داره وجودمو از من میگیره .فورا خودمو جمع جور میکنم تا شیطان، نفس ،وجود الهیمو نگیره.خیلی زود آبشنهایی که باهاش برخورد میکنم..اون احساس خطرناک بودنشو درک میکنم.و اینو درون الهیم زود بهم میقبولونه…
دقیقا مثل ویروسی میمونه که به محض ورود به سیستم بهش غلبه میکنه..دقیقا ماهیها هم احساس خطر رو فهمیده بودن بهمین خاطر داشتن آگاهانه و اون درک وجودیشون محافظه کاری میکردن.
چقدر خوبه ما هر کدوممون خیلی احتیاط کنیم.دقیقا یه وقتایی هست یسری تضادها یسری افرادی وارد محیط درونیم میخان بشن.خیلی زود خودمو جمع میکنم که بقول استاد زیپ دهنمو بکشم و نخام انتقاد یا هر حرفی که بهم مربوط نیست دهن باز کنم برای حرفهای بیهوده ایی که جز خرابی خودم نیست…
و بتونیم این ایمان این توکل.و پرهیز از حرفهای بیهوده رو بگیریم…و کنترل کنیم.ورودیهامونو ورودی خیلی مهمه هر چقدر میگذره بیشتر میفهممم کنترل ورودیها…چون دنیای اطرافمون پر از وردیهای نامناسبه وردیهایی که جز خرابکاری چیز دیگری نیست..
رو بتونیم تحت کنترل خودمون بگیریم.همون اعراض …
حدودا این چند مدت عضویتم! نمیگم خیلی خوبم عمل کردم ولی خودمو بسیار تحسین میکنم.چقدر همین مدت سرعت پیشرفتم تو زمینه کاریم قوی بوده..منیکه که سالیان ساله تو این حیطه هستم…همین وقتای گذران را بخوبی استفاده کردن بزرگترین پون مثبته.و کار کردن روی افکار و درون و بیرونم همگی برای من جهادی بسیار بزرگ بود.همه رو از لطف بیکران خداوند میدونم.
نکته بعدی….
حرکتهای جیکاب برای فایلهایی که باید تو صفحه شخصیش در یوتیوب گذاشتن.
بازم حرکتهای من برای قوی شدن الهاماتم..که منم هر روز بیشتر روی خودم کار کنم…
این نشانه بزرگیه برای من..که هر روز کارکرد مثبت داشتن در قدمهای پیش رویم..
و نکته بعد….
ما هم چند روزی یه مهمان غریبه ایی داشتیم دقیقا امروز صبح داشتن وسایلشون توی ماشین میزاشتن.خدایا چقدر خوب داری همزمانیها و ثروتها و فراوانیها رو بهم نشون میدی..دقیقا ماشینشون پر از وسایل و فروانیها مثل خانواده رایان عزیز بود..خدای من امروز خداوند بهم گفت برو ..اومدم بیرون وارد اون قسمتی شدم که داشتن وسایلشونو جاگذاری میکردن یادم به چند دقیقه پیش افتاد که نگاه این فایل از سریال رو نگاه کرده بودم.چقدر خندم گرفته بود.خدایا شکرت شکرت
که چقدر زیبا داری قانونتو بهمون یادآور میشی..
اینفرد بسیار قوی و بسیار از نظر مالی عالی بود..از موقعه ایی که وارد این بهشت خدا شده ام روزانه افرادی که باهامون برخورد میکنن.مثل همین سریال زندگی در بهشت شده…
استادم چند وقت پیش خیلی دوستداشتم یه تیشرتی داسته باشم با لوگوی امریکا..هدایت شدم به یه پاساژی در منطقه جنوب…وسایل خارجی میارن..یه پیراهن خنک و نرم گرفتم با همین لوگوی امریکایی با اون عقابی که توی یکی از نشنال پارکها دیدم…خیلی پیراهنمو دوستدارم…
نکته بعدی…..از این فایل!…
من این حس رو از بچگی داشتم..وقتی به یه مهمانی یا جایی که بهمون خوش میگذشت میرفتیم.وقتی که اون روز تموم میشد..خود من چقدر احساساتم فوران میکرد..
میدونی استاد یه حسیه که فقط همون لحظه درکش میکنی چقدر بچه ها ناراحت بودن که دیگه پایان سفرشون تموم شد دیگه باید میرفتن…
این حس..بنظر من باوریه..که اکثرا ما ادمها میتونم بگم همه ما افرادی که احساساتشون زیاد که خود منم همینجوری بودم.همین چند روز با داشتن مهمونام حسش کردم…دیدم آره هنوز این باور در من قلیانه…
حالا این باور رو میشه…تو خیلی جاها بهم غلبه کرده…
مثل رفتن به محیط جدید و دور شدن از افراد نزدیکم…
یا هر چیزی…استاد من این باور رو با حسش درک کردم که آره…..
و نکته مقابلش شما….چقدر خوب عمل کردین چقدر زود بر محیط درونیتون وصل میشین…این احساس رو از اون افراد دیدین ولی اون با احساس خوب به ما رسوندین…
پس منم فهمیدم این پاشنمه..و این پاشنه همین الان میخام آبش کنم…
من میخام شرایط جدید رو وارد زندگیم کنم.باید بتونم این احساسات رو به احساس خوب بدلش کنم..
و بیام براش منطق بسازم…که قرار نیست همیشه بعضی از شرایط ایستا باشه یا من در یه مرحله بمونم یا افراد تا یه مرحله کنار من باشن..
منم میخام مثل استادم قوی باشم و چون میخام مهاجرت داشته باشم که خداوندم بهم الهام کرده این مهاجرت خیلی میتونه تو زندگیم و توی شرایط زندگیم تاثیر گذار باشه و من بیشتر از این محیط یکنواختم بیرون بیام و بتونم بیشتر درون خودمو کشف کنم.
چون بعضی از وابستگیها حالا اون هر چی میخاد باشه..بنظر من با این ورودم بیشتر دارم درکش میکنم …خیلی میتونه اسیبها رو برای هر کدوممون رقم بزنه…و بنظر من قفلی که زنجیر میشه به پات…و اینو خیلیا دارن تو زندگیشون توی احساساتشون خیلی راحت آینده شونو دارن با این افکار و این کته گوری رقم میزنن!
منم میدونم این احساس هنوز پاشنمه که باید این ترمز رو بردارم تا هدایت بشم برای اسانیها.و زندگی جدید و موقعیت جدید…
خدایا سپاسگزارم که هر روز زندگیم پر از نشانهای تو هست برای زندگی عالی و شرایط عالی …چون این پاشنه چند روز پیش خودشو بهم نشون داد در مقابل خاسته ایی که دارم..
.
و من باید بتونم بهش غلبه کنم و منطق براش بسازم تا جریان خداوند تو زندگیم برام بچرخه..
تا آسان شوم بسوی آسانیها!!!
نکته بعدی بازم درون الهی برانی…و نخوردن غذاهایی که براش مضره و به زائقه اش مرتبط نیست…
و این هدایت رو همیشه در تمامی جوانب زندگی در چرخه اکوسیستم جهان پروردگار دید…
که همه دارن طبق اون خوی درونیشون عمل میکنن.حیوانات اون طبع ذاتیشونه..
ولی ما انسانها قدرت اینو داریم که خودمون انحامش بدیم بازم این خود ما میتونه تو مسیر درست باشه یا مسیر نادرست…
حالا چقدر خوبه مانند سوره اول قرآن سوره حمد عمل کنیم..و طبق هدایت الله جلو بریم..هدایتی که همه جورش درست و صحیحه…که واقعا خیلی همجوره برام خیر و سلامتی بوده… هر نوقع بهش گوش بفرما بودم.هر موقع هم نتونستم یا درست در نکردم..بنظر من همونم نیاز بوده با طریق دیگه بهم بفهمونه دیگه سرهای بعد ازش استفاده نکنم!بنظر من همه چیز خودشه…
یوقتایی که منطقه هدایت دور میشیم.همون پاشنه هامونه..که باید زود درکش کنیم برای سری های بعد بخوبی عمل کنیم.تا به سختی نرسیم..
چون سختیها پاشنه هامونه.
آسانیها خیر و خوبی از طرف خداونده
نکته بعد…
روند مهمانداری در کشور زیبای توحیدی امریکا..و اسانگیر شدن در مراحل مهمانداری چقدر خوبه این خوی عادی و راحت بودن ….استادم دقیقا الان مردم تو این زمینه خیلی بهتر شدن…ما که دقیقا همینجوری عمل میکنیم.و میدونم بازم هست ولی خیلی بهتر شده تا قبلنا….
ولی چقدر خوبه برای هر کاری بهترین روش برای آسانیها و راحت بودنها در نظر بگیریم.
و هدف رو لذت بردن قرار بدییم…
ولی میدونم این نوع تفکر خیلی نیازه روش کار کرد که اینم با در صلح قرار گرفتن با خودمون هست..که میتونیم این افکار رو به دیگران انتقال بدییم…..تا افراد مناسب و مکان مناسب هدایت بشیم.
بهر حال این فایل پر از نشانها برای من بود انشالله بتونم در تمامی جنبه های زندگیم از اصلها پیروی کنم.و بتونم این احساس خوب وجودی استاد عزیزم و مریم جان عزیز رو،.. در تمامی قسمتهای زندگیم بکار ببندم…که اینم بازم با تکامله که باید انجام بشه….
سپاسگزارم ……برای زندگی راحت و آسان، هر روزم را با نام و یاد خداوند شروع و به پایان میرسانم!اللهی امیدی به امید خودت
ای جانم بعد اینکه استاد ماهیو گرفتن و دوربین رفت روی صورت پسر کوچیکه، (جوزف) خیلی خیلی لبخند زیبایی زد، ان ساالله همیشه لبش خندون باشه😍😍😍و پسر خوبی که میگه سلام😍😍😍ماشاالله چه صورت زیبایی و چه آرامشی تو نگاهش هست، من خب چون دو تا پسر کوچیک دارم، میگم وای خدا این عشقای من، وقتی بزرگ بشن چه ق بون صدقه ای برم من🤣🤣🤣🤣الان که خیلی دوسشون دارم، بزرگ بشن چی میشن، 😍😍😍😍ای جانم امیدوارم همینطور بزرگ بشن، باهمین آرامش باهمین درصلح بودن و لذت بردن اززندگی، خدایا شکرت😍😍😍😍که چشمان سالمی دارم و این تصاویر زیبا رو میبینم😍😍😍😍اهان متوجه شدم اسم این اقا پسر جیکوبه، ای جانم😍😍😍😍و استاد چقدر متواضعانه کمک میکنن تا وسایلشون جمع بشه😍😍😍خیلی خوبه ادمها، بهم کمک بدن، اینطوری عشق و محبت بین افراد، مستحکم ترمیشه، راستی چه تفاوت قد و هیکلی بین دوقلوها هست😍😍😍چه جالب(بقول پسر کوچیکم چه لاله🤣🤣🤣🤣) خب تا اخرنگاه کردم و متوجه شدم کلا مردمی خونگرم هستن، و همه به هم کمک میکنن، نه اینکه،،،، بگذریم باید به نکات مثبت توجه کزد، خداروشکر😍😍😍😍خود من هروقت جایی میرم میهمونی، تا اونجایی که بتونم کمک میدم😍😍😍😍
به نام خدا
سلام
خدایا بی نهایت ممنون که وارد همچین مسیر معجزه آسایی شدم که کلی آگاهی بهم داده میشه و باعث میشه که روز به روز بزرگتر بشم.
خدایا همانطور که کمکم کردی تا با این آگاهی ها آشنا بشم. کمکم کن که به سبک این آگاهی ها زندگی کنم.
استاد و مریم جون بینهایت ممنون
من امروز از این فایل یاد گرفتم که وقتی مهمان داشتم تمرکزم فقط و فقط این باشه که به خودم و دیگران خوش بگذره و راحت بگیرم همه چیز رو
من شخصیتی دارم که وقتی مهمان میاد خیلی به خودم سخت میگیرم.
باید چند مدل غذا درست کنم. همه جای خونه رو برق بندازم. قبل از آمدن مهمان همه کارها رو کرده باشم و ی دونه ظرف هم تو ظرفشویی نباشه. خودم و همسرم آماده باشیم و ی لباس خیلی زیبا بپوشیم.
و این باعث میشه که خیلی خسته بشم و از مهمون خوشم نیاد و اصلا دوست نداشته باشم کسی بیاد خونمون و این ضعف شخصیتی رو باید بذارم کنار. چون این امکان پذیر نیست که هیچ وقت خونم مهمون نیاد پس من باید خودم رو عوض کنم.
به قول استاد مهمون خوشرویی ما رو می خواد نه چند مدل غذا
هرچیزی که می خوام خودم بخورم رو با مهمون شریک بشم. این نباشه که خودم میوه نمی خورم اما برای مهمان چند مدل میوه بگیرم و این نشانه کمبود عزت نفس منه. چون دیگران برام مهم تر هستند تا خودم. برام مهمه که دیگران در مورد من چه نظری دارند.
شاید باورتون نشه من پیش بابام بیشتر از هر کس دیگه ای رودروایسی دارم و همش خودم رو به رنج میندازم که نکنه ی وقت پیش بابام کم بیارم و شاید باورتون نشه که راضی نمی شم بابام بیاد خونمون .
نه من از این به بعد می خوام ی جور دیگه رفتار کنم. می خوام کاری بکنم که خودم راحت باشم. دیگه هیچ وقت به خودم سخت نمی گیرم.
دیگه هیچ وقت به خودم فشار نمیارم که همه کارها رو با هم انجام بدم.
خدایا شکرت
سلام به خونواده ی عزیزم
ممنونم ازت خونواده ی عزیزم کلی کیف کردم من از دیدن این فایل
ممنونم ممنونم
خدااای من، چقدر این خانواده خوب بودند.چقدر صمیمی و مهربون،چه برادر های رفیقی،چقدر بی ریا و متواضع بودند..بسیار باادب..چقدر من این بچه ها رو دوست داشتم..چقدرر لذت بردم.استاد،اصلا انقدرر این مهمونی از همه نظر زیبا بود که من احساس می کردم منم تو جمع شما هستم..واقعااا خودمو اونجا حس می کردم😍. من خیلی از شخصیت یعقوب خوشم اومد، چقدر راحت ایده هاشو عملی کرد و کمالگرا نبود و استاد، واقعا لذت بردم که در قسمت25 شما از یعقوب در مورد ادیت ویدئو ها پرسیدید و بهش احساس مهم بودن دادید و او خیلی واضح با ذوق و شوق توضیح میداد و رفته رفته ذوقش بیشتر می شد.استاد جانم،چقدر خوب بود که شما ازش سوال می پرسید و هم به اون کمک می کردید و هم به خودتون که از افراد سوال بپرسید و درخواست کنید تا به عزت نفس بیشتر خودتون هم کمک کرده باشید.مثلا من دیدم خیلی از افراد از روی غرور و کمبود عزت نفس، سوال نمی پرسند و میگن خودمون میریم توی گوگل سرچ می کنیم و به جواب سوالمون می رسیم، که خیلی دلایل دیگه هم پشتش دارند.واای خدای من، خدای زیبای من، استاد، اصلا من هر شب که این سریال زندگی در بهشت رو میبینم یه نشانه ازش میبینم که دقیقققاا همون روز سوالم بوده و از خداوند هدایت خواستم.اصلا هر جای سایت قدم میزارم، هر کجا نشانه میبینم و خدارو باها و بارها سپاسگزاری میکنم و از قبل بیشتر عاشقش میشم💗چقدر زیبااا، خدای مهربون، به اسرار سینه های ما آگاهه.و اما قسمت 26 ، که در مورد غلبه بر ترس ها حسابی واسم نکته داشت.اینکه وقتی یه نفر الگویش را ببینه،اون هم عمل میکنه(شنا کردن) و برای دفعه های بعدی ترسش میریزه و باز میخواد بپره توی آب.دقیقا من خودم چند سال پیش که از شنا کردن ترس داشتم، وقتی رفتم تو دلش و پریدم، دفعه های بعدی خودم مشتاق تر بودم که بپرم و از این همه نعمت لذت ببرم و شادی کنم.حالا همیشه وقتی از چیزی ترسی داشته باشم، یاد تجربه ی شنا کردن خودم میفتم و میگم یادته مهسا، دیدی ترسی نداشت.انجامش بده.چون دیگه میدونم همه ی ترس ها واهی هستند و از همه مهم تر، من در آغوش خدای مهربانم هستم و او مراقب منه💗..وقتی شما رو سید صدا می کردند چقدر هیجان انگیز بود.اون فارسی صحبت کردن یعقوب😍. وقتی که مریم عزیزم، با لیوای قایق سواری کردند چه باور خوبی رو ایجاد کردند که یه آدم بزرگ میتونه با یه بچه لذت ببره و شادی کنه، به جای اینکه بگه نه من یه آدم بزرگم و باید با یه نفر هم سن خودم وقت بگذرونم..در قسمت 28،لیوا چقدر زیبا در مورد علایقش و ستاره ها صحبت کرد.این چهار تا برادر هرکدومشون چه خصوصیات جالبی داشتند و در عین حال که به همدیگه و سلایقشون احترام میزاشتند.من عاشق اون آتش زیبا شدم و اون ترکیب رنگ های نارنجی آتش و سبز درختان و زرد خورشید و آبی آسمون، که همشون کنار همدیگه روحمو نوازش می کردند.صحنه ی خیلی زیبایی بود و خدارو هزاران بار شکر کردم که دارم این همه زیبایی رو میبینم.💙استادم، در قسمت 30، چه درس بزرگی بود در مورد دست به آچار شدن شما، که وقتی انسان حرکت میکنه و قدم برمیداره،کارها خیلی آسون میشه.وقتی کار تموم میشه، اعتماد به نفسی که پیدا میکنه آنقدر ارزشمنده که بعد از اون میتونه کارهایی رو انجام بده که قبلا انجام نمیداده.موفقیت، موفقیت میاره.انجام کارها، اعتماد به نفس میاره، اعتماد به نفس باعث انجام کارهای بیشتر میشه و این چرخه ی موفقیت، ادامه دار میشه. واقعا خودم با جون و دل بهش رسیدم.با هر موفقیت کوچیکی، موفقیت های بزرگی در انتظار ما خواهد بود.چه مهمانی زیبایی بود.چقدر خوش گذشت بهمون استاد😍.چقدر درس یاد گرفتیم.چه خانواده باصفا و صمیمیتی بودند.خدایا شکرت بخاطر این همه آگاهی و زیبایی
استاد عزیزم سلام واقعاً نمی دونم که آیا این کامنت منو می خونید یا نه ولی می خوام قلباً از شما تشکر کنم بابت تمام فعالیت هایی که از اولین روز شروع این کار داشتید تا به امروز و تغییر دید و نگرش افراد نسبت به زندگی و پیرامون خودشان از شما تشکر کنم و با اینکه من موفق نشدم از محصولات شما به خاطر وضعیت مالی خودم استفاده کنم و از محصولات رایگان شما استفاده کردم بسیار نتیجه گرفتم و می دانم که هر کس میتواند از درون خودش شروع کند و به خدا برسد و به سعادت برسد و به ثروت برسد و یک زندگی عالی برای خودش داشته باشد همانطور که شما گفتید اگر من در همین کلبه حقیرانه خودم نتوانم شادی را سعادت را احساس کنم در هیچ جای دنیا هم این احساس را نخواهم داشت و اینکه من در همین ایران و شیراز خودم زندگی می کنم و با نعمتهای خدا و دیدن اطراف و درختان آسمان برگها کوهها باران احساس شادی می کنم و لذت میبرم از لحظه به لحظه زندگیم و از آنچه دارم از خدا تشکر می کنم و به امید اینکه روزی بتوانم شما را ببینم از نزدیک با شما و با خانواده شما آشنا شوم ، راستی رژیم غذاییتون خیلی اندام شما را زیبا کرده ، بسیار خوش اندام شدید ، من به شما افتخار میکنم ، خواستن توانستن است.ارادتمند شما عبدالله نوروزی
سلام خدمت استاد عزیزم و خانوم شایسته مهربان
چقدر فضای صمیمی بین شما و مهموناتون وجود داشت تا حدی که ما هم این صمیمیت رو کاملا حس میکردیم. من خودم به شخصه مهمون رو خیلی دوست دارم حتی بیشتر از اینکه برم مهمونی دوست دارم میزبان باشم و همونطور که وقتی مهمونای خودم میرن دلم تنگ میشه و دوست دارم بیشتر بمونن باور کنید وقتی مهمونای شما هم رفتن من دلم تنگ شد و همون حس رو داشتم.😔😊. از شما و خانوم شایسته عزیزم بسیار ممنونم که ما رو هم به جمع صمیمی خودتون دعوت کردین. دوستتون دارم خیلی و خدا رو شکر میکنم بخاطر داشتن شما.
به نام خداوندعاشق حامی وهدایتگرم ب مسیرنعمت
سلام به استادعزیزم خلنم شایسته و دوستان
خدایاشکرت چقدراین بهشت زیباست خدایامنم این زندگی رواین توحیدرومیخوام هدایتم کن
واقعا تحسین میکنم عملگرایی وتوحیدتونوکه به این خوشبختی رسیدین
چقدراین خانانواده خوبن.وقتی رفتن یه حس دلتنگی برام ایجادشد انگار حوصلم سررفت خلوت شد گفتم استادوخانم شایسته حوصلشون سرنمیره چه خوبه چقدباخودشون درصلحنوعزت نفس دارن که ازرفتن کسی ناراحت نمیشن وباز عادی مثل قبل ب زندگیشون ادامه میدن
چه اسب زیبایی چقدخوب باحیووناتون برخوردمیکنین
چقدباذوق خانم شایسته به اقای راین گفت به زودی میبینمتون
چقدرعاشق کارتون هستین که اینهمه واسش هزینه میکنیدوهردفعه یه مدل از ابزارایی که که واسه فیلمبرداری هس میگیرین چقدرخوبه،ثروتمندبودن هرچیزی رو هرلحظه بخوای داری
چه فرهنگای خوبی برای مهمونی گرفتن هس اونجاچه خوبه،همه چی راحت باشه راحت بگیری واگه کسیوازخودت ارزشمندترندونی میتونی مهمونیوراحت بگیری
سلام به بچه های زندگی در بهشت
و سلام به استادجانم و مریم عزیزم.
آخ آخ چقدر این بچه ها حالشون گرفتس الهی من بگردم.
استادجونم سنگ تموم گذاشتین براشون.
مریم جونم خداقوت.
یعنی این بچه ها تالحظه ی آخر هم دنبال تفریح و سرگرمی هستن و ماهی می گیرن.
چقدر واقعا جاشون خالی شد توی پرادایس.
اون عکس یادگاری پایان کار پر از صمیمیت و عشقه.
استادجان چه آغوشی جالبی گرفتین برا دوربین .خیلی کاراست.
در مورد فرهنگ مردم امریکا باید بگم که خیلی لذت میبرم از راحت بودن و بی ریا بودنشون.این نوع زندگی نشان از یک فرهنگسازی گسترده و هدفمند داره که امیدوارم در کشور ما هم این فرهنگ ها جا بیفته.
عاسقتونم.
به نام خداوند وارث
درود بر استاد گرامی، مریم خانم شایسته و همه دوستان
خیلی خوبه بچه ها اینقدر رابطشون با پدرشون خوبه که با هم مسافرت چند روزه میرن
ببین امروزو
خداروشکر چه ابرای زیبایی، چه منظره دلنشینی، فوق العاده اس انگار بار اوله میبینم، چه رنگ سبز ارامش بخشی
.
برای بچه ها و خانوادشون ارزوی موفقیت و سلامتی دارم، تجربیات خوب و نکات خوبی رو به من یاداوری کردن و خوش گذشت
تحسین میکنم که شما هم با مهمونا تفریح میکردین و اصلا اهل تعارف نیستید و با خودتون در صلحید
این سبک زندگی راحت و سادگی که بدون تعارف باشه در امریکا رو خیلی دوست دارم و اینجوری حس صمیمت بهتری هست
ولی این سادگی رو بیشتر دوست دارم و حس بهتری میگیرم.
همرنگ بودن هم خوب نیست باید باورهام رو اصلاح کنم
سعی کردم در خودم هم همینطوری باشم
بنام خالق زیباییها
سلام و درورد به بهشت زیباییم بهشتی که هر چقدر به درونش رخنه میکنم بیشتر و بیشتر عطششو تو زندگی روزمره ام حس میکنم.
الله اکبر از این نشانهای پروردگار نشانهایی که چند روزه با دقت تمام داره بر سرم سرازیر میشه…
نشانه ایی که بیشتر منو متکی پروردگارم میکنه،برای ساختن باورهای قوی و و بنیادین توحیدی…
امروز صبح گنجشکها و پرنده های خوش صدا از پشت بالکون اتاقم منو بیدار کردند…
صبح زود که میشه من دیگه نمیتونم زیاد بخابم باید بیدار بشم…و شروع کنم روی افکارم کار کردن…
چند روزه خیلی قانون خداوند داره بیشتر برام بولد میشه.حتی خوندن قرآن و درکشم داره بیشتر برام قوی تر میشه..دقیقا خداوند جلوم نشسته داره باهام صحبت میکنه…
امروز صبح بهم یاداور شد.داستان موسی بر فرعون….
بهم گفت…بگو…که چی شد به این درجه رسیدی..همون داستان پیروز شدن موسی بر فرعون!
گفت پروردگارا من بسوی توهدایت شدم تا خشنودی ات را بدست بیاورم…
پیروز شدن ما بر شیطان..نفس در برابر شیطان!
چقدر قانون بدون تغییر الهی رو داره برای ما بازگو میکنه…که هر چقدر ایمان باور به خداوند و راه راست داشته باشیم…خداوند خوشنود و راضی تر و هدایتهاش برای ما قوی تر میشه…
حدودا یه دو هفته هست هدایت خداوند برای پیشبرد کارم بصورت جدی تر چند بار برام تکرار شده به لطف خودش…و بصورت دقیق و اگاهانه کار کردن.تونستم استارت تقریبا کوچکی رو بزنم ولی برای من خیلی پون مثبت داشت..
و لطف پروردگار این فایل برام نشانه اومد تا بازم درکم را از قانون بدون تغییرش بولدتر کنه!
اولین نشانه…یکی شناخت ماهیها از فضای اطرافشون….و دقیقا قانونم برای من همینجوری شده..جاهاییی که احساس خطر میکنم که داره وجودمو از من میگیره .فورا خودمو جمع جور میکنم تا شیطان، نفس ،وجود الهیمو نگیره.خیلی زود آبشنهایی که باهاش برخورد میکنم..اون احساس خطرناک بودنشو درک میکنم.و اینو درون الهیم زود بهم میقبولونه…
دقیقا مثل ویروسی میمونه که به محض ورود به سیستم بهش غلبه میکنه..دقیقا ماهیها هم احساس خطر رو فهمیده بودن بهمین خاطر داشتن آگاهانه و اون درک وجودیشون محافظه کاری میکردن.
چقدر خوبه ما هر کدوممون خیلی احتیاط کنیم.دقیقا یه وقتایی هست یسری تضادها یسری افرادی وارد محیط درونیم میخان بشن.خیلی زود خودمو جمع میکنم که بقول استاد زیپ دهنمو بکشم و نخام انتقاد یا هر حرفی که بهم مربوط نیست دهن باز کنم برای حرفهای بیهوده ایی که جز خرابی خودم نیست…
و بتونیم این ایمان این توکل.و پرهیز از حرفهای بیهوده رو بگیریم…و کنترل کنیم.ورودیهامونو ورودی خیلی مهمه هر چقدر میگذره بیشتر میفهممم کنترل ورودیها…چون دنیای اطرافمون پر از وردیهای نامناسبه وردیهایی که جز خرابکاری چیز دیگری نیست..
رو بتونیم تحت کنترل خودمون بگیریم.همون اعراض …
حدودا این چند مدت عضویتم! نمیگم خیلی خوبم عمل کردم ولی خودمو بسیار تحسین میکنم.چقدر همین مدت سرعت پیشرفتم تو زمینه کاریم قوی بوده..منیکه که سالیان ساله تو این حیطه هستم…همین وقتای گذران را بخوبی استفاده کردن بزرگترین پون مثبته.و کار کردن روی افکار و درون و بیرونم همگی برای من جهادی بسیار بزرگ بود.همه رو از لطف بیکران خداوند میدونم.
نکته بعدی….
حرکتهای جیکاب برای فایلهایی که باید تو صفحه شخصیش در یوتیوب گذاشتن.
بازم حرکتهای من برای قوی شدن الهاماتم..که منم هر روز بیشتر روی خودم کار کنم…
این نشانه بزرگیه برای من..که هر روز کارکرد مثبت داشتن در قدمهای پیش رویم..
و نکته بعد….
ما هم چند روزی یه مهمان غریبه ایی داشتیم دقیقا امروز صبح داشتن وسایلشون توی ماشین میزاشتن.خدایا چقدر خوب داری همزمانیها و ثروتها و فراوانیها رو بهم نشون میدی..دقیقا ماشینشون پر از وسایل و فروانیها مثل خانواده رایان عزیز بود..خدای من امروز خداوند بهم گفت برو ..اومدم بیرون وارد اون قسمتی شدم که داشتن وسایلشونو جاگذاری میکردن یادم به چند دقیقه پیش افتاد که نگاه این فایل از سریال رو نگاه کرده بودم.چقدر خندم گرفته بود.خدایا شکرت شکرت
که چقدر زیبا داری قانونتو بهمون یادآور میشی..
اینفرد بسیار قوی و بسیار از نظر مالی عالی بود..از موقعه ایی که وارد این بهشت خدا شده ام روزانه افرادی که باهامون برخورد میکنن.مثل همین سریال زندگی در بهشت شده…
استادم چند وقت پیش خیلی دوستداشتم یه تیشرتی داسته باشم با لوگوی امریکا..هدایت شدم به یه پاساژی در منطقه جنوب…وسایل خارجی میارن..یه پیراهن خنک و نرم گرفتم با همین لوگوی امریکایی با اون عقابی که توی یکی از نشنال پارکها دیدم…خیلی پیراهنمو دوستدارم…
نکته بعدی…..از این فایل!…
من این حس رو از بچگی داشتم..وقتی به یه مهمانی یا جایی که بهمون خوش میگذشت میرفتیم.وقتی که اون روز تموم میشد..خود من چقدر احساساتم فوران میکرد..
میدونی استاد یه حسیه که فقط همون لحظه درکش میکنی چقدر بچه ها ناراحت بودن که دیگه پایان سفرشون تموم شد دیگه باید میرفتن…
این حس..بنظر من باوریه..که اکثرا ما ادمها میتونم بگم همه ما افرادی که احساساتشون زیاد که خود منم همینجوری بودم.همین چند روز با داشتن مهمونام حسش کردم…دیدم آره هنوز این باور در من قلیانه…
حالا این باور رو میشه…تو خیلی جاها بهم غلبه کرده…
مثل رفتن به محیط جدید و دور شدن از افراد نزدیکم…
یا هر چیزی…استاد من این باور رو با حسش درک کردم که آره…..
و نکته مقابلش شما….چقدر خوب عمل کردین چقدر زود بر محیط درونیتون وصل میشین…این احساس رو از اون افراد دیدین ولی اون با احساس خوب به ما رسوندین…
پس منم فهمیدم این پاشنمه..و این پاشنه همین الان میخام آبش کنم…
من میخام شرایط جدید رو وارد زندگیم کنم.باید بتونم این احساسات رو به احساس خوب بدلش کنم..
و بیام براش منطق بسازم…که قرار نیست همیشه بعضی از شرایط ایستا باشه یا من در یه مرحله بمونم یا افراد تا یه مرحله کنار من باشن..
منم میخام مثل استادم قوی باشم و چون میخام مهاجرت داشته باشم که خداوندم بهم الهام کرده این مهاجرت خیلی میتونه تو زندگیم و توی شرایط زندگیم تاثیر گذار باشه و من بیشتر از این محیط یکنواختم بیرون بیام و بتونم بیشتر درون خودمو کشف کنم.
چون بعضی از وابستگیها حالا اون هر چی میخاد باشه..بنظر من با این ورودم بیشتر دارم درکش میکنم …خیلی میتونه اسیبها رو برای هر کدوممون رقم بزنه…و بنظر من قفلی که زنجیر میشه به پات…و اینو خیلیا دارن تو زندگیشون توی احساساتشون خیلی راحت آینده شونو دارن با این افکار و این کته گوری رقم میزنن!
منم میدونم این احساس هنوز پاشنمه که باید این ترمز رو بردارم تا هدایت بشم برای اسانیها.و زندگی جدید و موقعیت جدید…
خدایا سپاسگزارم که هر روز زندگیم پر از نشانهای تو هست برای زندگی عالی و شرایط عالی …چون این پاشنه چند روز پیش خودشو بهم نشون داد در مقابل خاسته ایی که دارم..
.
و من باید بتونم بهش غلبه کنم و منطق براش بسازم تا جریان خداوند تو زندگیم برام بچرخه..
تا آسان شوم بسوی آسانیها!!!
نکته بعدی بازم درون الهی برانی…و نخوردن غذاهایی که براش مضره و به زائقه اش مرتبط نیست…
و این هدایت رو همیشه در تمامی جوانب زندگی در چرخه اکوسیستم جهان پروردگار دید…
که همه دارن طبق اون خوی درونیشون عمل میکنن.حیوانات اون طبع ذاتیشونه..
ولی ما انسانها قدرت اینو داریم که خودمون انحامش بدیم بازم این خود ما میتونه تو مسیر درست باشه یا مسیر نادرست…
حالا چقدر خوبه مانند سوره اول قرآن سوره حمد عمل کنیم..و طبق هدایت الله جلو بریم..هدایتی که همه جورش درست و صحیحه…که واقعا خیلی همجوره برام خیر و سلامتی بوده… هر نوقع بهش گوش بفرما بودم.هر موقع هم نتونستم یا درست در نکردم..بنظر من همونم نیاز بوده با طریق دیگه بهم بفهمونه دیگه سرهای بعد ازش استفاده نکنم!بنظر من همه چیز خودشه…
یوقتایی که منطقه هدایت دور میشیم.همون پاشنه هامونه..که باید زود درکش کنیم برای سری های بعد بخوبی عمل کنیم.تا به سختی نرسیم..
چون سختیها پاشنه هامونه.
آسانیها خیر و خوبی از طرف خداونده
نکته بعد…
روند مهمانداری در کشور زیبای توحیدی امریکا..و اسانگیر شدن در مراحل مهمانداری چقدر خوبه این خوی عادی و راحت بودن ….استادم دقیقا الان مردم تو این زمینه خیلی بهتر شدن…ما که دقیقا همینجوری عمل میکنیم.و میدونم بازم هست ولی خیلی بهتر شده تا قبلنا….
ولی چقدر خوبه برای هر کاری بهترین روش برای آسانیها و راحت بودنها در نظر بگیریم.
و هدف رو لذت بردن قرار بدییم…
ولی میدونم این نوع تفکر خیلی نیازه روش کار کرد که اینم با در صلح قرار گرفتن با خودمون هست..که میتونیم این افکار رو به دیگران انتقال بدییم…..تا افراد مناسب و مکان مناسب هدایت بشیم.
بهر حال این فایل پر از نشانها برای من بود انشالله بتونم در تمامی جنبه های زندگیم از اصلها پیروی کنم.و بتونم این احساس خوب وجودی استاد عزیزم و مریم جان عزیز رو،.. در تمامی قسمتهای زندگیم بکار ببندم…که اینم بازم با تکامله که باید انجام بشه….
سپاسگزارم ……برای زندگی راحت و آسان، هر روزم را با نام و یاد خداوند شروع و به پایان میرسانم!اللهی امیدی به امید خودت