سریال زندگی در بهشت | قسمت 33

بنام رب العالمین 💚❤

سلااااااام به همه بهشتی های نازنین و ثروتمند🙋🙆

تصویر فایل امروز رو دیدم کللللی کیف کردم که براونی هم هست، خییییلی دوستش دارم😍 خدایا شکررررررت

خدایا شکرت که هر روزمون رو با کلی تجربه های جدید و زیبا و باورهای بی نظیر شروع میکنیم

خدایا شکرت برای اولین تجربه موتورسواری مریم جان، چقدر لذت بردم از تحسین استاد که البته که تازه نیست ولی هر بار انگار تازه تازه هست، نااااااب ناب😍 این موتور سبکی که مریم جان اولین تجربه موتورسواری اش رو با اون داشت رو من خیلی دوستش دارم

استاد، من عاشقتم که این همه لذت میبری از غلبه بر ترس های دیگران، حالا میخواد عزیزدل شما باشه یا هر کسی دیگه، بی نهایت شما رو تحسین میکنم که با همین کار ساده (سپاسگذاری و لڋت بردن از موفقیت و رشد دیگران) که البته که برای خود من خیلی سخت بود ولی با تمرین ، دارم نهادینه اش میکنم تو وجودم، به همین راحتی مسیر ورکد نعمت ها رو تو زندگیت همواااااااار کردی

واقعا سپاسگذارم ازت استاد، اونجا که گفتی اینم راه افتاد (مریم جان) یاد گرفتم چطور میشه به همین سادگی با همین یه مورد ، کلی مسیر ورود نعمت ها رو که خودش در اصل طبیعی هست رو اجازه بدیم همون طبیعی وارد زندگی مون بشه و با دستهای خودمون پیچیده و سختش نکنیم.

خدای من چقدر ظرف وجودی من میتونه بزرگ ووبزرگتر بشه که هم خودم بزرگ بشم (در تمام ابعاد) و کلی لڋت ببرم هم باعث بزرگتر شدن دیگران بشم و این چرخه هی تکرار بشه چون واقعا انتها نداره

اولش شاید قدم برداشتن سخت باشه، دقیقا مثل بچه ای که تازه میخواد راه رفتن رو شروع کنه، اولش فقط سعی میکنه روی پای خودش فقط بایسته ولی کم کم با طی کردن تکاملش اولش چند تا قدم میتونه برداره بعش تعداد قدم هایی که میتونه برداره بیشتر میشه، بعدش تعادلش برقرار میشه تا بالاخره بعد از تکرار ، میرسه به توانایی تند راه رفتن و دویدن و همه این ها فقط با تکرار و طی کردن تکامل اتفاق میفته دقیقا مثل مریم جان که اولش اصلا سمت موتورسواری نمی رفت ولی بعدش با اصرار استاد میره (چقدر صداقت مریم جان رو تحسین کردم وقتی به استاد گفت شما معلم خیلی خوبی هستی البته اولش مجبورکننده بعد معلم😍) ولی همین اجبار هم بدون شک استاد نسبت به هر کسی نداره فقط کسانی که میدونه خودشون میخوان.

وقتی تو مسیر صحیح باشیم و متعهد به رشد خودمون و بزرگتر شدن ظرف وجودی مون باشیم دیگه از همه چیز درس میگیریم، از تخم کدو گرفته تا فرغون و یا هر چیز دیگه ای، استاد، اولاش که وارد سایت شدم واقعا صحبت ها واسم سنگین و کسل کننده بود که اونم بخاطر مقاومت هایی که بخاطر باورهای غلطم بوده ولی الان دیگه هر جمله ای که میگی من استپ میکنم و نکته برداری میکنم، بهش دقت میکنم، و همین یعنی دارم فرکانس درست و خفن ارسال میکنم، خدایا شکررررررررت😍

مثلا اونجا که مریم جان شما رو سوار کرده بود بهش گفتی مهم اینه که بدونی سیستم موتور چطور کار میکنه دیگه مهم نیست مثلا یه جا یادت بره مچ دستت پیچیده، یعنی وقتی یاد بگیریم قانون، چطور کار میکنه و اصل رو یاد گرفتیم دیگه حواسمون هست به همون آیه ها و اصول محکم قرآن، دیگه کاری به حاشیه نداریم، الا اینکه مریض باشیم😝

عااااشقتم استاد که هر روز روی خودت کار میکنی و

نمیگی خب دیگه من این همه سال کار کردم دیگه بزار استراحت کنم، مگه میشه اصلا؟؟؟؟ مگه داریم؟؟؟ مثل اکسیژنه دیگه، میشه بگیم اقا بیا امروز رو حسابی اکسیژن وارد شش هامون کنیم دیگه فردا حوصله شو نداریم😝😝

چه لاستیکای خوش رنگ و حرفه ای خریدی استاد، پنجرم نمیشه دیگه. برکت باشه😍 میتونستید اصلا بهش فکر نکنید، همونطور که خود شرکت و کارخانه اصلی سازنده خود فرغون هم بهش فکر نکرده بود که اقا، نیاد مثل بقیه فکر کنه و لاستیکاش رو مثل بقیه از تیوب درست کنه که اخرشم پنچر بشه ولی بجاش یکی دیگه بهش فکر کرده و اومده این لاستیکا رو کلا از پلاستیکه درست کرد هم باعث راحت تر شدن کار دیگران شده هم خودش کلی ثروت ساخته

واسه همین تعویض لاستیکا هم اولش ایده ای نداشتید که مثلا دوتاش رو کنار هم بزارید، ولی وقتی رفتید و انجام دادید و شروع کردید، متوجه شدید که اره اگر کنار هم باشن، تعادل بهتر و صحیح تری برقرار میشه، به همین راحتی 😍

براونی هم که همیشه در زمان و مکان مناسب هست😍 اینقدر که بی نظیره، اون از زمانی که واسه بدرقه کردن خانواده راین اومده بود، اینم از لحظه تجربه جدید استاد از تعویض لاستیکای فرغون که اونم اومده بود سهیم باشه در این تجربه جدید، چقدر با دقت نگاه میکرد خدای من😍

راستی تا یادم نرفته، چقدر جاده زیبا و بی نظیری هست استاد، خدای من شکرت برای این همه زیبایی، مریم جان هم که از فرصت گذاشتن کیسه های زباله تو سطل هم ااستفاده میکنه و تمرین میکنه بجای اینکه بگه حالا من استاد رو با اون بار اوردم بزار الان استراحت کنم

حاالا که مریم جان با غلبه بر ترس هایی که نسبت به موتور داشت، قدمشو برداشت و سوار شد و قدم به قدم واسش راحت تر شد و روز دوم، استاد رو با بار سوار کرد، دیگه کم کم و با تکرار و تمرین، وااسش راحت تر و راحت تر میشه و دیگه سوار اون یکی موتور سرعتی هم میشه و اونم واسس راحت میشه

خدایا شکرت که هر روز هم کلی تجربه جدید یاد مییگیریم هم کلی باوهای صحیح رو نوووش جان میکنیم و ریشه ای وارد وجودمون میکنیم هم کلی از این همه زیبایی پرادایس لذت می بریم

خدایا شکرت💚❤