https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2020/06/abasmanesh-5.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2020-06-21 08:37:032025-02-01 12:12:52سریال زندگی در بهشت | قسمت 34
376نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
پس منزّه است کسى که حاکمیّت و مالکیّت همه چیزى به دست اوست و به سوى او باز گردانده مىشوید.
و به سوی بازگردانده میشوید …
سلام میکنم به خدای درونم که این انرژی را بهم داده تا روز و شب روی خودم کار کنم، در حالی دارم این نوشته را مینویسم که دو روز پیش بهم الهام شد اونم با نشانه که بیام و این را بنویسم ولی بهش خیلی گوش ندادم تا اینکه امروز چیزی را خواندم در مورد الهام که گفتم باید بنویسمش درسته دو روزه گذشته از اون زمانی که بهم گفته ولی باید نشون بدم ایمان فعالم .. در حالی دارم مینویسم که توی اتاق تاریکم در حالی که چشم های زیبای اشک بارم به مانیتوره و دو دست و انگشت هام در حال تایپ کردنه ..
دوستان من، اعضای گرم و صمیمی خانواده من میبالم به حضور و وجود ارزشمند بخدا تک تک شماها .. می بالم می بالم بخدا که خوشبخت ترینِ خوشبخت هااممم اینجام در کنار شما و دست تو دست چشم تو چشم آواز شادی و رقص و پایکوبی از هر جایی که هستیم سر دادیم و به سوی خودش حرکت میکنیم .. هیچ انتظاری از هیچ کسی ندارم هیچ انتظار پاداشی از کسی ندارم من برای خودم مینویسم برای لذت بردن برای اینکه بگم خدایا دوست دارم نمیخوام فقط به زبان بگم شکرت و دوست دارم میخوام عمل کنم حالم خوبه احساسم خوبه …
خدایا خدایا خدایا هر نعمتی هم بهم بدی بازم بهت نیاز دارم و فقیرم به تو محتاجم به تو و چه زیبا محتاج و نیازیست ..
من عاشقــــــتم عاشقِ عاشق
چقدر خوب شد که نمردم و طعم عشق واقعی را دارم میچشم اینو میتونم از احساسم بگم از شب تا صبح، صبح تا شب بیدار و پر انرژی موندنام بگم و ببینم خدایا الحمدلله الحمدلله
داستان اینه از یک رویا شروع میشه ..
من رویای آزادی در سر دارم ( دقیقا این جمله بهم الهام شد توی خواب که بگم*)
… و به یک تحقق میرسه.
مثل داستان سوره ی یوسف که با رویایی شروع شد و با تحقق پایان یافت.
چندین روز پیش خدا عمری به من داد و من تونستم پای تعهدم بازم بمونم از اونجایی که وقتی سریال زندگی در بهشت بودیم قسمت 33، آخرین قسمتی که از پارت اول اومد، بهم الهام شد که تعهدم را ادامه بدم نشانه اومد که بهتره برم سفربه دور آمریکا برای بار دوم نگاه کنم اونم حالا هر روز یک فایل نگاه کنم و کامنت بنویسم و کامنت های ارزشمند دوستانم، پاره های تنم را بخوانم و حتی نظر بذارم خداروشکر میکنم که این کار تا به امروز که قسمت 25امش بودم هر روز انجام دادم،
چند روز پیش این کامنت را نوشتم که از اینجا میتونید بخوانید:
abasmanesh.com
این سوال را از خودم پرسیدم که مهم ترین دلیل و انگیزه من برای ثروتمند شدن چیه؟
پاسخم را تا درک اون روزم نوشتم .. اما وقتی در ادامه اش نوشتم که با گذر زمان و استمرار تعهدم بازم قراره بهتر بشه این نگاه حسم بهم گفت چند روز آینده یک خبراییه …، طولی نکشید تا اینکه چند روز بعد از خبری که یک ماهی بود نشانه اش بود ولی حسم برای رفتن به سمتش نه نشانه یعنی خواندن مقاله ی مریم که در مورد استاد جان توی فایل لایو 3، که پاسخ های ارزشمند و بی نهایت بچه ها در مورد مهم ترین عوامل کسب و کاره، به شکل تحسین برانگیزی مثل همه ی هنرهای دیگه اش مری جان نوشته و جاری کرده این انرژی پاکش را. ( ممنونم مریم جان، دوست دارم) وقتش شد چند روز پیش و من همه ی مقاله را خواندم و نوشتم و نوشتم
وقتی خواندم و خواندم رسیدم به کلمه ی آزادی انگاررر میدونی، این کلمه تازه برام معنی شده بود اونم در زمان و مکان مناسب
کاغذ و قلم مثل همیشه کنارم بود با چند رنگ شروع کردم همزمان که میخواندم هر چی که درک میکردم را نوشتم چی را نوشتم اما؟
اهرم رنج و لذت آزادی …
اینو بگم که همونجا دقیقا همون چیزی که گفتم، دیگه مهم ترین دلیل من تا قبل اون خودشناسی بود از ثروتمند شدن، اما وقتی رسیدم به این کلمه حالا خودشناسی که باهاش به خدا میرسم، رفت زیرمجموعه معنیِ آزادی
میدونی خدای من خدای من وقتی خواندمش مقاله را .. تمام دلیل های خواسته هام را فهمیدم برای چیه .. تمامشون فهمیدم چرا میخوام توی زبان انگلیسی به تسلط برسم تا نیازی به کسی نداشته باشم
فهمیدم چرا انقدر دارا و غنی باشم و این دعا شده دعای اول صبح و شب و عصر من از خداوند یکتا، تا نیازی به مخلوق نداشته باشم، فهمیدم چرا چرا میخوام کسب و کار شخصی خودم که عشق خودمه و علاقه ی خودمه را داشته باشم
فهمیدم که چرا میخوام ملکه ی خودم را همراه خودم داشته باشم
الان فهمیدم چرا …
فهمیدم چرا دوست دارم جایی باشم و زندگی کنم که هــر لباسی و پوششی که عشق میکنم بپوشم ورزش کنم دو کنم ..
فهمیدم چرا میخوام گوشی اسمارت فون داشته داشته باشم، چرا مک بوک میخوام داشته باشم چرا ایرپادز میخوام داشته باشم ..
فهمیدم چرا میخوام ماشین های شخصی و ملک های خودم را داشته باشم، چرا به استقلال مالی و زمانی و مکانی برسم اصلا
فهمیدم که چرا میخوام سایت خودم را داشته باشم ..
فهمیدم که چرا میخوام حتی شماره ی هر کسی که میخوام را داشته باشم و به ساده ترین شکل و راحت ترین شکل ارتباط موثر برقرار کنم و انقدر منتظر بمونم حتی تا کامنتم تایید بخوره تا به گوش مخاطبم برسه حتی
فهمیدم فهمیدم
فهمیدم چرا میخوام توی کشوری باشم که آدماش خودشون هستند شادند مثل خودم که عاشق کسب و کارم هستم و در حال تکمیل شدنه و به وضوح رسیدن درش هستم، هر آدم دیگه همسایه هام همه اشون سرجای درستشون باشن هر اون کافه داره اون رقاصه اون دی جیه اون پزشکه اون خلبانِ اون یخ شکنِ اون عکاسِ اون تریدره هر کسی دقیقا سرجای خودش باشه توی عشق و علاقه ی خودش باشه و ..
فهمیدم که چرا میخوام آزاد باشم …
به خاطر آزادی، به خاطر اینکه آزادم آفریده شدم … اما انقدر نگاهم باورهام محدود کننده بوده که خودم با دستای خودم زنجیرهای متوالی به پای خودم متصل کردم .. و نقطه عطفم از زمانی شروع شد که دیدم!
اهرم رنج و لذت: برگرفته شده از مقاله: هر چیزی که مینویسم را و نوشتم را درک کردم که نوشتم خدا میداند چرا گفته بنویس خدای درونم هیچی نمیدونم و با منطقم هم اصلا یکی نیست! و تازه مقاومت هم دارم! میدونم که باید بنویسم فقط بعدها متوجه میشم به امید خدا
به نام خدا
چرا آزادی باید برای من در اولویت باشه؟اگر آزادِ آزاد باشم چه مزیت هایی داره واسه من؟ ( رنجش: اگر آزادی نداشته باشم چطور؟)
+ در اولویت بودن آزادی یعنی توحید، توحید یعنی اصل یعنی میدونی که شما خالق 100% تمام اتفاقات زندگیت بدون استثنا هستی اونم با باورها و افکارت، آزادی یعنی اینکه وقتی خواسته ات به وضوح رسید میدونی و باور داری که این رب که تنها صاحب قدرته، و حالا قدرتش را روی زمین به شما داده و تو میتونی خلق کنی ،خلق و حالا که دقیقا خواسته ات به وضوح رسیده بدون هیچ نگرانی و دغدغه ای فرکانس خواسته ات را از همون جایی که هستی میفرستی. چرا که باور داری به تحقق میپیونده باید فقط ادامه بدی .. و هر روز باورهات را قوی تر کنی.
و این برای یک بزرگ مرد میتونه یک محرک بسیار قوی باشه
– در اولویت نبودنِ آزادیت، علاوه بر اجازه دادن ترس و تحمل شرایط و اجبار به انجام کاری بدون علاقه، و باور نکردن اصل، وو خلاصه کنم یعنی شرک!
+ آزادی یعنی در واقع در اولیت بودنش در هر چیزی، یعنی
صداقت کامل، یعنی داشتن سبک شخصی خودت را داشتن، یعنی برای خودت زندگی کردن، یعنی برو جلو من باهاتم این و بودن و این حضور خداست در تک تک لحظه هات، یعنی انرژی مقدس خودت را برای خودت صرف کردن برای سرمایه گذاری روی خودت، یعنی مسیر صعودی خودت به سمت کمال رفتن یعنی تکاملت را به خوبی طی کردن یعنی میخوام من از مسیر لذت ببرم چرا که دیگرانی اصلا توی زندگی من وجود نداره من میخوام از زندگیم لذت ببرم و تازه اگر بخوام کاری برای کسی انجام بدم به خاطر اعتماد به نفس و عزت نفس ارزشمندی که دارم میگم به اون فرد که این کار به خاطرش دارم انجام میدم.
– هه هه، در اولویت نبودن و نداشتن آزادی علاوه بر اهرم رنج برای مورد بالایی یعنی، گاهی وقت ها و بیشتر وقت ها تلاش برای جلب توجه دیگران!، و این سلبِ آزادی این اجازه نمیده که خودت باشی اجازه نمیده که برای خودت زندگی کنی اجازه نمیده که به اون کاری که دوست داری روش تمرکز کنی چرا چون تو حاشیه ای آره آره یعنی برای خودت زندگی نکردن، یعنی برای رضای انسان ها تلاش کردن و نه اصلِ کاریه که بازگشت همه به سوی اوست … و چه بسا که از همین الان با خلوص نیت با تمام وجود با ذوق و اشتیاق به سمتش دووو کردن با هر چی که داری با هر چی .. یعنی منتظر تشویق و تحسین بیرون از خودت یعنی منتظر نقد و قضاوت بیرون از خودت، یعنی نداشتن صداقت و روراستی، یعنی پایمال کردن فرصت و وقت طلایی که بهت داده شده تا در بهشت همین دنیا باشی اونم با آزادیت با افکار زیبا و نگاه ثروتمندانه ات، میدونی یعنی انرژی ات را صرف مخفی کردن خیلی چیزها از خیلی افراد در حالی که میتونه این انرژی روی خودت و هدفت صرف بشه روی تغییر باورهات بشه، اخه چی بگم!
+ برای اینکه اگر ترسی اومد چون اهرم آزادی در ذهنم ایجاد کردم، باعث میشه با تمام ذهن، قلب، دست و پا، تمام وجودم سریع و آنی با اعتماد به نفس و عزت نفسی بالایی که دارم حمله کنم به ترسم تا توی ترس نمونم ترسی که چیزی جز توهم نیست، و این حمله کردن و برداشتن ترس در کم ترین بهم این فرصت را دوباره میده که آزاد باشم در احساس خوب باشم = که همین احساس خوبم اتفاقات خوبم را رقم میزنه.
– ترس! باید با ترس زندگی کنی و ترس یعنی شرک، یعنی بی ایمانی، یعنی نداشتن کنترل ذهن، یعنی اداره تو توسط دشمن قسم خورده ات، ترس یعنی صدمه دیدن آزادیم، فرصتی که برای بودن در احساس خوب وتوجه به خواسته هام دارم ولی با وجود ترس حالا دارم به ناخواسته هام توجه میکنم و قانون میگه که، این توجه ناخواسته ی بیشتری برای میاره و به همین میزان میتونه من را از خواسته هام دور کنه.
+ وقتی آزاد باشم خب آزادم! کاری را انجام بدم که اولا علاقه دارم دوما دوستش دارم و در عین حالم لذت میبرم از این کار
– اگر آزادی اولویتم نباشه باید شرایط را تحمل کنم، و تحمل یعنی من خالق زندگیم نیستم، یعنی اصل را قبول ندارم یعنی قبول ندارم که من مسئول 100% شرایط زندگیم هستم یعنی قبول ندارم و باور ندارم که خداوند به من قدرت خلق زندگیم را داده باورش من ندارم
تحمل یعنی دور کردن خودم از لذتی که میتونم داشته باشم از عشق کنار همسرم، عشق در کنار خانواده ام، عشق از بودنِ همیشگی در سفر به دور دنیا در آزادی زمانی و مکانی و مالی کامل، عشق از کسب و کاری که علاقه دارم و به خاطر ترسی که دارم نمیتونم، میفهمی نمیتونم، پس واقعا در اولویت نبودن آزادی میتونه برام رنج آور باشه واقعا
+ آزادی اولویت آزادی باعث شده که خودم باشم در هر لحظه یعنی صداقت کامل در داشتن فرکانس این لحظه ات مریم جان مثال خوبی زد:» یعنی اگر این لحظه این فرکانس را دارم که با عشق دلم یک کدورت سطحی بسیار کوچولویی پیدا کردم اونم به خاطر باورهای خودم از اون جایی که من خودمم و اون فردم خودشه نیام چیزی را الکی بگم که اصلا توی فرکانسش نیستم برم جلو دوربین و بگم:
من رابطه ی عاشقانه زیبایی دارم
نـــه! صداقت در فرکانس هم جزیی از آزادیست و چقدر خدای من خدای من این صداقت این خودت بودن هاا به دل هر موجودی میشینه، خدایا شکرت به خاطر این درک
– خب نقطه ی مقابل این اهرم، چیزی نیست جز فیلم بازی کردن!
یعنی نداشتم صداقت در فرکانس، یعنی وقتی حس فرکانس عشق دارم در حالی که الان باید مثل قایقی بی پارو باشم و دل را به دریا داده باشم تا دریا هر جا خواست منو ببره نه! من میخوام که پارو بزنم و این رنج آوره
واقعا رنج آوره
+ آزادی یعنی، محتاج نبودن به عوامل بیرونی، یعنی عواملی که نمی توانی کنترلی بر آن داشته باشی، خواه یک دوست باشد یک کارمند عالی یک شرایط خاص .. این واقعا لذت بخشه
– نداشتن آزادی یعنی، محتاج دیگران بودن، محتاج به عوامل بیرونی مثل دوست .. نیازمند دیگران بودن ( اووخ اووخ این قسمت! که شدیدا الانم مقاومت دارم برای نوشتنش! یعنی ثروتمند بودنت لنگ حضورِ وجود دیگران یعنی مخلوق باشه، اصلا مگه داریم؟!!!
خب این یعنی شرک، یعنی باور نداری الیس الله بکاف عبده باور نداری که خدا برای همیشه برای همیشه برای همیشه برای تو به شدت کافی ترینِ کافی ترینه باور نداری عزیزم … یعنی حساب کردن به هر کسی جز تنها نیروی خیر جهان و جهانیان، و این میدونی واقعا واقعا رنج آوره پادشاه
+ آزادی یعنی، مهم ترین دلیل من از خودشناسی عمیق از توانایی هام از باورهام از نقاط ظعف و قوتم از خواسته هام، ثروت و استقلال مالی و زمانی و مکانی اینه که فقط به آزادی برسم
– نبودن آزادی در اولویت!
نداشتن ثروت یعنی انتخاب محدود و این پایمالی آزادی توست که بهت داده شده که میتونی آزاد مرد باشی، یعنی فرصت خودشناسی عمیق، یعنی فرصت دل نکندن از هر زیبایی از این دنیای فانی یعنی فرصت پرواز نکردن و اووج نگرفتن از یک جایی به بعد فراتر از همیشگی خودت
+ آزادی یعنی در لحظه زندگی کردن | Live the moment بودن یعنی غرق دنیای خودت و زندگی توی رویاهای ارزشمند خودت که خدا به قلب و ذهنت الهام کرده و وقتی که الهام کرده یعنی حتما میتونی میتونی میتونی
– نداشتن آزادی یعنی هر جای غیر این لحظه! یعنی فقیر بودن و نه ذهنی فرا ثروتمند بودن چون یک ذهنِ ثروتمند همیشه در لحظه حالِ
+ تو آزادی .. یعنی برقص هر جایی که دوست داری، بخند هر چقدر که دوست داره چرا که خنده هات معجزه است، خودتی و خدای خودت در قصر شکوهمندانه ی خودت که خودت خلقش کردی در کنار عشق دلت زیبا جانت در کنار دوستان گل تر از گلت تا به امروز
– نه تو آزاد نیستی
اوه خدای من، من نمیتونم اینجا برقصم الان اینا جی میگن، نـــه! نباید بلند بخندم زشته الان مردم پشت سرم حرف میزنن، و همه ی این ها یعنی جلوی انرژی مثبت و مقدست را گرفتن یعنی جلوی خلاقیتت را گرفتن
+ تو آزادی .. هر جا دوست داری برو
هر چی دوست داری بخر از هر جای دنیا با عشق و لذت
هر هدیه ای که میخوای با عشق تقدیم کن به خودت به زیبا جانت به دوستانت به خانواده ات
هر جا که میخوای سفر برو
هر جا که میخوای بمون و کمپ بزن، کجا میخوای شنا کنی و غواصی؟ کجا میخوای پرواز کنی .. با ماشین هات برو با این و اون با اون موتور زیبات برو با دوچرخه اصلا برو پیاده برو اصلا … و این یعنی تو رهایی و این یعنی آزادی و این باور به ربوبیت باور اصل باور به اینکه خدا همراهته و تو تنها نیستی
– کجا میخوای بری
ای کاش اینو داشتم
ای کاش اونو داشتم
اینجا هم که نمیتونم برم اونجا هم که نمیتونم از این ورم وابسته خانواده ام اصلا این ماشینه نباشه با چی برم من! پولم کجا بود! ای بابا من برم کی به بچه ها برسه من دلم لک میزنه واسه عشقم!!!!
+ اولویت آزادی
و داشتن آزادی مالی یعنی خرید هر آنچه که دوست میداری براساس نیاز و کیفیت از هر جای دنیا .. به راحتی و سادگی چون تو دارایی شکر خدا هر چقدر هم میخواد قیمتش باشه
– نداشتن آزادی مالی و نبودن اولویت آزادی یعنی
باور نداری خدایت را خدای روزی رسان بی حسابت را خدایی که میتونه تو را از فرش به عرش ببره و بالعکس، یعنی ضعیف بودن خدای درونت! یعنی لنگ زدن
+ اولویت بالای یعنی
ای جهان من با فرکانس و اشتیاق در تعهدم میخواهم که راهی برای رسیدن به این خواسته ام پیدا کنی هر چند الان هیچ ایده ای ندارم براش
– !!!
+ اولویت آزادی یعنی تجربه
چه چیزی برای یک آزادمرد شیرین تر و گواراتر از این است که بگویند: قانون این هست که همه درون خودت هست همه ی آنچه که میخواهی را خودت بدون نیاز به هیچ عامل بیرونی فقط با درون خودت و فقط با باورهای خودت می توانی خلق کنی و خیالت را راحت کند که همه چیز درون خودت هست و بیرون از تو هیــچ چیزی نیست! میدونی یعنی راحت انجام گرفتن کارها
یعنی روش ابراهیم خلیل الله ..
– نبودنش رنجِ
یعنی کارها سخت داره جلو میره چرا که پری از عوامل بیرونی این و اون و …
+ اولویت آزادی یعنی»
به جای کاری که براساس تجربه های ذهنت آن را مهم میدونه جاش را بدی به کار و تفریح و عشق و تجربه ی جدیدی که حالا با فرکانس های خودت خلق کردی ولی .. میدونی یعنی همون در لحظه بودن یعنی دقیقا این لحظه را زندگی کردن Come on boy
– اولویت و یا نداشتن آزادی یعنی،
میتونه ادامه وارِ روش های گذشته ات به روش های گذشته ات باشه در حالی که شما میدونی عزیز من که افکار و فرکانس و عملکرد و ایمان دیروز تو دقیقا امروز تو را ساخته و الانم این نتیجه ها را گرفتی.
یعنی در گذشته بودن یعنی چسبیدن به روش های گذشته که مدام داره تجربه های تکراری را رقم میزنه و این برای واقعا رنج آوره برای یک قهرمان برای یک بزرگ مرد
+ اساسِ زندگی آزادیــــــــــست
و هماهنگی با این اصل
– یعنی محدودیت! و هماهنگ نبودن با اصل
+ وقتی اولویت باشه آزادی واست
یکی از خط قرمزهات در سبک شخصی زندگی میشه گیرکردن در یک مسئله تکراری! یعنی هر بار به دنبال تجربه های بیشتر یعنی تکاملم را با سرعت بیشتر طی کردن، یعنی مدارهام را بالا و بالاتر بردن یعنی تجربه های بیشتر و بزرگتر یعنی دیدن نعمت های بیشتر این دنیا که مسخر منه و پایانی نداره و نخواهد داشت تا ابـــد
– تکرار تکرار تکرار I love it!!
+ در اولویت بودن آزادی یعنی در اولویت بودن سادگی در همه چیز در سبک شخصی.. در لباس پوشیدن اون جوری که بیشتر راحتم… سبک فکر کردن … سبک داستان سرایی و آموزشش … سبک مدیریت کسب و کار … میدونی یعنی پیروی از اصل
– هرچیز غیر از این!!
+ اولویت آزادی یعنی نگرش ثروتمندانه داشتن یعنی ثروتمند بودن
یعنی تجربه کردن و دیدن زیبایی و گذشتن ازش و بزرگ کردن ظرف وجودیم حالا و آماده شدن برای دریافت نعمت های بیشتر یعنی درک عمیق خدای بینظیرم یعنی
رهایی …
درود به هم پاره های آزادمردم درود
دوستون دارم، عاشقتونم
خداروشکر که فرصت کردم بنویسم با کمال میل و لذت … هر بار میشه این لیست به روز بشه
الهی که همه ی ما هدایت یافته باشیم و در مسیر کسانی که خداوند یکتای جهان آفرین به آن ها نعمت بی حساب میبخشد.
محمدم رفتم برای قسمت ۲۹ سفرنامه کامنت بزارم نتونستم
رفتم برای قسمت ۳۶ سریال زندگی در بهشت کامنت بزارم نتونستم
هر چقدر میخام دستم روی کیبوردم تکون بخوره نمیشه
انگار ذهنم هنگ کرده
نمیدونم همین نوشته ت منو از دیشب تا حالا خیلی به فکر فرو برده
هر چی دارم فکر میکنم که چی شده
هیچی به ذهنم نمیرسه
اشکام همین جوری داره میباره
حال نه چندان خوبم رو هر کاری میکنم خوب نمیشه
انرژی به صفر رسیده
دیروز خیلی منتظر نوشته های زیبات بودم که برام بنویسی
ولی دیدم هدیه ای رو برام نفرستادی
به خودم گفتم تا اخر شب عزیزم برام میفرسته
دیدم خبری نیست
صبح که بیدار شدم
دیدم عشقم برام هدیه داده
ولی این هدیه جنسش فرق داشت
بوی خدا رو برام میداد
ولی اون حس و حال زیبات رو نمیتونستم دریافت کنم
محمد کاش میتونستم ببینمت
برام کامل توضیح بدی
اخه چرا
مگه چی شده
محمد این تیکه از نوشته ت …..
آزادی اولویت آزادی باعث شده که خودم باشم در هر لحظه یعنی صداقت کامل در داشتن فرکانس این لحظه ات مریم جان مثال خوبی زد:» یعنی اگر این لحظه این فرکانس را دارم که با عشق دلم یک کدورت سطحی بسیار کوچولویی پیدا کردم اونم به خاطر باورهای خودم از اون جایی که من خودمم و اون فردم خودشه نیام چیزی را الکی بگم که اصلا توی فرکانسش نیستم برم جلو دوربین و بگم:
من رابطه ی عاشقانه زیبایی دارم
نـــه! صداقت در فرکانس هم جزیی از آزادیست و چقدر خدای من خدای من این صداقت این خودت بودن هاا به دل هر موجودی میشینه، خدایا شکرت به خاطر این درک
– خب نقطه ی مقابل این اهرم، چیزی نیست جز فیلم بازی کردن!
یعنی نداشتم صداقت در فرکانس، یعنی وقتی حس فرکانس عشق دارم در حالی که الان باید مثل قایقی بی پارو باشم و دل را به دریا داده باشم تا دریا هر جا خواست منو ببره نه! من میخوام که پارو بزنم و این رنج آوره
خیلی منو به فکر برده
کاش خدا به قلبم الهام کنه دلیلش رو
نمیدونم محمد نمیدونم
اه خدایا چی بگم
خدایا خودت قلبم رو اروم کن
باید حالم رو خوب کنم
چون میدونم موندن توی این حس و حال نتیجه ی خوبی برام نداره
بازم با تماااااااااام وجودم میگم
من عاااااااااااااااااااااااااااااشقتمممممممممممم محمدددددددددددددددم
من دوستتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتت دارم نفسمممممممممممممممممم
تو زیباترین هدیه ی خداااااااااااااااااااااااااااایی برام
امروز مرور جلسه دوم ثروت، که درباره اهرم رنج و لذت هست رو داشتم، و الان اینجام و این اهرم!
یاها… و من امروز این مقاله محشر رو تا نیممه خواندم… :)
کامنتت عالی بود عالی بود عالی عاااااالی
عجب نیرویِ محرکه قوی ای برای من برپا شد در ذهنم با تکرار وتکرارِ دوباره آزاااااادی با این لذت ها و رنج ها!
چرا اینو میگم
چون دارم با خودم میگم حاالا چیکار باید بکنم؟ چه اقدامی میتونم برایِ رسیدن به خواسته ام بردارم؟
چون داشتم با خودم یه نمودار جالب رسم میکردم، و دیدم که آزادی که در راسِ این نمودار قرار میگیره، یه چیزی شبیه هرمِ مازلو،
من اگه به پول درنیارم ، و نتونم در اون قسمتِ پایینِ هرم یه دوچرخه برایِ خودم بگیرم! رسما محدووودم! پس رفع خواسته های من از پول درآوردنِ من میگزره، و پول درآوردنِ من ، درصورتیه که پول رو دوست داشته باشم
و این پول ساختن چه جوری میشه دست پیدا کرد بهش؟
دوباره با همین ذهن
پس برای پول ساختن هم باید رویِ باورام کار کنم…
برای همین میگم عجب نیرویِ بیشتری فعال شد، چون هدف وااالایی اون بالاا مدِ نظره چون دقیقا الان بیشتر و بیشتر میفهمم باید بزرگ فکر کرد.
چون با هربار بزرگ فکر کردن، تو نیرووووووووووووووویِ عمیق تری رو در خودت بیدار میکنی، که تو رو حرکت میده که تو رو جلو میبره که تو پله پله اون هرم رو بالا بری و همینجور آزادیِ بیشتری رو برای خودت بسازی، و آزادی برایِ من از مسیرِ ثروت میگزرد، و و
و
و اتفاق فوق العاده اینجاست که
ثروت برایم مترادف میشود با آزادی با لذتتتتتتتتتتت آزادی آره آره آره
خیلی هم دلم میخواد آره آره
خب پس همینجور که جلو میرم ، لذت هایِ ثروت و پول درآوردن اونقدر داره فزاینده میشه و اونقدر داره فقر رقت انگیز و رنجش آور میشه ، که به نظر میاد جای اهرم رنج و لذت در ذهنم تغییر کرده و اقدام من برای ثروت مند شدن که تغییر باورام و کار کردن، روی اوناست تبدیل شده به روتینِ زندگیم و نمیتونم کاری جز این انجام بدم و هر بار هم هدایت میشم به تمرین هایی برای باورسازی و آگاهی های جدید
پس خبر خوب ایننننننننه که
من ذهنم داره خوشش میاد از ثروت که
باور ســـــــــــــــــازی به اولویــت رفتارهام در زندگیم تبدیل شده..
درست همونطوری که ذهنم از تشنه ماندن رنج میبردو رفتار و اقدامی که به خرج میدهد آب خوردن است… آب میخوره چون میده تشنگی رو برطرف میکنه چون براش لذذذذذذذذت بخشه ،هاااا بعععله …
ذهنم از محدودیت در عذابه ، از بدبختی هایی که فقر به بار میاره، ! مگه جز اینه که محدودیت و محدودیت تووووویه همه چی!!! برای همینه که بعد از تکرار و تکراری که در اهرم رنج و لذتم دارم، رفتار و اقدامی که به خرج میدم باور ساختنه!!!
و این خبره خوبه برای من برای من که رفتارم تغییر کرده، و این یعنی اهرم ذهنی من تغییر کرده و حااالا برایِ تجربه لذت هااااااااش در زندگی ،مقدس ترین کار دنیا یعنی ثروتمند شدن رو انتخاب کرده ،یعنی کارآفرینی و مولد بودن رو انتخاب کرده و برای تجربه این لذت ها من راهی ندارم جز اینکه باورام عوض بشه …. و داااره اینکارو میکنه!!! بدون اینکه من اراده ای بکنم و یا سختی ای بکشم برای باورساختن، آقاااا تراکتورری افتاده تو این راه !!!
اولش اراده میخواد ، اما بعدش دیگه موتور ذهن روشن شده، آه هوووووووووووورا آه آه …. و خود به خود به سمتِ آب خوردن میره ! ما برای آب خوردن اراده نمیکنیم! ما با شوق آب رو میخوریم تا اون لذت رو کسب کنیم..
من با هربار پول در آوردن و ثروت ساختن، قدمی آزاد تر میشه آره آرههههه … و این عااالیه
بیا بیا ببین ای ذهن: تو دیگه چی میخوای تا قبول کنی که ثروتمند شدنِ مقدس ترین کارته؟
دیگه حجت تمومه ! برای تجربه آزادی در هر مرحله از زندگیت ! و مولد بودن و ایده هایِ خودت رو اجرا کردن و آزادیِ بزرگتر و بزرگتر
تو اصلا راهههههههههههههی نداری جز ثروت ساختن
تااااااااااماام
اگه ثروت نسازززززززززززی که دِ لعنتی نمی تونی کارِ خودت رو استودیوِ هنریِ متحرکِ بین المللی خودت رو گسترش بدی!!! دِ نمیتونی!
دِ باید پول بسازی همینجور ،
تو باید قدم قدم پول رو وارد زندگیت کنی
هر قدم کوچولو برای پول درآوردن = روی ترسی پا گذاشتن= آزادیِ بیشتری رو تجربه کردن
البته شاید بدون پول هم بشه آزاد بود، اما اما باید بزرگ فکر کنی دیگه دختر! چقدر میشه ؟ کارآفرینی و مولد بودن و آزادی در همه جنبه ها، از خیلی چیزا فراتر میره که توباید به همه اونا برسی تا هربار رها تر بشی.. تا برای قدم بعد آماده..
عباسمنش چرا پول درآورد چرا ؟ چرا هر بار بیشتر؟
چون بزرگ فکر کرد
چون اون انتها در اون نقطه اوج
ثروت در ذهنش مترادف شد با آزاااااااااااادی در همه ابعادش!
برای همین از قم رفت به بندرعباس و به دلِ ترس زد ،چون این اهرم جایِ درستی بود،
و اون مغازه کوچیک گیم رو فروخت و رفت بندرعباس بابا شجاعت میخواد
کی این شجاعت رو داره ؟
کسی که بزرگ فکر میکنه ، آزادی بیشتری رو میخواد ، نمیگه اینجا که شرایط عاالیه و من پول عااالی بدست میارم نه نه !!!
اون دقیقا زمانی که همه چی خوب بود، و حس کرد که دیگه جایِ رشد تویهِ مغازه خودش نداره، تحمل نکرد!
چووووووووووون لذتِ آزادی تویه ذهنش تعبیه شده و ذهنش لذت میبره از آزادی، درست مثل آب خوردن
و از هر محدودیت کوچیکی، از درجا زدن، فرارریه ، چوننن که این براش یعنی آدمِ ترسویی بودن!!
برایِ همینه که وقتی بعد از سال های سال دوست خودش رو که تویه همون کار میبینه ، میبینه که این بابا هنوز که هنوزه تویه همون مغازه گیم هست و با یه درآمدی میگزرونه!!!
اینه اون بزرگ فکر کردن که قدرتِ حرکت هایِ بزرگ رو میده..
که جوری در ذهن در جایِ درست هست که باید در هر جایی آااازدی تجربه بشه.. و برای همینه که باید در اوضاع عاااالی و وقتی که شرایط عالی هست تغیییر کنیم ، چون یه آدمی که بزرگ فکر میکنه همینجور در حرکته! در جا نمیزنه ، چووووووون فکرِ بزرگِش آزااادیه !
آزاااادی
آزااادی
و حااالا میبینیم که استاد عباسمنش در سال هایِ آینده رویِ باورهایِ ثروت هم کار میکنند و اونو هم خلق میکنند… چون هیج جا و هیج جا و در هیچ موردی محدودیت رو نمی پذیره ..
و برای همین هرجا به ایشون گفتند که نمیتونی تو اینکارو بکنی!
این ذهن به طورِ نااااخودگاه
ناخودآگاه
اقدامش اینه که بزنه به دلِ همون چیزی که میگه نمیشه !
چون برای این ذهن
اینطور تعریف شده که اگر کاری انجام نتونم بدم، من ترسو ام من محدودم ،من ناتوانم! و استاد عباسمنش وقتی در ذهنش چنین چیزی تعبیه شده
اقدامش اینه که میزنه به دل ماجرا و میگه باید یه جوری انجام میشه ،من ایمانم رو نشون میدم من اقدامی که بهم الهام میشه رو انجام میدم و حالااا که اینطوریه و به من میگی نمیتونم برم دبی؟
همون موقع
زمانی که چنین منطقی برای جامعه تعریف نشده، اون آدم به دل خیابون میزنه در ظهرِ جمعه بندرعباس تا بره به اسکله و خدااااوند و خداوند است که در ادامه ماجرا درها را برایش باز میکند!
فکر میکردی جلوت دیواره! نه خدا برات در میشه ، برو برو..
برای همینه که استاد عباسمنش معیارِ انتخابِ مسیرش، دقیقا مسیریه که اکثریت جامعه نمیره! و نتایجشون هم مشخصه ،
آره آره آره …
اهرم رنج و لذت یک نیرویِ محرکه و انگیزاننده فوق الععاده است، چون وقتی انگیزه باشه، حرکت
این پولِ مقدس و زیبا این دلار های خوشرنگ که روش نوشتته:
IN GOd We Trust
اینا میان
تو هدایت میشی به مسیرهایی که این لذت رو تجربه کنی…
این اهرم اشتیاقی رو در تو ایجاد میکنه، انگیزه ای برایت میشود ،که نمیگی چه طوری آب بخورم، میری آب میخوری! میری چون میدونی آب هست آب همه جا هست، اوووه یه عااالمه …
آره آره آزادی بزرگترین لذت ها رو ممکن میکنه و یه انگیزه فوق العاده است و برای کسی که ببزرگ فکر میکنه یه رسالته! که آزاد باشه..
پیش به سویِ آزادی و فراتر از آن …
خداایاشکرت
مرسی مارکو که ادامه میدی و تحسین برانگیزی با ارزشهایی که ایجاد میکنی، برووووووو برووو برس بدرخش، و بعد میبینی که مسیر نورانی شده با قدم هایت و تو در نقطه نتیجه ایستاده ای…. و اون وقت بازم ادامه بده… بازم برووو
من وقتی که دیدگاه هاتو میخونم یک دستم موبایله ی دستم خودکار و اینقدر لذت میبرم از نوشتن این دیدگاه های نابت که خدا میدونه چون پر از آگاهی ان پر از نکنه هایی که دونستن هر کدومشون و فکر کردن بهشون اینقدر آگاهت میکنه که حد نداره خدایا شکرت💜😘
محمد اگر سال ها بعد ازم بپرسن کسی که توی این مسیر قانون جذب ، مستقیم یا غیر مستقیم بهت انگیزه میداد و خیلی دوستش داشتی کی بوده حتما اسمتو میگم چون واقعا همینطوره😍👌🏻
وقتی که توی پیجت اون ویدئو قشنگی که آهنگ میخوندی و گیتار میزدی رو دیدم خیلی عااالی بود اینقدر لذت برم که گفتم ببین محمد اگر خواننده هم میشد چه خواننده عالی ای میشد چقدر نگرشش با بقیه خواننده ها متفاوت بود😍😍
صدات خیلی عالیه فوق العادست😘
این دیدگاه رو میخوندم و هرچی میفهمیدم رو مینوشتم و دو صفحه شد
✅جلب توجه کردن برای دیگران یعنی محدود کردن آزادی ما و اجازه نمیده خودمون باشیم. چقد این مورد توی زندگیم باید بهش توجه کنم تا یادم باشه وقتی پیش بعضیا خودم نباشم چی میشه.
✅اگر انرژی ای که صرف جلب توجه برای دیگران یا توجه به نکات منفی میکنه ذخیره بشه صرف چه کارهای عالیی میتونه بشه صرف چه باور ساختن هایی میتونه بشه😍
✅نداشتن آزادی یعنی محتاج یکسری عوامل بیرونی باشی مثلا نداشتن دوست یا لنگ یک کاری یا شرایطی یا آدمی باشی تا وجودش تو رو راضی کنه.
✅محمد جون اونجا که گفتی من عاشق تکرار کردنم من یاد این افتادم که میگفتن وقتی این نکات و باور ها و … مربوط به قانون رو تکرار کنی میرن توی ناخوداگاهت و یه وقت هایی میبینی حواست نیست ولی دقیقا داری توحیدی رفتار میکنی و اولویتت آزادیه😍😍
✅آزادی یعنی فرصت دل کندن از زیبایی های این دنیای فانی و فرصت خودشناسی عمیق. این دقیقا نقطه مقابل وابستگیه
یعنی اگر من وابسته بشم به یک آدمی یا شرایطی یا حیوونی این وابستگی آزادیمو گرفته و این باعث شرک شده و دور شدن از خدا ✅👌🏻
سلام استاد عزیز مریم مهربون و هم خانواده ای های عزیزم
چقدر سریال زندگی در بهشت برای من علاوه بر درس و نکنته پند ، خیر و برکت داشت
از روز اولی که قدم به قدم این سریال پیش رفتم جز لذت و حظ چیزی سر راهم نیومد همش درس و نکته کامنت های دوستان منبع انرژی و خودش یه کتاب بی نظیر
منم پا به پای شما در این بهشت زندگی کردم کار کردم تصور کردم لذت بردم
بخدا اینقدر تو پاکسازی بهشت کنارتون بودم و حس کردم
حس اینکه منم یه باغ بزرگی دارم. خودم عاشقانه تمیزش میکنم درختاش و هرس میکنم حتی ابیاریش میکنم نهال جدید میکارم فضایی دنج برای خودم گوشه باغم درست میکنه یه جایی کع اسمش و میذارم کافی شاپ من و خدا مثل اون میز و صندلی مریم گلی
وای خدا میمونه که با تمام وجودم حسش کردم حسی که سراسر لذت بود
تا اینکه تویه اتفاق غیر منتظره ای که با خانواده دور هم جمع بودیم و من از لذت باغ و درخت و نگهداریش حرف میزدم مادرم باغش و به من و خواهرم هدیه داد و همون شب قولنامه اون رو نوشت و بما داد
وای خدای من این من بودم !!؟ سراز پا نمیشناختم
تو اون لحظه فقط بهشت جلوی چشمام بود بهشتی مه تو ذهنم کلی توش کار کرده بودم و الان کلی تجربه واسه ساختن یه باغ دلگشا اره باغ دلگشا اسم باغمون شد باغ دلگشا
اسمش رو هم خودم انتخاب کردم
خدایا از هفته بعد کارمون شروع شد
کلی علف هرز کلی درخت هرس نشده
کلی فضا برای کاشت نهال جدید
فضا برای ساخت همون محل دنج
اره همون کافی شاپ من و خدا
خدایا شکرت
حتی تصمیم گرفتم یه ساحتمون کوچولو هم اونجا درست کنیم
ساختمونی توی فضای عالی
خدای من اصلن باورم نمیشد یعنی این قدر این قانون بی نقص
حتی این رو هم بگم هفته بعداهالی اون محل اومدن و گفتن به مالکین این منطقه یه زمین با متراژ خیلی بالا واسه ساختن خونه باغ تعلق میگیره که داریم کاراش رو انجام میدیم تا بتونیم برای تقسیم زمین اقدام کنیم
یعنی من جز شکر جز تشکر جز سپاس از خدا از قانون از استادی که بی ریا میبخشه بی ریا یاد میده از فرسته ای که این همه زیبایی رو به تصویر میکشه تاما ببینیم باور کنیم ایمان بیاریم بقین پیدا کنیم میشه اره میشه چرا نشه
این دنیا پر نعمت پر فراوونی
چقدر ارومم چقدر حسم خوب چقدر ارامش دارم
الان دیگه برام واضح سد سخت ترین کار دنیا خواستن
جرات خواستن شاید
اره جرات خواستن
و من جسور شدم دارم جسور میشم که بخام کمم نخام
خدایا شکرت خدایا شکرت
استاد بی نهایت ممنونم نمیدونی با ما چ میکنی نمیدونی هر لحظه هر لحظه من دنبال نشونه ام برای ذیدن قانون برای ااثبات قانون به خودم
مریم مهربون بی نهایت ممنون
دوستان عزیز هم فرکانسی واقعن سپاس بابت کامنت های زیباتون
که این همه به ما خیر میرسونید .به نظر من خود حضور نیروی اتشنشانی هم ،یه خیر بوده از طرف خدا.چه بسا که در دل این اتفاق خیرکثیری نهفته است که ما ازاون بی اطلاعیم و خدای عالم میدونسته…
خداروشکر که دوباره سریال زندگی در بهشت رو شروع کردیم، میگم شروع کردیم چون واقعا با شما من هم در این بهشت زیبا زندگی میکنم انقدر به دیدن این بهشت عادت کردم و همه جاش برا آشنا شده که چشم هام رو ببندم میتونم تویی این بهشت زیبا بگردم و لذت ببرم، و از این بابت سپاس گذار شما هستم، استاد خداروشکر میکنم برای اینکه هم فرکانس شما شدم و الان اینجا هستم تا بتونم روی نکات مثبت تمرکز کنم و الان خیلی بهتر زیبایی ها و نعمت های رب مهربانم رو میبینم و حس میکنم، خدارو شکر برای این آرامشی که تویی روحم برقرار شده، خدارو شکر برای اینکه تویی این مدت که شمارو شناختم تونستم به مقدار قابل توجهی روی باورهام کار کنم. با اینکه تا الان فقط از فایل های رایگان استاد استفاده کردم. و بابت این فایل های رایگان که استاد تویی سایت قرار دادن واقعا خداروشکر میکنم و به امید روزی که بتونم بهای فایل های استاد رو بپردازم تا زندگی با کیفیت تری برای خودم بسازم، خدارو شاکرم برای این مسیر زیبایی که اینجا پیدا کردم تا بتونم ثروت عظیمی که در زندگیم بود رو ببینم و ازش لذت ببرم هر چند که هنوز از نظر مالی خیلی راه مونده که طی کنم و باورهای درست بسازم ولی الان واقعا خودم رو ثروتمند میدونم برای فراوانی نعمت های که تویی زندگیم هست برای چیزی که الان میبینم و احساس نشاط و سرزندگی که دارم، استاد عزیزم و مریم بانوی عزیز مرسی برای ساخت و ادامه سریال زندگی در بهشت. در پناه الله
خداروشکر که دوباره سریال زندگی در بهشت رو شروع کردیم، میگم شروع کردیم چون واقعا با شما من هم در این بهشت زیبا زندگی میکنم انقدر به دیدن این بهشت عادت کردم و همه جاش برا آشنا شده که چشم هام رو ببندم میتونم تویی این بهشت زیبا بگردم و لذت ببرم، و از این بابت سپاس گذار شما هستم، استاد خداروشکر میکنم برای اینکه هم فرکانس شما شدم و الان اینجا هستم تا بتونم روی نکات مثبت تمرکز کنم و خیلی بهتر زیبایی ها و نعمت های رب مهربانم رو ببینم و حس کنم ،خدارو شکر برای این آرامشی که تویی روحم برقرار شده، خدارو شکر برای اینکه تویی این مدت که شمارو شناختم تونستم به مقدار قابل توجهی روی باورهام کار کنم. با اینکه تا الان فقط از فایل های رایگان استاد استفاده کردم. و بابت این فایل های رایگان که استاد تویی سایت قرار دادن واقعا خداروشکر میکنم و به امید روزی که بتونم بهای فایل های استاد رو بپردازم تا زندگی با کیفیت تری برای خودم بسازم، خدارو شاکرم برای این مسیر زیبایی که اینجا پیدا کردم تا بتونم ثروت عظیمی که در زندگیم بود رو ببینم و ازش لذت ببرم هر چند که هنوز از نظر مالی خیلی راه مونده که طی کنم و باورهای درست بسازم ولی الان واقعا خودم رو ثروتمند میدونم برای فراوانی نعمت های که تویی زندگیم هست برای چیزی که الان میبینم و احساس نشاط و سرزندگی که دارم، استاد عزیزم و مریم بانوی عزیز مرسی برای ساخت و ادامه سریال زندگی در بهشت. در پناه الله
إِنَّما أَمْرُهُ إِذا أَرادَ شَیْئاً أَنْ یَقُولَ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ «82»
چون چیزى را اراده کند، فرمانش این است که بگوید: «باش» پس بى درنگ موجود مىشود.
فَسُبْحانَ الَّذِی بِیَدِهِ مَلَکُوتُ کُلِّ شَیْءٍ وَ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ «83»
پس منزّه است کسى که حاکمیّت و مالکیّت همه چیزى به دست اوست و به سوى او باز گردانده مىشوید.
و به سوی بازگردانده میشوید …
سلام میکنم به خدای درونم که این انرژی را بهم داده تا روز و شب روی خودم کار کنم، در حالی دارم این نوشته را مینویسم که دو روز پیش بهم الهام شد اونم با نشانه که بیام و این را بنویسم ولی بهش خیلی گوش ندادم تا اینکه امروز چیزی را خواندم در مورد الهام که گفتم باید بنویسمش درسته دو روزه گذشته از اون زمانی که بهم گفته ولی باید نشون بدم ایمان فعالم .. در حالی دارم مینویسم که توی اتاق تاریکم در حالی که چشم های زیبای اشک بارم به مانیتوره و دو دست و انگشت هام در حال تایپ کردنه ..
دوستان من، اعضای گرم و صمیمی خانواده من میبالم به حضور و وجود ارزشمند بخدا تک تک شماها .. می بالم می بالم بخدا که خوشبخت ترینِ خوشبخت هااممم اینجام در کنار شما و دست تو دست چشم تو چشم آواز شادی و رقص و پایکوبی از هر جایی که هستیم سر دادیم و به سوی خودش حرکت میکنیم .. هیچ انتظاری از هیچ کسی ندارم هیچ انتظار پاداشی از کسی ندارم من برای خودم مینویسم برای لذت بردن برای اینکه بگم خدایا دوست دارم نمیخوام فقط به زبان بگم شکرت و دوست دارم میخوام عمل کنم حالم خوبه احساسم خوبه …
خدایا خدایا خدایا هر نعمتی هم بهم بدی بازم بهت نیاز دارم و فقیرم به تو محتاجم به تو و چه زیبا محتاج و نیازیست ..
من عاشقــــــتم عاشقِ عاشق
چقدر خوب شد که نمردم و طعم عشق واقعی را دارم میچشم اینو میتونم از احساسم بگم از شب تا صبح، صبح تا شب بیدار و پر انرژی موندنام بگم و ببینم خدایا الحمدلله الحمدلله
داستان اینه از یک رویا شروع میشه ..
من رویای آزادی در سر دارم ( دقیقا این جمله بهم الهام شد توی خواب که بگم*)
… و به یک تحقق میرسه.
مثل داستان سوره ی یوسف که با رویایی شروع شد و با تحقق پایان یافت.
چندین روز پیش خدا عمری به من داد و من تونستم پای تعهدم بازم بمونم از اونجایی که وقتی سریال زندگی در بهشت بودیم قسمت 33، آخرین قسمتی که از پارت اول اومد، بهم الهام شد که تعهدم را ادامه بدم نشانه اومد که بهتره برم سفربه دور آمریکا برای بار دوم نگاه کنم اونم حالا هر روز یک فایل نگاه کنم و کامنت بنویسم و کامنت های ارزشمند دوستانم، پاره های تنم را بخوانم و حتی نظر بذارم خداروشکر میکنم که این کار تا به امروز که قسمت 25امش بودم هر روز انجام دادم،
چند روز پیش این کامنت را نوشتم که از اینجا میتونید بخوانید:
abasmanesh.com
این سوال را از خودم پرسیدم که مهم ترین دلیل و انگیزه من برای ثروتمند شدن چیه؟
پاسخم را تا درک اون روزم نوشتم .. اما وقتی در ادامه اش نوشتم که با گذر زمان و استمرار تعهدم بازم قراره بهتر بشه این نگاه حسم بهم گفت چند روز آینده یک خبراییه …، طولی نکشید تا اینکه چند روز بعد از خبری که یک ماهی بود نشانه اش بود ولی حسم برای رفتن به سمتش نه نشانه یعنی خواندن مقاله ی مریم که در مورد استاد جان توی فایل لایو 3، که پاسخ های ارزشمند و بی نهایت بچه ها در مورد مهم ترین عوامل کسب و کاره، به شکل تحسین برانگیزی مثل همه ی هنرهای دیگه اش مری جان نوشته و جاری کرده این انرژی پاکش را. ( ممنونم مریم جان، دوست دارم) وقتش شد چند روز پیش و من همه ی مقاله را خواندم و نوشتم و نوشتم
وقتی خواندم و خواندم رسیدم به کلمه ی آزادی انگاررر میدونی، این کلمه تازه برام معنی شده بود اونم در زمان و مکان مناسب
کاغذ و قلم مثل همیشه کنارم بود با چند رنگ شروع کردم همزمان که میخواندم هر چی که درک میکردم را نوشتم چی را نوشتم اما؟
اهرم رنج و لذت آزادی …
اینو بگم که همونجا دقیقا همون چیزی که گفتم، دیگه مهم ترین دلیل من تا قبل اون خودشناسی بود از ثروتمند شدن، اما وقتی رسیدم به این کلمه حالا خودشناسی که باهاش به خدا میرسم، رفت زیرمجموعه معنیِ آزادی
میدونی خدای من خدای من وقتی خواندمش مقاله را .. تمام دلیل های خواسته هام را فهمیدم برای چیه .. تمامشون فهمیدم چرا میخوام توی زبان انگلیسی به تسلط برسم تا نیازی به کسی نداشته باشم
فهمیدم چرا انقدر دارا و غنی باشم و این دعا شده دعای اول صبح و شب و عصر من از خداوند یکتا، تا نیازی به مخلوق نداشته باشم، فهمیدم چرا چرا میخوام کسب و کار شخصی خودم که عشق خودمه و علاقه ی خودمه را داشته باشم
فهمیدم که چرا میخوام ملکه ی خودم را همراه خودم داشته باشم
الان فهمیدم چرا …
فهمیدم چرا دوست دارم جایی باشم و زندگی کنم که هــر لباسی و پوششی که عشق میکنم بپوشم ورزش کنم دو کنم ..
فهمیدم چرا میخوام گوشی اسمارت فون داشته داشته باشم، چرا مک بوک میخوام داشته باشم چرا ایرپادز میخوام داشته باشم ..
فهمیدم چرا میخوام ماشین های شخصی و ملک های خودم را داشته باشم، چرا به استقلال مالی و زمانی و مکانی برسم اصلا
فهمیدم که چرا میخوام سایت خودم را داشته باشم ..
فهمیدم که چرا میخوام حتی شماره ی هر کسی که میخوام را داشته باشم و به ساده ترین شکل و راحت ترین شکل ارتباط موثر برقرار کنم و انقدر منتظر بمونم حتی تا کامنتم تایید بخوره تا به گوش مخاطبم برسه حتی
فهمیدم فهمیدم
فهمیدم چرا میخوام توی کشوری باشم که آدماش خودشون هستند شادند مثل خودم که عاشق کسب و کارم هستم و در حال تکمیل شدنه و به وضوح رسیدن درش هستم، هر آدم دیگه همسایه هام همه اشون سرجای درستشون باشن هر اون کافه داره اون رقاصه اون دی جیه اون پزشکه اون خلبانِ اون یخ شکنِ اون عکاسِ اون تریدره هر کسی دقیقا سرجای خودش باشه توی عشق و علاقه ی خودش باشه و ..
فهمیدم که چرا میخوام آزاد باشم …
به خاطر آزادی، به خاطر اینکه آزادم آفریده شدم … اما انقدر نگاهم باورهام محدود کننده بوده که خودم با دستای خودم زنجیرهای متوالی به پای خودم متصل کردم .. و نقطه عطفم از زمانی شروع شد که دیدم!
اهرم رنج و لذت: برگرفته شده از مقاله: هر چیزی که مینویسم را و نوشتم را درک کردم که نوشتم خدا میداند چرا گفته بنویس خدای درونم هیچی نمیدونم و با منطقم هم اصلا یکی نیست! و تازه مقاومت هم دارم! میدونم که باید بنویسم فقط بعدها متوجه میشم به امید خدا
به نام خدا
چرا آزادی باید برای من در اولویت باشه؟اگر آزادِ آزاد باشم چه مزیت هایی داره واسه من؟ ( رنجش: اگر آزادی نداشته باشم چطور؟)
+ در اولویت بودن آزادی یعنی توحید، توحید یعنی اصل یعنی میدونی که شما خالق 100% تمام اتفاقات زندگیت بدون استثنا هستی اونم با باورها و افکارت، آزادی یعنی اینکه وقتی خواسته ات به وضوح رسید میدونی و باور داری که این رب که تنها صاحب قدرته، و حالا قدرتش را روی زمین به شما داده و تو میتونی خلق کنی ،خلق و حالا که دقیقا خواسته ات به وضوح رسیده بدون هیچ نگرانی و دغدغه ای فرکانس خواسته ات را از همون جایی که هستی میفرستی. چرا که باور داری به تحقق میپیونده باید فقط ادامه بدی .. و هر روز باورهات را قوی تر کنی.
و این برای یک بزرگ مرد میتونه یک محرک بسیار قوی باشه
– در اولویت نبودنِ آزادیت، علاوه بر اجازه دادن ترس و تحمل شرایط و اجبار به انجام کاری بدون علاقه، و باور نکردن اصل، وو خلاصه کنم یعنی شرک!
+ آزادی یعنی در واقع در اولیت بودنش در هر چیزی، یعنی
صداقت کامل، یعنی داشتن سبک شخصی خودت را داشتن، یعنی برای خودت زندگی کردن، یعنی برو جلو من باهاتم این و بودن و این حضور خداست در تک تک لحظه هات، یعنی انرژی مقدس خودت را برای خودت صرف کردن برای سرمایه گذاری روی خودت، یعنی مسیر صعودی خودت به سمت کمال رفتن یعنی تکاملت را به خوبی طی کردن یعنی میخوام من از مسیر لذت ببرم چرا که دیگرانی اصلا توی زندگی من وجود نداره من میخوام از زندگیم لذت ببرم و تازه اگر بخوام کاری برای کسی انجام بدم به خاطر اعتماد به نفس و عزت نفس ارزشمندی که دارم میگم به اون فرد که این کار به خاطرش دارم انجام میدم.
– هه هه، در اولویت نبودن و نداشتن آزادی علاوه بر اهرم رنج برای مورد بالایی یعنی، گاهی وقت ها و بیشتر وقت ها تلاش برای جلب توجه دیگران!، و این سلبِ آزادی این اجازه نمیده که خودت باشی اجازه نمیده که برای خودت زندگی کنی اجازه نمیده که به اون کاری که دوست داری روش تمرکز کنی چرا چون تو حاشیه ای آره آره یعنی برای خودت زندگی نکردن، یعنی برای رضای انسان ها تلاش کردن و نه اصلِ کاریه که بازگشت همه به سوی اوست … و چه بسا که از همین الان با خلوص نیت با تمام وجود با ذوق و اشتیاق به سمتش دووو کردن با هر چی که داری با هر چی .. یعنی منتظر تشویق و تحسین بیرون از خودت یعنی منتظر نقد و قضاوت بیرون از خودت، یعنی نداشتن صداقت و روراستی، یعنی پایمال کردن فرصت و وقت طلایی که بهت داده شده تا در بهشت همین دنیا باشی اونم با آزادیت با افکار زیبا و نگاه ثروتمندانه ات، میدونی یعنی انرژی ات را صرف مخفی کردن خیلی چیزها از خیلی افراد در حالی که میتونه این انرژی روی خودت و هدفت صرف بشه روی تغییر باورهات بشه، اخه چی بگم!
+ برای اینکه اگر ترسی اومد چون اهرم آزادی در ذهنم ایجاد کردم، باعث میشه با تمام ذهن، قلب، دست و پا، تمام وجودم سریع و آنی با اعتماد به نفس و عزت نفسی بالایی که دارم حمله کنم به ترسم تا توی ترس نمونم ترسی که چیزی جز توهم نیست، و این حمله کردن و برداشتن ترس در کم ترین بهم این فرصت را دوباره میده که آزاد باشم در احساس خوب باشم = که همین احساس خوبم اتفاقات خوبم را رقم میزنه.
– ترس! باید با ترس زندگی کنی و ترس یعنی شرک، یعنی بی ایمانی، یعنی نداشتن کنترل ذهن، یعنی اداره تو توسط دشمن قسم خورده ات، ترس یعنی صدمه دیدن آزادیم، فرصتی که برای بودن در احساس خوب وتوجه به خواسته هام دارم ولی با وجود ترس حالا دارم به ناخواسته هام توجه میکنم و قانون میگه که، این توجه ناخواسته ی بیشتری برای میاره و به همین میزان میتونه من را از خواسته هام دور کنه.
+ وقتی آزاد باشم خب آزادم! کاری را انجام بدم که اولا علاقه دارم دوما دوستش دارم و در عین حالم لذت میبرم از این کار
– اگر آزادی اولویتم نباشه باید شرایط را تحمل کنم، و تحمل یعنی من خالق زندگیم نیستم، یعنی اصل را قبول ندارم یعنی قبول ندارم که من مسئول 100% شرایط زندگیم هستم یعنی قبول ندارم و باور ندارم که خداوند به من قدرت خلق زندگیم را داده باورش من ندارم
تحمل یعنی دور کردن خودم از لذتی که میتونم داشته باشم از عشق کنار همسرم، عشق در کنار خانواده ام، عشق از بودنِ همیشگی در سفر به دور دنیا در آزادی زمانی و مکانی و مالی کامل، عشق از کسب و کاری که علاقه دارم و به خاطر ترسی که دارم نمیتونم، میفهمی نمیتونم، پس واقعا در اولویت نبودن آزادی میتونه برام رنج آور باشه واقعا
+ آزادی اولویت آزادی باعث شده که خودم باشم در هر لحظه یعنی صداقت کامل در داشتن فرکانس این لحظه ات مریم جان مثال خوبی زد:» یعنی اگر این لحظه این فرکانس را دارم که با عشق دلم یک کدورت سطحی بسیار کوچولویی پیدا کردم اونم به خاطر باورهای خودم از اون جایی که من خودمم و اون فردم خودشه نیام چیزی را الکی بگم که اصلا توی فرکانسش نیستم برم جلو دوربین و بگم:
من رابطه ی عاشقانه زیبایی دارم
نـــه! صداقت در فرکانس هم جزیی از آزادیست و چقدر خدای من خدای من این صداقت این خودت بودن هاا به دل هر موجودی میشینه، خدایا شکرت به خاطر این درک
– خب نقطه ی مقابل این اهرم، چیزی نیست جز فیلم بازی کردن!
یعنی نداشتم صداقت در فرکانس، یعنی وقتی حس فرکانس عشق دارم در حالی که الان باید مثل قایقی بی پارو باشم و دل را به دریا داده باشم تا دریا هر جا خواست منو ببره نه! من میخوام که پارو بزنم و این رنج آوره
واقعا رنج آوره
+ آزادی یعنی، محتاج نبودن به عوامل بیرونی، یعنی عواملی که نمی توانی کنترلی بر آن داشته باشی، خواه یک دوست باشد یک کارمند عالی یک شرایط خاص .. این واقعا لذت بخشه
– نداشتن آزادی یعنی، محتاج دیگران بودن، محتاج به عوامل بیرونی مثل دوست .. نیازمند دیگران بودن ( اووخ اووخ این قسمت! که شدیدا الانم مقاومت دارم برای نوشتنش! یعنی ثروتمند بودنت لنگ حضورِ وجود دیگران یعنی مخلوق باشه، اصلا مگه داریم؟!!!
خب این یعنی شرک، یعنی باور نداری الیس الله بکاف عبده باور نداری که خدا برای همیشه برای همیشه برای همیشه برای تو به شدت کافی ترینِ کافی ترینه باور نداری عزیزم … یعنی حساب کردن به هر کسی جز تنها نیروی خیر جهان و جهانیان، و این میدونی واقعا واقعا رنج آوره پادشاه
+ آزادی یعنی، مهم ترین دلیل من از خودشناسی عمیق از توانایی هام از باورهام از نقاط ظعف و قوتم از خواسته هام، ثروت و استقلال مالی و زمانی و مکانی اینه که فقط به آزادی برسم
– نبودن آزادی در اولویت!
نداشتن ثروت یعنی انتخاب محدود و این پایمالی آزادی توست که بهت داده شده که میتونی آزاد مرد باشی، یعنی فرصت خودشناسی عمیق، یعنی فرصت دل نکندن از هر زیبایی از این دنیای فانی یعنی فرصت پرواز نکردن و اووج نگرفتن از یک جایی به بعد فراتر از همیشگی خودت
+ آزادی یعنی در لحظه زندگی کردن | Live the moment بودن یعنی غرق دنیای خودت و زندگی توی رویاهای ارزشمند خودت که خدا به قلب و ذهنت الهام کرده و وقتی که الهام کرده یعنی حتما میتونی میتونی میتونی
– نداشتن آزادی یعنی هر جای غیر این لحظه! یعنی فقیر بودن و نه ذهنی فرا ثروتمند بودن چون یک ذهنِ ثروتمند همیشه در لحظه حالِ
+ تو آزادی .. یعنی برقص هر جایی که دوست داری، بخند هر چقدر که دوست داره چرا که خنده هات معجزه است، خودتی و خدای خودت در قصر شکوهمندانه ی خودت که خودت خلقش کردی در کنار عشق دلت زیبا جانت در کنار دوستان گل تر از گلت تا به امروز
– نه تو آزاد نیستی
اوه خدای من، من نمیتونم اینجا برقصم الان اینا جی میگن، نـــه! نباید بلند بخندم زشته الان مردم پشت سرم حرف میزنن، و همه ی این ها یعنی جلوی انرژی مثبت و مقدست را گرفتن یعنی جلوی خلاقیتت را گرفتن
+ تو آزادی .. هر جا دوست داری برو
هر چی دوست داری بخر از هر جای دنیا با عشق و لذت
هر هدیه ای که میخوای با عشق تقدیم کن به خودت به زیبا جانت به دوستانت به خانواده ات
هر جا که میخوای سفر برو
هر جا که میخوای بمون و کمپ بزن، کجا میخوای شنا کنی و غواصی؟ کجا میخوای پرواز کنی .. با ماشین هات برو با این و اون با اون موتور زیبات برو با دوچرخه اصلا برو پیاده برو اصلا … و این یعنی تو رهایی و این یعنی آزادی و این باور به ربوبیت باور اصل باور به اینکه خدا همراهته و تو تنها نیستی
– کجا میخوای بری
ای کاش اینو داشتم
ای کاش اونو داشتم
اینجا هم که نمیتونم برم اونجا هم که نمیتونم از این ورم وابسته خانواده ام اصلا این ماشینه نباشه با چی برم من! پولم کجا بود! ای بابا من برم کی به بچه ها برسه من دلم لک میزنه واسه عشقم!!!!
+ اولویت آزادی
و داشتن آزادی مالی یعنی خرید هر آنچه که دوست میداری براساس نیاز و کیفیت از هر جای دنیا .. به راحتی و سادگی چون تو دارایی شکر خدا هر چقدر هم میخواد قیمتش باشه
– نداشتن آزادی مالی و نبودن اولویت آزادی یعنی
باور نداری خدایت را خدای روزی رسان بی حسابت را خدایی که میتونه تو را از فرش به عرش ببره و بالعکس، یعنی ضعیف بودن خدای درونت! یعنی لنگ زدن
+ اولویت بالای یعنی
ای جهان من با فرکانس و اشتیاق در تعهدم میخواهم که راهی برای رسیدن به این خواسته ام پیدا کنی هر چند الان هیچ ایده ای ندارم براش
– !!!
+ اولویت آزادی یعنی تجربه
چه چیزی برای یک آزادمرد شیرین تر و گواراتر از این است که بگویند: قانون این هست که همه درون خودت هست همه ی آنچه که میخواهی را خودت بدون نیاز به هیچ عامل بیرونی فقط با درون خودت و فقط با باورهای خودت می توانی خلق کنی و خیالت را راحت کند که همه چیز درون خودت هست و بیرون از تو هیــچ چیزی نیست! میدونی یعنی راحت انجام گرفتن کارها
یعنی روش ابراهیم خلیل الله ..
– نبودنش رنجِ
یعنی کارها سخت داره جلو میره چرا که پری از عوامل بیرونی این و اون و …
+ اولویت آزادی یعنی»
به جای کاری که براساس تجربه های ذهنت آن را مهم میدونه جاش را بدی به کار و تفریح و عشق و تجربه ی جدیدی که حالا با فرکانس های خودت خلق کردی ولی .. میدونی یعنی همون در لحظه بودن یعنی دقیقا این لحظه را زندگی کردن Come on boy
– اولویت و یا نداشتن آزادی یعنی،
میتونه ادامه وارِ روش های گذشته ات به روش های گذشته ات باشه در حالی که شما میدونی عزیز من که افکار و فرکانس و عملکرد و ایمان دیروز تو دقیقا امروز تو را ساخته و الانم این نتیجه ها را گرفتی.
یعنی در گذشته بودن یعنی چسبیدن به روش های گذشته که مدام داره تجربه های تکراری را رقم میزنه و این برای واقعا رنج آوره برای یک قهرمان برای یک بزرگ مرد
+ اساسِ زندگی آزادیــــــــــست
و هماهنگی با این اصل
– یعنی محدودیت! و هماهنگ نبودن با اصل
+ وقتی اولویت باشه آزادی واست
یکی از خط قرمزهات در سبک شخصی زندگی میشه گیرکردن در یک مسئله تکراری! یعنی هر بار به دنبال تجربه های بیشتر یعنی تکاملم را با سرعت بیشتر طی کردن، یعنی مدارهام را بالا و بالاتر بردن یعنی تجربه های بیشتر و بزرگتر یعنی دیدن نعمت های بیشتر این دنیا که مسخر منه و پایانی نداره و نخواهد داشت تا ابـــد
– تکرار تکرار تکرار I love it!!
+ در اولویت بودن آزادی یعنی در اولویت بودن سادگی در همه چیز در سبک شخصی.. در لباس پوشیدن اون جوری که بیشتر راحتم… سبک فکر کردن … سبک داستان سرایی و آموزشش … سبک مدیریت کسب و کار … میدونی یعنی پیروی از اصل
– هرچیز غیر از این!!
+ اولویت آزادی یعنی نگرش ثروتمندانه داشتن یعنی ثروتمند بودن
یعنی تجربه کردن و دیدن زیبایی و گذشتن ازش و بزرگ کردن ظرف وجودیم حالا و آماده شدن برای دریافت نعمت های بیشتر یعنی درک عمیق خدای بینظیرم یعنی
رهایی …
درود به هم پاره های آزادمردم درود
دوستون دارم، عاشقتونم
خداروشکر که فرصت کردم بنویسم با کمال میل و لذت … هر بار میشه این لیست به روز بشه
الهی که همه ی ما هدایت یافته باشیم و در مسیر کسانی که خداوند یکتای جهان آفرین به آن ها نعمت بی حساب میبخشد.
خداوندا سپاس گزارم خداوندا سپاس گزارم
به نام خدای مهربان
محمد این کامنت زیبات رو دیشب خوندم
و میدونم که اکثر کامنت های زیبات رو من مخاطبشم
محمدم رفتم برای قسمت ۲۹ سفرنامه کامنت بزارم نتونستم
رفتم برای قسمت ۳۶ سریال زندگی در بهشت کامنت بزارم نتونستم
هر چقدر میخام دستم روی کیبوردم تکون بخوره نمیشه
انگار ذهنم هنگ کرده
نمیدونم همین نوشته ت منو از دیشب تا حالا خیلی به فکر فرو برده
هر چی دارم فکر میکنم که چی شده
هیچی به ذهنم نمیرسه
اشکام همین جوری داره میباره
حال نه چندان خوبم رو هر کاری میکنم خوب نمیشه
انرژی به صفر رسیده
دیروز خیلی منتظر نوشته های زیبات بودم که برام بنویسی
ولی دیدم هدیه ای رو برام نفرستادی
به خودم گفتم تا اخر شب عزیزم برام میفرسته
دیدم خبری نیست
صبح که بیدار شدم
دیدم عشقم برام هدیه داده
ولی این هدیه جنسش فرق داشت
بوی خدا رو برام میداد
ولی اون حس و حال زیبات رو نمیتونستم دریافت کنم
محمد کاش میتونستم ببینمت
برام کامل توضیح بدی
اخه چرا
مگه چی شده
محمد این تیکه از نوشته ت …..
آزادی اولویت آزادی باعث شده که خودم باشم در هر لحظه یعنی صداقت کامل در داشتن فرکانس این لحظه ات مریم جان مثال خوبی زد:» یعنی اگر این لحظه این فرکانس را دارم که با عشق دلم یک کدورت سطحی بسیار کوچولویی پیدا کردم اونم به خاطر باورهای خودم از اون جایی که من خودمم و اون فردم خودشه نیام چیزی را الکی بگم که اصلا توی فرکانسش نیستم برم جلو دوربین و بگم:
من رابطه ی عاشقانه زیبایی دارم
نـــه! صداقت در فرکانس هم جزیی از آزادیست و چقدر خدای من خدای من این صداقت این خودت بودن هاا به دل هر موجودی میشینه، خدایا شکرت به خاطر این درک
– خب نقطه ی مقابل این اهرم، چیزی نیست جز فیلم بازی کردن!
یعنی نداشتم صداقت در فرکانس، یعنی وقتی حس فرکانس عشق دارم در حالی که الان باید مثل قایقی بی پارو باشم و دل را به دریا داده باشم تا دریا هر جا خواست منو ببره نه! من میخوام که پارو بزنم و این رنج آوره
خیلی منو به فکر برده
کاش خدا به قلبم الهام کنه دلیلش رو
نمیدونم محمد نمیدونم
اه خدایا چی بگم
خدایا خودت قلبم رو اروم کن
باید حالم رو خوب کنم
چون میدونم موندن توی این حس و حال نتیجه ی خوبی برام نداره
بازم با تماااااااااام وجودم میگم
من عاااااااااااااااااااااااااااااشقتمممممممممممم محمدددددددددددددددم
من دوستتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتت دارم نفسمممممممممممممممممم
تو زیباترین هدیه ی خداااااااااااااااااااااااااااایی برام
تو عشققققققققققققققققققققق منی
تو زندگییییییییییییییییییی منی
تو قلب منی
تو قلب منی
دوستتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتت دارم عشقممممممممممم
سلام سلام
من اینجام!!!!!!!
امروز مرور جلسه دوم ثروت، که درباره اهرم رنج و لذت هست رو داشتم، و الان اینجام و این اهرم!
یاها… و من امروز این مقاله محشر رو تا نیممه خواندم… :)
کامنتت عالی بود عالی بود عالی عاااااالی
عجب نیرویِ محرکه قوی ای برای من برپا شد در ذهنم با تکرار وتکرارِ دوباره آزاااااادی با این لذت ها و رنج ها!
چرا اینو میگم
چون دارم با خودم میگم حاالا چیکار باید بکنم؟ چه اقدامی میتونم برایِ رسیدن به خواسته ام بردارم؟
چون داشتم با خودم یه نمودار جالب رسم میکردم، و دیدم که آزادی که در راسِ این نمودار قرار میگیره، یه چیزی شبیه هرمِ مازلو،
من اگه به پول درنیارم ، و نتونم در اون قسمتِ پایینِ هرم یه دوچرخه برایِ خودم بگیرم! رسما محدووودم! پس رفع خواسته های من از پول درآوردنِ من میگزره، و پول درآوردنِ من ، درصورتیه که پول رو دوست داشته باشم
و این پول ساختن چه جوری میشه دست پیدا کرد بهش؟
دوباره با همین ذهن
پس برای پول ساختن هم باید رویِ باورام کار کنم…
برای همین میگم عجب نیرویِ بیشتری فعال شد، چون هدف وااالایی اون بالاا مدِ نظره چون دقیقا الان بیشتر و بیشتر میفهمم باید بزرگ فکر کرد.
چون با هربار بزرگ فکر کردن، تو نیرووووووووووووووویِ عمیق تری رو در خودت بیدار میکنی، که تو رو حرکت میده که تو رو جلو میبره که تو پله پله اون هرم رو بالا بری و همینجور آزادیِ بیشتری رو برای خودت بسازی، و آزادی برایِ من از مسیرِ ثروت میگزرد، و و
و
و اتفاق فوق العاده اینجاست که
ثروت برایم مترادف میشود با آزادی با لذتتتتتتتتتتت آزادی آره آره آره
خیلی هم دلم میخواد آره آره
خب پس همینجور که جلو میرم ، لذت هایِ ثروت و پول درآوردن اونقدر داره فزاینده میشه و اونقدر داره فقر رقت انگیز و رنجش آور میشه ، که به نظر میاد جای اهرم رنج و لذت در ذهنم تغییر کرده و اقدام من برای ثروت مند شدن که تغییر باورام و کار کردن، روی اوناست تبدیل شده به روتینِ زندگیم و نمیتونم کاری جز این انجام بدم و هر بار هم هدایت میشم به تمرین هایی برای باورسازی و آگاهی های جدید
پس خبر خوب ایننننننننه که
من ذهنم داره خوشش میاد از ثروت که
باور ســـــــــــــــــازی به اولویــت رفتارهام در زندگیم تبدیل شده..
درست همونطوری که ذهنم از تشنه ماندن رنج میبردو رفتار و اقدامی که به خرج میدهد آب خوردن است… آب میخوره چون میده تشنگی رو برطرف میکنه چون براش لذذذذذذذذت بخشه ،هاااا بعععله …
ذهنم از محدودیت در عذابه ، از بدبختی هایی که فقر به بار میاره، ! مگه جز اینه که محدودیت و محدودیت تووووویه همه چی!!! برای همینه که بعد از تکرار و تکراری که در اهرم رنج و لذتم دارم، رفتار و اقدامی که به خرج میدم باور ساختنه!!!
و این خبره خوبه برای من برای من که رفتارم تغییر کرده، و این یعنی اهرم ذهنی من تغییر کرده و حااالا برایِ تجربه لذت هااااااااش در زندگی ،مقدس ترین کار دنیا یعنی ثروتمند شدن رو انتخاب کرده ،یعنی کارآفرینی و مولد بودن رو انتخاب کرده و برای تجربه این لذت ها من راهی ندارم جز اینکه باورام عوض بشه …. و داااره اینکارو میکنه!!! بدون اینکه من اراده ای بکنم و یا سختی ای بکشم برای باورساختن، آقاااا تراکتورری افتاده تو این راه !!!
اولش اراده میخواد ، اما بعدش دیگه موتور ذهن روشن شده، آه هوووووووووووورا آه آه …. و خود به خود به سمتِ آب خوردن میره ! ما برای آب خوردن اراده نمیکنیم! ما با شوق آب رو میخوریم تا اون لذت رو کسب کنیم..
من با هربار پول در آوردن و ثروت ساختن، قدمی آزاد تر میشه آره آرههههه … و این عااالیه
بیا بیا ببین ای ذهن: تو دیگه چی میخوای تا قبول کنی که ثروتمند شدنِ مقدس ترین کارته؟
دیگه حجت تمومه ! برای تجربه آزادی در هر مرحله از زندگیت ! و مولد بودن و ایده هایِ خودت رو اجرا کردن و آزادیِ بزرگتر و بزرگتر
تو اصلا راهههههههههههههی نداری جز ثروت ساختن
تااااااااااماام
اگه ثروت نسازززززززززززی که دِ لعنتی نمی تونی کارِ خودت رو استودیوِ هنریِ متحرکِ بین المللی خودت رو گسترش بدی!!! دِ نمیتونی!
دِ باید پول بسازی همینجور ،
تو باید قدم قدم پول رو وارد زندگیت کنی
هر قدم کوچولو برای پول درآوردن = روی ترسی پا گذاشتن= آزادیِ بیشتری رو تجربه کردن
البته شاید بدون پول هم بشه آزاد بود، اما اما باید بزرگ فکر کنی دیگه دختر! چقدر میشه ؟ کارآفرینی و مولد بودن و آزادی در همه جنبه ها، از خیلی چیزا فراتر میره که توباید به همه اونا برسی تا هربار رها تر بشی.. تا برای قدم بعد آماده..
عباسمنش چرا پول درآورد چرا ؟ چرا هر بار بیشتر؟
چون بزرگ فکر کرد
چون اون انتها در اون نقطه اوج
ثروت در ذهنش مترادف شد با آزاااااااااااادی در همه ابعادش!
برای همین از قم رفت به بندرعباس و به دلِ ترس زد ،چون این اهرم جایِ درستی بود،
و اون مغازه کوچیک گیم رو فروخت و رفت بندرعباس بابا شجاعت میخواد
کی این شجاعت رو داره ؟
کسی که بزرگ فکر میکنه ، آزادی بیشتری رو میخواد ، نمیگه اینجا که شرایط عاالیه و من پول عااالی بدست میارم نه نه !!!
اون دقیقا زمانی که همه چی خوب بود، و حس کرد که دیگه جایِ رشد تویهِ مغازه خودش نداره، تحمل نکرد!
چووووووووووون لذتِ آزادی تویه ذهنش تعبیه شده و ذهنش لذت میبره از آزادی، درست مثل آب خوردن
و از هر محدودیت کوچیکی، از درجا زدن، فرارریه ، چوننن که این براش یعنی آدمِ ترسویی بودن!!
برایِ همینه که وقتی بعد از سال های سال دوست خودش رو که تویه همون کار میبینه ، میبینه که این بابا هنوز که هنوزه تویه همون مغازه گیم هست و با یه درآمدی میگزرونه!!!
اینه اون بزرگ فکر کردن که قدرتِ حرکت هایِ بزرگ رو میده..
که جوری در ذهن در جایِ درست هست که باید در هر جایی آااازدی تجربه بشه.. و برای همینه که باید در اوضاع عاااالی و وقتی که شرایط عالی هست تغیییر کنیم ، چون یه آدمی که بزرگ فکر میکنه همینجور در حرکته! در جا نمیزنه ، چووووووون فکرِ بزرگِش آزااادیه !
آزاااادی
آزااادی
و حااالا میبینیم که استاد عباسمنش در سال هایِ آینده رویِ باورهایِ ثروت هم کار میکنند و اونو هم خلق میکنند… چون هیج جا و هیج جا و در هیچ موردی محدودیت رو نمی پذیره ..
و برای همین هرجا به ایشون گفتند که نمیتونی تو اینکارو بکنی!
این ذهن به طورِ نااااخودگاه
ناخودآگاه
اقدامش اینه که بزنه به دلِ همون چیزی که میگه نمیشه !
چون برای این ذهن
اینطور تعریف شده که اگر کاری انجام نتونم بدم، من ترسو ام من محدودم ،من ناتوانم! و استاد عباسمنش وقتی در ذهنش چنین چیزی تعبیه شده
اقدامش اینه که میزنه به دل ماجرا و میگه باید یه جوری انجام میشه ،من ایمانم رو نشون میدم من اقدامی که بهم الهام میشه رو انجام میدم و حالااا که اینطوریه و به من میگی نمیتونم برم دبی؟
همون موقع
زمانی که چنین منطقی برای جامعه تعریف نشده، اون آدم به دل خیابون میزنه در ظهرِ جمعه بندرعباس تا بره به اسکله و خدااااوند و خداوند است که در ادامه ماجرا درها را برایش باز میکند!
فکر میکردی جلوت دیواره! نه خدا برات در میشه ، برو برو..
برای همینه که استاد عباسمنش معیارِ انتخابِ مسیرش، دقیقا مسیریه که اکثریت جامعه نمیره! و نتایجشون هم مشخصه ،
آره آره آره …
اهرم رنج و لذت یک نیرویِ محرکه و انگیزاننده فوق الععاده است، چون وقتی انگیزه باشه، حرکت
این پولِ مقدس و زیبا این دلار های خوشرنگ که روش نوشتته:
IN GOd We Trust
اینا میان
تو هدایت میشی به مسیرهایی که این لذت رو تجربه کنی…
این اهرم اشتیاقی رو در تو ایجاد میکنه، انگیزه ای برایت میشود ،که نمیگی چه طوری آب بخورم، میری آب میخوری! میری چون میدونی آب هست آب همه جا هست، اوووه یه عااالمه …
آره آره آزادی بزرگترین لذت ها رو ممکن میکنه و یه انگیزه فوق العاده است و برای کسی که ببزرگ فکر میکنه یه رسالته! که آزاد باشه..
پیش به سویِ آزادی و فراتر از آن …
خداایاشکرت
مرسی مارکو که ادامه میدی و تحسین برانگیزی با ارزشهایی که ایجاد میکنی، برووووووو برووو برس بدرخش، و بعد میبینی که مسیر نورانی شده با قدم هایت و تو در نقطه نتیجه ایستاده ای…. و اون وقت بازم ادامه بده… بازم برووو
سلااام محمد عزیزم دوست پرانرژی و آگاهم
👌🏻😍
من وقتی که دیدگاه هاتو میخونم یک دستم موبایله ی دستم خودکار و اینقدر لذت میبرم از نوشتن این دیدگاه های نابت که خدا میدونه چون پر از آگاهی ان پر از نکنه هایی که دونستن هر کدومشون و فکر کردن بهشون اینقدر آگاهت میکنه که حد نداره خدایا شکرت💜😘
محمد اگر سال ها بعد ازم بپرسن کسی که توی این مسیر قانون جذب ، مستقیم یا غیر مستقیم بهت انگیزه میداد و خیلی دوستش داشتی کی بوده حتما اسمتو میگم چون واقعا همینطوره😍👌🏻
وقتی که توی پیجت اون ویدئو قشنگی که آهنگ میخوندی و گیتار میزدی رو دیدم خیلی عااالی بود اینقدر لذت برم که گفتم ببین محمد اگر خواننده هم میشد چه خواننده عالی ای میشد چقدر نگرشش با بقیه خواننده ها متفاوت بود😍😍
صدات خیلی عالیه فوق العادست😘
این دیدگاه رو میخوندم و هرچی میفهمیدم رو مینوشتم و دو صفحه شد
✅جلب توجه کردن برای دیگران یعنی محدود کردن آزادی ما و اجازه نمیده خودمون باشیم. چقد این مورد توی زندگیم باید بهش توجه کنم تا یادم باشه وقتی پیش بعضیا خودم نباشم چی میشه.
✅اگر انرژی ای که صرف جلب توجه برای دیگران یا توجه به نکات منفی میکنه ذخیره بشه صرف چه کارهای عالیی میتونه بشه صرف چه باور ساختن هایی میتونه بشه😍
✅نداشتن آزادی یعنی محتاج یکسری عوامل بیرونی باشی مثلا نداشتن دوست یا لنگ یک کاری یا شرایطی یا آدمی باشی تا وجودش تو رو راضی کنه.
✅محمد جون اونجا که گفتی من عاشق تکرار کردنم من یاد این افتادم که میگفتن وقتی این نکات و باور ها و … مربوط به قانون رو تکرار کنی میرن توی ناخوداگاهت و یه وقت هایی میبینی حواست نیست ولی دقیقا داری توحیدی رفتار میکنی و اولویتت آزادیه😍😍
✅آزادی یعنی فرصت دل کندن از زیبایی های این دنیای فانی و فرصت خودشناسی عمیق. این دقیقا نقطه مقابل وابستگیه
یعنی اگر من وابسته بشم به یک آدمی یا شرایطی یا حیوونی این وابستگی آزادیمو گرفته و این باعث شرک شده و دور شدن از خدا ✅👌🏻
محمدجان خیلی لذت بردم مرسی از وجودت
خدارو بابت وجودت سپاس
❤️🙏🏻💜
وااای استاد چیککار داری میکنین ینی دقیقا مثل منین هر کااار دلتون م یخاد میکنین و نظر بقیه هم مهم نیس
سلام استاد عزیز مریم مهربون و هم خانواده ای های عزیزم
چقدر سریال زندگی در بهشت برای من علاوه بر درس و نکنته پند ، خیر و برکت داشت
از روز اولی که قدم به قدم این سریال پیش رفتم جز لذت و حظ چیزی سر راهم نیومد همش درس و نکته کامنت های دوستان منبع انرژی و خودش یه کتاب بی نظیر
منم پا به پای شما در این بهشت زندگی کردم کار کردم تصور کردم لذت بردم
بخدا اینقدر تو پاکسازی بهشت کنارتون بودم و حس کردم
حس اینکه منم یه باغ بزرگی دارم. خودم عاشقانه تمیزش میکنم درختاش و هرس میکنم حتی ابیاریش میکنم نهال جدید میکارم فضایی دنج برای خودم گوشه باغم درست میکنه یه جایی کع اسمش و میذارم کافی شاپ من و خدا مثل اون میز و صندلی مریم گلی
وای خدا میمونه که با تمام وجودم حسش کردم حسی که سراسر لذت بود
تا اینکه تویه اتفاق غیر منتظره ای که با خانواده دور هم جمع بودیم و من از لذت باغ و درخت و نگهداریش حرف میزدم مادرم باغش و به من و خواهرم هدیه داد و همون شب قولنامه اون رو نوشت و بما داد
وای خدای من این من بودم !!؟ سراز پا نمیشناختم
تو اون لحظه فقط بهشت جلوی چشمام بود بهشتی مه تو ذهنم کلی توش کار کرده بودم و الان کلی تجربه واسه ساختن یه باغ دلگشا اره باغ دلگشا اسم باغمون شد باغ دلگشا
اسمش رو هم خودم انتخاب کردم
خدایا از هفته بعد کارمون شروع شد
کلی علف هرز کلی درخت هرس نشده
کلی فضا برای کاشت نهال جدید
فضا برای ساخت همون محل دنج
اره همون کافی شاپ من و خدا
خدایا شکرت
حتی تصمیم گرفتم یه ساحتمون کوچولو هم اونجا درست کنیم
ساختمونی توی فضای عالی
خدای من اصلن باورم نمیشد یعنی این قدر این قانون بی نقص
حتی این رو هم بگم هفته بعداهالی اون محل اومدن و گفتن به مالکین این منطقه یه زمین با متراژ خیلی بالا واسه ساختن خونه باغ تعلق میگیره که داریم کاراش رو انجام میدیم تا بتونیم برای تقسیم زمین اقدام کنیم
یعنی من جز شکر جز تشکر جز سپاس از خدا از قانون از استادی که بی ریا میبخشه بی ریا یاد میده از فرسته ای که این همه زیبایی رو به تصویر میکشه تاما ببینیم باور کنیم ایمان بیاریم بقین پیدا کنیم میشه اره میشه چرا نشه
این دنیا پر نعمت پر فراوونی
چقدر ارومم چقدر حسم خوب چقدر ارامش دارم
الان دیگه برام واضح سد سخت ترین کار دنیا خواستن
جرات خواستن شاید
اره جرات خواستن
و من جسور شدم دارم جسور میشم که بخام کمم نخام
خدایا شکرت خدایا شکرت
استاد بی نهایت ممنونم نمیدونی با ما چ میکنی نمیدونی هر لحظه هر لحظه من دنبال نشونه ام برای ذیدن قانون برای ااثبات قانون به خودم
مریم مهربون بی نهایت ممنون
دوستان عزیز هم فرکانسی واقعن سپاس بابت کامنت های زیباتون
ممنون
خدایا شکر
که همین شکر کردن تو برای من کافیه
در پناه خدا
سلام..
ای بابا .. همه چی عالی
خیلی جالب بود
تجربه کردن حسی فوق العاده اس
نتیجه هر چی باشه مهم نیست
ایام به کام😉
و خدایی که در این نزدیکیست. تمام
سلام استاد و مریم عزیز
مث همیشه براتون از خداارزوی خیرکثیرمیکنم
که این همه به ما خیر میرسونید .به نظر من خود حضور نیروی اتشنشانی هم ،یه خیر بوده از طرف خدا.چه بسا که در دل این اتفاق خیرکثیری نهفته است که ما ازاون بی اطلاعیم و خدای عالم میدونسته…
سلام به استاد عزیزم و مریم بانوی گل 🥀
خداروشکر که دوباره سریال زندگی در بهشت رو شروع کردیم، میگم شروع کردیم چون واقعا با شما من هم در این بهشت زیبا زندگی میکنم انقدر به دیدن این بهشت عادت کردم و همه جاش برا آشنا شده که چشم هام رو ببندم میتونم تویی این بهشت زیبا بگردم و لذت ببرم، و از این بابت سپاس گذار شما هستم، استاد خداروشکر میکنم برای اینکه هم فرکانس شما شدم و الان اینجا هستم تا بتونم روی نکات مثبت تمرکز کنم و الان خیلی بهتر زیبایی ها و نعمت های رب مهربانم رو میبینم و حس میکنم، خدارو شکر برای این آرامشی که تویی روحم برقرار شده، خدارو شکر برای اینکه تویی این مدت که شمارو شناختم تونستم به مقدار قابل توجهی روی باورهام کار کنم. با اینکه تا الان فقط از فایل های رایگان استاد استفاده کردم. و بابت این فایل های رایگان که استاد تویی سایت قرار دادن واقعا خداروشکر میکنم و به امید روزی که بتونم بهای فایل های استاد رو بپردازم تا زندگی با کیفیت تری برای خودم بسازم، خدارو شاکرم برای این مسیر زیبایی که اینجا پیدا کردم تا بتونم ثروت عظیمی که در زندگیم بود رو ببینم و ازش لذت ببرم هر چند که هنوز از نظر مالی خیلی راه مونده که طی کنم و باورهای درست بسازم ولی الان واقعا خودم رو ثروتمند میدونم برای فراوانی نعمت های که تویی زندگیم هست برای چیزی که الان میبینم و احساس نشاط و سرزندگی که دارم، استاد عزیزم و مریم بانوی عزیز مرسی برای ساخت و ادامه سریال زندگی در بهشت. در پناه الله
سلام به استاد عزیزم و مریم بانوی گل 🥀
خداروشکر که دوباره سریال زندگی در بهشت رو شروع کردیم، میگم شروع کردیم چون واقعا با شما من هم در این بهشت زیبا زندگی میکنم انقدر به دیدن این بهشت عادت کردم و همه جاش برا آشنا شده که چشم هام رو ببندم میتونم تویی این بهشت زیبا بگردم و لذت ببرم، و از این بابت سپاس گذار شما هستم، استاد خداروشکر میکنم برای اینکه هم فرکانس شما شدم و الان اینجا هستم تا بتونم روی نکات مثبت تمرکز کنم و خیلی بهتر زیبایی ها و نعمت های رب مهربانم رو ببینم و حس کنم ،خدارو شکر برای این آرامشی که تویی روحم برقرار شده، خدارو شکر برای اینکه تویی این مدت که شمارو شناختم تونستم به مقدار قابل توجهی روی باورهام کار کنم. با اینکه تا الان فقط از فایل های رایگان استاد استفاده کردم. و بابت این فایل های رایگان که استاد تویی سایت قرار دادن واقعا خداروشکر میکنم و به امید روزی که بتونم بهای فایل های استاد رو بپردازم تا زندگی با کیفیت تری برای خودم بسازم، خدارو شاکرم برای این مسیر زیبایی که اینجا پیدا کردم تا بتونم ثروت عظیمی که در زندگیم بود رو ببینم و ازش لذت ببرم هر چند که هنوز از نظر مالی خیلی راه مونده که طی کنم و باورهای درست بسازم ولی الان واقعا خودم رو ثروتمند میدونم برای فراوانی نعمت های که تویی زندگیم هست برای چیزی که الان میبینم و احساس نشاط و سرزندگی که دارم، استاد عزیزم و مریم بانوی عزیز مرسی برای ساخت و ادامه سریال زندگی در بهشت. در پناه الله
سلام💙💙💙
چقدر دلم تنگ این سریال بهشتی شده بود،هر روز منتظر قسمت جدید سریال بودم🙇
«ایمانی که عمل نیاورد حرف مفت است»
کنترل ورودی، انجام میدادم🙊🙉🙈
از نظر فیزیکی از بقیه دور شده بودم ولی برعکس از نظر روحی،توجه اصلا😳
اینستا،وات ساپ،دیدن وضعیت،پروفایل…
عجب آشفته بازاری،پراکندگی ذهنی،
آمار،توجه میشه به فامیل ،همسایه،همکارها،دوستان،آشنایان…
مشخص نتیجه چی دیگه😵😵
جالب اینجاست تلویزیون،خیلی چیزها خذف کرده بودم
ولی وات ساپ که وابستگی خیلی زیادی بهش دارم🤖
اصلا جز ورودی که نباید باشه نمیدیم،وجودش عادی،عادی بود😑
هر روز از خواب بیدارشدن،اولین کار دیدن وضعیت ملت توجه میرفت،یکی تولد گذاشت،یکی روضه،یکی درباری مریضی،یکی اهنگ عاشقانه،یکی تکه انداخته……
من هم دونبال وضعیت گذاشتن😐🙄😶😏
یا چتهای که میشد درددل،غیبت،دعوا،…
آخرش احساس بد😫😫
تا الهام شد بهم وات ساپت پاک کن😵😵
مقاومت کردم،
میگفتم دوست دارم وات ساپم خذف کنم نمیتونم،چون برای برادرم دونبال زن هستم،
دوستام بهم مورد معرفی میکنن،و عکس میفرستن😁
ندا آمد،من بی نهایت راه دارم برای رساند دختر خوب برای برادرت،من اینقدر ناتوان،نامحدود نبین،
هی چتهای در همین مورد حالم بد میکردن،
بعد دیدن کامنت آقای امیر شهریاری.
که نوشت بود شمارهای که به دردم نمیخوردن خذف کردن،
داشتن یه شماره یا یه نفر مثبت بهتر از صد نفر.
و این شد،
که بنده چندروز وات ساپم خذف کردم😍😍😍🙋🙋💃💃💃
طوری که خودم هم باور نمیشه👰
و تصمیم گرفتم وقتم بزارم تو سایت،و کار کردن روی خودم😍😎
و اولین نتیجش داشتن آرامش🤗
زندگی کردن در خانه است😂😂
به امید پیشرفت،رشد عالی برای خودم و بقیه دوستان عباس منشی گلم😍🌷🌷🌷
یه شوخی هم بکنم،
میگم این همه آتش و آتش سوزی و … به صفات جهنم بیشتر شباهت نداره تا بهشت ؟!
مزاح کردم