سریال زندگی در بهشت | قسمت 35

نوشته‌ی زیبا و تأثیرگزار دوست عزیزمان «محمد علی»، به عنوان متن انتخابی‌ِ این قسمت از سریال زندگی در بهشت، تقدیم همه دوستانی می‌شود که برای ساختن شخصیتی تصدیق کننده و تأیید کننده‌ی زیبایی‌ها و نعمتها‌، مصمم شده‌اند تا نمود واضحی بشوند از «صدّق بالحسنی» و شاهد زنده‌ای باشند از مفهوم فَسَنُیَسِّرُهُ لِلْیسْرى یعنی آنهایی که به خاطر چنین شخصیتی آسان شده‌اند برای احاطه شدن با نیکی‌ها و نعمت‌ها.

نه فقط نوشتن درباره‌ی زیبایی‌ها و نعمت‌ها‌، بلکه خواندن و تأمل در آنها نیز ما را به درک بهتری از خداوند‌ و چگونگی هماهنگ شدن با او و قوانینش و در یک کلام‌، هدایت شدن و قرار گرفتن در مدار  فَسَنُیَسِّرُهُ لِلْیسْرى می‌رساند.

به نام خداوند بخشنده مهربان

سلام خدمت استاد عزیزم و خانم شایسته مهربان و سلام خدمت تمام خانواده صمیمی عباس منش

خدایا شکرت برای امروز زیبا، یک روز فوق‌العاده، پر از احساسات و ارتعاش مثبت، پر از خبرهای خوب خوش

استاد امروز یه تولد خیلی خیلی ویژه دارم تو قسمت دفتر خاطراتم دربارش نوشتم خیلی خیلی خوشحال و سپاسگذارم

و اما این قسمت زیبا دیدن دوباره این خانواده دوست داشتنی ⁦❤️⁩ این دفعه کل اعضاى خانواده هستن

خدایا شکرت برای این بهشت زیبا، برای این ساکنین این بهشت، که هر کسی بزرگترین آرزوش دیدن این بهشت و لذت بردن در کنار استاد عزیزم و عزیز دلش هست.

خدایا چقدر انرژی مثبت داره این استاد عزیزم که این خانواده بعد ۳روز دوباره برگشتن، چقدر برای مادر خانواده تعریف کردن، از زیبایی این بهشت، از آرامش ساکنین این بهشت که فقط ۲ساعت بعد از برگشتن به تمپا دوباره از استاد خواستن برگردن پارادایس. خدایا این خانواده خودشون ثروتمند هستن، ولی ببین چه ذوقی میکنن از این که دوباره وارد این بهشت شدن. الله اکبر از این همه ارتعاش مثبت، استاد مثل آهنربا همه آدمها را جذب خودت می‌کنی، بس که روح خدایی و بوی خدایی میدی

به خداوندی خدا قسم بیشتر روزها یک تصویر در ذهنم میاد که با یه کوله پشتی که چند وقته خریدم، یه کوله پلنگی ناز همیشه خودم تنها جلو درب ورودی پارادایس میبینم. خیلی واضح خودم اونجا میبینم و با صداقت کامل میگم حاظرم تمام آنچه دارم الان بدم فقط الباقی عمرم از نزدیک در کنار استاد باشم. جدای تمام آرزوهام اگه الان به این خواسته برسم هیچ چیز دیگه نمیخام تنها الباقی عمرم از نزدیک شاگرد استاد و در رکاب استاد باشم. (در رکاب بهترین دست خدا )

اولین زیبایی، همزمانیِ اومدن مهمونا و برخورد با استاد هست خدایا شکرت چقدر از این همزمانی ها داره روزانه برای من اتفاق میفته، آخه قانون ثابت هست

احساس خوب =اتفاقات خوب و نشون میده که در مسیر درست و ارتعاش‌های مثبت هستم

خدایا شکرت برای فراوانی نعمت و ثروت. اینبار یه ماشین جدید و جادار زیبا دیگه که بازم نشون از ثروت هست، یه ماشین با کلی وسایل، کلی تجهیزات، هر چی را دوست دارن با خودشون آوردن

خدایا شکرت برای این تنوع ماشین ها. خدا می‌دونه مادر خانواده چقدر مشتاق بوده تا این بهشت ببینه. استاد ما از تو تصویر این بهشت میبینیم همه آرزو داریم اونجا باشیم دیگه این آدمهای خوشبخت که از نزدیک اونجا را لمس کردن چه ذوقی میکنن. والا بنظرم روشون نمیشه و الا خیلی خیلی بیشتر میمونن

ای جانم یعقوب، یوسف زیبا، و اون برادر کوچیکه ناز که خانم شایسته خیلی دوستش داره، این دفعه برادر بزرگه هیجانی تر شده ماشالا به پدر همیشه خندان و آماده و یه ماشالا هم به مادر نمونه ایی که خیلی خوب این پسرها را تربیت کرده پس افتخار این خانواده محترم و میهمانان ویژه استاد عزیزم یه کف مرتب.

ایندفعه خانم شایسته ،یه همدم خوب داره مادر این خانواده که معلومه خیلی پر انرژی هست. قشنگ ساعتها برای خودتون بشینید خلوت کنید و حرف بزنید. همین لحظه اول هر کی سعی داره با ذوق شوق از زیبایی‌های این بهشت برای مادرشون تعریف کنن، پدر خانواده هم کلی ذوق داره و تعریف می‌کنه کلا این مادر مهربان سبب خیر شده برای این خانواده، که دوباره بیان پارادایس

خانم شایسته عزیزم ،واقعا چقدر زیبا همیشه با همین وسایل موجود تغییر دکوراسیون میدی و همیشه در حال تغییر هستید، استاد اون ایده که تفنگ به بالای درب اتاق زدید هم مخصوص این خونه های چوبی و بسیار زیبا هست. استاد اون تغییر جای پله که داخل آب هست هم جالب هست،البته یه مدتی هست متوجه شدم الان دوباره یادم اومد گفتم بنویسم، ایده خوبی هست همیشه اینور شنا میکنید و حالا راحت تر میشه از آب بیرون اومد.

خانم شایسته عزیز اونجا که گفتید اصل ماجرا اون لذتی بوده که این پدر و پسرها از زیبایی‌های اینجا دیدن و برا مادرشون تعریف کردن درسته، ولی مهمترین ویژگی این مهمانوازی و انرژی فوق العاده مثبت شما بوده که این پارادایس رو واقعا بهشت کرده. و الا خیلی جاهای زیباتر در این آمریکا ممکنه باشه ولی این خانواده این لذت و شور شعف رو هیچ جای دیگه نمیتونن پیدا کنن. بدون تعارف این بهشت، این زیباییها با شما و استاد عزیزم زیبا هست چون شما خلقش کردید. شما خواهر نازنینم که هر موقع داخل این خونه را میبینم برق تمیزی چشمم خیره می‌کنه، همیشه داری میخندی، همیشه داری به همه، چه ما که دورِ دوریم چه مهمون های خوبتون انرژی مثبت میدین. خواهر عزیزم من به شما افتخار میکنم.

خدایا شکرت برای این ماشین جادار و زیبا، این همه فراوانی وسایل. چقدر خوبه این ماشین، مخصوصا برای من که عاشق مسافرت هستم. یعنی اینبار خیلی مجهزتر اومدن، از تجربه قبلی استفاده کردن و اومدن که از ثانیه به ثانیه اینجا لذت ببرن. نوش جانتون این همه زیبایی چون صد درصد لیاقت این زیباییها را داشتید که همفرکانس این بهشت شدید.

احسنت به مادر خانواده که با احترام کامل برای استاد و خانم شایسته عزیز کادو آورده مبارک باشه، خانم شایسته گفتم همدم خوبی دارید ببین برای شما کادو بیشتری آورده ای جانم چه ذوقی می‌کنه خانم شایسته عزیز

استاد اون جریان صدای پنکه برای خواب جالب بود. استاد ما یه آشنا داریم پسرش کوچیک بود بایستی با صدای سشوار می‌خوابید. چندتا سشوار سوزوندن تا این یکم بزرگ شد. خدایا شکرت برای این ملک بزرگ ا ینبار دوچرخه هم با خودشون آوردن چه لذتی میده دوچرخه سواری تو جنگل و این سرسبزی. ای جانم برای پکیچ جدید، ماشالا همیشه استاد در حال سفارش دادن هست. اونجا که برادر بزرگه بسته را آورد فکر کنم داشت نشون میداد که این بسته خیلی سنگین هست در صورتی که سبک‌ترین بسته خودش بود، 200عدد توپ پینک پنگ

استاد عزیزم چه انرژی و شوقی داره، چقدر داره لذت می‌بره از دیدن این جمع صمیمی و دوست داشتنی. خدا بهت خیر برکت بیشتر عطا کنه، که همیشه داری به آدمهای اطرافت خیر و برکت و شادی می‌بخشی

این پدر دوست داشتنیه فکر کنم اینبار این کلمن بزرگ تا بالا پر کرده نوشیدنی. چقدر عاشق نوشیدنی و آبمیوه هستن. واقعا لحظه به لحظه این فایل زیبایی هست، اگه قرار به نوشتن باشه ساعتها باید نوشت از این فایل عالی.

یه نکته جالب که واقعا جای تحسین داره این که خانم شایسته گفت ما شب تو آروی میخابیم، چقدر تو فکر راحتی میهمان هستن و بعد من به خودم میگم واقعا چقدر خودم ریلکس هستم که تمام زندگیم در اختیار میهمانم قرار بدم، نه استرس، نه نگرانی. الحق که شما از درون سرشار از آرامش هستید

البته این میهمانان شما واقعا آدمهای دوست داشتنی و مودبی هستن ولی اگه همسر من اینجا بود کلا بایستی کلی از وسایل جمع میشد. همش استرس خراب نشدن وسایل و تا چند روز بعد همش درباره این میهمانی و این آدمها حرف می‌زدیم. ثروتمند بودن لیاقت میخاد، ارتعاش بالایی میخاد، و این همه با خودت در صلح بودن و قضاوت نکردن از یه روح بزرگ نشات میگیره. الحق که شما استاد عزیزم و خانم شایسته عزیز یک الگوی کامل در همه جوانب زندگی هستید

من الان دارم دوباره محصول عزت نفس دوره میکنم و جلسه 4 هستم و یک موضوعش انتخاب و پیدا کردن الگوهای مناسب هست. استاد عزیزم من که الگویی بهتر ازشما سراغ ندارم و دنباله رو راه شما هستم

ای جانم اولین تجربه، تجربه پینک پنگ بازی کردن مادر خانواده یه دل سیر بازی کرد واقعا در کمال آرامش و آسایش هر کسی مشغول لذت بردن و بازی کردن هست، 2نفر پاسور بازی، 2نفر پینک پنگ، یوسف هم داره بازی مادر و برادرشو نگاه می‌کنه، پدر خانواده هم داره برای خودش وسایل ماهیگیری آماده میکنه، استادم داره از دیدن این خانواده صمیمی لذت می‌بره و خانم شایسته عزیزم با عشق برای ما فیلم میگیره.

یعقوب بعد از اون ایده ها و راهنمایی‌ها که از استاد گرفت ،با تعهد داره هر روز برای خودش فیلم ضبط می‌کنه و با چه شور اشتیاقی داره برای استاد تعریف می‌کنه آفرین به این پسر شجاع و حالا موقع شکار ماهی با کلی طعمه جدید شده، که بازم پدر خانواده با صبر و حوصله اینبار مصمم تر اومده تا ماهی های بیشتری همراه همسرش شکار کنه. واقعا این ماهی ها تازه داشتن طعم آرامش میکشیدن، دوباره این خانواده ماهیگیر این آرامش آب بهم زدن

این سلام کردن پدر خانواده واقعا جالب بود. خانم شایسته واقعا خسته نباشی که از لحظه لحظه این زیبایی ها داری برامون فیلم میگیری با اون توضیحات زیبا با اون کلام و صدای آرام بخش

اولین شکار این ماهیگیرها، یه چوب بود

خانم شایسته اون زخم های روی دستت حتما از اون هرس کردن درخت‌ها و علفهای هرز بود ..واقعا خسته نباشی. ماشالا به این قدرت، شجاعت و نترس بودن. خانم شایسته این ماهی دقیقا شبیه همون ماهی بود که با قایق شکار کردید. فکر کنم این خود قبلیه بود بازم ارتعاش شکار شدن داده. این نوع ماهی بالهای تیغ دار دارن و شما چه خوب اون ماهی لمس کردید و دوباره به آب انداختید بازم وارد ترس هاتون شدید و کامل ماهی زنده را لمس کردید.

خدایا شکرت برای فرصت زندگی در بهشت، برای فرصت دیدن این همه زیبایی و نعمت و آدمهای خوب

خدایا شکرت

خدا نگهدار تا قسمت بعد

برای دیدن سایر قسمت‌های «سریال زندگی در بهشت»‌، کلیک کنید

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • دانلود با کیفیت HD
    366MB
    24 دقیقه
  • فایل تصویری سریال زندگی در بهشت | قسمت 35
    102MB
    24 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

370 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «اندیشه افشین» در این صفحه: 5
  1. -
    اندیشه افشین گفته:
    مدت عضویت: 2961 روز

    سلام خانم شایسته عزیز و استاد مهربانم

    من از این قسمت خیلی درس و نکته گرفتم … اول اینکه مادر خانواده با وجود داشتن چهارتا بچه که دوتا شون دوقلو هستند چقدر خوش تیپ هستند و اندام متناسبی دارند ، به خودم گفتم پس دیگه نگو من چون دوقلو به دنیا آوردم هیچ وقت نمیتونم شکمم را آب کنم …بعد در رفتار های مادر خانواده بیشتر دقت کردم و اهرم رنج و لذت را کاملا در رفتار ایشون و همسرس که اضافه وزن دارند را تونستم ببینم که درست زمانیکه مادر مشغول بازی تنیس با فرزندش بود ، پدر نشسته بود و طعمه های گول زنک به قلاب ها وصل میکرد ، البته که هردوی اونها از کاری که می کردند لذت میبردند ولی یک نوع لذت ، با خودش تناسب همراه میاره و لذت بعدی باعث اضافه وزن میشه و البته مشخصه که در این نوع لذت ها استمرار هم وجود داره یعنی تمام کارهای مادر توأم با فعالیت هست و پدر برعکس ، کارهاش را با نشستن و تکاپوی کمتری همراه میکنه … من از مادر خانواده خیلی خوشم اومد و کلا این خانواده را خیلی دوست دارم ، شاید به خاطر شباهت هایی که با خانواده ما دارند ، ماهم سه تا فرزند داریم که دو هاشون دوقلو و یازده ساله هستند و پسر بزرگم چهارده سالشه ، البته دوقلوهای ما دختر و پسر هستند ، از لحاظ اضافه وزن هم شبیه اونها هستیم با این تفاوت که برعکس هستیم یعنی همسر من ورزشکار و خوش اندام و من با بهانه های مختلف همچنان اضافه وزنم را حفظ کردم ، خخخ … خانم شایسته من خیلی از شما سپاسگزارم بخاطر این قسمت چون باعث شد به خودم بیام…وقتی میبینم مامان این چهارتا پسر اینجوری وسط بچه هاش فعالیت می کنه و باهاشون توی همه کارها همراهی و همراهی میکنه از خودم خجالت کشیدم که همین دیروز با بچه هام رفتیم باغ ، اونها مدام در حال بازی و تکاپو بودند ومن داخل آلاچیق نشسته بودم و هرچی می گفتند مامان تو هم بیا دور پارک تاب بخوریم من حال نداشتم از جام بلند شم و جالبه که استاد هم همون موقع داشت میگفت ایمانی که عمل نیاره حرف مفته ، واقعا اون موقع من باید بلند میشدم و عمل میکردم …. الان این خانم نمونه و الگوی بسیار شفافی بود برای من که بفهمم دارم چکار می کنم ، آخه رسالت که جون کندن نیست ، رسالت این لحظه همینه که بلند شم و حرکت کنم و پابه پای بچه هام ورزش کنم ، بخندم ، شادی کنم ، لذت ببرم …. و این قسمت ۳۵ برای من در حکم انگیزاننده و بخش لذت اهرم رنج و لذت در مورد موضوع داشتن انرژی و تناسب اندام هست که هرروز نگاهش میکنم و انگیزه میگیرم برای حرکت ….

    یه چیزی هم من حس کردم و اون اینکه چقدر طبع این چهارتا بچه باهم فرق داره ، پسر بزرگ شون اون سری خیلی محتاط و سنجیده رفتار میکرد ولی این بار خیلی راحت و خودمونی تر شده بود ، برعکس داداش دومیش همون که به فارسی علاقه داره و از اول خودمونی و بجوش بود … وقتی بچه ها برای مادرشون از دیدنی های اونجا تعریف میکردند با خودم گفتم نگاه کن معلومه که در تمام مدتی که این بچه ها به خونه خودشون رفته بودند ، فکر و ذکر و بقول استاد تمام تمرکز شون روی تجربه های قشنگی بوده که از بهشت کسب کرده بودند و همین نگاه تحسین آمیز و ذوق و شوقی که داشتند ، دوباره به بهشت هدایت شون کرد…و یک نکته دیگه اینکه ، در قسمت های قبلی گفته بودید مادر این خانواده در کار املاک هست ، همون موقع که اینو گفتید من یک زن بی حوصله و خسته را تجسم کردم که وقت نداره سرش را بخارونه ، یک زن که خشکی فضای کارش را تحمل میکنه و هیچ لذتی از زندگیش و بچه هاش نمیبره ، یک زن که به زور و برای حفظ ظاهر و بخاطر شوهر و بچه هاش گاهی هم می خنده ، چرا که در ذهن من کار هایی مثل کار املاک که به کار خودم هم شباهت هایی داره با تمام اون چیزهای منفی که در ذهنم در مورد اون خانم تجسم کرده بودم همراه بود و حالا که اون خانم که اون‌جوری تجسمش کرده بودم را دیدم ، فهمیدم که چقدررررررررر با تصوری که ازش داشتم متفاوت هست ، یک خانم با انگیزه های زیاد ، یک خانم خوشحال و فعال ، رفیق با بچه هاش ، و مهربون و با معرفت که چشمش دنبال زیبایی ها بود ، خدایا من کلا با دیدن این خانم تمام وجودم تغییر کرد ، من باید برم یک عالمه فکر کنم ، یک عالمه برنامه ریزی کنم و یک عالمه کد جدید توی اهدافم بگذارم و یک عالمه نگاهم را به زندگیم تغییر بدم ، من باید باور کنم که کار و درآمد نه تنها زجر آور نیست بلکه بسیار بسیار لذت بخشه ، نه تنها مانعی در زندگی نیست بلکه شادی بخش و آسان کننده ی جنبه های مختلف زندگیه ، به شرطی که من با دیدن این خانم بتونم اون همه آشغال را از داخل ذهنم بیرون بریزم ، خیلی دلم میخواد بنویسم ، این خانواده بخصوص مامان شون وااااقعا برای من الگو هستند ، اصلا انگار خدا امروز به من گفت تو باید مثل این زن باشی ، اونم مثل تو شوهر و چندتا بچه داره ، اونم توی کار املاکه و خیلی شباهت های دیگه به زندگی تو داره ولی نکته اینجاست که اون خودش با تو فرق داره … تازه من واقعا نیاز نیست برای تفریح و سفر از کسی مرخصی بگیرم و همه چیز کارم دست خودمه و اینم یک مزیت بزرگه … خانم شایسته این قسمت برای من خیلی نکته داشت ، خیلی جذاب و باحال بود و واقعا از شما سپاسگزارم … خواهش میکنم همچنان این روند را ادامه بدید و حتی از کوچکترین صحنه هم نگذرید …. اگر براتون مقدور بود یک گفتگوی خودمونی با مادر این خانواده داشته باشید و از اهداف و انگیزه ها و احساسش و اهرم های ذهنیش بیشتر بپرسید ، هرچند که زبان تصاویر بسیار واضح هستند ولی من دوست دارم حرفهای این آدم ها را هم بشنوم … مرسی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
  2. -
    اندیشه افشین گفته:
    مدت عضویت: 2961 روز

    سلام دوست عزیز آقای امام بخش زاده

    خیلی جالبه چون من برای روز شنبه نوبت کارشناس تغذیه گرفته بودم ولی ته دلم میدونستم که دست زدن به هرچیزی در بیرون از وجود مون فقط پاک کردن صورت مسأله و بی فایده س … البته من با آقای عطار روشن قبلا از طریق تلگرام ارتباط برقرار کردم و همشهری خودم هم هستند ولی یک جورایی احساس می کنم حرفهای استاد که میگند تمرکز باید روی یک مورد یا یک هدف باشه باعث شده تا الان از طریق سایت تناسب ذهنی ایشون پیگیر قضیه نشم ولی میدونم و مطمئنم که روش ایشون واقعا جواب میده …. حالا بنظر شما میشه روی مثلا تناسب اندام و ثروت همزمان کار کنیم ؟ ؟

    و اینکه خیلی برام جالبه که میگید خودتون هم نتیجه گرفتید ، دقیقا چکار کردید ؟ فقط با گوش کردن به فایلهای ایشون وزنتون کم شد ؟ رفتارهای تغذیه ای و تحرک شما چه تغییری کرد ؟ ؟ ممنون میشم پاسخ سؤالات من را بدید … و از شما سپاسگزارم… واقعا هدایت شیرینی بود

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  3. -
    اندیشه افشین گفته:
    مدت عضویت: 2961 روز

    سلام مریم جان

    ممنونم بله من شروع به آموزش های ذهنی در زمینه تناسب اندام گرفتم و واقعا دارم نتیجه ش را میبینم …. حق با شماست ، اساس همه این موضوعات برمی گرده به تغییر باورها … ممنونم عزیزم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  4. -
    اندیشه افشین گفته:
    مدت عضویت: 2961 روز

    سلام فرزان عزیز

    واقعا برای خودم هم قابل باور نیست که روش ذهنی بتونه برای لاغری جواب بده یعنی توی این مدت آشنایی با استاد می گفتم باورها در هر موضوعی در زندگی تأثیر دارند به جز کاهش وزن اما خودم در عرض چند روز تأثیر ش را دیدم و بدون رژیم یا حتی ورزش دو کیلو کم کردم و جالبه که همه اطرافیان می گفتند لاغر شدی و جالب تر اینکه من هرروز صبح که بیدار میشدم بدنم درد میکرد ولی از وقتی روی ذهنم در مورد موضوع تناسب اندام کار می کنم دیگه بدنم هم درد نمی کنه ، باور کنید من از مولتی ویتامین و کلسیم و موز و … میخوردم که بدن دردم بهتر بشه ولی بی فایده بود اما حالا خیلی که متوجه تأثیر ذهن بر تناسب اندام شدم هم درد عضلاتم از بین رفته هم وزنم داره پایین میاد فقط از شما خواهش میکنم که اگر می تونید در مورد جزییات روشی که خودتون بکار بردید برای من توضیح بیشتری بدید ، سپاسگزارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای: