https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2020/06/abasmanesh-6.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2020-06-23 08:08:152025-02-02 10:13:01سریال زندگی در بهشت | قسمت 35
370نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
سلام سلام و هزاران سلام و درود بر سرمایه بزرگ زندگیم، خانواده بسیار صمیمی و دوست داشتنی خودم.
آی خدای من…بالاخره برگشتم خونه بهشتی خودم…باورم نمیشه انگار چند سال طول کشید دوری من از خونه بهشتیمون… از آخرین باری که توی فضای دلنشین سایت بودم و کامنت گذاشتم حدود سه هفته میگذره…توی این بازه زمانی اونقدر بهم خوش گذشت، اونقدر از زمانم نهایت استفاده رو بردم، اونقدر درک و آگاهی هام بصورت کوانتومی تغییر کرده، اونقدر اتفاقات عالی و جالب برام رخ داده، اونقدر تصمیمات و انتخاب های غول آسا گرفتم که حدو نصاب نداره… بخدا نمیدونم از چی بگم اونقدر حرف دارم که نمیدونم چطور همشو بنویسم. صدای قلبمو میشنوید؟! دارم از شدت شادی و هیجان میمیرم.. چقدر دلم تنگ شده واست استاد عزیزم…مری عزیزم انگار اولین باره صدای دلنشینتو میشنوم…دوستای ارزشمندم دلم واسه دیدار دوبارتون آرام و قرار نداشت. بیش از سه هفته کلا از فضای سایت آگاهانه و عمدا خارج شدم… چرا؟!! پس کدوم گوری بودم آره؟!! مگه قرار نبود متعهدانه روی خودت تا ابد کار کنی و توی خونه بهشتیمون باشی؟!! نکنه درجا زدی و کم آوردی؟!!…..نه نه نه…. خدای عزیزتر از جانم مرا لایق و قابل دونست و منو به سمت یک سفر کیهانی معنوی هدایت کرد… به عروج رفتم به عروج…آنچنان صعود کردم و بر فراز کهکشان ها پرواز کردم که گویی به معراج رفتم… حقیقتش از روزی که فهمیدم ایلان ماسک و شرکت اسپیس ایکس موفق شدن فضانورد به به iss بفرستن من دیگه توی پوست خودم نمیگنجیدم،منم باهاشون رفتم فضا…فیلم ها و عکس های این ماموریت و ایلان ماسک رو که دیدم انگار خودم این موفقیت رو بدست آوردم اشک شوق میریختم و بلند بلند میخندیدم…آرزوها و رویاهای دست نیافتنی منو محقق کرد و داره با نهایت توان و سرعت به پیش میره؛ ارسال انسان به فضا اونم با شرکت خصوصی، گردشگری فضایی، سفر به مریخ، پروژه های عظیم استار لینک و استار شیپ…«ایلان ماسک» نابغه قرن…یکی از مهمترین شخصیت های الهام بخش و الگوساز زندگیم… شخصی که اسماً و سطحی خیلی وقته میشناختمش ولی هیچگاه اونطور که باید و شاید نفهمیدمش و نشناختمش… این رویداد و موفقیت بزرگ منو به سمت مسیری هدایت کرد که باعث درک عمیق تر من به قانون و زندگی شد.
سه هفته تمام فیکس یه حرکتی عجیبی زدم که خودم هم فکرشو نمیکردم یه روزی کارم به این اوضاع بکشه… از همون روز اول که خبر بسیار خوش حال کننده تیم اسپیس اکس رو متوجه شدم قدم به قدم ساعت به ساعت روز به روز به سمت چیزی که میخواستم و نیاز داشتم هدایت شدم… صفر تا صد زندگی موفق ترین و ثروتمند ترین افراد دنیا رو دراوردم… هر چی مصاحبه بود دانلود کردم… هر چی سایت بود گشتم و مطالعه کردم… یوتیوب رو زیررو کردم… توی این بازه بقدری روی این تحقیقاتم تمرکز لیزری داشتم که اصلاً متوجه نمیشدم که شبه یا روز،در خونه رو کامل بروی خودم بستم پرده های پنجره رو بستم، آیفون زنگ تلفن همچی خاموش، خودم تک تنها در خلوتی عمیق در بحر مکاشفات خویش فرو رفتم و به خودشناسی خداشناسی و جهان شناسی شگرفی رسیدم…اونقدر بی وقفه درگیر و مشغول بودم که قید کار و زندگی شخصیمو زدم و از خود بیخود شده بودم؛ گاهی میشد ساعت ها محو کنکاش و رصد کردن زندگی و باورهای افرادی مثل ایلان ماسک، مارک زاکربرگ،بیل گیتس، وارن بافت،ریچارد برانسن، جف بزوس و ده ها تن دیگر میشدم که غذا خوردن هم یادم میرفت، میوه تخمه هندونه شربت چای بیسکوییت و خوراکی میذاشتم جلوم که از جام بلند نشم برای خوردن غذا، توی این گرما تابستون فکر کنم ۱۰ روز نرفتم حموم اصلاً وقت نمیکردم و یادم میرفت… به حدی بسته اینترنت فعال و مصرف کردم که سامانه هنگ کرده بود…این همون چیزیه همیشه دلم میخاست، اونقدر انگیزه داشته باشی اونقدر غرق اهداف و رویاهات بشی که دیگه خستگی برات معنایی نداشته باشه و حاضر باشی با عشق هر بهایی رو برای تغییرات لیگاریتمی بپردازی… استاد عزیزم حالا دارم درک میکنم که رمز و رازهای اصلی رسیدن به خواسته ها و رویاها چیه حالا دارم درک میکنم که خوشبختی و زندگی سراسر زیبایی چجوری ایجاد میشه…چه شب ها و روزها گریه کردم از شوق و خندیدم از ذوق..به اندازه چند سال جلو افتادم و به سمت تغییرات بنیادین و تصمیمات حیاتی هدایت شدم… هی میخواستم بیام سایت و ردپاهای محکمی از خودم برای آینده رویایی خودم بجا بذارم که باور کنید حتی وقت نمیکردم… هرطور شده باید حال و روز این روزامو توی کامنت هام ثبت کنم و ماه ها و سال های بعد مرور کنم این تلاش ها و اقدامات خستگی ناپذیرمو که داره باورها و ذهن منو آماده خلق زندگی دلخواه میکنه…
آآآی پروردگارا…. سریال زندگی در بهشت شروع شد و من تشنه تر و آماده تر از همیشه مشتاق لذت بردن و یادگرفتن هستم… آخ جوووووون خدایا شکرت شکرت شکرت… ببین چه سورپرایزی دارم بال بال میزنم…باز هم همزمانی…باز هم مژده و اتفاقات شگفت انگیز… منم اتفاقاً همین دیروز کارام و تحقیقاتم تموم شد و دقیقا سر موقع سریال شروع شد… یعقوب و یوسف و بَربَچ برگشتن، به مولا میدونستم برمیگردن ولی خیلی زود برگشتن استاد به جان خودم هرکس با شما نشست برخاست کنه دیگه به راحتی نمیتونه از شماها دل بکنه…ببین چقدر خوش بهشون گذشت که چند روز بعد این مسافت طولانی رو طی کردن تا برگردن به بهشت برّین… هنوز نرسیده به خونه مامان مامان جات خالی رفتیم جایی که تو خواب هم نمیدیدیم، بهشت واقعی بودا، درختان و جنگل سرسبز، یه خونه تماماً چوبی باحال روی دریاچه زلالی که انواع و اقسام ماهی توشه… یه جای دنج خلوت که آسایش و راحتی توش موج میزنه…با کلی امکانات…اینا رو به کنار… مامان نمیدونی چه انسان های شریف و دوست داشتنی بودن،نظیرشونو هیچ جای دنیا پیدا نمیکنیم،خوش اخلاق، دست دل باز و بخشنده، مهربون و خوش مشرب،خلاق و بروز، ثروتمند و پولدار، مامان تازه آر وی هم داشتن چه اتوبوس غول پیکر خفنی بودا، چقدر آدمای مثبت و عزیزی بودن، از خونه خودمون هم راحت تر بودیم اونجا بی نهایت خوش گذشت، آقای عباس منش باهامون بازی میکرد و کلی هوامونو داشت خانم مری چقدر بهمون عشق ورزید و تشویقمون کرد تازه چه دست پخت بینظیری داشت… مامانه دیگه تاب نیاورد؛ رایان رایان اینا چی میگن؟!! واقعاً؟؟!! یالا بجنبید من مرخصی میگیرم خودتونو دوباره آماده کنید و مجهز شید که منم میخام برم…come on guys… هورررااا ما برمیگردیم پرادایس…
استاد پس چی فکر کردی!! آدم سیر نمیشه از بودن در کنار شما!! وای یا قران این برخورد گرم و بسیار زیبای شماها و مهموناتون منو وجد آورده… ای جانم مریمی چقدر پر انرژی و خیلی مثبت خانم خانواده رو در آغوش گرفتی و بهشون خوش آمد گفتی… بچه ها: مامان مبینی میز تنیسشونو وسط خونه آشپزخونه جمع و جور و شیک شونو نگا، این هم اتاق خوابه، بیا بیا حالا اینو داشته باش ببین چه ویو چشم نوازی داره این پشت…اینجا بود که ماهیگیری میکردیم و ساعت ها با عمو حسین تو آب شنا میکردیم و بازی…مامانه هم هاج واج داره نگاه میکنه و حس صفا و صمیمیت اونجا و اون انسان های ناز و دوست داشتنی به وجدش آورده… یا پیغمبر!!! ماشاالله همچی آوردن بابا اینا دیگه کین!!! رخت خواب… صندلی… دوچرخه…لباس و بندوبساط… آذوقه…پنکه هم آوردن!!!!!…فکر نکنم حالا حالاها برن و انگار موندنین.. من از خدامه که یه خونه نزدیک پرادایس بگیرن و هر هفته بیان… آخه مگه من از دیدن چشمای خوشگل یوسف،کنجکاوی و شیطنت های یعقوب، حرف زدنای لیوای،شور و هیجان لوک، متانت و ادب و فان بودن رایان،خوش اخلاقی و صمیمیت خانم رایان سیر میشم؟؟!! ای جانم به این تشکر جانانت مریم جان چقدر از ته دل میگفتی ثنک یو سو ماچ… خدایا ببین خانم خانواده چه بانوی دوست داشتنی و فوق العاده خوبیه…چقدر ساده و خودمونی لباس پوشیده و راحت با بچه هاش بازی میکنه… یکی از یکی بهتر…آقا و خانم هردو فوق العاده جفت و جورن از همچین زوجی همچین بچه های مودب و بینظیری رشد پیدا میکنه… دوستان خوب دقت کنیم؛ این خانواده نماد یه خانواده اصیل و نجیب امریکایی هستش نه اون چرت پرتای که توی رسانه و فیلم ها و سریال های اغراقی آبکی نشون میدن…طوری که آدم خیال میکنه خانواده امریکایی از هم پاشیده و بی بندباره….اینا همش مزخرفات فیلم هاست… خانواده آقای رایان یه نمونه عالی از خانواده آمریکایی… اینم از بحث الگو برداری… خوشم میاد همه از بذر ورود مشغول سرگرمی و کاری هستن؛ پدر خانواده داره با تمرکز قلاب های ماهی گیری رو مهیا میکنه… مادر خانواده با یوسف پینگ پنگ بازی میکنه.. لوک و لیوای دارن کارتک بازی میکنن، یعقوب هم از فرصت استفاده میکنه و در هر شرایطی ویدیو واسه چنلش درست میکنه(تشویق های استاد کار خودشو کرد)،این وسط استاد داره به مبل لم میده و فقط نظاره میکنه…گاهی نیاز نیست کار خاصی کرد فقط سکوت کن و با تمام حواست مشاهده کن این همه زیبایی را… استاد عزیزم داره مشتاقانه نگاه میکنه و هر لحظه تحسین میکنه سپاس گزاری میکنه و قانون رو توی ذهنش مرور میکنه، مریمی عزیزم که کار اصلی رو انجام میده و اونه که چشمان متحرک ماست و از زاویه دوربین تمام این لحظات ناب رو به تصویر میکشه و همزمان یاد میگیره و توی دلش این روابط خانوادگی عاشقانه رو تحسین میکنه… ای جانم مریم بانو که بی منت توی این شلوغی مهمونی واسمون فیلم میگیری سپاس بیکران خدای مریم…. فکر کنم دیروز روز دختر بود… روز دختر رو به شما مریم بانو و تمام دختران و بانوان عزتمند و ارزشمند تبریک میگم…به خودم می بالم به خاطر دختران و بانوان بینظیر باغ بهشتیمون که مایه امید و انگیزه بازی زندگی هستند…
اوووو… خوب که یادم اومد…آخ نگم از دیروز که یکی از روزهای خاطره انگیز زندگیم شد… دیروز یه حسی بهم گفت میلادی وقتشه به خودت یه حال اساسی بدی بعد این همه روز کار بی وقفه… سریع زنگ به داداش و دایی هام زدم که من میخام امروز ظهر برم به یکی از زیباترین جاهای گردشگری اطراف، غذا و آذوقه و وسیله رو هم از من… اونا هم از خدا خواسته جمع شدیم رفتیم یه جایی که شاید باورتون نشه از پرادایس هم رویایی تر و بهشتی تره…منطقه سرسبزی که در دامنه کوهی که هنوز توی این شدت گرما برف داره…یه رودخونه بسیار چشم نواز و قشنگی که از چندین و چند چشمه روان بود…دور تا دور اونجا پر از درختان بلند و جواجور؛ از جمله انار انگور و لیمو … از لابلای علف ها و درختای سرسبز آب زلال و بسیار خنکی جریان داشت..از طرف زمین آب میجوشید ، کلی چشمه به شکل آبشار که پستی و بلندی ها و سنگ و صخره ها دره ها همه برایندشون بهشتی غیر قابل وصف بود…جالبه که قبلاً بارها شده که به منطقه برم ولی هیچگاه این همه زیبایی رو ندیده بودم ولی این بار اونقدر غرق زیبایی طبیعت خوش گذرونی شده بودم که یادم رفت عکس و فیلم یادگاری بگیرم(تغییر مدار)…عکس جدید پروفایلمو دیروز گرفتم… بی نهایت به هممون خوش گذشت… دو نوع کباب درست کردیم، کلی خوردیم و خندیدیم،پانتومیم بازی کردیم که طبق معمول توی هر مسابقه و بازی من برندم، تازه از قدرت حل مسئله خیلی استفاده کردم توی مسایل پیش اومده، هر لحظه سپاس گزاری میکردم و به هرجا مینگریستم خدا را میدیدم… یه روباه ناز مخملی دیدم… کلاغ های سیاه بزرگی که سایشون روی زمین گویی پهپادی از بالای سرت رد شده باشه…
وااای استاد بالاخره به قولم و ایمانم عمل کردم و رفتم توی دل ترس هام… توی همون قسمتی که با بچها شنا میکردید و از رفتن توی ترس ها گفته بودید، کامنت گذاشته بودم که استاد به خودم قول میدم هر طور شده در اولین فرصت بپرم توی آب عمیق و شنا یاد گرفتن رو تمرین کنم…برای منی که فوبیا داشتم از این موضوع کار ریسکی بود… چون توی دوران بچگیم اتفاقی واسم اوفتاد که نزدیک بود فوت کنم، افتاده بودم توی آب عمیق و یه دیقه زیر آب دست و پا میزدم بدون اینکه کسی منو ببینه داشتم جون میدادم که عمه ام پرید توی آب و نجاتم داد… بعد اون واقعه بارها سعی کردم شنا یاد بگیرم و از بودن توی آب لذت ببرم اما بخاطر ترس و ناسازگاری که با آب داشتم همیشه حسرت میخوردم که این تفریح و لذتو تجربه نمیکنم… یاد قول خودم افتادم و تصمیم گرفتم که واسه همیشه از شر این ترسم خلاص شم و از زندگی نهایت لذتو ببرم… رفتم رو یه تخته سنگ وقتی نگاه اون حجم آب و سرعتش کردم حقیقتش ترسیدم..رود خونه از نوع کوهستانی پر شیب و پرسنگ بود دمای آب هم نزدیک صفر… گفتم خدایا خودم هوامو داشته باش من روی تو حساب میکنم نه داداش و داییم… خودت بهم دل جرأت بده… با وجود نجواها و تپش قلب هام پریدم توی آب و آروم شروع کردم به شنا کردن(اونجوری که داداش و داییم بهم گفتن) از یجایی به بعد خسته شدم و فکر کردم که پام میرسه به کف رود…یا خدا یکمرتبه دیدم زیر پام خالیه و آب از سرم گذشته… تا تونستم دست و پا زدم و خودم به حوضچه امن رسوندم… بعد هق هق هق بهم میخندیدن به جای کمک… خودمم خندم گرفت …دیگه ترسم خوابید و راحت میپریدم توی آب و شنا میکردم… حقیقتش شنا یاد گرفتن هم مثل هر چیز دیگه ای تمرین تکرار و آموزش میخاد… پیشنهادم اینه که توی استخر یاد بگیرید که آبش ساکنه نه توی رودخونه که خطرناکه و شوخی بردار نیست… خدا رو شکر خدا رو شکر خدا رو شکر….بخدا دلم میخواد فریاد بزنم که من خوشبخت ترین و شادترین آدم روی زمینم… چقدر حالم خوبه و دارم از ته دلم زندگی میکنم…. این روزا دیگه دارم از عشق جون میدم… پشت سد داره پر میشه از نیروی عشق ،هر آن ممکنه بترکه ، نه بذار اونقدر پر بشه که از بالای سد سرریز … گاهی مواقع اونقدر این حس عشق الهی به اوج میرسه که دلم میخاد برم صفحه پروفایل یکی از اعضای خانواده و این حس و حال غیر قابل وصفمو باهاش به اشتراک بذارم و سیل آسا بهش عشق بورزم….. از همینجا میگم که عاشقانه همتون رو دوست دارم و تحسینتون میکنم زیباهای من.💜💖😙😉👍😍😘❤
دوباره کل لذت بردم حق دارند این مهمانها شما به خدادل کندن از پرادایس و دوستان خوبی مثل شما سخت است
همه میخندند و شادند مرحبا
به به چه شور و هیجانی مرسی عالیه
چقدر زیباست لحظه ای را برای استفاده از طبیعت ازدست نمی دهند
صدای پنکه مرایاد این انداخت که خودمان مغزمان را تربیت میکنیم خودمان ضمیر ناخودآگاه خود را برنامه ریزی کنیم و همه چیز دست خودمان است
احساس مسئولیت وتعهد چیزیست که بسیار عالی است و همیشه باید الویت اول ما باشد بعد کارهای بعدی طبق آن انجام شود
همیشه در همه جای فایلهای شما فراوانی را میبینم مثل توپ پینگ پنگ ها
چیزی که برایم جالبه اینکه تمام کارهای این امریکایها براساس تغییر است و حرکت است ولی بیشتر ما میبینم که ایرانیها دوست دارندهیچ کاری نکنندفقط بشینند و حرکت نکنند
همه چیزشان جدی است حتی بازی کردن ولذت بردن از طبیعت و خوردن وشادی کردن و …
بد جنسی بد ذاتی و حیله گری اصلا توی این خانواده ندیدم مثلا بخواهد بازی را با کلک به نفع خودش ببره چقدر قشنگ و خالصانه است
خان شایسته عزیزم عاشقتم دقیقا می دانیدما دنبال چی هستیم دقیق همه جاهایی که ما دوست داریم ببینیم رافیلمبرداری می کنید مرسی برای همین دوست دارم استاد در 12 قدم مصاحبه ای با شما داشته باشند یعنی سوال و جواب با شما ؛ تشکر
چقدر صادق چقدر عادی و راستگو و رو راست اگر مثلا دسته ماهیگیری را آن خانم به استاد دادند اگر خیلیها در اطراف من بودند می گفتند قصد بدی داشته است و …. خدا راشکر که من خودم از اول این طوری نبودم و خیلی راحتم خدایا شکرت ولی با دیدن این مورد گفتم اگر فلانی وفلانی بود چقدر بهش بر میخورد یا شوهرش ناراحت میشد و به نظر من از این غریتهای الکی ببخشید این نظر من است
من همیشه ی همیشه از این صراحت کلام شما لذذت بردم و هر دفعه که کامنتتون رو خوندم کلللی بهتون افتخار کردم و تحسین تون کردم که چقدر این خانم فوق العاده هست چقدر با خودش در صلحه چقدر راحت حرفش رو میزنه فارغ از اینکه بقیه خوششون میاد یانه
چند روز پیش توی فایل قسمت ۷۹ سفر به دور آمریکا، که نشونه بود برام، نوشتم درمورد موقعیت هایی که برام پیش اومده بود و اینکه قول داده بودم از موقعیت جدید فرار نکنم و فقط طی مسیر کنم، خب فرداش هم ادامه دادم به مسیرم با جدیت و فایل دیگه ای رو گوش دادم که میگف به هدایت خداوند گوش بده و عمل کن! و خب من هم هدایت شدم سمت یه همکار عزیز قدیمی و چقد خوب شد که این اتفاق افتاد! و ایشون دست عزیزی از خدای مهربان و قدرتمندم شد تا بیشتر کمکم کنه و یه مسئله ی اصلی رو برام حل کرد و حتی موقعیت های جدیدتری بهم پیشنهاد کرد!
خب هی ادامه دادم اطلاعاتم رو بیشتر کردم تا آماده بشم برای امتحان یا همون مصاحبه، و متوجه شدم عزیزانی که قراره ازم آزمون بگیرن یکیشون شخصی هست که باهاش رودروایسی دارم و نجواها اومد تا من رو بترسونه که ادامه ندم! ولی سعی کردم و خودم رو آوردم تومسیر درست و هی دست های خدا اومدن و کمکم کردن و امروز بالاخره رفتم برای آزمون
و انقدر عالی پیش رفت که بقول استاد که میگن وقتی مسئله ای رو حل میکنی اعتماد به نفست بیشتر میشه و هی تکامل رو طی میکنی،،، دیگه مطمئن شدم میتونم از پس هرکار این مدلی به خوبی بر بیام، فارغ از نتیجش البته! و خیلی یهویی بعدش هدایت شدم که برم بانک و متوجه شدم مبلغی که قبلا منتظرش بودم و بیخیالش شده بودم به حسابم واریز شده! و دقیقا حس کردم که خدا بهم پاداش داده برای جسارت امروزم.خدای من شکرت
بعضی وقتا میشنیدم درمورد لحظه ی مرگ یا قبض روح صحبت میکردن، میگفتن که اون لحظه کل زندگیت مثل فیلم از جلو چشمت میگذره!..من از وقتی بهتر رو خودم کار میکنم حس میکنم که هر اتفاقی میفته مراحل بوجود آوردنده ش ، از جلو چشمم میگذره!و خیلی حس لذت بخشیه.
وای استاد جان و مریم جان چقد حالم خوب شد و چقد خودم و برادرزادم خندیدیم و کیف کردیم با برگشتن مهمون های عزییزتون، دقیقا مثل ذوق همین بچه ها که همه چیو برا مامان عالیشون توضیح میدادن، اول فایل رو برا برادرزادم گذاشتم تنهایی دید بعد دوتایی باهم دیدیم و انقد ذوق داشت برام هی تعریف کنه که ببین اینجاش نشون میده دوچرخه ها رو آوردن،ماشینو ببین من اینارو دوس دارم ،وای ببین عمه اینجا الان نشون میده کلیییی توپ پینگ پونگ گرفتن و.. انقد ذوق داشت برای این قسمت که هی فیلم رو قطع میکردم توضیحاتشو گوش میدادم با ذوق و دوباره پلی میکردم! چقد این بچه ها انرژی دارن خدایا شکرت
چه مادر بی نظیری چقد ساده پوش و راحت و زیبا و سرحال و خندان و پایه! چقد این بچه ها با هم و با خودشون در صلح هستن. احسنت به یعقوب که به مسیرش ادامه داده. احسنت به پدر خونواده که به نظر بچه های عزیزش اهمیت داد و برنامه ریزی کرد و وقت گذاشت و همسر و فرزندانش رو آورد بهشت، و چقد هماهنگ هستن باهمدیگه و چقد قشنگ کنار همسرش قرار میگیره تا زیبایی های اونجا رو بهش نشون بده، چقد روابط قشنگ و دوستانه ست واقعا لذت بردم.
دقت کردین چقد بچه ها این بار راحت تر هستن؟حتی پسر بزرگ احساس میکنم دفه قبل جلوی دوربین یا توی ارتباط یه ذره معذب بود ولی این دفه خیلی خیلی راحت بود و بیشتر خودش بود! چقد همنشینی با شما و درکل همنشینی تاثیر داره. خدا میدونه چقد بعد از این همنشینی رابطه ی این خونواده عزیز باهمدیگه قشنگ تر هم بشه.
🔴🔴دقیقا تا اینجای کامنت برای دیروز بود که توی یادداشت های گوشیم آماده میکردم تا توی سایت ثبت کنم و تا الان وقت نکردم! ولی بهتر شد! حالا ادامش تا همین الان رو تعریف کنم که چقد درس گرفتم و…
خب من بخاطر صبح که عالی از پس آزمون بر اومده بودم قرار شد به خودم هدیه بدم! و یه سفر کوتاه رفتیم و اونجا چیزی که لازم داشتم رو با کیفیت ترینش رو براخودم گرفتم! و چقد حالم بهتر شد! توی این سفر همش درحال حرف زدن باخودم و تایید فراوانی و منطقی کردن این فراوانی و پیشرفت برای ذهنم بودم مثلا یه قسمت های مسیر کلا خشک و برهوت بود ولی من گفتم باید همینجا هم فراوانی تایید کنم پس گفتم ببین اینجا همین جاده ای که توش داریم میریم چقد قیر و آسفالت براش به کار رفته ، چقد رنگ نارنجی برای خط وسطش به کار رفته، چقد رنگ برای خط سفیدش به کار رفته، چقد آدم به کار گرفته شده برای این کارا، چقد ماشین و وسایل ساخته شدن و استفاده شدن برای ایجادش، چقد……. خب همه ی اینا مگه ثروت لازم نداره؟؟ اصلا میتونی حساب کنی چقد ثروت براش استفاده شده؟؟ و میدونم هم این جاده طی همین یکی دو ساله ایجاد یا ترمیم شده پس ببین چقد فراوانیه! اگه نبود که ساخته نمیشد!
خب این کوه یا تپه هایی که اطراف بودن و خشک بودن ، مگه همینا رو با ماشین های مخصوص نکندن برای ایجاد جاده؟ خب پس همین کوه و تپه ،ثروت ایجاد کرده برای اون کارگرها و فروشنده های ماشین های مخصوص! و بعدش که جاده شده چقد ثروت توی همین جاده از از این شهر به اون شهر جا به جا شده! خدای من هرچیزی رو نگاه کنی ثروت و فراوانی هست! و بعدش توی ادامه ی مسیرمون همش سرسبزی و کشاورزی بود و جاده جدیدتر و سالم تر بود!
خب یه چیز دیگه؛ این همه ثروت این همه وسیله این همه پیشرفت این همه تلاش ، براچی بوده؟؟ مگه همش تهش برای راحت تر شدن و ساده تر شدن کارها برا آدمها نیست؟؟؟ خدای من پس ببین راحتی و سادگی چقددددددر مهم هست!! پس باید این راحتی و سادگی رو جدی تر بگیریم! خدایا شکرت ( اینا رو همش دارم با خودم تکرار میکنم تا استمرار داشته باشم توی مسیرم )
و
خب بعدش یه موضوعی برام پیش اومد که حالم داشت میرفت ناخوب بشه، هی داشتم سعی میکردم حلش کنم و از خدا کمک خواستم و گفتم این موضوع چی میخواد به من بگه؟؟ و هی بهش فک کردم و یهو یه چیزی به وضوح برام روشن شد و گفتم نکنه این یه ترمز باشه برا اینکه اون خواستم برآورده نمیشه؟؟آره خدا؟ اینه؟؟ و خیلی به وضوح بهم گفته شد اینو حل کنی اون چیزی که منتظرشی و پشت سد وایساده روانه میشه سمتت! خدای من! عزمم رو جزم کردم که درستش کنم و برنامش رو ریختم برای صبح که بیدار شدم، خب صبح که بیدار شدم قبل از اینکه آماده بشم و برم دنبال حلش، رفتم سراغ نشانه ی من! الله اکبر! فایل آرزوها محقق میشوند اگر… و اونجا استاد دقیقا درمورد ترمز و گاز صحبت میکرد!دقیقا جواب من! داشتم گوشش میدادم و لباس بپوشم راه بیفتم که گوشیم زنگ خورد! اصلا نمیدونم چطور بگم و بتونم درست توصیف کنم اتفاقات رو! همکارم زنگ زد و با ذوق گف دیروز که رفتی برای مصاحبه،از بس کارت عالی بوده یه جای دیگه که شرایطش خیلی خیلی بهتر هست فهمیدن و دنبالتن که تو براشون کار کنی و شمارتو دادم بهشون!! رفتم مشغول حل همون ترمز بودم که بهم زنگ زدن و با جدیت دعوتم کردن برم پیششون مشغول به کار بشم و جای قبلی رو نرم! و این درصورتیه که خبر دارم خیلی های دیگه قبل از من همش در تلاش بودن و اصرار میکردن که این جا بپذیرنشون!
خدای من! این ترمزهاست که جلوی اتفاق خوب رو میگیره!
وقتی داری روی باورهات کارمیکنی پاتو از رو ترمز بردار تا اتفاقات خوب بمب بمب فوران کنن
الان از وسط حل نهایی همون ترمز میام! و بعدشم یه اتفاق خوب دیگه افتاد! چقد حالم خوبه چقد حس فراغت و سبک بالی دارم حس قدرت!
چقدر توکل و فارغ از نتیجه بودن خوبه!
هدف سادگی و لذت و طی مسیر هست (جهت تاکید به خودم)
از اول هفته به خودم گفته بودم طی مسیر میکنم و میدونم هر قدمی که بردارم هی به سمت خواسته ی اصلیم هدایت میشم و برام کاملا واضح بود که قراره چی بشه و کجا برم!به برادرم گفتم رفتم فلان جا و پیشنهادشون این بود اونی نیس که من میخوام ولی نشونه ست باید طی کنم برم جلو و بعدی میاد، میرفتم بعدی میگفتم میدونم بعدی هم میاد!تکاملم رو دارم طی میکنم. حالا هم متوجه شدم موقعیتی که قبولش کردم چقد توی مسیر هدف اصلیمه! خدای من چی میشه گفت از این همه قدرت و زیبایی سپاسگزارتم الله
یاد حرف استاد افتادم که گفتن: من به اطرافیانم میگفتم مثلا سال دیگه من اینجام، بعدش بهشون میگفتم یادتونه بهتون گفتم اینجا رو میخوام و الانم بهش رسیدم؟
باورهای درست و استمرار و طی مسیر (جهت تاکید به خودم)
من اگه بخام برا این قسمت عنوان انتخاب کنم میزارم نقش شور و شوق و اشتیاق به تجربه لذت، در رسیدن به خواسته ها.
خب همونطور که توی قسمت های قبل تر دیده بودیم این خانواده دوست داشتنی چندروزی مهمون استاد و عزیزدل در پارادایس بودن. و انقدر بهشون خوش گذشته بود و لذا عمیقی رو تجربه کردن که به محض برگشت از خوبیا و زیبایی ها و تجربه لذت هاشون برای مادر خانواده گفتن که مادر خانواده یه شور و شوق عجیبی پیدا میکنه تا این زیبایی هارو خودش تجربه کنه و سریع مرخصیش رو ردیف میکنه تا به خواستش برسه و از استاد اجازه میگیرن برای برگشت که استادهم که اتقدر در مهمان نوازی خداگونه عمل میکنه که با کمال میل قبول میکنه.
حالا من میخام نقش بخش لذت اهرم رنج و لذت رو بررسی کنم برای خودم. بخش تجربه لذت که محرکه حرکت ماست به سمت خواسته. که یه حسی توی قلب آدم به وجود میاره که وقتی ادم بهش فکر میکنه توی قلبش یه حالتی میشه. که انگار کل نیروهای مثبت دنیا میان توی قلبت و بهت انگیزه میدن و کل وجود تو حس رسیدن به اون خواسته میشه. انگار این حس مستقیم از طرف خود خدا میاد که دوس داره تجربه کنه اون لذت رو. اصلا براهمین رو زمین اومده. حالا ذهنی که مدام از بچگی در مقابل درخواست هاش نه شنیده کم کم این باور در وجودش شکل گرفته که نمیتونه به خواسته هاش برسه و همینطور که در جریان زندگی پیش میره از بس که نمیرسه به خواسته هاش دیگه هیچ اثری از اون حس شور و شوق توی قلبش نیس چون باورش شده که نمیشه. حالا وقتی که ما توی مسیر توحیدی و تغییر باورها قرار میگیریم همزمان که باورهامون رو داریم تغییر میدیم استفاده از اهرم رنج و لذت خیلی میتونه کمک کننده باشه. حالا من اینجا به بخش لذتش کار دارم وقتی اون لذت هارو دونه دونه میایم تجسم میکنیم وقتی الگوهایی رو میببنیم که درحال تجربه اون لذت ها هستن اون حس شور و شوقمون برمیگرده😍میاد توی قلبمون دوباره و اینجاس که خدا دوباره زنده میشه تو دلمون و انگیزه ما صدبرابر میشه برای رسیدن به هدف.
کاری که بچه ها با مادرشون انجام دادن این بود که از لذت هایی که تجربه کردن به مادرشون گفتن فیلم هارو نشونش دادن و مادر یه حس شور وشوقی تو دلش به وجود اومد برای تجربه این خواسته😍
چقد خوشحال از ماشین پیاده شدن. استاد چقد ذوق زدس تازه اینبار هم با روی باز و خوشحال استقبال میکنه ازشون. خدایا چقدر مادر خانواده راحت اومده نه خبری از آرایش غلیظ هس نه کفش پاشنه بلند😂( این یه مورد رو هیچوقت نداشتم چون اصلا باهاش راحت نیستم). چقد ساده اومده واقعا باید تحسین کرد این حد از عزت نفس رو👏 بچه ها چقد خوشحالن که برگشتن. دم مامان گرم که براتون هدیه اورده. استاد عزیزچقدر مهربونانه به مریم جون میگه مبارکت باشه😍 این خانواده این دفعه تکاملشون رو طی کردن و وسیله های بیشتری با خودشون اوردن😂 و مثل دفعه قبل هنو از راه نرسیده مشغول بازی شدن. من که دلم براشون تنگ شده بود چقد عالی شد که برگشتن. منتظر ماجراهایی هستم که استاد گفتن قراره باهم ببینیم😍
به خدا من اگه بودم همون فرداش که رفته بودم برمیگشتم.
اصلا این خانواده جنسش فرق داره.
اصلا وقتی با شما همنشین میشیم، تازه میفهمیم که قبل از این کجا بودیم و بعد از این کجا باید باشیم.
وقتی که میبینم اینقدر حتی جنس حرفاتون متفاوته، دور هم با مهمونا فقط از تفریح میشه دید، از شادی، از خنده و احترام، اعتماد به نفس و ارتباطات قشنگ و صمیمی
این مردم اصلا نظیر ندارن.
به جای اینکه وقتی دور هم هستن بشینن چرت و پرت بگن و برن، کارهایی رو انجام میدن که هم خودشونو خوشحال میکنه هم بقیه رو.
حرف هایی میزنن که به رشد شخصیتشون کمک میکنه.
بابا بچه هاشون از الان دارن به این فکر میکنن که چطور میتونم یه انسان موفق باشم.
چطور ثروتمند بشم.
چطور دنیا رو قشنگ تر بکنم.
برعکس ما که الا ماشاءالله جوونامون وقتی دور هم میشینن، هیچی ندارن بگن جز بدترین حرفا و چیزای زشت و پوچ.
بعدم تازه افتخار میکنن بهش!
واقعا نمیشه با اینجور آدما صحبت کرد.
خیلی سخته که به یه آدم احمق بخوایی حرفای درست رو یاد بدی.
کلا نمیفهمه چی میگی، بعدشم میزنه کاسه کوزه تو جمع میکنه و مسخرگی و….
اما این خانواده با همه جا فرق داره.
لبخند استاد متفاوته.
چیزهایی که میبینیم الص جنسه.
مردمی که میبینیم واقعین.
نقش بازی نمیکنن. خودشونن. خودشون خیلی شادن.
خیلی مهربون و فرکانس مثبتن.
اون وقت یه سری روشن فکر میخوان بشینن واسمون بگن که آمریکا اونجوری که فکر میکنی نیست.
چرا؟؟
چون تو اخبار میبینه.
خالش یه دوبار رفته آمریکا برگشته براش تعریف کرده.
یه سری مستند دری وری دیده.
عقل ناقصشو قاضی کرده و یه سری نتیجه گیری های پوچ و بیهوده کشف کرده.
در حالی که به لطف الله مهربان، ما داریم واقعیتشو میبینیم.
مردم نازنینشو میبینیم.
ثروتهایی که هر روز بیشتر میشه
موقعیت های شغلی که هر روز بیشتر میشه.
موفقیت هایی که هر روز راحت تر بدست میان
کشوری که هر روز داره قشنگتر میشه.
جهان اول تر میشه.
خودشون فهمیدن که هرچقدر هم خوب باشن باز هم جا برای بهتر شدن وجود داره.
چرا مسی و رونالدو الان بهترینن؟
چون فهمیدن که هر چقدر هم که خوب باشن، میتونن بهتر باشن.
انگیزه هاشون وحشتناک قویه.
برنده هایی هستند که آگاهانه بعد از برد ریلکس نمیشن و خیالشون راحت نمیشه همه چیزو ول کنن.
بعد از هر بردی میبینی انگیزشون از دفعه قبلیم بیشتر شده.
قبل از اینکه به قله برسن قله بعدیو انتخاب کردن.
چقدر این خانواده باحالن.
چقدر باحاله که یه ون خفن جادار داشته باشی، که همچین موقع هایی بیایی و یه دنیا قشنگیو بریزی توش، و ببریش پیش استاد زیبایی ها و بانوی عشق، و زیباتر برشون گردونی.
چقدر راحت و خوب.
چقدر این فرهنگ چند صد ساله از هزاران سال فرهنگ بی ثبات قوی تره.
مهمون خجالت نمیکشه از اینکه تشک و پتوشو بده میزبان.
میزبان (که عشقه) جوری با مهموناش برخورد میکنه که انگار هزار ساله دوست جون جونین و همه راحت. راحت راحت راحت.
سادگی زیبایی
اصلا نهایت زیبایی در نهایت سادگی.
کِی واقعا ما وقتی میریم یه جا مثلا با خودمون پنکه و صندلی و اینا میبریم؟؟
آخه چه استدلالیه که میزبان ممکنه ناراحت بشه. آخه چه وضعشه که وقتی میتونی کاری کنی که هم تو راحت باشی هم اون ، بیایی و بگی
((زشته))
کجاش زشته پدر آمرزیده.
تا رفتیم یه جا بهمون گفتن مودب باش.
پرروگی نکن
حرف نزن
بشین
پا نشو
بخور
بیا
برو
بسه دیگه
زندگی خیلی راحت تر و ساده تر از این حرفاست.
آدما تو ذات وجودشون دنبال راحتین اما دور قلبشون غل و زنجیرهای فولادی ترس و کم ارزشی کشیدن.
آخ که این هدیه ها.
ببین وقتی مادر خانواده گفت بیشترش مال مریم خانومه و استاد هم بهشون تبریک گفتن،
من پرواز کردم.
خدای من
من هیچ وقت یادم نمیاد کسی واسه دیگری کادویی ببره و مستقیم بهش بگه از تو بیشتره و اون یکی تازه خوشحال بشه
خدای من
چقدر ما خوشبختیم که اینجاییم
چقدر زندگی قشنگ بود و ما داشتیم از سبوی جهلمون مینوشیدیم
چقدر همه چیز متفاوت بود
خدایاشکرت
بچه ها دفعه قبل یه سری کارها رو تجربه کردن و الان دارن نسخه بهتری از اون رو تجربه میکنن.
به خاطر اینکه حالا مامانشون نبوده، نیومدن کارای تکراری انجام بدن.
میدونن که این تغییر به نفع مادرشون هم هست.
مثل اون قضیه که استاد جون گفتن، بهونه زن و بچه آوردن و اینارو بریز دور، من با یه بچه سه ساله و یه سه ماهه با یه ساک قرمز کل زندگیمو گذاشتم اومدم تهران که هر طور میخوام زندگیمو خلق کنم.
حالا چی شده، بهشت داره زیر پای این مرد گسترش پیدا میکنه.
اصلا زن و بچت اگه فرکانسشون مثل تو نبود، آیا پیشت میموندن؟
معلومه که نه.
حالا یه دو روز هم این ور و اون ور شن، در مقابل بینهایت نعمات الهی که دریافت میکنن اصلا ذره ای به حساب میاد؟؟
این پا گذاشتن رو ترسها،
این تجربه های جدید
همین که بیایی و ترست از موتور سواری رو با لذت روندنش از بین ببری، اون حس خوبی که همون لحظه پیدا میکنی بیشتر از تموم اون بهونه ها ارزش داره.
خیلی خوشحالم.
واقعا اینقدر حرف توی دلم داره از طرف خداجونم گفته میشه که از تواناییم واسه ابرازش خارجه.
به به یک قسمت دیگه و شروع درس های جدید و دریافت الهاماتی جدید 🌹
اول بزارید حس خودم رو در اول متن انتقال بدم و یک تشکررررر دلییی کنم و بعدش بریم سراغ مرور درس های این فایل که بسیارررر زیاد و مهم هستند به لطف هدایت و الهامات خدای مهربان بهره ببریم از اونچه که می بینیم و میشنویم 🌹
ممنون استاد جاااان و مریم خانوم عزیز که دوباره لطف کردین و این قاب تصویرتون مارو مهمون زیبایی ها و اگاهی ها کرده
استاد دوباره چقدرررررر درس داشت این فایله , ینی حساب کردم ادم هرجوری بخواد سناریو بچینه و فیلم بازی کنه که همچین درس هایی رو در قالب تصویر بسازه و به مردم نشون بده بازم فکر نکنم به این باحالی به این درستی و به این صاف و صادقی بشه که همه چیز داره به خودیه خود انجام میشه و سرجای درستش هست همه موارد , چقدررررر عشققق کردیم با این فایل دمتون گرم خدایی , خیلییییی ممنونم ازت استاد جان که به رایگان و با صداقت تمام چنین تجربه هایی روکه بنظرم می تونه یک گلدن پک نام بگیره در سایت دارید به رایگان با بچه ها به اشتراک میزارید
مریم خانوم خوش قلب ❤ و مهربان بازم از شما تشکر ویژه میکنم که انقدرررر با معرفت زحمت کش هستین و بفکر بچه ها ما شماروهم خیلی دوست داریما
🌹🌹🌹🌹🌹
امااااااا بریم سراغ درس ها و اگاهی هایی که از این قاب تصویر داشت ثانیه به ثانیه چکه میکرد و ما باید می بلعیدیم , البته برای انان که تفکر می کنند و در مدار درکش قرار میگیرند
انقدر دریافت این درس ها از ابتدای فایل تا انتهاش زیاد بود که من نمیدونم چطوری به متن در بیارم و تایپشون کنم و ردیف کنم و تحلیل کنم …. بس زیادن و ناب
( تحلیل کنیم تصاویر رو 😍 ) :
1 _ فایل پلی شد و دیدیم که استاد دوباره در عین خوشحالی , در عین صداقت و در عین صمیمیت و بدون زدن ماسک و فیلم بازی کردن میگه بچه ها مهمونامون برگشتن و دوباره خوشحالیم همگی که همو می بینیم و چند روزی رو کنار هم خواهیم بود تا لذت ببریم
خب خب خب چیزی که تا اینجا به من گفته شد و ازش درس گرفتم و مقایسه کردم و نتیجه گرفتم این بود که به خودم گفتم محمد خداوکیلی چند درصد ما ایرانی ها مهمون که میاد چنین رویکرد و برخوردی داریم ؟ و بدون اینکه مهمون و خودمون و پول تو جیب مون و … سیب و پرتقال و .. شیرینی و .. ای که میریم بخریم رو فحش بدیم میریم به استقبال مهمون ؟؟؟؟
چقدر تمرکز مون رو خوده موضوع در حال هست ؟
چند درصد ؟ اصلا چند درصد مون واقعا حتی یک ثانیه ام به این چیزا فکر نمی کنیم ؟ و فقط تمرکز مون روی لذت بردن از مهمونیه هست بدون ماسک ها ؟؟
شمارو نمیدونم ولی من مچ خودمو سریع گرفتم و باید بگم دیدگاهم این بود که اقا الان مهمون میاد خب
ما اولا چی بپوشیم ؟ ❌
دوما چی جلوی مهمون بزاریم ؟ ❌
سوما چجوری پُز اونچه که داریم رو بدیم ؟ ❌
چهارما چجوری ماسک بزنیم که این ماسکه جالب توجه تر باشه ❌
پنجما اقا اینا الان اومدن خب من حوصله ندارم اخه چراااا الان اومدن و … ؟؟ ❌
همین 20 ثانیه اول ویدیو زد تویه گوش همچین باور ها و همچین نگرش هایی که ما ایرانی ها اکثرا داریم و غافلیم
استاد خیلی خیلی معمولی و صادقانه و بدون هیچکدوم از مواردی که بالا گفتم گفت اقا این بندگان خدا دوباره اومدن و منم الان دارم میرم اشغال هارو بزارم و … چقدر خوشحالیم و .. ادامه ماجرا که پدر خانواده و بقیه بوق بوق بوق با عشق اومدن سمت استاد و ارتباط زیبایی برقرار کردن و … شروع ماجرا
🌹🌹🌹🌹🌹
من والا ندیدم تابحال که استاد بپره بره جلو اینه لباس رسمی بپوشه و سری به مغازه ها بزنه و اونچه که در خونه هستو تغییر بده و چیزی رو قایم کنه و …… اعصاب خودش و خانوم شایسته رو خرد کنه و جوش بزنه واسه اینکه ای بابا دوباره اینا اومدن و …. هرچیزی که ما عادت داریم انجام بدیم قبل اینکه مهمونا بیان
🌹🌹🌹🌹
استاد و مریم خانوم همون چیزی هستن که در تنهایی خودشونم هستن و روال طبیعی زندگی شون هست و هیچ گونه ماسک و ادا و اطوار و .. ای درکار نبود
یه چیزی رو اینجا بشما و خوده استاد روک و راست بگم که چند نفر از من پرسیدن اقا یکی از بهترین چیزهایی که از عباس منش یادگرفتی چی بوده ؟ میشه بگی ؟؟
من بارها گفتم همه اموزه هاش یک طرف , اینکه عباس منش به من یاد داده ماسک نزنم یک طرف ! استاد خیلی مخلصیم بابت این درس بزرگ چقدررر این اصل بدرد من خورده و چقدر در من داره ریشه میدوونه
و اما وقتی ماشین زیبا و باحالشون رسید دم دریاچه چقدر این بندگان خدا سپاسگزار , خوشحال و مشتاق بودن که دوباره تجربه کنند انچه رو که 3 روز قبل تجربه کنند و چقدر نامحدود فکر میکردن
2 _ من به خودم گفتم محمد فکرشو بکن اگر بابای خانواده میگفت هیس بچه ها حرف نباشه و زشته و پرویی هست که ما درخواست کنیم دوباره بریم اونجا برید پی کارتون و 3 روز پیش اونجا بودیم و … از این حرفا که ما ایرانی ها دقیقا اکثرا همینجوری هستیم
الان اوناها تکلیف شون چی بود ؟؟ ایا الان دوباره اونجا بودند ؟ نه مسلما نههه
مورد دیگه اینکه چقدر نامحدود فکر میکردند و چقدر مجهز اومده بودن و چقدر ب این فکر بودن که از اونچیزی که قبلا بود بهتر و بیشتر و نامحدود تر لذت ببرن بدون اینکه به خودشون بگن بابا زشته چخبره این همه چیز برداشتیم و میریم اونجا مزاحم بنده خدا میشیم و … ممکن ناراحت بشن و …
( ینی دقیقا خوده فرهنگ ماست این نگرش ها و این گفتگو های درونی و درون خانواده ای )
چقدر صادق بودن چقدر زن خانواده شگفت زده بود و چقدر برعکس خیلی از ادما هایی که ما قبلا دیدیم در فرهنگ خودمون بجای اینکه حرص بخوره و شوهره رو میشکول بگیره و سرکوفت بزنه و بغض کنه بگه خدایا ب کی میدی اینجارو و بگه خاک تو سرت که توهم زندگی داری اینام زندگی دارن چقدر بدون
این حرفا داشت فقط و فقط و فقط لذت میبرد
اخه ایناها همش درسه همش الگوی زنده هست همش نکتس.. والا سعادت دنیا و اخرت در درک همین مطالبه
3 _ چقدر با بچه ها در صلح بودن و چقدر بدون اینکه بچه رو محدود کنن و اخم کنن بهشون داشتن همگی لذت میبردن از اونچه که در دسترس شونه , اخه می تونستن پچ پچ کنند در گوش هم و اونجارو واسه خودشون جهنم کنن مثل خیلی از ماها که میریم عروسی میریم مهمونی میریم افتتاحیه بجای کیف کردن .. خودخوری میکنیم و خودمون رو نصف جون میکنیم از حرص و حسادت و …
واقعا باید مچ خودمون رو بگیریم و شفاف باشیم با خودمون , فرکانس سرش کلاه نمیره
استاد چی بگم واقعا ؟ من دنیارو گشتم مثل شما و نتایججج شما ندیدم , من اینترنت رو زیرو رو کردم مثل این فایل ها و مثل این الگو ها به خدااااا ندیدم که استفاده کنم
استاد واقعا دست مریزاد , چقدر خودت هستی استاد , چقدر از سطح ادمای غافل فاصله گرفتی استاد , چقدر این دنیای اگاهی ها قشنگه استاد , چقدر این رد پاهای شما داره به مسیرهای زیبا ختم میشه استاد !!
چقدر خوب ثابت کردید که خدا با انسان های موحد هست و انسان های خودباور می تونن به هر انچه که در ذهن دارن برسن اگر خدارو باور کنند
ندیدم ندیدم واقعا جایی جز اینجا ندیدم که اصلا مگه میشه ؟ مگر چنین شرایط هایی هم هست ؟ من بشما افتخار میکنم استاد , مریم خانوم عزیز شمام همچنین 🌹
این خانواده و این مجموعه و این تصاویر چقدر واسه ما درس داشت
چقدر عزت نفس , چقدر خودباوری و چقدر سپاسگزاری رو خوب میشد حس کرد در این فایل واقعا احساساتی شدم و اشکم دراومد از این سطح فرکانس و از این شدنی هایی که یک عمر به من و امثال من گفتن نمیشه اصلا نیست چنین چیزهایی
واقعا سپاسگزارم و از خدا میخوام همه مارو در این مسیر هدایت کنه و به اون اوج قله موفقیت برسونه
🌹🌹🌹🌹🌹
استاد جان برای شما و همچنین مریم خانوم عزیز بالاترین نقطه بهشت خدا رو در این دنیا و دنیای اخرت میخوام که انقدر مسیر خدارو خوب طی کردید و خوب نشون بنده هاش دادید 🙏
بی نهایت بهت افتخار میکنم عزیزم که اینقدر رک و رو راست نوشتی و صادقی عزیزم
بی نهایت لذت بردم و حالم رو خوب تر کرد خوندن کامنتت عشق من
تحسینت میکنم عزیزم که اینقدر قشنگ داری روی خودت کار میکنی و بی رحمانه مچ نجواها و باور های محدود کننده ات رو گرفتی عزیزم و با ما هم به اشتراک گذاشتی عشقم
وای وای وای وای یک ساعت از ساعت 9 صبح میگذره و من وای وای خدای من چقدر این قسمت بینظیره چقدر خوبــــه لعنتی وای خدای ینی خوراکمه الان بشینممم بیشتر تازه که یکبار دیدم بشیم چند بــــار دیگه ببینم وای وای وای خیلی خوبه خیلی خوبه این قسمت اصلا بازم اینترنت قطع بود من این قسمت را دانلود کرده بودم از قبل دیگه گفتیم خداجونم عشقم نفسم کدوم، گفت: این قسمت واییی وای چقدر خوشحالممم چقدر شادممم چقدر خوشبختــــــم
خدایا شکرت که در مدار ثروت و فراوانی هستم خدایا شکرت که یک روز عالی دیگه بهم فرصت دادی، جونی دوباره، نفسی دوباره خدای من چقــــدر نکتـــــه هست توی این فایلل تااا من همهه را ننویسم نمیدونم قراره چند ساعت بشه ولی همه را باید بنویسمم، من چقدر خوشبختمم کی را تحسین منننننن؟!!
استاد جونی پدر جونی را بگیر
مریمی را بگیر
مادر خونه را بگیررر واییی سلاممم
پدر خونه را بگیر
جوزف بینظیر را بگیر
لیوای را بگیرر
لوک را بگیر
جی کاپ عزیزم اینوو داشته باشه
چی را تحسین کنممممم منننن واسه سپاس گزاری کنم منننن خدای من من دارم ددیووونه میشممم یعنی بودم ولی بیشتر و بیشترر واو
تنها راهی که میبینم برای اینکه اتفاقات خوبِ زندگیم را رقم بزنم اینه که احساسم را خوب نگه دارم و هر بار بهتر و بهترش کنم
و من الان دوست دارم سپاس گزاری از خدا به خاطر نعمت های بینظیر و بی نهایتی که به من داده ..
شما را تحسین کنم استاد جان خدا خیرت بده خدا خیرکثیرا بهت بده خدا بیشتر ثروتمندترت کنه خدا بیشتر متصل ترت کنه به خودش بیشتر هدایتت کنه بیشتر بهت زندگی سراسر با طعم خوشبختی و زیبایی و فراوانی و آرامش و سپاس گزاری اعطا کنه الهی الهی ..
این در حالیه که امروز خب واقعا روزهای سختی را پشت سر گذاشتم و الان بعد از دیدن این کلیپ و دیدن دو کلیپ دیگه و رفتن به لایو 16 دوباره که اتفاقا پاسخ سوال اولی که دادید در مورد همین بود .. من چقدر سپاس گزار شمامم .. و سپاس گزاری از شما یعنی سپاس گزاری از مخلوق
خدایاا کمکم کن که بتونم سپاس گزارت باشم و سپاس گزاری کنم با تمرکز با احساس خوب ..
خدایا شکرت
استاد عزیزم، پدر به خاطر وجود ارزشمند شما از خدا سپاس گزارم
خدای آسمان ها و زمین، خدای یگانه، خدایی که بر هر چیزی توانا و قادر است، خدایی که هفت آسمان را خلق کرد و رب العرش خود را بر آب فرو آورد، خدایی که خدای پیشینیان هم هست و همینطور خدای آیندگان، خدایی که بخشنده و مهربان است، خیلی مهربان و بخشنده است، خدایی که ارحم الراحمین است، خدایی که من را دوست داره خدایی که عاشقِ بنده اشه، مخلوقشه، خدایی که من را قضاوت نمیکنه، خدایی که من را لایق دونست و به زیباترین شکل صورت گری کرد از روح و وجود ارزشمند و لایتناهی خود در من دمید، و میخواست که با من خلیفه ی خود بر بروی زمین تجربه کند جهان را گسترش دهد. خدایی که، جهانی که پشتیبان هر کسی هست که میخواد اون را گسترش بده، و خلقت من بی دلیل و بی هدف نبوده و نیست محمد .. خلقت این همه انســـــــان بی دلیل نیست! هدف داره با حکمتِ .. اما اینکه تو میدونــــی چرا اینجایی و میخوای چکار کنی و طرح الهی ات چیه خیلی فوق العاده است، تو در زمان و مکان مناسب هستی، مهم نیست الان چه شرایطی داری مهم نیست کجا را برای به دنیا اومدن ویا چه خانواده ای را انتخاب کردی توی این دنیا، مهم اینه که تو الان میتونی زندگیت را خلــــق کنی و هـــر چی که میخوای را وارد زندگیت کنی هـــر چــی که میخوای عزیزم، اگر بتونی که میتونـــی باورهات را تغییر بدی نگرشت را عوض کنی و افکار مناسب و درستی که بهت ایمان و آرامش میده را انتخاب کنی و همین افکار را تایید و تکرار کنی، سپاس گزار باشی کانون توجه ات مدام روی زیبایی ها و ثروت و فراوانی و تاییدشون باشه سپاس گزارشون باشی قطعا قطعا لاجــــرم ثروت و رزق و فراوانی و زیبایی هم به سمت تو می آید چون فرکانست را ظرفت را بزرگتر کردی چون به مدارهای بالاتر رفتی و مدارهای بالاتر یعنی دسترسی تو به خواسته های بیشتر یعنی دیدن و حس کردن ثروت و فراوانی خیلــی بیشتر، با هر بار کار کردن روی خودت با هر بار کانون توجه ات روی زیبایی ها، تو داری میری به سمت مسیر درست با ایجاد باورهای درستتر، قدرتمندتر با هدایت و لطف همیشگی ما.
تو لیاقتش را داری به خوبی
تو لیاقت یک زندگی توپول را داری، یک زندگی سرتاسر از عشق، (به هر کدام از کلمات کمی بهشون فکــــــر کن و تجسم کن .. هیس! آروم باش .. بیرون خبری نیست، همه چی همین جاست .. صبر بورز لطفا، عشق من) .. محبت .. مودت .. زیبایی .. شادی .. خنده .. رقص .. پایکوبی .. سراسر معجزات و هم زمانی ها .. تو لیاقتش را داری ..
دوباره تکرارش کن!
تو لیاقتش را داری به خوبی
تو لیاقت یک زندگی توپول را داری، یک زندگی سرتاسر از عشق، عشقی که سرشار از عشقِ خداوند درون قلب توست .. محبت، محبت خدا در دلِ توست .. مودت، دوستی با خدا .. زیبایی، زیبایی در افکارت در گفتارت در نگاهت .. شادی، شادی شادی شادی .. خنده .. رقص .. پایکوبی .. سراسر معجزات و هم زمانی ها .. تو لیاقتش را داری ..
تو زنده ای و اگر همین یکبار را همین یک فرصتی که بهت داده شده را خوب استفاده کنی و خوب زندگی کنی کافیه .. اگر این دنیات را بسازی اون دنیات را هم ساختی ..
و بدون و باور کن 29 بقره | تمام زمین و مخلوقات و نعمت هاش برای توست برای استفاده توست تمام جهان سرای توست پادشاه جان، پادشاه لایق بهترین ها، تمام جهان مسخر توست، آب و آتش و خاک و باد و ابر و باراان … تو لیاقتش را داری شاه پسر .. خدایاااا شکرت خدایا شکرت
عاشقتمم
خدا جونم ممنونم به خاطر اینکه یک روزی خواستم هدایتم کنی و هدایتم کردی به سمت و مسیر دستِ بینظیرت، که من بی نهایت بار هر روز و هر لحظه سپاس گزارش هستم، استاد عزیزم مریم عزیزم
خدایا شکرت به خاطر این سایت بینظیر به خاطر سایت خودمون، اینجـــــا انگار خونه ی خودمه انگار اینجا بچه هاش انگار خانواده ی بینظیر و شگفت انگیز خودمه اصلا .. خدا جون خدا جون خدا جون از تو ممنونم از تو سپاس گزارم به خاطر فرصت زیبای زندگی … یووووهـــــــو
خدا جون ممنونم به خاطر استادم به خاطر اینکه ایشونم یک روزی خواست و شما هدایتش کردی به سمت خودت مسیر درستِ خودت، خدایا مرا ببخش و بیامرز به خاطر همه ی گناهانم و توبهی من را بپذیر لطفا، من به خوبی میدونم هر اشتباهی کردم هر اتفاقی که دارم میبینم به خاطر خودمه به خاطر فرکانس های خودمه جاهایی بوده که من چیزی را ازت خواستم و اصرار هم کردم ولی اون به ضررم بوده و من را به تضاد سختی کشونده در حالی که میدونم و میتونم همه چیزهای عالی را با هم یکجا داشته باشم بدون اینکه سختی و یا زجری بکشم، میدونم تو برای اینکه من ثروتمند باشم برای اینکه غنــــی باشم از مخلوق باشم و نیازمند و محتاج دائمی خودت و چه نیازی و چه خواسته ای واوو خدای من میدونم میشه به راحتی به دستش آورد میشه ولی به صبــــــــــــــــر نیاز دارم به صبر خیلی بیشتر به تقوای خیلی قوی تر و پایدارتر و من از تو میخوام رب من این خواسته را دارم که بهم صبر اعطا کنی بهم ایمانی اعطا کنی که بتونم بیشتر عمل کنم .. و مرا ثابت قدم کن .. هر خیری بهم میرسه از جانب توست .. و من از خودم هیچی ندارم.. خدا جون میدونم وعده هات صدقِ صدقِ میدونم تو راستگویی میدونم مرا خالق زندگیم قرار دادی .. خدا جون میخوام که به رویاهام برسم .. خدا جون میخوام که به رویاهام برسم .. برم کلِ دنیا را بگردم بذار اینجور بگم بریمم با هم بریم با هم بریم دست تو دست هم .. چشم تو چشم هم .. تو در قالبِ و بطن و روح و ظاهر هم پاره ی من هدیه ی بینظیری که به منِ بسیار خوشبخت اعطا کردی و من چقدر خوشبختم که تو را دارم عشقم را کنارم دارم … خدای من، من میخوام که به خواسته های ارزشمندم برسم من برای خواسته هام ارزش قائلم من برای استقلال مالی و زمانی و استقلال مکانیم ارزش قائلم برای نوشتن کتاب و کتاب هام ارزش قائلم من برای خونه ها و ماشین ها و موتور و دوچرخه ها و موبایل و مک بوک و هر خواسته ای دیگه ام ارزش قائلم .. مهم نیست شرایط الانم چیه خودت گفتی خودت میگی که مهم نیست ..
خدایا هر خیری از تو به من برسه بازم فقیرم نسبت به تو محتااجم به تو .. خدایا اومدم اینجا روی این کره ی وحشتناک زیبا و پر از فراوانی و ثروت تو، تا تو را یاری بدم و تو مرا یاری بدی و ثابت قدم گردانی ..
خدایا سپاس گزارم پروردگارا سپاس گزارم خدای من سپاس گزارم
خدایا شکرت به خاطر استقلال مالی که استاد بینظیرم که بهش اعطا کردی به راستی که استادم، خودش را لایق دید که میتونه در استقلال مالی باشه انقـــدری پول داشته باشه و پول خلق کنه که به راحتی هر چیزی که میخواد را تهیه کنه از هر جای دنیا اصلنم مهم نیست که قیمتش چقدر هست مهم اینه که نیازه .. و خودش را ارزشمند دید و دید و باور کرد که میشه.
وهابیت تو را روزی رسان بودن تو را یشاء بغیر الحساب بودن تو را من حیث لایحتسب بودن تو را عمیقا باور کرد و به همان میزانم از خوانِ نعمت االهی بی پایانت که همواره مثل بارانِ الهیت در حال بارش بهش اعطا کردی و چه زیباست و من چقدر سپاس گزارم برای این اعطا و این عشق و این سپاس گزاری.
خدایا شکرت به خاطر اینکه استاد عزیزم بهش آزادی زمانی دادی وقتش دستِ خودشِ، آزادی مکانی بهش دادی هر جا دوست داره میتونه بره هر جای دنیااا هاا و عشق کنه حال کنه زیبایی ها را ببینه و سپاس گزارتر از همیشه بشه و این چقدر به رشد دنیا کمک کرده، چقدر به رشد فکری من برای بزرگتر فکر کردن کمک کرده خدای من خدایا شکرت، خدایا شکرت که استاد من خودش را لایق آزادی مکانی و زمانی هم دید علاوه بر استقلال مالی، انقدر پول بسازه و داشته باشه که هر چقدر میخواد اصلا خلق کنه هر چیزی که میخواد را براساس نیاز و کیفیت تهیه کنه از هر جایی از آمازون از ای بی از هر جایی ها و چقدر من این آزادی و شرایط عالیش را که خدا با ایمان به تو با ایمان به تو با باور به تو با قدرت را از بیرون گرفتن از آدم ها و سیاست و دولت و .. گرفتن و با تمام وجود تقدیم تو کردن خدا خدایی که همه جاست در همه چیزه همیشه بوده و هست و خواهد بود خدایی که خودِ خودِ ثروتِ اصلا و ثروتمند شدن هم معنوی ترین کار دنیاست، معلومه دیگه من اینجام به خاطر تو خدای من و هر چقدر خودم را بیشتر بشناسم و از همین خود آیی به تو برسم خب مشخصه که ثروتمندتر شدم و هر چقدر ثروتمندتر به تو نزدیک تر شدم و هر چقدر هم ثروتمندتر بشم خدا جون،
| رابطه ام با تو بهتر و صمیمی تر و عاشقانه تر و پایدارتر میشه
| سلامتی روحی و روانی و جسمی ام بیشتر و بهتر میشه
| کنترل ذهنم قوی تر میشه
| رابطه ام با عشق دلم بهتر و بهتر میشه زیباتر میشه عاشقانه تر میشه، با خانواده ام با تمام مردم دنیای شگفت انگیزم با تمام موجودات با طبیعت و چقدر ثروتمندتر شدن با شکوه تر واقعا
| هر چقدر ثروتمندتر بشم ساده تر میگیرم این دنیاا را این بازی را
| شادتر از همیشه رقصان تر از همیشه خندان تر از همیشه .. یوهوو
و توی تمام جنبه ها بازم بهتر و بهتر میشم. خدایا شکرت خدایا شکرت خدایا شکرت
خدایا شکرت به خاطر اینکه استادم یک روزی علاقه اش را جدی گرفت و ادامه داد و ایمانش را نشان داد و عمل کرد.
واقعا چی دید اون روز که هیچی نداشت و هر چی پول هم داشت میداد واسه خرید کتاب و بازم کتاب و بازم کتاب .. چی میدید اون روزهااا؟ .. چی میدید وقتی ازدواج کرد و یک فرزندش را از دست داد چطور بود چی شد که حالش را سریع خوب کرد؟ و چه تواناییِ کنترل ذهنی چه ایمانی ایمانی که تعریفش میشد کسانی که نه از گذشته غمـــی دارند و نه ترسی از آینده .. خدای من تبارک الله .. چی بود چه نگاهی داشت که یک روزی با کفشی که ته نداشت هنسفری را مینداخت توی گوشی و توی همین گرمای جنوب و بندر راه میرفت و شر شر اشک میریخت و تجسم میکرد و ادامه داد؟ .. بازم اون موقع هیچی نداشت قابل تامل .. چی را میدید اون روزها که بهش گفتی دستتو بذار روی در و برو تو و اجازه بگیر واسه 30 تا کلاس صحبت کنی از قانون توی دانشگاه برو من پشتتم بابااااا ؟ .. چی شد و چی باعث شد که با همسر و فرزندش با یک چمدون قرمز بره تهران و مهاجرت کنه؟ اینجا و بگی که مننن میخوامم یک زندگی نوو بسازمم من به خدا ایمان دارم، من به قانون ایمان دارم .. به خدا ایمان دارم من به اصل ایمان دارم من خالـــــقِ زندگی خودم هستم … چی شد که همین خدا وقتی که تو با همسر و فرزندت توی مسافرخانه های ناصرخسرو باشی و خونه های معلم و یک روزی یک مای تابه بخوای که نداشته باشی که غذااااااا بپزززززززی اون وقت همون باورت به روزی رسان بودنِ خدات باور به اینکه خدا بیشتر از تو میخواد که غرق نعمت ها و ثروت و زیبایی و سپاس گزاری باشی به خواسته هات برسی همون باور من حیث لایحتسب .. شد اینکه یک روز یک شاگردت را ببینی که تازه از همسرش جدا شده و یک خانه با تمام امکاناتش را به راحتی و سادگی به اختیار شما بزاره تازه در حالی که پدر و مادر گلش هم همسایه ی بینظیر پایین ات باشن؟ یعنی خدا هم خونه با تمام امکانات بشه هم همسایه بینظیر هم آرامش و هم .... چی شد وقتی بازم میگی خدا روزی رسان بی حساب منه نمیدونی از در و دیوار برات پول میباره همه میخوان برات کار کنن همه میخوان کار شما راه بیافته به بهترین شکل و زیباترینو سریع ترین شکل، چی شد؟ … چی میشه که از همون تهران شاهانه وارد اروپا و این ور و اون ور که خودش بازم برای خیلی ها آرزوئه تو ولی اینکارو کنی و بعد روزی که بخوای مهاجرت کنی به آمریکاا سفارت بری و خانمی را ببینی که اصلاا خیلی راحت میتونه به زبان پارسی صحبت کنه در حالی که پارسی زبان نیست و تو یک هم زمانی خیلی راحت و ساده کارهای مهاجرتت هم جور بشه .. چی میشه از اونننننننن شرایطططططط عالـــی بیای آمریکاا و بازم پادشاهانه هاا با عزیز دلت با فرزند گلت، اینجااا یک باغ 20 هکتاری بگیری که همه چی توشه یعنی یک خونه بینظیر که تازه هم Full Window شده و چقدر زیباتر و قشنگ تر شده بعد از اون همه پاکسازی و قطع درخت ها و اون همه داستان؟؟ .. چی شده که یک باغ 60 هکتاری که واسه شکاره اون ورترش هم بگیری؟ چی میشه که تا میای آمریکا همون روز دوم میری موتور تریل میگیری؟ .. چی میشه که یک خونه توی همین تمپای بینظیرِ زیبای فلوریدا هم توی طبقه 28 مجلل ترین ساختمان هم مثل آبببب خوردن بخرررییی؟ هااا بیاا اینمم پول تا دلت بخواد هست .. چی میشه بعدشم بری یک خونه ویلایی بگیری اووف .. و کلی زمین و ملک هم این ور و اون ور هم داشته باشی .. چی میشه که مدام دنبال تجربه های بیشتر و بیشتر باشی و هستی؟؟ چی میشه که این آدم به جای حسادت و تنبلی همیشه خودش را عادت داده ذهنش را عادت داده که حرکت کنه درست فکر کنه اگاهانه توجه اش را بذاره روی زیبایی ها وثروت و فراوانی ها .. چی شده که به راحتی پول در بیاره به راحتی پول خرج کنه و به راحتی بگه هر پولی خرج میکنم ده ها برابرش به حسابم به شکل های مختلف منتظره و غیر منتظره بهم برمیگرده … چی شده که همیشه در سفر باشه و توی سفر و بیداری و خواب و تو دل استیت پارک و جنگل و زیر بارون و هوای آفتابی و .. بازم پول خلق میکنه بازم میشینه و با عشق همون کاری که اون روزهااا توی گرمایییییی شدیدددددد وحشتناک بندرعباس با همون کفش میومد و ساعت ها پیاده روی میکردم و موسیقی میذاشت و با خدای خودش حرف میزد و مراقبه میکرد و احساسش بازم خوب بود مثلِ الان دقیقا ، به خاطر چیه اینااا واقعااا؟
چی شد که این آدم پول را ثروت را معنوی میبیینه و میبینه که هر چقدر بیشتر بدست بیاره که البته پول هم جزیی از ثروت هست میتونه اون را ثروتمندتر کنه و به خدااا نزدیک تر کنه … چی شده که این ادم انقدر مهمان نوازه .. چی شد که وقتی میخواست سایتی داشته باشه که توی 6 ماه نامبر وان با اختلاف توی حوزه ی کاریش باشه و شددد و شد این کارو کرد چی شد که میاد نه تبلیغی میکنه نه چیزی و میگه همین خدااا برای من تمام کارها را انجام میده من نیازی نیست کاری بکنم من نیازی نیست زجر بکشم؟ چی شد که میاد هر لحظه از زندگیش را سپاس گزاری میکنه؟ همیشه تحسین میکنه .. چی شده که این آدم را انقدر عاشقِ کارش کرده که واقعااا با تمام وجود از جون و انرژی و زمانش مایه میذاره تا حتی همون دورههایی که تهیه کرده را بازم بهتر و بهترشون کنه بدونِ اینکه بخواد پولی بگیره اصلا میتونست توی یک دوره جدا بذاره .. چی میشه که این همه مهربونه این همه میبخشه این همه کمک میکنه به جامعه اش اینجوری خیر میرسونه با خوب بودنِ خودش با ثروتمند شدنِ خودش با جدی گرفتن رویاهاش .. چی میشه که وقت میذاره تا خواسته هاش را بدونه و به وضوح برسونه .. نقاط ضعف و قوتش را بدونه .. و بی نهایت چیز ارزشمند دیگه که هر کدومش برای خیلی هاا آرزوست ..
؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
باید از خودم سوال میپرسیدم … این آدم عزیز من، پدر من، اصلِ قانون را درک کرده، توحید را درک کرده، درک کرده که خدای آسمان ها و زمین خداوند یکتا خدای یگانه رب العالمین، قدرتش را به من ارزشمند و لایق دریافت همه ی نعمت ها داده و من الان میتونم زندگیم را خلق بکنم و هر چیزی که میخوام به هـــــــــــر میزانـــــــــــــــــی که میخوام را وارد زندگیم کنم، درک کرده که هیچ قدرتی بیرون نیست، هیچ محدودیتی نیست، هیچ زیبایی بیرون از تو نیست که نشه درونِ خودت پیدا کنی، درک کرده که باید بتونی ذهنت که داره از اونجا فرکانس ها ارسال میشه به جهان و خدا هم هم جنس همون فرکانسی که از کانون توجه تو و کانون توجه تو هم از باورهای توست .. باید بتونی ذهنت را کنترل کنی و به هماهنگی با قلبت برسونی، درک کرده که باید با ذهنِ منطقی با منطق صحبت کنی براش الگو بیاری تایید کنی و تحسین کنی و بگی که ببین!! عزیزمم ببین اگر یک نفر تونسته مثل سلیمان، در حالی که این آدم هم همون سیستم عصبی را داشت که منم دارم خدای این ادم خدای محمد و موسی و ابراهیم و نوح و .. خدای ایلان ماسک و جف بزوس .. خدای منممم هست اگر این افراد باور کردند که میشه همه چیزهای عالیی را با هم یکجاا داشت منم میتونممم منم میتونم زندگی سرتاسر از عشق و شادی و خنده و ثروت داشته باشم رابطه ی عاطفی بدون وابستگی و دل بستگی در کمال عشق و احترام و اعتماد داشته باشم که اصلاِ خودِ خودِ ثروتِ بابااا .. میشه میشه و میای تحسین میکنی میای به خاطر نعمت هایی که خداوند به این افراد داده تشکر میکنی از خداوند و وقتی باور میکنی وقتی برات باور پذیر میشه خدایی که میگه هدایت شما بر عهده ی ماست اون وقت .. خب هدایتت میکنه به مسیر آسانی به همین مسیر که میتونی همه چیزهاا را با هم تجربه کنی.
باورر باورر باوورر همه چیزه
ایمان ایمان ایمان همه چیزه، ایمانی که با تکرار افکار درستی بوده که بهت آرامش و ایمان بهت داده و انقدر به این کار استمرار بخشیدی که حالا باور شدند و حالا همین باورهات دارند مثل ژنراتور تولید افکار هستند .. پس تنها راهِ حل و تنها راهِ حلِ اینکه بخوای از اینجا که هستی بالاتر بری اینه که روزه ی فکری بگیری و ذهنت را کنترل کنی و تغییر باورهات را مثل رسالتت بدونی .. تو الان در مداری هستی مشخص که توی همین مدار فقط یک سری چیزها را میتونی تجربه کنی و بازم تنها راهش اینه که اگر میخوای بهتر و بهتر بشی و کمی بیشتر خدا را تجربه کنی و درک کنی اینه که روی باورهات کار کنی بازم کار کنی هر چیزی را نشنوی سخت هم نگیری به خودت اسون بگیری ..
پس بزن بریم ))))
خدایا شکرت، الحمد لله رب العالمین
خودم را به خاطر این ذهنِ ماورا خلاقِ تحسین برانگیز نویسنده ام تحسین میکنم تحسین میکنم تحسین میکنم
واقعا واقعا واقعا شگفت انگیزم
واقعا به خاطر خلقتم به خدا تبریک میگم، جانانه
واقعا به خاطر خلقتِ بینظیرم خدا را خدای آسمان ها و زمین را تحسین میکنم، آفرین به تو خدای من که از هیچی ببین چی خلق کردی که خودممم شخصا فقط میتونم بگم ممنونم و سپاس گزارم برای اینکه من را لایق دونستی و من را خلق کردی به این زیبایی و فرشته ای چی بگم چی دارم اصلا جز اینکه بگم ممنونم ممنونم ممنونم و سپاس گزارم از تو
نمیدونم چقدر این نوشته ها روی بچه ها روی اعضای گرم و صمیمی بینظیر و عاشق و شیدای من تاثیر مثبت میذاره ولی اولین کسی که حالش دگرگون میشه .. خودم هستم .. خودم.
خدایا شکرت خدایا شکرت که توی این سن متوجه شدم که چی میخوام میخوام از راهِ عشق و علاقه ام به ثروت برسم و همه چیزهای عالی را با هم داشته بااشم همونطوری که خیلی چیزها را تا همین الانم دارم واقعا و من به خاطر تک تکشون سپاس گزارم از تو واقعا.
امیدوارم خدای من تو راضی و خشنود باشی از من به راستی …
این رضایت تو برای من مهم ترین چیز ..
میدونی خدا جون هر خیری بهم میرسه از جانب توست و من همواره فقیرم و محتاجم به تو .. لحظه ای لطفا من را رها نکن منو به حال خودم نگذار ممنونم که هدایتم میکنی ممنونم که هوامو داری ممنونم که از من مراقبت و محافظت میکنی ممنونم که قضاوتم نمیکنی ممنونم که قانون را بهم میگی ممنونم که خودت را نشانم میدی به شکل های مختلف ممنونم به خاطر این انگشت ها و دست ها و چشم هایم قلبم گوش هایم تمام وجودم که میتونم بنویسم .. دوست داررم .. راضیم از تو ..
الحمدلله رب العالمین
خدایی که میگوید اگر زیبایی ها را تصدیق کنی ما هم البته کار را برای شما سهل و آسان میکنیم 6|7 لیل
خدایی که میگوید بر ماست که شما را هدایت کنیم 12 لیل
و پروردگاری که میگوید: پس با هر سختی البته آسانی ست و با هر سختی البته آسانی هست 5 | 6 الانشراح
و ربی که خدای آسمان ها و زمین پروردگار عالمیانی که میگوید: و پروردگار تو به زودی به تو چنان عطا کند که تو راضی شوی
و مَن اَصدَقُ مِنَ اللهِ قیلا | و کیست گفتار راستگوتر از خداست؟
یعنی این کامنت که چه عرض کنم این شاه کامنت دقیییقا هارمونی ای از احساسات شیرین و گوناگون بود
مثل ترک معروف تلقین هانس زیمر بودش
پر از احساسات گوناگون که تو رو با خودش می بره توی یه عالم دیگه
یه جاهایی احساس غرور میکنی
یه جاهایی احساس عشق بهت دست میده
یه جاهایی میبرتت توی فکر و کلا میری توی دنیای درونت و با دنیای بیرونت کاملا بیگانه میشی!!
یه جاهایی نمیدونی گریه کنی یا بخندی از احساس شادی و لذت
خداااااااااااای مننننننن
تو داری چیکار میکنی با من
تو چیکار کردی با محمد
چقققدر خوب تربیتش کردی
چققدر خوب هدایتش کردی
چچقدر خوب محمد درسهای تو رو یاد گرفته و داره عملیشون میکنه
چققدر خوب قوی اش کردی اگاهش کردی بیدارش کردی
چچقدر چقدر چقدر عالی خدایا صد هزاران مرتبه شکرررت
خدایا شکرت بخاطر این همکلاسی بی نظیر بخاطر این شاگرد فوق العادت که بی نظیره بی نظیییره خیلی خیلی زیاد
هر وقت که متن ش رو میخونم نا خود اگاه یاد تو می افتم
نمیدونم چی بگم محمدممم
واقعا این کامنتت خیلی خیلی جنسش فرق میکرد میدونی چی میگم
ببین من پایه ثابت کامنتاتم و هر وقت که میبینم روی یه کامنتی اسم تو خورده چشمام برق میزنه اما این یکی خیلی خیلی فرق داشت
خیلی باهاش ارتباط برقرار کردم خییییلیییی زیییاد
اونجاهایی که داشتی از خودت از خود مقدس و ارزشمندت که بی نهایت برام ارزشمندی و مقدسی و دوست داشتنی هستی، سوال میپرسیدی اصلا سرم درد گرفت از بس که سنگین بود این حجم از اگاهی این حجم از حال خوب این حجم از… نمیدونم اسمش رو چی بذارم واقعا.. هیچ کلمه ای براش ندارم
اخر متنت هم که ایه های قران رو اوردی و اخرش گفتیکیست راستگوتر از خدا که دیگه تیر خلاصی رو زدی بهم
یعنیhead shot ام کردی خلاصم کردی با این حرفت
هر چقدر بنویسم برات بازم کمه
عاشقانه ی عاشقانه عاشقتم نفس من عشق مننن
داداش بی نظیرم عزیز دلم
خدا رو شکر که هستی تو زندگیم
بی نهایت بی نهایت بی نهایت تحسینت میکنم عزیز دلم
انشاالله هر کجا هستی، تو بغل خدا، در کنار عشققق دلت غرق در شادی و ثروت و سلامتی و خوشبختی باشی عزیزم هم تو این دنیات هم توی اخرتت
خدایا تو را هزاران بار شکر میکنم که برای بار چندمه که دارم این نوشته ی الهی و بی نظیر عشقممم رو میخونم و چشمامم رو بارونی کرده
خدایا شکرت به خاطر این اشک هایی که از چشمامم داره میباره چون این اشک ها برای درک بیشتر خودته ؛برای رسیدن به خودته
خدایا شکرت شکرت که تو را داریم و تنها خودت برامون کافی هستی
سلااام محمددددم
سلاااااااااام یار الهییییییییی من
اخ من عااااااااااشقتم عشقم که با این نامه الهی ت با این نوشته ی زیبااااااااااااات حالم رو دگرگون کردی
محمدد بخدا هر بار که اومدم رو این نوشته ت رو خوندم حااااااااالم عجیب خدااییییییییییی تر شد
این نوشته ت به خصوص اون پاراگرافی که در مورد مهاجرت استاد نوشته بودی خیلییییییی منو منقلب کرد
میدونی محمد اینقدر حااااااااااالم خوبه
اینقدر دارم خودم رو به خدااااااااااا نزدیکتر میبینم که دوست دارم بارها و بارها این نوشته ی الهی ت رو بخونم عزیز دلم
محمددددد من به خودم افتخار میکنم که تو را دارم
تو برام همیشه بوی خدا رو میدی
برام همیشه عشق خدا رو هدیه میدی
اخه من چی بگم که اینقدر زیبا با خدا یکی شدی عزیز دلمممم
چقدر زیباااااا با خدا حرف زدی
چقدر زیبااااا حالممم رو دگرگون کردی
نمیدونم بخدااااااا چی بگم از این حال و هوام
هیچی ندارم بگم
فقط میتونم به خدا اینو بگم به خاطر خلقت بی نظیر شما عزیز دلممممم “تبارک الله الاحسن الخالقین”
اره محمددددم باید به خدا افرین گفت به خاطر خلقتتت
خدایا شکرت شکرت الهی شکرت که بهم هدیه ای رو دادی که هر لحظه با کلامش با وجودش با حضورش با شادی هاش با لبخندش با عشققش میتونم خودت رو حس کنم.
خدایا شکرت که من همین حالا خوشبخت خوشبخت خوشبختم
خدایا شکرت که من همین حالا ثروتمند ترین فرد دنیام چون تو را دارم
خدایا شکرت من همین حالا ثروتمندم چون بهم هدیه ای از جنس خودت رو دادی که میتونم بوی خودت رو استشمام کنم.
خدایاااا اگه همین حالا بهم بگی اماده ای برای اون دنیای زیبا با عشق و با عشق و با عشق قبول میکنم مثل همون جواب “بله “هایی که به عزیز دلم میدم به شما خدای عزیزم هم میگم “بله”
اه خدایا شکرت که اینقدر حااااالم خوبه
محمدددد مممنونم به خاطر این کامنت بی نظیری که نوشتی
خیلی خوشحااااالم به خاطر این همه حال خوبت که توی این کامنت زیبات به خوبی حسش کردم.
وای نمیدونید چقدر از برگشتن بچه ها سورپرایز شدم انگار که یکی از اعضای خانواده ام از سفر برگشته بود چقدر دوست داشتم بغلشون کنم همونطور که مریم جونو بغل میکردن و میگفتن : ” هاااای مررری ” مخصوصا مادر خانواده که چقدر دوست داشتنی بود مثل بچه هاش واقعا خدایا شکرت که هر روز با انسانهای فوق العاده ای آشنا میشم هر چند اونا ماها رو نمیبینن ولی همین که ما در این مدار هستیم که اونا رو میبینیم یعنی داریم فرکانس مناسب میفرستیم یعنی در مسیر درست هستیم که هدایت میشیم به سمت این افراد دوست داشتنی و عالی هدایت میشیم به سمت دیدن زیبایی ها هدایت میشیم به سمت دیدن ثروت و نعمت . خدایا شکرت .
چقدر اینا فوق العاده ان چقدر با فرهنگ هستند خیلی خوشم اومد که با خودشون کلی وسایل آورده بودن حتی رختخواب !
ما هر وقت داریم میریم یه جایی مهمونی که قراره مثلا دو روز بمونیم اگه یه دونه کیف بشه دو تا کلی غرغر میشنویم که چه خبره مگه اسباب کشیه ؟ دیگه به این فکر نمیکنیم وسایلی که داریم میبریم بیشتر برای راحتی خودومون و میزبان هست ! اتفاقا تازگیا یه عروسی دعوت بودیم تهران که دو روز قرار بود بمونیم و من برای راحتی خودمون و میزبان به تعداد خودمون بالشت و پتو مسافرتی برداشتم که خیلی هم خوب شد هم ما راحت تر بودیم هم میزبان و چقدر خوبه که این فرهنگ جا بیفته .
خدایا صد هزار مرتبه شکر که داریم سبک زندگی متفاوتی رو تجربه میکنیم و داریم یاد میگریم میشه متفاوت بود و از زندگی لذت برد شاید برای بعضیعا این جور کارا عجیب باشه اما من این عجیب بودن رو دوست دارم به قول یه دیالوگ توی یه کارتن دنیا به آدمای عجیب احتیاج داره !
آشنایی با مادر خانواده راسل خیلی برام لذت بخش بود انگار که سالهاست میشناسمش چقدر خونگرم و مهربون چقدر پایه بود با پسرهاش و باهاشون پینگ پنگ بازی میکرد و من هم با تازگی دارم سعی میکنم هم با بچه های خودم هم با بچه های اطرافم بیشتر وقت بگذرونم و باهاشون بازی کنم چون دنیای لذت بخش و واقعی دارن در عین حال که دنیاشون فانتزیه خود واقعیشون هستن و این برام خیلی لذت بخشه .
چقدر ذوق و شوق بچه ها برای نشون دادن جاهای مختلف پردایس به مادرشونو دوست داشتم و این عشق دیدن زیبایی ها در این خانواده فوق العاده است . خدایا صد هزار مرتبه شکر .
استاد عباسمنش عزیز از شما استاد نازنین و مریم جان شایسته عزیز بسیار سپاسگزارم که این لذتها رو با ما شریک میشید و اصلا کاری به حرف بقیه ندارم که در مورد من چی فکر میکنن و پشت سرم چی میگن و میگن : که از وقتی با عباسمنش آشنا شده کافر شده دیگه خدا رو قبول نداره ! فقط کارش شده دیدن عباسمنش ! اما اونا نمیدونن که من با فایلای عباسمنش ، عباسمنش نمیبینم من خدای عباسمنش رو میبینم اونا نمیدونن با دیدن این فایلها من باورهام نسبت به خدا قوی تر میشه نمیدونن چه بنده های فوق العاده ای داره خدا که ما اینجا باهاشون ملاقات میکنیم و آرامش و زیبایی و نعمت و ثروت رو در وجودشون میبینیم !
خدایی که اونا میشناسن یه خدای منتقم و جبار و عصبانیه که منتظره من یه خطا کنم و منو سر سیخ بزنه و بفرسته به اعماق جهنم ! خدایی که اونا میشناسن خداییه که باید بری تو مساجد و قبرستونا به سر و سینه بزنی و برای هر خواسته ای صدها نفر رو واسطه قرار بدی و کلی گریه و زاری کنی تا تو رو به خواسته هات برسونه ! خدای اونا که همون خدای چند سال پیش من هم بود خییییییلی متفاوته با اون خدایی که من با استاد عباس منش و آموزشهای ایشون درک کردم !
خدایی که با قوانین ثابت و بدون چون چرای خودش جهان رو خلق کرده و داره اداره میکنه خدایی که از رگ گردن به من نزدیکتره خدایی که من در اون شناورم خدایی که با منه و در منه و خدایی که فاینما تولو فثم وجه الله هست . و به من اختیار داده تا تو خودم سرنوشتم رو رقم بزنم و برای من چیزی رو مقدر نمیکنه مگر اینکه خودم بخوام ! خدایی که با توجه به افکار و باورها و کانون توجه منن و فرکانس خودم منو هدایت میکنه به سمت افراد و شرایط !
همین خدا با توجه به افکار و باورهام منو هدایت کرد به این مسیر منو هدایت کرد به این بهشت که بهشت مکان نیست کمال است !
استاد عباسمنش عزیز بینهایت از شما سپاسگزارم که از شرک رها شدم و لذت میبرم از زندگی در بهشت از بودن با شما از دیدن مهموناتون شاد میشم از بازی کردناتون از ماهیگیری تون از پکیج باز کردناتون به قولی آن باکسینگ ! از لحظه لحظه دیدن زندگی در بهشت لذت میبرم و برام آگاهیهای نابی داره که هیچ استاد و مدرسی هیچ کجای دنیا نمیتونه با نشون دادن یه مهمونی به افراد این آگاهیها رو بده !
استاد عزیزم لذت این آرامش و ثروت و نعمت نوش جونتون و لذت این آگاهیها هم نوش جونمون .
همتونو دوست دارم از قول من به خانم راسل سلام برسونیدو بهش تبریک بگید ( اگه دوباره اومدن ) و بگید دستت طلا که چنین بچه هایی رو تربیت کردی به آقای راسل بگید هم خودش هم خانواده اش فوق العاده ان.
استاد عزیزم شما بینظرید به زودی آمریکا میبینمتون .
وای خدای من دوباره این خانواده فوق العاده اومدن …..
وای چقدر عالی من عاشق اینجور مهمانها و این انرژی و شور و حالم…
خدایا شکرت هر چقدر بیشتر مهمان وارد این سرزمین میشه برکت و نعمت بیشتری وارد زندگیتون میشه.
یه عالمه خوشحال شدم که دوباره گوله های انرژی اومدن و قراره یه عالمه تجربه های خوب و لحظات بینظیر بسازیم باهم و شاهد خوشحالی و لذت بردن شما باشم.
خدارو سپاسگذارم بابت وجود این همه نعمت که هر روز جاری هست و شماها ظرفتون اینقدر بزرگ و عمیقه که همه ی این نعمتها رو درون خودش جا داده.
از اینکه دوبار این خانواده رو توی بهشت میبینم خیلی خوشحالم مخصوصا زمانی که دیدم مادر خانواده هم همراهشون اومده و قراره تعطیلات رو اینجا بگذرونن.خیلی مجهز از ماشین پیاده شدن و تمام وسایل مورد نیازشون هم همراهشون آورده بودن و سریع رفتن سراغ بازی پینگ پونگ و خلاصه خوش گذرونی رو شروع کردن.
درطول تماشای ویدیو به این فکر میکردم خانم شایسته عزیز چطوری لذت میبره از مهموناش و ناهارش هم آماده است.ما ایرانی ها عادت داریم کلا وقتی مهمون میاد جامون توی آشپزخونه کنار گاز و ظرفشوره و اینقدر که میخایم مخلفات زیاد باشه خودمون خیلی اذیت میشیم و اصلا شاید هیچ لذتی نبریم.من خودم تا قبل از اومدن مهمانها تمام کارها رو انجام میدم اما بازهم محدودیتهای ذهنم نمیذارن آرامش داشته باشم و لذت ببرم از مهمانهام.
ماهیگیری پینگ پونگ و موتور سواری از جمله لذت بخش ترین ورزشهای پارادایس هست که واقعا باشوق میشینم و نگاه میکنم.همه یبچه ها با ذوق و شوق دوست داشتن تمام تجربیاتی که اینجا داشتن رو توی 10 دقیقه برای مامانشون تعریف کنن .دقیقا مثل بچگی های من با ذوق و شوق همه چیزو تعریف میکردم.
چندروزی هست که اتفاقات زندگیم اونطوری که میخام پیش نمیره کمی توی انجام تمرین ستاره قطبی کاهلی میکنم و نتایجش کاملا برام واضح و روشنه و وقتی استاد عزیز رو میبینم که دیگه اینقدر تمرینها رو انجام داده و هر روزهم داره اینکارو میکنه و خودشون میگن خوندن کامنت بچه بعداز بیدار شدن و قبل از خواب جایگزین تمرین ستاره قطبی من شده و ایشون در انجام این تمرین هم استاد شدن.چقدر خوبه که میدونیم باید زمان و انرژی بذاریم برای لحظاتی که میخایم خلقشون کنیم.از وقتی قانون رو بلد شدم دیگه هیچ سوالی گوشه ی ذهنم نمیاد و همه ی جوابها گفته شده هر سوالی یه موقع توی ذهنم پیش بیاد همون موقع به یه طریقی به من گفته میشه .مثلا در مورد مسئله ای میگفتم که آخه کسی با من همراه نیست با فلانی و باورهاش مگه میشه به این خواسته رسید و در کمتراز دوساعت فایلی از استاد رو خیلی اتفاقی گوش کردم که دقیقا جواب این پیچیدگی رو در ذهن من داد خیلی واضح استاد میگفتن که تو ورودی های ذهنت رو درست کن خروجی هارو درست کن جهان خودش شرایط و اتفاقات رو برای تو فراهم میکنه نگو آخه با این شوهر با این فرزند با این پدرو مادر چطوری به فلان خواسته برسم……این جمله رو باید با طلا نوشت بکوبونی سینه دیوار و هر روز ببینیش تا سرمشق بشه برات و تو ذهنت حک بشه و یادت باشه بهونه نیاری و استاد اصلا فرد مناسبی برای بهانه های من یا ما نیست همونطور که خودشون در قسمت 7 قدم اول میگن ((من خودم ته همه ی اینام)) لطفا برای من بهانه نیارید….
خیلی جدی و خیلی زیبا قوانین رو درس میدیدن نه تعارف دارین با کسی و نه شوخی عمل می کنید به آنچه که میدانید و این برای من بزرگترین درس زندگیمه که دست روی دست نذارم و انتظار داشته باشم خواسته هام محقق بشم .خداوند سر حرفش هست میخاد اجابت کنه و برکت میده اما حرکتی از سمت من انجام نمیشود.پس الوعده وفا حرکت می کنیم تا برکت و نعمت وارد زندگیمان شود.
خیلی خواسته ها دارم که همش درگیر این بودم که فلانی که برای من اینکارو انجام نمیده پس چطوری به این خواسته برسم؟ فلانی که این وسایل رو تهیه نمیکنه پس چطوری زندگیمو بسازم؟و به نوعی شرکی در درون من شکل گرفته بود و با شنیدن این فایلی که به صورت اتفاقی شنیدم چقدر برای من پندو اموزش داشت و با قسمت بعدی زندگی در بهشت همراه شد.به فال نیک میگیرم و دقیقا همون کارهایی رو میکنم که بارها استاد تاکید میکنند و حتی زحمت انجام تمرینات رو به خودم نمیدم.این بار روی پای خودم می ایستم و روی هیچ احدی حساب نمیکنم فقط و فقط به یک نیرو تکیه دارم و آن کسی نیست جز رب من.
توی فایل یادم میاد استاد میگفتن او همه چیز میشود او مادر میشود او پدر میشد خواهر و برادر میشود او خانه میشود او همه چیز میشود….
فایلهای توحیدی خیلی روح و روانمو پاکیزه میکنه و این قسمت از سریال زندگی در بهشت مثل خیلی از قسمتهای قبلی شامل همه چیز میشه ثروت آرامش برکت روابط عالی توحید و……..
بسم الله الرحمن الرحیم
بسم الله رب العالمین
بسم الله الذی فاطر السماوات والارض
الحمدالله الذی فاطر السماوات والارض
سلام سلام و هزاران سلام و درود بر سرمایه بزرگ زندگیم، خانواده بسیار صمیمی و دوست داشتنی خودم.
آی خدای من…بالاخره برگشتم خونه بهشتی خودم…باورم نمیشه انگار چند سال طول کشید دوری من از خونه بهشتیمون… از آخرین باری که توی فضای دلنشین سایت بودم و کامنت گذاشتم حدود سه هفته میگذره…توی این بازه زمانی اونقدر بهم خوش گذشت، اونقدر از زمانم نهایت استفاده رو بردم، اونقدر درک و آگاهی هام بصورت کوانتومی تغییر کرده، اونقدر اتفاقات عالی و جالب برام رخ داده، اونقدر تصمیمات و انتخاب های غول آسا گرفتم که حدو نصاب نداره… بخدا نمیدونم از چی بگم اونقدر حرف دارم که نمیدونم چطور همشو بنویسم. صدای قلبمو میشنوید؟! دارم از شدت شادی و هیجان میمیرم.. چقدر دلم تنگ شده واست استاد عزیزم…مری عزیزم انگار اولین باره صدای دلنشینتو میشنوم…دوستای ارزشمندم دلم واسه دیدار دوبارتون آرام و قرار نداشت. بیش از سه هفته کلا از فضای سایت آگاهانه و عمدا خارج شدم… چرا؟!! پس کدوم گوری بودم آره؟!! مگه قرار نبود متعهدانه روی خودت تا ابد کار کنی و توی خونه بهشتیمون باشی؟!! نکنه درجا زدی و کم آوردی؟!!…..نه نه نه…. خدای عزیزتر از جانم مرا لایق و قابل دونست و منو به سمت یک سفر کیهانی معنوی هدایت کرد… به عروج رفتم به عروج…آنچنان صعود کردم و بر فراز کهکشان ها پرواز کردم که گویی به معراج رفتم… حقیقتش از روزی که فهمیدم ایلان ماسک و شرکت اسپیس ایکس موفق شدن فضانورد به به iss بفرستن من دیگه توی پوست خودم نمیگنجیدم،منم باهاشون رفتم فضا…فیلم ها و عکس های این ماموریت و ایلان ماسک رو که دیدم انگار خودم این موفقیت رو بدست آوردم اشک شوق میریختم و بلند بلند میخندیدم…آرزوها و رویاهای دست نیافتنی منو محقق کرد و داره با نهایت توان و سرعت به پیش میره؛ ارسال انسان به فضا اونم با شرکت خصوصی، گردشگری فضایی، سفر به مریخ، پروژه های عظیم استار لینک و استار شیپ…«ایلان ماسک» نابغه قرن…یکی از مهمترین شخصیت های الهام بخش و الگوساز زندگیم… شخصی که اسماً و سطحی خیلی وقته میشناختمش ولی هیچگاه اونطور که باید و شاید نفهمیدمش و نشناختمش… این رویداد و موفقیت بزرگ منو به سمت مسیری هدایت کرد که باعث درک عمیق تر من به قانون و زندگی شد.
سه هفته تمام فیکس یه حرکتی عجیبی زدم که خودم هم فکرشو نمیکردم یه روزی کارم به این اوضاع بکشه… از همون روز اول که خبر بسیار خوش حال کننده تیم اسپیس اکس رو متوجه شدم قدم به قدم ساعت به ساعت روز به روز به سمت چیزی که میخواستم و نیاز داشتم هدایت شدم… صفر تا صد زندگی موفق ترین و ثروتمند ترین افراد دنیا رو دراوردم… هر چی مصاحبه بود دانلود کردم… هر چی سایت بود گشتم و مطالعه کردم… یوتیوب رو زیررو کردم… توی این بازه بقدری روی این تحقیقاتم تمرکز لیزری داشتم که اصلاً متوجه نمیشدم که شبه یا روز،در خونه رو کامل بروی خودم بستم پرده های پنجره رو بستم، آیفون زنگ تلفن همچی خاموش، خودم تک تنها در خلوتی عمیق در بحر مکاشفات خویش فرو رفتم و به خودشناسی خداشناسی و جهان شناسی شگرفی رسیدم…اونقدر بی وقفه درگیر و مشغول بودم که قید کار و زندگی شخصیمو زدم و از خود بیخود شده بودم؛ گاهی میشد ساعت ها محو کنکاش و رصد کردن زندگی و باورهای افرادی مثل ایلان ماسک، مارک زاکربرگ،بیل گیتس، وارن بافت،ریچارد برانسن، جف بزوس و ده ها تن دیگر میشدم که غذا خوردن هم یادم میرفت، میوه تخمه هندونه شربت چای بیسکوییت و خوراکی میذاشتم جلوم که از جام بلند نشم برای خوردن غذا، توی این گرما تابستون فکر کنم ۱۰ روز نرفتم حموم اصلاً وقت نمیکردم و یادم میرفت… به حدی بسته اینترنت فعال و مصرف کردم که سامانه هنگ کرده بود…این همون چیزیه همیشه دلم میخاست، اونقدر انگیزه داشته باشی اونقدر غرق اهداف و رویاهات بشی که دیگه خستگی برات معنایی نداشته باشه و حاضر باشی با عشق هر بهایی رو برای تغییرات لیگاریتمی بپردازی… استاد عزیزم حالا دارم درک میکنم که رمز و رازهای اصلی رسیدن به خواسته ها و رویاها چیه حالا دارم درک میکنم که خوشبختی و زندگی سراسر زیبایی چجوری ایجاد میشه…چه شب ها و روزها گریه کردم از شوق و خندیدم از ذوق..به اندازه چند سال جلو افتادم و به سمت تغییرات بنیادین و تصمیمات حیاتی هدایت شدم… هی میخواستم بیام سایت و ردپاهای محکمی از خودم برای آینده رویایی خودم بجا بذارم که باور کنید حتی وقت نمیکردم… هرطور شده باید حال و روز این روزامو توی کامنت هام ثبت کنم و ماه ها و سال های بعد مرور کنم این تلاش ها و اقدامات خستگی ناپذیرمو که داره باورها و ذهن منو آماده خلق زندگی دلخواه میکنه…
آآآی پروردگارا…. سریال زندگی در بهشت شروع شد و من تشنه تر و آماده تر از همیشه مشتاق لذت بردن و یادگرفتن هستم… آخ جوووووون خدایا شکرت شکرت شکرت… ببین چه سورپرایزی دارم بال بال میزنم…باز هم همزمانی…باز هم مژده و اتفاقات شگفت انگیز… منم اتفاقاً همین دیروز کارام و تحقیقاتم تموم شد و دقیقا سر موقع سریال شروع شد… یعقوب و یوسف و بَربَچ برگشتن، به مولا میدونستم برمیگردن ولی خیلی زود برگشتن استاد به جان خودم هرکس با شما نشست برخاست کنه دیگه به راحتی نمیتونه از شماها دل بکنه…ببین چقدر خوش بهشون گذشت که چند روز بعد این مسافت طولانی رو طی کردن تا برگردن به بهشت برّین… هنوز نرسیده به خونه مامان مامان جات خالی رفتیم جایی که تو خواب هم نمیدیدیم، بهشت واقعی بودا، درختان و جنگل سرسبز، یه خونه تماماً چوبی باحال روی دریاچه زلالی که انواع و اقسام ماهی توشه… یه جای دنج خلوت که آسایش و راحتی توش موج میزنه…با کلی امکانات…اینا رو به کنار… مامان نمیدونی چه انسان های شریف و دوست داشتنی بودن،نظیرشونو هیچ جای دنیا پیدا نمیکنیم،خوش اخلاق، دست دل باز و بخشنده، مهربون و خوش مشرب،خلاق و بروز، ثروتمند و پولدار، مامان تازه آر وی هم داشتن چه اتوبوس غول پیکر خفنی بودا، چقدر آدمای مثبت و عزیزی بودن، از خونه خودمون هم راحت تر بودیم اونجا بی نهایت خوش گذشت، آقای عباس منش باهامون بازی میکرد و کلی هوامونو داشت خانم مری چقدر بهمون عشق ورزید و تشویقمون کرد تازه چه دست پخت بینظیری داشت… مامانه دیگه تاب نیاورد؛ رایان رایان اینا چی میگن؟!! واقعاً؟؟!! یالا بجنبید من مرخصی میگیرم خودتونو دوباره آماده کنید و مجهز شید که منم میخام برم…come on guys… هورررااا ما برمیگردیم پرادایس…
استاد پس چی فکر کردی!! آدم سیر نمیشه از بودن در کنار شما!! وای یا قران این برخورد گرم و بسیار زیبای شماها و مهموناتون منو وجد آورده… ای جانم مریمی چقدر پر انرژی و خیلی مثبت خانم خانواده رو در آغوش گرفتی و بهشون خوش آمد گفتی… بچه ها: مامان مبینی میز تنیسشونو وسط خونه آشپزخونه جمع و جور و شیک شونو نگا، این هم اتاق خوابه، بیا بیا حالا اینو داشته باش ببین چه ویو چشم نوازی داره این پشت…اینجا بود که ماهیگیری میکردیم و ساعت ها با عمو حسین تو آب شنا میکردیم و بازی…مامانه هم هاج واج داره نگاه میکنه و حس صفا و صمیمیت اونجا و اون انسان های ناز و دوست داشتنی به وجدش آورده… یا پیغمبر!!! ماشاالله همچی آوردن بابا اینا دیگه کین!!! رخت خواب… صندلی… دوچرخه…لباس و بندوبساط… آذوقه…پنکه هم آوردن!!!!!…فکر نکنم حالا حالاها برن و انگار موندنین.. من از خدامه که یه خونه نزدیک پرادایس بگیرن و هر هفته بیان… آخه مگه من از دیدن چشمای خوشگل یوسف،کنجکاوی و شیطنت های یعقوب، حرف زدنای لیوای،شور و هیجان لوک، متانت و ادب و فان بودن رایان،خوش اخلاقی و صمیمیت خانم رایان سیر میشم؟؟!! ای جانم به این تشکر جانانت مریم جان چقدر از ته دل میگفتی ثنک یو سو ماچ… خدایا ببین خانم خانواده چه بانوی دوست داشتنی و فوق العاده خوبیه…چقدر ساده و خودمونی لباس پوشیده و راحت با بچه هاش بازی میکنه… یکی از یکی بهتر…آقا و خانم هردو فوق العاده جفت و جورن از همچین زوجی همچین بچه های مودب و بینظیری رشد پیدا میکنه… دوستان خوب دقت کنیم؛ این خانواده نماد یه خانواده اصیل و نجیب امریکایی هستش نه اون چرت پرتای که توی رسانه و فیلم ها و سریال های اغراقی آبکی نشون میدن…طوری که آدم خیال میکنه خانواده امریکایی از هم پاشیده و بی بندباره….اینا همش مزخرفات فیلم هاست… خانواده آقای رایان یه نمونه عالی از خانواده آمریکایی… اینم از بحث الگو برداری… خوشم میاد همه از بذر ورود مشغول سرگرمی و کاری هستن؛ پدر خانواده داره با تمرکز قلاب های ماهی گیری رو مهیا میکنه… مادر خانواده با یوسف پینگ پنگ بازی میکنه.. لوک و لیوای دارن کارتک بازی میکنن، یعقوب هم از فرصت استفاده میکنه و در هر شرایطی ویدیو واسه چنلش درست میکنه(تشویق های استاد کار خودشو کرد)،این وسط استاد داره به مبل لم میده و فقط نظاره میکنه…گاهی نیاز نیست کار خاصی کرد فقط سکوت کن و با تمام حواست مشاهده کن این همه زیبایی را… استاد عزیزم داره مشتاقانه نگاه میکنه و هر لحظه تحسین میکنه سپاس گزاری میکنه و قانون رو توی ذهنش مرور میکنه، مریمی عزیزم که کار اصلی رو انجام میده و اونه که چشمان متحرک ماست و از زاویه دوربین تمام این لحظات ناب رو به تصویر میکشه و همزمان یاد میگیره و توی دلش این روابط خانوادگی عاشقانه رو تحسین میکنه… ای جانم مریم بانو که بی منت توی این شلوغی مهمونی واسمون فیلم میگیری سپاس بیکران خدای مریم…. فکر کنم دیروز روز دختر بود… روز دختر رو به شما مریم بانو و تمام دختران و بانوان عزتمند و ارزشمند تبریک میگم…به خودم می بالم به خاطر دختران و بانوان بینظیر باغ بهشتیمون که مایه امید و انگیزه بازی زندگی هستند…
اوووو… خوب که یادم اومد…آخ نگم از دیروز که یکی از روزهای خاطره انگیز زندگیم شد… دیروز یه حسی بهم گفت میلادی وقتشه به خودت یه حال اساسی بدی بعد این همه روز کار بی وقفه… سریع زنگ به داداش و دایی هام زدم که من میخام امروز ظهر برم به یکی از زیباترین جاهای گردشگری اطراف، غذا و آذوقه و وسیله رو هم از من… اونا هم از خدا خواسته جمع شدیم رفتیم یه جایی که شاید باورتون نشه از پرادایس هم رویایی تر و بهشتی تره…منطقه سرسبزی که در دامنه کوهی که هنوز توی این شدت گرما برف داره…یه رودخونه بسیار چشم نواز و قشنگی که از چندین و چند چشمه روان بود…دور تا دور اونجا پر از درختان بلند و جواجور؛ از جمله انار انگور و لیمو … از لابلای علف ها و درختای سرسبز آب زلال و بسیار خنکی جریان داشت..از طرف زمین آب میجوشید ، کلی چشمه به شکل آبشار که پستی و بلندی ها و سنگ و صخره ها دره ها همه برایندشون بهشتی غیر قابل وصف بود…جالبه که قبلاً بارها شده که به منطقه برم ولی هیچگاه این همه زیبایی رو ندیده بودم ولی این بار اونقدر غرق زیبایی طبیعت خوش گذرونی شده بودم که یادم رفت عکس و فیلم یادگاری بگیرم(تغییر مدار)…عکس جدید پروفایلمو دیروز گرفتم… بی نهایت به هممون خوش گذشت… دو نوع کباب درست کردیم، کلی خوردیم و خندیدیم،پانتومیم بازی کردیم که طبق معمول توی هر مسابقه و بازی من برندم، تازه از قدرت حل مسئله خیلی استفاده کردم توی مسایل پیش اومده، هر لحظه سپاس گزاری میکردم و به هرجا مینگریستم خدا را میدیدم… یه روباه ناز مخملی دیدم… کلاغ های سیاه بزرگی که سایشون روی زمین گویی پهپادی از بالای سرت رد شده باشه…
وااای استاد بالاخره به قولم و ایمانم عمل کردم و رفتم توی دل ترس هام… توی همون قسمتی که با بچها شنا میکردید و از رفتن توی ترس ها گفته بودید، کامنت گذاشته بودم که استاد به خودم قول میدم هر طور شده در اولین فرصت بپرم توی آب عمیق و شنا یاد گرفتن رو تمرین کنم…برای منی که فوبیا داشتم از این موضوع کار ریسکی بود… چون توی دوران بچگیم اتفاقی واسم اوفتاد که نزدیک بود فوت کنم، افتاده بودم توی آب عمیق و یه دیقه زیر آب دست و پا میزدم بدون اینکه کسی منو ببینه داشتم جون میدادم که عمه ام پرید توی آب و نجاتم داد… بعد اون واقعه بارها سعی کردم شنا یاد بگیرم و از بودن توی آب لذت ببرم اما بخاطر ترس و ناسازگاری که با آب داشتم همیشه حسرت میخوردم که این تفریح و لذتو تجربه نمیکنم… یاد قول خودم افتادم و تصمیم گرفتم که واسه همیشه از شر این ترسم خلاص شم و از زندگی نهایت لذتو ببرم… رفتم رو یه تخته سنگ وقتی نگاه اون حجم آب و سرعتش کردم حقیقتش ترسیدم..رود خونه از نوع کوهستانی پر شیب و پرسنگ بود دمای آب هم نزدیک صفر… گفتم خدایا خودم هوامو داشته باش من روی تو حساب میکنم نه داداش و داییم… خودت بهم دل جرأت بده… با وجود نجواها و تپش قلب هام پریدم توی آب و آروم شروع کردم به شنا کردن(اونجوری که داداش و داییم بهم گفتن) از یجایی به بعد خسته شدم و فکر کردم که پام میرسه به کف رود…یا خدا یکمرتبه دیدم زیر پام خالیه و آب از سرم گذشته… تا تونستم دست و پا زدم و خودم به حوضچه امن رسوندم… بعد هق هق هق بهم میخندیدن به جای کمک… خودمم خندم گرفت …دیگه ترسم خوابید و راحت میپریدم توی آب و شنا میکردم… حقیقتش شنا یاد گرفتن هم مثل هر چیز دیگه ای تمرین تکرار و آموزش میخاد… پیشنهادم اینه که توی استخر یاد بگیرید که آبش ساکنه نه توی رودخونه که خطرناکه و شوخی بردار نیست… خدا رو شکر خدا رو شکر خدا رو شکر….بخدا دلم میخواد فریاد بزنم که من خوشبخت ترین و شادترین آدم روی زمینم… چقدر حالم خوبه و دارم از ته دلم زندگی میکنم…. این روزا دیگه دارم از عشق جون میدم… پشت سد داره پر میشه از نیروی عشق ،هر آن ممکنه بترکه ، نه بذار اونقدر پر بشه که از بالای سد سرریز … گاهی مواقع اونقدر این حس عشق الهی به اوج میرسه که دلم میخاد برم صفحه پروفایل یکی از اعضای خانواده و این حس و حال غیر قابل وصفمو باهاش به اشتراک بذارم و سیل آسا بهش عشق بورزم….. از همینجا میگم که عاشقانه همتون رو دوست دارم و تحسینتون میکنم زیباهای من.💜💖😙😉👍😍😘❤
سلام
دوباره کل لذت بردم حق دارند این مهمانها شما به خدادل کندن از پرادایس و دوستان خوبی مثل شما سخت است
همه میخندند و شادند مرحبا
به به چه شور و هیجانی مرسی عالیه
چقدر زیباست لحظه ای را برای استفاده از طبیعت ازدست نمی دهند
صدای پنکه مرایاد این انداخت که خودمان مغزمان را تربیت میکنیم خودمان ضمیر ناخودآگاه خود را برنامه ریزی کنیم و همه چیز دست خودمان است
احساس مسئولیت وتعهد چیزیست که بسیار عالی است و همیشه باید الویت اول ما باشد بعد کارهای بعدی طبق آن انجام شود
همیشه در همه جای فایلهای شما فراوانی را میبینم مثل توپ پینگ پنگ ها
چیزی که برایم جالبه اینکه تمام کارهای این امریکایها براساس تغییر است و حرکت است ولی بیشتر ما میبینم که ایرانیها دوست دارندهیچ کاری نکنندفقط بشینند و حرکت نکنند
همه چیزشان جدی است حتی بازی کردن ولذت بردن از طبیعت و خوردن وشادی کردن و …
بد جنسی بد ذاتی و حیله گری اصلا توی این خانواده ندیدم مثلا بخواهد بازی را با کلک به نفع خودش ببره چقدر قشنگ و خالصانه است
خان شایسته عزیزم عاشقتم دقیقا می دانیدما دنبال چی هستیم دقیق همه جاهایی که ما دوست داریم ببینیم رافیلمبرداری می کنید مرسی برای همین دوست دارم استاد در 12 قدم مصاحبه ای با شما داشته باشند یعنی سوال و جواب با شما ؛ تشکر
چقدر صادق چقدر عادی و راستگو و رو راست اگر مثلا دسته ماهیگیری را آن خانم به استاد دادند اگر خیلیها در اطراف من بودند می گفتند قصد بدی داشته است و …. خدا راشکر که من خودم از اول این طوری نبودم و خیلی راحتم خدایا شکرت ولی با دیدن این مورد گفتم اگر فلانی وفلانی بود چقدر بهش بر میخورد یا شوهرش ناراحت میشد و به نظر من از این غریتهای الکی ببخشید این نظر من است
لذت بردم واقعا
موفقیت ادامه دارد …
سلام اینا جان
بی نهایت بی نهایت تحسینتون میکنم
من همیشه ی همیشه از این صراحت کلام شما لذذت بردم و هر دفعه که کامنتتون رو خوندم کلللی بهتون افتخار کردم و تحسین تون کردم که چقدر این خانم فوق العاده هست چقدر با خودش در صلحه چقدر راحت حرفش رو میزنه فارغ از اینکه بقیه خوششون میاد یانه
خدا رو شکر که دوست فوق العاده ای مثل شما دارم
عاشقتونم خیلی خیلی زیاد
در پناه خدا باشین عزیزم
به نام خدای مهربانم
سلام به شما عزیزای دل
میخوام رد پا بذارم تا ادامه بدم
چند روز پیش توی فایل قسمت ۷۹ سفر به دور آمریکا، که نشونه بود برام، نوشتم درمورد موقعیت هایی که برام پیش اومده بود و اینکه قول داده بودم از موقعیت جدید فرار نکنم و فقط طی مسیر کنم، خب فرداش هم ادامه دادم به مسیرم با جدیت و فایل دیگه ای رو گوش دادم که میگف به هدایت خداوند گوش بده و عمل کن! و خب من هم هدایت شدم سمت یه همکار عزیز قدیمی و چقد خوب شد که این اتفاق افتاد! و ایشون دست عزیزی از خدای مهربان و قدرتمندم شد تا بیشتر کمکم کنه و یه مسئله ی اصلی رو برام حل کرد و حتی موقعیت های جدیدتری بهم پیشنهاد کرد!
خب هی ادامه دادم اطلاعاتم رو بیشتر کردم تا آماده بشم برای امتحان یا همون مصاحبه، و متوجه شدم عزیزانی که قراره ازم آزمون بگیرن یکیشون شخصی هست که باهاش رودروایسی دارم و نجواها اومد تا من رو بترسونه که ادامه ندم! ولی سعی کردم و خودم رو آوردم تومسیر درست و هی دست های خدا اومدن و کمکم کردن و امروز بالاخره رفتم برای آزمون
و انقدر عالی پیش رفت که بقول استاد که میگن وقتی مسئله ای رو حل میکنی اعتماد به نفست بیشتر میشه و هی تکامل رو طی میکنی،،، دیگه مطمئن شدم میتونم از پس هرکار این مدلی به خوبی بر بیام، فارغ از نتیجش البته! و خیلی یهویی بعدش هدایت شدم که برم بانک و متوجه شدم مبلغی که قبلا منتظرش بودم و بیخیالش شده بودم به حسابم واریز شده! و دقیقا حس کردم که خدا بهم پاداش داده برای جسارت امروزم.خدای من شکرت
بعضی وقتا میشنیدم درمورد لحظه ی مرگ یا قبض روح صحبت میکردن، میگفتن که اون لحظه کل زندگیت مثل فیلم از جلو چشمت میگذره!..من از وقتی بهتر رو خودم کار میکنم حس میکنم که هر اتفاقی میفته مراحل بوجود آوردنده ش ، از جلو چشمم میگذره!و خیلی حس لذت بخشیه.
وای استاد جان و مریم جان چقد حالم خوب شد و چقد خودم و برادرزادم خندیدیم و کیف کردیم با برگشتن مهمون های عزییزتون، دقیقا مثل ذوق همین بچه ها که همه چیو برا مامان عالیشون توضیح میدادن، اول فایل رو برا برادرزادم گذاشتم تنهایی دید بعد دوتایی باهم دیدیم و انقد ذوق داشت برام هی تعریف کنه که ببین اینجاش نشون میده دوچرخه ها رو آوردن،ماشینو ببین من اینارو دوس دارم ،وای ببین عمه اینجا الان نشون میده کلیییی توپ پینگ پونگ گرفتن و.. انقد ذوق داشت برای این قسمت که هی فیلم رو قطع میکردم توضیحاتشو گوش میدادم با ذوق و دوباره پلی میکردم! چقد این بچه ها انرژی دارن خدایا شکرت
چه مادر بی نظیری چقد ساده پوش و راحت و زیبا و سرحال و خندان و پایه! چقد این بچه ها با هم و با خودشون در صلح هستن. احسنت به یعقوب که به مسیرش ادامه داده. احسنت به پدر خونواده که به نظر بچه های عزیزش اهمیت داد و برنامه ریزی کرد و وقت گذاشت و همسر و فرزندانش رو آورد بهشت، و چقد هماهنگ هستن باهمدیگه و چقد قشنگ کنار همسرش قرار میگیره تا زیبایی های اونجا رو بهش نشون بده، چقد روابط قشنگ و دوستانه ست واقعا لذت بردم.
دقت کردین چقد بچه ها این بار راحت تر هستن؟حتی پسر بزرگ احساس میکنم دفه قبل جلوی دوربین یا توی ارتباط یه ذره معذب بود ولی این دفه خیلی خیلی راحت بود و بیشتر خودش بود! چقد همنشینی با شما و درکل همنشینی تاثیر داره. خدا میدونه چقد بعد از این همنشینی رابطه ی این خونواده عزیز باهمدیگه قشنگ تر هم بشه.
🔴🔴دقیقا تا اینجای کامنت برای دیروز بود که توی یادداشت های گوشیم آماده میکردم تا توی سایت ثبت کنم و تا الان وقت نکردم! ولی بهتر شد! حالا ادامش تا همین الان رو تعریف کنم که چقد درس گرفتم و…
خب من بخاطر صبح که عالی از پس آزمون بر اومده بودم قرار شد به خودم هدیه بدم! و یه سفر کوتاه رفتیم و اونجا چیزی که لازم داشتم رو با کیفیت ترینش رو براخودم گرفتم! و چقد حالم بهتر شد! توی این سفر همش درحال حرف زدن باخودم و تایید فراوانی و منطقی کردن این فراوانی و پیشرفت برای ذهنم بودم مثلا یه قسمت های مسیر کلا خشک و برهوت بود ولی من گفتم باید همینجا هم فراوانی تایید کنم پس گفتم ببین اینجا همین جاده ای که توش داریم میریم چقد قیر و آسفالت براش به کار رفته ، چقد رنگ نارنجی برای خط وسطش به کار رفته، چقد رنگ برای خط سفیدش به کار رفته، چقد آدم به کار گرفته شده برای این کارا، چقد ماشین و وسایل ساخته شدن و استفاده شدن برای ایجادش، چقد……. خب همه ی اینا مگه ثروت لازم نداره؟؟ اصلا میتونی حساب کنی چقد ثروت براش استفاده شده؟؟ و میدونم هم این جاده طی همین یکی دو ساله ایجاد یا ترمیم شده پس ببین چقد فراوانیه! اگه نبود که ساخته نمیشد!
خب این کوه یا تپه هایی که اطراف بودن و خشک بودن ، مگه همینا رو با ماشین های مخصوص نکندن برای ایجاد جاده؟ خب پس همین کوه و تپه ،ثروت ایجاد کرده برای اون کارگرها و فروشنده های ماشین های مخصوص! و بعدش که جاده شده چقد ثروت توی همین جاده از از این شهر به اون شهر جا به جا شده! خدای من هرچیزی رو نگاه کنی ثروت و فراوانی هست! و بعدش توی ادامه ی مسیرمون همش سرسبزی و کشاورزی بود و جاده جدیدتر و سالم تر بود!
خب یه چیز دیگه؛ این همه ثروت این همه وسیله این همه پیشرفت این همه تلاش ، براچی بوده؟؟ مگه همش تهش برای راحت تر شدن و ساده تر شدن کارها برا آدمها نیست؟؟؟ خدای من پس ببین راحتی و سادگی چقددددددر مهم هست!! پس باید این راحتی و سادگی رو جدی تر بگیریم! خدایا شکرت ( اینا رو همش دارم با خودم تکرار میکنم تا استمرار داشته باشم توی مسیرم )
و
خب بعدش یه موضوعی برام پیش اومد که حالم داشت میرفت ناخوب بشه، هی داشتم سعی میکردم حلش کنم و از خدا کمک خواستم و گفتم این موضوع چی میخواد به من بگه؟؟ و هی بهش فک کردم و یهو یه چیزی به وضوح برام روشن شد و گفتم نکنه این یه ترمز باشه برا اینکه اون خواستم برآورده نمیشه؟؟آره خدا؟ اینه؟؟ و خیلی به وضوح بهم گفته شد اینو حل کنی اون چیزی که منتظرشی و پشت سد وایساده روانه میشه سمتت! خدای من! عزمم رو جزم کردم که درستش کنم و برنامش رو ریختم برای صبح که بیدار شدم، خب صبح که بیدار شدم قبل از اینکه آماده بشم و برم دنبال حلش، رفتم سراغ نشانه ی من! الله اکبر! فایل آرزوها محقق میشوند اگر… و اونجا استاد دقیقا درمورد ترمز و گاز صحبت میکرد!دقیقا جواب من! داشتم گوشش میدادم و لباس بپوشم راه بیفتم که گوشیم زنگ خورد! اصلا نمیدونم چطور بگم و بتونم درست توصیف کنم اتفاقات رو! همکارم زنگ زد و با ذوق گف دیروز که رفتی برای مصاحبه،از بس کارت عالی بوده یه جای دیگه که شرایطش خیلی خیلی بهتر هست فهمیدن و دنبالتن که تو براشون کار کنی و شمارتو دادم بهشون!! رفتم مشغول حل همون ترمز بودم که بهم زنگ زدن و با جدیت دعوتم کردن برم پیششون مشغول به کار بشم و جای قبلی رو نرم! و این درصورتیه که خبر دارم خیلی های دیگه قبل از من همش در تلاش بودن و اصرار میکردن که این جا بپذیرنشون!
خدای من! این ترمزهاست که جلوی اتفاق خوب رو میگیره!
وقتی داری روی باورهات کارمیکنی پاتو از رو ترمز بردار تا اتفاقات خوب بمب بمب فوران کنن
الان از وسط حل نهایی همون ترمز میام! و بعدشم یه اتفاق خوب دیگه افتاد! چقد حالم خوبه چقد حس فراغت و سبک بالی دارم حس قدرت!
چقدر توکل و فارغ از نتیجه بودن خوبه!
هدف سادگی و لذت و طی مسیر هست (جهت تاکید به خودم)
از اول هفته به خودم گفته بودم طی مسیر میکنم و میدونم هر قدمی که بردارم هی به سمت خواسته ی اصلیم هدایت میشم و برام کاملا واضح بود که قراره چی بشه و کجا برم!به برادرم گفتم رفتم فلان جا و پیشنهادشون این بود اونی نیس که من میخوام ولی نشونه ست باید طی کنم برم جلو و بعدی میاد، میرفتم بعدی میگفتم میدونم بعدی هم میاد!تکاملم رو دارم طی میکنم. حالا هم متوجه شدم موقعیتی که قبولش کردم چقد توی مسیر هدف اصلیمه! خدای من چی میشه گفت از این همه قدرت و زیبایی سپاسگزارتم الله
یاد حرف استاد افتادم که گفتن: من به اطرافیانم میگفتم مثلا سال دیگه من اینجام، بعدش بهشون میگفتم یادتونه بهتون گفتم اینجا رو میخوام و الانم بهش رسیدم؟
باورهای درست و استمرار و طی مسیر (جهت تاکید به خودم)
سپاسگزارم ازتون استادم و مریم جانم😍😘🌹❤
شادتر، عاشق تر ، ثروتمندتر و سلامت تر باشین❤🌹😍😘
سلام عزیز دل
چه کامنت پر مغزی بود
خیلی بهتون تبریک میگم این جسارت و ایمان و توکلی که در عمل نشون دادین
خیلی بهتون تبریک میگم که اینقدر عملگرا هستین و به این خوبی وارد ترسهاتون شدین واقعا واقعا افرین به شما درود بر شما عزیز دلم
امیدوارم در اون کاری که عاشقش هستین پیشرفت کنین و فقط لذت پشت لذت ثروت پشت لذت وارد زندگیتون بشه عزیز دلم
انشاالله هر کجا هستین در پناه خدا باشین
سلام و درود
چقدر خندیدم با این فایل ، خدا رو صد هزار مرتبه شکر
آقا چرا ماهی که گرفتین رو آزاد کردین ؟ این همه قلاب و ابزار ماهیگیری ولی ماهی رو رها کردین.
خداییش اون ون فوردشون خیلی عالیه ، دلم یکیشون رو میخواد که تبدیلش کنم به کمپر و باهاش بزنم به دل جاده .
خدا رو صد هزار مرتبه شکر بخاطر این همه امکانات و فراوانی. راستی این همه توپ پینگ پونگ واقعا برای چی بود؟! جنگ جهانی پینگ پونگ ؟!
خدا رو صد هزار مرتبه شکر.
رایان اینا یه مدت دیگه با شما آمد و رفت داشته باشن قشنگ فارسی حرف میزنن.
به نام خدای شادی آفرین
سلاااممممم
استاد دمت گرم سوپرایزمون کردی که😍😍
من اگه بخام برا این قسمت عنوان انتخاب کنم میزارم نقش شور و شوق و اشتیاق به تجربه لذت، در رسیدن به خواسته ها.
خب همونطور که توی قسمت های قبل تر دیده بودیم این خانواده دوست داشتنی چندروزی مهمون استاد و عزیزدل در پارادایس بودن. و انقدر بهشون خوش گذشته بود و لذا عمیقی رو تجربه کردن که به محض برگشت از خوبیا و زیبایی ها و تجربه لذت هاشون برای مادر خانواده گفتن که مادر خانواده یه شور و شوق عجیبی پیدا میکنه تا این زیبایی هارو خودش تجربه کنه و سریع مرخصیش رو ردیف میکنه تا به خواستش برسه و از استاد اجازه میگیرن برای برگشت که استادهم که اتقدر در مهمان نوازی خداگونه عمل میکنه که با کمال میل قبول میکنه.
حالا من میخام نقش بخش لذت اهرم رنج و لذت رو بررسی کنم برای خودم. بخش تجربه لذت که محرکه حرکت ماست به سمت خواسته. که یه حسی توی قلب آدم به وجود میاره که وقتی ادم بهش فکر میکنه توی قلبش یه حالتی میشه. که انگار کل نیروهای مثبت دنیا میان توی قلبت و بهت انگیزه میدن و کل وجود تو حس رسیدن به اون خواسته میشه. انگار این حس مستقیم از طرف خود خدا میاد که دوس داره تجربه کنه اون لذت رو. اصلا براهمین رو زمین اومده. حالا ذهنی که مدام از بچگی در مقابل درخواست هاش نه شنیده کم کم این باور در وجودش شکل گرفته که نمیتونه به خواسته هاش برسه و همینطور که در جریان زندگی پیش میره از بس که نمیرسه به خواسته هاش دیگه هیچ اثری از اون حس شور و شوق توی قلبش نیس چون باورش شده که نمیشه. حالا وقتی که ما توی مسیر توحیدی و تغییر باورها قرار میگیریم همزمان که باورهامون رو داریم تغییر میدیم استفاده از اهرم رنج و لذت خیلی میتونه کمک کننده باشه. حالا من اینجا به بخش لذتش کار دارم وقتی اون لذت هارو دونه دونه میایم تجسم میکنیم وقتی الگوهایی رو میببنیم که درحال تجربه اون لذت ها هستن اون حس شور و شوقمون برمیگرده😍میاد توی قلبمون دوباره و اینجاس که خدا دوباره زنده میشه تو دلمون و انگیزه ما صدبرابر میشه برای رسیدن به هدف.
کاری که بچه ها با مادرشون انجام دادن این بود که از لذت هایی که تجربه کردن به مادرشون گفتن فیلم هارو نشونش دادن و مادر یه حس شور وشوقی تو دلش به وجود اومد برای تجربه این خواسته😍
چقد خوشحال از ماشین پیاده شدن. استاد چقد ذوق زدس تازه اینبار هم با روی باز و خوشحال استقبال میکنه ازشون. خدایا چقدر مادر خانواده راحت اومده نه خبری از آرایش غلیظ هس نه کفش پاشنه بلند😂( این یه مورد رو هیچوقت نداشتم چون اصلا باهاش راحت نیستم). چقد ساده اومده واقعا باید تحسین کرد این حد از عزت نفس رو👏 بچه ها چقد خوشحالن که برگشتن. دم مامان گرم که براتون هدیه اورده. استاد عزیزچقدر مهربونانه به مریم جون میگه مبارکت باشه😍 این خانواده این دفعه تکاملشون رو طی کردن و وسیله های بیشتری با خودشون اوردن😂 و مثل دفعه قبل هنو از راه نرسیده مشغول بازی شدن. من که دلم براشون تنگ شده بود چقد عالی شد که برگشتن. منتظر ماجراهایی هستم که استاد گفتن قراره باهم ببینیم😍
دوستتون دارم😘❤😘❤
به نام الله یکتا
سلام خدمت استاد جونم
سلام به مریم خانم عزیز
ببین…
من….
چه بخوایی….
چه نخوایی….
عاشقتم.
کیه که دلش بخواد از پیش شما بره
کی میتونه از شما دل بکنه.
به خدا من اگه بودم همون فرداش که رفته بودم برمیگشتم.
اصلا این خانواده جنسش فرق داره.
اصلا وقتی با شما همنشین میشیم، تازه میفهمیم که قبل از این کجا بودیم و بعد از این کجا باید باشیم.
وقتی که میبینم اینقدر حتی جنس حرفاتون متفاوته، دور هم با مهمونا فقط از تفریح میشه دید، از شادی، از خنده و احترام، اعتماد به نفس و ارتباطات قشنگ و صمیمی
این مردم اصلا نظیر ندارن.
به جای اینکه وقتی دور هم هستن بشینن چرت و پرت بگن و برن، کارهایی رو انجام میدن که هم خودشونو خوشحال میکنه هم بقیه رو.
حرف هایی میزنن که به رشد شخصیتشون کمک میکنه.
بابا بچه هاشون از الان دارن به این فکر میکنن که چطور میتونم یه انسان موفق باشم.
چطور ثروتمند بشم.
چطور دنیا رو قشنگ تر بکنم.
برعکس ما که الا ماشاءالله جوونامون وقتی دور هم میشینن، هیچی ندارن بگن جز بدترین حرفا و چیزای زشت و پوچ.
بعدم تازه افتخار میکنن بهش!
واقعا نمیشه با اینجور آدما صحبت کرد.
خیلی سخته که به یه آدم احمق بخوایی حرفای درست رو یاد بدی.
کلا نمیفهمه چی میگی، بعدشم میزنه کاسه کوزه تو جمع میکنه و مسخرگی و….
اما این خانواده با همه جا فرق داره.
لبخند استاد متفاوته.
چیزهایی که میبینیم الص جنسه.
مردمی که میبینیم واقعین.
نقش بازی نمیکنن. خودشونن. خودشون خیلی شادن.
خیلی مهربون و فرکانس مثبتن.
اون وقت یه سری روشن فکر میخوان بشینن واسمون بگن که آمریکا اونجوری که فکر میکنی نیست.
چرا؟؟
چون تو اخبار میبینه.
خالش یه دوبار رفته آمریکا برگشته براش تعریف کرده.
یه سری مستند دری وری دیده.
عقل ناقصشو قاضی کرده و یه سری نتیجه گیری های پوچ و بیهوده کشف کرده.
در حالی که به لطف الله مهربان، ما داریم واقعیتشو میبینیم.
مردم نازنینشو میبینیم.
ثروتهایی که هر روز بیشتر میشه
موقعیت های شغلی که هر روز بیشتر میشه.
موفقیت هایی که هر روز راحت تر بدست میان
کشوری که هر روز داره قشنگتر میشه.
جهان اول تر میشه.
خودشون فهمیدن که هرچقدر هم خوب باشن باز هم جا برای بهتر شدن وجود داره.
چرا مسی و رونالدو الان بهترینن؟
چون فهمیدن که هر چقدر هم که خوب باشن، میتونن بهتر باشن.
انگیزه هاشون وحشتناک قویه.
برنده هایی هستند که آگاهانه بعد از برد ریلکس نمیشن و خیالشون راحت نمیشه همه چیزو ول کنن.
بعد از هر بردی میبینی انگیزشون از دفعه قبلیم بیشتر شده.
قبل از اینکه به قله برسن قله بعدیو انتخاب کردن.
چقدر این خانواده باحالن.
چقدر باحاله که یه ون خفن جادار داشته باشی، که همچین موقع هایی بیایی و یه دنیا قشنگیو بریزی توش، و ببریش پیش استاد زیبایی ها و بانوی عشق، و زیباتر برشون گردونی.
چقدر راحت و خوب.
چقدر این فرهنگ چند صد ساله از هزاران سال فرهنگ بی ثبات قوی تره.
مهمون خجالت نمیکشه از اینکه تشک و پتوشو بده میزبان.
میزبان (که عشقه) جوری با مهموناش برخورد میکنه که انگار هزار ساله دوست جون جونین و همه راحت. راحت راحت راحت.
سادگی زیبایی
اصلا نهایت زیبایی در نهایت سادگی.
کِی واقعا ما وقتی میریم یه جا مثلا با خودمون پنکه و صندلی و اینا میبریم؟؟
آخه چه استدلالیه که میزبان ممکنه ناراحت بشه. آخه چه وضعشه که وقتی میتونی کاری کنی که هم تو راحت باشی هم اون ، بیایی و بگی
((زشته))
کجاش زشته پدر آمرزیده.
تا رفتیم یه جا بهمون گفتن مودب باش.
پرروگی نکن
حرف نزن
بشین
پا نشو
بخور
بیا
برو
بسه دیگه
زندگی خیلی راحت تر و ساده تر از این حرفاست.
آدما تو ذات وجودشون دنبال راحتین اما دور قلبشون غل و زنجیرهای فولادی ترس و کم ارزشی کشیدن.
آخ که این هدیه ها.
ببین وقتی مادر خانواده گفت بیشترش مال مریم خانومه و استاد هم بهشون تبریک گفتن،
من پرواز کردم.
خدای من
من هیچ وقت یادم نمیاد کسی واسه دیگری کادویی ببره و مستقیم بهش بگه از تو بیشتره و اون یکی تازه خوشحال بشه
خدای من
چقدر ما خوشبختیم که اینجاییم
چقدر زندگی قشنگ بود و ما داشتیم از سبوی جهلمون مینوشیدیم
چقدر همه چیز متفاوت بود
خدایاشکرت
بچه ها دفعه قبل یه سری کارها رو تجربه کردن و الان دارن نسخه بهتری از اون رو تجربه میکنن.
به خاطر اینکه حالا مامانشون نبوده، نیومدن کارای تکراری انجام بدن.
میدونن که این تغییر به نفع مادرشون هم هست.
مثل اون قضیه که استاد جون گفتن، بهونه زن و بچه آوردن و اینارو بریز دور، من با یه بچه سه ساله و یه سه ماهه با یه ساک قرمز کل زندگیمو گذاشتم اومدم تهران که هر طور میخوام زندگیمو خلق کنم.
حالا چی شده، بهشت داره زیر پای این مرد گسترش پیدا میکنه.
اصلا زن و بچت اگه فرکانسشون مثل تو نبود، آیا پیشت میموندن؟
معلومه که نه.
حالا یه دو روز هم این ور و اون ور شن، در مقابل بینهایت نعمات الهی که دریافت میکنن اصلا ذره ای به حساب میاد؟؟
این پا گذاشتن رو ترسها،
این تجربه های جدید
همین که بیایی و ترست از موتور سواری رو با لذت روندنش از بین ببری، اون حس خوبی که همون لحظه پیدا میکنی بیشتر از تموم اون بهونه ها ارزش داره.
خیلی خوشحالم.
واقعا اینقدر حرف توی دلم داره از طرف خداجونم گفته میشه که از تواناییم واسه ابرازش خارجه.
تا صبح باید بنویسم و باز هم کلی حرف میمونه.
خیلی خوشحالم.
مرسی که دوباره این سریالو استارت زدید
ممنونم
خیلی خوشحالم
دستتون تو دست الله یکتا
سلام سید جان
سلام قربون اون شکل ماهت برم مننننن
نفس منننن
یعنی یه کامنت بسیار بسیار بسیار پخته و جا افتاده و خفففففففن رو خوندم
خیلی خوش مزه بود کامنتت
یعنی واو به واوش رو مزه مزه کردم با روحم با ذهنم
فوووق العاده بود فووق العاده بود
چققدر قشنگ و محکم صحبت کرده بودی و واقعا واقعا عاالی بود
بازم برامون بنویس اون الهامات قشنگت رو عزیزم
در پناه خدا باشی عشقم
سلام سلاممم سلامممم ❤
به به یک قسمت دیگه و شروع درس های جدید و دریافت الهاماتی جدید 🌹
اول بزارید حس خودم رو در اول متن انتقال بدم و یک تشکررررر دلییی کنم و بعدش بریم سراغ مرور درس های این فایل که بسیارررر زیاد و مهم هستند به لطف هدایت و الهامات خدای مهربان بهره ببریم از اونچه که می بینیم و میشنویم 🌹
ممنون استاد جاااان و مریم خانوم عزیز که دوباره لطف کردین و این قاب تصویرتون مارو مهمون زیبایی ها و اگاهی ها کرده
استاد دوباره چقدرررررر درس داشت این فایله , ینی حساب کردم ادم هرجوری بخواد سناریو بچینه و فیلم بازی کنه که همچین درس هایی رو در قالب تصویر بسازه و به مردم نشون بده بازم فکر نکنم به این باحالی به این درستی و به این صاف و صادقی بشه که همه چیز داره به خودیه خود انجام میشه و سرجای درستش هست همه موارد , چقدررررر عشققق کردیم با این فایل دمتون گرم خدایی , خیلییییی ممنونم ازت استاد جان که به رایگان و با صداقت تمام چنین تجربه هایی روکه بنظرم می تونه یک گلدن پک نام بگیره در سایت دارید به رایگان با بچه ها به اشتراک میزارید
مریم خانوم خوش قلب ❤ و مهربان بازم از شما تشکر ویژه میکنم که انقدرررر با معرفت زحمت کش هستین و بفکر بچه ها ما شماروهم خیلی دوست داریما
🌹🌹🌹🌹🌹
امااااااا بریم سراغ درس ها و اگاهی هایی که از این قاب تصویر داشت ثانیه به ثانیه چکه میکرد و ما باید می بلعیدیم , البته برای انان که تفکر می کنند و در مدار درکش قرار میگیرند
انقدر دریافت این درس ها از ابتدای فایل تا انتهاش زیاد بود که من نمیدونم چطوری به متن در بیارم و تایپشون کنم و ردیف کنم و تحلیل کنم …. بس زیادن و ناب
( تحلیل کنیم تصاویر رو 😍 ) :
1 _ فایل پلی شد و دیدیم که استاد دوباره در عین خوشحالی , در عین صداقت و در عین صمیمیت و بدون زدن ماسک و فیلم بازی کردن میگه بچه ها مهمونامون برگشتن و دوباره خوشحالیم همگی که همو می بینیم و چند روزی رو کنار هم خواهیم بود تا لذت ببریم
خب خب خب چیزی که تا اینجا به من گفته شد و ازش درس گرفتم و مقایسه کردم و نتیجه گرفتم این بود که به خودم گفتم محمد خداوکیلی چند درصد ما ایرانی ها مهمون که میاد چنین رویکرد و برخوردی داریم ؟ و بدون اینکه مهمون و خودمون و پول تو جیب مون و … سیب و پرتقال و .. شیرینی و .. ای که میریم بخریم رو فحش بدیم میریم به استقبال مهمون ؟؟؟؟
چقدر تمرکز مون رو خوده موضوع در حال هست ؟
چند درصد ؟ اصلا چند درصد مون واقعا حتی یک ثانیه ام به این چیزا فکر نمی کنیم ؟ و فقط تمرکز مون روی لذت بردن از مهمونیه هست بدون ماسک ها ؟؟
شمارو نمیدونم ولی من مچ خودمو سریع گرفتم و باید بگم دیدگاهم این بود که اقا الان مهمون میاد خب
ما اولا چی بپوشیم ؟ ❌
دوما چی جلوی مهمون بزاریم ؟ ❌
سوما چجوری پُز اونچه که داریم رو بدیم ؟ ❌
چهارما چجوری ماسک بزنیم که این ماسکه جالب توجه تر باشه ❌
پنجما اقا اینا الان اومدن خب من حوصله ندارم اخه چراااا الان اومدن و … ؟؟ ❌
همین 20 ثانیه اول ویدیو زد تویه گوش همچین باور ها و همچین نگرش هایی که ما ایرانی ها اکثرا داریم و غافلیم
استاد خیلی خیلی معمولی و صادقانه و بدون هیچکدوم از مواردی که بالا گفتم گفت اقا این بندگان خدا دوباره اومدن و منم الان دارم میرم اشغال هارو بزارم و … چقدر خوشحالیم و .. ادامه ماجرا که پدر خانواده و بقیه بوق بوق بوق با عشق اومدن سمت استاد و ارتباط زیبایی برقرار کردن و … شروع ماجرا
🌹🌹🌹🌹🌹
من والا ندیدم تابحال که استاد بپره بره جلو اینه لباس رسمی بپوشه و سری به مغازه ها بزنه و اونچه که در خونه هستو تغییر بده و چیزی رو قایم کنه و …… اعصاب خودش و خانوم شایسته رو خرد کنه و جوش بزنه واسه اینکه ای بابا دوباره اینا اومدن و …. هرچیزی که ما عادت داریم انجام بدیم قبل اینکه مهمونا بیان
🌹🌹🌹🌹
استاد و مریم خانوم همون چیزی هستن که در تنهایی خودشونم هستن و روال طبیعی زندگی شون هست و هیچ گونه ماسک و ادا و اطوار و .. ای درکار نبود
یه چیزی رو اینجا بشما و خوده استاد روک و راست بگم که چند نفر از من پرسیدن اقا یکی از بهترین چیزهایی که از عباس منش یادگرفتی چی بوده ؟ میشه بگی ؟؟
من بارها گفتم همه اموزه هاش یک طرف , اینکه عباس منش به من یاد داده ماسک نزنم یک طرف ! استاد خیلی مخلصیم بابت این درس بزرگ چقدررر این اصل بدرد من خورده و چقدر در من داره ریشه میدوونه
و اما وقتی ماشین زیبا و باحالشون رسید دم دریاچه چقدر این بندگان خدا سپاسگزار , خوشحال و مشتاق بودن که دوباره تجربه کنند انچه رو که 3 روز قبل تجربه کنند و چقدر نامحدود فکر میکردن
2 _ من به خودم گفتم محمد فکرشو بکن اگر بابای خانواده میگفت هیس بچه ها حرف نباشه و زشته و پرویی هست که ما درخواست کنیم دوباره بریم اونجا برید پی کارتون و 3 روز پیش اونجا بودیم و … از این حرفا که ما ایرانی ها دقیقا اکثرا همینجوری هستیم
الان اوناها تکلیف شون چی بود ؟؟ ایا الان دوباره اونجا بودند ؟ نه مسلما نههه
مورد دیگه اینکه چقدر نامحدود فکر میکردند و چقدر مجهز اومده بودن و چقدر ب این فکر بودن که از اونچیزی که قبلا بود بهتر و بیشتر و نامحدود تر لذت ببرن بدون اینکه به خودشون بگن بابا زشته چخبره این همه چیز برداشتیم و میریم اونجا مزاحم بنده خدا میشیم و … ممکن ناراحت بشن و …
( ینی دقیقا خوده فرهنگ ماست این نگرش ها و این گفتگو های درونی و درون خانواده ای )
چقدر صادق بودن چقدر زن خانواده شگفت زده بود و چقدر برعکس خیلی از ادما هایی که ما قبلا دیدیم در فرهنگ خودمون بجای اینکه حرص بخوره و شوهره رو میشکول بگیره و سرکوفت بزنه و بغض کنه بگه خدایا ب کی میدی اینجارو و بگه خاک تو سرت که توهم زندگی داری اینام زندگی دارن چقدر بدون
این حرفا داشت فقط و فقط و فقط لذت میبرد
اخه ایناها همش درسه همش الگوی زنده هست همش نکتس.. والا سعادت دنیا و اخرت در درک همین مطالبه
3 _ چقدر با بچه ها در صلح بودن و چقدر بدون اینکه بچه رو محدود کنن و اخم کنن بهشون داشتن همگی لذت میبردن از اونچه که در دسترس شونه , اخه می تونستن پچ پچ کنند در گوش هم و اونجارو واسه خودشون جهنم کنن مثل خیلی از ماها که میریم عروسی میریم مهمونی میریم افتتاحیه بجای کیف کردن .. خودخوری میکنیم و خودمون رو نصف جون میکنیم از حرص و حسادت و …
واقعا باید مچ خودمون رو بگیریم و شفاف باشیم با خودمون , فرکانس سرش کلاه نمیره
استاد چی بگم واقعا ؟ من دنیارو گشتم مثل شما و نتایججج شما ندیدم , من اینترنت رو زیرو رو کردم مثل این فایل ها و مثل این الگو ها به خدااااا ندیدم که استفاده کنم
استاد واقعا دست مریزاد , چقدر خودت هستی استاد , چقدر از سطح ادمای غافل فاصله گرفتی استاد , چقدر این دنیای اگاهی ها قشنگه استاد , چقدر این رد پاهای شما داره به مسیرهای زیبا ختم میشه استاد !!
چقدر خوب ثابت کردید که خدا با انسان های موحد هست و انسان های خودباور می تونن به هر انچه که در ذهن دارن برسن اگر خدارو باور کنند
ندیدم ندیدم واقعا جایی جز اینجا ندیدم که اصلا مگه میشه ؟ مگر چنین شرایط هایی هم هست ؟ من بشما افتخار میکنم استاد , مریم خانوم عزیز شمام همچنین 🌹
این خانواده و این مجموعه و این تصاویر چقدر واسه ما درس داشت
چقدر عزت نفس , چقدر خودباوری و چقدر سپاسگزاری رو خوب میشد حس کرد در این فایل واقعا احساساتی شدم و اشکم دراومد از این سطح فرکانس و از این شدنی هایی که یک عمر به من و امثال من گفتن نمیشه اصلا نیست چنین چیزهایی
واقعا سپاسگزارم و از خدا میخوام همه مارو در این مسیر هدایت کنه و به اون اوج قله موفقیت برسونه
🌹🌹🌹🌹🌹
استاد جان برای شما و همچنین مریم خانوم عزیز بالاترین نقطه بهشت خدا رو در این دنیا و دنیای اخرت میخوام که انقدر مسیر خدارو خوب طی کردید و خوب نشون بنده هاش دادید 🙏
ارادتمند 🌹 ” محمد قربانی رضایی ” 🌹
سلام داداش خوشگلم
سلام داداش عزیزم
بی نهایت بهت افتخار میکنم عزیزم که اینقدر رک و رو راست نوشتی و صادقی عزیزم
بی نهایت لذت بردم و حالم رو خوب تر کرد خوندن کامنتت عشق من
تحسینت میکنم عزیزم که اینقدر قشنگ داری روی خودت کار میکنی و بی رحمانه مچ نجواها و باور های محدود کننده ات رو گرفتی عزیزم و با ما هم به اشتراک گذاشتی عشقم
عشق منیی عزیز دل
هر کجا هستی در پناه خدا باشی عزیزم
بسمممممم اللهههههه الرحمننننننن الرحیممممممم
وای وای وای وای یک ساعت از ساعت 9 صبح میگذره و من وای وای خدای من چقدر این قسمت بینظیره چقدر خوبــــه لعنتی وای خدای ینی خوراکمه الان بشینممم بیشتر تازه که یکبار دیدم بشیم چند بــــار دیگه ببینم وای وای وای خیلی خوبه خیلی خوبه این قسمت اصلا بازم اینترنت قطع بود من این قسمت را دانلود کرده بودم از قبل دیگه گفتیم خداجونم عشقم نفسم کدوم، گفت: این قسمت واییی وای چقدر خوشحالممم چقدر شادممم چقدر خوشبختــــــم
خدایا شکرت که در مدار ثروت و فراوانی هستم خدایا شکرت که یک روز عالی دیگه بهم فرصت دادی، جونی دوباره، نفسی دوباره خدای من چقــــدر نکتـــــه هست توی این فایلل تااا من همهه را ننویسم نمیدونم قراره چند ساعت بشه ولی همه را باید بنویسمم، من چقدر خوشبختمم کی را تحسین منننننن؟!!
استاد جونی پدر جونی را بگیر
مریمی را بگیر
مادر خونه را بگیررر واییی سلاممم
پدر خونه را بگیر
جوزف بینظیر را بگیر
لیوای را بگیرر
لوک را بگیر
جی کاپ عزیزم اینوو داشته باشه
چی را تحسین کنممممم منننن واسه سپاس گزاری کنم منننن خدای من من دارم ددیووونه میشممم یعنی بودم ولی بیشتر و بیشترر واو
چه طبیعتی چه بهشتی ..
اوکی اوکی همه را همه را تحسین میکنم
میگه هولوشو بدم Cokeاشو بدم .. همشو بده همشو بده .. هاها
خدایا شکرت بریم برای بار دوم نگاه کنیم ))
ولی دوست دارم سپاس گزاری کنم … دوست دارم تحسین کنم …
تنها راهی که میبینم برای اینکه اتفاقات خوبِ زندگیم را رقم بزنم اینه که احساسم را خوب نگه دارم و هر بار بهتر و بهترش کنم
و من الان دوست دارم سپاس گزاری از خدا به خاطر نعمت های بینظیر و بی نهایتی که به من داده ..
شما را تحسین کنم استاد جان خدا خیرت بده خدا خیرکثیرا بهت بده خدا بیشتر ثروتمندترت کنه خدا بیشتر متصل ترت کنه به خودش بیشتر هدایتت کنه بیشتر بهت زندگی سراسر با طعم خوشبختی و زیبایی و فراوانی و آرامش و سپاس گزاری اعطا کنه الهی الهی ..
این در حالیه که امروز خب واقعا روزهای سختی را پشت سر گذاشتم و الان بعد از دیدن این کلیپ و دیدن دو کلیپ دیگه و رفتن به لایو 16 دوباره که اتفاقا پاسخ سوال اولی که دادید در مورد همین بود .. من چقدر سپاس گزار شمامم .. و سپاس گزاری از شما یعنی سپاس گزاری از مخلوق
خدایاا کمکم کن که بتونم سپاس گزارت باشم و سپاس گزاری کنم با تمرکز با احساس خوب ..
خدایا شکرت
استاد عزیزم، پدر به خاطر وجود ارزشمند شما از خدا سپاس گزارم
خدای آسمان ها و زمین، خدای یگانه، خدایی که بر هر چیزی توانا و قادر است، خدایی که هفت آسمان را خلق کرد و رب العرش خود را بر آب فرو آورد، خدایی که خدای پیشینیان هم هست و همینطور خدای آیندگان، خدایی که بخشنده و مهربان است، خیلی مهربان و بخشنده است، خدایی که ارحم الراحمین است، خدایی که من را دوست داره خدایی که عاشقِ بنده اشه، مخلوقشه، خدایی که من را قضاوت نمیکنه، خدایی که من را لایق دونست و به زیباترین شکل صورت گری کرد از روح و وجود ارزشمند و لایتناهی خود در من دمید، و میخواست که با من خلیفه ی خود بر بروی زمین تجربه کند جهان را گسترش دهد. خدایی که، جهانی که پشتیبان هر کسی هست که میخواد اون را گسترش بده، و خلقت من بی دلیل و بی هدف نبوده و نیست محمد .. خلقت این همه انســـــــان بی دلیل نیست! هدف داره با حکمتِ .. اما اینکه تو میدونــــی چرا اینجایی و میخوای چکار کنی و طرح الهی ات چیه خیلی فوق العاده است، تو در زمان و مکان مناسب هستی، مهم نیست الان چه شرایطی داری مهم نیست کجا را برای به دنیا اومدن ویا چه خانواده ای را انتخاب کردی توی این دنیا، مهم اینه که تو الان میتونی زندگیت را خلــــق کنی و هـــر چی که میخوای را وارد زندگیت کنی هـــر چــی که میخوای عزیزم، اگر بتونی که میتونـــی باورهات را تغییر بدی نگرشت را عوض کنی و افکار مناسب و درستی که بهت ایمان و آرامش میده را انتخاب کنی و همین افکار را تایید و تکرار کنی، سپاس گزار باشی کانون توجه ات مدام روی زیبایی ها و ثروت و فراوانی و تاییدشون باشه سپاس گزارشون باشی قطعا قطعا لاجــــرم ثروت و رزق و فراوانی و زیبایی هم به سمت تو می آید چون فرکانست را ظرفت را بزرگتر کردی چون به مدارهای بالاتر رفتی و مدارهای بالاتر یعنی دسترسی تو به خواسته های بیشتر یعنی دیدن و حس کردن ثروت و فراوانی خیلــی بیشتر، با هر بار کار کردن روی خودت با هر بار کانون توجه ات روی زیبایی ها، تو داری میری به سمت مسیر درست با ایجاد باورهای درستتر، قدرتمندتر با هدایت و لطف همیشگی ما.
تو لیاقتش را داری به خوبی
تو لیاقت یک زندگی توپول را داری، یک زندگی سرتاسر از عشق، (به هر کدام از کلمات کمی بهشون فکــــــر کن و تجسم کن .. هیس! آروم باش .. بیرون خبری نیست، همه چی همین جاست .. صبر بورز لطفا، عشق من) .. محبت .. مودت .. زیبایی .. شادی .. خنده .. رقص .. پایکوبی .. سراسر معجزات و هم زمانی ها .. تو لیاقتش را داری ..
دوباره تکرارش کن!
تو لیاقتش را داری به خوبی
تو لیاقت یک زندگی توپول را داری، یک زندگی سرتاسر از عشق، عشقی که سرشار از عشقِ خداوند درون قلب توست .. محبت، محبت خدا در دلِ توست .. مودت، دوستی با خدا .. زیبایی، زیبایی در افکارت در گفتارت در نگاهت .. شادی، شادی شادی شادی .. خنده .. رقص .. پایکوبی .. سراسر معجزات و هم زمانی ها .. تو لیاقتش را داری ..
تو زنده ای و اگر همین یکبار را همین یک فرصتی که بهت داده شده را خوب استفاده کنی و خوب زندگی کنی کافیه .. اگر این دنیات را بسازی اون دنیات را هم ساختی ..
و بدون و باور کن 29 بقره | تمام زمین و مخلوقات و نعمت هاش برای توست برای استفاده توست تمام جهان سرای توست پادشاه جان، پادشاه لایق بهترین ها، تمام جهان مسخر توست، آب و آتش و خاک و باد و ابر و باراان … تو لیاقتش را داری شاه پسر .. خدایاااا شکرت خدایا شکرت
عاشقتمم
خدا جونم ممنونم به خاطر اینکه یک روزی خواستم هدایتم کنی و هدایتم کردی به سمت و مسیر دستِ بینظیرت، که من بی نهایت بار هر روز و هر لحظه سپاس گزارش هستم، استاد عزیزم مریم عزیزم
خدایا شکرت به خاطر این سایت بینظیر به خاطر سایت خودمون، اینجـــــا انگار خونه ی خودمه انگار اینجا بچه هاش انگار خانواده ی بینظیر و شگفت انگیز خودمه اصلا .. خدا جون خدا جون خدا جون از تو ممنونم از تو سپاس گزارم به خاطر فرصت زیبای زندگی … یووووهـــــــو
خدا جون ممنونم به خاطر استادم به خاطر اینکه ایشونم یک روزی خواست و شما هدایتش کردی به سمت خودت مسیر درستِ خودت، خدایا مرا ببخش و بیامرز به خاطر همه ی گناهانم و توبهی من را بپذیر لطفا، من به خوبی میدونم هر اشتباهی کردم هر اتفاقی که دارم میبینم به خاطر خودمه به خاطر فرکانس های خودمه جاهایی بوده که من چیزی را ازت خواستم و اصرار هم کردم ولی اون به ضررم بوده و من را به تضاد سختی کشونده در حالی که میدونم و میتونم همه چیزهای عالی را با هم یکجا داشته باشم بدون اینکه سختی و یا زجری بکشم، میدونم تو برای اینکه من ثروتمند باشم برای اینکه غنــــی باشم از مخلوق باشم و نیازمند و محتاج دائمی خودت و چه نیازی و چه خواسته ای واوو خدای من میدونم میشه به راحتی به دستش آورد میشه ولی به صبــــــــــــــــر نیاز دارم به صبر خیلی بیشتر به تقوای خیلی قوی تر و پایدارتر و من از تو میخوام رب من این خواسته را دارم که بهم صبر اعطا کنی بهم ایمانی اعطا کنی که بتونم بیشتر عمل کنم .. و مرا ثابت قدم کن .. هر خیری بهم میرسه از جانب توست .. و من از خودم هیچی ندارم.. خدا جون میدونم وعده هات صدقِ صدقِ میدونم تو راستگویی میدونم مرا خالق زندگیم قرار دادی .. خدا جون میخوام که به رویاهام برسم .. خدا جون میخوام که به رویاهام برسم .. برم کلِ دنیا را بگردم بذار اینجور بگم بریمم با هم بریم با هم بریم دست تو دست هم .. چشم تو چشم هم .. تو در قالبِ و بطن و روح و ظاهر هم پاره ی من هدیه ی بینظیری که به منِ بسیار خوشبخت اعطا کردی و من چقدر خوشبختم که تو را دارم عشقم را کنارم دارم … خدای من، من میخوام که به خواسته های ارزشمندم برسم من برای خواسته هام ارزش قائلم من برای استقلال مالی و زمانی و استقلال مکانیم ارزش قائلم برای نوشتن کتاب و کتاب هام ارزش قائلم من برای خونه ها و ماشین ها و موتور و دوچرخه ها و موبایل و مک بوک و هر خواسته ای دیگه ام ارزش قائلم .. مهم نیست شرایط الانم چیه خودت گفتی خودت میگی که مهم نیست ..
خدایا هر خیری از تو به من برسه بازم فقیرم نسبت به تو محتااجم به تو .. خدایا اومدم اینجا روی این کره ی وحشتناک زیبا و پر از فراوانی و ثروت تو، تا تو را یاری بدم و تو مرا یاری بدی و ثابت قدم گردانی ..
خدایا سپاس گزارم پروردگارا سپاس گزارم خدای من سپاس گزارم
خدایا شکرت به خاطر استقلال مالی که استاد بینظیرم که بهش اعطا کردی به راستی که استادم، خودش را لایق دید که میتونه در استقلال مالی باشه انقـــدری پول داشته باشه و پول خلق کنه که به راحتی هر چیزی که میخواد را تهیه کنه از هر جای دنیا اصلنم مهم نیست که قیمتش چقدر هست مهم اینه که نیازه .. و خودش را ارزشمند دید و دید و باور کرد که میشه.
وهابیت تو را روزی رسان بودن تو را یشاء بغیر الحساب بودن تو را من حیث لایحتسب بودن تو را عمیقا باور کرد و به همان میزانم از خوانِ نعمت االهی بی پایانت که همواره مثل بارانِ الهیت در حال بارش بهش اعطا کردی و چه زیباست و من چقدر سپاس گزارم برای این اعطا و این عشق و این سپاس گزاری.
خدایا شکرت به خاطر اینکه استاد عزیزم بهش آزادی زمانی دادی وقتش دستِ خودشِ، آزادی مکانی بهش دادی هر جا دوست داره میتونه بره هر جای دنیااا هاا و عشق کنه حال کنه زیبایی ها را ببینه و سپاس گزارتر از همیشه بشه و این چقدر به رشد دنیا کمک کرده، چقدر به رشد فکری من برای بزرگتر فکر کردن کمک کرده خدای من خدایا شکرت، خدایا شکرت که استاد من خودش را لایق آزادی مکانی و زمانی هم دید علاوه بر استقلال مالی، انقدر پول بسازه و داشته باشه که هر چقدر میخواد اصلا خلق کنه هر چیزی که میخواد را براساس نیاز و کیفیت تهیه کنه از هر جایی از آمازون از ای بی از هر جایی ها و چقدر من این آزادی و شرایط عالیش را که خدا با ایمان به تو با ایمان به تو با باور به تو با قدرت را از بیرون گرفتن از آدم ها و سیاست و دولت و .. گرفتن و با تمام وجود تقدیم تو کردن خدا خدایی که همه جاست در همه چیزه همیشه بوده و هست و خواهد بود خدایی که خودِ خودِ ثروتِ اصلا و ثروتمند شدن هم معنوی ترین کار دنیاست، معلومه دیگه من اینجام به خاطر تو خدای من و هر چقدر خودم را بیشتر بشناسم و از همین خود آیی به تو برسم خب مشخصه که ثروتمندتر شدم و هر چقدر ثروتمندتر به تو نزدیک تر شدم و هر چقدر هم ثروتمندتر بشم خدا جون،
| رابطه ام با تو بهتر و صمیمی تر و عاشقانه تر و پایدارتر میشه
| سلامتی روحی و روانی و جسمی ام بیشتر و بهتر میشه
| کنترل ذهنم قوی تر میشه
| رابطه ام با عشق دلم بهتر و بهتر میشه زیباتر میشه عاشقانه تر میشه، با خانواده ام با تمام مردم دنیای شگفت انگیزم با تمام موجودات با طبیعت و چقدر ثروتمندتر شدن با شکوه تر واقعا
| هر چقدر ثروتمندتر بشم ساده تر میگیرم این دنیاا را این بازی را
| شادتر از همیشه رقصان تر از همیشه خندان تر از همیشه .. یوهوو
و توی تمام جنبه ها بازم بهتر و بهتر میشم. خدایا شکرت خدایا شکرت خدایا شکرت
خدایا شکرت به خاطر اینکه استادم یک روزی علاقه اش را جدی گرفت و ادامه داد و ایمانش را نشان داد و عمل کرد.
واقعا چی دید اون روز که هیچی نداشت و هر چی پول هم داشت میداد واسه خرید کتاب و بازم کتاب و بازم کتاب .. چی میدید اون روزهااا؟ .. چی میدید وقتی ازدواج کرد و یک فرزندش را از دست داد چطور بود چی شد که حالش را سریع خوب کرد؟ و چه تواناییِ کنترل ذهنی چه ایمانی ایمانی که تعریفش میشد کسانی که نه از گذشته غمـــی دارند و نه ترسی از آینده .. خدای من تبارک الله .. چی بود چه نگاهی داشت که یک روزی با کفشی که ته نداشت هنسفری را مینداخت توی گوشی و توی همین گرمای جنوب و بندر راه میرفت و شر شر اشک میریخت و تجسم میکرد و ادامه داد؟ .. بازم اون موقع هیچی نداشت قابل تامل .. چی را میدید اون روزها که بهش گفتی دستتو بذار روی در و برو تو و اجازه بگیر واسه 30 تا کلاس صحبت کنی از قانون توی دانشگاه برو من پشتتم بابااااا ؟ .. چی شد و چی باعث شد که با همسر و فرزندش با یک چمدون قرمز بره تهران و مهاجرت کنه؟ اینجا و بگی که مننن میخوامم یک زندگی نوو بسازمم من به خدا ایمان دارم، من به قانون ایمان دارم .. به خدا ایمان دارم من به اصل ایمان دارم من خالـــــقِ زندگی خودم هستم … چی شد که همین خدا وقتی که تو با همسر و فرزندت توی مسافرخانه های ناصرخسرو باشی و خونه های معلم و یک روزی یک مای تابه بخوای که نداشته باشی که غذااااااا بپزززززززی اون وقت همون باورت به روزی رسان بودنِ خدات باور به اینکه خدا بیشتر از تو میخواد که غرق نعمت ها و ثروت و زیبایی و سپاس گزاری باشی به خواسته هات برسی همون باور من حیث لایحتسب .. شد اینکه یک روز یک شاگردت را ببینی که تازه از همسرش جدا شده و یک خانه با تمام امکاناتش را به راحتی و سادگی به اختیار شما بزاره تازه در حالی که پدر و مادر گلش هم همسایه ی بینظیر پایین ات باشن؟ یعنی خدا هم خونه با تمام امکانات بشه هم همسایه بینظیر هم آرامش و هم .... چی شد وقتی بازم میگی خدا روزی رسان بی حساب منه نمیدونی از در و دیوار برات پول میباره همه میخوان برات کار کنن همه میخوان کار شما راه بیافته به بهترین شکل و زیباترینو سریع ترین شکل، چی شد؟ … چی میشه که از همون تهران شاهانه وارد اروپا و این ور و اون ور که خودش بازم برای خیلی ها آرزوئه تو ولی اینکارو کنی و بعد روزی که بخوای مهاجرت کنی به آمریکاا سفارت بری و خانمی را ببینی که اصلاا خیلی راحت میتونه به زبان پارسی صحبت کنه در حالی که پارسی زبان نیست و تو یک هم زمانی خیلی راحت و ساده کارهای مهاجرتت هم جور بشه .. چی میشه از اونننننننن شرایطططططط عالـــی بیای آمریکاا و بازم پادشاهانه هاا با عزیز دلت با فرزند گلت، اینجااا یک باغ 20 هکتاری بگیری که همه چی توشه یعنی یک خونه بینظیر که تازه هم Full Window شده و چقدر زیباتر و قشنگ تر شده بعد از اون همه پاکسازی و قطع درخت ها و اون همه داستان؟؟ .. چی شده که یک باغ 60 هکتاری که واسه شکاره اون ورترش هم بگیری؟ چی میشه که تا میای آمریکا همون روز دوم میری موتور تریل میگیری؟ .. چی میشه که یک خونه توی همین تمپای بینظیرِ زیبای فلوریدا هم توی طبقه 28 مجلل ترین ساختمان هم مثل آبببب خوردن بخرررییی؟ هااا بیاا اینمم پول تا دلت بخواد هست .. چی میشه بعدشم بری یک خونه ویلایی بگیری اووف .. و کلی زمین و ملک هم این ور و اون ور هم داشته باشی .. چی میشه که مدام دنبال تجربه های بیشتر و بیشتر باشی و هستی؟؟ چی میشه که این آدم به جای حسادت و تنبلی همیشه خودش را عادت داده ذهنش را عادت داده که حرکت کنه درست فکر کنه اگاهانه توجه اش را بذاره روی زیبایی ها وثروت و فراوانی ها .. چی شده که به راحتی پول در بیاره به راحتی پول خرج کنه و به راحتی بگه هر پولی خرج میکنم ده ها برابرش به حسابم به شکل های مختلف منتظره و غیر منتظره بهم برمیگرده … چی شده که همیشه در سفر باشه و توی سفر و بیداری و خواب و تو دل استیت پارک و جنگل و زیر بارون و هوای آفتابی و .. بازم پول خلق میکنه بازم میشینه و با عشق همون کاری که اون روزهااا توی گرمایییییی شدیدددددد وحشتناک بندرعباس با همون کفش میومد و ساعت ها پیاده روی میکردم و موسیقی میذاشت و با خدای خودش حرف میزد و مراقبه میکرد و احساسش بازم خوب بود مثلِ الان دقیقا ، به خاطر چیه اینااا واقعااا؟
چی شد که این آدم پول را ثروت را معنوی میبیینه و میبینه که هر چقدر بیشتر بدست بیاره که البته پول هم جزیی از ثروت هست میتونه اون را ثروتمندتر کنه و به خدااا نزدیک تر کنه … چی شده که این ادم انقدر مهمان نوازه .. چی شد که وقتی میخواست سایتی داشته باشه که توی 6 ماه نامبر وان با اختلاف توی حوزه ی کاریش باشه و شددد و شد این کارو کرد چی شد که میاد نه تبلیغی میکنه نه چیزی و میگه همین خدااا برای من تمام کارها را انجام میده من نیازی نیست کاری بکنم من نیازی نیست زجر بکشم؟ چی شد که میاد هر لحظه از زندگیش را سپاس گزاری میکنه؟ همیشه تحسین میکنه .. چی شده که این آدم را انقدر عاشقِ کارش کرده که واقعااا با تمام وجود از جون و انرژی و زمانش مایه میذاره تا حتی همون دورههایی که تهیه کرده را بازم بهتر و بهترشون کنه بدونِ اینکه بخواد پولی بگیره اصلا میتونست توی یک دوره جدا بذاره .. چی میشه که این همه مهربونه این همه میبخشه این همه کمک میکنه به جامعه اش اینجوری خیر میرسونه با خوب بودنِ خودش با ثروتمند شدنِ خودش با جدی گرفتن رویاهاش .. چی میشه که وقت میذاره تا خواسته هاش را بدونه و به وضوح برسونه .. نقاط ضعف و قوتش را بدونه .. و بی نهایت چیز ارزشمند دیگه که هر کدومش برای خیلی هاا آرزوست ..
؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
باید از خودم سوال میپرسیدم … این آدم عزیز من، پدر من، اصلِ قانون را درک کرده، توحید را درک کرده، درک کرده که خدای آسمان ها و زمین خداوند یکتا خدای یگانه رب العالمین، قدرتش را به من ارزشمند و لایق دریافت همه ی نعمت ها داده و من الان میتونم زندگیم را خلق بکنم و هر چیزی که میخوام به هـــــــــــر میزانـــــــــــــــــی که میخوام را وارد زندگیم کنم، درک کرده که هیچ قدرتی بیرون نیست، هیچ محدودیتی نیست، هیچ زیبایی بیرون از تو نیست که نشه درونِ خودت پیدا کنی، درک کرده که باید بتونی ذهنت که داره از اونجا فرکانس ها ارسال میشه به جهان و خدا هم هم جنس همون فرکانسی که از کانون توجه تو و کانون توجه تو هم از باورهای توست .. باید بتونی ذهنت را کنترل کنی و به هماهنگی با قلبت برسونی، درک کرده که باید با ذهنِ منطقی با منطق صحبت کنی براش الگو بیاری تایید کنی و تحسین کنی و بگی که ببین!! عزیزمم ببین اگر یک نفر تونسته مثل سلیمان، در حالی که این آدم هم همون سیستم عصبی را داشت که منم دارم خدای این ادم خدای محمد و موسی و ابراهیم و نوح و .. خدای ایلان ماسک و جف بزوس .. خدای منممم هست اگر این افراد باور کردند که میشه همه چیزهای عالیی را با هم یکجاا داشت منم میتونممم منم میتونم زندگی سرتاسر از عشق و شادی و خنده و ثروت داشته باشم رابطه ی عاطفی بدون وابستگی و دل بستگی در کمال عشق و احترام و اعتماد داشته باشم که اصلاِ خودِ خودِ ثروتِ بابااا .. میشه میشه و میای تحسین میکنی میای به خاطر نعمت هایی که خداوند به این افراد داده تشکر میکنی از خداوند و وقتی باور میکنی وقتی برات باور پذیر میشه خدایی که میگه هدایت شما بر عهده ی ماست اون وقت .. خب هدایتت میکنه به مسیر آسانی به همین مسیر که میتونی همه چیزهاا را با هم تجربه کنی.
باورر باورر باوورر همه چیزه
ایمان ایمان ایمان همه چیزه، ایمانی که با تکرار افکار درستی بوده که بهت آرامش و ایمان بهت داده و انقدر به این کار استمرار بخشیدی که حالا باور شدند و حالا همین باورهات دارند مثل ژنراتور تولید افکار هستند .. پس تنها راهِ حل و تنها راهِ حلِ اینکه بخوای از اینجا که هستی بالاتر بری اینه که روزه ی فکری بگیری و ذهنت را کنترل کنی و تغییر باورهات را مثل رسالتت بدونی .. تو الان در مداری هستی مشخص که توی همین مدار فقط یک سری چیزها را میتونی تجربه کنی و بازم تنها راهش اینه که اگر میخوای بهتر و بهتر بشی و کمی بیشتر خدا را تجربه کنی و درک کنی اینه که روی باورهات کار کنی بازم کار کنی هر چیزی را نشنوی سخت هم نگیری به خودت اسون بگیری ..
پس بزن بریم ))))
خدایا شکرت، الحمد لله رب العالمین
خودم را به خاطر این ذهنِ ماورا خلاقِ تحسین برانگیز نویسنده ام تحسین میکنم تحسین میکنم تحسین میکنم
واقعا واقعا واقعا شگفت انگیزم
واقعا به خاطر خلقتم به خدا تبریک میگم، جانانه
واقعا به خاطر خلقتِ بینظیرم خدا را خدای آسمان ها و زمین را تحسین میکنم، آفرین به تو خدای من که از هیچی ببین چی خلق کردی که خودممم شخصا فقط میتونم بگم ممنونم و سپاس گزارم برای اینکه من را لایق دونستی و من را خلق کردی به این زیبایی و فرشته ای چی بگم چی دارم اصلا جز اینکه بگم ممنونم ممنونم ممنونم و سپاس گزارم از تو
نمیدونم چقدر این نوشته ها روی بچه ها روی اعضای گرم و صمیمی بینظیر و عاشق و شیدای من تاثیر مثبت میذاره ولی اولین کسی که حالش دگرگون میشه .. خودم هستم .. خودم.
خدایا شکرت خدایا شکرت که توی این سن متوجه شدم که چی میخوام میخوام از راهِ عشق و علاقه ام به ثروت برسم و همه چیزهای عالی را با هم داشته بااشم همونطوری که خیلی چیزها را تا همین الانم دارم واقعا و من به خاطر تک تکشون سپاس گزارم از تو واقعا.
امیدوارم خدای من تو راضی و خشنود باشی از من به راستی …
این رضایت تو برای من مهم ترین چیز ..
میدونی خدا جون هر خیری بهم میرسه از جانب توست و من همواره فقیرم و محتاجم به تو .. لحظه ای لطفا من را رها نکن منو به حال خودم نگذار ممنونم که هدایتم میکنی ممنونم که هوامو داری ممنونم که از من مراقبت و محافظت میکنی ممنونم که قضاوتم نمیکنی ممنونم که قانون را بهم میگی ممنونم که خودت را نشانم میدی به شکل های مختلف ممنونم به خاطر این انگشت ها و دست ها و چشم هایم قلبم گوش هایم تمام وجودم که میتونم بنویسم .. دوست داررم .. راضیم از تو ..
الحمدلله رب العالمین
خدایی که میگوید اگر زیبایی ها را تصدیق کنی ما هم البته کار را برای شما سهل و آسان میکنیم 6|7 لیل
خدایی که میگوید بر ماست که شما را هدایت کنیم 12 لیل
و پروردگاری که میگوید: پس با هر سختی البته آسانی ست و با هر سختی البته آسانی هست 5 | 6 الانشراح
و ربی که خدای آسمان ها و زمین پروردگار عالمیانی که میگوید: و پروردگار تو به زودی به تو چنان عطا کند که تو راضی شوی
و مَن اَصدَقُ مِنَ اللهِ قیلا | و کیست گفتار راستگوتر از خداست؟
22تیر99
خدایا سپاس گزارم
پسسسسسسسرررررررررررررر
اووووووووووفففففففف
مغزم هنگ کرده بخدا مغزم ارور داده بد جوررررر
سلام داداشم
سلام عشق ناااب دلم سلام عشق پاکممم
یعنی نمیدونم چی بگم واقعا؟؟؟
یعنی این کامنت که چه عرض کنم این شاه کامنت دقیییقا هارمونی ای از احساسات شیرین و گوناگون بود
مثل ترک معروف تلقین هانس زیمر بودش
پر از احساسات گوناگون که تو رو با خودش می بره توی یه عالم دیگه
یه جاهایی احساس غرور میکنی
یه جاهایی احساس عشق بهت دست میده
یه جاهایی میبرتت توی فکر و کلا میری توی دنیای درونت و با دنیای بیرونت کاملا بیگانه میشی!!
یه جاهایی نمیدونی گریه کنی یا بخندی از احساس شادی و لذت
خداااااااااااای مننننننن
تو داری چیکار میکنی با من
تو چیکار کردی با محمد
چقققدر خوب تربیتش کردی
چققدر خوب هدایتش کردی
چچقدر خوب محمد درسهای تو رو یاد گرفته و داره عملیشون میکنه
چققدر خوب قوی اش کردی اگاهش کردی بیدارش کردی
چچقدر چقدر چقدر عالی خدایا صد هزاران مرتبه شکرررت
خدایا شکرت بخاطر این همکلاسی بی نظیر بخاطر این شاگرد فوق العادت که بی نظیره بی نظیییره خیلی خیلی زیاد
هر وقت که متن ش رو میخونم نا خود اگاه یاد تو می افتم
نمیدونم چی بگم محمدممم
واقعا این کامنتت خیلی خیلی جنسش فرق میکرد میدونی چی میگم
ببین من پایه ثابت کامنتاتم و هر وقت که میبینم روی یه کامنتی اسم تو خورده چشمام برق میزنه اما این یکی خیلی خیلی فرق داشت
خیلی باهاش ارتباط برقرار کردم خییییلیییی زیییاد
اونجاهایی که داشتی از خودت از خود مقدس و ارزشمندت که بی نهایت برام ارزشمندی و مقدسی و دوست داشتنی هستی، سوال میپرسیدی اصلا سرم درد گرفت از بس که سنگین بود این حجم از اگاهی این حجم از حال خوب این حجم از… نمیدونم اسمش رو چی بذارم واقعا.. هیچ کلمه ای براش ندارم
اخر متنت هم که ایه های قران رو اوردی و اخرش گفتیکیست راستگوتر از خدا که دیگه تیر خلاصی رو زدی بهم
یعنیhead shot ام کردی خلاصم کردی با این حرفت
هر چقدر بنویسم برات بازم کمه
عاشقانه ی عاشقانه عاشقتم نفس من عشق مننن
داداش بی نظیرم عزیز دلم
خدا رو شکر که هستی تو زندگیم
بی نهایت بی نهایت بی نهایت تحسینت میکنم عزیز دلم
انشاالله هر کجا هستی، تو بغل خدا، در کنار عشققق دلت غرق در شادی و ثروت و سلامتی و خوشبختی باشی عزیزم هم تو این دنیات هم توی اخرتت
اعتبارش به رب
به نام خالق یکتا
خدایا تو را هزاران بار شکر میکنم که برای بار چندمه که دارم این نوشته ی الهی و بی نظیر عشقممم رو میخونم و چشمامم رو بارونی کرده
خدایا شکرت به خاطر این اشک هایی که از چشمامم داره میباره چون این اشک ها برای درک بیشتر خودته ؛برای رسیدن به خودته
خدایا شکرت شکرت که تو را داریم و تنها خودت برامون کافی هستی
سلااام محمددددم
سلاااااااااام یار الهییییییییی من
اخ من عااااااااااشقتم عشقم که با این نامه الهی ت با این نوشته ی زیبااااااااااااات حالم رو دگرگون کردی
محمدد بخدا هر بار که اومدم رو این نوشته ت رو خوندم حااااااااالم عجیب خدااییییییییییی تر شد
این نوشته ت به خصوص اون پاراگرافی که در مورد مهاجرت استاد نوشته بودی خیلییییییی منو منقلب کرد
میدونی محمد اینقدر حااااااااااالم خوبه
اینقدر دارم خودم رو به خدااااااااااا نزدیکتر میبینم که دوست دارم بارها و بارها این نوشته ی الهی ت رو بخونم عزیز دلم
محمددددد من به خودم افتخار میکنم که تو را دارم
تو برام همیشه بوی خدا رو میدی
برام همیشه عشق خدا رو هدیه میدی
اخه من چی بگم که اینقدر زیبا با خدا یکی شدی عزیز دلمممم
چقدر زیباااااا با خدا حرف زدی
چقدر زیبااااا حالممم رو دگرگون کردی
نمیدونم بخدااااااا چی بگم از این حال و هوام
هیچی ندارم بگم
فقط میتونم به خدا اینو بگم به خاطر خلقت بی نظیر شما عزیز دلممممم “تبارک الله الاحسن الخالقین”
اره محمددددم باید به خدا افرین گفت به خاطر خلقتتت
خدایا شکرت شکرت الهی شکرت که بهم هدیه ای رو دادی که هر لحظه با کلامش با وجودش با حضورش با شادی هاش با لبخندش با عشققش میتونم خودت رو حس کنم.
خدایا شکرت که من همین حالا خوشبخت خوشبخت خوشبختم
خدایا شکرت که من همین حالا ثروتمند ترین فرد دنیام چون تو را دارم
خدایا شکرت من همین حالا ثروتمندم چون بهم هدیه ای از جنس خودت رو دادی که میتونم بوی خودت رو استشمام کنم.
خدایاااا اگه همین حالا بهم بگی اماده ای برای اون دنیای زیبا با عشق و با عشق و با عشق قبول میکنم مثل همون جواب “بله “هایی که به عزیز دلم میدم به شما خدای عزیزم هم میگم “بله”
اه خدایا شکرت که اینقدر حااااالم خوبه
محمدددد مممنونم به خاطر این کامنت بی نظیری که نوشتی
خیلی خوشحااااالم به خاطر این همه حال خوبت که توی این کامنت زیبات به خوبی حسش کردم.
انشالله همیشه حال دلت عالی باشه عشقمممم ( لبخند)
خیلی دوست دارم خیلی عزیز دلم
سلام استاد جان سلام خانم شایسته عزیز
وای نمیدونید چقدر از برگشتن بچه ها سورپرایز شدم انگار که یکی از اعضای خانواده ام از سفر برگشته بود چقدر دوست داشتم بغلشون کنم همونطور که مریم جونو بغل میکردن و میگفتن : ” هاااای مررری ” مخصوصا مادر خانواده که چقدر دوست داشتنی بود مثل بچه هاش واقعا خدایا شکرت که هر روز با انسانهای فوق العاده ای آشنا میشم هر چند اونا ماها رو نمیبینن ولی همین که ما در این مدار هستیم که اونا رو میبینیم یعنی داریم فرکانس مناسب میفرستیم یعنی در مسیر درست هستیم که هدایت میشیم به سمت این افراد دوست داشتنی و عالی هدایت میشیم به سمت دیدن زیبایی ها هدایت میشیم به سمت دیدن ثروت و نعمت . خدایا شکرت .
چقدر اینا فوق العاده ان چقدر با فرهنگ هستند خیلی خوشم اومد که با خودشون کلی وسایل آورده بودن حتی رختخواب !
ما هر وقت داریم میریم یه جایی مهمونی که قراره مثلا دو روز بمونیم اگه یه دونه کیف بشه دو تا کلی غرغر میشنویم که چه خبره مگه اسباب کشیه ؟ دیگه به این فکر نمیکنیم وسایلی که داریم میبریم بیشتر برای راحتی خودومون و میزبان هست ! اتفاقا تازگیا یه عروسی دعوت بودیم تهران که دو روز قرار بود بمونیم و من برای راحتی خودمون و میزبان به تعداد خودمون بالشت و پتو مسافرتی برداشتم که خیلی هم خوب شد هم ما راحت تر بودیم هم میزبان و چقدر خوبه که این فرهنگ جا بیفته .
خدایا صد هزار مرتبه شکر که داریم سبک زندگی متفاوتی رو تجربه میکنیم و داریم یاد میگریم میشه متفاوت بود و از زندگی لذت برد شاید برای بعضیعا این جور کارا عجیب باشه اما من این عجیب بودن رو دوست دارم به قول یه دیالوگ توی یه کارتن دنیا به آدمای عجیب احتیاج داره !
آشنایی با مادر خانواده راسل خیلی برام لذت بخش بود انگار که سالهاست میشناسمش چقدر خونگرم و مهربون چقدر پایه بود با پسرهاش و باهاشون پینگ پنگ بازی میکرد و من هم با تازگی دارم سعی میکنم هم با بچه های خودم هم با بچه های اطرافم بیشتر وقت بگذرونم و باهاشون بازی کنم چون دنیای لذت بخش و واقعی دارن در عین حال که دنیاشون فانتزیه خود واقعیشون هستن و این برام خیلی لذت بخشه .
چقدر ذوق و شوق بچه ها برای نشون دادن جاهای مختلف پردایس به مادرشونو دوست داشتم و این عشق دیدن زیبایی ها در این خانواده فوق العاده است . خدایا صد هزار مرتبه شکر .
استاد عباسمنش عزیز از شما استاد نازنین و مریم جان شایسته عزیز بسیار سپاسگزارم که این لذتها رو با ما شریک میشید و اصلا کاری به حرف بقیه ندارم که در مورد من چی فکر میکنن و پشت سرم چی میگن و میگن : که از وقتی با عباسمنش آشنا شده کافر شده دیگه خدا رو قبول نداره ! فقط کارش شده دیدن عباسمنش ! اما اونا نمیدونن که من با فایلای عباسمنش ، عباسمنش نمیبینم من خدای عباسمنش رو میبینم اونا نمیدونن با دیدن این فایلها من باورهام نسبت به خدا قوی تر میشه نمیدونن چه بنده های فوق العاده ای داره خدا که ما اینجا باهاشون ملاقات میکنیم و آرامش و زیبایی و نعمت و ثروت رو در وجودشون میبینیم !
خدایی که اونا میشناسن یه خدای منتقم و جبار و عصبانیه که منتظره من یه خطا کنم و منو سر سیخ بزنه و بفرسته به اعماق جهنم ! خدایی که اونا میشناسن خداییه که باید بری تو مساجد و قبرستونا به سر و سینه بزنی و برای هر خواسته ای صدها نفر رو واسطه قرار بدی و کلی گریه و زاری کنی تا تو رو به خواسته هات برسونه ! خدای اونا که همون خدای چند سال پیش من هم بود خییییییلی متفاوته با اون خدایی که من با استاد عباس منش و آموزشهای ایشون درک کردم !
خدایی که با قوانین ثابت و بدون چون چرای خودش جهان رو خلق کرده و داره اداره میکنه خدایی که از رگ گردن به من نزدیکتره خدایی که من در اون شناورم خدایی که با منه و در منه و خدایی که فاینما تولو فثم وجه الله هست . و به من اختیار داده تا تو خودم سرنوشتم رو رقم بزنم و برای من چیزی رو مقدر نمیکنه مگر اینکه خودم بخوام ! خدایی که با توجه به افکار و باورها و کانون توجه منن و فرکانس خودم منو هدایت میکنه به سمت افراد و شرایط !
همین خدا با توجه به افکار و باورهام منو هدایت کرد به این مسیر منو هدایت کرد به این بهشت که بهشت مکان نیست کمال است !
استاد عباسمنش عزیز بینهایت از شما سپاسگزارم که از شرک رها شدم و لذت میبرم از زندگی در بهشت از بودن با شما از دیدن مهموناتون شاد میشم از بازی کردناتون از ماهیگیری تون از پکیج باز کردناتون به قولی آن باکسینگ ! از لحظه لحظه دیدن زندگی در بهشت لذت میبرم و برام آگاهیهای نابی داره که هیچ استاد و مدرسی هیچ کجای دنیا نمیتونه با نشون دادن یه مهمونی به افراد این آگاهیها رو بده !
استاد عزیزم لذت این آرامش و ثروت و نعمت نوش جونتون و لذت این آگاهیها هم نوش جونمون .
همتونو دوست دارم از قول من به خانم راسل سلام برسونیدو بهش تبریک بگید ( اگه دوباره اومدن ) و بگید دستت طلا که چنین بچه هایی رو تربیت کردی به آقای راسل بگید هم خودش هم خانواده اش فوق العاده ان.
استاد عزیزم شما بینظرید به زودی آمریکا میبینمتون .
در پناه الله یکتا محفوظ باشید .
ساعت ۷ دقیقه به ۵ صبح اینجا رشت
سلام فرحناز جان
ابجی عزیز دلم
کامنتتون بوی خود خود خود خدا رو میداد
خییییییییلیییییییی فوق العاده بود خییییلیییی زیییادددد
سرشار از ارامش و عشق و سکوت الهی بود
در این کامنت الهی تون ذهن و روحم شروع به شستن خودشون کردن تا خودشون رو پااک کنند از هر احساس ناروا از شرک
لذت می برم که حرف مردم برای شما بسیار بسیار کم اهمیته و اینقدر قوی هستین که سبک شخصی خودتون رو دارین
با تمممامممم وجججودم بهتون افتخار میکنم ابجی عزیزم ابجی مهربونم و تحسین تون میکنم با تک به تک سلول هامممم
هر کجا هستین در پناه خدا باشین
سلام محمد رضای عزیز
سپاسگزارم از اینهمه احساس پاکت و خوشحالم که در این سایت الهی با افرادی چون شما هم مسیر هستم.
در پناه الله مهربان محفوظ باشید🌻
وای خدای من دوباره این خانواده فوق العاده اومدن …..
وای چقدر عالی من عاشق اینجور مهمانها و این انرژی و شور و حالم…
خدایا شکرت هر چقدر بیشتر مهمان وارد این سرزمین میشه برکت و نعمت بیشتری وارد زندگیتون میشه.
یه عالمه خوشحال شدم که دوباره گوله های انرژی اومدن و قراره یه عالمه تجربه های خوب و لحظات بینظیر بسازیم باهم و شاهد خوشحالی و لذت بردن شما باشم.
خدارو سپاسگذارم بابت وجود این همه نعمت که هر روز جاری هست و شماها ظرفتون اینقدر بزرگ و عمیقه که همه ی این نعمتها رو درون خودش جا داده.
از اینکه دوبار این خانواده رو توی بهشت میبینم خیلی خوشحالم مخصوصا زمانی که دیدم مادر خانواده هم همراهشون اومده و قراره تعطیلات رو اینجا بگذرونن.خیلی مجهز از ماشین پیاده شدن و تمام وسایل مورد نیازشون هم همراهشون آورده بودن و سریع رفتن سراغ بازی پینگ پونگ و خلاصه خوش گذرونی رو شروع کردن.
درطول تماشای ویدیو به این فکر میکردم خانم شایسته عزیز چطوری لذت میبره از مهموناش و ناهارش هم آماده است.ما ایرانی ها عادت داریم کلا وقتی مهمون میاد جامون توی آشپزخونه کنار گاز و ظرفشوره و اینقدر که میخایم مخلفات زیاد باشه خودمون خیلی اذیت میشیم و اصلا شاید هیچ لذتی نبریم.من خودم تا قبل از اومدن مهمانها تمام کارها رو انجام میدم اما بازهم محدودیتهای ذهنم نمیذارن آرامش داشته باشم و لذت ببرم از مهمانهام.
ماهیگیری پینگ پونگ و موتور سواری از جمله لذت بخش ترین ورزشهای پارادایس هست که واقعا باشوق میشینم و نگاه میکنم.همه یبچه ها با ذوق و شوق دوست داشتن تمام تجربیاتی که اینجا داشتن رو توی 10 دقیقه برای مامانشون تعریف کنن .دقیقا مثل بچگی های من با ذوق و شوق همه چیزو تعریف میکردم.
چندروزی هست که اتفاقات زندگیم اونطوری که میخام پیش نمیره کمی توی انجام تمرین ستاره قطبی کاهلی میکنم و نتایجش کاملا برام واضح و روشنه و وقتی استاد عزیز رو میبینم که دیگه اینقدر تمرینها رو انجام داده و هر روزهم داره اینکارو میکنه و خودشون میگن خوندن کامنت بچه بعداز بیدار شدن و قبل از خواب جایگزین تمرین ستاره قطبی من شده و ایشون در انجام این تمرین هم استاد شدن.چقدر خوبه که میدونیم باید زمان و انرژی بذاریم برای لحظاتی که میخایم خلقشون کنیم.از وقتی قانون رو بلد شدم دیگه هیچ سوالی گوشه ی ذهنم نمیاد و همه ی جوابها گفته شده هر سوالی یه موقع توی ذهنم پیش بیاد همون موقع به یه طریقی به من گفته میشه .مثلا در مورد مسئله ای میگفتم که آخه کسی با من همراه نیست با فلانی و باورهاش مگه میشه به این خواسته رسید و در کمتراز دوساعت فایلی از استاد رو خیلی اتفاقی گوش کردم که دقیقا جواب این پیچیدگی رو در ذهن من داد خیلی واضح استاد میگفتن که تو ورودی های ذهنت رو درست کن خروجی هارو درست کن جهان خودش شرایط و اتفاقات رو برای تو فراهم میکنه نگو آخه با این شوهر با این فرزند با این پدرو مادر چطوری به فلان خواسته برسم……این جمله رو باید با طلا نوشت بکوبونی سینه دیوار و هر روز ببینیش تا سرمشق بشه برات و تو ذهنت حک بشه و یادت باشه بهونه نیاری و استاد اصلا فرد مناسبی برای بهانه های من یا ما نیست همونطور که خودشون در قسمت 7 قدم اول میگن ((من خودم ته همه ی اینام)) لطفا برای من بهانه نیارید….
خیلی جدی و خیلی زیبا قوانین رو درس میدیدن نه تعارف دارین با کسی و نه شوخی عمل می کنید به آنچه که میدانید و این برای من بزرگترین درس زندگیمه که دست روی دست نذارم و انتظار داشته باشم خواسته هام محقق بشم .خداوند سر حرفش هست میخاد اجابت کنه و برکت میده اما حرکتی از سمت من انجام نمیشود.پس الوعده وفا حرکت می کنیم تا برکت و نعمت وارد زندگیمان شود.
خیلی خواسته ها دارم که همش درگیر این بودم که فلانی که برای من اینکارو انجام نمیده پس چطوری به این خواسته برسم؟ فلانی که این وسایل رو تهیه نمیکنه پس چطوری زندگیمو بسازم؟و به نوعی شرکی در درون من شکل گرفته بود و با شنیدن این فایلی که به صورت اتفاقی شنیدم چقدر برای من پندو اموزش داشت و با قسمت بعدی زندگی در بهشت همراه شد.به فال نیک میگیرم و دقیقا همون کارهایی رو میکنم که بارها استاد تاکید میکنند و حتی زحمت انجام تمرینات رو به خودم نمیدم.این بار روی پای خودم می ایستم و روی هیچ احدی حساب نمیکنم فقط و فقط به یک نیرو تکیه دارم و آن کسی نیست جز رب من.
توی فایل یادم میاد استاد میگفتن او همه چیز میشود او مادر میشود او پدر میشد خواهر و برادر میشود او خانه میشود او همه چیز میشود….
فایلهای توحیدی خیلی روح و روانمو پاکیزه میکنه و این قسمت از سریال زندگی در بهشت مثل خیلی از قسمتهای قبلی شامل همه چیز میشه ثروت آرامش برکت روابط عالی توحید و……..
با آرزوی بهترین ها برای شما
سلام ندا جان
چه کامنت عجیبی بود!!
خیلی حسش غریب بود
واقعا بهت تبریک میگم که اینقدر با خودت در صلحی اینقدر صادقی عزیز دلم
اینقدر قشنگ داری روی خودت کار میکنی
واقعا فایل های توحیدی
کامنت های توحیدی ای مثل کامنت شما روح و روان ادم رو نوازش میده
عاشقتم عزیزم
هر کجا هستی در پناه خدا باشی عشقم