سریال زندگی در بهشت | قسمت 38 - صفحه 16 (به ترتیب امتیاز)

259 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    سیده مینا سیدپور گفته:
    مدت عضویت: 1581 روز

    سلام به استاد عزیزم ومریم بانوی عزیز

    سلام به همه دوستان هم فرکانسی ام در این سایت..

    این اولین دیدگاهم تو سال ۱۴۰۱ هست،دیروز خیلی یه دفعه دلم برای سریال زندگی دربهشت قسمت های اولیه اش تنگ شد،واسه همین قسمت هایی که مهمون میومد پارادایس و …

    انگار دلم مهمونی میخواست،دلم مهمون میخواست،دلم اون سالهایی رو میخواست که همه دور هم جمع میشدیم اون موقعه ها که خونه ها حیاط داشت واکثرا ویلایی بود بزرگ بود خواهر برادرها و همسرانشون وبچه هاشون وپدربزرگ ومادربزرگ ها همه به هربهانه ای دور هم جمع میشدن کلی کیف میکردن شبو کنارهم می موندن قطاری تو پذیرایی یا ایون رختخواب پهن میکردن ومیخوابیدن،واسه اون وقتایی که همه کنار هم خوش بودن وانگار میدونستن زندگی همون لحظه هاست همون روزها وشبهاست همون سالهاست وبا شادی کردن وراضی بودن انگاری شکر خدارو همه جوره به جا میاوردن،باهم غذا درست میکردن باهم ظرفهارو میشستن باهم خونه ای که توش مهمون بودن رو تمیز ومرتب میکردن وبچه ها با کلی ذوق وشادی بدون ترس از سروصدا باهم بازی میکردن وهمسایه از شنیدن صدای مهمونهای همسایه حس خوب داشت ومیگفت خدارو شکر بچه های فلانی مهمون خونه مامان وباباشون هستند این چندروز الهی که خوش باشن….

    اما حالا چی؟! همه خونه ها آپارتمانی، فضاها کوچیک، خواهر برادرها وهمسرانشون وبچه هاشون اکثر باهم مشکل دارن ویا اصلا دیدو بازدید هم نمیرن خصوصا الان که عید هست یا این بیماری که دوساله اومده بهونه میکنن یا باهم شدیدا اختلاف نظر دارن یا اصلا حوصله دیدن همو ندارن،تفلک بچه ها هم که یا باگوشی وتبلت کنج خونه گیر افتادن ودنیای قشنگ بازبگوشی رو به دنیای مجازی باختن،یا اینکه اگه توفیق دست بده خونه یکی از اقوام برن انقدبزرگترها میگن ساکت شلوغ نکنید سروصدا نکنید اروم بازی کنید که صدای همسایه ها در نیاد تمام ذوق وشوق لحظه های باهم بودن رو از دست دادن…

    چقد حس خوبیه هربار می بینم مریم جان مهمون دارن یا کارهایی دارن که باید علاوه بر کارهای شخصی یا روزمره خودشون انجام بدن اون حس سرزندگی وشوق وشادی در لحظه رو همیشه تو خودشون دارن..

    من چون بچه روستا بودم تو بچگیهام وبعدها ۲۰ سال توتهران زندگی کردم وحالا باز دوساله که برگشتم گیلان تواین استان پراز حس خوب وزیبایی وعشق وآرامش وبرکت و…

    قشنگ زندگی کردن تو طبیعت و جنگل ودریا و دشت و نزدیک بدون به حیوانات رو وکاشتن گل وگیاه و داشتن حیوانات خانگی وماهیگری و ….درک میکنم باتمام وجودم حسش میکنم،میدونم چه حال خوبی داره، اما اما چی بگم که الان در حال حاضر باوجود بودن تواین منطقه به این زیبایی ونزدیک بودن به خانوادم هیچکدوم از اون لذت هارو تجربه نمی کنم😔

    یعنی میخوام تجربه کنم اما مثل قدیم حسش موندگار نیست، میخوام اعتراف کنم اینجا وتو این لحظه که از وقتی باهمسرم وبچه هام اومدیم رشت ومن به لطف خدا وارد سایت استادشدم وشدیدا شروع کردم رو خودم کار کنم اولش همه چیز بهم ریخت، چون من هم مثل خیلی از دوستان مثل استاد عباسمنش عزیز در اوایل آشنایی با قانون حس کردم باید همه چیز زود تغییر کنه خیلی زود رفتارم افکارم وگفتارم تغییر کرد وتوقع داشتم همسرم هم قانون رو بفهمه ودرک کنه،مثل من اما متاسفانه چون تغییرات مثبت زیادی اونموقعه نکرده بودم هنوز بیشتر مورد اتهام قرار گرفتم تا اینکه دیده بشم همسرم مدام منو کنترل میکرد ومیگفت آهان توکه الان داری خودت کار میکنی توکه ادعا میکنی قانون اینه واونه پس چرا الان این حرفو زدی چرا اینکارو کردی، خلاصه کنم همسرم همونطور که تا کامنتهای قبلیم گفته بودم ازدواج دوم جفتمون بود،وهر کدوم از ما یه پسر داشتیم که باهم ازدواج کردیم ایشون جداشده بود از همسرش ومن همسرم به رحمت خدا رفته بود…وقتی بعد دوسال از ازدواجمون به خاطر دخالتهای خانوادشون ویه سری مسائل مربوط به زندگی گذشتشون پیشنهاد دادم که مهاجرت کنیم از تهران وبیایم رشت،ایشونم با اونهمه وابستگی به تهران وخانوادش اومدن دقیقا همون اوایل اومدنمون به رشت من با کانال تلگرام وبعدسایت استاد عزیزمون آشنا شدم،انگار همه چیز دست به دست هم داد من مهاجرتم به شهر خودم وتغییر باورها وعقاید و افکار وگفتار ورفتارم وکلا زندگیم باهم اتفاق بیفته فقط خدا میدونه که من چقدر تغییر مثبت داشتم ودارم، اما نمیدونم چرا یعنی هنوز حکمت این موضوع رو نمیدونم واز خدا میخوام برام واضح وروشن کنه که چرا همسرم سرسوزن نخواست که از این مهاجرت عالی وشرایط عالی استفاده درست کنه ولذت ببره وشاکر خداوند باشه..وتومدت کمی کلا فرکانسهای ما به شدت تغییر کرد وایشون برگشت تهران با پسرخودشون اونم به خونه پدری!!!! ومن وپسرم موندیم رشت، اینارو گفتم که داستان زندگیم مشخص باشه وقتی از تغییراتم میگم اول به خودم بعد به شما عزیزان دلم واستاد عزیزم…

    دقیقا زندگیم کنفیکون شد،از نظر من همه چیز نرماله من آرامش خاصی دارم چندین داستان وغصه برای کودکان نوشتم دو کتاب درمعنوی ویه کتاب در مورد قانون نوشتم که انشالله به لطف خدا در بهترین شرایط به امیدخودش چاپشون میکنم،رابطم با پسرم عالیه،وحسم اکثر مواقع خوبه وعالیه…اما همه ی اینهارو گفتم که بگم گاهی بدجور دلم میگیره،وخودمو سرزنش میکنم ومیگم کاشکی میدونستم یعنی سعی میکردم که قانون رو برای خودم نگهدارم ونخوام که همسرم هم مثل من به سرعت تغییر کنه یا اصلا کاش بهش هیچی در مورد قانون نمی گفتم و خودم درون خودم …خودم رو تغییر میدادم،همسرم اصلا قانون رو قبول نداشت متاسفانه تغییرات من سکوت من ارامش من خونسردی من ملایم شدن من ایشون رو به وحشت انداخته بود حس میکرد دارم نقش بازی میکنم که بگم همه چیز عالیه ولی ایشون از زمین وزمان وادمها وخدا همیشه گله داشت خصوصا وقتی اومد به قول خودشون تو غربت،حالا انگار مهاجرت خارج از کشور داشت کلا ۴ ساعت از رشت تاتهران فاصله است😀😀😀خلاصه جونم براتون بگه،حالا این حس گاهی اذییتم میکنه،من تمرکزم روی خودمه،اما خانوادم گله دارن همش این چه زندگیه زن وشوهر از هم جدا زندگی میکنید،ایشونم کلا تو فرکانس خودشون موندن…انگار تو یه بلاتکلیفی هستم!! توبهشتم دارم حال میکنم با این حس خوبم با این تغییراتم اما یه دفعه تودلم خالی میشه،اینکه من واقعا از طلاق وجدایی می ترسم خصوصا که ازدواج دومم هست!

    اما قانون میگه استاد عباسمنش عزیزم میگن به قانون آفرینش جهان اعتماد کنم به خداوند وبرنامه ریزیهاش اعتماد کنم، وقتی من تو فرکانس شادی وشکرگزاری ومثبتی هستم حتما اتفاقات خوبی برام خواهد افتاد،قانون میگه ارتعاش مثبت احساس خوب یعنی اتفاق خوب، ومن اینو باتمام وجودم باور دارم،اما این نجواهای ذهنم گاهی منو میترسونه، بهم میگخ بابا داشتی زندگیتو میکردی،چیکار داشتی که تغییر کنی،حالا دیدی همسرت ازت دور شده،خیلی از اطرافیانت دیگه دورت نیستن چون هی میگی باهات هم فرکانس نیستن،دیدی داری تنها میشی، دیدی ال شد دیدی بل شد، باز من میگم تغییر شهامت میخواد،خدا به شجاعان پاداش میده، تونباید همرنگ جماعت باشی چون تو حالا اون خدایی رو شناختی که به قانونش اعتماد داری، هر روز کتابش رو باعشق میخونی و دیگه مثل گذشته ات یه آدم خواب زده ونااگاه نیستی که باری به هرجهت زندگی کنی…

    کامنتم طولانی شد،نمیدونم حسی بهم گفت که بیام احساساتم رو به شماها که درکم میکنید بگم،اینجا بنویسم وبگم دقیقا الان چندین ماهه نزدیک یکساله که تو وجودم یه خونه تکونی شروع شده یه گردوخاکی بلند شده همه چیز دکورش داره تو ذهن وقلب واحساسم تغییر میکنه گیجم شادم خسته میشم باز ذوق میکنم وقتی به اخرش که همه چیز عالی میشه فکر میکنم وباز ادامه میدم تا این خونه تکونی باورهام واعتقاداتم واحساساتم پاک وروشن وزیبا وشفاف بشه وهمه چیز سرجای خودش به بهترین شکل قرار بگیره…انشالله به لطف الله مهربان..

    خدارو شکر میکنم که اگه خوبم وحال دلم خوبه اینجام تواین سایت واگه حالم بدمیشه وذهنم قاطی میکنه باز میام اینجا تواین سایت جاییکه نعمت وبرکت خوب بودن پاک بودن درست بودن وخداگونه زندگی کردن هرلحظه جاری وساری هست به لطف خداوند ازطریق استاد عباسمنش عزیزم ودوستان خوبم در اینجا..

    از خداوند برای خودم مداومت وصبر وشکیبایی واعتماد وایمان وتوکل وتوحید ابراهیم گونه از خداوند خواستارم …

    وبرای شماواستادعزیزم سلامتی وسعادت وثروت در دنیا واخرت…آمین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  2. -
    زهرا ولایتی گفته:
    مدت عضویت: 1115 روز

    واقعا تحسین میکنم این خانواده دوست داشتنی و شاد رو که همچین رابطه ای رو با هم دارن.

    واقعا تحسین می کنم این مادر مهربون و دانا رو که انقدر خوب با وجود ۴ تا پسر تونسته درست و عالی تربیت شون کنه. باهاشون همچین رابطه ی دوستانه ای رو بسازه.

    چقدر قشنگ برای بچه ها مشخص کرده که چقدر می تونن با گوشی بازی کنن.

    پدر این خانواده چقدر طنز و شوخ و مهربون هست. چقدر باعث شادی و خنده همه میشه.

    چه جالب که این برادر ها یک بار هم با هم بحث و جدال نکردن و دائم با هم خوش گذروندن.

    خدایاشکرت

    هر کس این رو یاد گرفته که فقط خودش باید عامل شاد شدن خودش باشه و با خودش لذت ببره و منتظر دیگران نباشه و در واقع از کسی توقع نداشته باشه. این موضوع باعث شد انقدررررررر به این خانواده خوش بگذره و حتی یک بار هم کسی از دست کسی ناراحت یا عصبانی نشه.

    خدایاشکرت

    عاااااااشقتووووووونم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  3. -
    زینب ندرلو گفته:
    مدت عضویت: 1000 روز

    به نام خدا

    سلاممم

    صادقانه بخام بگم اولش که دیدم مهمون دارید و انگلیسی صحبت میکنن گفتم این قسمت ها رو نبینم چون چیزی متوجه نمیشم ولی یه حسی درونم می‌گفت نگاه کن اصلا حس خوبی. نسبت به این خانواده داشتم سری اولی که این سریال رودیدم فقط در این حد بود که ببینم چقدر قشنگ لذت میبرن ولی این سری خیلی متفاوت ،نگاهم تغییرکرد به مهمونی ومهمون ها

    فهمیدم از دل همه ی آدم ها میتونم کلی درس بکشم بیرون برای درک بهتر قوانین

    چه نکته خوبی رو گفتید مریم جون که ما مسئول خوشحال کردن دیگران نیستیم و اگر داریم وقت میگذرونیم برای اینه که درکنار هم لذت ببریم ،من خیلی وقتا که مهمون دارم به کارام نمی‌رسم بنابراین همیشه مهمونی دادن و حتی رفتن برام یه کار سخت شده چون فک میکردم که باید تو مهمونی همه‌ی حواسم به مهمون باشه وکاری کنم بهش خوش بگذره البته این یکی از پاشنه آشیل هام هست و به این راحتی وزودی نمیتونم حلشکنم ولی قدم که میتونم بردارم

    این خانواده آنقدر هر کاری رو برای خودشون لذت بخش کردم برای بچه ها هم تکرار شده و به صورت یه الگو براشون در اومده وقتی به رفتار خودمون نگاه میکنم و میبینم که همش از بچه هامون توقع داریم پرفکت باشن و اونحورکه ما میحاییم باشن از خودم میپرسم آیا من خودمم همون‌طور رفتار میکنم

    همین مدت کوتاهی که توجه ام رو روی نکات مثبت میزارم تغییر رو در پسرم دارم میبینم و خدا رو هزار بار شکر میکنم که توی این مسیر قرار گرفتم

    چقدر توی این خانواده همکاری داره موج میزند و با چه دقتی دارن رختخواب ها رو آماده میکنن ،توی ایران و به نظرم بیشتر خانواده ها مادر رو مسیول این کار میدونن و من همیشه فک میکردم وااای من اصلا نمیتونم 4 تا بچه داشته باشم چون تمام مسیولیت ها با من هست و بار زیادی رو دوشم میشه ولی الان میبینم این مادر چقدر خوب بچه ها اونم 4 تا پسر رو‌مدیریت کرده که هرکدام کار خودشون رو انجام میدن پدر کنار هم لذت میبرن

    و در آخر اون کار فان پدر خانواده که واقعاا از ته دل خندیدم و لذت بردم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  4. -
    Raha گفته:
    مدت عضویت: 1091 روز

    الله اکبر از این تغییر باور ها چ میکنه این سایت الهی صد هزار کرتبخ شکرت بایت نعمت بودن این سایت در زندگیم گنج زندگیه من این سایته حس و حال و فرکانس خوب مخفیی ک در قلبم ایجاد نیکنه کی گفته بچه اوردن ینی مدام گلنگ بچه باشی ببریش تفریح و از خودت بزنی؟؟ کر گفته مدام بچت اویزونته و مزاحمته و نمیزاره ب زندگیت برسی؟چرا اینطرز تفکر ؟از کجا میاد؟چرا قکر میکنیم بچه بنی گرفتاری و درد سر بچه مساویه با تموم شدن خوشی های دونفره ی ازدواج و فدا کردن خودت برای بچت و تمام زندگیت بچت شدن ؟ادم باید زندگیخ خودش رو داشته باشه این بچست ک ب زندگیش اضافه شده اصل طی کردن مسیر زندگیه خودته بچه گوشه ای اژ مسیر اضافه شده ن اینکه مسیر زندگی خودت تموم بشه زندگیت بشه بچه فقط بعد دنیا اومدنش میشه میشه بچع شادی بیشتر برات بیاره میشه بچه تو رو ب خدا نزدیک تر کنه میشه بچه قلبت رو باز کنه ارامش بیشتر رو عشق بیشتر رو تجربه کنی اره میشه با اسایش و فراغ خاطر بچه دار شد میشه با بودن بچه سفر رفت و تفریح کرد مع العسر یسرا همراه با این الگو هایی ک در سختی زندگی میکنن با بچه هستند که ب اسانی و راحتی دارن زندگی مسکنن با بچه.

    الهی و ربی ازت ممنونم بابت حضور این سایت در زندگیم بابت حس کردنه احساس واقعیه زندگی در قلبم اونی ک همیشه حس میکردم تعریف واقعیه زندگیه خدایا ازت ممنونم ک قلب ما ادم ها همه چیز رو میدونه و به حق ترین چیز روی این زمینه الهی دوست ساکت من تز تو ممنونم ،

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  5. -
    زهرا گفته:
    مدت عضویت: 1684 روز

    به نام خداوند بخشنده و مهربان

    سلام به استادان عزیزم و همسفرای گرامی

    امروز صبح از اول اینکه شروع به دیدن این قسمت سریال کردم سوای زیبایی های دیدنی اش مجذوب صحبتهای مریم عزیز شدم و چقدر گوشم تشنه ی شنیدن این درسها بود خواستم آنچه را که خودم درک کردم با شما به اشتراک بگذارم

    وقتی ما مشغول لذت بردن از زندگی هستیم و می خواهیم جهان را بهتر تجربه کنیم و از لحظه به لحظه ی زندگیمون لذت ببریم قانون فرکانس ما رو در مدار انسانهایی قرار می ده که با وجود تفاوت فرهنگ یا سلیقه یا خصوصیات شخصیتی اونها هم با خودشون در صلحند و می خوان از لحظه به لحظه ی زندگی شون لذت ببرند و مثلا توی این ارتباط با خانواده ی راین و هوب با وجود 2 فرهنگ متفاوت ولی به خاطر نگاهای مشترکی که درباره ی موضوعات مختلف دارند با هم در یک مدار قرار می گیرند تا بتونند تجربه ی لذت بردن از زندگی رو با هم داشته باشند و جهان پیرامونشون را در کنار هم بهتر درک کنند و بیشتر لذت ببرند

    مثلا توی این ارتباط یکی از نگاه های مشترک استاد عزیز و خانم شایسته با این خانواده ی صمیمی این هست که هیچکدام وقتی داره اون وقت و زمان رو با یک فردی می گذرونه این نگاه سرزنشگر رو به خودش نداره که من دارم با این آدم وقت می گذرونم از یک سری کارام موندم ( چقدر این باور جدید پیچ و مهره های سیمان های مغزم رو شل کرد و چقدر این نوع ارتباط برام لذتبخش بود )

    اگر در ارتباط با دیگران به فکر این باشیم که بیایم وقت دیگری رو پر کنیم در صورتی که به خودمون همش بگیم من الان از یک سری کارام موندم باعث می شه نه از اون وقتی که گذاشتیم لذت ببریم و نه بتونیم تمرکز بر روی اون کاری که داریم انجام می دیم بگذاریم

    چقدر این خانواده در روابط موفق هستند واقعا تحسین شون می کنم آفرین به کار تیمی بچه های خانواده ، چقدر لوک رو تحسین می کنم که داره تخت داداشش رو مرتب می کنه و چقدر با عشق داره اینکار رو انجام می ده ، خیلی خیلی خوب هر کسی یک جای کار رو می گیره و صبح ها هم با همدیگه تختاشون رو مرتب می کنند ، چقدر این خانواده با خودشون در صلح هستند خدایا شکرت از دیدن این خانواده ی موفق

    هر کاری رو برای خودشون لذتبخش کردند و از انجام اون کار لذت می برند و اینکه پدر و مادر خانواده دو تا موضوع مهم در کنار هم قرار داده بودند اینکه یک سری رولها بود که بهش متعهد بودند و اون رولهایی که به اون اصل و اساس ربط داشت هرگز والدین ازش کوتاه نمی اومدند تحت هر شرایطی و در هر جایی اون رولشون رو اجرا می کردند ولی یک سری جاها نه !

    اون جاهایی که به موارد اساسی تربیت فرزند یا اون نگاهی که داشتند مربوط نمی شد خیلی منعطف می شدند و یک سری اپشن ها به بچه ها می دادند مثلا بهشون اجازه می دادند که شب به مدت 20 دقیقه در تختخوابشون با موبایلشون بازی کنند و یا خودشون یک سری جاها شوخی و خنده و سرگرمی برای بچه ها درست می کردند

    چقدر زیبا بود که موقع خواب مادر خانواده می رفت پیش دوقلوها و نوازششون می کرد چقدر دیدن این صحنه برایم دوست داشتنی بود

    با تمام وجودم این خانواده را تحسین می کنم و همچنین استاد عزیز و مریم خانم مهربان را بارها و بارها تحسین می کنم که با توجه کردن به نکات مثبت هر لحظه و تمرکز بر لذت بردن از زندگی افراد شرایط و موقعیت هایی رو جذب می کنند که با اونها هم با خودشون در صلحند و دنبال لذت بردن از زندگی هستند

    خدایا کرور کرور شکر به خاطر دیدن این قسمت زیبای زندگی در بهشت که من در مدار دیدنش بودم و متعهد هستم که این زیبایی ها رو جذب کنم و از زندگیم در هر لحظه لذت ببرم

    خدایا بینهایت شکرت به خاطر وجود یک همچین سایت توحیدی زیبا برای دیدن این حد از زیبایی و اجرای قوانین کیهانی

    خدایا بابت وجود این انسانهای توحیدی در زندگی ام بینهایت سپاسگزارم خدایا شکرت

    تا قسمت بعدی خدانگهدار

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  6. -
    عاطفه حسینی گفته:
    مدت عضویت: 1154 روز

    سلام خدمت همگی

    تو این مدت که دارم تغییر میکنم خودمم به این نتیجه رسیده بودم که مریم جان در موردش توضیح دادن که هیچ کدوم از ما مسئول سرگرم کردن دیگران نیست، اون دیگران میتونه بچه ات باشه میتونه مهمانت باشه. اگر ما داریم وقت میگذرونیم ب این دلیل نیست ک ما خودمون رو مسئول بدونیم ک ب دیگران خوش بگذره. بلکه ب این دلیله ک ما از بودن با یکدیگر و از داشتن اون تجربه کنارهم لذت میبریم.

    این نگاه باعث میشه آدم با خودش ب صلح برسه.

    وقتی داره ی زمانی رو با فردی میگذرونه(چه آدم بزرگ یا بچه) این نگاه سرزنشگر رو ب خودش نداره ک من بخاطر اینکه مجبورم با این آدم وقت بگذرونم از یک سری کارهام موندم و باعث بشه نه اون لحظه ای ک اونجا سپری میشه لذت بخش باشه براش و خوش بگذرونه و نه فرصت داشته باشه تمرکزش رو کاری ک باید انجام بده بزاره. در نتیجه در لحظه زندگی نمیکنه

    در واقع من دوست ندارم با هیچ کدوم از اطرافیانم وقت بگذرونم ، چون فرکانس من تغییر کرده و نمیتونم غر زدن ها و … تحمل کنم ، خب خیلی از دوستان و حذف کردم خونه ی اقوام رفتن و کم کردم اما هنوز نمیدونم که خب بلاخره یه روزهایی میشه اقوام میان منزل ما یا گاهی ناچار میشم برم منزل شون دیگه از 6 تا دعوت ی که 5 تا شو نرفتم مثلا چ جوری به داییم بگم دوست ندارم بیام اونجا ، این مشکل هنوز برای من حل نشده و راه حل ش نمیدونم چیه

    و هم فرکانسی های خودمو هم هنوز پیدا نکردم ، ای کاش استاد جان در این مورد هم صحبت کنید.

    به به عجب شبیه مسابقه ی ماهی گیری ، اتیش بازی ، ادا دراوردن های رایان خیلی خیلی باحاله دمش گرم

    افرین به این 4 تا برادر ،و احسنت بر این تربیت عالی .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  7. -
    مهدی گفته:
    مدت عضویت: 1157 روز

    به نام خداوند بخشنده و مهربان

    سلام به استاد عزیز و خانم شایسته مهربان

    یه روز زیبای دیگه توی بهشت زیبا

    همه در حال تفریح و سرگرمی خاص خودشون هستن

    چقدر خوبه که توی کار همدیگه دخالت نمیکنن

    و هر کس هر طوری که بخاد لذت میبره

    واقعاً تحسین برانگیز است

    چقدر پارادایس زیباست وچقدر زیباتر شده با شور و اشتیاق بچه ها

    دیگه شدن جزعی از جمع صمیمی ما

    این ها همش نشان از ثروت و فراوانی است

    وگرنه توی یک محیط کوچک چطور میشه اینقدر لذت برد ولی چنین محیط بزرگ و زیبایی بخاطر ثروت است و می‌شود لذت بردو ماهی گیری کرد و آتش بازی و موتور سواری

    خدایا شکرت برای این همه نعمت و فراوانی

    واقعاً ثروتمند شدن ،معنوی ترین کار دنیاست

    چقدر همه چی عالیه

    چقدر فضای دلنشین و آرامش بخشی ست

    گاهی باهم مسابقه میدن

    گاهی باهم آتیش بازی

    به هر روشی که میشه دنبال خوش گذروندن وقتشون هستن و نهایت استفاده رو میبرن از این بهشت فوق‌العاده زیبا و قشنگ

    خدایا شکرت ،چقدر فوق‌العاده هستین شما

    اینا همش درس و تجربه است برای ما

    که چطور با مهمونامون برخورد کنیم که نه خودمون اذیت بشیم و نه اونا اذیت بشن

    خیلی عالی بود ،دیدن این کلیپ های زیبا هر روز انرژی بیشتری رو به من میده و کلی تجربه های ناب

    شاد و پیروز و سربلند باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  8. -
    عباس حبیبی گفته:
    مدت عضویت: 1481 روز

    به نام خداوند هستی بخش

    سلام به استاد عزیزم و مریم جان و همه ی همسفران گرامی

    خدارو بی نهایت سپاسگزارم برای اینکه دوباره این فرصت رو به من داد که یک قسمت دیگه از زندگی در بهشتمون رو ببینم

    و چقدر خوشحالم برای دیدن تین فایل و چه آگاهی های خوبی به من رسید از طریق دیدن این فایل

    چه طبیعت زیبایی که آدم از دیدنش هیچوقت سیر نمیشه و انرژی فوق العاده ی اون تمومی نداره

    مریم جان چقدر زیبا راجبه روابط درست صحبت کردند ، اینکه ما باید سعی کنیم روابطمون رو به این سمت ببریم که در کنار همدیگه خوشحال باشیم و لذت ببریم نه اینکه دائما درحال فکر کردن برای انجام دادن کاری باشیم که دیگری رو خوشحال کنیم چون این کار باعث کیشه از وجود خودمون فاصله بگیریم ، خودمون رو نادیده بگیریم و عزت نفس خودمون رو تخریب کنیم و تکرار بیشتر این کار باعث میشه در سراشیبی سقوط قرار بگیریم ولی اگه این باور رو در خودمون پرورش بدیم که صرفا باید از اون لحظه لذت ببریم و خودمون رو مسئول خوشحال کردن دیگران ندونیم چنان عزت نفسی در ما شکل میگیره که براحتی با همه ی افراد میتونیم ارتباط برقرار کنیم و خودمون باشیم

    اینه که این خانواده انقدر شاد و خوشحال و عالی در کنار هم زندگی می کنند

    واقعا نگاه کردن به نعمت های خداوند زیباست و آدم رو به فکر فرو میبره ، اینکه آتش چقدر سریع و پرقدرت هر چیزی رو ذوب می‌کنه و چه قدرتی داره ، حالا این کوچکترین نشانه ی قدرت خداست ، پس ما چقدر خدای علیم و قادر رو در ذهنمون دست کم گرفتیم و چقدر شرک ورزیدیم و بهش اعتماد نکردی و درخواست نکردیم برای این که به ما بده انچه را که میخواهیم ، خدایا مارا در مسیر هدایت همیشگیت قرار بده…

    چقدر رفتار این خانواده با هم زیبا و درست بود ، پدر خانواده از هر فرصتی برای شادی و خنده استفاده می کرد و ذهن ها رو به سمت شادی هدایت میکرد و مادر خانواده هم بسیار زیبا برای همه ی فرزندانش وقت میگذاشت و با همه بخوبی رفتار میکرد و بچه ها هم این مسیر شاد بودن رو در ذهن خودشون پرورش دادند و می بینیم چقدر این خانواده شاد و پرانرژی هستند

    واقعا از خدا برای دیدن چنین الگوهایی سپاسگزارم

    از شما استاد عزیزم هم مثل همیشه سپاسگزارم برای تهیه این فایل رویایی

    در پناه الله یکتا شاد و تندرست و ثروتمند باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  9. -
    یاسمن سالاری گفته:
    مدت عضویت: 767 روز

    به نام خدای هدایتگرم

    سلام.ب همگی

    سلام استاد جان

    سلام مریم بانوی عزیزم

    و سلام بر خانواده باحال اقای راین

    چقدر هر چی اینجا‌ میبینیم متفاوته

    هر قسمت ک میریم جلو بیشتر خداروسپاسگزارم ک چقدر می آموزیم

    با تک تک لحظات زندگی در بهشت

    با‌ تک تک کامنت های بچه ها

    خدایا‌شکرت

    من‌ همیشه فکر میکردم بابای خانواده باید جدی و‌خشک‌باشه تا بچه ها ازش حساب ببرن یا مادر خانواده باید خشک باشه تا بازم ب اصطلاح اشتباه ازش حساب ببریم

    اما این خانواده فوق العاده کلا دارن صحبت های استاد رو عملی نشون میدن

    نه مادر خانواده نه پدر خانواده خشک‌ نیستن

    تلاشی هم برای کنترل دیگری نمیکنن

    فقط با‌خودشون در صلح هستن ، ب خودشون عشق میورزن و این عشق مثل دومینو ب همه منتقل میشه

    هر‌جای دنیا بگی یک خانواده 4 تا پسر دارن همون لحظه میگن یاااا ابالفضل طفلی مامانشون ک فقط باید بشوره و‌ بسابه

    ولی اینجا اصلا‌اینطور نیست

    خدایا‌ شکرت‌باورهام دارن قوی میشن

    اینکه می‌شود ازدواج کرد با فردی ک هم فرکانس خودت باشه

    مثل خودت فکر کنه و نتیجه هم‌فرزندانی هم فرکانس خودتون میشه

    خدایااااااا عدالتتو شکر

    هر‌چی میرم جلوتر نسبت بهت خاضع تر میشم

    حتی جاهایی ک نمیتونم سجده کنم تو قلبم بهت سجده میکنم

    ️️️️️

    چقدر خوبه مادر خانواده با بچه ها دوسته

    حتی یک بار هم داد نزد ک مثلا فلانی فلان جا نرو ک فلان میشی

    برعکس ما

    اگه‌ماها‌ بریم جایی ک اینطور بزرگ باشه دریاچه داشته باشه مادر خانواده فقط دنبال بچه ها و جیغ و داده

    هم‌ واسه‌ خودش خوش نمیگذره هم نمیزاره ب بقیه خوش بگذره

    بابای من تقریبا مثل اقای راین بود‌ کلا کار بهمون نداشت و همه بهش میگفتن بیخیال

    ولی الان میفهمم بابای من با خودش و دنیای اطرافش در صلح بوده و متوکل بوده

    قوانین‌ رو نمیدونسته ولی ناخودآگاهش این اعمال رو انجام میداده و خداروهزاران مرتبه شکر ک اگر ذره ای اعتماد ب نفس داریم بخاطر رفتار پدرمه

    خدایا هزاران مرتبه شکرت

    آفرین ب مادر خانواده ک‌ بر خلاف بعضی مادرها ک وقتی میرن مهمونی آخر شب مشغول تهدید بچه ها میشن ک مثلا امروز فلان اشتباه انجام دادی بزار بریم خونه ب حسابت‌ میرسم ولی اینجا فقط حرف از عشق و محبته و چقدر لذتبخشه

    من حتی بهش فکر‌میکنم لذت میبرم و آرامش میگیرم

    چقدر این خانواده نا آگاهانه هر صبح و هر شب دارن تمرین ستاره قطبی رو در عمل انجام میدن

    واااااقعا استاد جانم و مریم جانم من ایستاده تحسینتون میکنم بابت باورهایی ک ساختین و هدایت شدین ب همچین کشوری ب همچین دوستانی ( هر چند من هنوووز خیییلی مقاومت دارم نسبت ب حرفای استاد و قبول دارم ایراد از منه چون نتایج من و استاد داره صحبت میکنه )

    خدای مهربونم شکرت ، تو راه راست رو ب ما نشون دادی حالا اینکه ما ادامه بدیم شکور یا کفور باشیم انتخاب ماست و لیاقت مارو تعیین میکنه

    خدااااایااااااا شکرتتتتتت

    مریممممممم جوووونم قربونتون بشمممم مررررسی بابت اینکه از هر لحظه واسه ما فیلم میزارین

    عاشقتووووونم

    تا‌ درودی دیگر بدرووووود️️️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  10. -
    رویا مهاجرسلطانی گفته:
    مدت عضویت: 2196 روز

    سریال زندگی در بهشت |قسمت38

    با درود و وقت بخیر خدمت همه ی دوستان عزیزم و استادان نازنینم

    موضوع این قسمت..

    وقتی خانم hope را میبینم پیش خودم همش میگم این مادر چقدر با خودش در صلحه.. چقدر مهربان و آرام و خونسرد هستش با بچه هاش رفیقه .. با همسرش هم فرکانسه .. از لحظاتش لذت می‌بره . با بچه هاش مسابقه می‌ذاره . پینگ‌پنگ بازی می‌کنه . مسابقه ی ماهیگیری می‌ذاره . موتور سواری می‌کنه با بچه هاشو همراهه ..کنارشون هست …. شبها با بچه هاش قبل از خوابیدن صحبت می‌کنه و نوازش شون می‌کنه تا بچه ها با آرامش بخوابند و احساس کمبود مهر و محبت نداشته باشند . بچه ها رو آزاد گذاشته تا خودشونو کشف کنند . خواسته هاشونو پیدا کنند .شیطنت کنند و آنرژی هاشون با بازی ها و هیجانات شون تخلیه بشه هر چند این بچه ها فوق العاده پر انرژی و دوست داشتنی هستند و همچنین مودب واقعا جای تحسین داره ..

    پدر خانواده .. آقای رایان . با بچه هاش رفیقع . باهاشون شوخی می‌کنه . براشون برنامه ریزی ها می‌کنه که پینک پنگ و یا هر بازی و تفریح رو هیجان انگیز کنه .. شور و شوق و سر زندگی و هیجان و لذت را ایجاد می‌کنه … با اینکه هیچوقت موتور سواری نکرده بود ولی مقاومت رو کنار می‌ذاره و شجاعت بخرج میده و پا روی ترس هاش می‌ذاره و از این فرصت ها استفاده می‌کنه و با همسرش می‌ره موتور سواری و کلی با هم خوشحالی می‌کنند..

    بقول خانم شایسته در این بهشت پرادایس زیبا هر روز صبح هر کسی به یک کاری مشغوله .. بچه ها هم روزشون رو با خوشحالی شروع میکنند . رایان فورقون رو بر می‌ذاره و می‌ره چوب های خشک و میوه های درخت کاج رو جمع می‌کنه برای فایر پیت که شب آتیش روشن کنند . جیکاپ (یعقوب) برای خودش با تراشیدن چوب مشغوله و یا روی تعهدش هر روز یک ویدیو آپلود می‌کنه . لیوای برای خودش بازی می‌کنه . لوک و ژزف هم کارای خودشون رو میکنند ..

    هر کدام هر کاری از دستشون بر میاد یک گوشه ی کار را می‌گیرند و انجام میدن .. بدون اینکه غر بزنند و یا بی مسعولیتی کنند !!

    وقتی خانم شایسته از لحظات شب برای خوابیدن این خانواده فیلم گرفتند چقدر لذت بردم .. لوک پسر بزرگ خانواده برای برادراش مبل های تختخواب شو رو پهن کرد و مرتب کرد و پتو گذاشت .. بدون هیچ سر و صدایی و یا اینکه بخوان از یک کاری زیرآبی برن و شونه خالی کنند .. پدر خانواده آقای رایان با کمپرسور بادی داشت تشک بادی را باد میکرد و در همون لحظات فوری یک شوخی بامزه کرد . اینکه کمپرسور باد رو بسمت صورتش گرفت و صورتش به شکلهای مختلف باد میخورد و بامزه شده بود .. بسمت خانمش گرفت و کمی هم با او شوخی کرد .. و کلا برای هر چیزی یک شوخی بامزه ای انجام میده کلا روحیه ی فان و شادی داره .. واقعا هر چقدر تحسین کنم . هر چقدر آفرین بگم بازم دوست دارم تشویق بیشتری کنم و دست بزنم و کف بزنم و سوت بکشم و تحسین کنم .. خدایااآاا شکرت

    چقدر خوبع که هر کدام از این افراد خانواده در کنار همدیگر یک خصوصیات و ویژگیهای جالبی دارند و به هم کمک میکنند و کارهای تیمی انجام میدن و با هم هم تمام میکنند.. مثلا وقتی وارد پرادایس شدن من دیدم همه شون وسایل ها رو از ماشین خالی کردن و یا آن روز اول که جلوی درب زمین دیده بودید شون بچه ها همه ی خریدهای شما رو کمک کردن و بردن داخل منزل .. یعنی آنقدر مسعولیت پذیر هستند که بی‌تفاوت از چیزی رد نمیشن و این واقعا خصلت بسیار پسندیده ای هست

    چقدر این مردم آمریکا خوبند .. چقدر با فرهنگ و شاد و خوشحالن .. چقدر کانون خانواده ی محکمی دارند .. چقدر بهم احترام میزارند . در عین آزادی ولی چهار چوب های قوانین خودشون رو دارند ..

    خدای من این کشور واقعا بینظیره، فوق العاده ست، چقدر ثروتمنده، چقدر منظمه، چقدر به مردم اهمیت میدن، چقدر فرصت ها وجود داره .. چقدر امکانات و رفاه و آسایش داره .. چقدر خوشحالم که استاد بخاطر فرکانس بالاشون با چنین افرادی دوست هستند . در بهترین کشور … با بهترین امکانات و ثروت و نعمت …با تموم وجودم تحسینت میکنم که با این ملت همفرکانس شدی و به اونجا هدایت شدی

    چیزی که برام خیلی جالبه و همیشه بهش توجه کردم اینه که با یک زبان متفاوت در یک کشور و فرهنگ متفاوت اینقدر هم فرکانس بشی !!! همش بخودم میگم آیا منم میتونم به جایی هدایت بشم که آنقدر متفاوت صحبت میکنند که من باید زبان شون رو بخوبی یاد بگیرم تا بتونم باهاشون همکلام بشم و ارتباط درست و مناسبی پیدا کنم !!! اینکه آنها منظور منو بفهمند و یا من کاملا منظورشون رو بفهمم و درک درست متقابلی از همدیگه داشته باشیم ؟؟!

    و این درک متقابل رو در این سریال با چنین دوستان فوق العاده ای رو هر روز دارم میبینم و لذت میبرم .. بعدش خوب فکر میکنم میگم .. چرا که نه ؟؟؟ آدم می‌تونه با دنیای اطرافش خیلی هم راحت ارتباط برقرار کنه و به یک زبان دیگری صحبت کنه و یا اینکه باید وجه مشترکی در زمینه های مختلف داشت تا از کنار هم بودن لذت ببریم .. نباید در این موضوع سخت بگیرم .. اگر مدارم بالا باشه !!! اگر باورهام درست و مناسب باشه !!! و اگر قدرت فرکانسم آنقدر بالا باشه و روی خودم آنقدر کار کرده باشم که جهان خودش قانون را بر طبق فرکانسم تنظیم می‌کنه تا در جایگاه درستم زندگی کنم هر چند از دو فرهنگ و کشور مختلف باشیم !!

    خدایااا شکرت برای تمام این نکات مثبت و زیبایی ها

    استاد هم برای خودش صندلی آورد کنار آتیش.. به به . چه آتیشی شد !!! بقول خانم شایسته صندلی پادشاهی

    خانم شایسته هم یک سری بطری و قوطی و مقوا و کارتن خالی آورد تا توی فایبر پیت بندازه .. خیلی جالبه که حتی ضایعات آنجا هم با کیفیت هست و هم خوشکلن ..

    خدایاااا شکرت که روی طول موج دریافت نشانه ها و هدایت های الهی هستم و هم اکنون در حال دریافت سیگنال های هدایتی و نشانه های بیشتری از دیدن این سریال های بینظیر هستم تا باورهای قدرتمند جدیدی را جایگزین باورها و شیوه ها و مسیرهای قبلی گذشته ام کنم و تجربه کنم و ممنون که بهترین الگوهای من هستید

    خدایا شکرت برای دیدن این قسمت از سریال زندگی در بهشت و فرصت زندگی در بهشت پرادایس ، دیدن این حجم از وفور و فراوانی نعمت ها و موهبت های الهی و برای میزبانی خانم شایسته ی مهربان و استاد عزیزم که چنین صحنه های رو برامون به اشتراک گذاشتید ممنون و سپاسگذارم خدایاااا شکرت برای وجود استادان عزیزم

    خدایاااا شکرت برای فرصت دیدن این همه زیبایی ها و نعمت ها و آدمهای خوب و فرکانس بالا و عالی و ثروتمند با آن انرژی های سرتاسر مثبت و دیدن چنین دوستان و خانواده های خوب و عالی با روابط فوق العاده درست و مناسب دوست داشتنی خدایاا منم می‌خوام .. منم از همینا رو می‌خوام خدایااآاا صد هزار مرتبه شکرت که هر روز خواسته های من با کیفیت تر و لذت بخش تر شده . خدایاااا سپاسگذارم سپاس سپاس سپاس

    خدایاااا شکرت تنها فقط و فقط ترا می پرستم و می‌خوام در مدار آزادی پولی و مالی و آزادی زمانی و آزادی مکانی و روابط درست و مناسب خوب و عالی باکیفیتی باشم

    و تنها فقط و فقط از تو یاری و هدایت و آگاهی و انرژی و سلامتی و پول و ثروت و تداوم و پایداری و تمرکز. و نعمت و خیر برکت می خواهم

    IN GOD WE TRUST

    ما به خداوند اعتماد داریم

    IN GOD WE TRUST

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای: