دیدگاه زیبا و تأثیرگزار دوست عزیزمان «امین» به عنوان متن انتخابیِ این قسمت از سریال زندگی در بهشت، تقدیم همه دوستانی میشود که برای ساختن شخصیتی تصدیق کننده و تأیید کنندهی زیباییها و نعمتها، مصمم شدهاند تا نمود واضحی بشوند از «صدّق بالحسنی» و شاهد زندهای باشند از مفهوم فَسَنُیَسِّرُهُ لِلْیسْرى یعنی آنهایی که به خاطر چنین شخصیتی آسان شدهاند برای احاطه شدن با نیکیها و نعمتها.
نه فقط نوشتن دربارهی زیباییها و نعمتها، بلکه خواندن و تأمل در آنها نیز ما را به درک بهتری از خداوند و چگونگی هماهنگ شدن با او و قوانینش و در یک کلام، هدایت شدن و قرار گرفتن در مدار فَسَنُیَسِّرُهُ لِلْیسْرى میرساند.
به نام خدای مهربان
سلام خدمت استاد عزیز و مریم خانم شایسته گل خودمون
باور کنید از این شور و شوقی که دارم نمیدونم چی بنویسم خیلی لذت میبرم وقتی میبینم یه خانواده ایه با 4 تا بچه اینجوری با هم شادن چقد تو فیلما دیدیم که اونجا پدر و مادر ها با بچه ها رابطه خوبی ندارن و درک نمیکنن همدیگرو اونجوری که باید و شاید با هم باشن نیستن اما برخلاف اون چیزی که توی فیلمای تلویزیون میدیدیم توی این سفرنامه یه چیز کاملا متفاوت میبینیم
استادی که در کمال آرامش و عزت نفس مهمونا میان خونه اش تا چند روز هستن و استاد اخلاق، غم و اندوهی و تلخی نداره چون یه ذهن ثروتمند ساخته مثل دریا که همه چی رو توی خودش حل میکنه
مریم خانمی که در کمال عزت نفس برای خودش فیلم میگیره و لذت میبره بدون اینکه بگه که دیگران چی فکر میکنن در مورد من که با مهمونا نیستم مهمونا هم خودشون درک میکنن
بچه هایی که در کمال شادی و خوشی دارن خنده ها رو به این جمع هدیه میدن. تصور کنید که این مهمونی بدون این بچه ها برگزار میشد اصلا اینقده حال نمیداد. واسه همینه من 5 تا بچه میخوام خدایا شکرت
پدر خانواده ایه که با غرور بازی رو میبره اما با تواضع استاد رو بغل میکنه و لذت میبره از بازی
مادر خانواده ای که کلا خودشه و نیاز نیست به دیگران خودشو ثابت کنه. به بچه اش آرامش میده و میگه طوری نیست که الان باختی در واقع درس گرفتی که برای سری بعد ببری. با کنده شدن دندون بچه اش مهمونی رو به خودش و دیگران تلخ نمیکنه چون میدونه که میگذره و یادش میره و بچه بزرگ میشه. برای این مادر لذت بردن در لحظه خیلی مهمه و حتما با همین دیدگاه اینجور بچه های خوبی تربیت کرده احسنت چه رابطه خوبی
خدایش از وقتی روی روابط خوب تمرکز کردم و تایید کردم هی بیشتر میبینم در اطرافم و توی این سفر نامه هم که اون سر دنیا داره برام باور ساخته میشه خدایا شکرت از این همه نعمت و زیبایی و خوشی رابطه خوب
خداوند به استاد عزیزمون سلامتی روز افزون طول عمر باعزت ثروت بیشتر خوشبختی و سعادت در دنیا و آخرت بده
استاد عزیز واقعا ازتون ممنونم که این لحظه های فوق العاده و باور ساز عالی رو با ما به اشتراک میگذارید
اون قسمت که یاد میدین به پسر بزرگ خانواده چجوری بخوابه روی زمین خیلی با حال بود و چقد عالی خودتونو خاک کردین تا ببره و یه بارانداز بهتون بزنه که احساس کنه چجوریه
وگرنه که عین چسب چسبیده بودی رو زمین
در پناه الله یکتا سالم و شاد و موفق باشید
خانم شایسته عزیز ممنونم از شما که این فایل ها رو برای ما میگیرید خداوند سلامتی روز افزون و شادی در هر لحظه از زندگی بهتون بده
دوستون دارم ممنونم از همه
برای دیدن سایر قسمتهای «سریال زندگی در بهشت»، کلیک کنید
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- دانلود با کیفیت HD346MB23 دقیقه
- فایل تصویری سریال زندگی در بهشت | قسمت 4298MB23 دقیقه
بسم الله الرحمن الرحیم
زندگی در بهشت،42
سلام ب استاد عزیز، خانم شایسته زیبا و دوستانم. ب خدا گفتم الان وقت چی هست چکار کنم ایمیل چک شد، کلی کامنت خوندم، این فایل رو هم ک دیدم حالا چ کنیم؟ دیدم میگه دلت برای کامنت نوشتن تنگ نشده است ؟ آری رب من. انصافا دل آدم میکشه ک بیاد بنویسه از همه چی از درک و آگاهی های جدیدش، از زیبایی های زندگیش، از معجزاتی ک میبینه، دوست داریم حس های خوب مون رو شیر کنیم با هم، چه معامله ای سودِ و سودِ و سود.اینجا تکه ای از بهشته با جمعی از خردمندان.
2 روز پیش رفتم کوه انتظار داشتم دوستانی رو ببینم و کمی تعاملات برقرار کنیم ولی صبحش از خدا خواسته بودم امروز رو برام قشنگگگ پلن بریز کارگردان عزیزم، من هیچی نمیدونم، ب هیچ کس نمیچسبم و حال خوب من وابسته ب بودن با دوستانم نیست و من انصافا تو تنهایی خودم خیلی حالم خوبه مخصوصا تو طبیعت.
هوا بهشتی بود بهشتی نمیتونم توصیفش کنم، ینی استاد یک ویویی من نشسته بودم پاهام رو دراز کرده بودم، روبرو ویو ابدیییییی کوه. بادی مینوازید مارا ک نگم براتون، یعنی اون لحظه گفتم خدایا من این لحظه ام رو با هیچ کس و هیچ چیز عوض نمیکنم، نمیدونم حس کردین یا نه یه موقع هایی آدم انقدر در لحظه است انقدر حس میکنه ب خدا نزدیکه ک میگه من حاضرم همین لحظه برم اون دنیا، ینی هیچ چیز ب اندازه اون لحظه براش زیبا نیست( مخصوصا وقتی تو طبیعت هستم)
ینی ب خدا میگفتم خدایا من میتونم تا آخر عمرم همینجا بمونم، میگفتم خب الان چیکار کنم، آهنگ بزارم، آهنگ تجسمی بزارم برم تو تجسماتم، آروزهام رو بگم ب خدا چیکار کنم؟ بعد دیدم بهترین کار زل زدن ب عظمت اون کوه ها و حس نسیم خنک ک انگار خدا نزدیکت عه باهاته، و سکوت و سکوت و سکوت مناسب ترین کاره.
میخواستم داد بزنم ای ایها الناسی ک دارید بدون تماشای اطراف تون ب سمت فتح قله میتازید، یه دیقه سرتون رو بالا کنید و از مسیر لذت ببرید. ینی حاضر بودم اونجا یه تابلو نصب کنم بزنم هر 15 دقیقه n تومن برای دیدن این ویو بپردازید، انقدر اونجا زیبا بود حس اینکه مینشستی پاهاتو دراز میکردی راحت و پشتی ای از جنس تخته سنگ پشت ات بود و عظمت اون کوه ها جلو روت بود، دیگه چی میخواستم ؟
برام عجیبه چرا ماها دوست داریم فقط ب مقصد برسیم، خود من در مورد کوهنوردی این مقاومت رو ندارم ک از مسیرم لذت ببرم ولی تو کارم ترمز دارم، حال خوشم وابسته ب درامد روزم میشه، ب اومدن یا نیومدن مشتری، چرا رها نیستی ؟ چرا انقدر کوته نظری ؟ چرا خواسته هات رو با پرو ایت ب خدات نمیگی؟ مگر همین خدا برات مغازه رو با جنسات جور نکرد جوری ک تو نمیدونستی اون افرادی ک کمکت کردن کی بودن اصلا؟ خوب بیا اینم فکت برای توحید و ایمان بیشتر.پس بخواه بیشتر و بیشتر.
یا شب قبلش ک بارون نم نمی شروع ب باریدن کرد با اینکه خسته بودم ولی این خستگی نتونست حریف ذوقم بشه جوری ک تو خونه راه میرفتم و از خوشحالی با خودم حرف میزدم ک آخ جون آخ جون خواهرم گفت خوب چیه مگههههه؟ گفتم در گنج خود نمی پوستم :))) اینجانب وقتی باران می آید و نتواند برود بیرون دیوانه میشودددد.
اون شب ب خدا گفتم خدایا این بهترین لحظه عمرم عه، شب تو پارک خلوت نم بارون میزد، بوی بهشتی سرسبزی و بارون و هم صحبتی با خدا. چیزی بهتر از این پکیج سراغ دارید آیا ؟ ینی همش میگفتم این لحظه مثل بهشته بهشت. اون لحظاتی ک میگی خدایا این بهترین لحظات عمرم هست و بعدها اون احساسات هی بیشتر و بیشتر حس میشن و میگی نه این دیگه بهترین اش بود ولی نمیدونی بازم قراره بیشتر از این حسا تجربه کنی ؛)))
مغازه ام رو حدود 12 روزه بازگشایی کردم و منی ک تجربه اولم بود منی ک فقط با دو قفسه جنس شروع کردم و خالی بود بیشترش،مغازه ای ک ماشین همسایه جلوش پارک شده و بعد چند بار گفتن گفتم ولش کن بیخیال باهاش نجنگ داری شرک میورزی ک بودن یا نبودن اون ماشین بشه دلیل رزق تو ؟ مغازه ای در کنج ک شاخه های درخت بزرگی جلوش رو گرفته و همه میگن اینجا ک دید نداره، ولی خدا خودش از زبان فرشتگان و کودکان برام بازاریابی میکنه، خودشون میگن مامان اینجا لوازم التحریر شده، خودشون میرن دوستاشون رو میارن اینجا، باهاشون دوست شدم تحسین شون میکنم باهاشون حرف میزنم. عاشق بچه ها هستم خیلی زیبان این فرشته ها. راستی توی این 12 روز من حدود 1500 رزق ب حسابم اومده خداروشکر. حساب کتابی بابت درصد سود و اومدن چندتا مشتری نمیکنم فقط تارگت میزارم روی مقدار ورودی روزانه و تقریبا رشد صعودی داره خداروشکر. باید تکامل طی کنم، مقایسه نکنم بلکه الگو بگیرم، صبر ب همراه امید داشته باشم.
خب برویم سراغ زیبایی های این فایل ک کلی باهاش خندیدم، نمیدونم من چرا انقدر خوش خنده ام ینی توی هر جمعی ک بودم دیدم ک خودم بیشتر از همه شادم. مورد داشتیم حتی پسرها با طرز صحبت کاملا مودبانه رد شدن حرفی زدن و خنده دار بود من تو دلم کلی خندیدم. و با تغییر خودم و احترام بی قید و شرط ب افراد واقعا دیگه از بی احترامی خبری نیست حتی اگر کسی حرفی میزنه یه تعریفی میکنه ازم.
و من اینجا از خنده های زیبای خانم شایسته جان کلی خندیدم و عشق کردم.
این بازی کشتی خیلی هیجانی و لذت بخش بود، جالبه عموی من همیشه دوتا پسرهای کوچیک اش رو میندازه ب جون هم کشتی بگیرن و داورشون هم میشه و آخرش هم ب گریه ی یکی از طرفین ختم میشه و منی ک غش میکنم از خنده و هیجان بچه ها. ولی همیشه با شکایت بزرگترها ک سرمون رو بردین بسه زود تموم میشه و صبر و حوصله این جمع دوست داشتنی خیلی برام قابل تحسین بود. من هم توی مهمانی ها دیگه گیر نمیدم ب بچه ها و اتفاقا ب بقیه میگم چیکار دارین بچه ان بزارین بچگی کنن ربات ک نیستن.و با خنده ها وذوق هاشون عشق میکنم و صبر حوصله ام بسیار بیشتر شده.
باید یاد گرفت از این بچه ها ک هیجان و احساساتم رو سرکوب نکنم و ابراز کنم و خودم باشم
من عاشق این جمع شاد و پرهیجان شدم با کلی تفریحات سالم مخصوصا پینگ پنگ ک عاشقش هستم. و از خدا این طور تعاملات و دوستی هارو خواستم.
من عاشق لبخند و آرامش مادر خانواده شدم، عاشق پدر خانواده فرمانده آرام و شوخ با اون شوخ طبعی های زیباش
عاشق احترام وصمیمیت و دوستی بین برادرها شدم، چقدر باید یاد بگیرم من
سپاسگزارم بابت تهیه و تدوین این فایل گرانبها
در پناه الله