سریال زندگی در بهشت | قسمت 42 - صفحه 2 (به ترتیب امتیاز)

182 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. ناشناس گفته:
    مدت عضویت: 2373 روز

    عباسمنش هاااای هاااای هااااااااااااای ی ی ی (لهجه و گویش لری)(صدام تا فلوریدا اومد؟ صدامو می‌شنوید؟ اگه نمیشنوید تا گلومو جر بدم و بلندتر فریاد بزنم)

    تو مِنَه هی ایکشی… هِی کَلوم ایکنی… هِی ایمیرُم به پیغمبر..دَ بَسه که دِیه نا ندارُم

    استاد من دیگه پوکیدم… صدای داد بیداد و قهقهه های گوشخراشم محله رو برداشته… همسایه ها رو آواره کرده…. وااای خدا مگه داریم مگه میشه!!!! ازین فایل قشنگ تر، جذاب تر و باحال تر… خنده های از ته دلم تموم نمیشه… چی بگم … چی بنویسم… من که غرق شادی ام نمیدونم چی میگم… خرابم..خراب… یکی منو از برق بکشه….

    استاد عزیزم توی قسمت ۴۱ سه تا کامنت بلند سرحال گذاشتم،خواستم چهارمیشو بذارم و رکورد بزنم که دیدم قسمت ۴۲ اکران شد… نمی‌دونم شاید چند کامنت روی این فایل بذارم تا انرژیم تخلیه شه تا آروم شم… از بس هیجان و نکات مثبت داره… از بس واسم درس داره و خاطرات و تجربه های منو به یادم آورده…. میخام کلی بخندیم و کیف کنیم و البته درس بگیریم دور هم… این قسمت حال میده فقط کامنت بذاریم و کامنت بخونیم… شاید ۲۰ بار دیگه تا فردا این قسمتو نگاه کنم و هر بار کیف کنم و درس بگیرم… الهی به امید تو؛

    بخدا به محض دیدن همون صحنه اول باورم نمیشد انگار خواب میدیدم… بال دراوردم… چه خاطراتی که فراموش کردم برام زنده شد…

    نمی‌دونم از کجا شروع کنم!!! بازی رو گزارش و تحلیل کنم!؟ خاطرات و تجربیات باحالمو بگم!؟ نکات مثبت و زیبای این قسمتو تک به تک ذکر کنم!؟ از منظر قانون و بطن باورها و افکار ماجرا رو بگم؟! خدا رو شکر بگم؟! تحسین و تصدیق کنم؟! بابا کار ازین حرفا گذشته دیگه زبون آدم بند میاد ازین همه شور و شوق و حس خوب فقط باید لذت برد و عشق کرد…

    همین ابتدا ببین کی کوچ و لیدره یوسفه؟؟!! وژداناً یوسف همین الانش یک هیچ جلو هست…استاد عباسمنش مربیشه…پناه بر خدا خدا به داد لیوای برسه😂😂😁😉😊

    Redy؟ fight…. چه یورشی می‌کنه این پسر… امونش نمیده و درجا حمله می‌کنه… بنازم یوسف،بنازم… این پسر منو یاد دوران گلادیاتوری خودم میندازه… نترس، بی باک، خوشگل و خوشمزه، زوردار، جنگنده و چالش پذیر… اینا خیلی خیلی خیلی خوبن…اینا دیگه فوق پیشرفته مودب و فهمیده ان…

    نمی‌دونم بخندم؟! گریه کنم!؟ انگار ما توی رینگ قفس کشتارگاه بزرگ شدیم…😐😟😓😖….😂😂😁😃😄😆😊😀

    + بذار صادقانه و رک یسری واقعیت ها رو بگم؛ استاد نمیدونی من توی چه باغ وحشی به دنیا اومدم و بزرگ شدم… جایی که ته ته جنگ و دعوا نزاع درگیری شرک کفر جهل و رسوم و فرهنگ و باورهای پوسیده و غلطه… از بذر کودکی تا حدود ۱۷ سالگیم فایت های خطرناک داشتم همش به خاطر رسم و جَو مسموم حاکم بر ایالت ما… استاد از بچگی ما رو با بزن بزن بکش بکش و خر تو خر بازی بار آوردن.. بزرگتر ها تحریکمون میکردن و رومون حتی شرط بندی میکردن فقط واسه تخلیه عقده های خودشون، ما طفل های معصوم رو به جون هم مینداختن بدون هیچ محدودیت و کنترلی…

    آره استاد ما لرهای کهگیلویه و بویراحمد خیلی خیلی اوضامون خرابه به هر لحاظ…من همیشه میگم منطقه و بوم ما انگار تافته جدا بافته از جهانه، اصلا یه وضیه که نگو؛ یادمه همیشه و همیشه هر وقت مهمونی می‌رفتیم یا مهمون میومد، مدرسه، کوچه، خیابون،استخر، سالن، حتی مسجد، خلاصه هر جا، پیش میومد بچه های هم سن سال به جون هم میوفتادن و تا سرحد مرگ هم دیگه رو میزدن؛همش به خاطر تربیت غلط و عقده و کینه ها

    خودم؟؟؟ خودم که واویلا…. با اینکه از همه مودب تر عاقل‌تر پخته تر و درس خون تر بودم ولی وقتی ناچارم میکردن دیگه هیولا میشدم… مجبور و تحریکم میکردن، آمپرم می‌رفت بالا و چنان درسی بهشون میدادم که به غلط کردم بیوفتن… اعصاب واسمون نذاشتن…

    یادمه حتی با عمو هام دایی هام که ازم بزرگتر و سنگین تر بودن هم کشتی میگرفتم و کم نمیاوردم اونقدر که سفت و قوی بودم…

    وای خدا…چه فایت ها کشتی ها و درگیری های مرگ باری داشتم… بیشمار… با اینکه اولش به قصد بازی و سرگرمی بود ولی تهش خشم و خونریزی و گریه… الله اکبر هنوز جای چنگ ها و ناخن های داداشم روی صورت و بدنم معلومه… سر و صورت و بدنم پُره آثار زخم و جراحته… ما رو با کتک زدن و به جون هم انداختن و سرکوب کردن بزرگ کردن…خدا بگم چیکارشون کنه… دل خوش واسمون نذاشتن…

    چقدر یوسف مثل منه، همیشه به خاطر روحیه جاه طلبی و جنگندگی وحشتناکی که داشتم حاظر نبودم توی هیچ چالشی ببازم(الان این روحیم هزار برابر شده و چه انگیزه ای رو توی خودم ایجاد کردم)،

    خدا رحمت کنه دوران گذشتمو، چه قدر استعداد هام سرکوب و حروم شد، یادمه توی کشتی،کاراته،بوکس،وزنه برداری، تکواندو و هر ورزش رزمی دیگه ای بینظیر و فوق العاده بودم، با وزن های سنگین تر از خودم روبرو میشدم

    هی روزگار…… …. کافی بود اراده میکردم هرکسی رو بارانداز میکردم و هیشکی باراندازم نمیکرد…اعجوبه ای بودم…. مدال المپیک هم راضیم نمی‌کرد به ادامه دادن و خدا رو بی نهایت شاکرم که وارد این مسیر نشدم چون دلم نمی‌خواست کل عمرم رو اینجوری با خشونت و نگرانی زندگی کنم…. ولی واسه فوتبال چرا، حاظرم برگردم به گذشته و تمام تمرکز و توانمو بذارم تا به توپ طلا هم برسم.. دیگه از سنم گذشته و…. بازم خدا رو شاکرم چرا که داره منو به مسیر رسالت بزرگم قدم به قدم هدایت میکنه و اصلا پشیمون نیستم… دنیا پر از فراوانی خواسته و آرزو هاست…. پر از نعمت و فرصته…

    مریم جان بینهایت ازت ممنونم که ازین همه لحظات جذاب و هیجان انگیز فیلم گرفتی و ما رو هم توی اون فضای شادی شریک کردید… واقعاً مردی استاد… مردی مرد… نمیدونی این قسمت چقدر ما رو شادتر کرد،آگاه تر کرد، بصیر تر و هوشیارتر کرد…

    استاد وقتی فهمیدم که شما اصالت و رگه کهگیلویه و بویراحمدی داری، تازه همین دهدشت خودمون، دیگه بال دراوردم و توی پوست خودم نمیگنجیدم… استاد نمیدونم چقدر ازین جا خبر داری یا نه؟!

    همیشه پیش خودم میگفتم خدایا… به سیستم آدرس اشتباهی دادی … من هیچیم به اینجا نمیخوره و کلا با این فضا مانوس نیستم و اصلا تحمل افکار باورها و فرهنگ و امکانات عقب افتاده و محدودیت های زیاد این بوم و منطقه رو ندارم…اصلا انگار اشتباهی اینجا به دنیا اومدم و بزرگ شدم…من با افکار روحیات و نگرشی که دارم باید توی یه جایی از امریکا به دنیا میومدم و شکوفا میشدم… لس آنجلس… واشینگتن… سنفرانسیسکو… نیویورک… یه روستای دور افتاده در کالیفرنیا یا کارولینای شمالی یا جنوبی هم باشه راضیم… آخه من چه گناهی کردم که باید در بدترین کشور، اونم بدترین استان(ایالت کهگیلویه و بویر احمد)، از همه بدتر بدترین خانواده و طایفه ممکن به دنیا بیام و بزرگ شم… مگه من چه ظلمی کردم چه آدمی بودم توی عالم پیش از تولد؟ چرا؟ …. اینا اعتراض ها، ناشکری ها، شرک ها، نجواها و غر زدن های مأیوس کننده ذهنمه که سال ها منو خفه میکرد…

    خدایا بی نهایت شکرت بابت همه چی… داشته ها و نداشته هام( که عمل انگیزه و حرکته)… سیر تا پیاز زندگیم و کشورم و ایالتم…خدا رو شکر مدت چند ماهی میشه که به این شهود و آگاهی رسیدم که هر چیز در جای درست خودشه و خدا هیچ چیز را معیوب و عبث و بیهوده نیافرید…. همه چیز درست و دقیقه بدون اپسیلن خطا…. خدا رو شکر بابت زیبایی های بیکرانی که در سرزمینم هست که هنوز کسی حتی کشفش نکرده و بکره… بهترین مکان ها و طبیعت ها و زیبایی هایی گردشگری… سرزمین تمدن و فراوانی و تنوع و ثروت…. دریا بالا و پایین… کویر و بیابان در مرکز… جنگل و رشته کوه و صحرا و رودخانه های فراوان و پر برکت… پر از انسان های فهیم و با فرهنگ و والا منش که کافیه در مدار و فرکانس همدیگه قرار بگیریم تا همدیگرو جذب و پیدا کنیم…. ایالت خودمون هم که واویلا ست ایالت چهار فصل و تنوع آب و هوایی گرمسیری و سردسیری پر از پستی و بلندی و ناهمواری و کوه و دشت و رودخانه های فراوان… بخدا زیبایی و ثروت و فراوانی صرفا در محیط نیست بلکه در نوع نگاه و نگرش و باور ماست بستگی به بینش و جهان بینی خودمون داره بیشتر، و هرکس با عینک و نگاه خودش جهان رو میبینه، هر کس می‌تونه انتخاب کنه که چطور زندگی کنه هرکس می‌تونه واسه خودش خلق کنه هر آنچه را که بخواهد فارغ از اینکه در چه محیط و فضایی باشه… محدودیت فقط در ذهن و نگاه ماست و الا همه جا سرتاسر جهان نامحدود و پر از فراوانیه…

    استاد حالا خدا رو چقدر شاکرم از ته دلم و حالا میفهمم که حکمت و دلیلش چیه… تمام تضادها بدبختی ها کمبود ها شرک ها کفرها باورها و اعتقادات محدود کننده محیط و جامعه منو چقدر قویتر و مستحکم تر و با ادب تر و هوشیارتر بار آورد….

    ادب از که آموختی، از بی ادبان… من به این یقین دارم که توی هر شرایطی که باشی میشه رشد کرد و بزرگ شد و با باورها و ایمان راسخ میشه به هر آنچه که میخواهیم برسیم فارغ از اینکه کجا باشیم و در چه محیط در چه جوی باشیم… همون مثلی میمونه که میگه شاید فقیر به دنیا بیای، ولی اگه فقیر از دنیا رفتی دیگه کار خودته و کار هیچکس نیست…

    نمیدونی تضادها و ناخواسته ها چه انگیزه غیر قابل وصفی درونم ایجاد کرده که اصلاً نمیتونم توی سایت ذکرش کنم… بی نهایت بزرگ و غیر قابل هضم… شور حرارت انگیزه و خواسته هایی بسیار سوزان و قلبی که از ته قلبم فوران می‌کنه….خدایا شکرت شکرت شکرت، همین ها منو به جلو هل میده منو پرتاب می‌کنه، همینا بهترین نعمت و فرصتیه که خدا می‌تونه به آدم بده تا به بی نهایت جایگاه والا برسه که دیگران هم نمیتونن تصورش کنن، به شرطی که قانون رو بلد باشی زبان خدا و کاینات رو درک کنی…. ایمان و عمل و تقوا داشته باشی

    بعدا چقدر شاکر و سپاس گزارتر خواهیم بود بابت اون همه تضادها و ناخواسته های هولناک که می‌تونه بهترین سوخت و اهرم رنج و لذت باشه برامون…. خدا رو صد هزار مرتبه شکر بابت آگاهی و هدایتی که بهمون عطا کرد … بابت استاد و مریم عزیزم که تابلوهای راهنمای جاده زندگیم هستند…..

    وااای مردم از خنده😂😁😀 وقتی لیوای مصدوم شد و گریه کرد صحنه ها و خاطره ها جلوی چشمم اومد… طرف مقابلم گریه میکرد، قربون صدقش میرفتم تو رو خدا گریه نکنی و آروم تر گریه کن بقیه خبردار میشن شر بپا میشه….

    خدایا ببین چقدر پدر و مادر فهیم و عاقلی دارن که با رعایت مساوات و احتیاط کافی میزارن بچه هاشون بازی کنن و تخلیه انرژی کنن… چقدر با روحیه مهربانی و محبت… نه با روحیه خشم و کینه و تنش… واقعاً که فوق پیشرفته تربیت شدن… با صلح و دوستی کشتی میگیرن و در عین حال هوای همدیگه رو دارن… نه مثل دوران وحشی‌گری ما که همدیگه رو با چک و لغد و مشت و هر ابزاری همدیگه رو تیکه پاره میکردیم تا سرحد مرگ جَر می‌کردیم… تازه بزرگترای بالا سرمون نه تنها کنترل نمیکردن بلکه بالا سرمون تحریکمون میکردن و از جنگیدن ما لذت میبردن…😂😁😀😅😅😓😧😦😔 ولی انصافاً حال هم میداد ها و هیجانش آدمو جوگیر میکرد…

    لیوای وزن بیشتری داره، گاردش هم دفاعیه ولی یوسف با اینکه وزنش کمتره ولی گاردش حمله است و خیلی جسورانه می‌جنگید…

    😂😂😂😁😀😍😍😆 چه غرشی می‌کنه لیوای… چه خط نشونی واسه هم میکشن…عجب کری خوانی میکنن برای همدیگه… ای جانم هیجان ای جانم کودکی ای جانم شور و انرژی… کیف میکنید با هم همتون… ما هم تماشاگر این مسابقات هیجان انگیزیم…

    من عاشق هوپ عزیز هستم با این احساس مسوولیت و محبت مادرانش که لیوای رو دلداری میده و آرومش می‌کنه … جالبه که اصلاً بچه هاش با اینکه توی ناز و نعمت بزرگ شدن، ولی لوس بار نیاورده… حتی جالبه که یوسف رو سرزنش و دعوا نکرد که چرا برادرتو مصدوم کردی…. خیلی رها راحت و با خیال آسوده به هر مسأله نگاه میکنن و اصلا به خودشون سخت نمیگیرن… به شدت با خودشون در صلحن و از بودن در کنار هم لذت میبرن…. به این میگن خانواده الگو

    چه باحاله این آقای رایان…. هوپ و رایان پدر و مادر خودمن دیگه. ببین چقدر دوست داشتنی و کوله این مرد شریف… واسه دندون پسرش پول گذاشته…. واااای خدایااا من ذوق کردم وقتی تصویر مبارک آبراهام لینکن والا رو دیدم روش… این مرد چقدر بزرگ و ماندگاره… من عاشقشم و ازش الگو میگیرم… فیلم لینکن با هنرنمایی مسحور کننده دنیل دی لوییس (اسطوره بلامنازع بازیگری)، در مورد بخشی از زندگی این مرد تاثیر گذار تاریخ امریکاست…

    استاد فقط زورت به مریم گلی میرسه، اگه راست میگی بیا با رایان بازی کن ببینم چند مرده حلاجی… مقابل مهارت بالای رایان کنترل ذهن هم جواب گو نیست…معلومه که جدی نگرفتی و با تمام توان بازی نکردی😂😁😀😃😆😉😊

    ای جونم واسه برد باباشون کف و سوت میکشن و تحسنش میکنن.. اون آغوش گرفتن پس از بازی جوانمردانتون دل منو برد …چه شوقی می‌کنه لیوای … چه ذوقی می‌کنه هوپ واسه عزیز دلش… چقدر احساس و حالم خدایی تر میشه وقتی عشق ورزیدن هاتون رو مبینم وقتی شاد بودن و لذت بردن هاتون رو با اعماق وجودم حس و نظاره میکنم…. استاد جانم چه شاده ای جانم عزیز دلم….

    اوووف یا پیغمبر چه تقلایی میکنه یوسف داره با چنگ و دندان مقاومت می‌کنه…بنازم به این روحیه جنگندگی داداش یوسف خودم… تو رو قرآن موهاشو نگا چه لَخت و نرمه… با اون چشمای دیوانه کنندش… چه زجه ها و فریادهایی میزنن… من که دارم لُرکه و فغان میزنم براشون…😀😀😁😂😂😂😄😆😉😉😊😍😍.

    بخدا آدم حظ می‌بره ازین همه درایت و مدیریت این پدر و مادر بینظیر … استاد اینا دیگه کین که جذب کردی… ازین بهتر ندیدم … چقدر خوب و سنجیده هوای بچه ها رو دارن…. هوپ منو کشت با این شخصیت بینظیرش ببین چقدر مادرانه بچه هاشو رو تهییج و تشویق میکنه و در عین حال به آرامش و صلح دعوتشون میکنه

    استاد هم دیگه دست به کار میشه و فیلش یاد هندستون کرده،از فنون کشتی آموزش میده اونم عملی… ببین به خدا من عاشقتم مرد میفهمی عاشق… توی آموزش همه چی استادی استاد… معرکه ای … همه چی تمومی… کاشکی اونجا بودم با همون هیکل برازندت چنان باراندازت میکردم که خودت هم از این همه زور و تکنیکم جا بخوری 😂😂😁😀😄😃😍😘😉😊

    بابا باریکلا کشتی کج هم میرین ها… چقدر باحالن این بچه های دوست داشتنی با اون اداها بازی ها و حرکات نمایشی باحالشون… عاشق این صفا و صمیمیت شونم…. داداشای ناز دوست داشتی کوچیک خودم….

    استاد این ازون فایل هاست که منو جوگیر می‌کنه تا رسیدن به آمریکا و دم در خونتون بدووم… بمب انگیزه و انرژی مثبته

    فکر کنم زیادی طولانی بشه باید یه کامنت جداگانه دیگه بذارم… مگه من از توجه و نوشتن درباره این خواسته ها و زیبایی ها سیر میشم!

    برم که بارها و بارها نگاه کنم…. تا چند روز خنده رو لبامه….

    عاشق شما«میلا»💗💜💙😘😍😉😆😊💞💞💖💜💗💙

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  2. -
    حسام گفته:
    مدت عضویت: 1967 روز

    اگ دوستام تونستن با همین خدا

    با همین استاد

    با همین سایت

    با همین درسهای من

    با همین کشور و شهر من

    با همین شغل کارمندی من

    با همین سن من

    با همین تحصیلات من

    با همین شرایط زندگی من

    نتیجه بگیرن و ثروتمند وشاد و سالم و بیزنس من بشن

    منم میتونم – من چیزی کمتر یا بیشتر ندارم-منم دقیقا مث اونا نتیجه میگیرم

    حسام ==> از شهرداری ستاد تا فلوریدا

    دوستان و استاد عاشقتونم – سلام

    خیلی شوق دارم بنویسم

    الان نجواها میخوان بگن چ خبره -مگه میلیاردی رکورد زدی

    یا خونه رویاهاتو خریدی

    چ خبره یواشتر- هول نکن خبری نیس

    منم بهش میگم این امیدی ک برام زنده شده از حساب یکصد میلیاردی و خونه آرزوهام مهمتره

    این امیدی ک برام زنده شده از سفر به امریکا و مهاجرت مهمتره

    چون اگ این امید و شور وشوق نباشه قدم از قدم برنمیدارم

    میدونین خیلی مهمه ک ی فایل یا یه درسی ک میخوام بخونم سعی میکنم عجله نکنم و دقیق بفهممش

    اوایل ک مث ی روزنامه میخوندم کامنت بچه ها رو ولی الان میخوام سعی کنم بفهممش و این پیشرفت خولبیه

    امروز اتفاقات قشنگی توی محل زندگیم و کارم افتاد ک دوس دارم بنویسمش

    پسرم محمد مهدی موقعی ک میرسوندمش مدرسه نزدیک مدرسه گفت ک بابا روز جهانی سیب هستش و خانم گفته ک ی سیب بیارین و من یادم رفت سیب بردارم

    منم گفتم بابا جون دیگه ولش کن مهم نیس الانم ک میوه فروشی باز نیس ساعت 7 صبح

    بعد خواهش کرد گفت بابا جون خواهش میکنم سیب برام بیار

    بعد ک میومدم خونه نجواهای شیطان اومدن سراغم ک منو قانع کنن دوباره سیب بردارم و برم مدرسه بهش بدم (باور کنین دوستان خونه ما تا مدرسه پسرم تقریبا با ماشین 5 دقیقه هستش و ما ترافیکی کلا توی شهرمون نداریم )- منم از اونجایی ک توی درس 6 لیاقت استاد راجع ب Play hard – work hard – پلی هارد ورک هارد صحبت کرده بودن ک احساس لیاقت میگه ک اگ به هر دلیلی وظیفتو انجام دادی الان دیگه میخوای به کارهای خودت برسی یا حتی میخوای استراحت کنی و هیچ کاری نداری (الان دیگه باید احساس سرزنش و تخریب خودتو نداشته باشی ک من حتما باید بلند بشم برای این موضوع ی کاری بکنم وگر نه بی ارزشم ) — منم تصمیم گرفتم ک اون سیب رو نبرم و سعی کردم به مامانش و ب خودش سرزنش نکنم ک چرا یادتون رفت – اوکی همه چیز خوبه

    خلاصه بعد نیم ساعت اومدم توی محل کارم

    1-یکی از نامه های اداری رو ک میخواستم بزنم خدا بوسیله دستانش کارمو راحت کرد و گفت ک ی نفر دیگه بزنه این یعنی اینکه هر روز خدا داره وقتمو آزاد تر میکنه و کارامو آسونتر میکنه ک به درسهای سایتم با لذت برسم

    2-یکی از تماس های تلفنی منو خدا لغوش کرد ک خیلی پیگیری داشت این یعنی اینکه هر روز خدا داره وقتمو آزاد تر میکنه و کارامو آسونتر میکنه ک به درسهای سایتم با لذت برسم

    3-همینکه امروز به عشق وجود ارزشمندم اومدم برا خودم وقت بزارم توی سایت خودم و کامنتمو بنویسم این یعنی اینکه هر روز خدا داره وقتمو آزاد تر میکنه و کارامو آسونتر میکنه ک به درسهای سایتم با لذت و احساس لیاقت بیشتری برسم

    4-بوسیله هدایت خدا استارت عبور از سیگار رو زدم چیزی ک 30 سال ذهنم اجازه فک کردن رو بهم نمیداد اینقدر دوره احساس لیاقت برام کار کرده ک دیگه دست یافتنی میدونمش و این نتیجه همون نتیجه استاده ک گفتن اگ من تونستم توی بندر عباس با اهرم رنج و لذت توی 50 روز 28 کیلو کم کنم دیگه من برم زندگیمو بسازم برم دنبال آرزوهام و این شور وشوق همون معجزه بزرگ امروز منه

    دوستان منم مثل استاد زمان بندعباس برای اینکه اموراتم بگذره ضمن اینکه صبح ها کارمندم -عصرها توی اسنپ کار میکنم و دارم میبینم وقتی من دارم روی باورام کار میکنم هر روز مسافرایی ک بهم میخورن مهربونتر میشن آسفالت مسیرهایی ک میرم داره هی هر روز بهتر میشه برخورد آدما و نوع پول دادنشون داره سخاوتمندانه تر میشه دقیقا یاد خاطرات استاد افتادم و خیلی از این بابت خوشحالم ک جهان مثل آیینه کار میکنه وقتی من دوتا باور میخونم جهان دو تا اتفاق خوب نشونم میده مثلا چراغ های راهنمایی سبز میشن – تویوتا لند کروز هیولا ک عاشقشم حتی از خانوادنم بیشتر دوسش دارم توی مسیر میاد جلووم و تا ی جایی دنبالش میرم همون GXR – V8 همون ک ماشین بازا و راننده بین المللا بهش میگن “” حضرت “” وای اسمشم خفنه عاشقشم

    دوستان ی چیزی بگم

    استاد جان بخدا واقعا میگم ک چقدر زندگی برام لذت بخش میشه وقتی ک میبینم سعیده شهریاری جان از شغل کارمندی هدایت شده ب جمع ثروتمندانی ک دوسشون داره و با لذت داره باهاشون کار میکنه و این امید به منم میگه ک حسام جان تو هم قراره به همین شکل یا راحت تر یا هر چیز دیگه (خداوند هزار راه داره برای لذت بردن من از زندگی و هدایتم به مسیر های بهتر) چقد حالم خوب میشه

    چقد حالم خوب میشه قراره برم توی مسیر فریبرز ازلی عزیز

    چقد حالم خوب میشه قراره برم توی مسیر استاد عباسمنش عزیز

    چقد حالم خوب میشه قراره مثل رضا عطار عزیز بشم یا بهتر

    چقد حالم خوب میشه قراره مثل سعیده عزیز یا هر کدوم از دوستام نتایجم بزرگ و بزرگتر بشه

    مسابقه کشتی بین جــُــوزِف و لیـــــوای

    بچه ها کشتی میگیرن و انرژیشون تخلیه میشه و به خاطر تربیت درست مامان و بابا با هم در صلحن و با هم دعواشون نمیشه و باباشون هم 5 دلار براشون جایزه میزاره

    رایــِـن برنده برنده های تنیس میشه

    شادی توی این ارتباط هامون موج میزنه

    لذت بردن و خندیدن توی این اتفاقات امروزمون موج میزنه

    خدا رو صد هزار مرتبه شکر

    داورمون هم هــُــوپ هستش – آموزش کشتی به لــُــوک توسط استاد عزیز —

    استاد های عزیزم و دوستان ،، خیلی لذت بردم و عاشق همتون هستم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  3. -
    الهه السادات میرمحمدی گفته:
    مدت عضویت: 2297 روز

    بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِیمِ

    به نام تنها رب و فرمانروای جهان

    سلام به استاد عزیز و خانم شایسته وهمه ی عزیزان در هر جای این کره ی خاکی :)

    و خداروشکر که دوباره زیبایی دیدیم،دوباره زیبایی های بیشتر

    •• خدااااای من چقد این خانواده با چیزای خیلی ساده باهم خوش میگذرونن و برای خالی کردن انرژی بچه ها راهکارساده اما لذتبخش وجذابی میدن، کشتی !!

    واقعا حتی نگاه کردن به مسابقه ی این دوتا داداش لذتبخش بود،خدایا شکرت

    ‏و یه نکته ی دیگه اینکه با اینکه لیوای و جوزف دوقلو اند اما جوزف به خاطر علاقه اش به فعالیت های بدنی و ورزش خیلی تو کشتی گرفتن زبر و زرنگ تر و چابک تر از لیوای هستش،اما لیوای علاقه اش چیزه دیگه ای و اینجا برای خودم جالب بود که این خانواده روی بچه ها لیبل نمیذاره.( که تو قوی یا ضعیف هستی)

    ‏و قضاوتی در کار نیست، و موضوع علاقه است،ینی اون کسی که به ورزش علاقه ی بیشتری داره چون علاقه داره مهارت بیشتری کسب کرده.

    •• نکته ی جالب بعدی رابطه ی خیلی خوب داداشا باهم دیگه بود. مثلا تو وقتهای استراحت بین رقابت لوک و جی کاپ دوتا کشتی گیر مون رو تشویق میکردن، انرژی میدادن بهشون و گاهی کمکشون میکرن که از روی زمین بلند شن.

    ••من با این سریال علاقه مند به پینگ پنگ شدم وچ قدررر این بازی در عین سادگی واقعا در عین سااادگی ،فوق العاده جذاب و سرگرم کننده است و چقد فعالیت بدنی ای خوبیه.

    ‏بازی خیلی خوب پینگ پنگ اقای راین رو هم تحسین کردم

    •• نظارت و جدیت خانم هوپ واقعا عالی و تحسین برانگیزه

    که هر موقع احساس خطر کردن که ممکنه به بچه ها اسیبی برسه سریع بازی رو استپ میکنند.

    خدای چقدررر این خانواده دوست داشتنی و دلنشین اند.

    خداروشکر بابت این همه اتفاقات قشنگ

    درپناه خداوند باشید :))

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  4. -
    زهرا براتی گفته:
    مدت عضویت: 2544 روز

    به نام خدای بسیار بخشنده و مهربان

    سلام به همه ی عزیزای دل و استاد نازنین و مریم مهربونم

    هرچقدر بیشتر این خانواده رو و عملکردشون و در سریال میبینم،بیشتر لذت میبرم وبیشتر عاشقشون میشم،واین همه عشق و صمیمیت و صلح و هیجان و تحسین میکنم،

    چقدر در حین بازی ها و شیطنت هاشون هم هوای هم رو دارند که به هم صدمه نزنندو

    حتی جیکاب دست برادرش و گرفت که از روی زمین بلند شه،چقدر این پسر فهمیده و شوخ هست وقابل تحسین،

    چقدر مادر در دلداری دادن به پسرش که گریه میکرد،تعادل داشت و طبیعی برخورد کرد که قضیه زود جمع شه،و لیوای همه چیز و سریع فراموش کرد وبرگشت به بازی .

    بازیه پینگ پنگ هم خیلی با حال بود،وآقای رایان،بس که خونسرد بازی میکرد و بازی رو هم بلد بود بالاخره برنده شد،و اینجاست که حرف استاد با سند ثابت میشود،

    دنیا دنیای ادمهای (علی بی غم)هست.😆😉

    انسان بسیار دوست داشتنی،زیرک،شوخ طبع و خونسرد که من خیلی جاها دیدم اعراض میکنند از ناخاسته ها،واز اشتباهات بچه ها و …

    این جمع در کنار شما استاد عزیزو پرانرژی ام و مریم دوست داشتنی و مهربونم ،بسیار باحال تر و جذاب تر کرده ،این فایلها رو،

    ومن با ذوق نگاه میکنم و حتی به پسرهام هم نشون میدم و اونها هم استقبال میکنند و کلی الگو میگیرند و تاثیر گذار هست.

    چقدر لذت بردم از سریال امروز،و بی صبرانه منتظر قسمت های بعدی هستم ،بخصوص تغییرات هیولایی که دوباره به پارادایس و خونه ی رویاییتون دادید،از عکسی که در سایت گذاشتید فهمیدم ،چقدر ویوی خونه رو زیباتر و زیباتر کردید،اصلا انگار یک خونه ی دیگست،بس که زیبا شده،خدایا این ایده ها چقدر میتونه زندگی رو زیباتر کنه.

    خدایا شکررررررررت

    دوستتون دارم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  5. -
    احمد فردوسی گفته:
    مدت عضویت: 1481 روز

    به نام الله هدایتگر

    سلام

    این فایل نشونه امروزمن بود

    دوش با من گفت پنهان کاردانی تیزهوش

    وز شما پنهان نشاید کرد سِرِّ مِی‌فروش

    گفت آسان گیر بر خود کارها کز رویِ طبع

    سخت می‌گردد جهان بر مردمانِ سخت‌کوش

    تمام نکات این فایل براساس این غزل حافظ حلاصه میشه

    زندگی روسخت نگیر

    درلحظه زندگی کن

    باخودت درصلح باش

    احساس خوبی داشته باش

    زمانی که لیوای مصدوم میشه همچی باصلح وارامش اکی شدوکسی ناراحت نشدوهمه شادوباارامش بودندواین رمزخوشبختیه اون رمزواون سرمی فروش هست

    خدامیگه تونگران چیزی نباش وچندباراین نشانه روزدم وهمش درموردکنترل ذهن ودرصلح بودن وتوجه کردن به خواسته هاست

    خدامیگه وقتی توارامش داشته باشی ونگران نباشی من بهت میگم چکارکنی بهت ایده میدم باهات حرف میزنم توفقط بروجلو

    ایده میخوای برای کسب وکارت پس حس خوب داشته باش درلحظه باش اززندگیت لذت ببربه من توکل کن من کارهاروبرات انجام میدم الله اکبر

    وان گَهَم دَر داد جامی کز فروغش بر فلک

    زهره در رقص آمد و بَرْبَط زنان می‌گفت نوش

    با دلِ خونین لبِ خندان بیاور همچو جام

    نی گَرَت زخمی رسد، آیی چو چنگ اندر

    تا نگردی آشْنا زین پرده رَمزی نشنوی

    گوشِ نامحرم نباشد جایِ پیغامِ سروش

    تادرمدارخوشبختی نباشی نمیتونی این فایل روببینی عزیزمن((پس ماخوشبخت ترین ادم های روی کره زمین هستیم که تواین سایتیم وداریم این فایل رومیبینیم)))

    گوش کن پند ای پسر وز بهرِ دنیا غم مَخور

    گفتمت چون دُر حدیثی، گر توانی داشت هوش

    زندگی روراحت بگیربه خداارزششوداره که حالتوخوب نگه داری به خداارزش داره تمرین های استادروبه خوبی انجام بدی

    به خداارزششوداره بری دنبال کاری که عاشقش هستی

    ارزششوداره واقعا داره

    در حریمِ عشق نَتْوان زد دَم از گفت و شنید

    زان که آنجا جمله اعضا چشم باید بود وگوش

    شادوموفق باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  6. -
    آینا راداکبری گفته:
    مدت عضویت: 3350 روز

    سلام

    رقابت همیشه دلنشین است💪 و بالاخره هر نتیجه ای که داشته باشد برایمان خوب است پیروز شویم که انگیزه بیشتری داریم اگر هم نشویم که تجربه کسب می کنیم که دفعه بعدی باید چطور عمل کنیم.🏀⚾⚽🏐

    پرورش دادن کودکان چقدر مهم است و به وضوح داریم آنها را می بینیم نه اینکه فقط یاد بگیرند دو دو تا چهارتا و بعدش اصلا استفاده ای نکنند یا هوا آلوده باشه یا فلان و همه چیز تعطیل میشه و چقدر پرورش دادن بچه ها مهم است و تربیت آنها طبق پرورش دادن انها مهم است . 🙆‍♂️🙆‍♂️🙆‍♂️

    چقدر لذت بخشه همه چیز تحرک و ورزش و سرگرمی و خلاقیت 💪💪

    چقدر بی ریا احساسات بیان میشه و آدم احساس معذب بودن ندارد وهر کسی خودش است مرحبا

    چقدر قشنگ فقط پدر ومادر ؛ بچه ها را مدیریت می کنند نه اینکه هم خودشان عذاب بکشند همه بچه ها فوق العاده اند

    چقدراین سریالها آموزنده است خدا همیشه حامی تان باشد تشکر

    بازهای جسمی وتحرک و یادگیری عالی و جدی در عین حال شاد ؛ چقدرعالیه 🏃‍♀️🏃‍♂️🏃‍♂️

    ایول استاد مرسی ؛ مگه به همین راحتی میشه از استاد ما باخت 💪👏👏👏آفرین

    راستش توی این فایلها دارم فرق جهان سوم و جهان اول را بیشتر درک می کنم .

    بهترینها برای استاد و خانم شایسته خبرنگار قهار را، همیشه آرزومندم. 👏👀👀`

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  7. -
    امامی گفته:
    مدت عضویت: 2663 روز

    سلام به دوستان عزیزم

    اولین نکته ای که دریافت کردم این هست که رقابت میتونه صلح آمیز و برای لذت بردن و فان و تنوع باشه (رقابت سالم) ولی رقابتی که بخوایم خیلی جدی از دیگران بزنیم بالا و روی دیگران رو کم کنیم و خودمون رو به دیگران ثابت کنیم رقابت سالمی نیست و بایستی حذف بشه. تمرکز ما باید روی تغییر و بهبود خودمون و زندگی خودمون باشه پس من به دنبال بهبود و تغییر زندگی خودم هستم نه رقابت کردن با دیگران. من به دنبال خوشبخت کردن خودم هستم و آرزوی سعادت و پیشرفت برای همه ی افراد دارم.

    دومین نکته ای که دریافت کردم اعتماد کردن پدر و مادر به خداوند و تسلیم بودنشون هست که در خونسرد بودنشون میشه با تمام وجود حس کرد. اصلا دلشوره و نگرانی هیچی رو ندارن و با لذت تمام بازی و کشتی بچه ها رو میبینن و حتی داوری و مربی گری هم میکنن. چقدر این احساس آرامش لذت بخشه. البته تکامل هم طی شده و بچه ها خیلی عالی آموزش داده شدن. چقدر پدر و مادر فوق العاده ای هستن. من میخوام چنین پدری برای فرزندم باشم در نهایت خونسردی و رفاقت.

    سومین نکته ای که دریافت کردم این هست که بهترین راه آموزش دادن به بچه ها و کلا بهبود دادن دیگران این هست که خودت رو آموزش بدی و خودت تغییر کنی و پیشرفت کنی و این تغییر من هست که به دیگرانی که آماده هستن آموزش میده. این تغییر من هست که میتونه باعث بیداری افراد و هدایتشون بشه. و از صدها کتاب و دوره ی آموزشی زورکی بهتر و تاثیرگذار تره. وقتی خودم رو آموزش میدم و نتایج عالی میگیرم و زندگیم بهتر میشه و زیباتر میشه دارم در مسیر خداوند حرکت میکنم. (اگر بندگان من در باره من از تو پرسیدن من نزدیکم و اجابت میکنم درخواست رو به شرط اینکه دعوت من رو بپذیرن و ایمان داشته باشن تا رشد کنن) یعنی همه ی ما به یک اندازه به خوان نعمت و ثروت نزدیک هستیم. همه ی ما به یک اندازه به خداوند نزدیک هستیم. و وقتی من خودم رو بهبود میدم اولا زندگیم زیباتر میشه و لذت بخش تر میشه و دوما از بیماری تغییر دادن دیگران و ضربه هاش رهایی پیدا میکنی و سوما آرامش داری و حالت بهتره چهارم الگویی میشی برای اینکه افرادی که میخوان از مسیرت پیروی کنن و به خوشبختی برسن، دقیقا مثل خانواده راسل. رایان و هوپ خودشون از وجود خودشون لذت میبرن با خودشون تعامل خوب دارن از محیط درک خوبی دارن و هزاران ویژگی مثبت دیگه و این نوع نگاه ها رو بچه ها هم دارن. چرا؟ چون وقتی تو روی خودت کار میکنی تاثیرت خوبت در جهان گذاشته میشه نه وقتی حرف میزنی. پس اگر میخوایم خانواده خوبی داشته باشیم، بهترین سرمایه گذاری و بهترین اقدام این هست که روی خودمون کار کنیم و این کار باعث میشه جهان اطراف ما هم خوب بشه و این کار رو جهان انجام میده و لازم نیست ما کاری بکنیم جز روی خودمون کار کنیم و شخصیت بهتری بسازیم و پیشرفت کنیم و نتایج بزرگتر بگیریم. به قول استاد عباس منش و مادر تمامی نصایح برای من: همان تغییری باش که میخواهی در جهان ببینی.

    چهارمین نکته ای که دریافت کردم خداروشکر که پس میشه خانواده ای داشته باشی که همواره در شادی و نشاط باشن. همواره از وجود هم لذت ببرن. روابط عاطفی عالی با همه داشته باشی. احترام و عشق موج بزنه. کسی مسئولیت خوشحال کردن بقیه رو نداشته باشه بلکه هر فرد خودش لذت ببره و در ارتباط قرار گرفتن دو فردی که از خودشون لذت میبرن باعث میشه از با هم بودن هم لذت ببرن.

    پنجمین نکته ای که دریافت کردم تکاملی هست که استاد و مریم عزیز در زندگی در بهشت طی کردن و مسابقات پینگ پونگ رو پشت سر هم ننداختن که حوصله سر بر بشه و بینش فاصله انداختن و این خیلی زیباست. وقتی حرکت میکنی قدم ها بهت گفته میشه و بازخورد میگیری و بهبود میدی کارت رو.

    ششمین نکته ای که دریافت کردم این هست که وقتی باورهات خوب باشه و مثبت نگر باشی همه چیز برات زیبا میشه. حتی کندن دندون رایان و مریم گفت لیوای و جوزف کشتی گرفتن دندون لیوای اومد پایین و بلند بلند با استاد میخندن

    هفتمین نکته ای که دریافت کردم این هست که وقتی نسبت به کاری عشق داشته باشی جلوی دوربین و پشت دوربین نداره.. استاد عاشق آموزش دادن و بهبود دادن هست و ناخودآگاه این عشقش از همه جا بیرون میزنه. حتی در کشتی گرفتن. البته استاد عاشق آموزش دادن مواردی هست که توش نتیجه عالی گرفته و تجربه و درس های خودش رو بیان میکنه و آموزش میده

    هشتمین نکته ای که دریافت کردم شجاعت و جسارت در مهاجرت کردن به کشوری که زبانش رو بلد نیستی و استمرار داشتن در یادگیری زبان انگلیسی هست. واقعا تحسین برانگیزه و خیلی خوب زبانتون پیشرفت کرده و داره بهتر میشه و این نتیجه کمال گرا نبودن و استمرار دادن در مسیر هست.

    بیشترین موردی که به من کمک کرده این هست که به دنبال تغییر و بهبود خودم باشم و نه رقابت کردن و قضاوت کردن دیگران. رقابت سالم داشتن برای فان خوبه اما نباید زندگیت بر پایه رقابت چیده بشه و این بیماریه. چون به جای تمرکز بر خودت دنبال ثابت کردن خودت به دیگران و بالا زدن از بقیه برای هیچ و پوچی. من دوست دارم تمرکزم رو بگذارم که روی خودم کار کنم و زندگی خودم رو بهبود و تغییر بدم و احسنت به همه ی افرادی که زندگی خودشون رو دارن بهبود میدن و دمشون گرم ان شاءالله به هر انچه که از خداوند میخوان برسن و هر روز خوشبخت تر باشن. مورد دیگه ای که بهم کمک کرد اینه که وقتی در مسیر درست استمرار داشته باشی و ادامه بدی نتایج عالی میشه. مثل روند یادگیری زبان انگلیسی. و وقتی نگاه مثبتنگر واقعی داشته باشی جهان برات زیبا میشه. و تسلیم بودن در برابر خداوند و اعتماد داشتن به خداوند رمز موفقیت هر انسانی هست مثل این رایان و هوپ فوق العاده که فوق العاده خونسرد هستن.

    برنامه شخصی من برای اجرا کردن این مورد عمل این هست که هر روز به دنبال بهبود دادن شخصیت و باورها و نگاه خودم باشم و فایلها و آگاهی ها رو برای هدف هام استفاده کنم و ورژن بهتری از خودم تولید کنم که قابل بیان باشه و میگم تونستم در فلان هدفم چنین حرکتی رو با استفاده از فلان آگاهی و فلان فایل بزنم. با همین وضوح.

    بارها با خودم تکرار میکنم که من قدرت تغییر دادن دیگران را هرگز ندارم مثل محمد مثل موسی و تمامی پیامبران دیگه که نتونستن افراد رو تغییر بدن و آیات ما انت علیکم بوکیل ما انت علیکم بحفیط نازل شد و آیه ای که میگه اگر میتونی نردبانی بزن برو آخر آسمون و چاله ای بکن برو آخر زمین میبینی که اونها ایمان نمی آورند. پس منم هرگز توانایی تغییر دادن دیگران و زندگیشون رو ندارم و به اندازه ی کل هستی توانایی تغییر و بهبود زندگی خودم و خلق زندگی دلخواهم رو دارم. مثل تمام افراد موفق در دنیا که تونستن زندگی دلخواهشون رو ایجاد کنند پس من هم میتونم زندگی دلخواهم رو ایجاد کنم و من بی نهایت پتانسیل برای خلق زندگی دلخواهم رو دارم.

    عدم کمالگریی در مسیر درست و استمرار داشته باشم در کارهام تا نتایج خوب ایجاد بشه

    بیشتر نکات مثبت خودم و زندگیم و جهان اطرافم را ببینم و روی فایلهای تمرکز بر نکات مثبت بیشتر زمان بگذارم

    من روی خودم کار میکنم و تسلیم خداوند هستم در مسیر رسیدن به اهداف واضحم. خونسردم چون خدا را باور دارم. الا به ذکر الله تطمئن القلوب. یک مورچه در دل خاک روزی داده میشه. من در شکم مادرم به بهترین شکل رشد کردم. خدایی که من رو از یک تک سلول به این جسم پیشرفته رسونده میتونه من رو به هر خواسته ای که دارم برسونه و هر مسئله ای رو در زندگیم حل کنه. خداوندی که میلیاردها کهکشان رو مدیریت و رهبری میکنه در کمال نظم و دقت و پرفکت میتونه زندگی من رو هم در تمامی جنبه ها مدیریت کنه و به بهترین مسیرها هدایتم کنه. تنها با یاد خداوند دلها آرام میگیرد پس روی خودم کار میکنم و به احساس خوب و آرامش میرسم و میمانم و ادامه میدهم و در مسیر تسلیم خداوند هستم.

    خدایا همه ی ما رو به مسیر مستقیم هدایت کن راه کسانی که به آنها نعمت دادی نه راه کسانی که به آنها خشم گرفتی و نه گمراهان. خدایا شکرت.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  8. -
    ناعمه احمدی گفته:
    مدت عضویت: 1284 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    زندگی در بهشت،42

    سلام ب استاد عزیز، خانم شایسته زیبا و دوستانم. ب خدا گفتم الان وقت چی هست چکار کنم ایمیل چک شد، کلی کامنت خوندم، این فایل رو هم ک دیدم حالا چ کنیم؟ دیدم میگه دلت برای کامنت نوشتن تنگ نشده است ؟ آری رب من. انصافا دل آدم میکشه ک بیاد بنویسه از همه چی از درک و آگاهی های جدیدش، از زیبایی های زندگیش، از معجزاتی ک میبینه، دوست داریم حس های خوب مون رو شیر کنیم با هم، چه معامله ای سودِ و سودِ و سود.اینجا تکه ای از بهشته با جمعی از خردمندان.

    2 روز پیش رفتم کوه انتظار داشتم دوستانی رو ببینم و کمی تعاملات برقرار کنیم ولی صبحش از خدا خواسته بودم امروز رو برام قشنگگگ پلن بریز کارگردان عزیزم، من هیچی نمیدونم، ب هیچ کس نمیچسبم و حال خوب من وابسته ب بودن با دوستانم نیست و من انصافا تو تنهایی خودم خیلی حالم خوبه مخصوصا تو طبیعت.

    هوا بهشتی بود بهشتی نمیتونم توصیفش کنم، ینی استاد یک ویویی من نشسته بودم پاهام رو دراز کرده بودم، روبرو ویو ابدیییییی کوه. بادی مینوازید مارا ک نگم براتون، یعنی اون لحظه گفتم خدایا من این لحظه ام رو با هیچ کس و هیچ چیز عوض نمیکنم، نمیدونم حس کردین یا نه یه موقع هایی آدم انقدر در لحظه است انقدر حس میکنه ب خدا نزدیکه ‌ک میگه من حاضرم همین لحظه برم اون دنیا، ینی هیچ چیز ب اندازه اون لحظه براش زیبا نیست( مخصوصا وقتی تو طبیعت هستم)

    ینی ب خدا میگفتم خدایا من میتونم تا آخر عمرم همینجا بمونم، میگفتم خب الان چیکار کنم، آهنگ بزارم، آهنگ تجسمی بزارم برم تو تجسماتم، آروزهام رو بگم ب خدا چیکار کنم؟ بعد دیدم بهترین کار زل زدن ب عظمت اون کوه ها و حس نسیم خنک ک انگار خدا نزدیکت عه باهاته، و سکوت و سکوت و سکوت مناسب ترین کاره.

    میخواستم داد بزنم ای ایها الناسی ک دارید بدون تماشای اطراف تون ب سمت فتح قله میتازید، یه دیقه سرتون رو بالا کنید و از مسیر لذت ببرید. ینی حاضر بودم اونجا یه تابلو نصب کنم بزنم هر 15 دقیقه n تومن برای دیدن این ویو بپردازید، انقدر اونجا زیبا بود حس اینکه مینشستی پاهاتو دراز میکردی راحت و پشتی ای از جنس تخته سنگ پشت ات بود و عظمت اون کوه ها جلو روت بود، دیگه چی میخواستم ؟

    برام عجیبه چرا ماها دوست داریم فقط ب مقصد برسیم، خود من در مورد کوهنوردی این مقاومت رو ندارم ک از مسیرم لذت ببرم ولی تو کارم ترمز دارم، حال خوشم وابسته ب درامد روزم میشه، ب اومدن یا نیومدن مشتری، چرا رها نیستی ؟ چرا انقدر کوته نظری ؟ چرا خواسته هات رو با پرو ایت ب خدات نمیگی؟ مگر همین خدا برات مغازه رو با جنسات جور نکرد جوری ک تو نمیدونستی اون افرادی ک کمکت کردن کی بودن اصلا؟ خوب بیا اینم فکت برای توحید و ایمان بیشتر.پس بخواه بیشتر و بیشتر.

    یا شب قبلش ک بارون نم نمی شروع ب باریدن کرد با اینکه خسته بودم ولی این خستگی نتونست حریف ذوقم بشه جوری ک تو خونه راه میرفتم و از خوشحالی با خودم حرف میزدم ک آخ جون آخ جون خواهرم گفت خوب چیه مگههههه؟ گفتم در گنج خود نمی پوستم :))) اینجانب وقتی باران می آید و نتواند برود بیرون دیوانه میشودددد.

    اون شب ب خدا گفتم خدایا این بهترین لحظه عمرم عه، شب تو پارک خلوت نم بارون میزد، بوی بهشتی سرسبزی و بارون و هم صحبتی با خدا. چیزی بهتر از این پکیج سراغ دارید آیا ؟ ینی همش میگفتم این لحظه مثل بهشته بهشت. اون لحظاتی ک میگی خدایا این بهترین لحظات عمرم هست و بعدها اون احساسات هی بیشتر و بیشتر حس میشن و میگی نه این دیگه بهترین اش بود ولی نمیدونی بازم قراره بیشتر از این حسا تجربه کنی ؛)))

    مغازه ام رو حدود 12 روزه بازگشایی کردم و منی ک تجربه اولم بود منی ک فقط با دو قفسه جنس شروع کردم و خالی بود بیشترش،مغازه ای ک ماشین همسایه جلوش پارک شده و بعد چند بار گفتن گفتم ولش کن بیخیال باهاش نجنگ داری شرک میورزی ک بودن یا نبودن اون ماشین بشه دلیل رزق تو ؟ مغازه ای در کنج ک شاخه های درخت بزرگی جلوش رو گرفته و همه میگن اینجا ک دید نداره، ولی خدا خودش از زبان فرشتگان و کودکان برام بازاریابی میکنه، خودشون میگن مامان اینجا لوازم التحریر شده، خودشون میرن دوستاشون رو میارن اینجا، باهاشون دوست شدم تحسین شون میکنم باهاشون حرف میزنم. عاشق بچه ها هستم خیلی زیبان این فرشته ها. راستی توی این 12 روز من حدود 1500 رزق ب حسابم اومده خداروشکر. حساب کتابی بابت درصد سود و اومدن چندتا مشتری نمیکنم فقط تارگت میزارم روی مقدار ورودی روزانه و تقریبا رشد صعودی داره خداروشکر. باید تکامل طی کنم، مقایسه نکنم بلکه الگو بگیرم، صبر ب همراه امید داشته باشم.

    خب برویم سراغ زیبایی های این فایل ک کلی باهاش خندیدم، نمیدونم من چرا انقدر خوش خنده ام ینی توی هر جمعی ک بودم دیدم ک خودم بیشتر از همه شادم. مورد داشتیم حتی پسرها با طرز صحبت کاملا مودبانه رد شدن حرفی زدن و خنده دار بود من تو دلم کلی خندیدم. و با تغییر خودم و احترام بی قید و شرط ب افراد واقعا دیگه از بی احترامی خبری نیست حتی اگر کسی حرفی میزنه یه تعریفی میکنه ازم.

    و من اینجا از خنده های زیبای خانم شایسته جان کلی خندیدم و عشق کردم.

    این بازی کشتی خیلی هیجانی و لذت بخش بود، جالبه عموی من همیشه دوتا پسرهای کوچیک اش رو میندازه ب جون هم کشتی بگیرن و داورشون هم میشه و آخرش هم ب گریه ی یکی از طرفین ختم میشه و منی ک غش میکنم از خنده و هیجان بچه ها. ولی همیشه با شکایت بزرگترها ک سرمون رو بردین بسه زود تموم میشه و صبر و حوصله این جمع دوست داشتنی خیلی برام قابل تحسین بود. من هم توی مهمانی ها دیگه گیر نمیدم ب بچه ها و اتفاقا ب بقیه میگم چیکار دارین بچه ان بزارین بچگی کنن ربات ک نیستن.و با خنده ها وذوق هاشون عشق میکنم و صبر حوصله ام بسیار بیشتر شده.

    باید یاد گرفت از این بچه ها ک هیجان و احساساتم رو سرکوب نکنم و ابراز کنم و خودم باشم

    من عاشق این جمع شاد و پرهیجان شدم با کلی تفریحات سالم مخصوصا پینگ پنگ ک عاشقش هستم. و از خدا این طور تعاملات و دوستی هارو خواستم.

    من عاشق لبخند و آرامش مادر خانواده شدم، عاشق پدر خانواده فرمانده آرام و شوخ با اون شوخ طبعی های زیباش

    عاشق احترام وصمیمیت و دوستی بین برادرها شدم، چقدر باید یاد بگیرم من

    سپاسگزارم بابت تهیه و تدوین این فایل گرانبها

    در پناه الله‌

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  9. -
    رضا حسینی گفته:
    مدت عضویت: 1095 روز

    إِنَّ رَبَّکَ هُوَ الْخَلَّاقُ الْعَلِیمُ

    بی‌تردید پروردگار تو همان همواره آفریننده داناست.

    سلام به روی ماه همگی

    خدایا شکرت بخاطر جان تازه و زندگی دوباره ای که امروز بمن بخشیدی تا شکرگزار زیبایی های زندگیم باشم، و تحسین کنم زیبایی های پارادایس رو تا مسیر زندگی در طبیعت برای من هم هموار بشه

    خدایا شکرت که تو رو دارم

    خدای من، چقدر این خانواده با حال و با صفا هستند. تمام حرکات و رفتارهاشون فقط برای شادی و لذت بردن از تک تک لحظات زندگی شونه.

    خدایا شکرت از اول تا آخر فایل فقط داشتم می خندیدم.

    لحظه ای که لیوای گریه اش گرفت و دندونش اقتاد، اصلا فضا متشنج نشد، کسی جوزف رو سرزنش نکرد و کسی لیوای رو دلداری نداد. بخاطر اینکه خیلی خیلی با خودشون در صلح هستند، این خانواده اتفاقی با استاد رفیق نشدند و اتفاقی پاشون به پارادایس باز نشده. اینها اومدن که بمن درس زندگی بدن که چجوری با بچه هام تعامل داشته باشم تا اونها هم با هم بدرستی رفتار کنند تا فردا در مسیری که در اجتماع پیش رو دارند با دیگران هم بدرستی رفتار کنند.

    تازه متوجه شدم باید از همین بازی ها و شوخی ها حس برتری طلبی رو از شخصیت مون حذف کنیم که وقتی وارد اجتماع شدیم فارغ از این صفت ناپسند بتونیم در خدمت گسترش جهان هستی باشیم.

    همین بچه ها، همین لیوای جوزف لوک و جیکوب قطع به یقین فردا مثل پدرشون وارد جامعه میشن و از اونجایی که یاد گرفتن حس کینه و نفرت نداشته باشند و از لحظات شون لذت ببرن، محیط اطراف شون رو به جای زیباتری برای زندگی خود و دیگران تبدیل می کنند.

    من نمی‌دونم مستر رایان کجا کار می کنه، اما مطمئنم مجموعه تحت مدیریت ایشون، یه مجموعه فعال، با نشاط و با راندمان و کارایی بالاست.

    مادرشون هم مطمئنا هر ملکی که فروخته اول خودش از اون ملک حس خوب گرفته و بعد همون رو به مشتری انتقال داده، بعبارتی بجای زبون بازی با احساس واقعی خرید و فروش می کنه.

    خدارو صد هزار مرتبه شکر، برای آگاهی هایی که از مهمونهای پارادایس می گیریم.

    خدارو صد هزار مرتبه شکر که خداوند استاد و بانو شایسته رو در مسیر سبز زندگیم قرار داد.

    خدارو بی نهایت سپاسگزارم که هر روز مزرعه رویاهام رو بمن نزدیکتر می کنه.

    خدارو شاکرم که من رو هدایت کرد به حضور در این خانواده و مأمن الهی

    خدایا من ثروتمندترین فرد جهانم چون تو دارایی منی

    خدایا شکرت که تو رو دارم.

    مانا باشید و شاد زی…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  10. -
    فائزه مقدم گفته:
    مدت عضویت: 1845 روز

    به نام خداوند بخشنده مهربان

    سلام سلام سلام دوستای خوبم به استاد مهربونم

    و مریم‌جان شایسته

    راستشو بخوای وقتی پیش نمایش این سریال دیدم بازی پینگ پنگ گفتم خوب حتماً یه قسمتی که است که فقط بازی بدون صحبت بدون آگاهی ولی پلی کردم و دیدم دیدم وای خدای من چقدر لذت بردم از مسابقه دو تا برادر کوچیک از مسابقه پینگ پنگ استاد روابط خوبی که بین برادر ها بین پدر و مادر با فرزند هاشون بین استاد و مریم جان با مهمونا شون واقعا لذت میبرم

    میبینم با رفتارتان با مهموناتون رو …

    مهمون نوازی تون رو..

    اینکه خونتون را در اختیارشان گذاشتید خودتون تو آروی استراحت می کنید که تمام امکانات در اختیارشون میزارید بدون هیچ چشم‌داشتی واقعاً لذت میبرم واقعا تحسین میکنم.

    در طول مسابقه که دو تا برادر کوچک با هم داشتن حس جنگجوی یکی از بچه ها واقعاً برای من قابل تحسین بود این که به هیچ وجه حاضر نیست باخت رو قبول کنه اینقدر قشنگ مبارزه میکنه با اینکه جسته ی برادرش از خودش بزرگتره ولی مصمم برای برد مصمم و برای به دست آوردن پیروزی واقعاً این روحیه اش و تحسین می کنم چیزی که همه ما بهش احتیاج داریم که اونقدر ادامه بدیم آنقدر مصمم باشیم برای برد که ناامید نشیم

    یا وقتی که مسابقه تموم شد و پیروز شد خوشحالی و انرژی که داشت اصلا خسته نبود این حس خوب و احساس خوبی که داشت واقعاً کیف کردم

    و برادری که باخته بود و بر روی زمین داشت گریه می کرد البته ول فکر کردم برای مسابقه که باخته داره گریه میکنه بعد دیدم که نه دندونش افتاده

    و خیلی برام جالب بود که تنش به وجود نیامد و اینقدر با خودشون درصلحن اینقدر رفتار و روابطشان با هم خوبه اخلاقشون خوبه تربیت درست شدن واقعاً کیف می کنم واقعاً لذت بردم وقتی که مسابقه تموم شد و یکی از بچه ها رو زمین دراز کشیده و گریه میکردم مادرش اومد بالا سرش داشته نوازشش می کرد و دلداری میداد انقدر حس خوب مادران گرفتم اونقدر درکش کردم اون مادر و اینقدر حس خوبی گرفتم از این بابت که خدا میدونه. چقدر کیف کردم که همیشه یک مادر حامی فرزندش میتونه باشه حتی تو شرایط سخت و حتی زمانی که باختی.

    و مسابقه دوبارشون این که مصمم بود برای پیروزی و میخواست باختی که کرده رو جبران کنه واقعا کیف کردم اینکه مسابقه را برد و خوشحال بود شاد بود از پیروزیش چیزیی که همه ما باد بهش توجه کنیم .وقتی توی مسیری که داریم میریم به بن‌بستی خوردیم یک بار شکست خوردیم ناامید نشویم و اگه به درستی اون مسیر ایمان داری نباید ناراحت بشی باید ادامه بدیم انقدر ادامه بدیم که به نتایج خوبی برسیم و اینکه پیروزی ما توی چند مرحله اتفاق می افتد همه بسته به خود ما داره به اینکه با چه انرژی داریم شروع میکنیم با چی جدیتی داریم مسیر می خوایم ادامه بدیم پس اگه به مسیری که داری میری ایما ن داری به درستی به حق بودنش ایمان داری به جنگ تا جایی که میتونی به جنگ تابه اون خواسته و هدف دست پیدا کنی

    چند قسمت قبل مریم جان راجع به در صلح بودن بچه هابا خودشون صحبت کردن که بچه‌ها با خودشان درصلحن با هم درگیر نیستن با اینکه تفاوت سنی دارند با اینکه یک کودک یکی نوجوان در سن بلوغ خیلی سطح فکرشون انرژی‌شان فعالیت هاشون با هم دیگه فرق میکنه ولی با خودشون درصلحند سعی میکنن حال همدیگر را درک کنند انرژی همدیگر را درک کنند و هر جا که لازم برادر کوچیکه مثل برادر بزرگ فکر کنه و اونو حمایت کنه و بعضی جاها که لازمه برادر بزرگتر خودش رو در شرایط برادر کوچک قرار میده و سعی میکنه سطح فکرش مثل اون باشه تا اون رو درک کنه

    در صلح بودن در کل واژه ای هستش که خیلی معنی زیادی داره که با خودمون در صلح باشیم باعث میشه که سر هر موضوع کوچکی با کسی نجنگیم باعث میشه که سر هر مسئله‌ای به هم نریزیم همه چی رو به خودمون نگیریم و این زندگی این جهانی که داریم توش زندگی می کنیم در واقع زندگی فیزیکی که داریم همه اینها بخش کوچکی از جهان هستی هستش و اصل و بقای انسانیت برمیگرده به جهان هستی و این مسائل روزمره که برای ما پیش می‌آید اینها همه درصد کمی از کل نیروی جهان هستی است.

    در صلح بودن به نظر من یعنی تسلیم بودن تسلیم باشید در برابر مسائل پیش میاد چه خوب چه بد تسلیم باشیم وقتی ما به خدا ایمان آوردیم وقتی گفتیم خدایا ما به تو ایمان داریم برای هر چیزی که سر راهم قرار میدید و مطمئنیم صلاح و مصلحت و خیر و خوبی مادران هستش و خودمون سپردیم دست خدا باید مطمئن باشیم که هر چیزی که برای ما پیش میاد خیر و به نفع ما هستش و حتی اگه اون چیز جنبه منفی داشته باشه حتما در آینده جنبه مثبت پیدا میکنه نتایجی که در بر دارد

    من خودم توی زندگی شخصی خودم بعد از سالها جنگیدن بعد از سال‌ها تنش و سعی میکردم که کسی رو جوری که من می خوام تربیت کنم فهمیدم که هیچ چیزی نمیتونه کسی رو هیچ نیرویی از جانب من نمیتونه کسی رو تغییر بده جز نیرویی که خود اون شخص داره جز خواستن خودش

    نمیتونم کسی رو تغییر بدم و« به قول استاد ما چه در جهت خیر چه در جهت شر نمیتونیم سرنوشته کسی رو تغییر بدیم »

    کسی که مسیر زندگیش را انتخاب کرده خودش داره اون مسیر و میره و خودش هست که تصمیم میگیره بره ادامه بده یا برگرده پس من نمی تونم دخالت تو زندگی و رفتار اخلاق ،منش کسی داشته باشم.

    اینو فهمیدم اینو فهمیدم و تسلیم شدم تسلیم خدا شدم و گفتم خدایا شاید صلاح من در این باشه صلاح من در این شرایط باشه

    و الان من سعی دارم بر اینکه خودم رو اصلاح کنم اخلاق و رفتار خودم را اصلاح کنم

    دو بیت شعر هست که من نوشتم و جلوی چشمم گذاشتم که هر دفعه که اونو میبینم این موضوع یادم بیفته که من تسلیم اراده و خواست خداوند هستم

    «لحظه که تسلیمم در کارگه تقدیر»

    «آرامتر از آهو بی باک تر از شیرم»

    «هر لحظه که میکوشم در کار کنم تدبیر»

    «رنج از پی رنج آید زنجیر پی زنجیر»

    چقدر معنی این دوتا بیت شعر و من تو زندگیم درک کردم

    هر لحظه خواستم تغییری بدم

    زندگیم عوض کنم یا شخصی را عوض کنم دیدم که بیشتر رنج زیاد شد وقتی رفتم تو دل مشکلاتم وقتی بیشتر روشون تاکید کردم بهش فکر کردم دیدم چقدر زندگی داره بهم سخت میگذره

    ولی الان الان که تسلیم شدم تسلیم خواست خداوند شدم و چقدر زندگی داره برای من راحت میگذره چقدر حالم بهتره چقدر انرژی دارم چقدر رفتارم بهتره آرامش دارم و خدا را از این بابت تشکر می کنم که فهم و درک این موضوع را به من داد این آگاهی را به من رسوند الهام کرد که تسلیم شو این چیزیه که تو باید تجربه کنی که تجربه‌های چیزهای دیگری را به دست بیاری از کنارش

    و من تسلیم شدم و فهمیدم که این منم که میتونم فقط سرنوشت خودمو عوض کنم خودمو عوض می کنم تا در کنارش این انرژی و حال من این حال خوب من بتونه روی دیگران و افراد زندگیم افرادی که تو زندگیم هستن تاثیر بزاره و باعث تلنگری به آنها باشه که آنهاهم تغییر کند.

    چقدر از دو قسمت قبل که به ساحل رفته بودین لذت بردم از دیدن دریا بزرگ و تا چشم کار میکنه دریا از چپ و راست از روبه رو تا چشم کار میکنه دریا و ساحل و دریا نه همین دریای معمولی ،دریای تمیز پاک یک رنگ آبی و سبز قشنگ و موج هایی که سفید میشه و میاد به ساحل و رده رده موج کنار ساحل چند ردیف موج که سفید لابلاش آبی و سبز و چقدر این صحنه قشنگه و چقدر شنهای ساحل قشنگ بود چقدر تمیز بود چقدر سفید بود برق میزد از نور آفتاب واقعا کیف کردم خیلی ممنونم ازشما که این زیبایی‌ها را درکشور امریکا به ما نشون میدین و

    خدا رو صد هزار مرتبه شکر که همچین منبعی وجود دارد که ما زیبایی‌ها را ببینیم و محدود نشیم به جای خاص

    محدود نشینشینم به شهر خاص

    به کشور خاص

    و اینکه شما این همه زیبایی را به ما نشون میدین بدون هیچ چشمداشتی واقعا خدا را صد هزار مرتبه شکر می کنم برای وجود شما وجود تک تک شما که برای تهیه این سریال برای به وجود آوردن این سایت تلاش کردید و یکی یکی به ما درس زندگی دادید خدا را صد هزار مرتبه شکر.

    در پناه الله یکتا شاد باشید🌷🍃💜

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای: