سریال زندگی در بهشت | قسمت 42 - صفحه 7

182 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    مینا _ از اتاقم تافلوریدا گفته:
    مدت عضویت: 2261 روز

    به نام خداوند وهاب

    سلام به رهروان راه حقیقت

    یه شب زیبای پردایسی ، موکت انقد نرمه که بچه ها روش کشتی میگیرن ، امشب لیوای و ژوزف که باوجودیکه دوقلو هستن ولی لیوای خیلی بزرگتره تصمیم دارن کشتی بگیرن و امشب رو لذت بخش تر کنن برای همه و مامانشونم داره ازشون فیلم میگیره و چقد جالبه میزبان انقد پایه ست که شونه های ژوزف رو گرم میکنه انقد ماها هرجا رفتیم بهمون گفتن ساکت بشینید شلوغی نکنید که باورمون نمیشه بشه تو مهمونی کشتی گرفت و تازه نگاتم کنن و تشویقتم کنن بجای اینکه با کتک بندازنت بیرون حس میکنم اینها همش بخاطر اینه که گروه گروه نشدید مثل مهمانیهای ما مردها ننشستن به بحثهای سیاسی و اقتصادی که کسی جیکش درنیاد و مامانها به دردلهای بدبخت و بیچارگیشون و بچهه نادیده گرفته بشن بلکه اینجا همه همزمان باهم دوستن و باهم فقط لذت میبرند و هیچ تمرکزی بر نداشته ها و نکات منفی نیست هرچی هست فقط خوبی و خوشی و لذت بردنه خدایاشکرت

    ای خدای من ادم خنده ش میگیره این ژوزف ریزه میزه چه قدرت و انرژی ای داره ،استاد میگه انقد بچه ها عاقلن که بعد از شوخی دعواشونم نمیشه من چون تاحالا نه باکسی کشتی گرفتم نه دیدم نمیدونستم بچه ها ممکنه راستکی دعوا کنن و این یک نقطه ی مثبته این بچه های بی نظیره، چقد انرژی دارند که بازی پینک پونگم کردن و کشتیم گرفتن واقعا تو این همه قدرت و انرژی شما موندم خدایاشکرت

    ای جانم لیوای دردش اومد الهی خوشکل من و چقد خوبه که هیشکی ژوزف رو سرزنش نکرد و ژوزف خیلی راحت برنده شد کیفشو کرد رفت کنار و اون گوشه لوک و جیکوبم هم یه کمی همدیگرو مشت و مال دادن اما کسی ناراحت نشد که لیوای گریه کرد و مامانش یه کمی دلداریش دادو نازش کردو و باباهم که هیچی عین سلطان نشسته اصلا نمیذارن لیوای با این شکست و گریه جلب توجه کنه و ضعیف بار بیاد نه اصلا درد داشتی گریه تم کردی حالا پاشو برو پینک پونک بازی کن خدای من چقد عاشق این سبکم چقد دوست دارم زود مستقل بشم تا دخترم رو اینجوری قوی بار بیارم نه اینکه تا گفت وای صدنفر میریزه سرش و همه قربون صدقه و ناز کشیدن و لوس کردن و بخدا راه ما درست نیست بخدا تربیت ما درست نیست اینه تربیت واقعیه اینه بچه ی محکم و قوی ساختن خدای من ،من در این تضادها کنترل ذهن میکنم و به تو میسپارم کمکم کنی از دریچه ی تضادهایم بگذرم خدایاشکرت

    دندون لیوای هم در اومده الهی چقد این کوچولون و باباشم بنابر رسم خودشون پنج دلار براش گذاشته ،ای خدا این ژوزف خوردنی چی میگه من باید برم انگلیسی یاد بگیرم یعنی چی اخه مهمون داریم زبونشو بلد نیستم ، هوپ هم که فقط نوشیدنی فقط یعنی انقد هرلحظه دستشه مام دلمون میخواد،چه تابلوهای زیبایی به دیوارن یه جنگل یه جاده و چندتا عبارت تاکیدی راین برده و همسرش میاد بغلش و ابراز شادی میکنن چقد خوبه خدایاشکرت

    الهی استاد میگه مریم تاخودش میبره بدوبدو فیلم میگیره ولی اینبار من بردم باهاش فیلم نگرفته عزیزم،استاد اینجا باخته ولی چی کارمیکنه اصلا نمیذاره این خاطره ی باخت هیچ کجای ذهنش ثبت بشه بلکه مرتب داره بردهای قبلیشو یاد اوری میکنه و تاکید میکنه همیشه برنده ست تاکید می‌کنه اون قویه و باورشو حتی در باخت هم رشد میده این بشر شگفت انگیزه یعنی قانون رعایت کردن توی گوشت و پوست و استخونش رفته حتی یک دیقه هم فکرنمیکنه الان چکارکنم بلکه ناخوداگاه انجامش میده و میتونم بگم بهترینی عزیزم خدایاشکرت

    بازم لیوای و ژوزف اومدن کشتی گییری و چقد عالی که یکی ژوزف رو اماده میکنه جیکوب بهش قدرت میده و این طرفم راین لیوای رو اماده میکنه و انگار کشتی واقعیه و بهش میگه چه جوری بزنتش زمین و بازی در حد اعدامش کنید بخشش لازم نیسته افرین ، جیکوپ و لیوای هم میرن جلو بهشون قدرت میدن ،هوپ هم که حواسش جمعه بچه هاشه تشخیص میده میز تنیس باید برداشته بشه و میز چقد راحت جمع شد من یادم نمیاد جمع شده شو دیده باشم چقد حرفه ایه خدایاشکرت

    چ جالب اینم تفنگ استاد که من انقد تو کامنتها می خوندم تفنگ رو زدید به دیوار نمیدونستم کجاست اولین باره میبینمش ،انگاری ژوزف سرش درد میگیره داور تایم میده و تازه داور دکترتیمم هست در حال حاضر فوری میره سروقت مجروح ای جونم مامانی، این دفعه که راین به لیوای گفت از برتری جثه ت استفاده کن انگار لیوای انرژی گرفته اصلا نمیداره ژوزف تکون بخوره ،ای خدای من کشتی استاد و لوک رو نگاه استاد عین لقمه میپیچه پرت میکنه اون ور واقعا خنده دار بود حالا هم لوک میخواد تلافی کنه ولی حتی نمیتونه استاد رو از زمین جدا کنه عزیزم چقد قرمز شده ،استادم داره باز اموزش میده چون استاد یه زمانی کشتی کار بوده و جالبه این مهمونهای استاد خیلی به سلیقه ی استاد نزدیکن از اینکه پینک پونک دوست دارن شنا دوست دارن و کشتی هم همینطور و این عالیه خدایاشکرت

    این بار لوک و جیکوب اومدن و چه رجز خونیم واسه هم میکنن ولی انگار مال اونها فرق داره یه جورایی فیلم بازی میکنن اصلا به یه تضاد بزرگ برخوردم به اسم ندونستن زبان انگلیسی، پدرشونم داره بهشون فن یاد میده و همه بشدت لذت میبرن و خوشحالن و چقد داشتن چهارتا بچه لذت بخشه خدایاشکرت

    سپاس گذارم مریم بانو که این فایل رو برامون تهیه کردید

    از اتاقم تا فلوریدا راهی نیست

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  2. -
    آرین عبّاسی گفته:
    مدت عضویت: 1686 روز

    سلام بر خداوند رزاق و وهاب

    درود بر تمامی دوستان امیدوارم در پرتو حق تعالی قدرتمند و شاد باشیم همگی

    خدا قوت آقای عباسمنش، خانم شایسته و سایر کادر اجرایی سایت

    بسیار قسمت جذاب و هیجانی بود

    اول که کشتی جوزف و لیوای رو شاهد بودیم

    که دو قلو هستند ولی اصلا به دو قلو ها شباهت ندارند

    😂😂

    ماشاالله همان طور که مشاهده شد و در قسمت های قبلی هم به وضوح دیده شد و گفته شد، جوزف خیلی به بازی های فیزیکی علاقه داره و در آنها مهارت داره

    از اون طرف هم لیوای بیشتر به بازی های فکری و ویدئویی علاقمند

    که هر دو علایق قابل احترام هستند

    از اینطرف با اینکه لیوای با اینجور بازی ها کمتر تعامل داشته ولی واقعا شجاعانه و خوب بازی کرد

    جوزف هم که با تمام وجودش بازی میکرد و در بیشتر اوقات بازیکن برتر زمین بود

    اون صداهایی که بچه ها از خودشون مثل دایناسور در می آوردن که دیگه عالی مخصوصا لیوای که فکر کنم یه چند سالی با دایناسور ها زندگی کرده😂

    صداشون شبیه تیراناسوروس بود اگه درست گفته باشم

    اینقدر بازی جدی و سنگین بود که دندون شیری لیوای به خاطرات پیوست

    به امید خدا که از دندون اصلی جدیدش که به زودی رشد میکنه لذت ببره و بهترین استفاده را بکنه

    اون رسم ۵ دلاری گذاشتن هم برای افتادن هر دندون شیری واقعا برایم جالب بود و به پدر و مادرم هم توضیح دادم از شوق زیادم

    مسابقات بین المللی پینگ پونگ هم که عالی بود

    آقای عباسمنش برای جبران دست قبلی که به خانم شایسته باخته بود با تمام قوا در مرحله نیمه نهایی در برابر خانم شایسته قرار گرفت و بازی را برد و به مرحله ی فینال راه پیدا کرد

    در مرحله ی فینال با اینکه آقای عباسمنش بازی شایسته و زیبایی را از خودشون به نمایش گذاشتند اما این غول ماداگاسکار(آقای رایان) بود که باز هم در فینال مانند دور قبلی پیروز شد و جام قهرمانی را به خانه برد و با همسرش(خانم هوپ) جشن قهرمانی را به راه انداخت

    در ادامه باز هم بازی کشتی رو شاهد بودیم که بیشتر در این بازی تاثیرگزاری آقای رایان، خانم هوپ و آقای عباسمنش زیر ذره بین قرار گرفت و به نمایش در آمد

    آقای عباسمنش که مربی جوزف بودند و خودشون هم که تو کشتی بسیار مهارت دارند

    آقای رایان هم که مربی لیوای بودند و در UFC دستی بر آتش داشتند

    خانم هوپ هم که داوری این مسابقه را بر عهده داشت و خیلی عالی نبض بازی را در دست گرفته بود و حرکات را کنترل میکرد

    لوک و جیکاپ هم به عنوان حریف تمرینی بودند و در کری خواندن بیشتر فعالیت داشتند!

    بسیار قسمت هیجان انگیزی بود و کلی درس داشت

    خداوند را سپاسگزارم که من را به مسیر های شادی و لذت هدایت میکند!

    ممنونم آقای عباسمنش، خانم شایسته و سایر اعضای سایت

    در پناه خداوند قوی، باجنبه و خوشحال باشیم همگی در دنیا و آخرت

    آرین عبّاسی ۱۷ ساله از تهرانم

    من بهترین هستم چون همواره در زندگیم از لحظات استفاده میکنم، در بازی ها قوانین را رعایت میکنم و بیشترین لذت را از زندگیم میبرم!

    بدرود!

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  3. -
    رها سعادت گفته:
    مدت عضویت: 2037 روز

    سلام به استاد خالق و دوست داشتنی و مریم جون که یه نمونه کامل برام از یه زن موفق هستن و به خانواده دوست داشتنی خودم

    اولین باره کامنت می‌زارم و کاملا هدایتی بود..‌‌‌..

    بچه ها شاید باورتون نشه من امروز یه هندزفری از تو وسایل قدیمیم پیدا کردم و شب، قبل خواب داشتم سیمش رو که گره خورده بود باز میکردم که جملات تاکیدی گوش بدم وقتی شروع کردم به باز کردن گره ها دیدم چقدر عجیبه قوانین تو تک تک لحظه باهامونه و اصلا بهش توجه نمیکنیم…….اینکه من نمیتونم یهو کل گره ها رو باهم باز کنم و باید یکی یکی برای بازکردنشون تلاش کنم و دقیقا یه لحظه قوانین و تکامل تو ذهنم تداعی شد که اگه تلاش کنم باورهای محدود یکی یکی از بین میره و قطعا ب نتیجه میرسم…..همین موقع بود که انگار یکی بهم گفت برو و تو سایت کامنت بزار و جالب تر باز این هدایتی بود که تو مسیر کامنت گذاشتن برام اتفاق افتاد چون صبح داشتم تو سایت دنبال یه سری مطالب می‌گشتم و آخرم پیداش نکردم و الان که میخاستم کامنت بزارم داشتم دنبال جایی می‌گشتم ک کامنت بزارم و خیلی خیلی تصادفی اون مطلبی که صبح با چند ساعت وقت گذاشتن نتونسته بودم پیداش کنم رو خیلی خیلی راحت پیداش کردم و فهمیدم اینکه برم و همین الان کامنت بزارم ی هدایت برای رسیدن به جواب سوالی که صبح تو سایت دنبالش می‌گشتم بوده…..خداروشکر که خدای مهربونم اینقدر زود و راحت جواب سوالمو داد…….

    بچه ها خیلی خوشحالم همین نشانه کوچیکم خیلی بهم حس خوب داد که مسیر می‌تونه خیلی راحت و آسون باشه اگه من تو مسیر درست باشم……

    خداروشکر میکنم که حسم خوبه و از خدای مهربونم می‌خوام همه در هر لحظه حالشون خوب باشه چون حال خوب=اتفاقات خوبه……

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  4. -
    ورزشکار تیم ملی گفته:
    مدت عضویت: 1693 روز

    بِ نامِ خُدایِ مِهرَبان و سلام به دوستان عزیزم

    من واقن با این فیلم رهایی رو چشیدم و خودم هم به اندازه کسایی که در فیلم بودن لذت بردم و چقد خندیدم…🐸

    من از طریق آیتم نشانه من برای واضح شدن قدم بعدیم به این فیلم برخوردم و دیدم و چقد خوب بود

    واقن اینکه میگن هر که بامش بیش برفش بیشتر یا اینکه میگن مال و اموالت زیاد باشه مشغله های فکریت هم زیاد میشه واقعیت نداره

    و آقای عباس منش هم با اینکه این همه اموال دارن و کارهای زیادی در زندگیشون میکنن اما رها هستن و این واقعا توحید عملی رو به ما نشون میده🐥

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  5. -
    فائزه مقدم گفته:
    مدت عضویت: 1859 روز

    به نام خداوند بخشنده مهربان

    سلام سلام سلام دوستای خوبم به استاد مهربونم

    و مریم‌جان شایسته

    راستشو بخوای وقتی پیش نمایش این سریال دیدم بازی پینگ پنگ گفتم خوب حتماً یه قسمتی که است که فقط بازی بدون صحبت بدون آگاهی ولی پلی کردم و دیدم دیدم وای خدای من چقدر لذت بردم از مسابقه دو تا برادر کوچیک از مسابقه پینگ پنگ استاد روابط خوبی که بین برادر ها بین پدر و مادر با فرزند هاشون بین استاد و مریم جان با مهمونا شون واقعا لذت میبرم

    میبینم با رفتارتان با مهموناتون رو …

    مهمون نوازی تون رو..

    اینکه خونتون را در اختیارشان گذاشتید خودتون تو آروی استراحت می کنید که تمام امکانات در اختیارشون میزارید بدون هیچ چشم‌داشتی واقعاً لذت میبرم واقعا تحسین میکنم.

    در طول مسابقه که دو تا برادر کوچک با هم داشتن حس جنگجوی یکی از بچه ها واقعاً برای من قابل تحسین بود این که به هیچ وجه حاضر نیست باخت رو قبول کنه اینقدر قشنگ مبارزه میکنه با اینکه جسته ی برادرش از خودش بزرگتره ولی مصمم برای برد مصمم و برای به دست آوردن پیروزی واقعاً این روحیه اش و تحسین می کنم چیزی که همه ما بهش احتیاج داریم که اونقدر ادامه بدیم آنقدر مصمم باشیم برای برد که ناامید نشیم

    یا وقتی که مسابقه تموم شد و پیروز شد خوشحالی و انرژی که داشت اصلا خسته نبود این حس خوب و احساس خوبی که داشت واقعاً کیف کردم

    و برادری که باخته بود و بر روی زمین داشت گریه می کرد البته ول فکر کردم برای مسابقه که باخته داره گریه میکنه بعد دیدم که نه دندونش افتاده

    و خیلی برام جالب بود که تنش به وجود نیامد و اینقدر با خودشون درصلحن اینقدر رفتار و روابطشان با هم خوبه اخلاقشون خوبه تربیت درست شدن واقعاً کیف می کنم واقعاً لذت بردم وقتی که مسابقه تموم شد و یکی از بچه ها رو زمین دراز کشیده و گریه میکردم مادرش اومد بالا سرش داشته نوازشش می کرد و دلداری میداد انقدر حس خوب مادران گرفتم اونقدر درکش کردم اون مادر و اینقدر حس خوبی گرفتم از این بابت که خدا میدونه. چقدر کیف کردم که همیشه یک مادر حامی فرزندش میتونه باشه حتی تو شرایط سخت و حتی زمانی که باختی.

    و مسابقه دوبارشون این که مصمم بود برای پیروزی و میخواست باختی که کرده رو جبران کنه واقعا کیف کردم اینکه مسابقه را برد و خوشحال بود شاد بود از پیروزیش چیزیی که همه ما باد بهش توجه کنیم .وقتی توی مسیری که داریم میریم به بن‌بستی خوردیم یک بار شکست خوردیم ناامید نشویم و اگه به درستی اون مسیر ایمان داری نباید ناراحت بشی باید ادامه بدیم انقدر ادامه بدیم که به نتایج خوبی برسیم و اینکه پیروزی ما توی چند مرحله اتفاق می افتد همه بسته به خود ما داره به اینکه با چه انرژی داریم شروع میکنیم با چی جدیتی داریم مسیر می خوایم ادامه بدیم پس اگه به مسیری که داری میری ایما ن داری به درستی به حق بودنش ایمان داری به جنگ تا جایی که میتونی به جنگ تابه اون خواسته و هدف دست پیدا کنی

    چند قسمت قبل مریم جان راجع به در صلح بودن بچه هابا خودشون صحبت کردن که بچه‌ها با خودشان درصلحن با هم درگیر نیستن با اینکه تفاوت سنی دارند با اینکه یک کودک یکی نوجوان در سن بلوغ خیلی سطح فکرشون انرژی‌شان فعالیت هاشون با هم دیگه فرق میکنه ولی با خودشون درصلحند سعی میکنن حال همدیگر را درک کنند انرژی همدیگر را درک کنند و هر جا که لازم برادر کوچیکه مثل برادر بزرگ فکر کنه و اونو حمایت کنه و بعضی جاها که لازمه برادر بزرگتر خودش رو در شرایط برادر کوچک قرار میده و سعی میکنه سطح فکرش مثل اون باشه تا اون رو درک کنه

    در صلح بودن در کل واژه ای هستش که خیلی معنی زیادی داره که با خودمون در صلح باشیم باعث میشه که سر هر موضوع کوچکی با کسی نجنگیم باعث میشه که سر هر مسئله‌ای به هم نریزیم همه چی رو به خودمون نگیریم و این زندگی این جهانی که داریم توش زندگی می کنیم در واقع زندگی فیزیکی که داریم همه اینها بخش کوچکی از جهان هستی هستش و اصل و بقای انسانیت برمیگرده به جهان هستی و این مسائل روزمره که برای ما پیش می‌آید اینها همه درصد کمی از کل نیروی جهان هستی است.

    در صلح بودن به نظر من یعنی تسلیم بودن تسلیم باشید در برابر مسائل پیش میاد چه خوب چه بد تسلیم باشیم وقتی ما به خدا ایمان آوردیم وقتی گفتیم خدایا ما به تو ایمان داریم برای هر چیزی که سر راهم قرار میدید و مطمئنیم صلاح و مصلحت و خیر و خوبی مادران هستش و خودمون سپردیم دست خدا باید مطمئن باشیم که هر چیزی که برای ما پیش میاد خیر و به نفع ما هستش و حتی اگه اون چیز جنبه منفی داشته باشه حتما در آینده جنبه مثبت پیدا میکنه نتایجی که در بر دارد

    من خودم توی زندگی شخصی خودم بعد از سالها جنگیدن بعد از سال‌ها تنش و سعی میکردم که کسی رو جوری که من می خوام تربیت کنم فهمیدم که هیچ چیزی نمیتونه کسی رو هیچ نیرویی از جانب من نمیتونه کسی رو تغییر بده جز نیرویی که خود اون شخص داره جز خواستن خودش

    نمیتونم کسی رو تغییر بدم و« به قول استاد ما چه در جهت خیر چه در جهت شر نمیتونیم سرنوشته کسی رو تغییر بدیم »

    کسی که مسیر زندگیش را انتخاب کرده خودش داره اون مسیر و میره و خودش هست که تصمیم میگیره بره ادامه بده یا برگرده پس من نمی تونم دخالت تو زندگی و رفتار اخلاق ،منش کسی داشته باشم.

    اینو فهمیدم اینو فهمیدم و تسلیم شدم تسلیم خدا شدم و گفتم خدایا شاید صلاح من در این باشه صلاح من در این شرایط باشه

    و الان من سعی دارم بر اینکه خودم رو اصلاح کنم اخلاق و رفتار خودم را اصلاح کنم

    دو بیت شعر هست که من نوشتم و جلوی چشمم گذاشتم که هر دفعه که اونو میبینم این موضوع یادم بیفته که من تسلیم اراده و خواست خداوند هستم

    «لحظه که تسلیمم در کارگه تقدیر»

    «آرامتر از آهو بی باک تر از شیرم»

    «هر لحظه که میکوشم در کار کنم تدبیر»

    «رنج از پی رنج آید زنجیر پی زنجیر»

    چقدر معنی این دوتا بیت شعر و من تو زندگیم درک کردم

    هر لحظه خواستم تغییری بدم

    زندگیم عوض کنم یا شخصی را عوض کنم دیدم که بیشتر رنج زیاد شد وقتی رفتم تو دل مشکلاتم وقتی بیشتر روشون تاکید کردم بهش فکر کردم دیدم چقدر زندگی داره بهم سخت میگذره

    ولی الان الان که تسلیم شدم تسلیم خواست خداوند شدم و چقدر زندگی داره برای من راحت میگذره چقدر حالم بهتره چقدر انرژی دارم چقدر رفتارم بهتره آرامش دارم و خدا را از این بابت تشکر می کنم که فهم و درک این موضوع را به من داد این آگاهی را به من رسوند الهام کرد که تسلیم شو این چیزیه که تو باید تجربه کنی که تجربه‌های چیزهای دیگری را به دست بیاری از کنارش

    و من تسلیم شدم و فهمیدم که این منم که میتونم فقط سرنوشت خودمو عوض کنم خودمو عوض می کنم تا در کنارش این انرژی و حال من این حال خوب من بتونه روی دیگران و افراد زندگیم افرادی که تو زندگیم هستن تاثیر بزاره و باعث تلنگری به آنها باشه که آنهاهم تغییر کند.

    چقدر از دو قسمت قبل که به ساحل رفته بودین لذت بردم از دیدن دریا بزرگ و تا چشم کار میکنه دریا از چپ و راست از روبه رو تا چشم کار میکنه دریا و ساحل و دریا نه همین دریای معمولی ،دریای تمیز پاک یک رنگ آبی و سبز قشنگ و موج هایی که سفید میشه و میاد به ساحل و رده رده موج کنار ساحل چند ردیف موج که سفید لابلاش آبی و سبز و چقدر این صحنه قشنگه و چقدر شنهای ساحل قشنگ بود چقدر تمیز بود چقدر سفید بود برق میزد از نور آفتاب واقعا کیف کردم خیلی ممنونم ازشما که این زیبایی‌ها را درکشور امریکا به ما نشون میدین و

    خدا رو صد هزار مرتبه شکر که همچین منبعی وجود دارد که ما زیبایی‌ها را ببینیم و محدود نشیم به جای خاص

    محدود نشینشینم به شهر خاص

    به کشور خاص

    و اینکه شما این همه زیبایی را به ما نشون میدین بدون هیچ چشمداشتی واقعا خدا را صد هزار مرتبه شکر می کنم برای وجود شما وجود تک تک شما که برای تهیه این سریال برای به وجود آوردن این سایت تلاش کردید و یکی یکی به ما درس زندگی دادید خدا را صد هزار مرتبه شکر.

    در پناه الله یکتا شاد باشید🌷🍃💜

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
  6. -
    سارا سهیلی گفته:
    مدت عضویت: 1777 روز

    سلام به استاد عزیز و مریم عزیزم

    به نام خدای شادی ها

    امروز روز دومیه که این فایل برام نشونه میاد و امروز که میخواستم نشانه ی جدیدم رو ببینم ناراحت بودم به خاطر اینکه فایل دیروز رو دیدم ولی براش دیدگاهی نزاشته بودم(به خاطر تعهدی که به خودم دادم)و به طور باور نکردنی ای امروز هم این نشونه برام اومد و من فهمیدم نشونه ی دیروزم رو اصلا نفهمیدم.امروز دوباره نشستم نگاهش کردم و لذت بردم تک تک لحظه هاشو در حدی که تموم شد با خودم گفتم نهههه این که خیلی کم بود من بازم بیشتر میخواستم.

    بعد از اون طبق معمول اومدم ودیدگاه ها رو خوندم تا بفهمم برای چی به این سمت هدایت شدم.داخل دیدگاه یکی از دوستان به دو جمله ی زیبا رسیدم،در حدی که وقتی میخوندمش گریه میکردم و حال عجیبی داشتم که نیاز داشتم یکی برام ترجمش کنه.

    احساس تو هرگز درگیر کلمات،واژه ها و آنچه جامعه آن را ارزش و یا ضد ارزش دانسته اند،نمیشود.

    احساس تو همان نیروی هدایتگریست که اگر به او اعتماد کنی،تو را به مسیری هدایت میکند که بی شک سعادت دنیا و آخرت را برایت رقم خواهد زد.

    ما داخل جامعه ای هستیم که منطقی بودن بیشتر از هرچیزی برامون مهمتره تا احساسی بودن و اصلا یه جورایی انگار احساسات رو نادیده میگیریم این در صورتیه که احساسات ما از سمت روح ما میاد،روحی که خداوند در ما دمیده و از سمت خداونده.ما این چیز به این مهمی رو نادیده میگیریم و براش ارزشی قاِل نیستیم و مدام میگی حس ها همیشه غلط ازآب در میان!!!!!!

    الان که دیدگاه هم رو نوشتم فهمیدم برای چی به اینجا هدایت شدم،هدایت شدم تا یک بار دیگه بهم گفته بشه از حست پیروی کن،حس کن لحظه هاتو،توجه کن به احساساتت.درست مثل استاد عزیز که داشت در لحظه از مهمونیش و مهمون هاش لذت میبرد وچه قدر احساس شادی و خوشحالی وبودن در لحظه در اون مکان موج میزد.

    خدایا شکرت به خاطر اینهمه آگاهی .خدایا شکرت به خاطر این فضای عالی که داخلش هستیم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  7. -
    راحله گفته:
    مدت عضویت: 1955 روز

    به نام خدای مهربان

    سلام استاد و خانم شایسته عزیز

    نکات مثبت این فایل

    دوستی و صمیمیت آرامش تربیت خوب فرزندان ارتباط خوب پدر و مادر باهم و با فرزندان،و بچه ها با همدیگه

    روی هدفمون و کاری که باید انجام بدیم برای رسیدن به اون هدف،تمرکز صد در صد بذاریم

    این فایلها انقدر نکته های تربیتی داره که نمیتونم بنویسم،میفهممشون و یاد میگیرم

    اعتماد به نفس بچه ها فوقالعاده اس

    عزت نفسی که پدر و مادر دارن فوقالعاده اس

    اعتمادی که به خداوند دارن هم عالیه

    خدایا شکرت

    ممنون و خدانگهدار.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  8. -
    خاطره گفته:
    مدت عضویت: 3359 روز

    سلام به همه دوستان گرامی

    این نشانه امروزم بود که من این درسها رو ازش گرفتم

    ان شاءالله بتونم در زندگیم اجراشون کنم

    ۱زندگی رو ساده بگیرم و ساده و با آرامش به سبک خودم زندگی کنم حتی وقتی مهمون دارم تا همه از لحظات زندگیمون لذت ببریم

    ۲_وقتی مهمون دارم راحت باشم و بگذارم مهمونهای من هم راحت باشند و هر کس هر جور دلش میخواداز لحظات اش لذت ببره

    ۳_در لحظه زندگی کنم تا ای کاش اززندگیم حذف بشه

    ۴_روی روابط خوب با دیگران و احترام متقابل و حفظ حریم شخصی حتی خانواده ام کار کنم تا بیشتر به آرامش برسم

    ۵_با پسرم بازیهای سرگرم کننده و شادی بخش انجام بدم تا هم کودک درونم شاد و آرام بشه هم فرزندم از زندگی لذت ببره

    ۶_ وجود فرزندان نعمت زندگی ماست لبخندهاشون ،بازیهاشو ن حتی درخواستهاشون همه باعث رشد وکمال اونها وحتی خود ما میشه

    خدایا شکرت سپاسگزارم و از استاد بزگوار و خانم شایسته عزیز و گروه تحقیقاتی عباسمنش و همه دوستان هم فرکانسی ام متشکرم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  9. -
    فرشته عظیمی گفته:
    مدت عضویت: 1869 روز

    🌹به نام خدای مهربان🌹

    🌹به نام خالق کل کیهان🌹

    🌹سلام به استادم به استاد نازنین و همه فن حریفم🌹

    🌹سلام به مریم بانوی خوش خنده ومهربونم🌹

    وسلام میکنم به خانواده ی بزرگ عباسمنشی 🌹🌹

    عکس این فایل خیلی جالب بود، استادم یه پا ورزشکاره💪😎، از عکس معلومه خیلی حرفه ای بازی میکنه😎.

    خدای من این خانواده رایان خستگی ناپذیرن، چقدر فعالن همشون از وقتی که اومدن کلی مشغول بودن، از ماهیگیری و مسابقه گذاشتن خانوم هوپ و بچه های نازنینش.

    الانم که مسابقه ی کشتی این دوقلوهای زیباس، چقدرم عالی مسابقه میدن بدون این که دعوا کنن یا بحثی بینشون اتفاق بیوفته.جوزف و لیوای بدون هیچ بهانه ای کشتی میگیرن و جوزف برنده میشه 😘و با استاد عزیز دستشون و بهم زدن و لیوای دندون شیریش تو این مسابقه میوفته.

    آخ من فدای اون خندهاتون بشم مریم بانوی مهربون. چه رسم عجیبه که پدر خوب و مهربون ۵ دلار 🤑گذاشت کنار دندون لیوایی عزیز. عاشق این مادر و پدر خونسردم که ریلکس دارن بازی بچه هاشونو میبینن چقدر این تربیت بچه ها تحسین برانگیزه دارن باکشتی گرفتن انرژیشون تخلیه میشه😍😍😍

    و بازی پر هیجان پینگ پونگ شروع شد که عکس این فایلم از اینجا گرفته شده استاد خیلی باحال و حرفه ای تو عکس افتادی 😍😍. آقای رایان میبره 💪و با خانوم هوپ خوشحالی میکنن😊😊 من عاشق این خانواده هستم سرشار از انرژی هستن . استادم چه خوب میگه به فینال راه پیدا کردم ولی به آقای رایان باختم و ایشون بردن، من عاشقتونم استادم که این قد خوب و با اعتماد ب نفسین عاشق این فان بودنتونم استادم. کشتی ادامه داره و جوزف و لیوای به مسابقه دادن ادامه میدن این بار حرفه ای تر و با تجربه ی بیشتر، خانوم هوپ نازنین با داوری خوبش و دوربین دستش مراقب دوقلوها هست و باهاشون خیلی خوب و آروم صحبت میکنه، به جرأت بگم خانوم هوپ خیلی نکته های خوبی ازتون یاد گرفتم شما بهترین مادر هستی که تا به حال ندیده بودم.

    آقای رایان مربی خشن که اصلن خشن به نظر نمیاین😂 شما خیلی فان هستین آفرین به شما، که شمام تشکر گفتن و یاد گرفتین و خیلی بامزه میگین سلام من رایان هستم 👍👍خیلی عالی هستین همتون، که این قدر علاقه به ایرانی صبحت کردن دارین، واقعأ تحسین برانگیزین.😎😊😊

    خدای من قاب گوشیتون چقدر زیباست خانوم هوپ مهربون شما لایق بهترین ها هستین، من عاشقتونم که تو همه حال نوشیدنی دستتونه، نوش جونتون مادر نمونه.😘😘😘

    عاشقتونم مریم بانوی مهربون که گفتین داور عین شیر ژیان بالاسر مسابقه وایساده 😂خیلی مسابقه‌ی حرفه ای هست با این مربی های عالی و داور مهربون که خوب و عادلانه داره داوری میکنه.

    خلاصه هر فایل پراز هیجان و نکات مثبته که نکته ب نکته ش برای ما درس بزرگیه خیلی آموزنده س برای ما، استادم به لطف شما دیگه طرف فیلم های مزخرف نمیرم به قول خودتون میگین چطوری هواسمون به غذامون هست که مو توش نباشه دقیقأ باید مراقب غذای ذهنمونم باشیم که چی داریم به مغزمون میخورونیم همچنان دارم روی خودم و باورهام کارمیکنم و بادیدن و خوندن این کلاس های عملی، اعم از ویس ها و کامنت دوستان و سریال بهشتی و سفر به دور آمریکا من خیلی شهامت و شجاعت یاد گرفتم. خیلی تغییر تو خودم احساس میکنم دیدگاهم نسبت به زندگی‌کردن عوض شده هر لحظه دارم لذت میبرم. باورتون نمیشه حتی این کامنت نویسی کلی انرژی و روحیه بهم میده این نشون میده کلی توجه میکنم به نکات مثبت این سریال و کلی روحیه بخشه برام.

    بزارین بگم که گفتم شهامت و شجاعت پیدا کردم و این تغییر و تو خودم میبینم ما چند وقت پیش یه هندونه خریدیم و اون طرف کلی از هندونه هاش تعریف کرد و گفت عالیه خلاصه اومدیم خونه و من هندونه رو بریدم هندونه سفید بود به همسرم گفتم ببریم من نشون بدم این چیه آخه شوهر گفت ول کن زشته موند روز بعدش و ما کاری پیش اومد و باید میرفتیم بیرون منم گفتم گذرمون از اونجایی که میوه فروش هست منم گفتم ببرم نشون بدم هندونه رو بگم شما که گفتی عالیه هندونه ها، تازه شوهرم تو راه گفت من نمی‌برم باید خودت ببری و روم نمیشه کلی بحثم کردیم خلاصه بردم خودم بهش نشون دادم و این آقا خیلی منطقی اشتباهش و پذیرفت و یه هندونه ی دیگه داد بهم😎 شوهرم از دور نظاره گربود کلی هم خوشش اومد 😂😂از این حرکت من اگه قبلا بود این کار و نمیکردم ولی خیلی خوشحالم که این قدر خوب شدم باید همیشه تو همه حال شجاع بود اینا رو به لطف استاد و مریم بانو یاد گرفتم خیلی ازتون ممنونم فرشته های مهربون و دوست داشتنی و از دوستان عباسمنشی هم باید تشکر کرد که تو هر کامنت کلی نکته های خوب و مثبتی اشاره میکنن و کلی انگیزه بهم میدن.

    💥خدایا شکرت برای این همه آگاهی تو سایت که بهم کلی درس های خوبی یاد داده. 💥

    💥خدایا شکرت برای این شهامت و شجاعتم تو همه حال، دارم یه فرشته ی دیگه ای میشم البته باکلی آموزه های خوب استاد.💥

    💥خدایا شکرت برای هر کدوم از این سریال بهشتی که کلی نکته های خوبی بهم یاد میده💥

    💥خدایا شکرت برای استاد پراز آگاهی و دانشم و مریم بانوی مهربون که با صحبت کردنش کلی انرژی بهم میده💥

    .

    چیزی جز شکر گذاری نمیتونم بگم فقط باید تو همه حال و تو هر لحظت شکر گذار خدای مهربون باشی🌹🌹💓💓💓

    خداجونم ازت ممنونم که این مسیر توحیدی رو سرراهم قرار دادی که پراز آموزه و درسهای خوبه، انشالا لایق این مسیر توحیدی و خداگونه باشم و هر روزم پراز هدایت های الهی باشه.😍😍😍

    درپناه الله مهربان شاد و سربلند و سعادتمند و ثروتمند باشیم در دنیا و آخرت. 🌹🌹🌹😘😘😘😘

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای: