سریال زندگی در بهشت | قسمت 44 - صفحه 7

سلام به دوستان عزیزم و استاد و مریم عزیزم

من با یه سری تضاد ها رو به رو‌ شدم که که خدا منو هدایت کرد به یه فایل زندگی در بهشت کلا هر چی که میشنیدم درباره ی قانون فرکانس بود و انگار خدا داشت با من صحبت میکرد امروز صبح با اینکه کم‌خوابیده بودم صبح بیدارم کرد و‌گفت بلندشو و فرکانست رو بساز تا نتیجشو همین لحظه بهت بدم اها اون فایلی که خدا منو بهش هدایت کرد فایل قسمت ۲۰ از گفتگو با دوستان فک کنم بود که شکیبای عزیز داشت درباره ی صبر کردن برای رسیدن به خواسته میگفت که استاد عزیزم در ادامه توضیحی دادن و اینکه جهان مانند اینه هست رو یاد اور شدن و اینکه جهان همون لحظه به ما پاسخ میده و این یه جرقه رو در ذهنم ایجاد کرد که بیام همین لحظه فرکانس مثبتم رو با توجه به نکات مثبت دور و‌ ورم مثبت کنم صبح که بلند شدم از خواب جاتون خالی بعد یه صبحونه مشتی زدم بیرون و‌گفتم یه چیزی داره میگه حرکت کن رفتم به پارک نزدیک به خونمون و‌کلا من خیلی رو‌هدایت سعی میکنم برناممو ببرم جلو میگم سعی میکنم چون بعضی‌وقتا هم که گوش نمیدم نتیجشو بهم میگه همچیو و امروز طبق هدایت الله که همیشه میخام منو به بهترینا هدایت کنه همینجوری قدم زنان به اون مسیری که احساسم‌میگفت میرفتم و هدایت شدم به زیبا ترین جای اون پارک و وقتی که یخورده به دور و ورم نگاه کردم دیدم غرق در زیبایی هام غرق در خدا همون لحظه شروع کردم به تحسین کردنشون و انگار با جهان پینگ‌ پنگ بازی میکردم من فرکانس میفرستادم چند لحظه بعد زیبایی ها بیشتر میشد انگار چشمان من داشت بر روی‌زیبایی هایی که در اون غرق بودم اما بهش توجه خاصی نمیکردم باز میشد و هوا که یخورده گرم شد خدا گفت بلند شو میخام به یه مکان زیبا تر هدایتت کنم و برگشتم و یخورده رفتم جلو تر روی یه صندلی نشستم اوایلش زیاد متوجه زیبایی اون فضا نبودم وقتی برگشتم دیدم پشتم یه باغچه پر از گلهای سفید بود بالای سرم یه درخت با گلهایی به شکل قاصدک و رنگ صورتی بود خدای من دقیقا اون فرکانس داشت جوابش رو بهم میداد نمیدونید چه حس فوق العاده ای بود چون هوا گرم بود و اون صندلی افتاب شده بود و‌من که اومدم روی این صندلی دیدم این صندلی کاملا یه سایه عالی داره و چند لحظه قبلش ابپاش پارک اومد بالا و‌جالبه که اون دور ور ابپاشا همه اومدن بالا ولی اون‌قسمتی که من نشسته بودم نیومد بالا و اگه میمومد بنظر من باید بلند میشدم اما جالبیش اینجاست که نه تنها نیومد بالا و هوا هم که گرم بود اون ابپاش ها هم ارتفاع و شدت زیادی داشتن یه و باد هم به سمت من میوزید باعث میشد که اون ذره های اب که روی‌ هوا بود بیاد به سمتم و‌ یه نسیم فوق العاده خنک به سمت من بیاد و چقدر این قانون برام اثبات شد که فرکانس ما در هر لحظه زندگی‌مارو در لحظه بعدمون خلق میکنه و این تناسب داره به خواستمون و فاصله فرکانسیمون و من تنها کاری کردم این بود که فرکانسم رو‌اگاهانه مثبت‌ کردم و‌طبق قوانین غیر قابل تغییر در جهان با این شکل هدایت شدم و از امروز سعی میکنم متعهدانه تر نسبت به فرکانس هام در هر لحظه عمل کنم چون قبلا خیلی روش حساس نبودم‌و با اینکه رو‌باورام کار میکردم اما این احساس خوب رو‌درک نکرده بودم این فرکانسه رو شنیده بودم اما تکاملم طی نشده بود

و این تلفیقی شد با حرفای جیکاب دوسداشتنی درباره ی نقاط قوت‌و ضعف و من در این فایل این درس رو گرفتم شاید ربطی به ماهیت فایل نداشته باشه اما از دل این حرفا من هدایت شدم به این درس که نقاط ضعف ما وجود دارن اما ما توانایی تبدیل کردن اونها به نقاط قوت رو داریم و اگه تو نکته ای هنوز ضعف داریم نباید ازش فرار کنیم به قول استاد که میگفت من تمام مسائل مالی و .. سایت رو با اینکه روش زیاد مسلط نبودم پذیرفتم و ازش فرار نکردم و گفتم و اغوشم باز میکنم و حلش میکنم و ما باید همیشه به خودمون یاد اوری کنیم که این ماییم که داریم زندگیمون رو خلق میکنیم ما میتونیم با تغییر دیدمون نسبت به اون قضیه سوار اون قضیه بشیم و سوکانش رو در دستمون بگیریم یا تسلیمش بشیم و ازش فرار کنیم و تا زمانی که نریم تو دلش اون نقطه ضعف برطرف نمیشه و جهان نمیزاره ما اون رو با خودمون حمل کنیم چون جهان جای ادمای ضعیف‌نیست و انقدر تضاد به وجود میاره که بریم تو دلش پس باید اگاهانه خودمون نقطه ضعفامون رو‌ تبدیل کنیم به نقاط قوتمون و به گفته جیکاب عزیز اون رو اولویت قرار بدیم و روش کار کنیم تا تبدیل به نقطه قوتمون شه و‌ازش فرار نکنیم عاشقتم الله که مثه یه فیلم همه ی این سکانس ها رو میچینی تا پازلی که تو ذهنم به وجود اومده رو حل کنم در اخر یبار دیگه میخام این قانون رو برای خودم یاداوری کنم که مرتضی اینو همیشه بدون که فرکانس تو در هر لحظه داره فرستاده میشه و‌هر فرکانس جواب خودشو داره پس اگاه باش تا همیشه رو به رشد باشی

عاشقتونم درپناه الله هدایتگر مهربان 🌹❤️❤️❤️❤️