دیدگاه زیبا و تأثیرگزار دوست عزیزمان «مرضیه» به عنوان متن انتخابیِ این قسمت از سریال زندگی در بهشت، تقدیم همه دوستانی میشود که برای ساختن شخصیتی تصدیق کننده و تأیید کنندهی زیباییها و نعمتها، مصمم شدهاند تا نمود واضحی بشوند از «صدّق بالحسنی» و شاهد زندهای باشند از مفهوم فَسَنُیَسِّرُهُ لِلْیسْرى یعنی آنهایی که به خاطر چنین شخصیتی آسان شدهاند برای احاطه شدن با نیکیها و نعمتها.
نه فقط نوشتن دربارهی زیباییها و نعمتها، بلکه خواندن و تأمل در آنها نیز ما را به درک بهتری از خداوند و چگونگی هماهنگ شدن با او و قوانینش و در یک کلام، هدایت شدن و قرار گرفتن در مدار فَسَنُیَسِّرُهُ لِلْیسْرى میرساند.
خداوندا، از شر نجواهای شیطان به تو پناه میبرم.
به نام خالق جهان
سلام، سلام به همهی اعضای خانوادهام.
من باور دارم ثروت یکسره از آسمان بر من میبارد. خدایا شکرت برای دریافت اینهمه نعمت، ثروت و فراوانی.
خدای من، براونی! به خدا، همین دیروز داشتم فکر میکردم چند وقتی میشود که براونی را ندیدهام.
استاد، دیگر به جایی رسیدهام که هر چیزی را میخواهم، تا شب، نهایتاً فردا، اوکی میشود. مثل همین دیدن براونی!
خدایا شکرت که فرکانسهایم دارند پاسخ میدهند.
عزیزم، براونی، آمدی بدرقهی خانوادهی آقای رسلای.
خدای من، این اسب چقدر زیباست! چقدر آرامش را میشود توی چشمان این اسب حس کرد.
خدایا شکرت بابت این اسب بسیار زیبا و دوستداشتنی.
تحسین میکنم عشقی که استاد به اسبش میورزد.
تحسین میکنم اسب بسیار زیبای استاد را که با کلاه آقای راین خوشتیپتر شده است.
تحسین میکنم اینهمه وسیلهای که خانوادهی آقای راین آوردهاند.
تحسین میکنم وفور نعمت و ثروت را در وَن جادار آقای راین.
تحسین میکنم کلی وسیله برای سرگرمی و لذت بردن بچهها.
تحسین میکنم دریای نعمت را در بهشتمان.
خدای من، رابطهی زیبای جوزف و خانم هوپ! خانم هوپ، وقتی جوزف را نوازش کردی، به خدا که با تمام وجودم آن محبت را حس کردم. چقدر احساس آرامش به من دست داد! خدایا شکرت.
خدای من، روز مادر! بچهها چه جواهرات زیبایی را به خانم هوپ هدیه دادند!
بچههای دوستداشتنی، با تمام وجودم تحسینتان میکنم که اینقدر خوشسلیقه هستید.
خانم هوپ، روز مادر را به شما تبریک میگویم. شما متفاوتترین مادری هستید که تا الآن در عمرم دیدهام.
تحسینت میکنم، مادر فوقالعاده و زیبا!
استاد، به خدا که من هم با این خانواده تجربههای عالی داشتم. چقدر لذت بردم، چقدر آگاهی به دست آوردم، مخصوصاً از والدین این خانواده! با دیدن این خانواده، چقدر ایدههایم را راحتتر اجرا میکنم. چقدر خواستههایم کاملتر شدهاند. چقدر عذاب وجدانهای الکی که نسبت به حیوانات داشتم، برطرف شدهاند. چقدر نگاهم به زندگیام و دنیای اطرافم زیباتر شده است و…
خدایا شکرت که در مسیر تکاملم، مرا با خانوادهی آقای رسلای آشنا کردی.
وای خدای من، خانه را ببین! چقدر تمیز است! مریم جانم، واقعاً تحسینت میکنم که محیط بیرونت را مثل درونت اینقدر عالی تمیز کردی و برق انداختی. خدایا شکرت.
خدایا شکرت بابت عینکهای بسیار زیبای استاد.
خدایا شکرت بابت ارهی هیولای استاد.
خدایا شکرت بابت قیچیهای جدید هیولای استاد.
خدایا شکرت بابت دستکشهای استاد و مریم جان.
خدایا شکرت بابت نیروی خدماتی و پشتیبانی.
برویم برای بررسی وضعیت جنگل.
استاد، من وقتی صحنهای را دیدم که ماشینهای آتشنشانی آمده بودند، گفتم حتماً خیری بوده که خداوند فرستاده تا با دستی از دستانش، چون آتشنشانها، آتش را خاموش کنند. و چقدر لذت بردم که بدون هیچ مقاومتی، شما اجازه دادی وظیفهشان را انجام دهند. تحسینت میکنم، استاد گرانقدرم!
استاد، میدانی چیست؟ هر رفتار درست، هر تکنولوژی بهروز، زیباترین مکانهای دنیا، بینهایت بودن ثروت و فراوانی در دنیا، احترام، آرامش، عزت نفس و اعتمادبهنفس، شادی… هر چیزی که در این کیهان وجود دارد و میشود خدا را با آن حس کرد، در سایت شما وجود دارد!
واقعاً درک این موضوع هنوز برایم سنگین است. وقتی فکر میکنم از خدا قطره خواستم و به من اقیانوس داد، دوست دارم ساعتها گریه کنم و خدا را شکر کنم.
خدایا شکرت، خدایا شکرت، خدایا شکرت!
استاد، من هم دیدم که اینجا زمینهای گندمزار را بعد از برداشت گندم آتش میزنند تا زمینشان را مغذی کنند.
خدایا، شکرت بابت این روش مغذی کردن زمین.
خدای من، یکی از مواهب ثروتمند شدن این است که میتوانیم ایدههایمان را اجرا کنیم، بدون اینکه بخواهیم از کسی اجازه بگیریم.
خدای من، همین است که ثروتمند شدن معنویترین کار دنیاست؛ چون با ثروت میتوانم تجربه کنم و با تجربه کردن است که جهان گسترش پیدا میکند و هدف خداوند هم گسترش است.
خدای من، با این آگاهیها چقدر راحتتر میتوانم رابطهی بین ثروت و خدا را درک کنم.
خدایا، شکرت که هر روز درکم از قوانینت بهتر و بیشتر میشود.
و مهمترین عامل ثروتمند شدن این است که بتوانیم ایدههایمان را اجرا کنیم.
استاد، دقیقاً همین است! اگر فقیر باشم، نمیتوانم ایدههایم را اجرا کنم.
چقدر الان بیشتر درک میکنم که علم بدون ثروت به دردم نمیخورد. اگر ثروت نداشته باشم که علمم را عملی کنم، چه فایدهای دارد؟
خدای من، چقدر باورهای محدودکنندهای دربارهی ثروت دارم که باید اصلاح شوند. چقدر لذتبخش است وقتی باورهای محدودکنندهام را پیدا میکنم! الان که فکر میکنم، دهها الگو اطرافم دارم که بدون هیچ علمی ثروتمند شدهاند.
خدایا، شکرت که هر روز که میگذرد، آگاهتر میشوم.
خدایا، شکرت بابت آزادی مالی استادم.
خدایا، شکرت بابت امنیت کشور آمریکا.
خدایا، شکرت بابت ماشینهای آتشنشانی که نشان از وفور ثروت دارند.
خدایا، شکرت… خدایا، شکرت… خدایا، شکرت…
استاد، مَلِکت برازندهی توست، عزیزم!
و جملهای بسیار زیبا که کلی از تکههای پازل ذهنم را کنار هم چید: “اشتباه کردن، شکلی از رشد کردن است.”
اینکه میتوانیم ایدههایمان را اجرایی کنیم، باعث میشود که من مرتب درس بگیرم و اشتباهاتم را در آینده کمتر کنم.
خدای من، من هنوز هم در مسیر، ناخودآگاه اشتباه میکنم. استاد، اینکه گفتی خودت هم هنوز اشتباه میکنی، چقدر خیالم را راحت کرد که الکی عذاب وجدان نگیرم. این هم بخشی از تکامل من است که اشتباهاتم کمتر و کمتر شوند. خدایا، شکرت!
خدای من، تا اشتباه نکنیم، به تضاد برنمیخوریم و تا به تضاد برنخوریم، متوجه خواستههایمان نمیشویم.
خدای من، الان که یادم میآید، تضادی که باعث شد من انتخاب کنم و تغییر کنم، از یک اشتباه آمده بود؛ اشتباهی که آن زمان بابتش پشیمان بودم.
خدای من، چقدر عالی تکههای پازل دارند در ذهنم جفتوجور میشوند!
چقدر احساس گناه و عذاب وجدان آن موقع وجودم را متلاشی کرده بود…
خدایا، چطور تو را شکر کنم که ته دلم راضی شود؟ چرا هر چقدر شکرت میکنم، سیر نمیشوم؟
خدایا، شکرت… خدایا، شکرت… خدایا، شکرت…
استادم، من هم باور دارم که امروز روز فوقالعادهای خواهد بود.
تحسین میکنم جادهی زیبای بهشتمان را.
تحسین میکنم که استاد و مریم جان برای هر روزشان هدف دارند. این باعث میشود که من هم برای خودم هر روز هدفی انتخاب کنم، آن را اجرایی کنم و در مسیر تکامل، به خواستههایم برسم. خدایا، شکرت!
عزیزم، براونی با یار همیشگیاش، اسکولت!
برویم برای اجرا کردن ادامهی هدفمان: پاکسازی جنگل.
بسم رب الشهدا و الصدیقین، بسم رب قاصم الجبارین.
پرندهها دارند آواز میخوانند… خدایا، شکرت!
وقتی فضا تمیز و مرتب باشد، راحتتر میتوانیم قدم بزنیم و موتورسواری کنیم.
وقتی ذهنمان را از باورهای محدودکننده پاک کنیم، زندگیمان زیباتر و راحتتر میشود. اینگونه میتوانیم بیشتر از زندگی لذت ببریم.
اینگونه مسیر تکامل را هموارتر میکنیم.
اینگونه راحتتر به خواستههایمان میرسیم.
تعداد کمی از علفهای هرز باقی ماندهاند… باید هر روز روی باورهایمان کار کنیم، چون همیشه جایی برای بهبود هست.
خدای من، چقدر ادامهی جنگل پر از درخت و علفهای هرزی است که راه رفتن را سخت کردهاند.
استاد، وقتی ادامهی جنگل را دیدم، به خدا احساس کردم ذهن خودم را میبینم. خدا میداند چقدر باور محدودکنندهی دیگر در ذهنم هست که اگر ادامه ندهم، همینهایی را که مثل این علفها سوزاندهام، دوباره رشد میکنند و زندگیام به حالت قبل برمیگردد. پس باید ادامه بدهم و ادامه هم میدهم، با یاری الله!
هر روز ذهنم را تا جایی که ممکن است پاکسازی میکنم تا دنیای بیرونم هم مثل درونم از هر زشتی و ناپاکی پاک شود. خدایا، شکرت!
خدایا، کمکم کن تا در این مسیر صراط مستقیم ثابتقدم باشم. الهی آمین!
برنامه این است که باورهای محدودکننده را پاکسازی کنیم. پاکسازی تا ابد ادامه خواهد داشت، هم در ذهنمان و هم در محیط بیرونیمان.
استاد، به خدا که من هم عاشق پاکسازی ذهنم هستم!
خدایا، یاریام کن که تا ابد به تعهدم عمل کنم و دنیای درون و بیرونم را پاکسازی کنم.
خدایا، شکرت بابت مشعل هیولای استاد!
خدایا، شکرت بابت ارزش ابزار!
و برنامهی همزمانی… همزمان انجام دادن کارها!
مریم جانم، تحسین میکنم شما و استاد را که آنقدر با هم همفرکانس هستید که همزمان کارها را انجام میدهید.
برویم با تمرکز بالا، همزمان کار کنیم!
وای خدای من، چه مارمولکی! چه رنگ زیبایی! خدایا، شکرت!
از نمای دید پرنده… خدای من! این خانم چقدر درونش زیباست که کلامش اینقدر زیباست. خدایا، شکرت!
استاد، من دختر حرف زدن نیستم… مثل استادم عملگرا هستم، متعهد، متعهد برای تغییر زندگیام و رسیدن به خداوند!
خدایا، شکرت که من دختر قوی و باارادهای هستم.
استادم، مریم جان، با تمام وجودم میگویم: خداااااااا قوت!
ممنونم، استادم!
ممنونم، مریم جان!
پروردگارم، بابت همهچیز از تو بینهایت سپاسگزارم!
دوستتان دارم!
برای دیدن سایر قسمتهای «سریال زندگی در بهشت»، کلیک کنید
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- دانلود با کیفیت HD537MB36 دقیقه
- فایل تصویری سریال زندگی در بهشت | قسمت 45156MB36 دقیقه
استاد و هم مدارهای عزیز سلام
من چون با پروفایل خواهرم به کامنت های دوازده قدم دسترسی دارم ،اینجا خواستم با پروفایل خودم بنویسم ،برای همین زدم نشانه من و به این قسمت زیبا هدایت شدم و کامنتم رو هم همینجا می ذارم.
من از همان سال ۹۴ که توسط خواهرم با شما آشنا شدم با وارد شدن به دو تا از بزرگترین ترس های زندگی ام نتایج بزرگی گرفتم که بعدا خواهم گفت.
و بخاطر همون شجاعتهام به مسیری هدایت شدم و کاری را انجام میدهم که هیچکس در ایران حداقل انجام نمیدهد و تکاملم را هم عاالی طی کردم.من محصولات دانلودی ای را برای بچه ها درست می کنم که هم بچه ها و هم بزرگترهایی که میبینند لذت می برند و البته الان که فکر می کنم میبینم من با چندین نرم افزار خیلی تخصصی کار میکنم تا محصولم تولید میشه و یادگیری همه اون نرم افزارها هم هدایتی بوده در حالی که میبینم کلی دوره آموزشی براشون ارائه میشه اگه کسی بخواد یادبگیره ولی باز ذهنم میگه اینا که چیزی نبوده،همه میتونن یاد بگیرن.
حالا محصولی هم که تولید میکنی چیز خاصی که نیست ،درسته همه دوست دارن (افراد حرفه ای در حوزه کامپیوتر وقتی محصولم رو میبینن ازم میپرسن اینا رو چه جوری درست می کنی واقعا؟)ولی ضروری نیست که اگر نباشن اتفاق خاصی بیفته تو جهان،بود و نبودشون فرقی نمیکنه.
من که نه برای درست کردن اینا ذره ای آموزش دیدم و نه حتی سرمایه اولیه ای گذاشتم و حتما هم کسی لازم نداشته که تا حالا درست نشدن و هزار جور ایراد و اما و اگر دیگه برای بی ارزش دونستن کارم ذهنم برام میگیره.
یه قیمت خیلی خیلی پایین هم براشون در نظر گرفتم و اگر هم ماهی یک نفر ازم خرید می کنه اینقدر نگران میشم و میگم واای الان نکنه پشیمون بشه و بگه این چی بود که من خریدم و … که انگار بیشتر دلم میخواد کسی اونا رو نخره.
ولی تا به حال نشده کسی ازم خریده باشه و تعریفشون رو نکرده باشه و از منحصر به فرد بودنشون خوشش نیومده باشه.
همیشه با خودم فکر میکردم چرا من با اینکه اینقدر دارم روی انواع و اقسام باورهای ثروت ساز و توحیدی و… کار میکنم،توجهم رو از کمبودها و ناسپاسی ها برداشتم پس چرا ذره ای تغییر در کسب و کارم اتفاق نیفتاده،چرا همه تعریف می کنند چرا فروش ندارم.الان که اینا رو نوشتم درک کردم که منی که اینقدر خودم حسم به محصولاتم و خودم و کارم بده و اینقدر هدایت خدا رو حین انجام کارم بی ارزش میکنم چطور انتظار نتیجه ای غیر از این رو دارم و اگر غیر از این باشه از عدالت خدا به دوره ،با قوانین جهان مغایرت داره که من با این همه احساس بد به کار خودم و محصول خودم توقع نتیجه مالی از چنین کاری داشته باشم.
و اینکه من همیشه خودم را با دیگران مقایسه میکنم و هر کسی راکه در هر حوزه ای کار می کند میبینم با خودم مقایسه میکنم و میگم اییین معلومه ،کارش مهمه مثل کار من نیست که ،من خودمو مسخره کردم ،نه آموزشی دیدم نه کار خاصی کردم ،اگر خیلی خاص و مهم بود که دیگران انجامش داده بودن برای من نمی موند،در حالی که من بدون سختی کشیدن و دقیقا قدم به قدم و با لذت به این مهارت دوست داشتنی ام هدایت شدم،ولی به جای سپاسگزار بودن ذهنم همش منو مسخره و سرزنش می کنه.
تا اینکه امروز داییم به من پیامی داد و لینک کار یه فرد حرفه ای رو برام فرستاده بود که می تونست برای من ایده باشه .داییم نوشته بود که گفتم شاید زمینه ای دستت بیاد و به دردت بخوره هر چند که کار تو خیلی بهتر از اینه.من که از تعجب دهنم باز مونده بود،که داییم واقعا این حرفو زده و ذهنم میگفت بابا این داییت که همیشه می خواد دل دیگران رو خوشحال کنه،خیلی رو حرفش حساب نکن ولی از طرفی قلبم میگفت این یعنی به هر حال حداقل اطرافیانت تو رو به عنوان یه متخصص این حوزه پذیرفتن ولی تو خودت نه،چرا چون سختی نکشیدی تا رسیدن به این مرحله.
والان امشب بعد از خوندن کامنتهای فایل سوم قدم دهم فهمیدم که من فقط دارم باور میسازم که محصولاتم با ارزش هستن ولی در مورد کارم و توانایی خودم هنوز هم پر از ایرادم.
و از حالا رفتم برای باور سازی ،همین الان که داشتم کامنت مینوشتم نشونه اش رو هم دیدم،دست خدا رو دیدم که بدون درخواست من و حتی اطلاع من ،کسی برام توی اینستاگرام توی پیج پر از فالورش تبلیغ کرد.
خدایا شکرت
استاد ازت ممنونم،واقعا حرف شما رو تایید می کنم که شما همیشه میگید آدم باید در مدار درست قرار بگیره وگرنه من تا حالا چند صد بار از شما شنیده بودم که به تواناییهاتون ایمان داشته باشید ،من می شنیدم و میگفتم خوب اینو که دارم .
استاد عزیز سپاسگزارم و خدارو شاکرم که شما یک فارسی زبان هستید.