سریال زندگی در بهشت | قسمت 48 - صفحه 3 (به ترتیب امتیاز)

دوست دارم ابتدای نظرم را با نظرِ فرشته ی زمینی که اول فرشته بود بعد دست و پا درآورد دوست و هم پاره ی ارزشمندم، الهام جان شروع کنم که توی نظرات این قسمت نوشته هر چند انقدر انرژی داره و این کامنت پرانرژی ترینِ که جلوی خودم را گرفتم برای اینکه بخوام ادامه اش را هم نقل و قول کنم (لبخند):

ایـــن اولیـــن بارون زیبای بهشتمون نیست!

اما همیشه برای شما اولینه! (چرا واقعا؟ همه جا داره بارون میزنه اما منِ محمد از خودم میپرسم چرا چرا وقتی بارون میزنه این رفتار را از استاد میبینم؟! .. کمی تفکر .. )

((چرا)) همیشه تازگی داره ((واست پدر؟))

((چراا)) همیشهههه درس داره (؟)

شما دارین با تک تک این زیبایی های بهشتمون درس میگیرین

خودتون دارین هر لحظه درس میگیرین دارین بهمون یاد میدین این عشق این عمل کردنو، این اجرا کردن و قدم برداشتن و درس سپاسگذاری رو حتی

حتی سپاسگذاری از اون شهری که توش هستین آخ من مردممم، این درس که حتی نکات مثبت و زیبای بی نهایتِ شهری که توش هستین رو اونقـــــــدر زیبا تکـــــرار میکنین و بی نهایت این فرکانس رو به جهان اعلام میکنین که من عاشقققق این شهرم و تمرکزم روی زیبایی های این شهره که اینم کار جهانه که هر لحظه به زیبایی ها و به نعمت ها و فراوانی ها و عشق بیشتر هدایت میشین

میخوام بگم جای جای رفتار و عملکردتون حتی واکنشتون برام درسِ، بی نهایتتتت درسِ

خدای منننن چقدرررر نگاهتون پر اززز شوق و ذوق و پر از عشق بود وقتی گفتین که یه بارون مشتی داره میباره

خدای من چقدرررر زیبا تحسین میکنین استاد قشنگمم

منم بی نهایت تحسینتون میکنممم استاد نازنینمممم چقدر تحسینتون میکنممممم برای این بهشتی که خودتون ساختینش برای این عمل به رسالتتون چقدر بی نهایت تحسینتون میکنم برای این عشقتون به خداوندتون

ثروت این بار با چشمان زهرا جان؛

چقدر ثروتمند بودن عالیه… اصلا به نظرم کاری بهتر و ارزشمندتر از ثروتمند شدن نیست چون باهاش کارهایی میکنی، چیزهایی میخری، لذت هایی میبری که اون ته ته قلبت حال میاد … به قول استاد حس میکنی قلبت باز شده…. خدایا ثروتمند شدن بهترین و معنوی ترین کار دنیاست که باید براش باور فراوانی رو توی ذهنمون اونقدر پرورش بدیم که راه میریم ثروت بسازیم.. ای جانم چه حسی چه حالی…..

دنیا به شجاعان پاداش میده

+

یوهـــو سلام

به نام خداوند بخشنده مهربان

ساعتِ 4 Pm هست و من یک روز فوق العاده را تا الان داشتم حالا داستانش را دوست دارم بگم کلــــی درس توش هست انقدر درس توشهِ که من ساعت 12 وقتی از طبیعت برگشتم با کلـــی از هم پاره های ارزشمندِ هم شهری هنرمند و شاد و خندان و تحسین برانگیزم، که مقاومت داشتم بنویسم دیدم دارم تقلا میزنم برای نوشتم، یک چرت نمیروزی زدم و توی اون حالت آلفا کلی هم خوش گذشتت اوووم خداروشکر به خاطر نعمتِ تجسم واقعا.

الانم 20 دقیقه فرصت دارم گفتم بنویسم تا جایی که میشه بعدش برم کافه ( عشق و حال بیشتر ) و وقتی برگشتم دوباره اادامه بدم، آره درست متوجه شدید من سعی میکنم از هر کارم لذت ببرم، Don’t Hurry وقتی عجله باشه از لذت خارج میشی .. اوکی

اول سلام کنم به خدای خودم به خدای بینظیرم که یک روز عالیِ دیگه فرصت زیبای زندگی کردن بهم داده و از همه مهم تر این چشما را بهم داده که میتونم ببینم درسته اگر چشم هم نداشتم این توانایی را دارم که با چشم بسته هم تایپ سریع ده انگشتی کنم (لبخند) ولی .. آره خدایااا سپاس گزارم برای این جفت چشمای خوشگلِ درشتِ عسلی و قهوه ای که بهم اعطا کردی، عاشقتمم من خدا جون

خدایا شکرت به خاطر این قلب ِ بزرگ من به خاطر این دست و پا و انگشت ها و این گوش ها که میتونم بشنوم صدای تو را، این پاها که میتونم قدم بردارم برای تو این ذهنِ که فقط جایگاه توست تو را پرورش بدم با احساسم طعمِ لذت را بچشم و با باورهام و حالا با باورهای قوی ترم کمک کنم که بیشتر بخوام توی احساس خوب بمونم .. یوهوووو yeah ( راستش من گفتارم را به نوشتار تبدیل میکنم، هر کسی هر عزیزی با من صحبت کرده میدونه من همین شور و شوق را توی صحبت کردن دیووونه وارر دارمم )

خدایا شکرت سپاس گزارم ازت برای این فرصت بازم زیبای زندگی این دنیای زیبا این کره ی زیبای زمین پر از آب و شگفتی و این تکاملی که طی کرده خدای من خدایا شکرت .. خودت میدونی خدا جون هیچی نمیتونم بگم هیچکسی نتونسته منم نمیتونم همه ی مااا را هم بذاری نمیتونیم بس بزرگی بس عظیمــــِی و قدرتمند که نمیشه نمیشه تمامـــــِ نعمت هات را شمرد و شمرد و شمرد عاشقتممممم منننن خدااا جون عاشقتمممم من میمیرمم برات میمیرمم برات قربونت برممم من چه دنیای شگفت انگیزی خلق کردی این قوانین ثابت این الگوی بینظیر پدر را بهمون دادی هدایت کردی به مسیر درست به مسیر کسانی که به ان ها نعمت روز افزون اعطا کردی خدای من خدای من هدایتش کردی به مسیر آسانی به آسانی هر چیزی را بدست بیاره و این پدر حالا چقدر بیشتر از همیشه سخاوتمندِ چقدر خدای من چقدر دوست داشتنی چقدر عاشق چقدر بزرگ مرد خداایاا شکرت برای همچین الگویی خدایاا شکرت.

پدر جان ازت ممنونم میخواستم این چیزی که الان میخوام بگم را توی اادامه ی خط بالایی بگم ولی میخوام به خودت بگم ازت ممنونم که به آزادی مالی و زمانی و مکانی خودت را رسوندی با هدایت خدا با عشق با لذت با احساس خوب و کلِ داستان زندگی در این دنیا (خوشبختی و سعادتمندی در دو دنیا) همینه …

ممنونم ازت ممنونم ازت قول میدم بازم ادامه بدم به همین اشک های مقدسم .. قول میدم بازم ادامه بدم .. روی خودم کار کنم روی باورهام کار کنم و این قول برای یک روزِ من متعهد هستم که هر روز بیام قول بدم تعهد بدم و اینجوری ازتون یک کوشولو تشکر کنم که ..

مریم جان سپاس گزازم از شما چقدر با خودت در صلحی، صلحی که نشان دهنده تعادل بین قلب بزرگ و ذهنِ محدود پس چقدر خوب تونستید که این سیمان های چسبیده به ذهنتون را نه پاک کنید بلکه یادگرفتید خیلی خوب رنگ کاری را رنگ رنگ رنگ سفید .. عاشقتونم عاشقتونم که این همه عشق شادی لذت سپاس گزاری موج مثبت انرژی مثبت را از درون به جهان هستی منتقل میکنید سپاس گزارم سپاس گزارم برای این قسمت سپاس گزارم برای اینکه چقدر عالی فیلم میگیرید ادیت میکنید استوری تلینگ میکنید

من این رابطه ی عاطفی عاشقانه الهیِ شما را تحسین میکنم تحسین میکنم نه فقط به خاطر اینکه خودم وارد مدارش بشم نه بلکه به خاطر اینکه وقتی عینکِ خدا را میزنی روی چشات جز زیبایی و خوبی و تحسین چیزی نمیبینی و این کارا احساس خوبِ لذتِ عشقّ .. پس حالا بیشتر میفهم که لاجرم یعنی چی .. لاجرم ثروت هاا بر تو میبارند و میبارند مثل الان چه از روی چشم های پاییزی من و چه از تو آسمون .. در هر صورت این بارون همیشه در حالِ بارش

خب چقدر خودم را تحسین میکنم واقعااا به خاطر این ذهنِ خلاقم و این تمرکز عالیممم که وقتی هم مینویسم و موسیقی هم گوش میدم و همینجوری تجسم میکنم و فکر میکنم این لذت نوشتن برای من بیشتر و بیشتر میشه یک روزی یادمه همش انشاهام را توی مدرسه خواهر و بردارم بهم میگفتن .. هه هه

چی شد چی بودم چی شدم .. رسیدم و هدایت شدم به اینکه یکی از نقاط ضعفم بشه نقطه ی قوتم یعنی نوشتن، نویسندگی .. از یک چیز مرده جان بدم بهش این کلمات هرگز به خودی خود معنی ندارند و این معنی اینجا شکل گرفته( اشاره به ذهنم) و با ادامه دادن من .. خب من برم و برگشتم به امید خدا ادامه اشو مینویسم هنوزز هیچی تازه ننوشتم (لبخند) عاشقتونم

سلام دوباره

خدایا شکرت که زنده ام و میتونم ادامه بدم، خدایا شکرت به خاطر اینکه بارون داره میباره، خدایا شکرت برای اینکه انرژی دارم و میخوام کاری که باید تمامش کنم را انجام بدم با توکل بر خداوند یکتا اووم خدایا شکرت برای این چایی گرم توی این هوای سرد، اتاقِ خودم حالِ خوبم احساس خوبم این نور زرد این فلاکس کوهنوردی پراز چایی و بزن بریم … بزن بریمم برننن یوهوووو .. یوهووو خدایا شکرت یاد گرفتم پدر از شما که واسه هر چیزی ذوق و شوق نشون بدم خودمم باشم که از اون چیز ِ کوچیک یک هیولایی از شادیی یک کوهی از انگیزه بسازم اینم تکامل داشت و داره خب خداروشکر میکنم که سعی میکنم که انجامش بدم و این سفرنامه ها این سریال بینظیر هم هر بار بهم انگیزه میده که با ذوق و شوق باشم انگاررر آخرین لحظه ی زندگیم باشه این لحظه

من تصمیمم گرفتم ( فایل انگیزشی شماره 3 ) میخوای معمولی باشی یا اینکه؟؟

پس اگر اینجام و دارم مینویسم و رجعت کردم پس نمیخوام معمولی باشم میخوام خودم باشم میخوام اون غول درونم را بیدار و بیدارش کنم ..

میخوام درس های امروز صبحم را بگم که حسابی مقاومت داشتم وقتی برگشتم و میخواستم بنویسم (البته من یکبار در دفتر تمرین ستاره قطبیم نوشتم )

امروز صبح قرار بود با یکی از هم پاره هام بریم طبیعت کرخه و یک صبحانه را دور هم باشیم و حرف های زیادی برای زدن داشته باشیم و حسابی لذت ببریم این دوستم را خیلی تحسینش میکنم آدمی هست که با هیچی و همون چیزهایی که داره میتونه چیزهای الکترونیکی را درستشون کنه! انگار رسالتش همینه ..

ساعت 7 صبح قرار بود بریم ولی ساعت 8 صبح بهم زنگ زد یادم نمیاد چی گفت چون خواب بودم! ولی یهو چشمم خورد به گوشی و دیدم پیام اومدم یکی از دوستان ِ دیگرم که حالا با هم فرکانس شدنمون هفته ی پیش دعوتش کردم برگر زغالی دست ساز زیر بارون توی طبیعت همون نوشته بود محمد بیداری؟

گفتم الان بیدار شدم .. خلاصه توی همون لحظه یهویی لحظه ای در واقع یک بیرون رفتن جور شد با همون چیزهایی که داری .. رفتیم بیرون هواااا عالیییی بودددد خدای من من با دوستی که قرار گذاشتم نرفتم ولی اون دستی شد که منو بیدار کنه و حالا با یک گروه 10 نفره همراه شم توی این جمعه ی بینظیر … این باور را برام تکرار میکنه که #الخیرِ فی ما وقع، رفتیم و تا همینکه سوار ماشین شدم یک دوست جدید پیدا کردم رو کرد بهم و گفت:

آقا محمد من یکی از آرزوهام بوده که باهات همسفره بشم این عینِ جمله اش که بارهااا تکرارش کرد ..

آقا محمد من همیشه سفرهاتو دنبال میکردم نوشته هاتو دنبال میکردم همیشه دوست داشتم با شما سفر بیام ..

در ادامه، چند دقیقه بعد، من یک جفت ِ بینظیر تحسین برانگیز را دیدم که کنار من نشسته بودند برای اولین بار من باهاشون هم صحبت شدم ولی انگار سال هاست که میشناسمشون انقدر با من صمیمی شده بودند که منو تو ماشین به زبان عربی به عزیز دلش میگفت که محمدو قلقک بده بخنده بیشتر و بیشتر ..

در ادامه رفتیم و رفتیم و رسیدم به یک جایی که یک ماشین دیگه از بچه های تحسین برانگیز و دوست داشتنی سفری شهرم را دیدم، به به وسط راه ایستادند و دارند املت درست میکنند برای ابتدای راه و مسیر تا مقصد ( الان به خودم میگم که مهم مقصد نیست مهم واقعا لـــذت بردن از مسیر و این نکته را همین الان به لطفِ نوشتن و تمرکز و آرامشی که نوشتن برای من به همراه داره خداروشکر )

توی مسیر تا قبل از اینکه برسیم دوستِ صمیمی و قدیمی من که میگم تازه باهاش هم مدار شدم، رسول عزیز دوستی که خداوند بهم نشون داد که میشه توی پایین ترین سن، چندین منبع درآمد عالی داشته باشی، زندگی هدفمند داشته باشی، شاد باشی، ماشین خودت خونه ی خودت را داشته باشی کسب و کار خودت را داشته باشی و اینکه تازه سفری باشی و پایه ی سفر و بیرون رفتن و البته انسانِ بخشاینده …

همین دوستم که حسابی هفته ی پیش تاثیرگرفت و تونستم الهام بخشش باشم برای ادامه ی مسیرش خداروشکر خداروشکر خداروشکر، همین دوست ( خداوند) از من مدام داشت تعریف میکرد و ویژگی هایی را میگفت به بچه هاا که من میدونم دارمشون مثلِ استوری تلرِ حرفه ای مثل نویسندگی فوق العاده قلمی که قلمِ خداست مثل درک عالی از زندگی مهربونی توانایی عالی که چه عرض کنم هیولااااااااااا دقیقااااا هیولاااا در ارتباط برقرار کردن همینطورم که الانم کاپیتان اردر بزرگترین و بهترین کافه رستوران شهرمون هستم، عکاس فوق العاده، ویدیو میکرِ خلاق و … تا اینکه رسیدم و آره همونطورکه گفتم بچه ها داشتند یک چیزِ خوشمزه درست میکردند، سلام سلام سلام سلام سلام .. به به ببین کی اینجااست خدای من من عاشقتونمممم خدایاا شکرت صبحتون بخیررر عاشقتونمم عاشقتمم من مجید جان بنیامین جان نغمه جان نسیم جان علی جان .. عاشقتونم من خدایا شکرت برای این صبحِ زیبا .. بازم تعریف تعریف خدای من .. خدایا شکرت

چقدر سخت من محتاجم به تو خداوندا دیروز یک کامنت خواندم که برام تعریف ِ خداوند را برام به وضوح بیشتری رسوند خداروشکر، و حالا امروز دقیقا بیشتر تونستم این تحسین ها را از طرفِ خداوندم ببینم که خداوندم بی نهایت دست داره که یکبار توسط این فرد یکبار دیگه یکی دیگه و .. بهم عشق میورزه بهم خیر میرسونه کارم را راه میندازه ..

نشستیم توی ماشین و گفتیم بریم جلوتر، اتفافی که افتاد این بود که من داشتم فکر میکردم توی همین نیم ساعتی که بیدار شدم از خواب و هنوز در حالت آلفا هستم انگار، یکی از درک های عالیم را امروز بهش دست پیدا کردم خداروشکر

اینجوری بود که من به هر چیزی فکر میکردم بخداا ثانیه ای طول نمیکشید اون حرفِ اون توجهِ به دنیای فیزیکی میومد توسط یکی از هم پاره هام گفته میشد .. وقتی توی ماشین بودم به همین فکر کردم گفتمم اقاا حواست هست محمد من به هرچیزی فکر کردم گفته شد بیان شد اگر اینجوره خب بازمم بیاا به اون چیزی که مهم ترین هست برام فکر کنم توجه کنم ثروت

و بعدش اقا فقط یک جلمه گفتم به کهکشان با احساسم، اینکه من ثروتمند هستم ..

باور کنید ثانیه نکشید همون دوستی که بهم گفت دیدن و همسفره شدن با شما آرزوی من بوده، بهم گفت محمددد کافه چقدر حقوق بهت میدن؟ گفتم که نمیدن! من چقدر میگیرم! ( که همین گرفتن هم با این کم ترین ساعت کاری را از نتایج ملموس اهرم رنج و لذت خلق پول هست ) و این اهرم را هم از دستِ بینظیر خدایم شما پدر جان یاد گرفتم .. ممنونم بازمم ممنونم میدونم نتایج خوشحالت میکنه چون نشون دهنده ی ایمان فعالِ من بوده ( منتظرم تا نتایج بزرگتری بگیرم تا توی جلسات قدم اول هم بنویسم )

آره دوستمون بهم گفت اقاااا هر چقدر میگیری من دوبلِ سوبلِ چوبله اش را بهت میدمم بیاااا کافه ی ماااا ( بچه ها یک کافه دارند ) بیاااا پیشِ ماا پول بیشتری گیرت بیااددد(( وجودت ارزشمندِ خیلی))

توو دلممم گفتممم در هر حالی هم که رسیدیم .. گفتم خداییاا خدایااااا ببین من به ثروت هم توجه کردم چی شددد اصلاا خدای من …

یعنییی امروززز تا همین اینجا که گفتم یعنی یعنی کلِ تمرین ستاره قطبی من که از همین شهریور وارد 12 قدم شدم به کناررر تمام روزهاش امروزممم به کنار .. تازه امروززز درککککک کردم که یعنی چی تنظیم فرکانس در همون لحظه ای که بلند میشی

آقااااا عزیز من، یعنی امروزز من به هرچیزی توجه کردممم مخصوصا من از ساعت 8 و سه دقیقه صبح بلند شدم و این اخرین اتفاقی که دارم میگم 8 و 45 دقیقه است .. دیگه امروز من متوجه شدم که واقعاا چقدر مهمه همون اول صبح فرکانست را روی چی تنظیم میکنی چون هررر چیزی تنظیم کنی باقی روز را تاثیرش را میبینی .. روی ثروت تنظیم کنی اتفاقات ثروت ساز .. روی فقر و گرانی تنظیم کنی همینطور هم میشه ..

که همینم شد یک جاهایی بچه ها در مورد گرانی وسیله های کمپ و سفر میگفتند و من گوش کردم هر چند که توی دلمم گفتم محمدد بیاا و انقدر پول بساز که اصلا مهم نباشه که محصولی چقدره، مثل استاد .. استادد پدر اگر بدونی چقدر این روزهاا برای من حداقل، توی ثروت توی درآمد توی خلق ثروت از مسیر عشق و علاقه ات کمکم کرده واقعاا که هی میگم باباا پدر از کجاا از بدهی چند میلیونی تونسته به کجاا برسه به خلق ثروتِ میلیون دلاری .. خدااااایااا شکرت

این یکی از اون درس های مهمی بود که من یاد گرفتم که چقدر اولِ صبح و آخر شب واقعاا مهمه برای تنظیم فرکانس

توی این قسمت بازم میخوام در مورد خودم بنویسم در مورد ویژگی هام:

اینکه 4 تا از دوستای من میخواستند من ازشون با دوربین خودشون عکس بگیرم و مدامم بیان از عکس های که من ازشون گرفتم پُز بدند حتی ( خنده ) و تحسین کنن! چراا آخه ؟!! سوالِ خیلی خوبیه باباا

چرا من ؟ بین ده نفر انسان دیگه چرا من باید ازتون عکس بگیرم؟ چرا عکس هایی که من میگیرم ازتون را باید Share کنید توی فضای مجازی و نه حتی خودتون از خودتون؟!

چرا آخه آرزوی هم سفره بودن با من را دارید؟!

چرا آخه آرزوی سفر با محمد را دارید؟

چرا موقع صبحانه که کنار همیم همه میخوان به من غذا بدند چایی زعفرانی بریزنند؟!

چرا همه میخوان از زیبایی های که میبینن را نشون من بدند مثل نسیم جان که بهم گفت دراز بکش به پهلو و ببین این چمن هاا را ببین از این زاویه روی هر کدومشون یک شبنم نشسته! خدای من

چرا همه دوست دارند از وسایل من استفاده کنند حتی از کفشِ من از اسپیکر من از کلاه و لباس و کوله من در حالی که خود بچه هاا همه چییی دارند خداروشکر همه چی دارند همه دستشون توی جیب خودشون و همه کسب و کار موفق خودشون را دارند، چرا آخه؟!

مگه من چی دارم که بقیه ندارند؟!

خدای من خدای من خدای

عاشقتممممم منننن عاشقتم من بخداا هر خیری بهم میرسه بازم فقیرم بهت سخت محتاجم بهت

الله اکبر ببین ببین ببین پاکی دل چکار میکنه ببین باورهای درست چکار میکنه ببین توحیدی بودن چکار میکنه ببین تو را خدا ..

قانون جواب میده؛ خداوند به شکل ظرفی در میاد که تو بهش شکل میدی.

وقتی رسیدم اونجا دیدم درس های سریال زندگی در بهشت، یادمه که همین چند قسمت پیش اینکه هر کدام از بچه های خانواده رایانِ دوست داشتنی مشغول کار خودشون میشدند و حتی دیدم که لوک از سفره کنار بچه ها کنار رفته و ایرپادز به گوش داره کار خودش را انجام میده ..

اینجا هم ما دونفر عکاسی میکردند .. چند نفر شِلِم بازی میکردند .. یک جایی همه دست هم را گرفتیم و رقصیدیم با آهنگِ کردی .. یک جایی یک نفر قهوه درست میکرد اونم قهوه ی عربی دله به به .. این سری دیگه من مهمون شدم که قهوه بخورم نه درست کنم ( لبخند) – الان یاد این افتادم که از خدا جون توی تمرین ستاره قطبی که ظهر نوشتم با احساس خوب، نوشتم که یک هدیه عالی که انتظاری ندارم دریافت کنم خدای درونم همین الان گفت محمد توو مگه تا همین ساعت 8 اصلا میدونستی چی قراره بشه چه اتفاقاتی برات بیافته .. و من دقیقااا میگم نه .. هیچی نمیدونستم فقط دلِ به تو سپردم و اومدم و رفتم با بچه هاا .. با توو با تو رفتم مگه این و اون خارج از تو هستند نه همه ی ما یکی هستیم .. خدایا شکرت برای این تیکِ تمرین خدا میدونه توی قدمم های بعد مخصوصا دوم که حسابی هم نشانه هاش داره میاد مثل همین امشب این تمرین چقدر برام شگفت انگیز تر میشه و چقدر اگاهی های دیگه که با عملِ من میتونه زندگی بهتری را برای من بسازه، خدایا شکرت | یک چیز دیگه جالبه دیشب توی کافه با یک زوج دوست داشتنی بیشتر از همیشه آشنا و هم صحبت شدم توی همین روند ارتباط موثر برقرار کردنم در حالی که حسابی داشتیم میخندیدم و دیونه بازی در میوردیم بهم گفت از اینکه با دوستانش که اونا هم نزدیک به همین تعداد بیرون میرند همیشه .. واین صحبت را میتونستم یک نشانه ببینم که خداوند قراره برای من چه برنامه ای فردا داره که همینم شد .. واقعاا خداوند با نشانه هاا با من صحبت میکنه خدایاا شکرت برای درک ِ عالی که بهم اعطا کردی. دقیقا همون داستان کشتی نوح میشی .. میشی مثل جف بزوسِ تحسین برانگیز که قبل از کرونا بیاد سیستم آمازون را رباتی کنه .. خدایا شکرت برای اتصالِ قوی و تحسین برانگیز))) چند نفر گِتِه بازی میکردند و مثل من که بعد از سال ها حالا امتحانش کردم دوباره و اولش هم نمیتونستم ولی تمرین کردم و تکاملم را طی کردم تا بالاخره بعد از بالای 20 30 بار تلاش بالاخره چند ضربه خیلی خوب پشت سر هم زدم

عشقم گفت (خداجون) گفت پشت سر هم من یاد یک چیزی مهم افتادم که در مورد تثبیت باورهاست

وقتی روی باورهات کار میکنی چیزی که منجر به تقویت باورها میشه اینه که وقتی فرکانسش را میفرستی و احساسش میکنی خداوند توسط نشانه ها با تو صحبت میکنه، و حالا این تو هستی که باید در لحظه باشی و اون نشانه را ببینی نشانه ای که خداوند به بی نهایت شکل با بی نهایت دستانش دقیقا میتونه با تو صحبت کنه و میکنه اما این تو هستی که باید نشانه را ببینی، خـــوب بشنوی و، حالا تاییـــدش کنی یعنی اون نشانه را ربطــش بدی به اون باوره و در ادامه با اومدن نتایج این نتایج را هم همینطور ربط بدی بگی به خودت که ببین قانون کار میکنه ببین درآمدم بیشتر شد ببین اهرم داره کار میکنه ببین این باورهای منه که داره کار میکنه و به همین شکل این نتیجه یک ایمانی را درونِ تو ایجاد میکنه که برای کارهای بعد برای گرفتن نتایج بزرگتر کمکت میکنه به راحتی با تقویت باورهاتت .. یعنی باورها یکی هست فقط باید هر بار قوی تر بشه .. مثلا توی روابط ببین این فرد که اصلا منو نمیشناسه بهم لبخند داره میزنه ببین روی مثبت هر کسی را دارم جذب میکنم ببین این هم از همین باورِ منه هاااا محمد .. از این باوره این باور هست که داره کار میکنه ..

و حالا هدایت خداوند را بیشتر درک میکنم که میگه تو حرکت کن تو قدم اول را بردار، قدم های بعد هم بهت گفته میشه

وقتی خواستیم برگردیم، بعد از اینکه تاب بازی کردیم کلی شادی و عشق و صفاو خنده و چیز یاد گرفتیم و خلق کردیم .. یک لحظه رو به همه ی بچه ها گفتم عاشقتونم و بعد تک تک ازشون تشکر کردم و دوباره گفتم عاشقتونم عاشقتونم ..

STOP!!

من کی همچین ادمی بودم که بخوام اینجوری عشق بورزم ؟هوم؟!

ببین پدر فقط یک نفر فقط یک نفر خواست که تغییر کنه .. شما تغییر کردی شما تغییر دادی باورهات را .. و با تغییر خودتبا تغییر دنیای خودت به یک دنیای فول شگفت انگیز، ببین منجر به تغییر بی نهایت انسانِ هدایت یافته شدی .. چقدر این قابلِ ستایش ..

من هیچ فاصله ی دوری بین خودم و شما نمیبینم .. چون من هم زاده ی سفرم منم سال هاست که سفر میکنم با کوله البته قبلا .. منم توی کوله ام ایمان بوده .. شجاعت بوده توکل بوده رهایی بوده .. آزادی بوده ..

ولی شما توی بعدِ بزرگش

یک درسِ مهم دیگه،

این روزها که دوباره شروع کردم با توکل و لطف خدا واقعا واقعا، و میام و هر روز یک قسمت از سریال زندگی در بهشت را به صورت مرتب و ترتیبی نگاه میکنم و مینویسم، توی این 6 امین روز من همون چیزی که واقعاا میدونستم اگر انجامش بدم و ادامه بدم نتیجه اش را میبینم که مهم ترینش هم احساس خوب هست الان دارم به وضوح مخصوصا امروز احساسش میکنم، امروز شاهد تاثیر شگفت انگیزِ توجه بر نکات مثبتِ به ظاهر ساده ِ همین سریال زندگی در بهشت بودم، خدای من

شاهد عشق ورزیدنم به مادر .. دوست دارم دوست دارم مادر .. چقدر ما آدما نیاز داریم عشق را .. این عشق را این عشق بی قید و شرط را ..

شاهد بودم که تحسین میکردم هر زوجی که میومدند به کافه هر زیبایی که میدیدیم چه چهره چه لباس چه ماشین و ..

شاهد ثروت و فراوانی سفارش ها و تحسین این افراد بودم ..

شاهد بودم که به خاطر این شهر زیبامون تحسین میکردم همین شهر توی خوزستان همین شهر .. همین رود همین جنگل همین بیشه زاد همین هوا همین باران همین مردم و فرهنگ خدایااا شکرت شکرت شکرت ..

شاهدِ وقت گذاشتم روی این امرِ مهم این تمرین مهم بودم ..

پس دوستِ من که هدایت شدی به این نوشته بدون که بایدد اگر میخوای به راحتی وارد مدار زیبایی های بیشتر وارد مدار خواسته هات بشی باید یک شخصیت تحسین کننده داشته باشی .. سخته ولی ارزشش را داره خیلی ارزشش را داره ..

خدایا شکرت

برو بریم واسسه این قسمت:

خدای منننن خدای من چه بارونِ مشتی اوه اوه اوه خدایاا شکرت عاشقتونممم من عاشقتم مریم جان که میری زیر بارون فیلم میگیری بارمون .. واوو این آسمون؟؟؟

خدای من خدای من چه بارونی زد و الان چی شد .. واوو واووو اووو امروز دوستم وقتی دیده که من ریش هامو کوتاه کردم بهم گفت محمد تو شبیه باب راس شدی! خدای من چه نشونه ای

باب راس استاد نقاشی کشیدن هست .. خدای من چه نقاشی شگفت انگیزی زرد و قرمز و نارنجی و آبی و بنفش الله اکبر الله اکبر .. چقدر فرکانس هاتون استاد و مریم جان انقدر قوی و زیبااا بوده که ببین این تسخر آسمان و زمین برای شما به فرمان شما .. چه آسمونی هست واوو چی کرده این خداااوند یکتا ووواوو بخار را ببین این هوای مه ای را ببین روی این دریاچه خدای من آره آره روی قالیچه ی سلیمانیم و چقدر سلیمان تحسین برانگیز هست .. روی ابرهاااا چقدر لباس زیبایی دارید استاد جان .. خدایا شکرت برای این بهشت زیبا خدایا شکرت که انقدر آزادی مالی دارید که هرچیزی که میخواید را به راحتی تهیه میکنید و این قانون بهم میگه که منم میتونم داشته باشم و تجربه کنم.

آن باکسینگِ سرفیس بوکِ 3 واوو این عاشقشممم منننن من عاشق این تبلت لپ تاپ مایکروسافت هستم خیلی تحسین برانگیز حافظه ی یک T بالا رندر بالا تبلت میشه سفحه ی لمسی بک هم میتونی بذاری صفحه اش را کیبورد خارق العاده .. عاشقتمممم من استاد جان که اولین نفری هستی اینمم یکی از مواهب ثروتمند بودن هم همینه دیگه هر چیزی که میخوای را میخری به راحتی بدون اینکه نگران قیمت باشی و چقدر چقدر نشون میده که ثروتمند بودن معنوی هست واقعا .. هر روز سفارش آمازون و پستی داریدد .. واوو اینم نشان از فرااوانی هست خدایا شکرت خدایا شکرت

دنیا مثلِ شما ندیده پدر ..

همیشه بهترین هاا را انتخاب میکنید همیشه بهترین هاا و جدیدترین ها چقدر این عزت نفس و اینکه لایق بهترین ها خودتون را میدونید قابل ستایش هست ..

*چه احساس خوبی داره این لحظه .. لحظه ی آن باکسینگِ خرید چیزی یوهوو .. خداروشکر

چقدر زیباست این طراحی فوق العاده ای داره خدای من خدایا شکرت ..مبارکک باشه یوهووو خدایا شکرت به خاطر این برند هیولا خدایا شکرت این لپ تاپ مدت هاست که یکی از خواست های من در دریم بورد منِ و الان که دیدم به چشم که شما تهیه کردی مثل آب خوردن برای من باور پذیر تر شده که میشود ..

سپاس گزارم سپاس گزارم سپاس گزارم.

ادامه دارد ..

بازم خودم را تحسین میکنم که ادامه دادم و نوشتم و نذاشتم برای فردا .. ادامه دادم تسلیم بودنم را نشون به خداوند یکتا دادم با عملم خداروشکر

خداوندا سپاس گزارم، سپاس و ستایش تنها از آن توست تنها از تو یاری میجویم و تنها از تو یاری میجویم رب من، مرا به راه راست هدایت کن به راه راستی که به آن ها نعمت روز افزون اعطا کردی و نه گمراهان آمین.

ممنونم که تا اینجا همراه من اومدید خیرش اول به سود شماست … + احساس خوب +