سریال زندگی در بهشت | قسمت 50

دیدگاه زیبا و تأثیرگزار دوست عزیزمان «پریا» به عنوان متن انتخابی‌ِ این قسمت از سریال زندگی در بهشت، تقدیم همه دوستانی می‌شود که برای ساختن شخصیتی تصدیق کننده و تأیید کننده‌ی زیبایی‌ها و نعمتها‌، مصمم شده‌اند تا نمود واضحی بشوند از «صدّق بالحسنی» و شاهد زنده‌ای باشند از مفهوم فَسَنُیَسِّرُهُ لِلْیسْرى یعنی آنهایی که به خاطر چنین شخصیتی آسان شده‌اند برای احاطه شدن با نیکی‌ها و نعمت‌ها.

نه فقط نوشتن درباره‌ی زیبایی‌ها و نعمت‌ها‌، بلکه خواندن و تأمل در آنها نیز ما را به درک بهتری از خداوند‌ و چگونگی هماهنگ شدن با او و قوانینش و در یک کلام‌، هدایت شدن و قرار گرفتن در مدار  فَسَنُیَسِّرُهُ لِلْیسْرى می‌رساند.

بچه ها

فقط برید ی سر قسمت ۳ سریال رو ببینید، کوتاهم هست، بعد بیایید یکی از این چند قسمت آخر سریال رو ببینید. مثلا اون قسمتی ک مرغ و خروسا رو استاد نشون میداد …..

به چشم ببینید ک توی قسمت ۳، فک میکردین اوج ی زندگی عالی رو دارید میبینید و الان توی قسمتای اخیر میبینید ک از اونم عالی تر شده!

به وضوح میشه توی سریال دید ک داستان زندگی،فقط از شرایط بد ب خوب رفتن نیس،از خوب ب عالی و از عالی ب عالی تر و بهشت برین شدن! درجات بهشت!

به وضوح در مقایسه ی این دو قسمت سریال میبینید ک ادامه دادنِ توجه به نکات مثبت و زندگی به این سبک یکبار برای همیشه، لاجرم باعث میشه روز به روز زندگیت بهتر و پرتر بشه.

اصن اون زمان آدم به عقلشم نمیرسید میتونه دیگه چطوری خوشیای بیشتری باشه. حتی استادم ب عقلش نمیرسید

و هرچی شده فقط بخاطر این بوده ک استاد بخاطر توجهش به نکات مثبت، هدایت شده به سمت هایی ک از اون جنس خوشیا بیشتر و با شدت بزرگتری وارد زندگیش شه!

اصن واقعا اگر کسی بدونه کانون توجه اصلِ، حتی دنبال راه حل نمیگرده واسه مشکلاتش، حتی این حسو نداره ک اخه یسری منفیا وجود دارن خود به خود… نه واقعا وجود ندارن اگر بهشون توجه نکنی انقد براشون دنبال راه حلی یا به نوعی توجهت بهشون هست که هی خلقشون میکنی ممتد توی هر روز و هر سالت. تو توجهتو بذار روی چیزایی ک بجای اونا میخوای، ببین چطوری اون منفیا بخار میشن و کم و کم تر میشن…..۹۰درصد سوالایی که دارید و عدم توحید، بخاطر اینه که فک میکنید نکات منفی زندگیتون منشائی غیر از خلق خودتون دارن. میگید من ک بچه بودم منکه هنوز بدنیا نیومده بودم….مسائلی ک قبل تولد شما بوده هم خودتون انتخاب کردین چون انقد شجاع بودین و شجاعتتون از ریلکسیِ دیدنِ قانونِ جهان مادی بود ک گفتین من میخوام توی فلان شرایط باشم تا منم با قانون نشون بدم همه چی شدنیه…. مث همون مثال جنگل ساختنِ اون یارویی ک استاد توی یکی از فایلاش میگه ک با فهمیدنِ قانونِ ساخته شدن جنگل، اون آقا توی هر جای کره زمین میتونه جنگل تولید کنه جنگل ها نه باغ!

وقتی قانونِ توجه رو درک کنید، براحتی باوراتون حتی درست میشن، توحیدتون بالا میره. اما به میزانی که درکش نکردین توحیدتون سخت ترِ، چون ی عالمه باید خودتون رو قانع کنید که نکات منفی آسیبی به شما نمیزنه! اما اگر بدونید نکات منفی رو با کانون توجهتون ساختین و ی بخشیش رو قبل تولد حتی سفارش دادین باشه چون خیلی مطمئن بودین با قانون تغییرش میدین،در حجم بالایی شرکتون دود میشه میره پی کارش……اعتقاد ب یک قدرت نه دو قدرت….خیلیا فک میکنن محیط منفی مث اعتقاد به نیروی خیر و شر، یه موجودیت مستقل داره و ما با قانون از لابه لاش لایی میکشیم!! این اعتقاد غلطه، خیلی باعث میشه سخت توحیدی باشید و سخت به نکات مثبت توجه کنید چون ته وجودتون همیشه حس میکنید ی دستگاه تولید سختی و منفی توی جهان هست ک شما با قانون باید ازش رها شید!

درحالیکه اون منفیا میتونه واقعا محو بشه توی زندگیتون و تولید نشه و فقط درجات بهشت رو جلو برید بجای اینکه همش از شرایط بد ب شرایط خوب برید! مث همین عالی تر شدن پرادایس روز به روز….مگه پرادایس داره از شرایط منفی ب مثبت میره؟ خیلی ساله دیگه استاد حرکت از شرایط بد به خوب رو گذروندن، دیگه منفی ای تولید نمیکنن ک بخوان با قانون ازش رها شن!

سالهاس دیگه دارن از شرایط خوب ب عالی و اخیرا از عالی ب عالی تر میرن!

اینارو دریابید از فایلا! و توجه کنید ک چرا اینجوری میشه.

خدایی اگه اینو درک کنید ی کلمه ام موقع استفاده از قانون نمیگید “اما ،اخه،ولی”….میدونید هیچ کدومشون بدون توجه شما توی زندگیتون ادامه پیدا نمیکنن چون منشائی جز خلق شدن توسط شما ندارن….تا الانم اگر کش رفتن علتش این بوده ک هی بهشون توجه کردین با انواع روش ها، فرار کردن ازشون راه حل پیدا کردن براشون، آینده نگری براشون!!

از نظر من تنها چیزی ک میتونه مانع بشه اینجوری باشید شناخت اشتباهتون از خدا میتونه باشه، اگر خدارو درست شناخته باشید، الله ک سیستم هست رو نه، رب رو، خیلی راحت باور میکنید این داستانو …. چون خیلیا با اینکه میبینن این قضیه چقد درسته توی زندگیشون، ولی نمیتونن اجراش کنن چون حس میکنن این اصل هدف از خلقتشون نیست و خدا منتظرِ اینا ی کار دیگه ای توی زندگی کنن و قانون جذب ی حاشیه و سرگرمیه توی دنیا. میگن آره خدا اینو قرار داده ک این وسط ی حالی بهمون داده باشه ولی اصل هدف از خلق کردن ما این نیس ک این چیزارو اجرا کنیم، اصل اینه ک از حق دفاع کنیم! بعد میگی از حق دفاع کردن یعنی چی؟ انواع مثالا رو بر حسب عقایدش میزنه، مث جنگیدن با دشمنان مث ….. نمیدونه ک هیچی به اندازه اجرای قانون و نتایجش دفاع از حق و نشون دادن ربوبیت نیست! کسی ک با قانون، فقر رو به ثروت، بیماری رو به سلامتیِ ابدی، روابط بد رو به عشق تبدیل میکنه، و میگه همش رو خدا با قانونش به من داده ،اگر کارش دفاع از حق نیس پس چیه؟ …..خیلیا اسیرِ این دامِ ذهن هستن و کلی محصول میخرن و غیره ولی تهش ارتعاششون عمیق عوض نمیشه چون ته ته وجودشون این کارو ماموریت اصلی زندگیشون نمیدونن….

خدا این قانون رو گذاشت ک هممون از هر شرایطِ پایه ای ک هستیم با استفاده ازش به درجه اعلی برسونیم همه ابعاد زندگی رو تا ثابت کنیم خداوند عادله و اون رو تنها منبع بدونیم و رحمانیتش رو نشون بدیم حتی وقتی کلی خطاکار بودیم و بازم ب درجه اعلی رسوندیم زندگی رو و اینجوری همه مشتاق بشن ب خدا….چون خدا بی نیازِ،الله صمد و خداوند میگه از رویِ دیدنه محبت من به خودتون سمتم بیایید، کی میتونی از روی محبت کردنش بری سمتش؟ وقتی توی فقر و مریضی هستی؟ عمرا، حرف مفته…. ته وجودت میگی خدایا چرا باید انقد سختی بکشم و بگم دوستت دارم…..حب لی کمال الانقطاع….فقط زمانی رخ میده ک اوج عشقش ب خودت رو ببینی….

نشون بدین خدایی ک این سالای اخیر توی جهان معرفی شده خدای واقعی نیس……

خدا این قدرتو داده ک حتی کور مادرزاد بینا بشه، اونم توسط هرکسی

بلاخره اون روز میرسه ک هممون میبینیم اصل اینا بوده…  به قول ی متنی: در زمان ظهور پیرزن از شرق ب غرب پیاده میره بدون ذره ای خستگی. همه سالمن. همه ثروتمندن و…

قبلش خوشبختی رو و بودن با خدا رو ب خودتون هدیه بدین

تجربیات مرگ رو هم بخونید، تا میتونید زیاد بخونید، ایرانی و خارجی، ببینید ک همشون گفتن ادیان بر اساسِ سطحی ک روح در اون قرار داره باعثِ کمک به رشدِ آدما میشن ولی اصل نیستن، پله هستن، باید تورو برسونن به حقیقت اصلی…و هر روحی انتخاب کرده ک در کدوم منطقه بدنیا بیاد با کدوم دین و حتی بی دین توی ی قبیله جنگلی…..همه باید ب یک نقطه برسن…..تاکیدم میکنم تجربیات ادمای مذهبی مسلمون رو هم گوش بدین ک فک نکنید فقط خارجیا اینجوری گفتن…..

وقتی این سطوح رو رد کردین به راحتی میچسبین به توجه به نکات مثبت چون میدونید کار اصلی همینه و باید بهشت رو اینجا بسازید تا بهشت بعدی رو تجریه کنید

برید بخونید کسایی ک اینجا جهنم واسه خودشون ساختن بعد مرگ هم توی همون فاز بودن….

و درک کنید معنی آیه هایی ک خداوند میگه کسانی ک ایمان بیاورند در دنیا و اخرت در سعادتند و نه ترسی دارند و نه غمی بر آنها وارد میشود….

ما دو جور زندگی داریم

یا زندگی میکنید و از قانون استفاده میکنید برای ستایش خداوند و پر شدن روحتون از عشق و بهشت

یا زندگی میکنید و همه چی بدست میارید برای کمبودهای ذهنتون و برای منیت هاتون و برای فرار از منفیا

برای دیدن سایر قسمت‌های «سریال زندگی در بهشت»‌، کلیک کنید

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • دانلود با کیفیت HD
    300MB
    20 دقیقه
  • فایل تصویری سریال زندگی در بهشت | قسمت 50
    85MB
    20 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

266 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «سعیده شهریاری» در این صفحه: 2
  1. -
    سعیده شهریاری گفته:
    مدت عضویت: 1313 روز

    بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِ

    وَلَقَدْ نَعْلَمُ أَنَّکَ یَضِیقُ صَدْرُکَ بِمَا یَقُولُونَ ﴿٩٧حجر﴾

    ما می دانیم که تو از آنچه می گویند، دلتنگ می شوی.

    فَسَبِّـحْ بِحَمْدِ رَبِّکَ وَکُنْ مِنَ السَّاجِدِینَ ﴿٩٨حجر﴾

    پس پروردگارت را همراه با سپاس و ستایش تسبیح گوی و از سجده کنان باش.

    وَاعْبُدْ رَبَّکَ حَتَّىٰ یَأْتِیَکَ الْیَقِینُ ﴿٩٩حجر﴾

    و دایم به پرستش خدای خود مشغول باش تا یقین بر تو فرا رسد.

    =====================================

    نشانه ی امروز من:٢٨ اسفند ١4٠٣

    سلام به استاد عباس منش عزیزم،سلام به استاد شایسته جانم،سلام به بچه های کوه آلپ …

    این آخری جدید بودا:)نمی‌دونم از کجا اومد،ولی چیز خوبی بود،دوسش داشتم.

    صدای من رو می شنوید از وسط باغ پرندگان،با سمفونی صدای جیک جیکشون،بال زدن هاشون تو آب استخر …پر زدن هاشون توی هوا …فلامینگوهای صورتی دلبر،پلیکان دهن گنده،طاووس های پر از ناز و….

    انواع و اقسام پرنده های عجیب و غریب که با نگاه کردن به هرکدومشون دیوونه و متحیر قدرت الله میشی که خدایا تو چه جوری این همه موجودات رو خلق کردی،این چه سیستم و نظم و قانونی که نتنها مو لای درزش نمیره که به شگفت انگیز ترین حالت ممکن ران شده …برنامه نویس کی بودی تو پسر!چقد خووووبی توووووو!

    الهی شکرت.الهی صدهزار مرتبه شکرت.

    دیگه جونم براتون بگه که …یک آسمون آبی با ابرهای پنبه ای که مثل سایه های سفید اکلیلی‌ِ پشت چشم ها به آسمون زیبایی داده …هوا ملس… به قول نیلا نیکا که هر روز تو راه مدرسه واسه شکرگزاریشون میگفتن :خدایا شکرت که هوا نه سرده،نه گرمه،ما میتونیم راحت پیاده بریم مدرسه …

    خدایا شکرت که هوا خیلی خوبه،ملسه،آفتاب هست،باد خنک هست،نور هست،اکسیژن هست،سلامتی هست…سلامتی هست…سلامتی هست…

    چرا ٣ بار نوشتمش؟!الان میگم!دقیقا مثل بچه های این قسمت سریال که فرت و فرت میپریدن توی آب…اینجا هم همه دارن فرت و فرت ویروس می‌گیرند چپه میشن:)

    منم مثل فلورانس نایتینگل به همون سرعت فرت و فرت دارم به همه شون سرم وصل میکنم …با یک لبخند ملیح :)محکم مثل رستم دستان :))

    الهی صدهزار مرتبه شکر بخاطر مداری که توش هستم…به قول استاد تو جلسه ١ قدم٧: مهم نیست کجایی،دسترسی فرکانسی مهمه،مدارت مهمه …اگر تو مدار خوبی باشی،بیماری بهت دسترسی نداره،آدم بد بهت دسترسی نداره،شرایط بد مالی بهت دسترسی نداره…

    آها راستی،الهی صد هزار مرتبه شکر که جریان ثروت داره راه میفته…هر روز پول میاد از جاهایی که فکرش رو نمیکنم …هر روز تمرین کد نویسیِ خدایا من یک نعمت غیر منتظره می‌خوام تا ظهر نشده تیک میخوره …چرا؟! چون چرخ دوچرخه ی مومنتومم دارم نرم تر می‌چرخه …وگرنه این نعمت ها که طبیعیه…به قول استاد ثروت مثل اکسیژنه…من بودم که ناآگاهانه با مومنتوم منفی جلوی ورودش رو می‌گرفتم …

    اما خداروصدهزارمرتبه شکر،دیگه دارم کم کم اصول بازی رو یاد میگیرم …از صفر مثل روز اول!خیلی چیزها دستم اومده،خیلی از پترن ها رو پیدا کردم،خیلی الهامات خوبی رو دارم دریافت میکنم …

    با تمرین های دوره ی جدید به یادم اومد که قبلا روی چه اصولی حرکت میکردم که خیلی شیک و‌مجلسی رو دوش خدا نشسته بودم ومن ازون بالا با دیدن مناظر لذت میبردم و خدا هم برام قدم برمیداشت…

    اوکی سعیده!اصول رو پیدا کردی ؟!همونارو بزار روی تکرار…

    شکرگزاری،ستاره ی قطبی،توجه به نکات مثبت زندگی،به یاد آوردن نتایج بزرگ قبلی،دیدن نتایج جدیدی که داره میاد،تکرارشون،نوشتنشون،سپاسگزاری بابتشون …و….استمرار در این مسیر قطعا شمارا به سمت نشستن روی دوش خداوند میرساند.ایزی ایزی تامام تامام.

    البته یک نکته ی کاربردی دیگه…

    ساخت جعبه ابزار توحیدی برای قطع مومنتوم منفی،برای ساکت کردن نجواهای شیطان در لحظه ی ورود،چقدر به این جعبه ابزار نیاز داشتم و چقدر استاد ماهرانه دوره رو با این تمرین شروع کردند…

    @@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@

    با یک ساعت تاخیر ،ادامه ی کامنت:

    ولی خداوکیلی کسی هم هست سر راهش بیمارستان رو ببینه و از ته دلش ذوق کنه و بخنده؟!یا من تنها دیوونه ی عالمم…؟!

    تو مسیر برگشت به خونه،چشمم خورد به محل کار سابقم،ناخودآگاه دیدم دارم میخندم،ناخودآگاه گفتم الهی شکرت برای همه ی روز ها وشب هایی که اینجا سپری شد…

    چقدر با محجوبه و هاجر یواشکی تو اتاق ها رقصیدیم:)

    چقدر سر به سر رشید و حمید گذاشتیم.

    چقدر موقع راند مریض ها آهنگ شاد گذاشتیم و بشکن زدیم.

    چقدر به لای جرز دیوار خندیدیم…

    یعنی ساعت ملاقات icu وقتی همراه ها میومدن پشت شیشه برای اینکه عزیزشون رو ببیند،اگر ماسک نداشتیم حتما باید ماسک می‌زدیم چون اون بندگان خدا که نمیدونستن ما برای چیز دیگه میخندیم،اگر میدیدن توی اون وضعیت پرستار ها دارند میخندن شیشه ی icu رو می‌آورند پایین:)))

    الهی شکرت،خدایا شکرت که اون روز ها داشتم عالی به قانون عمل میکردم،خدایا شکرت که دارم با دوره ی جدید یاد میگیرم که چطوری دوباره به عملکرد اون روز ها برگردم،خدایا شکرت که خیلی لطیفی،خیلی حلیمی،خیلی نازی،خیلی صبوری،خدایا شکرت که سیستمت جواب ناسپاسی هامون رو سریع نمیده اما به محض کوچکترین سپاسگزاری درهای رحمت رو باز می‌کنی …خدایا عااااااشششششقققققتم.

    حالا که تا اینجا اومدم یک خاطره از icu تعریف کنم ؟!

    ما یک مریض پیر داشتیم که روی تخت 5 بستری بود،بعد خب تو icu حتما باید دندون مصنوعی ها رو دربیاری و بزاری توی کمد یا تحویل همراه مریض بدی تا وقت ترخیص …مگر اینکه مریض انقدر سرحال بشه که کاملا هوشیاربتونه بشینه و غذا بخوره …

    همون روز هم یک مریض اومد روی تخت 4 …از قضا ایشونم پیر بود و دندون مصنوعی داشت.خلاصه دندون این بنده ی خدا هم بدو ورود درومد…

    وبعد به لطف خدا بعد از چند روز جفتشون سلامیتشون رو به دست آورد و مرخص شدند…

    بعد از یک هفته همراه یکی از مریض ها بهمون زنگ زد گفت خانوم این دندون مصنوعی پدر ما اصلا روی لثه ش واینمیسته،نمیتونه درست غذا بخوره فکر کنم اشتباه شده …

    هیچی دیگه :) گلاب به روتون …

    در اکتشافات به عمل آمده،معلوم شد دندون مصنوعی ها جا به جا شده بوده :))))

    حالا باز خدا خیر بده یکیشون بعد یک هفته استفاده از دندون فهمید که این دندون خودش نیست :))) اون یکی که اصلا تا بهش خبر ندادن نفهمیده بود داره با دندون یکی دیگه غذا میخوره :))))))))

    آره خلاصه:) ما کلی داستان های باحال داشتیم توی icu… خیلی هاشم منشوریه،نمیشه اصلا بنویسیش:))))

    ولی هروقت بهشون فکر میکنم،یهو میزنم زیر خنده…بعد همون موقع یاد حرف معلمم میفتم که همه ش می‌گفت : خووود گووویی و خود خندی! عجب زن هنرمندی :))))

    آره !خندیدن و خوشحال بودن و علی بی غم بودن خودش یک هنررررره…

    خدایا شکرت که منو هنرمند آفریدی!بوس به کله ت خدا!خیلی دوستت دارم!خیلی دمت گرمه،تو جان منی خدا…

    من چرا دل به تو دادم که دلم می‌شکنی

    یا چه کردم که نگه باز به من می‌نکنی…

    دل و جانم به تو مشغول و نظر در چپ و راست

    تا ندانند حریفان که تو منظور منی…

    دیگران چون بروند از نظر از دل بروند

    تو چنان در دل من رفته که جان در بدنی…

    تو همایی و من خسته بیچاره گدای

    پادشاهی کنم ار سایه به من برفکنی…

    عااااشقتم پادشاه عااااااالم،تاج بندگیت رو از سرم نگیر که تموم دار و ندار منه،دلبر دل انگیز دل خواه من،شیرین تر از عسل،لطیف تر از ابریشم،نورانی تر از خورشید،مهربان تر از مادر،آبی تر از آسمون و دریا…

    من به تو،به نور تو،به عشق تو،به قدرت تو،به نگاه تو،به هر خیری که از سمت تو به من برسه و من رو با تو هم جهت تر کنه،سخت فقیرم.

    دووووووووست دارم تنها رفیق من.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 53 رای:
  2. -
    سعیده شهریاری گفته:
    مدت عضویت: 1313 روز

    بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِ

    قَالَ اللَّهُ هَٰذَا یَوْمُ یَنْفَعُ الصَّادِقِینَ صِدْقُهُمْ ۚ لَهُمْ جَنَّاتٌ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا أَبَدًا ۚ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ ۚ ذَٰلِکَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ ﴿١١٩﴾

    خدا فرمود: این روزی است که راستان را راستی و صدقشان سود دهد. برای آنان بهشت هایی است که از زیرِ [درختانِ] آن نهرها جاری است، همیشه در آن جاودانه اند، خدا از آنان خشنود و آنان هم از خدا خشنودند؛ این است رستگاری بزرگ.

    لِلَّهِ مُلْکُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا فِیهِنَّ ۚ وَهُوَ عَلَىٰ کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ ﴿١٢٠﴾

    مالکیّت و فرمانروایی آسمان ها و زمین و آنچه در آنهاست، فقط در سیطره خداست، و او بر هر کاری تواناست.

    ===================================

    نشانه ی امروز من به تاریخ ١5/٨/١4٠٣

    سلام به استاد عباسمنش عزیزم

    سلام به استاد شایسته جانم

    سلام به یاران غار حرای من

    خداروصد هزار مرتبه شکر برای یک روز فرصت زندگی دیگه،برای اینکه بیدار شدم،زنده م،نفس میکشم،سلامتم و هنوز فرصت خلق زندگی دلخواهم رو دارم .خداروشکر برای نور قشنگی که از پنجره داره میتابه توی خونه،خداروشکر برای نعمت شکرگزاری و بوسیدن کله ی خدا،خداروشکر برای روشنی قلبم،برای روح به پرواز درومده،برای فاصله گرفتن از مسیر مقاومت ذهنی و حرکت در صراط المستقیم،خداروشکر برای همین لحظه،همین حالا،همین امروز ،خداروشکر برای نعمت آیه های قرآن ،خداروشکر که خدا قسم خورده به جایگاه ستارگان که این کتاب کریمه،عظیمه،که حرفای خود خدا توشه!خداروشکر که تو قرآن همه ش میگه با توحید هم این دنیا تون بهشت میشه هم آخرتتون،خداروشکر برای نعمت هدایت شدنم به سایت استاد،خداروشکر برای نعمت سریال زندگی در بهشت ،برای بهشتی که نهر ها زیر خونه ی چوبی قشنگ استادم روانه …خداروشکر که دارم وعده ی صدق الهی رو میبینم و لذت میبرم ،خداروشکر که همممه چیز خوبه …

    خدایا مرسی که نزاشتی گم بشم،خدایا مرسی که دوباره دستامو سفت گرفتی،خدایا شکرت که دوباره دیدمت …لابه لای دست های گره خورده ی نیلا نیکا وقتی دارند باهم میرند مدرسه،وقتی میگن مامانی تو همینجا وایسا ما رو نگاه کن ،این تیکه رو خودمون تنهایی بریم،بعد همون یک تیکه رو ده بار برمیگردن پشت سرشون رو نگاه میکنند مطمئن بشند من اونجا وایسادم …خدایا شکرت که همیشه پشت سرمون مراقبمون وایسادی،خدایا شکرت که حتی اگر ما برنگردیم عقب و نگاه کنیم،تو حواست هست و جایی نمیری،خدایا شکرت برای سلامتی پدر و مادرم ،برای اینکه مامانم حتی از منم زودتر بیدار میشه و صبحونه ی بچه هارو با عشق آماده میکنه،خدایا شکرت که بابام وقتی می‌خنده صورتش چال میفته،خیلی چال صورتش رو دوست دارم ،خدایا شکرت برای سلامتی مادربزرگم که سقف خونه ش پناه من شده،خدایا شکرت برای ثروت پدربزرگم که حتی وقتی خودش نیست خیرش داره به نسل های بعدش میرسه،خدایاشکرت که یک اتاق بزرگ دارم با کلی امکانات …رایگانِ رایگان…

    خدایا شکرت که بهم کارت بانکی دادی و خودت شارژش میکنی،خدایا شکرت که به قول شهرزاد جان منو کارمند خودت کردی،خدایا شکرت که برای این آزادی زمانی که همه ش از آن خودته،خدایا شکرت برای این تنهایی توحیدی دلچسب،خدایا شکرت که کلی فایل دارم بهش گوش بدم،خدایاشکرت که کمکم میکنی با عشق خودت کتابمو بنویسم ،خدایا شکرت که بازهم میتونم باهات حرف بزنم و باهات بخندم ،باهات برقصم ،باهات تموم زندگیم رو پر از نور کنم،خدایا شکرت که همیشه منو دست بهترین هات میسپاری،خدایا شکرت برای تموم رفیق های توحیدی قشنگم،خدایا شکرت که هر طرف زندگیم رو نگاه میکنم نور تورو میبینم ،خدایا شکرت که دیشب مادرم سفت بغل کردم و بوسیدمش و گفتم عاشقتم مامان رب اناری،اسفناجی،گل کلمی:) آخه مامانم همیشه برای خودش پروژه داره …یک روز داره تو حیاط رب انار درست می‌کنه ،یک روز در حال تفت دادن اسفناجه،الانم مشغول ریختن شورِ گل کلم و یارم مسی :) هرچقدرم میگم مامان انقدر خودتو اذیت نکن میگه دوست دارم همه چیز دست پخت خودم باشه …لذت میبرم وقتی شما ازش دست پخت من می‌خورید…با اینکه کمرش درد می‌کنه ولی از عشق خانواده از صبح تا شب در حال کاره،الانم با بابا رفتن به باغشون سر بزنن…خدایا میگم تو که این عشق رو تو دل مامان ها گذاشتی،پس خودت چقدر عاشقی؟خودت چقدر مهربونی؟خدایا عشق تو‌ در تصور من نمیگنجه…

    خدایا ازت ممنونم برای حمایت پدرم،برای اینکه قلبشو برام نرم کردی،برای اینکه تموم قد داره از خانواده حمایت میکنه،یک وقتایی میبینم نیلا نیکا یک جوری سفت بغلش کردن و دارند از سروکولش بالا می‌برند میگم کاش منم میتونستم انقدر محکم بغلش کنم،ولی خب هنوز به مدارش نرسیدم ،بازم خداروشکر که نیلا نیکا میتونن طعم آغوش پدرونه ش رو راحت بچشن…چند روز پیش نوشته بودم اگر قرار باشه فردا بمیرم،یکی از کارهایی که دوست دارم انجامش بدم اینکه برم چال صورت بابامو ببوسم،همون روز مشغول کارهای خونه بودم ،دیدم نیلا محکم بغلش کرده و داره کلی چالشو میبوسه،گفتم خدایا شکرت که آرزوم رو برآورده کردی،لذت این بوسه به جان منم رسید.

    خدایا شکرت برای چشم های که از شکرگزاری تو خیسه،خدایا شکرت که تموم دار و ندارم از آن توعه،خدایا شکرت که انقدر زندگیم رو پر از نعمت کردی،خدایاشکرت که سه ساله دارم هوای مهربونیت رو نفس میکشم،خدایاشکرت که قدرت فقط دست توعه،خدایاشکرت که این قدرت رو به منم امانت دادی،خدایاشکرت که اجازه دادی به این دنیای مادی بیایم و این قدرت رو تجربه کنیم و باهاش هرچی که دوست داریم خلق کنیم.خدایاشکرت که منو از بدنه ی جامعه جدا کردی و اجازه دادی تو مسیر السابقونت حرکت کنم،خدایاشکرت که هر روز برام کلی نقطه‌ی آبی پربرکت میاد،خدایاشکرت که انقدر اینجا همه چیز خوبه،خدایاشکرت که هنوز میتونم بنویسم،خدایا شکرت که بازم اجازه ی وصل شدن دادی،خدایا تو نباشی من چیکار کنم؟اگر میزاشتی تو بازار گم بمونم و دیگه پیدات نکنم چی؟اگر تاریک میموندم و تاریک از دنیا میرفتم چی؟اگر قبل مردنم دیگه نمیتونستم باهات حرف بزنم چی؟اگر دیگه بهم اجازه ی شکرگزاری نمی‌دادی چی؟خدایا هرچی دارم مال توعه،من چی داشتم از خودم ؟مگه من یک سلول تو دل مادرم نبودم تو بهم همه چیز دادی؟ مگه چشم هام رو خودم ساختم ؟دستامو چی؟این قلبی که داره منظم میزنه چی؟! خدایا تو صاحب منی،تو خالق منی،تو نفس منی،تو زندگی منی،خدایا هیچ کس نباشه و هیچی نباشه و تو باشی و تو باشی و تو باشی ….خدایا تو بهشت منی،تو زندگی منی،تو پدرمی،مادرمی،عشقمی،دخترامی،تو قلب مهربون بچه های سایتی،تو قدرت توحید استادمی،تو زیبایی خانم شایسته ای،تویی خدا…همه چیز تویی …خدایا نزار یک لحظه ازت دور بمونم باشه؟نزار دیگه گمت کنم باشه؟منو یک لحظه به حال خودم وا نزار باشه؟ آسمون آبی قشنگم،صدای جیک جیک پرنده ها،نور دلچسب خورشید پائیزی،هوای خنک آبان ماه،من همیشه و همیشه و همیشه به تو فقیرم.من به تو تشنه م.من رو برای خودت بخر،سرم رو همیشه جلوی خودت پایین نگه دار ،من رو از شر نجوای ذهن و شیطان نجات بده.خدایا برای همین لحظه،همین ثانیه،همین قلب روشن،همین صورت خیس اشک،همین جمله ها،برای همین جای زندگیم ازت سپاسگزارم.دوستت دارم خدا.دوستت دارم تموم دارو ندارم.تو بهترینی.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 99 رای: