https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2020/07/abasmanesh-13.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2020-07-23 09:15:312020-07-25 21:58:53سریال زندگی در بهشت | قسمت 51
208نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
واقعا این تحسین برانگیزه که میاید و روزمرگیتونو میارید جلو دوربین و با این سریالتون به خود من ثابت شد که به قول خودتون : ادم باید شخصیتش تغییر کنه و صرفا حرف و شعار نباشه .
دقیقا منم الان دارم همین کارو میکنم و دیگه نه با خانوادم نه با دوستام نه با هیچکس دیگه ای درباره کارایی که دارم انجام میدم و ایده هایی که دارم صحبت نمیکنم و بجای اینکه فقط شعار توخالی باشم دارم سعی میکنم که تا یکی دو سال اینده نتیجه بهشون نشون بدم
حالا داستان این کامنتم اینه که من هنوز این فایلو ندیدم و وقتی اومدم دانلودش کنم دیدم متن انتخابی به زبون انگلیسی هستش پیش خودم گفتم احتمالا باز با یکی از مهموناتون صحبتی کردید و یکی از بچه ها داره ترجمش میکنه گفتم که چه عالی بزار اول اینو بخونم و بعدش فایلو ببینم که بفهمم کامل چی میگن ولی …
ولی این دوستمون ( امیر جان ) واقعا متنش فوق العاده بود من تا حالا هیچ کامنتی اینقدددددد روم تاثیر نداشته بود که بیام کامنت بزارم واسش … دقیقا داستان ایلان ماسکو درست گفت منم خیلی پیگیرش هستم دارم باوراشو در میارم … بعد نحوه صحبت کردنشون من فک کردم یه ادم حداقل ۳۰ ساله هستش تا اینکه گفت هنوز ۲۰ سالش نشده و سه چهار سال از من کوچیکتره و این خودش کلی به من انگیزه داد 🥲😍 … واقعا اقا امیر دمت گرم … تحسینت میکنم … افرین که اینقد پخته و اگاهی 💜♥
استاد عزیزم ؛ خانم شایسته عزیزم از خدا میخام هر لحظه تون پر از شادی و ارامش و رفاه و عشق باشه 💙🤍
استاد انباکسینگ هاتون خیلی خیلی به من انگیزه و حال خوب و باورای مثبت میده
مخصوصا باور فراوانی : باوری که همیشه همه چیز در بهترین و بیشترین حالتش موجوده و تو باید خودتو ببری تو مدار دریافتش و من دارم میبینم که شما هر چیزیو که میخواید به راحتی بدون توجه به قیمتش خریداری میکنید مثل این سورفیس اخریتون یا اثن قسمت که میز ماساژ و اینارو خریدید
میدونم کلی اتفاق خوب دیگه در ادامه زندگی در بهشت قراره ببینم و کلی حال خوب بهم میده این دیدن ها
با تمام وجودم از فرمانروای جهانیان سپاسگزارم امیدوارم هدایتمون کنه به راه راست ، به راه نعمت و فراوانی و عشق بازی 🥰
با تمام وجودم از شماهم سپاسگزارم و خیلی خوشحال هستم براتون که تا اینحددددددد موفق هستید تو کارتون 🥰
باورتون نمیشه با چه نیتی نشانه روزم رو زدم و خداوند چه جوابی به من داد…
بشدت این یکی دو روزه درگیر مدیریت کردن خودمم
هر روز هم که میگذره اهمیت این موضوع برام بولدتر میشه.
داشتن سبک شخصی
قبل از این فایل واقعا از خدا پرسیدم توی دلم که: خدایا! من چجوری باید زندگی کنم؟ چطور باید برای خودم مرز و معیار تعیین کنم؟ چجوری قدرتی رو در خودم ببینم که در من قرار دادی برای اینکه خودم مسیر زندگی خودم رو مشخص کنم؟؟؟
خدایا چکار کنم؟
از کجا باید بفهمم چی رو توی زندگیم نگه دارم و چی رو بندازم دور؟
معیارهام رو چطور سرند کنم از میون این همه جهان متنوع؟
نمیدونم بقیه ی آدما هم آیا مثل من به یه جایی توی زندگیشون رسیدن که همه چیز براشون یه علامت سوال گندست؟
که سختشون باشه معیارهای خودشون رو از جامعه و چیزی که بهشون گفته شده درسته جدا کنن؟ و بعد با خودشون کنار بیان که واقعا تفکر خودشون هم میتونه درست باشه و این اعتماد رو به خودشون داشته باشن که میتونن کار انجام بدن و از پسش بربیان.
میدونین این باورهای ادم راجب خودش و این عزت نفس و اعتماد به نفس، با حرکت کردنه که ساخته میشه و پله پله میاد بالا.
به شخصه برای خود من که خیلی وقته حرکت جانانه و عملی درست حسابی نکردم توی شروع خیلی سخته. انگار میخوام شاخ غول بشکنم!
همزمان با هزاااااار تا باور مختلف مخرب دست و پنجه نرم میکنم و میبینم که هر مدت یکبار که یذره بهتر میشم، پیشرفت میکنم، چقدر زندگیم روون تر میشه.
دیسیپلین شخصی
محکم بودن
نظم داشتن
هدف داشتن
باور احساس لیاقت و ارزشمندی
کسی از من بالاتر نیست منم از کسی بالاتر نیستم
خودم بودن و نترسیدن از ابراز وجودم
چه کاری رو کی انجام دادن
پول ساختن
و …
اینا تایتل هاییه که توی ذهنم میچرخه و بشدت ذهنم راجبشون پراکندست.
حس میکنم توی سن بلوغم:)
حس میکنم سن بلوغم تازه داره شروع میشه…
اصلا فکر نمیکنم سن بلوغ آدمی که توی زندگیش داره حرکت میکنه و کار و هدفی برای خودش داره هرگز تموم بشه!
در کل خداوند بهم گفت: روژینا جانم، میخوای سبک زندگی خودت رو پیدا کنی؟ بیا اینم نمونه توی سریال زندگی در بهشت، که خودش یه نمونه نیست، هزاران نمونهست اینقدر که تنوعش زیاده!
تو میتونی موشکافانه و دقیق ببینی، بارها و بارها ببینی، و جدا از لذت بردن یه سبک زندگی ای رو ببینی که از خیلی جهات کامله. و بعد از بینشون انتخاب کن که چی رو دوست داری و چی رو دوست نداری.
اگه واقعا واست مهمه، روی هر مسئله موضوع یا دیدگاهی که مطرح میشه یا کوچکترین نکته ای که به وجود میاد خوب فکر کن… ایده هایی که به ذهنت میاد رو هر جوری که هست، هر چیزی که هست آگاهانه بنویس. بدون در نظر گرفتن اینکه اون ایده به نظر بقیه خوبه یا بد. اینجوری به مرور هم به شناخت مناسبی از خودت افکارت و مدل فکر کردنت میرسی، و هم به مرور ایده های پخته تری در مورد مسائل خواهی داشت.
و مهم ترین بخش تمام این ماجرا عزت نفسه… که استاد هم اینجا دوباره روش تاکید کردن.
طی کردن این روند به مرور عزت نفست رو میسازه و باعث میشه تو رشد کنی و اعتمادت به خودت ذره ذره بیشتر میشه. چون به قول آقای خوشدل گیگابایت تجربه هات میره بالا:) اونموقع به دیتاهای بیشتری دسترسی داری، پخته تر میشی و راحت تر میتونی تصمیم بگیری و عمل کنی. که البته انتهایی هم برای کمال وجود نداره و همونطور که استاد همیشه میگن این روند تا ابد ادامه داره…
فقط بابد یاد بگیری خودت رو ارزشمند بدونی و دست کم نگیری، اونوقته که درها باز میشه برات و به قدم های مناسب یکی پس از دیگری هدایت میشی…
خدایا بابت این هدایتت ازت خیلی ممنونم. خیلی زیاد…
الهی شکرت:)))
استاد بابت درسایی که قراره ازتون بگیرم پیشاپیش ممنونم. و خانم شایسته مرسی ازتون که این سریال با همت شما ضبط شده. مرسی که اینقدر ماهین:)
آه… خدایا شکرت…
شاد و سلامت باشین در پناه خدای بزرگ و همیشه هدایتگر؛)
سلام و عرض ادب خدمت تمامی اعضای این خانواده توحیدی
خیلی لذت بردم از این آرامشی که وجود داشت از این صلحی که وجود داشت بین شما و خانواده که جمعیتشونم زیاد بود و چقدر زیبا خودشون کارای خودشونو انجام میدادند و چقدر در صلح بودن با خودشون هر کس اون وسط دنبال تفریح خودش بود و اونا داشتن لذت میبردن و شما هم داشتید لذت میبردید کلاً این نگاهو خیلی دوست دارم که وقتی مهمان میاد همون جوری زندگی کنیم که زمان هایی که مهمان نیست زندگی میکنیم به همون راحتی که هم مهمان احساس راحتی کامل داشته باشه و هم خودمون اذیت نشیم و هدفمون رو بذاریم لذت بردن و از وجودهم لذت ببریم و به این شکل مهمانی رفتن یا مهمان گرفتن به این شکل خیلی لذت بخشه
و بچههاشون خیلی با هم در صلح بودن خیلی فرندلی بودن کلاً بدونی که اصلاً بحثی داشته باشند و بدون اینکه درگیری داشته باشند کنار هم بازی میکردند و لذت میبردند در صورتی که توی مهمانی هایی که من تجربه کردم توی ایران بعضاً با هم دعوا میکنند و این دعوا باعث میشه که کار به جایی برسه که خانوادهها هم ناراحت بشن و حتی قهر کنن باهم
این احساس آرامش این در صلح بودن با خودت با جهان اطرافت بزرگترین نعمته من به عنوان یه دانش آموز که توی سایت شما هستم اگر میلیاردها میلیارد دلار ثروت داشته باشم اما با خودم در صلح نباشم با جهان اطرافم در صلح نباشم هیچ لذتی نمیبرم عملاً هیچ لذتی نمیبرم و اون ثروتها مایع اسباب و ناراحتی من میشود
پس نتیجه میگیریم که خوشبختی کنترل ذهنه و کنترل ذهن با وجود کنترل ورودیها به دست میاد یعنی من باید ورودیهام رو کنترل کنم و توجه کنم به اون چیزایی که میخوام و به راحتی اعراض کنم از اون چیزهایی که دوسشون ندارم و این روند باعث میشه که من در احساس آرامش و آسایش قرار بگیرم و باعث میشه که الهامات رو دریافت کنم باعث میشه الهامات رو بشنوم و اون الهامات یک قدم عملی هستند که با شرایط اون لحظهام قابل اجرا هستند و بهم احساس آرامش میدهند و زمانی که اون یک قدم رو بردارم این انرژی هزار قدم به سمت من میآید
احساس خوب مساوی است با اتفاقات خوب و این قانون است
عاشقتم استاد عزیزم سپاسگزار هستم ازت بابت زحماتی که میکشی و از خانم شایسته عزیز هم سپاسگزاری میکنم بابت زحماتی که میکشند هر کجا هستید در پناه الله یکتا شاد و سلامت باشید
تو این فایل استاد اشاره میکنه اگر یک ایده یا مسیر قبول کردی ولی متفاوت از نگاه دیگران ، راهت ادامه بده
مثل امروز صبح که من اومدم شمال خونه پدر شوهرم ساعت حدود 5/15بیدار شدم و رفتم پیاده روی ، اگر زهرای قبل بودم صدای نجوا ذهن باعث میشد منصرف بشم اما اینبار متفاوت تر عمل کردم و صدای نجوای ذهن خاموش کردم ، چقدر منظرهای زیبا چقدر فراوانی اکسیژن،ویلا،درخت،سرسبزیو…
به قول استاد مهمونی هارو سخت میگیریم البته من وقتی مهمون دارم واقعا لذت میبرم از اینکه غذای خوشمزه درست کنم و…ولی در کل اگر همه چیز راحت بگیریم همه چیز رو غلتک
یه نکته که در مورد فامیلای شوهرم صدق میکنه اینه وقتی دعوت میشن جایی خودجوش ظرفها و میشورن خشک میکنن میزارن سرجاشون و خلاصه نمیزارن میزبان خیلی اذیت بشه
خلاصه اینکه باید به سبک خودمون زندگی کنیم
در مورد این فایل یه سوالی که برام پیش اومد این بود چرا استاد اجازه ندادید سگ وارد خونتون بشه خیلی خوشحال میشم دلیل این کار بدونم،در صورتی که وقتی استاد تو آب میخواد و راضی که سگ بپره تو آب
چون در مورد سگ یه ترمزهای دارم حتی تو لمس کردنشون …
با نام خداوند مهربان این کلاس درس زندگی را شروع میکنیم.
اینم یه درس خیلی بزرگی داره توی کلا زندگی ما .خب دیدید تو قسمت های سریال زندگی در بهشت کلا این شکل زندگی منه که همه چی رو خیلی آسون می گیرم تو کل زندگیم، یعنی از اون آدمایی نیستم که بخوام خودمو در مورد موضوعات مختلف اذیت کنم ،سختی بدم به خودم، اینا درسه، حالا خیلی هاتون نکات خیلی مهمی رو توی سریال در بهشت نوشته بودید ولی خیلی درس ها هست از اینکه آدم می تونه چقدر راحت بگیره مسائل رو ،چقدر می تونه زندگی رو راحته بگیره ، هرچند خود من خیلی هنوز کار دارم برای اینکه راحت تر بگیرم زندگی رو، ولی تا همین جاشم وقتی نگاه می کنم می بینم خیلی خوب پیش رفت کردم. توی مهمونی دادن یا کلا مسافرت رفتن ،این مسافرت سفر به دور امریکا یا مسافرت ما توی اروپا یا جاهای مختلف رفتیم، تایلند ، روسیه و فلان ،دلیلش این بود که خب خیلی راحت می گرفتیم دیگه، یعنی نمیومدیم خیلی کمال گرایانه نگاه کنیم به قضیه که باید همه چی پرفکت باشه تا ما بخوایم یه حرکتی بکنیم ،می رفتیم تو مسیر خیلی راحت ،خیلی راحت و ساده هر اتفاقی بیفته همون اتفاق خوبست، لذت ببریم این مهمه، توی بحث مهمون داری هم همین جور دیگه، شما خب دارید می بینید، حالا البته یه قسمتی از زندگی ما واقعا داره فیلم برداری میشه این حالا اتفاقاتی که تو سریال زندگی در بهشت می افتاد و خیلی اتفاقات دیگه می افته خیلی آدمای دیگه میان خیلی شرایط مختلفی هست که حالا فیلم برداری نمی شه یا از عزیز دلم خودش مشغول یه سری برنامه های خودشه یا رو سایت کار می کنه وقت نداره برای فیلم برداری کردن، اون چیزی که شما دارید می بینید اون چیزیه که از عزیزدل من وقت داره و در واقع حوصلش رو داره و فیلم برداریش می کنه و حالا روی سایتم قرار می گیره. ولی همون طور که می بینید ما توی بحث مهمون داری اون حالت به قول معروف traditional سنتی ایرانی رو نداریم دیگه که آقا مهمون میاد، آقا بگیر و ببند خودتو اذیت کن ،نه به همون شکلی که دارید می بینین خب توی امریکا خیلی مردم راحت تر فکر می کنن خیلی راحت تره این نوع زندگی کردن هرچند که من همین شکل زندگی تو ایرانم داشتم خیلی راحت می گرفتم خیلی راحت می گرفتم در مورد کلا مهمون و مسائل، در مورد همه مسائل حالا که در مورد مهمون داریم مثال می زنیم دوستان خودشون میان خودشون غذا درست می کنن همون جور که می بینیند یه سری وسایل خودشون آوردن حتی وسایل حالا ما یه سری وسیله خریده بودیم چون حالا سلیقه غذایی ما فرق می کنه دیگه ،اونا یه غذاهای دیگه می خورند آمریکایی ها خب خیلی غذاهای فست فودی و آماده و مثلا چیزایی این جوری می خورن ،ما یه ذره غذامون فرق می کنه ولی خودشون خوراک مورد نیازشون رو اورده بودن، خودشون غذاشونو درست می کردن ،تعدادشون هم خوب زیاد بود، خودشون غذاشون درست می کردن خودشون بعد از اینکه غذاشون رو درست کردن تر تمیز می کردن امیزها رو ،زمین جارو می کشیدن ظرف هاشون رو میشستن و به همین شکل. حالا ما همین شکل خودمون درست می کردیم ممکن بود زمانی که اونا داشتن غذا درست می کردن تا زمانی که ما غذا درست کنیم متفاوت باشه، مثل ما تو RV غذا درست کنیم توی خونه غذا درست کنن در هر صورت نکته ش اینجاست که اگر که اصل و اساس رو بر لذت بذاریم توی زندگیمون، خیلی تصمیمات درست تری می گیریم خب ،اگر اصل و اساس رو بذاریم بر آرامش بر آزادی بر راحتی ،اون وقت نمیایم تو قالب فرهنگ زندگی کنید که آقا مثلا مردم چی می گن ،یکی از بزرگترین پاشنه آشیل ما که من خودمم توش خیلی مشکل داشتم الان بهترم ولی بازم می دونم خیلی باید رو خودم کار کنم، اینه که هی رفتار هامون رو تنظیم می کنیم با قواعدی که جامعه برای ما مشخص کرده، که چه جوری ما مثلا زندگی کنیم که مردم خوششون بیاد یا مردم مثلا اگر هم خوششون میاد حداقل پشت سر ما بد نگن یا ناراحت نشن یا فلان نشه .خیلی از کامنت ها رو وقتی می خونم متوجه میشن فضای فکری خیلی از خانواده ها رو که البته خودمم تا یه زمانهایی تا یه حد توی اون فضاها بودم ولی خب الان انقد وقت گذشته، انقدر زمان زیادی گذاشته از اینکه من تغییر کردم و روی خودم کار کردم که یادم میره یه روزهایی من مثلا یه همچین فکرهایی داشتم یا توی جامعه ای زندگی می کردن که یه همچین فکرهایی داشتن که خیلی سخت بگیرن آقا مهمون میاد الان چکار کنیم نمی دونم چی کار نکنیم غذاشون رو چکار کنیم خانم صبح تا شب توی آشپزخونه باشن همش کار باشه همش ناراحتی باشه همش در واقع فشار ذهنی، فشار جسمی باشه نه لذتی ببرن از مهمون نه در واقع خودشون بفهمن چه اتفاقی افتاده آخرشم همش نگران باشن و در واقع اینکه طرف حالا ناراحت نشده باشه مهمون پشت سرشون بد نگه، بعدشم از یه جایی به بعدم دیگه مثل همون جور که تو کامنت هاتونم نوشته بودید، دیگه آدم به این نقطه ای می رسه که آقا زودتر مهمونا برن تو رو خدا، یعنی دیگه به یه جایی می رسه که لحظه شماری می کنه برای اینکه اینا برن ،ولی وقتی آدم خودش باشه راحت باشه به مهمونا قواعد خونشو بگه بگه آقا این قواعد منه و شما خودتون رو با این قواعد وفق بدید هم برای شما بهتره هم برای من بهتره. مثلا قاعده ما یه سری غذاها رو خب نمی خوردیم دیگه ،یا در مورد این مهمونا اینا دو تا سگ داشتن ما همون موقعی که اینا اومدن قبلش از ما پرسیده بودند که ما سگ داریم ، این فرهنگ قشنگ رو ببینید که گفتن که ما سگ داریم می تونیم بیاریم و منم بهشون گفتم آره می تونید بیارید البته منم نمیدونستم منظورش اینه که بیاریم داخل خونه فکر کردم می خوان با خودشون بیارن و وقتی که سگ اومد بیاد داخل خونه ما بهشون گفتیم که سگو داخل خونه فقط نیارید ،می تونید بیارید مثلا تو محوطه ،داخل خونه نیارید خیلی راحت پذیرفتند این قواعد مایه و بعد از اونم در واقع خیلی مراقب بود هیچ وقت هم با اینکه سگا خیلی شیطون بودن و سگ خونگی بودن، یعنی سگی بودن که تو کل زندگی شون تو خونه بودن و هیچ وقت بیرون نبودن اصلا ،ولی خب اینا پذیرفتن قواعد ما رو، اومدن یا غذاهایی که خب اینا می خوردن با غذایی که ما می خوردیم فرق می کرد در هر صورت یه شکله زندگی راحتی بود که این در واقع روزایی که مهمونامون کلا بود ما راحت بودیم ،اولا که خدا رو شکر که RV بود می تونستیم بریم توی RVو اون زمان کار خودمون بالاخره ما روزی هفت هشت ده ساعت باید روی سایت کار کنیم دیگه یعنی ،یکی از قسمت در واقع یکی قسمت های مهم زندگی ما کار کردن روی سایته و کار کردن با بچه هاست، تولید محتوایه، نمیدونم کامنت ها هست و ایمیل ها هست و خیلی مسائلی که در حول و حوش کار ما باید انجام بشه دیگه ،خب اون نیاز داره به تمرکز بالاتر نیاز داره به یه فضای ساکت نیاز داره به این محیط مناسب برای کار که خدا رو شکر ما RV رو توی پرادایس آوردیم و هر وقت هم مهمون ها میان خیلی راحت میریم تو RV و همه کارا رو انجام می دیم و مهمونامون هم راحت ن ،ما هم راحتیم، هر کسی خودش غذای خودشو درست می کنه ،این دوست دارم در واقع با این سریال زندگی در بهشت ،سریال سفر به دور امریکا ،کلا صحبت هایی که میشه یه چیزایی که از زندگی من می بینید یه سری باورهای کهنه و قدیمی رو که بر می گرده همش به حرف مردم، که آقا مردم چی می گن مردم چطوری فکر می کنن یا جامعه چطوری بوده همه رو بریزید دور ،برای خودتون زندگی کنید جوری زندگی کنید که از زندگی لذت ببرید و مطمئن باشید که اگر شما اعتماد به نفس کافی داشته باشید و یک سبک شخصی داشته باشید که منطقی باشه برای خودتون منطقی باشه، و پایه و اصول منطقی و درستی داشته باشه برای خودتون نه برای بقیه، مطمئن باشید انسان هایی رو جذب می کنید افرادی رو جذب می کنه توی زندگی تون حالا به عنوان دوست به عنوان مهمان به عنوان رفیق همراه هر جور که میشه اسمشو بذاریم که اون ها هم کاملا توی همون فضای فرکانسین، تو همون نوع طرز فکر کردن ما نیاز نیست که طرز فکر همه مردم رو عوض کنیم ،که ما خودمون به این طرز فکر مناسب برسیم خودمون به یه عزت نفس به یه اعتماد به نفس همون چیزایی که من تو دوره عزت نفس گفتم برسیم ،به روشی که بهش رسیدیم روشی که با فکر بهش رسیدیم مثل گوسفند دنباله رو روش دیگران نبودیم نه فکر کردیم بهش رسیدیم ،دلیل داریم برای روش سبک شخصی زندگی مون، و اگر به این عزت نفس برسیم مطمئن باشید انسان هایی وارد زندگی شما می شن که اون هاهم شبیه روش شماین و اصلا مقاومتی ندارن با روش زندگی شما و به همین شکل شما لذت می برید از زندگی تون ،یعنی من تقریبا یادم نمیاد از وقتی که خودمو شناختم و قوانین شناختم و زندگیمو بر اساس سبک شخصی خودم پایه گذاری کردم به آدمایی برخورده باشم که بهم نزدیک شده باشن و خیلی خیلی متفاوت باشن به اون سبک شخصی من، نه اگه خیلی متفاوت بودن جهان نذاشته نزدیک بشن خیلی راحت جدا کرده اونا رفتن مسیر زندگی خودشون و منم مسیر زندگی خودم بوده ولی اونایی که نزدیک شدن به من و اونایی که توی در واقع فضای فرکانسی بودن، اونایی بودن که کاملا خوشحال بودن از این نوع شیوه زندگی من اصلا همون جوری هم خودشون فکر می کردن و به همین شکل ما لذت بردیم. کلا هزاران هزار مثال دارم از دوستام از در واقع افرادی که حالا به هر شکل به هم نزدیک تر شده بودیم که به همین شکل بوده ،به همین دلیل می خوام بگم که این نباشه که ما فکر کنیم باید همه رو راضی کنیم برای اینکه مثل ما فکر کنند، نه ما به شیوه درست برسیم تو زندگی مون و بعدش مطمئن باشید که افرادی که توی اون نوع نگاه توی اون فضای فرکانسی هستن اونا جذب زندگی شما میشن البته می گن وقتی به اعتماد به نفس برسید که یه این شیوه یه شیوه درستیه خب وقتی تو شک و تردید هستید هنوز فرکانساتون و فرکانس های کاملی نیست، این نصف و نیمه آدم مناسب و جذب میکنید ولی وقتی که به یه عزت نفس کاملی برسید، به دلیل و مدرک منطق خوبی برسید تو رفتاراتون تو سبک زندگیون، اون وقت آدمای مناسبی میان شما از زندگی لذت میبرید و اجازه می دین که بقیه هم بشکل خودشون زندگی کنن ،اونایی که مهمونی رو خیلی سخت می گیرن اونایی که صبح تا شب وقتی مهمون میاد خودشونو درگیر می کنن توی آشپزخانه ،خونه هزار جور فشار مالی، هزار جور فشار روانی و جسمی روی خودشون میارن برای اینکه مهمونشون رو راضی نگه دارن اونا باید زندگی کنن ،ما کاری به اونا نداریم اونا باید زندگی کنن ولی همون جوری که اونا حق دارن به شیوه خودشون زندگی کنن ما هم حق داریم به شیوه خودمون زندگی کنیم. خب بنابراین ما بشیوه زندگی خودمون زندگی می کنیم، اوناهم به شیوه زندگی خودشون زندگی می کنن و ما شیوه مون خیلی لذت بخشه راضی هستیم خوشحال هستیم وقتی مهمون میاد لذت می بریم حال می کنیم واقعا حال می کنیم با بودن مهمونامون خب ولی ممکنه خیلیای دیگه که شیوه نادرستی دارن و به خاطر باورهای جامعه نمی تونن شیوه شون رو عوض کنن از هر لحظه مهمون اومدنشون ترس به دلشون بیفته ناراحتن خدا خدا میکن طرف زودتر بره و مسائلی که خودتون بهتر از من میدونید .دوست دارم که این چیزایی که حالا دارید به صورت مستند تو سریال زندگی در بهشت می بینید و سفر به دور امریکا و کلا فایل هایی که من توش هستم و در موردش صحبت می کنم یه سری درس ها رو بگیرید ،یه سری باورها بشکنه که یه سری در واقع نگاهی باشه ،می گم من خودم واقعا الگو نداشتم برای اینکه میشه این جوری زندگی کرد ،من این که زندگی ساختم توی زندگی خودم رو ،اینو توی ذهنم ساختم و بعد خلقش کردم این نبود که یکی رو ببینم فک و فامیل و دوست و آشنا و رفیق و فلان که این شکل آزادانه رو داره زندگی می کنه من بگم من همینو می خوام و بعدشم هدایت بشم به سمتش ،نه من توی ذهنم گفتم آقا یعنی تو هر قسمت از زندگیم هی می گفتم آقا چه جوری بهتر چه جوری راحت تر چه جوری لذت بخش تر ، چه جوری آزادانه تر و بعدش هدایت شدم به این مسیر خب ، به همین دلیل الان من فکر می کنم شما خیلی کار راحت تری دارید نسبت به من ،برای اینکه دارید می بینید آقا یه همچین زندگی هست در واقعیت و داره لذت می بره داره زندگی می کنه هم خودش لذت می بره هم مهموناش لذت می برن و از همه لحاظ اتفاقات خوب داره براش می افته و این باور پذیر میشه که آقا این شیوه یه شیوه بهتری نسبت به شیوه هایی که دیگران دارن .امیدوارم که حالا از ادامه این فایل لذت ببرید و ببینید که چه اتفاقات جالبی با این مهمونامون در قسمت آینده هم خواهد افتاد .عاشقتونم ،دوست داشتم این صحبت ها رو بکنم برای اینکه حالا پنجاه قسمت از سریال زندگی در بهش گذشته هم اینکه بیشتر تعمق کنیم بیشتر ایده بگیریم بیشتر باورامونو درست کنیم بیشتر از قالب های گذشتگانمون پدران و پدران و پدربزرگان ما که به یه شیوه ای زندگی کردن که اغلب فکری نبوده ،فقط فشار جامعه بوده فقط فشار در واقع سنت ها بوده، سنت هایی که کاملا اشتباه بوده ،نادرست بوده ،زجرآور بوده ولی آدما نمی تونستن از زیر فشارش بیان بیرون از زیر اون نگاه مردم از زیر اون در واقع فشار فرهنگی که به صورت نامناسب جا افتاده ولی واقعا میشه جور دیگه فکر کرد ،میشه جور دیگه زندگی کرد میشه با آدم های متفاوتی که هم جهت تر هستند با ما، با اونا زندگی کرد و از زندگی لذت برد
استاد عزیز یه جایی تو یکی از فایلهاتون میگین که با خودتون صحبت کنید و به خودشناسی برسین و من شروع کردم به انجام همین کار اینکه چه نوع زندگی رو دوست دارم.
اینو بگم که همیشه ما با الگوهای از پیش تعیین شده دیگران زندگی کردیم و همیشه چون عادت کردیم مسائل سخت پیش برن باز در این دور سختیها گیر کردیم فکر میکنیم همه چیز باید سخت باشه در حالی که برای من این سختیها و اذیت شدنها با روحم سازگار نیست
زندگی ما پر شده از اینکه مردم چی میگن همش داریم برای اینکه مردم چی میگن زندگی میکنیم.
من موقع آشنایی با شما و دیدن برنامهها خصوصاً سفرنامه و زندگی در بهشت خیلی به خودشناسیم نزدیک تر شدم و تا قبل از اون به این مسئله فکر نکرده بودم و چون دنبال راحتی کارها بودم فکر میکردم من تنبل هستم و مثل بقیه فکر میکردم اما زمانی که سبک شما رو دیدم گفتم خودشه اینجوری رو دوست دارم .اینو میخوام و الویتم اینه.
بنابراین خیلی شمارو تحسین میکنم و قطعاً این سبک راحتی و لذت بردن را میپسندم و سعی میکنم همیشه این سوال را بپرسم که چطور آسانتر و آیا این کار با آن چیزی که اولویت منه سازگاره . به قول شما استاد عزیز باید اصل و اساس لذت را در زندگی خودمون پیاده کنیم و من باید سبک شخصی خودمو داشته باشم و نمیتوانم مثل بقیه زندگی کنم . و نباید دنبال راضی کردن بقیه باشم و باید به شیوه و سبک زندگی خودم را داشته باشم
چقدر جالبه که خود مهمونها ان چیزی که میخوان رو درست کنن و برای خودشون وسایل میارن و خیلی راحت هرکس ان چیزی که دوست داره رو میخوره.
خدا را شکر بابت این حجم از فراوانی نعمت و برکت و ثروت و زیباییها که در اطراف ما هست
عجب ایدههای جذاب و خلاقانه فقط لذت بردن راحت شدن کارهاست. خداروشکر
و منی که روز به روز داره حالم بهتر میشه خدایا شکرت
اسمی که مریم جان و استاد برای سریال انتخاب کردن قبل از هرچیز تهعد منو نگه میداره که ادامه بدم چون دارم بهشت رو میبینم چونمیخوام زندگی در بهشت رو هر چه بیشتر تجربه کنم . چون من بسیار لایق این سبک و نوع زندگی و با چنین افرادی هستم . افراد توحیدی سالم پاک شاد ثروتمند و عاشق
خدایا میفهمی که چی میگم عشق من….
آخ آخ عجب قسمت پربار و عالی هم دیدم . قرار هست که چند نفر از دوستانم روبه منزل ویلایی ام خارج از شهر دعوت کنم . راستش داشتم فکر میکردم آیا کل پذیرایی و انجام کارها با منه چون خونه من هم هست که طبق روال خدای عزیزم هدایتم کرد به این قسمت . خدایا شکرت برای اینهمه همزمانی برای اینهمه هدایت اینهمه عشق اینهمه بودنت اینهمه عزتت اینهمه دوست داشتن من …
خب پس مشخص شد عجب اخر هفته عالی و رویایی رو با هدایت خودت پیش رو دارم به امیدخودت . من خیلی مستقل و با اعتماد به نفس مطرح میکنم که چطور دوستانم با من همکاری کنند تا به همه خوش بگذره . ناگفته نمونه میدونم که اگه من نگم هم اونقدردوستان باشخصیت و بامرامی دارم که خودشون درک میکنند .
و باز هم کامنتهای منتخب … وای چی نوشته بودن دوستمون امیرجان . هنوز بهت و لذتم از کامنت منتخب قسمت 50 تمام نشده که رسیدم به این کامنت… در دو بخش انگلیسی و فارسی . واقعا ممنونم امیرجان امروز با خوندن کامنتت زبان هم کار کردم و چقدر عالی و رسا و شیوا و سلیس نوشته بودی . حظ کردم .
صداقت در نوشته هات که دیگه هیچ همه رو ذخیره کردم . البته شکر خدا تمام بخش انگلیسی رو اول خوندم و درک کردم . روز به روز دارم ارتقا پیدا میکنم مرسی خداجونم…به قول مریم جان واقعا این روش زندگی کردن و استفاده ازسایت همش سودو سود و سوده.
خدایا روزام شلوغ ولی پر از نظم و اولویت بندی ست . به همه کارام دارم میرسم چون تو رو دارم چون تو مراقب منی . قوربونت برم .هههه
چقدر من شنا رو دوست دارم خدا کنه زودتر استخر ها باز بشه . هر چند همین دو هفته پیش رفته بودیم دریا و خیلی خیلی خوش گذشت. البته رفتن مون به مسافرت هم کاملا هدایتی و نتیجه سپاس گزاری و عمل به الهامات بود خدایا واقعا شکرت . که چقدر زیبا بهترین و واسمون رقم میزنی. خودش بهتر می دونه چی واسمون بهتره من گاهی به این فکر میکنم که اصلا چیزی رو واسه خدا مشخص نکنم و فقط با سپاس گزاری زندگیمو رقم بزنم. چون خود اوسا کریم بهتر از همه میدونه چی میتونه حالمو خوب کنه . چی سر راهم بزاره تا از ته دل ذوق کنم. فقط سپاس گزار باشم و آزاد و رها و بی دغدغه خودمو بسپارم دست خدای خودم ! خدایا واقعا شکرت .
بخش مهمونی واسم خیلی جالب بود و منو یاد خودم انداخت . قبلا مهمون میخواست بیاد حسابی خودمو تو زحمت می انداختم و نمی دونم الانم مهم نیست واسم که بدونم چه فرکانسی داشتم که باز خورد خوب نمیگرفتم چون مال گذشته هاست و من الان هیچ ربطی به گذشته ندارم.
یعنی هر چه بیشتر برای مهمونی تلاش میکردم بیشتر باز خورد منفی میگرفتم .
یادمه دوست همسرم با خانواده شون اومدن شهر ما و شام دعوت شون کردیم . حس کردم با خانوم ش حرفشان شده سر اومدن به منزل ما دوست نداشته بیاد یا سر اینکه واسمون هدیه آورده بودن ناراحت بود نمیدونم. خلاصه اینکه حسابی به خودم سختی دادم تا همه چی عالی باشه . و جالب بود که خانوم ش خیلی برخورد نا مناسبی باهام داشت و خیلی واضح جلو همه باهام بی محلی کرد .
منم ناراحت شدم اما به روی خودم نیاوردم .
بعدا که با مفهوم فرکانس آشنا شدم فهمیدم مقصر خودم بودم.
بعد چند ماه دوباره اومدن شهر ما و همسرم تلفنی گفت فلانی با خانواده شان می آن خونه ما . منم میخواستم عصر برم دیدن یکی از اقوام . و چون عباسمنشی شده بودم و خیلی چیزا از استاد عزیزم و دوستان عزیزم یاد گرفته بودم و کلی رشد کرده بودم . به همسرم گفتم من میخوام برم جایی . شام ببریمشون بیرون! همسرم اول نه آورد اما بعد سریع پذیرفت. چون منم برنامه های خودمو داشتم و دلمم نمی خواست برناممو کنسل کنم به خصوص با رفتاری که سری قبل دیده بودم. بعدا فهمیدم چون شوهرم اون موقع پول نداشت اول نه آورد. و جالب بود وقتی بخواهی کاری بکنی جهان تو رو هدایت میکنه . بعد از مدتها که اصلا چند سال بود چنین اتفاقی نمی افتاد اداره بهشون همون روز کارت هدیه داد و با اون پول رفتیم بیرون .
خلاصه رفتیم پیتزا و بعدش هم رفتیم کافه . بماند که ظاهرا همسر اون خانوم تذکر داده بود و رفتارش ۱۸۰ درجه عوض شد . اما چون سه تا بچه داشت و یکی شون خیلی خیلی بد اخلاق هست و مدام جیغ و داد میکرد خیلی اذیت شد اما دیگه واسم مهم نبود . شاید اگر قبلا بود کلی شرمنده میشدم که چرا مهمون م اذیت شده . اگر تو خونه مهمونی میدادم بچه ش اذیت نمی کرد و راحت بود و کلی خودمو ملامت میکردم. اما از وقتی با قوانین آشنا شدم متوجه هستم که من نقشی در راحتی و ناراحتی افراد ندارم و هر کسی نتیجه باورهای خودشو میبینه . الان خوشحالم که یاد گرفتم اولویت زندگی من خودم هستم . نیازی ندارم دست و پنجه و آشپزی م رو به رخ کسی بکشم . نیازی ندارم نشون بدم خیلی مهمان نواز هستم
چون من بدون این کارها هم فوق العاده م . من منصوره دوست داشتنی هستم چون خودم عاشق خودم هستم .
خدایا واقعا شکرت ازین آگاهی ها . از هدایت به سمت این سایت و افراد بی نظیر که با خودشون در صلح هستند .
سلام به استاد عزیزم مریم جان و همه اعضای خانواده صمیمی ام
کامنت منتخب این فایل دقیقا سوالی بود که خیلی مدت هست برای من بوجود اومده بود و نمی دونستم چطوری جوابشو بدم
همیشه از خودم می پرسیدم آیا مشهورترین ها معلم موفقیت داشتن ! همچین مربی داشتن ؟؟؟ جوابم نه بود
از یه طرف هم اگه آموزه های استاد رو با این منطق رها می کردم قشنگ بعد چند روز تو کارم و زندگیم احساس پیشرفت نمیکردم یا احساس پیشرفت با حس خوب و راحت نمی کردم
جواب سوالمن پیدا نمیکردم که امروز خدا رو شکر پیدا کردم مثل آبی که به یه فرد تشنه بعد مدت ها میدن
افرادی مثل من از بچگی به جای تحسین و هول داده شدن تخریب شدن ، هر چقد استعداد ، اراده ، تعهد داشته باشم اگه نتونم ذهنم روکنترل کنم این موهبت ها رو به جایی نمی تونم برسونم یا راحت برسونم
حالا کنترل ذهن چطور میشه ؟ با باورها و ذهنیت درست …. که اینجا بهترین جا و استادم بهترین هست مثل خانواده ی نداشته ام که از بچگی بهم مسیر رو بگن یا با منطق تشویق کنن
این ویدیو منو بازم یاد نتایجم انداخت که کوچیک میشمردم یه جا استاد گفت که خودش هم انقد دیگه به این شیوه زندگی کرده قبلا یادش میره ، میبینم که منم همینطوریم انقد به این شیوه و سبک زندگی خودم زندگی کردم اصلا یادم رفته قبلی
یا وقتی که گفتن ما باید به سبک زندگی خودمون با منطق و شناخت خودمون برسیم نه الگویردارب کورکورانه و بهش وفادار باشیم با اعتماد به نفس اون موقع فرکانس ما ثابت میشه و افرادی رو ملاقات میکنیم که برخلاف افراد گذشته این سبک ما رو میپسندن
اینجا می خوام یکی از همین مثال هامو بزنم
چند وقت کلا روابط گذشته خودم رو تو ذهنم کذاشتم کنار ( اونایی که نمیشد رو حدااقل ذهنی بستم و فضای ذهنم رو از حضور افراد ایزوله کردم ) چون اون افراد کلا سبک من واسشون مسخره و مزحک هست البته بزا باشه برامم مهم نیست ، بعد یه مدت کوتاهی واقعا کوتاه افرادی اومدن تو زندگیم که فابریک دارن قوانین رو رعایت میکنن تو خیلی از قسمت هاش !! یعنی از بچگی تو شرایطی بودن که اینطوری بزرگ شدن و من متوجه شدم اونا که از قبل بودن من با رشد خودم رفتم تو فرکانس اونا … دقیقا برعکس افراد قدیمی و من هر بار رفتارهاشون رو رصد میکنم از ذوق می خوام پرواز کنم …. چون قانون هم بهم ثابت میکنن با وجود اینکه نااگاهانه قوانین رو رعایت میکنن نتایج خیلی خوبی دارن مخصوصا تو قسمت آرامش و مالی
تحسین میکنم این خانواده باحال رو که اون اقا انقد عاشق طبیعته قشنگ همه دل و روده طبیعت تو دستشه ، بهترین و مناسب ترین ابزار ها رو داره ، بهترین شیوه ها رو بلده
چقد خوبه دیدن افرادی که با خودشون در صلحن و از زندگی لذت میبرن و دنبال جنگ و درگیری با خودشون و اطرافشون نیستن
تحسین میکنم ثروت استاد رو که بهش این شرایط رو میده انقد راحت مهمانداری کنه با خیال راحت چون انقد اونجا بزرگ و پر امکاناته که مهمونا براحتی می تونن سرگرم شن و لذت ببرم
استاد جان شما در این فایل درسهایی دادین که بسیار برام جذاب و آموزنده بود و تمااامشو نت برداری کردم.
چقدر این جملتون به دلم نشست.نوشتم و زدم به دیوار.
(هر اتفاقی بیفته همون اتفاق خوبس)
استاد جاانم شما حتی شجاعت این شکارچیان گربه ماهی رو تحسین می کنید و این خیلی خرد و قلب پاک میخاد که شما دارید.
من از این فایل بی نظیر تر از بی نظیر آموختم که:
اگر اصل و اساس زندگی رو بر آرامش و لذت و آزادی بذاریم و از بند فرهنگ و سنت پیشینیان و نگاه جامعه مون در بیایم ،هم بهترین تصمیمات رو گرفتیم هم به بزرگترین پاشنه ی آشیل مون مغلوب می شیم.
آموختم که انقدر باید رو خودم کار کنم انقدر باید نگران فضای فکری و نگاه جامعه نباشم که تغییرات برام طوری اتفاق بیفته که هیچ ربطی به آدم قبلی م نداشته باشم.
آموختم که برای خودم زندگی کنم و لذت ببرم و قواعد خودمو داشته باشم که البته اون قواعد رو هم بر پایه ی عزت نفس و اعتماد بنفس بنا کرده باشم و سبکشخصی م که بر اساس همین منطق هست رو داشته باشم.اونموقعس که آدمهایی باهمین فضای فرکانسی حالا میخاد دوست،همراه،همسر،مهمان باشه رو جذب خواهم کرد نه آدم های درب و داغون.
آموختم:
وقتی این سبک من باشه افراد هیچ مقاومتی نمی کنند در مقابلش.
چون شیوه ی من شیوه ی درستیه.
چون تو فضای شک و تردید نیستم و تکاملم طی شده….و منطق دارم برای سبکم.دلیل دارم.
به دیگرانم کاری ندارم که سبکشون غلطه یا درست.
جهان کبوتر با کبوتر باز با باز رو رعایت می کنه همیشه.
آموختم که :
ضمن اینکه در این فایل ها تعمق بیشتری کنم،
ازتون ایده بگیرم،باورهامو درست کنم،
بیشتر از بند و قالب سنت ها و باورهای غلطی که از نسل های قبلی بهم القا شده بیرون بیام چون بر اساس فکر نبوده و فقط قلاب فشار جامعه رو به پوز خودم انداختم و اونها مثل یه گله اسب وحشی منو به هر طرفی که خواستند کشوندن.
آموختم که :
میشه جور دیگه ای فکر کرد،خلق کرد،عمل کرد و زندگی کرد.اون موقع هم آدمهای مناسب هم جهت با خودم رو ملاقات خواهم کرد.
خداروشکر که بچه ها خوشن.
تیراندازی و شنا می کنند.
خدایا شکرت بخاطر ایده های قشنگی مثل کلمن،آشپزخانه ی سفری ،دستگاه زودپز با دود چوب خیس خورده ی سیب(جلل خالق)
،و حتی خداروشکر بخاطر اون سطل آشغال سفری.
یادمه به ما می گفتن این سطلهای توری مال لباس چرکاس…
سلام و عرض ادبببببببب خدمت همه دوستان عزیزم 👋🏻👋🏻
ممنون بابت این محیط زیبا استاد
واقعا این تحسین برانگیزه که میاید و روزمرگیتونو میارید جلو دوربین و با این سریالتون به خود من ثابت شد که به قول خودتون : ادم باید شخصیتش تغییر کنه و صرفا حرف و شعار نباشه .
دقیقا منم الان دارم همین کارو میکنم و دیگه نه با خانوادم نه با دوستام نه با هیچکس دیگه ای درباره کارایی که دارم انجام میدم و ایده هایی که دارم صحبت نمیکنم و بجای اینکه فقط شعار توخالی باشم دارم سعی میکنم که تا یکی دو سال اینده نتیجه بهشون نشون بدم
حالا داستان این کامنتم اینه که من هنوز این فایلو ندیدم و وقتی اومدم دانلودش کنم دیدم متن انتخابی به زبون انگلیسی هستش پیش خودم گفتم احتمالا باز با یکی از مهموناتون صحبتی کردید و یکی از بچه ها داره ترجمش میکنه گفتم که چه عالی بزار اول اینو بخونم و بعدش فایلو ببینم که بفهمم کامل چی میگن ولی …
ولی این دوستمون ( امیر جان ) واقعا متنش فوق العاده بود من تا حالا هیچ کامنتی اینقدددددد روم تاثیر نداشته بود که بیام کامنت بزارم واسش … دقیقا داستان ایلان ماسکو درست گفت منم خیلی پیگیرش هستم دارم باوراشو در میارم … بعد نحوه صحبت کردنشون من فک کردم یه ادم حداقل ۳۰ ساله هستش تا اینکه گفت هنوز ۲۰ سالش نشده و سه چهار سال از من کوچیکتره و این خودش کلی به من انگیزه داد 🥲😍 … واقعا اقا امیر دمت گرم … تحسینت میکنم … افرین که اینقد پخته و اگاهی 💜♥
استاد عزیزم ؛ خانم شایسته عزیزم از خدا میخام هر لحظه تون پر از شادی و ارامش و رفاه و عشق باشه 💙🤍
استاد انباکسینگ هاتون خیلی خیلی به من انگیزه و حال خوب و باورای مثبت میده
مخصوصا باور فراوانی : باوری که همیشه همه چیز در بهترین و بیشترین حالتش موجوده و تو باید خودتو ببری تو مدار دریافتش و من دارم میبینم که شما هر چیزیو که میخواید به راحتی بدون توجه به قیمتش خریداری میکنید مثل این سورفیس اخریتون یا اثن قسمت که میز ماساژ و اینارو خریدید
میدونم کلی اتفاق خوب دیگه در ادامه زندگی در بهشت قراره ببینم و کلی حال خوب بهم میده این دیدن ها
با تمام وجودم از فرمانروای جهانیان سپاسگزارم امیدوارم هدایتمون کنه به راه راست ، به راه نعمت و فراوانی و عشق بازی 🥰
با تمام وجودم از شماهم سپاسگزارم و خیلی خوشحال هستم براتون که تا اینحددددددد موفق هستید تو کارتون 🥰
در پناه خدا شاد و مرفه باشید
به نام خدا
چه آگاهی هایی خوبی درباره روش مهمون داری
چیزی که من فهمیدم اینه که کلا باید زندگی رو ساده و آسون گرفت و از راه حل ها و روش های ساده و لذت بخش استفاده کرد
من باید برای خودم یه سبک زندگی انتخاب کنم و به اون روش زندگی کنم و بقیه هم همین طور
همه حق دارن آزاد و راحت زندگی کنن
نباید وقتی مهمون می یاد اون سبک زندگیم رو فراموش کنم یا تغییرش بدم بخاطر اینکه مهمون ناراحت نشه یا رسم اینه یا بعدا پشت سرمون حرف نزنه و …
باید به همون سبک خودم زندگی کنم و راحت باشم و اونام راحت باشن خیلی طبیعی و لذت بخش در کنار هم زندگی کنیم و لذت ببریم
واقعا تحسینتون میکنم استاد برای این سبک زندگی
و نتایج عالی
ممنون استاد و خانم شایسته بابت این سریال عالی
سلام استاد عزیز
باورتون نمیشه با چه نیتی نشانه روزم رو زدم و خداوند چه جوابی به من داد…
بشدت این یکی دو روزه درگیر مدیریت کردن خودمم
هر روز هم که میگذره اهمیت این موضوع برام بولدتر میشه.
داشتن سبک شخصی
قبل از این فایل واقعا از خدا پرسیدم توی دلم که: خدایا! من چجوری باید زندگی کنم؟ چطور باید برای خودم مرز و معیار تعیین کنم؟ چجوری قدرتی رو در خودم ببینم که در من قرار دادی برای اینکه خودم مسیر زندگی خودم رو مشخص کنم؟؟؟
خدایا چکار کنم؟
از کجا باید بفهمم چی رو توی زندگیم نگه دارم و چی رو بندازم دور؟
معیارهام رو چطور سرند کنم از میون این همه جهان متنوع؟
نمیدونم بقیه ی آدما هم آیا مثل من به یه جایی توی زندگیشون رسیدن که همه چیز براشون یه علامت سوال گندست؟
که سختشون باشه معیارهای خودشون رو از جامعه و چیزی که بهشون گفته شده درسته جدا کنن؟ و بعد با خودشون کنار بیان که واقعا تفکر خودشون هم میتونه درست باشه و این اعتماد رو به خودشون داشته باشن که میتونن کار انجام بدن و از پسش بربیان.
میدونین این باورهای ادم راجب خودش و این عزت نفس و اعتماد به نفس، با حرکت کردنه که ساخته میشه و پله پله میاد بالا.
به شخصه برای خود من که خیلی وقته حرکت جانانه و عملی درست حسابی نکردم توی شروع خیلی سخته. انگار میخوام شاخ غول بشکنم!
همزمان با هزاااااار تا باور مختلف مخرب دست و پنجه نرم میکنم و میبینم که هر مدت یکبار که یذره بهتر میشم، پیشرفت میکنم، چقدر زندگیم روون تر میشه.
دیسیپلین شخصی
محکم بودن
نظم داشتن
هدف داشتن
باور احساس لیاقت و ارزشمندی
کسی از من بالاتر نیست منم از کسی بالاتر نیستم
خودم بودن و نترسیدن از ابراز وجودم
چه کاری رو کی انجام دادن
پول ساختن
و …
اینا تایتل هاییه که توی ذهنم میچرخه و بشدت ذهنم راجبشون پراکندست.
حس میکنم توی سن بلوغم:)
حس میکنم سن بلوغم تازه داره شروع میشه…
اصلا فکر نمیکنم سن بلوغ آدمی که توی زندگیش داره حرکت میکنه و کار و هدفی برای خودش داره هرگز تموم بشه!
در کل خداوند بهم گفت: روژینا جانم، میخوای سبک زندگی خودت رو پیدا کنی؟ بیا اینم نمونه توی سریال زندگی در بهشت، که خودش یه نمونه نیست، هزاران نمونهست اینقدر که تنوعش زیاده!
تو میتونی موشکافانه و دقیق ببینی، بارها و بارها ببینی، و جدا از لذت بردن یه سبک زندگی ای رو ببینی که از خیلی جهات کامله. و بعد از بینشون انتخاب کن که چی رو دوست داری و چی رو دوست نداری.
اگه واقعا واست مهمه، روی هر مسئله موضوع یا دیدگاهی که مطرح میشه یا کوچکترین نکته ای که به وجود میاد خوب فکر کن… ایده هایی که به ذهنت میاد رو هر جوری که هست، هر چیزی که هست آگاهانه بنویس. بدون در نظر گرفتن اینکه اون ایده به نظر بقیه خوبه یا بد. اینجوری به مرور هم به شناخت مناسبی از خودت افکارت و مدل فکر کردنت میرسی، و هم به مرور ایده های پخته تری در مورد مسائل خواهی داشت.
و مهم ترین بخش تمام این ماجرا عزت نفسه… که استاد هم اینجا دوباره روش تاکید کردن.
طی کردن این روند به مرور عزت نفست رو میسازه و باعث میشه تو رشد کنی و اعتمادت به خودت ذره ذره بیشتر میشه. چون به قول آقای خوشدل گیگابایت تجربه هات میره بالا:) اونموقع به دیتاهای بیشتری دسترسی داری، پخته تر میشی و راحت تر میتونی تصمیم بگیری و عمل کنی. که البته انتهایی هم برای کمال وجود نداره و همونطور که استاد همیشه میگن این روند تا ابد ادامه داره…
فقط بابد یاد بگیری خودت رو ارزشمند بدونی و دست کم نگیری، اونوقته که درها باز میشه برات و به قدم های مناسب یکی پس از دیگری هدایت میشی…
خدایا بابت این هدایتت ازت خیلی ممنونم. خیلی زیاد…
الهی شکرت:)))
استاد بابت درسایی که قراره ازتون بگیرم پیشاپیش ممنونم. و خانم شایسته مرسی ازتون که این سریال با همت شما ضبط شده. مرسی که اینقدر ماهین:)
آه… خدایا شکرت…
شاد و سلامت باشین در پناه خدای بزرگ و همیشه هدایتگر؛)
به نام خداوند بخشنده مهربان
سلام و عرض ادب خدمت تمامی اعضای این خانواده توحیدی
خیلی لذت بردم از این آرامشی که وجود داشت از این صلحی که وجود داشت بین شما و خانواده که جمعیتشونم زیاد بود و چقدر زیبا خودشون کارای خودشونو انجام میدادند و چقدر در صلح بودن با خودشون هر کس اون وسط دنبال تفریح خودش بود و اونا داشتن لذت میبردن و شما هم داشتید لذت میبردید کلاً این نگاهو خیلی دوست دارم که وقتی مهمان میاد همون جوری زندگی کنیم که زمان هایی که مهمان نیست زندگی میکنیم به همون راحتی که هم مهمان احساس راحتی کامل داشته باشه و هم خودمون اذیت نشیم و هدفمون رو بذاریم لذت بردن و از وجودهم لذت ببریم و به این شکل مهمانی رفتن یا مهمان گرفتن به این شکل خیلی لذت بخشه
و بچههاشون خیلی با هم در صلح بودن خیلی فرندلی بودن کلاً بدونی که اصلاً بحثی داشته باشند و بدون اینکه درگیری داشته باشند کنار هم بازی میکردند و لذت میبردند در صورتی که توی مهمانی هایی که من تجربه کردم توی ایران بعضاً با هم دعوا میکنند و این دعوا باعث میشه که کار به جایی برسه که خانوادهها هم ناراحت بشن و حتی قهر کنن باهم
این احساس آرامش این در صلح بودن با خودت با جهان اطرافت بزرگترین نعمته من به عنوان یه دانش آموز که توی سایت شما هستم اگر میلیاردها میلیارد دلار ثروت داشته باشم اما با خودم در صلح نباشم با جهان اطرافم در صلح نباشم هیچ لذتی نمیبرم عملاً هیچ لذتی نمیبرم و اون ثروتها مایع اسباب و ناراحتی من میشود
پس نتیجه میگیریم که خوشبختی کنترل ذهنه و کنترل ذهن با وجود کنترل ورودیها به دست میاد یعنی من باید ورودیهام رو کنترل کنم و توجه کنم به اون چیزایی که میخوام و به راحتی اعراض کنم از اون چیزهایی که دوسشون ندارم و این روند باعث میشه که من در احساس آرامش و آسایش قرار بگیرم و باعث میشه که الهامات رو دریافت کنم باعث میشه الهامات رو بشنوم و اون الهامات یک قدم عملی هستند که با شرایط اون لحظهام قابل اجرا هستند و بهم احساس آرامش میدهند و زمانی که اون یک قدم رو بردارم این انرژی هزار قدم به سمت من میآید
احساس خوب مساوی است با اتفاقات خوب و این قانون است
عاشقتم استاد عزیزم سپاسگزار هستم ازت بابت زحماتی که میکشی و از خانم شایسته عزیز هم سپاسگزاری میکنم بابت زحماتی که میکشند هر کجا هستید در پناه الله یکتا شاد و سلامت باشید
بنام خداوند یکتا
سلام به استاد و مریم عزیز و دوستان هم فرکانسی
تو این فایل استاد اشاره میکنه اگر یک ایده یا مسیر قبول کردی ولی متفاوت از نگاه دیگران ، راهت ادامه بده
مثل امروز صبح که من اومدم شمال خونه پدر شوهرم ساعت حدود 5/15بیدار شدم و رفتم پیاده روی ، اگر زهرای قبل بودم صدای نجوا ذهن باعث میشد منصرف بشم اما اینبار متفاوت تر عمل کردم و صدای نجوای ذهن خاموش کردم ، چقدر منظرهای زیبا چقدر فراوانی اکسیژن،ویلا،درخت،سرسبزیو…
به قول استاد مهمونی هارو سخت میگیریم البته من وقتی مهمون دارم واقعا لذت میبرم از اینکه غذای خوشمزه درست کنم و…ولی در کل اگر همه چیز راحت بگیریم همه چیز رو غلتک
یه نکته که در مورد فامیلای شوهرم صدق میکنه اینه وقتی دعوت میشن جایی خودجوش ظرفها و میشورن خشک میکنن میزارن سرجاشون و خلاصه نمیزارن میزبان خیلی اذیت بشه
خلاصه اینکه باید به سبک خودمون زندگی کنیم
در مورد این فایل یه سوالی که برام پیش اومد این بود چرا استاد اجازه ندادید سگ وارد خونتون بشه خیلی خوشحال میشم دلیل این کار بدونم،در صورتی که وقتی استاد تو آب میخواد و راضی که سگ بپره تو آب
چون در مورد سگ یه ترمزهای دارم حتی تو لمس کردنشون …
شاد و پیروز باشید
با نام خداوند مهربان این کلاس درس زندگی را شروع میکنیم.
اینم یه درس خیلی بزرگی داره توی کلا زندگی ما .خب دیدید تو قسمت های سریال زندگی در بهشت کلا این شکل زندگی منه که همه چی رو خیلی آسون می گیرم تو کل زندگیم، یعنی از اون آدمایی نیستم که بخوام خودمو در مورد موضوعات مختلف اذیت کنم ،سختی بدم به خودم، اینا درسه، حالا خیلی هاتون نکات خیلی مهمی رو توی سریال در بهشت نوشته بودید ولی خیلی درس ها هست از اینکه آدم می تونه چقدر راحت بگیره مسائل رو ،چقدر می تونه زندگی رو راحته بگیره ، هرچند خود من خیلی هنوز کار دارم برای اینکه راحت تر بگیرم زندگی رو، ولی تا همین جاشم وقتی نگاه می کنم می بینم خیلی خوب پیش رفت کردم. توی مهمونی دادن یا کلا مسافرت رفتن ،این مسافرت سفر به دور امریکا یا مسافرت ما توی اروپا یا جاهای مختلف رفتیم، تایلند ، روسیه و فلان ،دلیلش این بود که خب خیلی راحت می گرفتیم دیگه، یعنی نمیومدیم خیلی کمال گرایانه نگاه کنیم به قضیه که باید همه چی پرفکت باشه تا ما بخوایم یه حرکتی بکنیم ،می رفتیم تو مسیر خیلی راحت ،خیلی راحت و ساده هر اتفاقی بیفته همون اتفاق خوبست، لذت ببریم این مهمه، توی بحث مهمون داری هم همین جور دیگه، شما خب دارید می بینید، حالا البته یه قسمتی از زندگی ما واقعا داره فیلم برداری میشه این حالا اتفاقاتی که تو سریال زندگی در بهشت می افتاد و خیلی اتفاقات دیگه می افته خیلی آدمای دیگه میان خیلی شرایط مختلفی هست که حالا فیلم برداری نمی شه یا از عزیز دلم خودش مشغول یه سری برنامه های خودشه یا رو سایت کار می کنه وقت نداره برای فیلم برداری کردن، اون چیزی که شما دارید می بینید اون چیزیه که از عزیزدل من وقت داره و در واقع حوصلش رو داره و فیلم برداریش می کنه و حالا روی سایتم قرار می گیره. ولی همون طور که می بینید ما توی بحث مهمون داری اون حالت به قول معروف traditional سنتی ایرانی رو نداریم دیگه که آقا مهمون میاد، آقا بگیر و ببند خودتو اذیت کن ،نه به همون شکلی که دارید می بینین خب توی امریکا خیلی مردم راحت تر فکر می کنن خیلی راحت تره این نوع زندگی کردن هرچند که من همین شکل زندگی تو ایرانم داشتم خیلی راحت می گرفتم خیلی راحت می گرفتم در مورد کلا مهمون و مسائل، در مورد همه مسائل حالا که در مورد مهمون داریم مثال می زنیم دوستان خودشون میان خودشون غذا درست می کنن همون جور که می بینیند یه سری وسایل خودشون آوردن حتی وسایل حالا ما یه سری وسیله خریده بودیم چون حالا سلیقه غذایی ما فرق می کنه دیگه ،اونا یه غذاهای دیگه می خورند آمریکایی ها خب خیلی غذاهای فست فودی و آماده و مثلا چیزایی این جوری می خورن ،ما یه ذره غذامون فرق می کنه ولی خودشون خوراک مورد نیازشون رو اورده بودن، خودشون غذاشونو درست می کردن ،تعدادشون هم خوب زیاد بود، خودشون غذاشون درست می کردن خودشون بعد از اینکه غذاشون رو درست کردن تر تمیز می کردن امیزها رو ،زمین جارو می کشیدن ظرف هاشون رو میشستن و به همین شکل. حالا ما همین شکل خودمون درست می کردیم ممکن بود زمانی که اونا داشتن غذا درست می کردن تا زمانی که ما غذا درست کنیم متفاوت باشه، مثل ما تو RV غذا درست کنیم توی خونه غذا درست کنن در هر صورت نکته ش اینجاست که اگر که اصل و اساس رو بر لذت بذاریم توی زندگیمون، خیلی تصمیمات درست تری می گیریم خب ،اگر اصل و اساس رو بذاریم بر آرامش بر آزادی بر راحتی ،اون وقت نمیایم تو قالب فرهنگ زندگی کنید که آقا مثلا مردم چی می گن ،یکی از بزرگترین پاشنه آشیل ما که من خودمم توش خیلی مشکل داشتم الان بهترم ولی بازم می دونم خیلی باید رو خودم کار کنم، اینه که هی رفتار هامون رو تنظیم می کنیم با قواعدی که جامعه برای ما مشخص کرده، که چه جوری ما مثلا زندگی کنیم که مردم خوششون بیاد یا مردم مثلا اگر هم خوششون میاد حداقل پشت سر ما بد نگن یا ناراحت نشن یا فلان نشه .خیلی از کامنت ها رو وقتی می خونم متوجه میشن فضای فکری خیلی از خانواده ها رو که البته خودمم تا یه زمانهایی تا یه حد توی اون فضاها بودم ولی خب الان انقد وقت گذشته، انقدر زمان زیادی گذاشته از اینکه من تغییر کردم و روی خودم کار کردم که یادم میره یه روزهایی من مثلا یه همچین فکرهایی داشتم یا توی جامعه ای زندگی می کردن که یه همچین فکرهایی داشتن که خیلی سخت بگیرن آقا مهمون میاد الان چکار کنیم نمی دونم چی کار نکنیم غذاشون رو چکار کنیم خانم صبح تا شب توی آشپزخونه باشن همش کار باشه همش ناراحتی باشه همش در واقع فشار ذهنی، فشار جسمی باشه نه لذتی ببرن از مهمون نه در واقع خودشون بفهمن چه اتفاقی افتاده آخرشم همش نگران باشن و در واقع اینکه طرف حالا ناراحت نشده باشه مهمون پشت سرشون بد نگه، بعدشم از یه جایی به بعدم دیگه مثل همون جور که تو کامنت هاتونم نوشته بودید، دیگه آدم به این نقطه ای می رسه که آقا زودتر مهمونا برن تو رو خدا، یعنی دیگه به یه جایی می رسه که لحظه شماری می کنه برای اینکه اینا برن ،ولی وقتی آدم خودش باشه راحت باشه به مهمونا قواعد خونشو بگه بگه آقا این قواعد منه و شما خودتون رو با این قواعد وفق بدید هم برای شما بهتره هم برای من بهتره. مثلا قاعده ما یه سری غذاها رو خب نمی خوردیم دیگه ،یا در مورد این مهمونا اینا دو تا سگ داشتن ما همون موقعی که اینا اومدن قبلش از ما پرسیده بودند که ما سگ داریم ، این فرهنگ قشنگ رو ببینید که گفتن که ما سگ داریم می تونیم بیاریم و منم بهشون گفتم آره می تونید بیارید البته منم نمیدونستم منظورش اینه که بیاریم داخل خونه فکر کردم می خوان با خودشون بیارن و وقتی که سگ اومد بیاد داخل خونه ما بهشون گفتیم که سگو داخل خونه فقط نیارید ،می تونید بیارید مثلا تو محوطه ،داخل خونه نیارید خیلی راحت پذیرفتند این قواعد مایه و بعد از اونم در واقع خیلی مراقب بود هیچ وقت هم با اینکه سگا خیلی شیطون بودن و سگ خونگی بودن، یعنی سگی بودن که تو کل زندگی شون تو خونه بودن و هیچ وقت بیرون نبودن اصلا ،ولی خب اینا پذیرفتن قواعد ما رو، اومدن یا غذاهایی که خب اینا می خوردن با غذایی که ما می خوردیم فرق می کرد در هر صورت یه شکله زندگی راحتی بود که این در واقع روزایی که مهمونامون کلا بود ما راحت بودیم ،اولا که خدا رو شکر که RV بود می تونستیم بریم توی RVو اون زمان کار خودمون بالاخره ما روزی هفت هشت ده ساعت باید روی سایت کار کنیم دیگه یعنی ،یکی از قسمت در واقع یکی قسمت های مهم زندگی ما کار کردن روی سایته و کار کردن با بچه هاست، تولید محتوایه، نمیدونم کامنت ها هست و ایمیل ها هست و خیلی مسائلی که در حول و حوش کار ما باید انجام بشه دیگه ،خب اون نیاز داره به تمرکز بالاتر نیاز داره به یه فضای ساکت نیاز داره به این محیط مناسب برای کار که خدا رو شکر ما RV رو توی پرادایس آوردیم و هر وقت هم مهمون ها میان خیلی راحت میریم تو RV و همه کارا رو انجام می دیم و مهمونامون هم راحت ن ،ما هم راحتیم، هر کسی خودش غذای خودشو درست می کنه ،این دوست دارم در واقع با این سریال زندگی در بهشت ،سریال سفر به دور امریکا ،کلا صحبت هایی که میشه یه چیزایی که از زندگی من می بینید یه سری باورهای کهنه و قدیمی رو که بر می گرده همش به حرف مردم، که آقا مردم چی می گن مردم چطوری فکر می کنن یا جامعه چطوری بوده همه رو بریزید دور ،برای خودتون زندگی کنید جوری زندگی کنید که از زندگی لذت ببرید و مطمئن باشید که اگر شما اعتماد به نفس کافی داشته باشید و یک سبک شخصی داشته باشید که منطقی باشه برای خودتون منطقی باشه، و پایه و اصول منطقی و درستی داشته باشه برای خودتون نه برای بقیه، مطمئن باشید انسان هایی رو جذب می کنید افرادی رو جذب می کنه توی زندگی تون حالا به عنوان دوست به عنوان مهمان به عنوان رفیق همراه هر جور که میشه اسمشو بذاریم که اون ها هم کاملا توی همون فضای فرکانسین، تو همون نوع طرز فکر کردن ما نیاز نیست که طرز فکر همه مردم رو عوض کنیم ،که ما خودمون به این طرز فکر مناسب برسیم خودمون به یه عزت نفس به یه اعتماد به نفس همون چیزایی که من تو دوره عزت نفس گفتم برسیم ،به روشی که بهش رسیدیم روشی که با فکر بهش رسیدیم مثل گوسفند دنباله رو روش دیگران نبودیم نه فکر کردیم بهش رسیدیم ،دلیل داریم برای روش سبک شخصی زندگی مون، و اگر به این عزت نفس برسیم مطمئن باشید انسان هایی وارد زندگی شما می شن که اون هاهم شبیه روش شماین و اصلا مقاومتی ندارن با روش زندگی شما و به همین شکل شما لذت می برید از زندگی تون ،یعنی من تقریبا یادم نمیاد از وقتی که خودمو شناختم و قوانین شناختم و زندگیمو بر اساس سبک شخصی خودم پایه گذاری کردم به آدمایی برخورده باشم که بهم نزدیک شده باشن و خیلی خیلی متفاوت باشن به اون سبک شخصی من، نه اگه خیلی متفاوت بودن جهان نذاشته نزدیک بشن خیلی راحت جدا کرده اونا رفتن مسیر زندگی خودشون و منم مسیر زندگی خودم بوده ولی اونایی که نزدیک شدن به من و اونایی که توی در واقع فضای فرکانسی بودن، اونایی بودن که کاملا خوشحال بودن از این نوع شیوه زندگی من اصلا همون جوری هم خودشون فکر می کردن و به همین شکل ما لذت بردیم. کلا هزاران هزار مثال دارم از دوستام از در واقع افرادی که حالا به هر شکل به هم نزدیک تر شده بودیم که به همین شکل بوده ،به همین دلیل می خوام بگم که این نباشه که ما فکر کنیم باید همه رو راضی کنیم برای اینکه مثل ما فکر کنند، نه ما به شیوه درست برسیم تو زندگی مون و بعدش مطمئن باشید که افرادی که توی اون نوع نگاه توی اون فضای فرکانسی هستن اونا جذب زندگی شما میشن البته می گن وقتی به اعتماد به نفس برسید که یه این شیوه یه شیوه درستیه خب وقتی تو شک و تردید هستید هنوز فرکانساتون و فرکانس های کاملی نیست، این نصف و نیمه آدم مناسب و جذب میکنید ولی وقتی که به یه عزت نفس کاملی برسید، به دلیل و مدرک منطق خوبی برسید تو رفتاراتون تو سبک زندگیون، اون وقت آدمای مناسبی میان شما از زندگی لذت میبرید و اجازه می دین که بقیه هم بشکل خودشون زندگی کنن ،اونایی که مهمونی رو خیلی سخت می گیرن اونایی که صبح تا شب وقتی مهمون میاد خودشونو درگیر می کنن توی آشپزخانه ،خونه هزار جور فشار مالی، هزار جور فشار روانی و جسمی روی خودشون میارن برای اینکه مهمونشون رو راضی نگه دارن اونا باید زندگی کنن ،ما کاری به اونا نداریم اونا باید زندگی کنن ولی همون جوری که اونا حق دارن به شیوه خودشون زندگی کنن ما هم حق داریم به شیوه خودمون زندگی کنیم. خب بنابراین ما بشیوه زندگی خودمون زندگی می کنیم، اوناهم به شیوه زندگی خودشون زندگی می کنن و ما شیوه مون خیلی لذت بخشه راضی هستیم خوشحال هستیم وقتی مهمون میاد لذت می بریم حال می کنیم واقعا حال می کنیم با بودن مهمونامون خب ولی ممکنه خیلیای دیگه که شیوه نادرستی دارن و به خاطر باورهای جامعه نمی تونن شیوه شون رو عوض کنن از هر لحظه مهمون اومدنشون ترس به دلشون بیفته ناراحتن خدا خدا میکن طرف زودتر بره و مسائلی که خودتون بهتر از من میدونید .دوست دارم که این چیزایی که حالا دارید به صورت مستند تو سریال زندگی در بهشت می بینید و سفر به دور امریکا و کلا فایل هایی که من توش هستم و در موردش صحبت می کنم یه سری درس ها رو بگیرید ،یه سری باورها بشکنه که یه سری در واقع نگاهی باشه ،می گم من خودم واقعا الگو نداشتم برای اینکه میشه این جوری زندگی کرد ،من این که زندگی ساختم توی زندگی خودم رو ،اینو توی ذهنم ساختم و بعد خلقش کردم این نبود که یکی رو ببینم فک و فامیل و دوست و آشنا و رفیق و فلان که این شکل آزادانه رو داره زندگی می کنه من بگم من همینو می خوام و بعدشم هدایت بشم به سمتش ،نه من توی ذهنم گفتم آقا یعنی تو هر قسمت از زندگیم هی می گفتم آقا چه جوری بهتر چه جوری راحت تر چه جوری لذت بخش تر ، چه جوری آزادانه تر و بعدش هدایت شدم به این مسیر خب ، به همین دلیل الان من فکر می کنم شما خیلی کار راحت تری دارید نسبت به من ،برای اینکه دارید می بینید آقا یه همچین زندگی هست در واقعیت و داره لذت می بره داره زندگی می کنه هم خودش لذت می بره هم مهموناش لذت می برن و از همه لحاظ اتفاقات خوب داره براش می افته و این باور پذیر میشه که آقا این شیوه یه شیوه بهتری نسبت به شیوه هایی که دیگران دارن .امیدوارم که حالا از ادامه این فایل لذت ببرید و ببینید که چه اتفاقات جالبی با این مهمونامون در قسمت آینده هم خواهد افتاد .عاشقتونم ،دوست داشتم این صحبت ها رو بکنم برای اینکه حالا پنجاه قسمت از سریال زندگی در بهش گذشته هم اینکه بیشتر تعمق کنیم بیشتر ایده بگیریم بیشتر باورامونو درست کنیم بیشتر از قالب های گذشتگانمون پدران و پدران و پدربزرگان ما که به یه شیوه ای زندگی کردن که اغلب فکری نبوده ،فقط فشار جامعه بوده فقط فشار در واقع سنت ها بوده، سنت هایی که کاملا اشتباه بوده ،نادرست بوده ،زجرآور بوده ولی آدما نمی تونستن از زیر فشارش بیان بیرون از زیر اون نگاه مردم از زیر اون در واقع فشار فرهنگی که به صورت نامناسب جا افتاده ولی واقعا میشه جور دیگه فکر کرد ،میشه جور دیگه زندگی کرد میشه با آدم های متفاوتی که هم جهت تر هستند با ما، با اونا زندگی کرد و از زندگی لذت برد
استاد عزیز یه جایی تو یکی از فایلهاتون میگین که با خودتون صحبت کنید و به خودشناسی برسین و من شروع کردم به انجام همین کار اینکه چه نوع زندگی رو دوست دارم.
اینو بگم که همیشه ما با الگوهای از پیش تعیین شده دیگران زندگی کردیم و همیشه چون عادت کردیم مسائل سخت پیش برن باز در این دور سختیها گیر کردیم فکر میکنیم همه چیز باید سخت باشه در حالی که برای من این سختیها و اذیت شدنها با روحم سازگار نیست
زندگی ما پر شده از اینکه مردم چی میگن همش داریم برای اینکه مردم چی میگن زندگی میکنیم.
من موقع آشنایی با شما و دیدن برنامهها خصوصاً سفرنامه و زندگی در بهشت خیلی به خودشناسیم نزدیک تر شدم و تا قبل از اون به این مسئله فکر نکرده بودم و چون دنبال راحتی کارها بودم فکر میکردم من تنبل هستم و مثل بقیه فکر میکردم اما زمانی که سبک شما رو دیدم گفتم خودشه اینجوری رو دوست دارم .اینو میخوام و الویتم اینه.
بنابراین خیلی شمارو تحسین میکنم و قطعاً این سبک راحتی و لذت بردن را میپسندم و سعی میکنم همیشه این سوال را بپرسم که چطور آسانتر و آیا این کار با آن چیزی که اولویت منه سازگاره . به قول شما استاد عزیز باید اصل و اساس لذت را در زندگی خودمون پیاده کنیم و من باید سبک شخصی خودمو داشته باشم و نمیتوانم مثل بقیه زندگی کنم . و نباید دنبال راضی کردن بقیه باشم و باید به شیوه و سبک زندگی خودم را داشته باشم
چقدر جالبه که خود مهمونها ان چیزی که میخوان رو درست کنن و برای خودشون وسایل میارن و خیلی راحت هرکس ان چیزی که دوست داره رو میخوره.
خدا را شکر بابت این حجم از فراوانی نعمت و برکت و ثروت و زیباییها که در اطراف ما هست
عجب ایدههای جذاب و خلاقانه فقط لذت بردن راحت شدن کارهاست. خداروشکر
سلام
قسمت 51 از سریال بینظیر زندگی در بهشت
و منی که روز به روز داره حالم بهتر میشه خدایا شکرت
اسمی که مریم جان و استاد برای سریال انتخاب کردن قبل از هرچیز تهعد منو نگه میداره که ادامه بدم چون دارم بهشت رو میبینم چونمیخوام زندگی در بهشت رو هر چه بیشتر تجربه کنم . چون من بسیار لایق این سبک و نوع زندگی و با چنین افرادی هستم . افراد توحیدی سالم پاک شاد ثروتمند و عاشق
خدایا میفهمی که چی میگم عشق من….
آخ آخ عجب قسمت پربار و عالی هم دیدم . قرار هست که چند نفر از دوستانم روبه منزل ویلایی ام خارج از شهر دعوت کنم . راستش داشتم فکر میکردم آیا کل پذیرایی و انجام کارها با منه چون خونه من هم هست که طبق روال خدای عزیزم هدایتم کرد به این قسمت . خدایا شکرت برای اینهمه همزمانی برای اینهمه هدایت اینهمه عشق اینهمه بودنت اینهمه عزتت اینهمه دوست داشتن من …
خب پس مشخص شد عجب اخر هفته عالی و رویایی رو با هدایت خودت پیش رو دارم به امیدخودت . من خیلی مستقل و با اعتماد به نفس مطرح میکنم که چطور دوستانم با من همکاری کنند تا به همه خوش بگذره . ناگفته نمونه میدونم که اگه من نگم هم اونقدردوستان باشخصیت و بامرامی دارم که خودشون درک میکنند .
و باز هم کامنتهای منتخب … وای چی نوشته بودن دوستمون امیرجان . هنوز بهت و لذتم از کامنت منتخب قسمت 50 تمام نشده که رسیدم به این کامنت… در دو بخش انگلیسی و فارسی . واقعا ممنونم امیرجان امروز با خوندن کامنتت زبان هم کار کردم و چقدر عالی و رسا و شیوا و سلیس نوشته بودی . حظ کردم .
صداقت در نوشته هات که دیگه هیچ همه رو ذخیره کردم . البته شکر خدا تمام بخش انگلیسی رو اول خوندم و درک کردم . روز به روز دارم ارتقا پیدا میکنم مرسی خداجونم…به قول مریم جان واقعا این روش زندگی کردن و استفاده ازسایت همش سودو سود و سوده.
خدایا روزام شلوغ ولی پر از نظم و اولویت بندی ست . به همه کارام دارم میرسم چون تو رو دارم چون تو مراقب منی . قوربونت برم .هههه
به به بازم یک فایل دیگه از زندگی در بهشت !
چقدر من شنا رو دوست دارم خدا کنه زودتر استخر ها باز بشه . هر چند همین دو هفته پیش رفته بودیم دریا و خیلی خیلی خوش گذشت. البته رفتن مون به مسافرت هم کاملا هدایتی و نتیجه سپاس گزاری و عمل به الهامات بود خدایا واقعا شکرت . که چقدر زیبا بهترین و واسمون رقم میزنی. خودش بهتر می دونه چی واسمون بهتره من گاهی به این فکر میکنم که اصلا چیزی رو واسه خدا مشخص نکنم و فقط با سپاس گزاری زندگیمو رقم بزنم. چون خود اوسا کریم بهتر از همه میدونه چی میتونه حالمو خوب کنه . چی سر راهم بزاره تا از ته دل ذوق کنم. فقط سپاس گزار باشم و آزاد و رها و بی دغدغه خودمو بسپارم دست خدای خودم ! خدایا واقعا شکرت .
بخش مهمونی واسم خیلی جالب بود و منو یاد خودم انداخت . قبلا مهمون میخواست بیاد حسابی خودمو تو زحمت می انداختم و نمی دونم الانم مهم نیست واسم که بدونم چه فرکانسی داشتم که باز خورد خوب نمیگرفتم چون مال گذشته هاست و من الان هیچ ربطی به گذشته ندارم.
یعنی هر چه بیشتر برای مهمونی تلاش میکردم بیشتر باز خورد منفی میگرفتم .
یادمه دوست همسرم با خانواده شون اومدن شهر ما و شام دعوت شون کردیم . حس کردم با خانوم ش حرفشان شده سر اومدن به منزل ما دوست نداشته بیاد یا سر اینکه واسمون هدیه آورده بودن ناراحت بود نمیدونم. خلاصه اینکه حسابی به خودم سختی دادم تا همه چی عالی باشه . و جالب بود که خانوم ش خیلی برخورد نا مناسبی باهام داشت و خیلی واضح جلو همه باهام بی محلی کرد .
منم ناراحت شدم اما به روی خودم نیاوردم .
بعدا که با مفهوم فرکانس آشنا شدم فهمیدم مقصر خودم بودم.
بعد چند ماه دوباره اومدن شهر ما و همسرم تلفنی گفت فلانی با خانواده شان می آن خونه ما . منم میخواستم عصر برم دیدن یکی از اقوام . و چون عباسمنشی شده بودم و خیلی چیزا از استاد عزیزم و دوستان عزیزم یاد گرفته بودم و کلی رشد کرده بودم . به همسرم گفتم من میخوام برم جایی . شام ببریمشون بیرون! همسرم اول نه آورد اما بعد سریع پذیرفت. چون منم برنامه های خودمو داشتم و دلمم نمی خواست برناممو کنسل کنم به خصوص با رفتاری که سری قبل دیده بودم. بعدا فهمیدم چون شوهرم اون موقع پول نداشت اول نه آورد. و جالب بود وقتی بخواهی کاری بکنی جهان تو رو هدایت میکنه . بعد از مدتها که اصلا چند سال بود چنین اتفاقی نمی افتاد اداره بهشون همون روز کارت هدیه داد و با اون پول رفتیم بیرون .
خلاصه رفتیم پیتزا و بعدش هم رفتیم کافه . بماند که ظاهرا همسر اون خانوم تذکر داده بود و رفتارش ۱۸۰ درجه عوض شد . اما چون سه تا بچه داشت و یکی شون خیلی خیلی بد اخلاق هست و مدام جیغ و داد میکرد خیلی اذیت شد اما دیگه واسم مهم نبود . شاید اگر قبلا بود کلی شرمنده میشدم که چرا مهمون م اذیت شده . اگر تو خونه مهمونی میدادم بچه ش اذیت نمی کرد و راحت بود و کلی خودمو ملامت میکردم. اما از وقتی با قوانین آشنا شدم متوجه هستم که من نقشی در راحتی و ناراحتی افراد ندارم و هر کسی نتیجه باورهای خودشو میبینه . الان خوشحالم که یاد گرفتم اولویت زندگی من خودم هستم . نیازی ندارم دست و پنجه و آشپزی م رو به رخ کسی بکشم . نیازی ندارم نشون بدم خیلی مهمان نواز هستم
چون من بدون این کارها هم فوق العاده م . من منصوره دوست داشتنی هستم چون خودم عاشق خودم هستم .
خدایا واقعا شکرت ازین آگاهی ها . از هدایت به سمت این سایت و افراد بی نظیر که با خودشون در صلح هستند .
بنام خدای فراوانی ها
سلام به استاد عزیزم مریم جان و همه اعضای خانواده صمیمی ام
کامنت منتخب این فایل دقیقا سوالی بود که خیلی مدت هست برای من بوجود اومده بود و نمی دونستم چطوری جوابشو بدم
همیشه از خودم می پرسیدم آیا مشهورترین ها معلم موفقیت داشتن ! همچین مربی داشتن ؟؟؟ جوابم نه بود
از یه طرف هم اگه آموزه های استاد رو با این منطق رها می کردم قشنگ بعد چند روز تو کارم و زندگیم احساس پیشرفت نمیکردم یا احساس پیشرفت با حس خوب و راحت نمی کردم
جواب سوالمن پیدا نمیکردم که امروز خدا رو شکر پیدا کردم مثل آبی که به یه فرد تشنه بعد مدت ها میدن
افرادی مثل من از بچگی به جای تحسین و هول داده شدن تخریب شدن ، هر چقد استعداد ، اراده ، تعهد داشته باشم اگه نتونم ذهنم روکنترل کنم این موهبت ها رو به جایی نمی تونم برسونم یا راحت برسونم
حالا کنترل ذهن چطور میشه ؟ با باورها و ذهنیت درست …. که اینجا بهترین جا و استادم بهترین هست مثل خانواده ی نداشته ام که از بچگی بهم مسیر رو بگن یا با منطق تشویق کنن
این ویدیو منو بازم یاد نتایجم انداخت که کوچیک میشمردم یه جا استاد گفت که خودش هم انقد دیگه به این شیوه زندگی کرده قبلا یادش میره ، میبینم که منم همینطوریم انقد به این شیوه و سبک زندگی خودم زندگی کردم اصلا یادم رفته قبلی
یا وقتی که گفتن ما باید به سبک زندگی خودمون با منطق و شناخت خودمون برسیم نه الگویردارب کورکورانه و بهش وفادار باشیم با اعتماد به نفس اون موقع فرکانس ما ثابت میشه و افرادی رو ملاقات میکنیم که برخلاف افراد گذشته این سبک ما رو میپسندن
اینجا می خوام یکی از همین مثال هامو بزنم
چند وقت کلا روابط گذشته خودم رو تو ذهنم کذاشتم کنار ( اونایی که نمیشد رو حدااقل ذهنی بستم و فضای ذهنم رو از حضور افراد ایزوله کردم ) چون اون افراد کلا سبک من واسشون مسخره و مزحک هست البته بزا باشه برامم مهم نیست ، بعد یه مدت کوتاهی واقعا کوتاه افرادی اومدن تو زندگیم که فابریک دارن قوانین رو رعایت میکنن تو خیلی از قسمت هاش !! یعنی از بچگی تو شرایطی بودن که اینطوری بزرگ شدن و من متوجه شدم اونا که از قبل بودن من با رشد خودم رفتم تو فرکانس اونا … دقیقا برعکس افراد قدیمی و من هر بار رفتارهاشون رو رصد میکنم از ذوق می خوام پرواز کنم …. چون قانون هم بهم ثابت میکنن با وجود اینکه نااگاهانه قوانین رو رعایت میکنن نتایج خیلی خوبی دارن مخصوصا تو قسمت آرامش و مالی
تحسین میکنم این خانواده باحال رو که اون اقا انقد عاشق طبیعته قشنگ همه دل و روده طبیعت تو دستشه ، بهترین و مناسب ترین ابزار ها رو داره ، بهترین شیوه ها رو بلده
چقد خوبه دیدن افرادی که با خودشون در صلحن و از زندگی لذت میبرن و دنبال جنگ و درگیری با خودشون و اطرافشون نیستن
تحسین میکنم ثروت استاد رو که بهش این شرایط رو میده انقد راحت مهمانداری کنه با خیال راحت چون انقد اونجا بزرگ و پر امکاناته که مهمونا براحتی می تونن سرگرم شن و لذت ببرم
به نام خداوند قانون ها
و سلام به الگو ترین زوج دنیا.
استاد جان شما در این فایل درسهایی دادین که بسیار برام جذاب و آموزنده بود و تمااامشو نت برداری کردم.
چقدر این جملتون به دلم نشست.نوشتم و زدم به دیوار.
(هر اتفاقی بیفته همون اتفاق خوبس)
استاد جاانم شما حتی شجاعت این شکارچیان گربه ماهی رو تحسین می کنید و این خیلی خرد و قلب پاک میخاد که شما دارید.
من از این فایل بی نظیر تر از بی نظیر آموختم که:
اگر اصل و اساس زندگی رو بر آرامش و لذت و آزادی بذاریم و از بند فرهنگ و سنت پیشینیان و نگاه جامعه مون در بیایم ،هم بهترین تصمیمات رو گرفتیم هم به بزرگترین پاشنه ی آشیل مون مغلوب می شیم.
آموختم که انقدر باید رو خودم کار کنم انقدر باید نگران فضای فکری و نگاه جامعه نباشم که تغییرات برام طوری اتفاق بیفته که هیچ ربطی به آدم قبلی م نداشته باشم.
آموختم که برای خودم زندگی کنم و لذت ببرم و قواعد خودمو داشته باشم که البته اون قواعد رو هم بر پایه ی عزت نفس و اعتماد بنفس بنا کرده باشم و سبکشخصی م که بر اساس همین منطق هست رو داشته باشم.اونموقعس که آدمهایی باهمین فضای فرکانسی حالا میخاد دوست،همراه،همسر،مهمان باشه رو جذب خواهم کرد نه آدم های درب و داغون.
آموختم:
وقتی این سبک من باشه افراد هیچ مقاومتی نمی کنند در مقابلش.
چون شیوه ی من شیوه ی درستیه.
چون تو فضای شک و تردید نیستم و تکاملم طی شده….و منطق دارم برای سبکم.دلیل دارم.
به دیگرانم کاری ندارم که سبکشون غلطه یا درست.
جهان کبوتر با کبوتر باز با باز رو رعایت می کنه همیشه.
آموختم که :
ضمن اینکه در این فایل ها تعمق بیشتری کنم،
ازتون ایده بگیرم،باورهامو درست کنم،
بیشتر از بند و قالب سنت ها و باورهای غلطی که از نسل های قبلی بهم القا شده بیرون بیام چون بر اساس فکر نبوده و فقط قلاب فشار جامعه رو به پوز خودم انداختم و اونها مثل یه گله اسب وحشی منو به هر طرفی که خواستند کشوندن.
آموختم که :
میشه جور دیگه ای فکر کرد،خلق کرد،عمل کرد و زندگی کرد.اون موقع هم آدمهای مناسب هم جهت با خودم رو ملاقات خواهم کرد.
خداروشکر که بچه ها خوشن.
تیراندازی و شنا می کنند.
خدایا شکرت بخاطر ایده های قشنگی مثل کلمن،آشپزخانه ی سفری ،دستگاه زودپز با دود چوب خیس خورده ی سیب(جلل خالق)
،و حتی خداروشکر بخاطر اون سطل آشغال سفری.
یادمه به ما می گفتن این سطلهای توری مال لباس چرکاس…
نگو سطل آشغال سفری بوده.
عاشقتونم.