سریال زندگی در بهشت | قسمت ۵۴ - صفحه 8 (به ترتیب امتیاز)

استاد جونم مریم جونم امروز انقدر دلم برای سریال تنگ شده بود و دلم قسمت جدید میخواست البته انقد هر قسمت جذابه میشه ده بار دید ولی دلم قسمت جدید میخواست، دلم برای صورت ماهتون و حس فوق العاده ی این سریال واقعا بهشتی تنگ شده بود

راستش من اون موقع این قسمت های این مهموناتونو ندیدم، نمیدونم تو چه مدار پایینی🤕😅 بودم که حس خوبی از اولین عکس این مهموناتون نگرفتم و ندیدم

خلاصه امروز که انقدر دلم تنگ شده بود یاد این قسمتهایی که ندیدم افتادم بعد گفتم باشه حالا فردا میگردم اون قسمت ها رو پیدا میکنم

و زدم رو نشانه ی امروز من و این قسمت خوشگل اومد😍😍😍😍بخدا بال درآوردمم

انقدددر خوشحال میشم که اینجوری آسون چیزهایی که میخوام اتفاق میفته بال درمیارم

یه نمونه دیگه ش دیروز با اینکه خرید خونمون کم بود ولی دلم میخواست به فروشگاه بزرگی که دور از خونمونه بریم،ولی چیزی نگفتم و همسرم یهو پیشنهادشو داد اصن غیرقابل باور بود اینکار از همسرم و خیلیییییی چسبید و چه خرید عالی ام بوذ

اصن دیدن فراوانی ها در فروشگاه منو سر. ذوق میاره

و خیلییی اتفاق هایی که چرخ زندگیمو روون کرده

مثلا یکی دیگه ش قرار بود دمپایی حوله ای که برای بعد حموم خریده بودمو دیجی کالا بین ساعت ۶ تا ۸ بیاره، من اولش گفتم دوست دارم وقتی دمپاییم اومد برم حموم که وقتی پام خیسه رو زمین نزارم چون دوست ندارم ولی ساعت ۴ بود و تو تمام این چند سالی که من از دیجی کالا خرید کردم همیشه تو تایمی که ثبت کردیم میارن، ولی دیدم کلافم و گفتم ولش کن و رفتم حموم دو دقیقه بعدش پیک دیجی کالا اومد و دمپاییمم رسید و همسرمم خیلی تعجب کرد🤣 هرچقدر این اتفاقاتو تحسین میکنم بیشتر و بیشتر میشه

یا یکی از نزدیکان من بنده خدا سنش بالاس و هر روووز صبح زنگ میزنه احوال پرسی هر روووز به منو چند نفر دیگه

واقعا دلم نمیخواست هر روز بهم زنگ بزنه البته حسم بد نبود و اتفاقا خوبیها و مهربونیاشو تحسین میکردم و مقاومتیم نداشتم و الان مدتی بود که هرچنذ روز یکبار اونم بعدازظهر زنگ میزنه و خیلیی کوتاه بعد فک کردم به بقیه هم همینطوره که اون روز یکی ازونا ساعت ۱۰ صبح خونمون بود دیدم بهش داره تماس تصویری زنگ میرنه😅

مدام این اتفاق های کوچیک که در ظاهر کوچیکنا ولی بی نهایت زندگیمو روونتر و قشنگتر کردنو تکرار میکنم و کیف میکنم

استاد بی نهایت ازتون ممنونم که انقدر عاااالی رو خودتون کار کردین و قانون رو درک کردین و انقدر عالی به ما آموزشش میدین و این سایت این گنج این بهشت رو درست کردین

من خوشبختی و آرامشمو واقعا از شما دارم

…..

بریم سراغ سریاااال

مریم جانم چقدر عااالییی اعتماد بنفس رو تصویری نشونمون میدین چقدر عااالی که انقدر راحت فیلم میگیری تو همه جا و در همه حالت

چقدر استاد و شما وقتی با آدما حرف میزنید انقدر ازشون تعریف میکنید که واقعا لذت رو میشه تو چشماشوت دید، موقع خوردن اون گوشت انقدر عالی ازش تعریف کردین و چه با اعتماد به نفس گوشت بیشتری خواستین

استاد باورم نمیشه اون موقع که مریم جون از گوشت تعریف میکرد من فک میکردم که تموم شده که نمیخورید،واقعا چقدر فوق العاده که پای تصمیمتون اینجوری وایسادین

عاشق اون لحظاتی بودم که میپریدین تو آب حسش صداش فوق العاده ست

واقعا چقدر مهمون نوازید من یه لحظه که داخل خونه رو انقدر شلوغ دیدم حسم بد شد بعد دیدم شما چقدر خوبید که کامل کلبه رو در اختیار مهموناتون گذاشتید و اونا انقدر راحتن اونم مریم جون اسوه ی تمیزکاری 😅 و چه سبک فوق العاده ای داره مهمونی های شما که غذا بر عهده ی میزبان نیست و هدف از مهمانی فقط لذت و لذته

من خیلی ادم سریال بینی بودم بخصوص ژانر اجتماعی خانوادگی ولی به جرئت میگم بهترین سریال حال خوب کن ترین سریالی که دیدم زندگی در بهشته مریم جونم جوری فیلم میگیره انگار پشت دوربین منم و منم که دارم اون لذتهارو تجربه میکنم

عاشقتونم و ممنونتونم و امیدوارم بی نهایت شادی و لذت و سلامتی و آرامش رو مثل همیشه تجربه کنید

از خدا همیشه ممنونم که منو در این مسیر قرار داد