نوشته زیبا و تأثیرگزار دوست عزیزمان سعید به عنوان متن انتخابی این قسمت:
سلام بچه های مسیر عشق و استاد عزیزم
قبل از هر حرفی وظیفه خودم میدونم از استاد عباس منش و خانم شایسته تشکر کنم بخاطر تمام لحظات زیبایی که باهامون به اشتراک می ذارن و کانون تمرکز مارو بیشتر و بیشتر به سمت زیبایی ها میبرن خدا رو شکر میکنم بخاطر چنین نعمت هایی که در زندگی بمن داده و منو به این سایت و مسیر زیبایی ها هدایت کرده
پارادایس تکیه از بهشت زمینیه که خانواده عباس منش اونجا زندگی میکنن و باورهاشونو شکل میدن خدا رو بیشتر میشناسن و وسیع تر میشن برای دریافت نعمت های بیشتر چقدر زیباست این زندگی در بهشت، مگه میشه با کلمات توصیفش کرد؟ هیچ کلمه ای برای توصیف این زندگی وجود ندارد فقط احساسه احساسه فوق العاده سبکی، ارامش بی انتها، پرواز به سمت خدا احساس یکی شدن با تمام هستی با تک تک اتفاقاتی که در پارادایس می افته و درک بهتر قانون
استاد عزیز نوش جونتون اون دسر خوشمزه ای که می خوردین و لذت میبردین، اتفاقی که افتاد خیلی جای تحسین و تعقل داشت چقدر فرقِ بین باورها و نوع دیدگاه ها مردمان نتایج هم که گویاست، موقع کشیدن دسر بچه ها بدون غر زدن به ارامی منتظر دریافت دسر بودن و هیچ احساس بدی در وجودشون و چهرشون نبود دیدگاه های این ملت باعث شده زندگی بسیار لذتبخشی رو تجربه کنند با اینکه پدر و مادرها خودشونو مسئول خوشبخت کردن بچه ها نمی دونند و اجازه میدن بچه ها ازادانه زندگی بکنند و مسئولیت زندگی خودشونو به عهده بگیرند و بچه ها اینقدر شاد و سپاس گذار هستند و البته قانونمند
قوانین زندگیشونو بدون هیچ غصه ای بدون هیچ زجری به خوبی بعمل میارند و اینا باعث میشه یک زندگی بر پایه سادگی و لذت و اصول درست داشته باشند و طبق قانون برای افرادی با این نوع دیدگاه ها اتفاقات بهتری هم رقم خواهد خورد بسیار هم موفق خواهند شد
میشه گفت لذت بردن مهمترین کار روزانه این مردمان هست وقتی پیش هم هستند بجای غیبت کردن و بحث های بیهوده نشستن و از پیش هم بودن نهایت استفاده رو میبرن و این یک تصمیمه و عمل کردن به اون تصمیم باعث ایجاد تفاوت ها میشود در جهانی که همه بدنبال بحث های بیهوده و نگرانی ها هستند فقط اون تک درصدی از مردم که تصمیم می گیرند ذهنشونو کنترل کنند و بهش عمل می کنند یک زندگی تماما شادی و ارامش را تجربه می کنند سپاس گذارترن و جایگاهی والا هم در این دنیا و هم در اخرت خواهند داشت مثل مهمونا و استاد عزیزمون نشستن و با صلح با شادی بازی میکنند هم لذت میبرن و هم باورهاشون تقویت میشه این درس بسیار بزرگیه که لحظه به لحظه رو زندگی کنیم و تمرکز خودمونو روی نکات مثبت زندگی معطوف کنیم تضادها هستن ولی قرار نیست ما از زندگی لذت نبریم و همش خودمونو با اون تضاده درگیر کنیم بلکه برعکسه هرچقدر از تضادها اعراض کنیم به راه حلهاشون هدایت میشیم
دختر کوچولوی سریال ما اگه اشتباه نکنم تِتوم بدون توجه به اطرافش داره با عروسکاش زندگی میکنه و خوش میگذرونه اره زندگی میکنه نه فقط بازی، چقدر این دوستان یا حتی خانواده راین الگوهای خوبی برای تربیت فرزند هستند من یادم میاد وقتی تقریبا هم سن ایشون بودم تا میخواستم کنجکاوی بکنم یا با اسباب بازی هام بازی کنم میگفتن تو دیگه بزرگ شدی یا برو بدرست برس یا مثلا برو به پدرت کمک کن بازی کردنامونم باید مخفیانه می بود ولی در این سریال من دیدم نوع تربیت فرزندانو یا صحبت های خانوم هوپ رو در مورد تربیت بچه هاش و لذت بردم از این دیدگاه ها اینکه هر کسی مشغول کار خودشه به طرز عجیبی کارا بخوبی پیش میره و هیچ کسی ناراحت نمیشه بلکه برعکس صمیمیت ها بیشتر شده و این ها بسیار بسیار لذتبخشه برای من خدایاشکرت خدایاشکرت
سریال زندگی در بهشت قبل از اینکه زیبایی های دریاچه بی نظیر یا درختان بزرگ و سرسبز یا اسمان هفت رنگ یا غذاهای خوشمزه و … رو برامون ب تصویر بکشه ما رو با اصل خودمون اشنا میکنه با باورهای درست و توحیدی اشنامون میکنه نحوه یک زندگی سراسر خوشبختی و سعادتمند رو بهمون یاد میده دیدگاه های استاد عزیز جملات زیبای خانم شایسته کلام و رفتارهای بی نظیر مهمونای عزیزمون و ارامش و صمیمیتی که بین این افراد جاریه
زندگی در بهشت پر است از باورهای توحیدی ثروت ساز خوشبختی ارامش خدایا کمکم کن بیشتر و بهتر در این مسیر حرکت کنم
براتون بهترین بهترینا رو ارزو میکنم
برای دیدن سایر قسمتهای «سریال زندگی در بهشت»، کلیک کنید
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- دانلود با کیفیت HD288MB19 دقیقه
- فایل تصویری سریال زندگی در بهشت | قسمت ۵689MB19 دقیقه
این شعرو همین الان نوشتم و کسی نبود بجز شما که باهاش این شعرو به اشتراک بزارم(باعشق) ، نیابتن به جای نیل ارمسترانگ خدمتتون عارضم خدا توی آسمونا نیس
.
.
.
آقا حرفهای قشنگتون دردی از من دوا نکرد
دعاهای قشنگتون حاجتی از من روا نکرد
.
خوردیم فریب کلمات و لحن صدا و زبان بدن
ندونسته باورم شد و میداد پاسخ ، جهان به من
.
من تو آسمونا دنبال خدا میگشتم
و آسمونا تو زمین دنبال خدا میگردن
.
یه جن بهم گفت خدا یه سنگِ ک تو دریا انداختنش
قواص شدم و کلِ دریاها رو گشتم ، شاکی از انداختنش
.
آب رو نمیشناختم و تو دریا دنبال (آب) میگشتم
هرچی جستجو من پیدا نکردم آب رو ، اُ میگشتم
.
جستجوگر راه حق بودم ته نشین شدم و راکد
یه گوشه در انتظار نشونه ای نشستم ساکت
.
هرچی گشتم نبود نگرد نیست پیدا کردنی نیست
خدا یافتنی نیست خدا شناختنی خدا بیاد آوردنیس
.
ترس هویتش رو شد خندید و گفت هه دادم فریبتون
عشق بهم گفت من روحتم من خدام دوستِ غریبتون
.
باورش سخت برام مثل پوشیدن لباس تنگ
غذای شکم بود الان غذای ذهن وسواس من
.
وقتی یادم اومد کی هستم غریبه شدم
فهمیدم کل زندگی میدادم فریبه خودم
.
اقیانوس خیال سریع پسم داد به ساحل
گفت دیگه از ما نیست این دیوانه جاهل
.
فکر میکردم مهمان ناخونده ی این هیاهوم
یادم اومد میزبانم من کننده کارم من یا هو م
.
وقتی حرف میزدم صدای خدارو شنیدم
واستا یه لحظه تو آینه فکر کنم خدارو دیدم
.
شیطان ، اسکارِ خیال داستان زندگی مارو برد
فیل زیر پای سوسک له شد و مورچه مارو خورد
.
هدهد ندارم ولی مجیدم و شیاطین غواص منن
من در اصل روحم و ذهن و بدن هم ، لباس منن
من پدرمو بدنیا اوردم و خالق مادرمم
من محمدم من موسی ام من برادرمم
.
خدایا من حس میخوام منو جریحه دارترم کن
من زخمی من تشنه و گرسنه تجربه ذات توام
.
دنیا رنگش عشقه ولی عینکم میده همش ترس بهم نشون
نمیدونم حقایقو باید چطور گفت و آدمها چی بگم بشون
.
آدما با قافیه و ظن و گمان دنیارو مسموم کردن
منم برعکس آدما وزن و قافیه رو فدای مفهوم کردم