سریال زندگی در بهشت | قسمت ۵6

نوشته زیبا و تأثیرگزار دوست عزیزمان سعید به عنوان متن انتخابی این قسمت:

سلام بچه های مسیر عشق و استاد عزیزم

قبل از هر حرفی وظیفه خودم میدونم از استاد عباس منش و خانم شایسته تشکر کنم بخاطر تمام لحظات زیبایی که باهامون به اشتراک می ذارن و کانون تمرکز مارو بیشتر و بیشتر به سمت زیبایی ها میبرن خدا رو شکر میکنم بخاطر چنین نعمت هایی که در زندگی بمن داده و منو به این سایت و مسیر زیبایی ها هدایت کرده

پارادایس تکیه از بهشت زمینیه که خانواده عباس منش اونجا زندگی میکنن و باورهاشونو شکل میدن خدا رو بیشتر میشناسن و وسیع تر میشن برای دریافت نعمت های بیشتر چقدر زیباست این زندگی در بهشت، مگه میشه با کلمات توصیفش کرد؟ هیچ کلمه ای برای توصیف این زندگی وجود ندارد فقط احساسه احساسه فوق العاده سبکی، ارامش بی انتها، پرواز به سمت خدا احساس یکی شدن با تمام هستی با تک تک اتفاقاتی که در پارادایس می افته و درک بهتر قانون

استاد عزیز نوش جونتون اون دسر خوشمزه ای که می خوردین و لذت میبردین، اتفاقی که افتاد خیلی جای تحسین و تعقل داشت چقدر فرقِ بین باورها و نوع دیدگاه ها مردمان نتایج هم که گویاست، موقع کشیدن دسر بچه ها بدون غر زدن به ارامی منتظر دریافت دسر بودن و هیچ احساس بدی در وجودشون و چهرشون نبود دیدگاه های این ملت باعث شده زندگی بسیار لذتبخشی رو تجربه کنند با اینکه پدر و مادرها خودشونو مسئول خوشبخت کردن بچه ها نمی دونند و اجازه میدن بچه ها ازادانه زندگی بکنند و مسئولیت زندگی خودشونو به عهده بگیرند و بچه ها اینقدر شاد و سپاس گذار هستند و البته قانونمند

قوانین زندگیشونو بدون هیچ غصه ای بدون هیچ زجری به خوبی بعمل میارند و اینا باعث میشه یک زندگی بر پایه سادگی و لذت و اصول درست داشته باشند و طبق قانون برای افرادی با این نوع دیدگاه ها اتفاقات بهتری هم رقم خواهد خورد بسیار هم موفق خواهند شد

میشه گفت لذت بردن مهمترین کار روزانه این مردمان هست وقتی پیش هم هستند بجای غیبت کردن و بحث های بیهوده نشستن و از پیش هم بودن نهایت استفاده رو میبرن و این یک تصمیمه و عمل کردن به اون تصمیم باعث ایجاد تفاوت ها میشود در جهانی که همه بدنبال بحث های بیهوده و نگرانی ها هستند فقط اون تک درصدی از مردم که تصمیم می گیرند ذهنشونو کنترل کنند و بهش عمل می کنند یک زندگی تماما شادی و ارامش را تجربه می کنند سپاس گذارترن و جایگاهی والا هم در این دنیا و هم در اخرت خواهند داشت مثل مهمونا و استاد عزیزمون نشستن و با صلح با شادی بازی میکنند هم لذت میبرن و هم باورهاشون تقویت میشه این درس بسیار بزرگیه که لحظه به لحظه رو زندگی کنیم و تمرکز خودمونو روی نکات مثبت زندگی معطوف کنیم تضادها هستن ولی قرار نیست ما از زندگی لذت نبریم و همش خودمونو با اون تضاده درگیر کنیم بلکه برعکسه هرچقدر از تضادها اعراض کنیم به راه حلهاشون هدایت میشیم

دختر کوچولوی سریال ما اگه اشتباه نکنم تِتوم بدون توجه به اطرافش داره با عروسکاش زندگی میکنه و خوش میگذرونه اره زندگی میکنه نه فقط بازی، چقدر این دوستان یا حتی خانواده راین الگوهای خوبی برای تربیت فرزند هستند من یادم میاد وقتی تقریبا هم سن ایشون بودم تا میخواستم کنجکاوی بکنم یا با اسباب بازی هام بازی کنم میگفتن تو دیگه بزرگ شدی یا برو بدرست برس یا مثلا برو به پدرت کمک کن بازی کردنامونم باید مخفیانه می بود ولی در این سریال من دیدم نوع تربیت فرزندانو یا صحبت های خانوم هوپ رو در مورد تربیت بچه هاش و لذت بردم از این دیدگاه ها اینکه هر کسی مشغول کار خودشه به طرز عجیبی کارا بخوبی پیش میره و هیچ کسی ناراحت نمیشه بلکه برعکس صمیمیت ها بیشتر شده و این ها بسیار بسیار لذتبخشه برای من خدایاشکرت خدایاشکرت

سریال زندگی در بهشت قبل از اینکه زیبایی های دریاچه بی نظیر یا درختان بزرگ و سرسبز یا اسمان هفت رنگ یا غذاهای خوشمزه و … رو برامون ب تصویر بکشه ما رو با اصل خودمون اشنا میکنه با باورهای درست و توحیدی اشنامون میکنه نحوه یک زندگی سراسر خوشبختی و سعادتمند رو بهمون یاد میده دیدگاه های استاد عزیز جملات زیبای خانم شایسته کلام و رفتارهای بی نظیر مهمونای عزیزمون و ارامش و صمیمیتی که بین این افراد جاریه

زندگی در بهشت پر است از باورهای توحیدی ثروت ساز خوشبختی ارامش خدایا کمکم کن بیشتر و بهتر در این مسیر حرکت کنم

براتون بهترین بهترینا رو ارزو میکنم

برای دیدن سایر قسمت‌های «سریال زندگی در بهشت»‌، کلیک کنید

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • دانلود با کیفیت HD
    288MB
    19 دقیقه
  • فایل تصویری سریال زندگی در بهشت | قسمت ۵6
    89MB
    19 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

311 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «سارا سهیلی» در این صفحه: 1
  1. -
    سارا سهیلی گفته:
    مدت عضویت: 1772 روز

    سلام به استاد عزیز و مریم شایسته ی عزیز ، چه قدر اون بیفاستراگانوف و چری کابلر از تو تصویر خوشمزههه بود واقعا

    چه قدر حرکت آقای ریک رو دوست داشتم که خودشون برای مریم جان غذا کشیدن و بعد تازه صندلی اوردن براشون

    بعد ش آقای ریک از همسرش هم پرسید حتی دسر میخوری

    یا راهنمایی ای که کردن استاد رو که میتونن گوشت رو جدا کنن و بچشن طعم غذا رو

    اون صف گرفتن بچه ها واقعا جالب بود و چه قدر برعکس فرهنگ جا افتاده داخل ایران بود تو ایران معمولن تمام توجهات سمت بچه هاست مخصوصا موقع عذا خوردن در حدی که بچه هه عصبی میشه میگه بابا ولم کنین

    ولی خیلی جالب بود که بچه ها هم به این قانون احترام گزاشته بودن غر نمیزدن ، تازه صف هم گرفته بودن و میخندین و بیخیال بودن

    سرتاسر ویدیو هایی که من دیدم از این مهمونها همشون پر از خنده و شوخی و بازی و جک تعریف کردن بوده انگار آمریکاییها به دنیا اومدن که خوش بگزرونن به هر وسیله ای

    چه قدرخوبن این ملت واقعا

    البته خداروشکر خداروشکر یه همچین همکاراییم من پیدا کردم جمعه ها باهم میریم با همون چیزایی که داریم و هست واقعا خوشگزرونی و برنامه های طراحی و نقاشی

    کلم بینش با افراد متفاوت اشنا میشیم

    مثلن دیروز با یک پسری آشنا شدیم که دتشت تمرینات نینجایی تمرین میکرد و در اخرم یکی از طرلحی هام رو برداشت بزاره پشت قاب گوشیش

    چه قدر مهمونی های شما رو من دوست دارم استاد اینکه میشینین بازی میکنین به خدا من بعضی وقتا اینقدر که تو مهمونیا صحبتهای سیاسی میشه حوصلم سر میره ، سرم تو گوشیه یا اگر اموانش باشه کلن نمیرم یا کمتر تو اون فضا ها هستم

    ولی چه قدر خوبه برعکس این واقعیت زندگی من هم میتونه اتفاق بیافته

    من دوست دارم مهمونی هایی رو برگزار کنم که تخته نرد ، پاسور و حکم و یا حتی بلیارد بازی کنیم یا حتی بازیهای حرکتی ، یا مسابقه گزاشتن ، یا حتی مهمونم بیاد تو خونم در کنار من کارشو انجام بده دو نفری اینا میشا خواسته هامه و به قول خانم شایسته مهر تاییدشم خورد

    مورد دیگه ای ک6 خیلی دوست داشتم تیرم عزیز بود که واقعا با اعتماد به نفس و بدون خجالت که بگه نه من بزرگ شدم دیگه نباید بازی کنم تازه برعکسش درخواست میکرد یکی بیاد با ها ش بازی کنه

    استاد من دقیقا یادمه همسن تیرم بودم تو یک اتاقی دیگه اون آخریا یواشکی میرفتیم با 7واهرم مخصوصا بازی کنیم که کسی مسخرمون نکنه

    یا یادمه بچهکه بودم خودم با کارتن شروع کردم یه قسمتایی از یک ساختمان و اشپزخونه رو ساختم و چه قدر خوش گذشته بود بهم که اونو خودم ساختم نه اینکه برم اسباب بازی آمادشو بخرم

    البته نتیجه ی اون قدمهای تکاملی اینه که من به راحتی هر مجسمه ای رو بگین میسازن و الانم اتفاقا کنارم دو تا از مجسمه های نیمه کارمه

    ولی دم تیرم و اعتماد به نفس بالاش و اعتماد به نفس بالای همبازیش گرم که بدون خجالت بازی میکنن

    نمیدونم چرا من بازی کردنو تو دهنم کلن برای بچه ها میدونم بزرگترا به چه علت نباید بازی کنن؟

    خب چون بزرگ شدن

    چه دلیل داره که اگر بزرگ شدن نباید بازی کنن؟

    خب مردم چی میگن که ببینن یکی با یک ابعاد گنده داره بازی میکنه

    مسخرش میکنن

    خب مسخرش کنن اگر اون آدم کنترل ذهن بلد باشه ایا اصلا کاری داره که دارن مسخرش میکنن

    ایا کاری داره که خب اینا دارن بهم میخندن پس من دیگه خوش نگزرونم

    نه کاری نداره میگه بزار تو دلشون بهم بخندن

    قضاوتم کنن من نتیجه خوشگزرونیمو میگیرم اونام نتیجه طرز فکر خودشو نو

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای: