نوشته زیبا و تأثیرگزار دوست عزیزمان سعید به عنوان متن انتخابی این قسمت:
سلام بچه های مسیر عشق و استاد عزیزم
قبل از هر حرفی وظیفه خودم میدونم از استاد عباس منش و خانم شایسته تشکر کنم بخاطر تمام لحظات زیبایی که باهامون به اشتراک می ذارن و کانون تمرکز مارو بیشتر و بیشتر به سمت زیبایی ها میبرن خدا رو شکر میکنم بخاطر چنین نعمت هایی که در زندگی بمن داده و منو به این سایت و مسیر زیبایی ها هدایت کرده
پارادایس تکیه از بهشت زمینیه که خانواده عباس منش اونجا زندگی میکنن و باورهاشونو شکل میدن خدا رو بیشتر میشناسن و وسیع تر میشن برای دریافت نعمت های بیشتر چقدر زیباست این زندگی در بهشت، مگه میشه با کلمات توصیفش کرد؟ هیچ کلمه ای برای توصیف این زندگی وجود ندارد فقط احساسه احساسه فوق العاده سبکی، ارامش بی انتها، پرواز به سمت خدا احساس یکی شدن با تمام هستی با تک تک اتفاقاتی که در پارادایس می افته و درک بهتر قانون
استاد عزیز نوش جونتون اون دسر خوشمزه ای که می خوردین و لذت میبردین، اتفاقی که افتاد خیلی جای تحسین و تعقل داشت چقدر فرقِ بین باورها و نوع دیدگاه ها مردمان نتایج هم که گویاست، موقع کشیدن دسر بچه ها بدون غر زدن به ارامی منتظر دریافت دسر بودن و هیچ احساس بدی در وجودشون و چهرشون نبود دیدگاه های این ملت باعث شده زندگی بسیار لذتبخشی رو تجربه کنند با اینکه پدر و مادرها خودشونو مسئول خوشبخت کردن بچه ها نمی دونند و اجازه میدن بچه ها ازادانه زندگی بکنند و مسئولیت زندگی خودشونو به عهده بگیرند و بچه ها اینقدر شاد و سپاس گذار هستند و البته قانونمند
قوانین زندگیشونو بدون هیچ غصه ای بدون هیچ زجری به خوبی بعمل میارند و اینا باعث میشه یک زندگی بر پایه سادگی و لذت و اصول درست داشته باشند و طبق قانون برای افرادی با این نوع دیدگاه ها اتفاقات بهتری هم رقم خواهد خورد بسیار هم موفق خواهند شد
میشه گفت لذت بردن مهمترین کار روزانه این مردمان هست وقتی پیش هم هستند بجای غیبت کردن و بحث های بیهوده نشستن و از پیش هم بودن نهایت استفاده رو میبرن و این یک تصمیمه و عمل کردن به اون تصمیم باعث ایجاد تفاوت ها میشود در جهانی که همه بدنبال بحث های بیهوده و نگرانی ها هستند فقط اون تک درصدی از مردم که تصمیم می گیرند ذهنشونو کنترل کنند و بهش عمل می کنند یک زندگی تماما شادی و ارامش را تجربه می کنند سپاس گذارترن و جایگاهی والا هم در این دنیا و هم در اخرت خواهند داشت مثل مهمونا و استاد عزیزمون نشستن و با صلح با شادی بازی میکنند هم لذت میبرن و هم باورهاشون تقویت میشه این درس بسیار بزرگیه که لحظه به لحظه رو زندگی کنیم و تمرکز خودمونو روی نکات مثبت زندگی معطوف کنیم تضادها هستن ولی قرار نیست ما از زندگی لذت نبریم و همش خودمونو با اون تضاده درگیر کنیم بلکه برعکسه هرچقدر از تضادها اعراض کنیم به راه حلهاشون هدایت میشیم
دختر کوچولوی سریال ما اگه اشتباه نکنم تِتوم بدون توجه به اطرافش داره با عروسکاش زندگی میکنه و خوش میگذرونه اره زندگی میکنه نه فقط بازی، چقدر این دوستان یا حتی خانواده راین الگوهای خوبی برای تربیت فرزند هستند من یادم میاد وقتی تقریبا هم سن ایشون بودم تا میخواستم کنجکاوی بکنم یا با اسباب بازی هام بازی کنم میگفتن تو دیگه بزرگ شدی یا برو بدرست برس یا مثلا برو به پدرت کمک کن بازی کردنامونم باید مخفیانه می بود ولی در این سریال من دیدم نوع تربیت فرزندانو یا صحبت های خانوم هوپ رو در مورد تربیت بچه هاش و لذت بردم از این دیدگاه ها اینکه هر کسی مشغول کار خودشه به طرز عجیبی کارا بخوبی پیش میره و هیچ کسی ناراحت نمیشه بلکه برعکس صمیمیت ها بیشتر شده و این ها بسیار بسیار لذتبخشه برای من خدایاشکرت خدایاشکرت
سریال زندگی در بهشت قبل از اینکه زیبایی های دریاچه بی نظیر یا درختان بزرگ و سرسبز یا اسمان هفت رنگ یا غذاهای خوشمزه و … رو برامون ب تصویر بکشه ما رو با اصل خودمون اشنا میکنه با باورهای درست و توحیدی اشنامون میکنه نحوه یک زندگی سراسر خوشبختی و سعادتمند رو بهمون یاد میده دیدگاه های استاد عزیز جملات زیبای خانم شایسته کلام و رفتارهای بی نظیر مهمونای عزیزمون و ارامش و صمیمیتی که بین این افراد جاریه
زندگی در بهشت پر است از باورهای توحیدی ثروت ساز خوشبختی ارامش خدایا کمکم کن بیشتر و بهتر در این مسیر حرکت کنم
براتون بهترین بهترینا رو ارزو میکنم
برای دیدن سایر قسمتهای «سریال زندگی در بهشت»، کلیک کنید
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- دانلود با کیفیت HD288MB19 دقیقه
- فایل تصویری سریال زندگی در بهشت | قسمت ۵689MB19 دقیقه
بنام خداوند بخشنده مهربانم…
سَیَقُولُونَ ثَلاثَهٌ رابِعُهُمْ کَلْبُهُمْ وَ یَقُولُونَ خَمْسَهٌ سادِسُهُمْ کَلْبُهُمْ رَجْماً بِالْغَیْبِ وَ یَقُولُونَ سَبْعَهٌ وَ ثامِنُهُمْ کَلْبُهُمْ قُلْ رَبِّی أَعْلَمُ بِعِدَّتِهِمْ ما یَعْلَمُهُمْ إِلاَّ قَلیلٌ فَلا تُمارِ فیهِمْ إِلاَّ مِراءً ظاهِراً وَ لا تَسْتَفْتِ فیهِمْ مِنْهُمْ أَحَداً [22]
بهزودى گروهى خواهند گفت: «آنها سه نفر بودند، که چهارمین آنها سگشان بود». و گروهى مىگویند: «پنج نفر بودند، که ششمین آنها سگشان بود». درحالىکه اینها سخنانى بىدلیل است و گروهى مىگویند: «آنها هفتنفر بودند، و هشتمین آنها سگشان بود». بگو: «پروردگار من از تعدادشان آگاهتر است». جز گروه کمى، تعداد آنها را نمىدانند. پس دربارهی آنان جز با دلیل سخن مگو؛ و از هیچکس دربارهی آنها سؤال مکن..
وَ لا تَقُولَنَّ لِشَیْءٍ إِنِّی فاعِلٌ ذلِکَ غَداً [23]
و هرگز در مورد کارى نگو: «من فردا آن را انجام مىدهم».
إِلاَّ أَنْ یَشاءَ اللهُ وَ اذْکُرْ رَبَّکَ إِذا نَسیتَ وَ قُلْ عَسى أَنْ یَهْدِیَنِ رَبِّی لِأَقْرَبَ مِنْ هذا رَشَداً [24]
مگر اینکه خدا بخواهد. و هرگاه فراموش کردى، پروردگارت را به خاطر بیاور؛ و بگو: «امیدوارم که پروردگارم مرا به راهى که برای رشد من هست هدایت بشم..
رشد در این آیه(.رسیدن به چیزی ..که بخیر و صلاح من است)…
و در اخر همین سوره خداوند از قوانین بدون تغییر الهی میگه…
وَ اتْلُ ما أُوحِیَ إِلَیْکَ مِنْ کِتابِ رَبِّکَ لا مُبَدِّلَ لِکَلِماتِهِ وَ لَنْ تَجِدَ مِنْ دُونِهِ مُلْتَحَداً [27]
آنچه را از کتاب پروردگارت به تو وحىشده تلاوت کن؛ هیچچیز سخنان او را دگرگون نمىسازد؛ و هرگز پناهگاهى جز او نمىیابى….
سلام و درود به سایت بهشتیم..بازم هدایت پروردگار..با آیه زیبای کهف. و همزمانی من با صحبت استاد عزیز با این بخش از فایل…
تمرکز روی زیباییها در هر شرایطی…
امروز بازم از روزهایی که هدابت پروردگار نصیبم شد..تا قوانین بدون تغییرش را،’با باورهای یاران کهف بهم یاد اوری کنه…
افرادی که تونستن کنترل ذهن کنند.و اونا هدایت شدن در زمان و مکان مناسب..و خداوند از رحمتش بر اونا،’جاری نمود.300سال بخواب رفتند…و 9سال دیگه افزون شد…و اون 9سال خداوند میگه ..بهش افزودم ..
و خداوند میگه به مدتی که ماندند داناترم…
همون توحیدیه که وقتی تو مسیر قرار گرفتی..خداوند کارها رو انجام میده..چون یجاهایی ،کم میاری میخاد چی بشه…
چون ذهن اینهمه معجزات رو نمیتونه بپذیره..
که اون معجزات..همون قوانبن بدون تغییر الهیه…که توسط ما انجام میشه…
و عمل به قوانین و سنت الهیه…
به اندازه ایی که ما روی خودمون کار میکنیم بهمون اندازه هم خداوند با عدالتش ما رو بجاهای خوب و بجاهایی که ارامش کامله ..هدایت میکنه..
و خداوند تو این ایه میگه…ما اگاه کردیم تا یقین کنند وعده الهی انجام شدنی هست…
الله اکبر…چقدر داره باورهای گذشتگانمونو ،’با درک قرآن .و لطف خداوند…بیشتر برامون واضحتر میشه…
من دقیقا اینروزا دارم نتایجشو می بینم…
………………………………………………………
من دیروز یدفعه.یه اتفاقی برام پیش اومد..یه مهمانی چند نفره رو خودم ساپورت کردم غذا درست کردم.و کلی با خوشی همه چیز انجام شد..افرادی بهم ملحق شدند که اصلا نمیدونستم…به کجا میخاد ختم بشه…
و من تو این پونت مهمانی…قوی شدنمو برای حل مسائلم برای اینده..با حجم کار کرد زیاد ..درک کردم..که من واقعا به قدرت بزرگی رسیدم…بدون اینکه هیچ چیزی از ذهنم دور بشه…همه چی رو میتونم در زمان کمتر برنامه ریزی کنم..
چقدر نشانه خداوند دقیق و زیباست..این نشانه با مهمانی من هماهنگ شد…
دیشب توی این مهمانی صحبتهایی که میشد..اصلا با روح من تناسخ نداشت..و اصلا من نمیتونستم با این دیدگاهاشون،’ رابطه برقرتر کنم..و هر چی اونا میگفتن…من یادم از رفتار شما در همین سریالها..برام روشن تر میشد..که چقدر میشه متفاوت از کلی افراد نتیجه گرفت…
و هر جا که نیاز بود من اصلا بهش فکر نمیکردم.یا از اون قسمت با اون حرفها بلند میشدم..میومدم خاسته هامو و اون چیزهایی که میخامو توی گالری گوشیم نگاه میکردم…
استادم دقیقا همینه.اون مهمانی ..که خداوند منو هل داد..تا افرادی که من فکرشو نمیکردم ..دعوت شدند.خودم مسئول غذا بودم..وونا خیلی لذت بردن و بسیار تشور کردن..و خیلی رفتارهام اونجا برام روشن شد..تا بیشتر مواظب باسم…
و کلی درسها یاد گرفتم..و خودمو مقایسه کردم با قبلا ..چقدر تعقییر کردم..چقدر دیگه حرفها برام یچیز پیش افتاده هست..
یچیزی خیلی دارم تفاوتشو درک میکنم..افرادی که دوربرم هستند..دیگه حرفهاشون وارد ذهنم نمیشه.احساس میکنم تو دنیای دیگه دارم زندگی میکنم..یه حس مستقلی.در درونم ایجاد شده..فقط سکل دهنشونو می بینم بالا و پایین میره..اصلا خرفها خیلی برام قابل درکتر شده..
میدونم یسری کارا هم باید تو شخصیتم بوجود بیارم..
که با این مهمانی خداوند بیشتر بهم نشون داد بصورت عملی!…و خیلی خودمو تحسین میکنم..از حرفهای بی ربط دور شدم..و قابلیت گوش کردنم بسیار داره پایین میاد…
و دقیقا این فایل..داره خداوند بهم ،’بیشتر میگه..که مواظب رفتارم باشم.چون رفتار از باورامون میاد….
باورهایی که حاصل سالها،’دور شدن از وجود خودمون بوده……
و چند نشانه رو خداوند از طریق افراد بصورت عملی بهم نشون دادن..مدارمو با این نگرش دیدم..که چقدر من فرکانسم بالا رفته..
چقدر بهتر میتونم عمل کنم.
چقدر خودکنترلی ذهن دارم.و حتی مقاومتهامم کمتر شده،’در برابر گفته های ناجور..دقیقا اینروزا نتایج عملکرد خودمو.دارم می بینم..
و واقعا خوشحالم که با فردی هم فرکانس شدم.که جز روی زیبای زندگی و اینهمه شور و عشق.چیز دیگری نیست..
کل پونت زندگی کردن در این دنیا…همینه..لذت بردن و شور شوق زندگی کردن…وقتی انسان..اشتیاق داره برای روزهاش..خیلی بیشتر میتونه در برابر تضادها حل مسئله کنه..بیشتر هدایتها رو درک میکنه..بیشتر با ربش ارتباط برقرار میکنه..
من اینروزها در تنهایی خودم.فقط دارم ارتباطمو با خداوند یکی میکنم.چقدر زندگی لذت بخش و حال خوبه..چقدر اشتیاق به زندگی دارم..واقعا خوشحالم..که این پروردگار.این قدرتشو تو درونم قرار داده تا زندگیمو اونجوری که میخام خلق کنم..
و کل داستان زندگی کردن..فلسفه زندگی کردن.تمرکز روی زیباییها و در صلح بودن با خودمونه..و ارتباط و نگرش و دیدگاه ها بسمت خوشبختی و سعادتمندی در دنیا و اخرت..
که همه به توحید ختم میشه…
و خداوند در اخر این صفح هدایتیم میگه…انچه از کتاب پروردگارت بر تو وحی می شود.قرائت کن!..برای کلماتش هیچ تعقییر دهنده ای نیست و در پایان میگه هرگز تکیه گاهی جز او نخواهی یافت…
هیچ تکیه گاهیی مانند پرورگار نیست…واقعا هیچ دوستی مثل خداوند نیست..وقتی ارامش داشته باشی میتونی پیداش کنی…
آرامش از کجا بهت انتقال داده میشه..
وقتی که باورات تعقییر کنن..
وقتی که سمت خودتو انجام بدی.وقتی پرهیز کنی از کارهای اشتباه..و کاری نداشته باشی.با دیگران…غیبت نکنی.حرفهای چرت و مرتی که به تو ربطی نداره گوش ندی..و نزاری باورهای گذشتگانتو،’دنبال کنی…
گذشتگانی که خیلی افراد دارن ازش استفاده میکنن.و در کلام روزانشون و زندگیاشون بکار می بندن…و روز و شبشون شده یه مشت حرفهای ناجوری..که هیچی که بهتر نمیشه..رو بدتر میکنن..
من 30خورده ای سال .از زندگیم با همین نگرش بزرگ شدم.بقول استاد دلنو خوش کرده بودم.با همین حرفها و واقعا لذت میبردم..
سبک دهنم بیشتر زشت شده بود.حرفهای زشت از دهنم بیرون میومد..
و دیدم..هیچ چیزی از زندگیم جز یه ارتباط ناجور نیست..و هیچ تعقییری تو زندگیم حز بدو بدو کردن نیست..حالم خوب نیست..اگه هم بود همون زمانهایی که حرف چرت میزدم..
و دیشب..توی رفتارم دیدم.و باز خداوند یسری چیزها رو بهم نشون داد..که بازم باید خیلی بیشتر روی خودم کار کنم.خیلی سپاسگزار این خداوندم.که هر روز داره توی شخصیتم…قوی ام میکنه…
و من نوعی اگه با همین تفکر گذشته بودم الان کارم بجاهای درب و داغون بیشتری کشونده میشد..
و میگذریم..الان خیلی خوشبختم که تو جایی دارم..زندگی میکنم…که حز زیبایی و عشق ..و لطف الهی چیز دیگری نمی بینم.خیلی خیلی خوشحالم!که میتونم همه چیزو مدیریت کنم.و واقعا قدرت خودمو در اون تمرین مهمانی که کار خدا بود دیدم…
صحبت استاد صحبت زیبایی بود..صحبتی که زندگی اینده ما رو رقم میزنه..خیلی خوشحالم که اینده خیلی خوبی دارم..خداوند اینده امو تو زمان بیداری.بصورت واضح بهم نشون داد.انشالله به امید الله یکتا.به زودی نتایجمو با تکاملم میام مینویسم..
………………………………………………..
نکته بعد..تجسم اون دختر بچه زیبا….
اره منم که بچه بودم..یادمه مامانم قالی بافی میکرد..از پرزهای رنگ رنگی اون کرکها…کلی خلاقیت میدادییم..تو شکم عروسکامون استفاده میکردم…خودم عروسک درست میکردم..و از صندوقایی که توی حیازمون داشتیم خونه دو تا طبقه درست میکردیم..و یادمه از برگهای تازه درخت توت.مون.گل حیاط خونمو درست میکردم.اون کرک رنگی رو ما بیین اون برگ تازه میزاشتم…
همیشه عروسکام زیاد بودن..و کلی لذت پیبردیم با دوستامون…و چقدر خوش میگذشت…
یادمه همیشه یه صندوقچه جادویی پر از وسایلمون میزاشتیم قایمش میکردیم زیر خاک بعد یه مدت ..در میوردیمشون..یعنی گنج پیدا کردیم..
یا تفریح زیبای دیگمون..وسایل برمیداشتیم از روغن و برنج.دیگ کوچیک اتیشی ..میرفتیم کوه توی یه غاری که نزدیکای خونمون بود غذا درست میکردیم..و کلی تفریحات دیگه..چقدر همون بچگی تجسم سازیهای زیبا میکردیم…
مخصوصا ..وقتی که طبیعت جزو زندگیت باشه..که همیشه برای ماها وجود داست.هنوز بیشتر بود..
بچه های بهشتیم.استاد عزیزم..بچه بودم میرفتم خونه دوستم که چند قدمی خونمون بود.خیلی باهمدیگه خوش میگذروندیم..یه تصویری تو خونشون بود..شکل یه حوض چه آبی.در کنار کوه زیبایی.و خانم ها و اقایون بسیاری داشتن تو اون پارک ابی …آبتنی میکردن..
من همیشه که میرفتم اونجا اون صحنه رو تجسم میکردم…
دقیقا اون صحنه برای ایالت کلرادو امریکا بود.چون اون شخص گفت برای امریکا بوده ..همون صحنه استاد هدایت شدن به اون قسمتی که وساطای کوه پارک ابی بود..و من اون صحنه بردم تو زمان بچگی..
یادمه اینقدر این صحنه رو دوستداشتم که مدام میرفتم توی اتاقشون اون صحنه رو میدیدم تجسم میکردم..چوندعاشق ابتنی در طبیعتم..اتفاقا امسال چند هفته ایی یبار با خانواده ام میرییم تو چشمه ها ابتنی واقعا چه کیفی داره..
و در نهایت بگم..هر چی در بچگیم تجسم کردم الان داره وارد زندگیم میشه..و هر چی در بچگی رویای صادقانه بهم الهام کرده الان تو زندگیم وجود داره..
وقتی فکرشو میکنم.الان به این فکر افتادم..خداوند هر لحظه در حال هدایت ما هست..ما فقط باید شاخکامونو تیز کنیم…و بدونیم چقدر مسیر الهی درست و دقیقه..
تمام تجسمات کودکی الان دارم بصورت واضح تو زندگیم می بینم.همیشه بدنبال بهترینها بودم..در کل خداوند رو خیلی تو کارام می دیدم….تا تکاملم طی شد..امروز دارم به لطف ربم..در این بهشتم مینویسم…
راجع به اتفاقات گذشته و اینده ام…
خداوند رو سپاس میگوییم..که خیلی با خودم در صلحم خیلی لحظه های با خودم با خداوند بودنم و نوشتن در سایت بهشتیم..همه رو در جهت پیشرفتم می بینم..و داره هر روز قوی ترم میکنه..شور و اشتیاق را در درونم غوطه ور میکنه…و
و میدونم این مسیر نیاز به تمرکز خیلی بالا و یاد خداوند بود داره..و بدونم هیچ پناهگاهی مانند خداوند نیست و وجود ندارد..
خداوند میگه..هر کسی هدایت شد.راه یافته هیت..
هر کسی گمراه شد.هیچ یار هدایت کننده ایی نخواهد یافت..
پس هر چقدر تمروزمون روی زیباییها.و حرفهای خوب و مشغولیتهای خوب باشه.و در جهت خاسته هامون باشه ما هدایت میشیم با لطف خدا بجاهای خوب…
هر چقدر از مدار خداوند پرت بشیم…میشیم سرگردان..که هیچ نوری نیست..و تا زنده هست..جز نفسی بی ارزش چیز دیگری نداره و هر روز هشتش گرو نهشه…و شور اشتیاق از زندگیش بیرون میره.و اتفاقات هر روز اونو از جایی که خورشم نمیدونه احاطه اش میکنه تا خودش خودشو به مرز نابودی بکشونه…
انشالله خداوند هدایت کنه..خداوند هیچ وقت تو کارش نقص نیست..ما فقط باید تعقییر کنیم..
خداوند میگه تو یه قدم بیا..من هزار قدم میام..
یجایی از قرآن میگه..عمل اندک شما..در برابر پاداش های زیاد،’ از طرف من…که معبود شما هستم.
بنام خداوند یکتا
تمام سفرنامه ها..فقط داره تمرکز روی نکات مثبت در هر لحظه زندگی. بیان میکنه…
و به ما یادآور میشه که در زمان حال مثل بچها خوشحال و شاد باشیم…و به گذشته که فکرهای ناجور و منفی داشتیم تمرکز نکنیم…
چون هر روزی که با روشن شدن هوا!..چیزی که تو قرآن من باهاش برخورد کردم…(تا صبحگاه فرصت دارن)تا عذابشان دهیم…
درکی که بهش رسیدم…انسانها هر لحظه که اشتباهی رو انجام میدن..و زود متوجه میشن..اگه توبه کنند خداوند توبشونو میبخشه…
و با پدیدار شدن روز جدید خیلیا زود تغییر میکنند….
و هر روز که میگذره با شنیدن و خواندن این سفرنامه ها بیشتر به قانون خداوند نزدیکتر میشی….
که انسان در فرصت کوتاهی به این دنیا اومده که اشرف مخلوقات بودن خودشو نشون بده..و دنیا ،رو جای خوبی برای اطرافیانش کنه…
مثل استاد عباسمنش..با ارادشون چقدر تحول در زندگی اونایی که واقعا میخاستن موجودیت خودشونو نشون بدن…تحول ایجاد کرد…
و افرادی مثل ادیسون.انشتین .وووووووووو افرادایی که تحول بزرگی تو دنیا انجام دادن..
من همیشه برام سوال بود چرا افرادی مثل پیامبر.و….بهشون الهام میرسه خداوند باهاشون صحبت میکنه ..
چرا خداوند به ما الهام نمیرسونه؟!….
و خیلی از سوالها تو ذهنم بود….برای پدیدار شدنمون در این زمین خاکی؟!….
و من به اینجا هدایت شدم……
و من با این قوانین یادآور شدم….
واقعا سیستم و قوانین کیهانی داره کار میکنه..همیشه خداوند رو موجودی میدیدم،.. که حس خوشبختی به افراد خاصی داره…
و اون چیزی نیست که ذهن رو خاموش کرد و خداوند رو از همه نظر باور داشت….
و فهمیدم مذهب فقط ترس بهمون نشون داد…بهمین دلیل ذهن بیشتر داره دستور میده..و صدای قلبو رو به تسخیر خودش میکشونه….
استاد عزیزم دقیقا این سفرنامه داره تکامل منو طی میکنه..
و این سفرنامه خیلی زیبا بود…و اون حس دلسوزی رو از بیین میبره…
و این نکته خیلی برام جالب بود…که اولین سرو غذا به بزرگترا داد…ولی در فرهنگ ما اولین سرو به بجها میدن😄 ….
من اون چیزی که بهم الهام شد اینه!..
1-احترام به بزرگترها هست…
2-داره به بچها میگه! باید برای رسیدن به هدفهاتون باید صبر و طاقت داشته باشین و روند تکاملیتونو طی کنید تا به خواستتون برسید…..و اینم با احساس خوب…
چقدرم جالب بود بچها خیلی مقاومت نداشتن.و کم حوصلگی نشون نمیدادن…و خیلی بهم دیگه احترام قائل بودن…
و یچیز دیگه…شما که بزرگ شدین این احترام قائل شدنم به شما میرسهکو ولی باید این روند رو طی کنید..
اینا تمام داره انسانهایی که مذهب ما دشمن صدا میکنن…..من با این سفرنامه فهمیدم توحیدی ترین ادمها…ادمهایی هستن که بهمدیگه ارزش قائلن..و احترام میزارن…
وواقعا توحیدی هستن…..
و استاد عزیز و من به یه درکی رسیدم….
که دلیل ایران هر هروز از همه نظر اشوب داره فقط بخاطر افکار مردم هست…
و مردم همه زوم کردن به دولت و ریئس روسا که باید فلان بره تا فلان بیاد…اون یکی میاد از قبلیه بدتره…و هر جا میری مهمانی یا جمعی باشه….تمام فکر ذکر مردم شده صحبت راجع به سیاست…راجع به تحلیل اخبار…
و بهمین خاطر خوشبختی چیزایی که دارن نادیده میگیرن…. و همیشه در حرص و تهمت و دروغ.و حسادت…بدبختی و……..ووووو غیره هستن…
فقط تنها چیزی که ادعا میکنن کارای مذهبی هست که فقط انجام میدن..هیچ تاثیری تو روند زندگیشون نداره…چیزی جز ترس نیست!
و بخاط این روند فرکانسی روز به روز دارنآینده خودشونو رقم میزنن…
بنظر من پر چالش ترین کار در مذهبی که ما تعریف کردیم هست…
و انسانهایی که خوشحال و شاد هستن روز به روز خوشبختر…و از لحظه به لحظه زندگیشون لذت میبرن…دور از تجملات هستن..ساده و بی آلایش…بدون هیچ مذهب…فقط در درون با خودشون به صلح رسیدن…همین همین برای یک انسان کافیه….
چون باعث پیشرفت اطرافش میشه…و خدمات رسانی به کشوری که در اون زندگی میکنن میشه…و واقعا اون حس خوشبختی تو چهرهای این ادمها میبینی که چقدر توحیدی هستن…چقدر راحتن و دور از تشریفات و تجملات…و اون انسایت و خداونددرونشونو با تکامل رشد میدن……..
استاد عزیزم ما ایرانیا خیلی خیلی باورای اشتباه راجع به تمام مراحل زندگیمون داریم…
از خوشحالیمون گرفته تا به مردنمون…
فقط باور اشتباه…..
بازی بی عقلی…
بازی کردن انسانیتمون..
بازی کردن نحوه تفکرمون نوع نگرشمون…ورودیامون…و خیلی چیزای دیگه…
و همه برمیگرده به…بی ایمانی!
ایمان..یعنی هر لحظه روی خودت کار کردن
احساس شادی و خوشبختی
فقط فقط توکل بخدا کردن…کسانی که بخدا توکل میکنند…
و من سپاسگزار شما استاد و مریم خانم عزیز که با ذوق دارن این سفرنامه ها رو تو سایت میزارن….
و من با اومدن به این سفرنامه اصلا فکر نمیکنم اون ادم قبلی با اون طرز فکر باشم…
همه برمیگرده به همون چیزی که تو قرآن گفته…تا صبحگاه مهلت دارن….
چون هر کسی بخواد هر روز افکار و رفتارش تغییر میکنه…
در پناه خداوند شاد و پیروز باشید😍😍😍