سریال زندگی در بهشت | قسمت ۵6 - صفحه 6

به نام خداوند زیبایی ها ، سلام بچه های زندگی در بهشت ، سلام به فرشته های بهشتی که هممون با هم داریم از این نعمت پروردگارمون لذت میبریم ، 💜💜💜💜💜💜

چقدر این قسمت لذت بخش بود، چقدر حرفاش به دل نشست ، چقدر تصاویرش زیبایی داشت ، استاد عزیزم و مریم مهربان ،براتون از خدا ، زیبایی سادگی و مهربانی بیشتر میخواهم که این همه از روند زندگی بهشتیتون رو با ما به اشتراک میذارین ، استاد صحبتاتون چقدر برام لذت بخش بود ، فهمیدم چقدر تغییر کردم ، چقدر خودشناسی ، خدا شناسی و جهانشناسی ام تغییر کرده ، منم جزو همون آدمهایی بودم که با وقت تلف کردن زندکیم رو میگذروندم تا فقط بگذره ، اما حالا اینقدررتغییر کردم که دیگه نه فضای اینچنینی پیش میاد که داخلش باشم ، نه اینکه اگر هم پیش بیاد من تحمل بودن در اون فضای خفقان رو ندارم ، انگار با هر ثانیه موندن در فضایی که هم جهت با خواسته هام نیست دارم فرسنگ ها دور میشم از حرکت به سمت اهدافم . استاد چندین وقته که دیگه حتی دوستانم هم دور برم نیستن ، افراد جدیدی وارد زندگیم شدن که هم آدمهای موفق هستند هم با انرژی و روحیه ، آدمهای مریض و ناسالم دور شدند و دیگه خبری ازشون نیست ، شرایط کاری جدید برام فراهم شده ، مشتریان جدید ، حتی همکارانم که بیشتر اوقات از کارشون مینالیدند دیگه به من دارند امید میدن و میگن که تو چقدر خوش شانسی که ما چندین ماهه مشتری پولمون رو نداده اما به محض اینکه تو جنس براشون بردی همون مشتریا نقد نقد پولش رو همونجا بهت دادن ، استاد آدمای مهربون و خیر خواهی وارد زندگیم شدن که دارن عاشقانه بهم کمک میکنن ، بدون هیچ درخواستی ، از سر محبت و انرژی مثبتشون دارن به من کلی انرژی میدم ، اطلاعات در اختیارم میذارن ، یهو میبینم یه آدمی میاد تو زندگیم که میتونه تمام اون کارهایی که من نمیتونم انجام بدم رو برام انجام میده ، چقدر آدمها منو تحسین میکنن ، چقدر دلها نرم شده ، چقدر محدودیت های خانواده ام کمرنگ شده ، چقدر مسیرها راحت شده ، من فقط یه ایده تو ذهنم رو اجرا میکنم ، ولی بعدش چه درها که باز میشه ، چقدر کارهام ساده تر شده ، حتی کارهاییکه به دل خودم نمیشینه ، مشتری میاد وتعریف میکنه و سپاسگذاره ، استاد عزیزم ، اینا همش یه قانون داره روزایی که اون قانون رو عمل میکنم شبا از حیرت اتفاقات عالی خوابم نمیبره و صبحها از شدت انرژی مثبت زود بیدار میشم ،و میام سر سایت و فایل های دانلودی رو میبینم ، اون قانون یه چیزه فقط :نفیسه برای همه لحظه هات ثانیه هات رها باش و کنترل زندگیتو بده دست پروردگارت وتو فقط لذت ببر از کارهایی که انجام میدی و زیبایی هایی که در زندگیت هست ، رها باش مثل رهایی در آسمان ها و پرواز در ابرها ، قوی باش مثل کوهها ، روان مثل رودها ، آرام مثل دریاها. ، و سرزنده مثل درختان و گیاهان ، و مهربان مثل خورشید که تمام آنچه را دارد در معرض استفاده قرار داده و به همه میتاباند ، اینطور زندگی را از طبیعت آموختم ، همان آسمانها و زمینی که خداوند این چنین نشانه هایش را قرار داد و مرا دعوت کرد به فکر کردن در مورد آفرینش جهان که یاد آور این قانون زیبای جهان باشد ، احساس خوب ، اتفاقات خوب ، دیدن زیبایی ها، زیبایی بیشتر ، تحسین آنها ، شکر گذاری بیشتر ،😍😍😍😍😍😍

وقتی زیادی فکر میکنم قراره چجوری ، از کجا ، کی . قلبم آیه من لا یحتسب رو بهم یاد آوری میکنه و ذهنمو خلع صلاح ، دیگه حرفی نداره ، میگه هر چی میخوای فکر کن ولی راهش اونی نیست که تو فکرت بیاد ، پس الکی فکر نکن چون راهت سخت تر و دور تر میشه ، منو یاد بچگی و کلاس درس و تربیت والدین میندازه که میگفتن اگر یه کلام حرف بزنی ،یا نمرت کم میشه، یا جایزه ات حذف میشه ، فقط باید حرف نمیزدی تا به خواستت برسی ، الانم ماجرای من همینه به محض حرف زدن ذهن قلبم میگه اگر یه کلام دیگه بگی ده قدم دور تر میشی ، 😊

این چنین افسارشو گرفتم و کنترلش راحت تر شد ،

اینا کل اون چیزهایی بود که منو جدا کرد از گذشته و آینده زیبایی ساخت ، وقتی نگاه میکنم میبینم چقدر راحت و از راههای طبیعی بهشون رسیدم ، چقدر راه مونده که باید برم ، چقدر تجربه زیبایی و نعمت هست که باید داشته باشم ، چقدر لذت ببرم ، چقدر سپاسگذار باشم ، چقدر استفاده بکنم ، هر روز توی ذندگیم باید یه اتفاق شگفت انگیز بیافته ، اگر نیافته میفهمم که امروز خوب عمل نکردم و توی تمرین آخر شبم مینویسم نمره ام کم شده و فردا باید چکارایی انجام بدم تا نمره قبولی بگیرم ، دیگه استاد خودمو گول نمیزنم ، دیگه تمام درس هایی که برای یه زندگی ایده آل هست رو میدونم ، حالا موقع عمل کردنه ، دیگه حرف بسه ، گول زدن خودمون بسه ، خودمون رو به کوچه علی چپ زدن بسه، روحمون داره آزار میبینه سر این لجبازی ذهن ، روحی که امانت پروردگارمونه در جسممون تا به تعالی برسونیمش ، خیلی لذت بردم از اینکه براتون نوشتم ، خیلی وقت بود کامنتی نذاشته بودم و هر بار میخواستم بنویسم ، انگار قلبم نمیگفت ، ولی الان قلبم با تجربه هاش گفت ، دیگه ذهنم سرش به سنگ خورده، دردش باعث شد به خودش بیاد ، به وجود قلبم ایمان آورده ، سعی داره بازم نفی کنه ، ولی موفق نیست چون چشمام باز شده ، دارم با چشم و گوش قلبم میبینم و میشنوم ، صداش رسا شده ، حرفاش با سند و مدرک شده ، من خودم بهترین الگوی خودم هستم تا راهمو پیدا کنم ، چون هر کاری که کردم تهش به هیچ جا نرسید وهیچ دستاوردی نداشت ، حالا فهمیدم که باید برعکس عمل کنم تا نتیجه بگیرم ، هیچ الگویی بهتر از خودمون نیست ، اگر خوبه همه چیز که عالیه ادامه بده ولی اگر خوب نیست که باید برعکس کنی همه چیزو ،

استاد و مریم عزیزم دوستون دارم عاشقانه در پناه الله مهربان باشید

💖💖💖💖💖💖💖💖💖💖💖💖💖💖💖💖💖💖💖