سریال زندگی در بهشت | قسمت ۵6 - صفحه 7 (به ترتیب امتیاز)

311 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    یاس گفته:
    مدت عضویت: 1959 روز

    استاد خوبم ومریم خانم عزیز سلام. آنقدر از سریال زندگی در بهشت لذت میبرم که نگو. واقعا مشتاق دیدن این سریال زندگی در بهشت شده ام. مخصوصا از وقتی مهمون برای استاد آمده سریال خیلی باحال تر شده. استاد خوبم به مناسبت آشنایی با شما من به توفیقی دست یافتم که تا این مرحله از عمرم تجربه نکرده بودم من تمام آیه های قرآن رو با معنی یک دور کامل خوندم ومشغول دور دوم هستم اول از خدای خوبم وبعد ازشما به خاطر اینکه منو به سمت خوندن قرآن هدایت کردین واقعا سپاسگزارم. وقتی معنی آیات رو میخونم احساس نزدیکی بیشتری با خدا دارم استاد خوبم من شروع کردم به خواندن قرآن چون شما گفتید که بهره‌ی فراوان از خوندن قرآن بردید برای نزدیکی به پرودگارم برای تقوای بیشتر که در قرآن به آن اشاره شده که تقوا داشته باشید چگونه آیات قرآن روبیشتر درک کنم آیا باتکرار خوندن آیات ومعانی به این مهم میرسم یا راه دیگری پیشنهاد میدین. از خدای مهربانم سپاسگزارم که داره منو هدایت میکنه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  2. -
    زهرا بیگلو گفته:
    مدت عضویت: 1887 روز

    شکر خدا .دوباره تونستم با دوستانم در داستان زندگی بهشت باشم.هر کدام از این فیلمها و نگاه میکنم خیلی شادتر میشم .خودم رو در جمع میبینم.وخوشحالم شور و شوق در من ایجاد میشه.اخه همونی که من دوست دارم هستن .مخصوصا استادومریم جان…منم این روحیه رو دارم در طبیعت میپزم .بازی میکنم .شلوغ میکنم لذت میبرم ..بخاطر اون تماشای زندگی در

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  3. -
    علی گفته:
    مدت عضویت: 3175 روز

    سلام به همه دوستان عزیز، سلام به خانم شایسته که همواره حالش خوبه، همواره با خودش با جهان اطرافش در صلح است،درود به استاد عزیزم که بابتش از خداوند بارها سپاسگزارم.الان جلسه الگو برداری قدم ۱۰ را برای بار اول شنیدم،استاد سپاسگزارم برای این همه آگاهی خالص،استاد گرامی من به خودم افتخار می کنم و شما هم به خودتان افتخار کنید که شاگردی عالی همچون من دارید،نتایجم بسیار بزرگ هستن.من دارم شما را ،سبک زندگی شما را کپی میکنم، هر فرصتی دارم فایل گوش می کنم و البته عمل میکنم، خوشبختی را تجربه می کنم، زندگی ام را خودم خلق می کنم،ورودی هام کاملا کنترل شدن،پول پارو میکنم،( من تا همین چند سال پیش پول واسه نیازهای اولیم نداشتم).ولی الان به لطف باور به رب ،باور به فراوانی ،و تکرار و تمرین و کنترل ورودی هام جریانی از ثروت و نعمت و آرامش و خوشبختی و احترام را دریافت میکنم والبته که جای کار داره و با عشق و لذت ادامه میدم،استاد فوق العاده هستی ،عاشقتم،عاشق متفاوت بودنت،توی بارون شنا کردنت هستم،تبریک میگم بهتون واسه اعتماد به نفس بالا و حجم پولسازیتون و متفاوت بودن و این مکتب منحصر به فردتون،هدفم از کامت گذاشتن نشر یه آگاهی بود،چند روز پیش فکر میکردم ما روحیم و مهمانیم در این جهان مادی ،پس طبیعبه که خانه سالم داشته باشیم(جسم)،خوب اکثرا همه با این موضوع اوکی هستن،حالا این جهان مادی علاوه بر سلامت جسم،سلامت مالی هم میخواد،سلامت روابط هم می خواد. خوب اگه مریض باشیم از نظر جسمی از زندگی لذت نمی بریم،حالا چطوره که ما به مداوای مریضی مالی نیستیم؟ استاد ممنونم که راه هدایت شدن و ارتباط با خداوند را یادم دادی،بهتون تبریک می گم که اینقدر روان آگاهی ها تون را می تونین به مخاطب انتقال بدین،دوستان عزیزم ،مخصوصا اونا که جدید تر هستین،دوست دارم ادامه بدید و ادامه بدید،نتایج کوچک خودتون را ببینید ،راه راحت تر هم اینه که به استاد و قوانینی که میگه اعتماد کنید،من هیچ ربطی به علی گذشته ندارم،هر روز با اعتماد به نفس تر ،پولسازتر تر،آرام تر ،مودب تر،خوشبخت تر و با خدا یارشدم،در پناه رب العالمین باشید کسی که مالک و قدرت مطلق عالم و عالمیان است.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  4. -
    آرامش گفته:
    مدت عضویت: 2469 روز

    سلام دوستان من

    سلام استاد و مریم عزیزم

    بچه ها در مورد غیبت کردن و غیبت شنیدن من میخواستم چیزهایی رو که خودم دیدم و متوجهش شدم رو بنویسم. خیلی وقت ها من بین اطرافیان دیدم که وقتی دور هم جمع میشن به قول استاد میشینن راجب رئیس جمهور و شرایط سیاسی مملکت صحبت می کنن( اصلا دیگه شده یک عادت بین ایرانی ها ) و فقطم راجبه خصوصیات بد اون آدم ها صحبت میشه و یا مثلا میشنن راجب یک شخصیت معروف صحبت می کنن و مدام ویژگی ها و سبک زندگی اون آدم رو قضاوت می کنند، یا مثلا راجبه ویژگی ها ی بد یک فروشنده ای که باهاش برخورد داشتند صحبت میکنند،خوب این که دیگه شده یک رسم، حداقل بین اطرافیان من، اما نکتش اینجاست همین آدم ها به شدت به نماز، به روزه و همه اعمال مذهبی که هممون میشناسیم اعتقاد قوی دارند، به اینکه غیبت نباید بشود هم اعتقاد دارند و خود من از بچگی از زبان همین ادم ها شنیدم که غیبت کردن مثل خوردن گوشت برادر خود است( حالا دیگه نمیدونم این جمله ریشه اش از کجا هست، من از زبان اطرافیانم شنیدم) حالا شما حساب کنید انسان هایی که انقدر معتقدند به اینکه غیبت گناه است، میان با فراق بال و آسودگی خاطر راجبه یه شخص سومی غیبت میکنند، بچه ها تاکید میکنم انسان هایی که معتقدند غیبت گناه است میان با فراق بال و آسودگی خاطر غیبت میکنند،( خیلی فکر کنید به این جمله و به ادامه ی کامنت من) چی میشه که این انسان ها با وجود یک همچین اعتقادی ،با خیال راحت راجبه یک شخص سوم صحبت میکنن یا همون به قول معروف غیبت می کنند خیلی وقت ها خود من از وقتی که وارد این مسیر شدم و قوانین رو یاد گرفتم ( تاکید می کنم قوانین رو یاد گرفتم ، نه اینکه چیو خدا گفته گناهِ و چیو گفته گناه نیست )بهشون گفتم راجب شخص دیگه ای صحبت نکنین، درست نیست، ( هیچ وقت نگفتم گناهِ ، نا خود آگاه گفتم درست نیست) بعد من چی مشنوم از اون ها: یک سری جواب های به ظاهر منطقی که برای منی که قانون رو درک کردم منطقش پوچِ پوچِ، مثلا در مورد همون مثال فروشنده، من بارها شنیدم که میگن بابا تو که نمیشناسیش اشکالی نداره راجبش صحبت کنیم، ببنید چطوری ذهنشون اومده اینو براشون منطقی کرده که چون اون انسان رو از نزدیک نمیشناسی و یا مثلا نسبت خونی باهاش نداری حق داری که راجبش صحبت کنی، ذهنشون براشون منطقی کرده که حالا چون اون انسان غریبه هست خدا گناه حساب نمیکنه ، ویا مثلا در مورد شخصیت های معروف و سیاسی ، ذهن میاد منطقی میکنه که چون اون ادم یه شخصیتی هست که همه ی جهان میشناسنش تو حق دار ی که راجبش صحبت کنی و تو این موارد خدا گناه حساب نمیکنه ،اینا همون نجواهاست که خیلی از ماها اجازه ی جولان دادن تو ذهنمون رو بهش دادیم که تبدیل شده به یک باور و این باور غلط رفتار همین انسان هایی که من واقعا تو خیلی از موارد دیدم به خدا اعتقاد دارند رو تحت تاثیر خودش قرار داده حالا این طرز فکر ریشه اش از کجا میاد از همون نگاه انسانی ای که به خدا داریم، حالا چی شده که مثلا یکی مثل من که تا همین چند وقت پیش دقیقا مثل همین انسان ها بودم دیگه نمی تونم به خودم اجازه بدم که راجبه شخص سومی صحبت کنم چون از قانون فرکانس اگاه شدم، ببنید بچه ها استاد خیلی قشنگ گفت شخص سوم، اطرافیان من میگن فلانی رو نمیشناسی اشکالی نداره، چی مشه که استاد میگه شخص سوم ،چون از قانون فرکانس اگاهِ و چون از قانون فرکانس و سیستم حاکم بر جهان هستی اگاهِ به هیچ عنوان ذهن یا همون به قول استاد نجواهای شیطانی نمیتونه منطقی براش پیدا کنه که رازیش کنه مثلا غیبت کنه و یا هر موضوع دیگه ای که ما میدونم فرکانس خوبی نزد خدا نداره.

    همه این ها رو نوشتم برای اینکه پی ببریم به اینکه تو ذهنمون خدا رو چه جوری باور کرده باشیم، اینکه خدا اگر گفته عملی رو انجام ندهید منظورش این بوده که گناه نکنید و یا منظورش این بوده که این عمل فرکانس مخربی برای تو دارد، اگر با ریشه ی گناه به قضیه نگاه کنیم بالخره ذهن یه راهی پیدا می کنه که راضیت کنه و متقاعدت کنه که اشکالی نداره تو این شرایط خاص گناه حساب نمیشه، اما اگر از سیستم حاکم بر جهان هستی آگاه باشیم و بدانیم که به قول استاد هیچ لحظه ی بعدیِ از پیش تعیین شده ای وجود ندارد و من هر چقدر هم نزد خدا محبوب باشم، حالا میخوام انسان مذهبی ای باشم یا پیامبر باشم، یا استاد عباس منش باشم و یا همین مژگانی باشم که الان داره این متن رو تایپ میکنه خدا فقط و فقط فرکانس من رو دریافت میکنه و لحظه ی بعد من داره با فرکانس همین لحظه ام خلق میشه و آگاه باشم که چه اعمالی فرکانس بد دارد و چه اعمالی فرکانس خوب دارد( بچه ها این نکته هم خیلی خیلی مهمِ که تشخیص بدیم چه اعمالی چه فرکانس های بدی دارد) دیگه به خودم اجازه ی غیبت کردن نمی دهم، چون می دونم که صحبت کردن راجبه شخص سوم و یا به قول استاد راجبه شرایط حساس کنونی لحظه ی بعد من رو خراب میکنه.

    خدایا شکرت که این اگاهی های ارزشمند رو به من دادی و به من قدرت دادی تا بنویسم و من این اگاهی ها رو با دوستانم به اشترک بذارم، دوستان من چند ماهی بود که اثیر احساس گناه شده بودم، حالا میفهمم که استاد چرا انقدر تاکید میکنه که این فرکانس به شدت مخربِ، با وجود این همه شنیدن از استاد ولی نمیتونستم خودم رو رها کنم از این احساس( هنوزم کاملِ کامل رها نشدم) دلیلش هم همین نگاه انسانی داشتن به خدا بود و همین باورهایی که از اطرافیانم راجبه خدا داشتم، اشتباه من این بود که به جای اینکه برم سراغ اینکه بفهمم چرا خدا گفته این عمل رو انجام ندهید، میرفتم دنبال اینکه چجوری خدا میتونه من رو ببخشه، ببنید چه طوری با وجود این همه ادعا افتادم تو دام ذهن، چه اتفاقی برام افتاد هر چقدر بیشتر سرچ کردم ذهنم بیشتر درگیر اون موضوع شد با منطق های پوچِ متفاوت که مثلا بیا باوری بساز که تو را متقاعد کند که خدا می بخشد، و یا مثلا بیا سرچ کن چرا نباید انسان این عمل را انجام دهد، این طوری برات منطقی میشه و رها میشی از درگیری های ذهنی ( اینا رو مثال میزنم تا تشخیص بدیم نجوا چیه ، صدای خدا چیه )حالا طبق قانون هر چقدر با هر منطقی به اون موضوع توجه می کردم بیشتر به سمت شرایطی هدایت میشدم که راجبه همون موضوع خاص بود که خدا به من فرمان داده بود باید از زندگیت حذفش کنی، تنها چیزی که خدا بهم گفت، این جمله بود به هیچ عنوان و با هیچ منطقی به ان موضوع فکر نکن، اما من گوش به نجواها دادم که باید باوری بسازم که برایم منطقی شود که خدا میبخشد ویا چرا خدا گفته که این عمل را از زندگیت حذف کن، خدا قشنگ گذاشت من بچرخم تا درس بگیرم، استاد نمیدونی چه درگیری ذهنی ای برای خودم ایجاد کرده بودم، مژگانی که با دو سال شاگردشما بودن زندگیش رو تبدیل کرده بودبه بهشت ، انقدر ساده افتاد به دام ذهن و انقدر خودم رو درگیر اون موضوع کردم که دچار احساس گناه شدم و همین بهشت تبدیل شد به یک جهنم، ولی خدا خیلی خیلی دوسم داشت قشنگ گذاشت من بچرخم و گوش بدم به منطق های پوچ این نجواها، وقتی که همه ی دورهامو زدم گفتم خدایا کمکم کن منو ببر به همون بهشت، این نجواها همه ی ذهنم رو گرفته، و این جا بود که چنان خدا به من مهربانی کرد و چنان دست مهربانانه به سوی من آورد که نمیدونم الان باید چه جمله ای بابتش بنویسم، گفت بیا از اول همه ی چیزهایی که استادت گفته رو دقیق تر بررسی کنیم، از کتاب چگونه فکر خدا را بخوانیم شروع کرد، با اون کتاب چنان درکی به من داد که به خودم اجازه دادم به حرف خدا گوش کنم و دیگه با هیچ منطقی به اون موضوع فکر نکنم، ولی احساس گناه عمیق رفته بود توی وجود من، باز خدا انقدر من رو دوست داشت که آرام آرام من رو هدایت کرد و انقدر بهم اگاهی های ناب و خالصِ خالص از قوانیش داد تا بتونم آرام آرام خودم رو از این احساس رها کنم، به طرز عجیبی من رو هدایت کرد به فایل بررسی نامه ی 21 حضرت علی (ع) ( این فایل معجزه کرد برای من) استاد حرف هات توی اون فایل معجزه کرد توی زندگی من، حالا به لطف الله رسیدم دوباره به بهشت قشنگم و نکته مثبت همه ی این ماجرای من این جاست که با این تضادی که برام به وجود اومد من به درکی عمیقی از قوانین رسیدم، به درکی عمیقی از مهربانی و بخشندگی الله رسیدم ، به درکی عمیقی از تشخیص نجواها و صدای خدا رسیدم و این خیلی خیلی ارزشمندِ.و البته این تضاد منجر شد که خواسته ای قوی و ارزشمند در دلم شکل بگیرد که اجابت شدنش زندگیم را در همه ابعاد تغییر میدهد، خواسته ای که تا قبل از این تضاد به هیچ عنوان نمیتوانست در دلم شکل بگیرد( الان که دارم مینویسم درک میکنم چرا خدا گذاشت که من بچرخم به گربه رقصون های ذهنم ) من درخواست دادم و خدا برای اینکه دل من محکم شود و آرام بگیرم به طرق مختلف من را مطمئن کرد که درخواستم اجابت شده و من در مسیر رسیدن بهش هستم، در مورد رها شدن از احساس گناه هم خدا به من الهام کرد که باید یک پروسه تکاملی را طی کنی تا کاملا از این احساس رها شوی. خدا مهربانانه مداوم به من میگه که نگران نباشی ها از این احساس کامل رها میشه، فقط عمل کن به انچه که من میگویم. به لطف الله الان به جایی رسیدم که خودم را همچون یک فرشته ی پاک می بینم و خدا انقدر من رو دوست دارد که میخواهد باز احساسم پاک تر و خالص تر شود نسبت به خودم و هر روز به طرق مختلف به من اگاهی هایی میدهد که باز به احساس بهتر میرسم، مثل امروز که با نوشتن این کامنت دوباره منطق این که در تمام موارد در قران گفته گناهی بر شمانیست را برای من واضح کرد.

    این ارزش تضاد هست. خدا با صبوری گذاشت که من بچرخم برای خودم تا به تضاد بربخورم و خواسته ای در دلم شکل بگیرد که شخصیتم را بارها و بارها با کیفیت تر از این چیزی که الان هستم میکند.

    خیلی کامنتم طولانی شد اما وظیفه ی خودم دونستم که بیام این ماجرایی که برام اتفاق افتاده بود، و این اگاهی هایی که بهش رسیدم را برای دوستانم هم بازگو کنم چون دقیقا توی همین روزها کامنت شما دوستانم من را نجات داد و من رو به مسیر اصلیم برگردوند. خیلی دوستون دارم و از خدا میخواهم که دل همه ی ما را بعد از انکه به حقیقت هدایت کرد به باطل میل نده.

    استاد و مریم عزیزم قلبم پر از عشق به شماست و عاشقانه دارم به سمت شما حرکت میکنم و مطمئنم روزی از نزدیک میبینمتون و عاشقانه در آغوش میگیرمتون. مریم جانم روی ماهتو میبوسم.

    الله نگهدار هم ی ما باشد.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      نازنین بهرامی گفته:
      مدت عضویت: 3317 روز

      حالا طبق قانون هر چقدر با هر منطقی به اون موضوع توجه می کردم بیشتر به سمت شرایطی هدایت میشدم که راجبه همون موضوع خاص بود که خدا به من فرمان داده بود باید از زندگیت حذفش کنی، تنها چیزی که خدا بهم گفت، این جمله بود به هیچ عنوان و با هیچ منطقی به ان موضوع فکر نکن، اما من گوش به نجواها دادم که باید باوری بسازم

      به فایل بررسی نامه ی ۲۱ حضرت علی (ع) ( این فایل معجزه کرد برای من)

      استاد نکته مثبت همه ی این ماجرای من این جاست که با این تضادی که برام به وجود اومد من به درکی عمیقی از قوانین رسیدم، به درکی عمیقی از مهربانی و بخشندگی الله رسیدم ، به درکی عمیقی از تشخیص نجواها و صدای خدا رسیدم و این خیلی خیلی ارزشمندِ.و البته این تضاد منجر شد که خواسته ای قوی و ارزشمند در دلم شکل بگیرد که اجابت شدنش زندگیم را در همه ابعاد تغییر میدهد.

      الله اکبر از این هدایت , خدای من, مژگان عزیزم, نمیدونم چندیدن و چندبار چشمم خورد به نظر تو و قبلم گفت بخون اما من توجه نکردم, و چون نظر من بالا نظر شماست این اتفاق چندبار ایجاد شد, تا اینکه امروز دوباره از لپ تاپم این اتفاق افتاد و با اینکه داشتم میبستمش ولی دیگه حرف قلبم و گوش دادن, مژگان من دارم فایل های توحیدی از اول میرم به آخر و الان رسیدم به نامه 31 حضرت علی و وقتی دیدم تو هم این و نوشتی , چی بگم, الله اکبر

      مژگان عزیزم دقیقا , ذهن با این منطق که بیاد باور و پیا کنه, میاد کانون توجه و میبره دوباره سمت اون خواسته, بابا این تضاد اومده که تو به خواستت توجه کنی , به من و شما چه که چه باوری داشتیم, طبق قانون دیگه الان باید به خواسته توجه کنی , و هدایت میشی به مسیرش و ساختن باورهای قدرتمند ساختن در مسیر اون ساخته.عاشققتم مژگان که من و به درک بهتری از این دیدگاهم رسوندی

      وچقدر این اتفاقات به ظاهر عجیب برای ما که چندسال در این مسیر هستیم, ما رو به درک بهتری میرسونه, واقعا به خودمون باید افتخار کنیم .

      استاد عاشششقتم.

      باز هم از تک تک چه های سایت سپاسگزارم , که بارها زدم جاده خاکی ولی نظرات شما من و آورد به مسیر, عاششقتونم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
    • -
      مرضیه پری پور گفته:
      مدت عضویت: 2766 روز

      سلام مژگان جانم

      عزیز دلم چقدر از خوندن کامنتت لذت بردم.

      ممنونم که این کامنت زیبا رو با ما به اشتراک گذاشتی گلم 😘

      در مورد غیبت کردن که نوشته بودی و نجواهای ذهن و تجربه صحبت های اطرافیان ، واقعاً برام یادآوری شد اون روزها و اون جمع ها،

      خدا رو هزاران هزاران مرتبه سپاسگزارم که هدایت مون کرد به این مسیر صحیح

      برای اینکه دوباره هدایت خدا رو دریافت کردی و به مسیر برگشتی تحسینت می کنم عزیزززززززم و بهت تبریک میگم

      دوستت دارم فرشته پاک خدا و بهترین ها را برایت آرزومندم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  5. -
    آرین عبّاسی گفته:
    مدت عضویت: 1699 روز

    سلام بر خداوند رزاق و وهاب

    درود خدمت تمامی دوستان امیدوارم در پرتو حق تعالی شاد و سلامت باشیم همگی!

    خدا قوت آقای عباسمنش، خانم شایسته و سایر کادر اجرای سایت!

    چه قسمت فوق العاده ای بود!

    بیف استراناگوف!!!

    من تا الان فکر میکردم بیف استراناگوف یه نوع از استیک هست، اما در سن ۱۷ سالگی مشخص شد برام که مثل یک نوع سالاد میمونه!

    بنظر خوشمزه میومد!

    معجون سوخت جت:

    گیلاس، شکلات، کره!

    داغ داغ

    خدای من!

    به امید خداوند به زودی این دو تا غذا را تست میکنم!

    نوش جان همگیتون!

    چقدر جالب بود که اول به بزرگتر ها غذا داده شد و سپس بچه ها با نظم و ترتیب دونه به دونه اومدن برای دریافت سهم!

    یکم هم کاسه صبر بعضی ها لبریز شده بود!😂😂😂

    چه پوکر بازی جالبی بود!

    البته دقیق کارایی و ربط کارت ها را تو بازی نفهمیدم چون بنظرم فقط بازی حول چیدن سکه ها رو هم میچرخید!

    ولی در کل فوق العاده بازی هیجانی و جذابی بود!

    که در آخر هم آقای کریک با تمام خوب کار کردن ها یه لغزش ریز داشتند!

    آقای ریک هم فوق العاده با دقت کار میکرد!

    و همچنین بقیه اعضا هم خوب بودند!

    دوری کنیم از جمع هایی که علاوه بر اینکه به پیشرفت ما کمک نمیکنند، مثل یک باتلاقی عمل میکنند که میخواهند ما را به زیر بکشانند!

    و اگر ما توجه کنیم و بهشان بال و پر بدیم به زیر میرویم!

    من هم خیلی وقت است که خودم را در یک دایره ی قرنطینه قرار داده ام و به شدت ارتباطات، مهمانی ها و گشت و گذار ها را با افراد مختلف فیلتر میکنم!

    چون معتقدم الان زمان مناسبی برای سرمایه گذاری روی خودم و همچنین لذّت بردن از دایره قرنطینه خودم است!

    آگاهانه روی خودمان کار کنیم و باور هایمان را تقویت کنیم!

    تا نوع فرکانسی که به جهان میفرستیم متفاوت بشود!

    و متقابلا نتایج و اتفاقات هم تغییر بکنند!

    خیلی از جمع ها فقط وقت ما را تلف میکنند!

    با مسائل پوچ و بیهوده ای مانند:

    موضوعات سیاسی، اجتماعی، نظامی و …

    چه خوب است که در جمع های سالم افراد ثروتمند و موفق حضور پیدا کنیم!

    چون آنها خیلی زیاد در مورد خوبی ها و زیبایی ها صحبت میکنند!

    با این کار شخصیت، ذهنیت و لِوِل خود را ارتقا میدهیم!

    روی خودمان آگاهانه کار کنیم!

    و صبور باشیم تا نتیجه و ثمره ی افکار و اعمالمان را در واقعیت ببینیم!

    قدرت تمرکز را درک کنیم!

    تمام اتفاقات حال و آینده ی زندگی ما تحت تاثیر تمرکزمان در زمان حال و گذشته بوده، هست و خواهد بود!

    و خبر خوب این است که بین تمرکز کردن به چیزی تا بوجود آمدن خود آن چیز یک بازه زمانی قرار دارد!

    پس بیایید آگاه باشیم و روی خودمان کار کنیم!

    تمرکزمان را بر روی نکات مثبت و اهدافمان بگذاریم!

    و صبور باشیم تا نتیجه ی این تمرکز ها خودشان را نمایان کنند!

    چقدر عروسک های زیبایی داشت، عضو کوچک این خانه!

    و اینکه برای هر عروسک یک اسم خاص و یک زندگی خاص را طراحی کرده بود واقعا برایم خارق العاده بود!

    ماشاالله به این هوش، ذکاوت و استعداد این دختر

    ماشاالله به ما!

    ماشاالله به همه!

    توانایی تجسم در افراد کم سن و سال فوق العاده بالا است!

    من خودم وقتی کوچکتر بودم یک فرش را، شهر تجسم میکردم!

    و نقش و نگار های آن را، خیابان ها و ساختمان ها میپنداریدم!

    و چقدر زندگی ماشین بازی توی این شهر لذّت بخش بود و هست!

    به امید خداوند همگی بتوانیم از کودک درونمان کمک گرفته و دوباره قدرت تجسممان را که یکی از عامل های اصلی موفقیت است، بیدار کنیم و افزایش دهیم!

    بسیار آهنگ فوق العاده ای هم در آخر داستان گذاشته شد و حتما در اسرع وقت آن را دانلود میکنم!

    خیلی قسمت فوق العاده، جالب، درس دار و جای بحثی بود!

    سپاسگزار خداوندی هستم که من را به مسیر هایی که در آنها نعمت داده هدایت میکند!

    ممنونم آقای عباسمنش، خانم شایسته و سایر اعضای سایت

    در پناه خداوند آگاه، متعهد، شاد و سلامت باشیم همگی در دنیا و آخرت

    آرین عبّاسی ۱۷ ساله از تهران

    من بهترین هستم چون همواره از قدرت تجسمم کمک میگیرم و در جمع افراد باهوش، ثروتمند و موفق حضور پیدا میکنم!

    بدرود!

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  6. -
    آرزو رضائیان گفته:
    مدت عضویت: 860 روز

    به نام خدایی که از خودم به درونم آگاه تره و تکه ای از وجودشم

    سلام

    « دوصد گفته چون نیم کردار نیست »

    من میدونم که در هر لحظه دارم با توجه و تمرکزم دارم اتفاقات رو خلق میکنم ولی دونستنش تاثیری شگرفی نداره ، حتی میشه گفت تاثیر نیمه شگرفی هم نداره ، یه تاثیر سطحیه که که زمانی نتایج زمانی اتفاق میوفته که من عمل میکنم ، یعنی مهم نیست چقدرررررر حق دارم به یه چیزی توجه کنم مهم اینه آتش براش مهم نیست اینی که بهش برخورد کرده هیزمه یا لباسته یا پوست بدنت ، آتش ذاتش اینه بسوزونه و اصلا درباره تشخیص اینکه چی رو بسوزونه و چی رو نه هوشمند عمل نمیکنه ، اونیکه باید هوشمند عمل کنه منم ، منی که به قول آهنگ انتهای فایل معجزست خنده هام .

    چقدر نعمت بزرگیه دوستا و مهمونایی که بتونی باهاشون لذت ببری ، افرادی کنارت باشن که بتونی باهاشون درباره چیزایی که بهت حس خوبی میدن حرف بزنی درباره اهدافتون حرف بزنین درباره اتفاقات خوب زندگیتون ، درباره چیزای خوبی که تجربه کردین و چیزای خوبی که میتونین تجربه کنین ، اطرافیان همراه خیلی نعمت بزرگیه ، مهمونی هایی که توش بجای ناله از دلار و آزادی و وضع کشور ، توش بازی میکنن تفریح میکنن عشق میکنن و بعد مهمونی کلی تجربه های جدید کلی حال خوب کلی اتفاق عالی در حال و آینده رو برا خودشون رقم میزنن.

    هرچی از کار کردنم با این مباحث میگذره یه سری تفریح ها برام لذتبخش نیست که قبلا به قولی جون میدادم که انجام بدم هی درگیرش بودم که چرا و سعی میکردم ببینم چرا تفریح ثابتم دیگه حالمو خوب که نمیکنه هیچ حالمو بد میکنه بعدتر متوجه شدم اصلا اونا تفریح نبوده ، درسته برا بقیه هنوزم تفریحه ولی برا من دیگه نیست ، بجاش یه چیزای دیگه برام تفریح شده مثل استنشاق تازگی هوا توی طبیعت با نسیم ملایم ، مثل گوش کردن به صدای آب روی سنگ بست های رودخونه و مدتها تماشا کردنش مثل آشپزی کردن با عشق مثل حرف زدن با خودم ، مثل لذت از بازی و شادی بچه های کوچولو و … درحالیکه هرکی قبلا اینا رو انجام میداد من به شخصه میگفتم پاک دیوانه شده .

    و مورد آخر تجسم

    اگه خیلی خوب تو زندگیم دقیق شم خوب و بد زندگیمو با تجسم و توجه خلق کردم ، همه چیزایی که الان تو زندگیمه یا به شدت دوسشون داشتم یا به شدت ازشون متنفر بودم و همین باعث میشد درکنار توجه و تجسم علایقم و شاد شدن و اونا رو به زندگیم آوردم و چیزایی که ازشون نفرت دارم هم هی تصور کنم که اگه بشه چی میشه و چجور میشه و اونام دقیقا الان مهمون زندگیمن ، از بچگی دائم بهمون گفتن بچه رویاپردازی نکن اما نگفتن بچه رویاپردازی نمیکنینی لاقل فلاکت پردازی و دربه دری پردازی هم نمیخواد بکنی !!! چون اسمش رو گذاشتن واقع بینی !!! خدایا صدهزار مرتبه شکرت که هدایتم کردی به این مسیر ، کمکم کن عجله ی ذاتیم رو افسار کنم و پله پله در مسیر درست قدم بردارم ، مسیر کسانی که بهشون نعمت و ثروت و شادی و آرامش دادی نه مسیر گمراهان .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  7. -
    رقیه گفته:
    مدت عضویت: 2356 روز

    به نام خداوند بخشنده و مهربان

    سلام مهربانان سلام استاد عزیزم و مریم نازنینم

    نمیدونم تا حالا چند بار این فایل رو دیدم

    همین صفحه روی تصویر منو مجذوب خودش میکنه!!! همین دسر آلبالو!!

    وقتی تو دیگ بود و میخواست تقسیم بشه و اولویت هم با بزرگترا بود ، من چقدر دلم میخواست ازش بخورم و استاد چقدر با عزت نفس اول و بیشتر از همه گرفت ، نوش جونتون ،

    ولی هنوز تو دلم مونده )))

    یه موضوع که خیلی خیلی مهمه و استاد هم بهش اشاره کردن، دور همی های شبانه تونه که چقدر دوستانه و درست وقت گرانبهاتونو می گذرونین، بدرستی، اگاهانه یا با بازی و سرگرمی که همون هم آموزنده ست

    و چقدر آرامش استاد تو بازی جالب و ستودنی بود ، بدون هیچ استرس و تلاشی بازی میکنن ، در حالیکه آقای ریک چقدر داره به خودش زحمت میده براش!!

    و موضوع جالب دیگه بازی تتوم با عروسکاش بود ، طرز نشستن یا دراز کشیدنش موقع بازی

    چقدر راحته و نگران نظر بقیه نیست که ممکنه مسخره بشه از طرف بقیه .

    که من مطمئنم اگه اینجا دختری هم سن تتوم اگه بخواد با عروسک بازی کنه صد در صد از طرف بقیه ، مسخره میشه ..‌

    و اصلا به این توجه نمی کنیم که این کار ممکنه به رشد شخصیت اون بچه کمک کنه یا هر چیزی تو این مایه ها…

    و مریم جان کارش چقدر جالب بود که رفتن تا هم بازی بشن با تتوم

    چقدر شما با خودتون در صلحید آخه!!

    ممنون و سپاسگزارم از فایلهای آموزنده تون.

    خدایا هدایتمون کن و اگاهمون کن که درست زندگی کنیم و درست زندگی کردن رو به بچه هامون هم یاد بدیم .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  8. -
    سعید گفته:
    مدت عضویت: 653 روز

    به نام افریدگار هستی

    خدا را شکر در این روز زیبا با بروبچ صمیمی آمریکایی یک غذای خوشمزه را بر بدن می‌زنیم

    واقعا خیلی هنرمندن ،چه غذاهای لذیذی درست می‌کنن. دمشون گرمه

    بدونید تمام اتفاقات زندگی ما با تمرکز ما در این لحظه داره رخ می ده  خیلی تمرکزتونو جدی تر میگیرید  یعنی اتفاقات آینده ما چیزی نیست غیر از اون فرکانس که اون لحظه داریم ارسال می کنیم اگر چیزی داریم این لحظه ارسال می کنیم چیز نامناسبی باشه مطمئن باشید اتفاقات آینده ما از همین جنسه، نمی تونه  یعنی قانون جهان اجازه نمیده چیزی غیر از این باشه خب، وقتی تمرکز می کنیم آگاهانه روی چیزهای زیباتر توی زندگی مون جهان ما رو هدایت می کنه دیگه، الان شما دارید  تو سریال  زندگی در بهشت می بینید دیگه من هدایت شدم به افراد به دوستایی که وقتی دور هم هستیم به جای اینکه بشینیم غیبت کنیم و تهمت بزنیم بحث سیاسی بکنیم میشینیم با هم بازی می کنیم لذت ببریم خوش  میگذرونیم و این می تونه یه الگو باشه که میشود واقعا توی مهمونی ها به جای اون در واقع الگوی قبلی همیشگی بحث های سیاسی و غیبت و تهمت کردن هایی که همیشه بوده، می شود جور دیگه مهمونی رو برگزار کرد، می شود بازی اختراع کرد ،بازی کنیم تفریح کنیم لذت ببریم به جای اینکه تلویزیون روشن باشه بشینیم خودمون بازی اختراع کنیم بشینیم خودمون تفریح کنیم شادی شادی بیشتر میاره لذت لذت بیشتر میاد همون طوری که غیبت کردن و تهمت زدن مشکلات بیشتره برای آدم به وجود میره لذت بردن و شادی کردن و  ایده های خوب رو به اشتراک گذاشتن و سپاس گذار بودن سپاسگزاری بیشتر ایده های خوب بیشتر لذت بیشتری رو به ارمغان میاره این قانونه بدون تغییر زمانه

    خواهی که نیاری به سوی خویش زیان را

    از گفتن ناخوب نگه‌دار زبان را

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  9. -
    الهام وابراهیم گفته:
    مدت عضویت: 1557 روز

    سلام به استاد عزیزم ومریم جانم

    خدایا شکرت برای دیدن این فایل بهشتی در کنار عزیز دلم.

    خدایاشکرت چه آشپز خونه صحرایی پربرکتی و هردفعه غذاهای خوشمزه وعالی داره

    خدایاشکرت برای این باور فراوانی وثروت وبرکت و وفور نعمت که در این مکان بهشتی وجود داره

    اون دختر کوچلو زیبا و اون عروسکهای خوشگلش که منو برد به دوران کودکیم ..یادمه یک عروسک خیلی خوشگل یکی به من هدیه داده (البته عروسکهای دیگه ای هم داشتم )اما اون عروسک جدید تر بود و چشماش باز وبسته میشد و متفاوت بود با عروسکهای دیگه ام و متاسفانه مامانم اجازه نمیدادباهاش بازی کنم و میگف خراب میشه و همیشه از پشت شیشه کمد با حسرت نگاش میکنم…اون عروسک سالم موند تا

    بزرگ شدم ازواج کردم و صاحب دختر شدم و همون عروسک دادم ودخترم باهاش بازی کرد ولی اون خلع بازی اون عروسک برام موند وباعث شد که من برعکس مادرم و چون اون تجربه ی بدی داشتم ‌..

    اجازه میدادم دختر بازی کنه ولذت ببره حتی اگه خراب بشه ….

    این بچه و با اینهمه عروسک دیدم یاد کودکی خودم افتادم و حتی در مورد اسباب بازی هم باور کمبود بود…..

    هرچن من به واسطه اون اتفاق کودکیم عروسک ها رو دکوری برای دخترم انجام ندادم و هرچی میخردیم یا براش کادو میاوردن درجا میدادم بازی کنه و در لحظه لذت ببره وشاد باشه….

    موقعی که داشتیم مهاجرت میکردیم بیام تهران به دخترم گفتم عروسکات جیکار میکنی گفت بزارش خونه مامانبزرگ…

    همه رو جمع کردم بردم خونه مامانم و هر نوه ای اومد وباخودش برد…و اصلا دخترم براش مهم نبود..چون دیگه سیر شده بود و اشباع شده بود وبه راحتی ازش رد شد..

    بقول استاد بایدبه ثروت برسی تا بتونی ازش رد بشی‌…

    باید هر چیزی رو تجربه کنی تا خودت رو بشناسی که به چه چیزی واقعا علاقه داری. و از چه چیزی.بیشتر لذت میبری .چون بعضی چیزها رو تجربه ش میکنی میگه همین بود وبرات اصلا جذابیتی نداره و یا برعکس یک جیزی رو تجربه میکنی و میگی وای چقدر عالیه و خودشه و ….کلی باهاش لذت میبری وحالت عالیه

    مثل استاد اول فکر میکرد زندگی در یک برج بزرگ رو دوست داره وقتی خرید وزندگی کرد خیلی راحت ازش رد شد وفروخت ودید به خونه روستایی زیبا و آروم وخلوت علاقه داره و حالش عالیه…

    خدایاشکرتتتتتتت برای این جهان پر از ثروت ونعمت وبرکت.

    خدایا شکرت که برای تک تک آدما بیش از نیازشون ثروت وجود داره‌…

    کافیه من خودم فقط بخوام جهان خودش منو هدایت میکنه…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  10. -
    فهیمه زارع گفته:
    مدت عضویت: 3003 روز

    نام خدایی که انسان را آفرید تا تجلی حضور و عظمتش باشد بر روی زمین،بنام او که هر چه دارم از اوست

    سلام به استاد عزیزم ،به استاد شایسته مهربانم ودوستان بهشتی ام

    خدایا ازتو ممنونم بخاطر یه روز دیگه ویه فرصت دیگه

    ازت ممنونم که به من زندگی دادی تا تجلی عشق وعظمت تو برروی زمین باشم

    خدا جونم من هر چه دارم از تو به من رسیده حتی جسمم که گاهی مواقع فکر میکنم این جسم متعلق به من است ولی در واقع من بدون تو هیچ ِهیچم ،معبودم ازت میخوام که کمکم کنی تا همیشه یادم بمونه که تو صاحب اختیار ومالک منی ،ازت میخوام قدرت سپاسگزاری نعمتهایت را به من عطا کنی ،ازت میخوام که یادم بدی چگونه تو را بخوانم وتسلیم تو باشم تا مورد رحمتت قرار بگیرم

    خدای من حتی حرکت انگشتان بر حروف کیبورد ،نفس کشیدنم ،تپش منظم قلبم همه وهمه به خواست واراده تو است پس من ِفهیمه به چه چیزهِ خود غره میشم وعصیان گر میشم خدای من از خطاهای من درگذر که من طاقت یه لحظه بی تو بودن را ندارم

    خدایا شکرت…شکرت…شکرت

    خدای من یه روز جادویی دیگه در این بهشت زیبا وآقای ریک این مرد دوست داشتنی وتحسین برانگیز در حال آماده کردن بیف استراگنف هست عجب چیزی شده خدای من وقتی استاد جان شما با این هیجان بوی این غذای خوشمزه را استشمام کردید قشنگ بوی خوشمزه گی آنرا حس کردم یادمه وقتی برای اولین بار این بیف استراگنف را از دستوری که در اینترنت پیدا کرده بودم درست کردم شک داشتم خوشمزه بشه ولی دوست داشتم این غذای جدید را تست کنم ووقتی اولین قاشق را خوردم عاشقش شدم

    خدای من چقدر میتونه لذت بخش باشه بودن در این بهشت زیبا ونوش جان کردن بیف استراگنف آقای ریک ،چقدر من این جمع را دوست دارم ،چه انرژی مثبتی دارد این جمع چقدر همه چیز در نوع خودش بی نظیره روابط ،آدمها ،زیبایی های این بهشت همه چیز اینجا استثنایی است همه یاد گرفته اند با علائق وسلایق وفرهنگهای مختلف درکنار هم شاد باشند وفقط لذت ببرند چه خوب این آدمها قانون زندگی را درک کرده اند هرکسی مشغول انجام علاقه خودش است کسی مسئول خوشحال کردن کسی نیست چقدر این روابط همراه با صمیمیت واحترام هست وچقدر همه با خودشون در صلح اند کسی ناراحت نیست که چرا یکی از مهمانها در این جمع نیست ویا خیلی مسائل دیگه که در جمع های خانوادگی دیدیم

    عاشقتم استاد که یکی یکی مواد تشکیل دهنده این غذای خوشمزه را میگین وچقدر من این تعهد واستقامت شما را تحسین کردم با اینکه شما رژیم هستید ولی در کنار مهمانها با شادی نشستید واز بودن در کنار آنها لذت بردید

    ای جانم به آقای ریک که برای مریم جان صندلی آورد تا بنشیند احسنت که اینقدر شما قابل تحسین ومحترم هستید

    خدای من عجب دسر خوشمزه ای ،چری دسر گیلاس با یکم شکلات وکره

    عاشقتم من مریم جان که اینقدر شما بی نظیرید

    ای جانم که الان بعد از بارش باران ،زمان سرو شدن آن دسر گیلاسی هست وچه عالی که همه به صف شدند تا از این دسر خوشمزه بهره ای ببرند

    وای دهنم آب افتاد چقدر این آقا خوش خنده وخوش برخورد هست کلی لذت بردم از برخوردش وقتی برای استاد جان از آن دسر خوشمزه می کشید

    چه جالب که اینجا اول به بزرگترها دسر را دادند برخلاف چیزی که ما تاحالا دیدیم ونکته جالب دیگه اینکه کسی آن غذا یا دسر را آماده کرده خودش هم مسئول سرو آن غذاست ،چه عالی بچه ها با خیال راحت بدون غر زدن وشکایت کردن ایستادن تا نوبتشون بشه چون می دونند به اندازه کافی هست ونگران تمام شدن آن دسر خوشمزه نیستند واین طرز فکر فقط حاصل داشتن ذهن ثروتمند والگوهای مناسب هست ،باسرخوشی تمام منتظرند

    چه عالی که در این جمع های دوستانه بجای وقت تلف کردن بیخودی ،بجای غیبت کردن از دیگران وتجسس در کار وزندگی بقیه وقضاوت کردن آنها،بجای توجه کردن به وجه نامناسب آدمها وجامعه، خودرا سرگرم بازی های مهیج ولذت بخش می کنند که فقط شادی وخنده ولذت بردن است وچقدر این جمع صمیمی ودوستانه است خدایا شکرت

    بااین الگوهای مناسب هست که فرزندانی مستقل، با عزت نفس واعتماد به نفس بالا،مسئولیت پذیر ومتعد را تربیت کرده اند در عین حال که رابطه ای با عشق وصمیمت با فرزندانشان دارند ،حد ومرزها هم مشخص وتعیین شده است

    وتوضیحات بی نظیر شما استاد جان اینکه بجای تمرکز کردن به نازیبایی ها ،آگاهانه سعیرکنیم به زیبایی ها ویژگی های مثبت اطرافمون توجه کنیم به جای هدر دادن وقتمون در جمعهایی که صحبت‌های قشنگی ندارند به اهدافمون فکر کنیم، به ارتباط با درون خودمون خدا بپردازیم قطعا زندگی زیبا تری خواهیم داشت چون طبق قانون تمام اتفاقات وشرایط زندگی ما را افکار وکانون توجه امان خلق می‌کند وهمین که ما متوجه باشیم تمام اتفاقات آینده ما با تمرکز ما در همین لحظه رخ می دهد خیلی تمرکزمون را جدی تر میگیریم که اگر تمرکز ما بر روی چیزهای نامناسب باشد اتفاقات آینده ما نیز از همین جنس هست وغیر از این نمی تواند باشد ووقتی ما آگاهانه برروی چیزهای زیباتر تمرکز کنیم جهان مارا هدایت می کند به زیبایی‌های بیشتر خدایا شکرت

    شادی ،شادی بیشتری را میاره

    لذت ،لذت بیشتری رو میاره

    قدرت تجسم: قدرتی که از طرف خداوند به ما داده شده تا ما اتفاقات زندگی امان را خلق کنیم . مثل همین دختر خانم زیبا که با قدرت تجسم برای هر کدام از عروسک هاش اسم جداگانه وشخصیت وداستانهای جداگانه در ذهنش ساخته است خدایا شکرت

    عاشقتم مریم جان که اینقدر شما خوبین وقت گذاشتید با این دختر خانم بازی کنید

    دوستتون دارم

    در پناه الله شاد وثروتمند وسعادتمند وسلامت باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای: