سریال زندگی در بهشت | قسمت ۵7

دیدگاه زیبا و تأثیرگزار یزدان عزیز به عنوان متن انتخابی این قسمت:

گوش کنید!

جیک جیک جیک … !

صدای زیبای پرنده ی مشهور و معروف پرادایسه که مشغول خوندنه و زحمت موزیک بک گراند فیلم رو میکشه!

میبینم که … مهمونای گلمون قصد رفتن کردن. هر کردوم از افراد مشغول انجام یه کاری هستن. انگار هر کردوم به صورت پیش فرض وظیفه ی خودشون رو میدونن! مثلا هر کردوم از بچه ها مسئول جمع کردن تمام وسایل بازی و شخصی خودشون هستن و همه رو جمع کردن و گذاشتن کنار ماشین و منتظرن تا وسایلای بزرگتر رو بزرگترا جمع کنن. از این میان، لکسی زودتر از همه وسایلشو جمع کرده و آمادست و ترجیح داده ننو رو جمع نکنه فعلا تا بتونه به صورت آماده باش داره استراحت کنه.

این رفتارشون رو که همه جا رو تمیز و کرتب کردن خیلی برای من قابل تحسین و قابل توجه بود. از آشپزخونه تا خونه و اتاق رو همه مرتب کردن. این رفتار حتی بین ایرانیا کم دیده میشه و چه خوبه که داریم این فرهنگ و رفتار رو یاد میگیریم.

خانم شایسته مابین صحبتاشون به نکته ی ظریفی اشاره کردن! یه جور پاشنه آشیل! منظورم همون ترمزهای قدرتمند وجود خیلی از ماها نسبت به خیلی از خواسته از جمله مهاجرت ماست! مثلا ما میخوایم مهاجرت کنیم اما حواسمون نیست که کلی زنجیر ما رو نگه داشته! به قول استاد هم میخوایم کویر رو نگه داریم و هم توش برنج بکاریم! بعد هی تلاش میکنیم وگاز میدیم که ماشین خواسته مون حرکت کنه اما هیچی! حواسمون نیست زنجیرها و ترمز ها ما رو نگه داشته و تا زمانی که پامون رو از روی ترمزها بنداریم و زنجیرها رو پاره نکنیم، هیچ حرکتی رخ نخواهد داد. زنجیر …مثلا من میخوام مهاجرت کنم اما به طرز شدیدی وابسته اطرافیانم هستم. از یه طرف وابسته اونام و از یه طرف خواسته من مهاجرت و دور شدن از اوناست! این یعنی تقابل اوج گرفتن و زنجیزی که اجازه نمیده اوج بگیریم! من میخوام مهاجرت کنم اما حواسم نیست که همش نگران اینم اگه مهاجرت کنم خانوادم چی میشن یا دوستان و آشناهام … کارم … زندگیم … . همه یعنی زنجیر!

ترمز یعنی نگرانی، یعنی من نگران اینم که اگه برم یه کشور دیگه زبون و قوانینش رو بلد نیستم یا مثلا مخارج و مالیات اونجا رو میخوام چیکار کنم … یا مثلا امنیت اونجا ممکنه فلان باشه و .. همه این نگرانی های مخفی در دل ما یعنی ترمز و تا زمانی اینا باشن خبری از رخ دادن خواسته نیست!

همه اینا رو گفتم که برسم به حرف خانم شایسته عزیز که گفتن از همون بچگیش این خواسته ی جهان گردی و دیدن ملت های مختلف رو داشتن اما در عین حال به طرز محشری هیچ زنجیر و ترمز خاصی نداشتن و اگه چندتایی بوده قطعا برطرفش کردن که الان به این کشور آباد و آزاد رسیدن! روز اول هم به اینجا نرسیدن … به صورت کاملا تکاملی تکاملشون رو طی کردن تا به اینجا رسیدن.

این حرف کوتاه خانم شایسته، یکی از بحث های مهمه که استاد در فایلای مختلف در موردش صحبت کردن. خداروشکر که فرصت شد این قانون مهم رو دوباره یادآوری کنیم.

+ راستی خانم شایسته چه خوبه تازگیا یه سری صحنه ها رو رو دور تند میزنید! خلی حرفه ای و خوشگل تر میشه فیلمتون.

با توضیحات استاد درمورد ماشین، و مناسب بودن این ماشین برای خانواده ی ریک، یاد حرف رایان افتادم. مهمونای قبلیمون رو میگم … پدر بچه ها! وقتی استاد بهش گفت چقدر تجیهزات دارین در جواب گفتش … Too many Kids ! با اون لهجه ی زیبا و معرکه ی امریکایی که عشق منه. و این شد که با خودم گفتم چه جالبه … اون از مهمونای قبلی ما که کلی بچه داشتن، اینم از اینا که هر کدوم از خانواده ها کلی بچه دارن! امریکایی ها چقدر خانواده های پرجمعیتی هستن جدا ! ما ایرانیا جدیدا اینطور نیستیم. یادمه از بچگی میشنیدم که این دوره زمونه دیگه کسی زیاد بچه نمیاره و نهایتا دوتا میاره! اما این افراد امریکایی هم برای همن دوره زمونه هستن چی میشه که اونا هنوزم کلی بچه دارن ولی ما … .چه باوری پشت رفتار ما ایرانیا هست که جدیدا حتی یه دونه بیشترز نمیارن! بذار بگم … باور به کمبود و فقر! یعنی اصلی ترین دلیلش همین باور به کمبوده ثروته! طرف میترسه از پس مخارج بچه ها برنیاد! ( البته منم اگه جای اون شخص بودم با همون باورهای ثروت و همون نتایج مالی، هیج بعید نبود همین حرف رو بزنم!) . باور دیگه اینه که اگه بچه زیاد بیاریم، ممکنه وقت نکنیم که تمام مسائل هرکدومشون رو زیر نظر بگیریم و نتونیم اونا رو به جایی برسونیم! دقت کردین؟! اونا رو به جایی برسونیم! یعنی ما ایرانیا باور داریم که اگه الان به جایی نرسیدیم ( البته منظورشون اینه دکتر مهندس نشدیم! ) به خاطر پرجمعیت بودن خانواده مون بوده و کسی نبود ما رو هدایت کنه به جاهای خوبی برسیم! نمیخوایم این اتفاق برای بچه های خودمون بیفته به همین خاطر میخوایم تمام تمرکزمون رو بر روی همین یکی دوتا بچه بذاریم تا اینا رو به جای خوبی برسونیم! ایراد نداره از اهدافم میزنم، از خرج خودم میزنم تا اینا رو به جایی برسونم و وظیفه م رو انجام داده باشم! تا اینا رو خوشبخت کنم! اینا نشان از کلی باوره ! یعنی ما ایرانیا معتقد هستیم که وظیفه ماست که بچه هامون رو به جایی برسونیم! ( که 99 درصد منظورشون اینه بچه هاشون دکتر بشن! ) کاش به جای این حرف میکفتن که وظیفه من اینه بچم از لحاظ روانی و تربیتی اول از همه یک شخص سالم و سلامت باشه! یعنی میخوام بگم ایرانیا چون خانوادشون رو مقصر این میدونن که الان دکتر مهندس نشدن و وضعیت مالی خوبی ندارن ( که اینم خودش هزار تا باور نامناسب درش موج میزنه! ) به همین خاطر باور دارن یکی دوتا بچه بیارن که بتونن اونا رو دکتر کنن! به همین خاطر خیلی بیش تر از اونچه که باید بهش اهمیت میدن و این بچه حتی اگه سی سالش بشه تبدیل به یک شخص وابسته میشه از هر لحاظی!

اینا رو نگفتم که کسی رو قضاوت کنم و بگم که بچه زیادش خوبه یا کمش بده ها … من مطمئنم اگه منم جای اون افراد بودم … یعنی همون باورای نامناسب و همون نتایج نامناسب رو داشتم به احتمال زیاد منم همین حرفا رو میزدم و همین جوری زندگی میکردم. اینا رو گفتم که به صورت ملموس برای خودم باز کنم که تک تک اعمال و رفتار ما، تک تک جوانب زندگی ما رو خودمون با باورای خودمون میسازیم!

چه بسا همون امریکایی بچه های زیادی داشته باشه، اما یکی از یکی عالی تر و مودب تر و مسئولیت پذیر تر باشه! هر کدوم به تنهایی مستقل بودن رو یاد بگیرن و بتونن از همون اوایل جوانی گلیم خودشون رو به خوبی از آب بیرون بکشن! و همونطور که میبنیم از لحاظ مالی هیچ نشانه و اثری از کمبود در هیچ کدوم از بچه ها ندیدم. از کفش پاشون بگیر تا وسایل مختلف و حرفه ای کمپینگ و بازی شون! با اینکه اون خانمه کارمند آمازون بوده فقط و یا ریک یه ارتشیه فقط! اتفاقا همین الان به یه درکی رسیدم … . این طرز فکری چون باعث میشه بچه ها مستقل بار بیان، و خیلی زود از همون جوانی هر کدوم جدا میشن و خودشون مسئولیت زندگی شون رو برعهده می گیرن، همین باعث میشه اون مادر و پدر و اون خانواده این همه دردسر بچه ها رو نداشته باشن! اینجا طرف ممکنه بچه های کمی داشته باشه اما اون بچه ها تا 40 سالگی هم برای پدر و مادر دردسر درست کنن و وابسته اونا باشن اما همین امریکایی ممکنه 6 تا بچه داشته باشه اما چون هر کدومشون مستقل بار اومدن، اون مادر و اون پدر دیگه اینقدر دنبال کارای مختلف بچه هاشون نیستن! خدایا شکرت برای این آگاهی ها! کی فکرشو میکرد این فایل مستند، این همه آگاهی بهم بده؟!

اون خانمه که استاد داره باهاش مصاحبه میکنه، همون که گفت من برای آمازون کار می کردم و ده ساله اونجام … در جواب سوال استاد که ازش پرسیدن چرا دیگه آمازون کار نمیکنی یه جواب خیره کننده داد! گفت من برای اینکه ایام بیشتری رو با خانوادم باشم این کار کردم! این یعنی چی؟! نشان از چه باوریه؟! کمتر کسی پیدا میشه کارمند یه شرکت عالی باشه اما در اوج، استعفا بده! این یعنی این قدر به پول نچسبیده و رها هست نسبت به پول! یعنی میدونه پول تموم نمیشه که هیچ، بلکه از جای دیگه میاد و مهم اینه کنار خانوادش لذت ببره! خدای من این افراد به طور نا خواگاه قانون رو اجرا میکننن! مگه میشه هم مدار با استاد عباس منش باشی و مهمونش بشی، اما قانون مند نباشی؟! آخه جالب اینجاست ایشون و خانوادش تا به حالا با استاد و مریم ملاقات نکرده بودن و همو نمیشناختن! اما ببین عملکرد دقیق قانون رو که همیشه بهترین افراد رو در مسیر هم قرار میده!

+ عه ظاهرا آقای برونی و سگ بزرگه باهم دوست شدنا! البته آقای برونی که خیلی سنگین و متین هیچ مشکلی باهاش نداشت اما سگه یه خورده ازش میترسید اما الان ظاهرا باهم کنار اومدن!

+ خوشم میاد اینا هم مثل ما موقع عکس دسته جمعی شاخ دار میشن! خخخخ

+ عه اون یادداشت چی میتونه باشه؟! احتمالا یه متن کوتاه تشکر باشه! ولی نههههههه هر کدومشون متن شخصی خودشونو گذاشتن خدای من! چه حرکت قشنگ و خوشحال کننده ای خدای من! خیلی دوست داشتنیه! یاد مهمون خودم افتادم که تابستون سال پیش از سوئیس مهمون ما بود. آره .. اتفاقا اونم موقع برگشت یه پرچم سوئیس کاغذی خوشگل به ما داد که روش نوشته بود : Thank you for letting me stay at your home! دقیقا مثل همین جمله ای که برای شما نوشته بودن! انگار اینا فرهنگشون همینه که که وقتی جایی مهمون باشن به نشانه ی تشکر یه همچین متنی رو جا بذارن. خیلی زیباست! خیلی خوشم اومد و هر لحظه خودم رو نزدیک تر میبنم به خواسته هام.

+استاد حتی وقتی خوابه الهام میگه ها !!! میگه مسیر سخت، مسیر اشتباه است! این جمله رو باید با طلا نوشت خدای من!

+ اون سکوت آخر فیلم که منظره ی پرادایس رو نشون دادین شدیدا منه جذب کرد! خصوصا اون لحظه اخر که اسکله ی کوچیک رو نشون دادین که نرده هاشو بریده بودین. جون میده آدم بشینه لبه ی اون اسکله و فقط پاهاشون تکون بده و محو منظره بشه. خدایا شکرت

برای دیدن سایر قسمت‌های «سریال زندگی در بهشت»‌، کلیک کنید

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • دانلود با کیفیت HD
    398MB
    26 دقیقه
  • فایل تصویری سریال زندگی در بهشت | قسمت ۵7
    121MB
    26 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

277 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «رویا مهاجرسلطانی» در این صفحه: 3
  1. -
    رویا مهاجرسلطانی گفته:
    مدت عضویت: 2217 روز

    درود بیکران به دو استاد گرامی عباسمنش و خانم شایسته ی عزیز… 🙋‍♀️🙋‍♀️🙋‍♀️🙋‍♀️

    و درود به دوستان خانواده صمیمی عباسمنشی🌹🌹

    و درود به میهمانهای عزیزی که عزم برگشتن به شهرشون رو دارن🖐🖐🖐👣👣👣👣🤗🤗🤗

    با اومدن این میهمانهای تابستانی به پرادایس برای من درس های بیشماری داشت…

    در تمام این میهمانان یک نقطع مشترکی داشت که خیلی جالب بود و اونم اینه که همشون از کوچیک و بزرگ به خدای احد و احد توکل داشتن و شکر گذار و قدر دان بودن.. تشکر و قدر دانی برای تمام نعمت ها و زیبایی ها و فراوانی های این جهان هستی در درجه اول اولویت های کار هاشون بود..

    از تمام لحظه هاشون با لذت بردن و شادی و خوشحالی برای هر لحظه شون شکر گذاری میکردن .. نه غری میزدن نه حسرت میخوردن و نه دنبال حرف و سخن های بیهوده بودن..

    همش تحسین میکردن … از آب و هوای خوب لذت میبردن و تعریف می کردن .. از اون دریاچه ی زیبا و قشنگ پر از نعمت و فراوانی ها تعریف میکردن و لذت میبردن …. با طبیعت بخوبی برخورد می کردن و برای طبیعت ارزش قایل بودن و کوچکترین بی احترامی به طبیعت نمی کردن و داشتن چنین فضایی نهایت لذت رو میبردن…. از آب بازی و شنا گرفته تا ماهیگیری و هدف گذاری برای تیر اندازی در این چنین فضای عالی و سرسبز و طبیعت زیبا ی بهشتی و از سایه های درختان تنومند و زیبا و از شنیدن صدای آواز پرندگان.. بازی های دور همی که این خود نشانه تعادل و تعامل برای صمیمیت و با هم بودن و لذت بردن و فرصت ها رو غنیمت شمردن و پیشرفت در آگاهی شون بود ….

    اینقدر شاکر و قدر شناس بودن که از وهله اومدنشون تا موقع رفتن بطور مداوم و مستعمر کارهاشونو با عشق و شوق و ذوق انجام میدادن .. خونه رو تمیز می کردن … ظرفاشونو می شستن و مرتب می کردن .. رختخواب هاشونو پهن می کردن و مرتب جمع میکردن …و بدون هیچ توقعی تمام مایحتاج و مواد غذایی مورد نیازشونو با بهترین برندها ی اورگانیک و از مرغبوبترین از انواع خوراکی ها استفاده می کردن و از همه مهمتر باور به فراوانی و ثروت داشتن و این موضوع از وسایل هاشون کاملا مشهود بود …از ماشین زیبای بزرگ و جادار شون کاملا واضح و آشکار بود … وقتی استاد رفتن داخل اون ماشین MAJESTIC…CHEVROLET….SAVANA…

    نشون دادن که تازه خوده اون ماشین هیولایی بود برای خودش….‌ واقعا چه ماشین جادار و بزرگ و جمعیتی ببر بود.. خدایا برای اینکه دیدم همچین ماشینهای خوب و عالی وجود دارن و دوستان تون هم چنینی نعمت خوبی رو داشتن از جهان هستی تشکر قدر دانی کردم و بیشتر از همیشه باید بگم که استاد از داخلش فیلمبرداری کرد و من تونستم با کند کردن فیلم دقیقا تمام محوطه ی داخل ماشینو ببینم .. آخه من خیلی ماشین دوست دارم بخصوص ماشین های هیکلی و بزرگ و جادار و مرتب و منظم وبا امکانات به این خوبی..‌عاشق اون تلویزیونشم که داشتم تصور میکردم اگر من پشت فرمان بودم فیلم های عباسمنش میذاشتم و در حال رانندگی از طریق سیستم صوتیش فقط صدای شما و مریم جونو میشنیدم.. یعنی این فیلم های شما و سریال ها و تمام فایل ها رو میذاشتم و نگاه می کردم و گوش میدادم و لذت میبردم.. آخ اگه چنین بشه چی میشه ؟؟؟؟؟؟

    یعنی کلی دوستان و آشنایان و فامیل هم فرکانسیتو با خودت ببری صفا ….. البته منظورم دوازده نفر که داخل این ماشین جا میشن… آخ اگه چنین بشه چی میشه ؟؟؟ من که از الان رفتم توی فرکانس و در خواست…

    استاد جان میخوام یک واقعیت و اعتراف کنم….

    هیچ میدونید با نشان دادن این فیلم ها و فایل ها و سریال ها و توضیحات شماها در هر موردی توقع من از جهان هستی خیلی خیلی خیلی بالا رفته؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

    درسته الان از همین شرایطم هم دارم لذت میبرم و برای همین چیزا ها شکر گذار هستم و واقعا هر روز صبح که از خواب بیدار میشم انگار کاری جز خوشحال بودن و شکر گذاری از نعمت هام و توجه به ریزترین نکات اطرافم کار دیگه ای ندارم تازه وقتی شب میشه پیش خودم میگم من که امروز کار فیزیکی خاصی نکردم… البته کارهای روزمره و ورزش و مدیتیشن و مراقبه و مثل شما هم رژیم تقریبا گیاهی دارم که البته بغیر از صبحانه که کامل دوست دارم بخورم ولی برای بقیه موارد سالاد حسابی و سبزیحات استفاده میکنم … در هر حال دارم به همین شیوه لذت میبرم .. البته مدتی زبان آلمانی رو تمرین میکردم ولی مدتیع که کلا فقط و فقط رفتم تو مسیر تجسم و نگاه به این فیلمها و کلی تازه میشنم با خودم بلند بلند حرف میزنم …. خلاصه استا جان انگار من هیچ کاری جز این کار ندارم و دلم میخواد بنویسم و بنویسم و بنویسم… نه تنها اینجا می نویسم بلکه داخل دفترهام هم کلی مشق می نویسم یا کتاب میخونم….

    استاد عزیزم کلی از اون جمع و جور کردن وسایل دوستان کیف کردم ….. همه چی به بهترین شیوه تمیز میشد و می تکوندن و مرتب می کردن و جمع میشد … این آقای ریک که فوق العاده کارشو انجام میداد….دیگ و قابلمه ها رو بصورت خیلی حرفه ای تمیز استرلیزه میکرد و جمع میکرد….. آشپزخانه ی حرفه ای صحرایی رو تمیز کرد و مرتب داخل ساک مخصوصش گذاشت…

    وای استاد اون لحظه که داشتید اون سایه بون آشپزخونه رو جمع میکردید چقدر خندیدم و ذوق کردم.. چقدر جالب همه به کمک همدیگه بطور یکنواخت جمع و جور کردید و اون سایه بون کلمن زیبا جمع و کوچک شد و چقدر فضای جمع شدش جالب و زیبا بود … خب تمام وسایل گردشگری طبیعت و کوهنوردی به همین شیوه هست .. البته چون همسر خدابیامرز من کوهنورد هم بود خیلی به این وسایل علاقه دارم بخصوص که تنوع و پیشرفت در این وسایل هم بسیار مشهوده و در ضمن کیفیت بسبار مطلوبی هم داره ….برای دیدن این سریال ها بطور شبانه روز از خداوند تشکر قدر دانی میکنم

    دستان پر مهر مریم جان را گلباران🌹🌹🌹🌹💐💐💐💐 میکنم که اینقدر قشنگ و با حوصله از تمام جزییات تصاویری به این زیبایی برامون تهیه میکنه تشکر و قدر دانی میکنم … خانم شایسته عاشقتم برای تمام وجودتون که الگویی برای من هستی عزیزم😍😍😍😍

    چه مهمونهایی فهمیده ….

    علاوه بر اینکه برای تمام کارها و برای اینکه پذیرای مهمون بودید تشکر و قدر دانی میکردن با یک کار جالب دیگرشون این تشکر و قدردانی شونو جلوه ی بیشتری دادن و اون هم با یک پاکت کارت پستال زیبا به سید و مری … هر کدام با اسم و امضای و کشیدن قلب و کلمات محبت آمیزی یک تشکر و قدر دانی به یاد موندنی رو برای صاحبخانه به یادگار گذاشتن

    چقدر این کارشون تحسین بر انگیزه……. و دلم شور و شوق عجیبی رو احساس کرد از این کارشون .. خدایا برای این مهمانهای عالی قدر و قدر شناس و مهربون تشکر قدر دانی میکنم و خدارو شکر گذارم که هر روز به آگاهی هام اضافه میشه…

    خدایا شکرت که در مسیر آگاهی روزافزون هدایت شده ام

    خدایا شکرت که در مسیر دو استاد عزیزی چون عباسمنش و مری عزیزم هدایت شدم…🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏🌹🌹🌹🌹🌹🌹💐💐🌹🌹🏵🏵🏵🏵🏵🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏🌹🌹

    مسیر آسان🖐🖐🖐

    هر مسیر سخت ..مسیر اشتباه است

    وای استاد حتی موقع خوابت هم جمله های کلیدی رو مورد توجه قرار میدی ….😀😀😀😀

    خدایا برای تمام این زیبایی ها و نعمت ها و فراوانی ها و ثروت های بی کرانت سپاس سپاس سپاس

    خدایا شکرت که با دیدن این فیلم ها آگاه تر میشوم ..

    خدایا سپاس سپاس سپاس

    خدایا شکرت که دیدگاه من مورد توجه دوستان هم خانواده صمیمی عباسمنش قرار میگرد و فرصتی هم برای دیدگاه من قرار میدهن

    خدایا شکرت که منم از خوندن دیگر دیدگاه های دوستان به آگاهی بیشتر هدایت میشوم

    خدایا شکرت💐

    خدایا ممنون و سپاسگذارم

    🙏🙏🙏🙏🙏

    خدایا عاشقتم😍😍😍😍

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 21 رای:
  2. -
    رویا مهاجرسلطانی گفته:
    مدت عضویت: 2217 روز

    آقای یزدان نظری درود بیکران به شما هم خانواده ی عباسمنشی

    فوقالعاده از دیدگاهتون لذت بردم و به نکات قابل توجه ای از جمله ترمزها ی زندگی و مهاجرت صحبت کردین و همچنین از تفاوت تعداد فرزندان ایران و آمریکا …

    خیلی خیلی ممنون و سپاسگذارم برای این دیدگاه آگاهی دهنده تون .

    شاد و پیروز و موفق و ثروتمند باشید

    🙏🙏🙏🙏🙏

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  3. -
    رویا مهاجرسلطانی گفته:
    مدت عضویت: 2217 روز

    خانم آوا درود به شما دوست و هم خانواده عباسمنشی

    بسیار از دیدگاه مختصر و مفید شما لذت بردم و به آگاهی هام اضافه شد و امیدوارم واقعا به اون مداری که لایقش هستی برسی و فرزندان خودت رو در جایگاهی با ارزش تعلیم و تربیت کنی

    شاد و پیروز و موفق و ثروتمند باشید

    💐💐💐

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای: