سریال زندگی در بهشت | قسمت ۵8

دیدگاه زیبا و تأثیرگزار دوست عزیزمان آوا به عنوان متن انتخابی این جلسه:

سلام

عکس فایل من و یاد عکس فایلهای آرامش در پرتو آگاهی انداخت.حس میکنم منظره ش شبیهِ.

جا به جایی از این خونه به خونه دیگه رو انقدر با لذت تعریف میکنید که آدم به عنوان بیننده به شعف میاد.ظاهر ساده کارهای شما داره به یاد من میاره که کجاها نااگاهانه داریم اشتباه عمل میکنیم.

معمولا چیزی که زیاد تو ادم ها دیدیم تو اینجور مواقع اینه که،کی حوصله داره و معمولا خانم ها میگن خودت برو کارهارو انجام بده برگرد.نمیگم همه اینطور هستن ولی کم نیستن.

همراهی زن و مرد با علاقه رو شاید فقط یکی دو مورد در اطرافم دیدم.

دیدن فایلهای شما باید به ما درس بده نه اینکه فقط بیایم ببینیم و تحسین کنیم.تحسین به تنهایی کافی نیست.تحسین باید با عمل همراه باشه.

اشتیاق خانم شایسته برای کوچکترین مسائل عادی و روزمره و تو زیبایی ها از کاه کوه ساختنش،به من داره یاد میده چطور به دنیای اطرافم زیباتر نگاه کنم.

میدونید خیلی از ادم ها که همه مون به نوعی جزئی از اونها هستیم،داریم مثل شما به قوانین عمل میکنیم ولی فرق بقیه با شما در این هست که شما زیبایی هارو بزرگ میکنید بقیه نازیبایی هارو،شما به خوبی های دیگران در حقتون شاخ و برگ میدین و بقیه به کم لطفی ها،شما به حریم همدیگه وارد نمیشین و بقیه حریم هارو میشکنن و هزاران مورد دیگه.

دقیقا ما باید بر خلاف عامه حرکت کنیم.

کمتر دیدیم مردی بره تفریح و برگرده و همسرش همچین استقبالی ازش بکنه و جایزه هم براش در نظر بگیره.

واقعا کاش بتونیم از دیدن لذت بردن همدیگه به هم جایزه بدیم.

برای هزارمین بار میگم خدارو شکر میکنم به خاطر اینکه قبل از اینکه وارد زندگی مشترک بشم دارم راه و چاه و یاد میگیرم و میبینم که میشه زیباتر به زندگی نگاه کرد و زندگی رو به سهم خودت برای دیگران هم زیبا کرد.

مورد دیگه اینکه استاد وقتی شما تضادهاتون و نشون میدین من باور میکنم که برای این ادم با این قدرت هم تضاد پیش میاد و این طبیعیه.

این باعث میشه بیشتر با خودم در صلح قرار بگیرم که اگر تضادی برای من هم پیش اومد خودمو سرزنش نکنم و بگم چون درست کار نکردی اینطوری شد.

اصلا تضاد هارو باید به چشم امتحان نگاه کنیم،امتحان یعنی اینکه ببینیم چقدر از اموخته هامون به یادمون مونده.

خدا خودش تو قران گفته همه رو امتحان میکنه،ولی به قول استاد نحوه برخورد با تضاده که نتیجه رو رقم میزنه.

استاد ارامش خودشو حفظ میکنه و خیلی عادی برخورد میکنه،من تو همچین موقعیتی هنوز گاهی دنبال این هستم که چرا باید این تضاد پیش بیاد و دنبال دلیلشم.

ممنونم استاد عزیز به خاطر نشون دادن شکل زندگیتون دارید روی من تاثیر مثبت میزارید.

چقدر قشنگ همه چیز و از زاویه قوانین نگاه میکنید.

مثال چراغ قرمز و سبز شدنشون خیلی برام جالب بود.شما با آرامش حرف میزنید و توی وجود من طوفان به پا میشه.

استاد خوبم و خانم شایسته عزیز من ازتون یاد گرفتم و تو زندگیم کلی از رفتارهای شما رو اجرا کردم.من فقط تحسینتون نکردم.

چقدر برام درس داره که خانم شایسته از لذت بردن و کیف کردن شما انقدر خوشحال میشه.

چقدر گل زیبایی بود.خیلییییی

وسعتش کل صورت و میپوشوند.میشد گل و بزاری روی صورت و چشمارو ببندی و بوی گل و استشمام کنی و توی اون آب ریلکس کنی.

طبیعت زیبای محل زندگی شما هم که دیگه برای من اثبات شده ست.فکر میکنم که همیشه برای شما باید بهترین ها باشه و غیر از این باشه غیر طبیعیه.

چند روز پیش خواهر زاده م که بیشتر اوقات فایهای تصویری رو کنار من نگاه میکنه،اومد بهم گفت بیا ببین ابرها چقدر قشنگن.منم رفتم نگاه کردم و گفتم اره خیلی قشنگن.

ناخوداگاه نگاه بچه داره به دنیای اطرافش عوض میشه.ناخوداگاه داره یاد میگیره از زیبایی ها بی تفاوت نباید بگذره.بعد ازم پرسید ولی شبیه ابرهای اونها نیست.منظورش استاد بود.گفت چرا برای اونها همه چیزشون قشنگه؟موندم که چه جوابی بدم به بچه هفت ساله که هم ساده باشه و قابل درک و هم درست باشه.

گفتم به خاطر اینکه اون ادم همه ش داره از خدا تشکر میکنه،خدا هم میگه هرکی از من تشکر کنه همه چیزهای قشنگ و بهش میدم.بعدشم اون ادم همه ش به چیزهای قشنگ نگاه میکنه،خدا هم میگه حالا که تو قشنگی هارو دوست داری منم همش بهت قشنگی میدم که بیشتر خوش بگذره بهت.

نمیدونم جوابم تا چه حد براش موجه بود،ولی الان یکی از بازی هاش اینه بیا بریم از اون بازی ها کنیم که هرکی هرچیز قشنگ و میبینه نوبتی بگه.

گاهی برای دیدن کارهایی که شما قراره بکنید حس میکنم یه اشتیاقی تو دلش هست که اگر من اون لحظه کنارش نباشم،اصرار میکنه بیا اینجاشو باهم ببینیم.مثل اون قسمتی که شما ال ای دی هارو نصب کردین به اطراف سقف کلبه.

ذوق داره نتیجه شو ببینه.میگه این ادم هیچ کدوم از وسایلاش شبیه بقیه نیست.بچه هم اینو کامل درک کرده که چقدر این ادم متفاوت از بقیه ست.

همه اینهارو گفتم که بگم درس گرفتن از شما ربطی به سن نداره،ربط مستقیم به فرکانس های ادم ها داره.

گاهی یک بچه هفت ساله بدون هیچ محصولی و قدرت درک کودکانه ش به سرعت یاد میگیره که اگر شبیه شما به دنیا نگاه کنه میتونه زیباترین هارو تجربه کنه و گاهی یکی تمام محصولات شمارو داره ولی همچنان شاکی از اینکه چرا زندگیش عوض نمیشه.

تا وقتی که عملکرد ما عوض نشه دنیامون هم عوض نمیشه.

من باید متعهدانه تر تو این مسیر مقدس حرکت کنم.

برای دیدن سایر قسمت‌های «سریال زندگی در بهشت»‌، کلیک کنید

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • دانلود با کیفیت HD
    369MB
    25 دقیقه
  • فایل تصویری سریال زندگی در بهشت | قسمت ۵8
    112MB
    25 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

338 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «یزدان نظری» در این صفحه: 3
  1. -
    یزدان نظری گفته:
    مدت عضویت: 2635 روز

    انگار اومدیم اینجا خلبانی زندگی رو یادبگیریم!

    خلبان همه چی رو به صورت تئوری به ما میگه و در عین حال هرروز ما رو با هواپیما میبره و یه دور کوتاه میزنه تا هم لذت ببریم و هم به صورت عملی خودمون مهارتش رو از نزدیک ببینیم. کم پیش میاد خلبان موقع پرواز صحبت کنه و از دانشجوها میخواد حواسشون رو جمع کنن و هر انچه که از پرواز اون روز یادگرفتن رو مکتوب کنن و به عنوان گزارش تحویل بدن.

    ما هم دقیقا با حضورمون در کلاس روزانه زندگی در بهشت، تمام آنچه که آموختیم رو به چالش میکشیم و با تمرکز تمام رفتارهای استاد رو زیر نظر داریم تا آنچه که از فیلم درک کردیم رو به عنوان تکلیف اون روز ارسال کنیم.

    خدارو سپاس

    سپاس که حضورش حتی در این سریال نشون داد. همین لحظه! دقیقا همین لحظه حضورشو پررنگ تر تا بهم بگه با گوش جان و چشم روح این تصاویر رو نگاه کن که من از طریق این فیلم هم میتونم باهات صحبت کنم!

    بریم سراغ درس امروز و ببنیم خدا چه درس محشری رو میخواد بهمون بگه.

    + قبل از هرچیزی راحتی استاد موقع رانندگی توجهم رو جلب کرد. اینکه پای چپ که پای کلاچ هست رو روی صندلی گذاشتن و دراوج راحتی رانندگی میکنن.

    نه نه نه

    بذارین دقیق تر به این موضوع نگاه کنیم و با نگاه شرلوک همز بررسی کنیم!

    – اول از همه باور استاد به راحت انجام دادن کارها رو میتونیم ببینیم.

    – دوما میشه اینطوری به ماجرا نگاه کرد که چون ماشین استاد دنده اتوماتیکه این امکان رو بهش داده که نیازی نباشه از پای چپش استفاده بکنه! پس میشه گفت این راحتی در رانندگی یکی از مزایای ثروته که حتی ماشین و رانندگی اون ماشین رو برات راحت تر میکنه!

    – سوما، عزت نفس والا استاد رو از این صحنه میشه فهمید! با اینکه مریم خانم در حال فیلم برداری بودن و استاد هم اینو میدونست اما حتی جلوی فیلم، پاشو از رو صندلی برنداشت! خب چیزی جز عزت نفس نمیتونه این کار رو برای ذهنم منطقی کنه! چون باید اعتراف کنم اگه من جای ایشون بودم پامو از رو صندلی برمیداشتم.

    (من غش کردم از خنده وقتی شروع به خوندن شعری کردین که یادآور خاطرات مدرسه ست برای ما! خصوصا اونجاش که حتی مریم خانم یادش نبود ولی شما تا آخر ادامه دادین! معلومه زمان مدرسه حداقل شعرا رو خوب حفظ میکردین ها !!! )

    + چی؟! درست شنیدم؟! موقع بارش باران استاد یه چیزی گفتن … !

    ” خدایا شکرت برای بارش این ثروت ” !!!

    استاد حدسم درست بود! خوب میدونستم که شما د رذهنتون باران رو با بارش ثروت تجسم کردین و تجسم میکنین! میدونین چرا؟!

    – چون شما اولین نفری بودی که دیدم وقتی بارون میباره دوست داره داخل آب باشه و لحظاتی در اوج سپاسگزاری و شکرگزاری رو سپری کنه!

    – چون داخل اینستاگرامتون دیدم که حتی زمانی که داخل برج مرکز شهر بودین، به محض دیدن ابرای باران زا آماده شدین که وارد استخر روباز ساختمان بشید!

    – چون شما یه فایل دانلودی معروف به نام تئوری سطل داشتین که بارش باران رو به بارش ثروت تشبیه کرده بودین و از طریق اون تئوری کلی باورای مناسب ساختین!

    – و در آخر الان که این جمله رو از شما شنیدم، جرقه ی قطعیت در ذهن آقای همز ( یعنی من! ) زده شده و مطمئن شد که شما هر بار ریزش باران میبنید، ناخود آگاه بارش ثروت رو از آسمون میبنید! به قول شما حتی اگه این بارون این قدر شدید باشه که خیلی ها رو نگران کنه!

    این تداعی شدن بارش ثروت، ناشی از باور فراوانی فوق العاده ی شما داره! و همونطور که خودتون گفتین، باور به فراوانی یا محدودیت سهم اصلی ورود جریان ثروت یا فقر رو به زندگی ما داره! درود بر شما و باورای نابتون.

    + استاد جوری دارن از محله شون و ویژگی هاش از ته دل تعریف میکنن انگار بار اوله اومدن تو این خونه! انگار که تازه خونه رو خریدن! این ویژگی شونو قبلا خودشون هم بیان کردن… و این نشان از شخصیت شکرگزار و زیبابین و تمرکز بر نکات مثبت ایشون هست. به قول خودشون … باید عادت کنیم به زیبابینی و سپاسگزاری در هر شرایطی تا این عادت تبدیل به جزئی از شخصیت ما بشه. همین نگاه مثبت و شکرگزاری وقتی به شخصیت تبدیل بشه، یعنی دقیقا مثل استاد در هر لحظه زیبابین و شکرگزار هستیم و هیچ کاری بالاتر از فرکانس شکرگزاری وجود نداره! و وقتی هر لحظه بهترین فرکانس رو تحویل جهانت بدی، دیگه تمام! تو وظیفت رو انجام دادی! مگه وظیفه ی ما چیزی جز اینه که بهترین فرکانس رو تحویل جهانمون بدیم؟! جهان هم موظفه! یعنی وظیفه داره که اتفاقات و شرایط هم سنگ با اون فرکانس رو وارد زندگی ما کنه.

    + اون راه بین درختارو فقط یک نگاه تیزبین و زیبابین و شکارچی مثل نگاه مریم خانم میتونه شکار کنه! این راه منو به فکر برد! عجب راه رویایی و زیبا و تموم نشدنی ایه! عاشق اینم که ته جاده یه پیچ خورده و رویایی تر کرده اونو! فقط نوره که از انتهای راه و از سمت اون خم راه به چشم میخوره! این راه، راه حقیقته! راه شناخت قوانین زندگیه! هر چه بیشتر در این راه جلومیریم، نه تنها از زیبایی ها همون لحظه و همون مسیر زیبا لذت میبریم، بلکه هر چه جلوتر میریم نور زرد بیشتری به چشممون میخوره! این راه؛ همون راه سعادته که قدم گذاشتن در اون راه، حتی از همون لحظه اول، چیزی جز لذت رو تجربه نخواهی کرد! پس با من بیا تا این راه مقدس رو بپیماییمو ظرفیت وجودی مان برای دریافت نعمات رو بیشتر و بیشتر کنیم.

    ( حیرت انگیزه! خوشحالم الان که داریم راه سعادت بین درختا رو میریم، استاد دقیقا در مورد همون موضوعی صحبت میکنه که من کامنت کردم! یعنی همین تمرکز بر زیبایی ها و دلیل اتفاقات خوب! )

    + چراغا داره سبز میشه برامون …

    اولش متوجه نشدم چون محو زیبایی خیابون و ساختمونای چراغانی شدم و داشتم به این فکر میکردم که چه خوبه استاد ما رو در لذت رانندگی در خیابان های تمپا شریک میکنه. بعدش که توجه کردم دیدم اره! تمام چراغ های راهنمایی از دور که میبینی قرمز هستن اما به محض اینکه میرسی سبز میشن! این موضوع تداعی کننده شروع یک کار میتونه باشه! میبینی خدا یه ایده ی قشنگی رو نسبت به خواستت در دلت انداخته… مثلا یه خواسته ای برات شکل گرفته … از دور که به این ایده نگاه میکنی، دورنمای این ایده پر از چراغهای قرمزه! پر از موانعه! اینجا سر دوراهی قرار میگیریم … با ایمان به الهامم عمل کنم و حرکت کنم ( هر چند ظاهرا تمام چراغا قرمزه ) یا اینکه رو ذهن منطقی کوچولوم حساب باز کنم و واردش نشم؟! غافل از اینکه اگه پا بذاری در مسیری که بهت گفته شده، ایمانت اون چراغاهای قرمز رو سبز میکنه! ایمان! قدرت ایمان! این موضوع برای من خیلی درس مهمی بود که به چراغهای به ظاهر قرکز خواسته هام فکر نکنم چون ایمان میتونه هر بن بستی رو باز کنه!

    + چی؟! آقا میخواد بره جت اسکی سواری؟! اونم تنهایی؟! بی عزیز دلش؟! این یعنی زیر و رو کردن تمام باورهای ما در زمینه روابط! این یعنی یه شوک الکتریکی قوی ! خدای من … حتی اگه مریم خانم از جت اسکی بترسه، بازهم اینکه استاد تنهایی رفتن عشق و حال کنن خیلی برای من و خیلی از بچه ها مثال زدنیه! اون باور درب و داغونی رو یادم میاره که میگفت هر جا میری باید با عزیز دلت بری و تنهاش نذاری و تنهایی نری تفریح! در صورتی که از همین لحظه میتونیم به وضوح این متفاوت بودن رابطه و باورای مناسبی که داره این رابطه رو تغذیه میکنه تشخیص داد! چه باورایی پست این ماجرا بود؟!

    – اول چیزی که میتونم پی ببرم اینه که استاد به خاطر عزیز دلش، از تفریح مورد علاقش دست نمیکشه و فارغ از اینکه عزیز دلش به این تفریح علاقه داشته باشه یا نداشته باشه! یعنی باور به اینکه مهم ترین شخص در زندگیش، کسی نیست جز خودش! به همین خاطر به تمامی خواسته ها و علائقش احترام میذاره به خاطر کس دیگه ( حتی عزیز دلش) پا روی این علاقه نمیذاره! پس باور اول: احترام به خود و علائق خودمان به عنوان مهم ترین شخص زندگی خودمان

    _ دوم اینکه … لحن صدای همیشه شاد وخوشحال و خندان مریم خانم موقع خداحافظی از استاد، بیانگر باور ناب ایشونه که میگه : من برای شاد بودن و لذت بردن از زندگی، نیاز به حضور هیچ کس دیگه ندارم و میتونم حتی در اوج تنها کلی با خودم و خدای خودم حال کنم و لذت ببرم!

    – و در اخر به طور واضح و شفاف به رهایی و عدم وابستگی هر کدوم از طرفین رابطه میتونیم پی ببریم و این یعنی اوج عشق در اوج رهایی! این یعنی یک هنر بزرگ! شاید خیلیا باشن که با عزیز دلشون اوج عشق رو تجربه کنن اما کمتر کسی هست که اوج عشق رو در اوج رهایی و بدون وابستگی داشته باشه! مگه کسی که قانون رو بدونه! زنده باد قانون!

    ( وای من باورم نمیشه! ولی شما باور کنید که دقیقا تا دیدم که استاد میخواد بره جت اسکی سواری با خودم گفتم نکنه باطری تموم کنه یا سوختش تموم بشه! چون خیلی وقته استاد باهاش کار نکرده … . ولی دلم گفت معلومه که استاد از پسش برمیاد! )

    + باطری شما تموم شده و موندین وسط روخونه … . اما میبنیم که بیکار نموندین و خداوند یکی از دستاش رو برای کمک به شما ارسال کرده. اما سوال اینجاست که دیدن این صحنه به چی میشه پی برد؟!

    – عرت نفس استاد! بله بازم رد پای عزت نفس! چون برای درخواست کمک کردن، به عزت نفس احتیاج داریم. این یعنی اگه من از اون شخص درخواست کمک کنم …

    نه تنها ناراحت نمیشه بلکه خوشحال میشه بهم کمک کنه!

    نه تنها چیزی از من کم نمیشه بلکه ارزش خودم پیش خودم بالاتر میره که تونستم ازش درخواست کمک کنم!

    نه تنها اون شخص کار من و لهجه ی غیر بومی من و وضعیت منو مسخره نمیکنه بلکه اصلا این مردمان عادت به قضاوت کردن کسی ندارن!

    و احساس لیاقت ناشی از عزت نفس شما که بیان میکنه من لیاقت اینو دارم که این آقا منو بکسل کنه و ببره. این باور، مهم ترین باوریه که میشه استخراج کرد چون خیلی از ما، از جمله خوده من، تو این باور هنوزم مشکل دارم و مونده تا به سطح قابل قبولی برسه! و این ضعف احساس لیاقت نه تنها در چنین شرایط مشابهی، بلکه درتمامی زمینه های زندگی ریشه داره و عین مویرگ جوانه زده! اینجاست که استاد میگه عزت نفس، ستون اصلی موفقیت هر شخص در تمامی جنبه های زندگیشه! عالی بود!

    + خب …

    دیدن درست گفتم؟! مری هم در غیاب استاد رفته تمرکزشو گذاشته روی زیبایی های اطرافش و یه تجربه ی دورچرخه سواری عالی در این محله ی رویایی رو داشته! و اون جور که معلومه اجازه نداده هیج شکاری از زیر دستش در بره!

    ( بازم یک اتفاق باورنکردنی دیگه! مری داره روی دوره روابط کار میکنه و در حال حاضر بحث وابستگی! دیدین گفتم معلومه که در اوج عشق اما رهایی دارن زندگی می کنن! این رهایی که از اون بالا نفتاده پایین! روی خودش و باوراش به صورت تکاملی کار کرده تا به این مرحله رسیده! درود بر شما )

    + بله …

    با دیدن سورپرایز خوش بو و خوشرنگ مری برای عزیز دلش،

    با دیدن ناز کردنا و با نمکی های استاد

    با دیدن ذوق کردن مری از با نمکی استاد

    اوج عشق رو هم در این رابطه دیدیم! یعنی عاشق اینم که هر آنچه در مورد روابط از این دو بزرگوار نوشتم، در لححظات بعدی نشون داده شد! هم رهایی نشون داده شد و هم عشق و هم کاکردن روی باوراشون. خدایا شکرت

    ( مریم خانم خوب میدونم چقدر سخته اون ظرف شیشه ای بزرگ و پر از آب رو با یک دست از یخچال دربیاری و چقدر سخته که با خم کردن زانوهات اون ظرف رو بر روی اپن بذاری! اینو گفتم که بگم ما بچه ها حواسمون به همه چی هست که برای ضبط کردن ثانیه به ثانیه این تصاویر چقدر عشق و زحمت مایه میذارید. )

    .

    .

    .

    .

    Happiness is found in the simplest of things

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 23 رای:
  2. -
    یزدان نظری گفته:
    مدت عضویت: 2635 روز

    دست خداوند بودن چه حس دارد؟! حسی از جنس خودش؟! حسی ناب؟!

    شما دست خداوندین! دوست خداوندین و دوستدار بنده ی خداوندین که اینقدر قشنگ حرفایی رو زدین که به دلتون افتاد! حرفای شما نشانه ی من بود!

    بینهایت تحسین میکنم اتصال شما رو

    چیزی نمیتونم بگم الان

    فقط … مرسی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  3. -
    یزدان نظری گفته:
    مدت عضویت: 2635 روز

    بعصی وقت ها؟! بیشتر وقت ها لازمه سکوت کنیم و سکوت رو وارد ذهن کنیم!

    سکوت زبان صحبت ما با خداونده و زمانی که ذهن ساکت باشه، صدای قلب به گوش میرسه و صدای قلب، همون صدای خداونده! صدایی که هرلحظه به ما الهام میشه! صدایی که راهنمای ما برای رسیدن به خواسته ها و رسیدن به جواب سوالاتمونه! ما هر لحظه الهامات رو دریافت میکنیم اما زمانی میتونیم بشنویم که ذهن ساکت باشه و آروم!

    زمانی که هر لحظه با خودت یادآوری کنی که من تمام برنامه هامو به خداوند میسپارم که خودش استاد برنامه ریزی هاست! من فقط باید از این لحظه لذت ببرم و روی همین کار همین لحظم تمرکز کنم! این یعنی در لحظه بودن! یعنی اتصال! یعنی همه چی! یعنی …

    متصل باشی زینب خانم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای: