سریال زندگی در بهشت | قسمت ۵8

دیدگاه زیبا و تأثیرگزار دوست عزیزمان آوا به عنوان متن انتخابی این جلسه:

سلام

عکس فایل من و یاد عکس فایلهای آرامش در پرتو آگاهی انداخت.حس میکنم منظره ش شبیهِ.

جا به جایی از این خونه به خونه دیگه رو انقدر با لذت تعریف میکنید که آدم به عنوان بیننده به شعف میاد.ظاهر ساده کارهای شما داره به یاد من میاره که کجاها نااگاهانه داریم اشتباه عمل میکنیم.

معمولا چیزی که زیاد تو ادم ها دیدیم تو اینجور مواقع اینه که،کی حوصله داره و معمولا خانم ها میگن خودت برو کارهارو انجام بده برگرد.نمیگم همه اینطور هستن ولی کم نیستن.

همراهی زن و مرد با علاقه رو شاید فقط یکی دو مورد در اطرافم دیدم.

دیدن فایلهای شما باید به ما درس بده نه اینکه فقط بیایم ببینیم و تحسین کنیم.تحسین به تنهایی کافی نیست.تحسین باید با عمل همراه باشه.

اشتیاق خانم شایسته برای کوچکترین مسائل عادی و روزمره و تو زیبایی ها از کاه کوه ساختنش،به من داره یاد میده چطور به دنیای اطرافم زیباتر نگاه کنم.

میدونید خیلی از ادم ها که همه مون به نوعی جزئی از اونها هستیم،داریم مثل شما به قوانین عمل میکنیم ولی فرق بقیه با شما در این هست که شما زیبایی هارو بزرگ میکنید بقیه نازیبایی هارو،شما به خوبی های دیگران در حقتون شاخ و برگ میدین و بقیه به کم لطفی ها،شما به حریم همدیگه وارد نمیشین و بقیه حریم هارو میشکنن و هزاران مورد دیگه.

دقیقا ما باید بر خلاف عامه حرکت کنیم.

کمتر دیدیم مردی بره تفریح و برگرده و همسرش همچین استقبالی ازش بکنه و جایزه هم براش در نظر بگیره.

واقعا کاش بتونیم از دیدن لذت بردن همدیگه به هم جایزه بدیم.

برای هزارمین بار میگم خدارو شکر میکنم به خاطر اینکه قبل از اینکه وارد زندگی مشترک بشم دارم راه و چاه و یاد میگیرم و میبینم که میشه زیباتر به زندگی نگاه کرد و زندگی رو به سهم خودت برای دیگران هم زیبا کرد.

مورد دیگه اینکه استاد وقتی شما تضادهاتون و نشون میدین من باور میکنم که برای این ادم با این قدرت هم تضاد پیش میاد و این طبیعیه.

این باعث میشه بیشتر با خودم در صلح قرار بگیرم که اگر تضادی برای من هم پیش اومد خودمو سرزنش نکنم و بگم چون درست کار نکردی اینطوری شد.

اصلا تضاد هارو باید به چشم امتحان نگاه کنیم،امتحان یعنی اینکه ببینیم چقدر از اموخته هامون به یادمون مونده.

خدا خودش تو قران گفته همه رو امتحان میکنه،ولی به قول استاد نحوه برخورد با تضاده که نتیجه رو رقم میزنه.

استاد ارامش خودشو حفظ میکنه و خیلی عادی برخورد میکنه،من تو همچین موقعیتی هنوز گاهی دنبال این هستم که چرا باید این تضاد پیش بیاد و دنبال دلیلشم.

ممنونم استاد عزیز به خاطر نشون دادن شکل زندگیتون دارید روی من تاثیر مثبت میزارید.

چقدر قشنگ همه چیز و از زاویه قوانین نگاه میکنید.

مثال چراغ قرمز و سبز شدنشون خیلی برام جالب بود.شما با آرامش حرف میزنید و توی وجود من طوفان به پا میشه.

استاد خوبم و خانم شایسته عزیز من ازتون یاد گرفتم و تو زندگیم کلی از رفتارهای شما رو اجرا کردم.من فقط تحسینتون نکردم.

چقدر برام درس داره که خانم شایسته از لذت بردن و کیف کردن شما انقدر خوشحال میشه.

چقدر گل زیبایی بود.خیلییییی

وسعتش کل صورت و میپوشوند.میشد گل و بزاری روی صورت و چشمارو ببندی و بوی گل و استشمام کنی و توی اون آب ریلکس کنی.

طبیعت زیبای محل زندگی شما هم که دیگه برای من اثبات شده ست.فکر میکنم که همیشه برای شما باید بهترین ها باشه و غیر از این باشه غیر طبیعیه.

چند روز پیش خواهر زاده م که بیشتر اوقات فایهای تصویری رو کنار من نگاه میکنه،اومد بهم گفت بیا ببین ابرها چقدر قشنگن.منم رفتم نگاه کردم و گفتم اره خیلی قشنگن.

ناخوداگاه نگاه بچه داره به دنیای اطرافش عوض میشه.ناخوداگاه داره یاد میگیره از زیبایی ها بی تفاوت نباید بگذره.بعد ازم پرسید ولی شبیه ابرهای اونها نیست.منظورش استاد بود.گفت چرا برای اونها همه چیزشون قشنگه؟موندم که چه جوابی بدم به بچه هفت ساله که هم ساده باشه و قابل درک و هم درست باشه.

گفتم به خاطر اینکه اون ادم همه ش داره از خدا تشکر میکنه،خدا هم میگه هرکی از من تشکر کنه همه چیزهای قشنگ و بهش میدم.بعدشم اون ادم همه ش به چیزهای قشنگ نگاه میکنه،خدا هم میگه حالا که تو قشنگی هارو دوست داری منم همش بهت قشنگی میدم که بیشتر خوش بگذره بهت.

نمیدونم جوابم تا چه حد براش موجه بود،ولی الان یکی از بازی هاش اینه بیا بریم از اون بازی ها کنیم که هرکی هرچیز قشنگ و میبینه نوبتی بگه.

گاهی برای دیدن کارهایی که شما قراره بکنید حس میکنم یه اشتیاقی تو دلش هست که اگر من اون لحظه کنارش نباشم،اصرار میکنه بیا اینجاشو باهم ببینیم.مثل اون قسمتی که شما ال ای دی هارو نصب کردین به اطراف سقف کلبه.

ذوق داره نتیجه شو ببینه.میگه این ادم هیچ کدوم از وسایلاش شبیه بقیه نیست.بچه هم اینو کامل درک کرده که چقدر این ادم متفاوت از بقیه ست.

همه اینهارو گفتم که بگم درس گرفتن از شما ربطی به سن نداره،ربط مستقیم به فرکانس های ادم ها داره.

گاهی یک بچه هفت ساله بدون هیچ محصولی و قدرت درک کودکانه ش به سرعت یاد میگیره که اگر شبیه شما به دنیا نگاه کنه میتونه زیباترین هارو تجربه کنه و گاهی یکی تمام محصولات شمارو داره ولی همچنان شاکی از اینکه چرا زندگیش عوض نمیشه.

تا وقتی که عملکرد ما عوض نشه دنیامون هم عوض نمیشه.

من باید متعهدانه تر تو این مسیر مقدس حرکت کنم.

برای دیدن سایر قسمت‌های «سریال زندگی در بهشت»‌، کلیک کنید

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • دانلود با کیفیت HD
    369MB
    25 دقیقه
  • فایل تصویری سریال زندگی در بهشت | قسمت ۵8
    112MB
    25 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

338 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «محمد فتحی» در این صفحه: 2
  1. -
    محمد فتحی گفته:
    مدت عضویت: 3827 روز

    با نام خدا سفر دوباره ی ماجراجویانه ام را شروع میکنم

    سپاس و ستایش پروردگار یکتایی که آفریدگار جهان و جهانیان است.

    من خلـــــق کردم .. خلق .. خلق ..

    اومدم که الان اول از خلق هام بگم، خُب

    اول از دیشب و قسمت قبل شروع کنم، اقااا توی همون توجه به زیبایی های قسمت قبل که مهمان های عزیزمون رفتند یکی از توجه های من که مخصوصا با خواندن کامنت ها و اشاره مدام به این نکته اینکه، خانواده ی آمریکایی ماشاا.. توی همین زمونه خانواده های پرجمعیتی هستند ماشاا.. خداورشکر که اینم نشون از باورهای درست و توحیدی نشون از باور فراوانی میدهد .. شبش که رفتم کافه ( شما بخون:عشق و حال بیشتر) اتفاقی که افتادد اقاااا انقدرر شلوغ شددد کافه انقدرر شلوغ شد هاا خداروشکر که بارونم بود تازه انقدرر حالا نکته اش اینجا بود که وقتی آخر تایم کاریم اومدم اتفاقات خوب همون جا را مینوشتم تا به این شکل بیشتر در احساس خوب بمونم، نوشتم و نوشتم و نوشتم رسیدم به اینکه ای بابااا اون دو تا خانواده بود که پشت سر هم اومدند حواست بودد اونممم خلق ِ خودت بود گل پسر؟؟

    چطور مگه روح جانم ؟ (لبخند)

    بابااا مگه صبح توجه نکردی به اینکه خانواده های آمریکاایی ببین چقدر پرجمعیت بودند و چقدر لذت میبردند .. حالا همین فرکانس از پیش فرستاده خداوند هم اینجوری این مشتری ها را برات فرستاد که ببینی .. اره آره اره محمد اره اره ..

    اقا داستان این شد که دو تا خانواده پرجمعیتت هاااا بالای 10 نفر (یعنی 20 نفر دو خانواده) و اومدند که شام میل کنند .. و موقعی که داشتم اتفاقات خوب را مینوشتم توی همون 5؛6امین بود که این نکته را خداوند بهم یادآوری کرد .. که اقااا اینم خلقِ خودم بود … خدایاااا شکرت ..

    گفتم حتما توی قسمت بعد اینو بگم که زندگی امون یک خلقِ به تمام عیار هست و خوشا به آنان که خودشان را میشناسند به خودشناسی عمیقی رسیدند.

    مثل شما پدر .. مری جان ..

    و منم خب تا یک حدی و دارم تکاملم را طی میکنم خداروشکر با هدایت و لطف و کمک خداوند یکتامون

    اماا امروزز الان ساعت 3 ظهر و After Rain هست .. اتفاق خوبی که افتاد این بود که من همین امروز صبح با یک آدم هم مدار هم شهریم رفتیم بیرون دعوتش کردم به طبیعت و یک قهوه لاته و چیزکیک اناری اوووم خوشمزه ..

    مثل همیشه و عادت ایجاد شده ی سابقم .. عاشق مصاحبه کردن با افراد هستم و کشیدن اون باورها (البته مهمه که خودم هم چه باورهایی را دارم توی نگاه من چه باورهایی اصلِ درسته و یا فرع )

    خلاصه، اینکه با رضای عزیز شروع کردم به صحبت کردن .. رفتیم طبیعت زیبای کرخه در خوزستان ..

    خیلی تحسین میکنم رضا جان را برای ماشین فوق العاده زیبا و خوبی که داره .. این اعتماد به نفس و عزت نفسش را تحسین میکنم

    توی صحبت کردن، حواسم بود که دوست دارم کلا صحبت به سمتِ چیزی بره و یا ببرم که بهمون حالِ خوب بده .. با سوال های خوب پرسیدن .. با تایید کردن .. تحسین کردن .. با احترام و ارزش برای سبک شخصی دیگران همینطوری که برای خودم و سبک شخصی خودم ارزش و احترام قائل هستم.

    از خداوند خواستم که مثل موسی، زبانم را هدایت کنه .. من را هدایت کنه .. خودم را سپردم ..

    گفتم خدا جون میخوام فقطط لذت ببرم اونم با همین داشته هام نه موسیقی نه چیز خاصی من میخوام لذت ببرم .. میخوام در مورد اشتراکات صحبت کنم ..

    اتفاقی افتاد که میخواستم آخر بگم را الان میگم، اینکه مدار من به وضوح تغییر کرده به وضوح من در مدار ثروت و فراوانی هستم به وضوح خواسته ی من اجابت شده در بهترین زمان و مکان

    یکی از پاشنه های آشیل من این بوده که توی این شهر شوش کوشولو نمیشد ثروتمند بشی ..

    اما خب خیلی وقتِ پیش این پاشنه را پیدا کرده بودم تا اینکه چند هفته پیش خداوند با یک تضاد دوباره بهم گفت نشان داد که محمد روی باور متضاد این پاشنه آشیل کار نکردی هاا .. اون جوری که بایست کار میکردی

    اومدم گفتم آقااا خدا جون من باور دارم که موقعیت جغرافیایی ربطی به ثروتمند شدن من نداره و توی همیننن شهررر افرادی هستند که مولتی میلیاردر هستند .. ( دارم در مورد خلقمم صحبت میکنم هاا )

    افراد ثروتمند زیادی داریم توی همین شهر، و هر روز هم با رشد دنیاا داره این افراد بیشتر و بیشتر میشه

    به ثروتِ ثروتمندان هم افزوده میشه ..

    روی این باورم شروع کردم به کار کردن آگاهانه .. و خب بودنم در کافه فرصت فوق العاده ای هست برای تایید باورها

    و سعی میکردم توی این چند وقت هر وقت مثل دیشب آگاهانه بیام بگممم و تایید کنم بگم به ذهنمم بببین عزیز دلمم ببین این همه مشتری ببین این همه سفارش ببین فراوانی مشتری فراوانی پول فراوانی سلیقه ها فراوانی گویش ها یکی لر یکی عرب یکی دزفولی یک بختیاری .. ببین فراوانی لباس ها ببین فراوانی تکنولوژی را هر کسی حداقل یک گوشی فوق العاده داره ببین فراوانی ماشین هااای که دم در هستند و چقدر عالین بببین فراوانی محبت و عشق را فراوانی زیبایی را ببین عاشقتمممم من خدا جون

    ببین چقدرررر افراد ثروتمند داریم توی همین شهر که واسه یک شام بالای 500هزار تومان خرج میکنن .. ببین چقدر مهمون دعوت میکنند ببین افراد ثروتمند افراد سخاوتمندی هستند بببین ایشون که ثروتمند چقدر مهربونه چقدر متین چقدر دوست داشتنی .. ببین ..

    هی اینا را به خودم میگفتم و میگم سعی میکنم ..

    و با تکرار همین گفتن هاا توجه ام .. به همون میزانی که باورم تغییر میکرد من نتایج جدید هم میدیدم ..

    از نتیجه هایی که دیدم ورود آدمایی بود که کارشون نگاهشون با آدمای توی مدار قبلیم فرق داشت و من این تفاوت را احساس میکردم .. و میکنم

    توی مدار جدید آدمایی را دیدم که یکم درآمد بیشتری دارند و از همه چیز باز بهتر و بهترش را دارند ( چون من همه چیزهای عالی را با هم یکجا میخوام )

    یکی از همین افراد هم مدار شدنم با فردی بود که املاک داره توی همین شهرمون و یکبار با هموننن دقیقاا یکی از پوینت های بینظیرممم مثبت و فرا تحسینمم اینکه مثل ِ آب خوردن با آدمای غریبه اصلا بگو خارجی بگو این ور هر جاای دنیاا میخواددد باشه اصلا برام مهم نیست من مثلِ چی میتونم با ایشون ارتباط موثر برقرارر کنم خیلیی راحت خیلی راحت خیلی راحت .. ایننن تکاملششش را طی کرده که رسیدمم اینجاا با همون سفرهاا با همون هیچهایکک ها و سوار شدن توی ماشین ها و آشنایی با آدمایی اصلا نمیدونستم وجود دارند! با همون صحبت کردن با همون ادامه دادن همین کار با همین مهارت من از سال 94 و 95 و .. بیاا که توی صنف کافه و رستوران بودم کلاا توی همین کانکت شدنِ بودم ..

    داستان آشنایی من با همین که میگم سید حسین (ایشونم اسمش همینه مثل شما پدر) عزیز اینکه اقا من سال های قبل همیشه میدیدم از همون موقع توی همین شهر همیشه ایشون منظم و مرتب همیشه لباس های زیبا قشنگ تمییز بوده همیشه خوش عطر بوده این از کوچیکی خیلی سال های پیش توی ذهنم مونده بوده .. تا اینکه یک روزی میاد کافه و من همون ابتدا این نکته را دقیقاا چشم تو چشم بهش میگم و تحسینش میکنم و دیدممم و میبینم وقتی که کسی را با تمام وجودم تحسین میکنم چقدر خوشحال میشه چقدر چشماش برق میزنه چقدر تحسینِ اون وجه خداگونه ی اون فرد را بیدار میکنه چقدر زیباست این فرکانس نابِ خدایی را

    و یکبار دیگه هم که اومد بازم همین را بهش گفتم و اونجاا بود که خداوند توسط همین فرد مهر تایید تغییر مدارم را زد اینکه بهم گفت محمد جان من املاکی دارم و زمین های کشاورزی و خونه اینا را زمین های چند 10 میلیاردی را و بیشتر و بیشتر معامله میکنیم ..

    تا اینوو گفت من فهمیدمم گفتممم ببین ببین ذهنِ عزیزمم چی میگی توو ها؟

    توی همین شهر افراد بی نهایت ثروتمندی داریم که ببین چقدر ثروت خلق میکنند ببین چقدر پول دارند چقدر خیرخواه هستند ..

    این اولی بود .. و بعدش هم دوباره آدمای دیگه اومدند توی زندگی من که اونا هم وضع عالی را برای خودشون ایجاد کرده بودند

    اما رضای عزیز .. وقتی دیشب رضا و همسر بینظیرش فاطمه جان اومدند کافه حســـم گفت برو دعوتشون کن چون این بچه ها اهل سفر و طبیعت هستند برو دعوت کن برای یک صبحانه رفتن به طبیعت ..

    و من صدای قلبم راا شنیدم و این کارو دقیقا انجام دادم خیلی راحت و ساده .. چند ساعت بعد یعنی همین ساعت 11 رضا جان زنگ زد و من دعوتش کردم دوباره به جای اینکه بریم کافه برای یک گپ عالی داشتن بریم طبیعت اینجوری انرژی طبیعت هم میتونیم احساسش کنیم لذت بیشتری ببریم

    با ساده ترین چیزها با همون داشته هامون رفتیم، خلاصه بگم .. توی این صحبت کردن

    اولش رضا جان در مورد همه چیز صحبت میکرد در مورد بیزنس هاش و .. در مورد ایده هایی که داشته و میخواسته اجرا کنه و قدم برداشته ولی به ضعمِ خودش توی این شهر اون افراد نخواستند و نشده مسئله ها پیش اومده و اینجوری اون ایده را پیاده نکرده نشده، حالا توی این نشدن سال های بعد درک کرده که همون اتفاقی که منجر شد اون ایده به عمل و خرج کردن مالی نرسه اصلاا چقدرررر به سودش بوده .. یعنی همون باور الخیر فی ما وقع

    اماا تا اینجا که گفت حالا ما داشتیم آتش روشن میکردم با دقیقااا به همین سبکِ اریک عزیز که اول چوب های بزرگ را گذاشت و بعد چوپ های کوشولو و زیر این چوب ها برگه باشه دستمال کاغذی باشه که کمک کنه برای یک جرقه بزرگتر .. اما خب ااتفاقا درسی که توی همین روشن کردن آتش گرفتیم این بود که ما اول اومدیم یک برگه گذاشتم ااقااا بادمم بود بارونم تا قبلش داشت میزد خلاصه این چوب ها نم داشتند و حســـــابی کارمون را خودمون سخت کرده بودیم و روشن نمیشد .. و یکهو بعد از انجام چند ایده که اومد این ایده اومد که اقااااا چه کاره ایه!! چرا توی این دفتری که آوردی با خودت چندتا 5،6 تا برگه را نمیذاری هااا! اینجوری یک جرقه فوق العاده میدی برای روشن کردن و اون آزاد شدن انرژی

    این کارو کردم تا این کارو کردم خدای من بووووم آتشششش شد هاا .. بعدد به رضا گفتم ببین توی اینم درس بود حتی که اقااا کار سخت مسیر سخت مسیر اشتباهیه .. (( و حالا اینجا میگم که مسیر آسونی مسیر خداست )))

    در ادامه که روشن شد و موکاپات را گذاشتم .. هم مدار و هم فرکانس بودن رضا را با خودم و یا برعکس میدیدممم چون ایشونم مدام از کلمه ی جذب از کلمه ی فرکانس استفاده میکرد .. اینجاا بود که باز دیدمم اون تغییر مدارم را اینکه وقتی مدارم بالاتر میره من افراد بهتر و با کیفیت تری میبینم از نظر همه چیز ..

    از اینجا به بعد چون تمرکزم روی ثروتِ در مورد همین میخوام بگم .

    کلی صحبت شد و کلی درس گرفتم و درس گرفت .. اما دوست داشتم ادامه ی صحبت در مورد این باشه که رضاا جان بیا در مورد چیزهایی صحبت کن در مورد ایده هایی با من صحبت کن که َشما نتیجه عالیی گرفتی به موفقیت های عالی رسیدی ازش

    دلیلش را درجا گفتم .. گفتم ببین اینو بهت گفت به خاطر اینکه کلِ داستان داستان عزت نفس ِ داستان خود باوری هست ..

    اینو گفتم که وقتی برمیگردی به همون کوچیکی و اینکه چه ایده هایی را ااجرا کردی و چه نتیجه هایی گرفتی خودت برای خودت مرور بشه اون عزت نفست را اون ایمان والات اون شجاعتت و اینجوری ( به خودت احساس خوب بهتر و بیشتری را هدیه بدی ) من هم استفاده کنم ..

    شروع کرد .. بارونم نم نم شروع شد ( اون موقعی که داشتیم آتش را روشن میکردیم گفت امیدوارم یک نمه بارونم بزنه عالیی میشه )) بعد که زد گفت ببین اینم جذبش کردیم هاا محمد .. و من لبخند میزدم فقط .. ( داشتمم از خلقِم لذت میبردم از خلق رفتن به مدار فرکانسی بهتر و قوی تر))خداروشکررر

    این آدم، رضا 24 سالشه و کارآفرین و بیزینس من .. و الان یک مولتی میلیاردر به باور خودش خوشبخت توی همین شهر ..

    اما داستانش چیه میخوام یک قسمتی ازش را که همین امروز متوجه شدم را بگم .. که ببینیم چه تکاملی را طی کرده …

    توی سن 6 سالگی این آدم میاد اون اسباب بازی هایی که نمیخواد را میره دم در کارتن میذاره و میفروشه به همسایه ها و با اون پولش که 13 تومن بود میاد میره اون اسباب بازی که دوست داره را میخره

    توی 8 سالگی خودش و دوستش میرن سوپر مارکت ها جنس ها را کمی ارزون تر میخرن بعد میان کارتن میذارن اون جنس ها را میچینن و اینجوری میفروشن

    بعد بهم گفت محمد توی اول راهنمایی رفتم سوپری کار کردم روزی بهم 500 تک تومنی میداد یعنی ماهی 15 تومن، که این فرد که سوپری را داشت بعدا برشکست شد کلاا جمع کرد سوپریش را حالا اینجاش جالبه اینکه اینجا را بهم گفت .. گفت به خاطر اینکه این آدم نمیخواست خودش را با رشد دنیا وفق بده .. میخواست سنتی بمونه و رشد کنه به قول شما استاد میخواست توی کویر شالیزار پربرنج داشته باشه .. خوو نمیشه جانم .

    توی دوم و سوم راهنمایی شروع میکنه به تریدِ موتور! و پیش پدرش تجربه کسب کردن و البته کسب درآمد

    توی اول دبیرستان 200 تومن عیدی میگیره و با همون پول اولین گوشیش را میخره و بعد از اون شروع میکنه به تریدِ گوشی و بعد دوباره موتور و بعد ماشین ..

    توی همون اول و دوم دبیرستان، 33 میلیون تومن پول خلق میکنه با این پول یک ایده میاد که با همین شرایط الانش میخوره اجراش میکنه باشگاه بیلیارد میخره و کوره زغال میزنه .. خلاصه به همین شکل داشت هم پول خلق میکرد هم کار افرینی میکرد و داشت درس هایی را میگرفت

    خیلی چیزها که الان جای نوشتن نداره اینجا چون حاشیه است اماا باوری که توی همین خلق کردنِ داره

    رضا اصلا وضعیت تحصیلی آن چنانی هم نداشت که بخوام بگم موفق شدنش به خاطر تحصیلات عالی درسِ عالیش هست .. نه

    این آدم در ادامه کارهایی را میکنه که از اون کارها محصولاتی را تولید میکنه و صادرات میکنه ..

    میرسه به این ظرفیت مالی که به میلیارد برسه و بعد صادرات با کشورهای قطر و امارات و روسیه و عمان و کویت و عراق و ..

    دوستایی داشته باشه که توی همین سن خودش، بیش از 800میلیارد تومن پول تونستند خلق کنند .. اونم با یک ایده نه چندتا ..

    خدایا شکرت به خاطر خلقت قانون شکرت که گفتی تو بخواه و من اجابت میکنم تو را .. شکرت که حالا معنی مدار را بیشتر درک میکنم که کلِ داستان باورهای منه باورهای من باعث شده که در مدار یک سری افراد فقط باشم و چقدر تغییر زیباست شیرینه وقتی که میخوای تغییر کنی که اونم درونیه اینجوری آدمای اطرافت هم تغییر میکنه و تو چقدرر زییبااا با بنده هاات حرف میزنی اینجورر به این شکل با زبان ِ نشانه ها .. خدایا شکرت شکرت شکرت …

    خدایااا فقیرم فقیرم فقیرم نسبت به تو .. فقیرم نسبت به تو تا عمر دارم نیازمندِ توام .. شکرت شکرت شکرت

    شکرت برای این مسیر برای این پدر این راهنما این مریم جان شایستهِ شایسته .. شکرت شکرت شکرت

    شکرت

    به به سلاممم خدای من چه هوایی، چه چمنِ سرسبزی خدایا شکرت خداایا شکرت برای این شادی و این رابطه ی عاطفی بینظیر و تحسین برانگیزی که دارم میبینم عاشقتونم من خدایا شکرت الهی که همیشه شاد باشید و سرحال و خوش .. لذت بردم از خواندن شماها

    خدایا شکرت برای این بارون

    خدایا شکرت که گلمون هم گل داده .. چه هوایی چه صدای پرنده هایی خدایا شکرت همین توجه کردن به همین زیبایی ها یعنی توجه به خدا .. و خوشحالم که روم به سمتِ خداست خدایا شکرت

    تحسین میکنم واقعا این محله زیبا این خانه ویلایی توی تمپا را واقعا زیباست، همسایه های عالی ثروتِ نعمتِ آزادی مالی و زمانی و مکانی نعمت ثروت این آرامشِ نعمت این صدای پرنده ها و اصلا دیدن این همه زیبایی نعمت ثروت .. خدایا شکرت شکرت شکرت … رهایی یعنی زندگی در لحظه، یعنی همین توجه بر نکات مثبت این لحظه

    خدایا شکرت برای این زندگی واقعا همه چیز زیباست ..

    این کشور زیباست

    این طبیعتش زیباست

    مردمانش زیباست

    زبانش فرهنگ و عقاید این کشور زیباست

    امکاناتش زیباست

    خدای من خدای من ببین خداوکیلی همه ی چراغاااا داره سبز میشه اونم برای مااا ها .. واوو اووو اووو خدایا شکرت چه نکته ی فوق العاده ای .. کافیه حرکت کنی بخداا که درهاا برات باز میشه تو حرکت کن

    خدای من عاشق این رابطه ی عاطفی بینظیرتون هستم که اینجوری مری جان آقاتون را بدرقه میکنی با این احساس خوب به این شکل .. این عشق زیباست تحسین برانگیز خدایا شکرت

    و حالا که هم روی جت اسکی هستید مسئله ای پیش اومده برای جت اسکی شما ولیی ببین وسط یک جایی که هیچکسی نبود با طناب داره شما را میکشه .. بازم حرکت کردید دیگه نگفتید که ای بابا خیلی وقته که از جت اسکی استفاده نکردم و این چیزا .. رفتید گفتید اگر مسئله ای هم پیش بیاد خددااا که همیشه هست .. حل میشه ..

    خدای من ببین چه ماشین هایی چه ثروتی چقدر اینجا این محله این هم مداری زیباست و چقدر ارزش داره که واقعا بخوای همیشه به خودت مرور کنی که کار کردن روی باورهات ارزش داره ارزش داره ..

    تحسین میکنم هر انسانی را که به این شکل یک رابطه ی بدون وابستگی و دل بستگی داره.

    الله اکبررر کلِ فایل جدا این قسمتشم جدا .. خدای من عاشقتونممم من وای وای واقعا دیگه اینجاا پرواززز کردم من .. عجب خونه ای هیچ وقتی یادم نمیاد داخل این خونه را به این شکل دیده باشم .. بذار دوباره و دوباره این قسمتش را ببینم

    چه خونه ی ویلایی زیبایی، تحسین میکنم کسی که این خونه را طراحی کرده ساخته تحسین میکنم اون افرادی که با عشق بناش کردند تحسین میکنم کسی که خودش را لایق این خونه زیبا توی این محله ی زیبای تمپا دونسته تحسین میکنم تحسین میکنم شما را مری جان که از زیبایی هایی که میبینی با عینک زیبا و تمییزی که باهاش دنیا را میبینی با ما به اشتراک میذاری با عشق تحسین میکنم این در و پنجره و آشپزخونه وای وای این حمامِ زیبا این وان زیبا این حمام شیشه ای این قالی هاا این ماشین های زیبا این موتور و جت اسکی این آزادی شماا واقعا تحسین میکنم خدایا شکرت شکرت به خاطر قانون شکرت به خاطر همین قانون ساده که

    احساس خوب = اتفاقات خوب

    چقدر این حرکت را تحسین میکنم این گلِ زیبا که تقدیم به شما شد از طرف بچه های زندگی در بهشت برای شما .. از طرف این خانواده ی بینظیر و تحسین برانگیز و دوست داشتنی و پرانرژی ترین .. عاشق ترین ..

    چقدر این درخواست کردن شما را تحسین میکنم که غذا درست کنه اونم با اون گویشِ زیبا و کودکانه .. عاشقتونم من

    چقدر پرانرژی بودنتون را تحسین میکنم .. لوبیای خوشمزه .. مَ هم .. خدای من ..

    تحسین میکنم این غروب زیبا را چقدر قشنگِ چه استخر زیبایی چقدر این آیینه بودن جهان را نشون میده بازتاب ابر در تلالوی آب .. خدایا شکرت

    هیچــــی ندارم انصافا بگم جز شکر و شکر و شکر .. هیچی ندارم ..

    فقط بگم که سپاس و ستایش تنها و تنها از آنِ توست ای خدای یکتایی که پروردگار جهان است.

    .

    .

    .

    HAPPINESS IS FOUND IN THE SIMPLEST OF THINGS

    چه تابلوی قشنگی هست .. اینم قطعا هدایتی خریدید ..

    پروردگارا مرا به راه راست هدایت فرما به راه ِ راستِ آن هایی که بر نعمت آن ها میافزایی .. آمین یا رب العالمین (27 آذر)

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  2. -
    محمد فتحی گفته:
    مدت عضویت: 3827 روز

    عاشقتمم من عزیزمممم عزیز دلمم

    لذت بردم از خواندن این کامنت سرشاز از عشق و رهایی و آزادی و تحسین .. افرین عاشقتم مننن عزیز دلممم

    تو بینظیری تو فوق العاده ای

    خداروشکر میکنم به خاطر وجود ارزشمندت

    خداروشکر میکنم که دوستی هم پاره ای مثل تو دارم و میدونم هر کسی که تو را میبینه هم همچین افتخاری به خودش میکنه برای وجود نازنین و بهشتی همچون شما عزیزمم

    خداروشکر میکنم به خاطر موفقیت هات به خاطر ذهنِ ثروتمندی که ساختی به خاطر شجاعتت همیشه تحسینت میکنم به خاطر باورت به فراوانی فرصت ها نعمت ها به خاطر سپاس گزار بودنت تحسینت میکنم به خاطر شجاع دل بودنت تحسینت میکنم به خاطر شادی هاا وخنده هاا ومخصوصاااا رقصیدنتتت تحسینت میکنممم هر وقتی که این جنتلمن ساسی را گوش میکنم یاد رقص هات میافتمم و کلی احساسممم خوب تر میشه خداروشکر و به واسطه ی همین احساس خوب تر اتفاقات خوب تری را برای خودم رقم میزنم ..

    عاشقتمممم من

    امیدوارم که دوباره بنویسی با عشق با لذت .. خدا میدونه با همین نوشتن تو با داستان های با بودنت توی پارادایسی مثل نروژ چقدرر خواسته ها برای همین بچه هاا اعضای گرم و صمیمی خانواده امون ایجاد شده و هر بار که بنویسی هر بار که احساس خوبت را به اشتراک بذاری با ماا بازم بیشتر و بیشتر میشه بازم داری ارزش بیشتری را خلق میکنی ایجاد میکنی و چی بهتر از اینکه یک نفر را بخوای با وجودت با صحبتت با کلامت با قلمت با نگاهت با رقصت حتی اون را به اصل خودش نزدیک و نزدیک تر کنی عشقمممم

    عاشقتممم

    دوست دارممم

    از خدااا ممنونم به خاطر وجود ارزشمندمون به خاطر وجود ارزشمند همچین پدری مری جان خانواده ای .. و ماا چقدر خوشبختیمممم خوشبختیم خوشبختیمم خدایاا شکرت

    خدایا سپاس گزارمم سپاس گزارم سپاس گزارممم .

    میبینمت …

    شاد باشی و شاددددددد … یوهوووووو بزن قدش عاشقتممم من

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای: