سریال زندگی در بهشت | قسمت ۵8 - صفحه 12

338 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    محمد فتحی گفته:
    مدت عضویت: 3832 روز

    با نام خدا سفر دوباره ی ماجراجویانه ام را شروع میکنم

    سپاس و ستایش پروردگار یکتایی که آفریدگار جهان و جهانیان است.

    من خلـــــق کردم .. خلق .. خلق ..

    اومدم که الان اول از خلق هام بگم، خُب

    اول از دیشب و قسمت قبل شروع کنم، اقااا توی همون توجه به زیبایی های قسمت قبل که مهمان های عزیزمون رفتند یکی از توجه های من که مخصوصا با خواندن کامنت ها و اشاره مدام به این نکته اینکه، خانواده ی آمریکایی ماشاا.. توی همین زمونه خانواده های پرجمعیتی هستند ماشاا.. خداورشکر که اینم نشون از باورهای درست و توحیدی نشون از باور فراوانی میدهد .. شبش که رفتم کافه ( شما بخون:عشق و حال بیشتر) اتفاقی که افتادد اقاااا انقدرر شلوغ شددد کافه انقدرر شلوغ شد هاا خداروشکر که بارونم بود تازه انقدرر حالا نکته اش اینجا بود که وقتی آخر تایم کاریم اومدم اتفاقات خوب همون جا را مینوشتم تا به این شکل بیشتر در احساس خوب بمونم، نوشتم و نوشتم و نوشتم رسیدم به اینکه ای بابااا اون دو تا خانواده بود که پشت سر هم اومدند حواست بودد اونممم خلق ِ خودت بود گل پسر؟؟

    چطور مگه روح جانم ؟ (لبخند)

    بابااا مگه صبح توجه نکردی به اینکه خانواده های آمریکاایی ببین چقدر پرجمعیت بودند و چقدر لذت میبردند .. حالا همین فرکانس از پیش فرستاده خداوند هم اینجوری این مشتری ها را برات فرستاد که ببینی .. اره آره اره محمد اره اره ..

    اقا داستان این شد که دو تا خانواده پرجمعیتت هاااا بالای 10 نفر (یعنی 20 نفر دو خانواده) و اومدند که شام میل کنند .. و موقعی که داشتم اتفاقات خوب را مینوشتم توی همون 5؛6امین بود که این نکته را خداوند بهم یادآوری کرد .. که اقااا اینم خلقِ خودم بود … خدایاااا شکرت ..

    گفتم حتما توی قسمت بعد اینو بگم که زندگی امون یک خلقِ به تمام عیار هست و خوشا به آنان که خودشان را میشناسند به خودشناسی عمیقی رسیدند.

    مثل شما پدر .. مری جان ..

    و منم خب تا یک حدی و دارم تکاملم را طی میکنم خداروشکر با هدایت و لطف و کمک خداوند یکتامون

    اماا امروزز الان ساعت 3 ظهر و After Rain هست .. اتفاق خوبی که افتاد این بود که من همین امروز صبح با یک آدم هم مدار هم شهریم رفتیم بیرون دعوتش کردم به طبیعت و یک قهوه لاته و چیزکیک اناری اوووم خوشمزه ..

    مثل همیشه و عادت ایجاد شده ی سابقم .. عاشق مصاحبه کردن با افراد هستم و کشیدن اون باورها (البته مهمه که خودم هم چه باورهایی را دارم توی نگاه من چه باورهایی اصلِ درسته و یا فرع )

    خلاصه، اینکه با رضای عزیز شروع کردم به صحبت کردن .. رفتیم طبیعت زیبای کرخه در خوزستان ..

    خیلی تحسین میکنم رضا جان را برای ماشین فوق العاده زیبا و خوبی که داره .. این اعتماد به نفس و عزت نفسش را تحسین میکنم

    توی صحبت کردن، حواسم بود که دوست دارم کلا صحبت به سمتِ چیزی بره و یا ببرم که بهمون حالِ خوب بده .. با سوال های خوب پرسیدن .. با تایید کردن .. تحسین کردن .. با احترام و ارزش برای سبک شخصی دیگران همینطوری که برای خودم و سبک شخصی خودم ارزش و احترام قائل هستم.

    از خداوند خواستم که مثل موسی، زبانم را هدایت کنه .. من را هدایت کنه .. خودم را سپردم ..

    گفتم خدا جون میخوام فقطط لذت ببرم اونم با همین داشته هام نه موسیقی نه چیز خاصی من میخوام لذت ببرم .. میخوام در مورد اشتراکات صحبت کنم ..

    اتفاقی افتاد که میخواستم آخر بگم را الان میگم، اینکه مدار من به وضوح تغییر کرده به وضوح من در مدار ثروت و فراوانی هستم به وضوح خواسته ی من اجابت شده در بهترین زمان و مکان

    یکی از پاشنه های آشیل من این بوده که توی این شهر شوش کوشولو نمیشد ثروتمند بشی ..

    اما خب خیلی وقتِ پیش این پاشنه را پیدا کرده بودم تا اینکه چند هفته پیش خداوند با یک تضاد دوباره بهم گفت نشان داد که محمد روی باور متضاد این پاشنه آشیل کار نکردی هاا .. اون جوری که بایست کار میکردی

    اومدم گفتم آقااا خدا جون من باور دارم که موقعیت جغرافیایی ربطی به ثروتمند شدن من نداره و توی همیننن شهررر افرادی هستند که مولتی میلیاردر هستند .. ( دارم در مورد خلقمم صحبت میکنم هاا )

    افراد ثروتمند زیادی داریم توی همین شهر، و هر روز هم با رشد دنیاا داره این افراد بیشتر و بیشتر میشه

    به ثروتِ ثروتمندان هم افزوده میشه ..

    روی این باورم شروع کردم به کار کردن آگاهانه .. و خب بودنم در کافه فرصت فوق العاده ای هست برای تایید باورها

    و سعی میکردم توی این چند وقت هر وقت مثل دیشب آگاهانه بیام بگممم و تایید کنم بگم به ذهنمم بببین عزیز دلمم ببین این همه مشتری ببین این همه سفارش ببین فراوانی مشتری فراوانی پول فراوانی سلیقه ها فراوانی گویش ها یکی لر یکی عرب یکی دزفولی یک بختیاری .. ببین فراوانی لباس ها ببین فراوانی تکنولوژی را هر کسی حداقل یک گوشی فوق العاده داره ببین فراوانی ماشین هااای که دم در هستند و چقدر عالین بببین فراوانی محبت و عشق را فراوانی زیبایی را ببین عاشقتمممم من خدا جون

    ببین چقدرررر افراد ثروتمند داریم توی همین شهر که واسه یک شام بالای 500هزار تومان خرج میکنن .. ببین چقدر مهمون دعوت میکنند ببین افراد ثروتمند افراد سخاوتمندی هستند بببین ایشون که ثروتمند چقدر مهربونه چقدر متین چقدر دوست داشتنی .. ببین ..

    هی اینا را به خودم میگفتم و میگم سعی میکنم ..

    و با تکرار همین گفتن هاا توجه ام .. به همون میزانی که باورم تغییر میکرد من نتایج جدید هم میدیدم ..

    از نتیجه هایی که دیدم ورود آدمایی بود که کارشون نگاهشون با آدمای توی مدار قبلیم فرق داشت و من این تفاوت را احساس میکردم .. و میکنم

    توی مدار جدید آدمایی را دیدم که یکم درآمد بیشتری دارند و از همه چیز باز بهتر و بهترش را دارند ( چون من همه چیزهای عالی را با هم یکجا میخوام )

    یکی از همین افراد هم مدار شدنم با فردی بود که املاک داره توی همین شهرمون و یکبار با هموننن دقیقاا یکی از پوینت های بینظیرممم مثبت و فرا تحسینمم اینکه مثل ِ آب خوردن با آدمای غریبه اصلا بگو خارجی بگو این ور هر جاای دنیاا میخواددد باشه اصلا برام مهم نیست من مثلِ چی میتونم با ایشون ارتباط موثر برقرارر کنم خیلیی راحت خیلی راحت خیلی راحت .. ایننن تکاملششش را طی کرده که رسیدمم اینجاا با همون سفرهاا با همون هیچهایکک ها و سوار شدن توی ماشین ها و آشنایی با آدمایی اصلا نمیدونستم وجود دارند! با همون صحبت کردن با همون ادامه دادن همین کار با همین مهارت من از سال 94 و 95 و .. بیاا که توی صنف کافه و رستوران بودم کلاا توی همین کانکت شدنِ بودم ..

    داستان آشنایی من با همین که میگم سید حسین (ایشونم اسمش همینه مثل شما پدر) عزیز اینکه اقا من سال های قبل همیشه میدیدم از همون موقع توی همین شهر همیشه ایشون منظم و مرتب همیشه لباس های زیبا قشنگ تمییز بوده همیشه خوش عطر بوده این از کوچیکی خیلی سال های پیش توی ذهنم مونده بوده .. تا اینکه یک روزی میاد کافه و من همون ابتدا این نکته را دقیقاا چشم تو چشم بهش میگم و تحسینش میکنم و دیدممم و میبینم وقتی که کسی را با تمام وجودم تحسین میکنم چقدر خوشحال میشه چقدر چشماش برق میزنه چقدر تحسینِ اون وجه خداگونه ی اون فرد را بیدار میکنه چقدر زیباست این فرکانس نابِ خدایی را

    و یکبار دیگه هم که اومد بازم همین را بهش گفتم و اونجاا بود که خداوند توسط همین فرد مهر تایید تغییر مدارم را زد اینکه بهم گفت محمد جان من املاکی دارم و زمین های کشاورزی و خونه اینا را زمین های چند 10 میلیاردی را و بیشتر و بیشتر معامله میکنیم ..

    تا اینوو گفت من فهمیدمم گفتممم ببین ببین ذهنِ عزیزمم چی میگی توو ها؟

    توی همین شهر افراد بی نهایت ثروتمندی داریم که ببین چقدر ثروت خلق میکنند ببین چقدر پول دارند چقدر خیرخواه هستند ..

    این اولی بود .. و بعدش هم دوباره آدمای دیگه اومدند توی زندگی من که اونا هم وضع عالی را برای خودشون ایجاد کرده بودند

    اما رضای عزیز .. وقتی دیشب رضا و همسر بینظیرش فاطمه جان اومدند کافه حســـم گفت برو دعوتشون کن چون این بچه ها اهل سفر و طبیعت هستند برو دعوت کن برای یک صبحانه رفتن به طبیعت ..

    و من صدای قلبم راا شنیدم و این کارو دقیقا انجام دادم خیلی راحت و ساده .. چند ساعت بعد یعنی همین ساعت 11 رضا جان زنگ زد و من دعوتش کردم دوباره به جای اینکه بریم کافه برای یک گپ عالی داشتن بریم طبیعت اینجوری انرژی طبیعت هم میتونیم احساسش کنیم لذت بیشتری ببریم

    با ساده ترین چیزها با همون داشته هامون رفتیم، خلاصه بگم .. توی این صحبت کردن

    اولش رضا جان در مورد همه چیز صحبت میکرد در مورد بیزنس هاش و .. در مورد ایده هایی که داشته و میخواسته اجرا کنه و قدم برداشته ولی به ضعمِ خودش توی این شهر اون افراد نخواستند و نشده مسئله ها پیش اومده و اینجوری اون ایده را پیاده نکرده نشده، حالا توی این نشدن سال های بعد درک کرده که همون اتفاقی که منجر شد اون ایده به عمل و خرج کردن مالی نرسه اصلاا چقدرررر به سودش بوده .. یعنی همون باور الخیر فی ما وقع

    اماا تا اینجا که گفت حالا ما داشتیم آتش روشن میکردم با دقیقااا به همین سبکِ اریک عزیز که اول چوب های بزرگ را گذاشت و بعد چوپ های کوشولو و زیر این چوب ها برگه باشه دستمال کاغذی باشه که کمک کنه برای یک جرقه بزرگتر .. اما خب ااتفاقا درسی که توی همین روشن کردن آتش گرفتیم این بود که ما اول اومدیم یک برگه گذاشتم ااقااا بادمم بود بارونم تا قبلش داشت میزد خلاصه این چوب ها نم داشتند و حســـــابی کارمون را خودمون سخت کرده بودیم و روشن نمیشد .. و یکهو بعد از انجام چند ایده که اومد این ایده اومد که اقااااا چه کاره ایه!! چرا توی این دفتری که آوردی با خودت چندتا 5،6 تا برگه را نمیذاری هااا! اینجوری یک جرقه فوق العاده میدی برای روشن کردن و اون آزاد شدن انرژی

    این کارو کردم تا این کارو کردم خدای من بووووم آتشششش شد هاا .. بعدد به رضا گفتم ببین توی اینم درس بود حتی که اقااا کار سخت مسیر سخت مسیر اشتباهیه .. (( و حالا اینجا میگم که مسیر آسونی مسیر خداست )))

    در ادامه که روشن شد و موکاپات را گذاشتم .. هم مدار و هم فرکانس بودن رضا را با خودم و یا برعکس میدیدممم چون ایشونم مدام از کلمه ی جذب از کلمه ی فرکانس استفاده میکرد .. اینجاا بود که باز دیدمم اون تغییر مدارم را اینکه وقتی مدارم بالاتر میره من افراد بهتر و با کیفیت تری میبینم از نظر همه چیز ..

    از اینجا به بعد چون تمرکزم روی ثروتِ در مورد همین میخوام بگم .

    کلی صحبت شد و کلی درس گرفتم و درس گرفت .. اما دوست داشتم ادامه ی صحبت در مورد این باشه که رضاا جان بیا در مورد چیزهایی صحبت کن در مورد ایده هایی با من صحبت کن که َشما نتیجه عالیی گرفتی به موفقیت های عالی رسیدی ازش

    دلیلش را درجا گفتم .. گفتم ببین اینو بهت گفت به خاطر اینکه کلِ داستان داستان عزت نفس ِ داستان خود باوری هست ..

    اینو گفتم که وقتی برمیگردی به همون کوچیکی و اینکه چه ایده هایی را ااجرا کردی و چه نتیجه هایی گرفتی خودت برای خودت مرور بشه اون عزت نفست را اون ایمان والات اون شجاعتت و اینجوری ( به خودت احساس خوب بهتر و بیشتری را هدیه بدی ) من هم استفاده کنم ..

    شروع کرد .. بارونم نم نم شروع شد ( اون موقعی که داشتیم آتش را روشن میکردیم گفت امیدوارم یک نمه بارونم بزنه عالیی میشه )) بعد که زد گفت ببین اینم جذبش کردیم هاا محمد .. و من لبخند میزدم فقط .. ( داشتمم از خلقِم لذت میبردم از خلق رفتن به مدار فرکانسی بهتر و قوی تر))خداروشکررر

    این آدم، رضا 24 سالشه و کارآفرین و بیزینس من .. و الان یک مولتی میلیاردر به باور خودش خوشبخت توی همین شهر ..

    اما داستانش چیه میخوام یک قسمتی ازش را که همین امروز متوجه شدم را بگم .. که ببینیم چه تکاملی را طی کرده …

    توی سن 6 سالگی این آدم میاد اون اسباب بازی هایی که نمیخواد را میره دم در کارتن میذاره و میفروشه به همسایه ها و با اون پولش که 13 تومن بود میاد میره اون اسباب بازی که دوست داره را میخره

    توی 8 سالگی خودش و دوستش میرن سوپر مارکت ها جنس ها را کمی ارزون تر میخرن بعد میان کارتن میذارن اون جنس ها را میچینن و اینجوری میفروشن

    بعد بهم گفت محمد توی اول راهنمایی رفتم سوپری کار کردم روزی بهم 500 تک تومنی میداد یعنی ماهی 15 تومن، که این فرد که سوپری را داشت بعدا برشکست شد کلاا جمع کرد سوپریش را حالا اینجاش جالبه اینکه اینجا را بهم گفت .. گفت به خاطر اینکه این آدم نمیخواست خودش را با رشد دنیا وفق بده .. میخواست سنتی بمونه و رشد کنه به قول شما استاد میخواست توی کویر شالیزار پربرنج داشته باشه .. خوو نمیشه جانم .

    توی دوم و سوم راهنمایی شروع میکنه به تریدِ موتور! و پیش پدرش تجربه کسب کردن و البته کسب درآمد

    توی اول دبیرستان 200 تومن عیدی میگیره و با همون پول اولین گوشیش را میخره و بعد از اون شروع میکنه به تریدِ گوشی و بعد دوباره موتور و بعد ماشین ..

    توی همون اول و دوم دبیرستان، 33 میلیون تومن پول خلق میکنه با این پول یک ایده میاد که با همین شرایط الانش میخوره اجراش میکنه باشگاه بیلیارد میخره و کوره زغال میزنه .. خلاصه به همین شکل داشت هم پول خلق میکرد هم کار افرینی میکرد و داشت درس هایی را میگرفت

    خیلی چیزها که الان جای نوشتن نداره اینجا چون حاشیه است اماا باوری که توی همین خلق کردنِ داره

    رضا اصلا وضعیت تحصیلی آن چنانی هم نداشت که بخوام بگم موفق شدنش به خاطر تحصیلات عالی درسِ عالیش هست .. نه

    این آدم در ادامه کارهایی را میکنه که از اون کارها محصولاتی را تولید میکنه و صادرات میکنه ..

    میرسه به این ظرفیت مالی که به میلیارد برسه و بعد صادرات با کشورهای قطر و امارات و روسیه و عمان و کویت و عراق و ..

    دوستایی داشته باشه که توی همین سن خودش، بیش از 800میلیارد تومن پول تونستند خلق کنند .. اونم با یک ایده نه چندتا ..

    خدایا شکرت به خاطر خلقت قانون شکرت که گفتی تو بخواه و من اجابت میکنم تو را .. شکرت که حالا معنی مدار را بیشتر درک میکنم که کلِ داستان باورهای منه باورهای من باعث شده که در مدار یک سری افراد فقط باشم و چقدر تغییر زیباست شیرینه وقتی که میخوای تغییر کنی که اونم درونیه اینجوری آدمای اطرافت هم تغییر میکنه و تو چقدرر زییبااا با بنده هاات حرف میزنی اینجورر به این شکل با زبان ِ نشانه ها .. خدایا شکرت شکرت شکرت …

    خدایااا فقیرم فقیرم فقیرم نسبت به تو .. فقیرم نسبت به تو تا عمر دارم نیازمندِ توام .. شکرت شکرت شکرت

    شکرت برای این مسیر برای این پدر این راهنما این مریم جان شایستهِ شایسته .. شکرت شکرت شکرت

    شکرت

    به به سلاممم خدای من چه هوایی، چه چمنِ سرسبزی خدایا شکرت خداایا شکرت برای این شادی و این رابطه ی عاطفی بینظیر و تحسین برانگیزی که دارم میبینم عاشقتونم من خدایا شکرت الهی که همیشه شاد باشید و سرحال و خوش .. لذت بردم از خواندن شماها

    خدایا شکرت برای این بارون

    خدایا شکرت که گلمون هم گل داده .. چه هوایی چه صدای پرنده هایی خدایا شکرت همین توجه کردن به همین زیبایی ها یعنی توجه به خدا .. و خوشحالم که روم به سمتِ خداست خدایا شکرت

    تحسین میکنم واقعا این محله زیبا این خانه ویلایی توی تمپا را واقعا زیباست، همسایه های عالی ثروتِ نعمتِ آزادی مالی و زمانی و مکانی نعمت ثروت این آرامشِ نعمت این صدای پرنده ها و اصلا دیدن این همه زیبایی نعمت ثروت .. خدایا شکرت شکرت شکرت … رهایی یعنی زندگی در لحظه، یعنی همین توجه بر نکات مثبت این لحظه

    خدایا شکرت برای این زندگی واقعا همه چیز زیباست ..

    این کشور زیباست

    این طبیعتش زیباست

    مردمانش زیباست

    زبانش فرهنگ و عقاید این کشور زیباست

    امکاناتش زیباست

    خدای من خدای من ببین خداوکیلی همه ی چراغاااا داره سبز میشه اونم برای مااا ها .. واوو اووو اووو خدایا شکرت چه نکته ی فوق العاده ای .. کافیه حرکت کنی بخداا که درهاا برات باز میشه تو حرکت کن

    خدای من عاشق این رابطه ی عاطفی بینظیرتون هستم که اینجوری مری جان آقاتون را بدرقه میکنی با این احساس خوب به این شکل .. این عشق زیباست تحسین برانگیز خدایا شکرت

    و حالا که هم روی جت اسکی هستید مسئله ای پیش اومده برای جت اسکی شما ولیی ببین وسط یک جایی که هیچکسی نبود با طناب داره شما را میکشه .. بازم حرکت کردید دیگه نگفتید که ای بابا خیلی وقته که از جت اسکی استفاده نکردم و این چیزا .. رفتید گفتید اگر مسئله ای هم پیش بیاد خددااا که همیشه هست .. حل میشه ..

    خدای من ببین چه ماشین هایی چه ثروتی چقدر اینجا این محله این هم مداری زیباست و چقدر ارزش داره که واقعا بخوای همیشه به خودت مرور کنی که کار کردن روی باورهات ارزش داره ارزش داره ..

    تحسین میکنم هر انسانی را که به این شکل یک رابطه ی بدون وابستگی و دل بستگی داره.

    الله اکبررر کلِ فایل جدا این قسمتشم جدا .. خدای من عاشقتونممم من وای وای واقعا دیگه اینجاا پرواززز کردم من .. عجب خونه ای هیچ وقتی یادم نمیاد داخل این خونه را به این شکل دیده باشم .. بذار دوباره و دوباره این قسمتش را ببینم

    چه خونه ی ویلایی زیبایی، تحسین میکنم کسی که این خونه را طراحی کرده ساخته تحسین میکنم اون افرادی که با عشق بناش کردند تحسین میکنم کسی که خودش را لایق این خونه زیبا توی این محله ی زیبای تمپا دونسته تحسین میکنم تحسین میکنم شما را مری جان که از زیبایی هایی که میبینی با عینک زیبا و تمییزی که باهاش دنیا را میبینی با ما به اشتراک میذاری با عشق تحسین میکنم این در و پنجره و آشپزخونه وای وای این حمامِ زیبا این وان زیبا این حمام شیشه ای این قالی هاا این ماشین های زیبا این موتور و جت اسکی این آزادی شماا واقعا تحسین میکنم خدایا شکرت شکرت به خاطر قانون شکرت به خاطر همین قانون ساده که

    احساس خوب = اتفاقات خوب

    چقدر این حرکت را تحسین میکنم این گلِ زیبا که تقدیم به شما شد از طرف بچه های زندگی در بهشت برای شما .. از طرف این خانواده ی بینظیر و تحسین برانگیز و دوست داشتنی و پرانرژی ترین .. عاشق ترین ..

    چقدر این درخواست کردن شما را تحسین میکنم که غذا درست کنه اونم با اون گویشِ زیبا و کودکانه .. عاشقتونم من

    چقدر پرانرژی بودنتون را تحسین میکنم .. لوبیای خوشمزه .. مَ هم .. خدای من ..

    تحسین میکنم این غروب زیبا را چقدر قشنگِ چه استخر زیبایی چقدر این آیینه بودن جهان را نشون میده بازتاب ابر در تلالوی آب .. خدایا شکرت

    هیچــــی ندارم انصافا بگم جز شکر و شکر و شکر .. هیچی ندارم ..

    فقط بگم که سپاس و ستایش تنها و تنها از آنِ توست ای خدای یکتایی که پروردگار جهان است.

    .

    .

    .

    HAPPINESS IS FOUND IN THE SIMPLEST OF THINGS

    چه تابلوی قشنگی هست .. اینم قطعا هدایتی خریدید ..

    پروردگارا مرا به راه راست هدایت فرما به راه ِ راستِ آن هایی که بر نعمت آن ها میافزایی .. آمین یا رب العالمین (27 آذر)

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  2. -
    مریم روشندلی گفته:
    مدت عضویت: 2086 روز

    بنام خدا

    سلام بر عزیزان من

    چقدر لذت بخشه این ویدئو رو دیدن و از زیبایی های خداوند لذت بردن.. خدا رو شکر… منم آرزو میکنم که همیچین زندگی و آسایش و آرامش و لذت رو در آینده برای خودم بسازم واقعا تحسینتون میکنم شما رو که این زندگی زیبا رو ساختین و و دارین در پناه الله یکتا از زندگی تون لذت میبرین.. به ما هم انگیزه میدین که روزی ما هم میتونیم خالق همچین زندگی‌ ای بشیم.. خیلی ممنون بابت اشتراک گذاشتن این دانش ها و زیبایی های بی نظیرتون.. همیشه در پناه خدای یکتا سلامت و موفق و سربلند و سعادتمند باشین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  3. -
    آزاده زمانی جوهرستانی گفته:
    مدت عضویت: 1929 روز

    سلام به استاد عزیزم، مریم جان ودوستان هم فرکانسی ام. خدا رو هزاران مرتبه شکربابت این هدایت زیبا. استاد چند روزی بود که خیلی حس های خوب در رابطه با گل زیبا و طبیعت سرسبز وزیبای خونه ی ویلایی شما داشتم وطبق قانون، فرکانس هام جواب داد وهدایت شدم به این قسمت زیبا. یعنی وقتی صبح هدایتم را دریافت کردم ودیدم این قسمت زیباست دیوانه شدم. خدایا شکرت که هر لحظه داری بهم نشون میدی راهم درسته وفقط باید فرکانس هام رو درست بفرستم. مریم جونم به عنوان یه خانم تحسینت می کنم به خاطر داشتن رابطه ای عاشقانه واینکه اینقدر با خودت در صلحی. خیلی از دیدن این قسمت لذت بردم وپر از حس های ناب شدم. خیلی دوستتون دارم. 😍

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  4. -
    رضا عرفانی گفته:
    مدت عضویت: 4016 روز

    باسلام خدمت استاد عباس منش و خانم شایسته

    بسار بسیار فایل زیبا و بی نظیری بود قویترین کارگردانهای دنیا باچندین و چندسال تجربه، به طور مصنوعی نمیتونند فیلمهایی بسازند که دراین مستندتصاویر و لحظات زیبایی که به طور طبیعی وبدون برنامه ازپیش طراحی توسط استاد خلق شده است

    اعضای سایت به نکات مثبت بینهایت در این قسمت اشاره کردن و دیگه حرفی نمیمونه و فقط میتونم خدارو شکر کنم که همگی در این مسیر هدایت الهی قدم بر میدارم

    شاد شاد باشین و موفق در پناه هدایت خداوند

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  5. -
    ماشالاه بیگی گفته:
    مدت عضویت: 1793 روز

    سلام ودرود به تمامی دوستان یکی ازبهترینا

    واسه من بود دهنم بازمونده بود هرچی گشتم چیزی که ازنگاه بچه ها جامونده بودپیداکنم نبود واقعا بایدتحسین کردچشمای تیزبین بچه هاوخانوم شایسته ایول خداوندحافظتون باشه

    درپناه خدا

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  6. -
    زینت چهارپاشلو گفته:
    مدت عضویت: 2734 روز

    یک سلام گرم و دلنشین خدمت همگی

    خانم شایسته عزیز نمیدونم از شما بابت تهیه این فایلهای بی نظیر چه جوری تشکر کنم نمیدونید که چه لذتی از دیدن این فایل بردم خدا حفظتون کنه و انشاالله هر روزتون زیباتر و قشنگتر از دیروزتون باشه

    از صبح که بیدار شدم دارم این فایل را که نشانه امروزم بود را میبینم و همین طور کامنت های بچه های دوست داشتنی را میخونم و که چقدر درس داره هر کدوم از این کامنت ها خدایا شکرت بابت ابن همه نعمت

    میخوام الان از خودم از درس تمرکز بر نکات مثبت و زیبایی ها امتحان بگیرم ببینم چکار میکنم.

    الهی به امید تو

    به نام خالق زیبایی ها

    * روابط عاشقانه فوق العاده دوست داشتنی و در نهایت عزت و احترام( بگو بخندها و شوخی های عالی و شیرین، هماهنگی های به جا در انجام دادن کارها، احترام گذاشتن به سلایق و خواسته های همدیگه، دوست داشتن واقعی، کمک کردن و در کنار هم بودن، مستقل بودن، اعتماد و ایمان داشتن به یکدیگر، نداشتن وابستگی، صادق و یکرنگ بودن با یکدیگر، شاکر بودن)

    * قدرت ماشین سانتافه استاد که درخت را از ریشه میکنه ، جت اسکی را حمل میکنه و چقدر هم استاد دوستش داره و با وجود ماشینهای خوشگل دیگه ای هم که داره همیشه از سانتافه استفاده میکنه منم خیلی دوستش دارم واقعا ماشین جادار خوشگل و پرقدرتی هستش.

    * فرشهای خوشگل قرمز رنگ که چقدر تمیز و مرتب لول کرده پشت سانتافه گذاشته بودین

    * بارون بارون که چقدر لذت بخشه که حتی نمیتونی جلوت را ببینی ولی باز هم با عشق رانندگی میکنی و به خاطر این نعمت ارزشمند شکرگزار خداوند هستی .

    * در زمان و مکان درست بودن: سبز شدن چراغها یکی پس از دیگری ( استاد یاد فیلم حضرت یوسف افتادم که درها یکی یکی برای یوسف باز می شدن ، به حرف خداوند گوش کرد و به سمت درها حرکت کردقدم برداشت و خداوند هم کمکش کرد).

    * هوای عالی و مرطوب پس از باران که چقدر لذت بخشه این هوا فوق العادست خدایا شکرت خدایا شکرت خدایا شکرت

    * به سلامت رسیدن به مقصد (شهر زیبای تمپا)

    *درختان تر تمیز و زیبا بلند قامت محله

    * گلهای ظریف خوشگل و خوشرنگ و خوش عطر بو آدمو دیوانه میکنن این گل های قشنگ خییلی خیییلی قشنگ هستن

    * نمای زیبای خونه از بیرون که هر چی آدم نگاه میکنه سیر نمیشه

    * گاراژ خوشگی و تمیز و جادار

    * ماشین های سفید و قرمز داخل گاراژ که چقدر خفن بودن

    * منطقه بسیار عالی با مردمان خوب و موحد و باایمان

    * داخل خونه چقدر قشنگ بود( بزرگ تمیز زیبا، استخر قشنگ، حموم زیبا و بزرگ، آشپزخونه عالی با کابینتهای زیبا و یخچال های بزرگ جادار، تابلوهای مثبت و زیبا، لوسترهای کوچک و زیبا، وسایل پرکاربرد و با کیفیت بدون بودن حتی یک وسیله اضافی و بی مصرف، همه چی عالی قشنگ و مورد استفاده)

    * تصویر زیبای غروب خورشید( اتفاقا من دیروز به جایی هدایت شدم و در جایی نشستم که غروب خورشید دقیقا مقابلم بود و تا زمانی که کامل غروب شد من نگاه میکردم به این عظمت الهی)

    * جنگل وحشی

    * برکه زیبای و منظره قشنگ اطرافش

    * ماشینهای قوی و هیولا جلوی هر خونه

    * خونه های خوشگل و تقریبا به جور (آفرین به طراحان و معماران این منطقه)

    * جاده های سرسبز و زیبا با آسفالت های تمیز و عالی و یکدست

    * انگیزه و علاقه مریم جان به یادگیری هر چیزی مثلا یادگرفتن دوچرخه سواری در اینجا و یاد گرفتن موتو سواری در پرادایس( من دوچرخه سواری خیلی دوست دارم یاد بگیرم یه روز پسرم تو پارکینگ بهم داد تا بشینم بلد نبودم هی می افتادم پسرم منو نگه میداشت ولی مطمئن هستم اگر تمرین کنم یاد میگیرم ولی به خاطر اینکه همسایه ها میان و میبینن گذاشتم کنار خب این هم از پاشنه های آشیلمه که مردم چی میگن یه زن دراه دوچرخه سواری میکنه اول باید حسابی روی عزت نفسم کار کنم)

    * یادآوری درس ارزشمند رهایی که وقتی از لحظه ای که توش هستی لذت میبری یعنی رها هستی. خواسته داری و به خدا میگی خواستهات رو ولی بهشون نمیچسبی و از لحظه لحظه زندگیت داری لذت میبری

    بازم مطمئنم که درسهای بیشتری داره باید دوباره برم نگاه کنم

    استاد عزیز و خانم شایسته عزیزم و دوستان عزیزم از همتون از صمیم قلبم سپاسگزارم و براتون از خداوند آرامش، عشق الهی، تندرستی، شادی، حال خوب، ثروت فراووون، پیشرفت های خوب و عالی در همه زمینه ها، روابط عاشقانه هم با خداوند وهم با اطرافیانتون خیییلی خییییلی آرزو میکنم.

    حالا برم خودم کامنتم را بخونم ببینم چه نمره ای میگیرم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  7. -
    بهار دخت گفته:
    مدت عضویت: 1728 روز

    سلام به استاد عزیز

    و خانم شایسته عزیزم.

    آقا این فایل دیوانه کننده بود.

    چطور میشه اینهمه زیبایی رو یکجا جمع کرد.

    هزاران هزار تابلو میشد از این زیبایی ها به تصویر کشید،

    تابلوهایی که هر کدوم از اونارو باید سااعت ها مینشست و نگاه میکرد.

    خدایا شکرت برای این همه زیبایی

    خدایا شکرت برای این عظمتت

    خدایا شششکککر

    ‌واقعا هوش از کله آدم میبره این تصاویر.

    مریم عزیزم ممنونم برای این زیبایی ها که به تصویر میکشی.

    خدایا شکر که شمارو داریم.

    واقعا بهشت رو تو همین دنیا میشه به وضوح دید.

    رنگ چمنا

    رنگ درختا

    طراوت درختا

    سر زندگیشون

    اون جاده ی درختی

    اسمون

    ابرا

    برکه

    دریا چه

    پرنده

    گل ها

    گونه های مختلف درختا

    ساختمونا

    تمیزی خیابونا

    ارامشش

    زیبایی خونه استادِجان

    هنرمندی مریم بانو

    تمیزی خونه

    مرتبی خونه

    عشق بین این دو بنده ی خوب خدا

    عشق الهی

    اون گل زیبا

    خدایا خدایا خدایا 🤦‍♀️هوش از سر آدم میبره بخدا

    واقعا دیوانه کنندست🙆‍♀️

    خدایا شکرت خدایا شکرت خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  8. -
    زهرا قنبری گفته:
    مدت عضویت: 2109 روز

    سلام به همه خونواده عزیزم

    عادت کردم قبل خواب یه قسمت زندگی در بهشت یا سفر به دور امریکا رو حتی اگه چندین بار هم دیده باشم ازم ببینم خوابم که گرفت لپتاب میبندم و یک دو سه میخوابم

    حالا اینا بماند که انگار یه مراقبه و ایناست برام

    یهو تو خواب بیداری یه چیزی اومد ه ذهنم پاشدم بنویسم و برم بخوام

    استاد یه جاهایی شروع کردن به خوندن هوت دلپذیر شد

    چند جایی رو اشتباه خوندن و مریم جون بهشون درستش گفت و اصلاح کردن(مثل باور های ما) با اینکه میدونستن درستشو ولی عادت کرده بودن که بدون فکر و ریتمیک بخونن(اورهایی که درستش میدونم ولی به چیزهای غلط عادت کردیم)بار دومم گکه تکرار کردن اینبار متن درست مطمئن بودن چیه ولی باز هم به اشتباه خونده شد(عادتی که حتی به اشتباه ملکه ذهن شده و نیاز به تکرار و تمرین داره تا درست بشه) باید چندین بار دیگه استاد دست به اقدام بزنه و این شعر بخونه تا سیمان ذهنش شل بشه و متن قبلی پاک شه

    رو باورهامون کار کنیم با قدم برداشتنه که اصلاح میشه

    اگه استاد این شعر با صدای لند نمیخوند هیچ وقت متوجه نمیشد که به اشتباه حفظش کرده

    حتی اگه اینو بارها گوش میداد ولی تا زمانی که نمیخوند اون متن اشتباه تکرار میکرد

    اقدام کنیم با اعتمادبه نفس حرکت کنیم قدم به قدم عالی میشیم

    هیچ بچه ای عد از اولین بار ایستادن دونده ماهر نمیشه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  9. -
    راحله گفته:
    مدت عضویت: 1955 روز

    قسمت 58زندگی در بهشت

    به نام خدای مهربان

    سلام استاد و خانم شایسته عزیز

    چقدر میتونم شاد باشم،چقدر میتونم بیخیال باشم،چقدر میتونم به خدا ایمان داشته باشم،چقدر میتونم انجام کارهامو به خدا بسپارم،چقدر زندگی میتونه روی قشنگ و زیباشو به من نشون بده،چقدر میتونم اعتماد به نفس داشته باشم و هیچ اهمیتی به نظر مردم ندم و خودم باشم،،وقتی که قوانینو درک کنم و عمل کنم و شخصیتم بطور بنیادین تغییر کنه.

    خدایا برای تمام نعمتهای زندگیم و برای همه داشته هام و دارایی هام از تو تشکر میکنم.

    خدایا تو تنها قدرتمند جهان هستی.

    خدایا تو آفریننده کل کیهان هستی.

    خدایا برای نعمت و ثروت باران از تو سپاسگزارم.

    خدایا برای این گلهای صورتی قشنگ از تو سپاسگزارم.

    رهابودن،در لحظه زندگی کردن، از زیباییهای همین لحظه لذت بردن،تحسین زیباییها همین لحظه،احساس خوب رو در همین لحظه داشتن،چون خدا نه در گذشته است و نه در آینده،خداوند یک جریان جاری در زمان حاله،خداوند یک انرژیه که همه چیز رو در بر گرفته.

    اونوقته که هیچ چیز برات اهمیت نداره جز احساس خوب الانه خودت،به هیچ چیز گیر نمیدی،چون میدونیم احساس خوب الانمون اتفاقات خوب آینده رو رقم خواهد زد.

    و ایمانی که عمل نیاورد حرف مفت است. باید قدم برداریم و باید حرکت کنیم،تا هدایتهای پروردگار رو دریافت کنیم و چراغها ی قرمز یکی یکی برامون سبز بشه.

    خدایا شکرت برای این روابط عاشقانه و زیبا

    خدایا شکرت برای کشور آمریکا و مردمان فوق‌العاده اش،

    خدایا شکرت برای اون پرستوی زیبا

    خدایا شکرت برای طبیعت زیبا و سرسبز

    از چیزها و موارد خیلی ساده میتوان به خوشبختی خیلی وسیعی دست یافت.

    خیلی متشکرم ازتون برای تهیه فایلها

    خدانگهدار.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  10. -
    نرگس آقااحمدی گفته:
    مدت عضویت: 3111 روز

    سلام استاد و مریم جان عزیز

    قبل آشناشدن با استادو قانون همیشه توی ذهن من که دنیای ثروتمندان و محلشون و زندگیشون و با انسان های سطح پایین میدیدم،این باور بود که عدالت توسط انسان های ثروتمند از بین رفته و اونها همه چیز رو برای خودشون میخوان و براشون بقیه مهم نیستن ووقتی توی محله پولدار ها رو نگاه میکردم از سکوت و از خلوتیش میگفتم ببین خدا نعمتها وزیبایی هاشو به کیا دیده اصلا براشون مهم نیست و ارگان های دولتی هم فقط برای پولدارا تلاش میکنندو چون ازشون پول میگرن حتما و……….

    ولی الان میدونم که انسان ثروتمند انقدر باور خود ارزشمندی داره و خودشو لایق میدونه که خداوند به همون اندازه هم بهش میده…اینکه منطقه زندگیشون انقدر ساکت و خلوته برای آرامشیه که خودشون تو وجودشون دارن

    و اگر دلشون برای کسی نمیسوزه به خاطر اینه که انقدر مدارشون بالاتر از بقیه هست که ارتباطی با اینجور آدم ها ندارن و کمک کردنشون فقط و فقط به خاطر داشتن آرامش و حال خوب بیشتر خودشونه، و واقعا وقتی شخصی خودش به فکر خودش نیست رو چجوری میشه متحول کرد،توی هرکشوری حتی توی ایران خودمون وقتی نگاه میکنم به مناطق ثروتمن نشین و از نظم خاصی که همه چیز داره لذت میبرم مطمئن میشم این نظم هم درون اون شخص جریان داره

    خدای من سپاسگزارم برای این همه زیبایی، این همه نظمی که من تحسینش میکنم،واقعا خدا وقتی تو قرآن میگه که ستایش فقط مخصوص ذات خداست و همه چیز در این جهان خدادو ستایش میکنند بی دلیل نیست،ستایش و تحسین هر زیبایی هر موفقیت و هر خوبی ای پررنگ کردن خدا و قدرتش توی ذهن و جریان دادن انرژی اون زیباییه و در نهایت تجربه بهتر و بیشتر

    خدای من اون راه زیبای درختی جون میده برای پیاده روی وقتی داری فایل گوش میدی

    چقدر زمین تمیزه،چقدر همه چیز به طور طبیعی سر جای خودشه،چقدر همه چیز باهم در هماهنگی کامله

    چقدر هوا تازه و عالیه

    خدایا سپاس دریاچه اینور و جنگل اونور

    خدایا شکرت برای این آرامش برای این سکوت عالی

    خدایا شکرت برای تمام نعمت هایی که به عباس منش دادی و من با دیدنشون بیشتر باور می کنم فراوانی رو

    چه گل زیبایی چه رنگی، خدایی کدوم انسانی میتونه بدون هزینه همچین گل زیبایی رو خلق کنه؟

    من که عاشق این خونتونم، انقدر زیبا و تمیز و منظم و ساده و خلوت

    خدای من ابرهارو ببین،مریم‌جان اونجایی که میگی گوشی نمیتونه به خوبی چشم گویای زیبایی اون لحظه باشه، چشمامو میبندمو خودم تصور میکنم که جای توام و دارم اون زیبایی رو میبینم و بهش پروبال میدم

    اون لحظه یسبز شدن چراغ ها استاد جواب سوال دیشب من از خدا بود،از خدا پرسیده بودمم. زمانی که دارم روی خودم کار میکنم و پیش میرم ، بعضی وقتها نمیدونم از حجم اطلاعاته یا مقاومت ذهنم که کلافه و عصبی میشم،دیشب از خدا پرسیدم‌مگه نباید اتفاقاتی بیوفته که ثابت بشه درسته مسیر،نکنه دارم اشتباه میرم و نجواهای شیطانی و امروز که گفتی استادجان تو بورو چراغ به ظاهر قرمز تا تو برسی سبز میشه و مسیر هموار جواب سوالم بود که نرگس تو ادامه بده وانیستا تا جراغ قرمز رو دیدی سریع پاتو نزار رو ترمز بزار من چراغ رو برات سبز میکنم،چرا خودت رو اذیت می کنی چرا عجله میکنی،عجله باعث میشه کارهایی رو بکنی که راه رفتنو برات سختتر کنه اون چراغ که سبز میشه توهم مسیرتو با آرامش و لذت و خندون بورو انقدر نگو اگه نشه چی،پس چی شد،چرا نمیشه،صبر کن اینجاست که من بهت پاداش چندبرابر میدم به خاطر صبر همراه توکلت

    خداروشکر میکنم که دید و باور من نسبت به زیبایی ها تغییر کرده دیگه حس حسرت و ناخوشایندی با من نیست و من لذت میبرم و هربار که میبینم با خودم تکرار میکنم که خدایا شکرت تو هرآنچه که به عباس منش دادی به من هم حتی بیشترش رو هم میدی

    سپاسگزارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای: