https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2020/08/abasmanesh-1.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2020-08-02 07:32:362020-08-02 22:12:20سریال زندگی در بهشت | قسمت ۵9
216نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
الهی صدهزار مرتبه شکرت ک یکبار دیگه بهم فرصت دادی ک همدار بشم با این حجم خوشبختی ،عشق، ثروت،حال خوب،لذت و صلح باخود ورابطه ی لبریز از احترام متقابل ،تحسین،عشق و خنده های شیرین
چقدددد خندیدم و لذت بردم خدااای من
اول ک فیلم شروع شد واستاد و مریم جون با ذوق گفتن میخواییم بریم آکشن مرغ وخروس بخریم
یاد فکر ک داشتم افتادم دیروز نشستم تو حیاط ی لحظه جوجه های چند ماهه مون ک بزرگتر شدن دورم و گرفتن و هرکدوم با دقت داشتن نگام میکردن ک خنده ام گرفت و اکثرا رنگشون مث مرغ و خروسهای پارادیس تو قسمت های آینده بود
و قبلش ک داشتم ب مدل مرغامون نگاه میکردم ولذت میبردم تودلم قربون صدقه شون میرفتم
یاد خواسته ی خودم افتادم وقتی اون حجم از مرغ و خروس های پرادایس و میدیدم در قسمت های آینده وخیلی تحسینشون میکردم ک چقد آروم هستن و میمونن ک استاپ نازشون کته
دلم میخواست منم این کارو انجام بدم و مرغهای خودمون و نوازش کنم و قربون صدقه شون برم
و الان دوساله تقریبا ز همون نژاد کلی مرغ و جوجه خریدیم و من هربار کلی لذت میبرم از دیدنشون و ذوق میمکتم
الهی صدهزار مرتبه شکرت بخاطر قانون ثابتت ک همیشه جواب میده و من ب راحتی ب این خواسته ام رسیدم
چقدد این مردم آمریکا ثروتمندن حتی روش فروششون هم متفاوته و ب داشته و محصول خودشون ارزش میزارن و ب هرکسی ک قیمتی بالاتر بده میفروشن
چقد لذت بردم از این روش فروش ک نماد ثروت و ذهن ثروتمند این مردم هست خییلی تحسینشون میکنم
عجب جای خفی بود آکشن خییلی خوشم اومد
تنوع و فراوانی حیوونا رو نشون میداد
واینکه خداوند چقد نعمت ب ما داده برای روزی
الهی صدهزار مرتبه شکرت
چقدددد خندیم از تعریف استاد ک آقا ما این توری و بردیم ک بندازیم رو مرغ و خروسها و اردکها
و..
ولی دیدیم اردک ب. اون بزرگی ازش رد شد خخخخخخخخخخخ و عجب شیطونی کردن
و تجربه ی باحالی شده
و چقد خوب تونستن ذهنشون و کنترل کنن این عزیزان هرکس دیگه ای بود تا چند روز غر میزد ک گند زدن ب ماشین
ولی شما دو عزیز چقد قشنگ هم تعریف میکردین وشوخی هم میکردین و لذت میبردین
الهی شکرت ک داری یادم میدی چطور کنترل ذهن کنم و لذت ببرم از ناخواسته با تغییر زاویه دیدم
و مریم عزیزم چقددد باخودش درصلح بود ک قبل ازاینکه استاد بیدار بشه کل ماشین و برق انداخت و حتی عطر ماشین و هم با سیب سبز اوکی کرد
و خودش کلیدی لذت برو و خودشو تحسین کرد
چقددد جالبه و چقد زیبا
متوجه شدم مریم جون با پای برهنه اگه اشتباه نکنم روچمن های زیبا رفت تا ماشین تمیز خوشگل و بهمون نشون بده
این نشون میده چقد داره از انرژی محیط و لمس میکنه و لذت میبره الهی شکرت
درسی ک گرفتم و قبلا هم تو فایلی دیگه از استاد ک شنهای سفید و داشت لمس میکرد
دونه ب دونه شو و لذت میبرد
باید با تمام وجودم تو لحظه زندگی کنم وبا انرژی محیط یکی بشم و لمسش کنم
الهی صدهزار مرتبه شکر
چ ذوقی کرد مریم عزیزم برای جوجه کوشولو ها و مادر کوچولو شون خخخخخ
خداااای من میگفت تو خودت جوجه ای کوچیکی کی بجه دار شدی چ خانمی میکنه
وچقددد لذت میبرد و کیف میکرد اینا همه برای من درس داشت
برای اینکه لذت ببرم از زندگی باید بزارم کودک درونم نفس بکشه
ذوق کته
بازی کنه
جیغ بکشه
و قربون صدقه ی زیبایی ها بره
و لذت ببره از هرچی ک میبینه
خدای من اون دوتا خروس فشینگای
با موهای افشونشون خخخخخخخ چقددد بامزه بودن چقد باحال بودن
چقددد خندیدم
وقتی مریم گلی میگفت ولی از مرد خانواده کتک میخورن چون اینا رفتن دنبال ظاهر
از همون سر صبح بیدار شدم دیدم صاحبخونه مبلغی گفته برای برق این ماه بسیار عجیب و غریب و اجازه هم نمیده من کنتور رو ببینم
کلی حسم بد شد و براش پیام نوشتم که لطفا کنتور رو چک کن یا خودم میرم سازمان برق چک میکنم
خیلی حالم بد شد ولی خودمو قشنگ کنترل کردم اومدم دانشگاه هم کارامو انجام دادم
یادم اومد به همون مبلغی که اضافه کرده به میانگین مبلغ مصرفی من ، دیروز پول ساختم و خدا فرستاد واسم
پس پولش که از قبل اومده
ولی احساس قربانی بودن و مورد ظلم قرار گرفتن انقدر بهم فشار اورد که حتی چند ثانیه رفتم دستشویی در رو بستم که اگر یه وقت گریه ام گرفت کسی نبینه ولی خداروشکر تونستم خودمو کنترل کنم
و این فایل رو به خدا گفتم خدایا خودت میبینی من چقدر دارم تلاش میکنم به قانون عمل کنم از صبح هم حالمو خوب نگه داشتم تا الان یه ثانیه به هم ریختم باز آروم شدم
یه فایلی بیار که منو آروم تر کنه
و متن این فایل رو خوندم چقدر حالم بهتر شد و تصمیم گرفتم از مریم جان الگو بگیرم
به خودم گفتم اگر این اتفاق افتاده چون چند روز پیش تو جمع ایرانیا بودیم فهمیدن من کدوم ساختمون زندگی میکنم کلی بد گفتن از صاحبخونه ام و منم همراهی کردم و تمام خاطرات بدمو مرور کردم
پس الان هم میدونم مشکل از کجا بوده
هم پولشو از قبل ساختم و دارم
پس آروم باشم اول و قضاوت نکنم بنده خدارو شاید واقعا پول برقم زیاد شده چون هوا سرده ابگرمکن بیشتر روشن کردم
و به خودم قول دادم فردا حتما میرم اداره برق و سعیمو میکنم پیگیری کنم
و منتظر توضیحاتش بمونم و آروم باشم اگر واقعا همینقدر مصرف کردم خب پولشو میدم
اگر هم اشتباه شده باشه قطعا درستش میکنه یعنی خدا یه کاری میکنه که اون درستش کنه
من باید مثل مریم جان بشم باید تو کنترل ذهن ماهر بشم ، با خودم به صلح برسم دست از سرزنش خودم بردارم چون هر لحظه و ثانیه دارم خودمو تخریب شخصیتی میکنم تو ذهنم
باید آروم باشم غر نزنم با جون و دل مسئولیت زندگیمو بپذیرم و مطمئن باشم خدا بهم کمک خواهد کرد وقتی ببینه تعهد من رو برای تغییر
الان بعد از خوندن متن این جلسه و نوشتن این کامنت حالم خیلی بهتره من سمت خودمو انجام دادم محترمانه به صاحبخونه پیام دادم و پیگیری هم میکنم کارمو پشت گوش نمیندازم ولی با حال خوب
و سعی میکنم امروز بیشتر به زیبایی های اطرافم توجه کنم و فایل یک عشق و مودت رو مرور کنم
ساراخانم من امروز هدایت شدم به پروفایلت و داستان هدایتتو خوندم
وقتی داستانتو از توی پروفایلت خوندم یه حس سپاسگزاری درونم شعله ور شد که ندای درونم به شدت ترغیبم کرد که این کامنت برات بنویسم ذهنم میگفت ولش کن همین که از خدا سپاس گذار باشی کافیه کامنت ننویس اما من دیدم نمیتونم این حس کنترل کنم
روحم میخواست برات بنویسم و ازت با تمام وجودم تشکر کنم که داستان قدم به قدم زندیگتو نوشتی توی پروفایلت
چقدر ایمانو قوی کرد
اصلا نمیتونم واضح بگم چه تاثیری گذاشت روم خوندن داستانت
تکونم داد
ایمانو تکون داد
که ببین خدا میتونه چه کارایی بکنه
کارت به دادگاه بکشه ولی خدا اینجوری کارارو برات انجام بده
این روزا عجیب تشنه ی خدام
این روزا عجیب همش تشنه شنیدن صداشم
چند هفتس صداشو واضح نشنیدم
وقتی توی کامنت یکی میخونم خدا اینو بهم گفت یا وقتی نوشته بودی دقیقا صدای خدارو شنیدم که گفت خودت نخواستی دلم پرواز میکنه دلم ضعف میره و تک تک سلول هام دوست دارن فریاد بزنن که با منم حرف بزن
میخوام صداتو بشنوم
چند روز پیش باهاش بحث کردم گفتم چرا چند وقته هیچی نمیگی بهم
من صداتو میخوام
بهش گله کردم و گریه کردم وخوابیدم
صبح پاشدم گفتم اشکالی نداره من سعی میکنم هرکاری که فکر میکنم درسته در هر لحظه رو انجام بدم تا ببینه من گوش میدم که باهام حرف بزنه صداشو بشنوم گفتم در هر لحظه میبینم حسم چی میگه میگه برو اینجا میرم میگه اینکارو الان پاشو انجام بده میرم انجام حتی اکر سختم باشه آنقدر اینکارو ادامه میدم تا صداش بلند شه گفتم همینا تک تکشون هدایته دیگه
من تشنه خودشم تنشنه هدایتش راهنماییی هاش گفتن قدم های بعدی تشنه شنیدن صداش عشق بازی کردن باهاش
تشنه اینکه توی خیابون راه برم ساکت باشم و اون یه دفعه یه چیزی بهم بگه
اون شب که بهش گله کردم گفتم تو میبینی من چقدر تشنه توعم چقدر میمیرم برای شنیدن یه حرف ازت ولی هیچی نمیگی
یادمه یه روز داشتم توی خیابون میرفتم یه دفعه واضح گفت از این کوچه برو
وقتی صداشو شنیدم دلم غنج رفت و یه لبخند شیرین اومد روی لبم با ذوق گفتم سلام قربونت برم بالاخره اومدی
اون شب گفتم تو میبینی من چجوری زیر و رو میشم وقتی یه حرف ساده بهم میزنه بعد الان چند وقته باهام حرف نمیزنی ایناروحس درونم گفت و من برات نوشتم
در هر صورت با تمام وجودم ازت ممنونم که داستان زندگیتو توی پروفایلت نوشتی
باعث شد استوار تر بشم
محکم تر توی مسیر راست وایستادم
عملگرا تر شدم بینهایت وجودمو تکون داد و قوی تر کرد برای اینکه بیشتر عمل کنم من عمل میکنم به حرفای استاد اما بازم بیشتر بازم بهتر بازم دقیق تر
و تشنه تر برای شنیدن هدایت ها و الهامتو و صدای خدای قشنگ من که معلوم نیست که چرا باهام حرف نمیزنه
کامنت هات عجیب به دلم میشینه
عجیب ازت یادمیگیرم
چقدررررررر خوشحال شدم که فهمیدم مهاجرت کردی یه جوری خوشحال شدم انکار خودم مهاجرت کردم
مهاجرت قدم خیلی بزرگی هست اما به نظر من تحت هر شرایطی نتایج بینهایت بزرگ و رویایی هم داره از قوی شدن مستقل شدن استوار شدن پیشرفت و رشد بینهایت عجیب و باورنکردنی
وقتی مهاجرت میکنی و از نقطه امنت خارج میشی پتانسیل های وجودت آزاد میشن
وقتی میخوندم که رفتی مسجد نزدیک خونت روی صندلی نشستی رفتی لب دریا تک تک اینارو وقتی میخوندم توی ذهنم تصوریشو میدیدم
استوار و قوی باش و ادامه بده هر مسیری که فکر میکنی درسته رو ادامه بده
به قول استاد میگفت کسی عزت نفس داره که اکر یه مسیری رو رفته اما فهمیده اشتباه اکر حتی یه قدم مونده تا رسیدن به هدف برگرده
هرجا فکر کردی اشتباه رفتی برگرد
از حرف و قضاوت هیچ کس نترس
البته تو که خودت استاد شدی اما حس درونم گفت اینارو برات بنویسم تا ثابت قدم تر باشی
من کامنتتو توی عقل کل خوندم
شاید اینجوری بتونم منظورم واضح تر بهت برسونم که
من خیلی بهت افتخار کردم و خیلی ذوق کردم که فهمیدم مهاجرت کردی
اما اکر به هر دلیلی بخوای برگردی
همون قدری ذوق میکنم برات و همون قدر و شایدم بیشتر بهت افتخار میکنم که وقتی خوندم مهاجرت کردی بهت افتخار کردم
چون مهم نیست تو کجا باشی
مهم تصمیمات توعه
مهم شجاعت توعه
مهم اینکه تو جایی باشی که حالت خوب باشه و رشد کنی و پیشرفت کنی همین
میخوام کامنتم تموم کنم
ولی یه چیزی یادم اومد
من خیلی زیاد دوست دارم زبان یادبگیرم دوست دارم راحت و آسون و سریع یادبگیرم نه اینکه 5 سال کلاس برم و اخرشم هیچی بلد نباشم چون تجربه اینم دارم دوست دارم کامل درحد کسی یادبگیرم که میخواد مهاجرت کنه بتونم راحت صحبت کنم و همه حرفارو بفهمم ، با یه استاد خوب و فوق العاده در مدت زمان کم با هزینه خیلی مناسب
وقتی خوندم توی داستانت که چجوری هدایت شدی گفتم اخجون هروقت هدایتم کردی شروع کنم یادگیری زبانو از سارا میپرسم که چجوری توی چندماه تونست زبان یادبگیره به چه موسسه ای هدایت شده
چقدر کامنتت خوشحالم کرد چند وقتی بود نقطه آبی کنار اسمم نداشتم
یه چیزی بهت بگم
چون منم این مشکلت رو تجربه کردم فقط دارم تجربمو یهت میگم شاید مسیر تو این نباشه ولی این راه به من کمک کرد
منم یه ماه پیش خیلی سخت صدای خدارو میشنیدم و مثلا یه بار میشنیدم و چند ماه نمیشنیدم
اول فهمیدم این باور رو دارم که خدا تنهام میذاره و به خدا اعتماد نداشتم حتی میگفتم توی قران اومده خدا چند روزی با حضرت محمد صحبت نکرده
اگه باهاش حرف بزنم و بعد تنهام بذاره چی
درواقع همون مشکل انسان دیدن خدا که تو ذهن من خیلی ریشه داره
نمیدونم کدوم فایل رو گوش دادم، بعد فایله یه الهام اومد برام من معمولا الهاماتم تصویری هست چون هوش تصویری خیلی قوی دارم و یه عکس دیدم تو ذهنم که گوشامو با دستم گرفتم….
از اونجا این باور ایجاد شد برام که ای دل غافل ، خدا داره « هر لحظه » با من حرف میزنه منم که دستمو گذاشتم رو گوشام و نمیشنوم
چون اینجوری باز هم مشکل سمت خودته و میدونی میشه درستش کرد
هروقت هم صداشو نشنیدم گفتم خدایا کمک کن دستامو از رو گوشم بردارم
خدا شاهده گاهی به پنج دقبقه نرسیده یه الهام فرستاده ، یه جمله، یه پیام، یه صحبت اتفاقی یا… که اون ارتباط و کانکشن دوباره برقرار شده
مورد دوم برای من کنترل نکردن ورودی ها بود که هنوزم توش مشکل دارم عادت دارم شدیدا به فیلم نگاه کردن و اسکرول کردن که خیلی کم شده ولی قطع نشده و برای من حداقل خیلی مخربه یعنی 5 دقیقه اسکرول کنم دو سه روز صداشو نمیشنوم که یاد گرفتم خودمو کنترل کنم
مورد بعدی نوشتن هست که خیلی کمکم میکنه مثل نماز سعی میکنم در تایم های مختلف روز بنویسم و باهاش حرف بزنم و اونم واقعا جواب میده
مورد اخر هم توی یکی از کامنت های اخیر بهش اشاره کردم، باز هم نمیگم که حتما باور شماست ولی تجربمو بهت میگم
فهمیدم من هنوز نمیتونم باور کنم خدا باهام حرف میزنه چون از بچگی خیلی کتاب میخوندم و فیلم میدیدم و تو ذهن سارای کوچک ، صدای خدا یه صدای سینماتیک بود و یه نور طلایی میومد و بعد صدای خدا میومد و با یه کلمه ، ره صد ساله تو یه شب طی میشد
و چون هیچ وقت این اتفاق نیافتاد و در زمان های سختم هیچ وقت صدایی نشنیدم ( چون من بودم که با ترمز هام حجاب گذاشتم بین خودم و خدا ) ولی اعتمادم بهش کم شد
تا الان که یاد گرفتم صداش کپی صدای خودمه ، صدای شیطان هم کپی صدای خودمه
تنها روش تشخیصشون از هم ، حس بعدشه
اگه چیزی گفت و حست بد شد قطعا صحبت شیطانه
اگر تو ذهنت حرفی زده شد و حست رو خوب کرد « قطعا » صدای خداست ، فکر نکن صداش عجیبه
یکم سکوت رو زیاد کن ، اهنگ گوش نکن حتی فایل گوش نکن ، یک ساعتی یه جای بدون رفت و امد و بدون گوشی و اهنگ و حواس پرتی بشین
حس میکم صداشو میشنوی حتما
خیلی دوستت دارم و ممنون که برام نوشتی ، راستش میدونم مسیر درسته و به شدت هم باور دارم به قانون ولی باور ندارم که من میتونم
و دوباره هدایت شدم به همون دوره ای که منو آورد اینجا، دوره مقدس کشف قوانین…
و به محض نت برداری ازش ، در حین نت برداری خدا نشانه هاش رو فرستاد
منم نمیدونم چی میشه ، فقط میدونم با همه وجودم دلم میخواد اینجا بمونم و مدرک کاری که عاشقشم و قلبم براش میتپه رو بگیرم
انشالله خدا هدایتم کنه
مرسی که برام نوشتی مهدیه مهربون و زیبا
تو بغل خدای مهربون باشی عزیزم
« میان عاشق و معشوق هیچ حائل نیست ، تو خود حجاب خودی حافظ از میان برخیز… »
من ادم بسیار با اراده هستم و روز به روز دارم عملگرا تر میشم یعنی واقعا تلاش میکنم به حرفای استاد عمل کنم و تا جایی که بتونم عمل میکنم
نکاتی که برام نوشتی به عملگرا تر شدن من بازم کمک کرد
من مدتی تمام ورودی های اطرافم بستم
به دو دلیل دلیل اول اینکه طبق آموزه های دوره شیوه حل مسائل دارم عمل میکنم و دارم تمام نشتی های انرژی میبندم تا تمرکز صد درصد بیاد روی خودم و روی زندگی خودم
و این کاره راحتی نبود اما من انجامش دادم
دلیل دوم انگار این آگاهی اومد تویوجودم که اگر میخوای صدای خدارو بشنوی باید تمام هوشو و حواست پیش خودت و درونت باشه باید مغزتو و ذهنتو خالی نگه داری تا صدای خدا بلند شه نمیشه هم اراجیف بقیه رو بکنی توی مغزت هم توقع داشته باشی صدای خدارو بشنوی
بخاطر همین تمام درهارو بستم
یعنی کاری کردم که از هیچ کس و هیچ چیز خبر نداشته باشم تا فکرم درگیر نشه
راجب کنترل کردن ورودی ها گفتی
واقعا ازت ممنونم که اینارو نوشتی
من تمام درهارو بستم اما توی یه سری موارد صفر نشده
یکیش کوش دادن آهنگ اونم خیلی خیلی کم و تجسم آیندس که دارم حذفش میکنم
اینو بگم که اگر کسی این کامنتو میخونه براش سوتفاهم پیش نیاد تجسم اینده خیلی عالیه اما من در شرایطی هستم که تجسم ایندم منو به سمت ناخواسته هام میبره
چون باورهایی دارم که باعث این نوع تجسم من میشه واحساس میکنم بهم آسیب میزنه آزمونی هم که توی سایت دادم جوابش این بود که شما فردی قوی با پشتکار بالا هستی اما با سرعت در حال حرکت به سمت ناخواسته هات هستی
اول اینکه من به دلیل آسیبی که از یه سری افراد خوردم دائم تجسم هام به این شکله که اون ادم هارو میبینم که دارن به من و زندگیم نکاه میکنن در حالی که من به خواسته هام رسیدم
و این به دلیل به صلح نرسیدن من با اون ادم ها و نبخشیدن اونا آروم نبودن وجودمه و همین کار باعث میشه من هر چی روی خودم میکنم و آروم میشم توی اون مسئله با تجسم آینده به اون شکل ، باز برگردم به همون حالت در صلح نبودن با خودم و گذشته و آدما
من بعد از کوشدادن اهنک های خاص و تجسم آیندم آروم میشم اما این آروم شدنم یه جورایی سمی یعنی دقیقا یه دفعه یه هیجان یه ناآرامی میاد توی وجودم که نیاز دارم اون آهنگ هارو کوش بدم و آینده رو ببینم که به خواستم رسیدم و اون آدما پشیمونن از نبودن کنار من
دقیق نمیدونم چطوری بگم
انکار دلم آروم میگیره که خب در عوض اون کاری که باهام کردن منم الان به خواسته هام رسیدم و اونا دارن منو میبینن و به من حسرت میخورن
و این کاملا سم مطلق
چرا
اول توجه منو میبره روی اون آدما که ازشون آسیب دیدم و توجهم میره روی آسیبی که دیدم
دوم تمرکز من از روی خودم از روی زندگی خودم کامل برداشته میشه و تمرکزم میره روی اونا روی اثبات خودم به اونا روی کم کردن روی اونا روی لذت نبردن از زندگیم روی لذت نبردن از جونیم
سوم ارامشم ازم گرفته میشه احساس عجله بهم دست میده که پس من باید سریع تر به خواستم برسم که اونا ببینن زندگی منو و من به این واسطه آروم بشم و همین باعث میشه من از خوب بودن از بخشیدن آدما از گذشتن از گذشته از رها کردن اون آدما میلیون ها کیلومتر فاصله بگیرم
و در واقع از منبع دور بشم از خودم دور بشم از احساس خوب واقعی دور بشم
چهارم این کار باعث میشد من اصلا و ابدا در لحظه حال نباشم اصلا در لحظه حال زندگی نمیکردم همش در آینده زندگی میکردم الان که فکر میکنم میبینم روح من در لحظه حال نبوده که الهامی بشنوه من اصلا نبودم که بخوام چیزی بشنوم
و من این فرکانس های مخرب هی به جهان میفرستم و توی این چرخه معیوب غلت میزنم
من اولین باره این موضوع مطرح میکنم و الان که نوشتمش بیشتر فهمیدم چقدر با اینکار به خودم آسیب میزنم
اما این کار برای من تبدیل شده بود به یه اعتیاد به یه اعتیادی که اصلا نمیتونستم کنترلش کنم هربار قول میدادم به خودم دیگه این آهنگ هارو کوشنمیدم دیگه آینده رونمیبیینم که اونا دارن به زندگیم نکاه میکنن و حسرت میخورن اما نهایت چند روز میتونستمکنترلش کنم و باز دوباره در موقعیت های مختلف که یه دفعه ترس از آینده میومد توی وجودم یا اسم اون افراد میشنیدم این کارو انجام میدادم و خودمو اینجوری آروم میکردم که نه اون اتفاقاتی که من میخوام میوفتن
سارا من چون واقعا با تمام وجودم میخوام به قانون عمل کنم و نتایجم هر روز بزرگ تر بشه و از طرفی حاضرم هرکاری بکنم که صدای خداروبشنوم دیروز به توصیه هات عمل کردم
اون جمله ای که نوشته بودی سکوت رو زیاد کن
من دیروز اینکارو کردم وچیزی که فهمیدم و به یاد آوردم این بود که من همیشه توی تنهایم اصلا طاقت سکوت نداشتم باید سریع صدای استاد پلی میکردم توی خونه پخش میشد یا باید آهنگ هایی که مخرب نبودن پلی میکردم خلاصه نمیخواستم سکوت باشه دیروز احساس کردم من طاقت تنها بودن با خودمو ندارم که اصلا نمیخوام سکوت باشه
و دیروز چند ساعتی هیچ فایلی یا آهنگی پلی نکردم توی خونه
باورت نمیشه من اولین بار بود توی تمام عمرم اینکارو کردم و هرچی جلو تر میرفت نمیخواستم این سکوت تموم شه یعنی انکار یه آرامشی پیدا کرده بودم که نمیخواستم هیچی بهمش بزنه
شاید باورت نشه انکار از دیروز به خودم نزدیک تر شدم قشنگ حس میکردم به منبع نزدیک تر شدم
قبلا پامو توی خیابون میزاشتم باید ایرپاد میزاشتم یه چیزی گوش میدادم یا آهنگ یا فایل های استاد یعنی اصلا کلافه میشدم از سکوت واقعا اذیت میشدم
از دیروز همشدلم میخواست برم توی خیابون راه برم و سکوت مطلق باشه
یا توی عقل کل راجب خدا سرچ میکردم میخوندم بچه ها نوشته بودن پیاده روی میکردم و سکوت مطلق بود یا توی ماشین بودم رانندگی میکردم توی سکوت مطلق من میگفتم خدایا اینا چجوری میتونن توی سکوت دووم بیارن آنقدر برام غیر قابل تحمل بود
امروز فکر کردم گفتم من همیشه فکر میکردم من تنها بودن با خودمو خیلی دوست دارم اما شاید من تنها بودن دوست داشتم برای شنیدن صدای استاد یعنی برای اینکه صدای استادو بشنوم نه اینکه با خودم باشم البته نمیگم این صد در صد بود
انگار تازه منبع پیدا کردم
قشنگ میفهمم به منبع نزدیک تر شدم
درسته هنوز صداشو نمیشنوم
اما انگار تازه دارم به منبع وصل میشم
واقعا انگار از دیروز تازه فهمیدم آرامش یعنی چی
دیروز 40 دقیقه رفتم توی حیاط خونمون که خیلی درختای قشنگی داره نشستم و فقط نکاه میکردم و فقط سعی کردم ذهنمو خالی کنم و نزارم هیچ فکری بیاد و از لحظه حال خارج نشم و آنقدر احساسم خوب بود آنقدر آروم بودم که اگر سرمای هوا نبود دلم میخواست ساعت ها اونجا بشینم
امروز سره لبتاپم بودم داشتم جلسه اول دوره شیوه حل مسائل نت برداری میکردم تایم استراحتم که میخواستم یه چیزی بخورم همون آهنگی که همیشه گوش میدادم پلی کردم یکم کوش دادم دیدم انکار میلی به گوش دادن ندارم سریع قطعش کردم انکار دوست داشتم سریع قطعش کنم تا سکوت باشه
واقعا بخاطر این حس و حالم خداروشکر میکنم
دلم میخواد همنیجوری پایدار بمونه
درسته هنوز صداش نیومده اما ادامه میدم و سعی میکنم هرچیزی که به فکرم میاد درست کنم تا صداش بیاد
اینم بگم من این باور توی وجودم هست که وقتی یه کار اشتباهی میکنم یا مثلا میگمفلان کارو نمیکنم اما میکنم احساسی بهم دست میده که میگه خب وقتی اینکارو کردی توقع داری خدا باهات حرف بزنه یعنی همون کمالکرایی که اگر یه عالمه به حرفام عمل کنم و کاره درست انجام بدم هیچ احساس خاصی ندارم کافیه یه اشتباه بکنم تا این ندا بیاد بگه خب حقته خدا هیچی بهت نگه هدایتت نکنه
اون جمله ای که نوشته بودی یعنی 5 دقیقه اسکرول میکنم دوسه روز صداشو نمیشنوم آنقدر این اهرم رنج و لذت قوی ساخت توی مغزم که پس اون چیزی که من حس میکنم که چند دقیقه همنباید سراغ این چیزا بری واقعا درسته
خداروشکر
ممنون بابت کامنتت که این چیزارو از وجود من کشید بیرون
خداروشکر میکنم به خاطر تنوع آموزش ها در این سایت خدایی، هر فایل یک انرژی خاصی داره و از هر کدام هزاران نکته میشه یاد گرفت
مریم بانو بهت تبریک میگم بابت این همه انرژی که داری ، دختر تو اصلا خسته هم میشی
کل مسیر با استاد بودی و صبح قبل بیدار شدن استاد ماشین رو برق انداختی ،باعث افتخار هستی آفرین بهت .
چه عالی هستی از دیدن هر چیزی ذوق می کنی حتی دیدن مرغ و خروس
اینم میشه یکتمرین که از دیدن هر چیزی ذوق کنم
پارادیس چه زیبا است ، همیشه دیدن پارادایس به من انرژی خوبی میده و هر زمان فایل ها رو میبینم خودم را در پارادیس تصور میکنم و حس میکنم هوای پاک اونجا رو دارم استشمام می کنم و هر لحظه از دیدن هر منطره در پارادیس ذوق میکنم
من که از طریق فیلم میبینم این قدر ذوق میکنم و شما و استاد چه ذوقی می کنید
خیلی در خودت با صلح هستی ، هر کاری دوست داری انجام میدی نمیگی این کار کار مردونه است و یا اینکه مرغ و خروس به من چه ربطی داره و هزاران مورد دیگه
ممنون مریم بانو با حضور صدای شما در فایل های پارادیس ، این فایل ها یک خس و حال متفاوتی گرفته
هزاران هزار بار شکر بابت دیدن این سطح از انرژی و حال خوب مریم جان ،کل وجودم پر از انرژی شد بخدا
قشنگ معلومه که مریم جان داره روی دوره عشق و مودت کار می کنه
جنس برخورد و انرژی معلومه ،چون خودمم وقتی تمرکزی روی این دوره کار می کنم فرکانس عشقم می زنه بالا ،یعنی فقط لذت و عشق ورزیدن
به مکان ،زمان،اشیا،جنبنده ،رنگ،تمیزی،صدا،انعکاس ،کلام،وهمه و همه……عشق می ورزی
یعنی فقط و فقط چشمات و گوشات تیزه که یه چیزی ببینی و بشوی و عشقت رو نثارش کنی
کا بدنم پر انرژی عشق شد ممنونم ازت مریم جون منو بردی تو حال و هوای عاشقی
خدا رو شکر بابت تمام موهبت ها و لحظاتی که در حال دریافت انرژی ناب پرودگاریم
شکر بابت این لحظه و رهابودن و لذت بردن
استاد جون بازی با مرغ و خروس در کودکیم بیشترین تفریح و تنهایی های من بود .
یا یه گوشه از حیات بزرگ پشت خونه مون در حال گل بازی و بازی با گیاهان مختلف یا داخل لونه مرغ بزرگی که خونه های کاه گلی قدیمی اون سمت حیاط پدربزرگم بود مشغول بازی با مرغ و خروس و جوجه هاش
بخدا ساعت ها بازی می کردم اصلا نمی فهمیدم کی شب شد
الهی شکر بابت تجربه کردن که ویژگی منحصربفرد منه و هر روزم می خوام تجربه کنم و بزرگتر بشم و حد نداره
استاد جون بازم روزم ساختی که برم سراغ کارای امروز به لطف خدا و با رضایتمندی فراوان لحظاتم را سپری کنم و سپاسگزار تمام نعمت هایی که امروز روزیم شده با عمل کردنام باشم
استاد چقدر خوبه ادم رو خودش کار کنه تا برسه به این ازادی مالی و زمانی و مکانی که اگر یک کدوم از این سه نباش یه جای کار میلنگه،
داشتم فکر میکردم اگر من خرید کرده بودم فکر این بودم الان 3شب بزارم برای فردا،بعد فردا میومدم میدیدم بلدرچین ها نیستن،یا میگفتم زود بخوابم فردا برم سر کار یا حالا نیاز نیست اینقدر براشون هزینه کنم خرید کنم براشون،که همه این ها بر میگرده به همون آزادی ها،
خدایاشکرت از ماشین تمیز،اتومات،جا دار،
چقدر دوست دارم یه ماشین سانتافه داشته باشم،واقعا از ته دلم میخوام اما بقول استاد این نعنت ها هستن ،اما نتیجه تلاش رو توکل داشتن من بخدا بوده
کار کردن رو خودمون
یعنی
اینکه هر روز بیاد بیارم نعنت های که الان دارم و تو زندگیم هست،اینکه من محدودم همه چی رو بدست بیارم ولی خداوند که نامحدود از همون بخوام،اینکه تمیزی چقدر به زندگی ادم برکت میده رو باور دارم،اینکه همه چی جهان به هم وصله،قانون خداوند اینکه آنچه را که میکاری برداشت میکنی،
شکرت خداوند شاید الان خیلی از نعمت ها تو زندگیم نباشه،اما تو که بی نهایتی تمومی نداری،حتما در این مسیر من هم میرسم به نعمت هام
سلامی به گرمی خورشید تابان به عزیزان دلم استاد و مریم گلی و همه بچه های سایت بهشتی مون .
اگه بگم قلبم باز تر شده،
اگه بگم روحم به خدا نزدیک تر شده باور میکنید !
امروز قبل از دیدن فایل نشانم طبق همیشه کامنت ها رو نخوندم ،اول فایل رو دیدم و وقتی اومدم کامنت منتخب از ریحانه جان رو خوندم دیدم چقدر حرف هاش چیزایی بود که من با دیدن فیلم خواستم بگم …
صبح زیبای پرادایس و سکوت اونجا ،سبزی درخت های انبوه و دریاچه ی بی نظیر مثل دیدن خداوند بود برام جوری که همون اول چشمام پر از اشک شد و نفسم تو سینه حبس،
یه چند روزی بود وقت نکرده بودم سریال زندگی در بهشت رو طبق تعهد به خودم ببینم و حسابی دلم تنگ شده بود، چهره ی زیبا و همیشه خندان استاد و صدای دلنشین مریمی برام لذت بخش بود، من قربونتون برم آنقدر که شما ماه هستید .
چه پرنده های جور وا جور و با حالی ، بنظرم پرنده ها خود خود نعمت هستند ، از پر هاشون گرفته تو گوشت تخم ،صداشون… خدایا شکرت .
چه جای با خالی بود جایی که ازش خرید کردین ذهن من سری بهم گفت بابا اونجا پر از بوی بد و پر مرغ هست ولی بهش گفتم ببین مریمی چطور با عشق کیف میکنه فیلم میگیره و لذت میبره ..
وقتی پرنده ها رو توی ماشین گذاشتید خیلی با مزه بودش ، اینکا دوباره ذهنم گفت الان همه جا بوی گند گرفته و در کسری از ثانیه کثیف کاری میشه ولی بازم دیدم که مریمی شوخی میکنه میخنده و توجهش به نکات مثبته و من ساده از این الگوی تمام عیار رد نمیشم، بارها گفتم و بازم میگم من از مریم جان خیلی چیزا یاد گرفتم من به عنوان یک مادر یک همسر یک خانم خانه دار یک خانم کسب و کار دار یاد گرفتم صبور باشم ،شاد باشم ،با خودم در صلح باشم ،به همسرم بچه هام زندگیم کسب و کارم عشق بدم و در لحظه زندگی کنم ،لذت ببرم ، بارها پیش اومده یه اتفاق به ظاهر بد رخ داده که اگه قبل از شناخت و نگاه کردن به سریال زندگی در بهشت یا سفر به دور آمریکا بود از کوره در میرفتم و عصبانی میشدم ولی الان ساده میگذرم ،سخت نمیگیرم ،میخندم ، نمیگم این کار زنونست این کار مردونه ،و نمیدونید وقتی آدم اینجوری رفتار میکنه اینجوری خودش رو کنترل میکنه چقدر لذت بخش و چقدر نتیجه ی عالی تری براش رقم میخوره. چقدر شما خود خوشبختی هستی مریمی ،
و استاد با داشتن وجود شما زندگیش خود خود بهشته ، تحسین میکنم هر دوی شما رو ، خداروصد هزار مرتبه شکر.
چقدر داخل ماشین تمیز و عالی شد ،بوی عطرش تا اتاق خواب من اومد ،دمتگرم دختر انگار تازه از کارخونه ماشین رو تحویل گرفتید ، شما بی نظیری ،
خدای من ببین چقدر این مرغ و خروس ها نازن چه حس خوبی دارن ،
با ورودشون برکت بیشتر اومده به بهشتمون ،
چه تخم مرغ هایی به به
خدارو صد هزار مرتبه شکر برای این همه فراوانی زیبایی نعمت و خیروبرکت . تحسین میکنم این همه شوق ذوق و روحیه لطیفت رو مریمی ، اصلا آدم قلب آدم رو پر از حس خوب میکنی، خدا بهت شادی و آرامش بیشتر بده .
خدایا شکرت که در این مسیر زیبا قرار دارم و دارم عالی پیش میرم و هر روز از همه نظر رشد میکنم .
خدا رو شکر قبل از اومدن مرغ ها و خروس ها قرس ویتامین تخم مرغ فیک و پر آماده شد
چه جای بزرگی چقدر مرغ و خروس
چقدر شما با خود در صلح هستید من که همسرم چند بار کبوتر با ماشین میاورد غر می زدیم همین مرغ آبیها یا غاز این قدر کثیف کاری میکنن بخدا تو مریم جون ضرف وجودت بزرگه نه غر زدی نه نگران کثیف کاری بودی تازه خودت تمیزش کردی از اولش بهتر استاد خوابید تو بی نهایت بزرگواری حالا حالا مونده درس از شما بگیریم
چقدر جک گفتید راجع به غاز و مرغ و خروس ها
خروس های مو فشن چقدر زیبان
چقدر خوش شانس ان گیر شما افتادن
دختر تو چقدر بی نظیری چقدر ذوق میکنی برای هر چیزی
چقدر احترام می گذاری تو به چیزی
برای این تخم مرغها چه ذوقی میکنی مگه میشه این خود سپاسگزاریه
چه تعریفی میکنی از مرغ و جوجه همه چیز
چه انرژی به استاد دادی اول صبح که خدا قوت رانندگی کردی که چه صبح زیبایی میشه معلومه
چه هوای پاکی چه صبح دل انگیزی
براونی نگاه چقدر آرومه
چه قدر لذت میبره
هنوز محو اول فیلم هستم این همه زیبایی این دریاچه این درختها
بنام خالق عشق و زیبایی
سلااام ب استاد عزیزم و مریم بانو و دوستان قشنگم
قسمت 59 سریال زندگی دربهشت
الهی صدهزار مرتبه شکرت ک یکبار دیگه بهم فرصت دادی ک همدار بشم با این حجم خوشبختی ،عشق، ثروت،حال خوب،لذت و صلح باخود ورابطه ی لبریز از احترام متقابل ،تحسین،عشق و خنده های شیرین
چقدددد خندیدم و لذت بردم خدااای من
اول ک فیلم شروع شد واستاد و مریم جون با ذوق گفتن میخواییم بریم آکشن مرغ وخروس بخریم
یاد فکر ک داشتم افتادم دیروز نشستم تو حیاط ی لحظه جوجه های چند ماهه مون ک بزرگتر شدن دورم و گرفتن و هرکدوم با دقت داشتن نگام میکردن ک خنده ام گرفت و اکثرا رنگشون مث مرغ و خروسهای پارادیس تو قسمت های آینده بود
و قبلش ک داشتم ب مدل مرغامون نگاه میکردم ولذت میبردم تودلم قربون صدقه شون میرفتم
یاد خواسته ی خودم افتادم وقتی اون حجم از مرغ و خروس های پرادایس و میدیدم در قسمت های آینده وخیلی تحسینشون میکردم ک چقد آروم هستن و میمونن ک استاپ نازشون کته
دلم میخواست منم این کارو انجام بدم و مرغهای خودمون و نوازش کنم و قربون صدقه شون برم
و الان دوساله تقریبا ز همون نژاد کلی مرغ و جوجه خریدیم و من هربار کلی لذت میبرم از دیدنشون و ذوق میمکتم
الهی صدهزار مرتبه شکرت بخاطر قانون ثابتت ک همیشه جواب میده و من ب راحتی ب این خواسته ام رسیدم
چقدد این مردم آمریکا ثروتمندن حتی روش فروششون هم متفاوته و ب داشته و محصول خودشون ارزش میزارن و ب هرکسی ک قیمتی بالاتر بده میفروشن
چقد لذت بردم از این روش فروش ک نماد ثروت و ذهن ثروتمند این مردم هست خییلی تحسینشون میکنم
عجب جای خفی بود آکشن خییلی خوشم اومد
تنوع و فراوانی حیوونا رو نشون میداد
واینکه خداوند چقد نعمت ب ما داده برای روزی
الهی صدهزار مرتبه شکرت
چقدددد خندیم از تعریف استاد ک آقا ما این توری و بردیم ک بندازیم رو مرغ و خروسها و اردکها
و..
ولی دیدیم اردک ب. اون بزرگی ازش رد شد خخخخخخخخخخخ و عجب شیطونی کردن
و تجربه ی باحالی شده
و چقد خوب تونستن ذهنشون و کنترل کنن این عزیزان هرکس دیگه ای بود تا چند روز غر میزد ک گند زدن ب ماشین
ولی شما دو عزیز چقد قشنگ هم تعریف میکردین وشوخی هم میکردین و لذت میبردین
الهی شکرت ک داری یادم میدی چطور کنترل ذهن کنم و لذت ببرم از ناخواسته با تغییر زاویه دیدم
و مریم عزیزم چقددد باخودش درصلح بود ک قبل ازاینکه استاد بیدار بشه کل ماشین و برق انداخت و حتی عطر ماشین و هم با سیب سبز اوکی کرد
و خودش کلیدی لذت برو و خودشو تحسین کرد
چقددد جالبه و چقد زیبا
متوجه شدم مریم جون با پای برهنه اگه اشتباه نکنم روچمن های زیبا رفت تا ماشین تمیز خوشگل و بهمون نشون بده
این نشون میده چقد داره از انرژی محیط و لمس میکنه و لذت میبره الهی شکرت
درسی ک گرفتم و قبلا هم تو فایلی دیگه از استاد ک شنهای سفید و داشت لمس میکرد
دونه ب دونه شو و لذت میبرد
باید با تمام وجودم تو لحظه زندگی کنم وبا انرژی محیط یکی بشم و لمسش کنم
الهی صدهزار مرتبه شکر
چ ذوقی کرد مریم عزیزم برای جوجه کوشولو ها و مادر کوچولو شون خخخخخ
خداااای من میگفت تو خودت جوجه ای کوچیکی کی بجه دار شدی چ خانمی میکنه
وچقددد لذت میبرد و کیف میکرد اینا همه برای من درس داشت
برای اینکه لذت ببرم از زندگی باید بزارم کودک درونم نفس بکشه
ذوق کته
بازی کنه
جیغ بکشه
و قربون صدقه ی زیبایی ها بره
و لذت ببره از هرچی ک میبینه
خدای من اون دوتا خروس فشینگای
با موهای افشونشون خخخخخخخ چقددد بامزه بودن چقد باحال بودن
چقددد خندیدم
وقتی مریم گلی میگفت ولی از مرد خانواده کتک میخورن چون اینا رفتن دنبال ظاهر
و حتی جلوی چشم خودشون و نمیبینن
چقد اون بلدرچین ها خفن بودن و چ استتار ی میکردن
خدایا شکرت بابت تنوع گونه ها
عجب اردکای خوشکل و سفیدی چقددد نازن مخصوصا جوجه هاشون الهی شکرت
تخم گذاشتن مرغا اون هنوز از راه نرسیده بعد چند ساعت الهی صدهزار مرتبه شکرت
بابت رزقی ک میدی از بی نهایت طریق
عجب امکانات خفی استاد گرفت براشون ک نماد فراوانی و ثروت تو زندگی استاده
ک وقتی تو ثروتمند باشی علاوه براینکه زندگی ت راحتتر میشه آرامشت بیشتر میشه
ب خدا نزدیک تر میشی
باعث گسترش جهان میشی
ب بقیه خیر میرسونی
حتی مرغ و خروسهات هم خوشبختترین هستن چون امکانات بیشتری دارن و بیشتر لذت میبرن
و چقد این پرنده ها خوشبخت ن ک همدار شدن با پرادیس
الهی صدهزار مرتبه شکرت بخاطر این حجم زیبایی پرادایس اصن تکراری نمیشه
خدایا شکرت بخاطر هدایتم ب این مسیر زیبا
الهی صدهزار مرتبه شکرت
پریروز 300 تومن ورودی مالی داشتم
ث دیشب 368 تومن بدون اینکه کار خاصی بکنم
ک این نشون میده اتفاق های خوبی داره میفته
و درمسیر درسته
هرچقدر بیشتر کارکنم رو خودم زندگی روانتر و زیبا تر میشه
و خداوند پاداش میده ب کسی ک تو مسیرش باشه کسی ک داره مهاجرت میکنه
از شخصیت قبلی ب شخصیت جدید
کسی ک داره جهاد میکنه و توجه میکنه ب زیبایی ها تحسین میکنه
اونو آسان میکنه برای آسانی ها
خدایا منو تسلیم خودت قراربده
و آسانم کن برای آسانی ها
اگه استاد و دوستان تونستن این همه نتیجه بگیرن ازاین مسیر با تغییر باورهاشون منم میتونم
فقط باید درعمل استفاده کنم از آگاهی ها
خودت هدایتم کن رب قشنگم عاشقتم
رب قادرم،رب عالمم و رب خالقم
همه ی این ویژگی ها درون منم هست فقط باید وصل بشم ب انرژی ک در درونم هست و هر لحظه داره هدایتم میکنه و دعوتم میکنه ب مسیر عشق و خوشبختی
الهی صدهزار مرتبه شکرت
عاشقتوونممم
به نام الله صمد
سلام استاد و مریم عزیزم
این فایل نشانه امروز من بود
از همون سر صبح بیدار شدم دیدم صاحبخونه مبلغی گفته برای برق این ماه بسیار عجیب و غریب و اجازه هم نمیده من کنتور رو ببینم
کلی حسم بد شد و براش پیام نوشتم که لطفا کنتور رو چک کن یا خودم میرم سازمان برق چک میکنم
خیلی حالم بد شد ولی خودمو قشنگ کنترل کردم اومدم دانشگاه هم کارامو انجام دادم
یادم اومد به همون مبلغی که اضافه کرده به میانگین مبلغ مصرفی من ، دیروز پول ساختم و خدا فرستاد واسم
پس پولش که از قبل اومده
ولی احساس قربانی بودن و مورد ظلم قرار گرفتن انقدر بهم فشار اورد که حتی چند ثانیه رفتم دستشویی در رو بستم که اگر یه وقت گریه ام گرفت کسی نبینه ولی خداروشکر تونستم خودمو کنترل کنم
و این فایل رو به خدا گفتم خدایا خودت میبینی من چقدر دارم تلاش میکنم به قانون عمل کنم از صبح هم حالمو خوب نگه داشتم تا الان یه ثانیه به هم ریختم باز آروم شدم
یه فایلی بیار که منو آروم تر کنه
و متن این فایل رو خوندم چقدر حالم بهتر شد و تصمیم گرفتم از مریم جان الگو بگیرم
به خودم گفتم اگر این اتفاق افتاده چون چند روز پیش تو جمع ایرانیا بودیم فهمیدن من کدوم ساختمون زندگی میکنم کلی بد گفتن از صاحبخونه ام و منم همراهی کردم و تمام خاطرات بدمو مرور کردم
پس الان هم میدونم مشکل از کجا بوده
هم پولشو از قبل ساختم و دارم
پس آروم باشم اول و قضاوت نکنم بنده خدارو شاید واقعا پول برقم زیاد شده چون هوا سرده ابگرمکن بیشتر روشن کردم
و به خودم قول دادم فردا حتما میرم اداره برق و سعیمو میکنم پیگیری کنم
و منتظر توضیحاتش بمونم و آروم باشم اگر واقعا همینقدر مصرف کردم خب پولشو میدم
اگر هم اشتباه شده باشه قطعا درستش میکنه یعنی خدا یه کاری میکنه که اون درستش کنه
من باید مثل مریم جان بشم باید تو کنترل ذهن ماهر بشم ، با خودم به صلح برسم دست از سرزنش خودم بردارم چون هر لحظه و ثانیه دارم خودمو تخریب شخصیتی میکنم تو ذهنم
باید آروم باشم غر نزنم با جون و دل مسئولیت زندگیمو بپذیرم و مطمئن باشم خدا بهم کمک خواهد کرد وقتی ببینه تعهد من رو برای تغییر
الان بعد از خوندن متن این جلسه و نوشتن این کامنت حالم خیلی بهتره من سمت خودمو انجام دادم محترمانه به صاحبخونه پیام دادم و پیگیری هم میکنم کارمو پشت گوش نمیندازم ولی با حال خوب
و سعی میکنم امروز بیشتر به زیبایی های اطرافم توجه کنم و فایل یک عشق و مودت رو مرور کنم
خدایاشکرت :)
سلام سارا خانم دوست داشتنی
ساراخانم من امروز هدایت شدم به پروفایلت و داستان هدایتتو خوندم
وقتی داستانتو از توی پروفایلت خوندم یه حس سپاسگزاری درونم شعله ور شد که ندای درونم به شدت ترغیبم کرد که این کامنت برات بنویسم ذهنم میگفت ولش کن همین که از خدا سپاس گذار باشی کافیه کامنت ننویس اما من دیدم نمیتونم این حس کنترل کنم
روحم میخواست برات بنویسم و ازت با تمام وجودم تشکر کنم که داستان قدم به قدم زندیگتو نوشتی توی پروفایلت
چقدر ایمانو قوی کرد
اصلا نمیتونم واضح بگم چه تاثیری گذاشت روم خوندن داستانت
تکونم داد
ایمانو تکون داد
که ببین خدا میتونه چه کارایی بکنه
کارت به دادگاه بکشه ولی خدا اینجوری کارارو برات انجام بده
این روزا عجیب تشنه ی خدام
این روزا عجیب همش تشنه شنیدن صداشم
چند هفتس صداشو واضح نشنیدم
وقتی توی کامنت یکی میخونم خدا اینو بهم گفت یا وقتی نوشته بودی دقیقا صدای خدارو شنیدم که گفت خودت نخواستی دلم پرواز میکنه دلم ضعف میره و تک تک سلول هام دوست دارن فریاد بزنن که با منم حرف بزن
میخوام صداتو بشنوم
چند روز پیش باهاش بحث کردم گفتم چرا چند وقته هیچی نمیگی بهم
من صداتو میخوام
بهش گله کردم و گریه کردم وخوابیدم
صبح پاشدم گفتم اشکالی نداره من سعی میکنم هرکاری که فکر میکنم درسته در هر لحظه رو انجام بدم تا ببینه من گوش میدم که باهام حرف بزنه صداشو بشنوم گفتم در هر لحظه میبینم حسم چی میگه میگه برو اینجا میرم میگه اینکارو الان پاشو انجام بده میرم انجام حتی اکر سختم باشه آنقدر اینکارو ادامه میدم تا صداش بلند شه گفتم همینا تک تکشون هدایته دیگه
من تشنه خودشم تنشنه هدایتش راهنماییی هاش گفتن قدم های بعدی تشنه شنیدن صداش عشق بازی کردن باهاش
تشنه اینکه توی خیابون راه برم ساکت باشم و اون یه دفعه یه چیزی بهم بگه
اون شب که بهش گله کردم گفتم تو میبینی من چقدر تشنه توعم چقدر میمیرم برای شنیدن یه حرف ازت ولی هیچی نمیگی
یادمه یه روز داشتم توی خیابون میرفتم یه دفعه واضح گفت از این کوچه برو
وقتی صداشو شنیدم دلم غنج رفت و یه لبخند شیرین اومد روی لبم با ذوق گفتم سلام قربونت برم بالاخره اومدی
اون شب گفتم تو میبینی من چجوری زیر و رو میشم وقتی یه حرف ساده بهم میزنه بعد الان چند وقته باهام حرف نمیزنی ایناروحس درونم گفت و من برات نوشتم
در هر صورت با تمام وجودم ازت ممنونم که داستان زندگیتو توی پروفایلت نوشتی
باعث شد استوار تر بشم
محکم تر توی مسیر راست وایستادم
عملگرا تر شدم بینهایت وجودمو تکون داد و قوی تر کرد برای اینکه بیشتر عمل کنم من عمل میکنم به حرفای استاد اما بازم بیشتر بازم بهتر بازم دقیق تر
و تشنه تر برای شنیدن هدایت ها و الهامتو و صدای خدای قشنگ من که معلوم نیست که چرا باهام حرف نمیزنه
کامنت هات عجیب به دلم میشینه
عجیب ازت یادمیگیرم
چقدررررررر خوشحال شدم که فهمیدم مهاجرت کردی یه جوری خوشحال شدم انکار خودم مهاجرت کردم
مهاجرت قدم خیلی بزرگی هست اما به نظر من تحت هر شرایطی نتایج بینهایت بزرگ و رویایی هم داره از قوی شدن مستقل شدن استوار شدن پیشرفت و رشد بینهایت عجیب و باورنکردنی
وقتی مهاجرت میکنی و از نقطه امنت خارج میشی پتانسیل های وجودت آزاد میشن
وقتی میخوندم که رفتی مسجد نزدیک خونت روی صندلی نشستی رفتی لب دریا تک تک اینارو وقتی میخوندم توی ذهنم تصوریشو میدیدم
استوار و قوی باش و ادامه بده هر مسیری که فکر میکنی درسته رو ادامه بده
به قول استاد میگفت کسی عزت نفس داره که اکر یه مسیری رو رفته اما فهمیده اشتباه اکر حتی یه قدم مونده تا رسیدن به هدف برگرده
هرجا فکر کردی اشتباه رفتی برگرد
از حرف و قضاوت هیچ کس نترس
البته تو که خودت استاد شدی اما حس درونم گفت اینارو برات بنویسم تا ثابت قدم تر باشی
من کامنتتو توی عقل کل خوندم
شاید اینجوری بتونم منظورم واضح تر بهت برسونم که
من خیلی بهت افتخار کردم و خیلی ذوق کردم که فهمیدم مهاجرت کردی
اما اکر به هر دلیلی بخوای برگردی
همون قدری ذوق میکنم برات و همون قدر و شایدم بیشتر بهت افتخار میکنم که وقتی خوندم مهاجرت کردی بهت افتخار کردم
چون مهم نیست تو کجا باشی
مهم تصمیمات توعه
مهم شجاعت توعه
مهم اینکه تو جایی باشی که حالت خوب باشه و رشد کنی و پیشرفت کنی همین
میخوام کامنتم تموم کنم
ولی یه چیزی یادم اومد
من خیلی زیاد دوست دارم زبان یادبگیرم دوست دارم راحت و آسون و سریع یادبگیرم نه اینکه 5 سال کلاس برم و اخرشم هیچی بلد نباشم چون تجربه اینم دارم دوست دارم کامل درحد کسی یادبگیرم که میخواد مهاجرت کنه بتونم راحت صحبت کنم و همه حرفارو بفهمم ، با یه استاد خوب و فوق العاده در مدت زمان کم با هزینه خیلی مناسب
وقتی خوندم توی داستانت که چجوری هدایت شدی گفتم اخجون هروقت هدایتم کردی شروع کنم یادگیری زبانو از سارا میپرسم که چجوری توی چندماه تونست زبان یادبگیره به چه موسسه ای هدایت شده
غرق در صدای خدا بشی سارای عزیزم
سلام عزیزم
خوبی؟
چقدر کامنتت خوشحالم کرد چند وقتی بود نقطه آبی کنار اسمم نداشتم
یه چیزی بهت بگم
چون منم این مشکلت رو تجربه کردم فقط دارم تجربمو یهت میگم شاید مسیر تو این نباشه ولی این راه به من کمک کرد
منم یه ماه پیش خیلی سخت صدای خدارو میشنیدم و مثلا یه بار میشنیدم و چند ماه نمیشنیدم
اول فهمیدم این باور رو دارم که خدا تنهام میذاره و به خدا اعتماد نداشتم حتی میگفتم توی قران اومده خدا چند روزی با حضرت محمد صحبت نکرده
اگه باهاش حرف بزنم و بعد تنهام بذاره چی
درواقع همون مشکل انسان دیدن خدا که تو ذهن من خیلی ریشه داره
نمیدونم کدوم فایل رو گوش دادم، بعد فایله یه الهام اومد برام من معمولا الهاماتم تصویری هست چون هوش تصویری خیلی قوی دارم و یه عکس دیدم تو ذهنم که گوشامو با دستم گرفتم….
از اونجا این باور ایجاد شد برام که ای دل غافل ، خدا داره « هر لحظه » با من حرف میزنه منم که دستمو گذاشتم رو گوشام و نمیشنوم
چون اینجوری باز هم مشکل سمت خودته و میدونی میشه درستش کرد
هروقت هم صداشو نشنیدم گفتم خدایا کمک کن دستامو از رو گوشم بردارم
خدا شاهده گاهی به پنج دقبقه نرسیده یه الهام فرستاده ، یه جمله، یه پیام، یه صحبت اتفاقی یا… که اون ارتباط و کانکشن دوباره برقرار شده
مورد دوم برای من کنترل نکردن ورودی ها بود که هنوزم توش مشکل دارم عادت دارم شدیدا به فیلم نگاه کردن و اسکرول کردن که خیلی کم شده ولی قطع نشده و برای من حداقل خیلی مخربه یعنی 5 دقیقه اسکرول کنم دو سه روز صداشو نمیشنوم که یاد گرفتم خودمو کنترل کنم
مورد بعدی نوشتن هست که خیلی کمکم میکنه مثل نماز سعی میکنم در تایم های مختلف روز بنویسم و باهاش حرف بزنم و اونم واقعا جواب میده
مورد اخر هم توی یکی از کامنت های اخیر بهش اشاره کردم، باز هم نمیگم که حتما باور شماست ولی تجربمو بهت میگم
فهمیدم من هنوز نمیتونم باور کنم خدا باهام حرف میزنه چون از بچگی خیلی کتاب میخوندم و فیلم میدیدم و تو ذهن سارای کوچک ، صدای خدا یه صدای سینماتیک بود و یه نور طلایی میومد و بعد صدای خدا میومد و با یه کلمه ، ره صد ساله تو یه شب طی میشد
و چون هیچ وقت این اتفاق نیافتاد و در زمان های سختم هیچ وقت صدایی نشنیدم ( چون من بودم که با ترمز هام حجاب گذاشتم بین خودم و خدا ) ولی اعتمادم بهش کم شد
تا الان که یاد گرفتم صداش کپی صدای خودمه ، صدای شیطان هم کپی صدای خودمه
تنها روش تشخیصشون از هم ، حس بعدشه
اگه چیزی گفت و حست بد شد قطعا صحبت شیطانه
اگر تو ذهنت حرفی زده شد و حست رو خوب کرد « قطعا » صدای خداست ، فکر نکن صداش عجیبه
یکم سکوت رو زیاد کن ، اهنگ گوش نکن حتی فایل گوش نکن ، یک ساعتی یه جای بدون رفت و امد و بدون گوشی و اهنگ و حواس پرتی بشین
حس میکم صداشو میشنوی حتما
خیلی دوستت دارم و ممنون که برام نوشتی ، راستش میدونم مسیر درسته و به شدت هم باور دارم به قانون ولی باور ندارم که من میتونم
و دوباره هدایت شدم به همون دوره ای که منو آورد اینجا، دوره مقدس کشف قوانین…
و به محض نت برداری ازش ، در حین نت برداری خدا نشانه هاش رو فرستاد
منم نمیدونم چی میشه ، فقط میدونم با همه وجودم دلم میخواد اینجا بمونم و مدرک کاری که عاشقشم و قلبم براش میتپه رو بگیرم
انشالله خدا هدایتم کنه
مرسی که برام نوشتی مهدیه مهربون و زیبا
تو بغل خدای مهربون باشی عزیزم
« میان عاشق و معشوق هیچ حائل نیست ، تو خود حجاب خودی حافظ از میان برخیز… »
سلام عزیزم
ازت ممنون که تجربتو نوشتی برام عزیزم
حرفات خیلی بهم کمک کرد
من ادم بسیار با اراده هستم و روز به روز دارم عملگرا تر میشم یعنی واقعا تلاش میکنم به حرفای استاد عمل کنم و تا جایی که بتونم عمل میکنم
نکاتی که برام نوشتی به عملگرا تر شدن من بازم کمک کرد
من مدتی تمام ورودی های اطرافم بستم
به دو دلیل دلیل اول اینکه طبق آموزه های دوره شیوه حل مسائل دارم عمل میکنم و دارم تمام نشتی های انرژی میبندم تا تمرکز صد درصد بیاد روی خودم و روی زندگی خودم
و این کاره راحتی نبود اما من انجامش دادم
دلیل دوم انگار این آگاهی اومد تویوجودم که اگر میخوای صدای خدارو بشنوی باید تمام هوشو و حواست پیش خودت و درونت باشه باید مغزتو و ذهنتو خالی نگه داری تا صدای خدا بلند شه نمیشه هم اراجیف بقیه رو بکنی توی مغزت هم توقع داشته باشی صدای خدارو بشنوی
بخاطر همین تمام درهارو بستم
یعنی کاری کردم که از هیچ کس و هیچ چیز خبر نداشته باشم تا فکرم درگیر نشه
راجب کنترل کردن ورودی ها گفتی
واقعا ازت ممنونم که اینارو نوشتی
من تمام درهارو بستم اما توی یه سری موارد صفر نشده
یکیش کوش دادن آهنگ اونم خیلی خیلی کم و تجسم آیندس که دارم حذفش میکنم
اینو بگم که اگر کسی این کامنتو میخونه براش سوتفاهم پیش نیاد تجسم اینده خیلی عالیه اما من در شرایطی هستم که تجسم ایندم منو به سمت ناخواسته هام میبره
چون باورهایی دارم که باعث این نوع تجسم من میشه واحساس میکنم بهم آسیب میزنه آزمونی هم که توی سایت دادم جوابش این بود که شما فردی قوی با پشتکار بالا هستی اما با سرعت در حال حرکت به سمت ناخواسته هات هستی
اول اینکه من به دلیل آسیبی که از یه سری افراد خوردم دائم تجسم هام به این شکله که اون ادم هارو میبینم که دارن به من و زندگیم نکاه میکنن در حالی که من به خواسته هام رسیدم
و این به دلیل به صلح نرسیدن من با اون ادم ها و نبخشیدن اونا آروم نبودن وجودمه و همین کار باعث میشه من هر چی روی خودم میکنم و آروم میشم توی اون مسئله با تجسم آینده به اون شکل ، باز برگردم به همون حالت در صلح نبودن با خودم و گذشته و آدما
من بعد از کوشدادن اهنک های خاص و تجسم آیندم آروم میشم اما این آروم شدنم یه جورایی سمی یعنی دقیقا یه دفعه یه هیجان یه ناآرامی میاد توی وجودم که نیاز دارم اون آهنگ هارو کوش بدم و آینده رو ببینم که به خواستم رسیدم و اون آدما پشیمونن از نبودن کنار من
دقیق نمیدونم چطوری بگم
انکار دلم آروم میگیره که خب در عوض اون کاری که باهام کردن منم الان به خواسته هام رسیدم و اونا دارن منو میبینن و به من حسرت میخورن
و این کاملا سم مطلق
چرا
اول توجه منو میبره روی اون آدما که ازشون آسیب دیدم و توجهم میره روی آسیبی که دیدم
دوم تمرکز من از روی خودم از روی زندگی خودم کامل برداشته میشه و تمرکزم میره روی اونا روی اثبات خودم به اونا روی کم کردن روی اونا روی لذت نبردن از زندگیم روی لذت نبردن از جونیم
سوم ارامشم ازم گرفته میشه احساس عجله بهم دست میده که پس من باید سریع تر به خواستم برسم که اونا ببینن زندگی منو و من به این واسطه آروم بشم و همین باعث میشه من از خوب بودن از بخشیدن آدما از گذشتن از گذشته از رها کردن اون آدما میلیون ها کیلومتر فاصله بگیرم
و در واقع از منبع دور بشم از خودم دور بشم از احساس خوب واقعی دور بشم
چهارم این کار باعث میشد من اصلا و ابدا در لحظه حال نباشم اصلا در لحظه حال زندگی نمیکردم همش در آینده زندگی میکردم الان که فکر میکنم میبینم روح من در لحظه حال نبوده که الهامی بشنوه من اصلا نبودم که بخوام چیزی بشنوم
و من این فرکانس های مخرب هی به جهان میفرستم و توی این چرخه معیوب غلت میزنم
من اولین باره این موضوع مطرح میکنم و الان که نوشتمش بیشتر فهمیدم چقدر با اینکار به خودم آسیب میزنم
اما این کار برای من تبدیل شده بود به یه اعتیاد به یه اعتیادی که اصلا نمیتونستم کنترلش کنم هربار قول میدادم به خودم دیگه این آهنگ هارو کوشنمیدم دیگه آینده رونمیبیینم که اونا دارن به زندگیم نکاه میکنن و حسرت میخورن اما نهایت چند روز میتونستمکنترلش کنم و باز دوباره در موقعیت های مختلف که یه دفعه ترس از آینده میومد توی وجودم یا اسم اون افراد میشنیدم این کارو انجام میدادم و خودمو اینجوری آروم میکردم که نه اون اتفاقاتی که من میخوام میوفتن
سارا من چون واقعا با تمام وجودم میخوام به قانون عمل کنم و نتایجم هر روز بزرگ تر بشه و از طرفی حاضرم هرکاری بکنم که صدای خداروبشنوم دیروز به توصیه هات عمل کردم
اون جمله ای که نوشته بودی سکوت رو زیاد کن
من دیروز اینکارو کردم وچیزی که فهمیدم و به یاد آوردم این بود که من همیشه توی تنهایم اصلا طاقت سکوت نداشتم باید سریع صدای استاد پلی میکردم توی خونه پخش میشد یا باید آهنگ هایی که مخرب نبودن پلی میکردم خلاصه نمیخواستم سکوت باشه دیروز احساس کردم من طاقت تنها بودن با خودمو ندارم که اصلا نمیخوام سکوت باشه
و دیروز چند ساعتی هیچ فایلی یا آهنگی پلی نکردم توی خونه
باورت نمیشه من اولین بار بود توی تمام عمرم اینکارو کردم و هرچی جلو تر میرفت نمیخواستم این سکوت تموم شه یعنی انکار یه آرامشی پیدا کرده بودم که نمیخواستم هیچی بهمش بزنه
شاید باورت نشه انکار از دیروز به خودم نزدیک تر شدم قشنگ حس میکردم به منبع نزدیک تر شدم
قبلا پامو توی خیابون میزاشتم باید ایرپاد میزاشتم یه چیزی گوش میدادم یا آهنگ یا فایل های استاد یعنی اصلا کلافه میشدم از سکوت واقعا اذیت میشدم
از دیروز همشدلم میخواست برم توی خیابون راه برم و سکوت مطلق باشه
یا توی عقل کل راجب خدا سرچ میکردم میخوندم بچه ها نوشته بودن پیاده روی میکردم و سکوت مطلق بود یا توی ماشین بودم رانندگی میکردم توی سکوت مطلق من میگفتم خدایا اینا چجوری میتونن توی سکوت دووم بیارن آنقدر برام غیر قابل تحمل بود
امروز فکر کردم گفتم من همیشه فکر میکردم من تنها بودن با خودمو خیلی دوست دارم اما شاید من تنها بودن دوست داشتم برای شنیدن صدای استاد یعنی برای اینکه صدای استادو بشنوم نه اینکه با خودم باشم البته نمیگم این صد در صد بود
انگار تازه منبع پیدا کردم
قشنگ میفهمم به منبع نزدیک تر شدم
درسته هنوز صداشو نمیشنوم
اما انگار تازه دارم به منبع وصل میشم
واقعا انگار از دیروز تازه فهمیدم آرامش یعنی چی
دیروز 40 دقیقه رفتم توی حیاط خونمون که خیلی درختای قشنگی داره نشستم و فقط نکاه میکردم و فقط سعی کردم ذهنمو خالی کنم و نزارم هیچ فکری بیاد و از لحظه حال خارج نشم و آنقدر احساسم خوب بود آنقدر آروم بودم که اگر سرمای هوا نبود دلم میخواست ساعت ها اونجا بشینم
امروز سره لبتاپم بودم داشتم جلسه اول دوره شیوه حل مسائل نت برداری میکردم تایم استراحتم که میخواستم یه چیزی بخورم همون آهنگی که همیشه گوش میدادم پلی کردم یکم کوش دادم دیدم انکار میلی به گوش دادن ندارم سریع قطعش کردم انکار دوست داشتم سریع قطعش کنم تا سکوت باشه
واقعا بخاطر این حس و حالم خداروشکر میکنم
دلم میخواد همنیجوری پایدار بمونه
درسته هنوز صداش نیومده اما ادامه میدم و سعی میکنم هرچیزی که به فکرم میاد درست کنم تا صداش بیاد
اینم بگم من این باور توی وجودم هست که وقتی یه کار اشتباهی میکنم یا مثلا میگمفلان کارو نمیکنم اما میکنم احساسی بهم دست میده که میگه خب وقتی اینکارو کردی توقع داری خدا باهات حرف بزنه یعنی همون کمالکرایی که اگر یه عالمه به حرفام عمل کنم و کاره درست انجام بدم هیچ احساس خاصی ندارم کافیه یه اشتباه بکنم تا این ندا بیاد بگه خب حقته خدا هیچی بهت نگه هدایتت نکنه
اون جمله ای که نوشته بودی یعنی 5 دقیقه اسکرول میکنم دوسه روز صداشو نمیشنوم آنقدر این اهرم رنج و لذت قوی ساخت توی مغزم که پس اون چیزی که من حس میکنم که چند دقیقه همنباید سراغ این چیزا بری واقعا درسته
خداروشکر
ممنون بابت کامنتت که این چیزارو از وجود من کشید بیرون
سلام به همه دوستان و استادعزیز و مریم بانو
خداروشکر میکنم به خاطر تنوع آموزش ها در این سایت خدایی، هر فایل یک انرژی خاصی داره و از هر کدام هزاران نکته میشه یاد گرفت
مریم بانو بهت تبریک میگم بابت این همه انرژی که داری ، دختر تو اصلا خسته هم میشی
کل مسیر با استاد بودی و صبح قبل بیدار شدن استاد ماشین رو برق انداختی ،باعث افتخار هستی آفرین بهت .
چه عالی هستی از دیدن هر چیزی ذوق می کنی حتی دیدن مرغ و خروس
اینم میشه یکتمرین که از دیدن هر چیزی ذوق کنم
پارادیس چه زیبا است ، همیشه دیدن پارادایس به من انرژی خوبی میده و هر زمان فایل ها رو میبینم خودم را در پارادیس تصور میکنم و حس میکنم هوای پاک اونجا رو دارم استشمام می کنم و هر لحظه از دیدن هر منطره در پارادیس ذوق میکنم
من که از طریق فیلم میبینم این قدر ذوق میکنم و شما و استاد چه ذوقی می کنید
خیلی در خودت با صلح هستی ، هر کاری دوست داری انجام میدی نمیگی این کار کار مردونه است و یا اینکه مرغ و خروس به من چه ربطی داره و هزاران مورد دیگه
ممنون مریم بانو با حضور صدای شما در فایل های پارادیس ، این فایل ها یک خس و حال متفاوتی گرفته
سلام به استاد عزیزم ومریم جان
خدایاشکرت برای دیدن این قسمت از بهشت.
وای خدا من که خودم عاشق اون دوتا خروسهای خوشگل شدم.
ای جوووونم خیلی زیبا هستن.
دیدن ابن مرغ واردک وغاز منو برد به دوران مجردی
خدایاشکرت چقدر ما برای همین مرغ خروس ذوق میکردیم.
خدایاشکرت برای اینهمه فراوانی نعمت وبرکت
خدایا شکرت برای امروزم که در مغازه عالی وزیبا گذشت.
خدایا شکرت برای مشتریای عالی که فرستادی واولین قرداد بزرگ رو نوشتیم…
خدایاشکرت
خدایا عااااااشقتممممم
سلام الهام عزیزم. بهت تبریک میگم بابت قرارداد کاری جدیدی که بستی.
خداقوت دوست عزیزم.
تحسینت می کنم برای رشد وپیشرفتت
تحسینت می کنم بابت رابطه عالی با عشقت.
خداروشکر میکنم برای هر خیر وبرکتی که وارد زندگیت میشه عزیزم.
آن شالله درامدت روز به روز بیشتروبیشتر …
الهی رزق بیحساب دریافت کنی
به امید روزهای عالی تر واتفاقات عالی تر
جهان پر از خیر وبرکت وفراوانیه
جهان پر از انسانهای عالی دوست داشتنی صادق ودرستکاره
جهان پر از همه ی چیزهای خوبه
کافیه که باور کنیم
خدا نوره خدا خیر مطلقه خدا عشقه خدا مشتری میشه برای ما
خدا ثروت میشه برامون به شرطی که باورش کنیم
به شرطی که باورش کنیم به شرطی که باورش کنیم
خداشاهده اینها رو برای خودم نوشتم
اشک تو چشام جمع شده چون خودم هنوز اونجور که لیاقت خودش هست باورش نکردم …..گاهی خیلی از خدا خجالت می کشم
خدایا به همه مون کمک کن توحید رو بهتر وبیشتر درک کنیم
خدایا به همه مون کمک کن تا اونجور که شایسته توست تورو عبادت وبندگی کنیم.
تبریک وشادباش منو از شهر زیبای رشت شهر بارانهای نقره ای پذیرا باش….
دوستت دارم عزیزم
سلام عزیز دلم
ممنونم که نور آبی خوشرنگ رو برام روشن کردی..
روی ماهت رو میبوسممممم و حسابی دلتنگ این شهر وهوای بارونیش هستم…
این نوشته هات حرفای خدا به من بود…
چقدر قشنگ خدایا به همه مون کمک کن تا اونجوری که شایسته هست ترو عبادت کتیم….
واقعا من چه جوری وبا چه زبونی بخوام شکر گزاری خدایی باشم ؟که غیرممکن هارو برام ممکن کرده…
فضل خدای را که توان شمار کرد…
یا کیست آنکه شکر یکی از هزار کرد….
خداجوووونم من تسلیمممم.
خدایاشکرت برای وجود آیجی گلم..
که پیامهاش نور خداست..
منم عااااشقتم
به نام خداوند روزی دهنده
سلام به استاد عزیز و خانم شایسته مهربان
خدایا شکرت
یه روز زیبای دیگه توی بهشت زیبا
خدایا شکرت برای این دریاچه زیبا و این کلبه زیبا
چقدر این منظره زیبا رو دوست دارم
چقدر لذت میبرم از دیدن پارادایس
مثه اینکه خبرهای هست امروز
استاد رفتن خرید وسایل نگهداری مرغ
بهبه ، ببین اینجا رو ،اینا واسه فروش پرنده هم کلی دم دستگاه دارن و تکمیل هستن
خدایا هزاران بار شکرت برای پرنده فروشی بزرگ
ببین چه کردن استاد و بانو
غاز و مرغ و خروس و جوجه و بلدرچین
خدایا شکرت ،
چقدر دوست دارم کلا به حیوانات یه علاقه خاص دارم بهشون ،ولی حوصله نگهداری شون ندارم ،
وااای ببین داخل ماشین رو چه بکنن اینا
همه جا رو وطن خودشون کردن
ایول داری استاد چقدر باحال هستین
با حیوانات هم مهربون برخورد کردین تحویل شون گرفتین و نذاشتین اذیت بشن
تحسین میکنم بانو شایسته رو که با عشق ماشین رو تمیز کردن بهتر از قبل احسنت به شما
واقعا تحسین برانگیز است کارشما
ببین چقدر ناز هستن دلت میخاد بشینی فقط نگاهشون کنی خدایا شکرت
این جوجه ها رو فقط ببین خدایا
چقدر ناز هستن ،چقدر دلم خواست
استاد هم اومدن برای بهره برداری از اولین تخم گذاری مرغ هامون
خدایا شکرت ،خدایا هزاران بار شکرت
این همه نعمت و فراوانی رو هزاران بار شکرت
چقدر خوب شد که اینا رو خریدین
مطمئنا بیشتر هم میشن و کلی باهاشون برنامه میسازیم
خیلی خوشحالم از دیدن این نعمت خداوند وتخم مرغ های ارگانیک در اولین روز
خدایا سپاسگزارم ازت برای این همه زیبایی
شاد و پیروز و سربلند باشید
به نام خدا
سلام خدمت استاد عزیزم و خانم شایسته و همه دوستان
خدایا شکرت که این قسمت رو می بینم
چقدر زیبایی
پرادایس زیبا
خونه چوبی و آب تمیز و درختان سرسبز و چمن
مرغ و خروسهایی که زیبایی بیشتری به این بهشت خدا داده اند
خدایا شکرت که جهان متنوع و رنگارنگ آفریدی
خدایا شکرت که نعمتهای فراوانی به ما عطا کردی
و آسمانها و زمین را مسخر ما کرده ای
خدایا شکرت چه تخم مرغ هایی حتی صبحانه دل انگیزشو هم تصور کردم
خدایا شکرت که دوتا چشم بهم دادی که میتونی کلی زیبایی باهاشون ببینم و بیشتر بگم خدایا شکرت
ممنون از همگی درپناه الله یکتا
سلام و درود
بر استاد و مریم جان پرانرژی و تمام دوستان
هزاران هزار بار شکر بابت دیدن این سطح از انرژی و حال خوب مریم جان ،کل وجودم پر از انرژی شد بخدا
قشنگ معلومه که مریم جان داره روی دوره عشق و مودت کار می کنه
جنس برخورد و انرژی معلومه ،چون خودمم وقتی تمرکزی روی این دوره کار می کنم فرکانس عشقم می زنه بالا ،یعنی فقط لذت و عشق ورزیدن
به مکان ،زمان،اشیا،جنبنده ،رنگ،تمیزی،صدا،انعکاس ،کلام،وهمه و همه……عشق می ورزی
یعنی فقط و فقط چشمات و گوشات تیزه که یه چیزی ببینی و بشوی و عشقت رو نثارش کنی
کا بدنم پر انرژی عشق شد ممنونم ازت مریم جون منو بردی تو حال و هوای عاشقی
خدا رو شکر بابت تمام موهبت ها و لحظاتی که در حال دریافت انرژی ناب پرودگاریم
شکر بابت این لحظه و رهابودن و لذت بردن
استاد جون بازی با مرغ و خروس در کودکیم بیشترین تفریح و تنهایی های من بود .
یا یه گوشه از حیات بزرگ پشت خونه مون در حال گل بازی و بازی با گیاهان مختلف یا داخل لونه مرغ بزرگی که خونه های کاه گلی قدیمی اون سمت حیاط پدربزرگم بود مشغول بازی با مرغ و خروس و جوجه هاش
بخدا ساعت ها بازی می کردم اصلا نمی فهمیدم کی شب شد
الهی شکر بابت تجربه کردن که ویژگی منحصربفرد منه و هر روزم می خوام تجربه کنم و بزرگتر بشم و حد نداره
استاد جون بازم روزم ساختی که برم سراغ کارای امروز به لطف خدا و با رضایتمندی فراوان لحظاتم را سپری کنم و سپاسگزار تمام نعمت هایی که امروز روزیم شده با عمل کردنام باشم
الهی شکر
دوستون دارم
در پناه خدا
خدایاشکرت بابت این فایل
استاد چقدر خوبه ادم رو خودش کار کنه تا برسه به این ازادی مالی و زمانی و مکانی که اگر یک کدوم از این سه نباش یه جای کار میلنگه،
داشتم فکر میکردم اگر من خرید کرده بودم فکر این بودم الان 3شب بزارم برای فردا،بعد فردا میومدم میدیدم بلدرچین ها نیستن،یا میگفتم زود بخوابم فردا برم سر کار یا حالا نیاز نیست اینقدر براشون هزینه کنم خرید کنم براشون،که همه این ها بر میگرده به همون آزادی ها،
خدایاشکرت از ماشین تمیز،اتومات،جا دار،
چقدر دوست دارم یه ماشین سانتافه داشته باشم،واقعا از ته دلم میخوام اما بقول استاد این نعنت ها هستن ،اما نتیجه تلاش رو توکل داشتن من بخدا بوده
کار کردن رو خودمون
یعنی
اینکه هر روز بیاد بیارم نعنت های که الان دارم و تو زندگیم هست،اینکه من محدودم همه چی رو بدست بیارم ولی خداوند که نامحدود از همون بخوام،اینکه تمیزی چقدر به زندگی ادم برکت میده رو باور دارم،اینکه همه چی جهان به هم وصله،قانون خداوند اینکه آنچه را که میکاری برداشت میکنی،
شکرت خداوند شاید الان خیلی از نعمت ها تو زندگیم نباشه،اما تو که بی نهایتی تمومی نداری،حتما در این مسیر من هم میرسم به نعمت هام
شکرت
بنام خداوند بخشنده مهربان
سلامی به گرمی خورشید تابان به عزیزان دلم استاد و مریم گلی و همه بچه های سایت بهشتی مون .
اگه بگم قلبم باز تر شده،
اگه بگم روحم به خدا نزدیک تر شده باور میکنید !
امروز قبل از دیدن فایل نشانم طبق همیشه کامنت ها رو نخوندم ،اول فایل رو دیدم و وقتی اومدم کامنت منتخب از ریحانه جان رو خوندم دیدم چقدر حرف هاش چیزایی بود که من با دیدن فیلم خواستم بگم …
صبح زیبای پرادایس و سکوت اونجا ،سبزی درخت های انبوه و دریاچه ی بی نظیر مثل دیدن خداوند بود برام جوری که همون اول چشمام پر از اشک شد و نفسم تو سینه حبس،
یه چند روزی بود وقت نکرده بودم سریال زندگی در بهشت رو طبق تعهد به خودم ببینم و حسابی دلم تنگ شده بود، چهره ی زیبا و همیشه خندان استاد و صدای دلنشین مریمی برام لذت بخش بود، من قربونتون برم آنقدر که شما ماه هستید .
استاد چه کلاه زیبایی پوشیدین چقدر بهتون میاد مبارکا باشه .
چه پرنده های جور وا جور و با حالی ، بنظرم پرنده ها خود خود نعمت هستند ، از پر هاشون گرفته تو گوشت تخم ،صداشون… خدایا شکرت .
چه جای با خالی بود جایی که ازش خرید کردین ذهن من سری بهم گفت بابا اونجا پر از بوی بد و پر مرغ هست ولی بهش گفتم ببین مریمی چطور با عشق کیف میکنه فیلم میگیره و لذت میبره ..
وقتی پرنده ها رو توی ماشین گذاشتید خیلی با مزه بودش ، اینکا دوباره ذهنم گفت الان همه جا بوی گند گرفته و در کسری از ثانیه کثیف کاری میشه ولی بازم دیدم که مریمی شوخی میکنه میخنده و توجهش به نکات مثبته و من ساده از این الگوی تمام عیار رد نمیشم، بارها گفتم و بازم میگم من از مریم جان خیلی چیزا یاد گرفتم من به عنوان یک مادر یک همسر یک خانم خانه دار یک خانم کسب و کار دار یاد گرفتم صبور باشم ،شاد باشم ،با خودم در صلح باشم ،به همسرم بچه هام زندگیم کسب و کارم عشق بدم و در لحظه زندگی کنم ،لذت ببرم ، بارها پیش اومده یه اتفاق به ظاهر بد رخ داده که اگه قبل از شناخت و نگاه کردن به سریال زندگی در بهشت یا سفر به دور آمریکا بود از کوره در میرفتم و عصبانی میشدم ولی الان ساده میگذرم ،سخت نمیگیرم ،میخندم ، نمیگم این کار زنونست این کار مردونه ،و نمیدونید وقتی آدم اینجوری رفتار میکنه اینجوری خودش رو کنترل میکنه چقدر لذت بخش و چقدر نتیجه ی عالی تری براش رقم میخوره. چقدر شما خود خوشبختی هستی مریمی ،
و استاد با داشتن وجود شما زندگیش خود خود بهشته ، تحسین میکنم هر دوی شما رو ، خداروصد هزار مرتبه شکر.
چقدر داخل ماشین تمیز و عالی شد ،بوی عطرش تا اتاق خواب من اومد ،دمتگرم دختر انگار تازه از کارخونه ماشین رو تحویل گرفتید ، شما بی نظیری ،
خدای من ببین چقدر این مرغ و خروس ها نازن چه حس خوبی دارن ،
با ورودشون برکت بیشتر اومده به بهشتمون ،
چه تخم مرغ هایی به به
خدارو صد هزار مرتبه شکر برای این همه فراوانی زیبایی نعمت و خیروبرکت . تحسین میکنم این همه شوق ذوق و روحیه لطیفت رو مریمی ، اصلا آدم قلب آدم رو پر از حس خوب میکنی، خدا بهت شادی و آرامش بیشتر بده .
خدایا شکرت که در این مسیر زیبا قرار دارم و دارم عالی پیش میرم و هر روز از همه نظر رشد میکنم .
عاشقتونم
به نام خداوند بخشنده مهربان
خدایا هر چه دارم اذان توست
ای که مرا خوانده ای. راه نشانم بده
خدایا هزاران مرتبه شکرت برای این همه زیبایی
همه ی پردایس رنگ آسمانه دیوانه میشی
خدایا شکرت برای این ماشین زیبا
خدایا شکرت برای این راننده قوی
خدا رو شکر قبل از اومدن مرغ ها و خروس ها قرس ویتامین تخم مرغ فیک و پر آماده شد
چه جای بزرگی چقدر مرغ و خروس
چقدر شما با خود در صلح هستید من که همسرم چند بار کبوتر با ماشین میاورد غر می زدیم همین مرغ آبیها یا غاز این قدر کثیف کاری میکنن بخدا تو مریم جون ضرف وجودت بزرگه نه غر زدی نه نگران کثیف کاری بودی تازه خودت تمیزش کردی از اولش بهتر استاد خوابید تو بی نهایت بزرگواری حالا حالا مونده درس از شما بگیریم
چقدر جک گفتید راجع به غاز و مرغ و خروس ها
خروس های مو فشن چقدر زیبان
چقدر خوش شانس ان گیر شما افتادن
دختر تو چقدر بی نظیری چقدر ذوق میکنی برای هر چیزی
چقدر احترام می گذاری تو به چیزی
برای این تخم مرغها چه ذوقی میکنی مگه میشه این خود سپاسگزاریه
چه تعریفی میکنی از مرغ و جوجه همه چیز
چه انرژی به استاد دادی اول صبح که خدا قوت رانندگی کردی که چه صبح زیبایی میشه معلومه
چه هوای پاکی چه صبح دل انگیزی
براونی نگاه چقدر آرومه
چه قدر لذت میبره
هنوز محو اول فیلم هستم این همه زیبایی این دریاچه این درختها
مبارک باشه شروع مرغداری
چه جاز زیبایی درست کردین براشون
لذت بردم در پناه خداوند باشید