https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2020/08/abasmanesh-6.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2020-08-08 07:00:182020-08-08 19:34:23سریال زندگی در بهشت | قسمت 64
187نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
الان که برگشتم و دقت کردم واقعا میفهمم چرا استاد از این اکتیو بودن و تو دل مسائل رفتن هیچوقت خسته نمیشن
چون در فایلای قبلم گفته بودن استاد عزیزم که افراد تا که بازنشسته میشن مشکلات و بیماریاشون شروع میشه
پس استاد با انجام هر کاری توسط خودشون میخوان همیشه در جهان پویا باشن و به ذهن خودشون پیغام بدن که من فعالم من قوی ام من تواناام و من هیچوقت بیکار نخواهم نشست
استاد عزیزم واقعا تحسینتون میکنم و دوستتون دارم شما خیلی درسها بما یاد میدین
هرکاری رو میخواهیم انجام بدیم اول باید لذت درخودمون ایجاد کنیم بعدانجامش بدیم که باکیفیت تر و راحت تر انجامش بدیم،
اما بعضی اوقات هم اول کاری رو انجام میدیم بعد به خودمون پاداش بدیم،،
منظورم اینه که بعضی وقتها باید اول انگیزه داشته باشی تا کاری رو انجام بدی،
اما بعضی اوقات نه،،باید اول اون کارو انجام بدی تا انگیزه بگیری ،این رابطه ی دوطرفه است،
و استاد شما و مریم شایسته اول کار رو انجام دادین البته بالذت بعد به خودتون پاداش دادین به به اونم چی،بعداز یه فعالیت سنگینی که عرقت دراومده و حرارت رفته بالا یه آبمیوه بزنی و بعدش بپری توی آب اونم چه آبی به چه عمق عالی و تمیزی،،
خدایاشکرت انگار الان خودم وسط اون آب هام زندگی و شغل این نیست که دوتا چیز از هم جداگونه باشن توی محل شغلت انجام که دادی بعد بری سراغ خوشگذرونی و بقیه کارها
«نه»بلکه شغل،خوشگذرونی،ثروتسازی،تفریح عبادت،آرامش سلامتی روابط و…همه ی اینها باهم هستن چونکه 4تا ابعاد اصلی که پایه های اصلی زندگی هستن و تمام جزئیات روی اینها بنا میشه(سلامتی،ثروت،روابط،آرامش)
مانند وسایل مکانیکی هستن اگه یه ماشین هرچقدر مثلا گیربکس قدرتمندی داشته باشه و سیستم جلوبندی و بدنه ی محکمی داشته باشه اما سیستم برقش یا قسمت میلنگ و سرسیلندرش ضعیف باشه یابرعکس هرکدوم از بقیه باشه بازم اون ماشین ضعف داره و عملکرد خوبی نداره پس همه چی باید باهم هماهنگ و عالی باشه نمیتونه جدا ازهم باشه،،
یا اینکه استاد شما چندمیگفتی خیلی ها هستن از مسخره بازی،از کارهای خنده داری که از خودشون میذارن تو یوتیوب و ثروتهای بزرگ میسازن الان منم بادیدن شما بیشتر باور میکنم آره میشه همینطوره کافیه فقط عشق و علاقه به کاررت داشته باشی دیگه مهم نیست چی باشه اونوقت میبینی که چقدر ثروت میاد به زندگیت،،
شما مدتیه که با نشانگر لذت،تکامل،عمل به آگاهی ها و الهامات،ایمان به الله دارین فقط به زیبایی پرادایس رسیدگی میکنید خدای من اصلا فکرنمیکردم با برداشتن و حذف فقط چند تا موانع ای که زیاد هم به چشم نمیومد اینقدر تغییر و تحول ایجاد بشه،
مانند خیلی از ترمز هایی که از باورهای بظاهر کم اهمیت اما نتیجه بخش سرچشمه میگیره الان هم بابرداشتن نرده ها چقدر پرادایس تغییر کرد و یک ویوی عالی رو از خودش داره نمایان میکنه،،
برداشتن ترمز و ارزش ابزار که هردو ویژگی رو این اره موتوری60سانتی داره «راستی استاد اره موتوری های اشتیل آلمانی هم خیلی خوبن اگه یه زمانی خواستی بگیری»
اون دری که وسط نرده ها بود اما مدتها دیده نشده بود ببین چقدر درها توی زندگی و جلوی چشم ما وجود داره اما ما هنوز ندیدیمشون و خیلی وقتها باور نداریم که با حرکت کردن و جلو رفتن بهشون میرسیم،،
استاد شما یه قدم برداشتی خداوند چندتا قدم برات برداشت،شما شروع کردی به بریدن نرده ها ایده ها اومد،اره جورشد،ترمز اره برداشته شد،دری میان نرده ها نمایان شد،ابزاری عالی و باارزش بهت هدیه داده شد «لری»
نرده های بریده شده رو خداوند بشکل آب شد و برات جابجا کرد، وقتی میخواستی درحال بریدن بیفتی توی آب بقول خودت خداوند هرلحظه هدایت میکنه،ابزار عالی جورشد برا برداشتن خاک اره ها،برداشتن لانه زنبورها، کمک به رژیم غذایی،
خب بریم سراغ ویوی پرادایس در شب خدایا شکرت چقدر رویایی و زیباست، واقعا اگه به روند زندگیمون نگاه کنیم درهرچیزی البته مهم همون باوره ست با چه کارها و عمل های ساده ای میتونیم یه عالمه تغییر و زیبایی رو بوجود بیاریم که تا قبلش حتی فکرشم نمیکردیم،اما قبل از شروع به کل کار و چگونگی ها نباشیم بلکه فقط شروع کنیم حتی اگه خراب کاری هم بشه بهمون کمک میکنه چونکه در اصل حقیقت ماچیزی به نام اشتباه نداریم فقط تجربه ست اما دراکثر مواقع تجربه ها میتونه طبق خواسته ها باشه چونکه خداوند عاشق این رونده
استاد و مریم بانوی عزیز همیشه پرقدرت و عالی باشید استاد وقتی دیدم رو مبل ها لم دادی گفتم خداقوت مرد خودتی خود واقعیت دمتون گرم بخدا
من این قسمت زندگی در بهشت خودم با بریدن این نرده ها مخالف بودم و چون به دید مخالفت نگاه میکردم اصلا برام نکته ی مثبتی نداشت و دقیقا چیزی که دیدم این بود استاد داره نرده هایی رو که برای حفاظت نصب شده رو میبره و ذهنم گفت نمیدونه دیگه چیکار کنه دیدم عنکبونت رو کشتن و دیدم خانه ی زنبورها رو خراب کردن و چوب های که میشد کم کم سوزنده بشن رو یهویی آتیش زدن و به خودم گفتم کامنت نمیزارم تا ببینم بقیه چه نگاهی دارن به این قسمت
البته فقط وقتی استاد داخل آب بودن به موج هایی که اطرافشون تشکیل میشد منو یاد مدارها انداخت
باید اعتراف کنم که من امروز درک کردم که استاد چرا پروژه هایی مثل زیباسازی پرادایس و سفر به دور امریکا رو استارت زد، براش انرژی و زمان گذاشت و منتشر کرد.
تا همین دیروز شاید اگه از من میپرسدین که استاد عباس منش چرا داره این کارا رو میکنه و چرا این همه زحمت و انرژی برای چنین کارایی میذاره … در جواب میگفتم که میخواد لذت ببره و با این کار لذت بیشتری میبره! خب این جوابی هست که شاید خیلی از ماها بدیم وجواب اشتباهی هم نیست اما …
اما امروز به یه جواب خیلی زیباتری هدایت شدم! هدایت که چه عرض کنم … سخن خداوند بود با من!
امروز وقتی هندزفری تو گوشم بود، به طور اتفاقی یکی از فایل های بینظیر استاد پخش شد! نزدم تراک بعدی چون میدونستم قرار یه چیزی بفهمم … استاد شروع کردن در مورد هدف و داشتن هدف صحبت کردن. از تجربیاتشون در مورد بی هدفی صحبت کردن و گفتن که زمانی که آدم هیچ هدفی نداشته باشه و فقط روز رو به شب برسونه چه معضلی گریبان گیر ما خواهد شد و داشتن هدف چقدر میتونه آدم رو زنده کنه! مثال های زیادی از خودشون زدن و اینکه با هدف گذاری چقدر زندگی شون بازهم بهتر شده! یعنی دقیقا زمانی که امریکا بودن و به همه چی رسیدن … برای مدت کوتاهی بی هدفی رو تجربه کردن و گفتن که این بی هدفی حتی سلامتی جسمشون رو هم تحت تاثیر قرار داده بود! و این تضاد کمک کرد که ارزش اهداف رو تا اخر عمر بهتر درک کنن و شروع کنن به هدف گذاری … هدفهایی چالش برانگیز! اون موقع که اون فایل رو ضبط کردن خبری از سریال زندگی در بهشت نبود و دوسال پیش بود اما … امروز فهمیدم این پروژه ی زیباسازی پرادایس بهمراه تمام کارای ریز و درشتش ادامه ی همون بحث هدف گذاریه! الان تازه درک کردم که استاد با این اهداف و انجام دادن مستمرکارها، اتفاقا نه تنها اذیت نمیشه، بلکه میخواد روز به روز بهتر و بهتر بشه! خوده خودش بهتر بشه! چون امکان نداره یک وضعیت به صورت خط مستقیم باشه.. یا در حال رشده و یا در حال نزول! استاد با تعیین اهداف و انجام دادن اونا میخواد نمودارش رو به صعود باشه! نمودار چی؟! نمودار خوده خودش! استاد با انجام این کارا اول از همه داره به خودش سود میرسونه بعدش به اطراف!
عجب عجیبه این قانون خداوند! آخه داشتم با خودم فکر میکردم که چی باعث شد امروز من به سمت اون قسمت از حرفای استاد در مورد هدف گذاری هدایت بشم؟! من که همین امسال کلی هدف تعیین کردم و خوشبختانه متعهدانه دارم عملی شون میکنم … چرا باید با چنین فایلی برخورد کنم؟! مگه تو این جهان قانون مند چیزی میتونه اتفاقی باشه؟! نه! قطعا در جواب خواسته یا علامت سوالی اومده بهم چیزی رو بگه … . ( اینا حرفای من بود با شنیدن اون فایل)
چیزی که بیشتر از همه توی اون فایل توجهم رو جلب کرد، همین بحث تعیین پروژه ها برای پرادیس بود. یعنی چیزی که باید متوجه میشدم همون بود اما کامل نبود درکم. میدونین چرا؟! چون بی توجهی کردم وچیزی در مورد درکم ننوشتم! وقتی ننویسم، مسلما یک هزارم اون درکی که باید داشته باشم رو ندارم چون همیشه من موقع نوشتن به درک میرسم. چون هرچه به دلم بیاد سریع مینویسم.
شب شد … در جواب سوال یکی از همسفرام از معجزات کامنت گذاری گفتم و یهو صدایی بهم گفت … حتی جواب دادن به این سوال و مرور کردن فواید کامنت گذاری هم اتفاقی نبوده و برای این بوده که یادت نره با نوشتن اوج گرفتی و زندگیت تغییر کرد پس ادامه بده!
جرقه ای خورد تو ذهنم که ای وای … من فایل امروز رو ندیدم وکامنت نذاشتم. اومدم سراغ فایل و با نوشتن، فرصتی شد درک امروزم رو کامل کننم و بفهمم که چرا اون نشانه ی هدف گذاری سر راهم قرار گرفت!
فهمیدم! راستشو بگم … یه وقتایی باخودم میگفتم استاد چرا داره این همه خودشو اذیت میکنه؟! خب میتونه بگه در عرض یه مدت کوتاهی همه ی این کارای این بهشت بزرگ رو براش انجام بدن … چرا خودش تنهایی؟!
یا مثلا گاهی اوقات نسبت به خودم این حرفا رو میزدم که یزدان چرا برای انجام این کرا ( مثلا ساخت فلان وسیله ی تزئیینی برای اتاق ) خودت رو اذیت میکنی و …
یه نجوایی همیشه میومد ومیگفت یزدان این کارا رو میکنی که چی بشه! کی چی؟! داری خودتو سرگرم میکنی؟!
و من به این نجوای ریز بی توجهی میکردم اما غافل از اینکه جهان، جواب سوالت رو میده! فقط کافیه زمانش برسه و تو متصل باشی با ذهنی آرام صدای قلبت رو بشنوی!
الان فهمیدم که بابا اگه استاد داره این همه کار رو انجام میده، نه تنها لذت میبره، نه تنها بهشت رو زیباتر میکنه، نه تنها کلی تجربه ی جدید رو یاد میگیره، نه تنها با به پایان رسوندن کارها کلی اعتماد به نفس و ایمانش قوی تر میشه، بلکه در درجه اول باعث میشه مثل دریاچه ی پرادایس همیشه فعال و پویا باشه و این پویا بودنه دریاچه ست که نمیذاره مثل مرداب بگنده! استاد داره به ما نشون میده که همیشه در حال حرکت و در حال عمل به ایده ها و اهدافمون باشیم تا در درجه اول، زنده بودن و زندگی کردن رو تجربه کنیم! یعنی انرژی و شور و اشتیاق و انگیزه رو در هر لحظه تجربه کنیم! یعنی با عملی کردن اهدافمون، عزت نفس و ایمانمون رو قوی تر کنیم! یعنی یک کلام! نمودار ما همیشه صعودی باشه نه نزولی!
و من الان دارم درک میکنم که اتفاقا تمام این کارهای به ظاهر بی اهمیت از نظر ذهن ( مثل ساخت گلدونای مختلف، نورپردازی های اتاق، انس گرفتن با گل و گیاها، تعمیر وسایل خونه و … ) دقیقا همه این کاراست که امسال تو این سال جدید منو اینقدر زنده و پر شور و پر از انگیزه نکه داشته و هر لحظه با دیدنشون به خودم و توانایی هام و مهم تر ازهمه به الهامات خداوندم مینازم و افتخار میکنم! اتفاقا همین کارا باعث شده زنده باشم، رو به صعود باشم و کلی تکاملم رو به سمت اهداف و خواسته های بزرگترم طی کنم! همین کارا باعث شده کلی اعتماد به نفس و اعتتماد به الهامم بیشتر بشه! یعنی ایمانم بیشتر بشه و مهم تر از همه عمل به الهامم قوی تر!
من به خودم، ایمانم، عملم، اتصالم، و خداوندم افتخار میکنم.
بریم سراغ درس های این قسمت از سریال مهیج زندگی در بهشت :
+ داشتم به این فکر میکردم …
چرا استاد مثل سری قبلی نرده های کنار کلبه رو با اره نمیبره و داره با اون وسیله ای که لری عزیز هدیه داده این کارو انجام میده؟! چون ظاهرا این کار سخت تر از کار کردن با اره هست و زمان بیشتری میبره .. .بعدش یه ندا اومد و گفت به نظرت اتفاقی بوده که لری بیاد و این وسایل رو بهشون هدیه بده؟! اونم هدیه به این ارزشمندی؟! نه … نه … ! منم اگه جای استادبودم برای اینکه اون هدیه ی خداوند رو که درست در درست ترین زمان ممکن داده شده استفاده کنم، از همین وسیله استفاده میکردم! حتی اگه به ظاهر سخت تر باشه! یه خورده گذشت و دیدم استاد داره اون تخته ها رو داخل تریلر میذاره تا ازشون استفاده کنه بعدا . با خودم گفتم دیدی یزدان؟! این وسیله ی خدادای برای این بودش که این نرده های سالم رو دونه دونه سالم دربیاریم تا ازشون استفاده کنیم! اگه قرار بود این وسیله رو نادیده بگیریم و با اره ببریم، قطعا برش های اره تخته ها رو ناقص میکرد. در ثانی .. بعدا بازم مجبور میشدیم اون میخا رو دربیاریم. میخها رو مسلما الان بهتر میتونیم دربیاریم تا زمانی که به قطعات کوچکتر تقسیم بشن! خدایا شکرت ک هرسوالی به دلم ذهن افتاد، سریعا جوابشو در قلبم دادی! ممنونم ازت
( راستی استاد من خیلی حس خوبی دارم از اینکه با اون نرده هایی که جدا کردین میخواین وسیله ی دیگه ای بسازین! ذاتا نسبت به این خلاقیت که با وسایل بی استفاده اوج استفاده رو ببریم خیلی حس خوبی دارم و خوشبختانه امسال تونستم کلی وسیله ی قشنگ بسازم .. با همون وسایل بی استفاده در انبار! )
( همینطور با هودم گفتم چه خوب میشد اگه استاد این ذغال های قرمز و ناب رو که در اوج توان و قدرت حرارت میدن رو ذخیره کنیم ! یعنی چوبهایی که میسوزونیم رو وقتی ذغال شدن، نذاریم خاکستر بشه و آب بریزیم و در حالت ذغالی ذخیره کنیم برای بعدا ! شاید بگید که خب این چه کاریه و هر موقع ذغال احتیاج داشته باشیم می خریم اما من در جواب میگم وقتی آدم از محصولات خودش استفاده میکنه، حس لذتش غیر قابل وصفه! دقیقا مثل همون حسی که از به پایان رساندن تک تک ایده ها داشتین! دقیقا مثل حس ناب این قسمت قبل از اینکه بپرید داخل آب )
+ نکته ی بعدی که خیلی برام جالب بود این بودش که چند روزه این سوال در ذهنم ایجاد شده که فاضلاب کلبه به کجا میره؟! نمیدونم چرا این سوال در ذهنم ایجاد شده بود و واقعا دنبال جواب بودم. خیلی دوست داشتم بتونم ازتون بپرسم …
نجوای ذهنم میگفت که همونجا زیر کالبه داخل آب دریاچه میره و فرکانسم رو پایین میاورد! اما قلبم جواب میداد نه! امکان نداره آب به این شفافی و زلالی که خوده استاد داخلش شنا میکنه فاضلاب داشته باشه!
بیخیال سوالم شدم تا اینکه دیدم امرورز … دقیقا زمانی که داشتی نرده های پل رو می بریدین، توجهم به سمت اون لوله های بزرگ جلب شد! حتی قبل از اینکه شمما بگید فاضلابه من حدس میزدم فاضلاب باشه! خدای من باورم نمیشد! من سوالم رو یادم رفته بود! اما جوابشو گرفتم! دقیقا مثل همون موضوعی که اول کامنتم گفتم! مثل همون نجوای ریزی که نسبت به انجام پروژه ها داشتم و یادم رفته بود اما جوابشو گرفتم!
اینه ها … اینه خاصیت جهان و قانونش! حتی اگه خواستت یادت بره اون یادش نمیره و به موقش بهت میده! مثل پدری نیست که از خداش باشه بچش یادش بره که دوچرخه میخواست! بلکه اگه یادت بره هم، یه روز با همون دوچرخه سورپرایزت میکنه! به شرطی که نسبت به اون خواسته ترمز نداشته باشم! چرا من اینقدر سریع جواب سوالاتم و خواسته های کوچیکترم رو میگیرم اما در مورد خواسته های دیگه این طوری نیست؟! چون نسبت به این سوالا و این خواسته ها تقریبا ترمزی نداشتم که این قدر سریع جوابمو داد! پس منطقی ترین راه و اصولی ترین راه برای رسیدن به تک تک خواسته های ریز و درشتمون اینه که فقط ترمزهاشو شناسایی کنیم و رفع کنیم! نمیخواد گاز بیشتری بدی و هزار جور کار خارق العاده انجام بدی! حتی اگه یادت بره بهت میده! به شرطی که ترمزی نباشه!
+ همینطور از این فایل یاد گرفتم که هر الهامی رو که اجرا کردم، به خودم پاداش بدم! هر چند پاداش اصلی من اون حس و حال ناب و خداییه و جهان پاداشش رو به صورت نتایج وارد زندگیم میکنه اما میخوام خودم هم به خودم پاداش بدم! این پاداش دادن رو اگه سخت نگیریم … و حتی با چیزای ساده اما خوشحال کننده شروع کنیم، اون موقع دیگه عادت میکنیم که اول از همه به خودمون هدیه بدیم!
+ همینطور یاد گرفتم که …
اومدم بگم یاد گرفتم که کارها رو همیشه میشه ساده تر انجام داد ولی با خودم گفتم کجای کاری؟! این ویژگی از استاد به قدری در روح و ذهن و عمق ما نفوذ کرده که من حتی برای روشن کردن منقل ذغال به جای اینکه به روش سنتی خودمو اذیت کنم، همون لحظه بهم الهام شد که یه دستگاهی داریم تو انبار که داره خاک میخوره و کارش همینه که باد پر فشار تولید کنه! سریع بع الهامم اوکی دادم و رفتم وآوردم تو سیم ثانیه یک ذذغال یک دست و قرمز آماده کردم! پدرم از تعجب میگفت من حتی نمیدونستم چنین وسیله ای تو خونه داریم! تو از کجا یهو فهمیدی! منم تو دلم گفتم الهامه نه شوخی!
دوستون داریم استاد نازنینم! دوستتون دارم! هرچند این واژه نمیتونه حس منو بیان کنه اما خوب میدونم فرکانس کلمات منو بهتر از خود کلمات متوجه میشید و فرکانس، قوی ترین زبان مشترک بین تمام پدیده های جهانه.
( راستی استاد تا یادم نرفته اینم بگم …
پیشنهاد میکنم نرده های اون قسمت رو که هنوز نبریدین و برای امنیت اون قسمتها نگه داشتین رو ببرین اما طبق همون ایده ی خودتون از اون طناب های کشتی استفاده کنین. هم امنیت رو حفظ کرده و هم نما از بین نمیره بلکه خیلی هم قشنگ تر میشه.
دوم اینکه یادتون نره که نرده های اون اسکله کوچیک ماهیگیری اون طرف دریاچه رو هم ببرید! من میخوام لبه ی اونجا بشینم و پاهام رو تکون بدم و ریلکس کنم!
نرده های روی پل هم همین طور! اون ردیف آخرشون رو هم ببرید! نمیذاره بتونیم لبه پل بشینیم)
دوستون دارم. به امید دیدار در بهترین وزمان و مکان با برنامه ریزی خداوند
از پارسال تصمیم جدی گرفتم که ترمزهای سلامتی رو برطرف کنم و همین یک بار در سال هم دچار سرماخوردگی نشم.اما دقیقا به محض تصمیم یک هفته بعد آنفولانزای عجیبی گرفتم.خیییلی فکر کردم که چرا این اتفاق افتاد اما چیز زیادی دستگیرم نشد و گذشت و گذشت تا همین چند روزه که دوباره سرما خوردم. تحمل خود سرماخوردگی یک طرف پیدا نشدن ترمزهام از طرف دیگه خیلی کلافه م کرده بود که ایمیل اومد پیام یزدان نظری
متنت رو که خوندم گفتم درسته همینه! تو سوال خودت رو پرسیدی(که چطور باورهای سلامتی رو پیدا کنم) مطمئن باش خدا یادش نمیره جوابت رو بده.رها باش در بهترین زمان ممکن بهت پاسخ میده همونطور که داره جواب سوالهای یزدان عزیز رو میده.خوشحالم که اینقدر قشنگ به جواب سوالات میرسی.منم رها باشم قطعا به همین زیبایی به جواب هام میرسم.همیشه بمونی واسمون آقای نظری
آفرین به تلاشتون برای بهبود پرادایس آفرین به ادامه ی تعهد برای هدفتون. چقدر لذت میبرم از کارهایی که دارین انجام میدین چقدر زیباتر کردین بهشتمونو. خدایا شکرت شکرت
استاد کار کردن شما هم خاص و قشنگه یعنی وقتی دارین کار سخت فیزیکی هم میکنین به فکر تموم شدنش نیستین فقط. و دارین ازش لذت میبرین. استاد که عاشق یاد گرفتنه و کاریی رو که باهاش حال نکنه اصلا انجام نمیده همینه که ازش لذت میبره.
خانم شایسته که دیگه نگم براتون عشق عشق❤ من یکی دیوونتم خانم شایسته. میدونین شدین الگوی من در عمل به قانون. وقتی میخوام نگاهم رو کنترل کنم یاد شما میفتم و میگم اگه خانم شایسته بود چطوری به احساس بهتری میرسید خانم شایسته ای که از کوچیکترین زیباییها نمیگذره و از دل همه چیز میتونه زیبایش رو ببینه. چه بصیرت و زیبابینی رو به دست آوردین خدا رو شکر که هستین و شدین الگوی ما. اصلا شدین نمونه عینی اجرای آموزه های استاد. خدایا شکرت
اجرای قانون هم همین به احساس عالی رسیدن و لذت بردن در هرلحظه نسبت به هر چیه و توجه مثبت به هر موضوع با دیدن زیباییهای اون موضوع اصل قانونه که خانم شایسته به بهترین شکل انجامش میدن آفرین.
توجه به نکات مثبت اطرافمون و لذت بردن از زندگیم رو من اصلا بلد نبودم فقط روزها رو سپری میکردمو هرچی پیش میومد باهاش خوش بودمو نمی اومدم نمی اومد اما وقتی به این سایت اومدم تازه فهمیدم که خودم مسئول شادی بخشیدن و هر چیزی که میخوام به خودم هستم. تازه فهمیدم همه چیز در درون خودمه. تازه یاد گرفته بودم که احساس خوب رو خودم باید به وجود بیارم و هر چی رو که میخوام با تغییر نگاهم باورم و توجهم میتونم به دست بیارم. من قبلا آدم زودرنجی بودم و تحت تاثیر حرفای بقیه قرار میگرفتم و کلی باورهای عزت نفسم ایراد داشت ولی الان من و تغییراتم باعث تعجب اطرافیانم شده و باورشون نمیشه و ایتقدر راحتم و از حرفی یا کارشون ناراحت نمیشم. در واقع من به سختی قبل خودم رو یادم میاد اینقدر که باورهام تغییر کرده به خدا اینقدر تغییر کرده که وقتی بقیه از حرف کسی ناراحت میشن تعجب میکنم یعنی خدا رو شکر اینقدر این مسئله رو ریشه ای حل کردم که برام ذره ای این مسئله وجود نداره به طوری که الان من باید بهشون یاد بدم اصلا چیزی برای ناراحتی وجود نداره و واقعا از نظر من خنده داره. منی که روحیه ی ضعیفی داشتم حالا اینقدر قوی شدم که اطرافیانم ازم مشاوره میگیرن🤣 این بخشی از نتیجه ایی که با قانون و این سایت گرفتم. خیلیاش اینقدر زیاد و جز به جز و یواش یواش و خود به خود اتفاق افتاده و من جدید رو ساخته و شخصیت ام رو شکل داده آره شکل داده تغییر نه شکل داد یعنی کلا به وجود آورد یعنی اصلا از قبل وجود نداشت و با این آگاهی ها به وجود اومد که بابت همش راضیم و خدا رو شکر میکنم و ممنون استاد عزیزم هستم.
اصلی ترین کار ما تغییر توجهمون به سمت وجه مثبت هر چیزیه و این با برداشتن محدودیتها یا باورهای مخرب صورت میگیره
دیدن زیباییها و تحسین اونها چه طور میتونه انجام بشه وقتی که جلوی نگاه ما رو یک حائل مثل اون نرده ها گرفته باشن نرده هایی که با برداشتنشون زیبایی جنگل و دریاچه بیشتر هویدا شد وقتی هاله ای از غبار جلوی نگاهت رو گرفته باشه چطور میخوای به زیبایی اون چیز برسی پس اول باید اون غبار رو برداری باید اون چه بین تو و اون چه میخوای هست رو برداری و از منظر دیگه ای ببینی و با اون نگاه خو بگیری و با اون دید و باور راحت بشی و تکاملت رو طی کنی و بدون واسطه و با وضوح و شفافیت مثل دیدن اون جنگل بدون اون نرده ها لذت ببری تا به راحتی از ان تو شود و احساسش کنی در درونت.
من اینجا یاد گرفتم که هر چی رو بخوام میتونم به دست بیارم حالا میخواد توجه کردن به مثبتها باشه یا هر چیز دیگه منم که مسئول به دست آوردنشم. منم که با باورش در درون خودم بهش میرسم و در بیرون هم بهم داده میشه. اگه استاد ادامه به درست کردن اره برقی میکنه میدونه که راه حل رو پیدا میکنه و دلسرد نمیشه و خودشو برای اشتباه وصل کردنش سرزنش نمیکنه و کاریی رو که شروع کرده با اراده تموم میکنه و لذت این کارو میبره به خاطر باور قوی به میشود میتوانم و غلبه بر ترس و شوق یاد گرفتنه.
استاد فکر کنم با اون فیلمی که از بریدن ترمز اره دیده بودین ولی آموزشش رو نداده بود این خواسته در درونتون شکل گرفت که میخواستین یادش بگیرین و چون عاشق یادگیری هستین و آزادی هم براتون اصله خود به خود با خراب شدن اره هدایت شدین به انجام اون کار و خیالتون هم راحت شد که ترمزشو از مدار خارج کردین🤣 آقا راحت تمام.
زندگی دربهشت اسمش هم حس خوبی به ادم میده وباور فی دنیا حسنه وفی اخرت حسنه رو داره به مانشون میده توسط دو تا بنده بی نظیرش استاد وقتی میپره تو اب این قد این ادم باخودش در صلح که با اب بی نظیر پرادایس یکپارچه میشه زلال و لطیف
وچقد اشتیاق یادگیری رو خوب داره به ما میگه که اقا حرکت کن کارهای جدید شیوه جدید یه قدم جلوتر خودت گسترش بده
وخانوم شایسته عزیز که میگن ۷صبح کار کردیم تا هوا تاریک شده میدونی اهرم رنج ولذت من میفهمم یعنی چی که کار عبادت کار حس خوبه ونقطه پایانی کار هی بگیم وتجسم کنیم ولذت ببریم تو هرشرایطی قطعا شما دونفر لایق بهشت هستین وتک تک ما هدایت شدگان به این بهشت زمینی عاشقتونم
سلام و عرض ادب و خسته نباشید به استاد و خانم شایسته
من تمام قسمتهای زندگی در بهشت رو نگاه کردم
و این کامنت رو اولین باره که مینویسم
شغل من تولیدی مبل هست
همه کارهایی که انجام میدید قابل تحسین است
و واقعا لذت داره دیدنش
فقط از اینکه همش چوبهای اضافه یا درختهایی که پوسیدن رو میسوزنید حال نمیکنم
اونایی که قابل استفاده هستن رو نگه میدارید و بقیه رو میسوزونید
نمیدونم اونجا به چه شکل هست،ولی تو ایران هیزم که ما از چوبها تولید میکنیم یا هر چوب که دیگه قابلیت استفاده رو نداره،کارخانه های زغال و نئوپان سازی میخرن که اونا ازش دوباره استفاده میکنن،حیف است که بسوزونید
یا اینکه داخل خونه شومینه بسازی و چوبها رو انبار کنید،زمستان که هوا سرد شد ازشون استفاده کنید
سلام به استاد عزیزم خانم شایسته و همه عزیزان خانواده
سریال زندگی در بهشت زیباترین و جذابترین سریالی و مستندی هست که من در زندگیم دیدم
سریالی که در اون تمام حرفایی که دوست دارم زده میشه و تمام تصاویری که دوست دارم ببینم رو میبینم و به من دنیایی رو نشون میده که از حس کردن اون به وجد میام و جون میگیرم
جا داره تشکر و خسته نباشید بگم به خانم شایسته که زحمت کارگردانی این کارو دارن بیصبرانه منتظر قسمتهای جدید هستم
در ضمن وقتی اره از دست استاد در رفت یک لحظه کاملا اشفته شدم و فهمیدم که پیوند عجیب قلبی نسبت به استادم دارم
محوِ دیدن و لذت بردن از زیبایی های بهشت بودم که چشمم افتاد به اون دوتا تکه ابرِ قلبی شکل که یکیش بالای خونه هست و یکیشم بالای جنگل… توی شبِ پردایس…💖💖💖
خدایاااا….
من خیلی ذهنم تصویر سازه و از بچگی یادمه همیشه از توی هزاران خط و پیچ و خم و تابیدگی ناخودآگاه چشمم یه تصویرِ زیبا میدید. و ابرها یکی از زیباترین تابلوهای بینظیرِ خداوندن برای تصویر سازیِ ذهنِ زیبایِ من. و من ذهنمو ناخودآگاه عادت دادم به این کار از بچگی… قطعا هدایت خداونده اینها که از لحظه ورود ب این جسم خاکی درونمون هست و اگه رشدش بدیم و ببینیمش تا ابد باهامون می مونه. ما اگه فقط همون عادات بچگیمونو درونمون حفظ کنیم، همیشه زیبانگر، آرام، مطمئن، شاد و بدووووونِ ترمز زندگی میکنیم.
خدا بهشت رو اینجوری باشکوه قلب بارون میکنه💖🌹😍👍
این قلب ها رو ک دیدم دیگه همه حرفها از ذهنم رفت و فقط به زیبایی ها نگاه کردم…
کار با اره برقی و خیلی وسایل ریسک داره و خطرناکه
نظر من اینه فردی بیارید که اینجور کارها را انجام بده
ثروت بدرد همین موقع ها میخوره
قطع اون درختها و نرده ها مخصوصا درخت بااون اره واقعا خطر داره
استرسش هم به کنار تازه
بعضی اوقات میگم خوب چرا استاد اینجور کارها رو به کسی نمیسپارن
الان که برگشتم و دقت کردم واقعا میفهمم چرا استاد از این اکتیو بودن و تو دل مسائل رفتن هیچوقت خسته نمیشن
چون در فایلای قبلم گفته بودن استاد عزیزم که افراد تا که بازنشسته میشن مشکلات و بیماریاشون شروع میشه
پس استاد با انجام هر کاری توسط خودشون میخوان همیشه در جهان پویا باشن و به ذهن خودشون پیغام بدن که من فعالم من قوی ام من تواناام و من هیچوقت بیکار نخواهم نشست
استاد عزیزم واقعا تحسینتون میکنم و دوستتون دارم شما خیلی درسها بما یاد میدین
سالم و برقرار و شاد و اکتیو باشین ❤❤
به نام خداوند عزیزو مهربان،،
سلام سلام سلام
هرکاری رو میخواهیم انجام بدیم اول باید لذت درخودمون ایجاد کنیم بعدانجامش بدیم که باکیفیت تر و راحت تر انجامش بدیم،
اما بعضی اوقات هم اول کاری رو انجام میدیم بعد به خودمون پاداش بدیم،،
منظورم اینه که بعضی وقتها باید اول انگیزه داشته باشی تا کاری رو انجام بدی،
اما بعضی اوقات نه،،باید اول اون کارو انجام بدی تا انگیزه بگیری ،این رابطه ی دوطرفه است،
و استاد شما و مریم شایسته اول کار رو انجام دادین البته بالذت بعد به خودتون پاداش دادین به به اونم چی،بعداز یه فعالیت سنگینی که عرقت دراومده و حرارت رفته بالا یه آبمیوه بزنی و بعدش بپری توی آب اونم چه آبی به چه عمق عالی و تمیزی،،
خدایاشکرت انگار الان خودم وسط اون آب هام زندگی و شغل این نیست که دوتا چیز از هم جداگونه باشن توی محل شغلت انجام که دادی بعد بری سراغ خوشگذرونی و بقیه کارها
«نه»بلکه شغل،خوشگذرونی،ثروتسازی،تفریح عبادت،آرامش سلامتی روابط و…همه ی اینها باهم هستن چونکه 4تا ابعاد اصلی که پایه های اصلی زندگی هستن و تمام جزئیات روی اینها بنا میشه(سلامتی،ثروت،روابط،آرامش)
مانند وسایل مکانیکی هستن اگه یه ماشین هرچقدر مثلا گیربکس قدرتمندی داشته باشه و سیستم جلوبندی و بدنه ی محکمی داشته باشه اما سیستم برقش یا قسمت میلنگ و سرسیلندرش ضعیف باشه یابرعکس هرکدوم از بقیه باشه بازم اون ماشین ضعف داره و عملکرد خوبی نداره پس همه چی باید باهم هماهنگ و عالی باشه نمیتونه جدا ازهم باشه،،
یا اینکه استاد شما چندمیگفتی خیلی ها هستن از مسخره بازی،از کارهای خنده داری که از خودشون میذارن تو یوتیوب و ثروتهای بزرگ میسازن الان منم بادیدن شما بیشتر باور میکنم آره میشه همینطوره کافیه فقط عشق و علاقه به کاررت داشته باشی دیگه مهم نیست چی باشه اونوقت میبینی که چقدر ثروت میاد به زندگیت،،
شما مدتیه که با نشانگر لذت،تکامل،عمل به آگاهی ها و الهامات،ایمان به الله دارین فقط به زیبایی پرادایس رسیدگی میکنید خدای من اصلا فکرنمیکردم با برداشتن و حذف فقط چند تا موانع ای که زیاد هم به چشم نمیومد اینقدر تغییر و تحول ایجاد بشه،
مانند خیلی از ترمز هایی که از باورهای بظاهر کم اهمیت اما نتیجه بخش سرچشمه میگیره الان هم بابرداشتن نرده ها چقدر پرادایس تغییر کرد و یک ویوی عالی رو از خودش داره نمایان میکنه،،
برداشتن ترمز و ارزش ابزار که هردو ویژگی رو این اره موتوری60سانتی داره «راستی استاد اره موتوری های اشتیل آلمانی هم خیلی خوبن اگه یه زمانی خواستی بگیری»
اون دری که وسط نرده ها بود اما مدتها دیده نشده بود ببین چقدر درها توی زندگی و جلوی چشم ما وجود داره اما ما هنوز ندیدیمشون و خیلی وقتها باور نداریم که با حرکت کردن و جلو رفتن بهشون میرسیم،،
استاد شما یه قدم برداشتی خداوند چندتا قدم برات برداشت،شما شروع کردی به بریدن نرده ها ایده ها اومد،اره جورشد،ترمز اره برداشته شد،دری میان نرده ها نمایان شد،ابزاری عالی و باارزش بهت هدیه داده شد «لری»
نرده های بریده شده رو خداوند بشکل آب شد و برات جابجا کرد، وقتی میخواستی درحال بریدن بیفتی توی آب بقول خودت خداوند هرلحظه هدایت میکنه،ابزار عالی جورشد برا برداشتن خاک اره ها،برداشتن لانه زنبورها، کمک به رژیم غذایی،
خب بریم سراغ ویوی پرادایس در شب خدایا شکرت چقدر رویایی و زیباست، واقعا اگه به روند زندگیمون نگاه کنیم درهرچیزی البته مهم همون باوره ست با چه کارها و عمل های ساده ای میتونیم یه عالمه تغییر و زیبایی رو بوجود بیاریم که تا قبلش حتی فکرشم نمیکردیم،اما قبل از شروع به کل کار و چگونگی ها نباشیم بلکه فقط شروع کنیم حتی اگه خراب کاری هم بشه بهمون کمک میکنه چونکه در اصل حقیقت ماچیزی به نام اشتباه نداریم فقط تجربه ست اما دراکثر مواقع تجربه ها میتونه طبق خواسته ها باشه چونکه خداوند عاشق این رونده
استاد و مریم بانوی عزیز همیشه پرقدرت و عالی باشید استاد وقتی دیدم رو مبل ها لم دادی گفتم خداقوت مرد خودتی خود واقعیت دمتون گرم بخدا
موفق و پیروز باشید،،،،
سلام بر همگی مخصوصا سارا برای دیدگاه جذابش
من این قسمت زندگی در بهشت خودم با بریدن این نرده ها مخالف بودم و چون به دید مخالفت نگاه میکردم اصلا برام نکته ی مثبتی نداشت و دقیقا چیزی که دیدم این بود استاد داره نرده هایی رو که برای حفاظت نصب شده رو میبره و ذهنم گفت نمیدونه دیگه چیکار کنه دیدم عنکبونت رو کشتن و دیدم خانه ی زنبورها رو خراب کردن و چوب های که میشد کم کم سوزنده بشن رو یهویی آتیش زدن و به خودم گفتم کامنت نمیزارم تا ببینم بقیه چه نگاهی دارن به این قسمت
البته فقط وقتی استاد داخل آب بودن به موج هایی که اطرافشون تشکیل میشد منو یاد مدارها انداخت
وقتی نظرات دوستان خوندم دیدم وای تمرکز بر نکات مثبت چقد مهمه
چقد میشه در یک موضوع واحد دید متفاوتی داشت
و ترمز ذهنم همون اول مقاومت داشت و نزاشت تمرکز کنم روی نکات مثبت و البته الان خدا رو شکر میکنم برای این آگاهی زیبا
و چقد دیدگاه خانوم سارا خوب بود
و چقد الکی من مخالف بودم با این بریدن نرده ها چرا باید در برابر تغییر مقاومت کرد
چرا تعصب بیجا؟فهمیدم چطوری ذهن در برابر باورهای قبلی مقاومت میکنه و باورها مث سیمان به ذهن چسبیدن یعنی چی
واقعا این قسمت برای من مفیدتر بود و بسیار سپاس گزارم ازتون برای همه چی
دوستدارآرزوهای تمام هم خانواده ای های عزیز محسن
سلام و درود به شما دو بهترین
چه زیبا دل میکنید از پوسیدگی ها و نا زیبایی هایی که در گذشته زیبا انگاشته میشدند و برای احتیاط و ترمز ساخته شده اند
چه زیبا پنجره های این کلبه ی دل را بسمت نور و زیبایی باز میکنید که حس زندگی در قلب جنگل را بیشتر بشما میدهد
و گذشتید از بی حرکتی و قناعت های مرسوم و مسموم خوشحالم که شما هر لحظه مثال آتش به بالا میروید و نورانی میکنید دل خود و ما را
صداقت و خردمندی که ریشه در تاریخ این مملکت از زرتشت تا حب اسلام واقعی وجود داشته را به نکویی به نمایش می گذارید دستتان را به مهر میفشارم
شیر خان بختیاری که با قلبش جهانشمول می اندیشد و خود را ساکن زمین میداند و آزاده است و تخم آزادگی میپراکند قابل ستایش عشاق عالم است
از دزفول فرکانسی با مهر برای شما عزیزان میفرستم امید که همیشه تندرست و سعادتمند باشید
ایدون باد ایدون ترج باد
به نام هادی سخنگو !
.
.
.
باید اعتراف کنم که من امروز درک کردم که استاد چرا پروژه هایی مثل زیباسازی پرادایس و سفر به دور امریکا رو استارت زد، براش انرژی و زمان گذاشت و منتشر کرد.
تا همین دیروز شاید اگه از من میپرسدین که استاد عباس منش چرا داره این کارا رو میکنه و چرا این همه زحمت و انرژی برای چنین کارایی میذاره … در جواب میگفتم که میخواد لذت ببره و با این کار لذت بیشتری میبره! خب این جوابی هست که شاید خیلی از ماها بدیم وجواب اشتباهی هم نیست اما …
اما امروز به یه جواب خیلی زیباتری هدایت شدم! هدایت که چه عرض کنم … سخن خداوند بود با من!
امروز وقتی هندزفری تو گوشم بود، به طور اتفاقی یکی از فایل های بینظیر استاد پخش شد! نزدم تراک بعدی چون میدونستم قرار یه چیزی بفهمم … استاد شروع کردن در مورد هدف و داشتن هدف صحبت کردن. از تجربیاتشون در مورد بی هدفی صحبت کردن و گفتن که زمانی که آدم هیچ هدفی نداشته باشه و فقط روز رو به شب برسونه چه معضلی گریبان گیر ما خواهد شد و داشتن هدف چقدر میتونه آدم رو زنده کنه! مثال های زیادی از خودشون زدن و اینکه با هدف گذاری چقدر زندگی شون بازهم بهتر شده! یعنی دقیقا زمانی که امریکا بودن و به همه چی رسیدن … برای مدت کوتاهی بی هدفی رو تجربه کردن و گفتن که این بی هدفی حتی سلامتی جسمشون رو هم تحت تاثیر قرار داده بود! و این تضاد کمک کرد که ارزش اهداف رو تا اخر عمر بهتر درک کنن و شروع کنن به هدف گذاری … هدفهایی چالش برانگیز! اون موقع که اون فایل رو ضبط کردن خبری از سریال زندگی در بهشت نبود و دوسال پیش بود اما … امروز فهمیدم این پروژه ی زیباسازی پرادایس بهمراه تمام کارای ریز و درشتش ادامه ی همون بحث هدف گذاریه! الان تازه درک کردم که استاد با این اهداف و انجام دادن مستمرکارها، اتفاقا نه تنها اذیت نمیشه، بلکه میخواد روز به روز بهتر و بهتر بشه! خوده خودش بهتر بشه! چون امکان نداره یک وضعیت به صورت خط مستقیم باشه.. یا در حال رشده و یا در حال نزول! استاد با تعیین اهداف و انجام دادن اونا میخواد نمودارش رو به صعود باشه! نمودار چی؟! نمودار خوده خودش! استاد با انجام این کارا اول از همه داره به خودش سود میرسونه بعدش به اطراف!
عجب عجیبه این قانون خداوند! آخه داشتم با خودم فکر میکردم که چی باعث شد امروز من به سمت اون قسمت از حرفای استاد در مورد هدف گذاری هدایت بشم؟! من که همین امسال کلی هدف تعیین کردم و خوشبختانه متعهدانه دارم عملی شون میکنم … چرا باید با چنین فایلی برخورد کنم؟! مگه تو این جهان قانون مند چیزی میتونه اتفاقی باشه؟! نه! قطعا در جواب خواسته یا علامت سوالی اومده بهم چیزی رو بگه … . ( اینا حرفای من بود با شنیدن اون فایل)
چیزی که بیشتر از همه توی اون فایل توجهم رو جلب کرد، همین بحث تعیین پروژه ها برای پرادیس بود. یعنی چیزی که باید متوجه میشدم همون بود اما کامل نبود درکم. میدونین چرا؟! چون بی توجهی کردم وچیزی در مورد درکم ننوشتم! وقتی ننویسم، مسلما یک هزارم اون درکی که باید داشته باشم رو ندارم چون همیشه من موقع نوشتن به درک میرسم. چون هرچه به دلم بیاد سریع مینویسم.
شب شد … در جواب سوال یکی از همسفرام از معجزات کامنت گذاری گفتم و یهو صدایی بهم گفت … حتی جواب دادن به این سوال و مرور کردن فواید کامنت گذاری هم اتفاقی نبوده و برای این بوده که یادت نره با نوشتن اوج گرفتی و زندگیت تغییر کرد پس ادامه بده!
جرقه ای خورد تو ذهنم که ای وای … من فایل امروز رو ندیدم وکامنت نذاشتم. اومدم سراغ فایل و با نوشتن، فرصتی شد درک امروزم رو کامل کننم و بفهمم که چرا اون نشانه ی هدف گذاری سر راهم قرار گرفت!
فهمیدم! راستشو بگم … یه وقتایی باخودم میگفتم استاد چرا داره این همه خودشو اذیت میکنه؟! خب میتونه بگه در عرض یه مدت کوتاهی همه ی این کارای این بهشت بزرگ رو براش انجام بدن … چرا خودش تنهایی؟!
یا مثلا گاهی اوقات نسبت به خودم این حرفا رو میزدم که یزدان چرا برای انجام این کرا ( مثلا ساخت فلان وسیله ی تزئیینی برای اتاق ) خودت رو اذیت میکنی و …
یه نجوایی همیشه میومد ومیگفت یزدان این کارا رو میکنی که چی بشه! کی چی؟! داری خودتو سرگرم میکنی؟!
و من به این نجوای ریز بی توجهی میکردم اما غافل از اینکه جهان، جواب سوالت رو میده! فقط کافیه زمانش برسه و تو متصل باشی با ذهنی آرام صدای قلبت رو بشنوی!
الان فهمیدم که بابا اگه استاد داره این همه کار رو انجام میده، نه تنها لذت میبره، نه تنها بهشت رو زیباتر میکنه، نه تنها کلی تجربه ی جدید رو یاد میگیره، نه تنها با به پایان رسوندن کارها کلی اعتماد به نفس و ایمانش قوی تر میشه، بلکه در درجه اول باعث میشه مثل دریاچه ی پرادایس همیشه فعال و پویا باشه و این پویا بودنه دریاچه ست که نمیذاره مثل مرداب بگنده! استاد داره به ما نشون میده که همیشه در حال حرکت و در حال عمل به ایده ها و اهدافمون باشیم تا در درجه اول، زنده بودن و زندگی کردن رو تجربه کنیم! یعنی انرژی و شور و اشتیاق و انگیزه رو در هر لحظه تجربه کنیم! یعنی با عملی کردن اهدافمون، عزت نفس و ایمانمون رو قوی تر کنیم! یعنی یک کلام! نمودار ما همیشه صعودی باشه نه نزولی!
و من الان دارم درک میکنم که اتفاقا تمام این کارهای به ظاهر بی اهمیت از نظر ذهن ( مثل ساخت گلدونای مختلف، نورپردازی های اتاق، انس گرفتن با گل و گیاها، تعمیر وسایل خونه و … ) دقیقا همه این کاراست که امسال تو این سال جدید منو اینقدر زنده و پر شور و پر از انگیزه نکه داشته و هر لحظه با دیدنشون به خودم و توانایی هام و مهم تر ازهمه به الهامات خداوندم مینازم و افتخار میکنم! اتفاقا همین کارا باعث شده زنده باشم، رو به صعود باشم و کلی تکاملم رو به سمت اهداف و خواسته های بزرگترم طی کنم! همین کارا باعث شده کلی اعتماد به نفس و اعتتماد به الهامم بیشتر بشه! یعنی ایمانم بیشتر بشه و مهم تر از همه عمل به الهامم قوی تر!
من به خودم، ایمانم، عملم، اتصالم، و خداوندم افتخار میکنم.
بریم سراغ درس های این قسمت از سریال مهیج زندگی در بهشت :
+ داشتم به این فکر میکردم …
چرا استاد مثل سری قبلی نرده های کنار کلبه رو با اره نمیبره و داره با اون وسیله ای که لری عزیز هدیه داده این کارو انجام میده؟! چون ظاهرا این کار سخت تر از کار کردن با اره هست و زمان بیشتری میبره .. .بعدش یه ندا اومد و گفت به نظرت اتفاقی بوده که لری بیاد و این وسایل رو بهشون هدیه بده؟! اونم هدیه به این ارزشمندی؟! نه … نه … ! منم اگه جای استادبودم برای اینکه اون هدیه ی خداوند رو که درست در درست ترین زمان ممکن داده شده استفاده کنم، از همین وسیله استفاده میکردم! حتی اگه به ظاهر سخت تر باشه! یه خورده گذشت و دیدم استاد داره اون تخته ها رو داخل تریلر میذاره تا ازشون استفاده کنه بعدا . با خودم گفتم دیدی یزدان؟! این وسیله ی خدادای برای این بودش که این نرده های سالم رو دونه دونه سالم دربیاریم تا ازشون استفاده کنیم! اگه قرار بود این وسیله رو نادیده بگیریم و با اره ببریم، قطعا برش های اره تخته ها رو ناقص میکرد. در ثانی .. بعدا بازم مجبور میشدیم اون میخا رو دربیاریم. میخها رو مسلما الان بهتر میتونیم دربیاریم تا زمانی که به قطعات کوچکتر تقسیم بشن! خدایا شکرت ک هرسوالی به دلم ذهن افتاد، سریعا جوابشو در قلبم دادی! ممنونم ازت
( راستی استاد من خیلی حس خوبی دارم از اینکه با اون نرده هایی که جدا کردین میخواین وسیله ی دیگه ای بسازین! ذاتا نسبت به این خلاقیت که با وسایل بی استفاده اوج استفاده رو ببریم خیلی حس خوبی دارم و خوشبختانه امسال تونستم کلی وسیله ی قشنگ بسازم .. با همون وسایل بی استفاده در انبار! )
( همینطور با هودم گفتم چه خوب میشد اگه استاد این ذغال های قرمز و ناب رو که در اوج توان و قدرت حرارت میدن رو ذخیره کنیم ! یعنی چوبهایی که میسوزونیم رو وقتی ذغال شدن، نذاریم خاکستر بشه و آب بریزیم و در حالت ذغالی ذخیره کنیم برای بعدا ! شاید بگید که خب این چه کاریه و هر موقع ذغال احتیاج داشته باشیم می خریم اما من در جواب میگم وقتی آدم از محصولات خودش استفاده میکنه، حس لذتش غیر قابل وصفه! دقیقا مثل همون حسی که از به پایان رساندن تک تک ایده ها داشتین! دقیقا مثل حس ناب این قسمت قبل از اینکه بپرید داخل آب )
+ نکته ی بعدی که خیلی برام جالب بود این بودش که چند روزه این سوال در ذهنم ایجاد شده که فاضلاب کلبه به کجا میره؟! نمیدونم چرا این سوال در ذهنم ایجاد شده بود و واقعا دنبال جواب بودم. خیلی دوست داشتم بتونم ازتون بپرسم …
نجوای ذهنم میگفت که همونجا زیر کالبه داخل آب دریاچه میره و فرکانسم رو پایین میاورد! اما قلبم جواب میداد نه! امکان نداره آب به این شفافی و زلالی که خوده استاد داخلش شنا میکنه فاضلاب داشته باشه!
بیخیال سوالم شدم تا اینکه دیدم امرورز … دقیقا زمانی که داشتی نرده های پل رو می بریدین، توجهم به سمت اون لوله های بزرگ جلب شد! حتی قبل از اینکه شمما بگید فاضلابه من حدس میزدم فاضلاب باشه! خدای من باورم نمیشد! من سوالم رو یادم رفته بود! اما جوابشو گرفتم! دقیقا مثل همون موضوعی که اول کامنتم گفتم! مثل همون نجوای ریزی که نسبت به انجام پروژه ها داشتم و یادم رفته بود اما جوابشو گرفتم!
اینه ها … اینه خاصیت جهان و قانونش! حتی اگه خواستت یادت بره اون یادش نمیره و به موقش بهت میده! مثل پدری نیست که از خداش باشه بچش یادش بره که دوچرخه میخواست! بلکه اگه یادت بره هم، یه روز با همون دوچرخه سورپرایزت میکنه! به شرطی که نسبت به اون خواسته ترمز نداشته باشم! چرا من اینقدر سریع جواب سوالاتم و خواسته های کوچیکترم رو میگیرم اما در مورد خواسته های دیگه این طوری نیست؟! چون نسبت به این سوالا و این خواسته ها تقریبا ترمزی نداشتم که این قدر سریع جوابمو داد! پس منطقی ترین راه و اصولی ترین راه برای رسیدن به تک تک خواسته های ریز و درشتمون اینه که فقط ترمزهاشو شناسایی کنیم و رفع کنیم! نمیخواد گاز بیشتری بدی و هزار جور کار خارق العاده انجام بدی! حتی اگه یادت بره بهت میده! به شرطی که ترمزی نباشه!
+ همینطور از این فایل یاد گرفتم که هر الهامی رو که اجرا کردم، به خودم پاداش بدم! هر چند پاداش اصلی من اون حس و حال ناب و خداییه و جهان پاداشش رو به صورت نتایج وارد زندگیم میکنه اما میخوام خودم هم به خودم پاداش بدم! این پاداش دادن رو اگه سخت نگیریم … و حتی با چیزای ساده اما خوشحال کننده شروع کنیم، اون موقع دیگه عادت میکنیم که اول از همه به خودمون هدیه بدیم!
+ همینطور یاد گرفتم که …
اومدم بگم یاد گرفتم که کارها رو همیشه میشه ساده تر انجام داد ولی با خودم گفتم کجای کاری؟! این ویژگی از استاد به قدری در روح و ذهن و عمق ما نفوذ کرده که من حتی برای روشن کردن منقل ذغال به جای اینکه به روش سنتی خودمو اذیت کنم، همون لحظه بهم الهام شد که یه دستگاهی داریم تو انبار که داره خاک میخوره و کارش همینه که باد پر فشار تولید کنه! سریع بع الهامم اوکی دادم و رفتم وآوردم تو سیم ثانیه یک ذذغال یک دست و قرمز آماده کردم! پدرم از تعجب میگفت من حتی نمیدونستم چنین وسیله ای تو خونه داریم! تو از کجا یهو فهمیدی! منم تو دلم گفتم الهامه نه شوخی!
دوستون داریم استاد نازنینم! دوستتون دارم! هرچند این واژه نمیتونه حس منو بیان کنه اما خوب میدونم فرکانس کلمات منو بهتر از خود کلمات متوجه میشید و فرکانس، قوی ترین زبان مشترک بین تمام پدیده های جهانه.
( راستی استاد تا یادم نرفته اینم بگم …
پیشنهاد میکنم نرده های اون قسمت رو که هنوز نبریدین و برای امنیت اون قسمتها نگه داشتین رو ببرین اما طبق همون ایده ی خودتون از اون طناب های کشتی استفاده کنین. هم امنیت رو حفظ کرده و هم نما از بین نمیره بلکه خیلی هم قشنگ تر میشه.
دوم اینکه یادتون نره که نرده های اون اسکله کوچیک ماهیگیری اون طرف دریاچه رو هم ببرید! من میخوام لبه ی اونجا بشینم و پاهام رو تکون بدم و ریلکس کنم!
نرده های روی پل هم همین طور! اون ردیف آخرشون رو هم ببرید! نمیذاره بتونیم لبه پل بشینیم)
دوستون دارم. به امید دیدار در بهترین وزمان و مکان با برنامه ریزی خداوند
سلام آقای نظری عزیز🌹🌷
من عاشق هدایت هستم ،عاشق اینکه خدا به شما میگه باید بنویسی
و به منی که چند لحظه پیش ازش سوال پرسیدم و گفتم امروز جواب میخام ،،سریع جواب داد
و گفت تو هم باید این متن زیبا را بخونی
مرررسی یزدان جان
مثل همیشه زیبا ،و زیبا و زیبا
دستت طلا خدا بهت خیر برکت عطا کنه
امیدوارم در این سال زیبا به همه خواسته های زیبات برسی 💙
خدانگهدار دوست خوبم 🌹💖
سلام دوباره به دست پاسخگوی این روزهای من
از پارسال تصمیم جدی گرفتم که ترمزهای سلامتی رو برطرف کنم و همین یک بار در سال هم دچار سرماخوردگی نشم.اما دقیقا به محض تصمیم یک هفته بعد آنفولانزای عجیبی گرفتم.خیییلی فکر کردم که چرا این اتفاق افتاد اما چیز زیادی دستگیرم نشد و گذشت و گذشت تا همین چند روزه که دوباره سرما خوردم. تحمل خود سرماخوردگی یک طرف پیدا نشدن ترمزهام از طرف دیگه خیلی کلافه م کرده بود که ایمیل اومد پیام یزدان نظری
..
باتمام خستگی که داشتم گفتم برم ببینم برادر یزدان چی داره واسمون بگه بلکه حالم بهتر شه.بله جواب سوال اومد..
متنت رو که خوندم گفتم درسته همینه! تو سوال خودت رو پرسیدی(که چطور باورهای سلامتی رو پیدا کنم) مطمئن باش خدا یادش نمیره جوابت رو بده.رها باش در بهترین زمان ممکن بهت پاسخ میده همونطور که داره جواب سوالهای یزدان عزیز رو میده.خوشحالم که اینقدر قشنگ به جواب سوالات میرسی.منم رها باشم قطعا به همین زیبایی به جواب هام میرسم.همیشه بمونی واسمون آقای نظری
بنام خدای بخشنده ی مهربانم
سلام ب شما دوست عزیزم آقا یزدان عزیز
اسمتون چقد زیباست
تحسین میکنم اسم قشنگ تون رو
من قبلا ی کامنتی از شما خوندم ک خییلی باورهای خوبی ازش گرفتم و تو دفترم کامنت شما رونوشتم
والان ک اسم تون و دیدم یادم اومد
خواستم ازتون تشکر کنم
مرسی ک ب زیبایی تمام ایده ها ،سوالات و الهاماتتون و مینویسید
چقد از کامنتتون انرژی گرفتم
اینکه اگه من خواسته ای داشته باشم یا سوالی برام پیش میاد
ب پاسخم هدایت میشم چ یادم باشه چ ن
خداوند هرگز فراموش نمیکنه ویادش نمیره
مرسی ک بهم یاد آوری کردین اهمیت نوشتن رو
و اینکه خداوند قسم خورده ب قلم
سوگند ب قلم و آنچه می نگارد
واقعا چ نعمت بزرگیه نوشتن و درک کردن
الهی صدهزار مرتبه شکرت
امروز روز81 تمرکز بر نکات مثبت من بود
من هرشب کامنت مینوشتم و چون طول میکشید و خوابم میومد نمیتونستم چیزی ک میخوام و بنویسم
و صبح هم دیر بیدار میشدم
از خدا خواستم ک زودتر بیدارم کنه صبح و کامنتم و با انرژی بیشتر بنویسم
ک خداروشکر امروز زودتر بیدار شدم و هوا خییلی عالی تر بود و همدار شدم با شنیدن صدای گنجشک ها و صدای زیبای بلبل
الهی صدهزار مرتبه شکرت
دیروز از همکارم تو سالن پرسیدم عابر بانک این اطراف نیست
گفت ن یکی بالاتر هست ک سرچارراه میفته
گفتم کاش میشد یکی تو مسیرم میبود ک میرفتم راحت کارم و انجام میدادم
ک اتفاقا برای ی موضوعی با همون دوستم رفتیم بیرون سر راهم هدایت شدم ب ی مغازه میوه فروشی ک میخواستم ازش پول دستی بگیرم
ک ایشون گفت اتفاقا داریم ی باجه اینجا راه اندازی میکنیم اینم دستگاهش ب زودی اوکی میشه
الانم خودم دارم نقشش و بازی میکنم خخخخخ
الهی صدهزار مرتبه شکرت
چقد قشنگ پاسخ میدی ب درخواستهای ما
یا چن روز پیش ک با مادر رفتیم بیرون هدایت شدیدم ب ی مغازه ک آف زده بود
و ی مدل شلوار ک قبلا تو ذهنم بود بگیرم داشت نصف قیمت اصلیش میداد
ک مادر برام خرید
الهی صدهزار مرتبه شکرت
وقتی ک ترمز نداشته باشیم در مورد ی موضوعی ب همین راحتی هدایت میشیم ب خواسته مون
تنها کاری ک باید بکنم اینه ک روخودم کار کنم و باورهام و درمورد خواسته ام درست کنم و ترمز ا رو بردارم
بعد خواسته ام ب صورت کاملا طبیعی وارد زندگیم میشه
الهی صدهزار مرتبه شکرت
چقددد زیبا بود تصاویر این فایل
تصاویر این بهشت
خدایا آسمون آبی
ابرها
آب دریاچه با انعکاس تصاویر آسمون و درختان سرسبز موج های زیبای آب
شیرجه ی استاد
صدای آب
جایزه ب استاد
پایان ی کار سخت و دیدن نتیجه ی لذت بخش پایان کار
الهی صدهزار مرتبه شکرت
و رابطه ی زیبای استاد و مریم عزیز ک پراز عشق زیبایی و صلح و آرامشه
الهی صدهزار مرتبه شکرت
سپاسگزارم دوست خوبم بخاطر کامنت زیبایی ک نوشتین و باعث شدین دست ب قلم بشم و کامنت امروزم و بنویسم
مرررسی ازت
شاد وموفق باشین
ب خدای بزرگ میسپارمتون
سلام به استاد عزیزم و مریم خانم و همه دوستانم ❤❤❤
آفرین به تلاشتون برای بهبود پرادایس آفرین به ادامه ی تعهد برای هدفتون. چقدر لذت میبرم از کارهایی که دارین انجام میدین چقدر زیباتر کردین بهشتمونو. خدایا شکرت شکرت
استاد کار کردن شما هم خاص و قشنگه یعنی وقتی دارین کار سخت فیزیکی هم میکنین به فکر تموم شدنش نیستین فقط. و دارین ازش لذت میبرین. استاد که عاشق یاد گرفتنه و کاریی رو که باهاش حال نکنه اصلا انجام نمیده همینه که ازش لذت میبره.
خانم شایسته که دیگه نگم براتون عشق عشق❤ من یکی دیوونتم خانم شایسته. میدونین شدین الگوی من در عمل به قانون. وقتی میخوام نگاهم رو کنترل کنم یاد شما میفتم و میگم اگه خانم شایسته بود چطوری به احساس بهتری میرسید خانم شایسته ای که از کوچیکترین زیباییها نمیگذره و از دل همه چیز میتونه زیبایش رو ببینه. چه بصیرت و زیبابینی رو به دست آوردین خدا رو شکر که هستین و شدین الگوی ما. اصلا شدین نمونه عینی اجرای آموزه های استاد. خدایا شکرت
اجرای قانون هم همین به احساس عالی رسیدن و لذت بردن در هرلحظه نسبت به هر چیه و توجه مثبت به هر موضوع با دیدن زیباییهای اون موضوع اصل قانونه که خانم شایسته به بهترین شکل انجامش میدن آفرین.
توجه به نکات مثبت اطرافمون و لذت بردن از زندگیم رو من اصلا بلد نبودم فقط روزها رو سپری میکردمو هرچی پیش میومد باهاش خوش بودمو نمی اومدم نمی اومد اما وقتی به این سایت اومدم تازه فهمیدم که خودم مسئول شادی بخشیدن و هر چیزی که میخوام به خودم هستم. تازه فهمیدم همه چیز در درون خودمه. تازه یاد گرفته بودم که احساس خوب رو خودم باید به وجود بیارم و هر چی رو که میخوام با تغییر نگاهم باورم و توجهم میتونم به دست بیارم. من قبلا آدم زودرنجی بودم و تحت تاثیر حرفای بقیه قرار میگرفتم و کلی باورهای عزت نفسم ایراد داشت ولی الان من و تغییراتم باعث تعجب اطرافیانم شده و باورشون نمیشه و ایتقدر راحتم و از حرفی یا کارشون ناراحت نمیشم. در واقع من به سختی قبل خودم رو یادم میاد اینقدر که باورهام تغییر کرده به خدا اینقدر تغییر کرده که وقتی بقیه از حرف کسی ناراحت میشن تعجب میکنم یعنی خدا رو شکر اینقدر این مسئله رو ریشه ای حل کردم که برام ذره ای این مسئله وجود نداره به طوری که الان من باید بهشون یاد بدم اصلا چیزی برای ناراحتی وجود نداره و واقعا از نظر من خنده داره. منی که روحیه ی ضعیفی داشتم حالا اینقدر قوی شدم که اطرافیانم ازم مشاوره میگیرن🤣 این بخشی از نتیجه ایی که با قانون و این سایت گرفتم. خیلیاش اینقدر زیاد و جز به جز و یواش یواش و خود به خود اتفاق افتاده و من جدید رو ساخته و شخصیت ام رو شکل داده آره شکل داده تغییر نه شکل داد یعنی کلا به وجود آورد یعنی اصلا از قبل وجود نداشت و با این آگاهی ها به وجود اومد که بابت همش راضیم و خدا رو شکر میکنم و ممنون استاد عزیزم هستم.
اصلی ترین کار ما تغییر توجهمون به سمت وجه مثبت هر چیزیه و این با برداشتن محدودیتها یا باورهای مخرب صورت میگیره
دیدن زیباییها و تحسین اونها چه طور میتونه انجام بشه وقتی که جلوی نگاه ما رو یک حائل مثل اون نرده ها گرفته باشن نرده هایی که با برداشتنشون زیبایی جنگل و دریاچه بیشتر هویدا شد وقتی هاله ای از غبار جلوی نگاهت رو گرفته باشه چطور میخوای به زیبایی اون چیز برسی پس اول باید اون غبار رو برداری باید اون چه بین تو و اون چه میخوای هست رو برداری و از منظر دیگه ای ببینی و با اون نگاه خو بگیری و با اون دید و باور راحت بشی و تکاملت رو طی کنی و بدون واسطه و با وضوح و شفافیت مثل دیدن اون جنگل بدون اون نرده ها لذت ببری تا به راحتی از ان تو شود و احساسش کنی در درونت.
من اینجا یاد گرفتم که هر چی رو بخوام میتونم به دست بیارم حالا میخواد توجه کردن به مثبتها باشه یا هر چیز دیگه منم که مسئول به دست آوردنشم. منم که با باورش در درون خودم بهش میرسم و در بیرون هم بهم داده میشه. اگه استاد ادامه به درست کردن اره برقی میکنه میدونه که راه حل رو پیدا میکنه و دلسرد نمیشه و خودشو برای اشتباه وصل کردنش سرزنش نمیکنه و کاریی رو که شروع کرده با اراده تموم میکنه و لذت این کارو میبره به خاطر باور قوی به میشود میتوانم و غلبه بر ترس و شوق یاد گرفتنه.
استاد فکر کنم با اون فیلمی که از بریدن ترمز اره دیده بودین ولی آموزشش رو نداده بود این خواسته در درونتون شکل گرفت که میخواستین یادش بگیرین و چون عاشق یادگیری هستین و آزادی هم براتون اصله خود به خود با خراب شدن اره هدایت شدین به انجام اون کار و خیالتون هم راحت شد که ترمزشو از مدار خارج کردین🤣 آقا راحت تمام.
عاشقتونم❤❤❤
سلام به سید اچار فرانسه ومریم پرانرژی
زندگی دربهشت اسمش هم حس خوبی به ادم میده وباور فی دنیا حسنه وفی اخرت حسنه رو داره به مانشون میده توسط دو تا بنده بی نظیرش استاد وقتی میپره تو اب این قد این ادم باخودش در صلح که با اب بی نظیر پرادایس یکپارچه میشه زلال و لطیف
وچقد اشتیاق یادگیری رو خوب داره به ما میگه که اقا حرکت کن کارهای جدید شیوه جدید یه قدم جلوتر خودت گسترش بده
وخانوم شایسته عزیز که میگن ۷صبح کار کردیم تا هوا تاریک شده میدونی اهرم رنج ولذت من میفهمم یعنی چی که کار عبادت کار حس خوبه ونقطه پایانی کار هی بگیم وتجسم کنیم ولذت ببریم تو هرشرایطی قطعا شما دونفر لایق بهشت هستین وتک تک ما هدایت شدگان به این بهشت زمینی عاشقتونم
سلام و عرض ادب و خسته نباشید به استاد و خانم شایسته
من تمام قسمتهای زندگی در بهشت رو نگاه کردم
و این کامنت رو اولین باره که مینویسم
شغل من تولیدی مبل هست
همه کارهایی که انجام میدید قابل تحسین است
و واقعا لذت داره دیدنش
فقط از اینکه همش چوبهای اضافه یا درختهایی که پوسیدن رو میسوزنید حال نمیکنم
اونایی که قابل استفاده هستن رو نگه میدارید و بقیه رو میسوزونید
نمیدونم اونجا به چه شکل هست،ولی تو ایران هیزم که ما از چوبها تولید میکنیم یا هر چوب که دیگه قابلیت استفاده رو نداره،کارخانه های زغال و نئوپان سازی میخرن که اونا ازش دوباره استفاده میکنن،حیف است که بسوزونید
یا اینکه داخل خونه شومینه بسازی و چوبها رو انبار کنید،زمستان که هوا سرد شد ازشون استفاده کنید
پیروز و موفق باشید
به نام خداوند بزرگ و هدایتگر
سلام به استاد عزیزم خانم شایسته و همه عزیزان خانواده
سریال زندگی در بهشت زیباترین و جذابترین سریالی و مستندی هست که من در زندگیم دیدم
سریالی که در اون تمام حرفایی که دوست دارم زده میشه و تمام تصاویری که دوست دارم ببینم رو میبینم و به من دنیایی رو نشون میده که از حس کردن اون به وجد میام و جون میگیرم
جا داره تشکر و خسته نباشید بگم به خانم شایسته که زحمت کارگردانی این کارو دارن بیصبرانه منتظر قسمتهای جدید هستم
در ضمن وقتی اره از دست استاد در رفت یک لحظه کاملا اشفته شدم و فهمیدم که پیوند عجیب قلبی نسبت به استادم دارم
ارزوی بهترینارو برای شما و همه دوستان دارم
بنام خالق زیبایی ها💖
محوِ دیدن و لذت بردن از زیبایی های بهشت بودم که چشمم افتاد به اون دوتا تکه ابرِ قلبی شکل که یکیش بالای خونه هست و یکیشم بالای جنگل… توی شبِ پردایس…💖💖💖
خدایاااا….
من خیلی ذهنم تصویر سازه و از بچگی یادمه همیشه از توی هزاران خط و پیچ و خم و تابیدگی ناخودآگاه چشمم یه تصویرِ زیبا میدید. و ابرها یکی از زیباترین تابلوهای بینظیرِ خداوندن برای تصویر سازیِ ذهنِ زیبایِ من. و من ذهنمو ناخودآگاه عادت دادم به این کار از بچگی… قطعا هدایت خداونده اینها که از لحظه ورود ب این جسم خاکی درونمون هست و اگه رشدش بدیم و ببینیمش تا ابد باهامون می مونه. ما اگه فقط همون عادات بچگیمونو درونمون حفظ کنیم، همیشه زیبانگر، آرام، مطمئن، شاد و بدووووونِ ترمز زندگی میکنیم.
خدا بهشت رو اینجوری باشکوه قلب بارون میکنه💖🌹😍👍
این قلب ها رو ک دیدم دیگه همه حرفها از ذهنم رفت و فقط به زیبایی ها نگاه کردم…
این قلبها روفقط باید دید و سکوت کرد.
💖💖💖💖💖💖💖💖💖