سریال زندگی در بهشت | قسمت 66

دیدگاه زیبا و تأثیرگزار پوریا عزیز به عنوان متن انتخابی این قسمت:

به نام خدای مهربان تنها نیوری هدایتگر جهان

سلام به همه مخصوصا به استاد عزیز

داشتم کامنت های بچه هارو توی قسمت قبل میخونم که فایل اومد توی سایت خدارو شکر به خاطر این همزمانی زیبا(نجوا میخواستم مانع خوندن کامنت بچه بشن)

ساعت۷:۱۳ دقیقه به وقت پارادایس هست

یه خرید جدید هم از راه رسید

بخدا بوی هوای تازه اول صبح رو از همین پشت مانیتورم حس میکننم

بوی هوای که بارونش تازه تموم شده و دوسداری یه نفس عمیییق بکشییی و این ریه های نازتو پررررررر کنی از هوای پااااک و خالصصصص بهشت و یه صفای به ریه هات بدی

خداااایا شککرت

بله این دوستمون که خرید رو اورده هم از دیدن اینجا ذوق زده شده دوست من شما توی این ذوق زدگی تنها نیستی عزیزم

سید جان مثل اینکه اسکوربرد سفارش دادی ها

مبارک باشه خوشم میاد یا نمیخری یا خفن ترینشو میخری

کسانی که تجربه اثاث کشی رو دارند میفهمند که اون ایده که یه دکمه میزنی و اون قسمت عقب کامیون میاد پایین مثل پله چققدر عالی و معرکه س

خدایا شکرت

شما نگااه کن چققدر به فکر لذت بخش تر کردن کارها هستن چقدر به فکرسادتر انجام دادن کارها هستند و چقدر به فکر راحتر انجام دادن کارها هستن اون وسیله ک چهارتا چرخ داره رو میذاری زیرش و خیلی راحت و شیک ومجلسی تا خود تمپا باخودت ببرش

حالا فرض کن دونفر بخواد اینو بلند کنه یه مسافت دور ببره چقدر زور زدن میخواد اما با این چیز ساده خیلیی کار راحت و لذت بخش میشه

این درس و برا من داشت که اقا جان زور نزن بخدا یه جور دیگه هم همیشه

اگ ی جور دیگ فکر کنی

خدایا شکرت

واااااو یه تصویر دریاچه یه لحظه فکر کردم بیرون از خونه گرفته شد تا دوربین رفت عقب تر دیدم ن تو خونس خدایا شکرت بخاطر این همه زیبای

با دیدن این تصویر استاپ کردم فایل رو و خیره شدم با خودم فکردم خیلیی باید مدارت باشه تا به همچین جایی هدایت بشی

چون خود اینجا اصلا زیبایش دیواانه کننده هست

پس طبق قانون باید فردی به این ملک زیبا هدایت باشه و ازش استفاده کنی که هم فرکانس و هم پایه همین انقدر زیبایی باشه یعنی در یک سطح باشند

مهمونای که میان اینجاهم باید در همون حد هم فرکانس این زیبایی باشه تا بتووند هدایت بشن به اینجا

حتی به نظر من این راننده های که این وسایل رو هم آوردن هم در همین حدی که اینجا رو دیدن هم فرکانسش بودن یا کسانی که میان برای کمک

خود ماهایی که داریم اینجا رو از زبان تصاویر میبینم هم کلی روی خودمون کار کردیم که داریم اینجا رو میبینم

دقیقا یاد اون دوستی افتادم که توی کامنت قبلی هم نوشته بودمش هرکاری کردم که فقط یک قسمت از این سریال رو نشونش بدم نتونستم

یا ما داریم به نکات مثبت و زیبای توجه میکنیم که قاعدتا به سمت همونا هم هدایت میشیم

یا داریم به نکات منفی و نازیبایی توجه میکنیم که بازهم به سمت همونا هدایت میشیم

یادمون نره اول به خودم میگم که اگ به نکات مثبت توجه نکنیییییم داریم به نکات منفییی توجه میکنیم وسط نداریم

برای خود من پیش اومده که مثل یه روز سریال زندگی در بهشت رو ندیدم

(ذهنم گفته بابا تو ب نکات منفی توجه نکردی اتفاق خاصی نمیفته بعد خیلی دقت کردم به اون روز دیدم ن باااابااا دروغ میگه من اون روز چند جاییی ناخوداگاه تمرکزم رفت رو چیزهای که دوس ندارم)

داخل خونه خیلی تمیز شده خانم شایسته اون جارو برقی هم خودش اثر جرمه خخخ

مرغ و خروس و قاز و اردک هم اومدن طرف خانم شایسته فکر کردن براشون غذا آورده

اخییی

سید شما که هرچیزی دلت خواست خریدی نیلز رو هم بیار اینجا سوار اون قاز سفیده بشه یه دوربین هم دستش بده از بالا برامون از دریاچه فیلم بگیره نمای اون بالاهم فک کنم فوق العاده باشه

سید هم از دور هم معلومه عین مرررررررد افتاد به جون این درخت ها خیلی حرفه ی تر داره درخت رو میبره اون کلاه ایمنی هم نذاشته گفته بابا این سوسول بازیا چیه

اون پلاستیکی برای افتادن درخت ها هم خبری ازش نیست ب این میگن تکااامل

درخت رو هم عین کرده میبریم برای اتیش درست کردن

حالا ما میگم کره ولی معلومه خیس عرق شدی سید دمت گرم از دور میگیم خدا قوت

خانمممممم شایسسته عزیز مممنون که هر زیبای حتی کوچیک رو برا ما فیلم میگیری ک ماهم عیین خودت ازدیدنش لذت ببریم

این گل های سفید چقددر زیبا بودن خدایاشکرت

اولش که مارو دیدم به شجاعت خانم شایسته تبریک گفتم توی دلم و تحسینش کردم بعد با توجه به داستان قبلی که از سید شنیده بودم فک کردم رفتی اسلحه بیاری

دیدم ن بابا این در حد اسلحه نبود با بیل کارش ساخته میشه

زیر شکمش سفید بود خیلی برام جالب بود استاد بابت اون ضربه که باعث شد زیر شکمشو رو ببینم ممنون خخخ

این پایان این قسمت که با جمله زیبای عاشقتم تموم شد

منتظر قسمت بعدی هم هستیم

و شماهم منتظر کامنت بعدی هم باشید

در پناه الله محافظ هممون

برای دیدن سایر قسمت‌های «سریال زندگی در بهشت»‌، کلیک کنید

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • دانلود با کیفیت HD
    376MB
    25 دقیقه
  • فایل تصویری سریال زندگی در بهشت | قسمت 66
    116MB
    25 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

223 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «اعظم برزگری» در این صفحه: 1
  1. -
    اعظم برزگری گفته:
    مدت عضویت: 1427 روز

    بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیم

    سلام خدمت همگی…

    چقدر زندگی کردن در بهشت خود ساخته ی شما،لذت بخشه!

    چقدر هر روز وسایل جدید،امکانات عالی و مدرن،اجناس با کیفیت و کلا هر چی که بخوایین برای شما موجود میشه و همون گفته ی خداوند در قرآن،که در فرکانسش قرار میگیرید و در بهترین زمان برای شما آماده و مهیا میشه!

    الان که حدودا چند سالی از این قسمت های سریال زندگی در بهشت گذشته و ردپای تکامل رو در لحظه به لحظه اش میتوان دید،لذت بخش تر میشه که همه ی کارها رو همراه با هدایت دونه به دونه با حوصله ی تمام انجام دادید و نتیجه اش این بهشت زیبا با امکانات فوق العاده ست و ردپای تکامل رو میشه توی این فایل ها،به وضوح دید!

    خدایا شکرت برای این زندگی فوق العاده!

    امشب شام خواستیم بریم باغ و چون مسافت نسبتا طولانی داره و قرار شد زودتر بریم!

    توی راه همسرم،نگه داشت تا کمی وسایل و نوشیدنی بگیره و منم پیاده شدم ،همون لحظه از دوستم پیام اومد که کل برق شهر رفت و منم همونجا از این هم زمانی که خدا برایمان تدارک دیده بود که در وقت مناسب از شهر خارج بشیم و چون تمام مناطق برق شهرمون رفته بود اگه پنج دقیقه دیرتر از خونه خارج میشدیم دیگه با رفتن برق،منصرف میشدیم از رفتن به باغ و دو ساعت کامل باید تو تاریکی منتظر برق می بودیم و شکر کردم و رسیدیم باغ!

    باغ سرسبز،با باد خنکی که می وزید همراه با ستاره هایی که به خاطر تاریکی شب ،بسیار پر نور بودند و درخشان،بسیار رویایی و روحانی بود!

    شام رو آماده کردیم و روی زغال درست کردیم و خوردیم!

    طبق عادت هر شبه که بدون چراغ قوه و موبایل میرم تا از میوه ها و زیبایی های اطراف استفاده کنم و با خدا حرف میزنم و شکرش رو میکنم و لذت میبرم از خلوت و تنهایی و دیگه نمی ترسم یه جورایی،نه از تاریکی و تنهایی و نه اینکه نتونم که نرم!تا انتهای باغ بدون چراغ هم میرم و کلا ترسام کمتر شده چون حضورش رو در هر لحظه کنارم دارمش و بنابراین کمی جراتم بیشتر شده،رفتم و رفتم و همون طوری که داشتم می رفتم یه صدای شنیدم که بخدا همون لحظه بهم گفت نرو جلوتر و بدنم و تمام موهای تنم سیخ شد از این که بهم گفت نرو در حالیکه من نمی دونستم چی هست!و منی که اصلا نمی ترسیدم با این الهام قلبم،پا پس کشیدم و توی تاریکی برگشتم!

    همسرم گفتند چرا برگشتی و گفتم یه صدایی شنیدم و حسم بهم گفت برگرد و ایشونم چراغ قوه رو برداشتن و گفتند بیا با هم بریم و هر کاری میخوای چراغ بندازم و برو…

    بخدا وقتی نزدیکی همون جایی که تاب داریم رسیدم و گفتم از اینجا صدا اومد و برگشتم تا چراغ قوه رو روی اون منطقه گرفتند یه مار بزرگ که به دوره خودش پیچیده شده بود و زبونش رو هر لحظه بیرون میاورد که بگه نیایین جلو رو دیدیم تمام بدنم گر گرفت از این هدایت،از این الهام و نه از دیدن مار،از این حسی که شنیدم به وضوح کامل وقتی که گفت نرو جلوتر و اشک توی چشام حلقه زد و شکرش رو کردم که همونجایی بود که من هر شب،سره راهم هست و چندین بار رد میشم از اون جا و حتی توی تاریکی تاب سوار میشم و اون قدر شوکه شدیم از دیدنش که همسرم فکر میکردن من خیال کردم صدایی شنیدم و با بی تفاوتی میومدن که بگن چیزی نیست و خیالات برت داشته و وقتی مار رو دیدن چنان وحشتی کردند که نتونستیم بکشیمش و اصلا اجازه نمیداد چون هم بزرگ بود و هم ابزار مناسب رو نداشتیم و همونجا ولش کردیم و برگشتیم تا فردا صبح کل باغ رو سمپاشی کنیم تا اونم فرار کنه و بره!

    و چقدر سپاسگذار خدایی هستم که صداش رو شنیدم و بهم گفت همه جا پیشت هستم،چون عصر گفته بودم بهش که خداجانم یا من صداتو نمی شنوم یا تو باهام حرف نمیزنی !!!!

    و نجوا میومد که فرکانست پایینه و صدای خدا رو نمیشنوی!

    ولی امشب قدردان این هستم که به وضوح بهم گفت و چقدر شکرش رو کردم که این قدر آشکار گفت…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای: