سریال زندگی در بهشت | قسمت 67

دیدگاه زیبا و تأثیرگزار دوست عزیزمان به عنوان متن انتخابی این قسمت:

به نام خدا

یه روز زیبا و پر از اتفاقات و تجربیات عالی در پرادایس زیبا

و اما نکات این فایل :

1- ماشین حمل انبار داره وارد خانه میشه یه راننده با استعداد و عالی و کاربلد داره که خیلی حرفه ای و با احتیاط عالی ماشین و میاره داخل که کوچکترین صدمه ای به انبار وارد نشه

2- کلی ذوق و خوشحالی استاد و مریم عزیز برای ورود نعمت جدید به پرادایس

3- به کمک چند ایده ساده و بستن تجهیزات کارا به ماشین این شخص نصاب تونسته کلی مسئله حل کنه و کسب درآمد کنه خدایا شکرت

4- و حالا زمان پیاده کردن انبار است فقط با زدن یک دکمه وبه راحتی سر دادن انبار روی زمین و مستقر شدن اون

5- همچی هر روز داره کاراتر و راحتتر میشه و همچی فقط با زدن چند دکمه و چند حرکت با بالاترین کیفیت و سرعت عمل انجام میشه خدایا شکرت

6- حالا موقع جابجایی انبار رسیده فورا قرقره های بزرگ زیر انبار جاگذاری میشن شخص نصاب روی لیفتراک می ایسته و با زدن یک دکمه فرمان صادر و انبار به محل مورد نظر منتقل میشه

7- خدایا شکرت که انسان هستم با کلی مهارت و توانایی

8- انسانها هریک توانایی و استعدادهای بی نظیری درونشون هست که با فعال کردن هریک می تونن کلی جهان اطرافشونو گسترش بدن

9- میشه کارهارو خیلی آسان و راحت و بدون دخالت انسانی انجام داد

10- واقعا دقت و سرعت عمل و فعال بودن و نظم این نصاب را تحسین می کنم واقعا عالیه

11- من واقعا به این نتیجه رسیدم چقدر مردم آمریکا با خودشون در صلحن با خدای درونشون خیلی هماهنگن هرکس کار خودشو انجام میده هرکس مسیر خودشو میره بدون توقع و چشمداشت از دیگران بدون اینکه از دیگران طلبکار باشه بدون دخالت در کار دیگران بدون قضاوت دیگران بدون دخالت در زندگی دیگران خدایا شکرت

12- هرچه مسائل بزرگتری را حل کنی پاداش های بزرگتری هم می گیری

13- زمانی که کالا یا خدمتی را عرضه می کنی باید گارانتی و ضمانت روش بزاری باید خدمتی که ارائه می کنی تاثیر + در زندگی شخص استفاده کننده بزاره و مسائلشو در آن راستا حل کنه

14- جایگزین کردن سازه های پیش ساخته به جای ساخت و ساز های واقعی که باعث صرفه جویی در زمان و مصالح و هزینه و نیروی انسانی میشه و به راحتی قابل حمل است

15- استاد با یک نوشیدنی گوارا از نصاب پذیرایی می کنه تا خستگی از تنش در بره

16- تو اوج کار هم باز مریم عزیز سعی می کنه تمرکز استاد و ببره روی زیبائیها و از استاد میخواد زیبائیهای ابرهارو تماشا کنه و هر دو با لذت و عشق فراوان به تحسین و سپاسگزاری می پردازن

17- با دقت کامل نصاب و به صورت کاملا حرفه ای و تضمین شده انبار نصب شد درب آن باز شد و شخص نصاب داره همچیو عالی برسی و کنترل می کنه تا کالا را تضمین شده و با اطمینان خاطر تحویل بده و وظیفشو عالی انجام بده خدایا شکرت بابت این همه مسئولیت پذیری

18- مریم عزیز وارد انبار میشه و در همون لحظه اول شروع به تحسین زیبائیها و تمرکز بر نکات + می کنه

19- ما در عصری زندگی می کنیم که زندگی روز به روز داره راحتتر میشه ، سرعت اتفاقات روز به روز داره بیشتر میشه

20- آقای نصاب انبار و حسابی پیچ و مهره محکم میکنه به زمین تا پیوسته ثابت بمونه ( خدای مهربان نصاب بی نظیر و برای استاد فرستاد تا تمام مراحل نصب انبار و راحت براش انجام بده خدایا شکرت )

21- گاهی ارزش ابزار ارزش بیشتری نسبت به هزینه داره : گاهی برخی صرفه جویی های بی مورد کلی هزینه های گزاف با خودش به همراه داره که ضرر را چندین برابر می کنه

22- ذهنتو درست کن راحت پول بساز و راحت و عالی و به موقع هم خرج کن

23- تمرکز روی نکات + نصاب و تشویق نیرو و توانمندی ودقت اون

24- استفاده از ابزاری راحت برای کندن زمین و وارد کردن پیچ و مهره های قوی در آن برای ثبات انبار

25- تحسین نصاب که روی هیچ عامل بیرونی حساب نمیکنه همچی با خودش آورده و فقط روی خودش و ابزارها و توانمندی هاش حساب می کنه این یعنی همون نگاه توحیدی

26- این دید که زیبایی های پرادایس هیچگاه برای مریم و استاد عزیز تکراری نمیشه واقعا عالیه و هر لحظه در حال تحسین زیبائی ها و سپاسگزاری هستن

27- آخی تبریک استاد و مریم عزیز به هم برای خرید انبار و آرزوی سلامتی برای هم

28- و باز + حرف زدن در مورد انبار و لذت بوی چوب تازه و بوی صمغ درخت و پیش بینی های + برای چیدمان وسایل در انبار

29- همیشه باید اوضاع را پیش بینی کنی و تدبیرات لازم را انجام بدی ( نصاب موتور برق همراهش آوره چون این احتمال و داده که ممکنه در محل نصب برق نباشه )

30- و باز تضمین نصاب برای انجام کارش ( جوری می بندم که طوفان مایکل هم نتونه تکونش بده )

31- به لطف خدا انبار نصب شد و کار به اتمام رسید

32- استاد عزیز را تحسین می کنم که به فرد نصاب انعام داد و بابت زمان و وقتی که اون فرد در هوای گرم برای نصب انبار گذاشت قدردانی کرد

و در پایان سپاسگزار خدای مهربانم هستم بابت هدایتم به سمت زیبایی ها و کسب تجارب عالی

و ممنون از استاد و مریم عزیز بابت به اشتراک گذاشتن این فایلهای عالی و بی نظیر

آرزوی سلامتی ، ثروت ، انرژی + و حال خوب برای استاد عزیز و مریم مهربان و همه دوستان هم فرکانسی دارم در پناه خدای مهربان

برای دیدن سایر قسمت‌های «سریال زندگی در بهشت»‌، کلیک کنید

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • دانلود با کیفیت HD
    508MB
    34 دقیقه
  • فایل تصویری سریال زندگی در بهشت | قسمت 67
    179MB
    34 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

189 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «ابراهیم خسروی» در این صفحه: 1
  1. -
    ابراهیم خسروی گفته:
    مدت عضویت: 1395 روز

    خخخخخخخخخ

    میگم استاد!

    شما مگه گوشی منو دایورت کردی رو گوشی خودت که من امروز درباره چی داشتم سرچ میکردم که میخوام چی بخرم!!!!

    من یک هفته است که تو سایت دیوار دارم دنبال ماشینی میگردم که مد نظرمه!

    انگار ماشینا قفل شده بودن هیچکدومشون دلخواه من نبود تا اینکه امروز گفتن خدایا خودت برام ماشین پیدا کن!

    خداشاهده من دنبال ماشینای مدل 94 می‌گشتم، امروز 5 مورد با مقدار پولی که میخوام هزینه کنم پیدا کردم مدل 97،98!!!

    طرق قیمت زده بود 285 میلیون، بهش زنگ زده ام گفت آقا تو بیا حلش میکنیم ،گفتم من پولم 15 تمن از قیمتی که تو گذاشتی کمتره،گفت اشکال نداره این ماشین دوممه بیا ،من پشت تلفن متوجه شدم که انسان شریف و محترمی هستی!

    دوباره به یکی دیگه زنگ زدم اون همینجور بود،بهش گفتم من پولم 15 تمن کمه واسه ماشینت،گفت خو برو پولاتو زیاد کن بعد بیا!

    گفتم نه آقا!

    شما قیمتتو کم کن تا بیام،خودش خندید گفت راس میگیا!

    اینم حرفیه.

    باشه فردا بیا ماشینو ببین اگه خواستیش ببرش.

    یکی دیگه ماشینشو زده بود 270 تمن ،گفتم 250 تمن میخوامش گفت باشه باشه بیا خواستی ببرش!

    حالا این ماشینا همشون تمیز و بدون ضربه و همون چیزایی که من میخاستم!

    خداشاهده پدر خودم ماشینش که یه کم نسبت به این ماشین‌هایی که من میخوام بخرم بهتر بود و ایشون خرید 312 میلیون!!!

    همون ماشینی که من فردا میخوام بخرم 270 میلیون!!!

    خلاصه اومدم 5 تا ماشین مد نظرم رو شرایطشون رو نوشتم رو برگه،و مقایسه کردم با همدیگه گفتم خدایا تو فردا برا ماشین بخر،و جالب اینجاست اولویت های من ماشین‌هایی بود که قیمتشون پایین تر و مدلشون پایین تر بود( چون واشه برنامه ای نمیخوام پولامو همه رو واسه ماشین هزینه کنم)و اومدم فایل زندگی در بهشت رو پلی کردم که استاد عباسمنش در دقیقه 17:30

    تو چشای من نگاه میکنه میگه ،آدم بجای اینکه پولشو بده یه ماشین درب و داغون و تو مسافرت اذیتش کنه و …

    زدم زیر خنده و ادامه ی فایل رو نتونستم نگاه کنم و اومدم کامنت نوشتم.

    باشه آقا جان!

    باشه!

    تو که دوستای مزخرفمون رو ازمون گرفتی!

    تو که رفتار مقایسه کردن رو ازمون گرفتی!

    تو که شرک رو ازمون دور کردی!

    تو که ترس رو ازمون گرفتی بجاش ایمان نشوندی!

    ایییینم بااااش

    اییییینم چشم!

    فردا میرم ماشین خوبه،مدل بالائه رو میخرم ببینم راحت میشی!

    نمیدونم شما تو جنوب فلوریدا آمریکا جکار من داری که تو جنوب ایران اهواز میخوام چه ماشینی سوار بشم!!!!

    استاد بخاطر این فایل خدارو شاهد میگیرم اولین آهنگی که با ماشینم گوش میدم فایل صوتیه مناجات ملاصدرا با صدای شما که میگه شده رو میزارم

    میخوام ماشینم بفهمه اومده زیر پای کی!

    میخوام هرچی که آهنگ خوند فراموش کنه،باید یاد بگیره صدای شمارو بخش کنه و قرآن بخونه!

    مرسی استاد

    از قلبم عاشقتم.

    امشب اتفاق بزرگی برام افتاد

    من چون تنهام و فعلا ماشینی ندارم و سختم بود برم قایق رانی اسب سواری و استخر و…تنها تفریحی که داشتم واسه گذران وقتم،مافیا بازی کردن کنار همکارانی بود که از نظر ادب و طرز صحبت کردن میلیون ها سال نوری با من فاصله‌ دارن.و از طرفی خیلی سختم بود که نمونم سرکار اضافه کار و مافیا بازی نکنم.

    خدا عصر گفت بریم قدم بزنیم کارت دارم.

    اومدیم بهم گفت ببین!

    باید قربانی کنی!

    باید بها بدی!

    باید به هیچ عنوان نمونی سرکار اضافه کار!

    کارت تمام شد بیا خونه نمون!

    گفتم بزار ماشین خریدم دیگه نمیمونم بزار فعلا بمونم سرگرم بشم!

    گفت ببین!

    تو 4 تا خواسته داری تو زندگیت!

    1/ارتباط با من

    2/اومدن عزیز دلی تو زندگیت که هم قلبت باشه

    3/لذت بردن و تفریح کردن

    4/بالا رفتنه احساس لیاقتت!

    گفتم آره

    گفت موندنت محل کار برای مافیا بازی کردن و وقت گذروندن با این افراد ،با این سطح از دیدگاه و عفت کلام و شخصیت یک مسیر کاملا مجزا و برخلاف اون 4 تا هدفته!

    گفتم باشه نمیمونم (این باشه نمیمونم رو با ناراحتی و احساس محدود شدن و بی تمایلی به خداوند گفتم)

    بعد باز که دید قلبم محکم نشد گفت ببین ابراهیم!

    میدوم خیییلی سخته که آدم قربانی کنه!

    میدونم خیلی سخته که آدم بها بده!

    اما یادته برای قراردادی شدن چه بهاهای سنگینی دادی!

    گفتم کدومش !؟

    گفت همون که حتی از گروه واتساپ تو فوتسال پسر عموهات اومدی بیرون و گفتی حتی به اندازه ی خوندن یک پیام نمیخوام تمرکزم از آزمون برداشته بشه!

    گفتم آره!

    گفت اینم نتیجه اش که قراردادی شدی اونها نصفه تو حقوق میگیرن!

    گفت یادته وقتی خواستی با تعهد و تمرکز و اعتماد به نفس برای روابطت اقدام کنی گفتم حتتتی باید تغذیه ات رو تغییر بدی!

    یادته تویی که 30 سال عادت داشتی بعد از غذا بلافاصله میوه بخوری ،بخاطر حرفی که بهت زدم و بخاطر هدفت تو 1 لحظه تصمیم گرفتی و از اون روز تا دو ماه مصرف شیرینی جات رو 99٪کم کردی و دیییگه میوه نخوردی بعد از غذا!

    گفتم آره!

    گفت نتیجه اش چی شد!

    گفتن این شد که از صمیم قلبم خداروشکر میکنم

    جالب اینجاست که من یک ذره هم هیییچ مشکل جسمی نداشتم اما چون هدفم برام مهم بود هررر الهامی که بهم شد عملیش کردم.

    و بعد از حرفای خدا جون گرفتم و انرژی گرفتم و متعهد شدم که بیام خونه و نمونم مافیا بازی کنم.

    حالا ببینید همین که بعد از اینکه تعهد قلبی دادم که نمونم سرکار چی شد!

    همکارم از یک شیفت دیگه زنگ زد گفت من میخوام بیام سرکار تو میمونی!؟

    گفتم نه میرم گفت خوب باشه من میام(عملا با اومدن ایشون اگر من میخواستم بمونم هم دیگه نمیشد چون جای خواب نبود،ما از 11 شب مافیا بازی میکردیم تا 3 شب،3 تا 4 غذا میخوریم و بگو بخند بعد میخوابیم تا 8 صبح و هر شبی که به این منوال بگذره 1 میلیون اضافه کار میگیریم،اینه وقتی خدا بخواد بهت حال بده)خلاصه اومدم تو اتاق بر عکس همیشه هییییچکسی اسرار نکرد که بمون مافیا بازی کنیم!

    خدارو گواه میگیرم قبلا این همکارا کیفم رو قایم میکردن و ازم میگرفتن و میگفتن بمون مافیا بازی کن!

    بعد از اینکه اومدم خونه این فایل رو دیدم و حجت بر من تمام شد که کدوم ماشین رو بخرم.

    شاید خیلی مسخره و خنده دار باشه که برای حضرت ابراهیم ،بها دادن یعنی بریدنه سر بچه اش،اما برای من بها دادن یعنی عبور کردن از یک تفریح اما من تو این قضیه ایمان میارم به خدا که تو قرآن گفته ما بیشتر از توان شما به شما تکلیف نمی‌کنیم!

    و به خودم افتخار میکنم که همین 1 قدم کوچولو رو برداشتم برای رسیدن به اون 4 تا هدفم.

    در پناه خدای واحد موفق باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 72 رای: