https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2020/08/abasmanesh-2.gif8001020گروه تحقیقاتی عباس منش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباس منش2020-08-11 09:38:342020-08-11 20:09:32سریال زندگی در بهشت | قسمت 67
189نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
بنام خدا با سلام خدمت استاد عباسمنش و خانم شایسته و دوستان هم فرکانسی
روز شمار تحول من
ردپای شماره(1)
امروز با دیدن این فایل نکات مثبت و جالبی رو دیدم اول اینکه واقعا دیدن پردایس و این همه زیبایی مانند یک خواب است ک این همه قشنگی و بکر بودن این مکان آدم رو به وجد می آورد…
شکرگزاری کردن هر روز و هر لحظه استاد و خانم شایسته واقعا قابل تحسینه و این زیبایی ها رو تکراری نمیدونن و هر بار توجه میکنند و لذت میبرن و سپاس خداوند زیبایی آفرین رو بجا می آورن …
خدایا شکرت برای این یادآوری ک ما انسان ها چقدر توانا و فوق العاده هستیم و همیشه برای انجام کارها با خلاقیت و نوآوری همه چیز آسان و سریع میشه
اگه ما با این همه قدرتی ک خداوند در وجود ما قرار داده ک با استفاده از فکر و ذهن مان راه های جدید و اکتشافات و اختراعات جدیدی را برای بهبود و پیشرفت جهان انجام ندهیم و صرف یک مصرف کننده باشیم واقعا چه فرقی با بسیاری از حیوانات دیگر داریم ک از وقتی ک به دنیا می آیند تا وقتی ک میمیرند یک موجود قابل پیش بینی با یکسری رفتارهای تکراری هستند …
خدارو شاکرم برای افرادی ک زمین را با کشف کردن و اختراع کردن به جای بهتری تبدیل میکنند بسیاری از دانشمندان و افراد متخصص و ایده پرداز
ک همیشه با برخورد با مسائل بشر و حل آنها راه را برای ما و نسل های آینده هموار میکنند…
خدایا ممنون و سپاسگزارم برای نعمت هایی ک اختصاصی و ویژه برای ما انسان ها روی زمین قرار دادی ..
امروز بعد از 730 روز (یعنی 2سال) عضویت
اولین قدم جدی رو میخوام بردارم و با تعهد میخوام هر روز یک کامنت عالی از خودم به یادگار جا بذارم
خدایا در این مسیر خودت یار و یاورم باش من بجز تو کسی رو ندارم…
خداروهزاران مرتبه شکرمیکنم که دوستی سرراه من قراردادکه توسط اون به اینجاهدایت بشم
امروزداشتم به این فکرمیکردم چی شدکه الان اینجام خوب که فکرکردم دیدم یه مسیرتکاملی روطی کردم واینجابودنم بی دلیل نیست چون تقریبا3سالی هست که تصمیم گرفتم تغییرکنم تایه چیزایی توی زندگیم تغییرکنه وازهمون موقع خدامنوهدایت کرد
ازاونجایی که به خودم گفتم زهرالیاقت تواین شرایطی که الان داری نیست وتولایق بهترینهایی چون خالق توبهترینه
همه ی فایل هابینظیرن ومن هردفه هرکدومومیبینم عجیب حالم خوب میشه ولذت میبرم ازاینهمه زیبایی ونعمت وفراوانی واینهمه عشق بین استادومریم عزیز
من قبل ازاینکه به سایت هدایت بشم یه جورایی تومسیرقرارگرفته بودم ولی اززمانی که عضواین خانواده شدم باکوچکترین چیز خداروشکرمیکنم ولذت میبرم،درصورتی که قبلا همین چیزابه چشمم میخورد ولی نمیدیدم، یه وقتایی ازسرذوق وخوشحالی بدون اینکه اتفاق خاصی افتاده باشه چنان خنده ای میکنم دخترم که6سالشه هم ناخودآگاه بامن میخنده و ذوق میکنه
این یکی ازتغییرات مثبت منه که زیباییهاونعمت های خداروخیلی بهتروبیشترمیبینم وبیشترشکرگزارم وحضورخداروبیشترحس میکنم وبازهم ازخدای خوبی هاسپاسگزارم وازاستادعزیزم ومریم جان هم ممنونم بابت به اشتراک گذاشتن این زیباییها
من اولین کامنتم بودبه امیدخداازاین به بعدردپاهای بیشتری ازخودم به جا میذارم الان فقط خواستم حسموباهاتون به اشتراک بذارم وبگم دوستتون دارم وبرای همه ی دوستانم بهترینهاروازخدای مهربان میخوام
خدایا شکرت که در هر لحظه منو هدایت میکنی . الان هم به ذهنم نظم بده و کمکم کن تا مرحله به مرحله جلو برم .
چند وقت پیش برای ازمون رانندگیم که بنا بدلایلی یه شهر دیگس خودم تنهایی پاشدم اومدم خونه مادربزرگم .
خودم تنهایی با اتوبوس اومدم . تجربه خوبی بود . تو اون مدتی هم که اونجا بودم تجربه خوبی بود . الانم که تو اتوبسم درحال برگشت .
خدارو شکرت که هر دفعه راحت اتوبوسو پیدا کردم . یه صندلی عالی . همه چی جوره جور .
یه چند تا نکته بود که دوس داشتم با شما دوستان در میون بزارم .
من دفعه قبل ازمونمو رد شده بودم . باید برمیگشتم شهر خودم . حتی موقع ازمون هم همه همش میگفتن افسر سخت میگیره و فلان . ولی من قبول نمیکردم تو ذهنم . موقع ازمون افسر همش بهم میگفت راحت اصلا چیزی نیس . فک ما رفیقاتیم . ماشین باباتو برداشتی بریم شمال.
کلا دستش درد نکنه خیلی خوش رو بود . ولی من بخاطر اشتباهات خودم رد شدم .
دفعه بعد که برا ازمون اومدیم . همه میگفتن دفعه اول قبول نمیشی و فلان و بیسار . من دوستم دوساله در گیره .
من کلا کاری نداشتم. اتفاقا اونی که بیش تر از همه مینالید و غر میزد رو که لااقل من در جریانم که رد شد . بقیه رو نمیدونم . بعد من خیلی راحت روشن کردم . رفتم . گفت پارک دوبل برو . یعنی یه پارکی رفتم خودم کیف کردم .(ノ≧∇≦)ノ ミ ┻━┻
بعد گفت دور دو فرمون بزن . داشتم میرفتم گفت وایسا داره ماشین میاد .
از دور داشت ماشین میومد . فاصلش زیاد بود . فک کنم فک میکرد ماشین بیاد من هول میکنم . بهش گفتم بزار الان سریع برات ردش میکنم . نمی دونم چیشد با افسری که همه اینقدر ازش میترسن این جوری حرف زدم اینقدر راحت (◍•ᴗ•◍) . خلاصه خیلی سریع دور زدم
اینا همه نتیجه رانندگی با ماشین های قدیمی فامیلا بود . فرمون غیر هیدرولیک . کلا دستم قوی شده بود .
و حقیقتش هم کلا از رانندگی خیلی میترسیدم. به خاطر همین با هر کی میتونستم تمرین کردم تا ترسم بریزه . وقتی که از رانندگی تو جاده میترسیدم . از عمد میرفتم توش .
ازمونو خیلی راحت بدون حتی کوچک ترین ایرادی قبول شدم .
رفتم پیش بقیه بچه ها تا بهشون انگیزه بدم . بهم گفتن تو اصلا از همون اول معلوم بود استرس نداری قبول میشی . اینا پاداش هر کسی که اگاهانه میخواد ذهنشو کنترل کنه و هدایت میشه .
همون جا ازمون من . یه وانت هم بد پارک کرده بود . و کلا بچه ها میگفتن دوبل رفتن سخته باهاش . البته من معتقد بودم که میشه. ولی برای دوبل خودم افتادم با ماشینی که خیلی با مثلش دوبل رفته بودم وکلا دستم بود . خیلی راحت .
قبل ازمونم . افسر میومد چند تا چند تا بچه ها رو بر میداشت میبرد برای ازمون . انصافا خیلی استرس داشت . برای همینم تا اومد گفت نوبت اقایونه من خودم اولین نفر پریدم تو که فرصت سست شدن پیدا نکنم .
همیشه هم این استرس های ازمون تا قبل ازمونه . موقع خود ازمون همه چی راحت پیش میره . کلا من عادت دارم هرچی برام سخته خودمو تو عمل انجام شدش قرار میدم که دیگه فرصت بهونه اوردن نداشته باشم .
بعد زمانی که هنوز نوبتم نشده بود . خانم ها یه طرف اقایون هم یه طرف جمع شده بودیم . داشتیم حرف میزدیم .
من یه جا شنیدم یه خانومی به دوستش گفت این پسرارو نیگاه . همشون قبولن .
من با خودم گفتم اون داره از بیرون به چی نگاه میکنه ؟
یه نگاه به خودم کردم . دیدم پسرا خیلی هاشون استرس داشتن میگفتن قبول نمی شیم . یکیمون که حتی بلند شد رفت . لااقل دخترا که همه موندن ازمونشونو دادن .
ولی اون اینو نمی دید . یعنی نمی خواست بیبینه . راحت تر بود این طوری فکر کنه که اشتباهاتشو نه بخاطر تمرین نکردن . بلکه بخاطر جنسیتس بیبینه .
اتفاقا کم نبودن خانمایی که چقدر قشنگ و با اعتماد بنفس رانندگی میکردن . اصلا لذت میبردی از سوار شدنشون .
به چیز دیگه هم که بود . من مادرم گفته بود برای اینکه کارم راه بیفیته و نخوام دوباره این همه مسیرو بیام . برم بگم من از راه دور اومدم بهم رحم کن و اینا
قبل ترش . ماه قبل که اومده بودم برا ثبت نام . پدرم اومد گفت برو دنبال اشنا بگرد . من بهش گفتم باش . ولی تو دلم گفتم پارتی بازی اخ . فقط خدا .
رفتم و به سمت یکی هدایت شدم که نمی دونم کی بود ولی خودش ثفر تا سد کارمو راه انداخت . بهتر از هزار تا فامیلم حتی . (◕ᴗ◕)
این دفعه هم به مادرم گفتم باش . ولی هیچی به افسر نگفتم و مثل یه راننده تریلی ازمون دادم و قبول شدم . بی هیچ حرف و حدیثی . حالا این همه کنترل ذهن . این همه ارامش تمرین شده . یه همچین پارک دوبلی بزنی . بعد میای میبینی طرف میاد میگه این از رشت اومده بود راهش دور بخاطر همین قبولش کردن . چقدر راحت دلیل اصلی رو نمیبینم و خودشونو از موفقیت دور میکنن .
کلا تجربه خوبی بود . قبل از اومدنم هم دوتا از پسر عمو هامو بردم سینما . البته یکیش میشه پسر دخترعمم
بعد با خودم گفتم چه جالب . تا همین دیروز پسر عمو بزرگا منو میبردن بیرون برام چیز میز میگرفتن . الان من دارم نوه های کوچک ترو میبرم . بعد کلا رابطم با بچه ها عالیه . هر جا میرم عاشقم میشن دیگه نمیزارن برم . خونه یکی از پسر عموهام رفتم . بچه بود کلا ندیده بودمش . تمام روز باهم بودیم . برام جا پهن کرد تو حیاط . کلی خاطره برام گفت . بچه کلاس سومی داره برا من خاطره از گذشته ها میگه
صبح بیدارم کرد . مهدی برات صبحونه گذاشتم . عزیزم
یا یه بچه دیگه بود . عاموزام بود. بچه پیش دبستانیه . من بیرون بودم صبح . تا من نیومدم صبحانه نخورد . گفت میخوام با تو غذا بخورم . کلا بچه کم حرفیه . فک کنم با تنها کسی که شوخی میکنه منم .
بعد برام جالبه تمام نوه های کوچیک فامیل عاشقمن .همشون میگن مهدی تو چقدر خنده داری . کلا پیش من از خنده روده بر میشن . خدایا شکرت .
تو این سفر هم تجربه خوبی بود . قبلا اگه دعوایی میشد منم درگیرش میشدم و کلی اتفاق ناجالب . اما این فعه من میموندم تو اتاق کتاب میخوندم . و اصلا کاری به اون فضا نداشتم و واقعا جدا بودم . انگار که اون فضا اصلا برای من وجود نداشته .
خدارو شکر . الانم تو اتوبوسم در مسیر برگشت . خدارو شکر . اگه بازم نکته ای به ذهنم رسید حتما باهاتون در میون میزارم.
باز هم ورود نعمت و ثروت به زندگی استاد که با دیدن این ورود نعمت ما هم این انرژی را وارد زندگی مان میکنیم. واقعاً خوشبختی و نعمت و ثروت همه و همه یک انرژی است همه از یک جنس، از جنس خداوند که فقط از یک فرم به فرم دیگری تبدیل میشود.
توی همین پارادایز یک عالمه درخت وجود داره که اون شرکتی که اومده و اون خونه را سخته از جنس چول از همین چوب ها استفاده کرده. اون توی مسیر علاقه خودش قدم برداشته به راحتی انرژی و موارد را از فرمی به فرم دیگر در آورده و داره به مردم و خودش خدمت رسانی میکنه.
بینهایت هست، بینهایت. همه جا میشه این انرژی را دید، این جنس فراوانی را دید، فقط جشم بینا میخواد. لازمه که با لنزت را عوض کنی، از لنزی که عموم جامعه به چشمانشون زده اند در بیای و بری توی مقیاس کیهانی و ببنی که توی همین یک خونه چقدر مواد و متریال انبار شده. تمام چوب ها، تمام میخ ها، تمام شیشه ها و در و پنجره ها، اون انرژی که ستفاده شده تا اون اره ها کار کنند و اون دریل ها سوراخ کنند، تمام افرادی که کار کردند برای ساختن این سازه، این آقایی که این را آورد و اینجا توی زمین استاد قرارش داد و دوباره همین انرژی که به عنوان سوخت ماشین مصرف شد و یا اون جنراتوری که برق تولید کرد.
مگه تمومی داره؟؟؟ نه هیچ وقت تموم نشه و این خود فراوانی جهان هستی هست. از همه چیز همه نوع به بینهایت هست. اگر هم نباشه کاری نداره، ما به عنوان خلیفخ خداوند روی زمین خلقش میکنیم و جهان را گسترش میدیم.
هر چقدر بهتر و بیشتر این فراوانی و این انرژی را ببینیم بیشتر و بهتر به وجود اون آگاه میشیم و بیشتر و بهتر بهش توجه میکنیم. باید ذهنمون را عادت بدیم به دیدن اون ، نه اینکه مانند خیلیای دیگه بی تفاوت از کنار این نعمت ها رد بشیم.
به نظر من این بیتفاوتی ما نسبت به نعمت ها و فراوانی ها خیلی مسخره است و دست کم گرفتن اون بعد خدایی ماست. به قول خداوند توی قرآن مومنان کسانی هستند که در نشانه هایی که در زمین و آسمان قرار داده شده می اندیشند.
بیایم نعمت هامون را ببینیم، توی زندگی خودمان اونها را ببینیم. استاد خیلی ممنونم از فایل هایی که آماده کردید و میکنید چون به ما کمک میکنه که اون را توی چهارچوب مانیتور ببینیم و انگار وقتی که اون جا آدم نعمت ها را میبینه بیشتر بهشون توجه میکنه تا توی دنیای واقعی خودش. اما با توجه کردن به آن ها توی مانیتور من سعی میکنم که یاد بگیرم همین ها را توی زندگی خودم هم ببینم. انگار که زندگی خودم هم همین مانیتور هستش و هیچ چیزی نباید عادی بشه برای من.
این طوری زندگی معنا پیدا میکنه، وقتی همه چیز عادیه برات انگار که زندگی مزه و طعم خودش را از دست میده. امیدوارم که بتوانم ذهنم را به خوبی تربیت کنم برای دیدن نعمت های خدواند و دیدن فراوانی ها که این خود عبادت هستش به نظر من.
با سلام خدمت استاد و خانم شایسته و همه دوستان خوبم
خدایا شکرت خونه وسایل ها تون مبارک باشه استاد و خانم شایسته چقدر راحت آسان با وسایلهایی که دارند تمام جابجایی خودشون رو انجام میدادند با کمترین امکانات بهترین کارایی را میتوانند انجام دهند
آدمها میتوانیم همه چیز را تغییر بدهند برای مسالهای که به راحتی میتوانیم انجام دهیم اما از زیباییهای پرادایس نمیتوانیم چشم برداریم با ابرهای زیبا آسمان آبی و دریاچه بینظیر درختان و چمنهایی که سرتاسر برای ما لذت و احساس خوب را خلق میکنند استاد چقدر قشنگ گفتن که نباید چیزی رو که نخواهیم خرج کنیم یک چیز بدی رو بگیریم به خاطر اینکه خساست به خرج بدیم باید جوری زندگی کنیم و پولسازی داشته باشیم که دوباره کاری نباشد و چقدر جالب انعام استاد وقتی میخواستند به آن شخص بدهند قبول نکردند و برای من تعجب بود و این کارشون توحیدیتر بودن خودشون را نشان میدادند در پناه الله یکتا شاد سلامت و ثروتمند باشید انشاالله
سلام به استاد عزیزم و مریم خانم وهمه دوستان همفرکانسی
به پاس قدر دانی وسپاسگزاری از آموزش های عالی استاد بزرگوارمبر خودمواجب میدانم هر زمان توانستم کامنت بنویسم با عشق در این سایت عالی و فوق العاده وجهانی
این فیلم دقیقا منا یاد استفاده از نیروی اهرم انداخت همان اهرمی که بهواسطه آنمیتوان سنگینترین اجسامرا به اسانی بلند کزد
من این باور بسیار عالی را دوستدارمبا شمابه اشتراک بزارم
من بهواسطه ایمانم به نیروی برتر وفوق العاده و بسیار عظیم خداوند متصل میشوم من به واسطه ایمانم اهرمی میزنم که بانیروی بسیار کم ولی با ایمانی قوی هر مانعی را به اسانی از سر راهم بر میدارم و مسیر موفقیت و پیشرفت بواسطه ایناتصال با نیروی عظیمخداوند بسیار زیبا اسان ودلپذیر است دقیقا مثل همان در سه تنی که با یک انگشت باز میشود
خداوند برای من هر کاری را انجاممیدهدکافیاست مننیروی اهرم یا همان ایمانم را عمل کنم
خدایا شکرت که در هر لحظه مرا هدایت میکنی و به سمت نور و اکاهی بیشتر حمایت وهدایت میکنی
تحسین میکنم شما را استاد عزیز که بواسطه باورهای عالی ودرستتون به چنین پارادایسی هدایت شدید و واقعا خدارا شکر که قانون جواب میدهد و بسیار عالی وبینقصهم جوابمیدهد شما به بهشتی در رویزمینرسیدید الهی شکر بایتاینپارادایس زیبا کههرچقدر میبینیم سیر نمیشیم الهی شکر
فکر مادر کار ما آزار ما است
خداوندهمهچیزراراحت و اسان برای ما خواسته است و به شرطی که موانع ذهنی را خاموش کنیم این حهاننیزبهشتی میشودبرای ما الهی شکر
بنام خدا با سلام خدمت استاد عباسمنش و خانم شایسته و دوستان هم فرکانسی
روز شمار تحول من
ردپای شماره(1)
امروز با دیدن این فایل نکات مثبت و جالبی رو دیدم اول اینکه واقعا دیدن پردایس و این همه زیبایی مانند یک خواب است ک این همه قشنگی و بکر بودن این مکان آدم رو به وجد می آورد…
شکرگزاری کردن هر روز و هر لحظه استاد و خانم شایسته واقعا قابل تحسینه و این زیبایی ها رو تکراری نمیدونن و هر بار توجه میکنند و لذت میبرن و سپاس خداوند زیبایی آفرین رو بجا می آورن …
خدایا شکرت برای این یادآوری ک ما انسان ها چقدر توانا و فوق العاده هستیم و همیشه برای انجام کارها با خلاقیت و نوآوری همه چیز آسان و سریع میشه
اگه ما با این همه قدرتی ک خداوند در وجود ما قرار داده ک با استفاده از فکر و ذهن مان راه های جدید و اکتشافات و اختراعات جدیدی را برای بهبود و پیشرفت جهان انجام ندهیم و صرف یک مصرف کننده باشیم واقعا چه فرقی با بسیاری از حیوانات دیگر داریم ک از وقتی ک به دنیا می آیند تا وقتی ک میمیرند یک موجود قابل پیش بینی با یکسری رفتارهای تکراری هستند …
خدارو شاکرم برای افرادی ک زمین را با کشف کردن و اختراع کردن به جای بهتری تبدیل میکنند بسیاری از دانشمندان و افراد متخصص و ایده پرداز
ک همیشه با برخورد با مسائل بشر و حل آنها راه را برای ما و نسل های آینده هموار میکنند…
خدایا ممنون و سپاسگزارم برای نعمت هایی ک اختصاصی و ویژه برای ما انسان ها روی زمین قرار دادی ..
امروز بعد از 730 روز (یعنی 2سال) عضویت
اولین قدم جدی رو میخوام بردارم و با تعهد میخوام هر روز یک کامنت عالی از خودم به یادگار جا بذارم
خدایا در این مسیر خودت یار و یاورم باش من بجز تو کسی رو ندارم…
به نام خدای زیباییها
سلام خدمت خانواده ی باعشقم
خداروهزاران مرتبه شکرمیکنم که دوستی سرراه من قراردادکه توسط اون به اینجاهدایت بشم
امروزداشتم به این فکرمیکردم چی شدکه الان اینجام خوب که فکرکردم دیدم یه مسیرتکاملی روطی کردم واینجابودنم بی دلیل نیست چون تقریبا3سالی هست که تصمیم گرفتم تغییرکنم تایه چیزایی توی زندگیم تغییرکنه وازهمون موقع خدامنوهدایت کرد
ازاونجایی که به خودم گفتم زهرالیاقت تواین شرایطی که الان داری نیست وتولایق بهترینهایی چون خالق توبهترینه
همه ی فایل هابینظیرن ومن هردفه هرکدومومیبینم عجیب حالم خوب میشه ولذت میبرم ازاینهمه زیبایی ونعمت وفراوانی واینهمه عشق بین استادومریم عزیز
من قبل ازاینکه به سایت هدایت بشم یه جورایی تومسیرقرارگرفته بودم ولی اززمانی که عضواین خانواده شدم باکوچکترین چیز خداروشکرمیکنم ولذت میبرم،درصورتی که قبلا همین چیزابه چشمم میخورد ولی نمیدیدم، یه وقتایی ازسرذوق وخوشحالی بدون اینکه اتفاق خاصی افتاده باشه چنان خنده ای میکنم دخترم که6سالشه هم ناخودآگاه بامن میخنده و ذوق میکنه
این یکی ازتغییرات مثبت منه که زیباییهاونعمت های خداروخیلی بهتروبیشترمیبینم وبیشترشکرگزارم وحضورخداروبیشترحس میکنم وبازهم ازخدای خوبی هاسپاسگزارم وازاستادعزیزم ومریم جان هم ممنونم بابت به اشتراک گذاشتن این زیباییها
من اولین کامنتم بودبه امیدخداازاین به بعدردپاهای بیشتری ازخودم به جا میذارم الان فقط خواستم حسموباهاتون به اشتراک بذارم وبگم دوستتون دارم وبرای همه ی دوستانم بهترینهاروازخدای مهربان میخوام
شادوسلامت وسعادتمندباشید
سلام دوستان (◍•ᴗ•◍)
خدایا شکرت که در هر لحظه منو هدایت میکنی . الان هم به ذهنم نظم بده و کمکم کن تا مرحله به مرحله جلو برم .
چند وقت پیش برای ازمون رانندگیم که بنا بدلایلی یه شهر دیگس خودم تنهایی پاشدم اومدم خونه مادربزرگم .
خودم تنهایی با اتوبوس اومدم . تجربه خوبی بود . تو اون مدتی هم که اونجا بودم تجربه خوبی بود . الانم که تو اتوبسم درحال برگشت .
خدارو شکرت که هر دفعه راحت اتوبوسو پیدا کردم . یه صندلی عالی . همه چی جوره جور .
یه چند تا نکته بود که دوس داشتم با شما دوستان در میون بزارم .
من دفعه قبل ازمونمو رد شده بودم . باید برمیگشتم شهر خودم . حتی موقع ازمون هم همه همش میگفتن افسر سخت میگیره و فلان . ولی من قبول نمیکردم تو ذهنم . موقع ازمون افسر همش بهم میگفت راحت اصلا چیزی نیس . فک ما رفیقاتیم . ماشین باباتو برداشتی بریم شمال.
کلا دستش درد نکنه خیلی خوش رو بود . ولی من بخاطر اشتباهات خودم رد شدم .
دفعه بعد که برا ازمون اومدیم . همه میگفتن دفعه اول قبول نمیشی و فلان و بیسار . من دوستم دوساله در گیره .
من کلا کاری نداشتم. اتفاقا اونی که بیش تر از همه مینالید و غر میزد رو که لااقل من در جریانم که رد شد . بقیه رو نمیدونم . بعد من خیلی راحت روشن کردم . رفتم . گفت پارک دوبل برو . یعنی یه پارکی رفتم خودم کیف کردم .(ノ≧∇≦)ノ ミ ┻━┻
بعد گفت دور دو فرمون بزن . داشتم میرفتم گفت وایسا داره ماشین میاد .
از دور داشت ماشین میومد . فاصلش زیاد بود . فک کنم فک میکرد ماشین بیاد من هول میکنم . بهش گفتم بزار الان سریع برات ردش میکنم . نمی دونم چیشد با افسری که همه اینقدر ازش میترسن این جوری حرف زدم اینقدر راحت (◍•ᴗ•◍) . خلاصه خیلی سریع دور زدم
اینا همه نتیجه رانندگی با ماشین های قدیمی فامیلا بود . فرمون غیر هیدرولیک . کلا دستم قوی شده بود .
و حقیقتش هم کلا از رانندگی خیلی میترسیدم. به خاطر همین با هر کی میتونستم تمرین کردم تا ترسم بریزه . وقتی که از رانندگی تو جاده میترسیدم . از عمد میرفتم توش .
ازمونو خیلی راحت بدون حتی کوچک ترین ایرادی قبول شدم .
رفتم پیش بقیه بچه ها تا بهشون انگیزه بدم . بهم گفتن تو اصلا از همون اول معلوم بود استرس نداری قبول میشی . اینا پاداش هر کسی که اگاهانه میخواد ذهنشو کنترل کنه و هدایت میشه .
همون جا ازمون من . یه وانت هم بد پارک کرده بود . و کلا بچه ها میگفتن دوبل رفتن سخته باهاش . البته من معتقد بودم که میشه. ولی برای دوبل خودم افتادم با ماشینی که خیلی با مثلش دوبل رفته بودم وکلا دستم بود . خیلی راحت .
قبل ازمونم . افسر میومد چند تا چند تا بچه ها رو بر میداشت میبرد برای ازمون . انصافا خیلی استرس داشت . برای همینم تا اومد گفت نوبت اقایونه من خودم اولین نفر پریدم تو که فرصت سست شدن پیدا نکنم .
همیشه هم این استرس های ازمون تا قبل ازمونه . موقع خود ازمون همه چی راحت پیش میره . کلا من عادت دارم هرچی برام سخته خودمو تو عمل انجام شدش قرار میدم که دیگه فرصت بهونه اوردن نداشته باشم .
بعد زمانی که هنوز نوبتم نشده بود . خانم ها یه طرف اقایون هم یه طرف جمع شده بودیم . داشتیم حرف میزدیم .
من یه جا شنیدم یه خانومی به دوستش گفت این پسرارو نیگاه . همشون قبولن .
من با خودم گفتم اون داره از بیرون به چی نگاه میکنه ؟
یه نگاه به خودم کردم . دیدم پسرا خیلی هاشون استرس داشتن میگفتن قبول نمی شیم . یکیمون که حتی بلند شد رفت . لااقل دخترا که همه موندن ازمونشونو دادن .
ولی اون اینو نمی دید . یعنی نمی خواست بیبینه . راحت تر بود این طوری فکر کنه که اشتباهاتشو نه بخاطر تمرین نکردن . بلکه بخاطر جنسیتس بیبینه .
اتفاقا کم نبودن خانمایی که چقدر قشنگ و با اعتماد بنفس رانندگی میکردن . اصلا لذت میبردی از سوار شدنشون .
به چیز دیگه هم که بود . من مادرم گفته بود برای اینکه کارم راه بیفیته و نخوام دوباره این همه مسیرو بیام . برم بگم من از راه دور اومدم بهم رحم کن و اینا
قبل ترش . ماه قبل که اومده بودم برا ثبت نام . پدرم اومد گفت برو دنبال اشنا بگرد . من بهش گفتم باش . ولی تو دلم گفتم پارتی بازی اخ . فقط خدا .
رفتم و به سمت یکی هدایت شدم که نمی دونم کی بود ولی خودش ثفر تا سد کارمو راه انداخت . بهتر از هزار تا فامیلم حتی . (◕ᴗ◕)
این دفعه هم به مادرم گفتم باش . ولی هیچی به افسر نگفتم و مثل یه راننده تریلی ازمون دادم و قبول شدم . بی هیچ حرف و حدیثی . حالا این همه کنترل ذهن . این همه ارامش تمرین شده . یه همچین پارک دوبلی بزنی . بعد میای میبینی طرف میاد میگه این از رشت اومده بود راهش دور بخاطر همین قبولش کردن . چقدر راحت دلیل اصلی رو نمیبینم و خودشونو از موفقیت دور میکنن .
کلا تجربه خوبی بود . قبل از اومدنم هم دوتا از پسر عمو هامو بردم سینما . البته یکیش میشه پسر دخترعمم
بعد با خودم گفتم چه جالب . تا همین دیروز پسر عمو بزرگا منو میبردن بیرون برام چیز میز میگرفتن . الان من دارم نوه های کوچک ترو میبرم . بعد کلا رابطم با بچه ها عالیه . هر جا میرم عاشقم میشن دیگه نمیزارن برم . خونه یکی از پسر عموهام رفتم . بچه بود کلا ندیده بودمش . تمام روز باهم بودیم . برام جا پهن کرد تو حیاط . کلی خاطره برام گفت . بچه کلاس سومی داره برا من خاطره از گذشته ها میگه
صبح بیدارم کرد . مهدی برات صبحونه گذاشتم . عزیزم
یا یه بچه دیگه بود . عاموزام بود. بچه پیش دبستانیه . من بیرون بودم صبح . تا من نیومدم صبحانه نخورد . گفت میخوام با تو غذا بخورم . کلا بچه کم حرفیه . فک کنم با تنها کسی که شوخی میکنه منم .
بعد برام جالبه تمام نوه های کوچیک فامیل عاشقمن .همشون میگن مهدی تو چقدر خنده داری . کلا پیش من از خنده روده بر میشن . خدایا شکرت .
تو این سفر هم تجربه خوبی بود . قبلا اگه دعوایی میشد منم درگیرش میشدم و کلی اتفاق ناجالب . اما این فعه من میموندم تو اتاق کتاب میخوندم . و اصلا کاری به اون فضا نداشتم و واقعا جدا بودم . انگار که اون فضا اصلا برای من وجود نداشته .
خدارو شکر . الانم تو اتوبوسم در مسیر برگشت . خدارو شکر . اگه بازم نکته ای به ذهنم رسید حتما باهاتون در میون میزارم.
هاشقتونم .
شاد و ازادباشید (◍•ᴗ•◍)
سلام خدمت همه دوستان عزیزم،
باز هم ورود نعمت و ثروت به زندگی استاد که با دیدن این ورود نعمت ما هم این انرژی را وارد زندگی مان میکنیم. واقعاً خوشبختی و نعمت و ثروت همه و همه یک انرژی است همه از یک جنس، از جنس خداوند که فقط از یک فرم به فرم دیگری تبدیل میشود.
توی همین پارادایز یک عالمه درخت وجود داره که اون شرکتی که اومده و اون خونه را سخته از جنس چول از همین چوب ها استفاده کرده. اون توی مسیر علاقه خودش قدم برداشته به راحتی انرژی و موارد را از فرمی به فرم دیگر در آورده و داره به مردم و خودش خدمت رسانی میکنه.
بینهایت هست، بینهایت. همه جا میشه این انرژی را دید، این جنس فراوانی را دید، فقط جشم بینا میخواد. لازمه که با لنزت را عوض کنی، از لنزی که عموم جامعه به چشمانشون زده اند در بیای و بری توی مقیاس کیهانی و ببنی که توی همین یک خونه چقدر مواد و متریال انبار شده. تمام چوب ها، تمام میخ ها، تمام شیشه ها و در و پنجره ها، اون انرژی که ستفاده شده تا اون اره ها کار کنند و اون دریل ها سوراخ کنند، تمام افرادی که کار کردند برای ساختن این سازه، این آقایی که این را آورد و اینجا توی زمین استاد قرارش داد و دوباره همین انرژی که به عنوان سوخت ماشین مصرف شد و یا اون جنراتوری که برق تولید کرد.
مگه تمومی داره؟؟؟ نه هیچ وقت تموم نشه و این خود فراوانی جهان هستی هست. از همه چیز همه نوع به بینهایت هست. اگر هم نباشه کاری نداره، ما به عنوان خلیفخ خداوند روی زمین خلقش میکنیم و جهان را گسترش میدیم.
هر چقدر بهتر و بیشتر این فراوانی و این انرژی را ببینیم بیشتر و بهتر به وجود اون آگاه میشیم و بیشتر و بهتر بهش توجه میکنیم. باید ذهنمون را عادت بدیم به دیدن اون ، نه اینکه مانند خیلیای دیگه بی تفاوت از کنار این نعمت ها رد بشیم.
به نظر من این بیتفاوتی ما نسبت به نعمت ها و فراوانی ها خیلی مسخره است و دست کم گرفتن اون بعد خدایی ماست. به قول خداوند توی قرآن مومنان کسانی هستند که در نشانه هایی که در زمین و آسمان قرار داده شده می اندیشند.
بیایم نعمت هامون را ببینیم، توی زندگی خودمان اونها را ببینیم. استاد خیلی ممنونم از فایل هایی که آماده کردید و میکنید چون به ما کمک میکنه که اون را توی چهارچوب مانیتور ببینیم و انگار وقتی که اون جا آدم نعمت ها را میبینه بیشتر بهشون توجه میکنه تا توی دنیای واقعی خودش. اما با توجه کردن به آن ها توی مانیتور من سعی میکنم که یاد بگیرم همین ها را توی زندگی خودم هم ببینم. انگار که زندگی خودم هم همین مانیتور هستش و هیچ چیزی نباید عادی بشه برای من.
این طوری زندگی معنا پیدا میکنه، وقتی همه چیز عادیه برات انگار که زندگی مزه و طعم خودش را از دست میده. امیدوارم که بتوانم ذهنم را به خوبی تربیت کنم برای دیدن نعمت های خدواند و دیدن فراوانی ها که این خود عبادت هستش به نظر من.
سلام خدمت دوستان عزیز و استاد گرامی
من اول از همه چیز عاشق این اخلاق و رفتار استاد با مریم بانو هستم
چقدر مهربان و آرام و صمیمی ودوست داشتنی باهم حرف میزنن
رابطه ی بینشون رو تحسین میکنم سرهمه چیز باهم مشورت میکنن
چقدر خوب میگن میخندن احترام وعشق و صمیمیت بینشون واقعا تحسین برانگیزه
چقدر روحیه ی خوبی دارن الهی همیشه خوشبخت باشن
کارها چقدر اسون انجام دادن بدون زور فیزیکی
یه جوری فیلمو نگاه کردم حس کردم من اونجام یه آرامش خاصی داشت اون فضا
خدایا شکرت اقای دیوید چقدر کارش رو خالصانه و تمیز و با دقت انجام دادن
چقدر خوبن همچین آدمایی
بهشون اعتماد داری که کاری رو انتظارش رو داری تحویلت میده بدون نگرانی
.استاد چقدر خوب فضا رو دادن که اقای دیوید کارشو انجام بده تو کارش دخالتی نکرد فقط جاهایی که لازم دونست رفت جلو و کمک کرد
.
استاد یه نکته جالبی که دیدم همه چیز براتون جدید و دوست داشتنی هست براتون تکراری نمیشه سعی میکنید خیلی با دقت وریز به همه چیز توجه کنیدولذت ببرید
چقدر خوبه که ارام هستین و عجله ندارید . این فضارو دادین که هرچیز در زمانو مکان خودش پیش بیاد
زندگیرو در لحظه خودش زندگی میکنید
خدایا شکرت بابت این همه زیبایی
سلا مریم جون و استاد ایشالله همیشه حال دلتون خوب باشه
بهبه چقدر این پردایس چقدر این شهر خوب عالیه واقعا هر چی بگم کم گفتم خدایا شکرت
واقعا عاشق این این خداو این جهانم که هر چقدر پیش بری بازم میتونی کار رو ساده و ساده تر کنی
استاد مبارکتون باشه ایشالله به سلامتی استفاده کنید
چقدر خونهای خوبیه هم بزرگ هم خوشگل مشکلم که هست دیگه خیلی خوبه
مریم جون ازت ممنونم که این زیبای ها رو با ما در میون میگذاری مرسی عزیزم
خدایا شکرت به خاطر زیبای هات
با نام خداوندی که من رو انسان آفرید
سلام خدمت دوستان عزیز
چقدر کارها آسان شده
استاد جان چقدر زیبا به نمایش گذاشتید که جهان رو به پیشرفت هست و جهان رو به آسانی و راحتی داره میره
ی نفر با ی ماشین ی خونه رو میاره نصب میکنه و بدون ریخت و پاش. خیلی منظم و عالی
خدایا سپاسگزارم بابت ابزار های فوق العاده
خدایا سپاسگزارم بابت زیبایی های فراوان درختان زیبا چمن های زیبا و ابر های عالی و زیبا
خدایا سپاسگزارم بابت خانه ای که در بهشت هست و من هم میخوام
خدایا سپاسگزارم بابت درختان و دریاچه عالی و زیبا
خدایا ازت سپاسگزارم بابت ثروت فراوان و نعمت بی نهایت
استاد نشانه ی آدمی هست که از تمام نعمت های خدا استفاده عالی میکنه و سپاسگزار هست و خداوند داره بر نعمت هاش به راحتی افزایش میده
خدایا سپاسگزارم بابت این همه ثروت فراوان و بی نهایت
خدایا شکرت خدایا شکرت خدایا شکرت
به نام هدایت الله
با سلام خدمت استاد و خانم شایسته و همه دوستان خوبم
خدایا شکرت خونه وسایل ها تون مبارک باشه استاد و خانم شایسته چقدر راحت آسان با وسایلهایی که دارند تمام جابجایی خودشون رو انجام میدادند با کمترین امکانات بهترین کارایی را میتوانند انجام دهند
آدمها میتوانیم همه چیز را تغییر بدهند برای مسالهای که به راحتی میتوانیم انجام دهیم اما از زیباییهای پرادایس نمیتوانیم چشم برداریم با ابرهای زیبا آسمان آبی و دریاچه بینظیر درختان و چمنهایی که سرتاسر برای ما لذت و احساس خوب را خلق میکنند استاد چقدر قشنگ گفتن که نباید چیزی رو که نخواهیم خرج کنیم یک چیز بدی رو بگیریم به خاطر اینکه خساست به خرج بدیم باید جوری زندگی کنیم و پولسازی داشته باشیم که دوباره کاری نباشد و چقدر جالب انعام استاد وقتی میخواستند به آن شخص بدهند قبول نکردند و برای من تعجب بود و این کارشون توحیدیتر بودن خودشون را نشان میدادند در پناه الله یکتا شاد سلامت و ثروتمند باشید انشاالله
سلام به استاد عزیزم و مریم خانم وهمه دوستان همفرکانسی
به پاس قدر دانی وسپاسگزاری از آموزش های عالی استاد بزرگوارمبر خودمواجب میدانم هر زمان توانستم کامنت بنویسم با عشق در این سایت عالی و فوق العاده وجهانی
این فیلم دقیقا منا یاد استفاده از نیروی اهرم انداخت همان اهرمی که بهواسطه آنمیتوان سنگینترین اجسامرا به اسانی بلند کزد
من این باور بسیار عالی را دوستدارمبا شمابه اشتراک بزارم
من بهواسطه ایمانم به نیروی برتر وفوق العاده و بسیار عظیم خداوند متصل میشوم من به واسطه ایمانم اهرمی میزنم که بانیروی بسیار کم ولی با ایمانی قوی هر مانعی را به اسانی از سر راهم بر میدارم و مسیر موفقیت و پیشرفت بواسطه ایناتصال با نیروی عظیمخداوند بسیار زیبا اسان ودلپذیر است دقیقا مثل همان در سه تنی که با یک انگشت باز میشود
خداوند برای من هر کاری را انجاممیدهدکافیاست مننیروی اهرم یا همان ایمانم را عمل کنم
خدایا شکرت که در هر لحظه مرا هدایت میکنی و به سمت نور و اکاهی بیشتر حمایت وهدایت میکنی
تحسین میکنم شما را استاد عزیز که بواسطه باورهای عالی ودرستتون به چنین پارادایسی هدایت شدید و واقعا خدارا شکر که قانون جواب میدهد و بسیار عالی وبینقصهم جوابمیدهد شما به بهشتی در رویزمینرسیدید الهی شکر بایتاینپارادایس زیبا کههرچقدر میبینیم سیر نمیشیم الهی شکر
فکر مادر کار ما آزار ما است
خداوندهمهچیزراراحت و اسان برای ما خواسته است و به شرطی که موانع ذهنی را خاموش کنیم این حهاننیزبهشتی میشودبرای ما الهی شکر
بازهم از شما سپاسگزازم
درپناه تنها قدرت جهان دلتان گرم باد
شب شما بخیر
وحید ربانی
سلام سلام.
من از این ویدیو آموختم که انسان ها به وسیله ی ابزار اگر بخان و اراده کنند میتونن کوه رو هم جابجا کنند.
واقعا تحسین می کنم این آقا رو که یک پکیج کامله از ابزار و تخصص ها.
چقدر آسان سازی کرده
چقددر اتاق فکر ها تشکیل شده برای اجرایی کردن تک تک این ایده ها که فکر همه چیو کردن.
راستش اون شِبهِ لیفتراک اصلا توی ایران وجود نداره من فکر می کنم سازندش اصلا فقط کشور امریکا بوده و هست.
آفرین احسنت.
چقدرر مسئولیت پذیر.
چقدر خیر رسان.
لذت بردم.
خدایا شکرت.
مبارکتون باشه
عاشقتونم.