سریال زندگی در بهشت | قسمت 68

دیدگاه زیبا و تأثیرگزار حامد عزیز به عنوان متن انتخابی این قسمت:

سلام استاد عزیز وخانم شایسته

واقعا کار شما قابل تقدیر است که با دو کارمند و خانم شایسته دارید کاری انجام میدهید که رسانه‌هایی که هزاران نیرو دارند نمی‌توانند

مثلاً سریال صد قسمتی سفر به دور آمریکا بسیار زیبا سرگرم کننده و آموزنده بود و تمام عوامل پشت صحنه سریال سه نفر+استاد بودند

درصورتیکه یک سریال ۲۰قسمتی تلویزیون شایدصدها دستنکار بازیگر،فیلم بردار،فیلم نامه نویس و…دارند

استاد با گوش دادن به الهامات وجودش بهترین واقعیت زندگیش را نشان میدهد که بهترین بازیگران نمی‌توانند نقش استاد را اجرا کنند

خانم شایسته عزیز با اجرا کردن الهامات وجودش سریال هایی از واقعیت زندگیش میسازد که بهترین فیلم نامه نویس ها و کارگردان ها و گروه فیلمبرداری نمی‌توانند انجام دهند

آخه من بار اولم هست که دارم سریالی میبینم که ب زیبایی هرچه تمام قدرت یک آهنربا رانشان میدهد

ب زیبایی هرچه تمام زیبایی یک پروانه وطبیعت رانشان میدهد

انگار کارگردان واقعی سریال زندگی در بهشت خداوند متعال است و دارد زندگی زیبای استاد وقدرت واقعی خود و زیبایی هایی ک آفریده است را ب ما نشان می‌دهد

قدرت یک آهنربا،زیبایی یک پروانه و…

قدرت مدیریت خداوند،هنگامی که کاربران ب خدا میسپاری با چهار نفر رسانه و گروهی تشکیل میشود ک از همه‌ی جهات نتیجه شأن از گروههای چهار هزار نفره بیشتر و بهتر است

خدای شکرت

معنای واقعی قادر متعال را در سریال زندگی در بهشت میتوان فهمید

نیروی خداوند،مدیریت خداوند وقدرت بی اندازه خداوند را در این سریال میتوان فهمید

درپناه خداوند بهترین هارا تجربه کنید

برای دیدن سایر قسمت‌های «سریال زندگی در بهشت»‌، کلیک کنید

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • دانلود با کیفیت HD
    365MB
    24 دقیقه
  • فایل تصویری سریال زندگی در بهشت | قسمت 68
    128MB
    24 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

216 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «قاصدک الهی» در این صفحه: 1
  1. -
    قاصدک الهی گفته:
    مدت عضویت: 2514 روز

    به نام خداوند بخشنده مهربان

    سلام به همه دوستان عزیزم و استادو مریم نازنینم

    خدایا من از وقتی با قانون آشنا شدم یعنی در روزهایی که دل از همه بریدم و خدایانی که در ذهنم ساخته شده بود را شکستم هرچند شاید از شکستن خدایان هراس داشتم از قهر و عذاب خدایان ولی خواستم بشکنم خدایانی که نه صدایم را میشنیدند نه مرا میدیدند ونه قدرتی در دفع ضررهایم داشتن شکستم انگار وجودم کل وجودم از وجود و حضور خدایی خبر داشت وهرگز وهرگز در تمام عمرم در نهایت شرکهایم تورا تایید میکرد که هستی هرچند نمیشناختمت و چون در نهایت شرکها و کفرهاو گناهاا خبر از عذابی که نابودم کند نبود نه تنها مرا بلکه عمیقتر که نگاه میکردم برای هیچ کس بازهم نبود انگار فقط مهربانی بودوبخشش وچه غیر باور شد تا باور خشم و غضبت بر ادمیان ولی تورا باز نشناختم فقط نتوانستم طور دیگری که سالهاا به من گفتن از نقل بزرگان دین و قرانت صدایی که میشنیدم این بود اگر راست میگویند چرا اوضاعشان تغییر نمیکنداگر راه درستیست چرا بهتر نشدی مگر از خدا نمیخواهی مگر صدایت به خدا نرسیده پس چرا اوضاعت هرروز بدتر میشود نگاهی که بهم به شدت حس گناه میداد چون استاد شده بودم برای خردیدن حال خراب برای خودم چون باور کرده بودم صدای گناهکارن به خدا نمیرسد و شک کردم به تمام راهایی که برای سعادت دنیا و اخرت کفته شده بودزمانیم که میگفتم دنیا هیچ ولی لابد اخرتم خوب است دقیقار که میدیدم متوجه میشدم به کدام بهانه بهشت جایگاهم باشد به کدام شایستگی نشان دادنها به غیبتها و حسدها و کفرهااا و ایا کم شده اند یا من تغییری کردم و پاسخ چیزی نبود جز بدتر شدن ناسپاستر شدن تکامل و گذشت زمان گویی بر کمبوهایم می افزود چون من شجاعت برای حذف چیزی در خود نداشتم و چقدررر تغیییر کردن وخوب شدن برایم سخت و غیر قابل دسترسی تعریف شده بود همواره از کودکی از سختی و بلاهایی که سر ادم خوبها میاد گفتن و سالهاا از حادثه کربلاا را بلایی عظیم سر دادن و تنها یاداوری از امامانمان و پیامبران جز ذکر مصیبت نشنیدم جز گریه اجباری برای بهشت و گناه گریه نکردن و گناه نماز نخواندن و گناه دلسوزی نکردن و گناه بلند خندیدن و گناه سر سفره حرف زدن و گناه اهنگ گوش کردن وگناه به خود رسیدن و تیپ زدن گناه حرف زدن با جنس مخالف چه روزهایی که گناه کردیم با اینکه شنیده بودیم گناه است منتها نتوانستیم جلوی خود را بگیریم و تا همین لحظه حس عذاب وجدان در لایهای زیزین وجودمان انباشته شد شاید باورتان نشود نمیداندانم از کجا و از چه کسی و از چه زمانی این باوربه من داده شده که من از لایق دانستن خود و از قدرانی کردن از سپاسگزاریرکردن و از شاد بودن و از اهمیت دادن به خود حس گناه دارم فقط میدانم به اسم خدا و دین بهم خورانده شده که اینچنین درمن نفوذ کرده خدایا من این خدایان را روزی شکستم در وجودم میکفت خدا هست ولی ان روز که تبر برداشتم برای شکستن بتهاا مطمئن نبودم که خدا هست فقط دیگر نمیتوانستم انچه که گفتن را باور کنمچون دیده بودم تو بعد از ان گناه عذاب نکردی بلکه نعمت دادی و بخشیدی مگر وعده این نبودکه عذاب کنی و نابود کنی ویا به پاس ان گریها و نمازهاا و قران خواندنها و دعاهای طولانی و و دلسوزی کردنهاا و تمام کارهای خوبی که به عنوان اصل دین گفته شد دعاهایم را اجابت کنی و نه تنهات اجابت نکردی بلکه اوضاع بدتر شد اینگوته شده بود که خدایی که گناهان را عذاب نمیدهد و به اعمال نیک پاداش نمیدهد انگار تنهاا درراین دنیااا رها شده بودم برای پیدا کردن راه درست و هیچ چیز نمیتوانست افکار جدیدم را تغییر دهد چون نتایج انقدر محکم بود که عقل راهم رد کرده بود ومن در جستجویی راهی بودم تا پاسخم را بدهد ایا ازادیم هر کاری کنیم خوب وبد فرقی نمیکند ایرادی ندارد میشود تا اخرش بد بودد و گناه کرد خدا که بخشندس

    درراین جستجوعااا به سمت شما هدایت شدم حرف قوانین شد اولین بار بود که میشنیدم پاسخهاا منطقی و محکم بود بسیار انچنان در روحم اثر کرد که مدتهاا در مستی اش مدهوش بودم اگاهیکا تکرار شد و مرا به چالش کشاند درست مرا به همان نقطه اول رساند راه درست کدام است گناهان که بخشیده میشود و کار نیک که پاداشی نداشت اینبار بیشتر به هنه چیز شک کردم با انکه ورودم به این سایت درران زمان الهی بودنش برمن محکم شده بود با دیدن نشانه الهی با دیو خوابی از رسول خدا که قبله وه نشان توحید است و رسالت این سایت شوی برمن نگذاشت که این راه درست است ولی با این حال چالشهایی که با هر بار گوش کردن فایلهاا در من ایجاد میشد اینبار شک به همه چیز را در من به وجود اورد حتی شک به خدایی که تعریف شده بود به قران به خوابم به شنیدهام به استاد و به همه چیززز شک کردم شک کردن برایم خیلییی درد داشت بیشتراز تمام دردهایی که تا اون زمان چشیده بودن مثل سقوط بود مثل ناامیدی مطلق مثل گول خوردن ولی من تغییر را میخواستم نمیتوانستم تسلیم شدن را بپذیرم هرچند از زبان استادباشد یا خدا چون ترسیده بودم که دوباره گول نخورم و همچنان در جستجوییی خدااا فایل گوش میکردم برای پیدا کردن جواب سوالاتم سوالاتی که در همان ابتدا برایمان به وجود امده بود چون ما به همه چیز شک کرده بودیم به تمام انچه از قبل شنیدیم به خوبی و بدی به قیامت و مرگ و به رسالت و به همه چیزز و چقدر خوب که استاد عزیزم شما پاسخ جزئی ندادین وگرنه ما باز هم میشدیم همان ادم ثابق که هرچه گفتند را قبول کردیم ولی شما اصل را گفتین و من خودم با هدایت خدا با بها دادن به پاسخ رسیدم کلا در این مورد شخصیتم تغییر کرده که خودم به پاسخ برسم واقعا چه زمان میشه رسید زمانی که عمل کرد به آکاهیهاا نه اینکه اون آگاهی رو بزاریم خاک بخوره باید بهاا داد

    چون هنوز ابهاماتی درمن بود ایا آزادم هراری کنم ایا ثواب و گناهی وجود دارد ومن فکر میکردم با وود قوانین ازادیم هرکاری کنیم گناهی وجود نداره ما که مسئول کسی نیستیم حاضر بودم برای سعادتم هرکاری کنم و من بها دادم من به نسبت فکرم عمل کردم نگفتم اگر اشتباه کنم چی اگر فلان کارم گناه باشه چی من گفتم باید عمل کنم وگرنه چطور میتونستم اعتماد کنم به مسیر باید مطمئن میشدم هچسن مسبری هست یا خیر یا اینکه یک دلخوشیع سادس ذهن است و هزار اما و ازآنجایی که حس گناه از گذشته با من بود این فکر که نکند خداوند منو به این طریق از مسیر خودش خارج کردهچون من گناهکارم و منو خواسته طرد کنه ولی چون وجودم بدون خدا بودن را ننیخواست من فقط خدا رو میخواستم دوست داشته شدنم و بنده خوب بودنم طوری که میگفتم خدایاا تو منو از پنجره پرت کنی از درمیام تو ازدر پرتم کنی از پنجره میان و خلاصه انقدر پیگیر بودم و فرق این بار عملکردم با تمام گذشته من با اینکه میدونستم قانون چیه و فلانه یعنی همچنان که تمام فایلهاا رو گوش میکردم و فکر میکردم و مینوشتم ولییی آگاهاااانه مثل گذشته و چه بسا بخاطر شکهامم بدتر عمل میکردم و نتیجهههه کاملاا مشهوده ولی همچنانم مطالب استادو پیگیرر. بودم و همین توجهات هرچندکوچکم امااا مستمرم نتایج خیلی خوبی داشت نتیجه میگرفتم باور کنید که خودم جا میخوردم میکفتم خدایااا به ازای چی پاداش میدیییی من که خودمم خودمو لایق نمیبینم به کدامین شایستگی نشان دادنهااا ولی خدا وهاب بودنش را به من نشان داد و رحمت خودش که گفته بیش از لیاقتمون نعمت میده و رحمانیت خودش که اصل است را نشانم داد

    این تلاشهاا و ادامه دادنها موجب شد بهتر درک کنم قوانین را موجب شد به سمت افرادی و افرادی به سمت من هدایت بشن که واقعااا به گفته استاد دست خدا هستن اصلا اومدن به من خیر بدن من تونستم تمیز بدم راه درستو به پاسخ سوالاتم رسیدم نه اینکه اونا بگن فلانه ومن بگم باشه قبول من عمل کردم تجربه کردم و متوجه شدم حق چیه درواقع هدایت خدا بود و کارارو خدا کرد و خواستم الان بگم بعد این همه مدتت میتونم بگم خدای درونم میگه این آگاهیهاا رو دیکه مثل وحی منزل قبول کن خدایی که با لبخند به من نگاه میکنه ومیگه وقتش رسیده که خودتو تحسین کنی و قدردانی کنی وقتش رسیده بنده خوبم چشماتو باز کنی و تسلیم باشی صدق بالحسنی باشی به خود به انچه از نعمتهااا میبینی باقیش رو به من بسپاررر ومن چقدررر ارامتر برای رضای خداا لبیک میگویم صدای ارامش را میشنوم واین برای من شروع تازه ای است ومن تازه فهمیدم این کلام استاد در اکثرین فایلهاشون که گفتن عمل به قانون هم تکامل میخواد یا جایی که گفتن وقتی میخوام فایلی رو اماده کنم به خودم میگم ایا من شایستگیشو دارم که در موردش حرف بزنم یا خیر میخوام بگم استاد منم برای انجام تمیرینات همین حسو داشتم که ایا شایستگی دارم یا خیررر که پاسخ خدای درونم انرژی تازه ای به من داد میدانم راه بی پایان است ومن در قدمهای اولم ولی لذت تجربه توحیدی بودن باخدا زیست کردن در هر لحظه فراتر از باورهاا را زیست کردن برام چون زندگی ای همانند پرنسسهای داستانهای رویایست که مثال حی و حاضرشم مریم عزیز است و استاد گویی تجلی روح سلیمانی و ابراهیمی و محمدی و موسی و نوحی و علی و حسین واریست

    در بهشت در سرزمین پارادایس اون کلاه زیبا و این همه سرسبزی و چمنهااا و غازهای زیبا و مرغهاا و کلبها و ابرهااا و پروانه رنگی و برانی ابرهاا و یک تکه چوب همه وهمه همه رویاییس همه چیزش حتی یک لیوان اب هم حتی یک آهنربااا یک میخ این بهشتتت انقدر متفاوت و متفاوتتت است که ادم حس میکنه به قول استاد فرکانس همه چیز فرکانسه واقعا انسان از این همه تفاوت متحیر است میخوام بگم مریم جان اونجای که گفتی این اهنربا چه موجود یه بعد خواستی اصلاحش کنی و گفتی چه چیزیه خواستم بگم واقعا نیاز به اصلاح نداره واقعا اون اهنرباا هم در این بخشت مثل یک موجوده که زبان داره و با زبان بی زبانی حرف میزنه ماام حس پیدا میکنیم وقتی به یک تکیه چوب و یک میخ مگر میشه موجودنباشه و یک شی بی روح باشد اونم انگار پاره ای ازماست و ماهم از سخاوت و رحمت و عدالت پروردگارمون میتونیم همین لحظه مونو همین جایگاه و خونه از که هستیم با سپاسگزاری و تحسین و راستی ودرستی به بهشت تبدیل کنینم وبه بهشتهاا هدایت بشیم به انجایی که نه ابتدایش معلوم است و نه انتهایش رودهایی که از ان نهرها جاریست این مسیر بی انتهاا کافیست ادامه بدیممم خدایاا شکرت که هدایتم کردی خدایاا تمام لحظاتم هرچه بوده و هست و خواهدبودتا بی انتهاا را به تو میسپارم .

    درپناه خدا شادو رستگار باشید .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 16 رای: