سریال زندگی در بهشت | قسمت 68

بنام الله هدایتگر

سلامی پر از عشق بر خانواده صمیمی عباسمنش

سلام بر عزیزان

استاد عزیز چند هفته ای میشه که محصول عزت نفس رو تهیه کردم و دارم روش کار میکنم بشدت.دیشب تصمیمی رو که مدت هاست درش تردید داشتم گرفتم:

“حذف تمامی فایل ها و نرم افزارهای مربوط به پروژه دانشگاهی”

با اینکه حداقل یک سال و نیم روش زمان و انرژی فوق العاده ای گذاشته بودم برای انجامش و موفق هم شدم اما دقیقه ۹۰همه چی رو حذف کردم و کلا بیخیالش شدم.بیخیال ۱۰۰ درصد و الان بسیار احساس سبکی دارم احساس میکنم رو ابرام.

این قسمت مصادف شد با تصمیم دیشب من و طبق توضیحات شما از زبان ربم، به درستی تصمیم یقین پیدا کردم و دارم آماده میشم برای یک دنیای جدید، دنیایی که میدونم عشق واقعیم رو قدم به قدم تجربه میکنم.

شکر و سپاس الهی را که فرمانروای جهانیان است

امشب یک ترمز دیگه هم با هدایت الله پیدا کردم.

وقتی خانم شایسته داشت توضیح میداد که من این کار ها رو کردم و کلی میخ جمع کردم و… حسی بهم گفت که ببین چقدر داره توضیح میده به استاد.استاد انگار حواسش به صحبت های ایشون نیست و داره جای دیگه رو تماشا میکنه.بنظرم خانم شایسته دیگه در این لحظه باید صحبتش رو زود خلاصه کنه چون انگار داره وقت استاد رو میگیره.

این ندای درونیم من رو متوجه ترمزی کرد که سالهااااست در وجودم بوده و هست.بلافاصله دست ذهنم رو خوندم و گفتم ای شیطووون تا حالا کجا بودی ندیدمت.درست مثل اون میخ هایی که زیر خاک بودن و با چشم دیده نمیشدن اما به محض اینکه خانم شایسته خاک رو با عصای موسی لمس کرد یکی یکی میخ ها دیده شدن.این قسمت درک من رو از شناسایی ترمزها تا حد زیادی بیشتر کرد و الان بهتر میتونم دست ذهنم رو بخونم و دیگه تابع فرمانش نباشم.

خدایا شکرررررررررررررت

من هم دارم قدم به قدم مثل همون آهن ربا میخ های ذهنم رو کشف میکنم و یکی یکی با قدرت تمام بیرونشون میکشم.

در این مدت میخ خای زیادی در ذهنم پیدا کردم و اگر همینطور ادامه بدم و پیش برم انقدر میخ پیدا مکینم که میگم عههههههههههههههه این همه میخ بود و من نمیدونستم!!!!!

درست مثل میخ هایی که شما پیدا کردید.من که فکر نمیکنم این همههه میخ میتونه در اون فایر بیت وجود داشته باشه.

خدا قوووووووت بانو شایسته عزییییییییز

خدا رو شکر بابت این همزمانی بینظیییییییر

در پناه الله یکتا باشید