https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2020/08/abasmanesh-8.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2020-08-16 09:31:382020-08-16 23:05:31سریال زندگی در بهشت | قسمت 71
210نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
به نام تنها فرمانروای جهانیان، رب و صاحب اختیار من
سلام به همه عزیزان همسفرم در مسیر مستقیم خدا
سپاسگزار خداوندی هستم که با هدایت و حمایتش مرا در مسیر مستقیم خودش ثابت قدم نگه داشته و دیدن این قسمت زیبا رو روزیم کرد. خدایا شکرت
خدایا شکرت برای سلامتی روز افزون استاد عزیزم و خانم شایسته نازنینم
خدایا شکرت برای این rv زیبا و لاکچری و این همه رشد و بهبود و گسترش دایمی در جهان مون
خدایا شکرت برای موتور زیبایی که خانم شایسته به راحتی سوارش میشه. اینقدر این رفت و برگشت راحت و ساده شده
خدایا شکرت برای صدای مرغ و خروسا که صدای طبیعته و پر از انرژی مثبت
خدایا شکرت برای درختان کاج استوار و زیبا و چمن های شاداب و سرسبز و زیبایی های روز افزون پرادایس
خدایا شکرت برای رابطه زیبا و عاشقانه و محترمانه و بدون وابستگی استاد عزیزم و خانم شایسته نازنینم
خدایا شکرت برای عزت نفس، توحید و شجاعت بی نظیر خانم شایسته نازنینم، تحسینت می کنم عزیز دلم
خدایا شکرت برای این همه بزرگی و زیبایی پرادایس
خدایا شکرت که من رو در مدار دیدن رابطه عاشقانه شما عزیزانم قرار داد تا برام بهترین الگوها رو به تصویر بکشه.
تحسینتان می کنم عزیزان دلم
خدایا شکرت برای جاده سالم و خلوت و زیبای پرادایس
خدایا شکرت برای آسمان پاک و آبی و ابرهای سفید خوشگل
خانم شایسته نازنینم تحسینت می کنم برای دعا ها و آرزوهای خیر که بدرقه راه استاد می کنید. خدایا شکرت
خانم شایسته نازنینم برای این همه توحیدی بودنت و ایمان شکست ناپذیرت تحسینت می کنم عزیزززززززم
خدایا شکرت برای براونی زیبا و نجیب و دوست داشتنی
خدایا شکرت برای نعمت مرغا و خروس و اردکا و برای تمام لذت ها و درس هایی که بوسیله اونا روزیمان می کنی،
خانم شایسته نازنینم تحسینت می کنم که اینقدر از همه چیز لذت می بری و توی هر چی دنبال زیبایی و نکات مثبت اون و در واقع جلوه خدا در اونی و این باعث شده که همیشه در صلح درونی با خودت و جهان باشی و تمام لحظه ها رو عالی زندگی کنی و اینجوری قدر ثانیه ثانیه ای که خدا روزیت کرده رو بهتر بدونی.
چقدر عالی خانم شایسته نازنینم درس رها بودن و مقاومت نداشتن رو از مرغ و خروس و جوجه ها یاد گرفت و با عشق با ما به اشتراک گذاشت، تحسینت می کنم زیبا
ای جانم، خدا رو شکر که اون تنه های درخت رو گذاشتین دور فایتر پیت، دقیقاً اون موقع که استاد داشت اونا رو قطعه قطعه می کرد ، گفتم اینا جون میده برای اینکه بذاری شون کنار فایر پیت و اون فضای رویاییش رویایی تر بشه، خدایا شکرت
ما باید مسائل مون رو حل کنیم به جای اینکه ازشون فرار کنیم
خانم شایسته نازنینم صحبتها تون در مورد تمیزی و چندشت شدن خیلی برام درس داشت این همون مفهوم جای درست قرار گرفتن اهرم رنج و لذته، منم دقیقا همین احساس رو دارم , ما می گیم بدوجود، ولی دقیقا همین احساس شما رو دارم ، چون اون کثیفیه بیشتر از احساس چندشم روی مخمه، و اینکار رو انجام میدم ، ولی با لذت نبود ، اما در قسمت های ابتدایی همین سریال وقتی شما رو دیدم که با لذت اینکارها رو انجام می دادین، منم احساسم خیلی خیلی بهتر شده و صد البته که باید تکاملم رو طی کنم، خدا رو شکر.
واقعاً احساس بعد از انجام دادن کارها فوقالعاده عالیه، اینکه به نجواهای ذهن و بهانه ها اهمیتی ندیم و کار درست رو در زمان درستش انجام بدیم. خدایا شکرت
چه باورهای عالی:
اینکار حل مسئله است، این کار شجاعت میخواد، این شجاعت باعث میشه که آدم بزرگ بشه، آماده بشه برای انجام کارهای جدی تر
خدایا شکرت برای نعمت آب که مایع حیاته، که باعث آبادیه، باعث رشد و زنده موندن همه موجوداته، باعث تمیزی و پاکیه، باعث شادابیه، این همه زیباست و باعث طراوت و زیبایی، خدا رو هزاران هزاران مرتبه برای آب فراوان و پاک و جاری و همیشگی سپاسگزارم سپاسگزارم سپاسگزارم 💖💖💖
خدای من عجب غروب زیبایی، خدایا شکرت شکرت شکرت
خدایا شکرت برای باران زیبا و فراوانی که داره می باره، یعنی من عاشق بارونم عاشقا، خدا رو هزاران مرتبه برای این نعمت بی پایان سپاسگزارم سپاسگزارم سپاسگزارم
چند وقت پیش در موقع خوندن کامنت یکی از دوستان ، خدا درهایی از آگاهی رو برام باز کرد که به درک بهتر فایل تئوری سطل استاد منجر شد ، اینکه توی ذهنم همیشه بود که باید ظرف وجودم یا همون سطلم رو بزرگ کنم و وقتی که بارون زیبای پرادایس رو دیدم ، با خودم گفتم خدای من ، از سطل و ظرف بزرگ گذشته، استاد یک دریاچه ۴,۵ هکتاری گرفته زیر بارون نعمت و فراوانی و ثروت خدا، و چقدر درک این موضوع به تصویر سازی ذهنی من برای بزرگتر کردن ظرف وجودی من و دریافت نعمت و ثروت بیشتر کمک کرد ، خدا رو هزاران مرتبه شکر 💖
ای خدا جوجه رو نگاه کن، خدایا شکرت برای هدایت مون. خوش اومدی عزیزم دلم ، خوش اومدی به پرادایس، خوش اومدی به این دنیای زیبا، خوش اومدی به سریال زندگی در بهشت. خدایا شکرت
لحظه تولد و به دنیا اومدن موجودات خیلی لحظه ناب و زیباییه
اصلأ تولد خود خوده معجزه خداونده، اینکه یک نطقه ناچیز با طی کردن تکاملش به یک موجود زنده کامل تبدیل میشه، خیلی خیلی زیباست. خدایا شکرت
ای جانم چه خوشگلن، صدای جیک جیک شون که دل منو برده. خدایا شکرت برای دیدن و لذت بردن این لحظه زیبا.
خدایا شکرت برای درهای شیشهای بزرگ پرادایس که اینقدر عالی زیبایی های روز افزون بهشت رو می تونیم ببینیم.
خخخخخ من عاشقتم خانم شایسته نازنینم برای تشبیهات قشنگی که بکار می بری، براونی اومده برای چشم روشنی 😂😂😂
خدایا شکرت برای سکوت و آرامش فوقالعاده پرادایس
خدای رزاق و روزی رسان من چطوری من سپاسگزاری ات رو به جا بیارم آرام جانم، یه مایعی رو توی تخم مرغ گذاشته تا جوجه جذب بدنش بکنه و این چند روزی که مادرش نمی تونه براش غذا تهیه کنه، گرسنه نمونه، خدای من شکرت شکرت شکرت رزاق من.
خدایا شکرت برای صدای باران و سمفونی زیبای قورباغه ها که دارن سپاسگزاری می کنند و ترا تسبیح می گن.
خدایا شکرت که سری دوم جوجه ها دارن به دنیا میان، عزیزم چقدر زبله این جوجه کوچولو که قراره بشه مرغ شاخدار. چه جوری پوسته تخم رو کنار می زنه، خدایا شکرت برای هدایت همیشگی ات که در تمام جهان مون جاریه.
خدا رو شکر که استاد عزیزم هم صحیح و سلامت اومد خوش اومدی استاد عزیزم بیا که به موقع اومدی خانم شایسته نازنینم اینقدر پشت در اتاق زایمان بیدارمونده و بچهها رو تحویل گرفته😉😂 ، الان حضور پر از مهر و عشق شما، انرژیش رو حسابی مضاعف می کنه. خانم شایسته نازنینم خدا قوت عزیز دلم 😘
تحسینت می کنم خانم شایسته نازنینم که رفتی استقبال استاد.
خدای من اون پرنده هم با اون صدای خوشگلش داره این عشق الهی شما رو تحسین می کنه.
خدایا شکرت برای این پرنده خوش آواز
خدایا شکرت برای این درخت زیبای جلوی در پرادایس
خدایا شکرت برای آسمان آبی و صاف و ابرهای سفید و خوشگل
خدایا شکرت برای پرتوهای نور خورشید عالم تاب که از لابلای شاخه های درخت خودنمایی می کنه.
سلام استاد عزیزم خوش اومدی از سفر پر از خیر و برکت و درس و تجربه های عالی
بازم تحسینتان می کنم عزیزای دلم برای این رابطه عالی و بی نظیرتان.
استاد عزیزم و خانم شایسته نازنینم قدم های نورسیده مبارک 😉 ان شاالله که قدم شون پر از خیر و برکت باشه
ممنونم عزیزای دلم برای به اشتراک گذاشتن این همه زیبایی با ما
دوستان عزیزم برای کامنت های عالی تون ممنونم
ان شاالله همیشه در مسیر مستقیم خدا ثابت قدم بمانیم 💗
خدا جونم عاشقتتتتم و برای اینکه دیدن این قسمت زیبا از سریال بی نظیر زندگی در بهشت و دریافت این همه زیبایی و درس و آگاهی رو روزیم کردی سپاسگزارم سپاسگزارم سپاسگزارم 💖
در پناه خدا، شاد سلامت، ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید 🌹
سلام به هممه بچه های سریال زندگی در بهشت قسمت زیبای 71 هم شروع شد الهی شکر که قراره کلی زیبای ببینیم کلی درس یاد بگیریم و کلی فرکانس های خوب ارسال کنیم از همه مهمتر کلی عملللل کنیم
یه حس قوی بهم گفت یه مطلبیو بنویسم اینجا
برا خودم این چند روز این نجوا خیلیی پیش اومده که ببین فلان فرد موفق (اقوام و یا دوست و اطرافیان) نگا اصلا هیچ کدوم از کارهای که تو انجام میدی رو انجام نمیده و اما بازم موفق وثروتمنده تاز هرشب فیلم و سریال رو نگاه میکنه ورودی های ذهنشو کنترل نمیکنه و فلان
ماب اید حواسمون باشه که دقیقا نمیدونم این افراد که بهمون خیلی هم نزدکی هستن چه باورهای دارند
و یا واقعا از دور اونا رو ما خیلی موفق و خوشبخت میدونیم و بهشون حسرت میخوریم
یا واقعا از درون اونام از زندگی لذت میبرند؟
همین دیشب دقیقا یکی از همین آشناهای که خیلی هم موفق بود توی کسب و کار خودش من یه لحظه رفتم پیشش بعد از چند دقیقه این جمله رو گفت عین همین خسته شدیم از این زندگی تکراری
اون لحظه بود که گفتم اها حواست بود چیشد؟
حواست بود چی گفت؟
گفتم تاحالا مسافرت رفتین؟دقیقا عین جمله رو مینوسم جواب داد از استان کرمانشاه هنوز خارج نشدم بابا مسافرت کجا یه روز نرم سرکار از گشنگی میمیریم فقط برای دکتر و خرید بیرون میرم
به ذهنم گفت شما حرف دیگ داری بزنی؟ که سکوت کرد
واقعا سید جان شما یه الگوی خیلی عالی هستی توی هرچیزی آزادی وقت و مالی
هرجا دلت بخواد تو هر زمان میتونی بری
رابطت که دیگ داریم با چشم میبینیم نیاز به گفتن نداره
اینو دوسداشتم بگم البته حسم بهم گفت که بنویسم بیشتر حواسسمون رو جمع کنیم
خب بریم سراغ فایل
استاد عزیزم که رفت خیر پیش و سفر به سلامت
خانم شایسته این ماجرای موتور سواری شما رو من واقعا تحسین میکنم آفرین داری
این جریان باعث شد من حتما موتور سواری رو یاد بگیرم
البته جرقه های این یاد گرفتن هم چند روز پیش استارت خورد یکی از دوستام از این موتورهای هندلی داره
شاید باورتون نشه بیش از 50 بار من هندل زدم تا اینو روشن کنم یعنی مشکل اصلی من تو موتور سواری همین قسمت بود اقا قبلا چند بار هندل میزدم روشن نمیشد بعد توی ذهنم خودمو با اونای که با یه بار هندل زدن روشنش میکردن مقایشه میکردم
میگفتم نگا اونا یه بار هندل میزنن روشن میشه من نمیتونم ولی یاد گرفتم دیگ خودمو با کسی مقایسه نکنم
این بار انقد هندل زدم تا روشنش کردم بعد از چند بار تمرین به نقطه رسیدم ک با اولین هندل روشن میشد حس خیلی خوبی بود مزد ادامه دادنمو گرفته بودم الانم دارم تکاملمو طی میکنم
اصلا چه کاری ادم موتور سواری بلد نباشه خخ وقتی میتونی ازش لذت ببری چرا خودتو محروم کنی
با این شجاعتی که شما داری من ایمان دارم یه روزی میتونی هم موتورسواری کنی هم فیلم بگیری
خوشبحال این جوجه ها دارن خاک بازی میکنی تازه مامانشون باهشون بازی میکنه
نمیگه بچه جون لباسات کثیف میشه نکن خودشم همراهیشون میکنه
تنه های درخت رو چقدر قشنگ چیدین دور فایر پیت چه ایده خلاقانه ی دمتون گرم
واقعا این تنها بودن شما اینجا تحسین برانگیزه نمیتونم ساده از کنارش بگذرم
همین چند وقت پیش بود دایی من برای انجام یکاری رفته بود تهران زن دایی نمتونست یه شب رو تنها خونه بمونه
تازه خونشون توی توی شهر هستش اینجا که کلی با شهر فاصله داره
حتی حتی شاید برای یه مرد هم کمی ترسناک باشه بخواد تنها اینجا بمونه تا یه خانم
افررررین و لاییییییییک
ببینید ما باید توی اون شرایط قرار بگییرم تا بزرگی و ارزش کار طرف رو درک کنیم دقیقا باید توی شرایط مشابه از دور به به و چه چه گفتن کاری نداره
حالا شایدم خیلیی ها بگن مگه چیه
من خودم یه مثاال خیلللی ساده میزنم همون قسمت قبلی که خانم شایسته یه ملخ نشست رو اون وسیله هیچ واکنش نشون نداد
چند شب پیش یه ملخ اومد توی خونه ما کسی مگه جرعت داشت بره طرفش حالا من شاید از ملخ نترسم ولی خب واقعا نمتیونم از این چیزای ساده بگذرم
وقتی رفتارهای رو توی شرایط کاملا مشابه میبینم
چه بارونی داره میاد
کارواش الهی هم روشن شده و داره همه چیزو تمیز و میکنه
بارون از پشت این درهای شیشه های چقدر قشنگه البته که باید به پشت شیشه اکتفا نکرد وبه قول سهراب سپهری چترها را باید بست
زیر باران باید رفت
فکر را، خاطره را، زیر باران باید برد
خدایا شکرت بخدا قطره های بارون رو که داره میخوره بهم حس میکنم چه حس لذت بخشیه شکر شکر شکر
این دوتارو ببین زیر بارون جشن دونفره گرفتن انقد که دارن از بارون لذت میبرند همیشه از سفیدی برق میزنن
واقعا این بهشت با این مرغ وخروس و اردک و قاز ها بهشتی تر شده چقدر زیبا شده الهی شککرت ادم کییف میکنه اینارو میبینه مادر منم عاشق همچین فضای هست
استاد میگم میتونی یه دونه گاو هم بیاری از علف های اونجا نوش جان کنه و شیر ارگانیک تحویل بده گاو کلا بی آزاره دقیقا مثل براونی بی سرو صداست
مادربزرگم کلی گاو داشت و همیشه شیر تازه برامون میاورد
با تصویر معرفی فایل کلی ذوق کردم فقط چند دقیقه عکس این جوجوی
خوشگل رو دیدم و لذت بردم نگااااااش خدای من چقدددر نازه ای جاااااااااانم
با این فایل نشونه دیگه کاملا ایمان آورده ام که خدا چقدر قشنگ خودش هدایت میکنه و هر نشونه ای که میاد ، صد در صد همونی هست که لازم دارم!
این روزا که دارم روی دوره حل مسائل کار میکنم این نشونه دوباره بهم یادآوری کرد که مشکلاتم باید حل کنم نه اینکه آشغال ها رو زیر مبل بریزم و حل مسائل نترسم و فرار نکنم چون حل مسائل خیلی خیلی ساده است و جوابش در خودشه و با حل کردن هر مسئله ام باعث میشه من بیشتر پیشرفت کنم و عزت نفسم بره بالاا و صد ها خیر و برکت دیگه!
چقدرررر قشنگ بود وقتی بخاطر آب سپاسگزاری کردید،چقدر خوبه که هرلحظه از داشته هامون سپاسگزاری کنیم و نبودش باعث نشه که تازه اون موقع قدرشو بدونیم!
انقدررررر نعمت و ثروت خدا بهمون داده که هیچکس نمیتونه شکرش رو به جا بیاره!
چقدر تحسین کردن زیبایی و ذوق کردنتون رو دوست دارم و ذوق و شوق شما برای زیبایی و اتفاقات خوب باعث میشه جهانم شوق داشته باشه تا زیبایی های بیشتری به شما نشون بده!
برای همینه که شما رو الگو تاپ خودم قرار دادم,یه بانو شجاع و فوقالعاده مستقل(دقیقااا همون چیزی که میخوام) و همیشه در هرکاری رفتار های شما تو ذهنمه و بهم در عملکرد بهتر کمک میکنه!
چقدر بدنیا اومدن جوجه ها بامزه بودددد ،سپاسگزارم که این شاهکار فوقالعاده رو از نزدیک بهم نشون دادید!
چقدر هدایت خدا زیباست ،چقدر خدا واضح منو هدایت میکنه و باهام حرف میزنه!خداییاااااا صدتا هزاران هزاران بار شکرت بابت اینکه هرلحظه هدایتگرمونی!
خیلی خوب بود که اجازه دادید تکامل کار خودش رو بکنه و جوجه به کمک خدا ، خودشون بیان بیرون!
وای ببین ثروت و نعمت رو !!!! ببین فراوانی و بارون رو! از آسمون نعمت میباره!!! خدایا ممنونم که هر لحظه فقط داری رحمتت رو برامون میفرستی و هرچی خوبیه از طرف توعه!شکر شکر شکر!
بزرگی خدا رو ببین ، چه سیستمی توی همه چیز هست و مواظبه کوچکترین موجود هم هست!
و اگر مرگی هم اتفاق افتاد به هیچ چیز وابسته نباشیم، چون مرگ هم جزو زندگیه و طبیعیه!!
بی نهایت از شما سپاسگزارم بابت این هدبه فوقالعاده زندگی در بهشت!
و سپاسگزارم رب العالمین که چه خوب هدایتگر و یکتا پروردگاری هستی! باید تسلیم هدایت های تو باشم!تو کارتو خوب بلدی!!
هرچه از زیبایی رابطه شما دو عزیز تعریف کنم باز هم کمه، خانم شایسته شما یک الگوی تمام برای من هستید، و من چقدر رفتارهای محترمانه و با عشق شما رو ب خودم میگم، میگم یک آدم چقدر با خودش میتونه در صلح باشه، چقدر عشق نسبت ب خودش داره ک از لبریز شده هاش ب همه چه ب پارتنر، چه ب حیوانات، چه موقع تمیز کردن وسایل، بی منت عشق و محبت میورزه، بی انتظار.و این رفتارهای درست چقدر شما را از درون بزرگ میکنه. همونطور ک خودم موقع عشق و محبت ورزیدن احساس بسیار خوبی وجودم رو می گیره و ب خودم اون لحظه افتخار میکنم.
ب خودم میگم تو باید اول رابطه زیبا و در صلحی با خودت و اطرافیان و جهان داشته باشی و بعد لاجرم هدایت خواهی شد ب بهترین فرد. تو ب دنبال عاشق خودت شدن باش.
عشق و محبت شما ب استاد موقع بدرقه و خوش آمدگویی تون، ذوق تون تحسین هاتون، آرزوی خیر و موفقیت برای استاد داشتن، اینها از قلبی بزرگ میاد.
چشم زیبا بین شما از کنار هیچ چیزی ساده نمی گذره، مثل دیدن حمام خاک پرنده ها، و حالا من از شما یاد گرفتم ذوق کنم براشون، خدایا خدایا بگم براشون، قربونشون برم و از کنار این آفریده خداوند ساده نگذرم، و حین پیاده روی ام دقایقی رو ب دیدن شون میگذرونم و از دیدشون بسیار لذت میبرم.
نکته بعدی تمیزکاری بدون مقاومت داشتن و با عشق انجام دادنش
مسائل رو حل کنیم،بهانه نیاریم و ازشون فرار نکنیم.
تمیزکاری شجاعت میخواد، این یعنی حل مسئله نه فرار کردن، و این شجاعت باعث میشه آدم بزرگ بشه و آماده بشه برای انجام کارهای جدی تر.
خیلی جالبه توی رفتارهای شما احساس لیاقت رو یاد می گیرم، اینکه تمیزکاری رو برای خودم یک خدمت ارزشمند بدونم و ارزش قائل بشم برای کاری ک دارم انجام میدم. به شخصه فردی مسئولیت پذیر هستم حتی از خواهرها و یا دوستانم ک صحبت میکردیم و با خودم میگفتم یعنی این افراد چطور میخوان در زندگی آینده شون موفق بشن حالا چه خانه داری و چه رفتن در جامعه، چون ب نظر من افراد موفق توی همه زمینه ها باید مسئولیت پذیر باشن، چون تو باید کار عملی انجام بدی، باید از جات بلند شی تا بتونی در آینده موفق بشی.و حتی کار خانه انجام دادن خیلی توی رشد شخصیت تاثیر داره.
من حتی با دیدن رفتار شما در سریال زندگی در بهشت خیلی بهتر هم شدم.و دیگه با انجام کارهای خانه ب صلح رسیدم و یک خدمت مهم می دونم اش و انتظار پاسخ از کسی ندارم و مطمئن هستم این کار هم ب خودم کمک میکنه و هم خداوند از جاهای بسیار دیگه ب من خیرش رو می رسونه.
خداااای من بارون، بارون، چه نعمتی چه برکتی، خدایا شکرت برای سرزمین پر رزق و نعمت آمریکا، شکرت ک کشوری هست ک مردمی سپاسگزار و درستکار داره و تو این چنین از نعماتت بهره مندشون میکنی. خب راستش امسال ما بارون زیادی نداشتیم و من توجهی ب خبرها نمیکردم و از خدا درخواست میکردم ک باران رحمتش رو نصیب ما هم بکنه. و امروز ک خانم شایسته اون حجم بارون رو نشون مون دادن و در خونه رو باز کردن یه نفس عمیق بلند کشیدم چون دیدم اون بارون روی چوب روی چمن هارو و گفتم خدایا شکرت خدایا شکرت ک هست سرزمینی پر از نعمت و برکت ک هر روز باران های فراوان میباره، هست سرزمینی پر از ثروت و من ازت میخوام ک هدایت بشم ب چنین سرزمین پربرکتی، ک هر بار با دیدن اش شکرت بگم، آره اشکال نداره اینجایی ک هستم بارون نمیاد ولی من روی خودم کار میکنم، ظرفم رو بزرگ میکنم تا ب آسانی هدایت بشم ب کشوری پر برکت.
قسمت ب دنیا اومدن جوجه ها خیلی زیبا و قلب قلبی بود سپاسگزارم خانم شایسته ک انقدر عاشقانه تمام لحظات رو با ما ب اشتراک گذاشتین و با ذوق و شوق تون این زیبایی رو چند برابرش کردین.
گفتن شما در مورد ترس از تاریکی ب من یاد داد کنار اومدن با ترس هامون رو، و اینکه قایم شون نکنیم بگیم اره من تا یه قسمتی میتونم برم تو دل تاریکی ولی بقیه اش رو نه، انقدر با خودم در صلح هستم ک میدونم میتونم تکاملم رو طی کنم و ب اون مرحله هم برسم. خودم رو سرزنش نمیکنم و میگم در آینده مطمئنم میرم تو دل این ترسم.
من خودم ترس از تاریکی رو چندین اقدام براش انجام دادم، یک خرابه ای نزدیک خونه مون ک شب بود رفتم و اونجا وایستادم، کوهنوردی در شب، ولی هنوز باز اون ترسه کامل برطرف نشده و باید باز بیشتر برم تو دلش، باید گسترده ترش کنم.
یکی از ترس هایی ک امروز حین پیاده روی ام انجام دادم، انجام تمرین آگهی بازرگانی بود، یعنی تصمیم در حد 2 دقیقه گرفته و انجام شد، نزاشتم ذهنم برام گنده اش کنه، تمرین رو برای یک آقا پسری انجام دادم، و قبلش ذهنم میگفت توی محل؟ این همه خانم و آقا اینجان اگه تو رو ببینن ک جلوی ایشون ایستادی و داری حرف میزنی میدونی چه حرفهایی پشت سرت میزنن؟ چه فکری میکنن راجع بهت؟ و قلبم میگفت خداست ک آبروی تو رو حفظ میکنه، تو باید پیش خدا آبرو و عزت داشته باشی نه بنده هاش.و خیلی راحت تر از قبل انجام دادمش و خیلی خودم رو تحسین کردم و بعدش اصلا باهاشون صحبت کردم و توضیح بیشتری دادم و اتفاقا خیلی محترم و متشخص بودن. این تمرین تمرین توحیدی هست. میخوام این بت ذهنی و افکاری ک در مورد پسرها دارم رو بشکنم تو ذهنم و دارم خوب پیش میرم ب لطف خدا، ب خدا میگم من میخوام عزت نفسم رو خیلی ببرم بالا تو فقط ایده بده، و خیلی سعی میکنم ب بیشترشون گوش بدم و نزارم افکار ذهنم غلبه کنه.
از یک رفتارهایی از خودم متوجه میشم ک عزت نفس پایینی در این زمینه دارم و پیداشون کردم و مثل خانم شایسته خودم رو سرزنش نمیکنم بلکه میگم آره من این ترس هارو دارم و براشون میخوام قدم های کوچیک کوچیک بردارم و خودم رو در شجاعت های قبلی ای ک انجام دادم تحسین میکنم. متوجه شدم من توی جمع های بزرگ با افراد غریبه صدام خیلی پایینه و میلرزه، متوجه شدم من از معاشرت با پسرها میترسم، متوجه شدم خودم رو از انسان های موفق و ثروتمند و خوش تیپ کمتر می بینم. و برای این رفتارهام شروع ب قدم های کوچک کردم، از دخترخانم هایی ک خیلی تو ذهنم بهشون قدرت میدم و خودم رو کمتر می دونم تعریف میکنم توی ذهنم میگم چقدر زیباست، چقدر لباسش قشنگه و گاهی بلند ب خودشون میگم و می بینم چقدر دخترهای محترم و نایسی هستن، و این ب من ثابت میکنه ک تو از اون فرد کمتر نیستی.
دارم تغییر شخصیتم رو متوجه میشم من کسی بودم ک با پسرها چشم تو چشم نمیشدم و چند روز پیش ک رفتم کوه ب بیشترشون روزبخیر و خدا قوت میگفتم توی راه و اصلا چالش راه انداخته بودم برا خودم، ب همه لبخند میزدم و روزبخیر میگفتم، توی جمع ها با شجاعت میرفتم و با صدای بلند صحبت میکردم.
از تنهایی خودم بهترین لذت رو میبرم و من توحید رو توی این تنهایی شناختم، رسیدم ب این حرف تون ک تو خدا رو باور کن ب عنوان تنها قدرت، تو عاشق خودت و خدات باش اون وقت ملت عاشقت میشن. من این عشق رو این روزها دریافت میکنم حتی از افرادی ک بار اولم هست ک می بینم شون حتی میتونم بگم از خانواده ام هم بیشتر، اینکه تو هر جمعی میرم چه محبت و عشقی نثار من میکنن، و من فقط بعدش میگم خدایا همه اینها از فضل توست، تو داری این محبت هارو نصیب من میکنی.
رفتار مثبت دیگه خانم شایسته اینکه با عشق رفتن استقبال استاد دم در پرادایس و خیلی محترمانه در رو باز کردن و این خودش نوعی کمک محسوب میشه ک دیگه استاد خسته از رانندگی در رو باز و بسته نکنن، و اینکه دیدم شما منتظر بودین تا استاد برسن و نگفتین ای بابا چقد باید منتظر بمونم و … و توجه تون رو گذاشتین روی درختان زیبای دم در و صدای ارکست پرندگان، اینکه هنوز ک هنوزه نمی زارید نعمت های خدا براتون تکراری بشه و عادی بدونین شون و این زندگی با ذوق و چشمی نعمت بین هست ک زیبا و زیباتر میشه.
سپاسگزارم بابت تهیه و تدوین این فایل، در پناه الله.
دیدی بعضی وقتا یه جمله ایو میشنوی یا میخونی انگار آهنربا (دلربا) داره،آهنربای قوی،مثه اونا که استاد مینداخت کف دریاچه تو پرادایس
یکی ازون جمله هارو چند سال پیش خوندم عجیب چسبید ب دلم :
یکی از پادشاها یه نامه مینویسه ب یکی از بزرگان و ازش میخواد نصیحتش کنه،اون بزرگم در جوابش ی جمله ی مختصر و مفید میگه:
در هر چیزی که چشات میبینه موعظه ای هست ( ما مِن شَى ءٍ تَراهُ عَیناکَ إلاّ و فیهِ مَوعِظَهٌ)
وقتی جوجه ها و روند رشد و بدنیا اومدنشونو دیدم ب فکر فرو رفتم،گفتم ببین اینا ک چندتا تخم مرغ بودن،چطور خدا انقدر قشنگ باعث شد که یه نفر(اونم چ کسی، چ دسته گلی ، چ خانومی مثل خانوم شایسته) بیاد با کمال میل اونارو بزاره تو دستگاه،تو یه جای مطمئن،با درجه حرارت و رطوبت مناسب،باعشق ازشون بیست روز محافظت کنه بعد باکلی ذوق و بامهربونی و لطافت قربون صدقشون بره خوشامد بشون بگه جا و غذا و آب و نور و گرمای مناسب براشون تهیه کنه و ازشون محافظت کنه
اینا که حیوونن،حیوونایی که جزئی از ملیاردها چیزی هستن ک بگفته ی قرآن مسخّر ما هستن،در خدمت ما هستن( و سخّر لکم ما فی السماوات و ما فی الارض )،حالا که برای حیوانات انقدر راحت و زیبا میچینه پس برای اشرف مخلوقاتش چکار میکنه …
وای خدای من چقددددر چیدی برای من و من ندیدمشون…
بقول خودت انسان ناسپاسه
راست گفتی که اگه تمام درختا قلم بشن و تمام دریاها دوات و تمام جن و انس نویسنده بازم نعمتاتو نمیتونن بشمارن…
یلحظه بشین فکرکن..من اگه بخوام بشینم فقط و فقط برای اون چند روز اول بدنیا اومدنم و اون نعماتی ک فققط تو اون چند روز بم دادی شکر کنم واااااقعا عاجزم…
یلحظه بفکر..وقتی من مثه این جوجه ها تازه سر از تخم درآورده بودم و نه توانی داشتم برای محافظت از خودم و نه توانی برای بدست آوردن غذا و آب و لباس و … چ راااحت همه چیو برام فراهم کرد…پس چرا حالا که بظاهر توان دارم برای تهیه ی همه ی اینا برای خودم،میترسم؟؟!
چی بسر باورام اومد؟!
یادمه یکی میگفت : باید بچه شی تا بت داده بشه،شاید یکی از منظوراش همین بوده
-جوجه ها یه تکونی میخوردن ی جیک جیکی میکردن وقتی از تخم درمیومدن،یه درخواستی میکردن تا اجابت میشدن
(تا نگرید طفل کی نوشد لبن)
(از کودکی راهِ کسب را به ما یاد داده ای)
بخوانید مرا تا اجابت کنم شمارا (ادعونی أستجب لکم)
شاید یکی دیگه از منظوراشم این بوده
وااااای،راستی ی چیزی،الان متوجهش شدم
من این کامنتو دارم تو ساعت های آغازین روز مادر مینویسم… چ جالب شد ….
اصن اگه فقط بخوام بخاطر همین مادر (که تجلی بسیار کووووچولویی از مهر و محبت و عشقت به بنده هاته) و نعمت هایی که ازطریق همین مادر بمن دادی شکرت کنم واااااقعا بازم عاجزم….
صحبت مادر شد،اگه مادر اینه پس تو چی ای
اگه مهر مادر اینه پس مهر تو چیه
اگه عشق بی قید و شرط مادر به بچش اینه پس عشق تو ب بنده هات چیه….
بسم الله الرحمن الرحیم
تو شروع نامه ای که برامون فرستادی(قرآن) با رحمن و رحیم داری خودتو معرفی میکنی
رحمانیت عامی ک برای همست، و رحمت خاص و ویژه ای که برای اوناییه ک قبولت دارن
بعد دوباره دو آیه بعد میای میگی الرحمن الرحیم
چی میخوای بما بفهمونی؟
«ای داود ، آنهایی که از من فرار کردند و رفتند اگر اینها بدانند که من چطور انتظار آنها را میکشم که برگردند و من آنان را بیامرزم و ببخشمشان از شوق جان میدهند!!!!
ای داود ، این ارادت من است به بندگانی که با من قهر کردهاند، پس حساب نما که نسبت به آنهایی که رفیق من هستند چقدر ارادت دارم! (یا داود, هذِهِ ارادتی بِالمـُدبِرینَ عَنّی فَکیفَ بِالمـُقْبِلینَ عَلَیَّ)
راااست میگفت،اون که میگفت:
چی داره اون ک تورو نداره
و چی نداره اون که تورو داره… (ماذا وَجَدَ مَن فَقَدَکَ ومَا الَّذی فَقَدَ مَن وَجَدَکَ)
«هرچیزی که چشمانت میبیند در آن موعظه ایست…»
خدایا سپاس،سپاسی ک لایقشی
استادعباسمنش عزیزم و خانم شایسته عزیز ازتون ممنونم
گاهی فک میکنم توی این جهان به این بزرگی فقط من هستم وخدا، یعنی جوریکه خدا فکوس کرده رو هدایت من فقط، انگار کار وبار زندگیش شده فقط بامن حرف بزنه….
اونم از طریق چشمام…
آره از طریق چشمام که دارند جهان رو تماشا میکنند …
دقیقا با شروع سریال زندگی در بهشت 4 سال پیش من بعد حدودا 20 سال دوری از شهر واستان خودم گیلان، از تهران برای زندگی هدایت شدم به رشت…
درسته با شوق اومدم که اینجا یه جورایی یه زندگی جدید رو شروع کنیم کنار همسرم ودوتا پسرامون بعد اونهمه مشکلاتی که تو زندگی مشترکمون توی دوسال داشتیم، و تمام اون شوق وذوق من تبدیل شد به ترس ودرد ورنج بیشتر، ونشد اونی که من میخواستم اماااااااااا…..
خداوند برای من برنامه ای خاص داشت…
وقرار بود که تولدی دوباره رو بهم هدیه بده…..
من 4 ساله که سریال سفر به دور امریکا وزندگی در بهشت رو تقریبا هفته ای 3 الی 4 بار می بینم…
با سریال زندگی در بهشت ارتباط بیشتری گرفتم، شاید به خاطر اینه که بچگییام رو تو روستا گذروندم و دیدن زندگی روستایی ، مرغ وخروس و اسب و اردک و…..هر موجود زنده و جنبنده ای که تو پرادایس هست ، حتی اون درختها ودریاچه و سبزه وچمن، و تموم کارهایی که استاد ومریم جان اونجا انجام دادند منو به اصل وریشه ی خودم وصل میکنه….
من سالهای قشنگ کودکیم و مقداری از نوجوانیم تو منطق جغرافیایی شبیه به فلوریدا خصوصا پرادایس زندگی کردم، تنها تفاوتش اینه که فلوریدا شالیزار نداره، شاید داره استاده فیلمش رو نگرفته نمیدونم….
وگرنه که اونجا مو نمیزنه با استان گیلان خودمون…
از اون جنگل ودشت ودریاچه و رودخونه وچشمه ها ودرختها وسرسبزیش گرفتهههههه تااااا بارونهای یه دفعه ای و شدید و دلچسبش، واون آفتاب سوزان بعد بارونش حتی تو دل پاییز وزمستون، از اون ابرهای پنبه ای سفید و آسمون خوشرنگ غروبش و ماهی های توی دریاچه و دریای قشنگش تاااااااااا مرغ وخروس هاش و….
خلاصه گیلان خیلی شبیه فلوریداس…
و من با تک تک سلولهام وروح وتنم تمام کارهایی رو که استاد ومریم جان توی پرادایس انجام دادن رو خصوصا قطع درختها وماهیگیری و جوجه کشی و جمع کردن تخم مرغ و نگهداری از حیوانات رو انجام دادم تو بچگیم و میدونم حسش چقدررررر ناب ودوستداشتنی وخاصه….
خدارو صد هزارمرتبه شکر الله مهربان رو که منو زمانی آورد به شهر خودم که همزمان سریال زندگی در بهشت هم استارت خورد وروحم تازه شدوبه یاد آوردم که زندگی یعنی چی وباید شکلی باشه و اصلا شکل زنوگی عادی چطوریه….
من دقیقا تو اوج مشکلات جدایی و دردسرهای طلاق و ناراحتی ها و مسائلش بودم که وارد سایت شدم…
و دیدن این سریال کنار گوش دادن ودیدن سایر فایلهای هدیه سایت کاری با من کرد که من کم کم عوض شدم …
من برگشتم به اصل خودم…
دقیقا وقتی تو این قسمت مریم جان میرفتند یکی یکی جوجه ها رو از توی تخم درمیاوردن بار هر بار دیدن این صحنه زندگی خودم تو این 4 سال جلو چشمم مرور میشد!!!
اونجا که مریم جان در مورد مایه ی توی پوست تخم مرغ گفتند، که فک کنم این مایه باید بمونه وجذب بدنشون بشه وبراشون لازمه و باید تکاملشون طی بشه، دقیقا همونجا خودم رو دیدم، 4 سااااال قبلم رو…..
خدا منو اورد بعد سالها شهر خودم، در صورتیکه حدودا 20 سال تلاش کرده بودم برگردم رشت ونمیشد…همسر اولم تا زمانی که زنده بود اصلا دوست نداشت که بیایم رشت زندگی کنیم، بعدفوتش هم که خانوادش میگفتن نوه مارو ازمون دور نکن و منم به خاطر کار وشغلم ترس داشتم بیام رشت، وازدواج دومم جوری پیش رفت که همون آدمی که میگفت من 37 سال تهران زندگی کردم رشت بیا نیستم واز خانوادم دور نمیشم خودش اومد رشت خونه خرید مارو اورد اینجا دوماه نشده پسرشو برداشت رفت و من وپسرم به این ترتیب اومدیم رشت وبرای همیشه موندگار شدیم و اینجوری جهان به خواسته قلبی من پاسخ داد….شاید در ظاهر قشنگ نبود ولی باطنش قشنگ شد ….
من دقیقا مثل همون جوجه های توی دستگاه، تک وتنها …بعد واردن شدن به سایت وارد دنیایی شدم که اول گیج وگنگ بودم، باورهام مثل پوست اون تخم مرغها داشت میشکست و من کم کم سرم از توی اون پوسته ی سخت وتاریک اومد بیرون، از تاریکی به سمت نور…
همون تاریکی که نیاز بود درش باشم تا قدر نور وروشنایی رو بدونم…
باید توی اون تاریکی وبن بست خودمحوریهام و منیت هام و نادانی هام و سرکشی هام و غفلت هام وخواب موندن هام حبس میشدم تا وقتی مثل این جوجه ها وقت بدنیا اومدنم شد وقت دیدن نور و روشنایی شد، خوشحالی کنم …
اونجا که مریم جان گفتند اون مایه بایه جذب بدن جوجه ها بشه…
منم باید اون دوران تنها میشدم تک وتنها، تا قشنگ تمام مدت توی فضای ایزوله سایت میموندم واین فایلهارو میدیم تا قشنگ جذب تن وروح و روان وقلب و احساسات وباورهام بشه…
یادمه هربار دلم تنگ میشد زنگ میزدم به همسرم اون اوایل که آقا زندگی این نیست، یه کم منطقی باش،تو مسئول زندگیت هستی، زندگی سابقتو سر همین بچه بازیها خراب کردیاااا، زندگی شوخی که نیست هر بار قهر میکنی میری خونه ی بابات…
برگرد سر زندگیت، اینجا به این قشنگی همه آرزوشونه بیان تو این منطقه آب وهوایی تو شمال کشور زندگی کنند ، آقااا دست بردار از این وابستگی و…..
دقیقا انگار مثل مریم جان که میرفت در دستگاه رو باز میکردونگاه میکرد ببینه تخم مرغها تغییر کردند، جوجه ها بدنیا اومدن امادهرشدند که بیان وارد دنیای جدید بشند…!!!
منم هربار میگفتم شاید دوری باعث شده همسرم عوض بشه.شااااید…..با تماس هام و نصیحت هام وارشادهام سعی میکردم اون ادم رو برگردونم ….اونم مخالفت میکرد و اصلا انگار حرفهامو نمی شنید…
بعد یه مدت که توسایت بودم و اگاهتر شدم، دیدم بابا خدا میخواست من تنها بشم بیام توی منطقه ی امن جایی که دوست داشتم وآرزوم بود که باشم، منو اورده تو سایت تا رو خودم کار کنم تا یه زندگی وتولد جدید نسیبم کنه…
خدا میدونست ما دوتا قطب مخالف هستیم ونمیشه در کنار اون آدم من رشد کنم چون تمام تمرکزم رو اون آدم بود، منو دور کرد ازش وآورد جایی که برام بهترین بود، تا این اگاهی ها بره تو گوشت وپوست و تک تک سلولهام وجذب وجودم بشه، تا بره به خورد ذهن و قلب و باورهام وبشه جزئی از وجودم تا من بتونم یه زندگی جدید ویه شخصیت جدید رو تجربه کنم که توش احساس خوشبختی وارامش داشته باشم…
دقیقا مثل اون پوسته ی تخم مرغ ومایه درونش، که مایه باعث حیات اون جوجه هاست وباید جذب بدنشون میشد تا بتونند بعد بیرون اومدن از دستگاه واون پوسته خودشون به تنهایی روی پای خودشون بایستند و زندگی کنند….
انوقت ماها تو شرایط بد و پیش اومدن تضادها، اجازه نمیدیم که اون تضاد درسشو بهمون بده، اجازه نمیدیم صبر نمی کنیم نمی شینیم، وهمش دلمون میخواد یه کاری بکنیم یه حرکتی بزنیم که کار طبق خواسته ماپیش بره و شرایط رو به نفع خودمون تغییر بدیم غافل از اینکه بابا، برای رشد برای تغییر برای دگرگونی، برای عوض شدن باید اجازه بدی جهان کار خودش رو انجام بده، باید اجازه بدی قوانین کار خودش رو انجام بده…
باید بشینی سرجات…
توسهمت اینه که کاریکه ازت برمیاد رو فقط انجام بدی کاری که درسته نه بیشتر…
دقیقا مثل این جوجه ها که تکاملشون رو طی میکردند و از روی غریزه یه کم سرو بدنشون رو تکون میدادن تا پوسته شکسته بشه بعد جیک جیک میکردن که مریم جان متوجه بشه متولد شدند تا هدایت بشند به جای دیگه با نور و دما و غذای مناسب همین…اونا سهمشون همین بود واین در غریزه و وجودشون بار گذاری شده وفطری هست…
انسان هم همینطوره، واز نظر فطری وروحی وقلبی، خداوند بد وخوب و شر و خیرش رو بهش الهام میکنه و انسان ذاتا عمل خوب وبد رو از هم تشخیص میده، و آدمیزاد میدونه که بدون کمک خداوند قدرت خاصی نداره…
ولی مگه امون میده که خالق کار خودش رو بکنه؟؟
ماها وقتی تو شرایط ناجالب قرار میگیریم فقط خودمون رو می بینیم وفقط میخوایم خودمون رو هر طوری هست از اون موقعییت وشرایط نجات بدیم واوضاع رو تغییر بدیم..
بابا یه کم بشین، یه کم آروم باش، این وسط خیلی چیزها هست که تو قدرت درکشون رو نداری، خیلی چیزها هست که تو نمی بینی، این وسط شخص یا اشخاص مقابل وموقعییت ها وشرایطی هست که زنجیر وار بهم متصل هستند واین پروسه وتکامل باید اتفاق بیفته، تو یه نفر که فقط نیستی!!!!!
کلی چیزها این وسط باید رخ بده تا تو ، تا طرف مقابلت، تا آدمهایی که تو میدونی و می بینی و کسانی که نمیدونی و نمی بینی ونمیشناسی، شرایطی که ازشون اگاهی وبه خودت مربوط هست وشرایطی که نمیدونی،….همگی تحت مراقبت وکنترل وخواست واراده خداوند یکی یکی تغییر کنه تا هر چیزی وهرکسی سر جای خودش قرار بگیره….
وسهم تو اینه که ازش هدایت بخوای، کوچولو کوچولو، کم کم ، ازش بخوای لحظه به لحظه، خب خدای من صاحب اختیار من، حالا چیکار کنم؟
قدم بعدی من چیه؟
برام نشونه بفرست…
هدایتم کن..
کمکم کن…
وقتی تسلیم باشی، وقتی هوشیار باشی، وقتی تمرکزت روی خودت باشه، وقتی خوشبین وامیدوار ومتوکل باشی، بدون شک پاسخ ها یکی پس از دیگری از راه میرسه….
این عجله….این عجله کردنها وبی صبر بودنها، سکوت نکردنها، تو کل زندگیمون باعث دردسر شده برامون…
بدون شک اگر مریم جان میخواست تا جوجه ها نوک زدن اونهارو سریع باشکستن پوسته بادست بیاره بیرون واجازه نده اون تکامل طی بشه برای جوجه ها وهمون چند دقیقه یا چندساعت که طول میکشه تا مایع تخم مرغ جذب بدنشون بشه، انجام نگیره، جوجه ها زنده نمی موند یا انقدر راحت بعد چندساعت خودشون نمی تونستند از پس خودشون بربیان وشروع کنند دوییدن و آب و دونه خوردن، شایدم معلول وناتوان میشدن برای همیشه…یا میمردن!!!
این سریال زندگی در بهشت، واقعا بهترین درسهای زندگی رو بهم داد وهنوزم هربار می بینم برام کلی درس داره…
خدارو صدهزار مرتبه شکرش، که استاد ومریم جان رو الگویی بی نظیر توی همه ی جنبه های زندگی برامون قرار داد…
که بهمون بگه زندگی همینقدر راحت وشیرین ودلچسب وساده وخواستنی ودوستداشتنی هست…
سریال زندگی بهشت به معنای واقعی،بهمون یاد داد آروم باشیم….هوشیار باشیم…صبور باشیم….
متواضع باشیم…یکتاپرست باشیم..
قدردان وسپاسگزار باشیم…بهمون یاد داد خودمون باشیم…
وتمرکزمون فقط روی خودمون و امورات زندگیمون باشه…
بهمون یاد داد با صبر وشکیبایی وتکامل، فقط برای یکروز، هر روز وهر ساعت وهر دقیقه زندگیمون رو انطور که میخوایم خلق کنیم…
از تجربه های گذشته استفاده کنیم، توی لحظه زندگی کنیم ومطمعن باشیم که در لحظه هدایت میشیم به بهترین راهکارها ونگران آینده نباشیم وفقط نسبت به لحظه وساعات وروزها وشبهای بعد خوشبین وامیدوار باشیم
روی توکل وایمان و رابطه ی قشنگمون با خداوند تمرکز کنیم…
واین یعنی بهترین وراحترین وشیرین ترین راه ورسم زندگی…
استاد ومریم جان روی ماهتون رو میبوسم…وبی نهایت برای اینهمه عشقی که بهمون میدید سپاسگزار شما والله مهربان هستم
خدا رو شکر میکنم که امروز هم فرصتی دیگه دارم برای لذت بردن از زندگی برای دیدن زیبایی ها و نعمت های خداوند
خدا رو شکر میکنم به خاطر یک قسمت دیگه از سریال زندگی در بهشت که خداوند از تک تک لحظات آن به ما پیام میده
استاد به سفر رفت و عزیزدلش به بدرقه اون رفت با دعای خیر که ایشالله در سلامت و شادی باشه
و مریم جان میگه که ما موندیم در این بهشت زیبا و از کلمه “ما” استفاده میکنه چون خودشو جدا از این بهشت و هر آنچه که در آن هست نمیدونه یعنی انقد با همه چی در صلح هست که حتی از اتفاقات خوب آینده داده صحبت میکنه مثل به دنیا اومدن جوجه ها
خدای من ببین این فضای بهشت از این در ورودی پرادایس چقد زیباست درختای سرسبز و آسمون آبی با ابرهای پفکی خدای من شکرت به خاطر این همه زیبایی این همه نعمت
و اما خانم شایسته میخواد از فرصت استفاده کنه برای غلبه کردن بر ترس هاش و این چقد نکته مهمی بود برای من که حامد توام از فرصت ها استفاده کن برای غلبه کردن بر دل ترس ها چون بعد از اینکه پا روی ترسهات میذاری ظرفت بزرگتر میشه اعتماد به نفست بالاتر میره
مثلا همین چند روز منم باید به یکسری ترس هام غلبه میکردم و همچنان هم ترس هست ولی دارم روش کار میکنم و میدونم که باید عبور کنم از این ترس ها
خداوند به شجاعان پاسخ میده جهان به شجاعان پاداش میده
خدای من شکرت به خاطر گذشتن از ترس ها و پا روی دل ترس ها گذاشتن
و میدونم چقد حس خوبیه وقتی ترسهات رو میشکنی و بعد بیشتر علاقه مند میشی که پا روی ترس های بیشتری بذاری
خدایا شکرت به خاطر این مرغ و جوجه ها که دارن غذا میخورن توی این بهشت زیبا و وسیع و پر نعمت
الان که در سفر هستم امروز من هدایت شدم به پارکی که پرنده های زیادی داشت یعنی نگهداری شده بودن برای اینکه عموم مردم هم ببینن بعد خیلی جالب بود هدایت شدم به مرغ و خروس و جوجه هایی که بهشون غذا دادیم و گفتم ببین کانون توجهم داره من رو هدایت میکنه بعد یکی از مرغ ها شبیه مامان مرغی بود خیلی قشنگ بود و چند تا هم جوجه داشت
خدای من شکرت که به هر چی توجه میکنم از همون جنس وارد زندگیم میشه
اول فضای غروب رو من بگم که چید دیوانه کنندهست چقد زیباست خدای من شکرت برای این زیبایی این غروب زیبا که خورشید داره غروب میکنه و رنگ های نور خورشید توی آسمون شگفت انگیزه من خیلی این غروب رو دوست دارم و احساس آرامش عجیبی به من میده
و صحبت های خانم شایسته درباره حل مسئله و فرار نکردن از آن
و این دقیقا پیام خداوند بود برای من از زبان مریم عزیز و مهربون که اگه مسئله یا تضادی هست توی زندگیت ازش فرار نکن یعنی به این فکر کن که من اگه این مسئله رو حل کنم چقد بزرگتر میشم برای انجام کارهای جدید و برکاتی که توی زندگیم میاد
خداوندا شهامتی برای تغییر به من عطا کن
آره استاد و مریم عزیزم شما این شهامت و شجاعت رو دارید که به دل ترس هاتون برید و من هم باید بیشتر و بیشتر روی خودم کار کنم و دیدگاهم رو نسبت به تضادها حل کنم و بدونم که این تضادها اولا که با راه حل اومدن و دوما که باعث واضح شدن خواسته هام میشن
خدایا شکرت که خانم شایسته تنها توی پرادایس مونده و داره از تجربیات خودش برای ما توضیح میده و این نشون میده ایشون چقد متعهد هستن به عمل کردن به قوانین که هر لحظه داره روی خودش کار میکنه و علاقهمنده به تجربیات جدید و پا گذاشتن روی ترسها برای بزرگ تر شدن ظرف وجودش
و این هم پیام خداوند توی این قسمت بود
خدای من ببین دارم چی میبینم چی میشنوم یکی از جوجه ها به دنیا اومدن
الله اکبر
چقد زیباست چقد نازه خدای من ببین این خلقت خداوند رو
ای خدای من شکرت برای به دنیا اومدن این جوجه زیبا و و اینکه صحیح و سالم به دنیا اومد خدایا شکرت
دومی هم به دنیا اومد و نوید این رو میده که همه چی مرتبه و جوجه ها دارن تکامل خودشون رو طی می کنن
دو تا جوجه ای که تازه بدنیا اومدن و تلاش میکنن روی پای خودشون بایستن چقد خودش درس داره اینکه شما اولش میخوای کاری رو انجام بدی مهارت جدیدی یاد بگیری اولش باید تلاش کنی و ادامه بدی تا بعد همه چی راحت و راحت تر بشه
خدایا شکرت ببین چه صبح زیبایی شروع شده هوای عالی همه چی سرسبز دریاچه روان سبزی درختان همه یه آرامشی دارن خدایا شکرت به خاطر این طبیعت زیبا این همه نعمت
و خانم شایسته در ادامه جوجه کشی میخواد پوشال ها رو برای جوجه ها مرتب کنه
خدایا شکرت ببین چقد پکیج اومده برای استاد خدایا شکرت به خاطر این قدرت خرید و آزادی مالی استاد عزیزم که یکی از خواسته های من هم همین هست و وقتی شما رو میبینم به خودم میگم من هم میتونم داشته باشم اگه استاد تونسته خلقش کنه من هم میتونم خدای من شکرت به خاطر الگوی من استاد خدایا شکرت
براونی هم اومده تولد جوجه ها رو تبریک بگه به ساکنین جدید بهشت
فرآیند جوجه کشی خیلی برای من درس داشت، اینکه قانون تکامل چطور کار میکنه، از جریان هدایت، از عجله نکردن، صبر، حل مسئله و این هم یک اتفاق جدید برای من در زندگی در بهشت بود
چقد ما اتفاقات جدید و مسائل جدیدی رو توی زندگی در بهشت دیدیم و آدم چقد میتونه درس یاد بگیره و ساز و کار جهان رو بهتر درک کنه خدایا شکرت که من در مدار دیدن این سریال هستم و در هر قسمت کامنت نوشتم و خودم خیلی چیزها یاد گرفتم
زندگی در بهشت باعث شده خودم رو بهتر بشناسم و خواسته هام برام واضح تر بشه دیدگاهم رو نسبت به مسائل و حل اونها تغییر بدم عزت نفسم بالا بره
خدایا شکرت ببین چه بارونی میاد الهی شکرت به خاطر این باران رحمت و نعمت که داره توی این بهشت زیبا میباره خدایا شکرت به خاطر این ثروتی که دارد میبارد
خدایا شکرت ببین جوجه ها چقد دارن خوب تکاملشون رو طی میکنن و بزرگ میشه
خدایا شکرت استاد داره برمی گرده پرادایس و مشتاق دیدن جوجه ها و اتفاقات جدید هست
سه روز استاد تجربه های ارزشمند و جدید در کنار آقای تاد یاد گرفت و ما هم پا به پای استاد خیلی چیزها رو یاد گرفتیم و چه نعمت و موهبتی بهتر از این که استادی داشته باشی و در کنارش خیلی چیزها یاد بگیری و کنجکاوی مقدس خودتو فعال کنی مثلا ما خیلی چیزها در مورد کشور و مردمان آمریکا یاد گرفتیم
خدایا من دیوانه شدم از صدای اون پرنده ببین چقد زیبا داره آواز میخونه خدای من ببین خورشید رو که از لا به لای درختا داره میتابه خدایا اگه اینجا بهشت نیست پس کجاست اصلا آدم هوش از سرش میره
استاد هم اومد بریم به استقبالش ببیندچقد حرفه ای آر وی رو آورد داخل به به ماشالله استاد دیگه حرفه ای شدی انقد که با این رخش دور امریکا رو زدی
خدایا سپاسگزارم ای خدای مهربونم به خاطر رابطه عاشقانهِ الهی استاد و مریم جان که از دیدن هم کلی به وجد میان و عاشقانه بهم عشق می ورزن خدایا شکرت به خاطر این رابطه سرشار از آزادی توکل اعتماد 🌸
خدایا سپاسگزارم به خاطر این بهشت وسیع و پهناور که پر است از نعمت های خداوند 🌸
خدایا سپاسگزارم به خاطر جوجه های جدیدمون که سالم به دنیا اومدن و پرادایس پر میشه از جوجه های قشنگ 🌸
خدایا سپاسگزارم به خاطر ایمان و شجاعت مریم جان که توی دل ترس هاش میره و درس های زیادی به ما میده خدایا شکرت 🌸
خدایا سپاسگزارم به خاطر تماااام نعمت هایی که تا به همین لحظه به ما عنایت کردی و از فضل و رحمت خودت به ما بخشیدی هذه من فض ربی 🌸
خدایا تو منبع رزق و روزی و ثروت هستی و خوشبختی من دست توئه خدای من سپاسگزارم به خاطر اینکه هر لحظه در حال هدایت ما هستی 🌸
خدایا شهامتی برای تغییر در من ایجاد کن ⚘
خدای من سپاسگزارم به خاطر سه روزی که در سفر هستم و دارم خیلی چیزها یاد میگیرم خدایا سپاسگزارم 🌸
خدایا سپاسگزارم به خاطر تجربیات ارزشمندی که با آقای تاد داشتیم و کلی چیز یاد گرفتیم 🌸
خدایا سپاسگزارم به خاطر آر وی که تمام امکانات رو برای یک سفر طولانی داره خدایا شکرت به خاطر این همه نعمت و ثروتی که در زندگی استاد عزیزم هست خدایا شکرت ای بهترین روزی دهنده 🌸
خدایا سپاسگزارم به خاطر رفتن تو دل ترس ها و حل کردن مسائل 🌸
خدایا شکرت به خاطر این طبیعت زیبایی که الان من توش نشستم و دارم کامنت می نویسم خدایا شکرت به خاطر صدای پرنده هایی که دارم می شنوم سکوتی که اینجا هست خدایا سپاسگزارم به خاطر این همه نعمت و فراوانی و زیبایی 🌸
ستایش و سپاس مخصوص تو هست ای فرمانروای جهانیان
ما را به راه راست هدایت کن
راه کسانی که به آنها نعمت دادی
🌹 خدایا تنها تو را می پرستیم و تنها از تو یاری می جوییم 🌹
به نام تنها فرمانروای جهانیان، رب و صاحب اختیار من
سلام به همه عزیزان همسفرم در مسیر مستقیم خدا
سپاسگزار خداوندی هستم که با هدایت و حمایتش مرا در مسیر مستقیم خودش ثابت قدم نگه داشته و دیدن این قسمت زیبا رو روزیم کرد. خدایا شکرت
خدایا شکرت برای سلامتی روز افزون استاد عزیزم و خانم شایسته نازنینم
خدایا شکرت برای این rv زیبا و لاکچری و این همه رشد و بهبود و گسترش دایمی در جهان مون
خدایا شکرت برای موتور زیبایی که خانم شایسته به راحتی سوارش میشه. اینقدر این رفت و برگشت راحت و ساده شده
خدایا شکرت برای صدای مرغ و خروسا که صدای طبیعته و پر از انرژی مثبت
خدایا شکرت برای درختان کاج استوار و زیبا و چمن های شاداب و سرسبز و زیبایی های روز افزون پرادایس
خدایا شکرت برای رابطه زیبا و عاشقانه و محترمانه و بدون وابستگی استاد عزیزم و خانم شایسته نازنینم
خدایا شکرت برای عزت نفس، توحید و شجاعت بی نظیر خانم شایسته نازنینم، تحسینت می کنم عزیز دلم
خدایا شکرت برای این همه بزرگی و زیبایی پرادایس
خدایا شکرت که من رو در مدار دیدن رابطه عاشقانه شما عزیزانم قرار داد تا برام بهترین الگوها رو به تصویر بکشه.
تحسینتان می کنم عزیزان دلم
خدایا شکرت برای جاده سالم و خلوت و زیبای پرادایس
خدایا شکرت برای آسمان پاک و آبی و ابرهای سفید خوشگل
خانم شایسته نازنینم تحسینت می کنم برای دعا ها و آرزوهای خیر که بدرقه راه استاد می کنید. خدایا شکرت
خانم شایسته نازنینم برای این همه توحیدی بودنت و ایمان شکست ناپذیرت تحسینت می کنم عزیزززززززم
خدایا شکرت برای براونی زیبا و نجیب و دوست داشتنی
خدایا شکرت برای نعمت مرغا و خروس و اردکا و برای تمام لذت ها و درس هایی که بوسیله اونا روزیمان می کنی،
خانم شایسته نازنینم تحسینت می کنم که اینقدر از همه چیز لذت می بری و توی هر چی دنبال زیبایی و نکات مثبت اون و در واقع جلوه خدا در اونی و این باعث شده که همیشه در صلح درونی با خودت و جهان باشی و تمام لحظه ها رو عالی زندگی کنی و اینجوری قدر ثانیه ثانیه ای که خدا روزیت کرده رو بهتر بدونی.
چقدر عالی خانم شایسته نازنینم درس رها بودن و مقاومت نداشتن رو از مرغ و خروس و جوجه ها یاد گرفت و با عشق با ما به اشتراک گذاشت، تحسینت می کنم زیبا
ای جانم، خدا رو شکر که اون تنه های درخت رو گذاشتین دور فایتر پیت، دقیقاً اون موقع که استاد داشت اونا رو قطعه قطعه می کرد ، گفتم اینا جون میده برای اینکه بذاری شون کنار فایر پیت و اون فضای رویاییش رویایی تر بشه، خدایا شکرت
ما باید مسائل مون رو حل کنیم به جای اینکه ازشون فرار کنیم
خانم شایسته نازنینم صحبتها تون در مورد تمیزی و چندشت شدن خیلی برام درس داشت این همون مفهوم جای درست قرار گرفتن اهرم رنج و لذته، منم دقیقا همین احساس رو دارم , ما می گیم بدوجود، ولی دقیقا همین احساس شما رو دارم ، چون اون کثیفیه بیشتر از احساس چندشم روی مخمه، و اینکار رو انجام میدم ، ولی با لذت نبود ، اما در قسمت های ابتدایی همین سریال وقتی شما رو دیدم که با لذت اینکارها رو انجام می دادین، منم احساسم خیلی خیلی بهتر شده و صد البته که باید تکاملم رو طی کنم، خدا رو شکر.
واقعاً احساس بعد از انجام دادن کارها فوقالعاده عالیه، اینکه به نجواهای ذهن و بهانه ها اهمیتی ندیم و کار درست رو در زمان درستش انجام بدیم. خدایا شکرت
چه باورهای عالی:
اینکار حل مسئله است، این کار شجاعت میخواد، این شجاعت باعث میشه که آدم بزرگ بشه، آماده بشه برای انجام کارهای جدی تر
خدایا شکرت برای نعمت آب که مایع حیاته، که باعث آبادیه، باعث رشد و زنده موندن همه موجوداته، باعث تمیزی و پاکیه، باعث شادابیه، این همه زیباست و باعث طراوت و زیبایی، خدا رو هزاران هزاران مرتبه برای آب فراوان و پاک و جاری و همیشگی سپاسگزارم سپاسگزارم سپاسگزارم 💖💖💖
خدای من عجب غروب زیبایی، خدایا شکرت شکرت شکرت
خدایا شکرت برای باران زیبا و فراوانی که داره می باره، یعنی من عاشق بارونم عاشقا، خدا رو هزاران مرتبه برای این نعمت بی پایان سپاسگزارم سپاسگزارم سپاسگزارم
چند وقت پیش در موقع خوندن کامنت یکی از دوستان ، خدا درهایی از آگاهی رو برام باز کرد که به درک بهتر فایل تئوری سطل استاد منجر شد ، اینکه توی ذهنم همیشه بود که باید ظرف وجودم یا همون سطلم رو بزرگ کنم و وقتی که بارون زیبای پرادایس رو دیدم ، با خودم گفتم خدای من ، از سطل و ظرف بزرگ گذشته، استاد یک دریاچه ۴,۵ هکتاری گرفته زیر بارون نعمت و فراوانی و ثروت خدا، و چقدر درک این موضوع به تصویر سازی ذهنی من برای بزرگتر کردن ظرف وجودی من و دریافت نعمت و ثروت بیشتر کمک کرد ، خدا رو هزاران مرتبه شکر 💖
ای خدا جوجه رو نگاه کن، خدایا شکرت برای هدایت مون. خوش اومدی عزیزم دلم ، خوش اومدی به پرادایس، خوش اومدی به این دنیای زیبا، خوش اومدی به سریال زندگی در بهشت. خدایا شکرت
لحظه تولد و به دنیا اومدن موجودات خیلی لحظه ناب و زیباییه
اصلأ تولد خود خوده معجزه خداونده، اینکه یک نطقه ناچیز با طی کردن تکاملش به یک موجود زنده کامل تبدیل میشه، خیلی خیلی زیباست. خدایا شکرت
ای جانم چه خوشگلن، صدای جیک جیک شون که دل منو برده. خدایا شکرت برای دیدن و لذت بردن این لحظه زیبا.
خدایا شکرت برای درهای شیشهای بزرگ پرادایس که اینقدر عالی زیبایی های روز افزون بهشت رو می تونیم ببینیم.
خخخخخ من عاشقتم خانم شایسته نازنینم برای تشبیهات قشنگی که بکار می بری، براونی اومده برای چشم روشنی 😂😂😂
خدایا شکرت برای سکوت و آرامش فوقالعاده پرادایس
خدای رزاق و روزی رسان من چطوری من سپاسگزاری ات رو به جا بیارم آرام جانم، یه مایعی رو توی تخم مرغ گذاشته تا جوجه جذب بدنش بکنه و این چند روزی که مادرش نمی تونه براش غذا تهیه کنه، گرسنه نمونه، خدای من شکرت شکرت شکرت رزاق من.
خدای من شکرت بازم باران رحمت الهی درحال باریدنه، خدایا شکرت شکرت شکرت
خدایا شکرت برای صدای باران و سمفونی زیبای قورباغه ها که دارن سپاسگزاری می کنند و ترا تسبیح می گن.
خدایا شکرت که سری دوم جوجه ها دارن به دنیا میان، عزیزم چقدر زبله این جوجه کوچولو که قراره بشه مرغ شاخدار. چه جوری پوسته تخم رو کنار می زنه، خدایا شکرت برای هدایت همیشگی ات که در تمام جهان مون جاریه.
خدا رو شکر که استاد عزیزم هم صحیح و سلامت اومد خوش اومدی استاد عزیزم بیا که به موقع اومدی خانم شایسته نازنینم اینقدر پشت در اتاق زایمان بیدارمونده و بچهها رو تحویل گرفته😉😂 ، الان حضور پر از مهر و عشق شما، انرژیش رو حسابی مضاعف می کنه. خانم شایسته نازنینم خدا قوت عزیز دلم 😘
تحسینت می کنم خانم شایسته نازنینم که رفتی استقبال استاد.
خدای من اون پرنده هم با اون صدای خوشگلش داره این عشق الهی شما رو تحسین می کنه.
خدایا شکرت برای این پرنده خوش آواز
خدایا شکرت برای این درخت زیبای جلوی در پرادایس
خدایا شکرت برای آسمان آبی و صاف و ابرهای سفید و خوشگل
خدایا شکرت برای پرتوهای نور خورشید عالم تاب که از لابلای شاخه های درخت خودنمایی می کنه.
سلام استاد عزیزم خوش اومدی از سفر پر از خیر و برکت و درس و تجربه های عالی
بازم تحسینتان می کنم عزیزای دلم برای این رابطه عالی و بی نظیرتان.
استاد عزیزم و خانم شایسته نازنینم قدم های نورسیده مبارک 😉 ان شاالله که قدم شون پر از خیر و برکت باشه
ممنونم عزیزای دلم برای به اشتراک گذاشتن این همه زیبایی با ما
دوستان عزیزم برای کامنت های عالی تون ممنونم
ان شاالله همیشه در مسیر مستقیم خدا ثابت قدم بمانیم 💗
خدا جونم عاشقتتتتم و برای اینکه دیدن این قسمت زیبا از سریال بی نظیر زندگی در بهشت و دریافت این همه زیبایی و درس و آگاهی رو روزیم کردی سپاسگزارم سپاسگزارم سپاسگزارم 💖
در پناه خدا، شاد سلامت، ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید 🌹
به نام خدای مهربان
سلام به هممه بچه های سریال زندگی در بهشت قسمت زیبای 71 هم شروع شد الهی شکر که قراره کلی زیبای ببینیم کلی درس یاد بگیریم و کلی فرکانس های خوب ارسال کنیم از همه مهمتر کلی عملللل کنیم
یه حس قوی بهم گفت یه مطلبیو بنویسم اینجا
برا خودم این چند روز این نجوا خیلیی پیش اومده که ببین فلان فرد موفق (اقوام و یا دوست و اطرافیان) نگا اصلا هیچ کدوم از کارهای که تو انجام میدی رو انجام نمیده و اما بازم موفق وثروتمنده تاز هرشب فیلم و سریال رو نگاه میکنه ورودی های ذهنشو کنترل نمیکنه و فلان
ماب اید حواسمون باشه که دقیقا نمیدونم این افراد که بهمون خیلی هم نزدکی هستن چه باورهای دارند
و یا واقعا از دور اونا رو ما خیلی موفق و خوشبخت میدونیم و بهشون حسرت میخوریم
یا واقعا از درون اونام از زندگی لذت میبرند؟
همین دیشب دقیقا یکی از همین آشناهای که خیلی هم موفق بود توی کسب و کار خودش من یه لحظه رفتم پیشش بعد از چند دقیقه این جمله رو گفت عین همین خسته شدیم از این زندگی تکراری
اون لحظه بود که گفتم اها حواست بود چیشد؟
حواست بود چی گفت؟
گفتم تاحالا مسافرت رفتین؟دقیقا عین جمله رو مینوسم جواب داد از استان کرمانشاه هنوز خارج نشدم بابا مسافرت کجا یه روز نرم سرکار از گشنگی میمیریم فقط برای دکتر و خرید بیرون میرم
به ذهنم گفت شما حرف دیگ داری بزنی؟ که سکوت کرد
واقعا سید جان شما یه الگوی خیلی عالی هستی توی هرچیزی آزادی وقت و مالی
هرجا دلت بخواد تو هر زمان میتونی بری
رابطت که دیگ داریم با چشم میبینیم نیاز به گفتن نداره
اینو دوسداشتم بگم البته حسم بهم گفت که بنویسم بیشتر حواسسمون رو جمع کنیم
خب بریم سراغ فایل
استاد عزیزم که رفت خیر پیش و سفر به سلامت
خانم شایسته این ماجرای موتور سواری شما رو من واقعا تحسین میکنم آفرین داری
این جریان باعث شد من حتما موتور سواری رو یاد بگیرم
البته جرقه های این یاد گرفتن هم چند روز پیش استارت خورد یکی از دوستام از این موتورهای هندلی داره
شاید باورتون نشه بیش از 50 بار من هندل زدم تا اینو روشن کنم یعنی مشکل اصلی من تو موتور سواری همین قسمت بود اقا قبلا چند بار هندل میزدم روشن نمیشد بعد توی ذهنم خودمو با اونای که با یه بار هندل زدن روشنش میکردن مقایشه میکردم
میگفتم نگا اونا یه بار هندل میزنن روشن میشه من نمیتونم ولی یاد گرفتم دیگ خودمو با کسی مقایسه نکنم
این بار انقد هندل زدم تا روشنش کردم بعد از چند بار تمرین به نقطه رسیدم ک با اولین هندل روشن میشد حس خیلی خوبی بود مزد ادامه دادنمو گرفته بودم الانم دارم تکاملمو طی میکنم
اصلا چه کاری ادم موتور سواری بلد نباشه خخ وقتی میتونی ازش لذت ببری چرا خودتو محروم کنی
با این شجاعتی که شما داری من ایمان دارم یه روزی میتونی هم موتورسواری کنی هم فیلم بگیری
خوشبحال این جوجه ها دارن خاک بازی میکنی تازه مامانشون باهشون بازی میکنه
نمیگه بچه جون لباسات کثیف میشه نکن خودشم همراهیشون میکنه
تنه های درخت رو چقدر قشنگ چیدین دور فایر پیت چه ایده خلاقانه ی دمتون گرم
واقعا این تنها بودن شما اینجا تحسین برانگیزه نمیتونم ساده از کنارش بگذرم
همین چند وقت پیش بود دایی من برای انجام یکاری رفته بود تهران زن دایی نمتونست یه شب رو تنها خونه بمونه
تازه خونشون توی توی شهر هستش اینجا که کلی با شهر فاصله داره
حتی حتی شاید برای یه مرد هم کمی ترسناک باشه بخواد تنها اینجا بمونه تا یه خانم
افررررین و لاییییییییک
ببینید ما باید توی اون شرایط قرار بگییرم تا بزرگی و ارزش کار طرف رو درک کنیم دقیقا باید توی شرایط مشابه از دور به به و چه چه گفتن کاری نداره
حالا شایدم خیلیی ها بگن مگه چیه
من خودم یه مثاال خیلللی ساده میزنم همون قسمت قبلی که خانم شایسته یه ملخ نشست رو اون وسیله هیچ واکنش نشون نداد
چند شب پیش یه ملخ اومد توی خونه ما کسی مگه جرعت داشت بره طرفش حالا من شاید از ملخ نترسم ولی خب واقعا نمتیونم از این چیزای ساده بگذرم
وقتی رفتارهای رو توی شرایط کاملا مشابه میبینم
چه بارونی داره میاد
کارواش الهی هم روشن شده و داره همه چیزو تمیز و میکنه
بارون از پشت این درهای شیشه های چقدر قشنگه البته که باید به پشت شیشه اکتفا نکرد وبه قول سهراب سپهری چترها را باید بست
زیر باران باید رفت
فکر را، خاطره را، زیر باران باید برد
خدایا شکرت بخدا قطره های بارون رو که داره میخوره بهم حس میکنم چه حس لذت بخشیه شکر شکر شکر
این دوتارو ببین زیر بارون جشن دونفره گرفتن انقد که دارن از بارون لذت میبرند همیشه از سفیدی برق میزنن
واقعا این بهشت با این مرغ وخروس و اردک و قاز ها بهشتی تر شده چقدر زیبا شده الهی شککرت ادم کییف میکنه اینارو میبینه مادر منم عاشق همچین فضای هست
استاد میگم میتونی یه دونه گاو هم بیاری از علف های اونجا نوش جان کنه و شیر ارگانیک تحویل بده گاو کلا بی آزاره دقیقا مثل براونی بی سرو صداست
مادربزرگم کلی گاو داشت و همیشه شیر تازه برامون میاورد
با تصویر معرفی فایل کلی ذوق کردم فقط چند دقیقه عکس این جوجوی
خوشگل رو دیدم و لذت بردم نگااااااش خدای من چقدددر نازه ای جاااااااااانم
انگار از خواب بیدار شده موهاش بهم ریخته س خخ
جوجو: کی منو از خواب بیدار کرده؟ اینجا دیگ کجاس؟
بچه های سایت : جوجوی اینجا پارادیس عزیزم به بهشت خوش اومدی
کلی دوست و رفیق اون بیرون داری میتونی بری کنارشون بازی کنی
اینارو ببین هنوز از راه نرسیدن رفتن رو سرو کول هم خخ
واقعا اینجاس که باید بگیم اندک اندک جمع مستان می رسند
میشه گفت زندگی همین لحظه زیبای بود که این جوجه این پوست سخت تخم مرغ رو شکافت و ازش بیرون اومد
به نظر من این خوده معجزه س
معجزه که فقط این نیست عصا رو به مار تبدیل کنی
به خدا قسم که خود این صحنه برای من این معجزه بود البته برای کسانی که می اندیشند
وقتی خوب بهش فکر میکنی نمیتونی اینو درک کنی و درکش برای تو سخت میشه
وفقط میتونی بگی خدایا شکرت
استاد عزیزم برگشت چه صحنه زیبایی
خوش اومدی استاد بیییا فقط ببین چقددددر جوجه
چقدددر ذذذوق کنی استاد بیییا که من عااشق اون ذذوق کردناتم
در پناه الله یکتا
به نام خداوند بخشنده مهربان
نوشتن این کامنت هماهنگه با دیدن جلسه ۲عزت نفس
در صلح بودن با خود
نداشتن احساس قربانی بودن
سرزنش نکردن خودمون
کاری که مریم جان براحتی داره انجام میده ومن همیشه متحیر هستم
جسارت توکفتن ترس از تاریکی مثل من و شهامت بودن در ترس ها
چقد صحنه زیبایی بود دیدن خاک بازی مرغ ها و توجه نکردن ب اذیت شدن خیلی راحت خودش و اونطرف کرد
چقدر آدم رشد میکنه با دیدن حیوانات و بودن توطبیعت زنده
کاری ک من باید تمرین کنم و همیشه زبانی واسه اعتراض دارم حالا یا ناآگاهانه یا اگاهانه
من هم سعی میکنم محیط اطراف وتمیز کنم و تمیز داشته باشم
و تا بتونم خودم انجام میدم
اما میگم تا بادم بمونه مثلا چند سال پیش ۱سال
میگفتم اوکی من تمیز میکنم اما من چرا باید اینططل بزرگ بکشم بیارم تا اینجا
هنوز راحت نیستم با رفتن همسرم بیرون ب تنهایی
البته تمرینهایی راجبش انجام میدم آگاهانه و الگو مریم جان هستن
لبخند رو لبام اومد
زیبایی پشت زیبایی زمان تولد اون همه جوجه و بعد ویو سالن دریاچه و انعکاس درخت
چ فکر خوبی زدن پنجره های قدی 😌👌
من هم چشمهام اون همه زیبایی رو دید
باران زیبا ،رعد و برق ،نور خورشید ،تولد ،خانمی مریم شایسته ،
براونی قشنگ و براق ،سانتافه سفید ،فراوانی حیوون،خونه ویلایی رو آب،آروی لاکچری،همسر پایه و مهربون،
چ دعای خیره قشنگی
دعای خیر ما برای تو مریم جون و استاد جون
ک سخاوتمندانه برامون فایل میزارین
ساعت ۳/۳۵ بامداد و من دارم قهوه مینوشم و میخام خیلی دلی ی فایل دیگ از سفرها رو دانلود کنم
سپاسگذارم ازت خداجون
سلام ، بی نهایت لذتبخش بود . البته تک تک قسمت های سریال بی نظیر و فوق العاده است . اما این قسمت با لحن دلنشین مریم عزیز دل
و ذوق منحصر به فردش
که تصور من این است
که به قول فرمایش خودتان
آخرت ذوق و هیجان است
نسبت به دیگر قسمت ها
جزء قسمت های ویژه تر است
مریم عزیزم تو یک مخلوق برگزیده هستی
چقدر در صلح هستی با خودت و جهان پیرامون ات
چقدر لحن و تن صدای دلنشینی داری
که مطمئناً از درون ات و روح پاک ات
می آید
چقدر مثبت نگر و اینکه با حتی کوچکترین نشانه ها
به بالاترین درجه از اشتیاق و حس شکرگزاری می رسی
گویی همیشه روی درجه ٩٩٪ هستی
و با کوچکترین ها به ١٠٠٪ میرسی
در تعالی و شکرگزاری
خلاصه که اگر تا بی نهایت بنویسم
قلم ام از تعریف عاجز است
درس کوچکی که من از شما گرفتم :
من خودم همیشه منتظر بودم که همسرم به خصوص در کلام اش
ابراز محبت کند
همسرم هم اصلاً چنین خصوصیتی را ندارد
خلاصه اش این تضاد
موجب بحث های فراوان در ما بود
و البته بدون کوچکترین فایده
به جزء بدتر شدن شرایط
یکی از درس هایی که من از شما گرفتم
این بود که منتظر ابراز محبت طرف مقابل نمیشوید
میگویید عاشقتم
تو بی نظیری عزیزم ………
در واکنش ، طرف مقابل هم
ابراز عشق متقابل میکند
بسیار از شما آموختم
و بسیار به شما مدیونم
و بسیار در درگاه الله
برای شما و خانواده ی محترمتان
دعاگو هستم
به نام رب وهاب من!
سلام استاد عزیزم و مریم بانوی قشنگم))!
با این فایل نشونه دیگه کاملا ایمان آورده ام که خدا چقدر قشنگ خودش هدایت میکنه و هر نشونه ای که میاد ، صد در صد همونی هست که لازم دارم!
این روزا که دارم روی دوره حل مسائل کار میکنم این نشونه دوباره بهم یادآوری کرد که مشکلاتم باید حل کنم نه اینکه آشغال ها رو زیر مبل بریزم و حل مسائل نترسم و فرار نکنم چون حل مسائل خیلی خیلی ساده است و جوابش در خودشه و با حل کردن هر مسئله ام باعث میشه من بیشتر پیشرفت کنم و عزت نفسم بره بالاا و صد ها خیر و برکت دیگه!
چقدرررر قشنگ بود وقتی بخاطر آب سپاسگزاری کردید،چقدر خوبه که هرلحظه از داشته هامون سپاسگزاری کنیم و نبودش باعث نشه که تازه اون موقع قدرشو بدونیم!
انقدررررر نعمت و ثروت خدا بهمون داده که هیچکس نمیتونه شکرش رو به جا بیاره!
چقدر تحسین کردن زیبایی و ذوق کردنتون رو دوست دارم و ذوق و شوق شما برای زیبایی و اتفاقات خوب باعث میشه جهانم شوق داشته باشه تا زیبایی های بیشتری به شما نشون بده!
برای همینه که شما رو الگو تاپ خودم قرار دادم,یه بانو شجاع و فوقالعاده مستقل(دقیقااا همون چیزی که میخوام) و همیشه در هرکاری رفتار های شما تو ذهنمه و بهم در عملکرد بهتر کمک میکنه!
چقدر بدنیا اومدن جوجه ها بامزه بودددد ،سپاسگزارم که این شاهکار فوقالعاده رو از نزدیک بهم نشون دادید!
چقدر هدایت خدا زیباست ،چقدر خدا واضح منو هدایت میکنه و باهام حرف میزنه!خداییاااااا صدتا هزاران هزاران بار شکرت بابت اینکه هرلحظه هدایتگرمونی!
خیلی خوب بود که اجازه دادید تکامل کار خودش رو بکنه و جوجه به کمک خدا ، خودشون بیان بیرون!
وای ببین ثروت و نعمت رو !!!! ببین فراوانی و بارون رو! از آسمون نعمت میباره!!! خدایا ممنونم که هر لحظه فقط داری رحمتت رو برامون میفرستی و هرچی خوبیه از طرف توعه!شکر شکر شکر!
بزرگی خدا رو ببین ، چه سیستمی توی همه چیز هست و مواظبه کوچکترین موجود هم هست!
و اگر مرگی هم اتفاق افتاد به هیچ چیز وابسته نباشیم، چون مرگ هم جزو زندگیه و طبیعیه!!
بی نهایت از شما سپاسگزارم بابت این هدبه فوقالعاده زندگی در بهشت!
و سپاسگزارم رب العالمین که چه خوب هدایتگر و یکتا پروردگاری هستی! باید تسلیم هدایت های تو باشم!تو کارتو خوب بلدی!!
به یادگار ، ردپای عزیز!))
به نام خداوند بخشاینده
سلام ب همه عزیزان
هرچه از زیبایی رابطه شما دو عزیز تعریف کنم باز هم کمه، خانم شایسته شما یک الگوی تمام برای من هستید، و من چقدر رفتارهای محترمانه و با عشق شما رو ب خودم میگم، میگم یک آدم چقدر با خودش میتونه در صلح باشه، چقدر عشق نسبت ب خودش داره ک از لبریز شده هاش ب همه چه ب پارتنر، چه ب حیوانات، چه موقع تمیز کردن وسایل، بی منت عشق و محبت میورزه، بی انتظار.و این رفتارهای درست چقدر شما را از درون بزرگ میکنه. همونطور ک خودم موقع عشق و محبت ورزیدن احساس بسیار خوبی وجودم رو می گیره و ب خودم اون لحظه افتخار میکنم.
ب خودم میگم تو باید اول رابطه زیبا و در صلحی با خودت و اطرافیان و جهان داشته باشی و بعد لاجرم هدایت خواهی شد ب بهترین فرد. تو ب دنبال عاشق خودت شدن باش.
عشق و محبت شما ب استاد موقع بدرقه و خوش آمدگویی تون، ذوق تون تحسین هاتون، آرزوی خیر و موفقیت برای استاد داشتن، اینها از قلبی بزرگ میاد.
چشم زیبا بین شما از کنار هیچ چیزی ساده نمی گذره، مثل دیدن حمام خاک پرنده ها، و حالا من از شما یاد گرفتم ذوق کنم براشون، خدایا خدایا بگم براشون، قربونشون برم و از کنار این آفریده خداوند ساده نگذرم، و حین پیاده روی ام دقایقی رو ب دیدن شون میگذرونم و از دیدشون بسیار لذت میبرم.
نکته بعدی تمیزکاری بدون مقاومت داشتن و با عشق انجام دادنش
مسائل رو حل کنیم،بهانه نیاریم و ازشون فرار نکنیم.
تمیزکاری شجاعت میخواد، این یعنی حل مسئله نه فرار کردن، و این شجاعت باعث میشه آدم بزرگ بشه و آماده بشه برای انجام کارهای جدی تر.
خیلی جالبه توی رفتارهای شما احساس لیاقت رو یاد می گیرم، اینکه تمیزکاری رو برای خودم یک خدمت ارزشمند بدونم و ارزش قائل بشم برای کاری ک دارم انجام میدم. به شخصه فردی مسئولیت پذیر هستم حتی از خواهرها و یا دوستانم ک صحبت میکردیم و با خودم میگفتم یعنی این افراد چطور میخوان در زندگی آینده شون موفق بشن حالا چه خانه داری و چه رفتن در جامعه، چون ب نظر من افراد موفق توی همه زمینه ها باید مسئولیت پذیر باشن، چون تو باید کار عملی انجام بدی، باید از جات بلند شی تا بتونی در آینده موفق بشی.و حتی کار خانه انجام دادن خیلی توی رشد شخصیت تاثیر داره.
من حتی با دیدن رفتار شما در سریال زندگی در بهشت خیلی بهتر هم شدم.و دیگه با انجام کارهای خانه ب صلح رسیدم و یک خدمت مهم می دونم اش و انتظار پاسخ از کسی ندارم و مطمئن هستم این کار هم ب خودم کمک میکنه و هم خداوند از جاهای بسیار دیگه ب من خیرش رو می رسونه.
خداااای من بارون، بارون، چه نعمتی چه برکتی، خدایا شکرت برای سرزمین پر رزق و نعمت آمریکا، شکرت ک کشوری هست ک مردمی سپاسگزار و درستکار داره و تو این چنین از نعماتت بهره مندشون میکنی. خب راستش امسال ما بارون زیادی نداشتیم و من توجهی ب خبرها نمیکردم و از خدا درخواست میکردم ک باران رحمتش رو نصیب ما هم بکنه. و امروز ک خانم شایسته اون حجم بارون رو نشون مون دادن و در خونه رو باز کردن یه نفس عمیق بلند کشیدم چون دیدم اون بارون روی چوب روی چمن هارو و گفتم خدایا شکرت خدایا شکرت ک هست سرزمینی پر از نعمت و برکت ک هر روز باران های فراوان میباره، هست سرزمینی پر از ثروت و من ازت میخوام ک هدایت بشم ب چنین سرزمین پربرکتی، ک هر بار با دیدن اش شکرت بگم، آره اشکال نداره اینجایی ک هستم بارون نمیاد ولی من روی خودم کار میکنم، ظرفم رو بزرگ میکنم تا ب آسانی هدایت بشم ب کشوری پر برکت.
قسمت ب دنیا اومدن جوجه ها خیلی زیبا و قلب قلبی بود سپاسگزارم خانم شایسته ک انقدر عاشقانه تمام لحظات رو با ما ب اشتراک گذاشتین و با ذوق و شوق تون این زیبایی رو چند برابرش کردین.
گفتن شما در مورد ترس از تاریکی ب من یاد داد کنار اومدن با ترس هامون رو، و اینکه قایم شون نکنیم بگیم اره من تا یه قسمتی میتونم برم تو دل تاریکی ولی بقیه اش رو نه، انقدر با خودم در صلح هستم ک میدونم میتونم تکاملم رو طی کنم و ب اون مرحله هم برسم. خودم رو سرزنش نمیکنم و میگم در آینده مطمئنم میرم تو دل این ترسم.
من خودم ترس از تاریکی رو چندین اقدام براش انجام دادم، یک خرابه ای نزدیک خونه مون ک شب بود رفتم و اونجا وایستادم، کوهنوردی در شب، ولی هنوز باز اون ترسه کامل برطرف نشده و باید باز بیشتر برم تو دلش، باید گسترده ترش کنم.
یکی از ترس هایی ک امروز حین پیاده روی ام انجام دادم، انجام تمرین آگهی بازرگانی بود، یعنی تصمیم در حد 2 دقیقه گرفته و انجام شد، نزاشتم ذهنم برام گنده اش کنه، تمرین رو برای یک آقا پسری انجام دادم، و قبلش ذهنم میگفت توی محل؟ این همه خانم و آقا اینجان اگه تو رو ببینن ک جلوی ایشون ایستادی و داری حرف میزنی میدونی چه حرفهایی پشت سرت میزنن؟ چه فکری میکنن راجع بهت؟ و قلبم میگفت خداست ک آبروی تو رو حفظ میکنه، تو باید پیش خدا آبرو و عزت داشته باشی نه بنده هاش.و خیلی راحت تر از قبل انجام دادمش و خیلی خودم رو تحسین کردم و بعدش اصلا باهاشون صحبت کردم و توضیح بیشتری دادم و اتفاقا خیلی محترم و متشخص بودن. این تمرین تمرین توحیدی هست. میخوام این بت ذهنی و افکاری ک در مورد پسرها دارم رو بشکنم تو ذهنم و دارم خوب پیش میرم ب لطف خدا، ب خدا میگم من میخوام عزت نفسم رو خیلی ببرم بالا تو فقط ایده بده، و خیلی سعی میکنم ب بیشترشون گوش بدم و نزارم افکار ذهنم غلبه کنه.
از یک رفتارهایی از خودم متوجه میشم ک عزت نفس پایینی در این زمینه دارم و پیداشون کردم و مثل خانم شایسته خودم رو سرزنش نمیکنم بلکه میگم آره من این ترس هارو دارم و براشون میخوام قدم های کوچیک کوچیک بردارم و خودم رو در شجاعت های قبلی ای ک انجام دادم تحسین میکنم. متوجه شدم من توی جمع های بزرگ با افراد غریبه صدام خیلی پایینه و میلرزه، متوجه شدم من از معاشرت با پسرها میترسم، متوجه شدم خودم رو از انسان های موفق و ثروتمند و خوش تیپ کمتر می بینم. و برای این رفتارهام شروع ب قدم های کوچک کردم، از دخترخانم هایی ک خیلی تو ذهنم بهشون قدرت میدم و خودم رو کمتر می دونم تعریف میکنم توی ذهنم میگم چقدر زیباست، چقدر لباسش قشنگه و گاهی بلند ب خودشون میگم و می بینم چقدر دخترهای محترم و نایسی هستن، و این ب من ثابت میکنه ک تو از اون فرد کمتر نیستی.
دارم تغییر شخصیتم رو متوجه میشم من کسی بودم ک با پسرها چشم تو چشم نمیشدم و چند روز پیش ک رفتم کوه ب بیشترشون روزبخیر و خدا قوت میگفتم توی راه و اصلا چالش راه انداخته بودم برا خودم، ب همه لبخند میزدم و روزبخیر میگفتم، توی جمع ها با شجاعت میرفتم و با صدای بلند صحبت میکردم.
از تنهایی خودم بهترین لذت رو میبرم و من توحید رو توی این تنهایی شناختم، رسیدم ب این حرف تون ک تو خدا رو باور کن ب عنوان تنها قدرت، تو عاشق خودت و خدات باش اون وقت ملت عاشقت میشن. من این عشق رو این روزها دریافت میکنم حتی از افرادی ک بار اولم هست ک می بینم شون حتی میتونم بگم از خانواده ام هم بیشتر، اینکه تو هر جمعی میرم چه محبت و عشقی نثار من میکنن، و من فقط بعدش میگم خدایا همه اینها از فضل توست، تو داری این محبت هارو نصیب من میکنی.
رفتار مثبت دیگه خانم شایسته اینکه با عشق رفتن استقبال استاد دم در پرادایس و خیلی محترمانه در رو باز کردن و این خودش نوعی کمک محسوب میشه ک دیگه استاد خسته از رانندگی در رو باز و بسته نکنن، و اینکه دیدم شما منتظر بودین تا استاد برسن و نگفتین ای بابا چقد باید منتظر بمونم و … و توجه تون رو گذاشتین روی درختان زیبای دم در و صدای ارکست پرندگان، اینکه هنوز ک هنوزه نمی زارید نعمت های خدا براتون تکراری بشه و عادی بدونین شون و این زندگی با ذوق و چشمی نعمت بین هست ک زیبا و زیباتر میشه.
سپاسگزارم بابت تهیه و تدوین این فایل، در پناه الله.
سلام و هزاران درود
گفتنی ها را ماشالله بچه ها به زیبایی بیان میکنند
ولی واقعا نمیشه در هر قسمتی که پخش میشه این سریال به نکات مثبت اون دقت نکرد
یعنی اون شب تنها با خانم شایسته همراه بودیم و هر جوجه ای کهمتولد میشد قلب ما هم به تپش میوفتاد
تغییر به جنگ عادت های بد رفتن است به سمت ناکرده هایی بریم که تا کنون چندش و بد انگاشته میشده و حس سبکی و رهایی دلچسبی داره
و اینکه وقتی استاد آخر اپیزود وارد شد نمیدونم چرا اینقدر من خوشحال شدم
انگار سید عزیز و مدت زیادیه ندیدم با اینکه فقط یه قسمت نبودش
نمیدونم چرا قلبا ، تابش پرتوی نور حق را در وجود این مرد با خدا احساس میکنم
چه بازوی پر توانی خداوند در مسیر زندگی ام قرارداده
صادق ، مهربان و باهوش پاک الهی
و بالاتری هادی خود خداست
روزی نیست بدون صدا و تکرار شنیدن مطالب استاد سپری بشه
هدایت شدگانیم بسمت صراط مستقیم
مهر الله را براتون در هر لحظه خواستارم
دلشاد باشید و تندرست باشید
خیلی زیبا بود♥️
سلام به عزیزان دلی
دیدی بعضی وقتا یه جمله ایو میشنوی یا میخونی انگار آهنربا (دلربا) داره،آهنربای قوی،مثه اونا که استاد مینداخت کف دریاچه تو پرادایس
یکی ازون جمله هارو چند سال پیش خوندم عجیب چسبید ب دلم :
یکی از پادشاها یه نامه مینویسه ب یکی از بزرگان و ازش میخواد نصیحتش کنه،اون بزرگم در جوابش ی جمله ی مختصر و مفید میگه:
در هر چیزی که چشات میبینه موعظه ای هست ( ما مِن شَى ءٍ تَراهُ عَیناکَ إلاّ و فیهِ مَوعِظَهٌ)
وقتی جوجه ها و روند رشد و بدنیا اومدنشونو دیدم ب فکر فرو رفتم،گفتم ببین اینا ک چندتا تخم مرغ بودن،چطور خدا انقدر قشنگ باعث شد که یه نفر(اونم چ کسی، چ دسته گلی ، چ خانومی مثل خانوم شایسته) بیاد با کمال میل اونارو بزاره تو دستگاه،تو یه جای مطمئن،با درجه حرارت و رطوبت مناسب،باعشق ازشون بیست روز محافظت کنه بعد باکلی ذوق و بامهربونی و لطافت قربون صدقشون بره خوشامد بشون بگه جا و غذا و آب و نور و گرمای مناسب براشون تهیه کنه و ازشون محافظت کنه
اینا که حیوونن،حیوونایی که جزئی از ملیاردها چیزی هستن ک بگفته ی قرآن مسخّر ما هستن،در خدمت ما هستن( و سخّر لکم ما فی السماوات و ما فی الارض )،حالا که برای حیوانات انقدر راحت و زیبا میچینه پس برای اشرف مخلوقاتش چکار میکنه …
وای خدای من چقددددر چیدی برای من و من ندیدمشون…
بقول خودت انسان ناسپاسه
راست گفتی که اگه تمام درختا قلم بشن و تمام دریاها دوات و تمام جن و انس نویسنده بازم نعمتاتو نمیتونن بشمارن…
یلحظه بشین فکرکن..من اگه بخوام بشینم فقط و فقط برای اون چند روز اول بدنیا اومدنم و اون نعماتی ک فققط تو اون چند روز بم دادی شکر کنم واااااقعا عاجزم…
یلحظه بفکر..وقتی من مثه این جوجه ها تازه سر از تخم درآورده بودم و نه توانی داشتم برای محافظت از خودم و نه توانی برای بدست آوردن غذا و آب و لباس و … چ راااحت همه چیو برام فراهم کرد…پس چرا حالا که بظاهر توان دارم برای تهیه ی همه ی اینا برای خودم،میترسم؟؟!
چی بسر باورام اومد؟!
یادمه یکی میگفت : باید بچه شی تا بت داده بشه،شاید یکی از منظوراش همین بوده
-جوجه ها یه تکونی میخوردن ی جیک جیکی میکردن وقتی از تخم درمیومدن،یه درخواستی میکردن تا اجابت میشدن
(تا نگرید طفل کی نوشد لبن)
(از کودکی راهِ کسب را به ما یاد داده ای)
بخوانید مرا تا اجابت کنم شمارا (ادعونی أستجب لکم)
شاید یکی دیگه از منظوراشم این بوده
وااااای،راستی ی چیزی،الان متوجهش شدم
من این کامنتو دارم تو ساعت های آغازین روز مادر مینویسم… چ جالب شد ….
اصن اگه فقط بخوام بخاطر همین مادر (که تجلی بسیار کووووچولویی از مهر و محبت و عشقت به بنده هاته) و نعمت هایی که ازطریق همین مادر بمن دادی شکرت کنم واااااقعا بازم عاجزم….
صحبت مادر شد،اگه مادر اینه پس تو چی ای
اگه مهر مادر اینه پس مهر تو چیه
اگه عشق بی قید و شرط مادر به بچش اینه پس عشق تو ب بنده هات چیه….
بسم الله الرحمن الرحیم
تو شروع نامه ای که برامون فرستادی(قرآن) با رحمن و رحیم داری خودتو معرفی میکنی
رحمانیت عامی ک برای همست، و رحمت خاص و ویژه ای که برای اوناییه ک قبولت دارن
بعد دوباره دو آیه بعد میای میگی الرحمن الرحیم
چی میخوای بما بفهمونی؟
«ای داود ، آنهایی که از من فرار کردند و رفتند اگر اینها بدانند که من چطور انتظار آنها را میکشم که برگردند و من آنان را بیامرزم و ببخشمشان از شوق جان میدهند!!!!
ای داود ، این ارادت من است به بندگانی که با من قهر کردهاند، پس حساب نما که نسبت به آنهایی که رفیق من هستند چقدر ارادت دارم! (یا داود, هذِهِ ارادتی بِالمـُدبِرینَ عَنّی فَکیفَ بِالمـُقْبِلینَ عَلَیَّ)
راااست میگفت،اون که میگفت:
چی داره اون ک تورو نداره
و چی نداره اون که تورو داره… (ماذا وَجَدَ مَن فَقَدَکَ ومَا الَّذی فَقَدَ مَن وَجَدَکَ)
«هرچیزی که چشمانت میبیند در آن موعظه ایست…»
خدایا سپاس،سپاسی ک لایقشی
استادعباسمنش عزیزم و خانم شایسته عزیز ازتون ممنونم
دوستون دارم
به نام خداوند بخشنده ی مهربان
سلام به استاد عزیزم وسلام به مریم بانوی مهربانم
وسلام به تک تک دوستانم
گاهی فک میکنم توی این جهان به این بزرگی فقط من هستم وخدا، یعنی جوریکه خدا فکوس کرده رو هدایت من فقط، انگار کار وبار زندگیش شده فقط بامن حرف بزنه….
اونم از طریق چشمام…
آره از طریق چشمام که دارند جهان رو تماشا میکنند …
دقیقا با شروع سریال زندگی در بهشت 4 سال پیش من بعد حدودا 20 سال دوری از شهر واستان خودم گیلان، از تهران برای زندگی هدایت شدم به رشت…
درسته با شوق اومدم که اینجا یه جورایی یه زندگی جدید رو شروع کنیم کنار همسرم ودوتا پسرامون بعد اونهمه مشکلاتی که تو زندگی مشترکمون توی دوسال داشتیم، و تمام اون شوق وذوق من تبدیل شد به ترس ودرد ورنج بیشتر، ونشد اونی که من میخواستم اماااااااااا…..
خداوند برای من برنامه ای خاص داشت…
وقرار بود که تولدی دوباره رو بهم هدیه بده…..
من 4 ساله که سریال سفر به دور امریکا وزندگی در بهشت رو تقریبا هفته ای 3 الی 4 بار می بینم…
با سریال زندگی در بهشت ارتباط بیشتری گرفتم، شاید به خاطر اینه که بچگییام رو تو روستا گذروندم و دیدن زندگی روستایی ، مرغ وخروس و اسب و اردک و…..هر موجود زنده و جنبنده ای که تو پرادایس هست ، حتی اون درختها ودریاچه و سبزه وچمن، و تموم کارهایی که استاد ومریم جان اونجا انجام دادند منو به اصل وریشه ی خودم وصل میکنه….
من سالهای قشنگ کودکیم و مقداری از نوجوانیم تو منطق جغرافیایی شبیه به فلوریدا خصوصا پرادایس زندگی کردم، تنها تفاوتش اینه که فلوریدا شالیزار نداره، شاید داره استاده فیلمش رو نگرفته نمیدونم….
وگرنه که اونجا مو نمیزنه با استان گیلان خودمون…
از اون جنگل ودشت ودریاچه و رودخونه وچشمه ها ودرختها وسرسبزیش گرفتهههههه تااااا بارونهای یه دفعه ای و شدید و دلچسبش، واون آفتاب سوزان بعد بارونش حتی تو دل پاییز وزمستون، از اون ابرهای پنبه ای سفید و آسمون خوشرنگ غروبش و ماهی های توی دریاچه و دریای قشنگش تاااااااااا مرغ وخروس هاش و….
خلاصه گیلان خیلی شبیه فلوریداس…
و من با تک تک سلولهام وروح وتنم تمام کارهایی رو که استاد ومریم جان توی پرادایس انجام دادن رو خصوصا قطع درختها وماهیگیری و جوجه کشی و جمع کردن تخم مرغ و نگهداری از حیوانات رو انجام دادم تو بچگیم و میدونم حسش چقدررررر ناب ودوستداشتنی وخاصه….
خدارو صد هزارمرتبه شکر الله مهربان رو که منو زمانی آورد به شهر خودم که همزمان سریال زندگی در بهشت هم استارت خورد وروحم تازه شدوبه یاد آوردم که زندگی یعنی چی وباید شکلی باشه و اصلا شکل زنوگی عادی چطوریه….
من دقیقا تو اوج مشکلات جدایی و دردسرهای طلاق و ناراحتی ها و مسائلش بودم که وارد سایت شدم…
و دیدن این سریال کنار گوش دادن ودیدن سایر فایلهای هدیه سایت کاری با من کرد که من کم کم عوض شدم …
من برگشتم به اصل خودم…
دقیقا وقتی تو این قسمت مریم جان میرفتند یکی یکی جوجه ها رو از توی تخم درمیاوردن بار هر بار دیدن این صحنه زندگی خودم تو این 4 سال جلو چشمم مرور میشد!!!
اونجا که مریم جان در مورد مایه ی توی پوست تخم مرغ گفتند، که فک کنم این مایه باید بمونه وجذب بدنشون بشه وبراشون لازمه و باید تکاملشون طی بشه، دقیقا همونجا خودم رو دیدم، 4 سااااال قبلم رو…..
خدا منو اورد بعد سالها شهر خودم، در صورتیکه حدودا 20 سال تلاش کرده بودم برگردم رشت ونمیشد…همسر اولم تا زمانی که زنده بود اصلا دوست نداشت که بیایم رشت زندگی کنیم، بعدفوتش هم که خانوادش میگفتن نوه مارو ازمون دور نکن و منم به خاطر کار وشغلم ترس داشتم بیام رشت، وازدواج دومم جوری پیش رفت که همون آدمی که میگفت من 37 سال تهران زندگی کردم رشت بیا نیستم واز خانوادم دور نمیشم خودش اومد رشت خونه خرید مارو اورد اینجا دوماه نشده پسرشو برداشت رفت و من وپسرم به این ترتیب اومدیم رشت وبرای همیشه موندگار شدیم و اینجوری جهان به خواسته قلبی من پاسخ داد….شاید در ظاهر قشنگ نبود ولی باطنش قشنگ شد ….
من دقیقا مثل همون جوجه های توی دستگاه، تک وتنها …بعد واردن شدن به سایت وارد دنیایی شدم که اول گیج وگنگ بودم، باورهام مثل پوست اون تخم مرغها داشت میشکست و من کم کم سرم از توی اون پوسته ی سخت وتاریک اومد بیرون، از تاریکی به سمت نور…
همون تاریکی که نیاز بود درش باشم تا قدر نور وروشنایی رو بدونم…
باید توی اون تاریکی وبن بست خودمحوریهام و منیت هام و نادانی هام و سرکشی هام و غفلت هام وخواب موندن هام حبس میشدم تا وقتی مثل این جوجه ها وقت بدنیا اومدنم شد وقت دیدن نور و روشنایی شد، خوشحالی کنم …
اونجا که مریم جان گفتند اون مایه بایه جذب بدن جوجه ها بشه…
منم باید اون دوران تنها میشدم تک وتنها، تا قشنگ تمام مدت توی فضای ایزوله سایت میموندم واین فایلهارو میدیم تا قشنگ جذب تن وروح و روان وقلب و احساسات وباورهام بشه…
یادمه هربار دلم تنگ میشد زنگ میزدم به همسرم اون اوایل که آقا زندگی این نیست، یه کم منطقی باش،تو مسئول زندگیت هستی، زندگی سابقتو سر همین بچه بازیها خراب کردیاااا، زندگی شوخی که نیست هر بار قهر میکنی میری خونه ی بابات…
برگرد سر زندگیت، اینجا به این قشنگی همه آرزوشونه بیان تو این منطقه آب وهوایی تو شمال کشور زندگی کنند ، آقااا دست بردار از این وابستگی و…..
دقیقا انگار مثل مریم جان که میرفت در دستگاه رو باز میکردونگاه میکرد ببینه تخم مرغها تغییر کردند، جوجه ها بدنیا اومدن امادهرشدند که بیان وارد دنیای جدید بشند…!!!
منم هربار میگفتم شاید دوری باعث شده همسرم عوض بشه.شااااید…..با تماس هام و نصیحت هام وارشادهام سعی میکردم اون ادم رو برگردونم ….اونم مخالفت میکرد و اصلا انگار حرفهامو نمی شنید…
بعد یه مدت که توسایت بودم و اگاهتر شدم، دیدم بابا خدا میخواست من تنها بشم بیام توی منطقه ی امن جایی که دوست داشتم وآرزوم بود که باشم، منو اورده تو سایت تا رو خودم کار کنم تا یه زندگی وتولد جدید نسیبم کنه…
خدا میدونست ما دوتا قطب مخالف هستیم ونمیشه در کنار اون آدم من رشد کنم چون تمام تمرکزم رو اون آدم بود، منو دور کرد ازش وآورد جایی که برام بهترین بود، تا این اگاهی ها بره تو گوشت وپوست و تک تک سلولهام وجذب وجودم بشه، تا بره به خورد ذهن و قلب و باورهام وبشه جزئی از وجودم تا من بتونم یه زندگی جدید ویه شخصیت جدید رو تجربه کنم که توش احساس خوشبختی وارامش داشته باشم…
دقیقا مثل اون پوسته ی تخم مرغ ومایه درونش، که مایه باعث حیات اون جوجه هاست وباید جذب بدنشون میشد تا بتونند بعد بیرون اومدن از دستگاه واون پوسته خودشون به تنهایی روی پای خودشون بایستند و زندگی کنند….
انوقت ماها تو شرایط بد و پیش اومدن تضادها، اجازه نمیدیم که اون تضاد درسشو بهمون بده، اجازه نمیدیم صبر نمی کنیم نمی شینیم، وهمش دلمون میخواد یه کاری بکنیم یه حرکتی بزنیم که کار طبق خواسته ماپیش بره و شرایط رو به نفع خودمون تغییر بدیم غافل از اینکه بابا، برای رشد برای تغییر برای دگرگونی، برای عوض شدن باید اجازه بدی جهان کار خودش رو انجام بده، باید اجازه بدی قوانین کار خودش رو انجام بده…
باید بشینی سرجات…
توسهمت اینه که کاریکه ازت برمیاد رو فقط انجام بدی کاری که درسته نه بیشتر…
دقیقا مثل این جوجه ها که تکاملشون رو طی میکردند و از روی غریزه یه کم سرو بدنشون رو تکون میدادن تا پوسته شکسته بشه بعد جیک جیک میکردن که مریم جان متوجه بشه متولد شدند تا هدایت بشند به جای دیگه با نور و دما و غذای مناسب همین…اونا سهمشون همین بود واین در غریزه و وجودشون بار گذاری شده وفطری هست…
انسان هم همینطوره، واز نظر فطری وروحی وقلبی، خداوند بد وخوب و شر و خیرش رو بهش الهام میکنه و انسان ذاتا عمل خوب وبد رو از هم تشخیص میده، و آدمیزاد میدونه که بدون کمک خداوند قدرت خاصی نداره…
ولی مگه امون میده که خالق کار خودش رو بکنه؟؟
ماها وقتی تو شرایط ناجالب قرار میگیریم فقط خودمون رو می بینیم وفقط میخوایم خودمون رو هر طوری هست از اون موقعییت وشرایط نجات بدیم واوضاع رو تغییر بدیم..
بابا یه کم بشین، یه کم آروم باش، این وسط خیلی چیزها هست که تو قدرت درکشون رو نداری، خیلی چیزها هست که تو نمی بینی، این وسط شخص یا اشخاص مقابل وموقعییت ها وشرایطی هست که زنجیر وار بهم متصل هستند واین پروسه وتکامل باید اتفاق بیفته، تو یه نفر که فقط نیستی!!!!!
کلی چیزها این وسط باید رخ بده تا تو ، تا طرف مقابلت، تا آدمهایی که تو میدونی و می بینی و کسانی که نمیدونی و نمی بینی ونمیشناسی، شرایطی که ازشون اگاهی وبه خودت مربوط هست وشرایطی که نمیدونی،….همگی تحت مراقبت وکنترل وخواست واراده خداوند یکی یکی تغییر کنه تا هر چیزی وهرکسی سر جای خودش قرار بگیره….
وسهم تو اینه که ازش هدایت بخوای، کوچولو کوچولو، کم کم ، ازش بخوای لحظه به لحظه، خب خدای من صاحب اختیار من، حالا چیکار کنم؟
قدم بعدی من چیه؟
برام نشونه بفرست…
هدایتم کن..
کمکم کن…
وقتی تسلیم باشی، وقتی هوشیار باشی، وقتی تمرکزت روی خودت باشه، وقتی خوشبین وامیدوار ومتوکل باشی، بدون شک پاسخ ها یکی پس از دیگری از راه میرسه….
این عجله….این عجله کردنها وبی صبر بودنها، سکوت نکردنها، تو کل زندگیمون باعث دردسر شده برامون…
بدون شک اگر مریم جان میخواست تا جوجه ها نوک زدن اونهارو سریع باشکستن پوسته بادست بیاره بیرون واجازه نده اون تکامل طی بشه برای جوجه ها وهمون چند دقیقه یا چندساعت که طول میکشه تا مایع تخم مرغ جذب بدنشون بشه، انجام نگیره، جوجه ها زنده نمی موند یا انقدر راحت بعد چندساعت خودشون نمی تونستند از پس خودشون بربیان وشروع کنند دوییدن و آب و دونه خوردن، شایدم معلول وناتوان میشدن برای همیشه…یا میمردن!!!
این سریال زندگی در بهشت، واقعا بهترین درسهای زندگی رو بهم داد وهنوزم هربار می بینم برام کلی درس داره…
خدارو صدهزار مرتبه شکرش، که استاد ومریم جان رو الگویی بی نظیر توی همه ی جنبه های زندگی برامون قرار داد…
که بهمون بگه زندگی همینقدر راحت وشیرین ودلچسب وساده وخواستنی ودوستداشتنی هست…
سریال زندگی بهشت به معنای واقعی،بهمون یاد داد آروم باشیم….هوشیار باشیم…صبور باشیم….
متواضع باشیم…یکتاپرست باشیم..
قدردان وسپاسگزار باشیم…بهمون یاد داد خودمون باشیم…
وتمرکزمون فقط روی خودمون و امورات زندگیمون باشه…
بهمون یاد داد با صبر وشکیبایی وتکامل، فقط برای یکروز، هر روز وهر ساعت وهر دقیقه زندگیمون رو انطور که میخوایم خلق کنیم…
از تجربه های گذشته استفاده کنیم، توی لحظه زندگی کنیم ومطمعن باشیم که در لحظه هدایت میشیم به بهترین راهکارها ونگران آینده نباشیم وفقط نسبت به لحظه وساعات وروزها وشبهای بعد خوشبین وامیدوار باشیم
روی توکل وایمان و رابطه ی قشنگمون با خداوند تمرکز کنیم…
واین یعنی بهترین وراحترین وشیرین ترین راه ورسم زندگی…
استاد ومریم جان روی ماهتون رو میبوسم…وبی نهایت برای اینهمه عشقی که بهمون میدید سپاسگزار شما والله مهربان هستم
به نام خدای مهربان
سلام به استاد و خانم شایسته عزیزم
خدا رو شکر میکنم که امروز هم فرصتی دیگه دارم برای لذت بردن از زندگی برای دیدن زیبایی ها و نعمت های خداوند
خدا رو شکر میکنم به خاطر یک قسمت دیگه از سریال زندگی در بهشت که خداوند از تک تک لحظات آن به ما پیام میده
استاد به سفر رفت و عزیزدلش به بدرقه اون رفت با دعای خیر که ایشالله در سلامت و شادی باشه
و مریم جان میگه که ما موندیم در این بهشت زیبا و از کلمه “ما” استفاده میکنه چون خودشو جدا از این بهشت و هر آنچه که در آن هست نمیدونه یعنی انقد با همه چی در صلح هست که حتی از اتفاقات خوب آینده داده صحبت میکنه مثل به دنیا اومدن جوجه ها
خدای من ببین این فضای بهشت از این در ورودی پرادایس چقد زیباست درختای سرسبز و آسمون آبی با ابرهای پفکی خدای من شکرت به خاطر این همه زیبایی این همه نعمت
و اما خانم شایسته میخواد از فرصت استفاده کنه برای غلبه کردن بر ترس هاش و این چقد نکته مهمی بود برای من که حامد توام از فرصت ها استفاده کن برای غلبه کردن بر دل ترس ها چون بعد از اینکه پا روی ترسهات میذاری ظرفت بزرگتر میشه اعتماد به نفست بالاتر میره
مثلا همین چند روز منم باید به یکسری ترس هام غلبه میکردم و همچنان هم ترس هست ولی دارم روش کار میکنم و میدونم که باید عبور کنم از این ترس ها
خداوند به شجاعان پاسخ میده جهان به شجاعان پاداش میده
خدای من شکرت به خاطر گذشتن از ترس ها و پا روی دل ترس ها گذاشتن
و میدونم چقد حس خوبیه وقتی ترسهات رو میشکنی و بعد بیشتر علاقه مند میشی که پا روی ترس های بیشتری بذاری
خدایا شکرت به خاطر این مرغ و جوجه ها که دارن غذا میخورن توی این بهشت زیبا و وسیع و پر نعمت
الان که در سفر هستم امروز من هدایت شدم به پارکی که پرنده های زیادی داشت یعنی نگهداری شده بودن برای اینکه عموم مردم هم ببینن بعد خیلی جالب بود هدایت شدم به مرغ و خروس و جوجه هایی که بهشون غذا دادیم و گفتم ببین کانون توجهم داره من رو هدایت میکنه بعد یکی از مرغ ها شبیه مامان مرغی بود خیلی قشنگ بود و چند تا هم جوجه داشت
خدای من شکرت که به هر چی توجه میکنم از همون جنس وارد زندگیم میشه
اول فضای غروب رو من بگم که چید دیوانه کنندهست چقد زیباست خدای من شکرت برای این زیبایی این غروب زیبا که خورشید داره غروب میکنه و رنگ های نور خورشید توی آسمون شگفت انگیزه من خیلی این غروب رو دوست دارم و احساس آرامش عجیبی به من میده
و صحبت های خانم شایسته درباره حل مسئله و فرار نکردن از آن
و این دقیقا پیام خداوند بود برای من از زبان مریم عزیز و مهربون که اگه مسئله یا تضادی هست توی زندگیت ازش فرار نکن یعنی به این فکر کن که من اگه این مسئله رو حل کنم چقد بزرگتر میشم برای انجام کارهای جدید و برکاتی که توی زندگیم میاد
خداوندا شهامتی برای تغییر به من عطا کن
آره استاد و مریم عزیزم شما این شهامت و شجاعت رو دارید که به دل ترس هاتون برید و من هم باید بیشتر و بیشتر روی خودم کار کنم و دیدگاهم رو نسبت به تضادها حل کنم و بدونم که این تضادها اولا که با راه حل اومدن و دوما که باعث واضح شدن خواسته هام میشن
خدایا شکرت که خانم شایسته تنها توی پرادایس مونده و داره از تجربیات خودش برای ما توضیح میده و این نشون میده ایشون چقد متعهد هستن به عمل کردن به قوانین که هر لحظه داره روی خودش کار میکنه و علاقهمنده به تجربیات جدید و پا گذاشتن روی ترسها برای بزرگ تر شدن ظرف وجودش
و این هم پیام خداوند توی این قسمت بود
خدای من ببین دارم چی میبینم چی میشنوم یکی از جوجه ها به دنیا اومدن
الله اکبر
چقد زیباست چقد نازه خدای من ببین این خلقت خداوند رو
ای خدای من شکرت برای به دنیا اومدن این جوجه زیبا و و اینکه صحیح و سالم به دنیا اومد خدایا شکرت
دومی هم به دنیا اومد و نوید این رو میده که همه چی مرتبه و جوجه ها دارن تکامل خودشون رو طی می کنن
دو تا جوجه ای که تازه بدنیا اومدن و تلاش میکنن روی پای خودشون بایستن چقد خودش درس داره اینکه شما اولش میخوای کاری رو انجام بدی مهارت جدیدی یاد بگیری اولش باید تلاش کنی و ادامه بدی تا بعد همه چی راحت و راحت تر بشه
خدایا شکرت ببین چه صبح زیبایی شروع شده هوای عالی همه چی سرسبز دریاچه روان سبزی درختان همه یه آرامشی دارن خدایا شکرت به خاطر این طبیعت زیبا این همه نعمت
و خانم شایسته در ادامه جوجه کشی میخواد پوشال ها رو برای جوجه ها مرتب کنه
خدایا شکرت ببین چقد پکیج اومده برای استاد خدایا شکرت به خاطر این قدرت خرید و آزادی مالی استاد عزیزم که یکی از خواسته های من هم همین هست و وقتی شما رو میبینم به خودم میگم من هم میتونم داشته باشم اگه استاد تونسته خلقش کنه من هم میتونم خدای من شکرت به خاطر الگوی من استاد خدایا شکرت
براونی هم اومده تولد جوجه ها رو تبریک بگه به ساکنین جدید بهشت
فرآیند جوجه کشی خیلی برای من درس داشت، اینکه قانون تکامل چطور کار میکنه، از جریان هدایت، از عجله نکردن، صبر، حل مسئله و این هم یک اتفاق جدید برای من در زندگی در بهشت بود
چقد ما اتفاقات جدید و مسائل جدیدی رو توی زندگی در بهشت دیدیم و آدم چقد میتونه درس یاد بگیره و ساز و کار جهان رو بهتر درک کنه خدایا شکرت که من در مدار دیدن این سریال هستم و در هر قسمت کامنت نوشتم و خودم خیلی چیزها یاد گرفتم
زندگی در بهشت باعث شده خودم رو بهتر بشناسم و خواسته هام برام واضح تر بشه دیدگاهم رو نسبت به مسائل و حل اونها تغییر بدم عزت نفسم بالا بره
خدایا شکرت ببین چه بارونی میاد الهی شکرت به خاطر این باران رحمت و نعمت که داره توی این بهشت زیبا میباره خدایا شکرت به خاطر این ثروتی که دارد میبارد
خدایا شکرت ببین جوجه ها چقد دارن خوب تکاملشون رو طی میکنن و بزرگ میشه
خدایا شکرت استاد داره برمی گرده پرادایس و مشتاق دیدن جوجه ها و اتفاقات جدید هست
سه روز استاد تجربه های ارزشمند و جدید در کنار آقای تاد یاد گرفت و ما هم پا به پای استاد خیلی چیزها رو یاد گرفتیم و چه نعمت و موهبتی بهتر از این که استادی داشته باشی و در کنارش خیلی چیزها یاد بگیری و کنجکاوی مقدس خودتو فعال کنی مثلا ما خیلی چیزها در مورد کشور و مردمان آمریکا یاد گرفتیم
خدایا من دیوانه شدم از صدای اون پرنده ببین چقد زیبا داره آواز میخونه خدای من ببین خورشید رو که از لا به لای درختا داره میتابه خدایا اگه اینجا بهشت نیست پس کجاست اصلا آدم هوش از سرش میره
استاد هم اومد بریم به استقبالش ببیندچقد حرفه ای آر وی رو آورد داخل به به ماشالله استاد دیگه حرفه ای شدی انقد که با این رخش دور امریکا رو زدی
خدایا سپاسگزارم ای خدای مهربونم به خاطر رابطه عاشقانهِ الهی استاد و مریم جان که از دیدن هم کلی به وجد میان و عاشقانه بهم عشق می ورزن خدایا شکرت به خاطر این رابطه سرشار از آزادی توکل اعتماد 🌸
خدایا سپاسگزارم به خاطر این بهشت وسیع و پهناور که پر است از نعمت های خداوند 🌸
خدایا سپاسگزارم به خاطر جوجه های جدیدمون که سالم به دنیا اومدن و پرادایس پر میشه از جوجه های قشنگ 🌸
خدایا سپاسگزارم به خاطر ایمان و شجاعت مریم جان که توی دل ترس هاش میره و درس های زیادی به ما میده خدایا شکرت 🌸
خدایا سپاسگزارم به خاطر تماااام نعمت هایی که تا به همین لحظه به ما عنایت کردی و از فضل و رحمت خودت به ما بخشیدی هذه من فض ربی 🌸
خدایا تو منبع رزق و روزی و ثروت هستی و خوشبختی من دست توئه خدای من سپاسگزارم به خاطر اینکه هر لحظه در حال هدایت ما هستی 🌸
خدایا شهامتی برای تغییر در من ایجاد کن ⚘
خدای من سپاسگزارم به خاطر سه روزی که در سفر هستم و دارم خیلی چیزها یاد میگیرم خدایا سپاسگزارم 🌸
خدایا سپاسگزارم به خاطر تجربیات ارزشمندی که با آقای تاد داشتیم و کلی چیز یاد گرفتیم 🌸
خدایا سپاسگزارم به خاطر آر وی که تمام امکانات رو برای یک سفر طولانی داره خدایا شکرت به خاطر این همه نعمت و ثروتی که در زندگی استاد عزیزم هست خدایا شکرت ای بهترین روزی دهنده 🌸
خدایا سپاسگزارم به خاطر رفتن تو دل ترس ها و حل کردن مسائل 🌸
خدایا شکرت به خاطر این طبیعت زیبایی که الان من توش نشستم و دارم کامنت می نویسم خدایا شکرت به خاطر صدای پرنده هایی که دارم می شنوم سکوتی که اینجا هست خدایا سپاسگزارم به خاطر این همه نعمت و فراوانی و زیبایی 🌸
ستایش و سپاس مخصوص تو هست ای فرمانروای جهانیان
ما را به راه راست هدایت کن
راه کسانی که به آنها نعمت دادی
🌹 خدایا تنها تو را می پرستیم و تنها از تو یاری می جوییم 🌹
سلام به خداوندگار عشق و محبت
سلام به استاد عزیزم و مریم خانم عزیز و شما عزیزان و همسفران
الان ساعت ۶:۲۲صبح ۱۷دی۹۹
من این کامنت زیبا رو خوندم وخداروشکر که عاشقانه مارو دوست داره
وتشکر فراوان از شما حامد عزیز بخاطر این مطالب زیبایی که خلق کردی
خدایا شکرت عاآااآآشققتتممم،😘🥰😍