سریال زندگی در بهشت | قسمت 73

دیدگاه زیبا و تأثیرگزار سعید عزیز به عنوان متن انتخابی این قسمت

سلام دوستان هم فرکانسی

خدا رو شکر ک هر چی بیشتر در این مسیر قدم برمیدارم درک من و زاویه دید من برای دیدن زیبایی ها بهتر و بیشتر میشه.

و خداوند محربان نیز محیط اطراف منو طوری مدیریت میکنه ک من بازخورد فرکانس‌های خودمو در هر لحظه دریافت کنم.

هرگز فکرشو نمیکردم با نگاه کردن ب چند تا جوجه اینقدر ذوق کنم

اینقدر بخندم

اینقدر خیره بشم

و اینقدر در فکر فرو برم.

وقتی میتونم با دیدن چند تا جوجه اینقدر ب احساس خوب برسم پس ببین چقدر نعمتها در اطراف من هست ک میتونم با تغییر زاویه دید خودم بهشون توجه کنم و احساس خودمو بهتر کنم و زندگیمو تغییر بدم. (مفت و مجانی احساس خوب در اطراف من ریخته)

من قبل از آشنایی با سایت معمولا برای سوالات ذهنی خودم از طبیعت الهام میگرفتم

و الان هم با توجه ب سابقه قبلی خودم دیدن دیدن هدایت جوجه ها ب سمت زندگی و ب قول خانم شایسته (ک بهترین کلمات رو در بهترین زمان برای دیدن زیبایی ها ب زبان میاره) چقدر این جوجه ها مستقل هستن و بدون نیاز ب کمک هیچ کسی فقط از هدایت پروردگار دارن استفاده میکنن و ب سمت زندگی حرکت میکنن.

پس من ک اشرف مخلوقات هستم چرا از این جریان هدایت استفاده نمیکنم….

درسی ک این جوجه ها برای من داشتن استفاده از جریان هدایت بود.این ک رزق همه موجودات حتی قبل از تولد آماده شده پس جای هیچ گونه نگرانی نباید باشه. و نکته دیگه این همه زیبایی

نوک

چشم

بال

و پر و مغز و کلی چیز دیگه در 21 روز از یک سلول درست شده.

پس من هم میتوانم ب کمک پروردگار در 21 روز خیلی چیزها رو در زندگی خلق کنم.و میتونم زندگیمو تغییر بدم. (یاد دوره های 21 روزه استاد افتادم)

حالا بریم سراغ پردایس زیبا و تجهیز انباری

چیزی ک من درک کردم با دیدن این فیلم

وقتی من برای راحتی و لذت خودم وقت و هزینه میکنم خداوند نیز منو در مداری قرار میده ک بیشتر بتونم لذت ببرم.

دوستان عزیزم وقتی میبینم استاد و خانم شایسته عزیز با این همه نعمت و ثروت ک در اطرافشون هست باز هم برای زندگی بهتر تلاش میکنن این پیام رو میگیرم ک تا وقتی ک برای زندگی حرکت میکنم زندگی روی خوشش رو ب من نشون میده و اگه بی حرکت باشم و ب درختان و انباری و دریاچه و اتوبوس و چیزای دیگه اهمیت ندهم نتایج کم کم برمیگرده و لذت‌های من کمتر میشه. (تله ای ک من بارها و بارها توش افتادم و الان برام خیلی واضح شد ک باید چگونه عمل کنم)

چ جمله طلایی گفت خانم شایسته ک ظرفهای بی استفاده رو وقتی میاریم در چرخه استفاده انرژی شون مثبت میشه. (این جمله منو وادار ب تفکر کرد ک رفتار ما چقدر میتونه در محیط ما انرژی مثبت از خودش ب جا بزاره)

چقدر حال کردم ک این خانم شایسته ببین در چ مداری هستش ک ناخودآگاه داره این کلمات طلایی رو ب زبونش میاره.

و خدا رو شکر کردم واسه مدار خودم ک می‌شنوم و درک میکنم این جملات اثر گذار رو. (باشد ک ب یاری خدای محربان در زندگی نیز در از این درس ها استفاده کنم)

زمانهایی رو ک من برای انباری خودم صرف میکنم و مقایسه میکنم با زمان و انرژی ک استاد برای انباری خودش صرف میکنه بیشتر درک میکنم ک چرا الان در اون شرایط داره زندگی میکنه. (و تحسین میکنم و میگم نوش جونت باشه هر چیزی ک در زندگی داری)

من فهمیدم ک اگر ثروتم رو خرج رفاه و لذت خودم نکنم اون ثروت یا ب راحتی از دستم میره و یا موجب دردسر و گرفتاری بیشتری برام میشه(تجربه تلخی ک بارها و بارها تجربه اش کردم)

دیدن این تلاشی ک در گرما و عرق ریزون استاد داره زمین رو میکنه تا برق و آب رو ب داخل انباری ببره برای من نکات خیلی خیلی زیادی داشت ک چقدر انجام این کارها مهم هست و مهمتر این ک خودش داره انجام میده و با مبلغی پول نمیده کسی براش انجام بده. (نکته اینجاست ک آرامش و اعتماد ب نفس لذتی ک بعد از اتمام این کار تجربه میکنه قابل مقایسه با هیچ چیز دیگه نمیتونه باشه.)

ما داریم اینجا روش زندگی کردن درست رو یاد میگیریم و ثروت نیز لاجرم محصول این روش زندگی کردن خواهد بود. (چیزی من قبلا برعکس فکر میکردم ک چون ثروت داره این جوری زندگی میکنه و در صورتی ک درستش این هست چون اینجوری زندگی میکنه ثروت داره)

وقتی با تمام وجود و با باورهای خوب ب دنبال لذت و آرامش بیشتر باشیم خداوند ایده هایی رو میده ک حتی لری ک شغلش تجهیز و نصاب و مهندسی هست هم خودش کف کرده بود ک این چطوری داره ب راحتی زمین رو میکنه و میره. (کلی حال کردم و رفتم تو فکر ک سعید ببین استاد چ باورهایی رو ساخته ک الان این واکنش ها رو داره نشون میده از خودش)

نکته دیگه این ک آگه من بودم برای اون قفسه ها میرفتم چن تا تخته کهنه و یا قفسه دست دوم رو ب اسم صرف جویی تهیه میکردم و پز میدادم ک عجب آدم درستی هستم. ولی میبینم ک جهان وقتی جهان پر از نعمت و فراوانی هست چرا از بهترین امکانات استفاده نکنم….

چرا ب شرکت‌های تولیدی کمک نکنم برای پیشرفت بیشتر جهان…

چرا از ثروتی ک خداوند ب من داده لذت بیشتری رو تجربه نکنم…

هر چی از درسهایی ک گرفتم بگم بازم کمه

و در آخر هم ی مطلب راجب ب پردایس زیبا بگم ک چقدر لذت میبرم با نگاه کردن ب تصاویر اونجا و این ک من ی باغ بزرگ در کرج داشتم ک چون بلد نبودم ازش استفاده کنم و لذت ببرم (دوستام و سرایدار اونجا بیشتر از من از اون محیط استفاده می‌کردن)

و بجای این ک ب زیبایی هاش توجه کنم ب هزینه های نگه داری و سم پاشی و رنگ استخر و….

توجه میکردم و حال و احساسم بدتر میشد تا در نهایت اونجا رو فروختم و یک ماه بعدش قیمتش چندین برابر شد.

ولی الان ب کمک خدای محربان و آموزه های این سایت سعی میکنم ب جزعی ترین نکات زندگی هم توجه مثبت داشته باشم. و بابت ی مشتری ک وارد مغازه من میشه خدا رو شکر میکنم و حالم بهتر میشه.

استاد عزیزم و خانم شایسته صمیمانه از شما تشکر میکنم ک این فایلهای پر ارزش رو ب رایگان در اختیار عموم میزارین و در عوض نیز خداوند فراوانی و ثروت رو نا محدود ب شما هدیه میده.

شاد ثروتمند باشیم.

برای دیدن سایر قسمت‌های «سریال زندگی در بهشت»‌، کلیک کنید

 

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • دانلود با کیفیت HD
    483MB
    32 دقیقه
  • فایل تصویری سریال زندگی در بهشت | قسمت 73
    148MB
    32 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

141 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «افلاطون نوروزی» در این صفحه: 1
  1. -
    افلاطون نوروزی گفته:
    مدت عضویت: 1312 روز

    به نام خداوند بخشنده و مهربان

    سلام به استاد عباسمنش، خانم شایسته و همه دوستان عزیزم در سریال زندگی در بهشت

    همین دیشب بود که مادرم 20 تا جوجه خرید؛ دقیقا شبیه به جوجه هایی که شما دارین و من چقدر از دیدنشون دیشب ذوق کردم و براشون غذا بردم و میبینم من چقدر روحیم تغییر کرده من از مرغ و جوجه و متنفر بودم؛ ما تو روستا زندگی میکنیم و من نمیذاشتم مامانم مرغ و جوجه داشته باشه؛ میگفتم اینا چیه خونه نگه میداری؛ من تو عمرم یکبارم سمتشون نرفتم که بهشون غذا یا آب بدم ولی الان از دیدنشون لذت میبرم: سری قبل که مامانم جوجه خرید من لونشون رو درست کردم، براشون غذا میخریدم، بهشون آب میدادم و غذا میدادم؛ الان جوجه ها مرغی شدن واسه خودشون و مامانم مجدد دیشب 20 تا جوجه خیلی خوشگل خریده و بهش قول دادم فصل بهار براشون لونه خفن درست کنم تا مامانم هر چقدر دوس داره مرغ و جوجه نگه داره و این خواسته در منم شکل گرفت که منم دوست دارم یه ملک شخصی داشته باشم تا مرغ و جوجه داشته باشم؛ نمیدونم چطثر شد من از اینا یهو خوشم میاد و روحیم تغییر کرده؛ البته برا خودمم دلایلی دارم و اون دلایل رو خیلی دوست دارم

    من الان جلسه 5 قدم اول هستم؛ جلسه قرانی قدم اول که در خصوص هدایت میگه و اونجایی که خانم شایسته داشتن راجب هدایت میگفتن که آره این جوجه ها هدایتی به دنیا میان و هدایتی خودشون غذا و آب میخورن به قدرت بالای ربم پی بردم؛ الان تو گوشم صدای جیک جیک جوجه میاد؛ انگار تو پذیرایی خونم 100 تا جوجه هست( صدای جیک جیکشون از اون ور میاد)

    آره پی بردم به قدرت وعظمت خداوند اینکه ماهم هر لحظه داریم به هدایت ربمون به هدایت پروردگارمون زندگی میکنیم؛ چقدر خوبه که گوشم تیز تر بشه تا واضح تر بتونم پیام ربمو بشنوم و اونم با طی کردن تکامل و بالا رفتن مدار مدار امکان پذیره و چقدر دوست دارم به چنان مهارتی برسم تا هر لحظه بتونم از هدایت ربم از هدایت پرودگارم بهره منده بشم؛ خدا میدونه چه راهی بهترین راهه، خدا میدونه چه مسیری بهترین مسیره، خدا میدونه چه مسیری راحت ترین و آسان ترین و کوتاه ترین مسیره؛ دوست دارم یاد بگیرم تا هر لحظه از خدا بخوام کوتاه ترین و آسان ترین و بهترین مسیرو بهم نشون بده؛ همون جمله همیشگی استاد؛ خدایا منو به راه راست، راه کسانی که به آنها نعمت و ثروت دادی هدایت کن نه گمراهان

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 23 رای: