سریال زندگی در بهشت | قسمت 74

به نام خداوند

خداوند زیبایی ها

سلام استاد عزیزم و مریم خانم گل

سلام همسفرای عزیزم

چقدر دلتنگ پارادایس زیبا بودم دلم لک زده بود برای این چمنای سبزش برای درختای سربه فلک کشیده ش برای اون دریاچه زیبا و آرومشه برای آدماش. آدما که نه فرشته های این سرزمین زیبا دلم برای بند انگشتی هم لک زده بود برای اون خانوم مرغی که چقدر قشنگ مادری میکرد انگار برای مادر شدن و مراقبت کردن از جوجه هاش بدنیا اومده فقط چقدر قشتگ مادری میکنه اون بند انگشتی فسقلی که با اون جثه ریزش کارای بزرگ میکنه و چقدر سریع و چالاک این ور اون ور میدوه می دونید چقدر درس داره دوستای گلم نشونم داد جثه کوچلوی اون چیزی از توانایی هاش کم نمیکنه کارای بزرگی میکنه که هم همنوعهای بزرگترش انجام میدن تازه اون سریع تر و چالاکترو چقدر بانمک و دوست داشتنی تره

ریگای این زمین زیبای بهشتی هم حتی یه عالمه درس دارن به گفته پائلوکوئلو توی کتاب کیمیاگر یه جای میگه وقتی تو خواسته ای رو می خوای تمامی سنگ ریزه های زمین توی مسیر تو صاف میشن و هماهنگ اینجا این پارادایس زیبا برای من این حکم داره و هر روز به من این درس رو میده اتفاقای به ظاهر ساده ولی درسای بزرگ داره درسای خداوند همینطوریه دیگه دوستای خوبم نه می پیچوندت نه خسته ات میکنه تو فقط نگاه میکنی لذت میبری اون بهت درس میده و غرق هیجان و لذتت می کنه چقدر تو بی نظیری پرودگارم عاشقتم.

تا چشم کار میکنه زیباییه و قدرت لایزال پرودگارم زیبای آهوانی که چه خرامان در سطح این چمنزار زیبا می خرامن و مطمعنا آرامش و امنیت این مکان زیبا اونا رو به اینجا کشونده مریم عزیرم اونا هم برای من هم نشانه بودن دریاچه زیبای پارادایس انگار مثل یه آینه زیبا روی زمین پهن شده انگار آینه آسمون زیبا شده که مدام با ابرای پنیه ایش خودش رو بزک کنه و خودشو توی اون دریاچه زیبا نظاره کنه و سایه درختای زیبای این مکان دامن سبز براش بسازن خدایا خیلی دوستت دارم و من با دیدنشون کیف میکنم

برونی زیبا هم تا استاد رو دیدن از اون حالت دل نشینش که داشت حال می کرد سریع دل کند اومد استقبال استاد معلوم بود اونم دلش تنگ شده بود

چقدر زیباتر و تمیزتر شده بود پارادایس استاد من اولش که شروع کردین به قطع درختای هرز ونرده ها میگفتم کاش استاد این درختا رو قطع کنه فکر میکردم شاید بد بشه و نرده ها رو بر نداره ولی الان میبینم چقدر زیبا و مرتب شده و خواستنی تر بی نظیر شده اینجا و چقدر فضای بی نظیر بازی ساخته برای دیدن لذت بردن اونا همشون موانعی بودن برای دیدن این زیباهایی مخفی فهمیدم کافیه اعتماد کنم سکوت کنم

جوجه های طلایی و زیبا چقدر بزرگ شدن دیگه دارن مرغ و خروس میشن برای خودشون راستش استاد خیلی برام زیبا بود باور کنید جمله به جمله ای که مریم خانم زیبا و یا شما به زبان می آوردید من هم همزمان توی قلبم با شما تکرار میکردم به زبانم جاری میشد انگار اگه شما نمیگفتید من میگفتم و همین برام جالب بود این هماهنگی و احساس مشترک که این مکان چقدر همدلی و همزبونی برام آورده دوستتون دارم تک تک تون رو تکامل رو دیدم خارج شدن اون جوجه ها از مکان تنگ تاریک به فضای بزرگتر و الان زمین پهن وسیع پارادایس زیبا چه هیاهوی زیبای درست کردن خدایا صد هزار بار شکرت

و از همع مهمتر برام جالبتر این بود و یاد گرفتم توی این زمانی که توی دنیا تقربیا هم درگیر مسائل سیاسی وانتخابات و بیماری همه گیر جهان شدن و شده دغدغه شون ولی این فرشته های دوست داشتنی دارن چه زیبا زندگی میکنند سلامت وشاد با دلی خوش یاد گرفتم من هم میتونم و چقدر توجه به زیبایی ها زندگی رو قشنگ میسازه

استاد ممنونم از شما من هم مثل همین تختی که شما دارین با سرهم کردنشون احساس لذتش رو بهمون نشون میدین و نتیجه ش قدر اون وسیله رو بیشتر میدونیم الان من هم با ساختن زندگی با خندیدن و لحظه های قشنگی که میسازم و دلم می خواد بیشتر داشته باشم و هرشب موقع خواب با مرورشون لذت میبرمو دلم قنج میزنه خدایا شکرت و بازم فردا قشنگتر از دیروز برام میشه

خدایا شکرت ممنونم از شما استاد زندگی من هم خیلی قشنگه خیلی قشنگ

خدایا شکرت