سریال زندگی در بهشت | قسمت 74

سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته ی خوش ذوق و مهربانم… بازم بعد از یه انتظار طولانی با یه قسمت جذاب دیگه اومدید و من اینقدر خوشحال شدم و اینقدر دلم تنگ شده بود که با دختر کوچولوم 3 مرتبه این قسمت رو دیدیم و چقدر دخترم از دیدن براونی ذوق کرد وقتی کاراشو میدید… 😁

شروع فیلم با اومدن آهو های دلبر و زیبا به پرادایس و زیباتر کردن بهشت زیبامون و ذوق زیباترتر خانم شایسته برای این آهو های دلبر که خانم شایسته این آهوها رو یک نشونه دید و چقدر نگاه زیبا بینی داره که همه چیز رو زیبا میبینه و از کوچکترین چیزها استفاده میکنه برای جذب بهترین اتفاقات😍

واااای خدای من آهوها رو ببین چه جذاب میدون و میجهن 😁😍

و حالا رقص زیبای نور خورشید از بالا سر کلبه و بین شاخ و برگ درختان که صحنه رو دو چندان زیبا میکنه🤩😉

خدایا چقدر بارون اونجا باریده که فرغون تا نصفه پر آبه خوش بحال استاد و خانم شایسته که جایی هستن که همش بارون میباره آخه من عااااشق بارونم و مثل خانم شایسته کرمانی هستم و در کرمان زندگی میکنم و بارون اینجا خیلی کم میاد😶 و آب مثل آینه آسمون رو تو خودش جا داده ابرهای زیبا و قشنگ و آبی آسمون توی آب فرغون….، 😜

و اما براونی همیشه در صحنه که داره دوش میگیره آخه چقدر جذابه این پسر خدای من😍😍😍😍😍و البته که یک آقا پسر شکمو هم هست که در حین دوش گرفتن هم دست از خوردن نمی‌کشه…

واااای یه اتفاق جالبتررررررر در همین حین استااااد، عزیز دلها، وارد پرادایس میشه اونم با جت اسکی و کلی وسیله تو ماشین که مجبور شده صندلی کنار راننده رو مقداری بده جلو تا بتونه وسیله ها رو تو ماشین جا بده و این صحنه خودش حاکی از اینه که قراره اتفاقات جالب دیگری در پرادایس بیوفته و خدا میدونه که چقدر پرادایس رو جذاب تر و دیدنی تر میکنه🤔😃

وااای استادم پیاده شد چقدر رر لاغر شده ایول استاد ایولا داری واقعا 🤨

وقتی استاد میگفت دلم برای عزیز دلم تنگ شده از خوشحالی ذوق کردم و اشک توی چشمام جمع شد 😅😀چقدر عشق و صمیمیت بین استاد و عزیز دلشونه خدایا شکرت به هممون ازین عشقای پاک و خالصانه بده، 🙏

و حالا ذوق زدن های استاد هم به ذوق زدن‌های مریم جون اضافه میشه اونجا که استاد میره بالا سر جوجه ها و از بزرگ شدنشون به وجد میاد و خانم شایسته با اعتماد به نفس میگه من بهشون گوشت دادم و ازشون خوب مراقبت کردم تا بزرگ شدن…

همین که استاد سر جوجه ها رو برمی‌داره جوجه ها هم متقابلا از دیدن استاد ذوق میکنن و به جنب و جوش میوفتن و جورج زیبا هم در حال خوردن گوشته میخواد حسابی پروار بشه… خدایا استاد چقدر ثروت دارین که به جوجه هاتونم گوشت میدین 😅😀😍

حالا هم که ذوق و سلیقه ی خانم شایسته رو در نگهداری از جوجه ها می‌بینیم و ظرف آب رو که هر دو ساعت یکبار تعویض کرده و این نشون میده که چقدر مسئولیت پذیره در برابر این حیوانات زبون بسته😅😃

همیشه به این فکر میکنم که خانم شایسته با اینهمه ذوق و سلیقه اگه الان یه بچه کوچیک داشته باشه چی میشه؟ بچه داری رو هم به ما یاد میداد اینقدر که این بشر کامل و کدبانوعه و یه خانم تمام عیاره…..

واای استاد و خانم شایسته همچین گفتن که چه بوی گندی میدن این جوجه ها که من بوشونو احساس کردم😂😂😂😂

شروع یه صبح زیبای دیگر در پرادایس و هوای بسیار عالی اونجا که از پشت گوشی هم میشه احساسش کرد…. چون خانم شایسته همه چیز رو به شایستگی تمام به تصویر میکشه که آدم قشنگ میتونه احساسش کنه و ازش لذت ببره، 😉

عاشقتم خانم شایسته که اینجا هم از گفتن قانون دست برمیداری و مثل استاد توی همه چیز به دنبال اثبات قانونی و در مورد تکامل جوجه ها برای زندگی در فضای آزاد پرادایس صحبت میکنی😁

خدای من چقدر لذت میبرم وقتی میبینم استاد با خانم شایسته در مورد کوچکترین چیزها هم مشورت میگیره و این نشون میده که چقدر برای ایشون ارزش قائله🤩🤩🤩🤩حالا مادر مرغی بند انگشتی میاد تا برای جوجه ها مادری کنه و مطمئن بشه که جاشون خوبه و بعد از یه رصد حسابی میره دنبال کارای خودش و خانم شایسته و استاد همچنان دارن در مورد جوجه ها با هم صحبت میکنن و اظهر نظر میکنن خانم شایسته نمای زیبای خونه ی جوجه ها رو نشون میده و دل ما رو آب میکنه چه جوجه های خوش شانسی چقدر مادرشون بالا بوده که در پرادایس ما دارن زندگی میکنن مشخصه که با استاد و خانم شایسته هم مدار هستن وگرنه جاشون که اینجا نبود😜😂😅🤣

حالا نوبت مادر مرغی بزرگتره تا بیاد از خوب بودن جای جوجه ها مطمئن بشه و خروس پرابهتمون هم که وارد صحنه میشه تا خودی نشون بده و بگه اینجا قلمرو منه کی داره نفس میکشه؟؟؟؟، 🤨🤬و وقتی مطمئن میشه که نیروها خودی ان و خیالش راحت میشه با خانوم هاش راهشو میگیره و میره🤣🤣🤣🤣

این اولین آفتاب جوجه هاست مبارکشون باشه…

حالا بریم پرادایس رو از پشت شیشه های همیشه تمیز کلبه ببینیم که یک ویوی زیبا رو به نمایش گذاشته و امروز هم یه بروز رسانی دیگه در کلبه داریم اونم از تخت جذابی که استاد رفته از آیکیا گرفته و چقدر جالب بهم وصل میشه و مشتاقانه منتظرم تا این شاهکار تموم بشه ببینم چی از آب در اومده🤩😜

چه ایده ی جذاب و ثروت سازی داشته این شرکت آیکیا، فکر همه جا رو کرده اینکه با قطعه قطعه دادن وسایل به مشتری باعث میشه که هم جای کمتری برای حمل و نقل بگیره و راحت تر باشه و هم مشتری با سر هم کردن این قطعه ها احساس قدرت خلق کنندگی داشته باشه خدایا شکرت بخاطر این ایده های جذاب و ثروت ساز نوش جون صاحبش که هم به فکر روان مشتری هاشه و هم به فکر حمل و نقل وسایل فروخته شده… چقدر این صحبت های آخری استاد در مورد شرکت آیکیا نکته داشت چقدر میشه از تو همین صحبت ها ایده گرفت البته هر کس به اندازه ی مداری که توش قرار داره…

استاد عزیزم و مریم جانم دوستون دارم عاشقتونم امیدوارم به زودی ببینمتون و باهاتون هم مدار بشم🤩🤩😜😜😜البته با حفظ قانون تکامل 😅

به قول خانم شایسته خدا یار و نگهدار و هدایتگر همه ی شما باشه❣️

سلام پرنسس الا جان

قطعا وجود شما سرشار از اینهمه عششششق ناب و خالصه که مرا اینگونه مورد لطفتان قرار می‌دهید ان شاء الله به زودی زود همه با هم در مدارهای بالا یکدیگر را ملاقات کنیم و از وجود یکدیگر سرشار از عششششششق شویم…. خیلی ممنونم دوستتون دارم بی نهااااایت😍😍😍😍🥰🥰🥰🥰🥰🥰😘😘😘😘