سریال زندگی در بهشت | قسمت 74

سلام خدمت استاد عزیزم عباس منش و خانم شایسته

سلام خدمت دوستان گلم

این پارادایس دوست داشتنی چقدر هوای لذت بخش دارد

این آهو های خوشکل را دیدیم چقدر خوشکل و‌جذاب بود و خانم شایسته می گفت کاش مبایل استاد می بود که با می شود زوم کرد و بشتر قابل دیدن و تشخیص کردن است و آهو ها با چینی و چالاکی دویدند و رفتند

و چقدر. جذاب و خوشکل بودند

این دریاچه چقدر شگفت انگیز است و هر قدر نگاهش کنیم بازهم سیر نمی شویم

این درخت های اطراف دریاچه و این سر سبزی چقدر لذت بخش و جذاب است

واقعا بهشت اینجاست و من خلی دوست دارم این بهشت روی زمین را چون با دیدنش زندگی را می شود قشنگ احساس کرد

چون افرادی اینجا زندگی می کند که معنی زندگی را قشنگ درک کرده و دارند به معنی واقعی زندگی می کند و نتایج روز های زندگی اش را فلم گرفته با دوستان خوب شأن شریک می سازد

خانم شایسته رفت که آن چرخ را خالی کند برای اینکه استاد از تمپا می آید و وسایل را که همراهی خود آورده و با این چرخ وسایل را انتقال دهد

نگاه می کنیم که روز قبل یا شب قبل شکر خدا آنقدر باران باریده که داخل این چرخ آب زیاد جمع شده است

خداوند را باید سپاسگذاری کرد که این نعمت بارانش را همیشه جاری می سازد و این باران طبیعت را سرسبز می کند و به تمام طبیعت معنی زندگی می بخشد

استاد وقتی به پارادایس رسید چقدر خوشحال بود و خانم شایسته از دیدن استاد چقدر خوشحال بودند

و استاد گفت چقدر دلم برای دیدن عزیز دلم تنگ شده بود

و این چنین حس دوست داشتن چقدر دوست داشتنی و لذت بخش است

و این احترام و محبت متقابل و آگاهانه چقدر خوشایند و نمونه است

و این ذوق و شوق استاد را بیبن که از دیدن جوجه ها داشتند و چقدر احساس بهتری داشت و قشنگ در کلمات شأن حس می شد

و فردای آن روز جوجه ها خونه شأن عوض شد

خونه نو و زندگی نو برای جوجه ها

و استاد چقدر عاشقانه به این جوجه ها داشتند نگاه می کردن و لذت می بردند

و ما از دیدن طبیعت پارادایس کلی لذت می بردم

و خداوند را سپاسگذاری می کردم

و این تختی را که استاد آورده بود و داشت اماده می کرد و چقدر این کار استاد را دوست دارم که این چنین با عشق و علاقه وقت می گذارد و تخت را خودش آماده می سازد

من هر دفعه ای دیده ام که استاد چیزی خریداری کرده آورده خودش نصب کرده یا اماده ساخته

مانند تلویزیون،تخت خواب،ووو وقتی این کار های استاد را می دیدم خلی تحسین شأن می کردم و از انجام این کار خلی لذت می بردم

شاید بعضی ها بگویند که خوب استاد پولش را دارد و چرا خودش را به زحمت می اندازد

یک فردی را بیاورد این کار را انجام دهد و یک دست مزدی برایش بدهد و چرا خودش را اینقدر به زحمت می اندازد

اما من این کار های استاد را خلی دوست داشتم و می دیدم که انجام این کار ها از روی عشق و علاقه است

اما حالا که این دیدگاه ای کیا افکت را شیندم خلی برایم جالب ختم شد

اینها چقدر متفاوت و جالب فکر کرده است

چقدر دورنما را در نظر گرفته است

چقدر اینها فکر مردم را قشنگ خوانده است

و این کار شأن خلی فکر شده است که این چنین نگرشی را در بین مردم عملی می سازد

دیگران در این فکر است که جنس مورد نظر را آماده سازیم و مردم خرید کرده و مستقیم در خانه از آن استفاده کند ‌ به رحمت نیفتد

اما حالا این شرکت ای کیا می آید این چنین فکر می کند که ما همه چیز را آماده می کنیم اما فردی که این را خرید می کند باید خودش در خونه نظر به دفترچه راهنما این را بسته بندی کند و مورد استفاده قرار دهد

یعنی یک نوع حس خلق کنندگی را به این افراد می دهد

و کسیکه این کار را انجام دهد بدون شک آن حس خلق کنندگی را پیدا می کند

چون این کارها را هر کدام از ما در زندگی های مان انجام داده ایم

موقعی که یک کار ما به قیسمی توانسته باشیم او را انجام داده باشیم خلی احساس بهتری پیدا می کنیم و یکنوع احساس افتخار و غرور و توانای را بدست می آوریم و بدون شک از آن وسایل و شی مواظبت های بشتری می کنیم و برایش ارزش بیشتری قایل هستیم

اما زمانیکه این چنین وسیله ها را آماده آورده باشیم. فقط در گوشه ای خونه می گذاریم و مورد استفاده قرار می دهیم اما آن حس ارزش بشتر گذاشتن را برایش نداریم

و این نگرش شرکت ای کیا افکت خلی درس داشت واقعا اینها متفاوت فکر می کند و این چنین متفاوت فکر کردن نتایج های متفاوت و عالی را هم در پی دارد

خداوند را خلی سپاسگذارم که مرا به این مسیر خوب هدایت کرد و آن هم به دیدن این فایل قشنگ و‌جذاب

و از استاد عباس منش هم سپاسگذارم که این چنین فایل های عالی را در اختیار ما قرار می دهد و ما داریم بزرگتر می شویم و چیز ها می آموزیم

خدایا صد هزار بار شکرت