سریال زندگی در بهشت | قسمت 76

دیدگاه زیبا و تأثیرگزار نسرین عزیز به عنوان متن انتخابی این قسمت:

بنام خدایی که دوستم دارد

امروز هم قراره ی سریال ببینم اما مشخصات سریال:

عنوان سریال: زندگی در بهشت

نورپرداز:خداوند

جلوه های ویژه: کلبه ی چوبی، دریاچه ، آسمون، جنگل ، لونه مرغها و……

صحنه آرا:خداوند

تصویر بردار: مریم شایسته

تصنیف: جیک جیک

خواننده:گروه کُر جوجه های پارادایس

بازیگران: مریم شایسته، سید حسین عباس منش

مهمان های ویژه: برونی و تعمیرکاران

لوکیشن: پارادایس فلوریدا

زمان پخش:آزاد

شرط سنی: ندارد

مکان پخش: سایت عباس منش

هزینه ورودی: رایگان

نویسنده سناریو: نسرین سلطانی

سکانس اول: ادامه داستان جوجه ها

سکانس دوم: ماجراهای عباس منش

سکانس سوم: حل مساله در پارادایس

———————————————————————————————————————

استارت:

اول صبحه از همون صبح هایی که شروعش انرژی و حرکت و پوپایی رو به ارمغان میاره چون از بهشت شروع میشه با آدم ها، اشیا و موجودات بهشتی. آدم هایی که بر خلاف اکثریتی که دارم اطرافم میبینم هر روزشون رو با امید به خلق اتفاقات خوب جدید آغاز میکنن و دچار روزمرگی نیستن . هم زود بیدار میشن و هم انرژیشون اونقدر زیاده که من هم دوست دارم مثل اونها زود بیدار بشم تا انرژی مثبت کلامشون و وجودشون رو دریافت کنم تا سناریوی سریالم رو بنویسم.اینجا نه فقط آدم ها همه چیز سرشار از انرژیه:

از اون کلبه ی چوبی خوشرنگ روی دریاچه که هر روز داره زیباتر و زیباتر میشه

نا اون آبی آسمانی که با رنگ سفید ابرها میکس شده تا رنگ آبی کم رنگ ملیحی رو بوجود بیاره که قلبم با دیدنش باز میشه

از اون صدای دلنشین مریم جان که داره فرکانس شادی و سرزندگی رو ارسال میکنه

تا رنگ سبز علف ها و درخت ها که رشد و حیات رو به واسطه ی وجود باران رحمت الهی به یادم میاره

از اون مسیر صاف و کوتاه و قشنگ بین کلبه و جنگل که اون جاده صاف آسفالت توی جنگل رو برای رسیدن به خواسته ها رو داره یادم میاره

تا آب روان اون دریاچه که جاری بودن روح سیالم رو به یادم میاره

از دیدن اونهمه ثروت تعبیر شده به شکل های مختلف که قدرت خلق انسان رو به یادم میاره

تا قدرت تفکر و تدبر انسان برای حفاظت از اموالش در برابر موجوداتی که ذاتشون حمله کردن و خوردنه

همه چیز توی این بهشت سرشار از انرژی تازه اس و من این انرژی رو احساس میکنم و سعی میکنم سناریوی امروز بهشت رو با این انرژی رقم بزنم پس شروع میکنم با نام الله:

سکانس اول: ادامه ی داستان جوجه ها

جوجه ها رو که یادتون میاد که با نظارت و مراقبت مریم شایسته خلق شدن و مدت کمیه دارن تجربه اومدن به جهان مادیشون رو تجربه میکنن. دنیایی که خیلی خیلی از اون دنیای تخمشون بزرگتره و هر روز و هر روز داره بزرگتر و پیشرفته تر میشه .آره این موجودات بهشتی قراره امروز تجربه ی جدیدی داشته باشن تا نعمت و ثروت بیشتری رو دریافت کنن. و خبر این تجربه رو مریم عزیز میده کسی که همه جای بشهت دوربین به دست حضور داره تا زیباییها رو ضبط کنه و به اشتراک بذاره. این کار جزیی از وجود مریم جانه و هر روز داره ماهرانه تر اینکا ررو انجام میده نه برای خودنمایی که بگه آهای خانم ها آهای آقایون منم مریم شایسته عزیز دل استاد ببینید اینهمه جوجه و امکانات و نعمت و ثروت دارم ببینید و بسوزید و حسرت ببرید کاری که خیلی از آدم ها دارن توی فضای مجازی انجام میدن به خاطر کمبودهاشون ، بخاطر عدم لیاقتشون که تایید دیگران رو بگیرن . نه .موضوع این نیست

مریم جان داره اینکار رو میکنه چون عشقشه اینکار

چون داره با این کار سپاسگزاریش رو انجام میده و زیباییهای خداوند رو به تصویر میشکه تا آدم های بیشتری ببینن و باور کنن که هست که میشه

که من نوعی باور کنم که میتونم غرق در نعمات خداوند بشم اگر ایمان داشته باشم اگر احساسم خوب باشه

که میتونم رویاهام رو به حقیقت تبدیل کنم وفقط برام رویا نباشن

مریم جون وارد اون دژ مستحکم میشه که با فکر و اندیشه استاد و مریم جان و با کمک لری دستی از دستان خداوند آماده شده تا جوجه ها رو از دست حیواناتی محافظت کنه که ذاتشون حمله کردن و خوردنه و بنابراین ایرادی بر اونها وارد نیست

سمفونی جوجه ها شروع شده و چه سمفونی زیبایی

خدای من چقدر این موجودات زیبا هستن مخصوصا وقتی همه سرشون رو بالا میارن و اون چشم های دکمه ای شون در یک راستا قرار میگیرن

مریم جان که منبع انرژی مقداری از این انرژی رو نثار جوجه ها میکنه و اونها رو از لحاظ روحی آماده میکنه برای تجربه جدیدشون

همین که در باز میشه انگار ی دنیا ی جدیدی جلوی چشم های جوجه ها باز میشه دنیایی که خیلی بزرگتر از اون فضاییه که دیشب توش بودن اما لازمه ورود به این دنیای بزرگتر پا گذاشتن روی ترسها و شجاعت به خرج دادنه . از لول خورد ن جوجه ها معلومه که حرص و ولعی توی وجودشون هست .همه تا چند ثانیه فقط تماشاگرن اما کم کم میفمن که باید ی اقدام عملی صورت بگیره و گرنه خبری از غذا و پاداش نیست. اونایی که یکم شجاعترن کم کم دل رو به دریا میزنن و کم کم میان پایین، اونایی که ی کم عجولن با کله میخورن زمین، اونایی که آماده آماده ان پرواز میکنن و با لذت میان پایین و اونایی که ترسو هستن هی این دل و اون دل میکنن اینا اعتماد بنفس و عزت نفسشون پایینه حالا اون چند تایی که کوچولو هستن و ضعیفتر اینا بقول قرآن حرجی بر اونها نیست اما اونایی که بزرگن و میترسن و حرکتی نمیکنن اونا عزت نفسشون پایینه چون تواناییهای دورنی خودشون رو باور ندارن و روی نیروی هدایت حساب نمیکنن و نتیجش هم گرسنگیه

نکته ی جالب ماجرا اینا که میرم جان که قوانین رو میدونه دلسوزی بیجا نمیکنه که به اونها کمک کنه چون میدونه این کمک کردن اونها رو ضعیف بار میاره و نمیذاره اونها از تواناییهاشون استفاده کنن

اون چند تا جوجه ای که موندن دقیقا مثل شخصیت توی داستان پنیرن که با وجود اینکه میدونست پنیری اونجا نیست نمیخواست از منطقه ی امنش بیاد بیرون. من هم دیگه تمایلی ندارم که تمرکز سناریوم رو بذارم رو اینا .فقط ی جمله مینویسم روی دیوار لونه و میذارم روی دیوار:

اگر نمی ترسیدین چکار میکردین؟

شاید اونا این جمله رو بخونن و از خودشون این سوال درست رو پرسن و هدایت بشن به ی جواب درست و اقدامی بکنن شاید هم نه. بهر حال انتخاب با خودشونه

از لونه میایم بیرون و جوجه ها رو به حال خودشون میذاریم.

الان بعد از ظهر شده .همه چیز در آرامش و سکوته

کمی اون طرف تر وری اون مسیر صاف بین کلبه و جنگل مردی نشسته که سکانس دوم این سریال تمرکزش بر این مرد بزرگه:

این مرد هم به دنبال تجربه ی جدیده اما بر خلاف جوجه ها که از ظاهرشون میشد ترس رو توی وجودشون دید این مرد آرام آرامه چون همیشه ماجراجویی هاش توی آرامششه که بهش الهام میشه. سکوت و آرامش این فرد نشان از گفتگوهای درونیش با خدای درونش داره و قشنگ مشخصه که در حال دریافت ایده هاشه . این همه ابزار هیولا دور وبرش حاکی از اجرای ایده های ساده اما لذت بخشه چون بارها و بارها این اتفاق افتاده و دیگه براش طبیعی شده .اون موتور هیولای آفرود رو که میبنم یاد مواب یوتا میافتم اون آگاهی و تجربه های ناب، اون سکوت و خلوت با خود، اون تجربه های موتور سواری از مسیر هایی که کسی جرات نمیکرد بره اما استاد رفت و اونجایی که بهش گفته شد دیگه بسه و حالا دوباره این موتور نشان از ماجراجویی های جدید داره. آره باز هم سفر و تجربه کردن خود. کی و کجا؟ گفته میشه فقط بهش الهام شده که باید وسیله سفرش رو آماده کنه چون این دفعه باید مجهزتر و آماده تر و اینجا یادم میاد که تجربه های قبلی ما توی سفرهامون جز اون دسته تجربه ها هستن که به رشد و پیشرفت ما کمک میکنن و باعث میشن ما راحت تر تصمیم بگیریم و بهتر.

میشه از توانایهای این موتور بیشتر استفاده کرد و همین خواسته باعث هدایت شدن به سمت آمازون و درخواست کردن میشه و آمازون هم که خداییه واسه خودش و همیشه آماده اجابت کردن: ادعونی فاستجب لکم

در حین اینهمه ماجرا جوییها مساله ای در پارادایس پیش میاد که باید حل بشه اینهم خودش ی ماجرا جویی جدیده:

توی این ماجرا تمرکز میره روی پمپ آب . پمپ آبی که بدون اینکه ببینیمش و ازش درخواستی داشته باشیم بیمزد و منت بهمون آب میداد حالا حالش انگار خوب نیست. بررسی ها انجام میشه ونتیجه این میشه که ساکنان بهشت خودشون قادر به حل مساله نیستن و ی متخصص این کار باید بیاد و حلش کنه بنابراین از دستانی از خداوند خواسته میشه که بیان و دستان بینظیری از راه میرسن یعنی هدایت میشن که بیان همونهایی که سالها پیش این پمپ رو نصب کردن و دقیقا ساز و کارشون رو میدونن و مثل همیشه با ابزارهای لازم و کافی و این مساله رو بخوبی حل میکنن

مرد بزرگی که توی سکانس دوم تمرکز سناریو برش بود خدا رو شکر هیچ دغدغه مالی واسه حل مسائل مالی نداره

این سکانس پر از نکات ارزشمنده:

تمرین عملی آب بندی کردن که ی تجربه جدیده آموزش داده میشه

توضیحات لازم در مورد اینکه بشر چطور آب های زیرزمینی رو به سطح زمین میاره و ازشون استفاده میکنه داده میشه ی کلاس آموزشی عملی رایگان

قدرت بشر در استفاده از نعمت های خداوند به تصویر کشیده میشه

تنوع شغل ها و کارآفرینی مردم آمریکا و اینکه چشمون به دولت نیست برا کار نمایش داده میشه

با تجربه بودن و نقش اون در انجام کارها نمایان میشه

وقتی استاد میگه اون پمپه دقیقا مثل اولیه اس اون تعمیرکار میگه نه تقریبا شبیه چون هر ابتکار و اختراعی منحصر بفرده درست مانند انسانها که هر کدومشون منحصر بفردن و هیچ کسی دقیقا مثل اون یکی نیس اگرچه ظاهرا مثل همن

این دستان خدا باعث میشن که ی باور مخرب در مورد ثروت یادآوری بشه تا ما حواسمون باشه به ترمزهایی که مسیر ثروت رو سد میکنن

واکنش جالب استاد به اون حرفها نه بحثی نه توضیحی چون قانون رو میدونه .وقتی خودت میدونی چرا اینجوریه چرا اینهمه نعمت و ثروت تو زندگیت هست مهم نیست دیگران چه فکری میکنن چون اصلا اهمیتی نداره

شکر گزاری از خداوند به خاطر مایه ی حیاتی که دوباره جاری میشه و یادآوری اینکه نعمت و ثروت هست اگر ما دریافتش نمیکنیم حتما ی چیزی مسیرش رو سد کرده حتما ی مانعی هست مثل این پمپ آب که با برداشتنش دوباره نعمت آب جاری میشه

و پایان این سکانس ها با آمدن مهمان ویژه بهشت برونی که خصوصیاتش دارن کم کم تغییر میکنه و شخصیتش داره تغییر میکنه با بودن در کنار ساکنان بهشت و با تغییر این ها باورهاش هم تغییر کرده جوری که راحت داره زندگی میکنه و در مدار نعمت ها قرار گرفته از آب و غذا و هوای تمیز و محبت بی شمار و لذت خوشبختی رو داره میچشه

و دوباره برگشت به جلوه ی زیبای کلبه دریاچه و آسمان آبی و دیدن مرد بزرگی که یک روزی تصمیم گرفت با خدا باشد و الان خدا همه جا با اوست

و من که یک روزی تصمیم گرفتم که خدایی بشم و الان دارم جلوه های ویژه ی خدا رو میبینم

و همسفرانی که کامنتهاشون رو میخونم و لذت میبرم از خدایی بودنشون

و جمله ی پایانی این سریال:

البته که در این سکانس ها آیات و نشانه هایی است برای خردمندان

سپاس استاد خوبم که آرامشم را از با شما بودن بدست آوردم

سپاس مریم عزیزی که به اشتراک گذاشتن زیباییها رو از شما یاد گرفتم

و سپاس بچه های خوبی که دیدن زیباییها رو از شما آموختم

در پناه الله یکتا

برای دیدن سایر قسمت‌های «سریال زندگی در بهشت»‌، کلیک کنید

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • دانلود با کیفیت HD
    355MB
    24 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

247 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «زینب سلمان زاده» در این صفحه: 5
  1. -
    زینب سلمان زاده گفته:
    مدت عضویت: 2452 روز

    بنام خدایی که بشدت کافیست

    دوستان ارزشمندم سلاااام🙋

    خدایا شکرت برای این همه زیبایی هایی که هست و در مدارش هستم و دارم می بینمشون و خییلی مهم تر دارم لذت می برم، خدای من فایل بقای اصلح چقدر ناب و بی نظیر بود، هر چی بیشتر به آگاهی هایی که از طریق اون فایل نوش جون کردم فکر میکنم احساس میکنم قلبم داره بزرگتر میشه، امروز که داشتم بهش فکر میکردم و تو کامنتی که برای یکی از دوستان ارزشمندم هم امروز گذاشتم اشاره کردم، اینکه من زمانی میتونم گذر کنم از مادیات که ثروتمند بشم داشتم فکر میکردم زینب، تو بقیه موارد هم دقیقا همینه، من زمانی میتونم از شادی دیگران لذت ببرم که خودم از درون شاد باشم و بقولی از این نظر پُر شده باشم، من زمانی میتونم به دیگران عشق بورزم که خودم از عشق، پُر باشم و عاشق خودم باشم؛ استاد عزیزم سپاسگذارم از شما و همینطور مریم جون بخاطر ضبط این فایل های بی نظیر هم سفر دورآمریکا هم زندگی در بهشت که کللللی باعث هر روز راحت تر شدن باروسازی در من و بدون شک خیییییلی از دوستان ارزشمندم در این سایت شده، سفر به دور آمریکا رو هم من همیشه نگاه میکردم وقتی روی سایت قرار میگرفت ولی آگاهی ای که الان دارم خیییییلی متفاوت تر و ناب تر از وقتی بود که سفردورآمریکا رو روی سایت گذاشتید، اون موقع فقط نگاه میکردم و البته باعث هم شد مدار من بالاتر بره در کنار استفاده از فایل های رایگان (چون هنوز نتونسته بودم محصولی بجز البته کتاب ها بخرم) باعث شده بود باورسازی برای من باز بهتر از قبلش بشه ولی هنوز چیزی برای نوشتن نداشتم تا اینکه زندگی در بهشت شروع شد و من با شروع اون اولین قدمم رو برداشتم و وارد دوره بی نظیر ۱۲ قدم شدم و چقدر من درس ها گرفتم از این سریال که هرچی زیبایی می دیدم می دونستم بازم هست بازم زیبایی بیشتر وجود داره. چقدر باورهای من رشد کردن، رشدی که میدونم تا بی نهایت ادامه داره چون نعمت ها و ثروتها بی نهایته، «خدایا شکررررررررت»

    و اما ۷۶ مین قسمت از این سریال بی نهایت زیبا رو نوش جون کردم و خیییلی هم چسبید😍، قسمت قبلی رو که نگاه میکردم با خودم گفتم خدای من چقدر خوب میشه لحظه ای که این جوجه ها از این پله ها برن بالا و پایین تا اینکه امروز دقیقا همون اول فایل همییییییین بود، خدای من چقدر نازن این جوجه ها، وقتی برای اولین بار مریم جون در روز باز کرد که از اون پله ها بیان پایین اولش مکث کردن چون یه موقعیت جدیدی بود واسشون، تا لبه می رفتن، ولی هنوز ترس داشتن تا اینکه دو تاشون اومدن و همین دو نفری که اومدن پایین که اونا هم مثل بقیه ترس داشتن ولی غلبه کردن هر طور شده و پریدن پایین و وقتی اومدن پایین چقدر با طمأنینه و آرامش روی همون پله ها راه می رفتن، انگار نه انگار تا همین دو ثانیه پیش میترسیدن بیان پایین، شروع کردن لذت بردن و همین ها هم باعث شدن بقیه خیییییلی راحت تر بیان پایین چون دیدن که براحتی میشه همینطور که این دوستامون رفتن

    بندانگشتی از همه بهتر اومد پایین، قشنگ مرحله به مرحله قِل خورد اومد پایین😍، بقیه هم چقدر قشنگ از بالهاشون برای حفظ تعادلشون تو این مسیر استفاده میکردن

    چقدر تحسین کردم مریم جون رو که کاری نداشت بهشون، مخصوصا چندتاجوجه آخری که مونده بودن بالا و نمیومدن پایین و گذاشت خودشون تصمیم بگیرن

    اون ۴ تا جوجه آخری رو که مونده بودن بالا درحالیکه بقیه پریدن پایین و رفتن سراغ غذا، یاد اون مثال استاد زدم که گفت: فکر کنیم همه ما یه مهمونی خیلی بزرگ و با کلی وسایل بازی زیبا و کلی خوراکی های متنوع و خوشمزه دعوت شدیم، بعضی ها باور میکنند که همه این ها برای همه ما هست و میزبان هم نمیاد اصرار کنه آقا توروخدا تو از این بخور ، اینو هم امتحان کن، نه این حرفا نیست، اونی که باور داره همه این ها برای اون هم هست و میدونه با خوردن اون با استفاده اون اینطور نیست که مثلا به تعداد نباشه و عده ای بدون غذا بمونن و بهونه های الکی واسه خودش نیاره میره لذت میبره از هم خوردنی هم هر وسیله تفریحی که هست ولی بقیه میشینن اونایی که دارن با لذت میخورن رو با حسرت نگاه میکنن، در حالیکه خیلی راحت اونا هم میتونن هر چقدر دلشون بخواد بخورن و استفاده کنند فقط کافیه خودشون بخوان

    آفرین به آبجی بندانگشتی ، چه پرشی کرد 👏😍

    چقدر مریم جون قشنگ به جورج گفت: دیگه این پنیر تموووم شده، یاد کتاب چه کسی پنیر من را جابجا کرد افتادم که قبل اینکه بخوام شروع کنم آگاهانه و تمرکزی تو این سایت باشم از کتابهایی بوده که خوندمش.

    وقتی که بعد از جوجه ها، ادامه این قسمت رو رفتیم سمت دریاچه، چقدر از این همه زیبایی لذت بردم، انگار اولین باره این تصویر رو می بینم و اصلا قسمت های قبلی رو من ندیدم، چقدر زیباست خدای من ، خییییییییییلی زیباست، نوش وجودتون باشه استاد جان، مریم جان، من عااااااااشق دوتاتونم که اگر الان این این ملک شخصی تون با این دریاچه بی نهایت زیبا با این جنگل بی نظیر، با این خونه چوبی خووووشگل رو دارید بخاطر تعهد و استمراری که تا امروز داشتید، قبلا بخاطر باورهای کوچیک خودم، یک زیبایی های محدودی رو می تونستم ببینم و اگر میدیدم کسی مثلا یه خونه قشنگ یا یه ماشین خوب، فکر میکردم این دیگه تهش هست و دیگه بیشتر از این وجود نداره و نمیشه داشت ولی الان از وقتی شروع کردم روی خودم کار کردن، با دیدن زندگی در بهشت و آگاهی هایی که از طریق فایلهای رایگان و محصولات بدست اوردم، از باور کردن خدایی که بشدت کافیه خدایی که آسمانها و زمین رو مسخر ما کرده که استفاده کنیم ازشون نه حسرتش رو بخوریم اییییییینقدر باورهای من تو مسیر هیمشگی رشد هستن که باور دارم باز هم خیییییییلی بیشتر از این نعمتت ها و ثروتها هم هست چون باور کردم بی نهایته و البته همین باور من هم همیشه باید با خودم تکرار کنم بهش آگاهانه توجه کنم که همین باور هر روز قوی تر و عالی تر بشه.

    چه تیشرت سبز خوشرنگی پوشیده بودی استاد، من قبلا یه رنگ های خاصی فقط می پوشیدم ولی الان همه رنگ او رو دوست دارم و لباسام رو از رنگهای مختلف و شاد انتخاب میکنم، تا همین دو سال پیش من ماه محرم بخاطر باورهای غلط و کوچیک خودم چون اطرافیانم مشکی میپوشن منم ۴۰ روز محرم رو مشکی میپوشیدم، قبلش که صفر هم مشکی میپوشیدم ولی محرم امسال با اینکه فامیلامون عادت کرده بودن من رو با مشکی ببینن و همین باعث شده بود مثل جوجه تو قسمت امروز بترسم و بخوام همچنان مشکی بپوشم فقط بخاطر اینکه دیگران ننو تحسین کنند ولی به خودم اومدم و گفتم زینب تو شروع کردی روی خودت کار کردن، باید این شجاعت رو داشته باشی و دیگه مشکی نپوشی، همیتطور هم شد و مشکی نپوشیدم دیگه، دیگه نخواستم بجای اینکه بی نهایت زیبایی هایی که خداوند نازل کرده رو دنبال کنم و لذت ببرم، آنچه که پدران خود رو بر اون یافتم دنبال کنم، پدرانی که یه نگاه کافیه تا بفهمی هیییچ هدایتی نیافتن، کافیه فقط جنس حالشون رو نگاه کنی. چند هفته پیش هم رفتم دو جفت جوراب تا به تا خوشرنگ خریدم و هر بار میپوش کلللی ذوق میکنم، هر بار می پوشم انگار اولین باره میپوشم😍🙆

    چقدر این آمازون بی نظیر و فوق العاده هست که هر چی شما بهش فکر کنی داره شما کافیه فقط بخوای و چه سفر پربرکت و فوق العاده ای بشه با این موتور یاماهای زیبا و هیولا که مثل همیشه هیچ ایده خاصی استاد نداره و همه چیز رو سپرده به خداوند که هدایتشون کنه و اون فقط خودش رو آماده میکنه.

    چقدر خوبه که کسب و کارها اینقدر بی نهایت و با حداقل ترین افراد که قسمت های قبلی یک نفره اش رو دیدیم و این قسمت دو نفره با ابزار حرفه ای که همه رو تو ماشین خودشون دارن و اینطوری براحتی و سرعت میان کارشون رو انجام میدن به بهترین شکل ممکن، آفرین بهشون، خیلی جاها هم بدون اینکه استاد بپرسه خودشون درمورد بعضی وسایل توضیح لازم رو میدادن که این چیه، مثل همون وسیله ای که لرزش پمپ رو میگرفت، دنبال این نیستن که فقط کارشون رو تموم کنند برن، با حوصله کارشون رو انجام میدن.

    خدایا شکرررررررررت برای نعمت حیات بخش آب که مثل تمام نعمت های بی نهایت دیگه ای که مسخر ما کردی اینم بی نهاااااااایته ولی عده ای توهم خشکسالی و بی آبی میزنن، بجای اینکه قدرتی که درون خودشون هست رو نگاه کنند که میتونه بی نهایت ها رو خلق کنه ، مثل این دوتا آقا که برای تعمید پمپ آب اومده بودن تعجب میکنند از این نعمت هایی که استاد داره، تازه اینا فقط بخش کوچیکی هستن.

    بروانی رو هم این قسمت دیدم، خدااای من چقدر این موجود زیبا و نجیب هست، عاااااشقشم من، خیییلی دوست دارم یکی مثل اون داشته باشم و میدونم این اتفاق میفته و اونم براحتی و از جایی که فکرش رو نمیکنم😍 دیگه داشتن نعمت ها و زیبایی ها اینقدر واسه براونی بدیهی و طبیعی شده که وقتی مریم جون بهش گفت یه چیز خوب واست سفارش دادم اصلا انگار نه انگار😂😃

    خدایا شکررررت برای این قسمت از زندگی در بهشت که کلللی لڋت بردم و یاد گرفتم ازش

    هر لحظه مون توحیدی تر و ثروتمندتر در پناه رب العالمین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
  2. -
    زینب سلمان زاده گفته:
    مدت عضویت: 2452 روز

    بنام خدایی که بشدت کافیست

    دوست عزیز سلاااااام

    دقیقا همینه: خواسته‌های ما بی‌انتهاست و با محدود کردن خودمون فقط به خودمون ظلم میکنیم همین دیشب فایلی رو استاد روی ایسنتا گذاشتن از سال 88 که ایران بودن به همراه 300 نفر و بر فراز دماوند، همه اش 11 سال گذشته و استاد اییییین همه نتایج این همه نعمت ها و ثروتها خلق کرده و وارد زندگیش شده فقط از زمانی که شروع کرد روی خودش کار کردن و و تمرکز کردن و هر روز نعمت های بیشتر ، هیچ نعمتی رو کوچیک نشمرد، از هر نعمتی لذت برد و کییییف کرد، تازه این رو الان ما می فهمیم و باور کردیم که همین بی نهایت نعمت هایی که استاد داره و هنوز هم کسانی هستن که باور نمی کنند میشه داشت بخاطر باورهای کوچیکشون مثل همین دو تا آقای عزیزی که در این قسمت برای تعمیر پمپ اومده بودن و کلللللللی تعجب کردن از نعمت هایی که استاد داره و تازه فقط بخشی از دارایی های اون هست

    خدایا شکررررررررت*

    دوست عزیز هر لحظه ات توحیدی تر و ثروتمندتر

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  3. -
    زینب سلمان زاده گفته:
    مدت عضویت: 2452 روز

    بنام خدایی که بشدت کافیست

    یزدان عزیز سلااااااااام

    چقدر اسم زیبایی داری

    خییییییلی نوش وجودت باشه با عزیز دلت بودن و با هم نوش جان کردن این آگاهی های ناب که چقدر ما رو براحتی آسان میکنه برای آسانیها چقدر باورسازی ما رو کللللللللی راحت کرده

    این جمله رو که گفتی:

    اما برام جالبه چی میتونه اینقدر باعث تغییر زندگیم و شرایط زندگیم بشه ۱۸۰ درجه متحول بشه؟!

    همین جمله رو ما هر روز بیشتر باور کنیم و جزیی از شخصیت ما بشه، اصلا هزاران فرسنگ اونورتر کن فیکون میشیم، اصلا فراتر از درجه ها میریم، همین دیشب من یه فایلی از استاد رو دیدم که در صفحه عباسمنش در اینستا بارگذاری کردن مربوط به سال 88 به همراه 300 نفر بر فراز دماوند و الان همه اش 11 سال گذشته و ایییین همه نعمت ها وراد زندگی استاد شده اونم هر روز آسان تر هر رزو زیباتر، خدایا شکررررررررت، این فیلمی که گفتم رو همه اش من دیشب دیدم بجز یانکه تو ذهن خودم کلی بهش فکر میکنم و تحسین میکنم و کلللللی کیف کردم ازش، امروز شما چندمین نفر بودی که دارم از اون برای شما میگم اصلا همین که شروع میکنم نشوتن این فیلمه خودش میاد تو ذهنم که بگم ازش و آگاهانه بهش توجه کنم و تحسینش کنم و هر برا انگار اولین باره می بینمش، خدایا شکررررررت برای این قانون بی نقص سیستمی بودن جهان، خدایا شکررررت برای این همه نعمتها، بی نهایت ثروتها و بی نهایت زیبایی

    بدووون شک این لیاقت خود خود خود خود خودته یزدان عزیز بودنت در این مسیر در مدار این آگاهی های ناب، وگرنه استاد و سایت و تمام محصولات و فایل های رایگان در دسترس تمااااااااام افراد هست ولی مثل تمام نعمت های دیگه در آسمانها و زمین که خداوند مسخر ما کرده، همه این لیاقت رو تو خودشون اصلا نمی بینند که بیان و استفاده کنند، بیان و عشق کنند، بیان و لذت ببرن پس خییلی نوش وجودت باشه این شجاعت، این تعهد و این استمراری که هر روز تو رو آسانتر میکنه برای آسانی ها و دریافت بی هایت ها از نعمت ها و ثروتها

    یزدان عزیز هر لحظه ات توحیدی تر و ثروتمندتر

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  4. -
    زینب سلمان زاده گفته:
    مدت عضویت: 2452 روز

    سلام به روی ماااااااهت سمیه عزیز😍

    واقعا فقط میشه گفت خدایا شکررررت

    واقعا باید خییییییل بهمون بربخوره که بی نهایت ها از نعمت و ثروت در دسترس ما هست ولی بچسبیم به حاشیه و خودمون با دست خودمون محروم کنیم خودمون رو از این بی نهایت هایی که خبر خوبش اینه که هر چی استفاده بشه همچنان بی نهایته،

    جوجه هایی که همه اش 4روزه اونم از دستگاه متولد شدن و پا به این دنبا گذاشتن، اونا هم طبیعتا وقتی میخواستن بیان پایین پله ها اولین تجربه شون بود و ترس تو وجودشون بود ولی غلبه کردن و پریدن و لذتش رو بردن و به غذا هم رسیدن، به همین راااااااحتی

    سمیه عزیز، منم خوشحالم که تو این مسیر هستی، هر لحظه ات توحیدی تر و ثروتمندتر دوست ارزشمندم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  5. -
    زینب سلمان زاده گفته:
    مدت عضویت: 2452 روز

    و باز هم سلام سلام سلام

    قانون واقعا کار نمیکنه! بلکه شاهکار میکنه! 😍

    تکامل همه چیز همین یه دونه کلمه هست

    یاد این دو بیتی از مولانا افتادم

    کشتی چو به دریای روان میگذرد/می‌پندارد که نیستان میگذرد

    ما میگذریم ز این جهان در همه حال/می‌پندارم کاین جهان میگذرد

    خدایا شکررت برای این آگاهی های نابی که اول اصلا توسنتیم دریافت کنیم(اونم طبیعتا بخاطر درخوسات خود ما بوده) و بعدش تونستیم عمل کنیم

    فردا مال ماست، چون امروز رو فقط روی خودمون کار میکنیم و کیییییف می کنیم 😍

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای: