سریال زندگی در بهشت | قسمت 78 - صفحه 3 (به ترتیب امتیاز)

197 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    افسانه نوشادی گفته:
    مدت عضویت: 1923 روز

    به نام الله یکتا

    سلام به استاد و خانم شایسته ی عزیز

    خدایا شکرت برای این که من در مدار دریافت این آگاهی ها هستم

    خدایا این قسمت همش در مورد بهبود کارها و وسایل و حل مسائله

    از همون اول که خانم شایسته تخت جدید رو با یه روکش طرح دار خوشگل کامل کردند و بخاطر یه مسئله ای که کناره های روکش میزده بیرون،یه چیزی از خود آیکیا سفارش دادن که لبه های روکش رو قشنگ نگه داره و دیگه جمع نشه،آفرین به آیکیا که فکر همه جارو کرده،(و هر چقدر که مسائل رو حل کنی به همون اندازه ثروت میسازی)

    خدایا شکرت باز جوجه های جدید داریم در حال طی کردن تکامل خودشون هستند،هنوز تخم مرغن توی دستگاه جوجه کشی

    خدایا شکرت که استاد کار و زندگیش یکیه با لذت و خیلی راحت تو خونه کارتو انجام بدی و لذت و ثروت با هم خدایا شکرت

    ساخت یه قفسه واسه منظم تر شدن فضای آشپز خونه به دست لری همیشه در صحنه،👌

    و خیلی قشنگ قابلمه ها جا گرفتن داخلش و فضای آشپز خونه خلوت تر و زیبا تر شده

    خدایا شکرت واسه این دوشهای که بیرون کلبه نصب شده واسه یه دوش جانانه بعده شنا،و خانم شایسته چقدر قشنگ توصیف کردن که تو شب زیر نور ماه ،صدای جیر جیرکا،و یه سکوت دل انگیز یک دوش جانانه بگیری…

    خدایا شکرت واسه این دریاچه همیشه جاریمون

    خدایا شکرت واسه اینهمه فراوانی، گوشت چرخ کرده واسه جوجه هامون

    خانم شایسته لذت بردم از دیدگاهتون که خودتون دوست دارین کارهای خودتون رو انجام بدین انرژی مثبتتون رو تو فضای اطرافتون پخش کنین،حتی اگر خیلی ثروتمند باشی یا خیلی فرد مهمی باشید،یا حتی اگر رئیس جمهور میشدین دنبال مستخدم نبودین واسه انجام کارهاتون،من واقعا تحسین میکنم شمارو واسه این ویژگیتون که خودتون هستید نه ادا اطوار،شما رو همیشه متفاوت از بقیه دیدم،همه کاره هستین شما

    حتی وقتی تو مسافرت هم بودین و خونه اجاره میکردین که با اینکه تمیز بودن دوباره تمیز ش میکردین👌

    این انرژی مثبت شما رو ما همیشه دریافت میکنیم اینقدر که با لذت و عشق همه ی کارها رو انجام میدین

    خب بریم سراغ گاراژمون که اینقد عالی و قشنگ شما مرتب و منظم همه چیزو سازماندهی کردین،همیشه دنبال راحتی و نظم کارها هستین،

    حتی توی گاراژ هم نور پردازی کردین، چقدر قشنگ همه چیزو چیدین چیزهای کاربردی تر در دسترس گذاشین،

    اونای که کمتر نیاز دارین رو دور از دستر س چیدین

    خدایا شکرت ببین استاد همه ی ابزارهای میلواکی رو خریده،خوشبحال میلواکی که استاد مشتریشه،استاد یک کیفیت خوب ببینه دیگه کامپلکت همه ی ابزارهاشو میخره،خدایا شکرت واسه این همه فراوانی ثروت

    حتی کولر و بخاری هم واسه گاراژ گذاشتین،یا حتی روشویی بیرون گاراژ،واقعا آفرین واسه اینهمه ارزشی که برای خودتون و وسایلتون قائل هستید👌

    خدایا شکرت باز یک مسئله ی جدید حل اون و رشد خودمون،ظرف آب جوجه ها که کثیف میشده با یا ایده از آمازون حل شد سطل آبی که با شیر آب های کوچلو با نوک زدن جوجه ها آب کمی بیاد بیرون به قدر رفع تشنگی دیگه هم کثیف کاری نشه و به طور عملی که مشاهده کردیم که چقدر کمک کرده بهشون

    و یه مسئله ی دیگه که باعث شده دراکهایی که نوکشون کثیف میشده و به ظرف آب مشترکشون با مرغها کثیف میشده،جاشون رو جدا بشه از مرغها و لذت ببرن از زندگی هر دو تا

    خدایا شکرت داکهای خوشگلمون هم در حال استراحت هستند،😍

    و دوباره استاد که راحت پای لپتاپ با یه غذای ساده و ویوی مشرف به بیرون،درختا و دریاچه ی زیبا و پرنده های خوشگلی که میان تو دریاچه ی پرادایس که عالیه این منظره،و براونی هم که دیده میشه،

    لذت کار و زندگی و طبیعت یکجا،چی میشود👌

    خدایا شکرت واسه عشق واقعی که بین شماست

    و بازم دوباره یه مسئله ی دیگه که خانم شایسته بهش برخوردن ظرفشور محصول آیکیا که خیلی خوب بوده و خانم شایسته یه اشکالات ریزی توش دیدن اما باز دوباره میخواسته از همونو بخره،چو بهتر از همه بوده ، و دیده که آیکیا دیگه اون محصولو نداره بلکه یکی بهتر و بالاتر از کیفیت قبلی تولید کرده،یعنی اینکه خیلی به مشتریانش اهمیت میده و دنبال بهتر کردن و بروز رسانی هرروزه ی محصولاتشه(که باعث کسب ثروت بیشتر میشه)مثه یک مصرف کننده خودش استفاده میکنه ببینه چجور میشه بهتر از این باشه محصولاتش،👌

    و استاد میخواد باتری جت اسکی رو عوض کنه و یه مدل با کیفیت ترشو جایگزین کنه،

    همیشه میشود کارها را آسانتر و لذت بخش تر کرد…

    حل مسائل باعث رشد خودمان،بالارفتن اعتماد به نفس و انجام کارهای بزرگتر میشود…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  2. -
    سحر عیدی گفته:
    مدت عضویت: 3027 روز

    بنام خداوند بخشنده و مهربان

    سپاس مخصوص پروردگاریست که رب جهانیان است

    تنها قدرت جهان است و بالاتر از او کسی نیست پس هرچه میخوایم از او بخواهیم

    خدایی که این خانواده بزرگ و صمیمی عباس منش رو داره رهبری میکنه و هرروز و هرروز بیشتر رشدش میده و ارتقاش میبخشه

    🥰🥰🥰

    خدایا میلیاردها و بی نهایت بار شکرت

    سلام به استاد عزیز و مریم عزیز همیشه دوربین به دست و دوستان عزیزم در این فضای الهی که هرروز با خوندن کامنت هاشون کلییییی چیز یاد میگیرم و به رشد خودم کمک میکنم

    خدایا شکرت بابت این فضای الهی که من رو به سمتش هدایت کردی .. خدایا بی نهایت بار شکرت

    🤩🤩🤩🤩🤩

    خدایا شکرت که تا چشمانم رو میبندم خودم رو داخل پردایس زیبا میبینم🤩🤩🤩🤩🙏🙏🙏🙏

    این قسمت پر بود از حل مسئله ..‌ البته که همه ی قسمتهای این سریال ناب و تک پر است از حل مسئلخ یعنی اینقدر ما تو این سریال حل نسئله دیدیم و با ابزارهای به روز دنیا آشنا شدیم که قسمت اعظمی از جوابهای سوالاتمون رو پیشا پیش میدونیم

    😁😁😁😁🙈🙈🙈🙈 خداوندا بابت این همه نعمت تو را شکر میکنم 💎💎💎💎

    خدایا شکرت بابت چشمان زیبا و پرقدرتم که باز هم این دریاچه زیبا رو دید .. خدای من مگه زیباتر از دریاچه پردایس هم داریم مگر منظم تر از دورتا دور این دریاچه هم جایی هست ( نتیجه تلاش بی وقفه استاد و مریم عزیز) خیلییییییییی مرتبه اطرافه دریاچه خیلیییییی لذت میبرم از این نظم اطرافش . زیباییه دریاچه و طبیعت پردایس رو به شدت افزایش داده🤩🤩🤩🤩🙏🙏🙏🙏🙏

    خدایا بی نهایت بار شکرت عاشقتم خداجونم🤩🤩🤩🤩

    آسمونو ببین ابرا رو ببین خدایا چقدر آخه زیباست چقدر ( این روزا هرجا میرم حتی تو حیاط اول به آسمون نگاه میکنم و ابرای قشنگ داخلش و چقدر همه چیز رو زیباتر میبینم خیلیییی ذوق میکنم🙈🙈😍😍😍😍)

    درختای بهشت رو بگو آخه چقدر هرچیزی در اینجا زیباییش چندین برابره خدایا شکرت 😀😀😀😀

    به به اتاق خواب بب نظیر پردایس رو ببینید تخت رو ببینید خدایا شکرت چقدر اینجاااااا مرتب و منظمه چقدر انرژی بخشه … ایده خفن آیکیا رو ببین خدایا به ریزترین مسائل هم توجه میکنند و حلش میکنند و ثروت میسازن ( سحر جان قابل توجه شما که یاد بگیری پول بدست آوردن آسونترین کار دنیاست)

    چه روتختیه خشکلی😍😍😍 رنگش عالیه کلا رنگای خنثی و ساده رو خیلیییییی دوست دارم خدایا شکرت بابت این اتاق چوبی فوق زیباااااا😀😀😀😀😀

    چه میز خفنی تو اتاق خواب هست😍😍😍 من عاشق وسایل ساده و کارا هستم کلا طرفدار سبک مینیمال هستم ( کمتر بیشتر)😍😍😍😍😍😍

    و استااااااد عزیز در راحتترین حالت در حال کار و جمله ی همیشگیشون من عاشقتم😀😀😀😀

    اوه مای گاد چه وییویی دارید شما آخههههه نوش جونتون لایقش هستییییید خدا خدای شجاعان و موحدانه خدای شما خاصه بله واقعا خاصه …. به امید خدا ما هم خدامون رو خاص میکنیم😍😍😍😍😍

    لپ تاپ خفن رو ببین همون سرفیس بوک ۳ معرفه آیاااااا خدایا من عاشق این لپ تاپ بی نظیرم چند بار اون قسمت که آنباکسینگش کردید رو دیدم خیلیییییی دوسش دارم و از خدا میخام منم بتونم با همچین لپ تاپی کار کنم خیلیییییی خفنه😀😀😀😀😀 شما چه راحت گذاشتینش رو فرش و کار میکنید( حالا بعضی از آدما بودن میگفتن وااای من اینو فلان قدر پول دادم بابتش بزارمش رو فرش خراب میشه☺️☺️☺️☺️) منم همینطورم لپ تاپ رو میزارم رو زمین گاهی اوقات و دراز میکشم😍😍😍

    بله بله شما همه فایلاتون عالیه😀😀😀😀😍😍😍

    خدایا شکرت خدایا شکرت خدایا شکرت

    به به به به آشپزخونه چوبی زیبااااا و مرتب و متظم خدایا شکرت

    چه قابلمه های زیباییییی

    چه چیدمان کاراییییی و دسترسیییی آسانی (دقیقا منم تو چیدمان همین چیز رو لحاظ میکنم😁😁😁😁)

    خدایا شکرت حتی آشپزخونه زیبا هم یه ویوی خاص و زیبا داره خدایا شکرت

    جمله زیبااااا : همه بهبودایی که انجام میدیم بخاطر اینه که ما به یه مسئله ای برخورد میکنیم یه خواسته ای متولد میشه و ما در جهت اون خواسته حرکت میکنیم و این همه بهبود اتفاق میفته😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍

    جانم به این فضا زبانم قاصره بخام توصیفش کنم

    دوش رو ببین خدای من وای خدایا من خیلیییی اینجا رو دووووست دارم این دووووش رو خیلییییییییی دوووووست دارم خدایا شکرت خدایا شکرت خدایا سکرت

    خدایا همه چی مینیماله 😍😍😍😍😍😍

    بله بله منم دوووووست دارم خودم کارایه شخصیم رو انجام بدم اصلا راحت نیستم کسی بخاد کارامو انجام بده

    چه کسی بهتر از من میتونه به من خدمت کنه؟؟؟🤨🤨🤨🤔🤔🤔🤔 خودم😀😀😀😁😁😁

    اوه مای گاد شاپ رو ببین چقدر نعمت و فراوانی🤩🤩🤩🤩🤩 چه وسایل خفنی

    وسیله نجاااریییی آخ جووووون🤩🤩🤩🤩🤩

    چقدر مرتبه چقدر منظنمه چقدر برای همه چیز فکر کردید و حلش کردید

    حتی سینک روشوییی😁😁😁😁🙏

    خدایا شکرت

    خدایا حتی در مورد آب خوردن جوجه ها هم فکر کردن و حلش کردن و پول ساختن😀😀😀😀🥰

    تکامل رو تو رسیدن به ایده هم دیدیم سرکه ریختید و …. بعدش رسیدید به این ایده خفن😀😀😀☺️☺️

    خدایااااااا خیلییییی ذوق کردم چه چیزایه خفنی به ما نشون میدییییییید سپاسگزارم سپاسگزارم سپاسگزاااااارم🙈🙈🙈🙈🙈😍😍😍😍😍😍

    دهنم آب افتاد چه صبحانه خوشمزه ای😋😋😋😋😋 نوش جان

    خدایا شما چقدر خوبیییید و بخشنده که نیخواید ویوییی که خودتون با چشم میبینید با همون زاویه به ما نشوووون بدیییید 😍😍😍😍😍 واقعا رویایییییه واقعااااا وصع نشدنیه همه چی تمومه ابر و درخت و آب و حیوانات و وقایع زیبااااا و براونی و پرستو و لاکپشتو خدایااااااااااااا🙏🙏🙏🙏🙏🙏❤❤❤❤❤❤

    خدایا شکرت بابت آروی و سانتافه و جت اسکی ❤❤❤❤❤

    خدایا چه پروانه قشنگیییییییی این همه زیباییییی بعد از طی کردن تکاملشه که کرم بودههههه و از پیله در اومده و پروانه شده و حالا با زیبایش چشم ما رو داره نوازش میده و دور استاد میچرخههههه

    استاااد ثروتمند که حتی به جوجه ها خم گوشت میدههههههه😁😁😁😁😁😁

    گوشت آمد حملههههههه😁😁😁😁😁

    خداییااااااا چه ابرایه خفنیییییی فک کنم بارون در راهههههه بارون نعمت خداااااا جونمممم🤨🤨🤨🤨🤨💎💎💎💎💎💎

    تکامل براش 😀😀😀😀

    ایول به زوایای براشا هم توجه میکننن و کاررو راحتتر و کاراتر میکننن😀😀😀😀😀

    🤩🤩🤩🤩🤩🤩

    اوه مای گاد استاد ثروتمند بهترین باتری رو برا جت اسکی خریدههههه مبارکککککک باشهههههههه

    خدایا شکرت

    خدایا شکرت

    خدایا شکرت😀😀😀😀😀😀😀

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  3. -
    الهه رشیدی گفته:
    مدت عضویت: 2260 روز

    به نام خدای مهربان

    سلام خدای خوبی ها

    سلام به شما استاد عزیزم و خانم شایسته ی بی نظیرم

    و سلام به تمامی دوستای بهشتی م

    خدایا تو را با تمام وجودم شکر میکنم که بهم فرصت زیبای زندگی دوباره رو بهم هدیه دادی تا بتونم زندگی بهشتی م رو با خودت ادامه بدم.

    خدایا تو را با تمام وجودم شکر میکنم که با احساس عالیم و با شور و شوق و با ارامش محضم و با لبخند زیبایی که روی لبام مهمون شده دارم کامنت ارزشمندم رو مینویسم.

    خدایا تو را با تمام وجودم شکر میکنم که ما رو خالق زندگی مون قرار دادی تا بتونیم هر انچه رو که دوست داریم وارد زندگی مون کنیم.

    خدای مهربانم تو را به خاطر این حس الهی م شکر میکنم

    حس ارامشی که من با تو دارم برایم ارزشمند ترینه

    خدای عزیزم عشق بازیم؛و راز و نیازهایم و مناجات هایم با خودت مرا هر روز به خودت نزدیک تر کرده

    عاشقانه هایی که با خودت دارم مرا رهاتر و ازادتر از همیشه کرده

    رهایی از تمام قید و بندهایی که مرا اسیر خود کرده بود

    این رهایی مرا وابسته و دلبسته فقط خودت کرده

    این رهایی هر لحظه روحم رو پرواز میده

    انگار که فقط جسم در این دنیاست

    و روحم با خودت همراه شده

    خدای عزیزم شکرت که اینقدر با خودت حس و حالم بی نظیره

    شکرت که تو را دارم و خودت تنها و تنها برام کافی هستی

    خدایا شکرت که دارم با عشق و با تمام وجودم این فایل بهشتی مون رو میبینم و کلی حس و حال خوب رو به خودم هدیه میدم.

    خدایا شکرت که یک بار دیگه بهم فرصت دادی تا بتونم پردایس زیبامون رو این زندگی بهشتی مون رو با تمام وجودم ببینم و کلی حس بهشتی رو بهم هدیه بده

    خدایا شکرت به خاطر تمام نعمت ها و ثروت ها و فراوانی هایی که بهمون هدیه دادی

    مریم جان چقدر زیبا این فایل بهشتی مون رو با تصویر بی نظیر دریاچه ی ابی و اسمان زیبا و درختای سر سبز و سر به فلک کشیده بهشت مون شروع کردین و چشمامون رو با این زیبایی ها نوازش دادی و بیناتر کردی

    خدایا شکرت که دارم صدای ارامش بخش بنده ی مهربان و بی نظیرت رو میشنوم که همیشه برام بوی خودت ؛ مهربانی خودت و عشق خودت رو هدیه بهم میده.

    مریم جان تخت زیباتون مبارک تون باشه خیلی زیبا شده و روتختی تون خیلی زیباست و چقدر این همه نظم و نظافت و تمیزی تون رو دوست دارم و منم مثل شما همیشه به این جنبه از زندگیم مثل بقیه ی جنبه های زندگیم خیلی ارزش قائلم و همیشه از تمیزی و نظم و نظافت و بوی خوب انرژی مثبت میگیرم و همیشه پر میشم از احساس خوب و یک ارامشی الهی رو بهم هدیه میده و با تمام وجودم این تمیزی و نظم و نظافت تون رو تحسین میکنم و به نظرم همین تمیزی و نظم داشتن برام یک عبادته چون برامون یک حس الهی و زیبا و ارامش بخشی رو هدیه میده.

    و من هر چقدر این شرکت بی نظیر ایکیا رو تحسین کنم کمه ؛ و هر دفعه دارم محصولات بی نظیری رو از این شرکت تحسین برانگیز میبینم که دارم تضادهایی رو به صورت عالی حل میکنه و هر روز داره محصولات با کیفیت تر و ارزشمند تر رو تولید میکنه و این داره هم به مشتری هاش ارزش قائل میشه و رضایت شون رو جلب میکنه و هم داره هر روز جهان رو با این تولیدات بی نظیرش گسترش میده و هر روز یک ایده ی جدید و ثروت بیشتر و محصولات با کیفیت تر رو ارائه میده و من با تمام وجودم این شرکت بی نظیر و ثروتمند رو تحسین میکنم.

    مریم جان من عاشقتم که هر روز داری مسئله ها رو به خوبی حل میکنی و با هرتضادی که برخوردین اون رو به صورت عالی حل میکنید و چقدر حالا با همین محصول بی نظیری که شرکت ایکیا تولید کرده تونستیم مسئله ی تخت زیبامون رو حل کنیم و کلی کارها رو اسان تر و راحت تر کرده و خدارو شکر میکنم که من الگوی بی نظیر چون شما مریم عزیزم رو دارم که این طور برام یک الگوی بی نظیره و داره این طور به زندگی بهشتی شون اهمیت میده و با عشق و با لذت داره مسائل این کلبه ی زیبامون رو حل میکنه و من با تمام وجودم تمام وجود بهشتی تون رو و این اعتماد به نفس و عزت نفس بی نظیرتون رو تحسین میکنم عزیزم.

    خدای من دوباره یکسری جوجه های تازه متولده شده رو داریم که انشالله به زودی به این دنیای جدید و زیبا میان کلی باهاشون حس خوب رو میگیرم مریم جان من عاشقتم که دارید تمام اتفاقات بی نظیر و بهشتی پردایس مون رو با ما هم شریک میشید و کلی با همین اتفاقات زیبا داریم تمرکزمون رو روی زیبایی ها معطوف میکنیم و ذهن مون رو به خوبی کنترل میکنیم و کلی غذای سالم و بهشتی رو بهش هدیه میدیم خدایا شکرت

    خدای من این منظره زیبای طبیعت و این منظره ی زیبای استاد عزیزم که این طور با ارامش داره فایل ها رو تدوین میکنه و داره با عشق و با لذت و تمرکزی روی فایل های بهشتی کار میکنه و این رابطه ی الهی و عاشقانه تون که هر لحظه دارید بهم عشق الهی رو هدیه میدید و این لبخند زیبای استاد بخدا بی نظیرترین حس و حال دنیا رو بهم هدیه میده خدایا شکرت

    استاد من عاشقتم که این طور راحت و ساده و با توکل به خدا دارید تمام کارهاتون رو انجام میدید و به ما هم دارید یاد میدید که چطور کارهامون رو به ساده ترین و راحت ترین و اسون ترین شکل ممکن انجام بدیم و چقدر این فایل بی نظیر که درمورد روابط بود رو دوست دارم فوق العاده بود و این دوباره برام نشانه شد که برم و دوباره با عشق و با لذت و با احساس فوق العاده عالیم ببینم و کلی درس و اگاهی هایش رو برای خودم مرور کنم و کلی احساس الهی و زیبا رو به خودم هدیه بدم خدایا شکرت

    خدایا شکرت که دارم این همه تمیزی و مرتب بودن کلبه ی بهشتی مون رو میبینم و کلی حس خوب رو دارم ازش میگیرم و دارم این همه انرژی مثبت و الهی رو از این همه تمیزی و نظم و نظافت خونه ی بهشتی مون میگیرم و اونم عزیزدلمون مریم جان هست که اینقدر داره با عشق و با انرژی الهیش اینطور همه جا رو پراز عشق و زیبایی خدا میکنه من عاشقتم مریم جان

    خدایا شکرت به خاطر دستای بی نظیرت LARY مهربون که این طور زیبا این قفسه رو برامون اماده کرده و مریم جان هم با عشق و با لذت و با انرژی مثبتش این ظرف های زیبا رو توی این قفسه این طور مرتب و با دیسیپلین خاصی چیده و که براساس راحتی دسترسی بهشون و پرکاربرد بودنشون چیده و همین باعث میشه که سریع تر به اون ظرف هایی که نیاز داریم دسترسی پیدا کنیم و من این کاربردی بودن تمام کارهاتون رو با تمام وجودم تحسین میکنم که همیشه کارها رو برای خودتون اسان و راحت میکنید و منو یا این جمله ی زیبای استاد انداخت که میگه مسیر خدا هم مسیر اسانی و راحتیه و چقدر زیبا دارم توی تک تک لحظات زندگی بهشتی تون عمل کردن به قانون رو میببنم و با تمام وجودم تحسین میکنم خدایا شکرت

    و چقدر زیبا برامون از حل کردن مسائل توی زندگی بهشتی تون برامون گفتین اینکه “همه ی بهبودهایی که ما داریم انجام میدیم به خاطر اینه که ما به یک مسئله ای برمیخوریم و یک خواسته ای متولد میشه و ما در جهت اون خواسته حرکت میکنیم و این همه بهبود داره اتفاق میافته”

    مریم جان همین جملات زیباتون برامون کلی درس داشت “زندگی یعنی حل مسئله”اینکه هر وقت که به مسئله ای توی زندگی مون برخورد کردیم بدونیم که اون مسئله اومده که ما رو به خواسته های جدیدتر برسونه و اینکه بیام و ایده ها و راه حل هایی رو برای حلش به کار ببریم و اون رو با لذت و با عشق حل کنیم و بعد ببینم که چقدر عالی داره ما رو به خواسته های بیشتر مون هدایت میکنه و اینکه بدونیم راه حل اون مسئله توی خود اون مسئله هست و همین حرکت کردن هامون در جهت حل این مسائل ما رو بزرگتر میکنه ما رو رشد میده و زندگی مون رو زیباتر میکنه و حل کردن همین مسائل باعث افزایش اعتماد به نفس مون میشه و کلی زندگی مون رو لذت بخش میکنه و منو یاد این جمله ی زیبا استاد انداخت که میگه: چالش توی زندگی طبیعیه و تا ما به چالشی برنخوریم خواسته هامون شکل نمیگیره.

    خدایا شکرت که دارم صدای زیبای جیرجیرک ها رو توی این فضای صبح گاهی بهشت مون کنار این دریاچه ی ارام و بهشتی مون میشنوم و کلی حس خوب رو ازش میگیرم .

    مریم جان من عاشقتم که دارید این طور زیبا شب های پردایس مون رو برامون توصیف میکنی اینکه اسمان پر از ستاره و نور ماه زیبا میشه و صدای جیرجیرک ها و اون ارامش محض بهشتی مون و دقیقا من با این توصیف های زیباتون برای خودم تجسم کردم که توی شبی زیبا دارم توی پردایس مون کنار شما دستای بی نظیر خدا لذت میبرم از این همه زیبایی و منم مثل شما مریم جان شب ها رو خیلی دوست دارم و انشالله به زودی میام و شب های زیبای پرادایس مون رو کنار شما عزیزای دلم تجربه میکنم و اینکه دوش زیبا و صحرایی مون رو بهمون نشون میدین چقدر عالی شده .

    خدایا شکرت که دارم هر روز بهبودهای عالی رو توی بهشت مون میبنم و کلی با شوق و ذوق دارم این همه زیبایی ها رو توی بهشت مون میبینم و کلی حس و حالم عالی میشه خدایا شکرت

    خدایا شکرت که دارم نور زیبای خورشید رو میبینم که اینقدر زیبا به اب های دریاچه مون تابیده و اینقدر دریاچه مون زیباتر شده.

    خدایا شکرت که دارم این همه نعمت و ثروت و فراوانی رو توی این بهشت زیبای خدا میبینم خدایا شکرت به خاطر اروی و سانتافه ی زیبامون که کلی باهاشون توی سفر به دور امریکا خاطره داریم شکرت به خاطر دیدن جت اسکی زیبامون و این شاپ عالی که داریم میریم و ازش دیدن کنیم .

    مریم جان چقدر این جمله ی بی نظیرتون رو دوست داشتم و چقدر برام درس داشت و چقدرحس زیباتون رو درمورد انجام دادن کارهاتون که اگه پست و مقامی هم داشتین بازهم خودتون کارهای خودتون و خونه رو انجام میدادین مهم نیست که چه پستی داشته باشم من خودم تمام کارهام رو با لذت انجام میدم

    ” چه کسی بهتر از خودم میتونه بهم خدمت کنه” و من خودم بهترین فردی هستم که میتونم اون انرژی مثبتم رو به محیطم هدیه بدم و کلی لذت ببرم.

    واقعا همین طوره هیچ کسی به غیراز خودمون نمیتونه زندگی مون رو زیبا کنه ؛ هیچ کس بهتر از خودمون نمیتونه که با احساس خوب مون زیبایی رو به زندگی مون هدیه بده ، پس چقدر خوبه که با احساس خوب و با عشق و علاقه و با لذت و در لحظه زندگی کردن مون تمام کارهامون رو خودمون انجام بدیم و همین باعث میشه که اون انرژی مثبتی که داریم توی اون فضا منتقل کنیم و کلی بهمون احساس خوب رو هدیه بده و به شکلی عالی لحظات مون رو بسازیم و کلی حس خوب رو به خودمون هدیه بدیم و این جمله تون منو به این فک برد که چه کسی بهتر از خودم میتونه که به خودم کمک کنه تا بتونم با باورهای زیبا و با فرکانس های عالی مدارم رو بالاتر ببرم و یک زندگی بهشتی رو برای خودم بسازم چون من خودم هستم که دارم زندگیم رو با افکارم خلق میکنم

    من عاشقتم مریم جونم که اینقدر زیبا داری برامون داخل شاپ رو بهمون نشون میدی ؛ و چقدر زیبا نورپردازی کردین و چقدر عالی این شاپ رو مرتب و با نظم و بر اساس دسته بندی عالی و مرتبط به هم وسایلش رو چیدین و هر کدوم از وسایل رو توی طبقات خاصی با توجه به اهیمت و کاربردشون چیدین و این داره این جا هم برامون اسان تر شدن کارها و در دسترس بودن وسایلی که بیشتر ازشون استفاده میکنیم رو یاد اوری کردین و چقدر اون قسمت میخ و پیچ ها رو دوست داشتم خیلی بامزه بود و اون محصولات هیولایی میل واکی که استاد ماشالله همشو دارن و واقعا محصولاتش بی نظیره و تحسین میکنم شما استاد عزیزم رو که همیشه با کیفیت ترین ها رو انتخاب میکنید و خرید میکنید.

    و چقدر عالی از نظم برامون گفتین واقعا همین طوره وقتی هر وسیله ای که دسترسی اسون رو بهش داشته باشیم میتونیم راحت اون رو برداریم و ازش استفاده کنیم و بعد از استفاده به راحتی دوباره برگردونیم سرجاش و همین نظم و همین مرتب چیدن و دسترسی اسون بهمون کلی احساس خوب رو میده و زندگی مون رو راحتر و لذت بخش تر میکنه

    و چقدر خوبه همین نظم و تمیزی و مرتب بودن رو توی ذهن مون هم اجرا کنیم و ذهن مون رو تمیز کنیم یک نظم خاصی رو به افکار و باورهامون بدیم.

    خدایا شکرت که تونستیم مسئله ی اب جوجه ها رو با یک خرید یک سطل و چند تا وسیله ی کوچیک دیگه که از امازون سفارش دادیم به خوبی حلش کنیم و بعد از به کار بردن چند تا ایده های که به ذهن مون میرسید برای حل این مسئله انجام دادیم ولی بازهم نتونستیم این مسئله رو به خوبی حل کنیم و با یک سرچ ساده خدارو شکر تونستیم این مسئله رو به راحتی حلش کنیم.

    خدای من چقدر این داک ها زیبان و چقدر ناز خوابیدن خدایا شکرت که با دیدن شون کلی حس خوب رو ازشون گرفتم و یک لبخند زیبایی روی لبام اومد.

    مریم جونم من عاشقتم که این طور با عشق داری با جوجه های زیبامون حرف میزنی اینقدر که داری بهشون عشق رو هدیه میدی منم عاشق این جوجه های زیبامون شدم خیلی نازن.

    و چقدر این زندگی بهشت تون رو دوست دارم زندگی که هیچ مرزی نداره زندگی که هر لحظه ش داره با عشق و با لذت سپری میشه زندگی که کار و لذت و تفریح همه چیزش با همه و من این همه ازادی رو این همه زندگی بهشتی تون رو که همه چیز همراه هم هست رو با تمام وجودم تحسین میکنم.

    خدای من وقتی این ویوی زیبا رو دیدم که مریم جان زوم کردن روی این منظره ی زیبا و دقیقا استاد روبروی اون منظره ی زیبا داره کارهاش رو انجام میده بخدا اشک توی چشمام جمع شد یه حس و حال بی نظیر و الهی رو بهم هدیه داد حس و حالی که برام یه دنیا عشق رو بهم داد وقتی این دریاچه ی زیبا رو دیدم که اینقدر اروم داره حرکت میکنه وقتی اون اسمان ابی و رو با ابرهای زیباش و برونی عزیز رو دیدم که داره اینطور با ارامش برای خودش غذا میخوره؛فقط خدارو شکر میکردم و این ارامش و این ارامش بهشت مون ادم رو دیوونه میکنه و همیشه ارمش بهشت مون رو خیلی دوست دارم و خدا رو به خاطر این همه نعمت و ثروت و فراوانی رو با تمام وجودم شکر کردم.

    خدایا شکرت به خاطر دیدن این پروانه ی زیبا اصلا توی این بهشت میشه تمام زیبایی ها رو دید میشه توی تک تک لحظه هاش خدا رو حس کرد میشه زیبایی خدا رو دید میشه عشق خدا رو با تمام وجودت حس کنی و من ایمان دارم به خدای مهربانم که به زودی با نشانه هایی که هر روز دارم میبینم به این بهشت زیبامون میایم و کلی از بودن کنار شما دستای بی نظیر خدا لذت میبرم .

    خدایا شکرت که دارم توی این هوای ابری و زیبا توی این عصر زیبا شما استاد عزیزم رو و مریم جان رو میبینم که اینطور با حس و حال خوب تون و با لبخند و خنده های زیباتون به هم عشق رو هدیه میدین و من این همه رابطه های الهی و عاشقانه تون رو با تمام وجودم تحسین میکنم.

    و توی این هوای زیبا و بهشتی استاد داره باطری جت اسکی زیبامون رو عوض میکنه و یک باطری هیولایی و با کیفیت که از امازون سفارش دادیم رو جایگزنش میکنه که بتونیم باهاش یک جت اسکی سواری لذت بخشی رو داشته باشیم .خدای من خانم مرغی هم اون زیر خوابیده رفته زیر جت اسکی مون خوابیده.

    خدایا شکرت که با دیدن این فایل بهشتی مون تونستم کلی زیبایی رو به چشمام هدیه بدم و کلی درس و اگاهی رو به ذهنم هدیه بدم و کلی توی احساس خوب بمونم.

    دستان بی نظیر خدا یه دنیا ازتون ممنونم که با عشق و با لذت و با انرژی مثبت و الهی تون این فایل های بهشتی تون رو بهمون هدیه میدین و زندگی مون رو سرشار از عشق و زیبایی میکنید.

    ارزوی بهترین ها رو براتون دارم عزیزانم

    ادامه میدیم این مسیر زیبا و الهی رو مصمم تر و با اراده تر و قدرتمند تر همراه هم پایه ی همیشگی مون خدای مهربان مون

    خدایا تنها و تنها خودت برام کافی هستی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  4. -
    تانیان پاشایی گفته:
    مدت عضویت: 1049 روز

    به نام الله

    سلام مریم جون عزیزم

    فقط حیرتم به اینهمه توجهتون به زیبایی هاست که هرچقدر انسان به زیبایی ها توجه کنه زیبایی های بیشتری به چشمش خطور می‌کنه .

    امروز کلا حال خوبی نداشتم و نشانه روز زدم که خدا هدایتم کنه به یک آموزش و این آموزش هارو دیدم .

    یعنی یه فایل ساده از زندگی شما برای خود من کلی درس داره . یکی از درسهاش این بود که وقتی حالت بده حواست رو پرت کن و پاشو یه کاری انجام بده و در واقع با فیزیکت و بدنت ذهنت رو تغییر بده و نذار او اون حال بمونه و چقدر نیاز دارم همین رو کلی تکرار کنم برای خودم تا یادم بمونه .

    یکی دیگه از درس هاش این بود که وقتی تو داری روی خودت کار می‌کنی و میخوای به زیبایی ها توجه کنی خود خدا هم دستت رو میگیره و در تقوایی که تو داری انجام میدی یاریت می‌کنه تا راحت تر کنترلش کنی و یه چیز خیلی جالب تر اینکه چقدر خدا توی زندگیتون جاریه یعنی من قشنگ حسش میکردم و اون انرژی رو می‌گرفتم ازتون که وقتی شما میخواید مسئله رو حل کنید خود خدا نشانه رو می‌فرسته و به قول خودتون مریم جون که گفتید درمورد اون سطل و سری که بهش وصل کرده بودید که گفتید این بهمون چشمک زد اینا همش هدایته الله یکتا هست و چقدر خوبه در جزیی ترین مسائل زندگیتون خدا هست .

    واقعا خداروشکر که با شما هستم این مسیر بی نظیر و فوق العاده زیبا رو و واقعا به زندگیم معنا داده این مسیر که زندگی یک مسیر بینهایت زیبا هست به شرطی که تو با چشم بینا ببینیش .

    یه آیه بود تو قرآن که خدا یه سری هارو کور محشور می‌کنه و وقتی از خدا می‌پرسه که چرا کور محشورم کردی خدا در جواب میگه که تو در دنیا هم اینطوری بودی و از یاد من روی گردان بودی .

    و چقدر این اگاهی نابه واقعا که باورش کنم و بهش عمل کنم .خداروصدهزارمرتبه شکر . الحمدلله رب العالمین پروردگارم عاشقتم خداجونم

    ممنونم ازتون مریم جون و استاد عزیزم بابت این فایل درجه یک

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  5. -
    هستی محمدی تبار گفته:
    مدت عضویت: 1232 روز

    سلام به دوستان عزیزم

    و استاد جان و خانم شایسته‌ گل.

    مریم جان من با این جمله ی طلایی شما کاملا موافقم که فرمودین چه کسی بهتر از من میتونه کارهای منو بکنه.

    پدرم همیشه میگفتن که کاری که خودم نکنم باید صدبار بکنم و اعتقاد داشتند که شاگرد تازه میاد و کار آدمو زیاد میکنه …

    من هم به این واقعیت رسیدم

    هرموقع خونمو خودم با عشق و انرژی خوب تمیز میکنم بسیار عمقی تمیز میشه و انرژی خالص و پاک توی خونه پخش میشه اما هر موقع کارگر گرفتم نه تنها خونه درست تمیز نشده بلکه خودم پابه پای اون کارگر کار کردم مدام حوله و دستمال ها رو تند تند شستم و دادم دست کارگر و انگار که من کارگر اون بودم.

    در مورد اینکه مریم جون گفتن هر چیزی رو مرتب و منظم سرجاش بذارید تا کمتر زمان برای مرتب کردن لازم باشه ،باید بگم کاملا درسته و من با دیدن این گاراژ زیبا به این فکر افتادم که حتی برای ابزارهام هم یک انباری و چند قفسه ی کوچک حتی شده با گچ و سیمان درست کنم و مرتب بچینم شون.

    وقتی همه جا تمیز باشه انسان خلاق میشه اصلا حال آدم خوب میشه.

    استاد جان یه جایی گفتند وقتی حرکت کنی نیروهای غیبی به سراغت میان …

    آدمها شرایط و اتفاقاتی به سراغت میان که تو اصلا نمیدونی چطور…

    میخام بگم این سایت توحیدی همه چیزش براساس توحید پایه ریزی و اجرا شده و استاد جان و مریم جان هم آدمهای توحیدی هستند که دارن به رسالتشون عمل می کنند.

    از خداوند سپاسگزارم که اجازه میده هر روز این بهشت زیبا رو باآدمها و موجودات دوست داشتنی ش ببینم.

    خدایا شکرت.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  6. -
    مصطفی خدابخشی گفته:
    مدت عضویت: 2086 روز

    بنام پروردگار عشششششق

    بنام خدای خودم،رفیقم، دوستم، مراقبم، همدمم، نفسم، زندگیم….

    سلام و درود خدمت خانواده صمیمی، استاد عزیزم و مریم جااااان.

    خدایا شکرت که اینقدر پر از عشقم، پر از امیدم، پر از انرژی ام، پر از ایده ام…

    باز هم قسمتی دیگر از این مجموعه زیبا و استثناییییییییییییییییی…

    این قسمت خیلی باهاش ارتباط برقرار کردم.

    اول که مسئله زیبایی پارادایس هست…

    چی بگم من بابت این طبیعت زیبا…احسنت بر خالق این همه زیبایی…

    خدایا دوستتتتتت دارم… نمیدونم یا من دیر به دیر فایلها رو تماشا میکنم یا اینکه واقعا دیدن پارادایس سبز و پرآب هیچ وقت رنگ نو بودن خوش رو از دست نمیده.. هر سری که دوربین میره سمت زیبایی های طبیعت پارادایس و همتصویر با اون مریم جان میگه خدایا شکرت بابت این بهشت زیبا… انگار خدایا برای اولین باره که من پارادایس رو میبینم… باز و باز تحسین میکنم و همکلام میشم با مریم جان:

    خدایا… شکررررررت بابت اینهمه زیبایییی، اینهمه سرسبزی…این طبیعت بکر و فوق العاده… خدایا شکرت که چشمام میتونن اینهمه زیبایی هارو ببینن و تحسین کنن. خدایا من هر دفعه از دیدن این همه زیبایی مات میمونم و قشنگتر از اون اینه که هر دفعه انگار چشمام هم قشنگ تر میبیننش، بهتر درکش میکنن… انگار زیبایی و درک زیبایی درهم آمیخته تر میشن و یه پله زیبایی خالقی توانا رو بهتر درک میکنم… خدایا چقدر عشقت رو بیشتر درک میکنم.

    چقدر با خودم در صلح هستم…

    چقدر حرص نمیزنم…

    چقدر به توانایی هام اطمینان بیشتر تری دارم…

    چقدر دارم ”زندگی”میکنم… الله اکبر.

    خدایا شکرت بابت این مسیر توحیدی…

    جوجه ها خیلی زیبان… خیلی…

    چقدر خوب میشه از طبیعت و این جوجه ها یاد گرفت…

    میشه ساعت ها نشست و جوجو هارو نگاه کرد.😚😚😚

    میشه به پایین اومدنشون نگاه کرد و تحسینشون کرد.

    میشه تکامل و قدرت خالق این مخلوقات رو بیشتر و بیشتر درک کرد.

    تکامل تو بعضی جوجو ها میگه از همون بالا بپر!

    به بعضی دیگه میگه نپر! محتاط باش! صبر کن!

    به بعضی هام میگه یواش یواش گاماس گاماس پله هارو امتحان کن!

    تکامل خودش رو در وجود جوجه ها آزمایش میکنه

    طبیعت هم استادی هست!!!

    میریم سراغ نکته بعدی که مختص خاص من بود و بعید میدونم کس دیگری اینجوری که این فایل برای من ضبط شده باشه برای اونام پیام داشته باشه😆😃

    من مدتی کارهای فنی انجام میدادم و یه کاری پیش اومد که باید یه قطعه ای تعویض میشد.

    اول بگم اینکه موتور پمپ رو تعویض میکنین و نه تعمیر! خودش کلی جای تبریک داره.. ایول استاد. حالا ببریش تعمیر کنن بعد دوباره خراب بشه و دردسرهای بعدش…

    برگردیم به ماجرای خودم.

    خلاصه اگر ”من” قدیم بود، اون قطعه رو میبردم تعمیر که بعدش مجددا بیارم و ببندم که خودش چقدر کار زمانبری بود.

    با توجه به آموزه هایی که داشتم گفتم چرا من قطعه نو نخرم اصلا؟ اگر من قدیم بود و اعتقادات کمبود😕 هیچ وقت همچین جسارتی نمیکردم! توجیه هم داشتم ها.. میگفتم مشتری براش کم هزینه تر در بیاد بنده خدا…

    چه فکر اشتباهی خدایا…

    یه لحظه یه تفکری اومد تو ذهنم آقا چکار داری به مشتری؟ چرا جای اون داری تصمیم میگیری؟ اصلا از کجا میدونی پول نداره و داری جای اون غصه کمبود میخوری؟😑

    زنگ بزن بهشو بگو قطعه نو با کیفیت عالیتر و کار رو راحت کن!

    تماس گرفتم و باورتون نمیشه، طرف بدون هیچ مقاومتی گفت بخر آقا! قطعه نو بخر!

    کار دوروزه رو تو یه ساعت تحویل دادم و باور خودم نمیشد که چه کار با کیفیتی تحویل دادم. خاطر خودم و طرف هم جمع هست که حداقل چهارسال دیگه دستگاهش کار میکنه! بجای یه سال دیگه….

    کیف کرده بودم از نتیجه آموزه ها!

    البته نجواها بازم بودا!!!

    برو قطعه کهنه رو بده درستش کن باز یجای دیگه ببندیش به کار!

    یجور دیگه باور کمبود داشت خودشو وارد میکرد

    همونجا کشتمش😬 قطعه رو تحویل صاحابش دادم گفتم برو هرکاری که دوس داری باهاش بکن.

    امروز وقتی دیدم موتور پمپ رو در جا تعویض کردین استاد و نه تعمیر….

    گفتم این مهر تایید همون باورهایی هست که ساختم…

    حالا مثلا زنگ میزنیم بیان موتور رو ببرن برای تعمیر… دوروز طول میکشه تا دوباره بیارنش،آیا خوب کار بکند یا نه… دوباره بی آبی بکشیم…نکشیم؟

    هیچی برای یه تعمیرکار خوش صداتر از این نیست که مشتری بگه:

    هورا بازم آب داریم!!!

    باور کنید، حداقل برای خود من که اینجوریه… کار باکیفیتی که تحویل میدم و تشکر مشتری برام باارزش تره…

    خدایا شکرت بابت تعمیرکارای موحدت😅

    که با ایمان کار درست رو تحویل میدن

    کامنت فنی شد دیگه ببخشید😂😂

    در پناه الله یکتا شاد سالم ثروتمند و سعادتمند باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  7. -
    ستایش قوام گفته:
    مدت عضویت: 2560 روز

    به نام خدای هدایتگر عزیزم

    ووووووووووووواااااااااااااااااوووووووووو

    خدای من تو از دیشب تا الان انقدر کامنت ماشالا اومده که کامنتمو به سختی پیدا کردم ببینم دقیقه چندم

    خدایا شکرت بزن بریم زیبابینانه شروع کنیم

    از دقیقه

    11 و 49 ثانیه

    خدایا شکرت

    1 خدایا شکرت چقدر کشو هاش عمیق و جادارن

    2 خدایا شکرت برای این تنوع اندازه کشو ها بر اساس کارایی

    3 خدایا شکرت برای این کاسه چوبی خوشگل

    4 خدایا شکرت خدای چه اولویت خوبی

    دسترسی اسان

    در دسترس بودن بر اساس مصرف

    و نظم

    5 خدایا شکرت اخ اخ گل گفتی مریم جان

    این بهبود عظیمیه که من باید در وسایلام بدم

    که وقتی چیزی رو میخوام نخواد چند تا چیز دیگه رو بیرون بریزم تا یه چیزی رو بیارم

    نه

    باید دسترسیم خیلی راحت باشه

    و باید سعی کنم تا حد امکان این موضوع تو چیدمانم رعایت بشه

    و این در دسترس بودن و گذاشتن و برداشتن ساده هست که نظم میده

    7 خدایا شکرت عجب جمله ای

    نظم حاصل این نیست که یه روز خونه رو تمیز کنی بعد یه هفته بهم ریخته باشه

    نه

    نظم حاصل اینه که هرچیزی رو که نیاز دارم برمیدارم به محض اینکه کارم انجام شد برگردونم سرجاش

    کی میتونی برگردونی سرجاش؟

    کی تمایل پیدا میکنی؟

    وقتی که دسترسی ساده تری داشته باشم

    یعنی اگه من قرار باشه چیزی رو از زیر چیز دیگه بکشم بیرون تا ازش استفاده کنم قطعا در سرجاش گذاشتنم برام سخته

    ولی وقتی چیدمان خوب انجام میشه

    این تمایل بیشتر میشه

    خدایا شکرت خیلی نکته خوبی بود

    یاد گرفتم که باید بهبود های اساسی به وسایل و چیدمکانشون از لباس و لوازم التحریر و کاردستی و اسباب بازی و اشپز خونه و……..بدم

    به طوری که دسترسی خیلی خیلی خیلی اسان تر باشه و نظم خیلی ساده تر ایجاد بشه و پایدار باشه نه موقت

    8 خدایا شکرت اینم یعنی فراوانی

    وقتی باوراتو درست میکنی و به خاطر باورای درست محصول با کیفیت تولید میکنی

    چندیدن طبقه از شاپ افراد مختص محصولاتت میشه

    9 خدایا شکرت برای اینهمه فراوانی و وفاداری و نعمت و ثروت و فروش

    که از باورای درست که عمل که تولید محصول باکیفیته اب میخوره

    10 خدایا شکرت برای این رنگ شاد این محصول

    11 خدایا شکرت برای قدرت و ابتکار و کیفیت این محصول که فارغ از قیمت بالاش فروش بسیار بالا و مشرتی های بسیاری داره

    12 خدایا شکرت و دوباره قانونی دیگه

    مهم نیست چقدر قیمتات بالاست

    هیچ وقت قیمت بالا دلیل کم فروخته شدن نیست

    مهم کیفیت و کارایی محصولته

    مهم باوراته که تعیین میکنه فروش بالاتو یا پایینتو

    13 خدایا شکرت برای این یخچال خوشمزه

    14 خدایا شکرت برای این پنکه زیبا و بخاری و گمونم این سومینه چوبی زیبا

    15 خدایا شکرت عاشقتونم که صندلی ها اوردین و اینجا گذاشتید

    16 خدایا شکرت چقدر لذت میبرم هرچی که از خونتون بیرون میکنید اینجا نمیارید و پر و ناکاراش نمیکنید و فقط چیزایی رو میارید که استفاده دارید

    17 خدایا شکرت برای اینهمه فراوانی و تنوع ظاهر و ویژگی و کارایی کولر

    18 خداای شکرت این یکی رو زمین مثل بخاری قرار میگیره

    19 خدایا شکرت برای اون سرش که گمونم مثل کولر ماشین میچرخه و همه جارو خنک میکنه

    20 خدایا شکرت برای لوله سفید و خوشگلش و پنجره و فضای مخصوصی که براش درست کردید

    21 خدایا شکرت برای این فراوانی که همه جا همه چی امکانات عالی داریم

    22 خدایا شکرت برای این مشعل دوست داشتنیمون که کلی باهاش اتیشای خفن و هیولا درست کردیم و پاکسازی کرد و روندو ساده تر و سریع تر کرد

    23 خدایا شکرت عاشقتم مریم جان که تمرکزت بر زیبایی ها و نکا مثبته کولرتونه

    24خدایا شکرت چقدر زیبا شما از ثروتتون برای لذت و اسانی بیشتر استفاده میکنید عوض حساب کتاب و رسیدن به واجبات و……..

    25 خدایا شکرت و این یعنی ازادی مالی

    که محدودیتی در هیچ ابعادی نیست

    26 خدایا شکرت برای این سبد دوست داشتنی کوکا کولا و یاد اور سفر شگفت انگیزمون و کارخونه کوکاکولا و باورای درست و زاویه دید جالبشون به یه نوشابه ساده

    به عنوان همراه و یاری ده خاطرات شیرین

    خدایا شکرت

    27 خدایا شکرت و این نگاه زیبا بین بود که ثروت افرید

    28 خدایا شکرت برای این قیچی های عالی برای بریدن درختا

    که با تکامل و قدم قدم ازمون و تجربه بهتر و بهتر و بهترشو گرفتید

    29 خدایا شکرت که چند تا قفسه هم جلو در گذاشتید بازم بر مبنا و اساس دسترسی و کارایی اسان

    این نشون میده این کارتون ناشی از باور تون و خواستتون به دسترسی اسانه

    باور و تمایل به کارایی و دسترسی اسان این عادت و عمل رو درتون ساخت که با عملتون که به اون باور بیشتر و بیشتر استوار شید و ساده تر و کارا تر

    30 خدایا شکرت برای این پوشار یا بوشار یا پر برای مرغای نازنینمون برای این فراوانی

    برای اینهمه ایده برای ثروت سازی

    برای این زبون بسته ها هم در حد خودشون جهانو به سمت ثروت و ثروت سازی و پیشرفت و گسترش پیش میبرن و با تمایل به جای نرم کارخونه ها و کسب و کارهایی برای تولید و بسته بندی و عرضه این محصولات به وجود اموده خدایا شکرت نامحدوده فرصت های ثروت سازی

    واقعا خدایا شکرت

    31 خدایا شکرت تازه با گوشتشون جهانو به سمت غذا ها و ابتکارات و پیشرفت ها و تنوع و ترکیب و ورود به دل ناشناخته ها و امتحان کردن بیشتر و با اعتماد به نفس شدن و…….پیش میبرن

    32 خدایا شکرت چقدر قشنگ برای جایگذاری هر وسیله و تصمیمتون دلایلی منظقی دارید

    نشون میده چقدر عالی به خودشناسی رسیدید و همواره دارید میرسید که تمایلات و خواسته هاتونو مثلا نظم ودسترسی اسان و کاراییه میدونید

    2 چقدر این خودشناسی باعث شده در کسری از ثانیه تصمیمات جایگذاری وسایلو بر اساس خواسته هاتون بزارید

    و 3 چقدر عالی چون خودتونو میشناسید تصمیمات درست میگیرید و با دلیل و منطقی صحیحی

    و خدایا شکرت چقدر عالی به همه ابعادش می اندیشید که نریزه حتی بوشار یا……

    33 خدایا شکرت چقدر لذت میبرم اینهمه فضای خالی هست بین قفسه ها و بهم یاد میده همیشه لازم نیست همه چی چپونده و پر باشه

    یا به زور بزارم که پر شه

    34خدایا شکرت چقدر باورای درست اخه

    ببین هر روز ورودی ها و دریافت ها بهتر و بهتر خالص تر و بیشتر و کارا تر و مفید تر و هدایتی تر هستش

    هر روز یک حل مسئله

    یک افزایش عزت نفس

    یک قدم در ساخت باور و عادت

    بهبود بخشی

    تاخیر ننداختن

    وارد ناشناخته ها شدن

    حل مسئله

    و رشد شخصیت و یک قدم در رشد و گشترش جهان و کسب و کار ها از کارخونه بوش گرفته تا کارتون سازی و چاپ ککنده و حمل و نقل و ……………………….

    واقعا خدایا شکرت

    برای این وسیله اره کاری

    35 خدایا شکرت برای این تصویر عالی که حتی خط کشش تو دستگاهو هم دقیق ترسیم کرده

    36 خدایا شکرت که به سمت نعمتها و امکانات و تجهیزات هدایت میشیم

    وقتی

    به ودنبال راه حل و بهبود بخشی باشیم

    وقتی غر نزنیم با برخورد به مسئله

    37 خدایا شکرت و هیچ نهایتی نداره این بهبود بخشی

    38 خدایا شکرت چقدر زیبا تازه اینم دم دست میزارید برای دسترسی

    و بعد منتقل میشه

    خدایا شکرت و این اولویت کارایی رو بر زیبایی نشون میده

    که اگه زیبایی براتون مهم تر بود

    میزاشتینش ته

    39خدایا شکرت برای این کمپرسر باد پر قدرت برای اینهمه فراوانی و پیشرفت برای جهانی که انقدر گسترده و نامحدود افریدی که میشه باد هم تولید کرد

    40خدایا شکرت برای این ایده زیبا و جالبشون که شلنگشو اینطوری درست کردن که کلی کش میاد

    41 خدایا شکرت که انقدر کوچولو و جمع و جوره

    42 خدایا شکرت برای اون دوچرخه زیبا

    من عاشق دوچرخه سواریم

    و تحسین میکنم دوچرخه سوارای پارکمونو

    43 خدایا شکرت برای این بخاری زیبا شیک جمع و جور و بدون نیاز به لوله و بند و بساط و برقی و ساده و کارا

    44 خدایا شکرت چقدر زیبا برندو حک کردن

    45 خدایا شکرت ایول حتی جارو هم داره میل واکی

    یعنی هم لوازم خانگی هم ابزار الات

    46 خدایا شکرت ایول حتی بادم تولید میکنه یعنی ما دو تا کمپرسور داریم

    47 خدایا شکرت چقدر باحال دو تا عمل متضاد رو انجام میده میکشه دم

    باد میزنه فوت میکنه باز دم

    چه خفن

    فقط این باید روشن باشه و به برق یا باطری نیازه تا کار کنه

    بدن ما در هر شرایط خاموش خواب یا روشن بیدار کار میکنه

    خدایا شکرت همه ی ابداعات و ابتکارات و پیشرفت ها برگرفته از اونچه خدا افردیه و گسترششه واقعا خدایا شکرت

    48 خدایا شکرت اهان مثل تلنبه میتونی تویوپ و…….باد کنی

    49 خدایا شکرت مامانمم واستون یه ایده زده

    میتونین برای تمیز کردن صفحه کلید و وسایل و کنار زد خاک از تلنبش استفاده کنید

    موفق باشید

    50 خدایا شکرت ما واقعا همه چی همه جا داریم

    حتی تو اروی هم داریم که تو سفر به دور امرکا بدون هیچ حرکت فیزیکی ای توپ و دوچرخه هامونو باد زدیم

    51 خدایا شکرت چقدر در قشنگه

    چقدر شیشه هاش تمیزن

    52 خدایا شکرت به به چه فضایی خدای من

    طبیعت خالص

    خدایا شکرت چقدر چمنا اب روان ابر و درختا زیبان

    53 خدایا شکرت راستی خونتون که رو ابه

    خودش معماری ارگنیکه

    واقعا خدایاشکرت

    کمترین دخل و تصرف در طبیعت و استفاده ازش در زیبایی و فضای محشر

    54خدایا شکرت تحسین میکنم اینهمه پیشرفت فراورده های چوبو که روی اب و توشن و نمیپوسن و سالم و قدرتمندن واقعا خداای شکرت

    چقدر نعمت برامون قرار دادی

    و چقدر بهره برداری میتونیم بکنیم و کردیم و خواهیم کرد

    واقعا خدایا شکرت

    55 خدایا شکرت عاشقتونم که انقدر نظم براتون مهمه

    به جای دوباره کاری و اجازه دادن به کثیف شدن و بعد تمیز کردن

    از کثیف شدن جلو گیری کردید

    و به قول امام علی

    پیشگیری بهتر از درمان است

    و خدایا شکرت

    56 خدایا شکرت ماهمه چی همه جا داریم

    تو اروی هم ازین فرشای خوب داریم

    کی تونستیم همه چی همه جا داشته باشیم؟

    وقتی باورشو

    شدنی بودنشو

    خواستنشو ساختیم

    و نگفتیم نه

    حالا یکی بسه همه جا استفاده میکنیم

    و بازم این از باور و خوایته سادگی و کارایی و در دسترس بودن میاد

    57 خدایا شکرت برای این همه ثروت اینهمه فراوانی اینهمه حل مسئله و تضاد کثیف شدن محیط با فرشا و بهبودش با وسایل ساده برای این ابتکار برای اینهمه فضا برای پیشرفت و بی انتهایی ش

    برای این همه تفکر بهبود بخش

    برای همه چی سپاسگزارم

    خدایا شکرت

    58 خدایا شکرت کی تونست از این ایده ساده ثروتن بسازه؟

    کسی که وقتی به مسئله برخورد به خاطر عادات بهبود بخشی دنبال راه حل بود

    و بهبود بخشی عادتش بود نه سر کردن با مسائل

    واسه همینه که همه چی بهم ربط داره

    و من باید عادات ساده ای چون بهبود بخشی رو در خودم بسازم و تثویت کنم

    امروزم سعی کردم زیپ جای سیدی هارو درست کنم

    تاجاهای خوبی پیرفت ولی

    چون از اول به راه حل درست نینندیشیدم مثل لونه اولیه موغاتون

    زیپش بار ها درومد

    و متوجه شدم دیگه باید از اول شخم زد و زیپ دیگه نسب کنم

    رو همون مدار زیپش

    خدایا شکرت

    تکامل میخواست

    و نچسبیدن به یک راه حل و اجازه دادن برای هدایت شدن

    59 خدایا شکرت ایول با این فرش هم بلوکو زیبا کرده که پله و کارا هست هم کارایی داره و تمیز میکنه

    60 خدایا شکرت چه شیر اب زیبایی به به ایول به این بهبود هاتون

    61 خدایا شکرت به به چقدر نور چراغ های ال ای دی تو شیشه در زیباست

    او او گمونم یادتون رفت چراغو خاموش کنید

    از بس که متمرکزانه رو دیدن و تحسین و توضیح زیبایی ها بودید

    عزیزم

    62 خدیاا شکرت چه ابرای قشنگی

    63 خدایا شکرت خدایا شکرت برای سایه قشنگ خونه

    خدایا شکرت برای افتاب درخشنده

    خدایا شکرت

    ارزش تضادو دیدی؟

    وقتی این سایه رو دیدم زیبایی و درخشندگی نور خورشیدو و دو

    ترکیب زیبای سایه روشنو دیدم واقعا خدایا شکرت

    پس به حای غر زدن هنگام برخورد با تضادام

    بیام زیبایی ها و ابعاد مثبت و قشنگشونو ببینم

    64 خدایا شکرت واقعا گاراژی زیبامون

    65 خدایا شکرت که 2 تا در هم در ورود ماشین هم ادم داره

    66 خدایا شکرت راستی استاد موتورا رو هم میتونید داحلش بزارید

    67 خدایا شکرت گمونم بزودی یه گاراژ خوشمل دیگه برای سانتافه زیبا و حت اسکی در راهه

    68 خدایا شکرت برای این در کر کره ای زیبا

    برای این طراحی هوشمندانه و فضایی اشغال نکرده و عالی برای این ایده که بعد از برخورد به تضاد فضای زیاد در به ذهن کسی الهام شده

    نه به قلب کسی الهام شده که دنبال بهبود بخشی بوده نه عادت سرکرد با مسائل

    خدایا شکرت که انقدر ساده هم دستی هم برقی بسته میشه

    خدایا شکرت که انقدر سلامته و صداش خوب و طبیعی و بدون قیژ قیژ

    69 خدایا شکرت این سپاسگزاری برای صداش کی ایجاد شد ؟

    وقتی مغازه هایی دیدم قیژ قیژی

    و برخورد با این تضاد منو زیبا بین تر کرد

    پس تضاد ها نه تنها باور ها عادات و تجارب و عزت نفس و توانایی حل مسئله و شخصیتمو رشد و بهبود میدن و خواسته هامو واضح تر و دریافتامو بیشتر میکنن

    بلکه

    منو زیبا بین تر میکنن

    که باعث میشه سپاسگزار باشم و ببینم نعمتها رو و سپاسگزاری کنم

    و به قول خداوند

    لئن شکرتم لازیدنم

    ببخشید اگه اشتباه نوشتم

    بهم کمک میکنه برم تو فرکانس و مداری که نعمتها رو بهتر و بهتر و بیشتر دریافت کنم

    خدایا شکرت

    چقدر این فرصت کامنت نوشتن و هدایت شدن بهش محشره

    چقدر درکمو عمیق تر میکنه واقعا خدایا شکرت

    رب من خودش منو هدایت کرده به کامنت نوشتن

    خودشم همه کامنتامو میگه من مینویسم

    تازه تایپمم عالی میشه

    گود

    نایس

    خدایا شکرت

    70 خدایا شکرت ایول که درو میبندید

    71 خدیاا شکرت چقدر این طبیعت و رنگاش زیباست خدایا صد هزار مرتبه شکر

    72 خدایا شکرت برای این چمنای خوشرنگ

    73 خدایا شکرت جانمی جان

    بازم مسئله

    و حلش

    و بزن بریم نتیجشو ببینیم

    74 خدایا شکرت جمله طلایی

    زندگی حل مسئلس

    مسئله برخورد میکنی

    خواسته متولد میشه(اگر درست برخورد کنی غر نزنی ببینی چی میخوای و به قول اقای شعبان علی میوش چیه )

    میری به سمتش مسئله رو حل میکنی بعد اعتماد به نفس و خود باوریت بیشتر میشه زندگی لذت بخش تر میشه

    75 خدایا شکرت و یه نکته اساسی

    وقتی من مسئلمو حل میکنم

    وقتی کسب و کار می افرینم

    یا از کسب و کار بقیه که مسئلمو حل کردم کمک میگیرم جهانو رشد میدم

    به سمت بهبود و پولسازی وخوشبختی

    کی این دوتا کار ومیکنم؟

    وقتی اصلا فکر کنم به بهبود به راهی بهتر

    وقتی عادت خواستن به بهتر و بهتر شدنو بسازم با تکرار و تکرار این کار

    اونوقته که هم مسئلمو حل و شخصیتمو رشد میدم هم ثروت می افرینم و به حل مسائل افراد دیگه کمک میکنم یا هم شخصیتمو رشد میدم و زندگیمو وو کمک میکنم به رشد کسب و کارافراد بهبود اندیش وقتی به خودم کمک کردم مسئلمو حل و بهبود ببخشم

    میتونم به بقیه هم کمک کنم

    خدایا شکرت

    76خدای من شکرت خدای من خدای من دیوانه کنندس بازتاب طبیعت و اسمون که زیبایی شو نمیدونم با چه واژه ای وصف کنم در اب

    رویایی الله اکبر خدای من مرسی

    هر روز یه جور قشنگه از هر زاویه هر ساعت یه جر قشنگه این یعنی فراوانی

    77 خدایا شکرت برای فرغون عزیز و زیبا و کارامون

    که با بهبود چرخاش و حل مسئله کار رو یه سره کردیم عوض تکرار و تکرار کار و چرخی غلط و نامناسب

    و هم راحت شدیم

    هم ثروت رو موجی از ثروت رو به جهان و کسب و کار ها بخشیدیم و کارما میگه خب طبیعیه که ثروت و پول و مشتری و فراوانی بهت برمیگرده

    78 خدای من شکرت خدای من چه کیفی میده

    دور اتیش

    همه باهم

    منو شما

    و مریم جان و مامانم و خواهرم و به افرین عزیزم (نمیدونم چرا ولی خدا بهم اورو نشون داد عمه ی این سایتم)

    بشینیم

    گپ بزنیم

    شکلات و چوب و کلکسیون وسایلی که مبتکرانه مریم جان اماده میکنه رو بسوزونیم و البته ماشمالو و سوسیس و لذت ببریم

    خدای من

    (استیکر چشم قلبی 5 تا)

    79 خدایا شکرت برای این ایده ساده و این فلز ال شکل که این شلنگ به این بزرگی رو نظم بخشیده

    یه بهبود دیگه

    منم باید تو حیاطمون یه فکری به حال شلنگ عزیز و پر قدرتمون کنم که زیر افتاب نپوسیده و نظم و سرو سامان بهش بدم با خلاقیتی ساده

    و هدایت

    80 خدایا شکرت برای این ظرف شویی زیبا و میز چوبی قشنگ و چراغ بالاش و همشون چوبی و ست با خونه قشنگمون بودن

    81 خدای من خدای من خدای من

    ازادی مکانی

    من و فکر کنم بیشترمون از خواسته هامون پنجره با ویو بکر پشت سینک هست

    و حالا

    ویو رو داشته باش

    بدون پنجره

    باز باز

    به نظرت ظرف شستن لذت بخش ترین کارا نمیشه؟

    به به خدایا شکرت

    میشه کلا اشپز خونه توفضای باز باشه بابا

    پنجره هم به کنار

    چه شود

    82 خدایا شکرت عاشقتم مریم جان که انقدر چشم و گوش باز به جهان اطافت نگاه و سعد در بهبود داری

    این مسئله برای جوجه های ماهم بود و هست

    ولی ما حتی توجهی بهش نکردیم

    و الان یاد گرفتم

    و دی همین چند روزه

    اندیشه میکنم

    هدایت میشوم

    دستی میکشم بر اب جوجه ها

    یه صفایی بهشون میدم

    مسئله رو حل میکنم

    با قدرت حل مسئله ای قوی تر

    پیش به جلو

    لا لا لا لا

    خدایا شکرت عاشقتونم که قدم قدم هی بهتر و بهتر با عمل که ایده های اولیه و ادامه دادن و خواستن به بهتر و بهتر شدم

    خدایا شکرت ایول که این راه کاراهم انجام دادید و سرکه و ویتامینم بهشون دادید

    83 خدایا شکرت عاشقتونم که نپذیرفتید که نه طبیعتشونه و راهی نیست و……و تسیم نجوا نشدید و سرچ کردید و جوینده یابنده هست

    84 خدایا شکرت راستی یه نکته ای

    استاد حتی تو تدوین فایلای هم دنبال بهبوده

    مثلا سرعتشو بالا میبره

    هم مطلبو میگیره و تدوین کاراشو انجام میده م هم از زمانش درست و بهینه تر استفاده میکنه ایولا

    85 خدای من شکرت همین قطعه ساده و کوچک ببین چه میکند و چه بهبودی میبخشد

    86 خدایا شکرت به به مریم جان در چه بک گراندی نشونش میدی

    87 خدیاا شکرت چقدر م خوشرنگه

    گمونم بی تاثیرم نباشه در نوک زدن جوجه ها

    88 خدایا شکرت برای این سطل زیبا ابی خوشرنگ و همخونیش با قرمز قطعه کوچولو

    89 خدایا شکرت چقدر دستش قشنگه

    90 خدایا شکرت یادتونه گفته بودم برای حل مسئله کافیه از داشته ها و ترکیبشون استفاده کنیم و نمیخواد بسازیم؟

    این دقیقا همینه

    شما قطعه پازلی از امرزانو به سطل چسبوندید

    وقتی دنبال حل مسئله گشتید پازل رو جهان فراهم کرد و هدایتتون بهش

    91خدایا شکرت مثل نقشه گنج هایی که من با بچه ها بازی میکنم

    پازلارو جا میدم

    نقشه میدم و با نقشه هدایتشون میکنم به پازلا و چسبوندنشون

    کی ؟

    وقتی بخوان شرکت کنن و دنبالش بگردن نقشه رو میدم

    92 خدی من شکرت چقدر ساده با استنفاده از ذات جوجه ها و تجربه کردنشون با نوک زدن اینو طراحی کردن

    تازه اینطوری باهوش ترم میشن

    و اب سالمو به سادگی میخورن

    و البته بازم قانون اصل بقای اصلح

    اونی که خودشو با شیوه جدید بروز کنه و ارتقا بده و یاد بگیره میتونه زنده بمونه

    93 خدایا شکرت چقدر قشنگ و ساده

    منم میتونم به همین سادگی با ایده هایی ساده و در دسترسم مسئله اب و دون جوجه هامونو حل کنم

    94 خدایا شکرت عاشقتونم که یکیشم بنا کردید

    95 خدایا شکرت عاشقتونم که ایده های ساده میزنید و مسئله رو حل میکنید

    96 خدایا شکرت ایول

    من اتفاقا برام سوال بود

    مگه اولویت استاد ازادی نیست؟

    خب این جوجه ها ونگه داری ازشون ازادی استادو میگیره که بره سفر و……..

    اما تو قسمتهای قبل استاد داشت با موتور میرفت سفر فکر کردم یکیتون میمیونه نگه میداره اون یکی میره

    ولی الان فهمیدم

    نه ازین خبرا نیست

    همیشه راهی برای لذت و ازادی و هم خدا هم خرما هست و شما پیداش میکنید

    اب و غذاشونو زیاد میزارید و میتونید برید سفر

    و قشنگیش اینجاست که تمایلتون به ازادی هدایتتون کرد که نخواید هر روز بهشون برسید و نباشید بمیرند و هدایت بشید به ظرفای بزرگ و…..

    97 خدایا شکرت خدای من چقدر این داکامون که من فکر کردم غازند زیبا و سفید و دلبرن

    نوک خوشرنگشونو ببین

    98 خدایا شکرت خدای من ببین

    کی اینهمه تجربه کردید اینهمه مسئله حل و بزرگتر شدید؟

    وقتی رفتید به دل ناشناخته ها و تجربه کردن و خرید این مرغ و خروسا و گسترششون

    و با فکر نکردن به چگونگی قدم قدم هدایت شدید از خونشون بهبود و بهبود گرفته تا غذا و اب و طرفشونو و………

    99 خدایا شکرت راستی اون قفسیه که خریدید برای کیودی

    وووووووواوووووووخدای من یعنی قسمتهای مربوط به اونم در راهه؟

    یا نظرتون و هدایت به سمت دیگه ای پیش رفته؟

    بزودی

    در سایت عباسمنش دات کام

    بوم بوم بوم

    100 خدایا شکرت اخ خدا ای جانم این گوگولیای بور قشنگو ببین اخه

    101 خدایا شکرت عاشقتم مریم جان با اون ناز صدات

    102 خدایا شکرت برای این در که به سادگی باز و بسته و قفل میشه

    103 خدایا شکرت به به چه خوب و عالی

    104 خدایا شکرت ای جانم خدا همین الان اومدن خوردن

    105 خدایا شرت ای جانم یاد گرفتن و دوباره یادشون اومد اب بخورن

    106 خدایا شکرت حتی کنجکاوی مقدسم دارن

    که با این کنجکاوی شون یاد میگرن چطور به شیوه جدید اب بخورن

    107 خدایا شکرت ای جانم با این رسیدگی 20 شما طبیعیه اینهمه رشد

    108 خدایا شکرت عاشقتم مریم جان با اون ناز صدات

    109 خدایا شکرت ای جانم

    ببین این یکی چه اعتماد به نفسی داره میاد جلو دوربین

    چش تو چش

    ای جان

    110 خدایا شکرت عاشقتم مریم جان که انقدر پر مهر و محبت صحبت میکنی

    111 خدای من شکرت چه پاهای خوشرنگی

    112 خدایا شکرت که افتاب هم باهامون همراه و مسئله بورو حل میکنه

    113 خدایا شکرت به به چقدر این خونشون زیباست چقدر رنگ و طرح چوبشون قشنگه

    114 خدای شگرت چقدر این پنجرش که توری هم داره باحاله

    115 خدایا شکرت چقدر باحال درش باز میشه

    خدای من میبینی هماهنگی رو با استفاده از ذات مرغا که جای نرم تخم میزارن دسترسی رو اسان کردن و این دور باز میکنی و ازینجا میتونی تخم هارو برداری

    و خیلی جالبه که هیچ جای دیگه ای خونه دوبلکس درندشت تخم نمیذارن

    116 خدایا شکرت ای جانم قسمت بندی هم شده

    117 خدایا شکرت عزیزم چه حس خوبیه یه عالیمه مرغ و خروس و غاز و اردک و..داشته باشی و تخم بزارن و برداری و……..

    خدایا شکرت جوجه های ماهم انشاءالله بزودی بزرگ شن تخم بزارن ما هم از لذتش برخوردار شیم

    118 خدایا شکرت چقدر عالی قفلم داره

    119 خدایا شکرت عاشقتم مریم جان که انقدر عالی با دستی که تخم مرغ بود درو بستی با تخم مرغ سالم و از پاتم کمک گرفتی

    120 خدایا شکرت مریم جان در این زمانی که گفتی خروس تاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااماست هزار تا صفت ذهنم ساخت که یعنی کدمو میخوای بگی؟

    از جمله قهرمان

    شجاع و………

    121 خدایا شکرت چقدر خوبه اینا خوشبخت و ازاد و رها و شادن و خونه بی نظیرشون

    122 خدایا شکرت عاشقتم مریم جان که صحبت میکنی بعد یه بیت میگی بعد هی ادامش میدی قدم قدم

    123 خدایا شکرت

    124 خدایا شکرت عاشقتم مریم جان که انقدر باعشق بهشون رسیدگی میکنی

    اخه چقدر شما فوق العاده ای

    125 خدایا شکرت برای این فرش نرم و صندلی های دوست داشتنی مون

    126 خدایا شکرت برای این حلوتی خونه و شلوغ و پر نبودنش

    127 خدایا شکرت برای لامپ و پنکه سقفی زیبامون

    128 خدایا شکرت برای دیوارای طرح فوق الهاده و در ها و ویو معرکش

    129خدایا شکرت برای این ایده که فضای کمتری میگیره و ازادی بیشتری به ارمغان میاره که پنکه رو سقف باشه این یعنی تا بی نهایت بهبود بخشیدن و پیش رفتن

    130 خدایا شکرت عاشقتم استاد که هم صبحانه میخوری هم فایل تدوین میکنی

    منم گاهی هم سر کلاسم

    هم دارم تو سایت فایل دانلود میکنم

    هم گاهی تو کلاسم هم دارم پاسخ میدم به ئوستان سایت

    هم تو کلاسم هم خواب

    این یکی خیلی عجیبه

    خدایا شکرت

    131 خدایا شکرت به به صبحونه خوشمزه

    نخود سبز

    لوبیا

    سس مخصوص قطعا زیرو کالری

    132خدایا شکرت عاشقتم من استاد

    133 خدایا شکرت عاشقتم من که نصفی رو فارسی نصفی رو انگلیسی میگی

    خیلی هم قشنگه

    134 خدایا شکرت ایول که با هربار تدوین کردن ماهر تر میشید در این کار

    135 خدایا شکرت خدای من چقدر زیباست

    کار و زندگی و تفریح و ثروت ساختن چیزی جدااز هم نیست

    و این طبیعیه

    فقط اکثریت از طبیعی دور شدن

    ما باید نزدیک بشیم

    همه میتونن

    هرکیبخواد

    خدایا شکرت مثل ثروت و معنویت که یکین و مرزی ندارن

    136 خدیاا شکرت عاشقتم که هم صبحانه میخوری هم از ویو لذت میبری هم غذای مناسب به ذهنت میدی هم تدوین میکنی

    137 خدایا شکرت عاشقتم که صبر میکنی صحبت مریم جان تموم بشه

    138 خدایا شکرت به به چه ویو محشری

    139 خدایا شکرت حتی در زاویه هم بهبود بخشی دارید خدای من

    140 خدایا شکرت ابرا رو ببین

    141 خدایا شکرت چقدر حاضر بودن و دیدن اتفاقات طبیعت هیچان انگیزه

    142 خدایا شکرت و اسب زیبا و خوش مدار و ازادمون

    143 خدایا شکرت عاشق سپاسگزاریتونم

    144 خدایا شکرت عاشقتم مریم جان

    ممنونم برای عشقی که برای بروز رسانی سایت داشتی و انجامش دادی و نصفه رها نکردی و رفتی به دل ناشناخته هات و عزت نفستو بالا بردی چرخدنده هدایتتو روان تر کردی و کلی پیشرفت دیگه که خودت خبر داری

    145 خدایا شکرت برای این هواپیمای زیبا و نمای جالبش

    146 خدایا شکرت برای این تابلو های قشنگ که گمونم همه نقاشی اصل هستن

    147 خدایا شکرت چقدر رویاییه

    148 خدایا شکرت ای جانم

    عجب پروانه زیبا و درشتی

    خدای من انگار رو گل نشسته

    نسل جدید پروانه ها

    عوض شهد گل

    گوشت

    149 خدایا شکرت برای این طبیعت و احساس و تجارب فوق العاده داخلش

    150 خدایا شکرت به به چه هوایی

    151 خدایا شکرت چقدر بالش زیباست

    152 خدایا شکرت عاشقتم استاد

    که گل شدی

    عوض اینکه تو بری دنبال پروانه

    پروانه دورت میچرخه

    153 خدایا شکرت عاشفتم من استاد

    انقدر زیبا تارف میکنی بهش و عشق میدی و میگی عزیزم

    154 خدایا شکرت ای جانم میان جلو وقتی میری سمت قفس

    155 خدایا شکرت ای جانم خای من ببینشون چجوری با شوق میدوئن و گوشت میخورن

    156 خدایا شکرت واقعا چه جنب و جوشی

    157 خدایا شکرت چقدر صداشون نانازه

    158 خدایا شکرت دقیقا جوجه های ماهم همینن

    غذارو که برمیدارن میرن چند سانتی متر 5 سانتی متر یا 100 سانتی متر اونور تر میخورن

    فکر میکردم میترسن اون یکی ازشون بگیره

    ولی نه گمونم

    کلا این مدلیا

    خدا چه گوگولیین

    راستی میدونستین اسم جوجه هامون گوگولی هست؟

    البته کم صداشون میکنیم

    مکملن

    اسم یکی گوووو یکی گولی

    که جمعا میشن گوگولی

    159 خدایا شکرت چقدر باحال میچپونن

    160 خدایا شکرت ای جانم چقدر خوشگله

    161 خدایا شکرت سرشو ببین چه نازه

    162 خدایا شکرت چجوری تو دوربین تماشا میکنع

    خدای من

    مریم جان اخه تو چه فرکانسی میفرستی که عالم و ادم و جوجه عاشقت میشن لبخند میزنن

    خدای من

    الله اکبر

    163 خدای من چقدر پرش زیباست

    164 خدایا شکرت چقدر هوا ابری و بی نظیره

    165 خدایا شکرت

    166 خدایا شکرت برای این دوتا برس

    167 خدایا شکرت

    اون نگاهی که دنبال بهبوده زنده میمونه جون سالم ه در میبره و رشد میکنه

    الان اپلیکیشنای خیلی رایجو ببین

    همش دارن بهتر وبهتر و با قابلیت تر میشن

    168 خدایا شکرت عاشقتم مریم جان که انقدر زیبا بینانه میبینی نکات مثبتشو

    خدایا شکرت

    من دیگه باید بخوابم

    پلکام داره میره

    چیزی نمونده از فایل

    ولی ارزشمده

    خواب الویی بنویسم درکم اونقدر عمیق و خالص نمیشه

    تا فردا و شاهکار بعدی

    شاد و خوشبخت و ثروتمند و لذت بر باشید

    دوشتون دارم

    دقیقه 32 و 1 ثانیه

    امرکیا میبینمتون

    دور اتیش(چشمک)

    خدایا شکرت صد هزار مرتبه شکر

    خداکنه فردا یادم بمونه داستان شگفت انگیز امروزو براتون تعریف کنم

    بای بای

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  8. -
    زکیه لرستانی گفته:
    مدت عضویت: 1773 روز

    بنام الله مهربان

    سلام ب همگی عزیزانم

    الهی صدهزار مرتبه شکر ک یکبار دیگه بهم فرصت نوشتن دادی

    الهی شکرت خالق زیبایی ها

    امروز 1 فروردین 1404 بود

    و شب قدره امشب

    خدایا شکرت بخاطر. هدایتم ب این مسیر زیبا سپاسگزارم

    اگه زکیه ی قبل بودم الان با کلی احساس گناه التماس میکردم ب خدا ک ی لحظه ب حرفم گوش کنه و گناهان منو ببخشه

    و فرشته ها همه اش منتظر بودن ک اعمال امشب و انجام بدم

    و من می بایست تحت هرشرایطی بیدار میموندم و دعای جوشن کبیر و میخوندم و قرآن و سر میگرفتم تا بلکم خدا منو ببخشه

    و اگه احیانا خوابم می‌گرفت یا پریود میبودم ک دیگه فک میکردم تنها فرصت همصحبتی با خدارو از دست دادم و شاید دیگه تا سال بعد زنده نباشم ،با کلی عذاب وجدان و احساس گناه از دنیا میرم ،و احساس بدبختی میکردم

    خدایا صدهزار مرتبه شکرت بخاطر آگاهی هایی ک بهم دادی

    بسمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

    به نام خداوند رحمتگر مهربان وَالشَّمْسِ وَضُحَاهَا ﴿1﴾سوگند به خورشید و تابندگى‏ اش (1)

    وَالْقَمَرِ إِذَا تَلَاهَا

    ﴿2﴾سوگند به ماه چون پى [خورشید] رود (2) وَالنَّهَارِ إِذَا جَلَّاهَا

    ﴿3﴾سوگند به روز چون [زمین را] روشن گرداند (3) وَاللَّیْلِ إِذَا یَغْشَاهَا

    ﴿4﴾سوگند به شب چو پرده بر آن پوشد (4) وَالسَّمَاءِ وَمَا بَنَاهَا

    ﴿5﴾سوگند به آسمان و آن کس که آن را برافراشت (5) وَالْأَرْضِ وَمَا طَحَاهَا ﴿6﴾سوگند به زمین و آن کس که آن را گسترد (6) وَنَفْسٍ وَمَا سَوَّاهَا ﴿7﴾سوگند به نفس و آن کس که آن را درست کرد (7) فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا ﴿8﴾سپس پلیدکارى و پرهیزگارى‏ اش را به آن الهام کرد (8) قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَکَّاهَا ﴿9﴾که هر کس آن را پاک گردانید قطعا رستگار شد (9) وَقَدْ خَابَ مَنْ دَسَّاهَا ﴿10﴾و هر که آلوده‏ اش ساخت قطعا درباخت (10)

    خداوند هرلحظه داره مارو هدایت میکنه

    و خداوند خودش رو دهنده و بخشنده نعمت معرفی میکنه تو اولین آبه سوره فاتحه

    خدایی ک منشا تمام نعمت ها،ثروت ها،خوشبختی، سعادت ،امید،برکته،خیر مطلقه

    خدایی ک ب اسرار قلب من آکاهه

    خدایی ک مسائل منو میدونه و راه رسیدن من ب خواسته هام رو میدونه و همیشه داره هدایتم میکنه

    خدایی ک هرلحظه بامنه،همراه کنه

    لازم نیست التماس کنم تا منو ب خواسته ام برسونه ،لازم نیست بارها تکرار کنم خواسته ام لازم نیست گریه کنم التماس کنم

    خداوند برطرف کننده ی نیازهای منه

    سالهاست ک داره ب نیازهای کل موجودات پاسخ میده و خواهد داد

    همه چی تحت سیطره ی قدرت ومالکیت ربه

    هیچ برگی بدون اذنش از درخت نمی افته،دانای نهان و آشکار

    اول و آخر ،ظاهر و باطن است

    هرچیزی ک در زمین فرو می‌رود و بالا میاد و هرجه از آسمان نازل می‌شود و بالا می‌رود را میداند

    خدایی ک شمار قطره قطره های بارون و اقیانوس ها رو داره

    بی نهایت بخشنده اس ،بینهایت دهنده اس ،نعمت میده ،ثروت میده عشق میده

    خدا خودش گفته تو قرآن

    همه ی عزت ها ثروت ها نزد اوست

    خدایی ک ب تنهایی برای من کافیه

    همه چیز می‌شود همه کس را

    ادامه ی کامنتم رو شب بعد مینویسم

    خدایا شکرت ک بهم اجازه دادی تا بیام دوباره بنویسم

    الهی صدهزار مرتبه شکرت بابت حس قشنگی ک موقع کامنت نوشتن دارم انگار قلبم باز میشه اکسیژن بیشتری بهم میرسه خیلی دوسشدارم

    خدایا شکرت بخاطر باران رحمت الهی ک ب ما عیدی دادی

    الهی شکرت بابت هوای فوق العاده عالی ،رشد دوباره چمن ها ،طراوت و تازگی هوا ،پرواز پرستوها آواز بلبل ها

    جوونه های قشنگ درخت توت مون ک خییلی زیباتر شدن بزرگتر شدن،خوش رنگ ترشدن

    رشد بیشتری کردن وهر روز داره بهم قانون تکامل و یادآوری میکنه

    همه چی با تکامل شکل میگیره وهرچیزی ممکنه ،

    تمام خواسته ها دست‌یافتنی هستند ب شرط طی کردن تکامل و با ایمان مسیرو ادامه دادن

    خدایی ک این درخت مرده رو زنده کرده خدایی ک از هیچ منو خلق کرده کاری براش نداره ک خواسته های ناچیز منو محقق کنه

    همه چی تحت سیطره و مالکیت خداونده ،هیچ برگی بدون اذن خداوند از درخت نمی افته

    خداوند از رگ گردن ب من نزدیک تره

    خدایا شکرت امروز عجب روز قشنگی بود و همچنین دیروز خدایا شکرت

    چقد جالبه چن روز پیش ی خواسته ای داشتم و بهش چسبیده بودم

    و هر چی در توانم بود انجام دادم ک رخ بده ولی اتفاق نیفتاد

    ک ب خودم اومد زکی داری چیکار میکنی شاید اون چیز یا شخصی ک میخوایی اصلا در مدار تو نباشه

    اصلا لایق تو نباشه رهاش کن ،بسپار ب خدا

    اصلا بزار بنویسم ک بعدا یادم بیاد چ افکاری داشتم چ باورهایی داشتم و از چ مسیری اومدم

    اعتراف میکنم دیروز و پریروز من خییلی دوسداشتم پسر عموم رو ببینم خیلی دلم براش تنگ شده بود چون همسن هستیم و تقریبا باهم بزرگ شدیم و ایشون تازه از اصفهان اومده بود

    چندبار تلاش فیزیکی هم کردم ولی جواب نداد خخخخ

    من عاشقتممم زکی بخاطر قلب پاک و پراز عشقت بهت افتخار میکنم . همیشه ب همه اطرافیان مخصوصا فامیل عشق دادی ومیدی

    والان هم مشتاق دیدن پسرعموم بودم اینم بگم ک زیاد رفت وآمد نداریم با اینکه خونه هامون نزدیک هم هست

    خلاصه بعد ک دیدم این دیدار اتفاق نیفتاد رهاش کردم دیروز ک خانم همسایه مون نذری آورده بود دوتا کاسه آش بهم داد بعد بهم گفت مهمون دارین گفتم آره گفت پس همرام بیا خونه ی کاسه دیگه هم بهت بدم خیلی خوش رنگ و لعاب بود هلوای خوش عطری هم درست کرده بود ک از اونم دوتا بهم داد اونم باعشق منم کلی تحسینش کردم

    خلاصه از خونه شون ک اومدم بیرون ب همراه خانم همسایه ک میخواست بقیه نظری هارو پخش کنه

    دیدم پسر عموم همراه عموم داره از دور میاد ی کم موندم ک رسیدن ب ما

    و بعد از احوال پرسی از هم جدا شدیم

    این اتفاق برای من ی درسی داشت اینکه اولا ب هیچ خواسته ای نچسبم و رها باشم در موردش

    و اینکه نخوام با عقل ناقصم ی کاری و انجام بدم و همیشه برای خودم تکرار کنم

    ک هراتفاقی ک بیفته ب نفع منه

    و ی اتفاق دیگه ک چشم و گوش منو باز کرد این بود ک

    عصری رفته بودم تو باغچه و داشتم از هوا لذت می‌بردم و خداروشکر میکردم

    ک دیدم خانواده ی عموم ب همراه پسر عموم از خونه عموی دیگه ک رفته بودن عیددیدنی اومدن بیرون

    این درحالیه ک از جلوی خونه ی ما رد شدن و خونه ی ما نیومدن :))

    راستش اولش خیلی حسم بد شد ک چرا خونه ما نیومدن

    ی لحظه پسر عموم متوجه حضور من شدو برگشت نگام کرد( من فرکانسشوحس میکنم )

    ک باعث شد بیشتر دلم گرفته شه ولی

    بعد ک فکر کردم دلیل احساس بدم چیه؟

    و چرا مث قبل سپاسگزاری هام بهم اون حس قشنگ رو نمیده چبه؟

    من احساس قربانی شدن داشتم احساس اینکه بقیه میتونن زندگی منو تحت تاثیر قرار بدن

    اینکه کاری از دست من برنمیاد

    رسیدم ب شرک

    ب باور کمبود

    ب باور بی ارزشی و عدم احساس لیاقت

    من پسر عموم رو دوست دارم و قلبا همیشه تحسینش کردم

    و میدونم چیزی ک در مدار من نباشه نمیتونه وارد زندگیم بشه

    من لایق ی رابطه ی خوبم

    من لایق روابط خوبم

    من لایق عشق و احترامم

    من لایق خوشبختی ام

    هیچ کس هیچ قدرتی نداره تو زندگی من

    دیدن این اتفاق باچشمای قشنگم پیغام قشنگی داشت برای من

    اینکه لیاقت من خیلی بیشتراز چیزیه ک فکرش و میکنم

    واینکه زن عموم رابطه ی خوبی با ما نداره این ی موهبت برای من

    من امشب دوباره ب خدای درونم وصل شدم خدایا شکرت رب العالمینم

    تو برای من کافی هستی خیلی از سرم هم زیادی

    خداوند همه چیز میشه برای من

    عشق میشه،حال خوب میشه،ثروت میشه ،سلامتی میشه

    خدایا مرسی ک روشنم کردی امشب ک کجای کارم ،ذهنم داره چ خزعبلاتی میبافه برای خودش

    خدایا شکرت ک آگاهم کردی ب افکارم

    مرسی ک هرلحظه داری هدایتم میکنی و هرگز رهام نمیکنی

    غروب تو حیاط داشتم قدم میزدم و شکر گزاری میکردم ک صدای بلندگوی مسجد بلند شد

    بسم الله الرحمن الرحیم

    وَالشَّمْسِ وَضُحَاهَا ﴿1﴾سوگند به خورشید و تابندگى‏ اش (1)

    وَالْقَمَرِ إِذَا تَلَاهَا

    ﴿2﴾سوگند به ماه چون پى [خورشید] رود (2) وَالنَّهَارِ إِذَا جَلَّاهَا

    ﴿3﴾سوگند به روز چون [زمین را] روشن گرداند (3) وَاللَّیْلِ إِذَا یَغْشَاهَا

    ﴿4﴾سوگند به شب چو پرده بر آن پوشد (4) وَالسَّمَاءِ وَمَا بَنَاهَا

    ﴿5﴾سوگند به آسمان و آن کس که آن را برافراشت (5) وَالْأَرْضِ وَمَا طَحَاهَا ﴿6﴾سوگند به زمین و آن کس که آن را گسترد (6) وَنَفْسٍ وَمَا سَوَّاهَا ﴿7﴾سوگند به نفس و آن کس که آن را درست کرد (7) فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا ﴿8﴾سپس پلیدکارى و پرهیزگارى‏

    الهی صدهزار مرتبه شکرت ک هرلحظه داری بهم الهام میکنی خیر و شر رو

    سپاسگزارم

    خدایا شکرت بخاطر این آگاهی ها

    باید همیشه یادآوری کنم ب خودم

    چون شیطان ذهن هرلحظه داره نجوا میکنه

    و هدفش اینه ک حال منو بد کنه و از مسیر خارج کنه

    من باید ادامه بدم مسیر رو و عمل کنم ب آگاهی ها تا نتایج بیاد

    خدایا شکرت بابت اتفاق های قشنگی ک داره میفته

    دستان خدا میان کمکم و کارهام راحت‌تر انجام میشه

    امروز صبح ی تاپ راحت برای خواب دوختم چقد حس خوبی داشت خنک و آزاد

    خدایا شکرت بابت ایده ای ک بهم دادی و تونستم عملی کنم و نتیجه رو ببینم

    خدایا شکرت بابت اینکه امروز آجیم ظرفها رو شست

    امروز پسرهمسایه مون از دور دست بلند کرد و سلام و احوال پرسی کرد

    خدایا شکرت بابت وجود نوه ی خواهرم عسل چقد عشق ازش دریافت کردم چقد لبخند زیبایی داشت قلبم باز میشد وقتی نگاش میکردم

    خدایا شکرت بخاطر وجود کیان خواهر زاده ام دیروز ی سوالی ازم پرسید ک خیلی منو بفکر فرو برد

    گفت خاله زکیه ی سوال میپرسم جواب بده

    گفتم باشه بپرس

    گفت تا حالا چندبار نفس کشبدی

    از بچگی تا الان

    گفتم نمیدونم خییییلی

    گفت چندساله

    گفتم 33

    گفت واقعااا من فک کردم 19 سالته

    ی کم حساب کتاب کرد گفت بلد نیستم

    دیروز صبح خیلی فکرم درگیر این سواله بود

    اصن مغزم هنگ کرد اومدم زمان

    گرفتم

    تو یک دقیقه تقریبا 13 بار تنفس دم و بازدم انجام دادم

    ک یک ساعت میشه ،780بار دم و بازدم

    ک 24ساعت میشه18،720و.‌..

    چقد طبیعی شده برامون این کار چقد حیاتی هست برامون

    تازه بعد هر باز دم بلافاصله دم میگیریم الله اکبر کاری ک 33 ساله سیستم تنفس من داره غیرارادی انجام میده بدون اینکه من خبر داشته باشم ازش

    چ تو خواب چ تو بیداری

    الله اکبر،اگه دست خودم بود ک همون روز اول زندگیم کارم تموم میشد

    چقد ما ضعیف هستیم در برابر خداوند حتی نمیتونیم نفسمون رو مدیریت کنیم ی شب نخوابیم

    چقد عاجز و محتاج خداوند هستیم

    بعد ادعا مون هم میشه ک خودمون بلدیم همه چی رو

    خدایا منو ببخش بخاطر تمام ظلم هایی ک درحق خودم کردم و تمام شرک هایی ک ورزیدم

    خدایا هرآنچه دارم ازتو بهم رسیده.

    من هیچی از خودم ندارم

    من بهت فقیرم

    من ضعیفم در مقابل تو

    تو قدرتمندی

    تو توانایی

    تو عالم مطلق ‌و قادر مطلق هستی

    من ب هرخیری از سمت تو فقیرم و محتاج

    منو تسلیم فرمان خودت قرار بده و آسانم کن برای آسانیها

    سپاسگزارم

    ردپای 2و1 فروردین 1404

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
    • -
      سیده ملیکا مرتضوی گفته:
      مدت عضویت: 785 روز

      به نام خدایی که هرچه داریم از اوست

      سلام زکیه عزیزم

      سلام دختر خوش ذوق و زیبای عزیزم

      دختر تو چقدر خوشگلی ….

      اینقدر این عکس پروفایلت زیباست و انرژی مثبت داره که نگو

      عزیز دلم….

      چقدر لذت بردم از کامنتت قشنگت …

      جوری که هر لحظه میگفتم وای حالا تموم میشه و بعد میدیدم چقدر خوشگل ادامه میدادی …

      وقتی به آخر کامنتت رسیدم …زدم روی اسم خوشگلتون هدایت شدم به داستان هدایت شما …و چقدر لذت بردم از این هدایت شما و چقدر زیباست این هدایت که دقیقا از منم از کرونا شروع شد و 4 سال طول کشید که من آماده ی این فضای فرکانسی روحانی بشم ….

      مخصوصا وقتی گفتید که قدم اول رو برای تولدتون اونم آبان خریدید …چقدر ذوق زده شدم …و متوجه شدم شما هم مثل من آبانی هستید ….

      و چقدر برام باور پذیر تر شد اینکه با طی کردن تکاملم میتونم دوره های استاد. رو بخرم

      .

      .

      راستی این کامنت رو یک و دو فروردین نوشتی …

      عیدت مبارک دختر خوشگل …

      مطمئنم امسال بهترین سالت خواهد بود

      وقتی داشتی درباره ی شب های قدر میگفتی چقدر منو یاد خودم مینداختی …حتی امسالم یکم اون حس ها اومد ولی بعد تونستم خودمو کنترول کنم …منطق ها رو بیارم …

      و چقدر زیبا صحبت میکردی از ورژن جاهل قبلی ات که البته قبلی منم بود ….

      چقدر زیبا میگفتی ….

      بعد از اون وقتی آیات رو آوردی…همینطور که داشتم قسم های خدا رو میخوندم …صدای استاد توی گوشم می‌پیچید…

      یادمه استاد قمشه ای میگفت …

      قرانو باز کردم دیدم خدا هی داره قسم میخوره …

      به زمین و زمان داره قسم میخوره …

      رو کردم گفتم خدایا چته …چی میخوای بگی …هی قسم قسم قسم ….

      فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا

      .

      .

      با اینکه دوبار نوشته بودی ولی سیر نمیشدم از خوندن این آیات

      و ازت واقعاااا ممنونم …..

      .

      .

      و اونجایی که درباره ی پسر عموت گفتی ….اینکه دوسش داشتی ولی انگار که اون نادیده ات گرفت .‌..

      من هنوز خیلی بی تجربه و کم سنم…اما یه تجربه کوچولو دارم …که واقعا خداوند محافظتم کرد که تونستم ازش بیرون بیام اونم سربلند ….

      چیزی که خدا بهم گفت این بود …

      ملیکا ! تو چیکار داری ….مگه فقط اون توی دنیاست …یه لحظه وایسا …فکر کن این دنیاست و این یک تصمیم که با اون بودنه ….خب ؟ هیچ قضاوت یا حرف مردم یا ترس و وهمی ام وجود نداره …حالا بگو آیا میتونی مسئولیت تمام این تصمیم رو به عهده بگیری و فارق از همه چیز بگی این بهترین و درست ترین تصمیمه و این مسیر درست منه من میخوام این مسیرو برم …به هیچ کسم هیچ ربطی نداره …

      به خودت نگاه کن …به حست ..‌ و حالا جواب بده ….

      ……..

      به خودم نگاه کردم …دیدم نه …واقعا این تصمیم من نیست ..این خواسته ی من نیست …این حس خوبی به من نمیده …ولی آخه خدا ….!

      +هیس …تموم شد دیگه …تا اینجا اوکیه …بقیشو من میگم …دیگه آخه خدا نداره …وایسا …

      تا اینجاش قبول داری ؟…حستو خواسته ات رو و یا ناخواسته رو فهمیدی ….؟.

      _اره ….ولی من بدون اون ناراحتم انگار …میخوام باهاش حرف بزنم …بخندم …شعر بخونم …خوش باشم …

      +خب خب خب ….وایساااا دیگه …

      الان من از تو میپرسم …باتوجه به تجربه ای باهاش داشتی …میدونم که میدونی اون آدم در حد تو نیست …و نمیتونی اون چیزایی که توی ذهنمه رو با اون تجربه کنی …الانم فهمیدی که اصلا خواسته ات نیست و حس خوبی هم بهت نمیده ….

      میدونی این حرفات چقدر توش شرکه؟ میدونی چقدر مزه ی کمبود میده ! فکر میکنی فقط همین یه آدم توی این دنیاست …نه بابا اینقدر پسرای بهتر و جوون تر هم سن خودتو زیبا تر و شخصیت بهتر هست که نگو …از کی میخوای بپرسی؟ بیا از من بپرس که آدرس تک تکشون رو دارم …

      حالا من از تو میپرسم …اگر یک پسر هم سنو سال خودت با تمام اون ویژگی های ظاهری و شخصیتی که دوست داری …

      اگه الان کنارت بود …باهاش قرار میزاشتی …لذت میبردی …آیا دیگه به این فردی که الان فهمیدی ناخواسته ات هست اصلا فکر میکردی ؟

      با تعجب به خودم نگاه میکردم …

      _معلومه که نه …من اگه اونو داشته باشم حتی دیگه به این فرد فکرم نمیکنم ‌….

      کما اینکه با بودن در کنار هم فرکانسی هامم اصلا به نبود اون توجه نمیکنم و غصه نمیخورم …. وقتی پیش یکی از دوستام که دختره …دوست عزیز و دیرینه و هم فکر و هم فرکانسی هست و چقدر توی همون دو ساعت سه ساعت 4 ساعت که به قول استاد میگن تلفنی اصلا متوجه گذر زمان نمیشیم چقدر لذت میبرم …دیگه فکر کن اون جنس مخالف عزیزم …با اون ویژگی ها وای بریم چقدر لذت ببریم ….

      یه چیزی شبیه به رابطه ی دوست داشتنی و لذت بخش استاد و خانم شایسته میاد جلو چشمام ….وای چقدر فکر کردن بهشم لذت بخشه ….

      +حالت چطوره ؟

      _عالیم خدا عالی …اصلا یه حس خیلی خوبی گرفتم ….

      +حالا فهمیدی وقتی یکی توی فرکانس تو نباشه چقدر با نبودشم تو رو عذاب میده …چرا رهاش نمیکنی ؟

      من آدرس اون فرد دلخواه تو رو دارم …

      آدرس تو رو هم دارم …

      تو فقط خودتو بیار توی مدارای بالاتر …اونم برای اینکه با تو آشنا بشه داره خودشو آماده میکنه و نمیدونی چقدر ذوق داره ….

      اصلا بیشتر از تو هم ذوق داره چون من این وعده رو بهش دادم ….چون میدونم تو چقدر خوش ذوق و زیبا هستی ….

      خودتو دو دقیقه توی آینه ببین …اصلا اینه نه …

      برو دو تا فیلما که داداشت وقتی حواست نبوده ازت گرفته رو ببین …اون وقت میفهمی چقدر دوست داشتنی هستی و چقدر لایق کسی هستی که میخوای …البته که باید این لیاقتو درون خودت کشف کنی و به این آدمای دور و بر فعلی ات که حاصل فرکانس های پایین هستن نچسب …..

      .

      .

      حق با تو عه …میدونی چقدر آروم شدم …علاوه بر اینکه تا حالا هزار بار بهم گفته من اون شخص در بهترین زمان باهات آشنا میکنم ….تو فقط روی خودت ،اهدافت ، خواسته هات تمرکز کن …..

      آی قربون این خدا برم …

      همین الان یوهو مامانم این بیتو خوند ….

      کنار آب و پای بید و طبع شعرو یاری خوش …

      ای جان دلم که یاری خوش …

      طبع شعر …

      عاشقی شاعر شدن

      دل دادن و دل را گرفتن …

      خنده و شوخی ز با بی عقلی خویش

      از خدا گفتن ز بی عقلی خود

      ز ایمان و موسی و زلیخایی

      ز بیمار و ز درمان قربانی

      ز ابراهیم و عیسی و دین و تسلیمی

      ز هر آنچه که توحید در آن بینی ….

      .

      .

      خدا رو شکر

      خداروشکر

      خداروشکر به خاطر این

      فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا

      عاشقتم خدا جانمممممم

      .

      .

      وَالشَّمْسِ وَضُحَاهَا ﴿1﴾سوگند به خورشید و تابندگى‏ اش (1)

      وَالْقَمَرِ إِذَا تَلَاهَا

      ﴿2﴾سوگند به ماه چون پى [خورشید] رود (2) وَالنَّهَارِ إِذَا جَلَّاهَا

      ﴿3﴾سوگند به روز چون [زمین را] روشن گرداند (3) وَاللَّیْلِ إِذَا یَغْشَاهَا

      ﴿4﴾سوگند به شب چو پرده بر آن پوشد (4) وَالسَّمَاءِ وَمَا بَنَاهَا

      ﴿5﴾سوگند به آسمان و آن کس که آن را برافراشت (5) وَالْأَرْضِ وَمَا طَحَاهَا ﴿6﴾سوگند به زمین و آن کس که آن را گسترد (6) وَنَفْسٍ وَمَا سَوَّاهَا ﴿7﴾سوگند به نفس و آن کس که آن را درست کرد (7) فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا ﴿8﴾سپس پلیدکارى و پرهیزگارى‏

      .

      .

      قسم خورد

      قسم خورد

      به خورشید و به آفتابش

      به ماه و به درخشش در آسمانش

      قسم خورد

      به روزش که روشن شد

      به شب ها که پس آن، ز خود شب شد

      قسم خورد به آسمانش که خود ساخت

      قسم خورد به دنیایی که خود بافت

      قسم خورد به عشق زنده بودن

      به دم ها ، به رمز ها ، در تپش بودن

      در آن بین ، میان این قسم ها

      صدا فریاد زد قلب تپش ها ؛

      که ای وای خدای مهربانم

      چه می خواهی بگویی پس قسم ها

      خدا آرام با لحن نجاتی

      به من گفت که ای بنده ، گوش کن ندای

      منه لله و رب این دو عالم

      به تو گویم ز بد یا خوب ندایی

      به حس خویش تو درک خودت بین

      به رمز لحظه ات حس خودت بین

      ز نزدیک تو ام هر لحظه نزدیک

      چو آنچه میکنی من گویمت چیست

      .

      مرا گریان ز خود افتاده از پای

      ز این آیه که گفتا پس قسم ها

      که ای جان دلم ، گوش کن ندای ها

      که گوید از دلت اینجا ز بیت ها

      فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا

      عزیز دلمی …

      ممنونم ازت

      ..به خاطر این حس زیبایی که الان دارم ….

      عاشقتم دختر …

      در پناه الله یکتا باشی …

      منتظر نتایج بی نظیرت هستم…

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
      • -
        زکیه لرستانی گفته:
        مدت عضویت: 1773 روز

        سلام عزیزدلمممم ملیکای توحیدی قشنگم

        چقد من دوستدارم عاشق این حس وحال قشنگتم انرژی خوشگلی ک داری و عکس زیبات و چهره ی پراز آرامش و پراز حس خوبت

        الهی صدهزار مرتبه شکرت

        خیلی ازت ممنونم ک باعشق برام نوشتی ،ببخشید ک دیر پاسخ دادم ب کامنتت

        کامنتت خیییلی پراز آگاهی بود برام چندبار خوندم ک بهتر درکش کنم

        نمیدونی چقد انرژی گرفتم مرررسی ک دست خدا شدی برام مرررسی از لطف و محبتی ک بهم داشتی عزیزدلممم

        منم عاشقتمممم دختر خوش قلب خوشگل

        اومدم رد پای امروزم و بزارم گفتم کجا بنویسم

        ک این صفحه برام باز شد

        الهی صدهزار مرتبه شکرت

        حس خیلی خوبی دارم الان خداوند یکبار دیگه برام معجزه کرد وقتی ک بهش توکل کردم و حرکت کردم

        تو ردپا هام اشاره کردم ک با هدایت خدا برطرف معجزه گونه دارم دندون هام و درست میکنم

        ی دندون عقل کشیدم و یکی هم جراحی کردم ک خدا پولشو برام اوکی کرد وقتی ک فقط از خودش خواستم و فقط روخودش حساب کردم

        خداروشکر الان تقریبا جای دوتاش جوش خورده یکی از دندون های آسیابم هم ی مدتیه ک ی درد خفیف داره گاهی اوقات دیشب ک با انگشت لثه م رو لمس کردم دیدم ی کم ورم کرده

        امروز تو تمرین ستاره قطبی نوشتم میخوام دندون هام خوب بشن درست بشن

        داداشم صبح ک از خواب بیدار شد گفت زکیه بابا دیشب بهم زنگ زد گفت پول بده ب زکیه ک دندون عقل دیگه اش رو جراحی کنه

        گفتم هنوز ی کم مونده تا کامل خوب بشه

        بعد ک فک کردم یاد درخواست ستاره قطبی خودم افتادم ک میخوام دندونام درست بشه

        حسم گفت برو مطب دکتر

        ک معاینه کنه دندونت رو

        خلاصه تماس گرفت ساعت 10 منشی باعشق جوابم و داد گفت همین الان بیا

        بعد یادم اومد ک ویزیت دکتر 150 تومنه و من پول ندارم ،نجوا میگفت تو ک پول ویزیتم نداری میخوایی بری چیکار الان آبروت میره ول کن نرو

        بعد یادم اومد ک سری اول ک رفتم ازم ویزیت نگرفت گفتم توکل ب خدا میرم خدا خودش همه چی رو اوکی میکنه برام

        ولی باز میکفت اگه الان گفت اول ویزیت بده بعد برو داخل چی

        گفتم من میخوام ایمانم و نشون بدم ببینم خدا چیکار میکنه برام

        آقا من کرایه هم نداشتم خخخخخ گفتم الان چیکار کنم خدا

        داداشمم سرکار بود چشمم خورد ب 50 تومنی ک برای

        صدقه رو طاقچه زیر کولر بود

        بعد ک فک کردم گفتم چرا ما هی صدقه میدیم و از پول صدقه هم می‌ترسیم.

        چون فکر می‌کنیم با این پولا خدا دیگه بلا سرمون نمیاره

        خدا ک کاری ب ما نداره ما نتیجه فرکانس خودمون رو میگیرم پس اشکال نداره برش دارم و یاد کامنت یکی از دوستان افتادم ک پولی ک خانواده اش برای خوندن نماز قضا برای پدرشون رو حسابش ریخته بودن ک بده ب ی بابایی ک براش نمازقضاهاش بخونه ولی بانک ب جای قسد عقب افتاده از حسابش برداشتش کرد افتادم و فهمیدم ک کارم درسته

        خلاصه وقتی رفتم مطب مریض داخل بود باید منتظر میموندم

        ک برگشتم نگاهی ب سمت راستم انداختم دیدم ی پنجره ی بزرگ با ویوی درخت سرسبز هست گفتم چقددد ویو پنجره قشنگه و چ آرامش و انرژی داره اینجا

        ک منشی خندید گفت آره بعد شروع کرد تعریف کردن گفت باورت میشه چند وقت پیش ک رفتم کرج اکثر خونه ها آپارتمانی بود و تو همه بالکن ها پراز گل های رنگی و درخت و نورپردازی بود چقددد قشنگ بود

        فقط نیم ساعت داشتم بالا رو نگاه میکردم سیر نمیشدم از دیدنشون تو دلم گفتم ببین زکی چقد قانون خدا درسته چقد قشنگ من هدایت شدم ب این مطب و این آدم و دکتر فوق العاده خوش قلب مهربون

        .خلاصه کلی حرف زدیم

        بعد ک رفتم داخل ی احوال پرسی گرم با دکتر و دستیارش کردم و اونا هم باعشق پاسخ دادن

        دکتر ک دندونام و معاینه کرد گفت اوضاع دندون هات خوبه دوتایی ک کشیدی خیلی خوب جوش خورده ولی دوهفته دیکه بیا ک اون دندون آسیابت و ک گفتی ،داره میرسه ب عصب درست کنم

        گفتم سمت راست چی،با دقت نگاه کرد و تو آینه ای ک ب دستم داد آینه کوچیک خودش و دیدم ک ی قسمت دندون آسیاب ک سیاه شده بود گفت این باید زود ترمیم بشه وگرنه میرسه ب عصب

        گفتم هزینه اش چقده گفت 2 ونیم گفتم وقت داری الان انجام بدی گفت آره

        خلاصه گفتم ی زنگ بزنم برمیگردم زنگ زدم داداشم و جریان و گفتم، گفت چقد لازم داری گفتم 2 ونیم

        ک 2و600 برام فرستاد الهی صدهزار مرتبه شکرت بخاطر اینکه همه چی و برام عالی چیدی

        رفتم داخل بی حسی و زدم و اومدم خداروشکر حساب کردم

        بعد مریض بعدی رفت داخل

        منشی ک خانم فوق العاده خوش قلب و مهربونی بود بهم گفت ی دوست دارم ک تو راه آهن زندگی میکنه شوهرش هم راه آهن کار میکنه

        گفتم خب

        گفت خیییییلی شبیه توعه،خندیدندش

        حرف زدنش،رنگ چشاش،رنگ پوستش اصلا باهات مو نمیکنه گفتم چ جالب

        تو دلم گفتم خدایا شکرت بابت این همزمانی ها و اتفاقات قشنگ

        خلاصه کلی حرف زدیم بعد باخودم ک فک کردم من معمولا اینقد حرف نمیزنم

        بعد دیدم ک ایشون همدار و همفرکانس من هستند چون تمرکز دوتامون روی زیبایی ها بود وحتی عکس و فیلم های گالری م ک از گل و درخت و طبیعت گرفته بودم بهش نشون دادم کلی ذوق کرد

        خلاصه کار دندونم عرض 10 دقیقه ی رب تموم شد

        خیلی راحت،آسون،عزتمندانه

        بدون اینکه ازم ویزیت بگیره

        بدون اینکه پول کم بیارم و حسم بد بشه

        خدا به ایمانم پاداش داد و باعث شد ی دندونم ک نمیدونستم نیاز ب ترمیم داره هم راحت بدون دردسر اوکی بشه

        الهی صدهزار مرتبه شکرت

        مرررسی ازت دوست عزیزم

        بخاطر اینکه پیغام ربم رو بهم رسوندی

        من آدرس اون فرد دلخواه تو رو دارم …

        آدرس تو رو هم دارم …

        تو فقط خودتو بیار توی مدارای بالاتر …اونم برای اینکه با تو آشنا بشه داره خودشو آماده میکنه و نمیدونی چقدر ذوق داره ….

        اصلا بیشتر از تو هم ذوق داره چون من این وعده رو بهش دادم ….چون میدونم تو چقدر خوش ذوق و زیبا هستی ….

        من ایمان دارم در زمان مناسب ب شخص مناسب ک خداوند برام کنار گذاشته همدار میشم

        وامروز هم نشونه اش و دیدم وقتی ک از مطب اومدم بیرون سر راهم ی مزون لباس عروس دیدم ک چند دقیقه لباسهاشو نگاه کردم دیدم ی دختری تو اتاق پرو هست.

        ک لباس عروس تنش هست خییلی زیبا بود و خوشگل گفتم ببین زکی این نشونه اس برای تو

        و دوروز پیش هم هدایت شدم ب کامنت زیبای ساناز عزیز ک تو آرایشگاه بود داشت آماده میشد برای جشن عقدش

        الهی صدهزار مرتبه شکرت بخاطر خوشبختی دوستم ساناز و رابطه ی عاطفی زیبایی ک بهش هدایت شد

        این نشون میده ک می‌شود ک امکان پذیراست داشتن و تجربه ی یک رابطه ی زیبای عاشقانه و الیته توحیدی

        الهی صدهزار مرتبه شکرت رب العالمین

        سپاسگزارم

        .عاشقتم ملیکای من ،فقط باید ادامه داد این مسیر رو

        همه جی ب صورت طبیعی خودش در زمان مناسب اتفاق میفته وقتی ک از مسیر لذت ببریم و نچسبیم ب خواسته هامون

        و ی چیز دیگه ک یادم اومد

        میدونی من همیشه فک میکردم ک چون خودم پول ندارم و سرکار نیستم نمیتونم دندون هام و درست کنم ذهنیتم این بود

        و برای همین اگه دندون درد هم داشتم نمیکفتم بخاطر احساس عدم ارزشمندی

        ولی الان باور کردم ک میشه و میتونم چون من ارزشمند هستم سلامتی من آرامش من ارزشمند هست

        من لایق ک دندون های سالم و خوبی داشته باشم

        برای همین هدف این مدتم ترمیم و درست کردن دندون هام بود

        ودیدم ک خداروشکر وقتی ذهنیتم و تغییر دادم بقیه چیزا خودش درست میشه وقتی ک فقط از خدا درخواست میکنم و فقط رو خودش حساب میکنم و اونم آسانم میکنه برای آسانی ها

        الهی صدهزار مرتبه شکرت ک روز ب روز زندگیم داره زیباتر ،روانتر،نرم تر و لذت بخش ترمیشه

        امروز خیلی بهم خوش گذشت وقتی ک اعتماد کردم ب خداوند و سپردم ب خودش

        خداوند هم بهم پاداش داد

        عاشقتمممم رب قشنگم.

        عاشقتممم ملیکای قشنگم روح زیبای خداوند

        پاره ای از وجود من

        خیییلی دوستدارم

        ب خدای بزرگ میسپارمت

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
        • -
          سیده ملیکا مرتضوی گفته:
          مدت عضویت: 785 روز

          1404/2/9

          به نام خدای مهربانم که هرچه دارم از اوست …

          سلام زکیه عزیزم

          سلام قربونت برم .

          سلام عزیز دلم …

          آخ که چقدر دوست دارم من …چطوری بگم آخه…

          خدایا شکرت ..

          خدایاشکرت

          میدونی چقدر کامنتت برام به موقع بود …

          عزیز دلمی چقدر زیبا گفتی …

          چقدر خوشگل از اتفاقاتت میگفتی ….

          چه کار قشنگی …یعنی هر روز میای و روزت رو تعریف میکنی ؟

          اینجوری برای خودت رد پا میزاری …

          فدای تو بشم با این ایده ی خلاقانه و قشنگت …

          راسش صبح برام ایمیل اومد که یه کامنت جدید دارید فکر کردم مال قبلیاس گفتم ولی بزار یه بار دیگه چک کنم شاید جدید اومده باشه و اومدم توی سایت و دیدم بله …زکیه ی عزیزم پیام داده ..ولی کدوم فایل ..‌در پاسخ به کدوم کامنت ….

          نمیدونم ….

          پس زدم روش و برای اینکه یادم بیاد رفتم از اول خوندم …

          کامنت خودم رو هم خوندم و چقدر از این سوره لذت بردم ….

          چقدر از شعری که گفتم لذت

          چقدر از حرفای خدا لذت بردم …و میدونی چقدر به تک تک این کلمات نیاز داشتم ….

          صبح که کامنت زیبای تو رو توی مینی بوس که داشت به طرف دانشگاه می‌رفت خوندم …اینقدر این تعهد و انرژی رو دوست داشتم که نگو .‌.

          پس همون موقع به خودم گفتم منم دوست دارم مثل آجی زکیه بنویسم …روزم رو رد پا هام رو …اما آخه خدا یا چی بنویسم …پس یه کار کن …من قول میدم رد پا بنویسم تو اتفاقات شگفت انگیز رو جوری برام رقم بزن که زیبا ترین روز رو تجربه کنم یه کامنت پر بار باشه …

          نمیدونم ولی الان ساعت 18 و 41 دقیقه است و حدودا 10 یا 11 ساعت از اون موقع گذشته و هر لحظه انگار خدا بهم میگه …چشم قربونت برم …

          میدونی چرا …

          بزار از صبح برات بگم …

          ولی اول باید بگم که برای اینکه درک کنیم دو شخص در موقعیت های مشابه با کنترول ذهن چقدر نتایج متفاوت می‌گیرند نفر دوم داستان دوست من هست به نام سحر که دیر بیدار شده بود و عینا پیامایی که برام فرستاد رو میزارم ….

          خب من دیروز از بس خسته بودم و بعد دیدن یکی از استادام دوباره منو به گذشته برد …حالم زیاد خوب نبود …

          خلاصه تا شب خوابیدم و دیشبش حدودا شاید بگم 1 ساعت خوابیدم…

          اما سعی کردن اون قضیه رو حل کنم و صبح خودم رو شاد کنم و فقط به روز زیبایی که قراره تجربه کنم فکر کنم …

          خلاصه آهنگ گذاشتم و کلی با آهنگ خوندم و رقصیدم …

          کمک برادرم کردم تا به مدرسه اش بره و بعد داداشم رو بیدار کردم تا با هم بریم دانشگاه …ولی اون دیر بیدار شد و طبق معمول اگر به اتوبوس 7 صبح نمی‌رسیدند باید تا 7و ربع صبر میکردیم و توی اون ترافیک سوار اتوبوس می‌شدیم…

          تا داداشم اومد کاراشو بکنه، نگاه به ساعت کردمو دیدم 6 دقیقه به 7 شده و اوتوبوس تقریبا 5 دقیقه دیگه میرسه و مسیر خونه تا ایستگاه بیشتر از 7 یا 8 دقیقه بود …

          به خودم گفتم لازم نیست عجله کنم …حتی اگه بدوم …ممکنه نرسم ..پس بهتره حسم رو خوب نگه دارم …مشکلی نیست با اوتوبوس بعدی میرم …پس ذهنمو کنترول کردمو نزاشتم بار روانی روی خودم و داداشم ایجاد کنم که ؛ حالا دیر می‌رسیم میوفتیم توی ترافیک و…

          …خلاصه ما رفتیم دم ایستگاه و اتوبوس 7 و ربع رسید …منم با کنترول ذهنم بدون اینکه مثل دفعات قبل هول بزنم یا نق بزنم ..و بگم وای دیر شدو و چقدر شلوغه و اینا سوار شدم و وویس استاد توی گوشم و بود و سعی می‌کردم فقط توی لحظه باشم و هماهنگی های حتی چند لحظه بعد رو به خدا بسپارم …

          خلاصه که حدودا هفتو 30 یا 35 دقیقه

          رسیدیم ترمینال که تازه سوار مینی بوس های دانشگاه بشیم …

          قبلش توی گروه رفت و آمد ،دو نفری رو از مسیر دیگه پیدا کرده بودیم که با هم اسنپ زدیم و وقتی دیدم اتوبوس ما اومد و اونا هم مکانی که گفته بودن رو رد کرده بود با اینکه اسنپ گرفته بودیم اینو نشانه ای دیدم و گفتم من لغوش میکنم و رفتیم ترمینال …

          وقتی دیدم ساعت 7و35 دقیقه است سعی کردم خاطرات و ورودی های قبلی که میگفتن نمیرسی دانشگاه رو کنترول کنم …

          و دیدیم که یه اتوبوس و مینی بوس پر شده و هیچ اسنپی هم قبول نکرده …

          همون موقع مینی بوس زردی که البته مال دانشگاه داخل نجف اباد بود اومد و گفت بیاین من میرم دانشگاه آزاد…با اینکه اونا فقط باید دانشگاه سمیه که داخل نجف آباده ببرند …خلاصه سوار شدیم و گفت ولی 30 تومنه و ما گفتیم اشکال نداره و مینی بوس همون موقع پر شد …خیلی حس خوبی داشتم الان دیگه 7 و45 دقیقه بود و راه حدودا 40 تا 1 ساعته رو باید به دانشگاه میرفتیم …

          (سحر :

          ملیکا خوابم برد اصلا نه رو پوش اوردم نه جا کارتیما اوردم‍️‍️ فقط پریدم بالا راه افتادم

          من :

          اشکال نداره…یه کاریش میکنیم

          منم تازه سوار شدم …

          بیا دوتایی بریم سر آزمایشگاه 9 شروع میکنه …

          سحر ؛

          سکشن دوم تکوین از کی تا کیه میرسیم 12و45 بریم سر دفاع

          وای سگگگگ تو این شانس سرنگ هم یادم رف بیارمممم

          خدما جا نزاشتم خیلیه

          اه اعصابم خورد شد

          من :

          عه راست میگی ….پس باید سکشن اول بریم …سرنگ دیگه چرا ؟بیخیال بابا …

          سحر :

          گف هر هفته داریم خونگیری

          ووای خدایا چرا امروز همچبنهه

          من :

          نه بابا ..؟به ما نگفت ..

          اشکال نداره سحر پیش میاد ….)

          .

          .

          وقتی اول راه ترافیک رو دیدم نجوا های ذهنم شروع شد که وای چرا از اینطرف رفت چه ترافیکی اینجوری که تا صبح نمی‌رسیم….وقتی دیدم باز داره مغزم بازی در میاره سرمو کردم توی موبایلم اومدم توی سایت و کامنت زیبات رو با عشق خوندم …

          بعدش یکم فایل های استاد رو گوش دادم و به طرز عجیبی راه انگار باز شده بود و ساعت 8 وقتی زدم روی مپ که ساعت چند می‌رسیم زد 30 دقیقه دیگه …

          باورم نمیشد …

          خلاصه رفتیم و وقتی رسیدیم ساعت 8 و 25 دقیقه بود

          باورم نمیشد …به راحتی و به خوبی رسیدیم و طبق قراری که با دوستم گذاشتیم میخواستم کلاس اولمو جابجا کنم که با هم باشیم …بر عکس دفعات قبل این کار این دفعه حس خیلی خوبی بهم می‌داد…

          رفتم داخل دانشگاه و سوار اوتوبوس های داخل دانشگاه شدم …به چه راحتی اصلا انگار اتوبوس اونجا وایساده بود تا من برسم و 5 دقیقه ای گذاشتمو دانشکده و من 8 و 30 دقیقه توی کلاس بودم ….و به استاد سلام کردمو گفتم که میخوام امروز به جای سکشن بعدی این سکشن بیام و برعکس دفعات قبل که بد اخلاقی کرد که نه شلوغه و اینا گفت باشه …

          ساعت دیگه 7و 35 شده بود

          استاد هنوز درسو شروع نکرده بود

          (من ؛ کجایی؟

          سحر ؛ تو راه

          من ؛ من رسیدم

          .

          8و 45 دقیقه

          .

          سحر ؛ منم دم گیتام [ منظورش دم دانشگاهه …حالا باید سوار اتوبوسای دانشگاه میشد تا برسه دانشکده ]

          من ؛بیا جلو جلو جا گرفتم برات

          سحر ؛ممنون شرو کرده؟؟

          من ؛ اره

          سحر ؛ وای اتوبوس نمیاد

          من ؛ عجله نکن بی خودی ….آروم باش

          سحر ؛ امروز همه چیز دست به دست هم دادن چرا آخه اتوبوس نمیاد یعنی چ من نمیفهمم

          8:51

          سحر ؛اومد

          بالاخره دوستم رسید و با اعصابی خورد ….

          تقریبا دوتامون با هم راه افتادیم ولی حس ها و حتی زمان رسیدن به کلاسمون از زمان تا آسمون تفاوت داشته …تازه بد تر از اون چون از اول کلاس نبوده و نمیدونه جریان چیه یا استاد چیو درس داده اعصابش خورد تر بود …تا من که دیدم اینطوریه در حد چند تا جمله براش توضیح دادم …

          تا ساعت 9 هنوز نفهمیدم چرا خدا بهم گفت این سکشن بیام این کلاس تا اینکه برقا رفت …

          من اون لحظه خیلی خوشحال شدم …چون کلاس خودم آزمایشگاه و کار با میکروسکوپ بود و حالا که برق رفته بود عملا کلاس تا دو ساعت دیگه کنسل بود …

          خلاصه که خیلی خوشحال بودم و سکشن بعد رفتیم که به کلاس بعدی برسیم و حتی کلاس بعدی یه ربع دیر تر شروع شد تا برقا بیاد ‌…

          اونجا گلوبول های خون رو دیدم و چقدر خوشحال بودم که کار های هفته ی پیش که خودم با استاد انجام داده بودم به نتیجه رسید تا استاد بهتر بتونه برای بچه ها توضیح بده که قطره ی خون رو قبل از اینکه بزارند زیر میکروسکوپ باید چطور روی لام بکشند…

          شاید با توضیحات استاد همه فکر کنند این چیزیه که هر سال استاد به اونا میگفت اما پشت صحنه چیز دیگه ای بود و اون استاد اولین بارش بود و هفته ی پیش با کلی آزمون و خطا من و استاد فهمیدیم چه روشی رو پیش بگیریم بهتره …و چون من خیلی سریع تر کار ها رو میکردم و روش های مختلف رو با لام های مختلف امتحان میکردم خیلی هم زود به نتیجه رسیدیم …

          خلاصه بعد از اون ساعت 12 بود و ما می‌خواستیم بریم سلف غذا بخوریم و قبل ساعت 12 و 45 سر کلاس باشیم چون این استاد خیلی روی به موقع سر کلاس اومدن حساسه …

          خلاصه که دویدیم و دیدیم اوتوبوس داره میره جلوش دویدیم و برعکس دفعات قبل که نمی ایستاد گفت بچه ها بپرین بالا …ما هم تشکر کردیم و من سر دست اندازه افتادم زمین ولی با شادی پا شدم و گفتم چیزیم نشد و پریدیم بالا اتوبوس …

          تا یه ربع بعدش داشتیم میخندیدیم …

          دوستم گفت من یوهو کنارم رو نگاه کردم دیدم ملیکا نیست …خخخخخ

          خلاصه رفتیم سلف و دو تا جوجه خوردیم و سریع هم نوبتمون شد و ده دقیقه ای غذامون رو خوردیم و راه افتادیم به سمت کلاس بعدی و حتی 5 دقیقه قبل کلاس اونجا بودیم …

          باید یه تحقیق می‌دادیم و من با هوش مصنوعی تحقیق رو گرفتم و سر کلاس نوشتیم تا آخر کلاس تحویل بدیم …دیگه آخرای کلاس من وویس استاد رو گذاشتم تا فارق از اینکه کلاس خسته کننده و به درد نخورده یه چیزی یاد بگیرم …

          خلاصه که به خیر و خوشی گذشت ..‌بعد کلاس داداشم زنگ زد و به هم رسیدیم ومیخواستیم با هم برگردیم …

          و من از دوستم جدا شدم …

          وویس استاد توی گوشم بود و من و داداشم پیاده رفتیم تا دم در و به خدا گفتم که خودت دو نفرو جور کن تا راحت با هم اسنپ بگیریم …

          از در که خارج شدیم یکی اومد جلومو گفت شما میخواین برین ترمینال صمدیه گفتم آره…میاین اسنپ بگیرین گفت آره…ایستادیم یه نفر دیگه اومدو 4 تا شدیم و اسنپ گرفتیم و با نفری 26 تومن رفتیم …

          چقدر حس خوب گرفتم …

          بعد که سوار شدیم یکی از بچه ها گفت تو چه رشته ای گفتم ژنتیک …

          گفت ترم چندی گفتم من 4 گفت من 6 هستم و کلی از استادا برام گفت و کلی درباره ی نحوه ی آزمون گرفتن و حتی اینکه چه درسایی رو برداری خوبه و اینا …و گفت اگه هر ترم حدودا 20 تا برداری مثل من 7 ترمه تمومی …خلاصه که کلی خوش گذشت و حتی شمارشم گرفتم …

          قبلش میتونستم دم دروازه تهران پیاده بشم و با همون اتوبوسا برم ولی انگار یه حسی بهم گفت نه پیاده نشو …

          بعد که در مقصد پیاده شدیم با هم خدا حافظی کردیم …که یکی از همونا با من دم ایستگاه موند و بعد ازم پرسید چطور میشه از اینجا بریم پل وحید گفتم بیا با من بریم گفت نه الان میان دنبالم کلا خواستم بدونم …گفتم با خط 94 ….گفت عه چه راحت ….

          گفتم شما کجا میری گفت وحید گفتم ما هم همونجا میشینیم باغ دریاچه …

          تازه ترم یک بود وفکر کنم جایی رو زیاد بلد نبود …بهش گفتم میشه منم باهاتون بیام گفت آره…

          گفتم خیابان باغ زیار میشینی گفت نه کوچه باغ برج توی باغ دریاچه گفتم عه خوب ما یه کوچه قبل شماییم ….

          خلاصه به چند دقیقه نکشید خالش اومد دنبالش و گفتم میخوای اول بپرسی و پرسید و خالش گفت آره حتما ….و منم سوار شدم و سریع منو تا حتی دم کوچمون رسوند …

          خلاصه که زود رسیدم خونه …بعد با داداش کوچیکم یه فیلم دیدیدم که درباره ی قواصی بود و یادم به استاد افتاد …

          داداشم گفت توی کیش یه جایی هست که میزارند با راهنما قواصی کنی …

          بعد یادم افتاد که امروز روز دختر بود و دوست داشتم برم برای خودم یه جوجه بخرم …از همون خوشگلا که استاد داره …وای من عاشقشم …

          به داداشم که گفتم گفت اوکیه از اینطرف میریم جوجه رو میخریمو میریم لب آب زاینده رود و توی پارک …خلاصه ساعت 5 بود رفتیم جوجه خوشگلو فرز و قشنگم گرفتیم و رفتیم لب آب توی پارک …برای جوجه یه جعبه برداشتم با ماژیک براش در و پنجره کشیدم و بالای خونه نوشتم welcome to paradise و روی در نوشتم

          We trust in God

          چه حس خوبی داشتم ….

          خلاصه رفتیم دم آب و من رفتم با جوجه توی چمنا نشست و داداشم با توپ بسکتبال رفت توی زمین بازی و با بقیه بازی کرد …

          همینجور که نشسته بودم یوهو دو نفر دختر خوشگل که به نظر میومد هم سن من باشن اومدن گفتن وای جوجشو ببین …و اومدن کنارم نشستن …اینقدر ذوق کرده بودم ….

          کلی باهم حرف زدیم و بعد یکی‌شون رفت 3 تا بستنی گرفت و با هم خوردیم …

          ولی چقدر اینا آدمای فوق العاده ای بودن ‌باورم نمیشد که مال سال 69 باشن …اینقدر مهربون و خوب بودن …کلی با هم حرف زدیم و حتی شماره ی هم رو هم گرفتین …

          چقدر خوش گذشت …حدودا شاید بگم یه یکی دو ساعتی پیش هم بودیم …

          شابد باورتون نشه ولی بهش گفتم استاد عباسمنشو میشناسی ؟ گفت آره…گفتم الان نمیدونی چه حس خوبی ازتون گرفتم الان دقیقا حس سفر به درو آمریکا استاد رو دارم

          ..خدایاشکرت …باورم نمیشه …

          خلاصه بعدش یه فیلم گرفتیم و شماره همو گرفتیم و خداحافظی کردیم و بعد با داداشم برگشتیم خونه …دیگه ساعت 7 شده بود …

          یه روز پر از اتفاقات با حال …

          پر از هم زمانی …

          راستی روز دختر بر تمام دخترایی که دارند این کامنت. میخونند مبارک ..‌

          زکیه عزیزم روز تو هم مبارک نفسسسس

          خلاصه اومدیم خونه و بعدش داداش بزرگم با کلی کیک اومد خونه و گفت بیا عزیزم برات کیک گرفتم جشن بگیریم ولی راسش خیلی خوابم میومد .. کلی تشکر کردم و جشن و موکول کردم به فردا …راستی پدرمم کلی مرغ و گوشت و اینا گرفته بود …تا اگه خواستیم بعدا بریم لب آب جوجه کباب کنیم ….

          خلاصه ..اینم از امروز من …

          عاشقتم دختر …

          مرسی که هستی …

          راستی دوستایی که توی پارک دیدمشون توی آنلاین شاپ کار می‌کردن…با اینکه رشتشون معماری .بود ..

          من یکمی تعجب کردم و اونا گفتن چرا تعجب کردی …گفتم آخه من فکر میکردم کسی که یه چیزی رو دوست داره توی همون رشته میره و کار میکنی و بعد ها شرکت میزنه و اینا …گفت آره ولی اینا رویاهای 20 سالگیه

          …کلی خندیدیم و گفتم آره راست میگی البته منم دوست ندارم توی این رشته این کارو بکنم …

          گفت مگه چه رشته ای؟ گفتم ژنتیک …گفت چرا دوسش نداری …گفتم چرا خیلی دوسش دارم ولی یه چیز دیگه رو بیشتر دوست دارم

          گفت چی …؟

          گفتم نویسندگی …

          وای کلی ذوق کردو گفت ایشالا کتابات رو بخریم و اینا …

          وای خدا من …

          منم دوست دارم به زودی این نسخه چاپ بشه …

          باورتون میشه …ظهر که رفتم با داداش کوچیکم فیلم ببینم بعدش یه مستند درباره ی نویسندگی فیلما بودکه دوبله بود و چقدر زیبا بود …انگار خدا اون موقع اونو آورده بود تا من از تلویزیون ببینم …خدایاشکرت…

          عاشقتونم

          مرسی که هستین …

          راستی یه کانال درسی دارم که توی یک و نیم ترم الان 117 تا عضو داره چقدر هم دانشگاهی و هم کلاسیام ازم به خاطر محتوایی که توش میزارم ازم تشکر کردن …ایده ی خدارو اجرا کردم ولی راسش نه همشو …چون خدا گفته بود برای این خدمات پول بگیر هرچند ناچیز ولی من رایگان گذاشتم ..

          ولی الان از طرفی راضیم …چون میگم من محتوا رایگان میزارم …مثل استاد …بعد محتوای پولی …

          خدایاشکرت

          مرسی که هستید …همتون …عاشقتونم …

          در پناه لله یکتا باشید

          یه چیزی بگم …الان که داشتم کامنتو ویرایش میکردم یه توت خوش مزه افتاد روی سرم …وای دوست دارم فقط برم لابلای درختا

          توت بخورم ….

          هوراااااا

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  9. -
    ساناز گفته:
    مدت عضویت: 2226 روز

    به نامِ یگانه ای که ندایش را باور دارم

    میدونید چیه؟!

    من وقتی فایلی رو‌میبینم یا زیبایی ها رو‌میبینم در لحظه بینهایت از ریز به ریزش، که حتی گاهی خیلی ها نمیبینن، لذت میبرم و بارها و بارها میبینمش و بشدت درونم تحسین میکنم و حظ میبرم از دیدنشون و خدارو شکر میگم…

    اما همه اینها منو باز به خودم میبره…

    و همینه که فقط درباره خودم مینویسم چون جذابترین و مهمترین مسئله برام شناختِ خودمه…

    همه چیز در نهایت منو به درونِ خودم میکشونه و باعث میشه من به سمتِ کشفِ درونِ خودم برم، با الگوهایی که در طبیعت، آدمها، ابزار، زیبایی ها و کوچکترین و بزرگترین اتفاقاتشون میبینم…

    من یه آدم بشدت منطقی ام!

    یادمه از بچگی میدیدم خانواده و حتی فامیل به یه سری از بستگان که وضع مالی مناسبی نداشتن مدام کمک میکردن! به هر طریقی! چون میگفتن خدا گفته به مستضعفین کمک کنید! و اولویت به خویشاوندانه!

    و سالها گذشت و من هر سال میدیدم اونها محتاج تر میشن!

    و فهمیدم دلسوزی و‌کمکِ بیجا حتی به خویشاوندان باعث فقر بیشترشون میشه! چون این کمک های بیجا اونها رو قانع به فقر کرده!!!

    و‌ من منطقی شدم!

    توی خانواده خودمون یا حتی سر کلاسام و توی آموزشگاه میدیدم که وقتی لقمهٔ آماده به کسی میدم و با اون لقمهٔ آماده سدِّ راهِ تلاش و جستجو و خلاقیتِ فردی میشم و اون فرد محتاج تر به من میشد، من بقول خودشون بدجنس میشدم و دیگه لقمه براشون نمیپیچیدم! چون دیدم من هرگز نمیتونم مسئول زندگی یا رفتارِ دیگری باشم حتی عزیزترینهام! آدمش نیستم!

    و من منطقی شدم!

    گاهی پیش میومد که دیگری کاری رو بدون فکر و سنجش انجام میداد شکست میخورد و بعد دست به دامنِ من میشد که درستش کن! و من متعجب بودم از این کار و نمیفهمیدم چرا من باید مسئولیتِ دیگران رو به دوش بکشم، و نمیپذیرفتم! و اونها بشدت ناراحت میشدن و‌میگفتن تو چقدر بدجنسی!

    و ذهن من منطقی میشد!

    گاهی دیگری به خاطر تنبلی از من میخواست کاری براش انجام بدم و من هیچوقت نمیتونستم بپذیرم که من مسئولِ کارای دیگرانم و سر باز میزدم و باز میگفتن تو چقدر بدجنسی!

    و خیلی وقتا میشد که خودم توی کارام سردرگم میشدم اما هرگز نمیتونستم بپذیرم از کسی طلبِ کمک کنم چون باور داشتم هیچکس توانمندتر از خودم و آگاه تر به خودم نیست جز خودم! و خودم به هر سختی و شدتی که بود انجامش میدادم و همیشه هم بهترین بودم! و چقدر رشد میکردم و چقدر درسها به من آموخته میشد…

    و من منطقی میشدم!

    خیلی از آدمها رو ‌میدیدم که چقدر نعمت و فرصت در دسترسشون بود و به راحتی میتونستن ثروت بسازن برای خودشون اما فقط بخاطر دنباله رو‌گذشتگان بودن، داشتن بسختی زندگی میکردن و هیچ چیزی جز فقر و ناشکری نسیبشون نبود!

    و چقدر عجیب بود برام این صحنه ها! مثل این بود که دریای بیکران پیش روت باشه و تو اصرار کنی با انگشت آب برداری!!!

    و‌نمی فهمیدمشون!! نمیفهمیدم چرا باید برده وار پیروِ سنت های گذشته‌گان بود وقتی دنیا داشت پیشرفت میکرد و میشد بهترین ها رو داشت و چقدر زیباتر و راحت تر و ‌مفید تر و ثروتمندتر و آرامتر و با عشق تر زندگی کرد! و‌همین باعث شد هیچوقت به تاریخ و‌گذشتگان و حتی بناهای قدیمی و سبک زندگی سنتی و قدیمی علاقه نداشته باشم!

    و ذهنم منطقی شد!

    توی مدرسه، دانشگاه، محیط کار، و حتی باشگاه و گروه های ورزشیم آدمهای ضعیف زیادی میدیدم‌ که همیشه جاشون ته کلاس بود! و من هرگز نتونستم باهاشون هیچ ارتباطی برقرار کنم چون نمیتونستم بپذیرم یک آدم میتونه اصلا ضعیف باشه! و بقیه به چشم آدمی مغرور و‌خودخواه بهم نگاه میکردن! یه جورایی گاهی احساس میکردن من از اونها برترم!!!!! چون قدرتمند بودم، چون همیشه اولین نفر داوطلب انجام همه کاری بودم، چون همیشه اولِ صف بودم، چون هرگز نمیپذیرفتم که من نمیتونم، پس تو‌ کمکم کن!

    و چون همیشه توی ‌هر کاری اولین نفر داوطلبانه میرفتم، همیشه با چالشِ حلِ مسئله و‌کشفِ ناشناخته ها روبرو بودم، و این باعث شد شجاعت و خلاقیتم رشد کنه.. و صبور و صبورتر بشم.. و‌ جسور شدم و مشتاقتر شدم مخصوصا وقتی میدیدم چقدر عالی از پسش بر میومدم… و این اعتماد بنفس بهم میداد..

    چیزی که خیلی خیلی کم در اطرافیانم میدیدم و مداااام بهشون‌میگفتم که اگه اعتماد بنفس داشته باشی و صبور باشی حله! اما کو‌ گوشِ شنوا! و اونجا فهمیدم هرکسی تا خودش به درکی نرسه هزاران بار گفتنم فایده نداره!

    و همین روحیه بود که منو عاشقِ دوچرخه سواری کرد..

    چون محدودیت نداشت برام! چون همه جا اختیار و اولویت با من بود! چون حتی پشت چراغ قرمز که ۲کیلومتر ماشین وایساده بود من خیلی راحت میرفتم اولِ صف!

    چون هرجا برای بقیه محدودیت بود برای من آزاد بود!

    چون بهم حسِ رهایی و چشیدنِ طعمِ چالش و رفتن تو دلِ ناشناخته های جذابی رو میداد که با خفن ترین ماشین هام نمیشد طعمشو چشید!

    چون خودم بودم تحتِ فرمانِ خودم!

    من آدمی بودم ‌که همیشه توی کارام و زندگیم نظم داشتم. شاید خیلی بچه بودم اما ذوق میکردم لباسام مرتب باشه.. بند کفشم خوشگل بسته بشه.. کفش و لباسم همیشه تمیز و خوش عطر و آراسته باشه.. بچه بودم اما همیشه حتی تر و تمیز غذا خوردن برام مهم و لذتبخش بود..

    باورتون میشه حتی مدلِ نشستنم برام مهم بود و همیشه مثل یه شاهزاده خانم مینشستم😄 مخصوصا که عادت داشتم روی زانوی بابام مینشستم.. اینارو مثلا از سن ۴-۵ سالگیم یادم میاد…!! انقد منظم بودم که خواهرم بهم میگفت تو کارات خط کشیه!!!😄 ولی من فقط لذت میبردم از نظم و آراستگی.. حتی تو سنِ ۵سالگی..

    چون باعث میشد همیشه راحت کارامو‌ انجام بدم. باعث میشد از زمانم بهره بیشتری ببرم. باعث میشد با آرامش و تمرکز و دقت بیشتری کارامو انجام بدم. و همین بود که همیشه از همه جلوتر بودم و پیشتاز میشدم و اونهمه شخصیت و اعتماد بنفس و شجاعت و خلاقیت و کنجکاوی و کلی ویژگی های مثبت دیگم رشد میکرد… همین بود که من تحسین برانگیز میشدم و خیلی جاها لیدر میشدم چون یاد گرفته بودم از خودم که چجور خودم رو‌ مدیریت کنم! و آدمی که یاد بگیره خودش رو مدیریت کنه، جهان رو مدیریت میکنه! متکی به خودم بودم همیشه و دنیا هم اینو بهم بیشتر یاد داد..

    حتی من نمیتونستم بپذیرم که تقلب کنم!!!!! چیزی که برای همه عادی بود و اصلا قانونِ درس خوندن و امتحاناشون شده بود! چون خودم ‌تجربش کردم تویِ تدریسم! و به لطف خدا رفتار و فرکانسم باعث شد شاگردامم که بشدت تقلبی شده بودن همرنگِ معلمشون بشن و با افتخار بیان بگن درس خوندم اومدم ۲۰ بگیرم و برم، با دانش و تلاشِ خودم نه با تقلب! و واقعا ۲۰ میگرفتن و من چقدر خوشحال میشدم که این منِ حقیقی بود که دنیامو همرنگِ خودم کرد…

    و به چشمم دیدم وقتی من رفتار و باورم درست و قدرتمندانه باشه، این جماعته که همرنگِ من میشه!

    باور میکنید یا نه نمیدونم، اما سر جلسه امتحان التماس میکردن بهم تقلب برسونن ولی من حتی نگاهشونم نمیکردم! حتی نمیذاشتم کسی از برگه من بنویسه و‌چقدر همه شاکی میشدن!!!! و برای من عجیب بود! درکشون نمیکردم! حتی یادمه یه بار پای تخته بودم و بلد نبودم مسئله هندسه رو‌ حل کنم و همه مخصوصا شاگرد زرنگا داشتن بهم جواب میرسوندن که من با جدیت و یکمم خشونت برگشتم سمتشون و ‌گفتم اگر قرار بود شما جواب بدید میگفتن شما بیایید پایِ تخته!!!😂😂😂 ( آخ آخ این صحنه رو هیچوقت یادم نمیره! و‌چقدر معلممون خندید و ذوق کرد 😂)

    حتی یه بار امتحان جبر و احتمال ۸ گرفتم ولی حاضر نشدم تقلب کنم! چون باور داشتم خودم باید تلاش میکردم و اگه تلاش نکردم پس حقمه این نتیجه!!!!

    هرچند این نمره فقط ۱بار توی کارنامم اومد ولی یادم ‌موند!

    یادم ‌موند که به اندازهٔ تلاشم نتیجه میگیرم و هرگز کسی مسئولِ هیچ چیزِ زندگیِ من نیست!

    حتی وقتایی که ذهنم میخواست بهونه بتراشه که نه اگر فلان اتفاق نیوفتاده بود این نمیشد بازم یکی میزد پشت شونم و میگفت اگه خودت خواسته بودی میتونستی! و اون یکی ندای درونم بود…

    و این شد که هرگز نه تونستم خودم برای خودم بهونه بیارم و نه بهونه از دیگران میپذیرفتم!

    میگفتم بگو‌ نخواستم من میپذیرم ولی نگو نشد!!!! بهونه نیار برای من!!!

    این ‌جمله تو لحظه لحظهٔ زندگیم تو‌ گوشم بود:

    « اگه خودت بخوای میتونی، اگه خودت بخوای میشه»

    چون بهم ثابت شده بود من قدرتمندترینِ خودمم برای زندگیِ خودم..

    پس منطقی شدم!

    و منطقِ من منطقِ جامعه نبود! مالِ خودم بود!

    منطقی بود که حقیقت بود!

    منطقی بود که میگفت کمکی که باعث فقیرتر شدنِ کسی بشه اشتباهه!

    منطقی بود که میگفت نه تو ‌مسئولِ زندگی و رفتارِ دیگرانی نه دیگران مسئولِ کارهای تو! حتی اشتباه! حتی به درست! هرکس فقط و فقط باید برای بقای خودش تلاش کنه، قدرتمندانه، و هرگز دلسوزی برای هیچ چیز و هیچکس معنایی نداره چون تمااااام شرایطِ خلق شده برای همه یکسان است!

    منطقِ من منطقی خود ساخته بود که هیچکس قبولش نداشت و همه به چشم ظالم بودن بهش نگاه میکردن!

    اما برای من هرگز اهمیتی نداشت به چشم دیگران چطوره!!!!! منطقِ من به من آرامش میداد…

    به من لذتی را میچشاند که حتی زمانهایی که دیگران غرقِ ترس و نگرانی بودند من غرقِ خنده و شادی و آرامش بودم…

    به من لذتی داد که من همه جا محبوبِ قلب ها میشدم…

    به من لذتی میداد که دخترکِ خوش خنده میگفتنم…

    به من لذتی میداد که وقتی نبودم همه دلتنگم میشدند، حتی همانهایی که گاهی مرا ظالم میدیدند….

    و من به چشم‌خودم دیدم همان آدمهایی که مرا ظالم میدیدند به من گفتند تو فوق العاده ای دختر…

    به من گفتند ما به تو دخترکِ شادمان افتخار میکنیم که انقدر شجاع و قدرتمندی…

    و‌ من، که نه دیروز از زخم زبانهایشان رنجیدم نه امروز از تمجید و تحسینشان غرق شعف شدم!

    چون من برای خودم زندگی میکردم نه برای آنها!

    چون من خودم هر لحظه خودم را تحسین میکردم و ‌مینازیدم به این نازم…

    من آنروزها فقط به خودم میبالیدم!

    اما امروز به خودِ الهی ام بینهایت میبالم که اینها همه خدا بوده و هست در من…

    و من امروز به خدایم میبالم که من اینم…

    آنروزها من با هوش و توانایی و ذکاوتِ محدود خودم بهترین بودم! چشم من این را میدید!

    اما امروز خووووب ‌میدانم که من با خدایِ خودم که هوش و ذکاوت و دانایی و قدرتم شده دنیا را فتح میکنم، دنیای خودم را که بینهایت باشکوه است…

    من هم دیگر روی شانه های خدا نشستنم را دیدم..

    من با خدایم دنیا را شگفت زده خواهم کرد.

    دیشب که داشتم این الهاماتِ درونم رو مینوشتم، دلم بهم گفت فردا فایلی میاد روی سایت که این نوشته رو اونجا ثبتش میکنی…

    و امروز خداوندم بهم نشون داد که من پیش از دریافتِ عینی و فیزیکی به تو داده ام…

    تو فقط سپاسگزار باش…

    و سپاسگزاری که همانِ حسِ خوبِ آرامش با حضورِ خداست…💗

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
    • -
      فرنوش بیگدلی گفته:
      مدت عضویت: 2611 روز

      سلام ساناز جان

      احسنت

      آفرین

      به تو

      که از بچگی بدون اینکه قانون را شنیده باشی عمل کردی!

      وقتی منطقی بودنت را میخوندم فقط می‌گفت آفرین و تحسینت میکردم

      چقدر با خودت هماهنگ بودی

      چقدر به خودت لذت و شادی دادی

      من قبلاً شخصیتی کاملا مخالف تو داشتم و همیشه ناراضی بودم ! خیلی خوشحالم که یادم دادی چطوری باشم قوی و خوددوست و منطقی به خودم!

      منم بهت افتخار میکنم به خاطر شخصیت عالیت

      دوستت دارم دوست قویم ⁦♥️⁩🌹💟💖💚🧡💯

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
      • -
        ساناز گفته:
        مدت عضویت: 2226 روز

        سلام فرنوش جانِ شاد و پرانرژی و زیبایِ من😘

        ممنونم عزیزم

        من و خدام از تو و خدای درونت، که در حقیقت همه یکی هستیم، ممنونیم…

        امیدوارم این حس و حالِ نابِ الهی تا ابد گنجِ درونمونو شکفته تر کنه تا ما خداگونه تر بشیم….

        عاشقتم عزیززززم😘😘😘😘😘

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      صدیقه گفته:
      مدت عضویت: 1981 روز

      به نام یگانه قدرت هستی

      سلام ودرود بر شما عزیز دل

      چه زیبا نوشتید

      خیلی جاهای متنی که نوشتید، وقتی می خوندم، انگار من بودم که برای خودم نوشته بودم…

      بسیار عالی بود

      لذت بردم

      هر چی آرزوی خوبه مال تو 🌹

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
      • -
        ساناز گفته:
        مدت عضویت: 2226 روز

        سلام دوست خوبم

        ممنونم

        انشالله که ایمانمون با عمل صالح همراه باشه تا حقیقتا رشد کنیم و بهشت بسازیم و مهمترین هدف رو که اتصال به اصلمونه به دست بیاریم.

        در پناه الله یکتا

        💗💗💗💗💗

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  10. -
    آینا راداکبری گفته:
    مدت عضویت: 3391 روز

    سلام

    برای رسیدن به خواسته خیلی راحت می توانیم عمل کنیم و به آن برسیم.

    این قدر منظره قشنگ است ودیوارها که برداشته شده است انگار که وسط دریاچه هستیم و هیچ مرزی هم بین ما نیست.

    دقیقا تکامل را می توان دید در مرغها و خروسها در کارهای خانه و …

    کاش شما رئیس جمهور شوید والله عالی میشه

    نظر منم این است برای خودم منم همه کارهای زندگی را خودم انجام میدادم و میدهم.

    وقتی کارهایمان را پارت پارت انجام میدهیم بسیار دلنشین است و به آدم خوش میگذرد ؛ همیشه خودم بایدکارهای خانه ام را انجام بدهم برعکس خیلیها که دیدم من اصلا در حدم نیست که کارهای خانه را انجام دهم میگویم که البته در دلم که من این قدر بزرگوارم که با بزرگی خودم کارهای خانه ام راانجام میدهم شاید یک نصف شب شاید 7 صبح و خیلی هم راحتم و می توانم ..

    یادگرفتم که همیشه منظم باشد من همیشه الویتم برای نظم است بعد تمیزبودن و از بی نظمی بسیار بدم میآید واولویت اولم روی نظم است بعد تمیزی و همیشه هم راضی بودم

    یادگرفتم که زندگی آدم باید چهارچوب برای من داشته باشه و من به آن متقاعد باشم و این طوری همیشه تکلیفم با خودم روشن است که چه می خواهم و بر چه مبنایی می خواهم زندگی کنم وراضیم و این طوری کارهایم روتین وار انجام میشود.

    در این فایل یاد گرفتم که قشنگ خودم را فهمیدم و روی خودم کار کنم روی خودشناسی خودم و همیشه وقتی خودم را خوب بشناسم در نتیجه بهتر می توانم عمل کنم یعنی نمی خواد یک راه بلندی را بروم وبعد یاد بگیرم که باید چه کار کنم. وقتی خودم را بشناسم راه درستی را انتخاب می کنم و نمی خواد شکست بخورم بعد یاد بگیرم که باید چه کار کنم و راهم کوتاهتر و موفقتر می شود.

    وقتی اولویتهای آدم مشخص باشه چقدر راهش لذت بخش تر و بهتر میشود؛ مثل ظرف آب برای جوجه ها که نشان دادید

    بیشتر در این فایل ارزش ابزار را فهمیدم که چقدر مهم است وقتی ابزار درست مصرف کنیم خوب هم می توانیم کار کنیم و کلی کارهایمان هم جلو می رود. هم خوب کارمیکنیم هم لذت می بریم هم بهتر انجام میشود.

    خیلی مهم است که کاری که انجام میدهیم کاربردی باشد و بعد زیبا همیشه این برایم مهم بوده است و خیلی هم راحتتر هر کاری راانجام میدهم با اینکه بیشتر درو بریهای من خیلی زیبا وشیک زندگی میکنند و زیباست وبا زجر چهار تا چیز را باید در بیاورند وبعداستفاده کنند بعد تازه دوباه می خواهند بزارند سر جایش کلی هم زجر و بدبختی دارد خدا را شکر اولویت اول من روی راحتی و کاربردی است و خیلی هم راضی هستم .

    زیباییها راببینیم و خیلی موشکافانه روی زیباییها تمرکز کنیم و از آن لذت ببریم همه جا پر از زیبایی است پر از نعمت است و با نگاه دقیق به اطرفمان هر کجا که هستیم احساس خوبی برای خود بسازیم وداشته باشیم و با نگاه مثبت به اطراف آن را هم بیشتر کنیم یعنی خودمان آگاهانه زیبایی بیشتری برای خود خلق کنیم.

    حلال مشکلات باشیم همیشه به خود می گویم هر مشکلی که باشد باید حل بشه و این توانایی درمن هست که مشکلات را حل کنم و از آنها درس بگیرم برای زندگی بهتر و راحتتر.

    از حل مسئله نترسیم برویم توی دل ترسها و آنها را موقعیتی کنیم برای اوج گرفتن برای صعود کردم و برای تجربه اندوزی و بیشتر وقتها متوجه می شویم که وقتی در دل ترسها می رویم آنها خیلی بیخودی والکی هم بوده اند و مشکلات را به فرصت تبدیل کنیم اگر همیشه این طور باشیم زندگی چقدر زیباتر می شود و این عادت را در خود بپرورانیم

    همیشه به خودم میگویم ازمسئله نترس این یعنی تو باید حلش کنی یعنی تو این قدر قوی هستی که خدا این مشکل را به تو داده است تا درستش کنی و از زندگیت لذت ببری.

    چقدر خوبه که آدم همیشه بهترین را برای خود بخواهد یعنی توقعش را پایین نیاورد خودش را نگهدارد و بیرون باید خودش را هماهنگ کنه با خواسته این فرد ؛ مثل آب برای جوجه شاید خیلی ها این طور باشند بگن خوب حیونه دیگه کثیف می کنه عیب نداره تمیز میکنم خوبه که آدم بگه نه من می خواهم ظرفشون همیشه تمیز باشه وراهی را برایش پیدا کند و مسئله را حل کند به نفع و توقعات خودش ولی خودش آنرا حل کند.

    نگاه کنجکاوانه به اطرافمون همیشه داشته باشیم وبه موقع تغییرات را انجام دهیم قبل از اینکه مجبور شویم با بدبختی تغییرکنیم مثل بزرگ شدن جوجه ها که آنها را می بینیم و لذت می بریم و میفهمیم که دارند تغییر میکنند.

    وقتی حمله جوجه ها به گوشت رادیدم یاداین افتادم که باور فراوانی چقدر مهم است ولی باور عدم فراوانی باشه ؛ آدم فکرمیکنه نیست همیشه کمبود است همیشه نیست و هول می زنه و دعوا و … یعنی بیشتر دعواها سر کمبود است؛ کمبود آب برق و پول و همسر و دوست و ….

    همیشه دنبال بهبود دائمی باشم به چیزی که هست قانع نباشم و فکر نکنم که همیشه همینی که هست هست و نخواهم که رشد کنم که این طوری از تغییرات سریع جهان عقب میمانم و پیشرفت نمیکنم پس همیشه باید به فکر بهبود دائمی باشم مثل فرچه هایی که از ایکیا بود.

    همیشه دنبال این باشم که هر روز کمی فقط کمی بهتر از دیروز باشم همه چیز عالی پیش می رود.

    خدایا شکرت – موفقیت ادامه دارد ……….

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای: