سریال زندگی در بهشت | قسمت 80

با سلام

فایل بهشت قسمت۸۰

دل بردی از من به یغما ای ترک غارتگر من

دیدی چه آوردی ای دوست از دست دل بر سر من

مریم جان شما شدی اون ترک غارتگر که داری دل ماها رو میبری اما نه به سمت خودت به سمت خدا

راستی خدا چیه؟

خدا همون تخم هایی هستند که تخم بودنشون ی شکلی از حضورشه و جوجه شدنشون ی شکل و مرغ و خروس شدنش ی شکلی دیگه.

انرژیی که داره مدام تغییر شکل میده از ی شکل به شکل دیگه ای

خدا همون وسایل تفریحیه که دارن هر روز تغییر شکل میدن و بهتر و بهتر میشن تا بهتر به اشرف مخلوقات کمک کنن

خدا همون لپ تاپ هایی هستن که هر روز دارن تغییر شکل میدن و سبک تر و کارا تر میشن

خدا همون فایل های سایت عباس منشه که هر روز دارن بهتر و بهتر میشن

خدا همون جت اسکیه که داره هر روز شجاع تر و جسورتر میشه و دل دریاچه رو میشکافه و میره

خدا همون دایره هاییکه که داره دور جت اسکی شکل میگیره و من رو یاد تئوری مدارها میندازه اونایی که به مرکز حرکت نزدیکترن پر قدرت تر و متمرکز ترن و اونایی که از مرکز دورترن ضعیف تر و پراکنده ترن

خدا همون دریاچه ایه که دیگه جهش فرکانسیش شروع شده و داره قدم های خیلی خیلی بزرگی رو ور میداره اونقدر تکاملش رو آرام آرام طی کرده که دیگه آماده پرشه

خدا همون ابرهاییه که عین پشمک توی دل آسمون آب میشن و پایین میان

خدا همون آسمون آبیه که هر چند وقت یکبار روسری آبی وآبی- سفیدش رو عوض میکنه و روسری خاکستری ، سیاه و سیاه-خاکستریش رو میپوشه تا نشون بده که چقدر ثروتمنده

خدا همون درختهای محکم و راست قامتیه که اونقدر عزت نفس و اعتماد به نفس دارن که خود خودشونن و عکسشون تفاوتی با خودشون نداره .بُزک نکردن تا خود خودشون رو قایم کنن زیر این ماسک

خدا من هستم که یادم میاد تمام اون روزهایی رو که از تمیز کردن محیط اطرافم لذت میبردم و حسم خوب میشد اما این رو ی مدت فراموش کردم چون انسان شدم و فراموشکار و الان با حرفهای مریم جان دوباره یادم اومد این حس خدایی رو و وصل بودنم

خدا همون در و پنجره های اسلایدی کلبه است که هرگونه محدودیتی برای خروج و ثبت لحظات زیبای زندگی رو برداشتن و حس رهایی و آزادی رو به ارمغان آوردن

خدا همون کلمات زیباییه که بر زبان مریم جان هنگام برخورد با زیباییها جاری میشه

خدا همون حس اقتدار سید حسین سوار بر جت اسکی خودش تو بهشت خودش و روی دریاچه ی خودشه

خدا همون لذتیه که زیر دوش بیرونی در آغوش شب و در دل تاریکی شب میشه تجربش کرد

خدا همون ثروتیه که از هر چیزی هر چند تا که دلت میخواد میتونی سفارش بدی بدون هیچ محدودیتی

خدا همون حس هدایتیه که من رو امروز هدایت کرد به این شامپو که تضاد پیش اومده در مورد خرید یک شامپو مناسب برای دوش گرفتنم حل بشه

خدا همون ساعت ضد آبیه که خیالت رو راحت میکنه از پوشیدن ساعت در هر جایی

خدا همون حس برخورد قطرات باران بر بدنته بدون هیچ حجاب و مانعی .برخوردی که انرژی رو در بدنت به جریان میندازه

خدا همون دریاچه ایه که وان حمامت میشه ی وان خیلی بزرگ که توش خیلی راحتی بدون هیچ محدودیتی

خدا همون دوش بارانیه که نگران پول قبضش نیستی

خدا همون تخت روانیه که بر دوش موجهای آب سواره و داره به عباس منش سواری میده

خدا همون آگاهییه که بر زبان استاد جاری میشه و به مریم جان میگه نگران جوجه ها نباشه و از لحظش لدت ببره

خدا همون آرامشیه که وجود عباس منش رو میگیره وقتی غرق در نعمات میشه

خدا همون خوابیه که به سراغ عباس منش میاد اونم وسط آب

خدا همون جریان آرام آبیه که وقتی خودت رو بهش میسپری و خیالت راحته به هرجا که تو رو ببره جای درستیه

خدا همون حس مالک بودن اون خروسه

خدا همون درخواست و اجابت لحظه ای و مداومه

خدا همون استا دعباس منش و مریم جانه خدا همون من هستم وهمون تو

خدا همه جاست فقط کافیه که بینا باشیم

خدایا شکرت

سلام سمیه جان عزیز. سپاسگزار خداوندم که کلمات رو چنان بر قلب من جاری کرد که بندگان خوبش مثل شما از خوندنش لذت بردین چون شما هم جزیی از همون خدا هستین. ممنونم عزیزم