https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2020/10/abasmanesh-23.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2020-10-22 07:31:152020-10-23 08:42:38سریال زندگی در بهشت | قسمت 82
278نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
امروز متعلق به مریم عزیزم هست بهتون افتخار میکنم هستید چنین قوی
منم از جنگل بینهایت لذت میبرم واین ترس منو از خیلی تجربه ها منع کرده هرچند به کمک خداوند خیلی بهتر شدم ،قبلا خیلی به جن و نیروهای ماورایی و خلاصه چشم زخم و ازین قبیل باور و اعتقاد دارم ولی الان به یاری خداوند عالی شدم و هر روز قوی تر از قبل به مسیر ادامه میدم،مریم عزیزم شما خیلی قوی هستید اینو مطمعن باشید که همچین با ظرافت و ارامش در دل جنگل دارید زندگی با عشق و لذت رو تجربه میکنید
ورود تخم مرغهای جدید عالیه،اینکه شما با آرامش برمیگردید و بعدش خیلی راحت متوجه میشید با نرفتنتون لطف خدارو در چند جهت شامل حالتون دیدید ،مث همین اومدن افرادی که برای تعمیر باید حضور میداشتید ،و عالی هستید ک تک و تنها بدون نگرانی با افرادی غریبه راحت ارتباط دارید و اصلا ترس و استرسی ندارید چون همراه و یاور شما خداوندی هست که در تک تک زندگی جاری هست
این خودش بحدی دستاورد بزرگی هست ک میشه با همین یه قلم کلی تجربه موفقیت کسب کرد
من خودم فعلا دارم رو خودم کار میکنم قوی باشم و نترسم البته شما الگوی بسیار عالی هستید خداوند رو شکر میکنم در جنبه های مختلف میتونم ازتون الگو بگیرم
بازم تحسین میکنم رابطه پر از عشق اعتماد و آرامش شما و استاد عزیز رو که به علایق همدیگه احترام میذارید و با هم هماهنگ هستید البته که خداوند همچین عشق و آرامشی رو در زندگیتون قرار داده باز خدایا شکرت حضورت رو
سرسبزی و زیبایی این بهشت بحدی زیباست که نمیشه ازش نگفت ،اینکه شما اوایل بحدی این بهشت براتون بزرگ بوده ک یکسری از امکاناتش رو کشف نکردید ولی الان از بالا دارید میبیند و مطمعنن خیلی عالی اشراف دارید پس وقتی ما در موضوعی اشراف داشته باشیم و همون آرامش رو داشته باشیم میتونیم خیلی راحت از پس تموم شرایط پیش بیایم مث وقتی که میخوایم کاری رو شروع کنیم با اینکه ادامه مسیر برامون نا مشخصه ولی یه نیروی برتری بهمون این امید رو میده که نترسیم و نگران نباشیم از ادامه مسیر،مث همین بودن الانمون در این سایت و تکامل پیوسته مون در مسیر سعادت و راه آسفالت
خیلی خیلی لذت بردم از این فایل و خداوند رو سپساگزارم
خدایا شکرت برای وجود همسر عزیزم و خدایا شکرت برای نعمت فرزند عزیزم
خدایا شکرت برای استقلال مالی و آزادی زمانی و آزادی مکانی که بهم هدیه دادی
خدایا شکرت با افراد اتفاقات و ایده های مواجه میشم ک موجب سعادت و آرامش و رفاه زندگیم هستند
خدایا شکرت وکیل و همه کاره زندگیم تحت هر شرایطی هستی
در پناه تنها قدرت برتر جهان شاد سالم ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشیم
صدای مرغ و خروس و اردکها استریو فونیک در همه جای پرادایس به گوش می رسد مگر هنگامی که در حال دانه خوردن باشند آنقدر که در گلویشان گیر می کند.
زیبایی های پرادایس تکراری نمی شود هر لحظه هوایی و …..زیباتر
استاد به تمپا رفته اند و خانم شایسته تنها هستند و از این زمانها برای تمرکز بیشتر استفاده می کنند و گشتی در اطراف پرادایس می زنند.
گزارشی از گذر زمان در پرادایس که اول از همه جوجه ها هستند از نسل سوم. جرج که پیش بقیه جوجه ها بود زمانی که بارآن آمد از سرما می لرزید که به این قسمت منتقل شد و حالا حالش بسیار خوب است.
اپ دیت محصولات که در حال انجام شدن است. قرار است که امروز به خرید و گرفتن تخم مرغها به اداره پست بروید و برای برداشتن ماشین به آخر پرادایس جایی که گاراژ است می روید و در مسیر پشت استوریج حرکت می کنید و ما این قسمت پرادایس را هم بهتر دیدیم.
آگاهانه تصمیم گرفتید بر ترسهای تان غلبه کنید که در این مرحله مسلم شده که روی خدا حساب می کنید و خداوند همواره به شجاعان پاسخ می دهد و ارتباطی که با او دارید باعث شده که خداوند همیشه شما را به بهترین زمانها و مکانها هدایت کند و همزمانی هایی برای شما رخ بدهد که معجزه است.
پست تخم مرغهایی را که سفارش داده بودیدرا برای شما تا پشت در پرادایس آورده و دیگر نیازی نیست که به آنجا بروید و این یک نشانه ای است که در خانه بمانید و وال مارت هم زیاد مهم نیست و چقدر خوشحال شدید یک خوشحالی غیر منتظره.
اگر بخواهیم رشد کنیم باید یک سری از کارها را انجام و یک سری را انجام ندهیم. در دوره کشف قوانین می توانیم ترمزهایمان را شناسایی کنیم که ممکن است کوچک باشد اما مهم و حتی ترمزهایی اصلی است.که وقتی این ترمزهای کوچک را رفع کنیم نتایج بزرگی را خواهیم گرفت.
آگاهانه زندگی کردن بسیار مهم است مانند فایل آرامش در پرتو آگاهی که چقدر گرانبهاست.
هدایت خداوند اینگونه است که خانم شایسته را به خانه برگرداند تا راحت باشند و با عجله به پرادایس بر نگردند تا افرادی که برای تعمیر ارکاندیشن آمده بودند سر وقت به تعمیر آن بپردازند.
با دیدن اول فایل که گفتید خانم مرغی جوجه های خودشو ول کرده دلم خواست مطلبی که دیروز از وین دایر خوندم اینجا مکتوب کنم:
«والت دیزنی چندسال پیش فیلمی تولید کرد با عنوان` کشور خرسها`.
درمورد زندگی یک خرس و دو توله اش در ماههای اول زندگی آنها بود.خرس مادر به توله هایش یاد میداد که چطور ماهیگیری کنند ،شکار کنند و از درخت بالا بروند.به آنها یاد میداد که در مواجهه با خطر چطور از خودشان دفاع کنند. یکروز خرس مادر با دلایلی که برای خودش داشت تصمیم گرفت آنها را ترک کند توله هایش را مجبور کرد بدون اینکه به پشت سر نگاه کنند از درخت بالا بروند و بعد آنها را ترک کرد برای همیشه!
به آنها نگفت که مثلا هر یکشنبه قرار است همدیگر را ببینند آنها را محکوم نکرد که زیادی خوب نیستند یا تهدیدشان نکرد که اگر ناامیدش کنند ترکشان خواهد کرد.
به راحتی آنها را به حال خودشان رها کرد.
در قلمرو حیوانات معنی والدین اینست که به بچه هایشان یاد بدهند که چطور از خودشان محافظت کنند چطور مستقل باشند و بعد آنها را ترک میکنند.
اما در قلمرو انسانها بزرگ کردن بچه بطور مستقل اتفاق نمی افتد،آنها همیشه باید به لحاظ روانی به ما وابسته باشند.
شما برای فرزندان خود چه میخواهید؟
آیا میخواهید که آنها اعتماد به نفس و عزت نفس بالایی داشته باشند؟
مستقل و شاد باشند؟
البته که میخواهید اما چطور میتوانید مطمعن باشید که به چنین نتیجه ای خواهید رسید؟
تنها به این شکل که خودتان چیزی باشید که برای آنها آرزو میکنید.
بچه ها رفتار شما را الگو قرار میدهند اگر شما پر از احساس گناه در زندگی خود باشید ولی به بچه ها بگویید آنطور نباشند،انگار دارید یک جنس معیوب را به آنها میفروشید.
اگر الگوی خوبی از عزت نفس برای آنها باشید آنها هم یاد میگیرند که باید چطور از شما الگو برداری کنند به علاوه اگر جوری رفتار کنید که انگار بچه ها از شما مهمتر هستند،به آنها کمکی نکرده اید در واقع به آنها یاد داده اید که دیگران را از خودشان مهمتر بدانند.
نمیتوانید اعتماد بنفس را به آنها بیاموزید،باید آن را در شما ببینند.
تنها اگر جوری رفتار کنید که انگار شما مهمترین آدم در زندگیتان هستید و خودتان را نه برای بچه ها و نه هیچ کس دیگری قربانی نمیکنید،میتوانید به آنها
بیاموزید که در زندگیشان اعتماد بنفس داشته باشند و طبق عقاید خودشان زندگی کنند.
اگر خود را قربانی میکنید به آنها یاد میدهید که خودشان را قربانی کنند.
این رفتارها چه معنی دارد؟
دیگران را بر خود مقدم بدار،خودت را دوست نداشته باش،به دنبال تایید دیگران باش…..
بسیار خوشحالم که این فایل نشونه امروز من بود و کامنت شما اولین کامنتی بود که به چشمم خورد.
یه حسی درونم گفت کامنت بذار و شخصی که این کامنت رو مکتوب کرده تحسین و سپاسگزاری کن ازش.
اتفاقا امروز قبل از تماشای این فایل داشتم با مادرم صحبت میکردم که ایشان میگفت نگران بچه هایم هستم، نگران خواهرت، ازدواجش، بچه دار شدنش و…
و چون من هم قصد دارم به زودی باردار شوم، داشتم فکر میکردم که چطور باید بچه هام رو تربیت کنم و چطوری میتونم الگوی خوبی براشون باشم. مادرم میگفت همیشه به این فکر میکردم که مادربزرگت چقدر نگران بچه هاشه ولی الان خودم هم به همین مسئله دچار شدم و چطور میتونم این مسائل پیش آمده را حل کنم.
منم با اطلاعاتی که داشتم سعی میکردم مادر رو آروم کنم و بار مشکلات رو از دوشش بردارم و بگم که تو مقصر اتفاقات پیش آمده نیستی.
پس از قطع تماس تلفنی به فکر فرو رفتم که در آینده من باید چه رفتاری با فرزندانم داشته باشم که در عین لذت بردن از خودم و زندگیم، بتونم اون ها رو مستقل و با خلاقیت و اعتماد به نفس به بالا بار بیارم.
چون من هم دوست ندارم بچه هام محدود به باورهای خودم بشن، اونا زمانی که به دنیا میان آگاهی خالص هستند.
نه از مورچه و سوسک میترسن، نه از تاریکی و چیز های دیگه.
این ما هستیم که میخایم اونا رو مثل افکار و عقاید خودمون کنیم ولی در واقع با این کار اونا رو محدود میکنیم.
دانش آموزان من امسال سر کلاس ششم، درس های زندگی به من دادن. پرسش هایی از من میپرسیدن که ساعت ها من رو به فکر وامیداشت… فکر میکردم به سوالاتشون که باور های پدر مادرشون رو زیر سوال میبردن و همش میگفتن خانوم چرا این؟؟ چرا اون؟؟ و برای حرف ها و نوشته های توی کتاب ها دلیل های منطقی تری میخاستن.
این موقع ها یاد بچگی خودم میفتادم که ای داد… چقدر ساده بودم من هر کی هر چی میگفت به راحتی قبول میکردم، بهش اعتماد میکردم، میگفتم چون مادره، پدره، خاله اس، معلمه، پس حرف درستی میزنه حتما
ولی امسال از دانش آموزانم یاد گرفتم هر چیزی رو از هر کس قبول نکنم و به عقل و ذهن خودم مراجعه کنم، و خیلی درس های دیگه که الان مجال گفتن نیست…
به هر حال خیلی ممنونم بابت این کامنت زیبا که منو به فکر فرو برد.
آرزوی شادی و سلامتی و ثروت براتون دارم دوست گلم. روز خوش
ببین خدا چطور به فکری که در سرمون میچرخه جواب میده و براش نشونه میاره!خدایاشکرت
ممنونم کهنوشتی چون منم یادم اومد دوران بچگی ساده ای داشتم و هرچیزی رو باور میکردم هیچ سوالی در ذهنم شکل نمیگرفت و اگر مادر یا پدر یا بزرگتری حرفی رو میزد ،به سادگی تو ذهنم ثبت میشد و میبینم الان اون باورها رو سفت و سخت دارم زندگی میکنم
که برای تغییرش هفت خوان رستم لازمه!
نمیشه گذشته رو تغییر داد ولی واقعا برام سوال ایجاد شد چرا کودکی کنجکاو نبودم؟
چند روزی میشد با چالشی تو زندگی برخورد کرده بودم یکم زدم جاده خاکی
سرزنش کردن خودم شروع شد ولی سعی کردم زود برگردم به مسیر و برای شروع از زندگی در بهشت شروع کردم
چقدررر آخه من این سریال و استاد و مریم جون و این مکان بهشتی رو دوست دارم آنقدر بهم انرژی میده که حد نداره
این روزا یکی از دلایلی که تو کنترل ذهنم موفق نبودم ترس ها بودن
آنقدر نجواها قدرت گرفته بودن که کلی ترس احاطه ام کرده بود
این فایل یه نشونه بود برای من که اگه میخام رشد کنم بائو پا رو یه سری ترس ها بزارم
چطوری میتونم این کارو کنم وقتی توکل کنم به منبع انرژی به قدرت اصلی
همه ی این ترس ها از دور بزرگن وقتی واردشدن بشم هیچی نیستن
یکم درک این جمله برام سخته
چون بعصی وقتا به ترس خیلی پر و بال میدم
تو دل ناشناخته نمیرم
ولی اینجا یاد گرفتم اگر میخوام رشد کنم باید پامو از رو این ترمز ها بردارم
اونوقت که رشد من شروع میشه
و این کار فقط با کمک خدا و همت من عملی میشه
مؤمنان فقط بر خدا توکل میکنند و هر کسی بر خدا توکل کند خدا برای او کافیست
باید هر روزو و هر لحظه این جمله رو تکرار کنم آنقدر که یشه جزئی از وجودم
وقتی کامنت دوستان رو خوندم یه درس مهم برام داشت
تغییراتی که دوستمون بهش اشاره کرده بود رو هم من کم و بیش دارم
واقعا اینجا بودن تو این سایت
چقدرتغییر در من ایجاد کرده
چند روز پیش یه مسیر همیشگی رو داشتیم می رفتیم به همسرم گفتم بیا ازداین مسیر جدید بریم اولش گفت ولش کن معلوم نیست اینجا به کجا میره
ولی بعدش قبول کرد خداییییا وقتی از مسیر جدید رفتیم چقدرررر زیبایی دیدیدم
همسرم میگفت ببین ما چه جایی رو از دست دادیم
تازه اینهمه زیبایی نزدیک ما بود و ما همش ازش غافل بودیم ولی تجربه جدید و رفتن تو دل ناشناخته چه درس هایی داشت
این یه قدم کوچیک بود همش به خودم میگم تو دل ترس های بزرگتر بری چی میشه فقط از خدا کمک میخام که تو این مسیر من و همه س دوستانم رو کمک کنه
چون واقعا تا وقتی یه سری ترمز ها رو برداری رشدی صورت نمیگیره
چقدررر حس خوبی داشتن تخم مرع ها جلو در و وقتی این جمله رو گفتید اشکمسرازیر شد که این خدا چقدرررر مهربون که وقتی کارها رو بهش میسپاریم همه چیزرو به بهترین نحو ممکن انجام میده
تما کی تو این بازی موفق میشه کسی که واقعی توکل کرده باشه
مریم جون مرسی بابت تک به تک نکته هایی که گفتی
در مورد مسئله آرایش
من تو این زمینه اعتماد به نفس پایینی دارم یکی از دلایلشم پوستم رو میدونم که البته تا الان اینجور فکر میکردم بعد متوجه شدم این ریشه اش از عزت نفسه
همیشه آرایش کمی میکنم ولی باید این کارو بکنم چون وقتی حتی همون یه ذره آرایش رو هم ندارم اصلا اعتماد به نفس ندارم
چرا این اتفاق میافته چون نطر مردم برام مهمه
چون دوست دارم تاییدشون رو بگیرم
هر روز باید به خودم بگم بابا اصلا نطر مردم مهم نیست ،مهم منم که از درون خودمو چطوری میبینم
من اگه خودمو دوست داشته باشم دیگران منو دوست دارن و احترام میزارن
الان به خاطر یه سری مشکلات پوستی خیلی اعتماد به نفسم آسیب دیده من باید تو دل این ترس برم و یک بار بدون آرایش برم بیرون و ببینم که اتفاق خاصی نمیافته
به نام خدای مهربان سلام به استاد عزیز و خانم شایسته نازنین و دوستان گرامی خداروشکر بابت دیدن این بهشت زیبا تحسین میکنم این پردایس زیبا و جذاب رو تحسین میکنم خانم شایسته عزیز رو که خیلی عالی توضیح دادن واقعا یک الگوی عالی برامون شدی تو زندگی مون که هر جا چیزی یا کاری خواست ما رو منع کنه بگیم خانم شایسته عزیز تونست من هم میتونم با توکل بر خدا اون کارو انجام میدیم خداروصد هزار بار شکر بابت آشنا شدن باشما چقد عالی بود گل تایم غروب چقد درست گفتین که از بیرون همه چیز بزرگه وقتی میری توش میبینه نه اونقدم بزرگ نبود خیلی خوشحال که کنار تو هستم خیلی همه چیز هروز عالیتر میشه چقد عالی که خدا سوپرایز کرد شمارو اره واقعا من هم خیلی این سوپرایز شدن و دوست دارم واقعا تجربه هاتون رو خیلی دوست دارم تنها بودن در این جنگل بزرگ نگه داری جوجه ها رانندگی کردن ثروتمند بودن و به دل ترسها رفتن و هر لحظه هدایت شدن خدا رو انجام دادن و تو هر لحظه لذت بردن و سپاسگزار بودن واقعا تحسین میکنم شمارو خدایاشکرت و دستتووون دارم خیلی زیادخداروشکر درپناه الله یکتا شاد ثروتمند وسعادتمند در دنیا وآخرت باشید
ترمزهای ذهنی کوچک روازبین ببرمثل همین ترس های الکی ومحدودیت هایی که برای خودت ایجادکردی برای شناخت خودت ودنیای اطرافت بروتودل ترس هات تاراه برات مشخص تروواضح تربشه
به قول استادتوخودپای درراه بنه وهیچ مپرس
خودراه بگویددکه چون بایدکرد
خانم شایسته حتی برای غلبه برترس هاش تکاملشوطی کرده پس منم بایدواردترس های کوچیک زندگیم بشم واروم اروم ترس های بزرگترروواردش بشم ومیبینم که همش الکی وواهی بودند
خانوم شایسته نکاتی خوبی از شما یاد گرفتم و می خوام در مورد ترس و حرکت رو به ترس ها بنویسم
ترس……
«ترس»، این کلمه کوتاه، تقریباً به نحوی تمام قسمتهای مختلف زندگی ما را در بر میگیرد. این تاروپود فاسد و شیطانی که لفافه زندگی ما از آن تنیده شده بود، سلسله اتفاقاتی را در زندگی ما به حرکت درمیآورد که نتیجه آن جز بدبختی نبود و با آنکه فکر میکردیم که مستحق آن نیستیم، آیا این خود ما نبودیم که تحرک آن را باعث میشدیم؟ به نظر ما ترس میبایستی با دزدی دریک ردیف طبقهبندی شود و اینطور به نظر میرسد که بیشتر از دزدی تولید دردسر میکند. وای چقدر زیبا کتاب الکلی های گمنام در مورد ترس این مثال هارو زده که تاثیری در زندگی فردی ما انسان ها داره
ترس با دزدی در یک ردیف طبقه بندی شود
خوب بترسی و ترس ازت تجربه های خوب جدید می دزده موقیغت فرصت روابط با ادمها کشف محیط اطرافت و چیز های دیگه که ما ازش مترسیم و ترس داره اونها رو از ما می دزده به راحتی
ما تر س از ناشناخته ها داریم یعنی که ما یک سری چیز هارو تجربه نداریم با هاشون برخورد نکردیم و نا اشناست برای ما و می ترسیم
یک مثال
من قبل از اینکه گواهینامه رانندگی بگیرم و ماشین
رانندگی برام نا اشنا و ناشناخته بود یعنی می ترسیدم از رانندگی کنم همیشه فکر می کردم یعنی چطوری میشه هم حواست به ائینه بغل باشه و هم جلو تو ببینی و هم ائینه داخل حواست باشه و هم حواست به کلاچ ترمز گاز دنده باشه برام ترسناک بود می گفتم یعنی چطوری میشه رانندگی کنم
من تجربه اش نداشتم برای همین
اما وقتی تکاملی پشت فرمان ماشین خاموش نشستم بعد روشن کردم بعد کلاچ گاز دنده رو تمرین کردم و هی هی تمرین شد هی من با موضوع رانندگی اشنا شدن تجربه اش کردم یادش گرفتم ماهر شدم
نتیجه الان اینکه اصلا من بدون اینکه بخوام حواسم به این گاز دنده ائینه بغل ائینه وسط باشه هر روز با ماشینم رانندگی می کنم
من مثلا شب های باغمان برام ترس ناک بود اشنا نبودم با محیط تاریک شب همین گفته شما محیط روشن طبیعت همون شبش فقط تاریک شده و گرنه همون باغ
من می ترسیدم مثلا یک قسمت از باغمان برم که دره بود تو تصوراتم این بود که شب ها اونجا چه خبره
اما روز ها هزاران بار میرفتم اما یک شب برای جمع کردن میوه رفتم و خبری نبود فقط همون محیط روز تاریک شده بود و یا تنها خوابیدن در باغ که با حرکت کردن به سمتش با این هم رو به رو شدم و چند شب بار ها تنهایی امدم و تجربه کردم خوابیدن تو باغ و چیز های دیگه که ترس داشتم و ناشناخته بود برام من باهاش رو به رو شدم و اعتماد به نفسم بیشتر شد و این ترس همه در یک غالب ذهن توهم امیز هست در خصوص کسب کار روابط سلامتی این چیز ها که برای ما ناشناخته هست با اون محیط ها حل مسائل زندگی و ما باید حرکت کنیم با ایمان که خداوند در تمامیه لحظه هست کمک می کنه تا ما عبور کنیم تجربه کنیم
من الان از شنا کردن می ترسم شنا کردن درست تمرین نکردم که یادش بگیرم و ناشناخته هست برای من
از ارتفاع من یادمه یک روز از نردبان رفتم بالای پشت بام ارتفاعی نداشت من تا ظهر اونجا بالای پشت بام خانه گیر کرده بود و بلا خره از یک جای دیگه امدم پایین :) و نتیجه اش که الان از ارتفاع معمول ترسی ندارم خدارو شکر و چیز های دیگه بایستی حرکت کنم تمرین کنم و تجربه اش کنم
از کلمه ( ما ) استفاده کردم و این یعنی ( من ) اشاره و یاد اوری به خودم هست
امروز جمعه صبح آمدم سر کارم بعداز نظافت کامل و حس خوب چند تا مشتری راه انداختم والبته یکی یکی از مشتریان هم عضو سایت بود کلی باهم صحبت کردیم و انرژی مثبت گرفتیم بعد خداحافظی کرد ورفت واین جمله را گفت در حین رفتن ، بریم تا زندگی خوبی خلق کنیم،
من با این جمله ایشان صبح را آغاز کردم و با یک حس خوب و شادی تا این موقع که روز جمعه هم هست کلی مشتری تنها یی راه انداختم و از این بابت خدا را سپاس گذارم.
بعد آمدم سایت مریم بانو را دیدم که دوربین فوقالعاده خودش را برداشته و صحنه های زیبا و قشنگ از بهشت نشان میده ، واقعا امروز چه روزی همه طرف سر میزنم حس خوب ، شادی ، خوشبختی می بینم .
مریم بانو با نشانه زندکی میکنه و کاملا هدایتی و از قبل برنامه ریزی نمی کنه و در مسیر می بینیم که خدا هدایت میکنه و مسیرش را عوض میکنه،
داشت میرفت بسته تخم مرغ بگیره که دم در گذاشته بودن و کلا خرید وال مارت هم نرفت ،
چقدر خوب با ترس ها آشنا شد و هر کدام حکم یک ترمز را داشتن بصورت تکاملی دونه دونه ترس های واهی را حذف کرد و بعد دید کلی پیشرفت کرده قبلا که اصلا طبیعت نمی رفت بخاطر ترمز بهداشتی نبودنش الان تنها توی جنگل وحشی زندگی میکنه ، واقعا این عالیه ، واقعا کدام دانشگاه میتونه اینجوری ترس را درمان کنه.
نشانه آمد که خرید نره و خانه ماند ، که قرار بود تعمیر کاران بیان و با ماشین مجهز و کارشان را انجام بدن
هر وقت منظره های زیبای پارادایس رو به تصویر میکشید به غایت روحم جلا پیدا میکنه
لذتی مبرم وصف ناپذیر اونجایی که استاد میگن قلبت باز میشه دقیقا قلب منم هم باز میشه
چقدر زیبا این مسیر گذر از ترس رو طی کردید و اونها رو در حل کردید و تضاد ها رو یکی پس از دیگری در حال گذار هستید.قطعا العان از اینفایل مدت زیادی هست که گذشته و بی خیلی دیگه از این مسائل براتون خاطره شده.
چقدر توکل واقعی و وصل سدن به منبع اصلی رب العالمین زیباست و چقدر قدرت آدم توی گذر از مسائل سهل تر میشه.
توکل یعنی چی؟ یعنی شما موکل قدرتمند ترین وکیل جهان هستید و میدونید در هر مسیله ای به تضاد بر بخوردید بهش رجوع میکنید و اون مسیله با هدایتش حل میشه و شما ایمانتون بهش بیشتر و بیشتر میشه
خیلی لذت بردم و از رب العالمینم سپاسگزارم که هدایت شدم به شما که دستی هستید از دستان پروردگار برای فهماندن معنی زندگی
فتبارک الله احسن الخالقین
سلام استاد عزیزم و مریم بانو
امروز متعلق به مریم عزیزم هست بهتون افتخار میکنم هستید چنین قوی
منم از جنگل بینهایت لذت میبرم واین ترس منو از خیلی تجربه ها منع کرده هرچند به کمک خداوند خیلی بهتر شدم ،قبلا خیلی به جن و نیروهای ماورایی و خلاصه چشم زخم و ازین قبیل باور و اعتقاد دارم ولی الان به یاری خداوند عالی شدم و هر روز قوی تر از قبل به مسیر ادامه میدم،مریم عزیزم شما خیلی قوی هستید اینو مطمعن باشید که همچین با ظرافت و ارامش در دل جنگل دارید زندگی با عشق و لذت رو تجربه میکنید
و چقدر خوب متوجه هدایت های پروردگار میشید بهتون تبریک میگم عزیزم
ورود تخم مرغهای جدید عالیه،اینکه شما با آرامش برمیگردید و بعدش خیلی راحت متوجه میشید با نرفتنتون لطف خدارو در چند جهت شامل حالتون دیدید ،مث همین اومدن افرادی که برای تعمیر باید حضور میداشتید ،و عالی هستید ک تک و تنها بدون نگرانی با افرادی غریبه راحت ارتباط دارید و اصلا ترس و استرسی ندارید چون همراه و یاور شما خداوندی هست که در تک تک زندگی جاری هست
این خودش بحدی دستاورد بزرگی هست ک میشه با همین یه قلم کلی تجربه موفقیت کسب کرد
من خودم فعلا دارم رو خودم کار میکنم قوی باشم و نترسم البته شما الگوی بسیار عالی هستید خداوند رو شکر میکنم در جنبه های مختلف میتونم ازتون الگو بگیرم
بازم تحسین میکنم رابطه پر از عشق اعتماد و آرامش شما و استاد عزیز رو که به علایق همدیگه احترام میذارید و با هم هماهنگ هستید البته که خداوند همچین عشق و آرامشی رو در زندگیتون قرار داده باز خدایا شکرت حضورت رو
سرسبزی و زیبایی این بهشت بحدی زیباست که نمیشه ازش نگفت ،اینکه شما اوایل بحدی این بهشت براتون بزرگ بوده ک یکسری از امکاناتش رو کشف نکردید ولی الان از بالا دارید میبیند و مطمعنن خیلی عالی اشراف دارید پس وقتی ما در موضوعی اشراف داشته باشیم و همون آرامش رو داشته باشیم میتونیم خیلی راحت از پس تموم شرایط پیش بیایم مث وقتی که میخوایم کاری رو شروع کنیم با اینکه ادامه مسیر برامون نا مشخصه ولی یه نیروی برتری بهمون این امید رو میده که نترسیم و نگران نباشیم از ادامه مسیر،مث همین بودن الانمون در این سایت و تکامل پیوسته مون در مسیر سعادت و راه آسفالت
خیلی خیلی لذت بردم از این فایل و خداوند رو سپساگزارم
خدایا شکرت برای وجود همسر عزیزم و خدایا شکرت برای نعمت فرزند عزیزم
خدایا شکرت برای استقلال مالی و آزادی زمانی و آزادی مکانی که بهم هدیه دادی
خدایا شکرت با افراد اتفاقات و ایده های مواجه میشم ک موجب سعادت و آرامش و رفاه زندگیم هستند
خدایا شکرت وکیل و همه کاره زندگیم تحت هر شرایطی هستی
در پناه تنها قدرت برتر جهان شاد سالم ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشیم
به نام خداوند مهربان
سلام استاد و خانم شایسته عزیز
صبحی زیبا در پرادایس.
صدای مرغ و خروس و اردکها استریو فونیک در همه جای پرادایس به گوش می رسد مگر هنگامی که در حال دانه خوردن باشند آنقدر که در گلویشان گیر می کند.
زیبایی های پرادایس تکراری نمی شود هر لحظه هوایی و …..زیباتر
استاد به تمپا رفته اند و خانم شایسته تنها هستند و از این زمانها برای تمرکز بیشتر استفاده می کنند و گشتی در اطراف پرادایس می زنند.
گزارشی از گذر زمان در پرادایس که اول از همه جوجه ها هستند از نسل سوم. جرج که پیش بقیه جوجه ها بود زمانی که بارآن آمد از سرما می لرزید که به این قسمت منتقل شد و حالا حالش بسیار خوب است.
اپ دیت محصولات که در حال انجام شدن است. قرار است که امروز به خرید و گرفتن تخم مرغها به اداره پست بروید و برای برداشتن ماشین به آخر پرادایس جایی که گاراژ است می روید و در مسیر پشت استوریج حرکت می کنید و ما این قسمت پرادایس را هم بهتر دیدیم.
آگاهانه تصمیم گرفتید بر ترسهای تان غلبه کنید که در این مرحله مسلم شده که روی خدا حساب می کنید و خداوند همواره به شجاعان پاسخ می دهد و ارتباطی که با او دارید باعث شده که خداوند همیشه شما را به بهترین زمانها و مکانها هدایت کند و همزمانی هایی برای شما رخ بدهد که معجزه است.
پست تخم مرغهایی را که سفارش داده بودیدرا برای شما تا پشت در پرادایس آورده و دیگر نیازی نیست که به آنجا بروید و این یک نشانه ای است که در خانه بمانید و وال مارت هم زیاد مهم نیست و چقدر خوشحال شدید یک خوشحالی غیر منتظره.
اگر بخواهیم رشد کنیم باید یک سری از کارها را انجام و یک سری را انجام ندهیم. در دوره کشف قوانین می توانیم ترمزهایمان را شناسایی کنیم که ممکن است کوچک باشد اما مهم و حتی ترمزهایی اصلی است.که وقتی این ترمزهای کوچک را رفع کنیم نتایج بزرگی را خواهیم گرفت.
آگاهانه زندگی کردن بسیار مهم است مانند فایل آرامش در پرتو آگاهی که چقدر گرانبهاست.
هدایت خداوند اینگونه است که خانم شایسته را به خانه برگرداند تا راحت باشند و با عجله به پرادایس بر نگردند تا افرادی که برای تعمیر ارکاندیشن آمده بودند سر وقت به تعمیر آن بپردازند.
خدایا شکرت
عاشقتونیم
به نام پروردگار بی همتا که نامش ویادش آرامش بخش قلبم شده وگرمی دستانش مثل کوه ایستاده در کنارم تا قلبم محکم باشد
سلام براستاد جان ومریم جان عزیزم
چقدر این فایل کلید داشت اگر بشنوم با گوش جان واستفاده کنم
تحسین میکنم این شجاعت مریم جان که با خودش اینقدر در صلحه
چقدر این جمله قلبم را آروم میکنه :
مومنان فقط برخدا توکل میکنند وهرکس برخدا توکل کند خدا برایش کافیست
چقدر از وقتی با استاد ومریم جان بیشتر آشنا شدم با این فایل ها عاشق تنهایی شدم
خلوت کردن با خدا چقدرحال خوبی داره گذشت زمان را نمیفهمی دلت میخواد ساعت ها با هاش حرف بزنی یا اصلا سکوت کنی اون حرف بزنه وتو بشنوی
گاهی با خدا که خلوت میکنم میگم خدا جونم تو حرف بزن من بشنوم
آخه قلبم آروم میشه باهاش موافقه
چقدر این جمله مریم جون تلنگر بود برام هرچیزی که در روستایی هست در تاریکی هم هست
فقط ذهن ما گنده میکنه ونیمه خالی را میبینه
گاهی با خودم میگم همه به روز میمیرند و بی اذن خدا برگ از درخت نمی افتد پس جای هیچ ترسی نیست
پس نگهدار من آنست که من میدانم شیشه را در بغل سنگ نگه میدارد
خداراشکر که این قسمت نشانه امروزم بود این قسمت را چند بار دیدم ولی امشب یه حس و حال دیگه داشت برام
خدایا مرا آن ده که آن به
سلام سلام سلام
با دیدن اول فایل که گفتید خانم مرغی جوجه های خودشو ول کرده دلم خواست مطلبی که دیروز از وین دایر خوندم اینجا مکتوب کنم:
«والت دیزنی چندسال پیش فیلمی تولید کرد با عنوان` کشور خرسها`.
درمورد زندگی یک خرس و دو توله اش در ماههای اول زندگی آنها بود.خرس مادر به توله هایش یاد میداد که چطور ماهیگیری کنند ،شکار کنند و از درخت بالا بروند.به آنها یاد میداد که در مواجهه با خطر چطور از خودشان دفاع کنند. یکروز خرس مادر با دلایلی که برای خودش داشت تصمیم گرفت آنها را ترک کند توله هایش را مجبور کرد بدون اینکه به پشت سر نگاه کنند از درخت بالا بروند و بعد آنها را ترک کرد برای همیشه!
به آنها نگفت که مثلا هر یکشنبه قرار است همدیگر را ببینند آنها را محکوم نکرد که زیادی خوب نیستند یا تهدیدشان نکرد که اگر ناامیدش کنند ترکشان خواهد کرد.
به راحتی آنها را به حال خودشان رها کرد.
در قلمرو حیوانات معنی والدین اینست که به بچه هایشان یاد بدهند که چطور از خودشان محافظت کنند چطور مستقل باشند و بعد آنها را ترک میکنند.
اما در قلمرو انسانها بزرگ کردن بچه بطور مستقل اتفاق نمی افتد،آنها همیشه باید به لحاظ روانی به ما وابسته باشند.
شما برای فرزندان خود چه میخواهید؟
آیا میخواهید که آنها اعتماد به نفس و عزت نفس بالایی داشته باشند؟
مستقل و شاد باشند؟
البته که میخواهید اما چطور میتوانید مطمعن باشید که به چنین نتیجه ای خواهید رسید؟
تنها به این شکل که خودتان چیزی باشید که برای آنها آرزو میکنید.
بچه ها رفتار شما را الگو قرار میدهند اگر شما پر از احساس گناه در زندگی خود باشید ولی به بچه ها بگویید آنطور نباشند،انگار دارید یک جنس معیوب را به آنها میفروشید.
اگر الگوی خوبی از عزت نفس برای آنها باشید آنها هم یاد میگیرند که باید چطور از شما الگو برداری کنند به علاوه اگر جوری رفتار کنید که انگار بچه ها از شما مهمتر هستند،به آنها کمکی نکرده اید در واقع به آنها یاد داده اید که دیگران را از خودشان مهمتر بدانند.
نمیتوانید اعتماد بنفس را به آنها بیاموزید،باید آن را در شما ببینند.
تنها اگر جوری رفتار کنید که انگار شما مهمترین آدم در زندگیتان هستید و خودتان را نه برای بچه ها و نه هیچ کس دیگری قربانی نمیکنید،میتوانید به آنها
بیاموزید که در زندگیشان اعتماد بنفس داشته باشند و طبق عقاید خودشان زندگی کنند.
اگر خود را قربانی میکنید به آنها یاد میدهید که خودشان را قربانی کنند.
این رفتارها چه معنی دارد؟
دیگران را بر خود مقدم بدار،خودت را دوست نداشته باش،به دنبال تایید دیگران باش…..
سلام دوست همفرکانسی من
نجمه بانو
بسیار خوشحالم که این فایل نشونه امروز من بود و کامنت شما اولین کامنتی بود که به چشمم خورد.
یه حسی درونم گفت کامنت بذار و شخصی که این کامنت رو مکتوب کرده تحسین و سپاسگزاری کن ازش.
اتفاقا امروز قبل از تماشای این فایل داشتم با مادرم صحبت میکردم که ایشان میگفت نگران بچه هایم هستم، نگران خواهرت، ازدواجش، بچه دار شدنش و…
و چون من هم قصد دارم به زودی باردار شوم، داشتم فکر میکردم که چطور باید بچه هام رو تربیت کنم و چطوری میتونم الگوی خوبی براشون باشم. مادرم میگفت همیشه به این فکر میکردم که مادربزرگت چقدر نگران بچه هاشه ولی الان خودم هم به همین مسئله دچار شدم و چطور میتونم این مسائل پیش آمده را حل کنم.
منم با اطلاعاتی که داشتم سعی میکردم مادر رو آروم کنم و بار مشکلات رو از دوشش بردارم و بگم که تو مقصر اتفاقات پیش آمده نیستی.
پس از قطع تماس تلفنی به فکر فرو رفتم که در آینده من باید چه رفتاری با فرزندانم داشته باشم که در عین لذت بردن از خودم و زندگیم، بتونم اون ها رو مستقل و با خلاقیت و اعتماد به نفس به بالا بار بیارم.
چون من هم دوست ندارم بچه هام محدود به باورهای خودم بشن، اونا زمانی که به دنیا میان آگاهی خالص هستند.
نه از مورچه و سوسک میترسن، نه از تاریکی و چیز های دیگه.
این ما هستیم که میخایم اونا رو مثل افکار و عقاید خودمون کنیم ولی در واقع با این کار اونا رو محدود میکنیم.
دانش آموزان من امسال سر کلاس ششم، درس های زندگی به من دادن. پرسش هایی از من میپرسیدن که ساعت ها من رو به فکر وامیداشت… فکر میکردم به سوالاتشون که باور های پدر مادرشون رو زیر سوال میبردن و همش میگفتن خانوم چرا این؟؟ چرا اون؟؟ و برای حرف ها و نوشته های توی کتاب ها دلیل های منطقی تری میخاستن.
این موقع ها یاد بچگی خودم میفتادم که ای داد… چقدر ساده بودم من هر کی هر چی میگفت به راحتی قبول میکردم، بهش اعتماد میکردم، میگفتم چون مادره، پدره، خاله اس، معلمه، پس حرف درستی میزنه حتما
ولی امسال از دانش آموزانم یاد گرفتم هر چیزی رو از هر کس قبول نکنم و به عقل و ذهن خودم مراجعه کنم، و خیلی درس های دیگه که الان مجال گفتن نیست…
به هر حال خیلی ممنونم بابت این کامنت زیبا که منو به فکر فرو برد.
آرزوی شادی و سلامتی و ثروت براتون دارم دوست گلم. روز خوش
سلام دوست عزیزم
خدا چقدر سریع الاجابه هست الله اکبر
با خوندن سطرهای اول کامنتت تنم مور مور شد
ببین خدا چطور به فکری که در سرمون میچرخه جواب میده و براش نشونه میاره!خدایاشکرت
ممنونم کهنوشتی چون منم یادم اومد دوران بچگی ساده ای داشتم و هرچیزی رو باور میکردم هیچ سوالی در ذهنم شکل نمیگرفت و اگر مادر یا پدر یا بزرگتری حرفی رو میزد ،به سادگی تو ذهنم ثبت میشد و میبینم الان اون باورها رو سفت و سخت دارم زندگی میکنم
که برای تغییرش هفت خوان رستم لازمه!
نمیشه گذشته رو تغییر داد ولی واقعا برام سوال ایجاد شد چرا کودکی کنجکاو نبودم؟
چه کسی و چجوری ذوق کنجکاوی رو در ما کشت؟
به نام خدای مهربان
سلام
خدایا شکرتت امروز این قسمت رو دیدم
چند روزی میشد با چالشی تو زندگی برخورد کرده بودم یکم زدم جاده خاکی
سرزنش کردن خودم شروع شد ولی سعی کردم زود برگردم به مسیر و برای شروع از زندگی در بهشت شروع کردم
چقدررر آخه من این سریال و استاد و مریم جون و این مکان بهشتی رو دوست دارم آنقدر بهم انرژی میده که حد نداره
این روزا یکی از دلایلی که تو کنترل ذهنم موفق نبودم ترس ها بودن
آنقدر نجواها قدرت گرفته بودن که کلی ترس احاطه ام کرده بود
این فایل یه نشونه بود برای من که اگه میخام رشد کنم بائو پا رو یه سری ترس ها بزارم
چطوری میتونم این کارو کنم وقتی توکل کنم به منبع انرژی به قدرت اصلی
همه ی این ترس ها از دور بزرگن وقتی واردشدن بشم هیچی نیستن
یکم درک این جمله برام سخته
چون بعصی وقتا به ترس خیلی پر و بال میدم
تو دل ناشناخته نمیرم
ولی اینجا یاد گرفتم اگر میخوام رشد کنم باید پامو از رو این ترمز ها بردارم
اونوقت که رشد من شروع میشه
و این کار فقط با کمک خدا و همت من عملی میشه
مؤمنان فقط بر خدا توکل میکنند و هر کسی بر خدا توکل کند خدا برای او کافیست
باید هر روزو و هر لحظه این جمله رو تکرار کنم آنقدر که یشه جزئی از وجودم
وقتی کامنت دوستان رو خوندم یه درس مهم برام داشت
تغییراتی که دوستمون بهش اشاره کرده بود رو هم من کم و بیش دارم
واقعا اینجا بودن تو این سایت
چقدرتغییر در من ایجاد کرده
چند روز پیش یه مسیر همیشگی رو داشتیم می رفتیم به همسرم گفتم بیا ازداین مسیر جدید بریم اولش گفت ولش کن معلوم نیست اینجا به کجا میره
ولی بعدش قبول کرد خداییییا وقتی از مسیر جدید رفتیم چقدرررر زیبایی دیدیدم
همسرم میگفت ببین ما چه جایی رو از دست دادیم
تازه اینهمه زیبایی نزدیک ما بود و ما همش ازش غافل بودیم ولی تجربه جدید و رفتن تو دل ناشناخته چه درس هایی داشت
این یه قدم کوچیک بود همش به خودم میگم تو دل ترس های بزرگتر بری چی میشه فقط از خدا کمک میخام که تو این مسیر من و همه س دوستانم رو کمک کنه
چون واقعا تا وقتی یه سری ترمز ها رو برداری رشدی صورت نمیگیره
چقدررر حس خوبی داشتن تخم مرع ها جلو در و وقتی این جمله رو گفتید اشکمسرازیر شد که این خدا چقدرررر مهربون که وقتی کارها رو بهش میسپاریم همه چیزرو به بهترین نحو ممکن انجام میده
تما کی تو این بازی موفق میشه کسی که واقعی توکل کرده باشه
مریم جون مرسی بابت تک به تک نکته هایی که گفتی
در مورد مسئله آرایش
من تو این زمینه اعتماد به نفس پایینی دارم یکی از دلایلشم پوستم رو میدونم که البته تا الان اینجور فکر میکردم بعد متوجه شدم این ریشه اش از عزت نفسه
همیشه آرایش کمی میکنم ولی باید این کارو بکنم چون وقتی حتی همون یه ذره آرایش رو هم ندارم اصلا اعتماد به نفس ندارم
چرا این اتفاق میافته چون نطر مردم برام مهمه
چون دوست دارم تاییدشون رو بگیرم
هر روز باید به خودم بگم بابا اصلا نطر مردم مهم نیست ،مهم منم که از درون خودمو چطوری میبینم
من اگه خودمو دوست داشته باشم دیگران منو دوست دارن و احترام میزارن
الان به خاطر یه سری مشکلات پوستی خیلی اعتماد به نفسم آسیب دیده من باید تو دل این ترس برم و یک بار بدون آرایش برم بیرون و ببینم که اتفاق خاصی نمیافته
خیلی برام سخته ولی سعی میکنم حتما انجامش بدم
خدایا شکرت برای حضور استاد و مریم جان تو زندگیم
به نام خدای مهربان سلام به استاد عزیز و خانم شایسته نازنین و دوستان گرامی خداروشکر بابت دیدن این بهشت زیبا تحسین میکنم این پردایس زیبا و جذاب رو تحسین میکنم خانم شایسته عزیز رو که خیلی عالی توضیح دادن واقعا یک الگوی عالی برامون شدی تو زندگی مون که هر جا چیزی یا کاری خواست ما رو منع کنه بگیم خانم شایسته عزیز تونست من هم میتونم با توکل بر خدا اون کارو انجام میدیم خداروصد هزار بار شکر بابت آشنا شدن باشما چقد عالی بود گل تایم غروب چقد درست گفتین که از بیرون همه چیز بزرگه وقتی میری توش میبینه نه اونقدم بزرگ نبود خیلی خوشحال که کنار تو هستم خیلی همه چیز هروز عالیتر میشه چقد عالی که خدا سوپرایز کرد شمارو اره واقعا من هم خیلی این سوپرایز شدن و دوست دارم واقعا تجربه هاتون رو خیلی دوست دارم تنها بودن در این جنگل بزرگ نگه داری جوجه ها رانندگی کردن ثروتمند بودن و به دل ترسها رفتن و هر لحظه هدایت شدن خدا رو انجام دادن و تو هر لحظه لذت بردن و سپاسگزار بودن واقعا تحسین میکنم شمارو خدایاشکرت و دستتووون دارم خیلی زیادخداروشکر درپناه الله یکتا شاد ثروتمند وسعادتمند در دنیا وآخرت باشید
به نام خدایی که عاشق ماست
به نام تنهامنبع رزق وروزی درجهان
به نام تنهاقدرت حاکم برجهان هستی
سلام استادعزیزم
سلام دوستان
یکم فکرم درگیربودگفتم بزنم رودکمه نشونه وازخداسوال کردم وزدم روی نشونه
((فقط روی خداوندحساب کن وبروتودل ترس هات))
ترمزهای ذهنی کوچک روازبین ببرمثل همین ترس های الکی ومحدودیت هایی که برای خودت ایجادکردی برای شناخت خودت ودنیای اطرافت بروتودل ترس هات تاراه برات مشخص تروواضح تربشه
به قول استادتوخودپای درراه بنه وهیچ مپرس
خودراه بگویددکه چون بایدکرد
خانم شایسته حتی برای غلبه برترس هاش تکاملشوطی کرده پس منم بایدواردترس های کوچیک زندگیم بشم واروم اروم ترس های بزرگترروواردش بشم ومیبینم که همش الکی وواهی بودند
اگه میخوای درامددافزایش پیداکنه بایداین ترسهاکه ترمزهای توهستندروبرداری تادرهابازبشه
مثل ترس ازحرف مردم
ترس ازشروع یابهترکردن کسب وکارت
وخیلی ترس های دیگه که بایدکمتروکمتربشه
اکثرمااومدیم تواین سایت که ثروتمندبشیم ولی خدای واقعی روپیداکردیم
اول به ارامش رسیدیم
شخصیتمون تغییرکرده
مثلا من خودم هنوزنتایج مالی خوبی نگرفتم ولی بادیدن همین فایل های رایگان نه دوره ها
ارام ترشدم
صبورترشدم
حرف مردم برام کمرنگ ترشده
شجاعتم بیشترشده
اعتمادبه نفسم بالاتررفته
خودموبیشتردوست دارم
باخودم درصلحم
درسلامت کامل هستم
ازتنهایی لذت میبرم وباخدای خودم عشق بازی میکنم وحرف میزنم واشک شوق میریزم
افزایش درامدداشتم
ازپیشرفت دیگران خوشحال میشم وتحسینشون میکنم
اکثراوقات حالم عالیه که قبلاارزوی حال خوب روداشتم
به خاطرکوچکترین نعمت های خودم سپاسگذارخداوندهستم هرروزوهرشب
باشنیدن صدای یک پرنده ذوق میکنم ولذت میبرم
کنجکاوترشدم ودوست دارم هرروزباادم هاوشرایط وتجربیات جدیدروبروبشم وواردحل مساعل زندگیم بشم
خودموبهترشناختم
رهاتروبیخیال ترشدم
یعنی واقعااینهاتغییرشخصیت نیست؟؟!!!!!
چراهست
خیلی هاهستندمیلیاردمیلیاردثروت دارندولی ارامش ندارن
ولی من الان دارم پس این خودش یک ثروت عظیمه
اول بایدشخصیتت تغییرکنه بعدکم کم ثروت به شکل ویلاوخونه های لوکس وماشبن های لوکس خودش میادتوزندگیت
کیست که خداوند بخواهداوراهدایت کندوکسی بخوادبه ان اسیب برساند
خدایاشکرت که این اگاهی هاروبه من دادی که ارامش بیادتوزندگیم(ارامش درپرتواگاهی)
نگران فردانباش
درلحظه زندگی کن
خودش درست میشه
ایاخداوندبرای بندگانش کافی نیست
خدایاکمکم کن که فقط روی توحساب کنم و فقط به توتوکل کنم
خدایاکمکم کن که ترس هاوترمزهای ذهنی خودم روبشناسم وانهاراازبین ببرم
الهی امین
احمدفردوسی
سلام.سلام
سلام به خانوم شایسته عزیز و استاد عباس منش عزیز
خانوم شایسته نکاتی خوبی از شما یاد گرفتم و می خوام در مورد ترس و حرکت رو به ترس ها بنویسم
ترس……
«ترس»، این کلمه کوتاه، تقریباً به نحوی تمام قسمتهای مختلف زندگی ما را در بر میگیرد. این تاروپود فاسد و شیطانی که لفافه زندگی ما از آن تنیده شده بود، سلسله اتفاقاتی را در زندگی ما به حرکت درمیآورد که نتیجه آن جز بدبختی نبود و با آنکه فکر میکردیم که مستحق آن نیستیم، آیا این خود ما نبودیم که تحرک آن را باعث میشدیم؟ به نظر ما ترس میبایستی با دزدی دریک ردیف طبقهبندی شود و اینطور به نظر میرسد که بیشتر از دزدی تولید دردسر میکند. وای چقدر زیبا کتاب الکلی های گمنام در مورد ترس این مثال هارو زده که تاثیری در زندگی فردی ما انسان ها داره
ترس با دزدی در یک ردیف طبقه بندی شود
خوب بترسی و ترس ازت تجربه های خوب جدید می دزده موقیغت فرصت روابط با ادمها کشف محیط اطرافت و چیز های دیگه که ما ازش مترسیم و ترس داره اونها رو از ما می دزده به راحتی
ما تر س از ناشناخته ها داریم یعنی که ما یک سری چیز هارو تجربه نداریم با هاشون برخورد نکردیم و نا اشناست برای ما و می ترسیم
یک مثال
من قبل از اینکه گواهینامه رانندگی بگیرم و ماشین
رانندگی برام نا اشنا و ناشناخته بود یعنی می ترسیدم از رانندگی کنم همیشه فکر می کردم یعنی چطوری میشه هم حواست به ائینه بغل باشه و هم جلو تو ببینی و هم ائینه داخل حواست باشه و هم حواست به کلاچ ترمز گاز دنده باشه برام ترسناک بود می گفتم یعنی چطوری میشه رانندگی کنم
من تجربه اش نداشتم برای همین
اما وقتی تکاملی پشت فرمان ماشین خاموش نشستم بعد روشن کردم بعد کلاچ گاز دنده رو تمرین کردم و هی هی تمرین شد هی من با موضوع رانندگی اشنا شدن تجربه اش کردم یادش گرفتم ماهر شدم
نتیجه الان اینکه اصلا من بدون اینکه بخوام حواسم به این گاز دنده ائینه بغل ائینه وسط باشه هر روز با ماشینم رانندگی می کنم
من مثلا شب های باغمان برام ترس ناک بود اشنا نبودم با محیط تاریک شب همین گفته شما محیط روشن طبیعت همون شبش فقط تاریک شده و گرنه همون باغ
من می ترسیدم مثلا یک قسمت از باغمان برم که دره بود تو تصوراتم این بود که شب ها اونجا چه خبره
اما روز ها هزاران بار میرفتم اما یک شب برای جمع کردن میوه رفتم و خبری نبود فقط همون محیط روز تاریک شده بود و یا تنها خوابیدن در باغ که با حرکت کردن به سمتش با این هم رو به رو شدم و چند شب بار ها تنهایی امدم و تجربه کردم خوابیدن تو باغ و چیز های دیگه که ترس داشتم و ناشناخته بود برام من باهاش رو به رو شدم و اعتماد به نفسم بیشتر شد و این ترس همه در یک غالب ذهن توهم امیز هست در خصوص کسب کار روابط سلامتی این چیز ها که برای ما ناشناخته هست با اون محیط ها حل مسائل زندگی و ما باید حرکت کنیم با ایمان که خداوند در تمامیه لحظه هست کمک می کنه تا ما عبور کنیم تجربه کنیم
من الان از شنا کردن می ترسم شنا کردن درست تمرین نکردم که یادش بگیرم و ناشناخته هست برای من
از ارتفاع من یادمه یک روز از نردبان رفتم بالای پشت بام ارتفاعی نداشت من تا ظهر اونجا بالای پشت بام خانه گیر کرده بود و بلا خره از یک جای دیگه امدم پایین :) و نتیجه اش که الان از ارتفاع معمول ترسی ندارم خدارو شکر و چیز های دیگه بایستی حرکت کنم تمرین کنم و تجربه اش کنم
از کلمه ( ما ) استفاده کردم و این یعنی ( من ) اشاره و یاد اوری به خودم هست
سلام استاد عزیزم و خانم شایسته مهربان
امروز جمعه صبح آمدم سر کارم بعداز نظافت کامل و حس خوب چند تا مشتری راه انداختم والبته یکی یکی از مشتریان هم عضو سایت بود کلی باهم صحبت کردیم و انرژی مثبت گرفتیم بعد خداحافظی کرد ورفت واین جمله را گفت در حین رفتن ، بریم تا زندگی خوبی خلق کنیم،
من با این جمله ایشان صبح را آغاز کردم و با یک حس خوب و شادی تا این موقع که روز جمعه هم هست کلی مشتری تنها یی راه انداختم و از این بابت خدا را سپاس گذارم.
بعد آمدم سایت مریم بانو را دیدم که دوربین فوقالعاده خودش را برداشته و صحنه های زیبا و قشنگ از بهشت نشان میده ، واقعا امروز چه روزی همه طرف سر میزنم حس خوب ، شادی ، خوشبختی می بینم .
مریم بانو با نشانه زندکی میکنه و کاملا هدایتی و از قبل برنامه ریزی نمی کنه و در مسیر می بینیم که خدا هدایت میکنه و مسیرش را عوض میکنه،
داشت میرفت بسته تخم مرغ بگیره که دم در گذاشته بودن و کلا خرید وال مارت هم نرفت ،
چقدر خوب با ترس ها آشنا شد و هر کدام حکم یک ترمز را داشتن بصورت تکاملی دونه دونه ترس های واهی را حذف کرد و بعد دید کلی پیشرفت کرده قبلا که اصلا طبیعت نمی رفت بخاطر ترمز بهداشتی نبودنش الان تنها توی جنگل وحشی زندگی میکنه ، واقعا این عالیه ، واقعا کدام دانشگاه میتونه اینجوری ترس را درمان کنه.
نشانه آمد که خرید نره و خانه ماند ، که قرار بود تعمیر کاران بیان و با ماشین مجهز و کارشان را انجام بدن
واقعا زیباست.
بنام رب العالمین
درود بر بانو شایسته مهربان
هر وقت منظره های زیبای پارادایس رو به تصویر میکشید به غایت روحم جلا پیدا میکنه
لذتی مبرم وصف ناپذیر اونجایی که استاد میگن قلبت باز میشه دقیقا قلب منم هم باز میشه
چقدر زیبا این مسیر گذر از ترس رو طی کردید و اونها رو در حل کردید و تضاد ها رو یکی پس از دیگری در حال گذار هستید.قطعا العان از اینفایل مدت زیادی هست که گذشته و بی خیلی دیگه از این مسائل براتون خاطره شده.
چقدر توکل واقعی و وصل سدن به منبع اصلی رب العالمین زیباست و چقدر قدرت آدم توی گذر از مسائل سهل تر میشه.
توکل یعنی چی؟ یعنی شما موکل قدرتمند ترین وکیل جهان هستید و میدونید در هر مسیله ای به تضاد بر بخوردید بهش رجوع میکنید و اون مسیله با هدایتش حل میشه و شما ایمانتون بهش بیشتر و بیشتر میشه
خیلی لذت بردم و از رب العالمینم سپاسگزارم که هدایت شدم به شما که دستی هستید از دستان پروردگار برای فهماندن معنی زندگی
یا سمیع و یا بصیر
یا قریب مجیب