سریال زندگی در بهشت | قسمت 86

به نام خداوند بخشنده و مهربان

سلام… خدایا حال مرا در هر لحظه به بهترین حال تغییر بده… میدونید من با توجه به رشته تحصیلی و کاری ام خوب درک میکنم که کار عملی چقدر فرق میکنه با کلاس تئوری. خوب میفهمم که توی کارم چطور بیام و خوانده هام رو در عمل اجرا کنم یعنی میدونید اینقدر این کار رو انجام دادم که نا خود آگاه شده انجام دادنش و حالا رسیدم به مرحله لذت… یعنی توی محیط کار وقتی میام و ناخودآگاه کارها رو انجام میدم و آخر عمل چک نهایی میکنم و میبینم همه چیز رو انجام دادم نمیدونید چه لذتی داره…. اما اما اما توی زندگی… هیچ وقت یعنی قبلا، هیچ وقت نفهمیدم که بابا قانون یکیه، همونه، توی زندگی هم باید تئوری رو تبدیل کنم به عملی… چرا واقعا درک نکردم؟..

اما حالا هر روز و لحظه با کلاس زندگی در بهشت میفهمم که باید اینطوری عمل کنم، این مدلی عملگرا باشم… بخندم و لذت ببرم و شاد باشم از بار ماشین از یه لوله که از سقف زده بیرون و فان کنم زندگی رو و بخندم و قضیه رو بامزه کنم و تموم… به خدا زندگی همینه تموم زندگی همینه… مبینا چرا سخت میگیری دختر چرا لج میکنی… بدون که اکثر مردم که ناراحتن و این چیزای کوچک رو به فان تبدیل نمیکنن تو در و دیوار ن ها…. یادمه یه بار رفته بودیم بیرون از شهر توی روستاهای دور افتاده شهرستان خاش گم شدیم… یه جایی که بهش میگفتن سیاه جنگل، 😅… غروب بود و آسمان بیش از اندازه زیبا… همسفرم هی میگفت وای گم شدیم چیکار کنیم و کلی حرف های این مدلی… اون موقع نا آگاهانه، من اصلا توجه به موج منفی اون نداشتم و آروم بودم هی میگفتم غروب رو ببین ابرا رو نیگا، کوه رو ببین، مخمل سبز چمن رو ببین، یه کم که گذشت اونم آروم شد و توجهش جلب شد به زیبایی ها بعد همینطوری رفتیم و رفتیم به صورت کاملا هدایتی از این ور اون ور رفتیم و هدایت شدیم به جاده اصلی، به خدا خودمون هم باورمون نمیشد… اما حالا هر وقت یاد اون روز میوفتم به خودم میگم میبینی آرامش و تمرکز بر نکات مثبت چها میکنه؟…خدایا شکرت که من منطق هایی دارم که میتونم دهن نجواها رو اینطوری ببندم

چه آسمون رویایی چه هارمونی رنگ زیبایی بین درختان و غروب و استاد… خدای من، خدای من شکرت که در فرکانس دریافت این نعمت ها و زیبایی ها هستم خدای من شکرت که منو هر لحظه هدایت میکنی به سمت زیبایی بیشتر. خدای من شکرت که در روزهایی که نیاز به تمرکز و توجه به اصل زیبایی دارم من رو تمام و کمال هدایت میکنی به سمت زیبایی ها خدیا شکرت

وقتی دوربین خانم شایسته از داخل شاپ چرخید به سمت مرغ و جوجه ها و کوروت قرمز زیبا… من تو دلم گفتم ولوو عجب ماشین زیبایی عجب زیبایی جذابی حتما خیلی راحت و سریعه، همون موقع خانوم شایسته گفتن مرغ ها مون رو ببین… من اصلا مرغ و خروس ها رو ندیده بودم ها، بعد یه لحظه این فکر اومد تو ذهنم که فکر من دنبال وسیله هاست تا موجودات زنده، یه حرفی هست که میگن زنده ها رو دریاب… شده حکایت من، مبینا جان دخترم زنده ها رو دریاب، زندگی رو دریاب… همین عدم توجه به این موارد و توجه گذاشتن روی خاص بودن و لوکس بودن وسایل هم کج فهمی هست ها، حواست باشه… حواست باشه که به موجودات زنده دور و برت مثل همین چمن سبز زیبا، مرغ و جوجه های قد و نیم قد درختان، صدای کلاغ ها در پس زمینه همین پویایی همین نم و تعادل هوا، باران نعمت، همین هارمونی رنگهای غروب اینهاست که باید توجهت رو جلب کنه،،، سر شوق بیارتت، زنده ات کنه… این میشه عملی کردن هر آنچه از استاد یاد گرفتی که خونه و ماشین حال خوب نمیاره ها. حال خوبه که بقیه چیزها رو با خودش میاره

اون فرغون خیلی باحاله، اکثرا من از روی اون میفهمم چقدر بارون باریده 😁 خدایا شکرت برای این همه نعمت. زیر همین آسمان و در همین شرایط هستند کسانی که در نهایت آرامش و شادی درون زندگی می‌کنند…

خدای من ماه رو ببین ستاره کنارش رو ببین… ابرا رو ببین خدای من شکرت واسه این آسمون زیبا این دریاچه، این خانه رویایی خدای من شکرت. شکرت که اول صبح بیکار بودم و خانه در آرامش بود و من تونستم با این فایل زیبا حسابی فرکانس هام رو تنظیم کنم

سلام مرضیه عزیزم ممنون زیبای من واسه پیامت. انشاءالله همیشه سالم و شاد باشی و انشاءالله بتونیم به زیبایی همین گفته ها زندگی کنیم… دوستت دارم خوشگل من❤️❤️❤️❤️