سریال زندگی در بهشت | قسمت 87

به نام خدا، به نام خدای هدایتگر و خدایی که استاد عباسمنش عزیزم، و خانوده صمیمی عباسمنش و سایت توحیدی عباسمش دات کام؛ رو به عنوان دستی از دستان خودش به زندگی من هدایت کرد و بدون شک لحظه آشنایی من با استاد عزیزم، نقطه عطف زندگی من و نقطه عطف شناخت خدای واقعی و خدایی که من دوست دارم و در هر لحظه منابع خیر و برکت و ثروت و فراوانی و شادابی و سلامتی و روابط عالی و آرامش را وارد زندگی ما میکند، می باشد،

خداروشاکرم بابت اینکه استاد زیزم در پارادایس یک زندگی سراسر سادی و برکت و فراوانی و نعمت را تجربه میکنه چرا که لیاقت این همه نمت و فراوانی و ثروت رو داره، چرا که در ذره ذره صحبتهاشون، اعمالشون و باورهاشون توحید رو درک و اجرا کردن، توحیدی که تمام قدرت را به خداوند نسبت می دهد و نه هیچ کسی دیگه،

خداروشکر می کنم بابت یک روز دوست داشتنی دیگه در پارادایس، حداقل من به عنوان یکی از اعضای خانواده صمیمی عباسمنش لیاقت این رو داشتم و تکاملش رو طی کرده بودم که خداوند زیباییهای خودش و جهانش و نعمتهایش را به وسیله این دو فرشته مهربان استاد عزیزم، و عزیزِ دل استاد، با قلبهایی پاک و زلال در اختیارم قرار دهد، و خدارو بابت این نعمت بیکران سپاسگذارم،

و خداروشکر میکنم بابت اینکه در پارادایس حداکثر هیچ دو روزی رو نمیتونیم پیدا بکنیم که اتفاقات مشابه رخ بده، در این بهشت زیبا که توسط خداوند و به وسیله این دو فرشته زیبا مدیریت میشه، هرروز زیباییهای جدید، هر روز حرکات جدید و نعمت های جدید، هرروز اتفاقات تازه و نو، هر روز یک باور جدید و توحیدی،

و خدارو میلیاردها بار سپاسگذارم،

استاد عزیزم جلوی درب اصلی پارادایس با شرتک خودشون بر روی زمین چوبی نشستن، و خدارو شکر میکنم بابت اون لحظه که حتی تجسمش کردم و نشستن روی تخته چوبهای نرم جلوی درب خانه پارادایس رو احساس کردم،

استاد چشمانش، افق نگاهش، طرز صحبتش و حرکاتب بخشهای مختلف صورتش ذره به ذره بیانگر توحید و ایمانی قوی به خداوند است، ایمانی که می گوید من تسلیم تو هستم، و ایمان دارم که تمام این نعمتها و خیلی از این بیشتر را هم، همه و همه از تو دارم، و تو هدایت گر من بودی به این مسیر، به این پارادایس زیبا، به این نعمتها و آرامش بی نهایت، و من فقط تورا می خواهم، و کسی غیر از تو را حساب باز نمی کنم، اینها همان توحید است،

خداروشکر می کنم بابت این که خانه پارادایس با استحکام فوق العاده ای به کف دریاچه متصل است و خداوند است که آن را نگه داشته، و خداروشکر می کنم از این بابت،

خداروشکر میکنم بابت جوجه های نسل اول و دوم و سوم و چهارم،

جوجه هایی که وقتی فکرش رو میکنم که مانند یک نهال کوچکِ کاشته شده در خاک هستن، جوجه هایی که خانم شایسته عزیز و استاد عزیزم، به خوبی ازاونها مراقبت می کنند و برای اون ها خانه های فوق العاده قوی و با حفاظ و محکم تولید می کنند و این همه غذا و دانه های مخصوص برای انها تهیه می کنند، و در این دو قسمت از سریال زندگی در بهشت قرار هست برای اونها خانه های مخصوص و سیاری به نام چیکن شاو، تهیه کنند و دو نوع اره متفاوت و سنگین تهیه می کنند، وقتی به این همه کار فقط و فقط برای جوجه ها توجه می کنم، به یاد روزی می افتم که آن نهال کوچکی که در دل خاک کاشته شده، یک روزی قد علم میکند، بزرگ می شود و تناور می شود و سپس میوه هایش ثمر می دهد، و به روزی فکر می کنم که این جوجه های فراوان در نسلهای متفاوت؛ یک روزی تبدیل به مرغ و خروس هایی می شوند که در هر روز ممکن است بیش از ده ها تخم بدهند،

و قطعأ تصورِ شادی استاد عزیزم و خانم شایسته مهربان (که در این قسمت از سریال زندگی در بهشت، با دیدن تنها چند تخم مرغ اینهمه سپاسگذار خداوند و مرغ ها بودند، شاد و خوشحال شدند) در روزی که مرغ ها ده ها تخم بدهند واقعأ زیبا، سپاسگذارانه و شادمانه خواهد بود،

و خداروشکر می کنم بابت این ویژگی استاد عزیزم “توجه به زیبایی ها”، داستان های کوتاه و فوق العاده سادمان کننده ای که توضیح میدن، و خداروشکر بابت اینکه استاد و خانم شایسته با شنیدن این صحبت ها کلی شاد میشن و با صدای بلند میخندن، خداروشکر میکنم بابت این نعمت و آرامش و فراوانی و ثروت و برکت و خیر،

و خداروشکر میکنم بابت اینکه این باران و نعمت و رحمت الهی مانند الماسهایی زیبا و کوچک و درخشان بر بخش های مختلف سرزمین پارادایس می بارد، این باران نمت الهی هست که همیشه وجود دارد، و همیشه هست و در هیچ زمانی نیست که این آب فراوان در هیچ جایی از جهان وجود نداشته باشد، که این نشان دهنده فراوانی نعمت های الهی در دنیا است، از هر نعمتی در جهاتن بی نهایت وجود دارد، و انسان توحیدی و باایمان به هر تعدادی که می خواهد از این نعمت های همیشه موجودِ خداوند در جهان استفاد کند و خدارو میلیاردها بار شکر میکنم،

خداروشکر می کنم بابت ویژگی توجه به زیبایی ها در وجود استاد عزیزم، که باوجود باران چند دقیقه ای کوتاه در زیر بارش نعمت بی نهایت خداوند مشغول به کار بود و اجازه داد تا وجودش و بدنش از این نعمت دریافت کند و خیس شود،

خانم شایسته عزیز با توحیدِ تمام، با عشق تمام و با شادی و خنده تمام استاد رو مجبور به ترک صندلی خودشون کردن و استاد عزیزم با خنده های بی نهایت زیبا که با چشمانی بسته همراه بود؛ از صندلی بلند شدن، و این همان عشق توحیدی است، عشقی که میان دو نفر خداوند است، عشقی که سرشار از ایمان و توحید است، توحیدی که می گوید، تو دستانی از خداوند در زندگی من هستی و خداوند به وسیله تو عشقش رو به من ابراز می کنه،

و خداروشکر می کنم بابت این همه شادی و برکت و سلامتی و فراوانی و ثروت و قدرت خرید عالی در پارادایس،

همچنین خداروشکر می کنم بابت شادی استاد در هر لحظه، لحظه ای که استاد صدای اره رو در آوردن خیلی زیبا و با مزه و جالب بود و عین واقعیت بود :))))

و همچنین خداوند رو شاکرم بابت ساعت طلایی رنگ استاد با بند فکر میکنم سیلیکونی، که خیلی زیبا بود در دست استاد و واقعأ برازنده این همه ثروت و توحید و شادی و برکت و فراوانی ونعمت در زندگی شون هستن،

ابرها در پارادایس همیشه حدأقل برای من دلبری میکنه، ابرهای زیبا و سفید رنگ که رنگ سفیدشون، سفیدِ خالص نیست، یک رنگ خاص هست که من بهش میگم سفید صدفی، که خیلی دوستش دارم، و اون لحظاتی که باران نعمت و رحمت و برکت الهی در حال باریدن بود، یادم افتاد که استاد عاشق شنا کردن در دریاچه در زیر بارون هستن، و شاید اگه استاد مشغول بستن اره نبودن، در دریاچه شنا می کردن، و خدارو هزاران بار شکر میکنم بابت این همه نعمت وزیبایی و ثروت و شادابی و سلامتی و رفاه و برکت وفراوانی در زندگی،

امیدوارم که در پناه خدای یکتا شاد، سالم، ثروتمند و موفق باشید.