سریال زندگی در بهشت | قسمت 87 - صفحه 1

به نام الله یکتا

سلام

چقدر این فایل انرژیش بالا بود.

چقدر همه چیز تر و تازه تر و شادتر بود.

چقدر جذاب و باحال بود.

به خدا استاد حق داشته بیاد بشینه توی یه همچین هوایی و کاراشو انجام بده.

و حالا اینو داشته باش که چقدر این ایالت تمیزه، چقدر پاکیزه و تر و تازه است که حتی یه سر سوزن خاک روی سطوح نیست، آنقدر تمیزه که استاد جون انگار نشسته روی فرش خونه اش.

خدایاشکرت. مریم خانم گفتن الان چند روزه یا بارونه یا بعد از بارون اصلا من دیوانه شدم. گفتم من میمیرم واسه خودشو بعدش، اصلا یه حس دیوانه کننده ای به آدم میده خداوکیلی.

اینقدر انرژیش بالاست، اون قدر طراوت و تازگی داره که اصلا روح آدمو جلا میده.

خدایاشکرت. تازه اونم توی این طبیعت، وسط اینهمه نعمت و سرسبزی و زیبایی بارون میزنه اصلا روح نواز میشه. خدایاشکرت.

خدایاشکرت که برکت از در و دیوار وارد زندگیمون میشه. خانم مرغی کلا یه وجبه ، ولی روزی یه دونه تخم میذاره. الله اکبر.

اون بقیه هم که خدا داده برکت ایشالا بیشترش کنه، چه تخمهای بزرگی. چقدر هم سالم و سلامت.

خدایاشکرت. چقدر زیبا بود اون حرکتتون که هم اون قفس رو واسه جوجه ها گذاشتید و هم اون ظرف خاک رو که گفتید حسم گفت بذارم، و چقدر این حستون درسته و چقدر ذهنتون درسته و با خودتون در صلحید که اینطور به حستون عمل میکنید و میشید مادر جوجه ها که اونا رو سوار قفس میکنه و میسپره به دل خاک که عشق کنن خاک بخورن و بازی کنن.

و همینطور اون چراغه که از همین اول کار مثل اون قبلیا نتیجه و خدمتش مشخص شد و جوجه ها بعد از یه باران حسابی میان قشنگ زیرش میخوابن، گرم میشن و خلاصه حال میکنن دیگه.

واقعا واسه همینه که اعتماد به نفس مهمترین عامل موفقیته، اگه این اعتماد بنفس این یه وجبی نبود، چطوری اصلا جرئت میکرد بپره روی یه همچین مرغی؟

من به حرف استاد عمل کردم و به خواهر کوچیکم گفتم بیا این دیوار رو هل بده تا تکونش بدیم، بعد مدام یادش دادم میگه”من قویییم” بعد اومد دیوار رو هلش دادیم بهش گفتم خب دیگه خوبه برو.

یعنی قشنگ اینو دیدم که چقدر وقتی باورهات خالص باشه، ترمزهات کم باشه، میخواهی میشود، اراده میکنی انجام میشه.

ولی هرچی بزرگ میشن، نه از بیرون و شنیده ها و دیده ها، بلکه از تو همین خونه اونقدر تحفیر میشن، اونقدر فحش میخورن، اونقدر اعتماد به نفسشون تزلزل پیدا میکنه که میشهاعتماد به کفش . اونوقته که میرسن به جایی که هرکاری خواستن بکنن خودشونو ناتوان میبینن، خجالت میکشن، میترسن و اقدام نمیکنن.

وای چقدر خندیدم به خدا😂

اصلا استاد یه سکانس بینظیر طنز هالیوودی رو تعریف کرد، قشنگ سناریوشو نوشت.

من داشتم فقط تجسم میکردم که اگه این سکانسو بسازی واقعا به تنهایی یه انیمیشن کوتاه خیلی خفن و موفق میشه.

😂😂😂اندازه تخم مرغمم نیستی😂😂

خدایاشکرت اصلا اول صبحی انرژی گرفتم.

خدایاشکرت واسه این خنده های زیبا و مقدس.

خدایاشکرت که حتی وسط کار یه دفعه با اینکه خورشیدم هست ولی یه بارون میزنه در حد دوش. نگاه میکنی ابرها بازن ولی بارون میاد.

آخ که من میمیرم واسه این آب و هوا. میمیرم واسه این ایالت و کشور❤❤😜😛

خدایاشکرت

باز هم این قوه خندیه منو قلقلک دادین😂

عشق به جای خودش من صندلیمو میخوام😂

یعنی من عاشقتونم که آدم با شما باشه از خوشی غش میکنه، هم قهقه میخنده، هم خالصترین و اصلی ترین آگاهی ها رو دریافت میکنه، هم اصل قوانین جهان هستی رو یاد میگیره، هم یاد میگیره چطور ازشون استفاده کنه تا زندگیشو هرطور که میخواد بسازه، هم به خدای خودش نزدیک میشه. بهشت رو هم در این دنیا و هم در آخرت تجربه میکنه.

خدایاشکرت.

توی این مسیر با وجود شما دیگه خجالت و تنبلی و کار نکردن روی باورها جایی نداره. که اگه اینکارو بکنیم در حق خودمون ظلم کردیم.

وقتی ما داریم شما رو میبینیم، وقتی شما این محتواهای بینظیر رو برای ما میذارید، یعنی که آهای ایها الناس، اونایی که میخوایین بشنوید، اگه به قوانین عمل کنید، اگه متعهدانه توی این مسیر جهادی اکبر راه بندازید و باورهای بیماری زای گذشته که از گذشتگانتون بهتون رسیده رو رها کنید، به خدا شما هم میتونید به اینجا برسید. میتونید توی بهشت خودتون با عزیزان دلتون اینطوری بخندید و کیف کنید.

اینطوری همه چیز رو با هم داشته باشید.

اینطور از تک تک لحظات زندگی لذت ببرید.

میتونید بهشت واقعی رو هم در این دنیا و هم در آخرت تجربه کنید.

خدایاشکرت. باز هم خدا اینارو به خودم گفت، تلنگری زد تا یادم بمونه این حرفها.

یادم بمونه که نتیجه پایدار حاصل بودن پایدار در مسیره.

یادم باشه که در هرصورت باید وقت و پول و انرژیمو هزینه کنم، حالا میتونم واسه لذتها و خوشی ها و تفریحات و تجربیات جدید هزینه کنم، یا برای بیماری ها و بدبختی ها و بدهکاریها؟

یادم بمونه که خدایی که این ها رو به عباسمنش داده خدای منم هست، پس من باید از همون بخوام و مطمئن باشم وقتی به اون داده پس به منم میده. فقط من باید مثل ایشون فکر و مثل ایشون عمل کنم

یادم بیاد که این خدا یه انرژیه که به شکلی درمیاد که من میسازمش، با باورهام، با افکار و توجهات غالبم.

یادم باشه که هرچیزی در جهان چیزی جذب کرد/گرم گرمی را کشید و سرد،سرد

قسم باطل، باطلان را میکشند/نوریان از نوریان هم سرخوشند

یادم باشه که من اول خودم باید مناسب بشم، خودم باید اون تغییری باشم که میخوام توی جهان ببینم اون وقت من همرنگ همون تغییر میشم و بیشتر میبینمش، و کسان دیگه ای هم که همرنگ اون تغییر شدن منو میبینن.

یادم باشه که خواستمو با کوچکترین جزئیات بسازم و مجسمش کنم، تا به جایی برسم که دیگه نیازی بهش نداشته باشم، چون آنقدر جزئیاتش در ذهنم زیاده که انگار دارمش، میخوام دو تا ازش داشته باشم چیکار؟

اون موقعس که میاد و وارد زندگیم میشه.

اون موقعست که به مرحله چگونگی میرسم که تازه کار خداست نه من.

یادم باشه که این نتایجی که الان دارم از این مرد میبینم، حساب یکی دو روز نیست. کار شده روش، وقت گذاشته شده، هزینه شده. تکاملشو طی کرده. از هرلحظه زندگیش لذت برده، روی داشته هاش تمرکز کرده تا رسیده به خواسته هاش. لذت بردن رو موکولش نکرده به یه وقت دیگه، به قولی اون تیکه بزرگ پیتزا رو نذاشته واسه آخر کار که شاید اون موقع سیر شده باشه و میلی به اون تیکه آخر نداشته باشه، این تکامل رو طی کرده، یه جایی بالاخره رسیده به قانون تصاعد، هواپیما تا یه جایی رو زمینه، از یه جایی به بعد که بلند شد دیگه هیچی به گردشم نمیتونه برسه، چنان میره بالا که محو میشه اصلا. و همینطوره که وقتی میری بالا محو میشی در نفس خودت، حل میشی در وجود خودت، پیوند میخوری با منبع خودت، میرسی به خودت، میرسی به خدای خودت،

واقعا حس میکنید اینا حرفای من نیست؟

من کی تا حالا مثال هواپیما رو زده بودم؟

خب این یعنی کار یکی دیگست دیگه.

خداروشکر. کار همونه که دوسش دارم.

کار همونه که کارهامو انجام میده و من باید لذت ببرم، همونکه باید باهاش تقسیم کار کنم.

کار کار خودشه.

خدایاشکرت که من توام و تو منی، تو همه کاره ای پس منم هستم.

تو خالقی پس منم هستم.

تو بینهایتی پس منم هستم.

تو ثروتمندی پس منم هستم.

تو سلامتی پس منم هستم.

تو رابطه ات با همه خوبه پس منم اینطوری هستم.

خدایاشکرت که من خود تو هستم.

خدایاشکرت

دستتون در دست الله یکتا