دیدگاه زیبا و تأثیرگزار فرشته عزیز به عنوان متن انتخابی این قسمت:
سلام خدمت استاد عزیز و مریم مهربان
این فایل فوق العاده بود مخصوصا قسمتی که استاد داشتن در مورد قانون تکامل و تصاعد صحبت میکردن من داشتم وضعیت اقدامات و تصمیمات خودم رو مقایسه میکردم و نتایجی که گرفته بودم از حرکت کردن و راکد نبودن
توی هر کاری چه تحصیل و مطالعه کتاب و یادگیری یک مطلب یا کارهای خونه یا حتی شغل یادم اومد که دفعه اولی که هر کدوم رو انجام دادم چقدر برام سخت بوده اصن فکر نمی کردم بتونم انجامش بدم ولی وقتی شروع کردم به حرکت در مسیر و بر ترسهام غلبه کردم راه برام هموار شده و سرعتم رفته بالاتر و هر بار که اون کارو انجام دادم علاوه بر سرعت ، انرژی، اعتماد به نفس، خلاقیت، قدرت حل مسئله و پیشرفتم بیشتر و بیشتر شده
واقعا همین یک قانون چقدر میتونه در زندگی ما تاثیرگذار باشه
فواید این قانون که به ذهنم رسید اینها هستند و دوست داشتم با بقیه دوستانم هم به اشتراک بذارم :
۱_غلبه بر ترس ها هر چقدر که بزرگ باشند با برداشتن اولین قدم میفهمی که همه اونها فقط توی ذهن تو هستن و وجود خارجی ندارن
۲_توکل به خدای مهربان و اعتماد به او در اینکه حتما در مسیر بهت کمک میکنه تا بتونی راحتتر کارو جلو ببری و این یعنی روی خدا حساب باز کردن و یکی شدن با قدرت خالق چون این وحدت باعث میشه که هیچ عامل بیرونی ای نتونه جلوی ما رو بگیره
۳_افزایش اعتماد به نفس با هر قدمی که برمیداری وقتی به عقب نگاه میکنی و متوجه میشی با این تصمیمی که گرفتی و قدم هایی که برداشتی چقدر به هدفت نزدیکتر شدی شور و علاقه بیشتری بدست میاری برای ادامه مسیر و به خودت میگی اگه تا اینجا رو اومدم میتونم بقیه راه رو هم برم پس مصمم میشی برای برداشتن قدم های بعدی
۴_افزایش قدرت خلاقیت و خلق کردن
وقتی یک چیزی رو با دستان خودمون خلق میکنیم متوجه میشیم که چه قدرت عظیمی درون ما نهفته هست فرقی نمیکنه اون چیز چی باشه همین که ساخته خودت هست به خودت و قدرت درونی خودت می بالی و با افزایش قدرت خلاقیتت درها و مسیرهای جدیدتری به روت گشوده میشه و حتی میتونی اون چیزهایی که توسط دیگران ساخته شده رو بهبود ببخشی دقیقا مثل کاری که استاد و مریم عزیز در مسیر ساختن این خونه خلاقانه برای مرغ ها بخرج دادن و سعی کردن با پیاده کردن ایده های خودشون مسیر رو راحتتر تر و لذت بخش تر کنن تا هم کارایی بیشتری داشته باشه و هم سریعتر ساخته بشه
۵_قانون تکامل
شاید در ابتدای راه اگر به بزرگی هدفمون و کم بودن امکاناتی که داریم فکر کنیم هیچ وقت شروع به حرکت نکنیم اما این قانون به ما یاد میده که میتونی با طی کردن مسیر تکاملی خودت پله به پله به خواسته هات برسی اگر اون خواسته رو به چند خواسته کوچیکتر که فاصله فرکانسی زیادی باهات نداره تقسیم کنی دقیقا همون مثالی که استاد زدن اگر خونه و ماشین رویاییت ۴۵ میلیارد می ارزه اگه بخوای به حقوق ماهی دو میلیون تومان نگاه کنی باید کلا قیدشو بزنی ولی وقتی به خودت میگی من در مسیری که علاقه دارم حرکت میکنم از مسیرم لذت میبرم و درسته که الان مثلا مستاجرم تلاش میکنم یه خونه ۵۰ متری بخرم این برات واقعی تر جلوه میکنه بنابراین اگه تلاشتو بکنی و ظرف چند سال به این خونه برسی اون وقت به خودت میگی تونستم این خونه رو بخرم و از مستاجری دربیام پس پیشرفت کردم حالا با تجربیاتی که بدست آوردی تو این مدت یه قدم بزرگتر برمیداری و سعی میکنی یه خونه بزرگتر رو در زمان کمتری بخری چون تجربه ات ، اطلاعاتت و خلاقیتت بیشتر شده و راه های مختلفی رو برای پول ساختن یاد گرفتی پس میتونی در زمان کمتری نسبت به اون خونه قبلی به این خونه برسی در اینجا دقت کنید که خواسته دوم برگتر شد ولی زمان موردنیاز برای تحقق خواسته کمتر شد دقیقا برعکس اون چیزی که برای ذهن ما منطقی هست و میگه اگه برای خرید یه خونه ۵۰ متری ۵ سال سختی کشیدی حالا باید برای خونه ۱۰۰ متری دو برابر وقت و انرژی و هزینه بذاری و بعدش همینطوری در همه مسائل میشه این قاعده رو پیاده کرد و بعد از چند بار انجام دادن اون کار متوجه میشیم که دیگه قانون تصاعد به کمک مون اومده به طوری که با هر بار پیشرفت کار سرعت ما چندین و چندبار بیشتر از قبل شده
یا مثلا وقتی میخوایم یه مطلبی رو حفظ کنیم ممکنه خیلی طول بکشه تا بفهمیمش و یادش بگیریم ولی وقتی برای بار دوم میخونیمش راحت تر به یاد میاریم
یا وقتی برای اولین بار وارد یه شهر دیگه یا یه کشور دیگه میشیم چون برامون آشنا نیست و تجربه اش رو نداریم برامون ترسناک و سخته
ولی دفعه بعدی خیلی راحت تر میریم چون مسیرها برامون آشناتره ، راه ها رو میشناسیم و قسمت های مختلف شهر رو شناختیم پس ترس هامون کمتر میشه و زمان کمتری برای پیدا کردن جاهای جدید صرف می کنیم
۶_این قانون به ما یاد میده که وقتی میخوایم شروع کنیم تنها چیزی که نیاز داریم علاقه به مسیر و تمرکز و توجه هست و چیزی مثل استعداد نداشتن اصلا مطرح نیست چون ذهن ما طوری طراحی شده که میتونه هر کاری رو طبق همین قانون یاد بگیره و انجام بده نه اینکه به خودمون بگیم من که استعداد ندارم پس کلا این کارو میذارم کنار و حرکت نمیکنم می فهمیم فقط اون چیزی که بهش علاقه داریم و قدرت درونی ما برای حرکت در مسیر مهمه نه استعداد و معیارهایی که دیگران برای موفقیت در اون مسیر مطرح میکنن فقط برداشتن قدم اول مهمترین شرط موفقیت در مسیره چون این قدم بزرگترین قدم در مسیر موفقیت ماست و طبق قانون در قدم های بعدی سرعت بالاتر میره و زمان کوتاهتر میشه
۷_افزایش عزت نفس و ایجاد حس مفید واقع شدن یک حس فوق العاده که بعد از انجام دادن کارهای مورد علاقه مون در ما به وجود میاد و فکر میکنیم که چقدر حضور ما در این جهان میتونه تاثیرگذار باشه و به رشد و پیشرفت جهان کمک کنه و به ما میگه که میتونی با این قانون در هر مسیری که بهش علاقه داری حرکت کنی و موفق بشی
۸_همکاری متقابل در طول مسیر و استفاده از نظر دیگران برای افزایش خلاقیت هم باعث میشه که سرعت بره بالاتر و ایده ها پخته تر و بهتر بشه و هم رابطه عاطفی دو نفر صمیمی تر بشه با قدم برداشتن در مسیر مورد علاقه
۹_الگوبرداری در شروع کار مثل کاری که استاد انجام دادن و با دیدن این خونه برای مرغ ها که یه کشاورز جوان اون رو ساخته بود و مطالعه در مورد فوایدش تصمیم گرفتن که این ایده رو با چوب هایی که مورد استفاده نیست و دور ریختنیه بسازن و در کنارش تجربه هم کسب کنن
۱۰_برای قدم برداشتن در مسیر دلخواه لزوما نیاز به سرمایه اولیه خیلی زیادی نداریم اگر با قدرت و با توکل بر خداوند در مسیر درست حرکت کنیم همه چیز هایی که برای رفتن در مسیر باید داشته باشیم در زمان و مکان مناسب توسط دستان خداوند در اختیار ما قرار خواهد گرفت
سپاسگزارم که با گرفتن این تصاویر زیبا علاوه بر ساختن یک وسیله جدید و ارزشمند باعث شدید تا این درس های مهم و ارزشمند رو کسب کنم و در مسیر رسیدن به اهدافم به کار ببرم
برای دیدن سایر قسمتهای «سریال زندگی در بهشت»، کلیک کنید
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- دانلود با کیفیت HD464MB31 دقیقه
چ فایل قشنگی بود
کلی لذت بردم از دیدنش
فضای بهشتی
میتونسنم بوی چمن ها رو حس کنم
پرواز اون مرغ ها خدایاااا
ذوق کردم از دیدنشون
اون تصویر زیبا ک خانم شایسته از اسمون میگیره و درختا توی تصویرن
استاد توی فایلا تعریف میکردن که مثلا با گوش دادن اهنگ انجام کار رو لذت بخش تر میکنن
منم قبلا اینکار میکردم ولی الان ٩٧ درصد اوقات فایلای استاد ب جای موزیک توی گوشم
دیروز داشتم ب این موضوع فکر میکردم که ی سری خواسته ها برام بدیهی قابل دسترس هست ولی بعضیا نه ( ترمز قوی دارم)
مثلا تعویض ماشینم با ی ٢٠٧ اتومات برام قابل درک
ولی ته ته ذهنم داشتن ی bmw خیلیییی دوره و ی جورایی ممکن نیس
یا مثلا رفتن ب ی کشور خارجی انگار برام دوره
در صورتی که خرید ی پیانو برای ذهنم راحتته
( از نظر میزان هزینه
پولی که بابت ی پیانو یاماها دیجیتال میخوام پرداخت کنم برابر ی سفر چند روزه خارجی میشه
ولی اون سفر برام انگار دور از دسترس بنظر میاد)
البته ی الگو دارم
خواهر همسرم که ی وضع مالی خیلیی متوسط دارن یا ی جاهایی کمتر از متوسط
( مثلا کولر میخواستن بخرن ٢٠ میلیون نداشتن هزینه کنن
یا ماشینشون ی پراید سال ٩٣ ، و اوراق شده باید عوض بشه ولی پول کافی ندارن و دنبال وامن)
با اینحال تونست پارسال ٣٠ تومن هزینه کنه و برای 5 روز بره ترکیه
این سفر ترکیه دقیقا یک ماه بعد از داستان خرید کولر اتفا ق افتاد
و بنظرم اینجا بحث لیاقت
خواهر همسرم خودش لایق سفر خارجی دونست و پولی که برای سفر جمع کرده بود رو برای خرید کولر هزینه نکرد
( استان بوشهر واقعا تابستون خیلییی گرمی داره و بدون کولر نمیشه سر کرد)
از طرف دیگه من همزمان با سفر ترکیه خواهر سوهرم رفته بودم تهران منزل مادرم
و البته که هر دفعه تهران میرم انداز ه ی سفر ترکیه هزینه ام میشه از بلیط رفت و امد خودم و بچه هام و سوغاتی و خرید و ..
ولی من خودم لایق نمیدونستم و اون خواسته رو دور از دسترس و بهانه اینکه بچه هام دستم بستن و دخترم کوچیک ( الان ٢ سالشه) و اگه همسرم بیاد میرم و تنها با کی برم)
( خواهر همسر دوتا بچه داره
یکیشون یجورایی معلول ذهنی
و دومی هم ۶ سالشه هر دو رو گذاشت و رفت)
ی چیز دیگه که توی این فایل ب چشمم اومد
استفاده از ابزار
مثلا استاد با سانتافه اون چوبها رو حابجا کرد
حالا از بچگی الگوهایی که دیدم
و شده روش خودم
وابسته ب وسایلیم
و ب حای اینکه مثلا ماشین در خدمت ما باشه
ما درخدمت ماشین هستیم
و ب حرات میتونم بگم اگر پدرم، پدر همسرم
همسرم و یا حتی خودم بودم با سانتافه اینکار نمیکردیم
انگار که سانتافه ی چیز خاصههه و مث ملکه باید باهاش رفتار کرد
( در مورد استفاده از ماشین نسبت ب همسر و پدر همسرم خیلیییی راحت گیر ترم خداروشکر ولی ی ترمزهایی هم دارم)
در مورد تکامل
دقیقا با استاد موافقم
درمورد مهمانداری
اولین بار که کلی از خانواده همسرم اومدن برای دعوتی ناهار
شب قبلش از شدت استرس نخوابیدم
و سر سفره هم نمیتونستم غذا بخورم و داشتم بشقابهاشون چک میکردم که چیزی کم و کسر نباشه
ولی سه هفته پیش ک خانواده عمه همسرم برای ناهار دعوت کردم
خیلی راحت تر بود برام
کارهام ب موقع انجام شد همه چیز و
من سر سفره راحت ناهارم کنارشون خوردم با لذت
و توی مهمونی دادن خیلی روون تر شدم
و اعتماد ب نفسم توی مهمونی دادن خیلیی بیشترش شده
یاد گرفتم که چ چیزایی رو لیست کنم
و کدوم کارها رو زودتر انجام بدم و تازه برام لذت بخش شده
در مورد تکامل ی چیز دیگه هم یادم اومد
ده سال پیش اولین زمین مون خریدیم و میخواستیم بسازیم
مدارمون خیلی پایین بود و زمین فروختیم
بعد دوباره سال ٩٨ ی زمین خریدیم این دفعه جای بهتر
پیمانکار گرفتیم و تا مرحله گودبرداری هم رفتیم
که یهو ی موقعیت برای خرید خونه
اونم سه واحد ی حا
توی گل جای سهر برامون جور شد
زمین فروختیم و اون واحدها رو خریدیم
پارسال واحدها رو فروختیم و ی زمین 4٠٠ متری خریدیم و داریم میسازیم
فاصله خریدها
5 سال بعد از ازدواجمون زمین اول و پرت شهر
زمین بعدی 5 سال بعد ولی از نظر موقعیت مکانی ی حای خیلیی بهتر
یکسال بعدش تو گل حای شهر ٣ واحد اپارتمانی
دو سال بعد خرید ی زمین 4٠٠ متری که همیشه ازاون اول بهمسرم میگفتم من دلم زمین 4٠٠ متری میخواد نه قواره های ٢٠٠ یا ٢4٠ متری