سریال زندگی در بهشت | قسمت 93

دیدگاه زیبا و تأثیرگزار فرشته عزیز به عنوان متن انتخابی این قسمت:

سلام خدمت استاد عزیز و مریم مهربان

این فایل فوق العاده بود مخصوصا قسمتی که استاد داشتن در مورد قانون تکامل و تصاعد صحبت میکردن من داشتم وضعیت اقدامات و تصمیمات خودم رو مقایسه میکردم و نتایجی که گرفته بودم از حرکت کردن و راکد نبودن

توی هر کاری چه تحصیل و مطالعه کتاب و یادگیری یک مطلب یا کارهای خونه یا حتی شغل یادم اومد که دفعه اولی که هر کدوم رو انجام دادم چقدر برام سخت بوده اصن فکر نمی کردم بتونم انجامش بدم ولی وقتی شروع کردم به حرکت در مسیر و بر ترسهام غلبه کردم راه برام هموار شده و سرعتم رفته بالاتر و هر بار که اون کارو انجام دادم علاوه بر سرعت ، انرژی، اعتماد به نفس، خلاقیت، قدرت حل مسئله و پیشرفتم بیشتر و بیشتر شده

واقعا همین یک قانون چقدر می‌تونه در زندگی ما تاثیرگذار باشه

فواید این قانون که به ذهنم رسید اینها هستند و دوست داشتم با بقیه دوستانم هم به اشتراک بذارم :

۱_غلبه بر ترس ها هر چقدر که بزرگ باشند با برداشتن اولین قدم میفهمی که همه اونها فقط توی ذهن تو هستن و وجود خارجی ندارن

۲_توکل به خدای مهربان و اعتماد به او در اینکه حتما در مسیر بهت کمک میکنه تا بتونی راحتتر کارو جلو ببری و این یعنی روی خدا حساب باز کردن و یکی شدن با قدرت خالق چون این وحدت باعث میشه که هیچ عامل بیرونی ای نتونه جلوی ما رو بگیره

۳_افزایش اعتماد به نفس با هر قدمی که برمیداری وقتی به عقب نگاه میکنی و متوجه میشی با این تصمیمی که گرفتی و قدم هایی که برداشتی چقدر به هدفت نزدیکتر شدی شور و علاقه بیشتری بدست میاری برای ادامه مسیر و به خودت میگی اگه تا اینجا رو اومدم میتونم بقیه راه رو هم برم پس مصمم میشی برای برداشتن قدم های بعدی

۴_افزایش قدرت خلاقیت و خلق کردن

وقتی یک چیزی رو با دستان خودمون خلق میکنیم متوجه میشیم که چه قدرت عظیمی درون ما نهفته هست فرقی نمیکنه اون چیز چی باشه همین که ساخته خودت هست به خودت و قدرت درونی خودت می بالی و با افزایش قدرت خلاقیتت درها و مسیرهای جدیدتری به روت گشوده میشه و حتی میتونی اون چیزهایی که توسط دیگران ساخته شده رو بهبود ببخشی دقیقا مثل کاری که استاد و مریم عزیز در مسیر ساختن این خونه خلاقانه برای مرغ ها بخرج دادن و سعی کردن با پیاده کردن ایده های خودشون مسیر رو راحتتر تر و لذت بخش تر کنن تا هم کارایی بیشتری داشته باشه و هم سریعتر ساخته بشه

۵_قانون تکامل

شاید در ابتدای راه اگر به بزرگی هدفمون و کم بودن امکاناتی که داریم فکر کنیم هیچ وقت شروع به حرکت نکنیم اما این قانون به ما یاد میده که میتونی با طی کردن مسیر تکاملی خودت پله به پله به خواسته هات برسی اگر اون خواسته رو به چند خواسته کوچیکتر که فاصله فرکانسی زیادی باهات نداره تقسیم کنی دقیقا همون مثالی که استاد زدن اگر خونه و ماشین رویاییت ۴۵ میلیارد می ارزه اگه بخوای به حقوق ماهی دو میلیون تومان نگاه کنی باید کلا قیدشو بزنی ولی وقتی به خودت میگی من در مسیری که علاقه دارم حرکت میکنم از مسیرم لذت میبرم و درسته که الان مثلا مستاجرم تلاش میکنم یه خونه ۵۰ متری بخرم این برات واقعی تر جلوه میکنه بنابراین اگه تلاشتو بکنی و ظرف چند سال به این خونه برسی اون وقت به خودت میگی تونستم این خونه رو بخرم و از مستاجری دربیام پس پیشرفت کردم حالا با تجربیاتی که بدست آوردی تو این مدت یه قدم بزرگتر برمیداری و سعی میکنی یه خونه بزرگتر رو در زمان کمتری بخری چون تجربه ات ، اطلاعاتت و خلاقیتت بیشتر شده و راه های مختلفی رو برای پول ساختن یاد گرفتی پس میتونی در زمان کمتری نسبت به اون خونه قبلی به این خونه برسی در اینجا دقت کنید که خواسته دوم برگتر شد ولی زمان موردنیاز برای تحقق خواسته کمتر شد دقیقا برعکس اون چیزی که برای ذهن ما منطقی هست و میگه اگه برای خرید یه خونه ۵۰ متری ۵ سال سختی کشیدی حالا باید برای خونه ۱۰۰ متری دو برابر وقت و انرژی و هزینه بذاری و بعدش همینطوری در همه مسائل میشه این قاعده رو پیاده کرد و بعد از چند بار انجام دادن اون کار متوجه میشیم که دیگه قانون تصاعد به کمک مون اومده به طوری که با هر بار پیشرفت کار سرعت ما چندین و چندبار بیشتر از قبل شده

یا مثلا وقتی میخوایم یه مطلبی رو حفظ کنیم ممکنه خیلی طول بکشه تا بفهمیمش و یادش بگیریم ولی وقتی برای بار دوم میخونیمش راحت تر به یاد میاریم

یا وقتی برای اولین بار وارد یه شهر دیگه یا یه کشور دیگه میشیم چون برامون آشنا نیست و تجربه اش رو نداریم برامون ترسناک و سخته

ولی دفعه بعدی خیلی راحت تر میریم چون مسیرها برامون آشناتره ، راه ها رو می‌شناسیم و قسمت های مختلف شهر رو شناختیم پس ترس هامون کمتر میشه و زمان کمتری برای پیدا کردن جاهای جدید صرف می کنیم

۶_این قانون به ما یاد میده که وقتی میخوایم شروع کنیم تنها چیزی که نیاز داریم علاقه به مسیر و تمرکز و توجه هست و چیزی مثل استعداد نداشتن اصلا مطرح نیست چون ذهن ما طوری طراحی شده که میتونه هر کاری رو طبق همین قانون یاد بگیره و انجام بده نه اینکه به خودمون بگیم من که استعداد ندارم پس کلا این کارو میذارم کنار و حرکت نمیکنم می فهمیم فقط اون چیزی که بهش علاقه داریم و قدرت درونی ما برای حرکت در مسیر مهمه نه استعداد و معیارهایی که دیگران برای موفقیت در اون مسیر مطرح میکنن فقط برداشتن قدم اول مهمترین شرط موفقیت در مسیره چون این قدم بزرگترین قدم در مسیر موفقیت ماست و طبق قانون در قدم های بعدی سرعت بالاتر می‌ره و زمان کوتاهتر میشه

۷_افزایش عزت نفس و ایجاد حس مفید واقع شدن یک حس فوق العاده که بعد از انجام دادن کارهای مورد علاقه مون در ما به وجود میاد و فکر میکنیم که چقدر حضور ما در این جهان میتونه تاثیرگذار باشه و به رشد و پیشرفت جهان کمک کنه و به ما میگه که میتونی با این قانون در هر مسیری که بهش علاقه داری حرکت کنی و موفق بشی

۸_همکاری متقابل در طول مسیر و استفاده از نظر دیگران برای افزایش خلاقیت هم باعث میشه که سرعت بره بالاتر و ایده ها پخته تر و بهتر بشه و هم رابطه عاطفی دو نفر صمیمی تر بشه با قدم برداشتن در مسیر مورد علاقه

۹_الگوبرداری در شروع کار مثل کاری که استاد انجام دادن و با دیدن این خونه برای مرغ ها که یه کشاورز جوان اون رو ساخته بود و مطالعه در مورد فوایدش تصمیم گرفتن که این ایده رو با چوب هایی که مورد استفاده نیست و دور ریختنیه بسازن و در کنارش تجربه هم کسب کنن

۱۰_برای قدم برداشتن در مسیر دلخواه لزوما نیاز به سرمایه اولیه خیلی زیادی نداریم اگر با قدرت و با توکل بر خداوند در مسیر درست حرکت کنیم همه چیز هایی که برای رفتن در مسیر باید داشته باشیم در زمان و مکان مناسب توسط دستان خداوند در اختیار ما قرار خواهد گرفت

سپاسگزارم که با گرفتن این تصاویر زیبا علاوه بر ساختن یک وسیله جدید و ارزشمند باعث شدید تا این درس های مهم و ارزشمند رو کسب کنم و در مسیر رسیدن به اهدافم به کار ببرم

برای دیدن سایر قسمت‌های «سریال زندگی در بهشت»‌، کلیک کنید

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • دانلود با کیفیت HD
    464MB
    31 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

136 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «رضا بهداروند» در این صفحه: 2
  1. -
    رضا بهداروند گفته:
    مدت عضویت: 1762 روز

    به نام خداوند بی همتا، به نام ربّ مطلق❤

    سلام بر استاد عزیزم و مریم جان.

    سریع میرم سر اصل مطلب، این موضوعی که میخوام بگم ربطی به این فایل نداره اما تجربه امروز منه که حسی بهم گفت بیام اینجا بنویسمش.

    این موضوع مربوط میشه به اینکه فقط روی خدا حساب باز کن نه هیچکس دیگه؛

    پیرو همون داستان مستقل شدنم در کارم که بعد از اون مراحل رویایی برای رهن مکان که با توکل به خدای بزرگم انجام شد در همون دفتر تعدادی صندلی و یک میز شیک وجود داشت، به همسایم گفتم مال کی هستن؟ و اون گفت که اینا مال دوستم هستن و تا هر زمانی که میخوای استفاده کن، خلاصه منم برای کارم نیاز به این امکانات داشتم که گفتم چه عالی و خوشحال شدم و گفتم خواست خدا بوده.

    خلاصه توی این مدت این همسایه ای که به من گفت استفاده کن از وسایل، یک شخصیت کاملا فضول و دنبال تشنج هست، با اینکه سن زیادی ازش گذشته اما بسیار دنبال تنش هست با دیگر همسایه ها و هر روز در مورد قطعی آب و از این قبیل مشکلات آپارتمانی حرف میزنه،(دوستان غیبت همسایه رو نمیکنم، فقط میخوام داستان رو بصورت مبسوط بگم که بعد قضاوت نابجا صورت نگیره).

    باری، چند روزی بود که من حسم به این آدم خوب نبود بخاطر همون حرفا و تشنجها با خودم گفتم ایندفعه اهمیت نمیدم و میزنم توی برجکش بعد یادم اومد که اون میز و صندلی هارو به من داده(مال دوستش بود) و همین باعث شد که من کوتاه بیام و یجورایی سرم پایین باشه،(ترنز وجود داشت).

    خلاصه این اعصاب خوردی برای من پیش اومده بود تا اینکه امروز ( ۲۰ آبان) دیدم که صاحب اصلی وسایل اومد و گفت میخوام وسایل رو ببرم، اون لحظه یکم شوک شدم و گفتم ای بابا منکه پوای برای خرید میز و صندلی ندارم آخه این چه وضعشه که الان اومده سراغشون؟

    دوستان باور کنید یک لحظه حسی در درونم گفت این نشونست مقاومت نکن و ذهنتو آزاد کن، بعد درجا آروم شدم درو بستم و از خوشحالی بغض گلومو گرفت و گفتم خدایا نوکرتم که باعث شدی منت هیچکسی روی سرم نباشه، دلم آروم شد و در اون لحظه بهم گفت حالا برو همون میز کامپیوتر خودتو ور دار بیار و نگران نباش همه چی حل میشه. سریع رفتم و میز رو اوردم گذاشتم دفتر و گفتم خدا خودش صندلی ها و درکل رونق کار و ورود ثروتم رو جور میکنه. که باور دارم همینطوره، خدای من خدای فراوانی هاست❤

    خلاصه دیگه نگاهم به اون همسایه عوض شده و خیلی راحتر میتونم به اون حرفاش اهمیت ندم و خیلی محترمانه بهش بگم لطفا در مورد این موضوعات با من حرف نزن و اگر حرف مفیدی دارید با جان و دلم میشنوم.

    دوستان عزیزم ، هم مداری های مهربانم، من امروز توکلم به خدا بینهایت تر شد با این نشونه، پس ازتون خواهش میکنم که روی هیچکسی غیر از خدا حساب باز نکنید.

    هیچ بنده ای رو بزرگ نکنید، برای خودتون مستقل باشید.

    یک انسانِ مستقِلِ توحیدی باشید.

    نزارید دیگران با کاری که براتون انجام میدن اون حس منت رو روی شما داشته باشن، حتی اگر به روتون نیارن اما با نگاهاشون میشه فهمید، الان یه حال فوق العاده دارم که دوسدارم فریاد بزنم بگم خدااااااااااااااا بیتو هیچم.

    واقعاََ هم بدون خدا هیچم.❤

    دوست داشتم این تجربه داغ رو باهاتون به اشتراک بزارم.

    در آغوش خدا بمانید، که امن‌ترین مامن برای هر انسان توحیدی آغوش خداست❤

    یا حق.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای: