https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2020/11/abasmanesh-10.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباس منش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباس منش2020-11-12 08:32:222024-09-30 04:20:03سریال زندگی در بهشت | قسمت 95
243نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
من عاشق این آرامش ها، این غر نزدنها و سرزنش نکردن هایی هستم که استاد عباس منش درباره خودش داره. استاد شما وسط یه رودخونه توی ناکجا آباد بنزینتون تموم شده و حالا در آرامش زدید کنار رودخانه و شروع کردید به اجرای قوانین الهی:
وقتی بنزین جت اسکی وسط آب تموم شد، اول قانون درخواست رو عملی کردید و از فردی که جت اسکی داشت طلب بنزین کردید. اون شخص آنقدر شریف بود که نه تنها تلاش کرد از بنزین جت اسکی خودش به شما بده بلکه خودش رفت از یه ماهیگیر تجهیزات بگیره تا بتونه از جت اسکی خودش بنزین برای شما خارج کنه، اونم توی روز تعطیل آخر هفته. وقتی که شما بهش گفتید که به تفریح خودش برسه، شما یه کاریش می کنید، به شما جواب داد: “من آمریکایی هستم و اگر به شما کمک نکنم، امشب خوابم نمیبره…”
خدای من، مردم امریکا ببین. به خدا اشک در چشمانم جمع شده. به ما گفتند که آمریکایی ها، خدا نشناس ترین آدمهای دنیان و الان می بینم که آمریکایی ها، پاک ترین، شریف ترین، خداشناس ترین، مسئولیت پذیر ترین و مهربان ترین مردم دنیان. خدایا شکرت به خاطر God country و این آدمها.
یک ویدئوی گشتن توی رودخونه با جت اسکی، این همه درس، این همه عمل به قانون خدا و اینهمه پاک شدن روح از قضاوت ها، این همه معنویت و آرامش به همراه داشت. به خدا که شرمنده شدم از تمام راههایی که به دستور شیطان ذهنم رفتم. اکثر قانون هایی که استاد عباس منش برای خوشبختی در زندگی آموزش میده، یکجا در این فیلم گنجانده شده و چقدر زیباست که هر کجا اتفاق نادلخواهی افتاد، فورا این پنج قانون طلایی را یکی یکی اجرا کنیم:
۱_ قانون درخواست: استاد از دیگرانی که میتونن کمک کنن، درخواست کرده؛
۲_ قانون توکل بر خدا: با اعتماد به این شخص و خدای خودش، اینجا منتظر بازگشت ایشونه؛
۳_قانون کنترل ذهن رو عملی کرده، اصلا ناراحت نیست، غر نمیزنه، خودشو سرزنش نمیکنه که چرا بنزین رو بهتر چک نکرده؛
۴_قانون ایمان به الخیر فی ماوقع رو عملی میکنه و استاد میگه: اینم تجربه ی خوبیه چون شاید جت اسکی یه سرویس لازم داشته باشه و این مسئله کوچک باعث بشه از خرابی بیشتر و دردسر بیشتر جلوگیری بشه؛
۵_قانون تمرکز بر نکات مثبت رو استاد عملی میکنه و به زیباییهای اطرافش توجه میکنه و حالش رو خوب نگه میداره.
من دقیقا اون نسیم اون اکسیژن محیط تنفس میکردم چه خونه های متحرکی چه آزادی چه قدر ایده برای ثروت سازی چه منطقه ای پر سرسبزی پر از درخت وای اون موقع که بدون بنزین شدید که دیگه نگو من که اینقدر با کاراتون حال کردم که به خوبی از پس کنترل ذهنتان برمیامدید و چقدر خندیدم و شما خود را رها کردید و خداوند شما را رها نکرد فقط یه دلیل داره میگه آقا اینا لیاقتش دارند چون ذهنشان را کنترل میکنند و زیبایی ها توجه میکنند
کنترل کانون
توجه
توجه
توجه
بالاترین قدرت یک انسان .
خیلی خیلی احساس بی نظیری دارم که این فایل فوق العاده را دیدم
واقعا خدایا شکرت استاد و خانم شایسته ممنونم که از زندگی خودتون از این زیبایی ها ما روهم سهیم کردید
استاد من با تمام وجودم شما رو تحسین میکنم که فقط روی خدای یکتا حساب میکنید و ایمان دارید که او شما را هدایت میکند به مکان های زیبا و افراد شریف و مهربان، مثل این آدمهایی آمریکایی که وقتی بنزین شما در دل این رودخانه وحشی تموم شد، به کمکتان آمدند. وقتی توی رودخونه ای هستی که دسترسی به بنزین نداری و روی آب شناوری، غیر از خداوند چه کسی میتونه دل انسان ها رو به سمت تو نرم کنه که برای کمک به تو از هیچ تلاشی فروگذار نکنند و در حالی که تو رو نمیشناسن، حاضر بشن از تفریح خودشون بگذرن که به تو کمک کنن، حاضر بشن بپرن تو آب که به تو کمک کنن، حاضر بشن برن دنبال ماهیگیری که تو مسیر دیدن تا شاید بتونن از اون کمکی بگیرن و بگن “ما آمریکایی هستیم و اگر به شما کمک نکنیم، شب خوابمون نمی بره”
من با توجه به چیزایی که توی تلویزیون و رسانه های ایران درباره آمریکا دیده و شنیده بودم، فکر میکردم آمریکایی ها خیلی آدمهای بی انصافی هستند و اصلاً به بقیه آدما کمک نمی کنند. فکر می کردم توی کشور آمریکا فقط کُشت وکُشتاراست. هیچ قانونی نیست، همه اسلحه دارند و اگر آدم اونجا کشته بشه، دولت کاری نداره. اما مستندهای “سفر به دور آمریکا” و سریال “زندگی در بهشت”، این فکرای منفی رو از ذهنم پاک کرد و این افکار رو جایگزین کرده که آمریکایی ها چقدر انسانهای شریف و بزرگواری هستند.
سلام عرض میکنم خدمت استاد عزیزم و خانم شایسته ی نازنین ❤❤❤❤❤🌺🌺🌺🌺🌺🌺
وهمینطور سلام عرض میکنم خدمت همه ی دوستان واعضای خانواده ی صمیمی استاد عباسمنش
دوستان من یک تصمیمی داشتم ک مردد ب انجامش بودم وازخداوند خواستم ک هدایتم کنه به مسیرو تصمیم درست بعدوارد سایت استاد شدم و وارد قسمت مرا بسوی نشانه ام هدایت کن شدم ک این قسمت سریال زندگی دربهشت (۹۵)برام اومد
خودم درحد درک وآگاهیم ی نکاتی رو برداشت کردم ولی ممنون میشم اگر ازدوستان کسی هست ک دقیقتر راهنمایی کنه
چقدر با شما خوش میگذره… چقدر جای زیبایی رفتین.. خدا رو شکر.. مریم جان هم که فیلم برداریشون محشره.. من که مات و مبهوت فیلم برداریش ایشون هستم همیشه.. خدایا چه انسانهای توانمندی آفریدی.. خدایا شکرت.. خیلی دوستون دارممم
سلام استاد بسیار سریال زیبای بود خداوند بزرگ را سپاس گذارم که زندگی شما سرشار از عشق و زیبایی است و خداوند را سپاس بابت تمام زیبایهای که در این جهان زیا آفریده تا انسانهای زیبا از آن لذت ببرند خدایا سپاس گزاری این همه نعمت موفق و شاد باشید
سلام به همه عزیزان و تشکر از استاد عباسمنش و خانم شایسته.
این سریال، سریالی هست که اگر تا آخر عمرم هم ادامه داشته باشه میبینم و نه تنها اتلاف وقت نیست بلکه تماماً امید و خیر و برکت هست.
یکی از نکاتی که خیلی استاد عباسمنش بهش اشاره میکنن این هست که مهم نیست که ما کجا باشیم، زمانی که در مدار درست باشیم، اتفاقات، انسانها، شرایط و هرچیزی که مربوط به اون مدار هست رو جذب خواهیم کرد.
قسمتی که دوستان امریکایی برای کمک به استاد آمده بودن من رو یاد خاطرهای انداخت، زمانی که من در ایران بودم، و شاید این خاطره رو خیلیها باور نکنند.
با نامزدم خیلی وقت بود که روزی رو برای گردش در تهران قرار گذاشته بودیم و بالاخره اون روز رسید و بسیار ذوق داشتیم. صبح سمت داراباد رفتیم و بعد از مدتی گردش سوار ماشین شدیم که بریم جای دیگهای. از اونجایی که خیابانی که ماشین در آن پارک بود خیابان عریضی بود، من خواستم که با دور یک فرمان دور بزنم که ماشین خیلی خیلی کم به یک پیکان سفید که پارک بود کشیده شد. با ترس و ناراحتی پیاده شدم و ماشین رو نگاه کردم. خط سیاه باریکی روش افتاده بود و من حس کردم که تورفتگی ایجاد شده. نامزدم دستی به خراش ماشین کشید و گفت نه این چیزی نیست و پاک میشه. و من که راستش ترسیده بودم گفتم باشه پس بریم.
در راه حالم اصلا خوب نبود که بدون شماره گذاشتن و خبر دادن گذاشتم و رفتم. جایی ماشین رو پارک کردم و بسیار توی این افکار بودم:
۱. خیلی این کار کار زشتی هست که بی خبر رفتم.
۲. این یه پیکان هست و رانندهش حتما یه آدم قدیمی و عصبانی هست که حتما خسارتش رو میخواد.
۳. من خیلی پول ندارم (در اون زمان ۲۴ سالم بود) و اصن دوست ندارم پدرم متوجه بشه.
بسیار درگیر این افکار بودم ولی آخر راضی نشدم و به نامزدم گفتم لطفا برگهای رو بنویس تا روی ماشینشون بذارم.
با هر ترسی بود رفتم و برگه رو روی ماشین گذاشتم و داشتم بازم خراش رو نگاه میکردم.
دو پسر جوان که داشتن از کوه پایین میومدن و به ما نزدیک میشدن به نیشخندی گفتن: به به خوب زدیها!!!
من هم خندهای کردم و گفتم آره دیگه.
من فکر کردم که نیش و کنایهای دارن میزنن و میرن، ولی موندن و گفتن اشکالی نداره حالا.
یهو گفتم صاحب ماشین شما هستین؟
گفتن بله.
خیلی خیلی تعجب کرده بودم. بهشون گفتم آقا معذرت میخوام من داشتم دور میزدم که کمی به ماشین شما کشیده شد. شماره هم گذاشتم خسارتی چیزی بود پرداخت کنم.
خنده کنان گفتن ببینیم شماره رو.
از زیر برف پاک کنشون برگه رو کشیدم و نشونشون دادم.
نزدیکهای عید بود و بهم گفتن باشه حتما زنگ میزنیمت. ولی زنگ میزنیم که بهت عید رو تبریک بگیم.
خلاصه کمی تعارفات شد و تشکرات من ازشون و بعد هم رفتیم.
واقعا باورم نمیشد. خیلی خیلی خیلی در شوک بودم.
به نامزدم گفتم به خدا امتحان الهی بود و این دوتا فرشتههایی به شکل آدم بودن.
نمیدونید چقدر آرامش و شادی در وجودم آمده بود. که حتی این انرژی، نامزدم رو هم تحت تاثیر قرار داد و اون روز کلی خوش گذروندیم.
بد نیست اشاره کنم که با پیگیری کردن برنامههای استاد این رابطه از قبل هم بهتر و زیباتر شده. پر از آرامشی که وقتمون رو صرف پیشرفت و لذت و درآمد بیشتر میکنیم.
من الان آلمان هستم و نامزدم ایران. تا چندوقت دیگه انشالله عقد میکنیم و ایشون رو هم همراه خودم میارم به یاری الله.
برای همتون آرزوی سلامتی و شادی و ثروت و مهمتر از همه حضور دستان خداوند در لحظه لحظه زندگیتون رو دارم.
من عاشق این آرامش ها، این غر نزدنها و سرزنش نکردن هایی هستم که استاد عباس منش درباره خودش داره. استاد شما وسط یه رودخونه توی ناکجا آباد بنزینتون تموم شده و حالا در آرامش زدید کنار رودخانه و شروع کردید به اجرای قوانین الهی:
وقتی بنزین جت اسکی وسط آب تموم شد، اول قانون درخواست رو عملی کردید و از فردی که جت اسکی داشت طلب بنزین کردید. اون شخص آنقدر شریف بود که نه تنها تلاش کرد از بنزین جت اسکی خودش به شما بده بلکه خودش رفت از یه ماهیگیر تجهیزات بگیره تا بتونه از جت اسکی خودش بنزین برای شما خارج کنه، اونم توی روز تعطیل آخر هفته. وقتی که شما بهش گفتید که به تفریح خودش برسه، شما یه کاریش می کنید، به شما جواب داد: “من آمریکایی هستم و اگر به شما کمک نکنم، امشب خوابم نمیبره…”
خدای من، مردم امریکا ببین. به خدا اشک در چشمانم جمع شده. به ما گفتند که آمریکایی ها، خدا نشناس ترین آدمهای دنیان و الان می بینم که آمریکایی ها، پاک ترین، شریف ترین، خداشناس ترین، مسئولیت پذیر ترین و مهربان ترین مردم دنیان. خدایا شکرت به خاطر God country و این آدمها.
یک ویدئوی گشتن توی رودخونه با جت اسکی، این همه درس، این همه عمل به قانون خدا و اینهمه پاک شدن روح از قضاوت ها، این همه معنویت و آرامش به همراه داشت. به خدا که شرمنده شدم از تمام راههایی که به دستور شیطان ذهنم رفتم. اکثر قانون هایی که استاد عباس منش برای خوشبختی در زندگی آموزش میده، یکجا در این فیلم گنجانده شده و چقدر زیباست که هر کجا اتفاق نادلخواهی افتاد، فورا این پنج قانون طلایی را یکی یکی اجرا کنیم:
۱_ قانون درخواست: استاد از دیگرانی که میتونن کمک کنن، درخواست کرده؛
۲_ قانون توکل بر خدا: با اعتماد به این شخص و خدای خودش، اینجا منتظر بازگشت ایشونه؛
۳_قانون کنترل ذهن رو عملی کرده، اصلا ناراحت نیست، غر نمیزنه، خودشو سرزنش نمیکنه که چرا بنزین رو بهتر چک نکرده؛
۴_قانون ایمان به الخیر فی ماوقع رو عملی میکنه و استاد میگه: اینم تجربه ی خوبیه چون شاید جت اسکی یه سرویس لازم داشته باشه و این مسئله کوچک باعث بشه از خرابی بیشتر و دردسر بیشتر جلوگیری بشه؛
۵_قانون تمرکز بر نکات مثبت رو استاد عملی میکنه و به زیباییهای اطرافش توجه میکنه و حالش رو خوب نگه میداره.
سلام بر خداوند بخشنده و مهربان!
درود خدمت تمامی دوستان امیدوارم در پرتو حق تعالی شاد و پیروز باشیم همگی!
خدا قوت آقای عباسمنش، خانم شایسته خانم فرهادی و سایر کادر اجرایی سایت!
بسیار قسمت زیبا و مهیجی بود!
داستان از این قرارِ که یک رودخونه کشف کردیم که به دریا می ریزد و قبلا هم به طور مختصر رفته بودیم اونجا!
اسمش موریسان اسپیرینگِ و اون چشمه ی معروف موری هم اونجاست!
البته در حین توضیحات، تمام جوجه ها رفتن زیر ماشین و بله!
خب الان رسیدیم به مکان مورد نظر و تقریبا جای وحشی ای به نظر می آید!
یعنی دست نخورده ترِ!
یه آب زلال و سردی هم داره ولی با این حال، افرادی توش دارن شنا می کنن!
خب برو که رفتیم!
چشمه ها و رودخانه ها رو یکی به یکی پشت سر می گذاریم!
و خانه های خفنی رو می بینیم که روی آب ساخته شده و شناور هستند!
!Good Job👍
اون زاویه ی دید پرنده ی خانم شایسته خیلی باحال بود!
صاف و عمودی رو کله ی استاد!
😂😂😂😂😂😂
ولی واقعا مناظرش زیبا بود!
خدایا شُکرت بخاطر این همه سرسبزی و زندگانی!
با سرعت ۱۰۰ کیلومتر بر ساعت حرکت کردیم و الان بعد از طی کردن یک مسافت طولانی به یه خونه ی دو طبقه ی خفن برخوردیم!
برقش را از خورشید، نعمت الهی!
آبش را از رودخانه، نعمت الهی!
غذایش را از ماهی های رودخانه، نعمت الهی!
و …!
چقدر زیباست واقعا!
حالا باید ببینیم ایده ی خفن استاد، چی هست!؟
دوباره یه مسیر طولانی رو با سرعت طی کردیم و الان به یک ساحل زیبا رسیدیم و تصمیم گرفتیم دقایقی درنگ کنیم!
که بارون هم بِرَوَد!
در اینجا هنوز آب شیرین وجود دارد، ولی دیگه یکم بریم جلوتر و از خلیج دور بشیم؛ آب، شور می شود!
یه پل خیلی خیلی زیبا هم دیدیم!
چقدر طولانی و خفن بود!
در حالی که صدای امواج آب و طبیعت خداوند را می شنویم!
این را هم بگیم که دیروز یک فایل به نام ثمره ی آپدیتِ فایل های دانلودی رو بر روی سایت قرار داریم و همین حضور در اینجا بخاطر جایزه ی اون کار است!
کم کم داریم آماده رفتن میشیم؛ راستی کلی خوراکی هم تو فرانک داریم!
در حال حاضر داریم تو یه کانال دست ساز حرکت می کنیم!
یه چیزی تو مایه های کانال سوئِز!
کلی بارج، مصالح ساختمانی و یدک کش هم میبینیم که پهلو گرفتن در لنگرگاه!
الان با اجازه دوباره بعد از طی کردن یک مسیر، ایستادیم لب یک ساحل!
و خانم شایسته یک متن زیبا روی شن های ساحل کشید که ترجمه اش میشه:
خدایا سپاسگزارم!
استاد هم یک دادِ بلند زد، که یکم ویندوزش بالا بیاد!😂😂😂😂😂
از خداوند و استاد؛ ممنونیم برای اینکه کامنت ها رو می خونید!
هوا هم که کاملا بهشتی است!
در جستجوی بنزین به محل زیبایی رسیدیم که خونه های قشنگی در آن وجود دارد!
حالا دیگه کلا بنزین تموم شد و ایستادیم بغل یه درختی و منتظر کمکی از دستان بی نهایت خداوند هستیم!
چقدر انسان های شریفی بودند، اون افرادی که تعریف شون رو کردید!
احسنت به خالق این انسان های خوب!
احسنت به آمریکا و مردمش!
احسنت به همه ی ما!
استاد عزیز هم دیگه کم کم داره خوابش میاد!
باران رحمت و نعمت الهی هم با شدت فراوان زد تا یک خاطره ی زیبا از امروز در ذهن ها، به جا بماند!
بسیار قسمت زیبایی بود و کلی درس و جای گفتگو داشت!
سپاسگزار خداوند هستم که من را به مسیر ثروت، تجربیات شیرین، انسان های عالی و زیبایی هدایت می کند!
ممنونم آقای عباسمنش، خانم شایسته، خانم فرهادی و سایر اعضای سایت!
در پناه خداوند، متعهد، پایدار، شاد، پولدار و مهربان باشیم همگی در دنیا و آخرت!
آرین عبّاسی ۱۷ ساله از تهران!
خدای من رزاق ترین، دقیق ترین، صبور ترین، شاد ترین و بخشنده ترین است، پس من بهترینم!
بدرود!
چقدر قشنگ چقدر در زیبا خدایا ،
من دقیقا اون نسیم اون اکسیژن محیط تنفس میکردم چه خونه های متحرکی چه آزادی چه قدر ایده برای ثروت سازی چه منطقه ای پر سرسبزی پر از درخت وای اون موقع که بدون بنزین شدید که دیگه نگو من که اینقدر با کاراتون حال کردم که به خوبی از پس کنترل ذهنتان برمیامدید و چقدر خندیدم و شما خود را رها کردید و خداوند شما را رها نکرد فقط یه دلیل داره میگه آقا اینا لیاقتش دارند چون ذهنشان را کنترل میکنند و زیبایی ها توجه میکنند
کنترل کانون
توجه
توجه
توجه
بالاترین قدرت یک انسان .
خیلی خیلی احساس بی نظیری دارم که این فایل فوق العاده را دیدم
واقعا خدایا شکرت استاد و خانم شایسته ممنونم که از زندگی خودتون از این زیبایی ها ما روهم سهیم کردید
به نام الله یکتا
استاد من با تمام وجودم شما رو تحسین میکنم که فقط روی خدای یکتا حساب میکنید و ایمان دارید که او شما را هدایت میکند به مکان های زیبا و افراد شریف و مهربان، مثل این آدمهایی آمریکایی که وقتی بنزین شما در دل این رودخانه وحشی تموم شد، به کمکتان آمدند. وقتی توی رودخونه ای هستی که دسترسی به بنزین نداری و روی آب شناوری، غیر از خداوند چه کسی میتونه دل انسان ها رو به سمت تو نرم کنه که برای کمک به تو از هیچ تلاشی فروگذار نکنند و در حالی که تو رو نمیشناسن، حاضر بشن از تفریح خودشون بگذرن که به تو کمک کنن، حاضر بشن بپرن تو آب که به تو کمک کنن، حاضر بشن برن دنبال ماهیگیری که تو مسیر دیدن تا شاید بتونن از اون کمکی بگیرن و بگن “ما آمریکایی هستیم و اگر به شما کمک نکنیم، شب خوابمون نمی بره”
من با توجه به چیزایی که توی تلویزیون و رسانه های ایران درباره آمریکا دیده و شنیده بودم، فکر میکردم آمریکایی ها خیلی آدمهای بی انصافی هستند و اصلاً به بقیه آدما کمک نمی کنند. فکر می کردم توی کشور آمریکا فقط کُشت وکُشتاراست. هیچ قانونی نیست، همه اسلحه دارند و اگر آدم اونجا کشته بشه، دولت کاری نداره. اما مستندهای “سفر به دور آمریکا” و سریال “زندگی در بهشت”، این فکرای منفی رو از ذهنم پاک کرد و این افکار رو جایگزین کرده که آمریکایی ها چقدر انسانهای شریف و بزرگواری هستند.
سلام عرض میکنم خدمت استاد عزیزم و خانم شایسته ی نازنین ❤❤❤❤❤🌺🌺🌺🌺🌺🌺
وهمینطور سلام عرض میکنم خدمت همه ی دوستان واعضای خانواده ی صمیمی استاد عباسمنش
دوستان من یک تصمیمی داشتم ک مردد ب انجامش بودم وازخداوند خواستم ک هدایتم کنه به مسیرو تصمیم درست بعدوارد سایت استاد شدم و وارد قسمت مرا بسوی نشانه ام هدایت کن شدم ک این قسمت سریال زندگی دربهشت (۹۵)برام اومد
خودم درحد درک وآگاهیم ی نکاتی رو برداشت کردم ولی ممنون میشم اگر ازدوستان کسی هست ک دقیقتر راهنمایی کنه
پای درراه بنه وهیچ مپرس خودراه بگویدت که چون بایدرفت… نمیدونم نشانه امروزمنم بود، اینوبرداشت کردم.. هرکسی مطابق بانیت خودش راهنمایی میشه دوست عزیز…
سلام سمانه ی عزیز
مرسی از پاسختون
ممنونم 🌺
امیدوارم که همه ی مابه لطف و هدایت الله درمسیر درست رسیدن به خواسته هامون قرار بگیریم 🙏
سلام.اقا من فکر کنم بالای بیست بار ویدیو رو بر میگردونم عقب و میخندیدم شدید به اون عطسه استاد.خیلی خوب بود.دلی بوداااا
بنام خدا
سلام به استاد عزیز و مریم شیرین زبانم
چقدر با شما خوش میگذره… چقدر جای زیبایی رفتین.. خدا رو شکر.. مریم جان هم که فیلم برداریشون محشره.. من که مات و مبهوت فیلم برداریش ایشون هستم همیشه.. خدایا چه انسانهای توانمندی آفریدی.. خدایا شکرت.. خیلی دوستون دارممم
سلام استاد بسیار سریال زیبای بود خداوند بزرگ را سپاس گذارم که زندگی شما سرشار از عشق و زیبایی است و خداوند را سپاس بابت تمام زیبایهای که در این جهان زیا آفریده تا انسانهای زیبا از آن لذت ببرند خدایا سپاس گزاری این همه نعمت موفق و شاد باشید
سلام به همه عزیزان و تشکر از استاد عباسمنش و خانم شایسته.
این سریال، سریالی هست که اگر تا آخر عمرم هم ادامه داشته باشه میبینم و نه تنها اتلاف وقت نیست بلکه تماماً امید و خیر و برکت هست.
یکی از نکاتی که خیلی استاد عباسمنش بهش اشاره میکنن این هست که مهم نیست که ما کجا باشیم، زمانی که در مدار درست باشیم، اتفاقات، انسانها، شرایط و هرچیزی که مربوط به اون مدار هست رو جذب خواهیم کرد.
قسمتی که دوستان امریکایی برای کمک به استاد آمده بودن من رو یاد خاطرهای انداخت، زمانی که من در ایران بودم، و شاید این خاطره رو خیلیها باور نکنند.
با نامزدم خیلی وقت بود که روزی رو برای گردش در تهران قرار گذاشته بودیم و بالاخره اون روز رسید و بسیار ذوق داشتیم. صبح سمت داراباد رفتیم و بعد از مدتی گردش سوار ماشین شدیم که بریم جای دیگهای. از اونجایی که خیابانی که ماشین در آن پارک بود خیابان عریضی بود، من خواستم که با دور یک فرمان دور بزنم که ماشین خیلی خیلی کم به یک پیکان سفید که پارک بود کشیده شد. با ترس و ناراحتی پیاده شدم و ماشین رو نگاه کردم. خط سیاه باریکی روش افتاده بود و من حس کردم که تورفتگی ایجاد شده. نامزدم دستی به خراش ماشین کشید و گفت نه این چیزی نیست و پاک میشه. و من که راستش ترسیده بودم گفتم باشه پس بریم.
در راه حالم اصلا خوب نبود که بدون شماره گذاشتن و خبر دادن گذاشتم و رفتم. جایی ماشین رو پارک کردم و بسیار توی این افکار بودم:
۱. خیلی این کار کار زشتی هست که بی خبر رفتم.
۲. این یه پیکان هست و رانندهش حتما یه آدم قدیمی و عصبانی هست که حتما خسارتش رو میخواد.
۳. من خیلی پول ندارم (در اون زمان ۲۴ سالم بود) و اصن دوست ندارم پدرم متوجه بشه.
بسیار درگیر این افکار بودم ولی آخر راضی نشدم و به نامزدم گفتم لطفا برگهای رو بنویس تا روی ماشینشون بذارم.
با هر ترسی بود رفتم و برگه رو روی ماشین گذاشتم و داشتم بازم خراش رو نگاه میکردم.
دو پسر جوان که داشتن از کوه پایین میومدن و به ما نزدیک میشدن به نیشخندی گفتن: به به خوب زدیها!!!
من هم خندهای کردم و گفتم آره دیگه.
من فکر کردم که نیش و کنایهای دارن میزنن و میرن، ولی موندن و گفتن اشکالی نداره حالا.
یهو گفتم صاحب ماشین شما هستین؟
گفتن بله.
خیلی خیلی تعجب کرده بودم. بهشون گفتم آقا معذرت میخوام من داشتم دور میزدم که کمی به ماشین شما کشیده شد. شماره هم گذاشتم خسارتی چیزی بود پرداخت کنم.
خنده کنان گفتن ببینیم شماره رو.
از زیر برف پاک کنشون برگه رو کشیدم و نشونشون دادم.
نزدیکهای عید بود و بهم گفتن باشه حتما زنگ میزنیمت. ولی زنگ میزنیم که بهت عید رو تبریک بگیم.
خلاصه کمی تعارفات شد و تشکرات من ازشون و بعد هم رفتیم.
واقعا باورم نمیشد. خیلی خیلی خیلی در شوک بودم.
به نامزدم گفتم به خدا امتحان الهی بود و این دوتا فرشتههایی به شکل آدم بودن.
نمیدونید چقدر آرامش و شادی در وجودم آمده بود. که حتی این انرژی، نامزدم رو هم تحت تاثیر قرار داد و اون روز کلی خوش گذروندیم.
بد نیست اشاره کنم که با پیگیری کردن برنامههای استاد این رابطه از قبل هم بهتر و زیباتر شده. پر از آرامشی که وقتمون رو صرف پیشرفت و لذت و درآمد بیشتر میکنیم.
من الان آلمان هستم و نامزدم ایران. تا چندوقت دیگه انشالله عقد میکنیم و ایشون رو هم همراه خودم میارم به یاری الله.
برای همتون آرزوی سلامتی و شادی و ثروت و مهمتر از همه حضور دستان خداوند در لحظه لحظه زندگیتون رو دارم.
سلام بر دوست عزیزم!
عجب داستان شیرین و جذابی بود!
خیلی حال کردم!
لطف و عنایت پروردگار هرگز از بنده ای محروم نمی شود!
امیدوارم آلمان بهت خوش بگذره!
به امید خدا همگی به اهدافمون برسیم و دنیا رو زیباتر کنیم!
بدرود داداش!
سلام و درود بر آرین جان،
انشالله زندگی شما هم پر از معجزهها و غافلگیریهای زیبای خداوند بشه.
خیلی مخلصم بدرود.
درود مجدد
عزیزی داداش!
از خداوند بخاطر وجود شما دوستانِ عزیز، سپاسگزارم!
همچنین تو و همه!
در پناه رب مطلق جهان!❤️🙌🏻
سلام
سفری خوب با زیباییهای بسیار ، فقط یه سئوال چرا به همون قایق که رفت دنبال بنزین جت اسکی رو نبستین تا شما رو برسونه نزدیک ماشین؟
اینجوری سریعتر به مقصد میرسیدین که