سریال زندگی در بهشت | قسمت 97

دیدگاه زیبا و تاثیرگزار رضا عزیز به عنوان متن انتخابی این قسمت:

سلام استاد عزیز و دوستان هم فرکانسی

امیدوارم در بهترین حالت خودتون باشید

تشکر ویژه از خانم مریم که باعث نفوذ نگاه ما در عمق زندگی استاد شده و سبب شده که آگاهی فوق العاده ای در جنبه های مختلف زندگی کسب کنیم.

این قسمت از سریال زندگی در بهشت هم زیبایی های خاص خودش رو داشت و ترکیبش با نظم و هوشمندی خالق در خلق تارعنکبوت هایی که به شکل عجیب توسط موجودی کوچک ایجاد شده بود باعث تعجب من شد که تارهای اولیه رو چطور بین درختان با این فاصله زیاد ایجاد می کنند.

اما نقطه عطف این قسمت از سریال صحنه آخر و توضیح استاد درباره تفاوت احساس انسان در شرایط مختلف بود.

اینکه وقتی آزادی عمل داشته باشی احساس متفاوتی داری

چقدر مثال قشنگ و واضحی بود

اینکه روزی لوبیا رو با احساس بدبختی یا از سر بدبختی مصرف می کردند و امروز با افتخار انتخاب کردند که لوبیا مصرف کنند.

لوبیا همون لوبیاست و در هر دو حالت هم آدم سیر می شه ولی احساس مصرف کردن لوبیا از زمین تا آسمون تفاوت داره.

از بچگی همیشه تو ذهنم این سوال بود که مثلا فلانی که انقدر پول داره چرا ماشین بنز سوار نمیشه یا واسه خودش یک ویلای بزرگ و قشنگ نمی خره و یا هر سال چند بار به مسافرت نمی ره؟

و همیشه در گفتگوهام با دوستان و اطرافیان درباره این موضوع حرف می زدیم که خاک تو سرش کنند فلانی انقدر پول داره ماشین 405 سوار میشه که منم سوار میشم.

لیاقت نداره و زندگی کردن بلد نیست

اگه من به اندازه اون پول داشتم یه ماشین بنز واسه خودم می خریدم و یه خونه باغ تو شمال می خریدم و از این کشور به اون کشور مسافرت می کردم.

و اون زمان در خانواده خودم داشتم افرادی که اوضاع مالی بسیار خوبی داشتند ولی زندگیشون خیلی بهتر از ما نبود.

همیشه در ذهنم این افکار بود که پول دار بشم فلان ماشین رم می خرم، هر روز می رم رستوران، فلان لباس رو می پوشم و کلی از این آرزوها

به لطف خدا از وقتی با استاد آشنا شدم و زندگیم متحول شد به اندازه ای که اوضاع مالی من تغییر کرد اون هیجان و آرزوهای آنچنانی هم تغییر کردند.

البته اوایل که یه ذره اوضاع مالی من عوض شد از این حرکت ها می زدم که هرچی می خواستم بخرم سعی می کردم گرون ترین باشه

مثلا گرون ترین غذای رستوران رو سفارش می دادم

بهترین گوشی موبایل رو می خریدم

گرون ترین تی شرت رو می پوشیدم

ولی به مرور که اوضاع و شرایط من بهتر شد انتخاب های من تغییر کرد دیگه اون حرص و ولع گرون ترین ها رو خریدن در من فروکش کرد و بیشتر دوست داشتم چیزی که به من احساس بهتری میده رو انتخاب کنم

در حالی که قبلا گرونتر بودن وسایل رو دلیل احساس خوب خودم می دونستم ولی الان توانایی انتخاب کردنم رو دلیل احساس خوب خودم می دونم

اینکه هرچی رو که دوست دارم تجربه می کنم نه هرچی که بهترین باشه یا گرون ترین باشه

یه زمانی داشتن یه گوشی اپل در رویای من هم نبود و اتفاقا اولین گوشی اپلی که خریدم تا چند روز خواب و خوراک نداشتم ولی گوشی های بعدی اپل رو که خریدم اصلا اون هیجان و رفتارهای قبلی رو نداشتم و خرید گوشی های بعدی فقط به خاطر استفاده از امکانات و سرعت بیشتر گوشی بود نه بخاطر کلاس گذاشتن و هیجان اینکه چونکه پول دارم پس باید گوشی مدل بالاتر بگیرم.

بخشی از این تغییر نگاه به زندگی در طی دوره های استاد در من ایجاد شد ولی از وقتی سریال زندگی در بهشت شروع شد به وضوح می بینم که با سرعت خیلی بیشتری نگاه من به زندگی عوض شده.

دیدن سریال زندگی در بهشت باعث شد که نگاه من به زندگی تغییر کنه

خیلی از موضوعاتی که قبلا هیچ اهمیتی برای من در زندگی نداشتند الان برام مهم شدند و بهشون توجه می کنم و احساس منو خوب میکنه

همین چند قسمت قبل بود که استاد از ابزار استفاده کردند و چیکن شا درست می کرد و چقدر از اینکه اره خریده بود و با ابزار کار می کرد لذت می برد وقتی داشتم اون قسمت ها رو می دیدم به خودم می گفتم ببین من ده سال قبل با این وسایل کار میکردم و اصلا کارم نجاری بود ولی هیچ لذتی از کار کردن با این اره رومیزی و پیچگوشتی شارژی و اینها نمی بردم و اتفاقا حالم بهم می خورد که هر روز باید باهاشون کار می کردم ولی الان با چه لذتی دارم نگاه می کنم که استاد داره از این وسایل استفاده می کنه و متوجه شدم که تفاوت من در اون سالها و با استاد در این روز ها فقط تفاوت در نگاه ما به زندگیه والا من هم همین وسایل رو داشتم ولی لذتی نمی بردم.

یا اون همه تعریف و تمجیدی که استاد از دوشی که بیرون خونه نصب کرده بود باعث شده که به دوش خونه خودم بیشتر توجه کنم.

به خودم می گفتم 40 ساله دارم دوش میگیرم یک بار نشد که از دوش گرفتن لذت ببرم ولی الان دارم با لذت دوش گرفتن استاد رو نگاه می کنم و لذت می برم.

خیلی وقت ها شده که وقتی کامنت دوستان در سریال زندگی در بهشت رو می خونم به خودم می گم که اگه همین نگاه که من و بچه ها به زندگی استاد داریم رو به زندگی خودمون داشتیم زندگیمون بهشت شده بود.

خیلی از ما با عشق و لذت چقدر عالی درباره جزئیات هر قسمت از سریال زندگی در بهشت مطلب می نویسیم

تک تک صحنه ها رو تحلیل می کننیم و نکات مثبتش رو استخراج می کنیم و می نویسیم اما واقعا همین نگاه رو به زندگی خودمون هم داریم یا نه؟

اگه با این دقت به زندگی خودمون توجه کنیم سرشار از این نکات زیباست که هیچوقت درباره اش فکر نکردیم و ننوشتیم.

دیدن سریال زندگی در بهشت چشم منو به زندگی خودم باز کرد

قبلا رویای من این بود که مثل عباس منش باشم، از نظر پول، کسب و کار، روابط و همه جنبه های زندگی

ولی سریال زندگی در بهشت به من نشون داد که همه ما نصف بیشتر زندگی استاد رو همین الان داریم اما نگاهمون به آنچه داریم با نگاهی که به داشته های استاد داریم تفاوت داره

دوش استاد به نظرمون چقدر زیبا و رویایی می یاد و درباره دوش خونه خودمون هیچ نظری نداریم.

بزرگ شدن جوجه های استاد رو با چه عشق وعلاقه ای دنبال می کنیم اما بزرگ شدن بچه های خودمون رو بدون توجه و علاقه ازش می گذریم.

اصلا از وقتی جوجه ها به زندگی استاد اضافه شدن نگاه من به بچه های خودم عوض شده

بارها به خودم گفتم ببین استاد از دیدن یه جوجه چه احساسی پیدا می کنه و همین موضوع سبب شد که از بد تولد دخترم تا امروز که 9 ماهشه بی نهایت لذت ببرم

هر روز از دیدن و بودن باهاش لذت می برم درحالی که قبلا این احساس رو نسبت به بچه هام نداشتم

اینو از دیدن سریال زندگی در بهشت یاد گرفتم که میشه از هرچی که داری لذت ببری

اطمینان دارم هرکی این سریال رو داره دنبال می کنه آگاهانه یا ناآگاهانه در احساسش کلی تغییر ایجاد شده

برای من که بی نهایت تاثیرگذر بوده

دیدن رفتار و واکنش های استاد خیلی برای من درس داره

دیدن احساسی که استاد در برخورد با مسائل زندگی دارند باعث تغییر نگاه من به زندگی شده

همین دیشب برای هواخوری با بچه هام رفتیم تو شهر با ماشین دور زدیم

دیدن صدها بار شکر گذاری استاد بخاطر هوای خوب و مطبوع باعث شده که به هوای خوب این روزهای شهرم خیلی بیشتر توجه کنم در حالی که 40 ساله در همین شهر زندگی میکنم اما هوای خوب این فصل برام اهمیتی نداشته

این مثال ها رو از زندگی خودم می زنم که برای خودم یادآوری کرده باشم همه چیز به نگاه من بستگی داره نه به داشته های من

خیلی از امکاناتی که استاد داره در زندگی در بهشت ازش استفاده می کنه رو ما هم داریم حالا به یه رنگ و نام دیگه ولی اصلا این نگاهی که استاد به زندگی خودش داره رو ما به زندگی خودمون نداریم

و این تفاوت رو باید از استاد یاد گرفت که اتفاقا خیلی هم استاد عباس منش سعی داره اینو بیان کنه که وسایل نیست که باعث خوشبختی ما میشه بلکه احساسی که ما نسبت به وسایل و امکانات داریم میزان خوشبختی ما رو تعیین میکنه

خیلی وقته از فعالیت های روزمره ام لذت بیشتری می برم

از روی سایت کار کردن

از بوی نم بارون

از دیدن بچه هام

از رفتارهای همسرم

اینم اضافه کنم که تشکر کرده باشم از استاد

منم مثل استاد در 20 سالگی ازدواج کردم و خیلی از مشکلاتی که در زندگیم داشتم بخاطر نگاه اشتباه من به همسرم بوده

از وقتی روابط استاد با مریم رو دیدم و توجه و تعریف کردن استاد از مریم رو شنیدم باعث شده که من هم به رفتارهای همسرم بیشتر توجه کنم

خیلی از رفتارهای مریم رو از قبل همسر من داشته ولی برای من مهم نبودند

مثل نظافت کردن، آشپزی فوق العاده، شاد بودن و خنده رو بودن و خیلی موارد دیگه

ولی اصلا اینها رو نمی دیدم و برام مهم نبودند

در این مدت که با استاد اشنا شدم و بارها دیدم که استاد درباره ویژگی هام خانم مریم توضیح دادند با خودم فکر کردم که این ویژگی رو همسر من هم داره ولی من هیچوقت به این موضوع توجه نکرده بودم

و همین تغییر نگاه به همسرم باعث شده که خیلی زندگی ما بهتر از قبل بشه

سریال زندگی در بهشت برای من مکمل فوق العاده ای در کنار دوره های آموزشی بود

اگه این سریال نبود شاید ده سال یا هم بیشتر زمان می خواست تا از طریق دوره های آموزشی و به صورت تکاملی به درک امروزم از زندگی و تغییر نگاه به زندگیم می رسیدم

سریال زندگی در بهشت سرعت تکامل من رو بیشتر کرده

درک قوانین که استاد در دوره های می گن و تبدیلش به عمل در زندگی شخصی نیاز به تکامل داره

ولی وقتی می بینی که استاد چطور داره قوانین رو زندگی میکنه خیلی سریع تر و راحت تر تونستم معیارها و نگاهم رو با قانون هماهنگ تر کنم و این از مزایای فوق العاده سریال زندگی در بهشته

خلاصه اینکه استاد دمت گرم برای سریال زندگی در بهشت و تشکر ویژه از مریم عزیز که مسئولیت تهیه کنندگی، سناریو نویسی، کارگردانی، فیلم برداری، صدابرداری، تدوین و … این سریال رو به عهده گرفته

استاد هم که بازیگر خوبیه و به خوبی ایفای نقش میکنه

اگه من هم بیننده خوبی باشم درس ها و نکاتی در این سریال هست که در هیچ سریالی در دنیا مانندش نیست که بخواد تا این حد روی زندگی من تاثیرگذار باشه

همگی شاد و سلامت در مسیر لذت بردن از زندگی باشیم

خدانگهدار

برای دیدن سایر قسمت‌های «سریال زندگی در بهشت»‌، کلیک کنید

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • دانلود با کیفیت HD
    510MB
    34 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

221 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «رضا بهادری زاده» در این صفحه: 1
  1. -
    رضا بهادری زاده گفته:
    مدت عضویت: 3978 روز

    درود بر استاد عباسمنش عزیز، مریم خانم شایسته و رضای عزیزم

    اولش باید بگم برام خیلی جالب است با وجود اینکه اکثر قسمت‌های زندگی در بهشت را دیدم، برخی را هم چندین بار دیدم اما هفت دقیقه جادویی آخر این قسمت زندگی در بهشت را اصلا یادم نیست که قبلا دیده باشم. با وجود اینکه این فایل روی لپ تاپم است و از روی لپ تاپم دیدم اما مطمئن هستم بجز امروز این حرف‌ها را قبلا از زبان استاد نشنیدم.

    استاد عزیزم امروز به لطف بخشِ: “من را به سمت هدایتم راهنمایی کن” به قسمت ۹۷ زندگی در بهشت راهنمایی شدم و ایمان داشتم کلامی از جنس نور و معجزه خواهم شنید. واقعا چقدر این قانون زیبا، قدرتمند، دقیق، کارآ، صحیح است.

    استاد عزیزم من چندین سال است از آموزش‌های شما استفاده می‌کنم. اما حقیقتش را باید بگم شاگردی شما را به دو دوره‌ی: دوره قبل از ۲۸/۰۸/۱۳۹۹ و دوره بعد از ۲۸/۰۸/۱۳۹۹ باید تقسیم کنم. من تا آن تاریخ چندین دوره از شما خریداری کرده بودم، روانشناسی ثروت، قانون آفرینش و … دستاوردهایی هم در در زندگی من ایجاد شده بود. آپارتمان خریداری کرده بودم، از حقوق ماهی ۱.۸ میلیون در سال ۱۳۹۲ به حقوق ۲۵ میلیون در سال ۱۳۹۹ رسیده بودم، دو فرزند عزیزم و هدیه‌های الهی زندگیم یعنی مهرسا و مهسا را از خدا دریافت کرده بودم، اما….

    اما در آذر ماه ۱۳۹۹ احساس می‌کردم زندگی من در مسیری نیست که من دوست داشته باشم، با وجود اینکه در سال ۱۳۹۹ من فقط به ازای پنج ساعت کار در روز آن درآمد را داشتم اما احساس می‌کردم باید تغییری در خودم ایجاد کنم.

    از طرفی با توجه به اینکه به لطف و راهنمایی رب، من باعث شده بودم رضا عطارروشن به سمت سایت استاد عباسمنش راهنمایی شود و طی این سالها رضا واقعا ایمان خود نشان داده بود و موفق شده بود فاصله بسیار زیادی در زندگی خودش بین رضا عطارروشن حال حاضر و رضا عطار روشنی که در دهه هفتاد و هشتاد جزو دوستان صمیمی من بود ایجاد کند، همین موضوع به من نهیب می‌زد که تو قانون را آنطور که باید و شاید نشناختی و استفاده نکردی، وقتش رسیده دوباره به خودت بیای و نیروی درونت و انرژی نهفته خودت بیدار کنی.

    این توضیحات را گفتم که بگم در تاریخ ۲۸/۰۸/۱۳۹۹ من دوره کشف قوانین زندگی و عزت نفس را هم خریداری کردم و دوباره شروع کردم آزادی و دنبال رویاهای خودم رفتن را امتحان کنم. دوباره خواستم که بر ترس‌های خودم غلبه کنم. خدا را شکر یکسال جادویی را پشت سر گذاشتم که بزرگترین دستاوردش برای من یک شخصیت جدید است. شخصیتی که سعی کرد با ترس‌های خودش روبرو شود و ایمان فعال نشان دهد و توقعش از خدا تا بینهایت ببرد بالا.

    طی یکسال گذشته سعی کردم در جدول کارهای روزانه خودم کارهایی که مرتبط با خودم را به نحو احسن انجام دهم و آن بخشی که بایستی خدا انجام دهد با توقع هرچه بیشتر ازش بخواهم و در دفتر فانوس دریایی جملاتی شبیه زیر را برای خدا بنویسم:

    این کار خودته و به تو ربط داره.

    فقط تو میتونی انجامش بدی.

    من ایده‌ای برای اینکه تو چطور انجامش بدی ندارم.

    تو مسبب الاسبابی و گردنت کلفته خودت درستش کن.

    میخوام منو غافلگیر کنی که چقدر معجزه آسا انجامش دادی.

    من توقعم از تو خیلی بالاست و ایمان دارم که حتما انجامش میدی.

    .

    .

    .

    طی یکسال گذشته واقعا در کسب‌وکار و شرکتم معجزه‌ها دیدم. شرکتی که چندین سال بود ثبت کرده بودم اما انگار از درون ندایی به من می‌گفت نمیشه و نمیتوانی. اما از یکسال پیش با توجه به رفع ترمزهایی که به لطف دوره کشف قوانین زندگی پیدا کرده بودم، شروع به ساختن شرکت کردم. شرکت ما رشد کرد. پروژه‌های بسیار بزرگ و در مقیاس ملی گرفتیم و انجام دادیم. لیست بیمه شرکت تا ده نفر افزایش یافت. شرکت موفق شد توسط سازمان برنامه و بودجه کشور رتبه بندی شود و رنک بگیرد و…

    امروز پانزده ماه است از نوشتن کامنت رضا عطارروشن عزیز می‌گذرد و من هدایتی آمدم سمت این فایل. دیدن فایل و کامنت زیبا و اثرگذار رضاباعث شد تازه و فرش بشم.

    استاد عزیز و رضای عزیزم میخواهم دلیل این همه تازه شدن و فرش شدن را بگم. شاید دیگر دوستان بخوانند و براشون مفید باشد.

    رضای عزیزم اگر یادت باشد پارسال ما چندین مکالمه تلفنی داشتیم و صحبت کردیم و حتی درباره خریدن دوره کشف قوانین زندگی من از نظر شما استفاده کردم. توی یکی از این مکالمات تو به من ماجرای نخود و لوبیا خوردن استاد در بندرعباس و پردایس را گفتی و ادامه دادی که نمیدونی توی کدام فایل استاد شنیدی گفتی نمیدونم دوازده قدم بود یا زندگی در بهشت. با وجود اینکه در آن تماس تلفنی شما به من این موضوع را گفته بودی و بیش از پانزده ماه است که من این قسمت از زندگی در بهشت را روی لپ تاپم داشتم، اما آماده دیدن این فایل، شنیدن ماجرا از زبان استاد و درک و دریافت پیام نشده بودم.

    آماده نبودم که این آگاهی را مثل الان درک کنم که جان و روحم تازه شود، نیاز بود خودم را آماده کنم، نیاز بود خودم را در مسیر نگه دارم، نیاز بود استمرار داشته باشم در مسیر شادی، نیاز بود که هدفگذاری من برای سال ۱۴۰۰ و مابقی عمر باقیمانده که از خدا دریافت می‌کنم شاد بودن باشه، نیاز بود که از خدا بخواهم و با توقع زیادی ازش بخواهم که بیا و من را هدایت کن، زندگی من را مدیریت کن. نیاز بود اصلا خدا را دوباره بشناسم و بشنوم که خدایی که در کائنات است از جنس انرژی است و هر لحظه داره من را درک می‌کنه، نیاز بود خیلی جدی رهروی این راه پر از خیر و برکت بشم و ادامه بدم تا امروز بعد از پانزده ماه این فایل را مجددا ببینم و داستان را از زبان استاد بشنوم که مهمترین موضوع در عالم برای من آزادی و حق انتخاب است تا درکش کنم.

    نیاز بود خودم را برافروزم و انرژی خودم ببرم بالا تا خوب به جان من بشیند تا به خودم بگم: ببین، ببین آقا رضا ببین چقدر لحظه لحظه ناب در زندگیت داری که هر لحظه آن می‌توانه تو را سرشار از شادی و لذت کنه.

    ببین شب که برمیگردی خونه دختر دو ساله نازنینت مهسا جان به سان یک فرشته با همه احساسش و زبان شیرین کودکیش بهت میگه بابا دوستت دارم.

    ببین که همسرت عارفه جان بهترین رفیق و دوست صمیمی تو در این سفر زمینی شده که بودن در کنارش تو را شاد می‌کنه. آخ خدا جونم ممنونم واقعا بهت میگم که چقدر من و همسرم عارفه جان همه چیمون به همه چیمون میاد همسری پایه، صمیمی و دوستی یکرنگ که بزرگترین هدیه من بوده است.

    ببین که طی یکسال گذشته هر جا با ایمان گفتی کن خدا برات فیکون کرد.

    ببین که مناقصه‌ای را شرکتت برنده شد که همکارانت میگفتند تو اصلا توی مناقصه شرکت نکن چون اصلا پروپوزال کمپانی تو را نمیخوانند، اما پروپوزالی که من با هدایت رب نوشتم از بین سیزده کمپانی که شرکت کرده بودند بهترین پروپوزال فنی انتخاب شد و قیمت پیشنهادی هم بهترین قیمت و در نتیجه کمپانی تو برای اجرای پروژه وزارت نفتی انتخاب شد.

    ببین رضا بهادری زاده، ببین و شاکر و سپاسگزار باش که راه رسیدن به آزادی بیشتر انتخاب همین سپاسگزاری و شادی است.

    چه دارم بگویم جز سپاسگزاری و بیان شادی

    خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای: