تاثیر رسانه ها در شکل گیری باورها

در فایل‌های اخیر «درس‌های توت‌فرنگی ۱۹ دلاری» دیدید که چگونه ذهنیت افراد، تجربه آن‌ها را شکل می‌دهد. آنچه در ذهن خود می‌سازیم و باور می‌کنیم، رفتار، انتخاب‌ها و عملکردهای ما را به شکلی هدایت می‌کند که همان باورها در واقعیت زندگی‌مان تجربه شود.

برای مثال، اگر باور داشته باشیم پول درآوردن سخت است، این باور به‌صورت ناخودآگاه باعث می‌شود فرصت‌های ثروت‌ساز را نادیده بگیریم یا به ایده‌های درآمدزا بی‌توجهی کنیم. در نتیجه، این باور به‌شکل‌های مختلف ما را از دسترسی به نعمت‌های مالی محروم می‌کند. این قاعده، در حوزه‌های دیگر مثل سلامتی، ارتباط با خداوند یا حتی روابط بین فردی نیز صدق می‌کند.

یکی از مثال‌های بارز این موضوع، تأثیر سریال‌های «سفر به دور آمریکا» و «زندگی در بهشت» بر ذهنیت بینندگان است. این دو مستند بیش از ۵۰۰ قسمت دارند و تاکنون بیش از ۱۳۰هزار کامنت از سوی کاربران سایت ثبت شده است. این سریال‌ها نه‌تنها نگرش بسیاری از بینندگان را درباره آمریکا تغییر داده‌اند، بلکه الهام‌بخش تحول در زندگی شخصی آن‌ها نیز بوده‌اند؛ از مهاجرت به کشورها و شهرهای بهتر گرفته تا رشد مالی، بهبود روابط خانوادگی و ایجاد تغییرات اساسی در سبک زندگی.

در ابتدا هدف ما از ساخت این سریال‌ها اصلاح ذهنیت مردم درباره آمریکا نبود؛ ما صرفاً می‌خواستیم تجربه‌ی شخصی و بی‌طرفانه‌ی خود از سفر به آمریکا را با دوستان‌مان به اشتراک بگذاریم. اما همین نگاه بی‌طرفانه باعث شد بسیاری از مخاطبان با دیدن زیبایی‌های زندگی روزمره در آمریکا—از بنیان خانواده گرفته تا مهربانی، انسانیت، فراوانی، صلح، و ارتباط با خداوند—به شکل عمیقی تحت تأثیر قرار بگیرند.

دوستان زیادی در بخش نظرات این سریال ها، از تغییر ذهنیت خود نوشته‌اند که: پیش از تماشای این سریال‌ها، باور داشتند آمریکا کشوری است پر از نژادپرستی، بی‌خدایی، بی‌بندوباری، ناامنی اجتماعی و فروپاشی بنیان خانواده. اما پس از دیدن این مستندها، با واقعیت‌هایی روبه‌رو شدند که این تصویر ذهنی را به‌کلی دگرگون کرد:

آنچه در زندگی روزمره‌ی مردم آمریکا دیدیم، انسان‌هایی مهربان، صلح‌طلب، کمک‌رسان بودند. 

در روابط بین مردم، فقط دوستی و صلح حاکم بود، فارغ از تفاوت در دین، مذهب یا عقیده.
آن‌ها با خود در صلح بودند و هیچ نزاعی با هیچ ملت یا مذهبی نداشتند.
آن‌قدر به خدا ایمان داشتند که روی پول رسمی کشورشان نوشته شده: “ما به خدا اعتماد داریم.”
بنیان خانواده‌ها بسیار مستحکم و حمایتگر بود.
روحیه‌ی نوع‌دوستی و کمک بی‌منت به دیگران در رفتارهایشان موج می‌زد.
و ما در تمام این سفرها، کوچک‌ترین نشانه‌ای از نژادپرستی ندیدیم…


من بیش از 17 سال است که روی تغییر ذهنیت افراد به منظور تغییر شرایط زندگی کار می کنم.میلیون‌ها نفر با بهره‌گیری از آموزه‌های من توانسته‌اند ذهنیت خود را تغییر دهند و به دنبال آن، زندگی خود را متحول سازند. من می‌دانم که ذهن چطور کار می‌کند و وقتی ورودی‌های نادرست وارد آن شود، چطور می‌تواند ما را از نعمت‌هایی که در اطراف‌مان جاری است، محروم کند. رسانه‌ها نقش زیادی در شکل گیری ذهنیت شما دارند اما این شما هستید که می‌توانید تصمیم بگیرید ذهن‌تان با چه تصویری تغذیه شود.

از شما دعوت می‌کنم بعد از شنیدن توضیحات و مثال‌هایم در این فایل، چند دقیقه‌ای برای خودتان وقت بگذارید و تجربه‌ی شخصی‌تان را در بخش نظرات این قسمت در این باره بنویسید که:

  • قبل از دیدن سریال‌های «زندگی در بهشت» و «سفر به دور آمریکا»، چه ذهنیتی درباره مردم و کشور آمریکا داشتید؟
    (از کجا این باورها شکل گرفته بود؟ چه چیزهایی درباره آمریکا شنیده بودید؟)
  • بعد از دیدن این سریال‌ها، دیدگاه منفی شما درباره کشور و مردم آمریکا به چه شکل تغییر کرد و این سریال ها چه تاثیری در تغییر ذهنیت شما از منفی به مثبت، در جنبه های مختلف داشته است مثل: بنیان خانواده، امنیت، نوع دوستی، احترام به اعتقادات و … 
    (کدام بخش‌ها یا صحنه‌ها بیشترین تاثیر را روی شما گذاشت؟ چه تصویری از مردم آمریکا در ذهن‌تان ساخته شد؟)
  • این تغییر ذهنیت، چه تاثیراتی در زندگی واقعی شما داشته است؟
    (در نگرش، امید، انتخاب‌ها، هدف‌ها یا حتی مهاجرت شما به مکان های بهتر یا مسافرت و دیدن زیباییهای بیشتر و…)

لطفاً با جزئیات و مثال بنویسید. صحنه‌هایی را به خاطر بیاورید که هنگام دیدن آن‌ها، در دل‌تان گفته‌اید: «چقدر این مستندها با آنچه تا امروز درباره آمریکا شنیده بودم، فرق دارد!»

هدف من از این تمرین فوق العاده این است که: دانشجویانم آگاهانه، ورودی‌های ذهن خود را انتخاب کنند، ذهنیت قدرشناسانه بسازند، و به‌جای تمرکز بر ترس و محدودیت، با دیدی مبتنی بر فراوانی و زیبایی زندگی کنند. زیرا طبق وعده‌ی خداوند: “لَئِن شَکَرْتُمْ لَأَزِیدَنَّکُمْ…”  اگر قدردان باشید، ظرف وجود شما را برای دریافت نعمت‌های بیشتر افزایش می دهم..

مشتاقانه منتظر خواندن تجربه‌های فوق‌العاده‌تان هستم.

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری تاثیر رسانه ها در شکل گیری باورها
    274MB
    58 دقیقه
  • فایل صوتی تاثیر رسانه ها در شکل گیری باورها
    56MB
    58 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

386 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «سعيده رضايى» در این صفحه: 5
  1. -
    سعيده رضايى گفته:
    مدت عضویت: 2033 روز

    به نام خداوند مشرق ها و مغرب ها

    الهی شکر بابت این جلسه خوشگل و این درسهای تأثیرگذار. الهی شکر که تونستم گوش بدم و یاد بگیرم.

    سلام به استاد عزیزم، درود بر شما که با تمرکز کامل تمام گوشه کنارهای سایتتون رو همیشه عاشقانه بازبینی می کنید، روش فکر می کنید و همواره از دل هر ذره ای در حال جستجوی نکته های مفید و پندآموز هستید. باغتون آباد!

    دم بچه های نکته سنج گرم که همه چیز رو نوشته بودند و من هرچی به ذهنم می رسید رو داشتم از زبون شما در واقع از گفته های بچه های سایت می شنیدم.

    بله همه مواردی که فرمودید ذهنیت های منم بوده که با دیدن سریال سفر به دور امریکا رفع شده.

    چه جریانی از نعمت و آگاهی و عشق و آرامش در این مستندها جاریه! الهی شکر.

    اتفاقا امروز نشانه روزانه ام قسمت 15 سفر به دور امریکا بود. اون قسمتی که توی نشنال پارک smoky mount خانم Rachel که توی سفر با شما آشنا شده بودند چون نتونسته بودند موقع خداحافظی با شما عکس بگیرند با ماشینشون با سرعت پشت سر شما میان تا در خروجی پارک تا فقط با شما یه عکس یادگاری بگیرن.

    چقدر گرمی و محبت در یک رفاقت چند روزه یا چند ساعته وجود داره!

    من اصلا همچین ذهنیتی نداشتم، تا اینکه شما بهم نشون دادید برخلاف تصورم مردم امریکا بسیار به روابط دوستانه و دورهمی های شاد اهمیت میدن، همسایه ها همدیگه رو می شناسن و با هم ارتباط دوستانه دارن، نسبت به هم بسیار بامعرفت و دلسوزن، حتی غریبه ها توی خیابون و مکانهای عمومی به هم سللم و احوالپرسی می کنن و کامنت پرانرژی و تحسین به هم میدن، برای هم بدون هیچ شناختی آرزوی خوب می کنن.

    من فکر می کردم توی دورهمی هاشون همیشه مستن و پارتی ها همیشه به موارد نامشروع کشیده میشه،

    فکر می کردم اخلاق و محدودیت های اخلاقی وجود نداره و کسی به خدا اعتقاد نداره، حتی یادمه توی چندتا فیلم امریکایی دیده بودم که طرف از دوستش میپرسه «تو به خدا اعتقاد داری؟» یا یکی دیگه توی بیمارستان دم مرگ به پرستار می گفت: «من به خدا اعتقاد دارم» بعد من با خودم فکر می کردم پس انگار اکثرشون اصلا به خدا اعتقاد ندارن که یکیشون استثنائاً میگه من اعتقاد دارم.

    الان می بینم مردم امریکا مؤمنترین مردم به خدا هستند و فرهنگشون و اعتقاداتشون بسیار به دین خدا نزدیکتره تا ما به ظاهر دیندارها.

    فکر می کردم خانمها اکثرا نیمه برهنه هستند و همه جا همینجوری می گردن، در صورتیکه الان می بینم نه، مردم امریکا بنا به فصل لباسهای مناسب می پوشن، بنا به مکان و موقعیت لباسهای پوشیده تر یا بازتر می پوشن، اکثرا لباس عادی و پوشیده تنشونه و تمرکزی روی نشون دادن اندام برهنه شون ندارن، بلکه راحتیشون مهمه.

    من اصلا نمی دونستم که این مردم اینقدر اهل تفریح و شادی های ساده و سالم هستن و تصورم این بود فقط پارتی های کثیف می گیرن، اما شما نشونم دادید که اونها بسیار مسافرتهای خانوادگی میرن، بچه هاشون رو با تفریحات سالم سرگرم می کنن، بچه ها رو آزاد می گذارن تا کمپ زدن یاد بگیرن و بازیهای گروهی خانوادگی سالم و پرنشاط انجام میدن، سالم بار اومدن بچه هاشون براشون مهمه و بچه ها به پدر و مادرهاشون احترام می گذارن.

    یه ذهنیتی داشتم که فکر می کردم همه امریکاییها خیلی از لحاظ استفاده از تکنولوژی پیشرفته هستن و ماها در مقابل اونها خیلی عقب افتاده هستیم. انگار که اونا همه مهندسای عالیرتبه نیویورکی هستن و ما همه داغون و ناشی هستیم. در حالیکه دیدم اونها هم آدمهای معمولی مثل خودمون هستن با زندگیهای عادی که سیستم مغزی و سطح دانش و سوادشون مثل ماست، فقط خیلی شادتر و مهربونترن، سرشون تو زندگی بقیه نیست، بسیار مودب و محترم و بی شیله پیله هستن، اهل قضاوت و تمسخر و جبهه گیری نیستن.

    من فکر می کردم کسی که تازه از خارج به امریکا میاد و زبان بلد نیست خیلی مورد تمسخر و بی احترامی قرار می گیره و بعنوان شهروند درجه 2 باهاش برخورد می کنن، تحویلش نمی گیرن و مجبوره اونجا کارهای پست انجام بده و درآمدش همیشه کم خواهد بود.

    اما دیدم نه، اتفاقا برعکس، وقتی بفهمن خارجی هستی و زبانت خوب نیست عذرخواهی می کنن که نتونستن منظورشون رو واضح برسونن، شمرده تر حرف میزنن و هرچه از دستشون بربیاد در کمک به اون فرد انجام میدن. نه تحقیری، نه تمسخری، نه سرکار گذاشتنی. هر فرد بنا بر باورهای مالی خودش میتونه تا بی نهایت درآمد کسب کنه و با تخصصش ثروت فراوان بسازه.

    قبلا فکر می کردن مهاجرین اونجا بدبخت و ذلیل هستن ولی استاد حرف شما رو باور کردم و بعدش خودم هم متوجه شدم که اتفاقا مهاجرین اکثرا جزء موفقترین و پولدارترین افراد در امریکا هستند. اصلا اکثریت قریب به اتفاق مردم امریکا مهاجر هستن، مهاجرین قدیمی تر و مهاجرین جدیدتر. و چون مهاجرن انگیزه های بیشتری برای رشد دارن.

    وقتی با اساس برنامه مهاجرپذیری امریکا از طریق لاتاری آشنا شدم بی نهایت تعجب کردم و برام تحسین برانگیز بود که دولت امریکا برای حفظ تنوع نژادی هر سال از طریق لاتاری مهاجرینی از سراسر دنیا رو به امریکا دعوت میکنه. اصلا اساس و دلیل این برنامه ایجاد تنوع نژادیه. چیزی که توی هیچ کشوری من نشنیدم وجود داشته باشه. همه یه جورایی دوست دارن بومی تر باشن یا حدقل بومی هاشون در اکثریت باشن و نهایتا یک اقلیت غیربومی رو بعنوان مهاجر بپذیرن اونم چون مجبورن نیروی کار جوان بیشتری داشته باشن تا اقتصادشون بهتر بچرخه.

    من قبلا فکر می کردم دولت مسئول همه چیز در امریکاست و مردم امریکا هم مثل ما صداشون سر دولت بلنده و همیشه شکایت دارن، فکر می کردم بابت مالیات دادن از دولتشون خیلی توقع دارن چون توی فیلمها دیده بودم میگن: «دولت مجبوره به من فلان امکانات رو بده چون دارم مالیاتشو میدم.» بعد فکر می کردم همه امکانات و زیرساختها و رفع خرابیها وظیفه دولته و به به عجب دولت خوبی!

    بعد فهمیدم نه، دولت بسیار وظایف محدودی داره و خیلی کاره ای نیست و این شرکتهای خصوصی هستن که بیشتر کارها رو انجام میدن. مثل راه سازی، استادیوم سازی، گردشگری، دانشگاه ها و …

    اصلا از این حجم همدلی و کمک رسانی بین مردم هنگام وقوع اتفاقات طبیعی خبر نداشتم و فکر می کردم همش به عهده دولته، ولی متوجه شدم این مردم هستن که خودشون خونه تخریب شده شون رو بازسازی می کنن، به هم لباس و پتو و حتی خونه میدن، شهرها و جاده ها رو دوباره پاکسازی می کنن و منتظر دولت یا رسانه ها نمی مونن تا براشون کاری بکنه. غر نمی زنن و فقط کار درست رو انجام میدن.

    ••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••

    اینهمه سوء تفاهم فقط در مورد یک موضوع و یک کشور وجود داشت که به لطف ویدیوهای شما و توضیحاتتون از تجربیات زندگی واقعیتون برطرف شد. و توسط دوستی که در امریکا دارم (ساکن در ایالت شریف تگزاس شهر دالاس) همه همین موارد تایید شد.

    ببین چقدر سوء تفاهم و کج فهمی های دیگه نسبت به کشورهای دیگه، مردم دیگه، موضوعات دیگه و خدا میدونه هزاران مورد دیگه وجود داره که فقط نیاز به ذهنی باز و آشنایی با عمق اون موضوع داریم که برطرفشون کنیم.

    یکی از خواسته های همیشگیم از خدا این بوده که کمکم کنه، راه رو برام باز کنه که بتونم همه دنیا رو بگردم و با همه فرهنگها و تفاوتها آشنا بشم و خدا رو همه جا به هر صورتی که جلوه کرده ببینم.

    می دونم که هر نگاه درستی نتیجه اش آرامش و سپاسگزارتر شدنه و اگر یک دیدگاه نسبت به هر موضوعی داره احساس بدی رو در من ایجاد میکنه قطعا نادرسته.

    همه چیز در این جهان بر اساس عدل و به اندازه معین مربوط به خودشه، این نگاه منه که بنا بر سوار شدن روی ریل روح الهی یا برعکس، با قرار گرفتن روی ریل تجربیات ذهن تعیین می کنه که اون موضوع خوبه یا بد.

    پس چه بهتر که در مورد هر چیزی که می شنویم یا بهمون القا میشه اولا تحقیق کنیم تا ببینیم درسته یا نه، دوما به قلبمون رجوع کنیم و ببینیم آیا چنین نگاهی به مسئله احساس خوبی در ما ایجاد میکنه یا احساس کمبود و ترس و غم و حسرت؟

    فکر نمی کنم هیچکدوم از ما راضی باشیم تا آخر عمرمون در نادانی و ناراحتی زندگی کنیم.

    پس این ذهن رو کمی باز کنیم تا خارج از پیشفرضهای محدودکننده اش بتونه واقعیتهای سازنده و قدرتمندکننده دنیا رو ببینه و قبولشون کنه تا خوشحال بشه.

    به همین سادگی!

    استاد عزیز و نازنینم، متشکرم متشکرم متشکرم.

    حسابی دلمون برای سفر رفتن با شما تنگه.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 177 رای:
  2. -
    سعيده رضايى گفته:
    مدت عضویت: 2033 روز

    به نام خدای عزیز و علیم

    عشق من رفیق نابم سلام به قلب تسلیمت. سلام به روح متجلیت.

    یه حالتی توی این دوره جدید و به خصوص جلسه 7 و 8 دارم تجربه می کنم شبیه راه رفتن روی ابر، یا راه رفتن روی کره ماه که جاذبه اش از زمین 6 برابر کمتره. یعنی مثلا آدم 60 کیلویی روی ماه 10 کیلویی محسوب میشه.

    انگار دو تا بال دارم که هی داره پرهای بیشتری روش درمیاد و پرواز برام آسونتر میشه. یه حس رهایی. یه جور تسلیم و تحسین همه چیز و همه کس.

    یه جوری ام که انگار هرکی هرکاری کنه ناراحت نمیشم و راحت رومو برمی گردونم.

    بعد جالبه آدمایی دارن میان سراغمو می گیرن که قبلا خودشونو واسم می گرفتن. الان از من کمک می خوان و من در حد توانم با عشق کمک می کنم.

    یه احساسی بعد از تکرار باور فراوانی دارم شبیه کسی که حق داره بزرگتر از ورژن قبلیش باشه. بزرگتر منظورم عزیزتر، پولدارتر، عمیقتر، دوست داشتنی تر، محترمتر، ارزشمندتر و خیلی تر تر تر های دیگه!

    دوست خوبم، به وجودت افتخار می کنم و همیشه ازت یاد می گیرم.

    می خوامت جذاب!

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 22 رای:
  3. -
    سعيده رضايى گفته:
    مدت عضویت: 2033 روز

    به نام آفریننده فصلها

    بهار دل انگیز سلام. درود بر صلح درون و زیبایی شکوفه های بهاریتون.

    چقدر احساس خوب موج میزد در نوشته هاتون. و من چقدر نیاز دارم به تکرار این باورها، شنیدن موفقیت های دوستانم و اعتماد بیشتر به این جریان.

    الهی شکر برای اینهمه نتیجه قشنکی که ساختید و همراه باهاش پایه های اعتماد بنفس، عزت نفس و احساس عمیق ارزشمندیتون رو محکم و محکمتر کردید.

    یه جرأت و اعتماد پایه ای لازمه که چرخ رو به حرکت وادار کنه و با شروع حرکت همون جنس اعتماد به علاوه پاداش های رسیده از جهان برای حرکت دوباره سوخت مسیر میشه. بعدش حرکت سریعتر و پاداشهای بیشتر. دوباره سوخت بیشتر و باز هم حرکت سریعتر و پاداشهای بزرگتر.

    تویوتای قشنگتون مبارک باشه، و از اون مهمتر اینکه شما دارید به اون ماشین ارزش می دید، نه اینکه اون ماشین، اون سوییت روبروی برج خلیفه، اون خونه 4 خوابه مایه ارزشمندی شما باشه.

    تمام این نعمتها بخاطر ارزش ذاتی شما ارزش پیدا کردند. یعنی اونها الان خوشحالن و افتخار می کنند که به تسخیر شما و در خدمت شما دراومدن.

    این خیلی حس متفاوتیه و من برای خودم و همه دوستانم آرزو می کنم ببش از گذشته تجربه اش کنیم ، که حس کنیم این ماییم که داریم ارزش خلق می کنیم نه اینکه از نعمتهامون اعتبار دریافت کنیم.

    بهار جان من از انرژی کلام شما این احساس رو برداشت کردم که شما مسلط و سوار بر این کشتی ارزشمندی هستید و کاملا خودتون رو لایق دریافت نعمتها و پاداشهای مادی و معنوی جهان می دونید.

    و این درسته. این درسته. درستش همینه!

    نوش جااااانتون باشه.

    ممنونم که نوشتید و روشنم کردید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 26 رای:
  4. -
    سعيده رضايى گفته:
    مدت عضویت: 2033 روز

    به نام خدای مهربان

    سلام دوست عزیزم

    متشکرم از لطف و محبتتون

    اتفاقا خیلی هم خوب و قشنگ نوشتید. و چه نکته قشنگی رو فرمودید که تجسم می کنید لحظه فرود اومدن در فرودگاه امریکا رو به همون راحتی که استاد رفتن.

    منم سعی می کنم از تجربیات استاد برای راحت رسیدن به خواسته هام استفاده کنم و مدام تکرار کنم میشه که به همین راحتی باشه.

    خدایی که ویزای امریکا رو در عرض دو دقیقه بدون دیدن هیچ مدرکی با عشق برای استاد جور کرد برای من هم انجام میده اگر من آسون بشم برای آسونیها.

    ممنونم که این باور قشنگ رو بهم گوشزد کردید.

    موفق باشید و غرق در نعمت و فراوانی.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
  5. -
    سعيده رضايى گفته:
    مدت عضویت: 2033 روز

    به نام نور آسمانها و زمین

    نور قلب مومنان و آرامش متوکلان

    سلام مریم خانم نازنین. ای کاش می تونستم زودتر براتون پاسخ بنویسم ولی کشید تا الان.

    ممنونم بابت محبتتون. امیدوارم همواره در مسیر تکامل و در مدار شادی و نعمت و ثروت باشید.

    من به شخصه عاشق امریکا شدم از زمانیکه از دریچه نگاه استاد و خانم شایسته بهش نگاه کردم.

    ایشون مردم و سبک زندگیشون، اخلاق عمومیشون، روزمرگیهاشون و همینطور عظمت و زیبایی سرزمین پهناور و ور از نعمت و برکت امریکا رو به ما نشون دادن. یک نگاه بی طرفانه و متفاوت.

    ما جنبه زشت و خشن این کشور رو زیاد دیده بودیم، حتی دور از واقعیت، ولی ایشون جنبه زیبا، تمیز، قانونمند، مهربان، صمیمی و ثروتمند و امن امریکا و مردمش رو معرفی کردند.

    سادگی و بی آلایشی شون رو خیلی دوست داشتم.

    خارج از قضاوت و چشم و همچشمی. فارغ از نظر دیگران، فقط برای دل خود زندگی کردن، بی دریغ مهر ورزیدن و تحسین کردنشون.

    اینها بی نهایت برام ارزش داشت و ازش درس گرفتم.

    خدا به زندگی استادمون برکت بده که به ما زندگی کردن رو بهتر آموخت.

    و بهتره بگم بهتر زندگی کردن رو آموخت.

    برای شما سلامتی، عشق، ثروت و نعمت و دلخوشیهای مدام آرزو می کنم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای: