پروژه «مهاجرت به مدار بالاتر»

خداوند را سپاسگزاریم که پروژه «مهاجرت به مدار بالاتر» را با هم آغاز می کنیم و بدون عجله، بدون کمالگرایی، گام به گام پیش می رویم.

آگاهی های گام امروز را با تمرکز گوش کنید، از آنها بهره برداری کنید و  تجربه های خود را پیرامون گام امروز، به عنوان رد پا در بخش نظرات همان گام ثبت کنید.



فایل صوتی دستور العمل پروژه «مهاجرت به مدار بالاتر»

247 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «مهدی سابقی نژاد✨🤍» در این صفحه: 1
  1. -
    مهدی سابقی نژاد✨🤍 گفته:
    مدت عضویت: 2104 روز

    سلام استاد عزیزم چقد خوشحالم دوباره میتونم براتون از نتیجه بنویسم

    حدود 15 روز میشه کل شرکت بخاطر ی سری مسائل بسته شده بود من و تیمم مونده بودیم با کلی بدهی میلیاردی اصن انگاری کل پروژه هامون رفته بود رو هوا

    هر روز با استرس از خواب بیدار میشدم میرفتم باشگاه سخت و زیاد ورزش میکردم

    میگفتم خدایا من بهت اعتماد دارم

    شب ها بخاطر فشار کاری اشکم میومد ولی هیچ کاری از دستم بر نمیومد. فقط تمرکزی سعی میکردم حالمو‌ خوب نگهدارم تا بلکه قفل در برامون باز بشه

    هر روز و هر شب زنگ میزدم به دوستم نمیذاشتم انگیزه شو از دست بده بهش میگفتم ببین ی خیرینی هستش پشت این تعطیلی حتما قراره. مثل جت رشد کنیم الان باید ایمان مونو نشون بدیم

    ما هر روز تمام تلاش مون این که ذهن مون از رو این اتفاق برداریم

    و خدا معجزه کرده یهوو قیمت دلار مثل جت شد 80 هزار ت زنگ ردم به دوستم گفتم خدا جواب داد

    گفتم شرکت بسته شد تا محصولاتی که تو انبار داریم ما با قیمت بالاتر بفروشیم و میلیاردی سود کنیم

    الان فقط یکی از اقلام که تو انبار داریم که حدود 200تن هست همین یک قلم بالای 120میلیارد ت سود داره برامون

    داشتم فکر میکردم قرار بود شرکت قفل بشه تا دلار بره بالا و محصولات ما گرون تر بشه

    دیروز از جای که فکر نمیکردیم ی پروژه برامون اوکی شد که سودش برای من میشه یک میلیارد ت

    داشتم به خودم میگفتم شرکت برای همیشه تعطیل بشه خداوند از جا های دیگه ثروت میرسونه

    امروز که از خواب بیدار شدم که گوشیم زنگ خورد دیدم خبر دادن قفل شرکت باز شده

    اشک تو چشمام جمع شد گفتم ببین مهدی ایمان و توکل صبر جواب داد

    من فقط روی دوره ها شبانه روزی کار میکردم و روی باورهام زمان میذاشتم. از استاد تمرکز لیزری یاد گرفته بودم

    استاد جان میرسی که تو چالش ها برامون کلی راهکار گذاشتی تا زندگیمونو بهتر کنیم

    برای قدر دانی از استادم نتایج خودمو به اشتراک میذارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 276 رای: